آقای شریفیان: سلام علیکم و رحمۀ الله. من هم خدمت شما و همه همکاران عزیز شما و بینندگان محترم و خوب و فرهیخته برنامه سمت خدا عرض سلام و ادب و احترام دارم و همچنین آرزوی قبولی طاعات و عبادات همه بزرگواران در این ایام ویژه دهه اول ذی الحجه و ان شاءالله که برای ظهور حضرت دعا کنند و برای برادران ایمانی خود، دوستان خود، برادران و خواهران خود حتماً دعاگو باشند.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صل الله علی سیدنا و نبینا محمد و آله الطاهرین و لعن الدائم علی اعدائهم اجمعین. اللَّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ حجۀ بن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فِي هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِي كُلِّ سَاعَةٍ وَلِيّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِيلًا وَ عَيْناً حَتَّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَكِّنَهُ فِيهَا طَوِيلا.
من یک نکته ای را خدمت عزیزان عرض می کنم و ان شاءالله ادامه بحث جلسه قبل این نمازی که بزرگواران در دهه اول ذی الحجه می-خوانند خیلی وعده مهمی است که ما در ثواب حجاج بیت الله الحرام شریک می کند و می دانید که حالا کسانی که اهل ادعیه و مناجات و اینها هستند مکرر در باب دعا برای رسیدن به حج برای ما توصیه شده است. ارزقنی حج بیتک الحرام، سرتاسر ماه مبارک رمضان این دعا، این قدر حج مهم است. در سوره مبارکه اعراف این آیه ای که «وَ واعَدْنا مُوسى ثَلاثينَ لَيْلَةً» (اعراف/142) این آیه شریفه یک نکته ای را می خواستم خدمت عزیزان عرض کنم این آیه بحث میقات حضرت موسی (ع) بود که ایشان به کوه طور رفت و وعده ظاهراً 30 روزه بود. «وَ أَتْمَمْناها بِعَشْر» (اعراف/ 142) ده روز به آن اضافه کرد. که آن دهه در واقع همین دهه ذی الحجه است. 30 روز آن ذی القعده بود و این ده روز هم ده روز ذی الحجه تا روز عید قربان که عید بزرگی است که خود مختصات خود را دارد. یک سوالی وجود دارد آن هم این است که این چه طرحی بود که 30 روز، 10 روز، خب چهل روز دیگر؟ از اول وعده چهل روزه؟ این داستان آیه 142 را اگر کسی دنبال کند و آیات پیرامون و روایات آن را یک نکته بسیار مهمی وجود دارد که خداوند متعال وعده های او یک پیچ و خمی دارد. یک مجهولاتی در وعده های الهی هست که همان بستر یک اتفاقاتی می شود. در روایات ما گفته شده است که در همین ده روز بود که قوم حضرت موسی گوساله پرست شدند. آن داستان اجل در همین در ده روز رخ داد. حضرت موسی که کوه طور رفت و برگشت دید اینها دارند گوساله پرستی می کنند، بانگ خوار و آن کار سامری و فلان، این داستان همین ده روز بود. همین ده روزی که جناب موسی یک وعده سی روزه را اعلام کرد رفت و چهل روزه برگشت. در همین ده روز عده ای که مرض قلب در آنها هست می گویند انبیاء به ما وعده دروغ دادند. مگر نگفتید سی روزه بر می-گردید؟ چرا چهل روز شده است؟ اصلاً کسی نمی دانست سر چهل روز ایشان بر می گردد، گفتند موسی رفت دیگر نمی آید. کجا رفت، اگر راست گفته بود آمده بود. گوساله پرستی در بستر یک کیفیت خاصی از وعده الهی حاصل می شود. خدا می گوید امام شما می آید و ظهور می کند. آقا چه زمانی می آید؟ بالاخره چه زمانی می آید؟ «فَطالَ عَلَيْهِمُ الْأَمَدُ» (حدید/16) سوره حدید همین را می-گوید. «وَ لا يَكُونُوا كَالَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ» (حدید/16) مثل جریان اهل کتاب نشوید که «فَطالَ عَلَيْهِمُ الْأَمَدُ» (حدید/16) آن وعده ای که به آنها دادند خیلی پیش چشم آنها زیاد افتاد گفتند آقا چه قدر این وعده طول می کشد. «فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ كَثيرٌ مِنْهُمْ فاسِقُون» (حدید/16) فاسق شدند، مرض قلب تبدیل به فسق شد. منافق شدند. گوساله پرستی راه می افتد. همین جوری آدم از پای سفره امام زمان خود بلند می شود، وقتی که نفهمد خدا یک وعده ای داده است ولی این وعده پیچ و خم هایی دارد. این که در روایات ما می گویند استعجال نکنید، دائم نگویید آقا پس چه زمانی؟ عجله نکنید یک اتفاقاتی باید بیفتد. اصلاً در ظاهر وعده خدا سی روزه بود. «لا يُخْلِفُ الْميعاد» (آل عمران/9) خدا که خلف وعده نمی کند. خدا فرمود سی روز پیش من بیا. نگفت روز سی و یکم پیش شما است. این را نگفت. گفت جناب موسی سی روز پیش من می آید. آیا ده روز به آن اضافه می شود یا نمی شود را نگفت. این خیلی بحث مهمی است. الان صلح حدیبیه ببینید نبی اکرم خواب دید ما رفتیم مکه داریم طواف می کنیم مردم بلند شوید برویم. عده ای با حضرت رفتند. صلح حدیبیه شد، حضرت برگشتند به وعده این که سال دیگر شما باید اجازه بدهید ما بیاییم عمره انجام بدهیم. همین اتفاق افتاد. وقتی که نبی اکرم پیمان صلح را امضاء کرد و به سمت مدینه برگشت یک عده به حضرت اعتراض کردند به ما وعده دروغ دادید. مگر نگفتید ما مکه می رویم؟ حضرت فرمود من گفتم امسال می روید؟ من به شما گفتم من در خواب دیدم ما داریم طواف می کنیم مردم بلند شوید بیایید برویم. نگفتم امسال این اتفاق می افتد. جنس وعده های انبیاء را اگر اشتباه بگیرید بعداً توقع بی جا از حضرت می کنید. بعد چه اتفاقی می افتد؟ یک خطای جزئی رخ نمی دهد، گوساله پرستی راه می افتد. یعنی از سر سفره وسیع جناب موسی که جناب هارون بود «هارُونَ اخْلُفْني في قَوْمي وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبيلَ الْمُفْسِدين» (اعراف/142) از اول حضرت موسی به او گفت بدان یک کسانی فساد می کنند. حواس شما به اینها باشد. اینها یک کاری، اصلح. در روایات ما گفته شده است که وجود مقدس نبی اکرم می خواهد که کأن برود با امام زمان بیاید. این وسط جریان ائمه را گذاشت که این وسط شما باید راه را برای برگشتن من آماده کنید. منتها برگشت نبی اکرم با ظهور حضرت حجت است. این طولانی شدن یک موقع سبب نشود که انسان سر سفره دیگران برود و بنشیند. کسان دیگر هم یک چیزهایی دارند که رو کنند. یک بانگ خوار در روایت دیدید. می گوید این سامری یک گوساله عجیبی بر پا کرد حتی می گوید از این طلاها مو روییده بود. یک کارهای عجیبی انجام داده بود. در روایت دارد از حضرت سوال کرد گفت آقا گوساله را ساخت، چیز عجیبی بود، بانگ خوار آن دیگر چه بود؟ یک صدای عجیبی هم این گوساله از خود در می آورد. حضرت موسی این سوال را می-کند، خدا می گوید خود من این صدا را در آن انداختم. کسانی که به وعده انبیا شک کنند بدانند که آن طرف هم دستگاه شیطان هم امدادهایی می شوند. «كُلاًّ نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ» (اسراء/20) خدا دستگاه کفر را امداد می کند. کمک می کند که کفر بورزند. تو محل می خوری. اصلاً بستر رسیدن به آن رزق بزرگی است که جناب موسی رفته است یک رزقی را برای شما بردارد و بیاورد. آن جا رفته است چه کار؟ وعده ای بود که برود از آن جا رزقی را برای شما بیاورد. «أَلْقَى الْأَلْواحَ» (اعراف/150) الواح را بگیرد و بردارد بیاورد. این اتفاق، اتفاق بزرگی بود ولی شما برای آمدن آن رزق بزرگ از آسمان برای این امت حوصله کنید و پای وعده های انبیاء بایستید.
شریعتی: یعنی اگر دچار تردید شوید و وسوسه شیطان هم بیاید و به آن اضافه شود انحراف های عظیمی رخ خواهد داد.
آقای شریفیان: انحراف های عظیم رخ می دهد منتها برای چه کسی؟ برای آن کسی که به دنبال هارون نباشد. يَا عَلِيُّ أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى، تو همان مقام هارون من هستی. من می روم، این وعده من طول می کشد تو هم جانشین من هستی، یک گوساله پرستی هم در این امت راه خواهد افتاد. گوساله پرستی جریان نفاق امت است. یک گوساله پرستی راه می افتد خود من هم یک بانگ خوار به آن می دهم. خود من هم آنها را امداد می کنم و امکاناتی در اختیار آنها قرار می دهم منتها جناب هارون اصل است. «وَ لا تَتَّبِعْ سَبيلَ الْمُفْسِدين» (اعراف/142) ایشان یک مسیری را دنبال می کند که این امت را به آن وعده نهایی می رساند. خیال می کند که کار از دست جناب هارون در رفته است. این نیست. ایشان مأموریت اصلاح داشت کار خود را هم انجام داد. سنت الهی است. ببینید این آیه چه دارد می گوید، این آیه خیلی آیه عجیبی است. «وَ واعَدْنا مُوسى ثَلاثينَ لَيْلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ» (اعراف/142) چه کیفیت و وعده عجیبی است. در روایت دارد خداوند متعال گاهی به بعضی از اقوام وعده هایی می داد در دو نسل بعد آن وعده واقع می شد. خداوند متعال در سوره مائده به جناب موسی و قوم او وعده سرزمین بیت المقدس یا بیت مقدس را داد که شما وارد آن سرزمین می شوید «ادْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَة» (مائده/21) آن ارض مقدس که قرار بود آن عصر ظهور آنها بود. قرار بود به آن جا برسند اتفاقاتی افتاد در روایت دارد، حضرت موسی از دنیا رفت، هارون از دنیا رفت، با دو وصی بد آنها وارد آن سرزمین شدند و یک نسل هایی از اصلاً مردند و از دنیا رفتند. دو نسل بعد آنها ارض مقدس رفتند. چرا و چه جوری؟ این حالا بحثی است که در سوره مائده آن جا باید آن را دنبال کنید که این وعده رفتند، گفتند وارد این سرزمین بشوید، جباری بود «فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّكَ فَقاتِلا» (مائده/24) گفتند خود تو برو و بجنگ. حاضر نشدید که پای امام خود بایستید، خدا فرمود «أَرْبَعينَ سَنَةً يَتيهُونَ فِي الْأَرْض» (مائده/26) چهل سال وارد ارض تی شدند. من و السلوه برای همین جا بود، اضْرِبْ بِعَصاكَ الْحَجَرَ، مال همین جا بود، با عصای خود سنگ را شکافت. چهل سال در بیابان زندگی کردند. سرگردان شدند. «يَتيهُونَ فِي الْأَرْض» (مائده/26) ببینید این وعده الهی است، کیفیت است، خدا وعده داده بود شما به ارض مقدس بروید، ارض مقدس روایات ما می گوید ظهور است. ظهور امت شما است. این داستان را برای همین قرآن دارد برای شما تعریف می کند. اگر شما در راه رسیدن به عصر ظهور یک جایی وعده های الهی را شانه خالی کنید و کنار انبیاء نایستید پیچ و خم بر می دارد. در عاشورا شما باید می رفتید نصرت می کردید نصرت ندادید امام حسین به شهادت رسید، ظهور گام هایی عقب افتاده است. در روایات ما اینها توضیح داده شده است. با امام صادق در روایت همین طور. در روایت دارد دو بار ظهور در تاریخ ائمه نزدیک شد. به خاطر افشای سر، ازائه و عدم نصرتی که شیعیان دادند ظهور عقب افتاد. این آیات، خیلی آیات عجیبی است که در این دهه داریم می خوانیم. این دهه، دهه حضرت موسی است به یک معنا. امکانات نبی اکرم ولی دهه ای است که یک اتفاقی با جناب موسی داشت می افتاد. ولی طابق نعل بالنعل، در امت نبی اکرم این اتفاق خواهد افتاد به کیفیت دیگری. این از آن بحث-های مهمی است که در روایات ما مکرر می آید. دوستان و بزرگواران عنایت کنند، از آن بحث های لطیف روایات ما است که شما امت نبی اکرم همه سنت هایی که بنی اسرائیل از آن عبور کردند، شما از آن عبور خواهید کرد. طابق نعل بالنعل و القذه بالقذه یک تعبیر شبیه به این است. عیناً همان اتفاق. حتی حضرت فرمودند ولو سوراخی که یک حیوانی در آن داخل شده باشد عین همین در امت شما واقع خواهد شد. این که می بینید قرآن پر از آیات بنی اسرائیل است حالا به تعبیر متداول آن اتفاقات جدی که می بینید قرآن از بنی اسرائیل مکرر در قرآن ذکر کرده چون در واقع مکانیسم امت نبی اکرم به یک نحوی در آن دارد توضیح داده می شود. واقعاً هم هیچ قومی به اندازه آیات بنی اسرائیل در قرآن رد پا ندارد. بسیاری از آیات ما در همین زمینه است. اصلاً تأویل یعنی همین. یعنی برگشت یک حقیقت به یک کیفیت دیگری. حضرت فرمودند قرآن یجری مَجْرَى الشَّمْسِ وَ الْقَمَرِ یعنی همین. چه طور خورشید دوباره طلوع می-کند. این آیات بنی اسرائیل دوباره بر شما طلوع می کند. دوباره به شما بر می گردد. به این تأویل می گویند، اصلاً تأویل یعنی همین. مواجهه دوباره با آیات در یک مقیاس دیگر. به این تأویل می گویند. ان شاءالله ما جزء آن کسانی باشیم که در دوره فترت نبی اکرم همراه با حضرات معصومین از جریان گوساله پرستی نجات پیدا کنیم و ذیل اصلاح جناب هارون وجود مقدس امیرالمؤمنین ان شاءالله باشیم.
شریعتی: و خود را ان شاءالله مصداق آن سنت های حسنه الهی قرار بدهیم و به تعبیر حاج آقای آقای شریفیان حالا که تاریخ دارد تکرار می شود و آن سنت ها، ان شاءالله بهترین اتفاق ها برای ما رقم بخورد. خوشحال هستیم که در کنار هم هستیم. ما هفته گذشته در ذیل بحث اخوت به بحث حسن خلق رسیدیم، خوش به حال آنهایی که خوش اخلاق هستند و اگر خاطر شما باشد به این رسیدید و من گفتم اصلاً جلسه را با همین سوال آغاز کنیم که چرا واقعاً خوش اخلاقی با تمام برکاتی که دارد اگر صرفاً همین لبخند زدن باشد چرا برای بعضی سخت است؟
آقای شریفیان: بسم الله الرحمن الرحیم. بحث حسن خلق این جلسه بیشتر توضیح می دهیم که صرفاً لبخند زدن نیست، ولو یکی از مهمترین ارکان حسن خلق طلاقه الوجه و حسن البشر است. گشاده رویی انسان است که حالا یک توضیحی در مورد آن می دهم. ولی حسن خلق چیزی ورای اینها است. حالا در روایت الان عرض می کنم. منتها چرا انسان به این راحتی نمی تواند از این رزق بهره مند شود یک جایی ما می بینیم ما آسیب جدی در این قصه داریم. از این که جنس روابط ما روابط رحمانی و همراه با روی خوش و روی گشاده و همراه با اخلاق حسن و تنظیماتی که دستگاه الهی می-خواهد آن را درست کند ... این اتفاق یک روایت در جلسه قبل خواندیم اگر یاد بزرگواران باشد. در روایات ما توضیح داده شده است که حسن خلق و تنظیم روابط رحمانی با برادر دینی جهاد فی سبیل الله است. این کار سنگینی است. کار سختی است، این جور نیست که یک امر سهلی باشد. ما مسئله به تعبیر بعضی از بزرگان کوچک نکنیم. اگر ساده انگاری کنیم از درون آن این در می آید که چرا انجام نمی دهیم. در آن ساده انگاری نکنیم. واقعیت این است که شرایط مختلف است، اوضاع و احوال پیچیده می شود من هم همیشه در یک شرایط نیستم. واقعاً این جوری است. شرایط را اگر واقعی به مسئله نگاه کنید می بینید از ما اگر حسن خلق خواسته شده است از ما یک امر پیچیده و سنگینی خواستند. برای همین است که این قدر ثواب دارد. برای همین است که این قدر آثار دارد. مثل جهاد فی سبیل الله است. حسن خلق یک امر بسیار پر فروعاتی است. ان شاءالله در بحث های آینده آرام آرام فروعات آن معلوم می شود ما فعلاً روایت هایی که خیلی واضح و صریح به این مسئله پرداخته است داریم بحث می کنیم. و الا رفق و مدارا که ما عرض کردیم از شاخ و برگ حسن خلق است. من اگر بخواهم حسن خلق داشته باشم مگر بدون رفق می شود. من می خواهم با یک نفر خوشرو باشم، حالا این بحثی است که من بعداً در عفو و غفران عرض خواهم کرد. مگر می شود من با یک نفر روابط رحمانی و تنظیم شده داشته باشم ولی عیوب او را نتوانم تحمل کنم. انسانی که تحمل ندارد اهل حلم نیست. تحمل البته غیر از حلم است، اما معانی آنها به هم نزدیک است. اگر کسی حلم و بردباری نداشته باشد در مقابل خطاهای دیگران روابط شما شکننده می شود. روابط می شکند، و قطع می شود. من می-خواهم با فلان برادر خود، با فلان نزدیک خود، کسی که مؤمن است، مسلمان است، اهل خدا است، می خواهم ارتباط سالم داشته باشم. خطا ندارد؟ در مقابل خطاهای او می خواهید چه کار کنید؟ کارشناس می آید زن و شوهر، موردهای مختلف می آیند مشورت می کنند. انسان می بینید که گاهی اوقات در فلان صحنه ها نمی-توانند روابط خود را مدیریت کنند. هر دو هم نمی خواهند شرایط زندگی آنها این طور باشد. ولی اگر در موطن ها، به تعبیری بزنگاه ها نتوانند آن وظایفی که قرار است انجام بدهند حتماً روابط دچار آسیب می شود. می خواهم بگویم اگر می-بینید یک جاهایی ما خلاصه دچار آسیب هستیم واقعاً هم امر سنگینی است. ما برای چه این بحث را داریم می گوییم برای این که آرام آرام بستر انتشار این بحث ها یک مقداری فراهم شود. ما خود می دانیم که این بحث ها را داریم می گوییم تکان دادن جامعه در این جنس بحث ها به این سادگی نیست. خیلی فروعات دارد، خیلی شاخ و برگ دارد که انسان باید از آنها گفتگو کند، منتشر شود، به همدیگر متذکر شویم، آرام آرام تمرین کنیم تا یک اتفاقاتی بیفتد. من یک روایت بخوانم، در این روایت اسحاق بن عمار از وجود مقدس امام صادق نقل می کند که در کافی شریف این روایت هست، حضرت فرمودند إِنَّ الْخُلُقَ یعنی همین حسن خلق، مَنِيحَةٌ، یک عطایی است که خدا به انسان می دهد. مَنِيحَةٌ يَمْنَحُهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ خَلْقَه، خدا به بنده های خوب خود یک چنین چیزی می دهد. حسن خلق عطایی است از جانب خداوند متعال. این حسن خلقی که عطای خدا است دو جور است، فَمِنْهُ سَجِيَّةٌ وَ مِنْهُ نِيَّة، بعضی ها صاحب حسن خلق هایی هستند عطای طبیعی است که خدا به اینها داده است، اینها از ابتدا و از بچگی یک اخلاق ویژه-ای داشتند. اعطای جبلت انسان است. ما با سرمایه های متفاوتی به دنیا می آییم که به چیزهای مختلفی ربط دارد. از عوالم قبل گرفته تا اتفاقاتی که در این دنیا پدر و مادر ما، نسل-های ما، اجداد ما، دعاهایی که برای ما شده است، کیفیت ارتباطی که بین زن و شوهر بوده است، حتی ارتباط زناشویی که اینها با هم داشتند اینها در بچه تأثیر دارد. انسان ها متفاوت متولد می شوند ولو همه فطرت ایمان دارند. «فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها» (روم/30) ولی اقتضائات انسان ها، خلق و خوی آنها با هم متفاوت است. حضرت می گویند حسن خلق دو جور است، یک سجیه، یعنی در آدم هست، سرچشمه آن در آدم موجود است، مثل یک سرچشمه دارد در آدم این را پمپاژ می کند. شما می گویید فطری، فطری تعبیر دقیقی نیست، چون فطرت الله همه دارند. شما بچه های خود را هم نگاه کنید متوجه می شوید این بچه یک چیزهایی دارد که آن یکی بچه ها ندارند. حضرت می-فرمایند بعضی ها حسن خلق در آنها سجیه است بعضی ها نیه است. نیۀ است یعنی چه؟ یعنی آن را ندارد، ولی دارد تلاش می کند. باید قصد کند. آن روایاتی که می گفت مجاهد فی سبیل الله این را می گوید. چون این درگیر است. یعنی یک چیزهایی را ندارد، یک طوفان هایی در وجود او می شود این باید این طوفان ها را ساکت کند، آرام کند، خود را نهیب بزند. حق نداری این جور با برادر خود برخورد کنی. اشتباه کردید که فلان جا فلان حرف را زدید. توبه کند. اصلاح کند. اشک بریزد برای برخورد بی جایی که با همسر خود داشته است، با فرزندان خود داشته است، با برادران دینی خود داشته است اشک بریزد. این را حضرت می-گویند فَمِنْهُ سَجِيَّةٌ وَ مِنْهُ نِيَّة، دو جور است. فَقُلْتُ فَأَيَّتُهُمَا أَفْضَلُ، کدام بهتر است؟ حضرت فرمودند فَقَالَ صَاحِبُ السَّجِيَّةِ، آن که در درون او این صفت نصب شده است به تعبیر امروزی ها اینستال شده است، هُوَ مَجْبُولٌ، در جبلت او این هست، لَا يَسْتَطِيعُ غَيْرَهُ، نمی تواند اصلاً حسن خلق نداشته باشد، این جوری است. اما وَ صَاحِبُ النِّيَّةِ يَصْبِرُ عَلَى الطَّاعَةِ بر طاعت خدا دارد صبر می-کند. یعنی تلاش می کند. صَاحِبُ النِّيَّةِ يَصْبِرُ عَلَى الطَّاعَةِ تَصَبُّرا یک صبری دارد می کند، پوست می کند. فَهُوَ أَفْضَلُهُمَا، معلوم است که این افضل است. چه قدر این روایت، روایت مهمی است. یعنی حسن خلق یک عده دارند، یک عده ندارند، آنها باید تلاش کنند این فقط این را نمی گوید حتی آن کسانی که یک سجیه ای از حسن خلق دارند یک جاهایی از حسن خلق آنها هم ندارند. محل جهاد آنها آنجایی است که آن را ندارند و آن کسانی که دارند صبر می-کنند به این معنا نیست که همیشه در مورد هر چیزی از حسن خلق تا آخر عمر خود باید صبر کنند. این نیست. آرام آرام که آقایان می گویند ملکات انسان می شود بعد از تلاش هایی یک چیزهایی دیگر در انسان نهادینه می شود. واجد او می شوید. از فعل تبدیل به صفت می شود. خلق می شود. دارایی شما می شود. از آن جا به بعد طبق آن صفت عمل کردن برای شما آسان می شود. ولی هنوز قله های دیگر در حسن خلق هنوز مانده است. در واقع این روایت نمی خواهد بگوید آن حسن خلق بزرگی که خدا گفته است کمال ایمان است، افضل اعمال است، برای آن کسانی که در سجیه آنها است برای آنها دیگر اصلاً معنا ندارد این را نمی-خواهد بگوید. برای آنها راه زیاد است. منتها حضرت دارند می-گویند بدانید آدم یک سرمایه هایی در حسن خلق دارد که حتماً طبق آن باید عمل کنید البته ضد آن بزنید، همان طور که خلق در انسان ایجاد می شود ممکن است آرام آرام انسان با خطاهایی خلق خود را از دست بدهد. این جوری نیست که خدا تضمین کرده است این دیگر تا آخر عمر با شما می ماند. این جوری نیست. نماز اول وقت خواندن برای یک عده ای اصلاً نمی توانند نخوانند، برای یک عده ای تلاش می کنند به آن می رسند. و برای آن کسانی که اول وقت خوان هستند هم ضمانتی نشده است که برای شما بماند. مراقبت می خواهد. یک مراقبت هایی می خواهد ولی این مهم است از آن جایی که دائم انسان دارد صبر می کند آن را به سجیه تبدیل کند. به صفات انسانیه تبدیل کند. در وجود شما مستقر می شود. حالا باید بروید قله های دیگر را بزنید. و روی کیفیت آن کار کنید. فروعات آن را دارید. انسان می بیند می-گوید من یک جاهایی یک چیزهایی دارم یک جایی ندارم باید آنها را کسب کنید. حضرت در این روایت دارند می گویند ای شیعیان امیرالمؤمنین ما که از حسن خلق برای شما گفتیم می-دانیم یک جاهایی یک چیزهایی را ندارید و می دانیم که کار سنگینی هم هست که باید صبر کنید ولی بدانید خدا آن چه که به شما می دهد خیلی فرق می کند با آن کسی که یک چیزی در سجیه او هست. این یک وعده بزرگی است برای آن کسانی که احساس می-کنند یک چیزهایی را ندارند. «لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى» (نجم/39) آن تلاش است که برای شما می ماند. خدا آقای صفایی را رحمت کند. چه قدر این آیه را وسط می گذاشت. می گفت دارایی شما تلاش های شما است. بعضی از عزیزان ممکن است برای آنها سوال شود که حاج آقا واقعاً این انصاف است که خدا یک چیزهایی را به یک عده ای نمی دهد؟ خدا با آن چه که کار دارد تلاش شما است. ایشان می گفت قدر نسبت ها را ببینید. یک کسی با سرمایه پایین اگر به یک نقطه ای برسد که من اول زندگی آن را داشتم من با او یکی نیستم. او راه رفته است و به این جا رسیده است. این به من اعطا شده است، نه این که بی ارزش است. بعضی اوقات بحث های طبعی که ما می کنیم خیال می کنند بی ارزش است. آقا من در خانواده مؤمن به دنیا آمده ام. این بی ارزش نیست. این سرمایه است که خدا به شما داده است ولی خیال نکنید می توانید این جا بمانید. تکلیف سنگین تر، توقع بالاتر. الان به یک کسی یک عددی را بدهید بگویید بروید در بازار معامله کنید. فرض کنید ده میلیون به یک نفر بدهید برود با هزار تومان سود برگردد. ده میلیون دیگر هزار تومان سود آن نیست. ولی از یک طرف به یک نفر یک هزار تومانی بدهید، آن هزار تومان را دو هزار تومان کند. ظاهراً هزار تومان سود است، ولی این دو برابر شده است، نسبت را باید لحاظ کنید. «لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى» (نجم/39) یعنی این. تلاش شما در حسن خلق را خدا می بیند. و از آن طرف هم بدانید اگر در وادی تلاش رفتید سعی، به تعبیر این روایت نیت و قصد، در این وادی رفتید بدانید خدا در مقابل یک گامی که به سختی شما دارید بر می دارید از آن طرف خدا برای شما ابوابی را باز می کند. این هم نکته مهمی است.
این روایت را من جلسه قبل اشاره کردم، ناقص عرض کردیم، حالا آن را تکمیل کنم. این روایت در کافی نقل می کند، حسن بن الحسین، از قال سمعت اباعبدالله، از وجود مقدس امام صادق، حضرت فرمودند: رسول خدا جدم می فرمود يَا بَنِي عَبْدِ الْمُطَّلِبِ إِنَّكُمْ لَنْ تَسَعُوا النَّاسَ بِأَمْوَالِكُمْ فَالْقَوْهُمْ بِطَلَاقَةِ الْوَجْهِ وَ حُسْنِ الْبِشْر. سرمایه انسان در مواجهه با برادران دینی دو چیز در روایت گفته شده است که اصل سرمایه های ما برای تنظیم روابط است. 1. اموال، 2. اخلاق. در این روایت حضرت فرمودند اموال شما تا کجا کشش دارد؟ تا کجا می خواهید روابط رحمانی را با امکانات خود تنظیم کنید؟ آقا امکانات محدود است. در واقع اصل سرمایه ارتباط ایمانی با برادران دینی حسن خلق ها است. با حسن خلق دل ها را صید کنید. حالا روایت آن را هم برای شما می خوانم، همین است، که يَكْسِبُ الْمَحَبَّة، اصلاً محبت با حسن خلق به دست می آید. انفاق در رتبه بعدی است نه این که کسی امکانات دارد بگوید حالا بعدا. یعنی متوجه نیستیم که نبی اکرم، خداوند متعال و دستگاه انبیاء الهی سرمایه ای که برای شما گذاشتند که امت با آن شکل بگیرد حسن خلق شما است. بعضی مواقع ما متوجه نیستیم حالا من که امکاناتی ندارم. چرا حضرت دارند می گویند یا بنی عبدالمطلب؟ چون در قریش و اجداد نبی اکرم دست باز و انفاق وسیع و سفره بزرگ متداول بوده است. زبانزد بوده است. حضرت دارند می گویند خیال نکنید کار این جا می ماند. در واقع نبی اکرم با سادات دارند حرف می زنند. سادات سرمایه های بزرگ نبی اکرم برای تشکیل امت هستند. وقتی ما می گوییم بنی عبدالمطلب در واقع ما داریم در مورد سادات حرف می زنیم. نبی اکرم دارند از سادات خود، از سرمایه هایی که امت قرار بوده است با آنها جلو برود که اصل آنها فاطمه زهرا و امیرالمؤمنین هستند و فرزندان ایشان، از اینها می-خواهد. می گوید شما بدانید امام حسن با امکانات خود نبود که امت خود را دارد جلو می برد با حسن خلق خود دارد جلو می برد ولو امکانات هم هست. آن انفاق های وسیع امام حسن را ما گفتیم ولی حسن خلق امام حسن کجاست؟ باید از آن گفتگو کنید که امام چه طور امت خود را «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَليظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِك» (آل عمران/159) این اجتماع حول امام با حسن خلق بود. همین آرام آرام در امت حضرت باید سرایت پیدا کند که امت اتصال پیدا کند. صله رحم شود. صله رحم یعنی همین. صله رحم بدون حسن خلق اصلاً شدنی است.
این روایت را فضیل بن یسار در کافی نقل می کند مضمره است، از وجود مقدس امام باقر است یا امام صادق، فضیل بن یسار نقل می کند صَنَائِعُ الْمَعْرُوفِ وَ حُسْنُ الْبِشْرِ، 1. انفاق، صنائع المعروف یعنی همین. یعنی کار خیر به معنی مالی آن کند. صنع المعروف و حسن البشر، یعنی خوشرویی، گاهی اوقات خوشرویی نماد حسن خلق است. حضرت می گویند این دو يَكْسِبَانِ الْمَحَبَّةَ، کسب محبت با روی خوش و حسن خلق و انفاق. این دو تا سبب کسب محبت است. خیلی ها می آیند مشورت می کنند، گفتگو می کنند ما وقتی می خواهیم روابط را تنظیم کنیم می گویند نمی شود. من دیگر محبت من نمی آید. محبت من تمام شده است. من دیگر نمی-توانم با این آدم ارتباط برقرار کنم. یک جایی یک کج خلقی، یک شکاف روابطی و امثال این. صنع المعروف و حسن البشر کسب محبت می کند. محبت کسب شدنی است. به دست آوردنی است. محبت را به دست بیاورید. آیا به این معنا است که من این کار را بکنم جواب می گیرم؟ نه محبت آن طرف هم لازم دارد. یک ارتباط دو طرفه است. ولی از این طرف اقدام هایی باید کرد. ما گاهی خیال می کنیم امر صرفاً طبعی است. همین یک اقتضایی باشد که من آن را دوست داشته باشم. خیلی به شرایط، شرایط پیرامونی بها می دهیم. نمی دانیم که اصل اتفاقات از درون انسان ها می-جوشد. ما هستیم که شرایط را تنظیم می کنیم. این ما هستیم که روابط را باید درست کنیم. سد فشارگیر روابط گزنده محبت است. ما وقتی بحث محبت می کردیم من این را اشاره کردم که فشارها، تندی او را من با محبت می توانم پر کنم. حضرت فرمودند با اینها بین خود کسب محبت کنید. و کسانی که این کار را بکنند وَ يُدْخِلَانِ الْجَنَّةَ، اینها است که انسان را به سمت بهشت می برد. کسب محبت و بهشت. کأن محبت بین اخوان باطن بهشت است. خود بهشت همین است. «َتحِيَّتُهُمْ فيها سَلام» (یونس/10) روابط، روابط سلم است. روابط آلوده نیست. گزنده نیست. من بارها این را عرض کردم که اتفاقاتی که در بهشت رقم می خورد آن نعمت ها، آن روابط، آیات قرآن را ببینید، روایات را ببینید که در مورد بهشت بحث می کند در دنیا آنها را دنبال کنید. «كُلَّما رُزِقُوا مِنْها مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقاً قالُوا هذَا الَّذي رُزِقْنا مِنْ قَبْلُ» (بقره/25) آدم که در بهشت می رود رزق هایی که در بهشت به او می دهند می گوید من قبلاً اینها را یک جوری در دنیا دیده بودم. خدا فقط وعده نعمت بهشت را نداده است، در دنیا آن را چشیدنی کرده است. جهنم هم همین طور است. روابط جهنم را خدا در دنیا نشان می دهد به شما. اصل آن جا است، «خالِصَةً يَوْمَ الْقِيامَة» (اعراف/32) ولی به شما نشان می دهد. ببینید روایت چه قدر لطیف است. صَنَائِعُ الْمَعْرُوفِ وَ حُسْنُ الْبِشْرِ يَكْسِبَانِ الْمَحَبَّةَ وَ يُدْخِلَانِ الْجَنَّة. محبت و بهشت. دیگر خدا چه جوری باید بگوید؟ آن طرف آن، مقابل صنع المعروف بخل است و آن طرف حسن البشر، عبوس الوجه، ترشرویی است. اینها يُبْعِدَانِ مِنَ اللَّهِ، آدم را از خدا دور می کند وَ يُدْخِلَانِ النَّارَ. آدم را جهنمی می کند. تندخویی، بدخلقی، ترشرویی، کسانی که نمی شود به آنها نزدیک شد. جهنمی هستند؟ نه. ولی بدانند مسیر و کار خطرناکی دارند انجام می دهند. بستر خیلی از خطاها است. وقتی که انسان روابط رحمانی نداشته باشد از داخل آن غیبت متولد می شود، تندخویی متولد می شود. از داخل آن هزار و یک آفت متولد می-شود. غضب بی جایی که از داخل آن هتک حریم در می آید. از داخل آن تعرض در می آید. از داخل توهین و سب در می آید. کسی تا خوشرو است می تواند اصلاً فحاش باشد. اصلاً این دو با هم جمع می-شود. اینها میوه های درخت است. برای همین حضرت می گویند تندخویی آدم را به سمت جهنم می برد و منشأ همه اینها و ریشه این درخت وجود مقدس پیامبر عظیم الشأن ما است. این را من در جمع بندی بحث حسن خلق عرض می کنم که اینها با تولی به دست می آید. به مقداری که چشم شما به امیرالمؤمنین باشد می-توانید این طرف یک کاری انجام بدهید. اینها صفات حضرت است. دیدید گاهی اوقات یک نفر این قدر ذوب یک نفر است، آرام آرام حرف زدن او شبیه آن یک نفر می شود. این جریان ولایت یعنی همین. این که در روایات دیدید خیلی اوقات ولایت را با محبت یک عده ای قاطی می کنند. ما می خواهیم بگویم ولایت فقط محبت نیست ولی سر ولایت محبت است. محبت امام است که به قوای من تبدیل می شود، قوای امام به قوای من تبدیل می شود، این به روابط اجتماعی تبدیل می شود. آن طرف هم همین طور است. جریان جهنم قوای دستگاه و ولایت طاغوت است. قوای آنها می آید، از داخل بخل و فلان می آید. «الَّذينَ يَبْخَلُونَ وَ يَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ» (حدید/24) خود بخیل هستند بقیه را هم بخیل می کنند. از آن طرف حسن خلق مال امیرالمؤمنین است تابعین خود را می-خواهد شبیه خود کند.
سماعه از ابالحسن موسی بن جعفر نقل می کند حضرت فرمودند جدم رسول خدا این جور می فرمود حُسْنُ الْبِشْرِ يَذْهَبُ بِالسَّخِيمَة، سخیمه یعنی زنگار. یعنی چرک قلب. گاهی اوقات بین آدم ها کدورت پیدا می شود با حسن خلق این زنگارها رفع می شود. در این روایت فرمود حسن البشر، یعنی فقط با خوشرویی. گاهی اوقات دو نفر با هم یک کدورت هایی دارند در خیابان با حسن خلق با همدیگر سلام و عیک کنند آرام آرام برطرف می شود. اصلاً به انفاق و اینها نمی کشد. با لبخند. با یک سلام گرم. با یک آغوش باز. سخیمه یعنی کینه. یعنی کدورت. اینها می رود. ما دنبال راهکار می گردیم، این راهکار اهل بیت است. حُسْنُ الْبِشْرِ يَذْهَبُ بِالسَّخِيمَة. اینها را می شود برطرف کرد.
حبیب خسئمی از وجود مقدس امام صادق نقل می کند نوع روایت، روایت رسول خدا است، معلوم است رسول خدا در این قصه سرمایه-گذاری کرده است. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: أَفَاضِلُكُمْ أَحْسَنُكُمْ أَخْلَاقاً، بهترین شاخ و برگ ایمان حسن خلق مؤمن است. بعد هم در بعضی روایات دارد که پیامبر اکرم (ص) فرمود و من بالاترین حسن خلق مال من است. بعد حضرت می خواهند حسن خلق را توضیح بدهند. گفتند می دانید حسن خلق چیست؟ الْمُوَطَّئُونَ أَكْنَافاً، کسانی که فضا برای این و آن فراهم می کنند. امکان نزدیک شدن به خود را فراهم می کنند. چه طور دیدید بعضی ها سفره پهن می کنند، فرش پهن می کنند، وجود خود را پهن می کنند برای این که دیگران بیایند در وجود آنها بنشینند. «وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ» (اسراء/25) بال خود را پهن می-کنند که دیگران روی بال آنها بنشینند. الَّذِينَ يَأْلَفُونَ وَ يُؤْلَفُونَ، هم خود با دیگران الفت می گیرند، هم اگر کسی بخواهد با آنها الفت بگیرند اجازه می دهند. اجازه ورود می دهند. بعضی ها خیلی قفل هستند. یعنی ورود می خواهید بکنید یک جور برخورد می کند که آقا وارد نشوید. وَ تُوَطَّأُ رِحَالُهُمْ، یعنی اجازه بدهید بقیه بیایند سر سفره وجود شما بنشینند. می دانم یک جایی فرض شما کثیف می شود. می دانم وقتی وارد خیمه ابا عبدالله می شوید یک جایی یک عده با کفش داخل می شوند. دیدید ما اربعین می رویم یک کسی سفره پهن کرده است آن کسانی که سر سفره می آیند همه، همه آداب را رعایت نمی کنند. شما باید یک فرشی پهن کنید و حوصله کنید که بیایند فرش های شما را لگد کنند.
شریعتی: خیلی از شما ممنون و متشکر هستم. خیلی بحث خوبی بود. حالا ان شاءالله ادامه می دهیم. وقت ما تمام شده است. به اتفاق حاج آقای آقای شریفیان از خدمت شما مرخص می شویم، آیات را بشنویم، صفحه 585 قرآن کریم. آیات نورانی سوره مبارکه عبس. در پناه خداوند بزرگ و مهربان باشید.صفحه 585 قرآن کریم