شریعتی: ما قدردان زحمات شما و همه کارشناسان عزیز هستیم. ان شاءالله خداوند شما را حفظ بکند. ما راجع به راهکارهای تثبیت شخصیت و در واقع این که شخصیت ما چقدر می تواند در بهبود روابط مؤثر باشد داریم صحبت میکنیم امروز هم ادامه فرمایشات جلسه قبل حاج آقای تراشیون را با دل و جان خواهیم شنید دعوت میکنم تا پایان با ما همراه باشید ما هم سرا پا گوش هستیم و ان شاءالله بهرهمند می شویم.
تراشیون: بسم الله الرحمن الرحیم. و الحمدلله رب العالمین درود میفرستم بر نبی مکرم اسلام و اهل بیت آن پیامبر بزرگوار. عرض احترام و ادب و محبت به محضر ولی نعمتمان حضرت ولیعصر روحی و ارواح العالمین لمقدمه الفداء. همان طور که حضرتعالی موضوع بحث را اشاره فرمودید یک سیری در هفتههای گذشته طی شد یکی دو هفته است رسیدیم به راهکارهای تقویت شخصیتی که میتواند مؤثر باشد در بهبود روابط بین همسران در محیط خانه. و لذا این شخصیت سالم گفتیم که در وهله اول و در مرحله اول باید از ظرفیت وجودی خود برای تقویت آن استفاده بکنیم یک نگاه لزوماً به بیرون نداشته باشیم چون حالا به صورت طبیعی چون افرادی که در اطراف ما هستند غیر از نزدیکان ما مثلاً پدر، مادر، همسر، گاهی اوقات یک مربی، یک معلم غیر از اینها بقیه شاید نتوانند واقعاً همه ظرفیتها و توانمندیهای ما را شناسایی بکنند و یک موقع ما در یک مغازهای میرویم حالا این کاسب مغازه شاید 2 ـ 3 دقیقه با ما برخورد دارد نمیتواند شخصیت ما را یا نقاط قوت ما را بداند و مثلاً بگوید آفرین این ویژگی چقدر خوب است. هر چند این اتفاق اگر بیفتد خیلی خوب است. یعنی ما در روابط اجتماعی خود خوب است که نقاط قوت یکدیگر را حتما ببینیم و بیان بکنیم ولو همان چیزی که داریم الان میبینیم این کمک میکند به این که جامعه، جامعه بانشاطی باشد. من یک خاطرهای را خودم بگویم یک موقعی تابستانی بود چند سال قبل داشتم یک خریدی می کردم از این وانتیهایی که میوه میفروختند ایستادم دیدم بنده خوا هم در آن گرمای شهر قم که واقعاً در تیر و مرداد ماه طاقتفرسا است یک دستمالی را تر کرده است و روی سر خود گذاشته است و خیلی هم ناراحت بود که آقا این شغل است مثلاً شهرداری دنبال ما میکند باید برویم و بیاییم از این پلاستیک ها داشت و داشت میوه ها را در آن میریخت معمولاً هم پلاستیکهای رنگی استفاده که خیلی شما نبینید چه چیزی در آن می ریزند. من دیدم ایشان خیلی روحیه ناامیدانهی دارد گفتم از او یک تشکری بکنم گفتم واقعاً ما مردم باید ممنون شما میوهفروشها باشیم دلیل آن هم این است که شما شغلتان جزء بهترین مشاغل که چه قدر به سلامتی جامعه شما دارید کمک میکنید و من هم این که یکی ـ دو جمله گفتم یک نگاهی به من کرد و دارد از داخل این پلاستیک ها میوه های ریز هم بیرون می-ریخت و درشت، اصلاً نیت من هم این نبود که این کار را بکند. یک مقداری در آن گرما
نیاز به شارژ دارد، یک انرژی دارد. امروز ما واقعاً نیاز داریم در جامعه که وقتی همدیگر را میبینیم جملات خوب به هم بگوییم و لذا این خیلی کمک می کند به همون تعبیری که من در هفته قبل به کار بردم که عملکرد جامعه را بالا میبرد ما فکر نکنیم اگر مثلاً من تراشیون آقای شریعتی را دیدم یک نقطه مثبتی از او گفتم فقط دارم او را خوشحال میکنم در اصل وقتی ایشان که یک هم وطن من است، یک همشهری من است، همکار من است وقتی ایشان نشاط بگیرد می بینیم محیط اجتماعی رشد پیدا میکند، همان محیطی که قرار است من زندگی کنم، همسرم، فرزندانم در آن وقتی که امثال آقایان شریعتی در جامعه با نشاط باشند همه خوب زندگی می کنند. و ما توانمندی هم داریم. مثلاً خیلی از اینها تکان دادن زبان در دهان است
خدا مرحوم حاج آقای مجتهدی را رحمت کند یک موقع می فرمودند خداوند متعال یک دو مثقال گوشت در دهان ما به نام زبان گذاشته است این میتواند ما را سعادتمند بکند میتواند بدبخت بکند یعنی بالاخره این زبان را اگر خوب بچرخانیم بدانیم چه الفاظی را به کار ببندیم و میتواند این کار را بکند و لذا شما یکی از دانشمندان بزرگ می گویند نامه ای معلم داد که در زمان تحصیل او که این را ما نمیتوانیم بپذیریم و باید او را در خانه نگه دارید. مادر این نامه را خواند ولی مدیریت کرد. علم و دانش آموخت یعنی به جای این که بگوید شما را اخراج کردند گفت که معلم نوشته است که پسر شما در خانه بهتر می تواند به فعالیتهای خود برسد و لذا همان جا مادر خودبا تدبیری اندیشید در زیرزمین خانه یک کارگاه سادهای درست کرد و این شخصیت جزء یکی از دانشمندان بزرگی شد که امروز بیش از شش هزار اختراع به نام او ثبت شده است. یعنی یک جمله، یعنی اگر همان نامه را که معلم داده بود مستقیم برای بچه خود می خواند چه بسا این فرزند معتاد میشد، دزد میشد، قاچاقچی میشد یعنی اصلاً رها میشد ولی جمله و عبارت را تغییر داد و ما خیلی میتوانیم این عبارتها را تغییر بدهیم. فعالی که تأثیر داریم می گذاریم.
مثلاً من مسئول یک اداره هستم. یک موقع می توانم پشت در اتاق خود بنویسم بدون هماهنگی وارد نشوید یک موقع می توانم همین جمله را بنویسم که لطفاً با هماهنگی وارد شوید. این مفهوم یکی است ولی وقتی یک کسی میخواند به او حس خوبی از این جمله دوم دست می دهد تا اولی.
شریعتی: در کوچه پسکوچهها می نویسند رحمت بر پدر و مادر کسی که این جا آشغال نریزد.
تراشیون: یکی هم می بینیم خدای نکرده جمله مقابل آن را می-گوید که خب این حس بدی ایجاد میشود. درست است میگویند در جامعه ما خیلی همدیگر نمیتوانیم بشناسیم ولی میتوانیم جملات خوب و زیبا بگوییم. و انشاءالله حالا نمی خواهم بگویم این آرمانشهر است، یعنی واقعا مردمان ما اگر به این توجه داشته باشند که چقدر میتوانند در رشد جامعه کمک بکنند آن وقت تدبیر میاندیشیم. همان تعبیر وجود مبارک آقا امیرالمؤمنین که قدرت کلام از شمشیر بیشتر است. یعنی گاهی اوقات ما با کلام خود می توانیم اثراتی را روی مردمان بگذاریم که با جنگ و دعوا و قفل فرمون کشیدن و اینها نتوانیم این کار را انجام بدهیم. پس این را دقت کنیم. ولی برگردیم به اصل ماجرا که ما بایذد از ظرفیت خود برای تقویت شخصیت خود استفاده کنیم. چند نکته ای را من در برنامه قبل گفتم. یکی از نکاتی که گفتیم مثبت اندیشی بود، یعنی یک نگاه مثبت، اما امروز می خواهیم نقطه مقابل آن را هم بگوییم. مراقب باشیم بدبین هم نباشیم. یعنی آدماهایی که بد بین هستند دارند به نوعی به شخصیت خود آسیب میزنند بدبینی را دور بکنیم حتی میدانید امروز در آن مراتب مشکلات روحی و روانی یکی از مشکلاتی که بیان می کنند مشکل بدبینی است. افرادی که بدبین هستند. این به نوع تفکر انسان بر می گردد یا شاید تلخیها و ناکامیهایی که در گذشته داشته است. لذا با آدمها بدبین است در خانه مثلاً زن به شوهر خود بدبین است. مثلاً آقا ده دقیقه دیر کرده است بنده خدا هم در ترافیک، در گرما اول از او میپرسد کجا بودید؟ کجا بودید یک مفهومی دارد یعنی یک جایی بودید که نباید میبودید و اگر من هم بفهمم که همان جایی که من فکر میکنم بودید مثلاً دمار از روزگار شما در می آورم. همان اول ماجرا دعوا را راه میندازد. چرا؟ چون نشأت گرفته از یک تفکر بدبینانه است ولی موقعی هست همسر من خونه می آید خدا قوت در این یک گرما شربت خاکشیر هم دست او میدهم وقتی وارد میشود. این نگاه خوشبینانه است. حالا شما مقایسه بکنید ببینید کدام میتواند به زندگی انسان خدمت شما عرض کنم که آن رشد و تعالی را بدهد اولی یا دومی؟ روابط بین همسران کدام یک می تواند اصلاح بکند؟ قطعاً رفتار دوم میتواند خیلی اثرات خوبی بگذارد. من همین جا هم یک جمله ای را در این زمینه بگویم گاهی اوقات خود بدبینیهایی که آدم ها در زندگی خود شغل دارند این یک آسیب شخصیتی است که بعد منجر میشود به واکنشهای منفی اطرافیان و افرادی که کنار انسان هستند و خود آن دوباره لطمه جدیدی به شخصیت انسان میزند. یعنی شما وقتی که زنی به شوهر خود این جوری بگوید او هم می گوید به تو چه که کجا بودم. همین جا شروع میشود یک ماجرا، یک جنگ بین این زن و شوهر که معلوم هم نیست که با چه آبی بشود این را خاموش کرد؟ آیا به راحتی بشود؟ پس این عبارتها را دقت کنیم یعنی بدبین بودن را بگذاریم ... حتی در مفاهیم اخلاقی برخی از اساتید اخلاق تعبیری که به کار میبرند می گویند اصلاً بدبین بودن بدگمان بودن حمله شیطان از مستقیم است. انگار شیطان رو در رو به جنگ شما می آید و این ویژگی منفی را در شما چه کار میکند؟ زنده می کند بزرگ می کند، چون میداند آدم-های بدبین ناخودآگاه به گناه میافتند، در مسیر غلط میافتند، رفتارهای غلط انجام می دهند، کلامهای غلط را بر زبان خود جاری میکنند لذا این را باید مدیریت کرد. برخی می-گویند بدبین بودن را چطور از خود دور کنیم. شاید یکی از بهترین راه های آن یک گفتوگوی صمیمانه است. یعنی وقتی زن و شوهر خدای نکرده گوشه ذهن آنها نسبت به همدیگر یک سوءبرداشتی، یک سوءتفاهمی شکل گرفته است بشینند با هم حرف بزنند صحبت بکنند ولی آن صحبت هم باید بر مدار درستی باشد نه این که از اول بدبینی را بگوییم. از اول اتفاقاً ویژگیهای خوب همدیگر را بگوییم. نقاط مثبت را بگویم زحماتی که برای هم میکشیم. جناب شریعتی خدا شاهد است آدم وقتی این زن و مردها را امروز در جامعه میبیند گاهی اوقات آدم لذت میبرد. می بیند چه قدر مثلاً این مرد برای زندگی خود دارد زحمت می کشد. این خانم در خانه چقدر زحمت میکشد. یعنی ما واقعاً همدیگر را دوست داریم ولی باید مراقب آن نیرنگ شیطان باشیم. یک موقع می آید یک جایی ضربهای میزند که اینها که دارند زندگی خوبی را کنار هم زن و شوهر پیش میبرند به واسطه همان نیرنگ، همان مسیر غلطی که جلوی ما باز می کند مسیر زندگی تغییر میکند
شریعتی: یعنی مدام میخواهد آب را گل آلود کند که از این آب گلآلود ماهی خود را بگیرد.
تراشیون: دقیقاً همین طور است. و نمیدانم یاد شما هست به یک تعبیر و عبارتی شاید چند ماه قبل من این را عرض کردم می-خواهم امروز به یک عبارت دیگر این جملات را تقدیم بینندگان خوب خود بکنم و آن این است که هر چیزی که مقدس است، هر چیزی که پاک است، هر چیزی که خوب است، آن جا شیطان مکر خود را زیاد می آید و ورود می دهد. شما ببینید یک بچه ای می نشیند و ساعت ها تلویزیون می بیند، این قدر هم تمرکز پیدا می کند، حتی این کارشناسان حوزه کودک می گویند بچه هایی که پیش فعال هستند، آرام و قرار ندارند، پای تلویزیون که می نشینند تمرکز آنها بالا می رود، بالاترین حد تمرکز را دارند. حتی مادر او را صدا می کند متوجه نمی شود. حتی قرار بوده است برود و نان بخرد، یک مرتبه یاد او می رود. این قدر تمرکز پیدا می کنند. ولی همین فرد می آید دو رکعت نماز بخواند ذهن او همه جا می رود. یعنی حکایت آن بنده خدایی بود که می گفت من سالیان سال نماز می خواندم دیدم یک دو رکعت نماز با توجه نمی توانم بخوانم. آخر متوسل به این شدم که بروم در مسجد کوفه چون شنیده بودم آقا امیرالمؤمنین آن جا نماز خواندند و تیر از پای مبارک ایشان کشیدند و حضرت متوجه نشدند، گفتم به امیرالمؤمنین تأسی کنم و در آن مسجد بروم و دو رکعت نماز بخوانم. می گفت شغل من هم معماری و بنایی بود. می گفت همین که الله اکبر گفتم یاد من افتاد که مسجد کوفه مناره ندارد. گفتم حالا مناره های این را چه جوری بسازم، کجا جانمایی کنم، مصالح از کجا بیاورم؟ من مشغول شدم در ذهن خود یک مناره برای مسجد کوفه ساختم دیدم گفتم السلام علیکم و رحمۀ الله و برکاته و بیرون آمدم. دیدم آن جا هم نتوانستم. یعنی این قدر آدم می بیند که فعال است. دقیقاً چون نهاد خانواده، این را بینندگان خوب ما خیلی به آن توجه کنند، یکی از مقدس ترین و ارزشمندترین اجتماعات بشری همین زوجیت است. زن و شوهری است. شما شاید معادل آن را نتوانید پیدا کند. شما ببینید یکی از اجتماعات خوب همان اعتکاف در مسجد است. و در مسجد پیامبر چه قدر ارزش دارد. بعد می گویند جُلُوسُ الْمَرْءِ عِنْدَ عِيَالِه، همین که مرد کنار زن خود باشد از آن اعتکاف هم ارزش آن بیشتر است. یعنی چه قدر این اجتماع، اجتماع زیبایی است و ما باید این را بدانیم به صورت طبیعی که شیطان ما را رها نمی کند. یعنی خانواده را هیچ جایی رها نمی کند. به انحناء مختلف حتماً حملات خود را برای زن و شوهر دارد و یکی از این حملات او همین بدبین کردن است. بعد می-بینید گاهی اوقات هم این قدر حرفه ای عمل می کند می بینید گاهی اوقات حتی در آن بدبینی آدم یک سری نشانه هایی را هم پیدا می کند مثلاً می گوید شوهر من الان حتماً با یکی بوده است الان هم مثلاً زنگ هم زد، تماس تلفنی هم دارند. یک مرتبه می-بینید همان لحظه آقا تلفن خود را جواب می دهد، بعداً زنگ می-زنم و قطع می کند. می گوید دیدید همین شد. به قول یک بزرگواری بود می گفت که شما حتی اگر یک مردی را با یک خانم در خیابان دیدید دارند قدم می زنند مثلاً همسر این آقا دید، شما نمی توانید به او بدبین شوید که چرا کنار این خانم قدم می زند. بعد ایشان تعبیری به کار می برد. می گفت حدود 7 دلیل مشروع وجود دارد که این آقا دارد کنار او قدم می زند. یکی ممکن است اتفاقی کنار همدیگر دارند قدم می زنند. گاقی اوقات پیش می آید من دقت نمی کنم، آن آقا هم دقت نمی کند، ناخودآگاه این زن و مرد نامحرم چند قدمی در کنار همدیگر در پیاده رو دارند قدم می زنند. همان آن هم من ببینم یک بدبینی است. همان لحظه هم آقا در یک فکر خوبی هم هست یک لبخندی هم روی لب او باشد. یعنی می خواهم بگویم بستر بدبینی را شیطان فراهم می کند و ما باید مراقب باشیم که بنشینیم با یک حوصله خوبی با همدیگر صحبت کنیم. گفت و گو کنیم. ما در مشاوره ها واقعاً این را دیدیم. اکثر اختلافاتی که بین زن و شوهرها وجود دارد منشأ آن یک سوءتفاهم است. اکثر آن این جوری است. بعد از آن سوءتفاهم چون رفتارهای ما بد است مشکلات ما با هم شروع می شود. من یک سوء تفاهم نسبت به شوهر خود دارم به او گیر می دهم او هم عصبانی می شود یک داد می زند من هم می روم در را محکم می زنم، او قهر می کند یعنی شروع می شود، بعد می بیند واقعاً انگار با همدیگر مشکل هم داشتیم. در حالی که واقعاً نبود. منشأ آن یک سوء تفاهم است که اینها دارد برای ما مشکل تولید می کند. و لذا این بدبینی را باید برای آن حتماً یک تدبیری بیندیشیم و بخواهیم هم یعنی اولاً از خدا بخواهیم که دچار بدبینی نشویم. نکته دوم که بخواهیم گفت و گو کردن است. خیلی جاها آدم می بیند. حالا یک خاطره ای من خود بگویم که برای خود بنده اتفاق افتاد. یک کلاسی داشتیم، آن سال یک برف شدیدی در قم هم آمده بود من با ماشین برای آن کلاس رفتم. دیدم یکی از دوستانی که طلبه هم بود و در آن کلاس شرکت می کرد دیدم آمد و با اخم وارد کلاس شد. حالا برف آمده بود در کلاس هم تعداد کم آمده بودند، معمولاً هم این جوری نبود. گفتم حاجی چه شده است؟ اخمالو هستید، اتفاقی افتاده است؟ حاج آقا دست شما ناراحت هستم. گفتم چرا؟ گفت در این برف آمدید از مقابل من رد شدید من هم دست تکان دادم ماشین را نگه نداشتید من را سوار کنید. دیدید من را هم سوار نکردید. من به او گفتم حرف من را قبول دارید یا نه؟ من واقعاً شما را ندیدم. اصلاً ندیدم کسی دست بلند کند. یعنی گاهی اوقات فرد یک تصوری دارد، آن هم اشتباه نمی کند، ممکن است در همان لحظه زاویه نگاه من به یک سمتی بوده است، حواس من جای دیگر بوده است. شاید خیلی مواقع این پیش می آید آدم حواس و ذهن او به سمتی است. درباره یکی از دانشمندان می-گویند، می گویند ایشان در خیابان می رفت یک خانمی را دید. خانم جلو آمد و گفت که چرا من را دیدید به من محل نگذاشتید؟ گفت مگر شما چه کسی هستید؟ گفت من زن شما هستم. زن خود را در خیابان دیده بود و نشناخته بود. یعنی این قدر ذهن او درگیر مسائل بوده است. یعنی می خواهم بگویم گاهی اوقات ممکن است همسر خود را در خیابان ببیند و حواس او نباشد.
شریعتی: یک وقتی شما اشاره کردید شاید سال های قبل بود که اصل بر خوب بودن است. مدام هم تأکید کردید، در همین چند جلسه گذشته هم به آن اشاره کردید. اصل بر خوب دیدن هم هست؟
تراشیون: هم خوب دیدن، هم خوب فکر کردن، هم خوب گفتن. یعنی اصل بر این است یعنی ما باید مسیر ارتباط خود را با افرادی که با آنها ارتباط داریم بر این منوال جلو ببریم. اگر نبریم قطعاً ضربه می خوریم. و خود ما هم آسیب می بینیم. چرا؟ چون آدم هایی که بدبین هستند نگاه اینها بد است. کلام آنها بد است. رفتار آنها بد است. یواش یواش دایره ارتباطی آنها هم محدود می شود. دیگر کسی حاضر نیست با یک آدم بدبین ارتباط برقرار کند. می گوید الان با این ارتباط برقرار کنم فردا چهار تا عیب به خاطر بدبینی خود روی من می گذارد. لذا مجبور است فاصله بگیرد. دیگران هم از او فاصله می گیرند، انسان هم یک موجود جمع خواه است. دوست دارد در اجتماعات باشد. در گروه باشد، با آدم ها ارتباط داشته باشد. لذا شما می بینید منشأ خیلی از مشکلات روحی و روانی تنهایی است. یعنی آدم هایی که تنها می شوند یک مرتبه یک هجمه ای از مشکلات مثل اضطراب، افسردگی، بدبینی برای همین افراد است، افرادی که تنها هستند. یکی از عللی که ما می گوییم تنهایی نباید باشد و در مکتب عزیز و مترقی اسلام هم می بینیم که انسان ها را به رفتارهای جمعی دعوت می کنند. شما ببینید کدام مکتب و دینی است که بگوید شما نمازهای پنج گانه خود را بروید و به جماعت بخوانید. چه قدر هم برای آن ثواب قائل هستیم. اجر قائل هستیم. صله رحم را می گوید بروید انجام بدهید، عمر شما زیاد می شود. یعنی چه قدر دعوت به ارتباط با جمع و گروه ... حالا من دو نمونه آن را گفتم. شما بروید لیست کنید می بینید چه قدر ما موارد متعددی را در این زمینه داریم. پس این بدبینی را باید حتماً مدیریت کرد. کنار زد. و توصیه آخر من هم در این بخش این است که اگر واقعاً می بینیم بدبینی دارد ما را آزار می دهد حتماً به یک مشاور خبره مراجعه کنیم. یعنی گفت و گو کنیم، صحبت کنیم، به ما کمک کند. راهکارهایی در این زمینه وجود دارد که اینها جزء دسته های بیماری ها هم محسوب می شود. نکته بعدی را عرض کنم. یکی دیگر از نکاتی که به سلامت شخصیت می تواند کمک کند این است که ما نقاط قوت خود را شناسایی کنیم. ببینیم چه نقاط قوتی داریم. من نمی دانم چه قدر بینندگان بزرگوار ما این کار را انجام دادند. بالاخره خلوت هایی که می گویند انسان داشته باشد، محاسبه نفسی که می گویند داشته باشد، همین ها است. یعنی یک موقع انسان بنشیند خوب ها و بدهای خود را بنویسد. برای خوب ها برنامه داشته باشیم که ان شاءالله هم استمرار داشته باشد هم تقویت کند. احیاناً اگر عیوبی دارد، نقاط ضعفی دارد در صدد مرتفع کردن آن باشد و ما آدمی را نمی توانیم پیدا کنیم که بگوید آقا من همه زوایای رفتاری و فکری و خلقی من همه خوب است. قطعاً همه ماها یک ضعف هایی داریم و باید هم به دنبال رفع آن باشیم. این که ما در آن روایت وجود مبارک آقا امیرالمؤمنین می فرمایند انسان نباید دو روز او مثل هم باشد اگر باشد قطعاً زیانکار است. این دو روز مثل هم یعنی چه؟ یعنی این که روز دوم بدتر از روز قبل باشیم؟ نه اتفاقاً باید بهتر باشد. و لذا یکی از راه هایی که انسان می خواهد روز بعد او بهتر از امروز باشد این است که در رفع نقاط ضعف خود تلاش کند. حتی ما در حوزه تربیت فرزند هم همین را می گوییم. الان ما یک تابستانی داریم. یک اوقات فراغتی است. حضور بچه ها در خانه بیشتر است. بالاخره آسیب هایی را سر موضوع کرونا بچه های ما دیدند. در خانه بودند. ارتباطات اجتماعی آنها کمرنگ تر شده است. ممکن است یک مقدار رفتارها عصبی گونه آنها بیشتر شده باشد به خاطر این محدودیت ها و در خانه ماندن به خاطر این دو سال و اندی. الان یکی از وظایف ما والدین واقعاً این است که روی این زمینه کار کنیم. البته انتظار می رفت که ما متفکرین جامعه ما، بالاخره کسانی که رد حوزه های تربیتی، اندیشه ای، اجتماعی کار می کنند ما دوران پسا کرونا را یک مقدار جدی می گرفتیم. جدی می گرفتیم یعنی چه؟ یعنی می آمدیم آسیب های آن را شناسایی می کردیم تا حدی که می شد ترمیم می-کردیم و اطلاعات خانواده ها و جامعه را در این زمینه ها بالا ببریم. چون بالاخره هر مشکلی که در خانواده، در یک جامعه، در کشور جهانی به وجود می آید بالاخره یک آسیب هایی دارد. این آسیب ها را باید ما مرتفع کنیم. نگذاریم با این جامعه بماند. مثلاً یکی از آسیب هایی که ما این مدت خیلی با آن مواجه هستیم عادت کردن بچه ها به استفاده از تلفن همراه است. ایامی بود که آموزش های مجازی بود، حالا روی آن هم حرف داریم، نمی خواهیم آن را تأیید کنیم یا رد کنیم، ولی واقعیت جامعه این است که گرایش بچه های ما به فضای مجازی زیاد شد. آیا واقعاً ما یک تدبیری داریم که الان این را کم کنیم؟ به یک حد منطقی برسانیم و آن چه را که مصلحت بچه ها ما هست، آیا به این سمت داریم می رویم؟ این وظیفه رسانه است، آموزش و پرورش است، حتی روزنامه ها، مجلات، اینها را به صورت مقاله، به صورت راهکارها برای خانواده ها ارائه بدهند تا خانواده ها بدانند. چون واقعاً خانواده ها خود آسیب ها را می-دانند ولی نمی دانند باید چه کار کنند. می گوید من این گوش موبایل را برای یک بچه ده ـ دوازده ساله خریدم، می دانم هم الان دارد آسیب می بیند ولی الان می خواهم از او بگیرم تنش به وجود می آید. در اختیار او باشد آسیب می بیند. الان باید در این زمینه چه کار کنم. باید ما راهکار بدهیم. قطعاً باید اندیشمندان ما، کسانی که در این حوزه کار می کنند حتی انتظار می رود ما یک برنامه مجزای رسانه ای در این زمینه داشته باشیم و الان که ایام تابستان است یک مقداری سطح توانمندی های خانواده ها را بالا ببریم. یک اتفاقی که الان افتاده است به صورت کلی این است که بچه های ما یک نسل جدیدی هستند حتی الان به صورت جهانی اینها اسم خود را هم جهانی می-گذارند. مثلاً می گویند نسل ضومر، نسل ضد، یعنی نسلی هستند که از بچگی در ارتباط با فضای مجازی، رسانه ها دارند بزرگ می-شوند. این بچه ها در معرض آسیب هستند و همه هم می دانند. یعنی در دنیا شما هر جایی بروید می بینید برای رسانه ها برای بچه ها محدودیت هایی ایجاد می کنند، فضای مجازی محدودیت هایی ایجاد می کنند. من یک قانونی را به والدین بزرگوار عرض کنم این را بدانید هر چه سبد استفاده بچه های ما از رسانه ها زیاد شود کیفیت تربیت آنها پایین می آید. لذا اینها الان فرصتی است که در تابستان بتوانند توانمندی های خود را تقویت کنند. مهارت های خود را بالا ببرند. روابط اجتماعی خود را تقویت کنند. در فعالیت های ورزشی، هنری، مذهبی این بچه ها حضور پر رنگ تر و بیشتری را داشته باشند. ولی دائم بچه کنار خانه بنشیند یک موبایل دست او باشد ساعت ها یک بازی کامپیوتری کند، ته آن واقعاً هیچی نیست. شما می بینید هیچ داشته ای برای این ندارد. یعنی بچه ای که صد ساعت یک بازی موبایلی را انجام می دهد بعد می گویند چه داشته ای برای این دارد؟ چه اتفاقی دارد برای این می افتد؟ تمام ذهن او را به هم ریخته است. اصلاً مدل تفکر را هم تغییر می دهد. من یک موقع یک مدرسه ای رفته بودم دعوت بودم. همین که در حیاط مدرسه داشتم به سمت آن سالن اجتماعات می رفتم دیدم یک بچه ای در حیاط نمی دانم کلاس دوم بود یا سوم بود، در عالم تخیل داشت به بچه ها تیر می زد. واقعاً اولین چیزی که به ذهن من آمد این حتماً الان روزی چند ساعت دارد بازی های کامپیوتری خشن انجام می دهد که حتی در زنگ تفریح خود دارد این کارها را انجام می-دهد. زنگ تفریح معمولاً بچه ها با خود بازی می کنند، بدو بدو کنند، ولی می بینیم هنوز در همان حال و هوا است. این حالا سر کلاس هم می تواند درس خود را بفهمد؟ آیا در خانه می تواند آن چیزهایی که فهمیده است را به عنوان تکلیف و مرور و اینها انجام بدهد؟
شریعتی: بچه هایی که خیلی درگیر بازی های کامپیوتری می شوند شب ها هم، نصف شب در خواب هم دارند بازی می کنند.
تراشیون: بازی می کنند و در عین حال اینها فعالیت مغزشان بالا می رود حالا به تعبیر ما حس ها مغز آنها افزایش پیدا می-کند و منجر به این می شود که حتی خواب خوب نداشته باشند. یعنی شب هم ذهن آنها بیدار است. بعد می بینید روز اینها پرخاشگر می شوند، عصبی می شوند، کلافه هستند و لذا این را ما باید حتماً مدیریت کنیم. یعنی تابستان اصلاً فصل رفع نواقص بچه ها است. لذا ما می گوییم اوقات فراغت در قرآن در آن آیه شریفه سوره انشراح خداوند می فرماید «فَإِذَا فَرَغْتَ فَانصَبْ» (انشراح/7) یعنی شما وقتی از یک کاری فارغ می شوید سراغ یک کار مهمتر بروید و اتفاقاً تابستان سراغ کار مهم ترها رفتن است. ما معمولاً اوقات فراغت را تا لنگ ظهر بخوابیم، و بعد بنشینیم پای تلویزیون. یک خانمی آمده بود می گفت شوهر من جمعه ها می گوید اوقات فراغت من است جلوی تلویزیون می نشیند و می گوید کیف تخمه شکستن هم به این است که وقتی تخمه را می-خورید پوست آن را وسط فوت کنید. جمعه ها من باید چند بار اتاق را جارو کنم. آیا واقعاً مفهوم فراغت یعنی این؟ مفهوم فراغت این است که جمعه در خانه هستید، به آن کارهای مهم، کارهای عقب مانده ای که وجود دارد برسید. یک موقع من در طول هفته می بینم برای بچه خود کم وقت می گذارم. بخشی از برنامه جمعه خود را بگذارم برای این که با فرزندان خود باشم. نه این که طول هفته نیستم الان هم پای تلویزیون باشم. ممکن است برخی کارها مثلاً ما اینها را مشاوره ها می دیدیم چه قدر بنده خدا خانم ها دائم می گویند یک سری کارهای عقب مانده در خانه هست، پایه صندلی مشکل پیدا کرده است، آن در صدا می کند شب که باز و بسته می کنند، همین کارها برای ایام تعطیل است. فراغت است. ببینید چه قدر لطف است شما همین در را درست کنید که جیر جیر نکند خانم شب راحت بخوابد واقعاً از عبادت کمتر نیست. یعنی دارد یک لطفی به برادر مؤمن خود می کند. لذا در آن روایت داریم که شما اگر یک خاری را از جلوی پای برادر مؤمن خود بردارید اصلاً بهای آن بهشت است. یعنی این قدر این خدمت کردن ها ارزشمند است. حالا ما در این زمینه برای فرزندان خود حتماً برنامه ریزی داشته باشیم. من یک توصیه ای کنم. شاید خانواده ها هم جمله من را می شنوند نگران شوند ولی دانستن آن از ندانستن آن بهتر است. فرصت تربیتی همیشه نیست. خانواده ها این را بدانند، یعنی فکر نکنند الان یک عیبی در بچه آنها هست 30 سالش شد زن او، او را درست می-کند. حکایت آن مادری بود که می گفت می خواهم پسر خود زن بدهم که زن او، او را آدم کند. این اصلاً نگاه غلطی است. لذا فکر می کنیم این فرصت تربیتی همین جور استمرار دارد، می توانیم تا آخر عمر این بچه را تربیت کنیم. نه واقعاً محدودیت دارد. من بخواهم تشبیه کنم، این یک گل است این گل را به شما می-دهند هر چه زمان از آن می گذرد دارد خشک می شود.
شریعتی: گل بچه های ما در زمانه ما به نظر من خشک تر است. این طور نیست؟ یعنی خیلی منعطف نیستند.
تراشیون: می دانید این عدم انعطاف هم چیست؟ چون قدیم بچه صبح بلند می شد، مادر خود را می دید. الان صبح بلند می شود 24 تا شبکه تلویزیونی را می تواند ببیند. یعنی امروز عملاً بخشی از اختیار از خانواده دارد خارج می شود به دلیل این گستره ارتباطی که امروز وجود دارد. برخی از نوجوان ها صبح که بلند می شوند قبل از این که چشم آنها به چشم پدر و مادر خود بیفتد روی صفحه موبایل خود می افتد. این معلوم است که خشک تر می شود. آن انعطاف نیست. لذا ما باید این جا فعال عمل کنیم. یعنی کار ما پدر و مادرها سخت تر می شود و پای کار بیشتر باید باشیم و این که من می گویم این ایام، ایام همین کار است یعنی این که من مادر بنشینم بچه خود را یک موقع بررسی کنم. بگویم این تنبلی دارد. بی نظمی دارد. ولی بچه باهوشی است. از آن طرف درس او خوب است و معلم ها همه از او راضی هستند ولی کارهای عقب مانده هم دارد. از آن طرف زود عصبی می شود ولی با دوست های خود خیلی مهربان است. یعنی این را قشنگ شروع به بررسی کردن کنم، بعد بیاییم برای آن ضعف های او همین الان برنامه داشته باشم. یعنی تا قبل از این که کاملاً خشک شود، دیگر انعطاف نداشته باشد، ما این را بیاییم سریع درست کنیم، اصلاح کنیم. این اصلاح چند راه دارد. یعنی ممکن است خود فکر کنیم راهکارهایی برای آن داشته باشیم. مثلاً پدر و مادر بر اساس تجربه خود واقعاً بتوانند برخی از مشکلات بچه ها را حل کنند. برخی ممکن است نیاز باشد ما به یک کتابی مراجعه کنیم. مطالعه کنیم. یعنی مطالعه هدفمند. خود من تجربه این را دارم. خیلی تجربه شیرینی است. ما اوایل که کارهای تربیتی را با دانش آموزان در مدرسه شروع کردیم رشته بنده که این نبود. می دیدم دانش آموز در مدرسه خیلی پرخاشگر است. امروز می بینید پرخاشگر است، فردا آن به او اعتراض دارد، این می گوید دائم ما را دارد می زند، یک مرکزی در قم برای آموزش و پرورش بود ولی کار خوبی کرده بود. از مراکز پژوهشی بود. کتابخانه هایی قفسه باز داشت. مثلاً مشکل دانش آموز را من نگاه می کردم، یادداشت می کردم، در اوقاتی که داشتم در آن کتابخانه می رفتم شروع می کردم 4 ـ 5 تا کتاب می-آوردم مطالعه می کردم هنوز آن سررسیدهای آن را دارم که این نکات برای رفع پرخاشگری است. اول باید تغذیه او بررسی شود. دوم این که ممکن است شب ها دیر می خوابد. سوم ممکن است زیاد دارد تلویزیون می بیند، چهارم ممکن است برای خانواده ... بعد قشنگ به نتیجه می رسیدیم بعد عین یک پروژه می آمدیم روی این کار می کردیم. اثر هم می گذاشت. گاهی اوقات ممکن بود نیاز با صحبت با خانواده باشد، با خانواده صحبت می کردیم. ما این وقت ها را برای بچه های خود بگذاریم. حیف هستند. واقعاً من همیشه می گویم این نسل حیف است که ما به آنها بی-توجه باشیم. باید خیلی به این نسل توجه کنیم. همه اینها یک گنجینه هستند. به نظر من اگر هوای این نسل را داشته باشیم همان روایت پیامبر محقق می شود که علم ولو در ثریا باشد به دست پارسیان به دست می آید. همین نسل می تواند. کما این که الان اثبات کردند الان این کار را می توانند انجام بدهند. ما پدر و مادرها بیشتر این توجه را به این نسل داشته باشیم. من باز آن پیشنهاد چند باره خود را می دهم واقعاً معتقد هستم و پای آن هم هستم یعنی واقعاً باور من این است که این را ما نیاز داریم. یعنی ما که کار تربیتی می کنیم می دانیم مادرها خیلی دلسوز هستند ولی نمی دانند باید چه کار کنند. الان شما به مادرها پیامک بدهید کسی حاضر است که بچه او بد تربیت شود؟ هیچ کس. ولی چه می شود که گاهی اوقات خود آنها از تربیت فرزندان خود ناراضی هستند؟ مهارت. مهارت هم ما باید کمک کنیم. امروز مادر باید یک بخشی مطالعه کند. یک بخشی اگر دسترسی داریم مشورت بگیریم. امروز مشورت گرفتن خیلی از قبل ساده تر شده است. امروز سایت های معتبری وجود دارد برای دانشگاه ها است، برای آموزش و پرورش هست، علمی مشاوره می-دهند، حتی ممکن است مشکل فرزند ما یک مشکل مشترک است آن جا قبلاً این کارها انجام شده است در قالب پرسمان ها. مثلاً نهاد مقام معظم رهبری در دانشگاه ها یک سایتی به نام پرسمان دارد. شما ببینید شاید چندین هزار سوال مشاوره ای را آن جا پاسخ دادند. کارشناسان خوب و خبره آن جا آمدند و پاسخ دادند. این که کاری ندارد. ما این همه وبگردی و کانال گردی و اینها می کنیم، برویم هدفمند کنیم. یعنی اگر من روزی دو ساعت در فضای مجازی می خواهم بگردم یک بخشی را اختصاص بدهم که مشکل فرزند خود را بتوانم حل کنم. پس این خیلی می تواند کمک کند. من همیشه در تربیت بچه ها می گویم ما سه دوره تربیتی در تربیت بچه ها داریم. یک دوره، دوره شکل دهی شخصیت است که معمولاً تا 7 ـ 8 سالگی است. یک دوره، دوره بازسازی شخصیتی است. یعنی ما شخصیت را تا 7 ـ 8 سالگی جلو آوردیم حالا می بینیم یک عیب هایی دارد الان باید بازسازی بشود و اینها اصلاح شود. معمولاً اینها تا 13 ـ 14 سالگی است. بعد از آن دوره تثبیت است. حالا آن تراش ها را دادیم این را باید در یک کوره ای بگذاریم و بپزیم تا این شکل بگیرد و تا آخر بماند و این معمولاً تا 20 ـ 21 سالگی اتفاق می افتد. یعنی هر دوره ای متناسب با آن زمان این را انجام بدهیم. ما نقاط قوت خود را ببینیم تقویت کنیم، ضعف خود را ببینیم در صدد جبران آن باشیم و من این مژده را به بینندگان بزرگوار بدهم شاید بیش از 90 درصد ضعف های ما قابل جبران است اگر خود بخواهیم اراده کنیم و دنبال آن برویم. شاید دیگران بخواهند این جوری جواب نگیریم. چون گاهی اوقات یک نفر بیاید به من یک ضعف من را بگوید من لجبازی هم کنم بگویم تو خود که از من بدتر هستی. ولی اگر خود من اراده کنم و خود دنبال آن بروم در حل آن مشکل تسهیل هم می شود. این را دنبالش برویم که ان-شاءالله حل کنیم. نکته دوم همدیگر را هم فعلاً نمی خواهد کاری کنیم. حالا من نسبت به همسران و ایرادات همدیگر بعداً بحثی را دارم تقدیم می کنم. مثلاً من خانم یا آقا ببینم در همسر من یک اشکالی وجود دارد چه جوری آن را اصلاح کنم. این لم دارد، قلق دارد، باید حتماً بدانیم، چون اگر ندانیم ممکن است منجر به لجبازی و حتی بدتر شدن آن ویژگی در فرد بشود. ولی بچه ها تحت مدیریت ما هستند. ما بچه های خود را می توانیم ارزیابی کنیم، نقاط ضعف آنها را استخراج کنیم و برای آن یک راهکاری را ان شاءالله ارائه بدهیم.
شریعتی: ان شاءالله. یک کاری هم بکنیم، چهارشنبه ها به صورت ثابت با آقای رکنی هم صحبت می کنیم ما کتاب معرفی کنیم. حالا یک بخشی از تألیفات شما که به نظر من خیلی تألیفات خوبی است و بسیار مؤثر است. و یک بخشی هم از تألیفات جناب آقای عباسی عزیز که مدت ها خدمت ایشان بودیم و همین جا هم به ایشان سلام می کنیم. به نظر من برای خانواده ها مفید باشد. خیلی از شما ممنون و متشکر هستم. صفحه 567 را با هم تلاوت می کنیم آیات نورانی سوره مبارکه حاقه. ان شاءالله لحظات زندگی همه ما منور به نور قرآن کریم باشد به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.
صفحه 567 قرآن کریم
شریعتی: ان شاءالله زیارت مشهدالرضا نصیب تک تک ما شود. دوستانی هم که مشهد مشرف هستند حتماً برای ما دعا کنند و برای مخاطبان عزیز و سلام ما را محضر حضرت رضا برسانند. وقت در اختیار حاج آقا تراشیون است و ان شاءالله این 3 ـ 4 دقیقه حسن ختام فرمایشات شما را داشته باشیم.
تراشیون: پس ما امروز دو نکته را اشاره کردیم. یک نکته این بود که بدبین نباید باشیم و نکته دوم این که به نقاط قوت و ضعف خود واقف باشیم. قوت را حفظ کنیم و تقویت کنیم. ضعف را مرتفع کنیم. من یک نکته ای در مورد ضعف باقی مانده است که این را هم در این فرصت عرض کنم. گاهی اوقات آدم نباید روی خود یک حساسیتی داشته باشد. یعنی گاهی اوقات آدم ها چرا خود را تغییر نمی دهند؟ فلانی فهمید تا حالا اشتباه می کرد حالا خود را تغییر داد. یعنی به خاطر حرف مردم. به نظر من این یک نوع هوای نفس است که مانع این کار می شود. همان از خدعه های شیطان هم محسوب می شود. آدم اگر می بیند یک نقطه ضعفی دارد برای رضای خدا برود آن را حل کند، رفع کند و ابایی هم از حل آن نداشته باشد. خصوصاً سن وقتی هم یک کم بالاتر می رود، مثلاً از همان سن 20 سالگی به بعد که از مدیریت تربیتی خانواده خارج می شوند ممکن است آن زمان ها نیاز به این باشد که فرد برای تقویت توانمندی های خود، رفع آن عیوب خود، حتماً از افرادی که باتجربه تر هستند، آدم هایی که موفق تر هستند، آدم هایی که انسان حس می کند مسیر را به خوبی طی کردند استفاده کند. این خودمداری خوب نیست. که انسان خود را ببیند. خودمداری خود یک عیب بزرگ است. خودمداری ممکن است منجر به این شود که انسان را در یک حلقه باریک و تنگی قرار دهد که زمینه رشد را از او بگیرد. من الان در این سال هایی که کار مشاوره انجام می دادیم دوستان می آمدند مشورتی می-گرفتند می دیدم، مثلاً وقتی به سن 40 سالگی رسیده است دائم دارد درجا می زند. دلیل آن چه بوده است؟ یک عیبی بوده است که خود هم می دانسته است این عیب را دارد ولی در صدد رفع آن بر نمی آمده است. چرا؟ غرور او اجازه نمی داده است. و این غرور نگذاشته است که او حرکت کند و پاهای او را بسته است. اصلاً غرور انسان را زمینگیر می کند. یعنی فقط نگاه او به درون خود او است در حالی که ما می گوییم انسانی که می خواهد رشد کند اول باید به خدا توکل کند. دوم سیره اهل بیت علیهم السلام را ببیند چگونه بوده است. سوم ببیند بزرگان ما چه مسیری را برای رشد و تکامل خود استفاده کردند و خداوند هم چه الطافی را شامل حال آنها کرده است. پس این نقطه ضعف های خود را حتماً در صدد جبران و رفع آن بر بیاییم، از هیچ و هیچ چیزی هم خجالت نکشیم.
شریعتی: ان شاءالله خیلی از شما ممنون و متشکر هستم.