حجت الاسلام تراشیون: بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین. درود بر نبی مکرم اسلام و اهل بیت بزرگوار ایشان می فرستم و عرض ادب و احترام هم به محضر ولی نعمت خود حضرت ولیعصر (روحی اروحنا فداء) دارم. همین جا هم درود می فرستیم بر روح بلند آقا امیرالمؤمنین(ع) که این روزها و شب ها متعلق به این وجود مبارک و نازنین هست. در برنامه های قبلی اگر در خاطر شریف شما باشد ویژگی های یک شخصیت سالم را مورد تحلیل و بررسی قرار دادیم و گفتیم که اگر بخواهیم بنیان خانواده را قوی کنیم خود زن و شوهر باید یک مقداری روی ابعاد شخصیتی خود هم کار کنند و گفتیم که ماه مبارک رمضان هم یک فرصت خوبی برای این خودسازی است که انسان یک مقداری خود را واکاوی کند و ویژگی های شخصیتی خود را بررسی کند و به خود بپردازد و حل کند چون می بینید که ما خیلی مواقع در طول سال هایی که سپری می شود به مردم کار داریم که آن چه گفت و او کجا رفت و چرا این جوری رفتار کرد و شوهر من چرا این جوری است؟ و لذا ماه مبارک رمضان برکت آن در همین هست که انسان بتواند یک مقداری به ویژگی های خود و روحی و اخلاقی و اعتقادی بپردازد و ما هم از زاویه نظام خانواده به این موضوع نگاه کردیم که ان شاءالله بتوانیم پایان ماه مبارک رمضان یک پایانی برای ما باشد که آمادگی بهتری را برای این که بتوانیم در خانواده با یکدیگر برخورد کنیم و گفتگو کنیم و به یکدیگر رشد بدهیم این رقم بخورد. حدود پانزده نکته را ما تا جلسه قبل از ویژگی افرادی که دارای شخصیت سالم هستند بیان کردیم اما امروز می خواهیم آن عواملی که به شخصیت انسان آسیب می رساند را مورد بررسی قرار بدهیم یعنی در اصل کمک کنیم که آن شاهراه هایی که ممکن است که آب به شخصیت ما ببندد و شخصیت ما را تخریب کند را یک آب بندی بگذاریم و نگذاریم که نفوذ کند. برای همین در وهله اول این عوامل را به نوعی بشناسیم. اولین نکته که شاید خیلی مهم هم باشد و با این ماه هم به نوعی ارتباط دارد، افرادی که زیاد غرق دنیا می شوند، شخصیت این ها بیش تر آسیب می بیند. کسانی که سقف زندگی آن ها دنیا است، یعنی اتصالی به فراماده و فرا دنیا و اتصال به آسمان ندارند این ها بیش تر از لحاظ روحی و روانی آسیب می بینند. تجربه هم این را نشان داده است که آدم ها وقتی نگاه می کنیم که کسی که امید او به خدا نباشد و کسی که ارتباط او با خدا کم باشد و کسی که نگاه آخرتی نداشته باشد و معاد باور نباشد و برای معاد خود تلاش نکند، این ها بیش تر در دنیا دچار آسیب های روحی می شوند. شما می دانید که یک بخشی از افرادی که خدای نکرده دست به خودکشی می زنند این ها کسانی هستند که فقط دنیا را می بینند و در دنیا به بن بست می رسند و فکر می کنند که هیچ راهی وجود ندارد و سعی می کنند که خود را هم در همین دنیا تمام کنند ولی ما می گوییم که نه باید نگاه ما به آسمان باشد و نگاه ما بلند باشد و باید بیش از سقف دنیا را ببینیم. اگر دنیا زده شدیم و اگر نگاه ما فقط تا سقف دنیا بود، قطعاً دچار آسیب های روحی می شویم. یعنی وقتی که حتی در خانواده قبلاً هم یک اشاره ای کردیم که یک موقعی هست که همسر من، من را اذیت می کند و آزار به من می رساند. اگر نگاه او دنیایی باشد این آسیب می بیند و حقیقتاً آسیب می بیند ولی اگر بداند که نه ما با خدایی مواجه هستیم و خداوند عادل است و عدالت دارد. بین اصول دین به نظر من یکی از عرصه های مظلوم اصل عدل الهی است. ما روی توحید کار می کنیم، روی امامت و معاد ولی روی عدل الهی خیلی کم کار کردیم. در حالی که در کنار سایر اصول دین شناخت عدل الهی خیلی به آرامش انسان در زندگی می تواند کمک کند یعنی کسانی که باور کنند که خدا عادل است. این را از عمق وجود خود بپذیرند. این ها خیلی راحت تر می توانند با موضوعات دنیا کنار بیایند و از آن عبور کنند. من توصیه می کنم که کتاب عدل الهی شهید مطهری که کتاب فاخر و زیبایی در بحث عدالت الهی هست که آدم یک جایی ممکن است که نیاز به یک مربی هم در کنار مطالعه این کتاب داشته باشد که الحمدلله سال های اخیر حرکت های خیلی خوبی در منظومه فکری شهید مطهری انجام شده است و بالاخره جلساتی تشکیل می شود که با اساتید می شود مرتبط شود و گاهی اوقات از روحانی محل کمک بگیرد و درخواست کند و خود روحانیون محل در مساجد یک شب در مورد عدل الهی بر اساس همین منظومه فکری شهید مطهری با مردم گفتگو کنند. وقتی می فهمیم که خداوند آن جایگاه عدالت و عدالت گستری است خیلی آرامش می گیریم. بعد می فهمد که حتی اگر از این در بیرون رفت و حواس او نبود و پای او با چارچوب در خورد، خداوند موظف است که ما به ازای آن به او پاداش بدهید یعنی در این حد که خدا حواس او به بنده ها هست. اگر یک شخصی با رفتار ناملایم کنار او باشد و تندخو باشد و بدخلق باشد و بداخلاق باشد بداند که اگر او را تحمل کند برای خدا، خداوند هم عدالت را شامل حال این فرد می کند و پاداشی می دهد که یعنی انسانی که می میرد کفن او جیب ندارد، هیچی نمی تواند از این دنیا ببرد. نه دلاری، نه تومانی، نه یورویی و نه نقره ای نمی تواند ببرد. یعنی آن چیزی که می تواند ببرد اعمال او است لذا این صندوقچه را باید پر کرد و اعمال خوب را باید پر کرد و ذخیره را باید به اندازه کافی برای خود داشته باشیم یعنی یکی این است که باور کند که خداوند متعال اگر آزاری به انسان برسد که دست خود ما هم نباشد. یک موقع است که من طرف مقابل را عصبانی می کنم که یک دادی سر من می زند. من باید مراقب خود باشم که رفتار خود را هم کنترل کنم ولی یک موقع است که طرف مقابل عصبی است و بدخلق است و بدعنق است و ناسازگار است ولی من او را تحمل کنم، این پاداش هم به من داده می شود. ماجرای حضرت یونس را من محضر بینندگان عزیز گفتم یا نه؟ این روایت از آقا علی بن موسی الرضا(ع) هست که ماحصل این روایت را به شما می گویم که حضرت یونس یک موقعی مهمانی منزل ایشان آمد و بعد خود حضرت یونس همه کارهای مهمان را هم انجام می داد و پذیرایی می کرد. یک همسری هم داشت که خیلی بدخلق بود و غر و لند می کرد و عصبانیت و بداخلاقی می کرد و تندی به جناب یونس می کرد. مهمان کلافه شد گفت که همه کارها را که خود تو می کنی، این غر و لندها برای چه هست و عصبانیت برای چه هست؟ اگر این زن من بود با پشت دست یک دانه در دهان او می زدم. حضرت یونس فرمودند که این نعمت خدا برای من است. گفت یک موقع من به خداوند عرضه کردم که ما پیامبران الهی ممکن است که یک جایی ترک اولایی کنیم یعنی بین خوب و خوب تر، خوب را انجام بدهیم و برخی از درجات بهشت ما نقص شود، من برای جبران این باید چه کار کنم؟ خدا عرض کرد که بداخلاقی زن خود را تحمل کن که این جبران می شود. این نعمت می شود. یعنی این نیست که شما فکر کنید که حضرت یونس کنار این زن دارد آثار آسیب های روحی و روانی می بیند، وقتی نگاه دنیایی باشد چه طور است و نگاه وقتی که به آسمان باشد چه طور می شود و چه قدر آدم فرق می کند و چه قدر آدم راحت تر زندگی می کند. یک موقعی ما موضوع خانم ها را می گوییم و یک موقع آقایان هم همین طور هستند. شما حضرت آسیه(ع) را ببینید که در کنار فرعون مأموریت تربیت حضرت موسی و نگهداری حضرت موسی را عهده دار می شود و جز چهار زن و یا پنج زن برگزیده عالم امکان می شود. این مقامات را چه طوری به دست آورده است؟ همین بود که برای خدا و برای تربیت و نگهداری یک انسان صالح و شایسته، فرعون را تحمل کرد. فرعونی که ادعای خدایی داشت و به جنگ خدا می رفت و ظلم می کرد. این تحملی که جناب آسیه داشت به او یک چنین مراتب و مقامی را می دهد و لذا ما وقتی نگاه به آسمان کنیم چه قدر آرامش روحی می گیریم. خدا رحمت کند مگر مرحوم حضرت امام(رضوان الله تعالی) نبودند که این همه آزار و اذیت دیدند. یک موقعی شصت تا، چهل تا رادیو به امام بدگویی می کردند. ما یک موقع یک آدم در خیابان رد شود و بدگویی کند طاقت نمی آوریم و اعصاب ما خورد می شود ولی وقتی برای خدا باشد، می بینیم که آن ضمیر مطمئن پیدا می کند و آرامش روحی پیدا می کند و این ها او را آزار نمی دهد. اگر نگاه خود را از آسمان قطع کنیم مطمئن باشید که دچار مشکلات روحی و روانی می شویم بلااستثنا و ماه مبارک رمضان همین فرصت است یعنی فرصتی است که خداوند درهای رحمت خود را گشوده است و آماده است که زمینیان را بهتر از قبل بپذیرد یعنی همیشه پذیرش هست ولی این جا ویژه است یعنی شما هر کاری می کنید می بینید که معادل سازی عبادی شده است یعنی یک خواب که بالاخره خوابی که در ایام دیگر می بینیم عبادتی نیست ولی در این ماه این خواب عبادت است. نفس تسبیح خدا است و این فرصت است. اگر ما ماه رمضان را عبور کردیم و حال ما خوب شد بدانید که توانستیم بین خود و آسمان آشتی ایجاد کنیم و ارتباط برقرار کنیم ولی اگر نشد که نه دیگر دچار همین ابتلائات و مشکلات باشیم و دائم هم روح و روان ما آسیب ببیند و یک آدم درب و داغونی که بچه او به او سلام می کند، نمی تواند جواب بدهد و زن او به او سلام می کند با عصبانیت پاسخ می دهد. در خانم دائم به همه چیز دارد گیر می دهد و به بچه ها آسیب می رساند. یک نکته هم بگویم که این است که وقتی به آسمان متصل می شویم ماهیت دنیا را می فهمد که همین ها است یعنی دنیا تا قبل از عصر ظهور حضرت ولیعصر قرار نیست که گل و بلبل باشد و مشکلات و سختی ها همه جا هم هست و یک جایی شدت آن بیش تر است و یک جایی کمتر است. ماهیت دنیا این است که وقتی بفهمیم که قرار است که این جا مورد امتحان قرار بگیرد و در سختی ها یک جایی قرار بگیرد، همه این ها را درک می کند. من خیلی مواقع در مباحث خانواده و تربیت می گویم که ببینید که ما تلاش می کنیم که اگر همسر من مشکلی دارد مشکل او را رفع کنم و کمک کنیم به این که او اصلاح رفتاری شود و خلقی شود و کلامی شود ولی این تلاش ما به جای این که نتیجه آن صد باشد، نتیجه مطلوب ما را نمی دهد. انسانی که خداشناس باشد همین پنجاه را هم خدا را شکر می کند و الحمدلله می گوید و حتی نه ده درصد باز هم خدا را شکر می کند و هنوز نود درصد آن مشکلات را دارد و بقیه را سراغ سه عنصر مهم می رود یعنی ما در مراودات انسانی خصوصاً در خانواده حتماً از این سه عنصر مهم استفاده کنیم گذشت، مدارا، صبر یعنی اگر در زندگی ما این سه تا عنصر را نداشته باشیم همان آسیب های روحی وجود دارد و دچار مشکلات می شویم یعنی یک آدمی می شویم که دیگر خود ما هم از خود ما بدمان می آید. اگر گذشت را به معنای حقیقی یعنی آدم هایی که گذشت می کنند هیچ وقت از گذشت خسته نمی شوند و این گذشت به آن ها انرژی می دهد. قدرت می دهد و توان می دهد و مدیریت می دهد ولی وقتی یکی دو بار گذشت کردیم ولی بگوییم که تا کی من باید گذشت کنم. واقعاً هم این طور نیست که ما باید بدانیم که گذشت یک موقع ممکن است که شما یک سال مجبور باشید که هزار بار گذشت کنید نسبت به یک فردی و گذشت را داشته باش. این قاعده است و یک اصل است که باید رعایت شود و یا باید مدارا کرد. یک جایی مدارا یعنی این که طرف مقابل مطلوب من نیست و ایده آل من نیست و اگر تلاش هم بکند همین است ولی باید با او مدارا کرد و کنار آمد. ما گاهی اوقات در حوزه دانش آموزی و فرزند می گوییم که یک موقع استعداد فرزند تو بیست نیست و استعداد او پایین تر است و چرا تو باید به او سختی بدهی و به او فشار روحی بدهی که این که استعداد او پانزده است را از او توقع بیست داشته باشی، خود را اذیت می کنی و او را آزار می دهی. این جا باید مدارا کنی و بدانی که او همین اندازه است. حالا یک مینیمم و ماکسیمم بالا و پایینی ممکن است که داشته باشد. یک جایی او را خسته می کنیم و او از همان ظرفیت پانزده خود هم نمی تواند استفاده کند و پایین تر می آید. خود مدارا یک راه حل برای حل بحران ها و مشکلات است و کنار آمدن در زندگی است. یک وقتی صبر را می بینیم که صبر یک عنصر مهمی است. ما فرزندی که اگر خدا به ما می دهد باید از همان دوران طفولیت او را با مقوله صبر آشنا کنیم یعنی دنیا است و صبر آن یعنی اگر در دنیا صبور نباشیم در این دنیا کم می آوریم و این باید همین جوری ادامه پیدا کند یعنی «من المهد الی اللحد» یعنی صبر باید در انسان تجلی داشته باشد. حالا در خانواده هم همین طور است. پس اولین عاملی که به روح و روان ما دارد آسیب می زند که اگر حواس ما نباشد این است که سقف خود را دنیا بدانیم یعنی آدم هایی که دنیوی می شوند شکی نکنند که در برهه هایی در زندگی حتماً دچار آسیب های روحی و شخصیتی می شوند و ممکن است که این ها ادامه هم داشته باشد و یک جایی دیگر کم بیاورند و دیگر خود را رها کنند اما دومین عاملی که روح و روان را آزار می دهد افرادی که با آدم های خوب ارتباط خود را کم می کنند. یعنی ما باید بدانیم که در زندگی خود حتماً یک الگوهای خوبی داشته باشیم. حالا این الگوها یک الگوهایی هست که الان هستند و می توانیم با آن ها ارتباط برقرار کنیم و گاهی اوقات از لحاظ معنوی می توانیم با آن ها ارتباط برقرار کنیم و ممکن است که در کنار ما حضور فیزیکی نداشته باشند ولی می توانیم از سیره آن ها و از کردار آن ها و از کلام آن ها بهره ببریم. الگوها خیلی برای انسان نشاط آور است و برای انسان می تواند شخصیت ساز باشد. در رأس آن الگوی اهل بیت است که وجود مبارک خود آقا امیرالمؤمنین است. کسانی که این ارتباط معنوی را اهل بیت برقرار می کنند خیلی راحت با خود کنار می آیند و خیلی راحت زندگی می کنند. واقعاً یعنی سختی دیگر برای آن ها سختی نیست و لذا این را باید جزئی از زندگی خود و متن زندگی خود قرار بدهیم. این ارتباط باید چگونه باشد؟ من چند تا مرحله را عرض می کنم. یک مرحله از ارتباط این است که انسان به سمت این برود که محبت آن ها را در وجود خود روز به روز افزایش دهد و محبت هم سه مرحله دارد یعنی آن محبت کامل را نسبت به اهل بیت شکل بدهیم. در آن روایت داریم که وجود مبارک نبی مکرم اسلام(ص) خطاب به امیرالمؤمنین علی(ع) فرمودند که علی جان مثل تو مثل سوره توحید است. بعد فرمودند که سوره توحید را یک بار بخواند ثواب یک سوم قرآن را می برد، دو بار بخواند، دو سوم، سه بار بخواند، همه قرآن را اما علی جان هر کسی تو را با قلب خود دوست بدارد یک سوم ایمان او کامل است و یک سوم ایمان را دارد به دست می آورد. هر کسی علاوه بر این که با قلب خود تو را دوست می دارد بر زبان هم این محبت را جاری کند و این گفتن خوب است. شکل های مختلفی دارد یک موقعی من می گویم که انی احبک که علی جان من تو را دوست دارم ولی یک موقع می روم می بینم و زیارت می کنم. ماجرایی در این تفسیر کنز الدقایق هست در ذیل تفسیر سوره توحید آمده است که یک موقعی جمعی دور وجود مبارک نبی مکرم اسلام جمع بودند که یکی شروع کرد برای حضرت در مورد فردی که این تاجری است که صحبت کردن که ما در محله خود کسی را می شناسیم که تجارت می کند و با کشتی تجارت می کند یعنی این قدر وضع او خوب است و آدم خوبی هم هست و از این سودی که می برد، بقیه را هم بی بهره نمی گذارد و کمکی به دیگران می کند. اگر بداند کسی نیازمند است کمک می کند. حضرت فرمودند که آفرین. فرمودند که اگر بخواهید یک کسی را امروز به شما معرفی می کنم که این یک تجارتی کرده است که اگر سود او را بین اهل زمین و آسمان تقسیم کنند، کمترین سهم هر کسی این است که بهشتی می شود. همه با شوق گفتند که بله. حضرت یک اشاره ای کرد و یک مردی داشت می آمد و فرمودند که آن مرد را می گویم. همه روی خود را برگرداندند و دیدند که خیلی ژولیده است و تیپ او به تجار نمی خورد. گفتند این چه طور تاجری است که این جوری است. گفتند که چه کار می کند؟ گفت که بروید خود شما بپرسید. این ها سراغ او رفتند و تا رسیدند هم با این جمله شروع کردند که ای والله، باریک الله پیامبر در مورد تو مژده ای داده است که تو امروز یک تجارتی کردی که خیلی تجارت تو هم پرسود است چه کار کردی؟ خود او جا خورد یعنی یک آن انگار هل کرد. من کاری نکردم. تجارتی امروز نداشتم. یک فکری کرد و گفت امروز صبح از خانه که بیرون می آمدم یاد این جمله پیامبر افتادم که پیامبر فرمودند که «ان نظر الی وجه علی عباده» هر کسی چهره دلربای علی را ببیند عبادت کرده است. گفتند که قبل از هر کاری در منزل امیرالمؤمنین بروم و دقایقی بایستم که حضرت بیرون آمدند یک نگاهی به چهره دلربای علی بیندازم و گفت رفتم و اتفاقاً حضرت بیرون آمدند و نگاهی انداختم و ادبی کردم. پیامبر به این جا که رسیدند باز فرمودند که ای والله عجب عبادتی کردی. این یعنی محبت و یک موقعی مسیر خود را عوض کند و برود آن کسی را که دوست دارد برود ببیند. یک عرض ادبی به او بکند. این یعنی همان محبت و ما هم باید این محبت را نسبت به اهل بیت داشته باشیم. یعنی یک جایی مسیر خود را تغییر بدهیم و وقتی بگذاریم. الان من می خواهم بروم یک زیارتنامه ای بخوانم و وقت بگذارم بین کارهای خود و مخصوصاً این کار، نه این که پیچ تلویزیون روشن است و دارد یک زیارتنامه ای هم خوانده می شود و من هم گوش کنم، این هم خوب است ولی مرتبه بالا این است که مسیر را برای این کار بگذارد و برای این که اثبات کند که این محبت را دارد و دوست دارد. این ها خیلی حال آدم را خوب می کند و خیلی به روح و روان انسان نشان می دهد. خیلی از این آدم هایی که من می بینم و می شناسم و گهگداری می فهمد که خود آن ها می گویند که برنامه او این است که در قم است که هر روز صبح یک زیارت حضرت معصومه می رود. کار من این است که باید بروم. این کار را نکنم روز من آن جوری که می خواهم رقم نمی خورد. وقت می گذارد و مسیر خود را تغییر می دهد. اداره او این طرف است و حرم آن طرف است و سمت حرم می رود و بعد یک زیارتی می کند و بعد سمت اداره خود می رود. این ها روح و روان انسان را می تواند جلا بدهد و آرامش به انسان بدهد و واقعاً انسان نیاز دارد. وقتی که دنیا با این مصائب و مشکلات آن وجود دارد خدا راه دررو هم گذاشته است که یک جایی برود و پناهی بگیرد و آرامشی بگیرد. ما می گوییم که این ارتباط با اهل بیت می تواند این کار را بکند. ما نباید این را در زندگی های خود کم ببینیم. یعنی هر وقتی که حال ما خوب نیست و هر وقتی که روح و روان ما آزرده است یک وقتی برای این کار بگذاریم و بعد بدانیم که نتیجه آن را هم می بینیم. قبلاً یک اشاره ای کردیم که افرادی که روح و روان آن ها آسیب می بیند اصلاً عملکرد آن ها کم می شود و عین ماشینی که زیاد گاز می خورد و کم حرکت می کند. وقتی روح و روان آسیب ببیند انسان این جوری است. به نظر من یک وقتی می گذارد و فکر نکند این وقت دارد کار او را کم می کند و از کار او کم می گذارد، نه، این بداند که دارد این موتور پیشران خود را در طول روز حرکت خود را سریع تر می کند. این وقت نیاز است و ما باید بگذاریم. بعد حضرت فرمودند که اما علی جان هر کسی علاوه بر این که تو را با قلب خود دوست دارد ابراز هم بر زبان می کند و با دست خود هم تو را یاری می کند. فرمودند که ثواب ایمان دارها را می برد و ایمان او کامل می شود. این خیلی ارزشمند است که انسان گاهی اوقات وجود مبارک اهل بیت(ع) را یاری هم بکند. یعنی این در نشر و گسترش اهل بیت کاری انجام بدهد. برخی از بزرگانی که در طول تاریخ چه طوری امیرالمؤمنین را یاری کردند، یکی از نمونه ها مرحوم سید میر حامد حسین لکنویی است که این کتاب العوقات الانوار را دارند. چه قدر ایشان زحمت برای این کشید و برای این که بتواند بخشی از این کتاب را فراهم کند حتی در احوالات او هم نوکری کرد. خود او مجتهد بود و مرجعیت داشت ولی برای امیرالمؤمنین حاضر است که برود نوکری هم بکند چون نوکری ننگ است اما نیز دارد افتخار/ هر کسی نوکر بر حسین گردید آقایی کند.
یعنی بعضی اوقات نوکری برای اهل بیت خود آن آقایی کردن است. یعنی برود وقت بگذارد. الان ما گاهی اوقات محبان اهل بیت هستند که باید بپرسیم که شما با دست خود چه قدر اهل بیت را یاری کردید و چه کار کردید؟ شد که بگویید که من پنج تا کتاب می خرم که مناقب آقا امیرالمؤمنین باشد که این را به پنج تا جوان بدهم و به پنج تا خانواده بدهم. نذر کتاب بکنم که فرهنگ علوی را بتوانم ترویج بدهم و فرهنگ اهل بیت را بتوانم ترویج بدهم. آیا شده است که ما موقوفاتی را ایجاد کنیم که این زمینه ای باشد برای انتقال سیره اهل بیت به کودکان که بگوییم که ما یک مدرسه ای را وقف می کنم که این مدرسه محوریت آن این باشد که در طول دوازده سال هر سال یک امامی را کامل به بچه های ما سیره او را معرفی کند. چه چیزی بالاتر از این که اگر کسی بتواند فرزندی بیاورد و فرزند شیعه ای را بیاورد که این در ذهن او هست که این فرزند او فرزند غدیر است و با این نیت داریم فرزند به دنیا می آید و دارد تلاش می شود و واقعاً هم ارزشمند است. گاهی اوقات ما توجه به این نداریم که با دست خود وقتی یاری کنیم خب یک موقعی ممکن است که در رکاب امیرالمؤمنین قرار بود که شمشیر بزنند ولی الان ممکن است که این فرصت نباشد چه طور یاری کنیم؟ راه آن همین است. گاهی اوقات به شیعیان امیرالمؤمنین کمک کنیم. به نام این که ما محب علی هستیم داریم کمک می کنیم. یک مجموعه ای را من در ایام نیمه ماه مبارک رمضان در قم رفتم دیدم که یک تعدادی از جوان ها هستند که خدا خیرشان بدهد که یک کاری را دارند در ماه مبارک رمضان می کنند که برای نیمه ماه مبارک رمضان یک پویشی راه انداخته بودند، چه قدر زیبا بود که گاهی اوقات جوان های ما چه قدر خوش فکر و چه طور محبت اهل بیت را می خواهند انتقال به دیگران بدهند. پویش کیک در شب ولادت امام حسن مجتبی برای خانواده های نیازمند که امشب که شب ولادت کریم اهل بیت هست این ها هر کدام یک کیکی را سر سفره آن ها باشد. شادی را وارد خانه ها کرده بودند و چه قدر خانواده ها استقبال کرده بودند و این کیک ها را مردم می پختند و این ها فقط واسطه ای بودند که برای توزیع این کار و یا اسباب بازی برای همین شب ولادت حضرت امام حسن مجتبی که این کارهایی است که ما ... این ظرفیت ها وجود دارد و گاهی اوقات مردم پای کار هستند و باید پویش برای آن ها راه بیندازیم و ایده و فکر و پای کار هم می آیند. دوست دارند چون انسان وقتی کار خوب می کند حال او خوب می شود. فطرت انسانی این است که وقتی کار خوبی می کند فطرت انسان به وجد می آید و حض می برد و دوست دارد که دوباره نیمه ماه مبارک رمضان دیگری بشود که این بار به جای این که یک کیک درست کند، دو تا درست کند و ورود پیدا کند چون درک کرده است که چه قدر حال او خوب شده است و لذا ما می گوییم که این برای ثبات و سلامت شخصیت خوب است. یک موقعی در یکی از سخنرانی های خود این را عرض کردم که گفتم اهل بیت درست است که همه وجود ما برای آن ها است ولی یک نکته ای را باید به آن توجه کنیم که حضرات معصومین باید در سبد خانوار ما سهم داشته باشند. ما وقتی می گوییم سبد خانوار که معمولاً دو تا نکته در آن مطرح می شود. یکی باید وقت بگذاریم و یکی باید در حد وسع خود هزینه کنیم. یعنی باید برای اهل بیت گاهی اوقات در سبد خانوار خود هم وقت بگذاریم و هم هزینه کنیم در حد توان خود. من الان هم نمی خواهم بگویم که پولدارها بروند کمک کنند و حتی نظر من این است که یک فردی که نیازمند هم هست باید این جا ورود پیدا کند. در حد خود حالا یکی می تواند پنج میلیون بدهد برای اسباب بازی خریدن برای بچه ها و ممکن است که من نیازمند هم در حد یک گلسر هزار تومانی بتوانم ورود پیدا کنم. خود را محروم نکنم چون من هم نیاز دارم که حال من هم خوب شود. حال او را هم خوب می کند چون این ها گاهی اوقات بیش تر نیاز دارند که حال آن ها خوب شود. روح و روان آن ها آماده شود و جلا داده شود. لذا برای اهل بیت وقتی انسان این مسیر را حرکت می کند، می بیند که این حس خوب شکل می گیرد. من به دوستانی هم که کارهای خیر می کنند، باید بگویم که گاهی اوقات ما نباید آدم ها را محدود در کار خیر کنیم و بگوییم که ما سهم می گذاریم که دویست هزار تومان هر کسی خواست شرکت کند، نه ما زمینه را فراهم کردیم و گاهی اوقات شاید ما بیش تر داریم هزینه می کنیم که بتوانیم این اتصال را ایجاد کنیم ولی یکی خواست پانصد تومان هم کمک کند، بتواند کمک کند و او در حد توان خود بیاید چون مجموعه هایی که کار خیر می کنند لزوماً نباید به آن کمیت توجه داشته باشند. گاهی اوقات به آن کیفیت یعنی این که کسانی که ورود پیدا می کنند حس خوبی پیدا کنند. پس وقتی می گوییم که با دست اهل بیت(ع) را یاری کنیم یعنی همین یعنی ورود پیدا کن. همین مجموعه ای که عرض کردم می گفتند که برخی توان مالی نداشتند. ما به آن ها مواد غذایی می دادیم که این ها برای نیازمندان بپزند. یعنی خود آن ها می توانستند طبخ غذا کنند ولی زمینه پخت آن را داشتند و در همین زمینه وارد شود و بعد حال او خوب می شود و بعد لذت از این قضیه می برد. پس ما دو تا نکته را تا الان گفتم که این ها می تواند به سلامت شخصیت ما کمک کند که اگر به آن بی توجهی کنیم به سلامت شخصیت خود آسیب زدیم. یکی این که بین خود و آسمان اتصال برقرار کنیم و راه های آن هم هست، ماه مبارک رمضان الان دست به نقد جلوی ما هست و می توانیم استفاده کنیم. دوم ارتباط با اهل بیت را تعمیق ببخشیم که گفتیم یکی از راه های آن این است که محبت خود را به اهل بیت ابراز کنیم که آن روایت را از پیامبر گرامی اسلامی عرض کردیم که محبت به اهل بیت سه پله دارد تا به آن تکامل خود برسد قلباً شروع می شود و باید بر زبان جاری شود و در رفتار باید تجلی پیدا کند اما یکی دیگر از راه های ارتباط با اهل بیت این است که ما به آن ادعیه ای که از جانب خود اهل بیت آمده است، انس بگیریم و ارتباط برقرار کنیم و خدا رحمت کند و نور بر قبر آقا شیخ عباس قمی محدث قمی بباراند، این شخصیتی که در دسترس ما قرار داده است که مفاتیح الجنان است که ادعیه اهل بیت در این مجموعه نوشتار و جمع آوری شده جمع شده است. گاهی اوقات با این ها انسان بگیرد و آن زمان هایی که بداند که از امام باقر آمده است و این از امام صادق است و این از آقا امیرالمؤمنین است که استفاده کنیم و بهره ببریم و واقعاً این ها حال آدم را خوب می کند و لذا این نظام ادعیه خوانی هم که وجود دارد که صبح های جمعه دعای ندبه و شب های جمعه دعای کمیل و خود زیارت عاشورا و سایر ادعیه ای که وجود دارد و دعای توسل این ها را یک مقداری با آن مأنوس شویم این ها کمک به این می کند که آن آرامش را و آن شخصیت خود را پیدا کند. یکی از نکاتی که باز در این ارتباط هست این است که انسان گاهی اوقات نیت های خیری را برای اهل بیت داشته باشد. این ها حال آدم را خوب می کند. مثلاً مادر امروز صبح که بلند می شود بین خود و خدا یک پیمان و قراردادی ببند که خدایا امروز به من کمک کن که من هم همه تلاش خود را می کنم که این چند تا بچه شیعه ای که در خانه خود من است و فرزندان خود را یک کمی با آن ها مهربان باشم و با آن ها تندی نکنم و بداخلاقی نکنم. چه چیزی آدم را ناراحت می کند گاهی اوقات در این خیابان ها می رویم که برخی از این دختران و پسران جوان می بیند که ظاهر این ها اسلام پسند نیست و دین پسند نیست و بر اساس آن چیزی که باید باشد نیستند. این ها شاید خیلی هم تقصیری هم ندارند و گاهی اوقات ما پدرها و مادرها نامهربانی با آن ها کردیم و ندانستیم چه کار کنیم.
یک خاطره ای بگویم. یک شهری بودم که تعریف می کردند و می گفتند که چندین سال قبل شاید حدود چهل، پنجاه سال قبل یک مدرسه ای در این شهر بوده است که یک ناظمی داشته است که این ناظم هم متدین و هم مقتدر بوده است. ویژگی ناظم این بوده است که اشکالات بچه ها را بررسی می کرده است و گاهی اوقات بچه بی نظمی می کرده است که اگر پی می برده است که اگر مشکل خود این بچه نیست و پدر او است، پدر بچه را در مدرسه می آورده است و فلک می کرده است. می گفته است که این بچه تقصیر ندارد و تو مقصر هستی. نمی خواهم بگویم که باید این ها اتفاق بیفتد. گاهی اوقات این را باید بدانیم که یک جاهایی که خود ما یک موقع می گویند که بچه ما نماز نمی خواند، روی بچه ناملایمات را اجرا می کنیم و داد و بیداد و ناملایمتی ولی گاهی اوقات پدر و مادر باید بنشینند و مقابل هم بگویند که چرا این بچه ما نماز نمی خواند؟ بعد به نتیجه می رسند که خود آن ها مقصر هستند و بعد بابا یک دانه در گوش مادر بزند و مادر هم یک دانه در گوش بابا بزند. بگوید که ما مقصر هستیم و ما ایراد داشتیم که بچه ما این جور شده است. گاهی اوقات این اتفاق می افتد. گاهی اوقات ما محب اهل بیت هستیم و این بچه های اهل بیت هستند و هر کدام از خانه های ما می تواند به سربازخانه امام زمان باشد و سربازخانه امیرالمؤمنین باشد و یا سربازخانه امام حسین باشد. ما باید توجه کنیم که چه کار در خانه کنیم. مادر گاهی اوقات این نذر را بکند و این توجه را بکند که امروز با این بچه هایی که شیعه امیرالمؤمنین هستند، من تندی نکنم و بداخلاقی نکنم. اصلاً خوب با آن ها رفتار کنم و اگر اشکالی دارند اشکال آن ها را ببینم که چه طور رفع کنم. این جوری هست و پدر هم همین طور و گاهی اوقات زن و شوهر با همدیگر همین طور. امروز به خاطر امیرالمؤمنین امروز من مرد با همسر خود خوب باشم و خوب عمل کنم حتی اگر او خطایی کرد، من به آن خطا بی اعتنایی کنم و بی توجهی کنم و بیش تر به او مهربانی کنم. این ها می تواند زمینه ساز و یاری رسان باشد که من که اهل نماز هستم و من که اهل روزه هستم بچه های من اخلاق علوی را در من ببینند و اخلاق حسنی را در من ببینند و اخلاق فاطمی را هم در من ببینند. این یاری رساندن به اهل بیت در عین حال این که حال خود ما را هم به این واسطه خوب می شود.
شریعتی: با احترام کلام وحی را بشنویم و در خدمت شما هستیم در بخش دوم گفتگوی خود.
صفحه 511 قرآن کریم
شریعتی: اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. یک سلام هم به امام رضا(ع) کنیم و ان شاءالله زائرین حضرت و مجاورین آن حضرت برای همه مخاطبین ما و برای تمام مردم عزیز و نازنین ایران دعا کنند که بهترین برکات در شب های قدر نصیب ما شود. برای مشارکت در طرح فرزندان غدیر هم به سایت ما می توانید مراجعه کنید و هم به کانال ما مراجعه کنید. حاج آقای تراشیون دعا کنید. حسن ختام برنامه امروز ما یک گزارشی از یک دیدار است. روایت یک دیدار است که خیلی جالب است و خیلی دل انگیز است. یک خانمی بر اثر عارضه قلبی دو تا فرزند خود را از دست می دهد و بعد نیت می کند که برای به نیت فرزندان خود در طرح فرزندان غدیر شرکت کند و اتفاقات خوب و قشنگی برای او رقم می خورد که ان شا ءالله خواهیم دید.
حجت الاسلام تراشیون: خدایا، خداوندا در این شب ها و لیالی قدر مقدرات همه ملت ما و همه مردم خوب ما را به خوبی رقم بزن.