شریعتی: الحمدلله علی کل نعمۀ و علی کل حال.
آقای فرحزاد: الحمدلله علی کل نعمۀ و علی کل حال. این دو تا را اگر ورد و ذکر ما باشد پنج شنبه ای که پیش رو داریم بنا بر قولی شهادت امام هشتم (ع) است که زیارت مخصوص امام هشتم هست و شنبه هم دحو الارض است که شب و روز مهمی است. آن ایام هم باز زیارت امام هشتم (ع) است. ولی از همین حالا که کمتر از یک ماه مانده است باید برای جشن های غدیر آماده شویم و احیاء غدیر و مناسبت های قبل و بعد از غدیر که حالا ان شاءالله بعد از تلاوت قرآن روی آن تأکید خواهیم داشت. در خدمت شما هستیم.
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. دعای چهلم هم دعای بسیار مهمی است. چون موضوع آن خیلی مهم است. هر وقت کسی از دنیا می رفت، خبر مرگ کسی را به حضرت می دادند یا خود حضرت یاد مرگ می کردند این دعا امام سجاد (ع) تلاوت می کردند. اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ. ان شاءالله صلوات مثل امام سجاد در همه وجود ما مستقر شود که هر دعایی، هر ذکری، هر مجلسی با نام و یاد پیامبر و آل او شروع کنیم. وَ اكْفِنَا طُولَ الْأَمَلِ، خدایا آرزوهای دراز دنیا را از ما کفایت کن. چون ما روایت داریم چیزی که باعث می شود آدم آخرت و مرگ را فراموش کند آرزوهای طولانی است. عمر ما معلوم است. حالا هفتاد سال، هشتاد سال، دیگر از صد سال به بالا خیلی خیلی نادر است. یعنی عمر متوسط بین 60 الی 90 ـ 100 است. بعد از 100 سال ما همیشه خواهیم بود. این آرزوهای دراز باعث می شود که ما برای دنیای خود جوری عمل کنیم که مثل این که همیشه هستیم. این اشتباه است. انگار که آخرتی نیست. این آرزوهای دراز باعث فراموشی مرگ و آخرت می شود. لذا حضرت عرضه می دارد خدایا از این آرزوهای دراز ما را حفظ کن. ما را کفایت کن تا از ما گرفته شود. وَ قَصِّرْهُ عَنَّا بِصِدْقِ الْعَمَلِ، علامت این که ما آرزوی دراز نداریم چیست؟ در عمل آخرت و کارهای خیر شتاب می کنیم. تعجیل می کنیم و سریع انجام می دهیم. اهل خیرات می شویم. یعنی وقتی من می دانم که یک روز دیگر مسافر هستم و همیشه باید آن جا باشم. باید بار و زندگی خود را جلوتر آن جا بفرستم که برای ابدیت می خواهم باشم. این مؤمنین و عرفا همیشه مشغول بودند رمز آن همین است. یعنی واقعاً یکی از بزرگان وقتی که اجل او رسیده بود گفته من 30 سال قبل آماده بودم. این خیلی حرف است. به او گفته بودند چه کار می کنید؟ همان کاری که همیشه می کردم همان را ادامه می دهم. چون کار من همیشه در راستای آخرت بوده است. همیشه من برای آن طرف رودخانه کار کردم. لذا عرضه می دارد خدایا آرزوهای دراز قیچی کن و کوتاه کن به این که در عمل صادقانه برای آخرت و تو کار کنم. حَتَّى لَا نُؤَمِّلَ اسْتِتْمَامَ سَاعَةٍ بَعْدَ سَاعَةٍ، وَ لَا اسْتِيفَاءَ يَوْمٍ بَعْدَ يَوْمٍ، وَ لَا اتِّصَالَ نَفَسٍ بِنَفَسٍ، می گوید آن قدر مرگ در نظر من محسوس باشد همراه من باشد که در روایت هم داریم نمازی که می خوانید احتمال بدهید که نماز آخر باشد. امروز که از خانه بیرون می آیید احتمال بدهید روز آخر باشد. یعنی همیشه به فکر آخرت باشید. چه قدر ثواب دارد. چه قدر برکات دارد. اصلاً کسی که یاد مرگ است، فکر گناه، نیت گناه، نیت ضرر زدن به دیگران، خسارت، اذیت و آزار برای او نمی آید. در روایت سوال کردند چرا بعضی ها مردند چشم آنها باز است بعضی ها بسته است، بعضی ها لبخند هستند، بعضی ها اخم هستند؟ می فرماید فرشته مرگ به آنها فرصت نداده است که چشم خود را ببندد. فرصت نداده است چشم خود را باز کند. امام سجاد می فرماید که من شاید این ساعت را به ساعت دیگر نگذرانم و تمام نکنم، امروز به روز دیگر نگذرانم. این نفس می رود، آیا بر می گردد یا نه؟ اگر خدا نخواهد بر نمی گردد. ما فراوان داریم، فراوان داریم، فراوان داریم، ایست قلبی. یک آقایی داشت در پیاده رو راه می رفت یک دفعه افتاد اورژانس خبر کردند، معاینه کردند گفت اول ایستاده است فوت کرده است بعد افتاده است. نه این که بیفتد ضربه مغزی شود. حضرت سلیمان ایستاده است، اجازه ندادند که بنشیند و بخوابد. لذا می فرماید حق مرگ را کسی ادا می کند که احتمال بدهد هر لحظه به سوی خدا پرواز کند و از این قفس بیرون بیاید. بحث مرگ، بحث های شیرین خیلی خوبی دارد.
شریعتی: می دانید که بحث های شنبه ما هم حاج آقای حسینی در ذیل خطبه 220 نهج البلاغه چند هفته ای است.
آقای فرحزاد: پس واجب است چون آقای حسینی می ترسانند و مرگ را تلخ معرفی می کنند امروز می خواهیم شیرین و لذیذ کنیم. پیامبر ما فرمود زیاد یاد کنید هادم لذات را. یعنی کسی که منهدم کننده لذات است. این را هر دو جور می شود معنا کرد. یعنی این قدر تلخ است که همه لذت های دنیا را از کام شما در می آورد و این طرف هم برای مؤمن آن قدر شیرین است. یکی از عزیزانی که در زندگی پس از زندگی، مرگ را تجربه کرده بود، گفته بود من آرزو دارم روزی صد بار بمیرم از بس شیرین است. حتی خیلی از اینها که تجربه کردند آدم های معصومی نیستند. مثل آدم های عادی گناهکار بودند ولی آن فضای آن طرف و یک چشمه ای به آنها نشان دادند آن قدر شیرین بوده است، زیبا بوده است می گوید حاضر هستیم روزی صد بار ملک الموت سراغ من بیاید.
شریعتی: در روایات داریم مثل بو کردن یک گل خوشبو است.
آقای فرحزاد: یا لباس چرک و کثیف را در می آورید در فضای نورانی رح و ریحان و رضوان می روید چه قدر احساس سبکی می کنید. خیلی در این روایات برای مؤمنین تشبیه این طوری آمده است.یکی از موضوعاتی که ما از آن غافل هستیم یعنی این فرمایشی که من بارها می گویم، نترسید تکرار می کنم، علامه طباطبایی هم در راه رفتن، هم سر درس مکث می کردند. سکوت، یا می ایستادند. در پیاده رو دارید می روید می ایستید. رفقای شما هم ایستادند. ما الان سکوت می کنیم. این سکوت خیلی قشنگ است. علامه طباطبایی سکوت می کردند که حواس ها همه جمع شود. می فرمودند ما را برای ابدیت خلق کردند. خیلی حرف مهمی است. به این 60 سال، 70 سال دنیا بسنده نکنیم. جاودانگی، «خالِدينَ فيها أَبَدا» (مائده/119). اصلاً مردنی در کار نیست. مردن و فنا را دور بیندازید، محال است. اصلاً این گل محال است نیست شود تبدیل می شود. فنا و نیستی نه برای انسان برای هیچ موجودی در عالم نیست. جا به جا می شود. متحول می شود ولی نیستی و فنا، این که می گویند مرد تمام شد اول شروع زندگی است. تازه شروع شده است. علامه می فرمودند ما را برای ابدیت و جاودانگی آفریدند و آن ابدیت را در این چند روز دنیا می سازیم. إِنْ خَيْرٌ فَخَيْرٌ وَ إِنَّ شَرٌّ فَشَر. بهشت و جهنم ما این چند روز ساخته می شود. صدق عملی که الان حضرت سفارش کردند. واقعاً ما از مرگ غافل هستیم. یک روایت زیبایی از پیامبر خدا است تمام انسان ها یا خدا ولی آنها است، امام زمان ولی آنها است، فرشته های ولی آنها هستند که اینها را از ظلمات به نور اندر نور می کشانند، از جهنم به بهشت، از شر به خیر. همه انسان ها کارگزار خدا، امام زمان، فرشته ها و اولیاء خدا هستند یا خدای نکرده ولی آنها شیطان است. یا این طرفی هستند یا آن طرفی هستند. رشته ای بر گردان آن افکنده است و می کشد. ولی آنها شیطان است یعنی شیطان سرسره زیر پای آنها گذاشته است هر طرف که می خواهد می کشد و آن هم می رود. از نور به ظلمت. یعنی از فطرت و کار خیر و بهشت به جهنم می برد. علامت آن چیست؟ این روایت، علامت این که محک و معیار که ولی ما در کلاس خدا هستیم، در کلاس امام زمان هستیم یا خدای نکرده در کلاس شیطان هستیم. پیامبر خدا جواب دادند إِذَا اسْتَحَقَّتْ وَلَايَةُ اللَّهِ وَ السَّعَادَةُ جَاءَ الْأَجَلُ بَيْنَ الْعَيْنَيْنِ وَ ذَهَبَ الْأَمَلُ وَرَاءَ الظَّهْر، علامت کلاس خدا این است مرگ، سفر آخرت پیش روی آدم می آید یعنی دائم می گوید من باید آماده رفتن باشم. بار خود را ببندم. کار خیر کنم. به مستأجرها رحم کنم. به مشتری ها رحم کنم. مسئولین بگویند ما خود را وقف کنیم یک کاری کنیم از این بحران مردم را در بیاوریم نفرین و ناله مردم پشت سر ما نباشد. علامت این که من ولی خدا هستم آرزوها پشت سر می رود خیالات که من رئیس می شوم، من چنین می شوم، من شهرت پیدا می کنم. خیالات دنیایی، توهمات، دائم به فکر اندوختن ثروت، مال، جاه، ریاست، پست، مقام. مردم را هم می خواهم سرکیسه کنم. آرزوهای دراز، آرزوهای طولانی دنیوی صرف دنیا، نه کار خیر، آن که آرزوی خوبی است، آرزوهای صرف دنیایی، اسم، رسم، پول، شهرت، مقام و اینها، اینها آدم را از آخرت و مرگ باز می دارد علامت این است که شیطان روی من سوار شده است. علامت ولایت شیطان است. اما اگر مرگ دائم جلوی چشم باشد و مدنظر من باشد، وصیت نامه می نویسم، کار خیر کنم، چنین کنم، چنان کنم، علامت این است که خدا ولی من است، آرزوها و خیالات دنیا را هم پشت سر می گذارم. می گویم حالا شد، شد. نشد، نشد. اصل آخرت است. اصل کار خیر برای مردم است. همه چیز هم آن جا نمی بینید. همه آن، آن جا است. اما اگر شیطان ولی من شود این دقیقاً برعکس می شود. مرگ کجا؟ مردن کجا؟ رفتن کجا؟ حالا حالا هستیم. حاج آقا حرف مفت دارد می زند. روایتی که آقای حسینی خواندند من بخوانم. امام هادی (ع)، از امام باقر هم داریم، در مسجد رفتند دیدند یک نفر قهقهه می زند. در مسجد باید نماز خواند، عبادت کرد، راز و نیاز کرد، آخر خنده هم داریم تا خنده، خنده ای که خیلی قهقهه است مزمت شده است، لبخند اندازه معمولی خوب است، اما قهقهه دارد که بعد از خنده کفاره آن این است که بگویید اللَّهُمَّ لَا تَمْقُتْنِي خدا من را به دشمنی نگیرید. پیامبر ما خنده ایشان تبسم بوده است. اگر یک مقدار هم بیشتر می خندیدند دندان ایشان پیدا می شده است. اما حضرت به ایشان فرمودند چرا این قدر در مجسد قاه قاه می خندید؟ مگر شما از مرگ غافل هستید؟ گفت ما کجا و مرگ کجا؟ کیف جوانی و عیش جوانی. حضرت فرمودند که 3 روز دیگر شما در قبر هستید. شما این قدر غافل هستید خبر از مرگ آخرت خود ندارید. 3 روز دیگر در دنیا هستید. خیلی ها می گویند ما جوان هستیم، حالا مرگ کجا؟ بروید این اعلامیه های قبرستان ها را ببینید. این عزیز ما، مجری محترم، آقای سلطانی، من فیلم ایشان را دیدم آخرین جایی که خانم او بیرون آمده بود، آخر شب نزدیک بیرجند بنزین زدند. خانم ایشان آمده است صحیح و سالم و اصلاً فکر نمی کرده است که ده دقیقه دیگر جنازه ایشان را حمل می کنند. آخرین فیلم او را گذاشته است. اصلاً این فکر می کرد که خانم و بچه خود از دنیا بروند. اصلاً به ذهن آنها نمی آمد. مرگ پیری و جوانی ندارد. بچه ندارد، کوچک ندارد، بزرگ ندارد. ای دل غافل، ما خیلی غافل هستیم. علامت ولی بودن شیطان این است، مرگ را کنار می گذارد. آن روای می گوید من رصد کردم 3 روز دیگر این جوان از دنیا رفت و بردند او را دفن کردند. علامت آن این است که می گوید حالا حالا مردن خبری نیست و شروع به آرزوهای دنیایی می کند. چیدن و بالا رفتن. همه فقط دنیای صرف. یک شعر زیبایی مولی امیرالمؤمنین علی (ع) دارند. خیلی زیبا است.
يَا مَنْ بِدُنْيَاهُ اشْتَغَلْ قَدْ غَرَّهُ طُولُ الْأَمَلِ
الْمَوْتُ يَأْتِي بَغْتَةً وَ الْقَبْرُ صُنْدُوقُ الْعَمَل
ای کسی که به دنیا مشغول شدید، دنیای صرف را داریم می گوییم، ولی دنیایی که ما خدمت به فقرا، پدر و مادر، خدمت به دیگران ... من پای آن ثروتمندان با سخاوت را می بوسم که تمام هم آنها گره گشایی از کار همه است. این دنیا نیست، این آخرت است. عین آخرت است. ولی کسی که فقط جمع می کند یعنی اگر یک دوربین مخفی بود مردم پول هایی که در بانک ها دارند، در خانه ها دارند، دلار دارند، چی دارند، چی دارند، رصد می کردیم، ما با اینها حرف داریم و تا آخر زندگی خود هم صد بار بخورد باز هم دارد به نوه و نتیجه خود هم بدهد باز هم دارد. اضافه مال خود را انفاق کنید. به فامیل خود برسید، به نوه های خود برسید. به عروس ها خود برسید، به دختر و پسر خود برسید، به خواهرزاده، برادرزاده. ما نمی گوییم آن طرف دنیا بروید به مردم بیگانه خدمت کنید. به خود و زن و بچه خود برسید. به کارگرهای زیر مجموعه خود برسید. واقعاً ما غافل هستیم. امیرالمؤمنین می فرماید ای کسی که به دنیا مشغول شدید يَا مَنْ بِدُنْيَاهُ اشْتَغَلْ، یعنی صرف دنیایی است، پول، پست، مقام، تکاثر و تفاخر. ماشین من چنین است، مبلمان من چنین است، زندگی من، دکور من. دائم چشم و هم چشمی. فخرفروشی و تکاثر. يَا مَنْ بِدُنْيَاهُ اشْتَغَلْ قَدْ غَرَّهُ طُولُ الْأَمَلِ، آرزوهای دراز را باید قیچی کرد. این علامت شیطان است. بگوییم ما هم می میریم. یکی از خیرین من دیدم خیلی به کارهای خیر کمک می کند. یک مورد 50 میلیارد برای یک جایی کمک کرد، البته یک شهر دوری بود. گفت خانم من که از دنیا رفت دیدم که من هم مردنی هستم نصف من رفته است، شریک من هم بوده است، من هم می روم. همین مرگ خانم باعث شد من برای خود کار خیر کنم. همه می روند ما نمی رویم؟ چنین چیزی می شود؟ مرگ مال همسایه است؟ يَا مَنْ بِدُنْيَاهُ اشْتَغَلْ، قَدْ غَرَّهُ طُولُ الْأَمَلِ طول امل و آرزو تو را مغرور کرده است و گول زده است. الْمَوْتُ يَأْتِي بَغْتَةً چه ضمانتی داریم که ما یک سال دیگر باشیم. یک ماه دیگر باشیم. مرگ ناگهانی خیلی فراوان است.
شریعتی: و شاید همین جا است که امیرالمؤمنین هر شب می فرمودند تَجَهَّزُوا رَحِمَكُمُ اللَّه.
آقای فرحزاد: ما نداریم که هر شب یک منبری، یک معلم، یک استاد یک چیزی را هر شب تکرار کند. هر شب بعد از نماز عشاء صدای ایشان به کوفه و مردم کوفه می رفت. آماده شوید، سفر آخرت در پیش است آماده باش. الْمَوْتُ يَأْتِي بَغْتَةً، وَ الْقَبْرُ صُنْدُوقُ الْعَمَل، شما را در عالم برزخ که می برند تمام اعمال خوب و بد شما می آید، صندوق عمل شما است. به شما می رسد.
یک کتاب خیلی خوبی است مرحوم حاج محمد علامه از مداح های خوب تهران بودند. 60 سال مداحی می کردند و با مرحوم آقای فلسفی هم بیشتر مداحی می کردند. یک مستدی هم شبکه مستند از آنها ساخته است و در محرم پخش شده است. خاطرات ایشان را من خواندم چاپ شده است خیلی قشنگ است. دو تا داستان زیبا آن جا نوشته است. نوشته است ما یک دوستی داشتیم قدیمی با هم آشنا بودیم. در خیابان به ایشان رسیدیم احوالپرسی و سلام و علیک کردیم. گفت حاجی یک چیز جالب به شما بگویم پسر من اروپا رفته است رئیس یک بیمارستان است و خود ایشان هم متخصص است دعوت نامه فرستاد رفتم دیدن پسر خود. گفت بابا این جا بیمارستان است اختیار کامل دست من است یک چکاپ کامل انجام بدهید. آزمایش و چکاپ رفتیم قند، اوره، فشار، حتی چروک های سر و صورت ما را به قدری مرتب آن جا تنظیم کردند که 30 سال دیگر پسر من گفته است به عمر شما اضافه شده است. یعنی تقریباً جوان شدید. هیچ مشکلی ندارید. از سر و رو، مغز و اعصاب، قلب و کبد و ریه همه و همه تنظیم. 30 سال به عمر شما اضافه شده است. گفت نمی دانم فردای آن روز بود یا پس فردای آن روز آمدم یک جایی بروم دیدم یک عکسی، اعلامیه ای زدند. دیدم همین بنده خدا است. بنده خدایی که رفته است سرویس کامل کرده است که 30 سال دیگر بماند از خیابان آمده است که آن طرف برود یکی به او زده است به رحمت الهی پیوسته است. ای دل غافل 30 سال دیگر شما زنده هستید، دل شما خوش است زنده هستید. چکاپ کامل. این قدر آدم هایی هستند که 20 تا مریضی دارند حالا حالاها هستند، این قدر آدم هایی که سالم هستند یک دفعه می میرند. به این چیزها نمی شود اعتماد کرد. این هم خاطره قشنگی است ایشان نقل کرده است. می گوید یک بنده خدایی رفت چکاپ کامل کرد دید الحمدلله همه جای او سالم و صحیح است. گفت الحمدلله خیلی وضع ما خوب است. یک سور داد. برای سلامتی خود و سالگرد تولد خود جشن گرفت. العین حق. یک آقایی می گفت من خانه که ساختم یک گوشه آن را کامل نکردم. یقین داشتم بیایند ببینند چشم می زنند. ولی آن جا را که می بینند می گویند نه این خیلی جالب نیست. این خوب است که آدم حسن خود، بچه های خود، خانواده خود ... مثلاً بعضی چیزها هست مثل ماشین در چشم است، بعضی جاها یک گوشه و کنار یک باغ دارد کسی خبر ندارد. العین حق است. با صدقه، با اظهار نکردن، ماشاءالله لا قوه الا بالله خیلی خوب است. برای سلامتی خود جشن گرفت و سور داد. فامیل و رفقا آمدند خوردند و رفتند، خود ایشان بود و خانم ایشان. همه وسایل را جمع کردند، خواستند بخوابند دید چراغ های حیاط را فراموش کردند، روشن است. به خانم گفتم من بروم چراغ های حیاط را خاموش کنم. رفت، دو دقیقه، یک دقیقه، برنگشت خانم دلواپس می شود می آید می بیند که در حیاط دراز کشیده است. رفت برق حیاط را خاموش کند برق حیات خود او خاموش شد. چه شبی؟ شبی که برای سلامتی خود جشن گرفته بود. این عبرت نیست. ملا عبدالله می گوید از ما تا حضرت آدم چند تا پدر و مادر داریم صد تا، دویست تا، سیصد تا نمی دانم، سند ما به حضرت آدم می رسد. همه اینها از دنیا رفتند، ما از دنیا نمی رویم، ما نمی میریم، چنین چیزی می شود.
شریعتی: خدا حاج آقا رضی شیرازی را رحمت کند یک کلیپی از ایشان من دیدم هنوز صوت ایشان در گوش من است. اگر کسی به ماندن سزاوار بود که امیرالمؤمنین سزاوارتر بود.
آقای فرحزاد: پیامبر. حضرت زهرا 18 سال در این دنیا عمر کرد. اکثر امام های ما بعد از امام رضا 25 سال، 28 سال، خیلی عمر آنها کم بود. امام هفتم 57 سال. بعد از آن همین طور کم. این دنیا ارزش ندارد، جای ماندن بود امام های ما باید می ماندند ولی همه رفتند. یک جمله ای بگویم برای معرفت نفس برویم. مرحوم آیت الله بجهت یک جمله ای داشتند من دیدم روایت است که ایشان می فرمودند مرگ برای همه صنوف، همه اقشار، همه مردم خوب است. کافر، مؤمن، منافق، بد حال، خوشحال، مطیع، گناهکار. چرا؟ آدم خوب و مؤمن به رح و رضوان و ملاقات خدا. یعنی از قفس می رود و بهترین جا را به او می دهند که می گوید کاش هزار بار زودتر آمده بودم. مثل شهداء شهید شده بودم. آدم بد چه؟ گناهان او کمتر می شود. آدم بد پرونده خود را سیاه تر می کند. صدام یک ساعت زودتر بمیرد به نفع او است. لذا در روایت داریم مرگ هم مستریح است، هم مستریح است. مستریح، یعنی راحت می شود. از این قفس تن و سختی و ملامت و سرزنش و هزارها بلا و رنج دنیا راحت می شود. به ملاقات خدا می رود. آدم کافر و منافق و فاسق و فاجر اراح مردم از دست او راحت می شوند. کاش زودتر می مرد ما راحت می شدیم. در هر صورت مرگ به نفع همه است و ان شاءالله خدای متعال به ما توفیق بدهد که آمده شویم.
شریعتی: کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش کی روی، ره ز که پرسی، چه کنی چون باشی
می خواهیم کتاب معرفی کنیم. این تازه ترین اثر حاج آقای آقای فرحزاد است. شوق پرواز یاد مرگ در سیره نبی مکرم اسلام حضرت محمد مصطفی (ص). حاج آقای آقای فرحزاد این کتاب چه ویژگی ای دارد؟
آقای فرحزاد: خوب است پرسیدید. خیلی ها به ما پیام می دهند که ما از مرگ می ترسیم. یک ویژگی آن این است که آنهایی که مرگ می ترسند حتماً تهیه کنند. شیرینی مرگ، برکاتی که مرگ دارد، عواملی که ترس از مرگ است، ما همه اینها را آوردیم. عوامل ترس مرگ، توصیف مرگ که چه شیرین است، لذت بخش است. واقعاً من خود برای تصحیح مرور کردم، اتفاقاً دیروز چاپ شده است، بحث ما هم به مرگ رسیده است. موت اختیاری که بحث معرفت نفس می شود. من خواهش دارم عزیزانی که می خواهند گل هدیه بدهند، لباس هدیه بدهند، شیرینی، می خورند، می پوشند و تمام می شود. یک سید بزرگواری داشتیم پدر دو شهید بود. برای همه عروس و دامادها قرآن، مفاتیح، نهج البلاغه اینها را هدیه می داد. این همیشه می ماند. شیرینی و میوه تمام می شود ولی این کتاب می ماند. بیاییم هدیه کتاب را باب کنیم.
شریعتی: خیلی ممنون و متشکر هستم.
قیمت هر کاله را دانی که چیست قیمت خود را ندانی ابلهیست
ما در معرفت نفس می خواهیم قدر و قیمت خود را بدانیم و بفهمیم.
آقای فرحزاد: خیلی این جمله بلند است. قیمت هر کاله را دانی که چیست. ما الان دائم می گوییم فلان چیز گران شده است، فلان چیز. خود شما گران شدید یا ارزان شدید؟ خیلی ارزان می فروشیم. خدا می گوید من می خرم. ما می آییم خود را به دنیا و شیطان می فروشیم. چون ماه ذی القعده هم ماه امام هشتم است. حضرت می فرماید أَفْضَلُ الْعَقْلِ مَعْرِفَةُ الْإِنْسَانِ بِنَفْسِهِ. عقل خیلی کارایی دارد. یعنی یک چراغ هدایت در وجود ما است. حتی در اصول کافی روایت زیبایی است که خدا دو تا حجت دارد. یک حجت بیرونی که انبیاء و رسل هستند، که عقل بیرونی ما هستند و منفصل هستند. یک عقل داخلی که آن فطرت ما، عقل ما، وجدان ما است. این خیلی مهم است. حالا بالاترین مراتب این عقل چیست؟ بالاترین مرتبه آن این است که بروید خود را پیدا کنید و خود را بشناسید. یعنی عاقل ترین انسان ها که عقل آنها خیلی بالا است می آیند به خود می پردازند و خود را پیدا می کنند و روی خود سرمایه گذاری می کنند. عرض کردیم راه های معرفت نفس از مهمترین و اساسی ترین راه ها تضرع، زاری، دعا، توسل در خانه اهل بیت و در خانه خدای متعال است که خدایا یک جذبه ای، یک نظری، یک عنایتی، من تا پشت در آمدم اما این در را من نمی توانم باز کنم. در را باید خدا باز کند. یعنی پرده را کنار بزند. این حجاب را کنار بزند. آقای دولابی خیلی مثال خوبی می زندند. می فرمودند این جوجه که در تخم مرغ است، آن تخم به جوجه تبدیل می شود هم مادر از بیرون کمک می کند و نوک می زند و هم خود او. ولی اگر مادر روی آن نشیند و بارور نکند و کمک نکند محال این است که هم تبدیل به جوجه شود و هم بتواند بیرون بیاید. از دو طرف شک نیست ولی اساس کار از بیرون است. یعنی باید خدا لطفی کند، عنایتی کند. این کلامی که آن هفته عرض کردم بحث قشنگی است. ما سالک مجذوب داریم، مجذوب سالک داریم. سالک مجذوب یعنی سیر می کند، بندگی می کند، عبادت می کند و پشت در می آید بعد خدا جذبه او را می گیرد و داخل می برد. بدون دعوت محال است کسی برود. مجذوب سالک خیلی بالاتر است. از روز اول برای او دعوت نامه می آید. الان بعضی ها که خارج از کشور می خواهند بروند مقیم شوند دعوت نامه داشته باشند خیلی راحت می روند. مثلاً یک ویژگی هایی دارد، استعداد فرهیخته ای است، آدم مستعدی است، با دست و پا او را می برند. ولی یک کسی هست هیچ هنری ندارد. اگر هم هنر دارد هنرهای او خیلی خواهان ندارد. خیلی کار او سخت می شود. تا برود در اردوگاه ها زندگی کند آیا او را بپذیرند یا نپذیرند. لذا مجذوب سالک دعوت نامه خصوصی به او دادند. اویس قرنی را دعوت کردند. می گویند بیا. این دیگر پیامبر هم برای او له له می زند می گوید من چه قدر مشتاق دیدن اویس قرنی هستم. بوی خدا را از یمن استشمام می کنم. پیامبر هم مشتاق او می شود. مجذوب این طوری است. حافظ می گوید که:
برقی از خیمه لیلی بدرخشید سحر وه که با خرمن مجنون دل افکار چه کرد
اگر برقی از طرف لیلی به مجنون نخورد محال است مجنون، مجنون لیلی شود. یک برقی، جذبه ای از معشوق، جلوه ای به عاشق می خورد این عاشق را از خود بیخود می کند و به طرف او می کشد.
برقی از خیمه لیلی بدرخشید سحر وه که با خرمن مجنون دل افکار چه کرد
این شعر من یک موقع برای آقای بهاءالدینی بود خواندم که خیلی این مال هر کسی هست نمی دانم شاعر آن کیست؟ ولی حقیقت محض است. یعنی همین کلام سالک مجذوب و مجذوب سالک است.
گر می برندت واصلی گر می روی بی حاصلی. خود شما می روید یا شما را می برند. شما را دعوت کردند یا بی دعوت می روید. بی دعوت می روید شما را آن طرف پرت می کنند.
گر می برندت واصلی گر می روی بی حاصلی بردن کجا، رفتن کجا، این کار ربانیستی.
به شمس می خورد ولی من در دیوان شمس پیدا نکردم.
گر می برندت واصلی گر می روی بی حاصلی بردن کجا، رفتن کجا، این کار ربانیستی.
یک چیز جالبی تازگی از یکی بزرگان دیدم می گوید حضرت موسی (ع) «وَ لَمَّا جاءَ مُوسى لِميقاتِنا» (اعراف/143) جاء موسی یعنی حضرت موسی آمد ولی در مورد پیامبر ما چه می گوید؟ «سُبْحانَ الَّذي أَسْرى بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ» (اسراء/1) او را بردند. او را به معراج بردند. به حضرت موسی می گویند با پای خود میقات بیا. ولی به پیامبر اسلام می گویند شما را می بریم. با براق شما را می بریم. جبرئیل می آید خدمتگزار شما است شما را می برد. به او می گویند أَسْرى بِعَبْدِهِ ولی به او می گویند جاءَ مُوسى لِميقاتِنا ربّنا. رفتن کجا، بردن کجا این کار ربانیستی. ما در دعاها هم راجع به جذبه، این که ما را بکشند، از خدا بخواهیم، تضرع کنیم، در دعا هم هست. مثلاً در دعای ندبه هست، در زیارت امام هشتم هست، دعای بعد از زیارت. وَ انْظُرْ إِلَيْنَا نَظِرَةً رَحِيمَةً نَسْتَكْمِلُ بِهَا الْكَرَامَةَ عِنْدَك، خدا یک نگاه رحیمانه، یک نگاه جاذبه، جذب کننده که تمام کارهای دنیا و آخرت ما تمام می شود. خدا بگوید من شما را دوست دارم. من شما را دوست دارم بیا. اگر خدا دعوت کند خیلی مهم است.
شریعتی: از واده نگه دل ما را خراب کن بر تاک مانده ایم تو ما را شراب کن
آقای فرحزاد: دعای عرفه که حالا عرفه نزدیک هم هست مخصوصاً بخش آخر آن که گاهی هم نمی خوانند که حضرت امام (ره) فرمودند خیلی فوق العاده است. بعضی ها گفتند ممکن است این مال امام نباشد ولی فرمودند غیر امام دهان او یخ می زند که بتواند اینها را بگوید. خیلی مطالب معرفتی و معرفت نفس در این بخش آخر خیلی زیاد است. یکی از آنها این است. ِ إِلَهِي حَقِّقْنِي بِحَقَائِقِ أَهْلِ الْقُرْبِ وَ اسْلُكْ بِي مَسْلَكَ أَهْلِ الْجَذْب، خدایا آنهایی که مقرب درگاه تو شدند یک حقایقی به آنها دادی آن حقایق را به من بده که من هم به آن حقیقت راه پیدا کنم و به قرب تو نزدیک شوم. حَقِّقْنِي بِحَقَائِقِ أَهْلِ الْقُرْبِ. راه آن چیست؟ وَ اسْلُكْ بِي مَسْلَكَ أَهْلِ الْجَذْب. ما سیر و سلوک دو رقم داریم. خود شما می خواهید بروید یا خدا شما را ببرد. می گوییم خدایا مسلک اهل الجذب، آنهایی که آنها را دعوت می کنی و می کشی و می بری. یک جذبه و کششی بینداز و ما را بکش. به خدا قسم اگر خدا ما را کمک نکند همه به قول آن شمالی گفت دکتینی، یعنی این دنیا و جلوه های دنیا همه ما را گرفته است. اگر لطف خدا و کمک خدا نباشد محال است کسی بالا برود و از این قفس بیرون بیاید. از این زندان دنیا بیرون بیاید. لذا می گوید وَ اسْلُكْ بِي مَسْلَكَ أَهْلِ الْجَذْب. باز در جمله دیگر دعای عرفه إِلَهِي اطْلُبْنِي بِرَحْمَتِكَ حَتَّى أَصِلَ إِلَيْكَ وَ اجْذِبْنِي بِمَنِّك، خدایا تو من را بطلب. من نمی توانم به پای خود بیایم تو بطلب. خدایا تو به رحمت خود من را دعوت کن، بطلب تا من به تو واصل شوم. و به من خود من را جذب کن حَتَّى أُقْبِل، در هر صورت آن رغبت و میل و کشش ما کدام طرف است؟ در این دعا می گوییم این کشش و میل و رغبت را به سوی خود قرار بده تا من با شوق و میل و اشتیاق طرف تو بیایم.
داستان زلیخا را من می خواهم مثال بزنم. متأسفانه این روایت در این فیلم حضرت یوسف نیامده است و خیلی هم گلایه دارم. یا کسی به اینها نرسانده است. فیلم هایی که می سازند خیلی خوب است با کارشناس ها، با تاریخ، با آن سر و وضع آن پیامبر یا آن شخصیت بیشتر آگاهی کارشناسی داشته باشند. اصلاً یکی از اوج نقطه های مهم حضرت یوسف و زلیخا این است روایت الان در علل الشرایع است. اگر جذبه به جناب زلیخا نمی خورد به عنوان یک آدمی که عاصی و خلافکار است جهنم می رفت. ولی جذبه الهی او را گرفت و آن روایت این است. حضرت یوسف هنگامی که عزیز مصر شد بعد از این که داشت می رفت دید یک خانمی آن جا افتاده است نابینا، پیر، زمین گیر، مثل فقیر و گدا. پرسید این کیست؟ گفتند زلیخا است. این سلطان بانو بود و سرور ما بود و من غلام او بودم. حالا این جوری شده است. حدیث هم داریم عزیزی که ذلیل می شود به او رحم کنید. ارحم عزیزاً ذلّ. این کار ما باشد. لگد نزیم به آنها رحم کنیم. حضرت آمد و با او گفتگوهایی کرد گفت هنوز من را دوست دارید؟ گفت بله. گفت به جد شما ابراهیم حاضر هستم همه عالم را بدهم یک بار دیگر چشم من بینا شود و شما را یک بار دیگر ببینم. حضرت یوسف می خواست آن جذبه را به اذن الهی به او وارد کند. چه کار کند؟ محبت یوسف آن کیمیاگری را ندارد ولی محبت پیامبر ما دارد. حضرت فرمودند فَكَيْفَ لَوْ رَأَيْتِ نَبِيّا، شما که می گویید من عاشق جمال و زیبایی هستم اگر پیامبر ما يُقَالُ لَهُ مُحَمَّد ص يَكُونُ فِي آخِرِ الزَّمَانِ، پیامبری در آخر الزمان می آید نام او محمد است. أَحْسَنَ مِنِّي وَجْهاً وَ أَحْسَنَ مِنِّي خُلُقاً وَ أَسْمَحَ مِنِّي كَفّاً، من را زیبا می گویید، اگر او را ببینید از من زیباتر، از من خوش اخلاق تر، از من هم سخاوتمندتر. اگر او را ببینید غوغا است. من پیش او هیچ هستم. قَالَتْ صَدَقْتَ، زلیخا گفت راست می گویید. گفت از کجا می گویید راست می گویم شما که ندیدید. قَالَ فَكَيْفَ عَلِمْتِ أَنِّي صَدَقْتُ، از کجا فهمیدید که من راست می گویم؟ قَالَتْ لِأَنَّكَ حِينَ ذَكَرْتَهُ وَقَعَ حُبُّهُ فِي قَلْبِي، این قدر این آقا جذبه دارد که یاد و نام او من را عاشق او کرده است. مهر و محبت او در دل من افتاد. آن جذبه او را گرفت. تا جذبه به قلب زلیخا خورد فَأَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَى يُوسُفَ أَنَّهَا صَدَقَتْ، زلیخا راست می گوید محبت پیامبر ما در دل او قرار گرفته است أَنِّي قَدْ أَحْبَبْتُهَا لِحُبِّهَا مُحَمَّداً ص، خیلی حدیث زیبایی است. حیف است که ما محبت پیامبر را کمرنگ می کنیم. خدا گفت من به خاطر محبت محمد او را دوست دارم. به او جذبه زدیم. لِحُبِّهَا مُحَمَّداً فَأَمَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى أَنْ يَتَزَوَّجَهَا، گفت حالا که عاشق محمد شده است باید بیاید افتخار همسری ... یک خانمی که دعوت به گناه کرده است، شوهردار بوده است، به یوسف صدیق گفته است برو او را بگیر. این خیلی حرف است. الان در محیط ما این گنجایش نیست. یک شخصیتی برود با یک خانمی که سابقه خوبی نداشته است. ولی به یوسف می گوید به خاطر عشق پیامبر فَأَمَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى أَنْ يَتَزَوَّجَهَا. علل الشرایع.
شریعتی: خیلی از شما ممنون و متشکر هستم. گفت الهی گاهی نگاهی. ان شاءالله که از آن نگاه ها و از آن جذبه ها هم بزنند و بسوزانند و ببرند. صفحه 572 را با هم تلاوت می کنیم. آیات ابتدایی سوره مبارکه جن را خواهیم شنید بر می گردیم و در ادامه ان شاءالله همراه شما هستیم و در کنار شما. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
صفحه572قرآن کریم
شریعتی: اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. دوستان گفتند اگر می شود مجدداً کتاب را معرفی کنید. من کتاب را معرفی کنم و ان یشاءالله در این یکی ـ دو دقیقه حسن ختام فرمایشات حاج آقا را بشنویم. شوق پرواز، یاد مرگ در سیره پیامبر (ص) اگر بشود دوستان نشان دهند. حاج آقا وقت در اختیار شما است از فضلیت ذکر صلوات بشنویم و خداحافظی کنیم.
آقای فرحزاد: این حدیثی که آخر سر خواندم که حضرت یوسف (ع) ذکر و یاد پیامبر و ستایش پیامبر را کرد و این مهر و محبت پیامبر در دل زلیخا نشست و او را از پایین ترین جاها به بالاترین جاها کشید. این که ما صلوات را سفارش می کنیم یاد پیامبر، ذکر پیامبر، دعا برای پیامبر می خواهیم ان شاءالله آن جذبه ایجاد شود. پیامبر ما فرمود إِنَّ أَقْرَبَكُمْ مِنِّي يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِي كُلِّ مَوْطِنٍ أَكْثَرُكُمْ عَلَيَّ صَلَاةً فِي دَارِ الدُّنْيَا، چه کسانی روز قیامت از همه به پیامبر نزدیک تر هستند؟ آنهایی که در دنیا زیاد صلوات بر محمد و آل محمد می فرستند. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. غدیر و ایام غدیر را فراموش نکنیم. از الان هیئات، مردم برای عیدی دادن، پول نو تهیه کردن، الان راحت تر است، نزدیک عید مشکل می شود. از الان برای امیرالمؤمنین ما روزی در عالم مثل غدیر خم نداریم. امام صادق سه بار قسم خوردند. خدا را قسم می دهیم به حق محمد و آل محمد به ما توفیق احیای غدیر، مراسم غدیر، مناسک غدیر مرحمت بفرما. همه مریض ها شفای عاجل عنایت بفرما.
شریعتی: حاج آقای حسینی هم والده مکرمه همسر ایشان از دنیا رفتند. تسلیت عرض می کنیم خدمت ایشان و خانواده محترم و مکرم ایشان و ان شاءالله روح ایشان شاد باشد. خیلی از شما ممنون و متشکر هستم. امیدوار هستم در پناه خداوند بزرگ و مهربان باشید. کربلا برویم و سیدالشهداء را زیارت کنیم. تا فردا و سلامی دوباره.