آقای تراشیون: سلام علیکم و رحمۀ الله. عرض ادب و سلام و وقت بخیر هم دارم محضر بینندگان خوب برنامه، خدمت حضرتعالی و همکاران محترم. و خیلی خوشحال و خرسند هستم که چهارشنبه دیگر رسید و توفیق پیدا کردم در خدمت شما باشم.
شریعتی: از سلامت شخصیت گفتید و انطباق آن بر فصل های مختلف زندگی و این که چگونه آنها را به کار بگیریم، ادامه بحث را امروز هم می-شنویم.
آقای تراشیون: اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. و الحمدلله رب العالمین درود میفرستم بر نبی مکرم اسلام و اهل بیت آن پیامبر بزرگوار. عرض احترام و ادب و محبت هم دارم به محضر ولی نعمتمان حضرت ولیعصر روحی و ارواح العالمین لمقدمه الفداء. همان طور که حضرتعالی هم اشاره فرمودید قرار شد که بگوییم که فردی که از سلامت شخصیت برخوردار است چگونه در محیط خانه هم باید عمل کند. و حدود پنج نکته را ما در برنامه قبل به آن اشاره کردیم که آخرین نکته این بود که زن و شوهر در محیط خانه به یکدیگر فرمان نمی-دهند. آدم های ظاهراً نمی دانم این تعبیر درست باشد یا نباشد، خود بینندگان قضاوت کنند، آدم هایی که انسان حس می کند یک مقدار عقده-ای هستند و کمبودی دارند خصوصاً در محیط خانه می خواهند جبران همه نواقص خود را بکنند شروع می کنند به طرف مقابل امر و نهی زیاد، فرمان دادن زیاد و به نوعی طرف مقابل خود را برده خود می دانند و می خواهد همان گونه با او برخورد کند. که معمولاً آدم هایی که این جوری برخورد می کنند آن ویژگی های سلامتی آنها باید یک بازخوانی و بازبینی بشود. اما نکته جدیدی که امروز می خواهیم عرض کنیم این است که ما بالاخره در زندگی های بیرونی خود، بیرون از محیط خانه می بینیم مشکلاتی وجود دارد، با سختی هایی مواجه هستیم. خانم هایی که در خانه هستند و در محیط خانه از صبح بلند می شوند یک سری مشکلات و سختی هایی را با آن دست و پنجه نرم می کنند ما می گوییم وقتی کنار همدیگر می رسند نباید این مشکلات خود را روی سر همدیگر هوار کنند. این را باید مراقب باشیم. مثلاً یک موقع آقا بیرون می رود، محیط شغلی و کاری او است، در ترافیک گیر می کند، هوا گرم است، سرد است، وارد خانه می شویم مراقب باشید که این سختی ها را به خانم خود انتقال ندهید، غر و لندهای خود را سر او نداشته باشید. ناراحتی ها را سر او پیاده نکنید. این خود کنترلی را داشته باشیم. همیشه من این جا می گویم که ماها باید یک قدرت تفکیکی داشته باشیم اگر بیرون ترافیک است خانم من که گناهی نکرده است که من ناراحتی ترافیکی بیرون را بیاورم به خانم خود ابراز کنم. این را ما بدانیم. حد فاصل را ما بدانیم. در حالی که قبلاً هم اشاره کردیم، ما اصلاً کنار همسر خود می آییم که این سختی های بیرون را فراموش کنیم. به یک آرامشی برسیم و در ایجاد آرامش ما هم نقش داریم. یکی از نقش های ما هم همین است که مراقب باشیم اوقات طرف مقابل خود را تلخ نکنیم. وارد خانه می شویم به جای این که بگوییم چه قدر شلوغ بود بگوییم چه قدر خوشحال هستیم که دوباره کنار شما رسیدیم. یعنی شروع کنیم به گفتن عبارت هایی که می تواند در محیط خانه زمینه ارتباط بهتر را فراهم کند از آنها استفاده کنیم و به کار ببندیم. خانم هم همین طور، ممکن است بچه ها در محیط خانه حالا تابستان است هستند، ریخت و پاشی دارند، یک موقع یک اذیتی دارند، دیر بلند شده است، زیاد پای تلویزیون نشسته است، اعصاب مادر خرد است. قرار نیست آقا تا وارد خانه می-شود دم در بروید بگویید صبح می روید، غروب می آیید بچه ها را به جان من انداختید. نه. این طور که بقیه روز خود را هم خراب می کنیم. من این جا خوب است به این نکته اشاره کنم که ما گاهی اوقات می بینیم یک مدت طولانی در طول روز کنار همدیگر نیستیم، یک مدت کوتاهی بالاخره کنار هم هستیم بعد می بینیم به جای این که این مدت کوتاهی که الان کنار هم هستیم را به خوبی مدیریت کنیم می آییم این مدت کوتاه را هم به خاطر آن مدت طولانی که کنار هم نیستیم خراب می کنیم. لذا هر کدام را برای آن یک فصلی بدانیم. بالاخره شما ببینید در محیط زندگی و مدیریت زمان در محیط زندگی این را باید ما مورد توجه قرار دهیم که هر زمانی مختص به خود آن است. یعنی حتی من بد نیست این را عرض کنم یک موقع خانم در آشپزخانه خانه داری کاری می کند نباید مشکلات آشپزخانه را به اتاق نشیمن بکشد آن برای همان فضا است، آن جا آن را حل و فصل کنید. یا محیط نشیمن است مشکلات آن را نباید به اتاق خواب خود بکشیم، این برای همین محیط است. آن جا یک مدیریت جدا، یک فضای مجزایی وجود دارد که باید متناسب با همان با همدیگر مواجه شویم. اگر ما به این قدرت تمیز، این قدرت درک برسیم خیلی زندگی های ما بهتر از آن خواهد شد که الان هست.
شریعتی: حاج آقا اگر یک مردی، یک آقایی یا یک خانمی، فرقی نمی کند، اگر ناراحت بود حق ندارد این ناراحتی خود را خانه بیاورد؟ یعنی آن وقت چه کار باید بکند؟ ما که ربات نیستیم یک دکمه ای را بزنیم بگوییم خوب این را پشت در می گذاریم و داخل می آییم. این بالاخره همراه ما است. به نظر من یک نکته دیگری این جا شاید مغفول واقع شده است.
آقای تراشیون: این اگر در خاطر شما باشد چند ماه قبل شاید یک اشاره ای به آن کردیم. اصلاً مدیریت افکار، مدیریت مشکلات شکل دیگر است. ما اصلاً نمی گوییم زن و شوهر نباید در مورد مشکلات خود با همدیگر صحبت کنند. بله باید با هم صحبت کنند ولی این که چه زمانی را انتخاب کنیم این مهم است. لذا این دم در وارد شدن، الان قرار نیست این جا تا وارد شدیم خود را تخلیه کنیم و سریع همه مشکلات خود را بگوییم روح و روان او را هم به هم بریزیم بعد آن خانمی که قرار است برای ما یک آرامش دهنده-ای باشد آن هم خود بشود یک مصیبتی روی همه مصیبت های ما. این را باید دقت کنیم. اتفاقاً یک جایی خویشتنداری و خود کنترلی همین جاها معنا پیدا می کند. من مشکل را فعلاً نگه دارم ولو شده است به صورت تصنعی حتی البته بعداً تبدیل به یک مهارت می شود و طبیعی می شود. وارد خانه می شوم یک لبخندی بزنم و سلام و علیک گرمی کنم. انگار هیچ اتفاقی نیفتاده است. کما این که ما این هنر را داریم. شما الان می بینید دو تا خواهر به همدیگر می رسند ممکن است هر جفت آنها یک کوهی از مشکلات هم هستند آن یک ربع و بیست دقیقه اول چه قدر گرم می گیرند، چه قدر خوش و بش خوبی می کنند. اصلاً انگار طرف مقابل هیچ غمی ندارد. این جوری دارد برخورد می کند. ولی بعد از نیم ساعت، یک ساعت که کنار همدیگر می نشینند و یک چای می خورند درد دل های آنها گل می-اندازد. شروع می کنند با همدیگر صحبت کردن. اتفاقاً آن جا هم می بینید پذیرش خیلی خوب است. یعنی به هم کمک می کنند. راهنمایی می کنند. این یک توصیه به او می کند، آن یک توصیه به این می کند. ما بیاییم در زندگی مشترک هم از همین الگوها بهره بگیریم. مثلاً الان یک آقایی در محیط خانه یک مشکل جدی با همسر خود دارد این وارد محیط کار می-شود همان اول سر همکارهای خود عقده ها را خالی می کند، نه. چه طور آن جا خود را کنترل می کند. همین کنترل را ما می گوییم داشته باشیم. چون گاهی اوقات هست ما یک سری توانمندی هایی داریم باور نداریم. در یک روایتی داریم یک شخصی آمد محضر امام صادق (ع) عرضه داشت که یابن رسول الله من یک جوانی را می شناسم متأسفانه این دچار مشکل جنسی هست. بعد می گوید من نمی توانم هم برای او کاری کنم. حضرت تعبیری را به کار بردند، فرمودند آیا او در حضور دیگران هم این عمل زشت را انجام می دهد؟ او گفت نه اصلاً این کار را نمی کند. گفت پس به او بگو نه این که نتوانی، می توانی خود را باور نداری. اگر نمی توانستی آن جا نمی توانستی خود را کنترل کنی. دقیقاً در رفتارهای انسانی هم همین است، یعنی آدم یک ظرفیت هایی دارد واقعاً می تواند خود را کنترل کند ولی انگار نمی خواهد. شاید یک دلیلی هم دارد. زن و شوهرها بیش از اندازه با هم راحت هستند. من نمی گویم نباید با هم راحت باشند ولی این راحتی که منجر به بحران می شود، مشکل، انگار که طرف مقابل ما سنگ است، هر چه بخواهیم به او می گوییم او هم نباید اخم کند. نباید ناراحتی را به روی خود بیاورد. ما می گوییم او هم انسان است. او هم لطافت دارد. چه زن، چه مرد، هیچ فرقی هم نمی کند، یک جایی باید مراعات او را بکنیم، ببینیم که چه زمانی چه چیزی را بگوییم. مثلاً یک موقعی آن خانم، بنده خدا، ناز شوهرش را کشیده که مثلاً بعدازظهر آقا بیاید داخل، بعد رفته حتی به خودش رسیده است، آراستگی را ایجاد کرده است، بعد آقا همان اول میآید در ذوق این زن میزند. با یک جمله، با یک ناراحتی. آن دفعه بعد دیگر انگیزه این رفتار را نخواهد داشت. پس کنترل بکنیم، بگذاریم در جای خودش. اصلاً برخی از مشکلات را هم ما میگوییم اصلاً نباید به طرف مقابلمان بگوییم. آن مشکل را جای دیگر باید حل کرد. چرا آدم در آن منشأ خودش حلش بکند؟ ما گاهی مواقع نه اینکه ضعف ارتباط و ضعف قدرت حل مسئله داریم، مشکل در اداره به وجود آمده است، میآییم اینجا اوقات خانم خود را هم تلخ میکنیم، آخرش هم این حل نمیشود. مشکل میماند. یعنی عین خدمت شما عرض کنم که یک صندوقچهای که این مشکلات را در آن جمع میکنیم. آن را باید همانجا یاد بگیری حلش کنی. نمیتوانی حلش کنی برو یک مشورتی بگیر. از یک مشاوری مشورتی بگیر که مثلاً من اگر با رئیس ادارهام نمیتوانم صحبت کنم، این را چکار باید بکنم؟ چطوری باید این را حل کنم؟ وقتی آدم برود قلقش هم دستش بیاید، بالاخره تو 30 سال قرار است که در یک محیط کاری کار کنی. نمیشود هر روز مشکل داشته باشی، نتوانی هم حل کنی، اوقات زن و بچهات را تلخ کنی. یا در محیطهای بیرون. واقعاً گاهی اوقات ما نمیتوانیم مشکلاتمان را حل کنیم. یک وقتی میبینی با مادرش مشکل دارد، با پدرش مشکل دارد، با برادرش مشکل دارد، اوقات تلخیهایش برای خانمش است یا برای آقایشان است. آن را برویم یاد بگیریم حل کنیم. یک راه دیگر هم که وجود دارد گاهی اوقات ما مشکلات را برای خودمان بنویسیم. یعنی همین که از ذهن خود سبکش کنیم، آرام میشود. مثلاً آقا یک دفترچهای داشته باشد در ماشینش، اگر یک موقعی مشکلی پیدا کرد، قبل از اینکه در خانه بیایی، این مشکلت را بنویس. مثلاً امروز روز مثلاً چندم تیرماه، مشکل یک، دو، سه. امروز اینها را پیدا کردم. در آن بنویس. باور کنید افراد سبک میشوند. حتی ما در مباحث عبادیمان هم همین است. برخی میگویند ما به نماز که میایستیم، خیلی افکار مشوشی داریم. در سجادهات یک دفترچه کوچکی داشته باش. آن چیزهایی که ذهن تو را مشغول کرده است یا قبل از نماز یا بین دو نماز یادداشت کن، ببین چقدر سبک میشوی.
شریعتی: وقتی مینویسی راحتتر هم میتوانی مدیریت کنی.
آقای تراشیون: بعد آدم میداند که مشکل کجا است. یک نکته دیگر هم که من وام بگیرم از این فرمایشی که حضرتعالی داشتید و آن این است که علاوه بر اینکه مدیریت میتواند آدم بکند، گاهی اوقات آدم فکر میکند خیلی مشکلات زیادی دارد. وقتی مینوییسی میبینی شش هفت تا بیشتر نیست، ده تا بیشتر نیست. ولی گاهی اوقات فکر میکنیم یک کوهی از مشکلات داریم. یعنی خود این هم میتواند در انسان رغبت ایجاد کند برای حل آن. پس این اولین نکته. سعی کنیم مشکلات خود را خیلی به طرف مقابلمان انتقال ندهیم و راهکارهایی که بیان شد، انشاءالله در حلش از آنها استفاده کنیم. یکی دیگر از نکاتی که ما باید به آن توجه کنیم این است که برای صحبتها، سخنان، گفتگوهایی که همسرمان دارد ارزش قائل شویم. من نمیخواهم بگویم لزوماً گوش کنیم. یعنی شما ببینید حتی اهل بیت وجود مبارکشان اینطوری بود. وقتی یک فردی معاند بود، مخالف بود، مشرک بود، حرف او را میشنیدند، برای او ارزش قائل بودند نه اینکه حرفش را قبول کنند. میگفتند حرفش را بزن. شما در آن احتجاجات وجود مبارک آقا علی بن موسی الرضا ببینید ما بالاخره افراد مختلف، ادیان مختلف، میآمدند حرفهایشان را میزدند، حضرت هم با احترام این سخنان را میشنید. بعد بله، اگر پاسخی باشد، آدم این پاسخ را بدهد. گاهی اوقات ما طرف مقابلمان به حرفش هم توهین میکنیم وقتی یک حرفی میزند. خانم یا آقا یک حرفی میزند، تو که عقل هم نداری. این حرف است که شما داری میزنی؟ یعنی در ذوقش میزنی. بعد میبینی باب گفتگو را ما میبندیم و این خطرناک هست. وقتی زن و شوهر به گونهای با همدیگر رفتار کنند که اجازه گفتکو را به طرف مقابلشان ندهند. من یک سؤالی جناب آقای شریعتی از حضرتعالی میپرسم. آدم واقعاً حرفی در ذهنش هست، این را بزند، بهتر است یا نزند؟
شریعتی: بستگی دارد کجا باشد.
آقای تراشیون: معمولاً ما میگوییم که این حرف به خصوص بین زن و شوهر، اگر انسان بیادبی نکند ولی حرف خود را بیان بکند، نگذاریم در ذهن طرف مقابل بماند. چون اصلاً یکی از دلایلی که انسان فشارهای روحیاش زیاد میشود، یک جاهایی به حد انفجار میرسد، واقعاً میبینیم فرد را دیگر نمیشود کنترل کرد. ما در مشاورههایمان میبینیم مثلاً میگوید این خانم خیلی خانم صبوری بود ولی الآن نمیدانید دارد چکار میکند. زندگیام را به هم ریخته است. میگوید خب تو باید از آن صبر نگران میشدی. چرا؟ چون برایش یک راه حلی که این بتواند این صبری که در برابر این مشکلات میکند را ایجاد کنی که او بیرون بریزد. حرفش را بزند. ما میگوییم باید برای طرف مقابل این ارزش را قائل شویم که بگذاریم حرفش را بزند و واقعاً ما برخی از افراد را میبینیم تاب نمیآورند طرف مقابل حرف بزند. تا میآید حرف بزند میگوییم ول کن. این خالهزنک بازیها چیه در میآوری. این حرف است که تو داری میزنی؟ اصلاً از تو بعید است این حرف را بزنی. نه، بگذارید حرفش را بزند. به تو که توهین نمیکند. تو انتظارات بالا است، فکر میکنی او هر حرفی میزند، باید حرفی باشد که در آن هیچ عیبی وجود نداشته باشد. ولی اجازه صحبت را ما بدهیم. مثلاً شما در محیطهای تربیتی هم همین است. در محیطهای دانشگاهی هم همین است. یک موقع یک تعبیری را مقام معظم رهبری حفظه الله دارند، ایشان میفرمایند نوجوانان و جوانان گاهی اوقات یک شبههای دارند بوی کفر میدهد ولی اینها اولین مرحله از شناخت است. اجازه بدهید طرح بکند. تا طرح نکند که تو نمیتوانی اندیشه او چیست، فکر او چیست که برای او راهکار داشته باشی. ممکن است اصلاً خانم بنشیند مقابل آقا یا آقا بنشیند مقابل خانم بگوید تو بد هستی. ما الآن بدانیم این اندیشه و این تفکر در او وجود دارد. من باید دنبال این بگردم که چرا از نگاه او من بد هستم. درباره این با او صحبت کنم، حوصله به خرج بدهم. و اصلاً ببینید در زندگی مشترک اگر شما فقر را حذفش کنید، من به نظرم میآید که زندگی نابود میشود. یعنی ما آن وقت نسبت به طرف مقابلمان صبر داشته باشیم ولی صبر پویا و فعال. پس این شنیدن خیلی خوب است. حوصله به خرج بدهیم. مثلاً این شیوه اهل بیت علیهم السلام هم بوده است. ما تعبیر را در قرآن به وجود مبارک نبی مکرم اسلام میدهند که اذن پیامبر، شنونده است. این نشان میدهد که آن صبر وجود داشته است. هر که میآمده میتوانسته سنتهایی را با طرف مقابل داشته باشد. حتی افراد گنهکار میآمدند درددلهایشان را میگفتند، چارهجویی میکردند. ما میگوییم زن و شوهر فقط قرار نیست که برای خوشیها کنار همدیگر باشند. یک جا اگر طرف مقابل ناخوشیای دارد من باید به او کمک کنم، دست او را بگیریم، یاری به او برسانم. پس برای حرف طرف مقابلمان ارزش قائل باشیم. عرض کردم لزوماً نمیخواهد بگویم بپذیریم. بگذاریم صحبتهایش را بکند. گاهی اوقات حرفهای خوبی درمیآید. من حالا این را به تجربه بگویم. چون اینها یک مدل از مشاوره است. ما گاهی اوقات به عنوان مشاور زن و شوهر را میشناسیم مقابل همدیگر مثلاً شروع میکنند به حرف زدن. میگوییم خب به همدیگر حرفهایتان را بزنید. یک جایی هم میرسد صدایشان بلند میشود. ولی آخرش دینی است. آدم میبیند اینها آرام شدند. گاهی اوقات این گفتگوهای رودررو خیلی میتواند کمک کند برای حل مشکلات. گاهی اوقات ما حتی به آقایان میگوییم. مثلاً میگوید بین همسر من و مادرم مشکلاتی وجود دارد. میگوید اصلاً اینها را دعوت کنید، با همدیگر بنشینند یک حرفی بزنند، صحبتی بکنند. اولش هم نگران نشو. شاید یک مقداری ناراحتی دارند، دلخوری دارند ولی بدانید دلخوریها عبور میکند. شاید اینها خیلی سوءبرداشت است. وقتی او حرفش را میزند، این میشنود، اتفاقاً حرف زدن در خانمها زودتر به نتیجه میرسد. یعنی اصلاً انگار مهارت گفتگو در آنها قویتر است. یعنی وقتی مینشینند با همدیگر بحرانها را حل کنند، بحرانها را عرض میکنم. ممکن است بحرانی هم بشود ولی حل میشود. میرود جلو. ولی ما بدترین کاری که میتوانیم در گفتگو بکنیم این است که این گفتگو را قطع کنیم. یک بزرگواری، یک آقایی یک موقعی به من میگفت. میگفت من به خانم خود میگویم بیا بنشینیم حرف بزنیم، ممکن است با هم هم دعوا کنیم. ولی بگذار تا ته حرفمان را به هم بزنیم. مطمئن باشد وضعیت خوب میشود. ولی اینکه مثلاً تا یک جایی من خوشایندم نیست قهر کنم. دیگر نمیخواهم بشنوم. دیگر هیچی نگو. این خیلی بد است. بگذار او حرفش را بزند. ولو میگوید تو بد هستی. ولو میگوید تو در کل زندگی به من ظلم کردی.
شریعتی: یک بخشی هم فقط مشکل نیست. یک وقتی ما ادبیات حرف زدن را هم بلد نیستیم. یعنی ادبیات درست شود، به نظرم آن مشکل یک وقتهایی خیلی سادهتر حل میشود.
آقای تراشیون: و همان تعبیری که به کار میبردیم خدا در بدی خیر قرار نداده است. یعنی بدانیم که در گفتگوهایمان قرار نیست طرف مقابل را خورد کنیم. قرار نیست به او توهینی کنیم. حرفش را بشنویم. ما هم نباید پرتوقع باشیم. واقعاً یک موقعی طرف مقابل نمیخواهد به ما توهین کند. حالا آن لا ماها یک چیزی درمیرود. خب بدانیم. بدانیم بالاخره در یک کلامی که صد کلمه رد و بدل شد، دو تای آن هم ممکن است خوشایند ما نباشد. آن را به بزرگواری خودمان ببخشیم. از آن عبور کنیم. نه اینکه صد تا کلمه این گفته است، دو تای آن ناخوشایند است، دوباره ما به آن دو کلمه گیر بدهیم. تو آنجا ببین این کلمه را گفتی به من توهین کردی. این هم انشاءالله ما به آن توجه کنیم. یکی دیگر از نکاتی که من به نظرم این هم نکته مهمی هست این است که ما سعی کنیم این را به عنوان یک رویکرد در زندگیمان لحاظ کنیم. همسر خودمان را از خود راضی نگه داریم. البته نه به بهای خدای نکرده گناه کردن، نه به بهای عبور از خط قرمزهای الهی. ولی بدانیم ما حقمان این است که خوب کنار همدیگر زندگی کنیم. ما گاهی اوقات حاضر هستیم مثلاً هفت پشت غریبه را راضی نگه داریم، ولی تلاش نمیکنیم که همسرمان را از خودمان راضی نگه داریم. مثلاً میرویم در مغازه نوشته است که حق با مشتری است ولی خداییش ما تا حالا در خانهای رفتیم ببینیم حق با همسرمان است؟ یعنی این نگاه را داشته باشیم. آنجا برای پول حاضر هستیم به هر رفتار طرف مقابل تن بدهیم ولی در زندگیمان برای اینکه همه سرمایهمان را در آن آوردیم، حاضر نیستیم طرف مقابل را راضی نگه داریم. و این را هم بگویم فکر نکنیم خیلی امر پیچیدهای هم هست. واقعاً آدمها موجودات خیلی پرتوقعی نیستند. استثنائات را کار نداریم. عموم آدمها را میگوییم. ما در مشاوره هم وقتی میشنویم میبینیم واقعاً مثلاً این خانم یا آقا، توقع زیادی از همسرش ندارد که فکر کنیم مثلاً حالا قرار است آقا تمام کارهایش را فکر کند مثلاً بیاید پاجفت خانم خود که بتواند رضایت او را جلب کند. نه، میگوید آقا یک وقتی بگذارد حرف من را گوش کند. یک جایی یک توجهی به من داشته باشد. ما به اینها بیتوجهی میکنیم، بعد میبینیم زندگی خراب شد. بعد میبینیم بیرون همه از ما راضی هستند ولی یک همسری داریم که بیست سال، سی سال است کنار ما ناراضی است. این طلب رضایت را واقعاً در زندگی ما باید دنبال آن باشیم. اتفاقاً آدمهایی که از سلامت شخصیت برخوردار هستند، همین است. یکی از ویژگیهای آن این است که ولو طرف مقابلش بیمار است. اصلاً مشکل روحی دارد. میداند این مشکل دارد ولی تلاش میکند حتی همین را هم از خودش راضی نگه دارد. شما عین یک بیمارستان ببینید. مثلاً میبینید پرستاری که دارد از یک بیمار مراقبت میکند، یکی از اهدافش این است که آن بیمار را از خودش و عملکرد آن بخش آن، آن اتاقی که او در آن خوابیده است، راضی نگه دارد. ولی یک جایی ببینیم نه، مثلاً پرستار بگوید این مریض یک تندی به من کرد. من هم یک داد سر او بزنم. هر کسی از دور نگاه کند، میگوید اشتباه است. او مریض است. باید او را درک کنیم، باید به او توجه کنیم. گاهی اوقات ممکن است در زندگی هم همین باشد. همسر من واقعاً یک مشکلی داشته باشد. یک اختلال روحیای داشته باشد. این به معنای این نمیشود که من هم بگویم. خب حالا چون اختلال دارد من با او بد برخورد کنم، تند برخورد کنم. نه. اینجا هم حتماً ما به این نکته توجه کنیم یک نگاه مثبتی داشته باشیم. رضایت اصلاً در روایات هم داریم. همسران وقتی رضایت یکدیگر را جلب میکنند رضایت خدا را جلب کردند. یعنی نتیجهاش میشود رضایت خدا. ولی باز توجه به آن خط قرمز داشته باشید. چون گاهی اوقات الآن میبینی مثلاً آقا به خانمشان میگوید من وقتی از تو راضی میشوم که آرایش کنی و موهایت را هم بیرون بگذاری برویم بیرون. این دیگر نه. این دیگر معصیت خدا است. من وقتی از تو راضی میشوم که نماز را کنار بگذاری. این معصیت خدا است. اینجا دیگر میشود خط قرمز. اینجا دیگر ما نمیتوانیم تن بدهیم به آن خواسته طرف مقابل برای اینکه از ما راضی شود. باید این چارچوب الهی را حتماً در نظر بگیریم. و بقیه را هم خیلی نمیخواهد در نظر بگیری. بقیه آدمها را. در زندگی ما این توجه جدی را به همدیگر را داشته باشیم چون ممکن است گاهی اوقات ما در زندگی مشترک جملاتی را به همدیگر میگوییم که متأثر از دیگران است. نه، این را حتماً باید مورد دقت و توجه قرار بدهیم.
یکی دیگر از نکاتی که ما به آن میگوییم باید حتماً توجه کرد این است که در زندگی مشترک مراقب باشیم که به همسرمان هم نگوییم که من از تو ناراضی هستم یا از تو خوشم نمیآید. ببینید برخی از جملات اثرات نامطلوبی دارد. همین امروز بود یک بزرگواری برای من تعریف میکرد میگفت که یک آقایی به من مراجعه کرده بود و باید درددل میکرد. برگشت و گفت که من از خانم خود خیلی دلخور هستم. گفت ده دوازده سال هم هست دارم با او زندگی میکنم. گفت ریشهاش هم در این است که در یکی دو سال زندگی یک موقعی به من گفت که من به اجبار پدر و مادرم با تو ازدواج کردم. فکر نکنی من تو را میخواستم. حالا چرا این را میگویی؟ ولو آنها اجبار کردهاند اما الآن تو وارد یک زندگیای شدی. این را به عنوان یک راز با خودت نگه دار. نمیخواهد آن را بیان کنی. حالا خوب است این جمله را گفتی. او را هم از خودت ناراضی کردی. بعد گفتم به این دوست خود که داشت تعریف میکرد. گفتم حالا واقعاً این آقا آدم بدی هم هست. گفت نه، اتفاقاً میگوید که این مرد خوبی است. یعنی مرد بدی نیست. خب ببینید ولی او را دلخور کردی و این دلخوری را تو چطور میخواهی جبران کنی؟ و لذا اینها باید حتماً
شریعتی: و اگر همین حرف را او به تو میزد چه حسی به او دست میداد.
آقای تراشیون:بله. مخصوصاً خانمها که روحیه حساستری هم در این زمینهها دارند. لذا ما وقتی وارد زندگی میشویم، باید از گذشته عبور کنیم. باید به این دقت کنیم. یعنی هی در گذشته نمانیم. حرفهای قدیم را بیاوریم هی در زمان حال به طرف مقابلمان بگوییم، ما یک چیزی بگوییم، او یک چیزی بخواهد به ما بگوید. پس این هم در آن رضایتمندی حتماً دقت کنیم، ابراز نارضایتی از زندگی نداشته باشیم. روایاتی هم در این زمینه داریم که این روایات واقعاً خیلی هشداردهنده است. من اتفاقاً به این دوستمان گفتم که نمیخواهد شما بروی به او بگویید ولی همین را بدان. در یک روایتی داریم که حضرت فرمودند اگر زن به شوهرش بگوید که من از تو خیر ندیدم، خداوند متعال همه خوبیهای این زن را از بین میبرد. میگوید تو بیانصافی کردی. مگر میشود آدم بیست سال، پانزده سال کنار یک کسی زندگی بکند، بگوید من اصلاً از این خیر ندیدم. اشکالی ندارد. منصف باش، حتی اگر هم میخواهی بگویی که ما میگوییم این را هم نگو، بگو که گاهی از تو خیر ندیدم. نه اینکه بگویی اصلاً خیر ندیدم. دیگر طرف به چه امیدی کنار تو زندگی کند؟ میبینی جوانیاش را گذاشته پای زندگی تو گذاشته است. تمام تلاشش را کرده است که یک زندگی خوبی داشته باشد. حالا اشتباهی هم کنار او انجام داده است. خب این خوبیهای او را هم ببین. مهربانیهایش را هم ببین. و اینکه باز بد نیست برای بینندگان خوب خود یادآوری کنیم. خیلی مراقب افکار خود باشیم که افکار خدای ناکرده منفی بر ما غلبه نکند چون آدمهایی که افکار منفی بر آنها غلبه کند، شما کلی خوبی هم در حق این انجام بدهید، آخرش میبینیم میگردد آن بد را پیدا میکند. و میدانید انگیزه را از طرف مقابل میبیند. یعنی واقعاً طرف مقابل دیگر روحیهای برای خوبی کردن پیدا نمیکند. اتفاقاً نائب الزیاره شما و دوستان و همه بینندگان بودیم دیشب در جمکران. من یک بحثی را دیشب مطرح کردم در جمکران، من یک بحثی را آنجا مطرح کردم یکی از آنها همین بود. گفتم همین اخیراً یک بزرگواری، یک آقایی به من میگفت که ما خدمت شما عرض کنم که فردی در زندگی ما هست. دامادی. گفت من خیلی به این خوبی کردم، خیلی مهربانی کردم، خب چه نقشههایی هم برای آن داشتم. میگفت ولی جواب خوبی با بدی، جواب خوبی با بدی. همینطوری آمد جلو، میگفت الآن فکر میکنم میگویم حتی حاضر نیستم جنازه دخترم را دیگر روی دوش او بگذارم. ببینید اینکه آدم گاهی اوقات با یک افکار منفی، رفتارهایش منفی شود، کردارش منفی شود، این خیلی بد است. ولی آدم وقتی نگاه کند به خوبیهای طرف مقابل، این طرف صد تا خوبی انجام داده، حالا پنج تا بدی هم انجام داده است. خب انسان است دیگر. انسان ممکن الخطاء است. ممکن است خطا بکند. آن خوبی آن را ببین. بدی آن را چشمپوشی کن. نه اینکه بیایی آن پنج تا بدی را تابلو بکنی و خدمت شما عرض کن که بنر کنی سر دستت بگیری، در شهر بچرخی. اینها را باید دقت کنیم. و لذا اینکه ما در روایات هم داریم که خداوند متعال میگوید شکرگزارترین انسانها نسبت به خداوند متعال شکرگزارترین آنها نسبت به بندههای خدا هستند. و این روزی را زیاد میکند. در زندگی مشترک هم دقیقاً همین است. یعنی وقتی یک بدی طرف را میگویی، اصلاً او را دلسرد میکنی. وقتی میگویی من از تو خیر ندیدم واقعاً این به چه امیدی زندگی را کنار تو باشد. یعنی دیگر مجبور هست و واقعاً همین بحث طلاق خاموش یا پنهان که در برخی از خانوادهها اتفاق میافتد، این زندگی را کنار این فرد میکند ولی ناامیدانه. و چرا زندگی میکند؟ یک جایی میبینی چون دیگر مجبور است. یعنی میگوید زندگی میکنم به خاطر اینکه بچه دارم. طلاق بگیرم بچههایم را چکار کنم. زندگی میکنم چون آبرو دارم. طلاق بگیرم بالاخره حرف من این طرف و آن طرف پخش میشود، آبرو و حیثیت من میرود. طلاق بگیرم مثلاً پدر و مادرم چقدر زجر میکشند قصه میخورند. لذا پای این زندگی میماند. ولی آن فلسفه اصلی زندگی مشترک که قرار است ما کنار همدیگر آرامش داشته باشیم کاهش پیدا میکند. پس در زندگی مشترک به این هم حتماً توجه داشته باشیم. عیبهای همدیگر را بپوشانیم، بیان نکنیم. نگوییم. دائم بیان آن را برای دیگران هم نبریم و آنها را ابراز کنیم. باز ما در روایت داریم یکی از چیزهایی که در نزد اهل بیت علیهم السلام منفور است، این است که آدم شکایتش را این طرف و آن طرف شروع کند ببرد. یعنی به جای اینکه خودش برود شروع کند این را حل کند، مثلاً من از زنم شاکی هستم. شروع کنم زنگ بزنم به پدر خانمم، مادر خانمم، برادر خانمم، خواهر خانمم، زنگ بزنم به مادرم، زنگ بزنم به دوست خانمم. این خیلی کار بدی است. سعی کن حل کنی. گاهی اوقات علت اینکه ما مشکلات را هم نمیتوانیم حل کنیم این طرف و آن طرف میبریم، ضعف خود ما است. خودمان را کمی تقویت کنیم. نه اینکه حالا ضعف در من است، مشکل در من است، بیایم آبروریزی کنم، مشکل خانمم را همه جار ببرم پخش کنم. برو خودت را قوی کن. برو یک مشورتی کن که ببینی باید چکار کنی. آن کار را انجام بده. این هم یک نکتهای که ما باید در زندگی مشترک حتماً به آن توجه داشته باشیم. یکی از نکاتی که باز خیلی خوب است، ما با جملات زیبا یک دیگر را در زندگی مشترک خطاب قرار بدهیم. اصلاً آدمهایی که از سلامت شخصیت برخوردار هستند، زیباگو هستند. کلام خوب را راحت بر زبان جاری میکنند. برایشان در استفاده از جملات خوب گره وجود ندارد. احساساتشان را راحت بیان میکنند. اصلاً این یک هنر هم هست در زندگی مشترک. و اتفاقاً به سلامت زندگی مشترک هم کمک میکند. ابا نکنیم. جملات خوب را برای همدیگر به کار ببندیم. خلاقیت در آن داشته باشیم. نه اینکه حالا مثلاً یک زن و شوهر 20 سال است که با همدیگر دارند زندگی میکنند، تنها جمله عاشقانهشان این است که دوستت دارم. کمی تنوع هم در آن باشد. کمی هم فکر کنیم که چه جملاتی را میشود به کار برد. اینها روحیه خانواده را تغییر میدهد. بعضی تنوعات در خانه خوب است. مثلاً چرا ما گاهی اوقات میگوییم برای همدیگر هدیه بخریم؟ حتی من حیث لایحتسب. بدون مناسبت برای همدیگر هدیه بخریم. یک موقع اصلاً در خانه یک تنوع است. مثلاً خانم امروز سفره را که پهن میکند، نگاه کند که ببیند که مثلاً آن گلدان را از آنجا بیاورد وسط سفره بگذارد. آن گلدان گل را بردارد بیاید. یک جابهجایی اتفاق بیفتد. خود اینها توجه است. یک موقع ما این را گفتیم، اتفاقاً یک خانمی گفت من گلدان را گذاشتم وسط سفره، میگفت آقای ما هم آمد و یک نگاهی کرد، گفت این علفها چیه که اینجا گذاشتی؟ گفتم حتی همان هم خوب است. یعنی تو به همین میزان توانستی ذهن همسرت را فعال کنی که این را بگوید. لذا این تنوع خیلی میتواند در زندگی ایجاد نشاط بکند. واقعاً برخی از خانهها خیلی خطی حرکت میکنند. خستهکننده هستند. در حالی که ما میگوییم انسان یک موجود پویا است و واقعاً میتواند این کار را انجام بدهد. مثلاً گاهی اوقات خانمها زیاد این سؤال را میپرسند. من دیدم در پیامکها هم که میآید گاهاً هست که مثلاً آیا مردها تنوعطلبند؟ ما میگوییم بله، تنوعطلب هستند ولی مردی که تنوعطلب است، خداوند یک موجود ظریف، هوشمند، خلاق به نام زن را مقابل او قرار داده است. او میتواند این را پاسخ بدهد، این میتواند مردش را اشباح کند و واقعاً هم آدم نگاه میکند میبیند زنها در این فضاهای زندگی چقدر خلاقیتهای زیادی دارند. یعنی شما آن خلاقیتی که این خانم گاهی اوقات برای یک مهمان به کار میبندد، برای شوهرش به کار ببندد که این شوهر دیوانه او میشود. بعد میگوییم چرا سردی بین ما ایجاد شد. زن این خلاقیتها را داشته باشد. مرد در مدل خودش خیلی میتواند خلاقیت به خرج بدهد. آقایان زمان دوران نامزدیشان یادشان هست؟ دوران عقدشان یادشان هست بدون گل در خانه مادرخانمشان نمیرفتند. تو هم میتوانی. همین کار را بکن. نمیگویم هر روز. ولی طوری که خانم حس کند که هنوز در زندگی تو موضوعیت دارد. این را باید دقت کنیم. و من میخواهم بگویم ما موجودات خلاق هستیم. انسان را اصلاً خداوند خلاق آفریده است و حقیقت امر هم همین است. نه اینکه فقط فکر کنید در یک دوره سنی. شما گاهی اوقات میبینید تا پایان عمر انسان این خلاقیت را دارد. آدم گاهی اوقات میبیند برخی افراد خدمت شما عرض کنم در سنین حتی بالا، چقدر به خانمهایشان توجه میکنند. بلد هم هستند. خب این معلوم است که این ویژگی عمومی در ما مردها هست. فقط فکر نمیکنیم. فقط به کار نمیبندیم. و اتفاقاً آدم هر چه سنش جلوتر میرود، باید این بیشتر هم بشود. باز من اینجا یک روایتی از وجود مبارک نبی مکرم اسلام عرض کنم که حضرت فرمودند مرد هر چه ایمانش افزایش پیدا میکند، همسردوستیاش بیشتر میشود. یعنی این رابطه. و میدانید دلیل آن چیست؟ چون انسانی که باایمان میشود، توجهش به نزدیکترین فردش که همسرش است بیشتر میشود. خب این توجه را چطور ابراز کنیم؟ یکی از اشکال آن که باید ابراز کند با محبت است. یعنی من میگویم به امید آن روزی که گل فروشهای ما بگویند نرم مراجعین برای خریدن گل در گلفروشیها، افراد مسن هستند. یعنی این جامعه بداند دارد ایمانش افزایش پیدا میکند. یعنی یک نمود آن را میخواهم عرض کنم. یعنی فکر نکنیم بگوییم از ما که گذشت. نه باور کنید نگذشته است. طرف مقابل خیلی خوشحال میشود. و لذا چه کسی بهتر از همسرم که این هزینه را برای او بکنم. گاهی اوقات آدم برخی از این پدربزرگ و مادربزرگها را میبیند، چقدر برای نوههایشان زحمت میکشند، برای عروسهایشان، دامادهایشان، بچههایشان. من میگویم یک بخشی از این زحمات را هم برای همدیگر بکشید. تو که این پول را به پسرت می دهی، تو که این پول را به نوهات میدهی، تو که این هدیه را برای تولد نوهات میخری. میدهی. یا هدیه را تهیه میکنی. خب این کار را هم برای زنت انجام بده. یک بخشی از آن را. ببینید چقدر فضای زندگی ما میتواند تغییر کند. و واقعاً هم این نشاط را ما نیاز داریم. حالا من یک نمونهای را بگویم. برای من خیلی دردآور بود. بعد از یکی از سخنرانیهایی که داشتم دیدم یک خانم مسنی بود. خودش میگفت من حدود 79 سالم هست. میگفت شوهرم سنش حدود 9 سال از من بیشتر است. تعبیر این خانم این بود که الآن حدود ده سال است که سفره غذای ما جدا است. اتاق خواب ما جدا است. میگفت در حد ضرورت با هم حرف میزنیم. در آن سنی که اتفاقاً نیازشان به هم بیشتر است. و لذا اصلاً سالمندی یعنی سالممندی. یعنی ما باید این بلوغ زندگیمان در آن سنین نشان بدهد. نه اینکه در آن سن تازه دردهای رفتاریمان، اخلاقیمان بیرون بریزد.
شریعتی: یعنی محبت پختهتر، هوشمندانهتر.
آقای تراشیون: و لذا ما باید اصلاً اینها را حل کنیم. اینکه ما هی توصیه میکنیم مشکلات باید در زمان خودش حل شود، اینها انباشته نشود در یک صندوقچهای، یک جایی بخواهد در باز کند و دهان و باز کند و آسیب بریزد همین است. یعنی رسیده به این سن که باید آن بلوغ زندگی آن زمان خودش را نشان بدهد. یعنی بهترین شکل زندگی باید در آن زمان باشد. ولی میبینید بیشترین دردهای زندگی در آن سن دارد خودش را نشان میدهد. چون بالاخره آدم پا به سن که میگذارد، بالاخره آدم نمیتواند از دردهای جسمانی فرار کند. وجود دارد. ولی باید مراقب باشد آنچه که دست خودمان است ارتباطات عاطفی است. رفتارهای ما است. کلامهای ما است. آنها را که دیگر خودمان میتوانیم مدیریت کنیم. اتفاقاً میگوییم آنجا به آن پختگی میرسد. بعد شما میبینی مثلاً همین مادربزرگ بزرگوار که با شوهرش بد صحبت میکند یا آن آقایی که با زنش بد صحبت میکند، به یک غریبهای میرسند چقدر پخته. همه میگویند اینها دنیایی از تجربه هستند. خب این را در خانه خودمان به کار ببندیم. این هم پس یک نکتهای که ما باید حتماً در زندگی مشترک به آن توجه کنیم. یک نکتهای که به نظرم باز مهم است در زندگی مشترک، میانهروی و تعادل در زندگی است. هیچوقت افراط و تفریط نکنیم. هیچوقت. خدا حفظ کند یکی از اساتید اخلاق یک موقعی تعبیری را به کار میبردند. گفتم ببینید موقع نماز، آدم باید نماز بخواند. موقع کار هم باید کار کند. خدا رحمت کند مرحوم حضرت امام رضوان الله تعالی علیه. یک موقعی به طلبهها این توصیه را کرده بودند. گفته بودند شما گاهی اوقات صبح تا بعدازظهر میروید سراغ بحث و مباحثه و درس و اینها. میفرمودند میآیید خانه دوباره کنار زنتان کتاب باز نکنید. وقت بگذارد برای همسرتان. یعنی این تعادل. شما خود مرحوم حضرت امام را ببینید وقتی نوهشان میآمد چگونه با او سرگرم میشدند. برای او وقت میگذاشتند. نه اینکه برو حالا من میخواهم مثلاً یک صفحه دیگر قرآن بخوانم. این تعادل در زندگی میتواند به زندگی رشد بدهد. اتفاقاً یکی از نشانههای سلامت انسان هم همین تعادل است.
شریعتی: خیلی ممنون و متشکر.