شریفیان: بسم الله الرحمن الرحیم. اللهم كن لوليِّك الحُجَّةِ بن الحسن، صلواتُكَ عليه و على آبائهِ، في هذه السّاعة و في كلِّ ساعةٍ، وليّاً و حافظاً، و قائداً و ناصراً، و دليلًا و عيناً، حتى تسكنه أرضك طوعاً، و تُمتّعَهُ فيها طويلًا.
من ابتدای بحث همانطور که فرمودید، دلم میخواست چند دقیقهای را از وجود مقدس امام راحل، این فقیه بزرگ و عالم اگر نگوییم بینظیر در عصر خودمان، مننظیر، شاید سن بنده حقیر و حضرتعالی کمتر از آن باشد که بگوییم به طور جدی ما شخصیت حضرت امام را درک کردیم ولی درک یک شخصیت صرفاً همعصری با آن شخص نیست. به میزانی که انسان با آن شخصیت انس پیدا کند، الفتی پیدا کند، از آثار و برکت آن شخصیت تتبع کند، دقت کند و به یک منطقی انسان آرام آرام دست پیدا کند که در آن منطق ارزش و عمق فعل او پیدا شود. آدم آرام آرام میتواند به آن شخصیت انسی پیدا کند.
شریعتی: چه بسا یک وقتهایی از دور که تماشا میکنی و نگاه میکنی میتوانی دقیقتر ببینی.
شریفیان: بله. یعنی واقعاً ما، همه کسانی که امروز نعمت حیات را دارند، هیچکدامشان امیرالمؤمنین را بالمشافعه درک نکردند ولی درک از وجود مقدس امیرالمؤمنین و معرفت مقام امام، منوط به مشافعه ظاهری نیست. واقعاً کسانی امام را درک کردند که در ظاهر لحظهای امیرالمؤمنین را ندیدند و کسانی امیرالمؤمنین را دیدند و ذرهای حضرت را درک نکردند. این را میخواستم عرض کنم که بعضیها یعنی جوانهایی که امروز خدمشان هستیم ممکن است تصور کنند که ما امام را ندیدم. ولی میخواهم به شما عرض کنم به مقداری که انس با فضای معارف دینی و عمق حرکت قیام لله به تعبیر رهبری، اگر کسی پیدا کند، آرام آرام عظمت حضرت امام را میتواند قدری به آن دست پیدا کند و آن وقت انسان احساس محبت میکند. احساس الفت و انس میکند. من از خیلی از کسانی که از نزدیک با امام ملاقات کردهاند پرسیدهام تقریباً حرفشان این بود که چنین چیزی تا حالا ندیده بودند. چنین شخصیتی تا حالا ما ندیده بودیم. بعضی از بزرگواران یادم هست که مکرر به من میگفتند ما حتی از چشم دوختن در چشمان ایشان حذر میکردیم از بس که ایشان شخصیت با ابهتی بود. در عین اینکه انسان احساس انس و نزدیکی با ایشان میکرد ولی حضرت امام شخصیت بسیار عجیبی بود.
در سوره مبارکه فتح قرآن فرموده است که ما رسول خود را فرستادهایم، کار را با رسول خودمان تمام میکنیم. کسی خیال کند که يُريدُونَ لِيُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ (صف/8) میتوانند این نور الهی را خاموش کنند، چنین چیزی نیست. کار ممکن است که یک موقعی به مو هم برسد ولی پاره نمیشود. جریان نبی اکرم وعده الهی است که هُوَ الَّذي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ كَفى بِاللَّهِ شَهيدا، این آیات یکی مانده به آخر سوره مبارکه فتح است. شبیه به این در سوره صف و توبه هم آمده است که وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُون، ما رسولمان را فرستادیم. او مستظهر به ما است. خدا پشت این طرح است. اگر خیال بکنید شما او را تنها بگذارید، کار زمین میخورد اینطوری نیست. استبدال رخ میدهد. به این میگویند سنت استبدال. یعنی یستبدل قوم غیرکم ثم لا یکون امثالکم. این تعبیر سوره محمد است. قرآن فرمودند اگر شماها نیایید کنار نبی اکرم نصرت بدهید، من شما را برمیدارم یک عده دیگر را میآورم. شماها عاشورا نبودید کنار امام حسین نصرت بدهید، امام را رها کردید، من یک عده دیگر را خواهم آورد، یک جور دیگر امام حسین را کمک میکنم. من نمیگذارم این پرچم زمین بیفتد. هو الذی. این هو الذی یعنی این. هُوَ الَّذي أَرْسَلَ رَسُولَه، من او را فرستادم. بعد هم با یک هدایتی آمده و دین الحق، یک نوری را نشان داده و یک دین و یک مکتبی که در آن مسیر نور و هدایت، این دین ما را به آن نور میرساند. حالا نسبت بین این نور و دین چیست هم بحثی است. یکی هستند یا شئون مختلف آن حقیقتی است که به نبی اکرم داده شده است بحثش جای خودش است. اتفاقی که میافتد چیست؟ ارسل رسوله بالهدی و دین الحق، این دینی که ما به او دادیم، لیظهره علی الدین کله، این دین بر همه ادیان اظهار خواهد شد. دست غلبه و تفوق با او خواهد بود. این مسیری است تا ظهور. اصل این جریان هم ظهور است. فتح مکه و حدیبیه یک مرحلهای از امر اظهار دین بود. مرحلهای بود در حیات ظاهری وجود مقدس نبیاکرم، با اوصیای ایشان این امر جلو خواهد رفت تا آنجایی که میدانید این آیات هو الذی ارسل و یریدون لیطفعوا مکرر روایات به ظهور تطبیق شده که به دست فرزند وجود مقدس نبی اکرم این جریان ادامه خواهد یافت تا اظهار دین.
قرآن فرموده است که ما این رسول را فرستادیم. محمد رسو ل الله (ص). آن کسی که ما فرستادیم وجود مقدس نبی اکرم بود که فرستادیم. همه اتفاقات در سلسله جلیله انبیاء تا ظهور تمام کلمه توحید همه بر محور ایشان است. یعنی انبیاء گذشته همه بر محور ایشان عمل کردند، اوصیای ایشان هم بر محور دین ایشان دارند عمل میکنند. قطب عالم امکان به تعبیری وجود مقدس نبی اکرم است. آن کسی که به تعبیر روایت ما دارت علیهم الرها آسیب دور آن محور میچرخید، آن نبی اکرم بود. اولهم میثاق آخرهم مبعثاً. اول کسی که میثاق داده نبی اکرم بوده است، آخر پیغمبری هم که مبعوث شد نبی اکرم بوده است. همه انبیاء ذیل این میثاق تا آمدن آن پیغمبر خاتم همه تمهید او کردهاند. عهدی بوده، میثاقی بوده است. در روایات ما مکرر این را داریم. پیغمبری پیغمبر نمیشد الا اینکه عهد از نبی اکرم را از او میگرفتند. میثاقی که همه انبیاء باید بدهند تا پیغمبر شوند این است که پای نبی اکرم بایستند. این یک طرح است. به تعبیر بزرگان ما یک طرح است که دارد انجام میشود. آن طرح نبی اکرم است که به ایشان داده شده است. همه انبیاء هم ذیل آن هستند. اینکه قرآن بر جمیع کتب هم مهیمن است معنایش همین است. یعنی همه ادیان الهی ذیل دین نبی اکرم بودند. لذا ان الدین عند الله الاسلام. در روایات مکرر داریم که همه انبیاء پیروی دین اسلام بودهاند. شریعتها مختلف بود ولی دین، دین واحد بود.
این دینی که میخواهد اظهار شود که امر نبی اکرم اظهار خواهد شد، فرموده است محور آن این شخصیت است، محمد رسول الله و آله وسلم، والذین معه. خدا حرف از یاران زده است. آیاتی که از آمدن نبی اکرم تا ظهور دارد حرف میزند، محور نبی اکرم است ولی کسانی همراه او خواهند بود. از اینجا بحث حضرت امام است. و کسانی خواهد بود که اینها استوانههای دور طرح نبی اکرم بودند. اینها اصل نصرت بودند. سوره مبارکه حدید ببینید. وَ أَنْزَلْنَا الْحَديدَ فيهِ بَأْسٌ شَديدٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ وَ لِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالْغَيْبِ، ما این دستور را فرستادیم، یک بساطی بر پا کردیم. میخواستیم ببینیم کی نصرت میدهد و کار به آهن هم میکشد. أَنْزَلْنَا الْحَديدَ فيهِ بَأْسٌ شَديدٌ یعنی بخواهی حضرت را نصرت بدهی، کار به آهن میکشد. کار سخت میشود. جناب موسی آمده است با هیبت پیغمبری عجیب خودش، با هیبت شبانی آمده یک عصا هم دست خود گرفته است، بعد از ده دوازده سال برگشته است، ْ فَأَرْسِلْ مَعِيَ بَني إِسْرائيل، میگوید بنیاسرائیل را بده میخواهم بروم. حالا فرعون خیال میکنید لبخند میزند میگوید بفرمایید. حتماً درگیری بالا میگیرد. درگیری سنگین میشود.
قرآن حرف از یاران زده است. اظهار دین، ظهور. با کسانی اتفاق میافتد، محورش نبی اکرم است، محورش امام است ولی یک کسانی حول این حرکت هستند، نصرت خواهند داد، والذین معه. حالا اینها کی هستند؟ اشداء علی الکفار، اول این است. رحماء بینکم. دو تا ویژگی اصلی قرآن بیان کرده است. میخواهید ببینید اما چی بود؟ امام شدید بود در مقابل فرائنه و اذناب آنها و رحمت بود نسبت به مؤمنین. ما بحث اخوت چی داریم میگوییم؟ همین را داریم میگوییم. یک طرف آن را ما داریم بحث میکنیم. یک ذره خودمان هم یک نگاهی بیندازیم. ما گاهی اوقات شدت در مقابل کفارمان خوب است ولی این طرف رسیدگی به خودمان کم است. رحماء بینکم. که روایت مکرر ذیل همین آیه است که حضرت میفرمودند: انما المؤمنون اخوه. افلا یکون، مؤمنین نسبت به هم رحیم هستند، اهل اتصال به هم هستند. این ویژگی است که انسان را همراه نبی اکرم میکند. این همراهان که میگوییم، اصل همراهان را میخواهید ببینید در این آیه امیرالمؤمنین است. نبی اکرم هو الذین ارسل رسوله والذین معه اشداء الکفار و رحماء بینهم. ذیل آن یاران امیرالمؤمنین میشوند. میشوند یاران امام زمان. این خیلی تعبیر مهمی است. قرآن دارد میگوید که طرح ظهور، اصلش امام است، اصلش نبی اکرم است ولی یاران دارد. اشداء علی الکفار رحماء بینهم. من خیال کردم اینها مال عصر ظهور است. عصر ظهور هست که ما نسبت به کفار باید شدید باشیم. این جریان انبیاء است. اصلاً بدون این جریان ظهور واقع نمیشود. تا این جمع کنار نبی اکرم نیایند، اصلاً ظهور واقع نمیشود. سوره فتح را ببینید. خدا میگوید میدانید من کی به شما فتح دادم؟ لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنينَ إِذْ يُبايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَة، وقتی که این مؤمنین با تو بیعت کردند، من به بیعت آنها راضی شدم. فَعَلِمَ ما في قُلُوبِهِمْ فَأَنْزَلَ السَّكينَةَ عَلَيْهِمْ وَ أَثابَهُمْ فَتْحاً قَريبا، کی من فتح را دادم؟ وقتی بیعت شما را خوشم آمد. عجب بیعتی با رسول خدا کردید؟ این بیعتتان را من میخواستم. پایان سوره دارد بیعتت را نشان میدهد. میگوید بیعت اینطوری است. باید با مؤمنین اهل رحمت باشید، رفعت باشید. رسول باشید، بر باشید. آن طرف نسبت به کفار باید شدید باشید، غلظت در مقابل آنها از شما دیده شود.
شریعتی: پس سه چیز میخواهد. همراهی، همدلی و همپیمانی.
شریفیان: بیعت است دیگر. اصلاً قرآن فرموده است بیعت. ما خیال کردیم بیعت حالا یک دستی به نبیاکرم میدهیم. خدا میگوید من از شما بیعتهایی میگیرم. میدانید که این آیات، آیات بیعت رضوان است. وقتی حضرت به سمت مکه آمدند و محاصره شدند، خداوند متعال، نبی اکرم به دستور خداوند متعال، از مردم دوباره بیعت گرفت. اینها که بیعت کرده بودند. نه این یک بیعت دیگر است. کار به مو رسیده است، میخواهم دوباره با من یک بیعت بکنی. کأن هر چه جلوتر میروید، کار پیچیده میشود، سخت میشود، کوره داغ میشود. بیعتهای شما دارد درست میشود. تازه معلوم میشود که کی اهل بیعت است. کی واقعاً پای امام زمانش هست. بیعت یعنی همین. لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ خدا راضی شد عَنِ الْمُؤْمِنينَ إِذْ يُبايِعُونَكَ بیعت ایمانیات را پسندیدم. وَ أَثابَهُمْ فَتْحاً قَريبا وَ مَغانِمَ كَثيرَةً يَأْخُذُونَها، خدا میگوید حالا به شما فتح دادم. فتح اصلش ظهور امام زمان است. خدا کیمیدهد؟ وقتی به بیعت شما راضی شود. اشداء علی الکفار رحماء بینهم. اینها بیعت ما است. بعد خدا فرموده است که «تَراهُمْ رُكَّعاً سُجَّداً يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً سيماهُمْ في وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ، کسانی که با نبی اکرم هستند اگر بخواهند در میدانها یک کاری انجام بدهند، شب بیداری دارند، التجاعی دارند، خضوعی در مقابل خدا دارند، این خضوعشان در مقابل خدا، او را میبینیم معلوم است که این آدم عبد است. نشانههای عبد، خداوند متعال، ایمان را که افشا نمیکند. شما یک آدم را میبینید ولی ایمان نشانههای دارد. در صورت آدم حتی پیدا میشود. همین وجه ظاهری ما. البته معنای وجه باطنی هم هست ولی حتی صورت ظاهری انسان در مواجهه با خدا آرام آرام فرم میگیرد. حالا ممکن است بعضی از دوستان تعجب کنند ولی اینطوری است. مثلاً من گاهی از رفقایم میپرسم میگویم مثلاً چهره یک عارفی، یک بزرگی که شما او را دوست داشتید، اگر بخواهیم به او هالیوودی نگاه کنیم، واقعاً قیافه این آدم هالیوودی است؟ ولی او را دوست داری. قبول داری؟ بله. حتی تماشا کردن صورت او را هم دوست داری. سيماهُمْ في وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ. بعد قرآن فرموده است که ذلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْراةِ، حالا بعضیها این به صدر آیه زدهاند. وَ مَثَلُهُمْ فِي الْإِنْجيلِ، خدا میگوید داستان شماها در تورات، شماهایی که با امام زمانتان همراه میشوید، مسیر ظهور را تمهید میکنید، فراهم میکنید، داستان شماها در تورات و انجیل آمده است. چطوری آمده است؟ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ مَثَلُهُمْ فِي الْإِنْجيلِ كَزَرْعٍ، یک دانهای بودید، یک بذری بودید، أَخْرَجَ شَطْأَهُ، جوانهای زدید، فَآزَرَهُ، آرام آرام قوی شدید، فَاسْتَغْلَظَ، به یک غلظتی رسیدید، فَاسْتَوى عَلى سُوقِهِ، رو تنه خودتان ایستادید. یک بذر از آنجایی که بذر است تا تبدیل شود به یک درختی که روی پای خودش ایستاده است راه است. رفق و مدارا، نبی اکرم حوصله کرده است. يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ، آنی که شما را کاشت رسول الله بود. شما یک بذر بودید. ای کسانی که با رسول همراه شدید، شما با حضرت همراه شدید. داستان شما یک دانهای بود که حضرت کاشتتان، بزرگ شدید روی پای خودتان ایستادید. خودتان یک شجره تناور مستحکم ایمان شدید. نه خودت وایستادی روی پای ایمانت. عدهای را نگه داشتی. شجره شدی. يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ، یعنی امیرالمؤمنین نگاه میکند میگوید عجب چیزی پرورش دادم. چی شده است. يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ، و غیظ کفار درمیآید. کی غیظ آنها در میآید؟ وقتی که دنبال این بودند که نور حضرت را خاموش کنند. حالا میبینند باید دنبال حضرت امام بروند. این است که غیظ کفار را درمیآورد. نه دنبال حضرت امام، باید برود دنبال اشخاصی مثل سلیمانی حالا. یک روزی میخواستند اسم امیرالمؤمنین در عالم نباشد. حالا شما باید بروید دنبال سرداران ناب امیرالمؤمنین. شجره یعنی همین. قرآن میگوید شماها یک بذر بودید، کار به یک جایی رسید که شجره شدید. این است که غیظ کفار را درآورده است. اگر میبینید با همه وجودشان بغض و کینه هستند نسبت به دستگاه امیرالمؤمنین و شجرهای که حضرت امام قرض کرده است، شروع کرده است، به تعبیری کار بزرگی را در این شجره انجام داده است، حرکتی که جریان تشیع دنبال میکرده، با اقدام بزرگ ایشان و همراهی مؤمنین، یک بالندگی بسیار فوقالعادهای پیدا کرده است. با همه ایرادهایی که دارد. دشمن لیغیظ بهم الکفار. کسی که اهل کفر باشد و منطق کفر، مطمئن باشید این شجره را برنمیتابد که ببیند امر دین، امر توحید، امر پرستش و خضوع در مقابل خدا در محور نبی اکرم ببینید چه شاخ و برگی پیدا کرده است. شجره طیبه همین است. میدانید روایت شجره طیبه میگوید اصل درخت رسول خدا است، تنه آن امیرالمؤمنین است، شاخههای اصلی آن حضرت معصومین هستند. شیعیان برگهای این درخت هستند. این یعنی هر چه شجره دارد جلو میرود، آرام آرام دارد بالندهتر میشود. آرام آرام شما میبینید یک کسی که برگ بوده است، یک کسی که شاخه فرعی بوده است، در رشد تبدیل به شاخههای اصلی درخت شده است. درخت اینطوری است. آن چیزی که یک موقعی یک شاخه فرعی بوده است، یک جوانه بوده است، این الآن شده شاخه اصلی. خیلیها به این شاخه وصل هستند. و خودش هم فروعاتی دارد. جریان ظهور را ببینید چطوری واقع میشود. در مواجهه با جریان کفر و این یعنی بالندگی و شکوفایی. به نظر من یکی از مهمترین آیاتی که از همراهان نبی اکرم حرف زده و بالندگی آنها، طوری که چشم امیرالمؤمنین را خیره کرده است. میگوید عجب چیزی ساختیم. این بذر چه شده است. این درخت چه ثمرهای داشته است و چطور کفار نسبت به این غیظ دارند. بزرگی حضرت امام واقعاً اینطوری است. عرض میکنم همه چشمهای دستگاه کفر به ایشان دوخته شده بود و دوخته شده است که یک جوری بزنند، این شاخه را قطع کنند. چون اگر این شاخه را بزنند و قطع کنند، همه آن برگهایی که به این شاخه متصل هستند، همهشان آسیب میبینند. اگر بتوانند بزنند. حاج قاسم را در ظاهر شهید کردند. حاج قاسم که قطع نشد. بالندهتر شد. در ساحت دیگری دارد کار میکند. عنایت دارید چه عرض میکنم؟ آنها که به دنبال حذف فیزیکی نیستند. اینها باد هدم کنند. باید ریشه را بکنند. و این است که حضرت امام گفتند بکشید. ما زندهتر میشویم. من بزرگی حضرت امام را در این آیات میبینم. هر موقع این آیات را میخوانم، میگویم واقعاً ذیل امیرالمؤمنین چقدر آدم میتواند بزرگ شود. طوری که امیرالمؤمنین بگوید: يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ غیظ دشمنان به خاطر یک مؤمن دربیاید. این خیلی رشد است. خیلی رشد بزرگی است. خدا انشاءالله ایشان را رحمت کند. غریق غفران و رحمت الهی باشند، دست ما را هم انشاءالله بگیرند و دعاگوی ما باشند. درود خدا، رحمت خدا و غفران خدا بر ایشان و همه شهدای عالم اسلام و کسانی که ندای حضرت امام را شنیدند و لبیک گفتند و با ایشان حرکت کردند. انشاءالله که ما هم از پیروان این راه و از شهدای این مسیر باشیم.
شریعتی: انشاءالله. اما رفق و مدارا.
شریفیان: بحث ما در باب ایمان و اخوت و رسیدگی به جمع مؤمنین، رسید به مسئله سنگینی این امر. شاید یکی از مهمترین و ثقلهای این بحث همینجا است که درست کردن جمع حول امیرالمؤمنین و روابط رحمانی سنگین است. برای همین هم ثوابش انقدر سنگین است. کار پیچیدهای است. یکی از ارکان این بحث رفق و مدارا بود. در روایات حضرات مکرر فرمودند که شما میخواهید به هم پیوند بخورید، هر چه درجات ایمان شما بالاتر برود، راحتتر به هم پیوند میخورید. اتصال دو تا امام با هم. حقیقت ایمان محض هستند بدون عیوب. هر چه شما بالاتر میروید، اتصال انسان راحتتر میشود و هر چه ما در دستگاه کفر گرفتارتر باشیم، اتصال مؤمنین به هم سختتر میشود. این درست است. ولی حضرات از ما خواستند این پیوند را باید حفظ کنیم. باید همدیگر را دوست بدارید، اهل اتصال باشید، صله رحم کنید. در یک روایتی حضرت فرمودند میدانید صله رحم چه آثاری دارد؟ عمرها را زیاد میکند، چه برکاتی در زندگی شما دارد؟ گفتم آقا من خیلی فک و فامیلی ندارم. حضرت میگویند یک نگاه تندی به من کردند گفتند مگر صله رحم فقط مال عقربههای ظاهری آدم است؟ پس برادران دینی تو کجا هستند؟ گفتم من فکر نمیکردم. حضرت فرمودند صله رحم اینجا است. برو با برادران دینیات صله رحم کن. حضرات از ما این را خواستند. مسئله رفق و مدارا، من یکی دو روایت مانده است. اینها را بخوانم، نکات آن را عرض کنم، یک جمعبندی باید بکنیم.
روایتی که در خصال مرحوم صدوق بود من یک اشاره کردم. یک بار دیگر تعبیر آن را بخوانم. حضرت فرمودند دستگاه امامت و ولایت حضرات معصومین مبتنی بر وفق و مدارا برپا شده است. ما اینطوری جمع خودمان را ساختیم. حضرت فرمودند امارت بنیامیه با شمشیر بود. با بدخلقی و عبوسی بود. با تندی بود. در صورتی که امامت ما اهل بیت به رفق است. تألف است. اینها عواملی است که آدم روی آن باید تأمل کند. وقار است. با برخوردهای متین و همراه با وزانت. بالتقیه است، با حسن خلطه است. با ارتباط حسن است. خیلی از عناوین ذیل همینها است. روی خوش. ما چقدر در مورد روی خوش داریم؟ حالا شاید یک موقعی ما آرام آرام اینها را هم بخوانیم ولی ذیل همینها است. حسن الخلط و تألف اینکه انسان الفتی با برادر دینیاش بخواهد بگذارد، یکی از آنها مسئله گشادهرویی است. یکی از آنها مسئله کنترل زبان است. اینها ذیل همینها جمع میشود. این که در روایت دارد رفق و مدارا از ارکان دعوت نبیاکرم بود. با ورع و اجتهاد. یعنی خودت باید سختکوشی کنی که دست برادرت را بتوانی بگیری. خودت باید رعایت کنی. من وقتی خودم اهل رعایت نیستم، چطور میتوانم به برادرم یک حرفی بزنم؟ از من نمیپذیرد. معلوم است که نمیپذیرد. نه اینکه او حق دارد که نپذیرد ولی بستر پذیرش حرف، ما اگر حرف امام حسین را گوش کردیم چون همه حقیقت بندگی و خضوع را از سیدالشهداء دیدیم. ما یک کلمهاش را هم ما گوش بدهیم. والّا امام حسین به تعبیر برخی از بزرگان میگویند ترک اولی در ساحت امامت یک سی در گناهان در امت است. اینطوری است دیگر. یک ترک در سد بردارد سیل میشود. آن کسی که میخواهد یک کاری برای برادر دینیاش انجام بدهد با رفق و مدارا میخواهید یک کاری انجام بدهید. به تعبیر حضرتعالی سازندگی. بسوزیم و بسازیم. اگر میخواهید این کارها را انجام بدهید، این طرفش ورع میخواهد، اجتهاد میخواهد، سختکوشی میخواهد. باید حوصله بگذارید، وقت باید بگذارید، طرحی داشته باشید. فرقب الناس فی دینکم فیما انتم علیه. حضرت دارند میگویند با اینهایی که دارم به شما میگویم مردم را به امامت ما دعوت کنید. رغبت میخواهید درست کنید نسبت به اینکه مردم حرکت کنند. حتی شیعیان حضرت عیوبی دارند. میخواهند حرکت کنند بروند به سمت اعمال صالحه. حضرت میگویند میخواهی اصلاح کنی اینطوری.
در روایت سکونی نقل میکند. حضرت فرمود دو تا مؤمن به هم میرسند. درجه بالای ایمان مال آن کسی است که نسبت به برادرش ارفق است. روایت؛ حماد بن بشیر نقل میکند از وجود مقدس امام صادق. حضرت فرمودند ما شما را توصیه به رفق میکنیم، به مدارا میکنیم، بدانید ان الله هو رفیق. خود خدا اول صاحب رفق است، مدارا است، خودش رفیق است و یحب الرفق. خود رفق را دوست دارد. َفَمِنْ رِفْقِهِ بِعِبَادِهِ تَسْلِيلُهُ أَضْغَانَهُمْ وَ مُضَادَّتَهُمْ لِهَوَاهُمْ وَ قُلُوبِهِمْ، خداوند متعال با رفق خودش مشکلات من و شما را حل کرد. با حوصلههای خودش، صبوری خودش. شما فقط شبهای قدر خودمان را ببینید چه داستانی است. من خودم را عرض میکنم. هر سال احساس میکنم من امسال آمدم دوباره همانها را میخواهم که سال قبل گفتم. یک چیزهایی به من دادی ولی من نتوانستم آنها را حفظ کنم. من دوباره باید بیایم همانها را از شما بگیرم. خدای با ما یک عهدی کرده است. لیلة القدر میگوید باشد. توبه من تطهیر میکنم. سال بعد اگر میخواهی توبه بگیری، توبه برای یک مراحل بالاتری از سیر خود باید بگیری نه اینکه دوباره همان خطا را تکرار کنی دوباره بیایی. ولی خدا میگوید دوباره آمدی؟ اذا تاب المؤمن تاب الله علیه. روایت محمد بن مسلم همین بود. آمدم خدمت حضرت سؤال کردم گفتم آدم توبه میکند. حضرت فرمودند مؤمن توبه کند، خدا به او برمیگردد. گفتم آقا دوباره. حضرت فرمود: دوباره برمیگردد. گفتم فعل ذلک مراراً. بارها این اتفاق میافتد. حضرت فرمود محمد بن مسلم إِيَّاكَ أَنْ تُقَنِّطَ الْمُؤْمِنِينَ مِنْ رَحْمَةِ اللَّه، مواظب باش مؤمنین را از رحمت خدا مأیوس نکنی. رفق یعنی همین. خدا خودش اهل رفق است. بحث الرفق. اینطوری چرکهای وجود ما را آرام آرام از وجود ما بیرون کشید. اینطوری ما را آرام وارد ایمان کرد. ما را متعلق به امیرالمؤمنین کرد. وَ مِنْ رِفْقِهِ بِهِمْ، به شما بگویم رفق خدا به شما چطوری است؟ خداوند متعال يَدَعُهُمْ عَلَى الْأَمْرِ يُرِيدُ إِزَالَتَهُمْ، میخواهد یک چیزی را از شما بکند. یک اشکالی داری، میخواهد آن را از شما جدا کند ولی یک مدتی رها میکند. میگوید فعلاً بگذار. الآن وقت آن نیست. نمیتوانی. خیل تعبیر عجیبی است. يَدَعُهُمْ عَلَى الْأَمْرِ يُرِيدُ إِزَالَتَهُمْ عَنْهُ رِفْقاً بِهِمْ، یک مدتی میگوید الآن نمیشود. این ظرفیتش را ندارد. این نمیتواند از این کار جدا شود. با آدم مدارا میکند. لِكَيْلَا يُلْقِيَ عَلَيْهِمْ عُرَى الْإِيمَانِ، برای اینکه رشتههای ایمان را همه را یکهو روی دوش ما سوار نکند. نمیتوانی. مدارایتان میکند. حضرت فرمود وَ مُثَاقَلَتَهُ جُمْلَةً وَاحِدَةً، یعنی ثقل آن یکهویی روی دوش آدم بیاید. همینطوری ما باید با برادرمان ملاحظه کنی. همینطوری آدم آرام آرام باید به برادرش بگوید حالا یک چیزی میخواهم به او بگویم، همه حرفها را، همه انتقاداتی که از او داری یکهو فی المجلس روی میز میگذارد. چرا خیال می کنیم او یکهو این بار را میکشد؟ واقعاً اینطوری آدم اصلاح میشود؟ حضرت فرمودند اینطوری که آدم کم میآورد. خدا ملاحظه همین را میکند. فَإِذَا أَرَادَ ذَلِكَ نَسَخَ الْأَمْرَ بِالْآخَرِ، میبینید یک دورهای مردم مکه داشتند. در مکه زندگی میکردند. خدا احکام آنطوری از آنها نمیخواست. در مدینه آرام آرام خداوند متعال دستوراتش نازل شد. ملاحظه این امت بوده است. امت آن موقع ظرفیت این کارها را ندارد. تازه آن موقع که این همه خدا مدارا کرده است، یک تکالیفی میکردند. خداوند متعال زکات خواسته، یک عده میگفتند حالا دیگر اموال ما را هم میخواهی؟ عنایت دارید چه عرض میکنم. حضرت فرمودند خداوند متعال اینطوری ما را حرکت داده است. ناسخ و منسوخ یعنی یک جایی خداوند یک دستوری داشت، با یک دستور دیگری آن را لغو کرد. این خیلی اوقات ملاحظه رفق در آن بوده است. یک دستوری بود، دستور بعدی ناسخ آن بود. دستور بالاتری بود. آن دستور دیگر تمام. یک موقعی شما مهلت داشتید یک کاری را انجام بدهید. ناسخ آن میآمد. میگوید دیگر از امروز شما نباید این کار را بکنید. چرا خداوند متعال اینطوری قانونگذاری میکرده است؟ مراعات ظرفیت این جمعیت را باید میکرده است. این هم یک روایت که خیلی روایت لطیفی است که شکل مواجهه انسان با برادران دینی، اینها آثار اجتماعی سیاسی دارد. من حالا وارد این بحثها نمیخواهم بشوم.
شریعتی: یعنی در واقع این لایکلف الله نفساً را که همه شنیدیم، این خودش اوج رفق و مدارا و همراهی است.
شریفیان: خب. این هم یک روایت. فضیل بن عثمان نقل میکند از وجود مقدس امام صادق. میگوید از حضرت شنیدم من کان رفیقاً فی امره نال ما یرید من الناس. مگر نمیخواهید یک طرحی را برپا کنید؟ در جمع برادرانتان، در هیأتی، در مسجدی، یک جمعی، یک مجموعهای، یک طرحی دارید. حضرت فرمودند من کان رفیقاً فی امره. اگر اهل رفق باشی، نال ما یرید. به آنچه که میخواهی میرسی. اگر میخواهید یک چیزی به دست بیاید، با رفق به دست میآید. یک نهال باید حوصله کنی، آب بدهی، رسیدگی کنی تا درخت بشود. چرا ما خیال کردیم تغییر در انسانها انقدر ساده است. چرا اینطوری خیال میکنیم. من دیدهام از یک طرف انسانهایی که به خاطر یک خطای کوچک زندگیشان هوا رفته است چون رفق ندارند. و کسانی که مشکلات جدیای داشتهاند با رفق و مدارا حل شده است. التیام پیدا میکند.
شریعتی: اساساً در این عصر و زمان متأسفانه بسیار کم حوصله شدیم.
شریفیان: و این یک حدی از آن تقصیر خود ما است و یک حدی از آن هم تقصیر فضای بیرونی است. اصلاً موبایل انسان را بیحوصله میکند. من راحت این را به شما بگویم. انسان را بیحوصله میکند، کمصبر میکند. من دلم میخواهد چیزی که میخواهم یاد بگیرم، در یک دقیقه ببینم و رد شوم. انسان را کمحوصله میکند. دیگر من کتاب دستم بگیرم پانصد صفحه چیز بخوانم؟ نسل امروز ما دارد این بلاها سرش میآید. خیلی راحت هم امضاء میکنیم. می گوییم حاج آقا حرام که نیست. رد میشویم میرویم جلو همه را امضاء میکنیم. به همین راحتی یک تکنولوژی بزرگ میآید امت را درو میکند و جلو میبرد.
شریعتی: برای همین است که برای ما سخت است زیر بار رفتن.
شریفیان: بله. خلاصه ببینید این تعبیر خیلی تعبیر لطیفی است. حضرت میگویند اگر اهل رفق باشید، آرام آرام به آن چیزی که میخواهید برسید میرسید. اینها با رفق حاصل میشود. این هم یک نکته. این روایت از وجود مقدس نبی اکرم است در کافی. نقل میکند رسول خدا فرمودند: إِنَّ فِي الرِّفْقِ الزِّيَادَةَ وَ الْبَرَكَةَ، زیادت، خیر و برکات با رفق به دست میآید. این نشان میدهد از آن طرف خرق، در روایات ما مقابل رفق خرق است. یعنی بیحوصلگی، صبور نبودن. حضرت میگویند از آن طرف برکت میرود، خیرات میرود. خانواده آسیب میبیند. روابط اجتماعی آسیب میبیند. ارتباطم با برادر دینیام آسیب میبیند. حوصله ندارم. بیحوصلگی، اهل تحمل و مدارا نبودن، خیرات را میبرد. این آیه که در سوره حجرات مکرر میخوانیم إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُون، باشد که مورد رحمت واقع شوید. اگر روابط ایمانی و اخوت و رفق و مدارا بین مؤمنین نباشد، برکت از جامعه میرود. این تعبیر روایت است. خیلی این تعبیر مهم است. روایت بعدی؛ ان لکل شیء قفل، هر چیزی یک قفلی دارد و قفل الایمان الرفق. این دو جور معنا شده است. انسان اگر خودش اهل رفق نباشد، ایمان خودت را اصلاً از دست میدهی. انسانهایی که اهل رفق و مدارا نیستند، از آنها خطاهای کثیری سر میزند. انسان اگر اهل رفق و مدارا نباشد، جاهایی خطاهای جدیای نسبت به افرادی، همسری، فرزندی، برادران دینی. یک معنای دومی هم شده است. این هم محتمل است که این معنای اول درست است. در روایات دیگر هم این را داریم. روایتی که جلسه قبل خواندیم این بود. حضرت فرمودند، الرفق نصف الایمان. نصف ایمان آدم است. خیلی مهم است. یک معنای دومی هم در این روایت ممکن است. آن هم این است که قفل ایمان یعنی در واقع باز کردن قفل، در واقع کلیدش. قفل ایمان با رفق است. یعنی اگر میخواهی برادر دینیات را در مسیر ایمان حرکت بدهی، این راه با رفق باز میشود. این هم در این روایت محتمل هست که مضمون این هم در روایات دیگر هست. مدارا و رفق مسیر سیر ایمان انسان است. مکرر این را در این دو جلسه عرض کردهام. ببینید این بحث رفق و مدارا است. من دو سه نکته بگویم، خیلی وقتی نداریم. عرض کنم که دو سرفصل در واقع داریم. یک، چه چیزی در ما رفق ایجاد میکند؟ همه عزیزان ممکن است که الآن بگویند حاج آقا دست شما درد نکند. خیلی بحث خوبی گفتید. ولی بیزحمت دو تا راهکار هم بگو. این بحثهایی که گفتید که مثلاً چکار باید بکنیم. چه چیزی سبب میشود و رفق و مدارا در انسان اصلاً متولد میشود. رفق و مدارا مواجهه من نیست. در درون انسان باید یک ظرفیتی متولد شود. واقعاً یک بزرگی وجودی، سعه نفس در انسان میخواهد که وجود انسان کمی بزرگ شود. این امواجی که به انسان میخورد، انسان میخواهد رفیق باشد. بتوانم تحمل کنم، به دوش بکشم. عصبانیتم را کنترل کنم. این سعه وجودی با چه ایجاد میشود؟ میخواهم چند نکته عرض کنم. یک، توجه به اینکه برادرم مؤمن است. خلط بین اصل و فرع نشود. خطا دارد، دارد. اصل وجودش را ببین. فقط لایه ظاهری وجودش را نبین. به عبارت دیگر ریشه ما یکی است. و آن ریشه، نه اینکه فقط ریشه ما یکی است. فقط وحدتش نیست. ریشه ما امر ارزشمند عالم است که ایمان است. که حب امیرالمؤمنین آمده در بحث محبت. این را در محبت عرض کردیم. دوباره دارم اینها را جمعبندی میکنم. چرا من گاهی؟ چون توجه به این ندارم. خطای برادرم را میبینم، خطای همسرم را میبینم ولی یادم میرود که یک چیزهایی دارد که آن گوهر عالمها، اینها رو بنای آن گوهر است. اگر آن روبنا را انسان بخواهد درست کند، با تکیه بر همین ریشههای میشود آن را درست کرد. خلط بین اصل و فرع. اصل وجود انسان ایمان انسان است. تعلق انسان به خداوند متعال است. خضوع و مقام بندگی انسان است. فروعاتش، شاخ و برگش میشود اعمال انسان. اگر خطایی در ساحت عمل از برادرت دیدی، اصل آن را انکار نکن. اصل آن را ببین. یادت بیاید یک روزی کنار تو در هیأت امام حسین، بر مصیبت امام حسین اهل گریه بوده است. آن را یادت نرود. اصل و فرع را قاطی نکنیم. این یک. دو، همانطور که تو به امیرالمؤمنین متصل هستی، او هم متصل است. این همان نقطه اشتراک شما است و محور مشترک شما هم امیرالمؤمنین است. به احترام امیرالمؤمنین یک ذره حوصله کن. من میخواهم نکاتی را بگویم که ما با توجه به اینها یک ظرفیتی پیدا میکنیم در برخورد. توجه به این میکنم که این آدمی که الان در مقابل من است، عین خودم متصل به امیرالمؤمنین است. این هم نکته دوم. نکته سوم. رفق و مدارا خواسته امیرالمؤمنین است. او دوست دارد تو را اینطوری ببیند. به خاطر حضرت این را ببینم. به خاطر حضرت یک ملاحظهای بکن. من گاهی به دوستان میگویم. میگویم ما محضر یک بزرگ را درک کنیم، کنار ما یک مرجع تقلید نشسته است. دست و پای خود را جمع میکنیم. محضر او است. مواجهه با برادر دینیات، پدر این خانواده در این خانه است. ملاحظه پدر این خانواده را بکن. این هم نکته سوم.
نکته چهارم؛ اشکالی در او هست، توجه کنم به اینکه در من هم اشکالاتی هست. و دوست داری که با رفق و مدارا با تو برخورد شود؟ همانطور با برادرت برخورد کن. این به نظر من کلیدواژه علم اخلاق و سلوک هست که آنی را که برای خودت میپسندی، همان را برای برادرت بپسند. همانطور که دوست داری در خطاها. آقا خطا کرده است دیگر. کار خوبی کرده است؟ نه. اشتباه کرده است؟ بله. باید درست شود؟ بله. خب چکار باید بکنیم؟ با پرخاش، با قطع اتصال، با قطع ارتباط، به هم زدن روابط اخوت. یعنی همانطوری که دست داری با تو راه بیایند با او راه بیا. این هم نکته بعدی.
نکته بعدی؛ به آثار رفق توجه کنیم که با این ملاحظات اتفاقات بزرگ با همین کارها میافتد. اصلاح این آدم و اصلاح جامعه امیرالمؤمنین. با همین میافتد. آقا دنبال عمل صالح میگردی؟ ما گاهی اوقات میخواهیم برویم یک کار نیکی را انجام بدهیم. در ترافیک به 10 نفر بد و بیراه میگوییم، جلوی این و آن میپیچیم. این کاری که میکنیم خودش عمل صالح است برادرم، خواهرم. مگر نمیخواهی بروی عمل صالح انجام بدهی؟ چرا خیال میکنیم عمل صالح فقط آن قله هست که خودم برای خودم دیدم؟ اینها همه مسیر عمل صالح است. میخواهم یک کار مهم انجام بدهم. حوصلهام کم آمده است، خسته شدم، با همسرم پرخاش میکنم. بابا آن عمل صالح بزرگی که تو دیدی باور کن در خانهات عمل صالح بزرگ وجود دارد. کارهای بزرگی را با همین رفق و مدارا میتوانید انجام بدهید. بزرگی آن را ببینید. این هم باز یکی از نکات دیگر است.
شریعتی: بسیار خب. خیلی از شما ممنون و متشکرم.صفحه557قران کریم
شریفیان: بسم الله الرحمن الرحیم. من فقط یک نکته عرض میکنم. آن هم این است که نکاتی را عرض کردم برای اینکه تذکر به آن و تفتن به آنها در انسان ظرفیتسازی میکند که انسان بتواند با پختگی عمل کند. و یک نکتهای که به عنوان نکته آخر عرض میکنم این است که انسان اگر اهل رفق و مدارا باشد، خودش بسیار بزرگ میشود. خودش رشد میکند. خداوند متعال عنایات ویژهای به انسان خواهد کرد. این نکته مهمی است که در رفق و مدارا انسان میبیند از ارکان سلوک انسان است. کسانی که این را دارند، خیلی رشدهای بزرگی میکنند. ما یک نکتهای را فقط انشاءالله جلسه بعد باید ادامه بدهیم که حالا ما میخواهیم در فضای رفق و مدارا با کسی این فضا و ادبیات را داشته باشیم، چه دستورالعملهایی را باید رعایت کنیم؟ چه نکاتی را دقت کنیم در مواجهه. این حالا یک سرفصلی است که انشاءالله جلسه بعد شروع میکنیم به مقداری که انشاءالله وسع ما باید و فرصت باشد خدمت عزیزان هستیم.
شریعتی: خیلی از شما ممنون و متشکرم.