تراشیون: سلام علیکم و رحمۀ الله. عرض ادب و سلام و وقت بخیر هم دارم محضر بینندگان خوب برنامه خدمت حضرتعالی و همکاران محترم. و خیلی خوشحال و خرسند هستم که چهارشنبه دیگر رسید و توفیق پیدا کردم در خدمت شما باشم. امیدوار هستم ان شاءالله امروز هم مطالبی اگر تقدیم می شود برای بینندگان خوب ما قابل استفاده باشد.
شریعتی: به مخاطبان خوب شبکه افق که تکرار برنامه را می بینند، شنونده های خوب رادیو معارف هم با دل و جان سلام می کنم. در هفته های گذشته راجع به شخصیت سالم صحبت کردیم. شخصیتی که سازنده است و می تواند در تعامل با دیگران به ما کمک کند که یک رابطه خوبی را بتوانیم برقرار کنیم و نکته های حاج آقای تراشیون چند هفته ای است که ناتمام می ماند ادامه فرمایشات شما را می شنویم.
تراشیون: اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. و الحمدلله رب العالمین درود میفرستم بر نبی مکرم اسلام و اهل بیت آن پیامبر بزرگوار. عرض احترام و ادب و محبت هم دارم به محضر ولی نعمتمان حضرت ولیعصر روحی و ارواح العالمین لمقدمه الفداء. همان طور که اشاره فرمودید گفتیم در زندگی مشترک یکی از نگاه ها باید نگاه به فرد باشد و هر چه افراد خانواده از سلامت شخصیت بهتری برخوردار باشند قطعاً تعاملات در خانواده هم تقویت می شود و به نوعی زن و شوهر در کنار همدیگر آن آرامش و محبت و دوستی که خداوند در آیه بیست و یکم سوره روم فرموده است را ان شاءالله می توانند تجربه کنند. و ما بدانیم اگر یک موقع در محیط زندگی خود ناآرام هستیم، اگر یک موقعی حس می کنیم به همسر خود نمی توانیم محبت کنیم یا او به ما نمی تواند محبت کند یا یک ارتباط صمیمانه و دوستانه بین ما و همسر خود برقرار نیست اول باید خود را یک واکاوی کنیم. یعنی برویم ببینیم مشکل از کجا است. به نظر می رسد که در روابط بین همسران عمده مشکلات را خود ما در درون خانه به نوعی تولید می کنیم، ایجاد می کنیم. حتی اگر عواملی از بیرون هم دارد به ما اثر می گذارد باز آن جا ما یک جایی بی تدبیری می کنیم که اجازه می دهیم دیگران زندگی ما را با مشکلات و چالش هایی مواجه کنند که حالا ان شاءالله در جلوتر درباره این موضوع هم من صحبت هایی را خدمت بینندگان ما خواهم داشت. حالا برای این که به این سلامت شخصیت برسیم باید یک سری نکاتی را رعایت کنیم که تعدادی از این نکات را گفتیم. مثلاً مثبت اندیش باشیم، بدبین نباشیم، سعی کنیم نشاط و شادی را در خود متبلور کنیم. نقاط قوت خود را بشناسیم، تقویت کنیم، نقاط ضعف خود را بشناسیم رفع کنیم. یعنی یک واکاوی شخصیتی خود را داشته باشیم. و عرض هم کردیم که شخصیت انسان توسط خود می تواند اصلاح شود شاید دیگران کمک چندانی نتوانند بکنند. نهایت در حد یک راهنمایی است. بگویند این جوری باشید بهتر است. اراده و عزم می خواهد که خود فرد باید این را داشته باشد و لذا خود ما بر این همت بگماریم. لذا برای سلامت شخصیت باید از ظرفیت های درونی خود انسان هم استفاده بشود. یعنی خیلی نگاه به بیرون نداشته باشیم. حالا من قدیم که کار مشاوره بیشتر انجام می دادیم این را می دیدیم. مثلاً گاهی اوقات توصیه هایی می شد ولی فرد می رفت می دیدیم همان مشکلات را باز دوباره دارد. چرا؟ یا همان عزم و اراده برای اصلاح آن در طرف مقابل نبوده است. لذا مشاور در حد یک راهنما است، می تواند یک راهنمایی کند. عین علائمی که در جاده ها و خیابان ها نصب است. علامت آن جا گذاشته می شود این دیگر راننده است که پشت فرمان باید ملاحظه آن علائم را بکند تا بتواند ان شاءالله یک رانندگی خوبی را تجربه کند. در زندگی هم همین است بهترین مشاورها هم نهایت یک راهنمایی می کنند. یعنی کار عجیب و غریبی مشاور قرار نیست لزوماً انجام بدهد. آن فرد باید آن ظرفیت های خود را احیاء کند، از ظرفیت های درونی خود استفاده کند تا به آن سلامت شخصیت دست پیدا کند. اما اگر اجازه بفرمایید امروز هم چند نکته ای را در ادامه سلامت شخصیت عرض کنیم. یکی از ویژگی هایی که ما باید در خود به نوعی ایجاد کنیم این است که افرادی که از سلامت شخصیت برخوردار هستند رابطه آنها با دیگران هم رابطه خوب و سازنده ای است. من یک قاعده ای را خدمت حضرتعالی و بینندگان خوب ما بگویم و آن این است که اگر زن و شوهری شما دیدید با دیگران ارتباط برقرار می کنند و همیشه دعوا راه می اندازند. یعنی یک فردی با هر کسی دارد ارتباط برقرار می کند انتهای آن یک دعوایی است. بدانیم که این سلامت شخصیت نیست. حالا گهگداری اشکال ندارد. نمی خواهم بگویم آن هم باید باشد. ولی وقتی این یک رویه شده است یعنی هر جایی می روید یک فتنه ای به پا می شود، یک مشکلی ایجاد می شود، این فرد باید بداند که قطعاً یک مشکل شخصیتی دارد. یعنی باید برود آن را پیدا کند و اصلاح کند.
شریعتی: که چرا من هر جا که می روم این جوری می شود؟
تراشیون: بله دعوا می شود. عللی هم دارد. مثلاً می بینید آدم پر توقعی است. یا می رود توقعات او برآورده نمی شود، آن پر توقعی او برآورده نمی شود یک چالشی ایجاد می کند. آدم عصبی ای است، آستانه تحمل او پایین است. لذا تا یک جمله ای طرف ما می گوید، طرف مقابل ما می گوید سریع عصبی می شویم. من این را بگویم. اصلاً تعاملات انسانی نیاز به صبر دارد. یعنی اگر ما صبر و حوصله در تعاملات انسانی نداشته باشیم نمی توانیم انسان موفقی باشیم. من گاهی اوقات در جمع زوج ها معمولاً این را می گویم. می گویم زن و مرد وقتی ازدواج می کنند یکی از چیزهایی که باید از خدا بخواهند این است که صبر آنها را زیاد کند. یعنی صبر در زندگی مشترک، خصوصاً چون زن و شوهر دائم با همدیگر هستند و به همه ساحت های یکدیگر به نوعی دسترسی دارند و شبانه روزی کنار هم هستند. شما ببینید اگر من صبور نباشم قطعاً زندگی من به چالش کشیده می شود، با مشکل مواجه می شوم. ما باید این صبر را از خدا بخواهیم. من همیشه می گویم خانم ها به دلیل این که وجود آنها لطیف تر است، ظریف تر است، و پر حوصله تر هم هستند خدا به ما مردها هم باید صبر زیادی بدهد که کنار آنها قرار بگیریم که آنها را آزار ندهیم. دیدید گاهی اوقات دو خواهر کنار همدیگر می نشینند یک صبح تا ظهر خیلی راحت با همدیگر صحبت می کنند با آرامش، با هم کنار می آیند، زبان هم را می فهمند. مثلاً خواهر از خواهر خود می پرسد این پرده را متری چند خریدید؟ می گوید خواهر این یک ماجرا دارد. یک صبح تا ظهر با حوصله می نشینند در مورد آن صحبت می کنند. یعنی خود نسبت به یکدیگر صبور هستند. ما مردها گاهی اوقات این صبر را نداریم. یعنی می خواهیم دائم همه چیز را سریع و تند حل شود. حالا در مراودات خود آقایان با همدیگر اشکالی ندارد. ولی وقتی همسر ما، ما می دانیم جنس بانوان جنس صبورتری است. شما حتی دختر که در خانه داشته باشید این را دقیقاً حس می کنید. که خیلی با تمأنینه، با صبر، کارهای خود را می خواهند با حوصله انجام بدهند. یک کسی که کنار او قرار می گیرد باید حتماً این صبر و حوصله را داشته باشد.
1 ـ در مراودات انسانی انسان نیاز به صبر دارد. باید آستانه تحمل خود را بالاتر ببرد. طبیعی هم هست. من راننده تاکسی هستم، فروشنده مغازه هستم، معلم هستم، در اداره محل رجوع ارباب رجوع هستم، اینها همه صبوری می خواهد، آدم عجول روزی چند بار باید با مردم دعوا کند. و این لزوماً مردم مقصر نیستند. من در آن جایگاهی که نشستم باید بدانم چون با آدم های مختلف سر و کار دارم، با تیپ های مختلف سر و کار دارم باید صبر من بالا برود. اتفاقاً اگر روی این ویژگی ها کار کنیم خیلی اصلاحات زندگی بهتر می شود. مثلاً یک قانونی بگویم خیلی مواقع یکی از اشتباهات راهبردی ما این است که ما می خواهیم همه مردم آن جوری شوند که ما می خواهیم ولی در حالی که وقتی ما در روایات نگاه می کنیم می بینیم اهل بیت یکی از اصول مهم ارتباط با انسان ها را مدارا قرار دادند. یعنی شما باید اهل مدارا باشید. لزوماً نخواهید با همه بجنگید که همه را تغییر دهید. این عروس خانم وارد یک زندگی می شود می خواهد مادر شوهر خود را تغییر بدهد، پدر شوهر خود را تغییر بدهد. خواهر شوهر خود را تغییر بدهد. یعنی یک طایفه را می خواهد تغییر بدهد ولی خود تغییر نکند. در حالی که ما نمی گوییم شما هم تغییر کنید. ما می گوییم شما مدارا کنید. یعنی بدانید افرادی که مقابل شما هستند شخصیت های مختلفی دارند، شخصیت یک شخصیت سازگاری باشد، این ارتباط را بتوانیم با آنها برقرار کنیم تا به چالش کشیده نشود. چون خیلی مواقع ما وقتی می خواهیم دیگران را تغییر بدهیم اصلاً به لجاجت می اندازیم. زندگی خود را به هم می ریزیم. دیگر می بینید آب خوش از گلوی ما پایین نمی رود. کما این که ما اینها را داریم در مراکز مشاوره می بینیم. یک علت آن همین است. یک موقع یک خانم بزرگواری آمده بود می گفت من تازه ازدواج کردم مثلاً خانه مادر شوهر خود می روم همه به من چپ چپ نگاه می کنند. گفتم چرا؟ گفت حاج مگر من آن جا مهمان نیستم؟ گفتم حالا به فرض که شما مهمان باشید. گفت مهمان باید بنشیند. دیگران بیایند تعارف کنند، بگذارند، بردارند، سفره پهن کنند، جمع کنند، بشورند، فلان و اینها. گفتم این برای یک مهمان غریبه است. شما دیگر جزئی از این خانواده شدید، دقیقاً هم همین را می گفت، می گفت من می نشینم می آیند سفره را جمع می کنند هر کس یک نگاه چپی هم به من می اندازد. حاج آقا اعصاب من خرد می شود. این جا مدارا یعنی چه؟ یعنی بلند شوید و همرنگ جماعت شوید. همرنگ جماعت شدن یک جاهایی خوب است، تا جایی که آدم خطوط قرمز الهی را از آن عبور نکند. یعنی یک نوع سازگاری باید در انسان شکل بگیرد. بلند شوید شما هم کمک کنید، پهن کنید، بگذارید، بشورید، بعد می بینید هم خود آرامش می گیرید، هم حس خوبی به دیگران می دهید. این یعنی همان مدارا که ما می گوییم باید در زندگی اتفاق بیفتد. نه این که ما حالا فکر کنیم چهل نفر آن جا در مهمانی هستند نگاه او این باشد که مثل مهمان غریبه است، همه باید با احترام به او تعارف کنند، جلوی او بگذارند، از او پذیرایی کنند.
شریعتی: دیگر این شخصیت شما آن جاذبه ای که باید داشته باشد را ندارد، بلکه بدتر دافعه دارد.
تراشیون: دقیقاً هم همین است. آدم هایی که اهل مدارا هستند دوست داشتنی تر هستند. ما که لزوماً نمی توانیم همه آدم ها را تغییر بدهیم و خصوصاً در زمینه هایی که ارتباط ما محدود هم هست. مثلاً الان من یک کارمند اداره ای هستم یک ارباب رجوع دارم که شاید در عمر خود یک بار به اداره ما مراجعه کند، آن یک بار هم یک ساعت مراجعه کند. حالا مثلاً این آدم بد اخلاق است. آیا من می توانم اخلاق او را درست کنم. نمی شود. لذا او را عصبی نکنید، با او مدارا کنید تا آن اخلاق بد رو نیاید، این لجن ها را زیر و رو نکنید که رو بیاید. مدارا یعنی این. یعنی کاری کنید که آن عیب ها فعلاً برملا نشود. عیب های طرف مقابل در نگاه شما نیاید و اعصاب شما را بیشتر خرد کند. اگر این رویکرد باشد خیلی راحت تر ما می توانیم با مردم ارتباط برقرار کنیم. مثلاً فرد نانوایی دارد در نانوایی خود با آدم های مختلف، تیپ های مختلف، سن های مختلف سر و کار دارد. ما در قم یک بزرگواری هست یک نانوانی سنگکی دارد این قدر این نانوا مردم دار است. یعنی وقتی آدم در نانوایی او می رود حس خوبی دارد. این شاتر دم تنور که خمیر در تنور می گذارد خیلی ... حتی مثلاً من می بینم که برخی از این مراجعین وقتی بچه ای دارند می آیند حتماً برای اینها یک نان کوچک درست می کند به آنها هدیه می دهد. یعنی بچه ها هم خاطره خوشی از آن نانوایی دارند. این یعنی مردم داری، یعنی مدارا. بعد می بینید جزء مثلاً نانوایی های منظم قم هم هست و مردم هم همه ... یعنی ببینید خود مدارا انسان را به آن هدف هم می رساند. این نیست که ما فکر کنیم وقتی مدارا کنیم همه چیز به هم می ریزد. اخلاق ها تند و بدخلقی و اینها قرار است اتفاق بیفتد. اتفاقاً یکی از ابزار مدیریت خود مدارا است. یعنی وقتی ما داریم مدارا می کنیم داریم فضا را مدیریت می کنیم که به هم نریزد. شلوغ نشود. بدخلقی و عصبانیت در آن فضا خدای نکرده شکل نگیرد. پس ببینید افرادی که از سلامت شخصیت می خواهند برخوردار باشند باید در تلاش باشند که رابطه خود را با دیگران یک رابطه سازنده ای قرار بدهند. یعنی نروند جمعیتی را به هم بریزند. مثلاً برویم خانه مادر شما می خواهم امروز یک دعوا راه بیندازم. مگر شما مریض هستید؟ مشکل دارید که می خواهید بروید یک دعوا راه بیندازید؟ ببینید شما چه قدر تنش در خانواده ایجاد می کنید. این کار را نکنید. می گوییم او دعوا راه انداخته است. می گوییم قرار نیست اگر یک کسی بدی کرد پاسخ بدی او را من هم با بدی بدهم. من قرار است منطقی برخورد کنم. این قاعده که حضرتعالی هم هفته قبل اشاره کردید که ما بارها این را گفتیم که اصل در زندگی مشترک، اصلاً در زندگی انسان خوب بودن است، شما انبیاء الهی را ببینید. ائمه معصومین (س) ببینید. می بینید با مردم خوب بودند. یعنی آن خوب بودن خود را در هیچ حال ترک نمی کردند. این اصلاً ویژگی شخصیتی آنها بود. دیگری بدی هم می کرد حضرت خوب بود. بر این روال زندگی خود را تنظیم می کردند. ما هم باید از همان الگوها استفاده کنیم. تدریجاً هم وقتی این را تمرین کنیم در زندگی های خود پیش ببریم یک شخصیت جا افتاده ای در میان مردم در میان اقوام حتی در خانواده می شویم و اعتبار پیدا می کنیم. چون گاهی اوقات بی اعتباری آدم ها سر همین نوع رفتارهای آنها است. حتی در برخی از روایات هم داریم مثلاً از لفظ سلیطه استفاده می شود. این یعنی چه؟ یعنی کسی که مثلاً الکی می خواهد جواب بدهد، حاضر جوابی کند. هر کسی یک چیزی می گوید این هم یک چیزی بگوید و معمولاً هم این جور افراد محیط ها را ناآرام می کنند. لذا باید از اینها پرهیز کرد و سراغ اینها نرفت. یعنی افرادی هستند که آسیب می زنند. این معلوم است که از سلامت شخصیت برخوردار نیست. نکته دوم که امروز می خواهیم محضر بینندگان خوب عرض کنیم معمولاً آدم هایی که از سلامت شخصیت برخوردار هستند دیگران هم به آنها یک نگاه مثبتی دارند. اصلاً یک ملاک است. یعنی اگر ما شنیدیم می گویند آدم شریعتی آدم خیلی خوبی است یعنی هر کسی می رسد می گوید آدم شریعتی آدم خوبی است، یعنی این که ایشان از آن سلامت شخصیت برخوردار است. یعنی همین که نگاه دیگران نگاه مثبت است. در خانواده هم همین است. مثلاً اگر شما در یک خانه ای دیدید که بچه ها می گویند پدر این خانواده آدم خوبی است، مهربان است، برخورد او خوب است، یعنی از سلامت شخصیت برخوردار است. حالا چرا من این را گفتم؟ چون یک موقع می بینید نقطه مقابل آن را. ما گاهی اوقات در جمع خصوصاً آقایان این جمله را زیاد می گویم چون آقایان بیشتر بیرون خانه هستند می گویم اگر آقایی وارد خانه شد همه گفتند آخ جون بابا آمد، آخ جون آقامون آمد، بدانید شخصیت خوبی هستید. ولی اگر وارد خانه شدید گفتند اه دوباره آمد. یعنی وارد محیط شدید انگار دارید محیط را به هم می زنید، آن احساس آرامش در محیط خانه وجود ندارد. این را بدانید که شخصیت شما یک مشکلی دارد.
شریعتی: یعنی لحظه شماری می کنند برای آمدن شما یا لحظه شماری می کنند برای رفتن شما.
تراشیون: یا اصلاً دیر آمدن شما آنها را خوشحال می کند. عین آن پدری که یک موقع خیلی ناراحت بود به من می گفت من گاهی اوقات جایی مسافرتی می خواهم برم یک پسر نوجوان دارم می گوید بابا پول را بگذار، هر جا می خواهی بروی برو. یعنی من کاری به کار شما ندارم. این معلوم است که یک شخصیت جذابی ندارد. یعنی اگر پدر را هم می خواهند برای پول او می خواهند نه به خاطر خود او. من می گویم این پدر اول باید شخصیت خود را واکاوی کند نه این که بچه خود را مذمت کند. یعنی اول ببیند من چه کردم که بچه من نگاه او به من در حد یک عابربانک است نه چیز دیگری. لذا روی این ویژگی ما باید یک مقداری کار کنیم. بعد می بینید اگر پدر و مادر شخصیت خوبی داشته باشند که بچه ها در کنار آنها آرامش بگیرند بدانید خیلی اتفاقات خوبی می افتد. می دانید اولین گام در تربیت می دانید چیست؟ آن گامی است که فرزندان ما کنار ما آرامش داشته باشند. یعنی ما اولین گام را در تربیت برداشتیم. چون تربیت یک سری ارکانی دارد. یکی از آنها همین است یعنی باید محیط تربیتی در آن امنیت و آرامش وجود داشته باشد. یک کشتی امنی باشد و به خدا پناه می بریم، خانه هایی که ناامن است، چه اتفاقی می افتد؟ این بچه از محیط خانه بیرون می زند. وقتی بیرون زد چه اتفاقی می افتد؟ آیا محیط جامعه محیط امنی می تواند باشد؟ آیا او سراغ محیط های امن جامعه می رود؟ سراغ چه کسی می رود؟ سراغ 4 تا بچه هم سن و سال خود می رود. آیا می توانیم اعتماد کنیم کنار آنها سلامت تربیتی و اخلاقی و اعتقادی او ... یا نه برخی بچه ها ممکن است بیرون هم نزنند یک گوشی موبایلی دارد ممکن است برود گوشه اتاق خود دیگر بیرون هم نیاید دائم سر او در این فضاهای مجازی باشد و فضاهایی که دارد به او آسیب می رسد.
شریعتی: یا در جمع در عالم خود باشد.
تراشیون: یک موقع هم ممکن است با والدین خود هم باشد، با هم گفتگو هم بکنند ولی اعتباری برای حرف پدر و مادر خود هم قائل نباشد. مسیر خود را می رود. چرا؟ چون پدر و مادری که ایجاد ناامنی می کنند محبوبیت خود را از دست می دهند. لذا نمی توانند تأثیر تربیتی روی فرزندان خود داشته باشند. امروز ما این را نیاز داریم. امروز جامعه ما، چون جوامع بشری از آن جوامع بسته خود دور شده است، یعنی ما امروز وارد یک جامعه ای شدیم که این جامعه، جامعه جهانی است. یعنی شما وقتی یک گوشی موبایل دست فرزند خود می دهید دیگر نمی توانید آن را محدود کنید به این که وارد یک کانال یا یک گروه لزوماً مثبتی شود. همه دنیا را در اختیار او گذاشتید. یعنی هر چیزی که بخواهد در آن هست. آیا ما می توانیم آن را پای گوشی رها کنیم. خصوصاً می دانید که افرادی که امنیت روحی و روانی آنها مختل می شود اینها دچار یک سری آسیب هایی می شوند. اصلاً محیط های ناامن منجر به این می شود که انسان متأسفانه بیشتر گرایش به یک سری رفتارهای نابهنجار پیدا کند. مثلاً در طلاق عاطفی وقتی بین زن و شوهر اتفاق می افتد معمولاً می بینید که آن نتایج طلاق عاطفی نتایج منفی است. مثبت نیست. مثلاً می بینید کم صحبتی اتفاق می افتد. بین آنها قهر اتفاق می افتد. همدیگر را تهدید می کنند. ناله و نفرین می کنند. گاهی اوقات در محیط خانه زد و خوردی اتفاق می افتد. یک موقع حتی منجر به جدا خوابی می شود. یک موقع ممکن است منجر به خیانت حتی بشود. وقتی یک اتفاق ناگوار ناامنی بین زن و شوهر اتفاق می افتد گرایش ها به سمت یک سری رفتارهای آزاردهنده می رود. برای بچه های ما هم همین است. یعنی بچه ها وقتی در محیط ناامن قرار بگیرند و نتوانند این محیط بربتابند رفتارهای آنها به سمت ناهنجاری ها می رود. حالا در دوره کودکی یک جور است، مثلاً بچه 6 ـ 7 ساله لجبازی کند، بهانه گیری کند، قهر کند. یک نوجوان 14 ـ 15 ساله هم در لاک خود برود و افسردگی پیدا کند، به خیابان بزند، سر او در گوشی و حتی گاهی اوقات دچار اختلالات جنسی بشود، یعنی آن ناامن بودن محیط خانواده دچار مشکلاتی می شود. لذا ما پدرها و مادرها باید رفتارهای ما به گونه ای باشد که بچه های ما از کنار ما بودن حظ ببرند، لذت ببرند. من می گویم اگر پدر و مادر با همدیگر نشستند بچه ها پروانه وار دور اینها آمدند بدانیم که محیط، محیط امن و خوبی است. ولی اگر دیدید پدر و مادر کنار همدیگر قرار گرفتند بچه ها پراکنده شدند، چرا؟ چون می بینند پدر و مادر کنار هم دعوا می کنند، بگو و مگو می کنند. لذا وقتی رفتند کجا می خواهند بروند؟ یعنی بچه ای که در این محیط ناامن دور می شود مثلاً یک گوشه ای می رود سجاده خود را پهن می کند نماز بخواند؟ نه. دچار تشویش ذهنی می شود. لذا گاهی اوقات گرایش به دخانیات، مواد مخدر، روابط ناسالم پیدا می کند، ریشه همه اینها در همین است. این نیست که من در چند جمله ساده می گویم پشتوانه ای نداشته باشد اینها تجربیاتی است که ما سال های سال است در مشاوره ها می توانیم ببینیم. چرا این نوجوان 14 ـ 15 ساله دارد سیگار می کشد؟ بروید ببینید در چه محیط خانه ای قرار دارد؟ پدر و مادر او دارند چه طور با او رفتار می کنند. این نتیجه و خروجی آن، این می شود. حالا از همین جا آغاز می شود این که به کجا برود معلوم نیست. رفتارهای بد و نامناسب ایجاد می شود. یک موقع آقایی بود من در مغازه ایشان کار داشتم و رفتم به من می گفت آقای تراشیون یک دوره ای متأسفانه حتی تجربه اعتیاد داشتم و تعبیر ایشان هم این بود که همه آن زیر سر پدر من بود، از بس این پدر من عصبانی بود. من در دوره نوجوانی یک موقع به پدر خود می گفتم من سگا می خواهم. می گفت باور شما می شود من را لب حوض برد گفت تو را می کشم، سر تو را می برم. چرا؟ چرا این را گفتید. بچه است، نوجوان است، حالا یک درخواستی دارد اگر هم نمی خواهید برای او بخرید برای او دلیل بیاورید، نه این که او را تهدید کنید. می گفت دائم رفتارهای پدر من با من این طور بود. خب خروجی آن، این می شود. الان خود او هم می فهمد. حالا من دیدم خود او هم این طرف افراط می کند. هر چه بخواهند برای بچه های خود می خرد که یکی مثل او نشود. یعنی دوباره از این طرف می افتد. باید آن حد تعادل باشد. لذا ما می گوییم حد تعادل این است که بچه های ما باید کنار ما آرامش داشته باشند. حالا این آرامش چه طور اتفاق می افتد؟ من مصادیق آن را بگویم. یعنی چه طور بفمیم ما یک خانواده آرامی هستیم؟ اولین نکته این است که پدر و مادر ارتباط کلامی خوب بین خود و فرزندان خود داشته باشند. ما باید به بچه های خود محبت کنیم. قربون و صدقه بچه های خود برویم. نمی دانم چرا ما در این زمینه ها بخل می ورزیم. در ایام زیارتی وجود آقا علی ابن موسی الرضا هستیم، به نقلی فردا هم سالگرد شهادت ایشان است، من جمله ای را از ایشان بگویم. ایشان گاهی اوقات جوادالائمه فرزند خود را روی پای خود می نشاندند می فرمودند بابی انت و امی، پدر و مادرم فدای تو. یعنی بییند چه جوری به بچه های خود محبت می کردند. ببینید چه این محبت عمیق است. آیا واقعاً ما با این محبت عمیق جلو می رویم. می دانید محبت باید اختیاری باشد. یک سری محبت های ما احساسی و هیجانی است. یعنی بچه ما یک کار شیرینی می کند قربان و صدقه او می رویم. نمی گویم بد است. ولی محبت اختیاری یعنی چه؟ یعنی من بدانم باید به بچه خود محبت کنم. یکی از اساتید اخلاق نکته خوبی می فرمودند. می فرمودند ما دو نوع فقر داریم. یک نوع فقر اختیاری داریم، یک نوع فقر قهری داریم. یعنی فقری که فقیر می شویم. آن که در روایات داریم الفقر فخری، آن فقر اختیاری است. یعنی من الان توان آن را که خیلی خوب زندگی کنم دارم ولی می آیم ساده زندگی می کنم. این را انتخاب می کنم می گویم این جوری می خواهم زندگی کنم. در محبت هم همین است. یک محبت قهری داریم، این بچه یک کاری می کند قربان و صدقه او می شویم، یک موقع یک محبت اختیاری است، یعنی می دانیم باید به بچه خود محبت کنیم. اهل بیت (ع) محبت آنها به بچه های خود از جنس اختیاری بود. لزوماً هیجانی نبود. یعنی بچه های خود را عمیقاً دوست داشتند و این را ابراز می کردند.
شریعتی: ما غالباً ابراز محبت ما عکس العمل یا واکنش است. در حالی که باید جزئی از زندگی ما باشد. جزء رفتار طبیعی و همیشگی ما باشد.
تراشیون: دقیقاً همین است. یعنی باید اصلاً یک فرآیندی باشد که ما انجام می دهیم. حتی بین زن و شوهر هم همین است. زن و شوهر نباید احساسی واکنش نشان دهند. ما الان گاهی اوقات داریم آقا می گوید من می دانم هر وقتی زن من به من محبت می کند یک کاری دارد. یعنی معمولاً پشت آن یک درخواستی است. یا آقا به خانم محبت می کند حتماً می خواهد فردا مادر خود را دعوت کند، الان دارد محبت می کند. یعنی معمولاً این نیست که طرف حس کند که ما خالصانه داریم محبت می کنیم. این رویه ما است و بعد این اتفاق بیفتد. اگر این بیفتد حس خوبی در خانه حاکم می شود. امنیت ایجاد می شود. لذا شما فکر نکنید حالا آن پدری هم که می گوید بچه را بیاورید لب حوض سر او را ببرم این هیچ قربان و صدقه بچه خود هم نشود. شاید اگر این بچه دو تا نان هم خرید قربان صدقه او می شود. ولی چرا بچه احساس محبت را از پدر ندارد؟ چون می داند آن محبت احساسی است. ولی محبتی که یک جریان ساری در محیط خانه دارد این به انسان آرامش می دهد، و لذا پدر و مادر باید از این جنس به بچه های خود محبت کنند. آن آرامش ایجاد می شود. آن وقت بیرون نمی خواهد بزند. با یک گوشه چشمی دختر نوجوان و مظلوم ما سوار ماشین یک جوانی بشود که معلوم نیست چه بلایی بخواهد سر او بیاورد. چرا؟ چون خلاء عاطفی دارد. ممکن است یک جایی پدر و مادر هم قربان صدقه او بروند ولی حس عاطفی در او شکل نگرفته است. بعد این اتفاق بیفتد.
نکته دوم برای آن امنیت. 1 ـ محبت، 2 ـ آن ارتباط کلامی خوب که گفتیم. اما یک نکته دیگر که می تواند این را ایجاد کند این است که بچه ها حس کنند که خانواده و پدر و مادر به آنها هم توجه دارند، نگاهی دارند، مثلاً من پدر گاهی اوقات یک برنامه ریزی برای بچه های خود می کنم، مثلاً بیایید با هم بازی کنیم. با هم بیرون برویم. امروز بعد از ظهر خود را خالی کردم با هم برویم یک چرخی بزنیم. یعنی این را حس کنید، نه این که بچه آویزان پدر و مادر بشود که تو را خدا ما را یک جایی ببرید. یک برنامه ای برای آنها داشته باشیم، حالا مثلاً تابستان است تفریحات بی هزینه هم ببریم. چایی که می خواهیم در خانه بخوریم، برویم در پارکی بنشینیم و آن چای را بخوریم. یعنی می خواهم بگویم اینها را زندگی های خود بیاوریم بعد ببینیم بچه های ما کنار ما امنیت پیدا می کنند. مثلاً نوجوانی پیش من آمده است می گفت من یاد ندارم که تا حالا با پدر خود یک بار بیرون رفته باشم. در بچگی ها چرا، ولی در این چند سال اخیر که نوجوان هستم من و پدر من با هم مثل دو تا غریبه هستیم. بعد چه اتفاقی می افتد؟ وقتی او با پدر خود غریبه شود با دوستان خود صمیمی می شود. با غریبه ها دوست می شود و صمیمیت هم پیدا می کند و آن وقت چه اتفاقی می افتد آیا می توانیم ما آن جمع را همیشه بگوییم یک جمع سالم و مثبت و اثرگذار روی فرزند ما است؟ نه. بعد می بینیم یواش یواش این بچه ای که سرمایه بزرگ زندگی ما است دارد از دست ما در می رود و آسیب می بیند. باید یک موقع هایی وقت بگذاریم. مادر اصلاً یک موقع هایی وقت برای بچه ها بگذارد. مادر درست است می گوید من در خانه هستم، از صبح که بچه ها بلند می شوند تا شب، ولی این وقت چه جوری دارد می گذرد. یک موقعی غیر مستقیم دارد برای بچه ها مصرف می شود. مثلاً غذا درست می کنیم، خانه را مرتب می کنیم. کارهایی که مادرها زحمت می کشند در خانه انجام می دهند. ولی آیا شد ما برویم کنار فرزند خود بنشینیم مثلاً مادر امروز می خواهید با همدیگر یک عروسک درست کنیم. این پارچه را بیاور، پنبه بیاور، ابر بیاور، دکمه بیاور، نخ بیاور، شروع کنیم. این وقت ارزش دارد. بچه این را کنار مادر کیف می کند قرار بگیرد. این جزئی از خاطرات زندگی او می شود. آن عروسک می شود جزئی از خاطرات زندگی او و هر وقت می بیند حس خوبی به مادر خود پیدا می کند. ولی گاهی اوقات مادر بنده خدا دائم دارد زحمت می کشد در چشم بچه ها هم بده است. چرا؟ چون ما نتوانستیم هدفمند یک وقت های اختصاصی خوشایندی را برای بچه های خود بگذاریم که به چشم بچه های خود بیاییم. چون گاهی اوقات هم حتی به زن و شوهرها هم می گویم. می گویم مثلاً می بینید آقا در طول ماه در این خرج ها و هزینه های گران این قدر هزینه برای زندگی می کند. اجاره می دهد، خورد و خوراک خانواده، ولی در این ماه یک شاخه گل، خیلی هم نمی شود، تابستان ها هم ارزان تر است، برای خانم خود بخرد، به خانه بیاورد و بگوید این تقدیم با عشق به شما به خاطر زحماتی که دارید در خانه می کشید. این یعنی شما را دیدم و حواس من به شما هست. چه قدر بهره وری عاطفی در آن خانه بالا می رود. اصلاً حس خوبی ایجاد می شود.
شریعتی: اصلاً محبت یک وقتی هم مفصل راجع به آن صحبت کردیم، خانه را روغن کاری می کند.
تراشیون: اکسیری است واقعاً. همان تعبیری که حضرتعالی به کار می برید یعنی شما می بینید که انگار شتاب دهنده است به محیط خانواده. شما یک موقع به همسر خود محبت کنید می بینید در آن خانه رنگ و بوی عبادی اصلاً متفاوت می شود. نماز خواندن های ما یک حال دیگری پیدا می کند. در بچه تربیت کردن ما یک حال دیگری ایجاد می شود.
شریعتی: حاج آقا هر چه قدر هم به نظر من مشکلات زندگی و معیشتی بیشتر می شود نقش این محبت باید در خانه پررنگ تر شود.
تراشیون: من یک تفسیری روی فرمایش حضرتعالی برای بینندگان خوب ما بگذارم. شاید دلیل آن این است که وقتی انسان دچار یک سری فشارهای روحی و روانی می شود آن مهربانی تحمل انسان را بالا می برد، صبر انسان را بالا می برد. و واقعاً ما باید در جامعه خود هم همین باشیم. من هفته قبل شاید در برنامه اشاره کردم که ما الان که دچار یک سری تنگناها و مشکلاتی باشیم باید با همدیگر بیرون مهربان تر باشیم، به همدیگر انرژی بدهیم. مردم همه مشکلات را می دانند. دیگر قرار نیست ما بیاییم این را واگویه کنیم. در مغازه، در اداره، در مهمانی. همه می دانیم. داریم در این جامعه داریم با همدیگر زندگی می کنیم. بالاخره همه سوار یک کشتی هستیم و داریم حرکت می کنیم. آن چیزی که مهم است و هنر ما این است که باید روحیه امید را در همدیگر تقویت کنیم. همان تعبیر که کارآیی بالا می رود. یعنی من راننده تاکسی اگر صبح تا شب 50 تا مسافر سوار ماشین من می شود 50 تا نکته خوب، انرژی مثبت به اینها بدهم. چاخان هم نمی خواهم بگویم. مثلاً در ماشین بنشینند، خب الحمدلله همه چیز ارزانی است. به من می خندند می گویند این از کجا آمده است. قرار نیست این را بگوییم. گاهی اوقات ممکن است ما از توانمندی های خود بگوییم. انسان موجود توانمندی است. من یک ماجرایی را بگویم شاید شنیدن آن برای بینندگان خوب ما خالی از لطف نباشد. تقریباً اوایل قرن گذشته میلادی یعنی اوایل قرن بیستم یعنی حول و حوش سال 1910 میلادی برخی از جامعه شناس ها آمدند یک بررسی کردند، آن موقع جمعیت دنیا یک چیزی حدود 3 میلیارد بود. گفتند اگر 700 میلیون به جمعیت دنیا اضافه شود دیگر منابع دنیا کشش ندارد. مردم دچار قطعی می شوند. می گویند حتی روی به این می آورند که گوشت همدیگر را بخورند. یعنی به این میزان ما ممکن است دچار جالش در دنیا شویم. خیلی روی اینها فکر کردند ولی یک نکته ای را فراموش کردند که دارند در مورد انسانی صحبت می کنند که موجود هوشمندی است. خداوند او را هوشمند آفریده است. شما ببینید ما مثلاً اوایل قرن جدید میلادی و اوایل قرن جدید شمسی هستیم، بیش از 100 سال از آن موضوع گذشته است. اما سوال این است آیا واقعاً بشر دچار این مشکلات شد. حدود سه و نیم میلیارد هم به جمعیت دنیا افزوده شد، دو برابر شد. چرا؟ چون انسان موجود هوشمندی است. ما این را نباید دست کم بگیریم. توانمندی انسان را نباید دست کم بگیریم. یعنی ما گاهی اوقات وقتی که خود را دست کم می گیریم دچار رخوت، ناامیدی می شویم. آدم موجود توانمندی است و باید از ظرفیت های خود استفاده کند. جامعه هم باید کمک کند. دانشگاه ها باید کمک کنند. آموزش و پرورش باید کمک کند. رسانه ها باید کمک کنند. برنامه ریزها باید کمک کنند. یعنی همه باید در میدان بیایند. نه این که من حالا بروم یک پستی در اینستا بگذارم، یا توئیت هم بگذارم، ناامیدانه، همان حرف هایی که مردم می دانند من هم بزنم. این که هنر نکردم. اگر توانستم یک پستی بگذارم که حال مردم را خوب کنم. در آنها انگیزه ایجاد کنم. قدرت مقابله با مشکلات را در آنها ایجاد کنم من هنرمند هستم. ما معمولاً در محیط خانواده هم همین را می گوییم. می گوییم مثلاً اگر آقا از بیرون داخل خانه آمد، دید حال خانم خود خوب نیست. عصبی است، ناراحت است، یک تندی کرد، شما هم به او تندی کردید. تو هم ضعیف هستید. آدم قوی ای نیستید. ولی اگر شما توانستید حال خانم خود را با یک جمله ای با یک نکته ای، یک عملی، یک کاری خوب کنید که همسر شما روحیه بگیرد شما قدرتمند و هنرمند هستید. ما همیشه در حوزه مشاوره می گوییم آدم های بی عرضه قهر می کنند، چون قهر حل مسئله نیست. قهر به معنای این است که شما آمدید آن مشکل را فعلاً در حالت به تعبیر کامپیوتری ها به حالت استند بای قرار دادید، خواب و بیدار قرار دادید. هنرمند این نیست که این کار را بکند. هنرمند آن است که این مشکل را مثل یک پروژه حل کند. ما می خواهیم بگوییم امروز هنرمندان جامعه ما، هنرمند نه به معنای سلبریتی، یا هنرمند، همه آدم ها، آن راننده تاکسی می تواند هنرمند باشد، آن کارمند اداره، آن مدیر آن شرکت می تواند هنرمند باشد، هنرمندان جامعه کسانی هستند که بتوانند حال مردم را خوب کنند. در مردم توانمندی ایجاد کنند. قدرت حل مشکلات را ایجاد کنند. قدرت عبور از بحران ها را ایجاد کنند. این آدم، آدم قدرتمندی است. خدا سردار شهید حاج قاسم سلیمانی را رحمت کند او هنرمند بود، او قدرتمند بود. حل مسئله نه این که بنشیند یک گوشه همه چیزهایی که همه می گویند او هم بگوید. یعنی اصلاً آدم های توانمند آدم هایی هستند که خلاقانه می توانند کارهایی را انجام بدهند که شاید به فکر دیگران نرسد. ما می گوییم اینها آدم های قدرتمند هستند. در خانه ما می توانیم قدرتمند باشیم. خانم قدرتمند خانمی است که وقتی آقای او از در وارد می شود اگر ببیند حال آقای او خوب نیست حال او را عوض کند. حال همسر خود را خوب کند. این خانم می تواند قدرتمند باشد.
شریعتی: خیلی از شما ممنون و متشکر هستم. نکته های خوبی را شنیدیم. امیدوار هستم به این شنیده ها بسنده نکنیم. یعنی یک حرکتی، یک اقدامی، یک اتفاقی که ان شاءالله به سمت یک زندگی هنرمندانه توأم با آرامش حرکت کنیم. ان شاءالله به حق حضرت رضا. امروز ما آیات ابتدایی سوره مبارکه مزمل را تلاوت می کنیم. صفحه 574 قرآن کریم. آیات را بشنویم، در بخش دوم گفتگو همراه شما و در کنار شما هستیم.
صفحه 574 قرآن کریم
شریعتی: دل های ما بیقرار مشهد است ولی امید داریم دوست هایی که مشهد هستند، زائر حضرت هستند، حتماً برای ما دعا خواهند کرد و برای همه مردم نازنین ایران اسلامی و همه آنهایی که در هر کجای این کره خاکی دل آنها به سمت مشهدالرضا است. اشاره قرآنی را حاج آقای تراشیون بفرمایید که حسن ختام فرمایشات شما باشد.
تراشیون: اگر اجازه بفرمایید من این آیه 8 تا 10 سوره مزمل که اشاره به نکته ای دارد که توکل وقتی در انسان تقویت بشود و انسان توکل او به خدا باشد خداوند هم زمینه ای را برای انسان فراهم می کند که در برابر سختی ها، ناملایمات و مشکلات توان انسان بالا ببرند. انسان صبورتر باشد. و در آیه دیگری هم در ارتباط با توجه به تهجد و نماز شب خداوند اشاره ای را دارند که انسان هایی که تهجد باشند، نماز شب باشند، زمینه ای فراهم می شود که پایه های اعتقادی آنها هم تقویت شود. دو تا نکته این جا مطرح است، یکی تهجد، یکی توکل که اگر در انسان ایجاد شود تهجد زمینه رشد اعتقادی و ایمانی را در انسان فراهم می آورد. توکل هم انسان را در برابر ناملایمات ان شاءالله تقویت می کند.
شریعتی: ان شاءالله. خیلی از شما ممنون و متشکر هستم و خیلی سپاسگزار هستم از دوستان و عزیزان ما. می دانم خیلی ها التماس دعا گفتید. خیلی ها گرفتاری دارید، مشکل دارید، الان حاج آقای تراشیون دعا می کنند و ان شاءالله عزیزان ما مخاطبان جان آمین خواهند و گفت ان شاءالله خداحافظی می کنیم.