اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

1401-02-07- حجت الاسلام والمسلمین تراشیون - هنر بهتر زیستن (تلاش در جهت بهبود روابط خانواده)

شریعتی: بسم الله الرحمن الرحیم. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. سلام علیکم و رحمۀ الله. سلام می¬کنم خدمت عزیزانم، خانم¬ها و آقایان، روزه¬دارها، امیدوارم که طاعات و عبادات شما قبول باشد ان¬شاءالله. یک سلام ویژه و مخصوص به همه آنهایی که امسال اولین سال است که سر این سفره متنعم هستند آقا پسرها و دختر خانم¬های عزیز و نازنین، ان¬شاءالله برای ما دعا کنند. ما هم دعاگوی آنها هستیم که ان¬شاءالله دست پر از این ضیافت و مهمانی با شکوه خارج شوند. خیلی خوشحال هستیم که امروز همراه شما هستیم و با احترام در محضر حاج آقای تراشیون. سلام علیکم و رحمۀ الله خیلی خوش آمدید.

تراشیون: سلام علیکم و رحمۀ الله. عرض ادب و احترام و وقت بخیر دارم محضر بینندگان خوب برنامه، خدمت حضرتعالی و همکاران محترم شما. امیدوارم ان شاءالله طاعات و عبادات هم قبول باشد و توفیق داشته باشیم از باقی مانده ماه مبارک رمضان بهره کافی را هم ببریم.
شریعتی: ما راجع به شخصیت سالم داریم صحبت می کنیم و چند عامل را در جلسات گذشته حاج آقای تراشیون فرمودند و ادامه فرمایشات شما و ادامه بحث شما را امروز خواهیم شنید.
تراشیون: بسم الله الرحمن الرحیم و الحمدلله رب العالمین. درود می فرستم بر نبی مکرم اسلام و اهل بیت آن پیامبر بزرگوار. عرض ادب و احترام و محبت هم دارم به محضر ولی نعمت ما حضرت ولی عصر (ره). همین طور که اشاره فرمودید ما بنا را بر این گذاشتیم راهکارهایی که می تواند شخصیت یک فرد را به سلامت خود نزدیک کند بیان کنیم. چند راهکار را در برنامه قبل اشاره کردیم من جمله ارتباط با خدا بود، ارتباط با اهل بیت (ع) خصوصاً بهره گیری از ادعیه، دعاها و اینها خیلی می تواند به سلامت روح و روان من جمله شخصیت انسان کمک کند. اصلاً باید این گونه بیان کنیم که اگر هر چه انسان آن چیزهایی که با فطرت او همخوانی دارد بیشتر همراهی کند و بیشتر با آنها مأنوس باشد شخصیت انسان سلامت خود را به دست می آورد و خدایی نکرده اگر انسان از فطرت خود دور شود و دائم در غرائز خود غوطه ور شود به تدریج می بینیم که شخصیت او آسیب می بیند. چون انسان کامل و انسان جامع آن انسانی هست که بالاخره محور زندگی خود را آن پویایی و به منصه ظهور رساندن فطرت خود قرار دهد. حتی ما باید غرائز خود را هم در خدمت فطرت خود قرار دهیم. وقتی انسان حتی نیاز به جنس مخالف دارد این را باید در قالب ازدواج به آن بپردازد. یعنی این غریزه به یک امر فطری تبدیل شود که قرآن در آن آیه 21 سوره روم خداوند می فرماید همین منجر به آرامش می شود «لِّتَسْكُنُوا إِلَيْهَا» (روم/21) وقتی این ازدواج رخ می دهد. یعنی به غرایز خود هم باید جهت بدهیم. جهتی که بتواند آن فطرت را اغنا کند و اشباح کند. پس قاعده کلی برای سلامت شخصیت معلوم شد. یعنی ما هر کاری را که با فطرت خود همخوانی داشته باشد انجام بدهیم اینها می تواند به انسان آن سلامت شخصیت را بدهد. شما همین شب های قدر ببینید چه قدر حال مردم خوب می شود. چرا؟ چون به آن فطرت خود رجوع می-کنند. نیاز فطرت خود را، تغذیه برای فطرت خود فراهم می کنند. و لذا همین منجر می شود حال روحی و روانی انسان خوب می شود. یعنی شاید مدت ها انسان احساس خوب بودن را در خود داشته باشد. و واقعاً امسال هم آدم لذت می برد این حضور پر شور مردم را در ایام شب های قدر و محافل دینی، محافل قرآنی، جلسات قرآن باشکوهی که در آن الحمدلله شکل می گیرد این حال انسان ها را خوب می کند. این به سلامت جامعه کمک می کند. این یک بخشی از آن است. یک بخشی ممکن است ما از ماه مبارک رمضان خارج شویم و این سفره ها جمع شود. ولی انسان باید دنبال آن جایگزین ها هم باشد. مثلاً یک بخشی هم همین شب زنده داری است. خدا رحمت کند مرحوم حاج آقای مجتهدی می فرمودند شما گاهی اوقات پنج دقیقه قبل از اذان صبح بیدار شوید در حد یک استغفار در دل شب، استغفار کنید ببینید چه قدر آن روز حال شما خوب می شود. حس خوبی خواهید داشت. یعنی اینها را انسان می تواند به طول سال تسری بدهد. یا مثلاً تلاوت قرآن. حالا تلاوت قرآن یک موقعی از روی خود قرآن شریف خوانده شود. یک موقع می بینیم، در سنت برخی از صحابه پیامبر هم داشتیم که سور کوچک قرآن را، سور قصار قرآن را، در هر حالی می-خواندند. مثلاً همان جناب سعد به معاذ که پیامبر در تشیع جنازه او آن گونه شرکت کردند علت را از پیامبر جویا شدند، گفتند ممارست بر خواندن سوره توحید داشت. در حال قیام، در حال نشسته، دائم این سوره توحید را تلاوت می کرد. گاهی اوقات فرد پشت موتور خود نشسته است، در ماشین نشسته است، دارد قدم می زند، ورزش صبحگاهی می کند، همان سور قصار قرآن، همان مقداری را که بلد هستند، بخوانند. اینها تسری دادن برکات ماه مبارک رمضان به طول سال هم می تواند باشد. اما اگر اجازه بفرمایید من چند نکته دیگری را هم جزء راهکارهایی که می تواند به سلامت شخصیت کمک کند، بیان کنم. از نکاتی که خیلی مهم است و الحمدلله خیلی از ماها هم رعایت می کنیم ولی ممکن است یک جاهایی سر بزنگاه دچار اختلال شویم و رعایت نکنیم این است که تمایل به ستیزه جویی را در خود کم کنیم. یعنی قانونی داشته باشیم که قرار نیست من در خانه دائم با همسر خود بگو مگو کنم. قرار نیست بچه من تا اشتباهی کرد دائم سر او فریاد بزنم. یعنی افرادی که تمایل به ستیزه جویی را در خود کم می کنند در ارتباطات با خانواده، نسبت به تربیت فرزند، در محیط های اجتماعی و شغلی اینها باز از سلامت روح و روان برخوردار هستند. چرا ما این تعبیر را خیلی به کار می بریم که آن لذتی که در بخشش هست در انتقام نیست. چون شما وقتی انتقام می گیرید یک هیجانی است ممکن است آن لحظه بگویید خون جلوی چشم من را گرفت می توانم این را نزنم. گاهی اوقات حتی در مادرها داریم، مثلاً می گوید این جا سر بچه خود فریاد زدید؟ می گوید اگر فریاد نزنم دق می کنم، این جا باید حتماً سر او یک داد بزنم. داد می زند، بعد این مادر می رود یک گوشه ای اشک می ریزد که چرا سر بچه فریاد زدم. آن لحظه ممکن است نتواند خود را کنترل کند و حس کند آرامش در این فریاد است، در این پرت کردن است، در این درب محکم بستن است، در شکستن است، ولی بعد می بیند مدتی حال او به خاطر این رفتار بد می شود. ولی افرادی که آن جا آن لحظه را خویشتنداری می کنند خشم خود را فرو می خورد ولی بعد حظ زیادی می برد. این همان سلامت شخصیت است. این را ما خیلی باید مراقبت کنیم. من همیشه می گویم این ماه مبارک رمضان که ماه خودسازی قرار است باشد، گاهی اوقات در کنار این خودسازی تلاش کنیم که آن ویژگی های شخصیتی خود را هم شناسایی کنیم، خوب و بدها را جدا کنیم، بدها را اصلاح کنیم. یکی از جاهایی که خیلی می تواند کمک کند همین است که ما برای آن خشم خود برنامه ریزی داشته باشیم که کنترل کنیم. تمرین هم هست. یعنی برخی ها در مشاوره می آمدند می گفتند ما دیگر سر بچه خود داد نزنیم، ما گاهی اوقات برای این که یک مقدار هم تحریک کنیم و فرد را به نوعی کمک کنیم که به این سمت نرود عبارت هایی هم به کار می بریم. مثلاً من گاهی اوقات به مادرها می گویم مادری که روزی 3 بار سر فرزند خود داد بزند سال او حدود 1000 بار می شود این شک نکند که مشکل خود او است، بچه او نیست. یعنی مثل آن راننده ای است که دائم به در و دیوار می زند این دیگر نباید از کوچه و خیابان و در و دیوار ایراد بگیرد. یعنی تو راننده نیستی، تو بلند نیستی، باید مهارت خود را بالا ببرید. خیلی جاها در مشاوره ها مادرها می آیند ویژگی هایی از بچه های خود می گویند، تعابیری که ما به کار می بریم می-گوییم این دارد بچگی خود را می کند، ما باید بدانیم چه کار باید بکنیم. ما باید آن توان خود را بالا ببریم. مثلاً یک بچه در یک مهمانی می رود ما مدام به او می گوییم بنشین، تکان نخور، عیب است، بچه باید بچگی خود را بکند. پیامبر گرامی اسلام اگر یک بچه ای را می دیدند یک مدت یک جا نشسته است نگران او می شدند. می گفتند این مشکلی چیزی دارد؟ چرا بلند نمی شود برود بازی کند. این نگاه، نگاه صحیح به فرزند است. من گاهی اوقات حتی به خانواده ها و خصوصاً مادرها که گله مندی می کنند می گویم. می گویند حاج آقا چه کار کنیم که در مهمانی بنشیند؟ همیشه یک تشبیهی می کنم. می گویم شما فرض کنید الان یک مهمانی می خواهید بروید همسر شما به شما بگوید در این مهمانی که می روید امروز لام تا کام حرف نزنید. چیزی نگویید. چه حسی دارید. خیلی از آنها تعابیرشان این است، آن مهمانی را ما نمی رویم. می گویم می دانید چرا؟ چون شما از آن حرف زدن دارید لذت می برید. با آن حرف زدن آرامش می گیرید. دقیقاً بچه شما هم همین است. یعنی بچه ها یکی از ویژگی هایی که دارند از حرکات عضلانی خود، تحرکات جسمانی که دارند لذت می-برند. ما چرا باید آن را محروم کنیم. جهت بدهیم. همان طور که یک خانم در کلام خود جهت باید داشته باشد. غیبت و بدگویی نکند، با زبان خود کسی را آزار ندهد. صحبت هم بکند. بچه ها را همین طور. یک زمینه ای را فراهم کنیم. این جست و خیز دارد، فعالیت دارد، قبل از مهمانی جلوی پارکی نگه داریم. یک نیم ساعت آن جا بدو بدو کند، فعالیت خود را بکند، انرژی او تخلیه بشود. متأسفانه ما این باور را نداریم، پیدا نکردیم که این بچه های ما مسئول آنها ما هستیم. ما باید برای اینها وقت بگذاریم. کس دیگر قرار نیست وقت بگذارد. یعنی اگر من پدر این بچه را جلوی پارکی نگه ندارم یک نیم ساعتی بازی نکند چه کسی می خواهد جای من این کار را بکند. کس دیگر مسئول این بچه است. ما باید این کار را بکنیم. اگر دیدم خانم من مشکل پیدا کرده است اذیت است، فشار روحی دارد، اگر من شنونده برای همسر خود نباشم چه کسی باید این شنوندگی را داشته باشد. یعنی ما این باور را باید داشته باشیم که محیط خانواده، آن هسته مرکزی خانواده اگر متشکل از زن و شوهر و فرزندان است اینها نسبت همدیگر مسئول هستند. اینها باید بخش های عمده ای از نیازهای همدیگر را تأمین کنند نه این که فرافکنی کنیم. خانم نیاز به خرید بیرون دارد من هم تمکن مالی آن را دارم به جای این که خود من دست خانم خود را بگیرم ببرم می گویم زنگ بزن به آن بابای بازنشسته و بیکار خود که بیاید شما را ببرد. این خوب است که من زن خود را محتاج پدر خود کنم؟ محتاج مادر خود کنم؟ محتاج برادر خود کنم؟ خودم باید وقت بگذارم. و می توانیم این کار را بکنیم. شاید الان برخی هم به این جمله من انتقاد کنند. حاج آقا وقت نداریم، نمی شود. خدا شاهد است اگر بخواهیم وقت می-توانیم بگذاریم، می توانیم وقت پیدا کنیم. برخی موارد برای برخی افراد که با آن ها جلسات خصوصی داریم عرض می کنم آقا می گوید حاج آقا واقعاً من وقت ندارم. می گویم دور از جان، زبان من لال، اگر خانم شما الان از دنیا برود الان هم می گویید وقت ندارم برای تشیع او بروم، برای نماز او بروم، برای کفن و دفن او بروم. می گویم شما برای مرده یک نفر می خواهید وقت بگذارید زنده او که اهمیت بیشتری دارد. همان کاری که آن جا می خواهید بکنید الان بکنید. یعنی گاهی اوقات نمی خواهیم، عظم ما جزم نیست. گاهی اوقات اینها شاید فرهنگ جامعه ما هست که حاضر نیستیم. مثلاً گاهی اوقات برخی از جملات را به خانواده ها می گویم تعجب می کنند. مثلاً به آقا می گویم صبح بلند می شوید دست روی پیشانی خانم خود می گذارید می بینید تب دارد، این زن الان نیاز به این دارد که دکتر برود. یا که بگوید خانم تب دارید چه کار کردید. بگوید پاشوره کردم، تب بر خوردم ولی تب من هنوز بالا است. یک نگاه به او کنیم، یک نگاه به ساعت کنیم بگوییم حالا که من باید اداره بروم بعد از ظهر آمدم یک دکتر هم شما را می برم. الان اگر من بدانم الان من نسبت به این مسئول هستم، اگر آن مرخصی ها را هم برای من گذاشتند همه برای مسافرت و سیاحت و زیارت نیست، یک بخشی از آن برای همین است. یک تماس اداره بگیرید بگویید یک دو ساعت مرخصی ساعتی برای من رد کنید خانم خود را دکتر ببرید. می-دانید چه قدر عمق صمیمت در دل این زن و شوهر زیاد می شود. ما باید الان توانمندی های جامعه را بالا ببریم. حتی گاهی اوقات باید در رسانه های خود فرهنگ-سازی کنیم. الان ذهنیت خیلی از افراد برای مرخصی این باشد که یک مسافرتی برویم. در حالی که بخشی از آن می تواند برای همین کارها باشد. مثلاً امروز بچه من نیاز دارد که من برای او یک وقتی بگذارم. چه اشکال دارد که دو ـ سه ساعت دیرتر محل کار خود بروم، یا یک مرخصی بگیرم. هم آن رئیس اداره فرهنگ سازی بشود که مرخصی برای این جاها هم باید استفاده بشود، نه این که بنده کارمند خود را در تنگنا قرار بدهم که جرأت نکند که بگوید من یک ـ دو ساعت مرخصی می خواهم که خانم خود را دکتر ببرم. یعنی می خواهم بگویم این فرهنگ ها شکل بگیرد. اصل این که این ستیزه جویی را، ستیزه گری را باید در محیط خانواده کم کنیم که این روح ما جلا بگیرد. اکثر این مواردی که ما حالا می بینیم روح و روان ها در محیط خانواده به هم می ریزد سر این است که دائم می خواهیم سر همدیگر داد و بیداد کنیم، ناراحتی کنیم، قهر داشته باشیم، بداخلاقی کنیم و این حال ما را خراب می کند. در حالی که آن جنبه مثبت آن مثل گذشت، مثل این که بدانیم چه طور ارتباط برقرار کنیم، بدانیم که چه طور طرف مقابل خود را درک کنیم اینها می تواند ما را آرام کند ولو به خواسته خود هم نرسیم، ولو یک مأنونه زمانی و وقتی هم برای ما داشته باشد ولی از آن طرف حال آن آدم خوب می شود. شاید همه ما تجربه کردیم، یک موقعی آدم مسافرت می رود خیلی هم خسته می شود بله این خستگی جسم دارد ولی روح انسان را جلا می دهد. یعنی مدتی می رویم بعد این خستگی با نصف روز استراحت در می رود ولی اتفاقی که می افتد این است که روح و روان شما مدتی آن نشاط را دارد. یعنی گاهی اوقات آدم جسم خود را خسته کند اشکال ندارد ولی برای روح خود یک پس-اندازی را داشته باشد. آن جا هم همین است. من خشم خود را کنترل کنم ممکن است یک مقدار اذیت بشوم، یک مقدار فشار به من بیاید، ولی بعد واقعاً آرامش پیدا می کنم. پس این ستیزه گری را در زندگی های خود کم کنیم و بخواهیم. الحمدلله تمرین آن هم در همین ماه مبارک رمضان است. چون آمارهایی که در ماه مبارک رمضان می گویند، مردم با هم مهربان تر هستند، ماه صبر است، و ان شاءالله این صبر را سرایت بدهیم.
نکته بعدی که می تواند به سلامت شخصیت کمک کند این است که اهل تفکر هم باشیم. انسانی که فکر کرده کارها را انجام می دهد. ما دو دسته آدم داریم. یک دسته آدم هایی داریم که یک کاری را می کنند بعد فکر می کنند. یعنی عمل آنها از فکر آنها جلوتر است. خیلی جاها ممکن است کاری را که انجام دادند، عملی را که انجام دادند، رفتاری را که انجام دادند، خراب از آب دربیاید، بعد هم یک پشیمانی دارد و فکر و ذهن و روح و روان انسان را درگیر می کند. ولی برخی موارد انسان می-نشیند فکر می کند. حتی دعوا هم می خواهید بکنید قبل از آن فکر کنید که چه جوری دعوا کنید. این دعوا دلچسب تر است. دعوایی که با فکر باشد، یعنی آدم بداند چه طور. مثلاً ما در موضوعات خانواده می گوییم خانم یا آقا از همدیگر دلخور هستند می گوییم قبل از این که دلخوری خود را بخواهید با یک هیجانی بیان کنید یک قلم و کاغذ بردارید شروع کنید به چند تا نکته، بگویید چه شد که اصلاً این شد که الان من می خواهم سر شوهر خود یا زن خود داد بزنم. یعنی یک بررسی کنید، یادداشت کنید ببینید از کجا شروع شد. ما در مشاوره ها که این کار را می کنیم خیلی نتیجه خوبی می دهد. حتی مواردی که به دعوای فیزیکی بین زن و شوهر انجام می دهد می-گوییم موافق هستید یک مروری کنیم که از کجا شروع شده است. بعد وقتی مرور می کنیم می گوییم ای کاش من این کار را نکرده بودم. اگر این کار را نکرده بودم شوهر من دست روی من بلند نمی کرد. این نشان می دهد که این فکر می تواند خیلی به انسان در این زمینه کمک کند. برخی افراد هستند که اول عمل می کنند بعد فکر. یک دسته افراد هم هستند که واقعاً می اندیشند، فکر می کنند. لذا امیرالمؤمنین علی (ع) می فرماید این دسته جزء عقلای قوم هستند. افراد با فهم و با درک هستند که اول می اندیشند و بعد عمل می کنند و لذا این را ما سرلوحه خود قرار بدهیم. یک کتابی را هم آقای مهندس راهداری نوشته اند کتاب جالبی است، تحت عنوان قوز فکری. ایشان می گوید ما ایرانی ها خیلی مواقع برای فکر کردن اهمیت قائل نیستیم. لذا در قوز فکری می گوید ما کم فکر می کنیم. یعنی آدمی که از همه ظرفیت قد خود استفاده نمی کند و قوز می کند ما یک چنین قوز فکری را گاهی اوقات داریم. نمی نشینیم در مورد موضوعاتی که در زندگی خود با آن مواجه هستیم فکر کنیم. بچه های خود را به فکر کردن وا نمی داریم. یک موقعی مقام معظم رهبری در سفری که به خراسان شمالی داشتند در جمع اساتید دانشگاه و فرهنگیان، یکی از اساتید یک پرسشی را از مقام معظم رهبری داشتند که یک راهبردی را برای ایشان مشخص کنند فرمودند الان در غرب برای کودکان فلسفه کار می کنند که در اصطلاح به آن فبک می گویند، فلسفه برای کودک، فرمودند نظر شما چیست؟ آیا ما به این کار ورود کنیم یا نه؟ حضرت آقا گفتند بله. نه آن فلسفه قلنبه و سلمبه ای که بچه ها نفهمند، این که بچه ها را از همان دوران کودکی باید اهل تفکر و خردورزی بار آورد. الحمدلله یک جریاناتی در کشور بعد از آن شکل گرفت روی این موضوع کار کردند. کتاب هایی را برای کودکان آماده کردند که بچه ها از کودکی یاد بگیرند که چگونه فکر کنند. خود آن منجر به حل مسئله می شود. در مواجهه با اتفاقاتی که می افتد انسان منطقی تر می تواند برخورد کند. آن جا فلسفه برای کودکان در دوره کودکی در قالب داستان است. مثلاً داستان هایی برای بچه گفته می شود از بچه خواسته می شود بعد این داستان را تحلیل کند بگوید حالا چه برداشتی از این داستان دارد. یعنی فقط نشنود، فکر کند. برداشت خود را از آن ماجرا و داستان بیان کند. خیلی هم کمک می کند. افرادی که در این زمینه تجربه کردند می گویند بچه هایی که این روش جزء روش تربیتی آنها بوده است منطقی تر با مسائل مواجه می شوند. این قدر فکر کردن و اهل فکر بودن مهم است که حتی توصیه می شود ما کودکان خود را از دوره کودکی با فکر کردن مأنوس کنیم، عجین کنیم. این نباشد که دائم عجله کنیم، اصلاً انگار عصر معاصر عصر عجله است. یعنی دائم هول هولکی داریم کارها را انجام می دهیم. این نیاز به آرامش دارد. لذا وقتی که انسان عجله می کند وقتی مدام بدو بدو می کند قطعاً خطای او زیاد می شود. عین روایتی که داریم که «من کثر کلامه من کثر خطائه» یعنی وقتی یک چیزی زیاد می شود خطا هم در آن زیاد می شود. در بدو بدو کردن های زیادی هم خطا زیاد است. در عجله کردن ها خطا زیاد است. این فکر انسان را به یک آرامشی دعوت می-کند. من حتی نسبت به خانواده ها می گویم می گفتم چه قدر ما زن و شوهرها شب قبل، یعنی قبل از این که صبح از خواب بیدار شویم، شب فکر می کنیم که فردا صبح بیدار شدیم چه جمله ای من به زن خود یا شوهر خود بگویم که طول روز این خوب شود. انرژی بگیرد. حال او خوب شود. چه قدر روی اینها فکر می کنیم. در حالی که واقعاً یک جمله خوب حال طرف مقابل را خوب می کند. انرژی می گیرد. می داند چه کار کند در محیط خانه، با فرزند خود چه طور برخورد کند، حتی با خود همسر چه طور برخورد کند. ولی ما دائم خود را در هیجان قرار می دهیم، صبح هنوز بلند نشده چشم ما به چشم هم نیفتاده است، خواب بد دیدم. از کمردرد نخوابیدم. امروز نمی-دانم ناهار باید چه درست کنم. دائم در هیجانات هستیم. بدون این که بیندیشیم، فکر کنیم ببینیم چه باید بگوییم. در خیلی از مشاوره ها می گویم ای کاش فلان پول را به این آقا یا خانم می دادیم این حرف را به همسر خود نمی زد. زندگی آنها را می شد احیاء کرد. یعنی گاهی اوقات این که بدون فکر حرف می زنیم، بدون فکر عمل می-کنیم چارچوب زندگی خود را هم به هم می ریزیم. بعد چه اتفاقی می افتد این نیست که اگر حال همسر من خوب نبود او را ناراحت کردم، عصبی کردم، حال من خوب می شود حال من هم بد می شود. من همیشه می گویم اگر ما حتی نگاه خودخواهانه به ماجرا داریم حال او را باید خوب کنیم. باید بدانیم چه طور رفتار کنیم اگر خود را دوست داریم. انسان باید یک مقدار فراتر از این فکر کند. یعنی بداند نسبت به جامعه خود تکلیف دارد. افرادی که سیاسیون هستند، افرادی که در مسائل اجتماعی کار می کنند باید مراقب باشند جملاتی که می گویند حال مردم را بد نکند، خراب نکند. این به زیان نشاط یک جامعه است. به زیان رشد یک جامعه است. وقتی حال انسان خوب نباشد از لحاظ روحی و روانی عملکرد او پایین می آید. این هم نیست که عملکرد فقط در یک حوزه جسمی پایین بیاید. ما وقتی از لحاظ روحی و روانی به هم می ریزیم در همه بخش ها، از لحاظ جسمی بی انرژی می شویم، از لحاظ فکری بی انرژی می شویم، از لحاظ عاطفی بی انرژی می شویم، از لحاظ کلامی دیگر نمی توانیم خوب ارتباط بگیریم، یعنی آن جا عملکرد کلامی ما پایین می-آید. حتی در مسائل خاص بین همسران عملکرد کاهش پیدا می کند. در روابط بین انسان ها در اجتماع می بینید یواش یواش انسان منزوی می شود نمی تواند با افراد خوب ارتباط گیری کند. این راه هم باید عین یک کار شبکه ای هم انسان انجام بدهد. مثلاً درون خانه ها همه تلاش کنند که یک اتفاق خوب بیفتد. وقتی حال همه خانواده-ها خوب شد یک شکل عملکرد خوب و عالی برای جامعه اتفاق می افتد. کسانی که مسئولیتی دارند، میکروفنی دست آنها است، آنها باید این مراقبت را بکنند. ما پتانسیل های خیلی خوبی داریم. در یک کتابی این را می خواندم که در یک کارخانه ای می خواستند یک تستی بزنند یک دستگاهی را بین همه آن دستگاه هایی که در آن کارخانه بود تزیینی کردند، هر کدام از این دستگاه ها را هم یک کارگری پای آن می-ایستاد، از قبل هم پیش بینی کرده بودند چون یک کار تحقیقاتی و مطالعاتی بود دیدند همین یکی دو تا روبان که به این بستند، راندمان آن دستگاه بالاتر رفته بود. به همین مقدار که آن کارگر یک حظ بصری از آن دستگاهی که پشت آن ایستاده بود برده بود عملکرد آن بهتر شده بود. به اینها ما باید توجه کنیم. در یک محیط کاری هر همکاری یک ارباب رجوعی دارد، یک ده دقیقه دیر کرد من نباید دم درب بایستم و او را توبیخ کنم. چون نتیجه آن توبیخ آن است که آن روز ممکن است برخورد او با ارباب رجوع بد باشد. چون حال او را من گرفتم و وقتی حال گرفته شود عملکرد او پایین می آید. روش بیان باید معلوم باشد چه طور است. شیوه های منطقی باید داشته باشیم. گاهی اوقات به جای این که بپرسیم شروع به همدردی کردن با همکار خود کنیم. اینها هم می تواند عملکرد او را در محیط کار با ارباب رجوع خود بالا ببرد. چرا در کشور ما بالاترین آمار طلاق ما مربوط به متمول ترین نقطه کشور است. این که دغدغه اقتصادی ندارد، تلاش خود را کرده است یک تمول مالی ... حتی در مدل های جهانی هم همین طور است یعنی شما می بینید بالاترین آمارهای طلاق متعلق به یک کشوری است که متمول ترین کشور دنیا است. چرا این اتفاق منجر به رضایت در متن زندگی نمی شود؟ مرحوم آقای کافی می فرمودند کارگری صبح تا شب می رود زحمت می کشد نان و پنیری می آورد سر سفره خود قرار می دهد ولی می داند با زن و بچه خود چه طور رفتار کند. حال همه اهل خانه با همان نان و پنیر هم خوش است. ولی یک موقع می بینید هفت پلو هم سر سفره می گذارند ولی نمی دانیم با هم چه طور رفتار کنیم. حال همه ما بد است. یعنی انگار داریم زهرمار می خوریم. این که هدفگذاری بشود، یعنی این که ما بدانیم واقعاً آن نرم و مدلی که باید در زندگی خود پیاده کنیم چه باید باشد. یعنی من مرد بدانم از صبح تا شب می روم و زحمت می کشم برای این که بتوانم فرزندان خوبی داشته باشم. ولی اگر آمدم صبح تا شب رفتم و یک داد سر این بچه زدم یعنی دارم او را در مسیر انحراف قرار می-دهم. این آغاز آن است. خیلی از این بچه هایی که دچار انحراف و بزهکاری می شوند اینها از کجا دارد شکل می گیرد. همه اینها رفیق بد است؟ گاهی اوقات حتی در خانه دارد این اتفاق می افتد. من بد برخورد می کنم، این خانه را محل آرامش خود نمی داند بیرون می زند. در این اقیانوس پرتلاطم است بیرون می رود. آن جا رفیق بد گیر او می آید دیگر مسیر معلوم است که به چه سمتی می رود. در حالی که نیت من هم این نیست. ممکن است توجه نمی کنم، خود را رها می کنم. ما در ارتباط با همسر و فرزند خود بیش از همه مواقع باید حواس ما جمع باشد. آدم حس می کند گاهی اوقات زن و شوهرها کنار هم هستند حواس آنها به هم نیست. هر چیزی را می-گویند، هر رفتاری را انجام می دهند یعنی حس می کنم که محکوم هستند کنار همدیگر باشند و همدیگر را هم تحمل کنند. در حالی که ما باید آن چیزی که باید باشد را بسازیم. یعنی به این ما باید دقت کنیم که در این زمینه آن دقت را ما گاهی اوقات نداریم. در خانواده ها بعضاً انسان می بیند که وجود ندارد. مثلاً     خانمی می-آید می گوید همسر من داخل خانه می آید فلان کار را دارم تا به او می گویم می گوید خسته هستم. ولی تا مادر و خواهر او زنگ می زنند می دود و می رود آن کار را انجام می دهد. می گویم شما که خسته بودید. می گوید نه آن جا نمی شود. همسر شما باید اولویت شما باشد، چه به او می گویید خسته هستید. بعد می بینید همین ها به تدریج انباشته می شود بعد از 10 سال، 15 سال، می بینیم که نسبت به همدیگر نگاه ما منفی می شود. از این که کنار هم باشیم آرامش نمی گیریم. چرا؟ چون انباشتی اتفاق افتاده است آن چیزهایی که خوشایند ما نبوده است. یک تعبیری را به کار بردیم و آن این بود که چرا آقا امیرالمؤمنین یا حضرت صدیقه طاهره (س) وقتی همدیگر را می دیدند آرامش می گرفتند؟ دلیل آن این است که اینها تجلی همه خوبی ها بودند. یعنی وقتی حضرت زهرا به امیرالمؤمین نگاه می کند غیر از خوبی در علی پیدا نمی کند. خوب آدم همه خوبی را ببیند آرامش نمی گیرد ولو در سخت ترین حالات باشد. و امیرالمؤمنین هم وقتی وارد می شود از دیدن حضرت زهرا آرامش می گرفت. چرا؟ چون حضرت زهرا هم تجلی همه خوبیها است. یعنی غیر از خوبی در زهرا وجود ندارد. من می خواهم بگویم این برزگواران در قله، ما حرکت کنیم. یعنی گاهی اوقات من مرد برای خودم بشمارم. یعنی پایان یک هفته یک قلم و کاغذی بردارم بگویم در این هفته من چند تا خوبی در حق همسر خود کردم. کلیات را هم کنار بگذاریم. من ببینم چه کار ویژه ای را دارم انجام می دهم. عین یک معلمی است که سر کلاس این کتاب را درس می دهد ولی ویژگی یک معلم خوب این است که یک سری داشته های بیشتری داشته باشد. یک سری رفتارهای ویژه ای را برای دانش -آموزان خود به کار ببرد. که این برای دانش آموز خاطره می شود. معلم در کانون توجه او قرار می گیرد. یکی از بهترین معلم های بنده معلم کلاس چهارم ابتدایی من بود. هیچ وقت هم واقعاً آدم فراموش نمی کند.
شریعتی: چکار می کرد ایشان؟
تراشیون: اولاً خیلی عاطفی بود. من هیچ وقت یادم نمی رود یک موقع هایی سر درس ایشان یک شعری درباره مادر خواند. مادرشان را چند سال قبل از دست داده بودند. سر کلاس اصلاً بی اختیار اشک های ایشان جاری شد. خیلی معلم عاطفی، خیلی توجه به بچه ها داشت. دلسوزانه کنار بچه ها قرار می گرفت. یعنی اگر بچه ای، دانش آموزی، مشکل درسی ای داشت، این نبود که حواله بدهد برو مثلاً به مادرت بگو با تو کار کند، برو به پدرت بگو کار کند یا معلم خصوصی بگیر. خودش عین یک طبیب با این بچه کار می کرد، وقت می گذاشت، به بچه ها اهمیت می داد. همه بچه ها برای او مهم بودند نه فقط بچه زرنگ ها مهم باشند. اینها می شود خاطره. بعد می بینی بعد از سالیان سال، آدم هم چهره او در ذهنش هست و هم اسم او در ذهن او است و هم رفتار او را در خاطراتش هی می تواند مرور کند. یعنی همین ویژه بودن یعنی این. الآن هم شاید بنده ببینم در برابر او خضوع کنم. یعنی دستش را هم ببوسم. شاید بعد از حدود 40 سال که از آن دوران می گذرد. می خواهم بگویم که در زندگی مشترک هم باید همین باشد. یعنی زن و شوهر وقتی ببینند همش مواجهه با هم هستند که بگو مگو می کنند، خواسته های هم را برآورده نمی کنند، با همدیگر دعوا دارند، قهر دارند با هم، خب معلوم است، همدیگر را می بینند ناآرام هم می شوند بعد به آقا بگویی برو یک کیلو تخم مرغ بخر، به جای اینکه برود از سر کوچه بخرد، می رود از مولوی می خرد. می گویی خب چرا آنجا؟ می گوید یک ساعت هم از خانه دور باشم خوب است. نتیجه اش این می شود. پس لذا در زندگی هایمان تمرین خوبی کنیم. سعی کنیم واقعاً رفتارهای خوب داشته باشیم. فکر کنیم. یک موقع من به یک آقایی گفتم که همش به زنت نگو که دوستش داری. جملات متنوع تر هم بگو. بعد اتفاقاً جالب بود دیدم یک جلسه بعدی... البته برای مشاوره هم نمی آمدند. همین گفتگوی دوستانه بود. دیدم یک ورق کاغذ از جیب خود درآورد گفت آقای تراشیون من 15 تا جمله عاطفی پیدا کردم. اینها را نوشته ام، در جیب خود گذاشته ام، البته نگذاشته ام که خانمم بفهمد. گاهی اوقات می گویم امروز جمله پنجم را به خانم خود بگویم. کمی این تنوع عاطفی وجود داشته باشد. حس خوب. کا چقدر خوب شدیم. گاهی اوقات خانمم می گوید چقدر عوض شدی. اینها خوب است. اینها می ماند. ما در این زمینه ها نه، گاهی اوقات حتی مقایسه که می کنیم می بینیم که دوران عقد ما با همسرمان بهتر بودیم تا دورانی که الآن داریم کنار این زندگی می کنیم. در حالی که ما در نظام فکری اسلام می بینیم که انسان می دانی هر چه جلوتر می رود، حقیقت امر این است که ایمان او کامل شود نه اینکه هر چه جلوتر می رود ایمان او ناقص تر شود. لذا در آن روایت داریم مرد هر چه ایمانش کامل می شود، همسردوستی او بیشتر می شود.
ما همیشه می گوییم یک خسرانی که ما داریم این است چون داخل خانه علمای ما حریم دارد، حیا دارد. کمتر ما می دانیم آنها چه برخوردی می کنند. لذا گاهی اوقات آدم به چنین نقطه هایی دیر می رسد. خدا رحمت کند مرحوم آیت الله حسن زاده آملی را که چطور کنار مزار حضرت شان که در مجاورت خانه شان بود می نشستند و مرتب هر جا بودند مثلاً تلاوت قرآنی، راز و نیازی، بالاخره برای ایشان طلب غفران می کردند. خب اندرونی خانه های اینها خیلی زیبا است. دقیقاً همین اتفاق برای خانه امیرالمؤمنین و حضرت زهرا هم افتاده است. ما خیلی از اندرون خبر نداریم. تنها راوی خانه امیرالمؤمنین و حضرت زهرا وجود مبارک نبی مکرم اسلام است که به آن اندرونی راه داشت.
شریعتی: تلاوت صفحه 518 قرآن کریم.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ‏شریعتی: حاج آقای تراشیون نکته های پایانی را بفرمایید.
تراشیون: اگر اجازه بفرمایید یک نکته ای درباره همین آیاتی که تلاوت شد عرض کنم چون مرتب با موضوع این جلسه برنامه ما هم هست و آن این است که انسان وقتی که از خدا دور می شود، به نوعی کفر می ورزد، اصلاً حال او بد می شود و لذا معمولاً شما در دنیای معاصر نگاه هم که می کنید می بینید هیمنطور است. یعنی انسان ها دنبال یک پناهگاه آرام بخشی می گردند. در همین ایام کرونا وقتی گزارشاتی می آمد که گرایش به پرستش، گرایش به خدا، گرایش به معنویت در جوامع بشری، به خاطر این تلاطم روحی ای که شکل گرفته بود بیشتر شده بود. و در ادامه هم در همین آیات خداوند متعال اشاره به این می کنند که یکی از عواملی که می تواند انسان را در آن سلامت نفس، سلامت شخصیت قرار بدهد، ایمان است. و ایمان هم می دانید راه های مختلفی می شود برای آن ترسیم کرد که در ایام ماه مبارک رمضان، ماه امیرالمؤمنین هم هستیم، یکی از راه هایی که ایمان انسان تقویت می شود، همان محبت امیرالمؤمنین علی (ع) است که اگر انسان این محبت را در آن سه مرحله قلبی اش، لسانی اش و عملی اش تقویت کند، قطعاً در مسیر ایمان و تکامل ایمان قرار می گیرد چون امام باقر فرمودند: حبنا ایمان و بعضنا کفر که امیدوار ان شاءالله خدا کمک کند که این ایمان داری در ما روز به روز تقویت شود که همان این به همان سلامت شخصیت هم ان شاءالله می انجامد.
شریعتی: ان شاءالله. خیلی از شما ممنون و متشکرم.