اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

1401-01-22-حجت‌الاسلام فرحزاد -شرح دعای 35 صحیفه سجادیه (تسلیم و رضایت در برابر پروردگار)

آقای شریعتی: بسم الله الرحمن الرحیم. سلام می‌گویم خدمت تک‌تک عزیزانم. خانم‌ها و آقایان، مخاطبان جان، اهالی ماه مبارک رمضان. به سمت خدای امروز خیلی خیلی خوش آمدید. حجت‌الاسلام فرحزاد: خدمت شما و همه بینندگان عزیز عرض سلام دارم و آرزوی قبولی طاعات. من همیشه عرض کرده‌ام شراکت کامل. یعنی دعا یک شرکت بین‌المللی است و این دعایی که ما بعد از نمازها در ماه رمضان می‌خوانیم، بنده در طول سال مقید هستم بخوانم. «ادخل علی اهل القبور» یعنی همه قبرستان‌ها، همه فقیرها، همه آنهایی که گرسنه هستند، همه آنهایی که زندانی هستند، مریض هستند، قرض دارند. نمی‌گوید که مؤمن باشد، هم‌کیش من باشد، هم‌وطن من باشد. «اللهم فرج» یکی از چیزهایی که باعث اجابت دعا می‌شود، فراگیری دعاها هست که مثل خود خدا که نظر به همه هستی دارد، ما هم نظر به همه داشته باشیم. به همه موجودات دعا کنیم. «اللهم فرج عن کل مکروب» هر گرفتاری را خدایا گره‌اش را باز کن، هر زمین‌خورده‌ای را بلند کن، هر گمراهی را نجات بده. دو سه جای این دعا درباره دین است.

آقای شریعتی: ان شاءالله. خیلی خوب. در محضر سحیفه نورانی سجادیه هستیم و فرازهای آن را در ماه مبارک رمضان هم مرور خواهیم کرد و شرح آن را خواهیم شنید. با بیان حاج آقای فرحزاد عزیزمان دعوت می کنم دوستان تا پایان با ما همراه باشند.
حجت الاسلام فرحزاد: بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین. اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. دعای سی و پنج درباره رضا و تسلیم است که در تقدیرات الهی راضی به رضای خدا باشیم. «اللَّهُمَّ فَاجْعَلْ نَفْسِي مُطْمَئِنَّةً بِقَدَرِكَ رَاضِيَةً بِقَضَائِكَ» که در زیارت امین الله هم هست. یک فراز این دعا این است: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ طَيِّبْ بِقَضَائِكَ نَفْسِي»‏ خدایا قلب من، نفس من را دلخوش کن، پاکیزه کن که راضی به قضا و قدر تو باشد. آنچه که تو برای من بریدی. «وَ وَسِّعْ بِمَوَاقِعِ حُكْمِكَ صَدْرِي» خدایا آنچه که در تقدیرات من تو حکم بریدی و برای من مقدر کردی، من را سینه دارم کنم. شرح صدر بده که ظرفیت آن را داشته باشم که بپذیرم. «وَ هَبْ لِيَ الثِّقَةَ لِأُقِرَّ مَعَهَا» به من یک وثوق و اطمینانی بده که من کارهای تو را امضا کنم که قضا و قدر تو جزء خیر و خواهی من نیست. حالا این را مفصل باز می کنیم که خدا در میان هزاران گزیده بهترین ها را برای ما می برد ولی اطمینان این مهم است که ما بدانیم که خوش نویس است و نخواهد بد نوشت. این جمله هم جمله عجیبی است. یعنی واقعاً یک دریا است. «وَ اجْعَلْ شُكْرِي لَكَ عَلَى مَا زَوَيْتَ عَنِّي أَوْفَرَ مِنْ شُكْرِي إِيَّاكَ عَلَى مَا خَوَّلْتَنِي» یک موقعی ما شکر می کنیم خدایا نعمت سلامتی دادی، امنیت دادی، ایمان دادی، معرفت دادی، آب دادی، غذا دادی، نان دادی، چی دادی، چشم، گوش، لباس، بدن، همه چیز. شکر بر داده ها. اینجا این شکر برعکس است. امام سجاد برای شکرگزاری یک درجه بزرگی باز کرده است. می گوید خدایا شکر من را بر آنچه که ندادی، از من منع کردی، دور کردی، بر نداده ها، شکر من را بر نداده ها بیشتر قرار بده تا شکر من را بر داده هات. یعنی میلیون ها بلا را از ما دفع کردی. ما زندان نیستیم، ما مرض لاعلاج نداریم، بچه معلول نداریم، چی نداریم، چی نداریم. بخواهی بشمری، نداده ها که نداده که نباید هم بدهد و الحمدلله که نداده است. من میلیون بار باید تصادف می کردم نکردم. نشده است. بر نشده ها شکر من را بیشتر قرار بده تا به شده ها. این هم یک کمی شاید زیبا نباشد ولی خب اشکالی ندارد. آقای حجازی خدا او را حمت کند، پدر ایشان خیلی مرد فهمیده و بازاری ای بود. ایشان می فرمودند یک بنده خدایی از موجهین اصفهان، به من گفت حاج آقا من خیلی شکر خدا را می کنم. چی به من داده، چی به من داده است. و فکر می کنم حق شکر خدا را ادا کردم. گفتم فکر نمی کنم. خیلی چیزها هست که اصلاً ما درک نمی کنیم، اصلاً به ذهن ما هم نمی آید. گفت مثلاً؟ عذر می خواهم شاید کمی تعبیر آن زشت باشد. گفتم اگر خدای ناکرده، خدای ناکرده یک خواهر بدنام و بدکاره خدا به تو می داد، گفت: نه، نه. من فکر این یکی را نکرده بودم. یعنی یک وقت می بینی یک کسی از بستگان نزدیک شما یک کارایی می کند که تمام حیثیت و آبروی شما از بین می رود. این را ندادی. الحمدلله ندادی. لذا حضرت می گفت شکر. می گفت اصلاً بعضی چیزها به ذهن ما خطور نمی کند که مثلاً یک بنده خدایی زنگ زده بود گفته بود من هر کجا می روم خواستگاری کسی به من زن نمی دهد. گفتم چرا؟ گفت بدن من بوی تعفن می دهد. با هیچ دارو و درمانی هم خوب نمی شود. اصلاً به ذهن ما خطور می کند که بدن ما بود بدهد؟ مثل مردار. هیچ نوع علاجی هم در دنیا پیدا نشده است. حضرت علی می فرماید شکر من را بر نداده ها بیشتر قرار بده تا به داده ها. «وَ اعْصِمْنِي مِنْ أَنْ أَظُنَّ بِذِي عَدَمٍ خَسَاسَةً، أَوْ أَظُنَّ بِصَاحِبِ ثَرْوَةٍ فَضْلًا» خدایا به من فهم و شعور بده و من را حفظ کن از اینکه یک آدمی که فقیر است و ضعیف است، فکر نکنم خدای ناکرده آدم پستی است. یک آدمی که ثروتمند است، فکر کنم آدم خوبی است. معیار من غنا و فقر دنیایی نباشد که برای خیلی ها هست. بعد حضرت می فرماید چون شریف کسی است که طاعت تو، بندگی تو، او را بزرگ و شریف کرده باشد و عزیز کسی است که بندگی و عبادت تو او را عزیز کرده باشد. باز حضرت درود می فرستد «فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ مَتِّعْنَا بِثَرْوَةٍ لَا تَنْفَدُ» خدایا یک ثروت و غنایی بده که تمام شدنی نیست. مثل بندگی، ایمان، عقل، فهم، شعور «وَ أَيِّدْنَا بِعِزٍّ لَا يُفْقَدُ» یک عزتی به ما بده، کمک مان کن که تمام نشود، مفقود نشود. «وَ اسْرَحْنَا فِي مُلْكِ الْأَبَدِ» ما در زندگی جاوادانه ابدنی که خوشی دائم، راحتی دائم، آرامش دائم است، در آنجا ما را قرار بده، «إِنَّكَ الْوَاحِدُ الْأَحَدُ الصَّمَدُ» تو واحدی، تو احدی، تو صمد و بی نیاز هستی «الَّذِي لَمْ تَلِدْ وَ لَمْ تُولَدْ وَ لَمْ يَكُنْ لَكَ كُفُواً أَحَدٌ» این دعا مختصر ولی خیلی محتوای آن محتوای مهمی است.
چند نکته را ما هفته قبل گفتیم که باید ما راضی به رضای خدا باشیم. چند نکته را هم این هفته عرض می کنم که نکته مهمی است.
آقای شریعتی: تمام این نکاتی که در این جلسات ما از زبان شما شنیدیم و در واقع از بیان و زبان و آن دل پاک و باصفای امام سجاد، برمی گردد به اینکه خلوت داشته باشیم. یعنی نعمت ها را دیدن یا حتی آن نعمت هایی را که نداده را دیدن حتی، این خلوت می خواهد و به نظرم ماه مبارک بهترین فرصت است.
حجت الاسلام فرحزاد: بهترین وقت است. مرحوم علامه طباطبایی مکرر از ایشان سؤال کردند که یک وصیت سفارش ویژه داشته باشی چیست؟ فرمودند: مراقبه، مراقبه، مراقبه. مراقبه هم بدون خلوت نمی شود. یعنی انسان باید در خلوت خودش یک برنامه ریزی بکند، خودش را مواظبت کند. پیغمبر ما چه قبل از بعثت و چه بعد از بعثت، گاهی چهل روز می رفتند خلوت. در غار حرا می ماندند. برای او آب و غذا می آورند. حتی خانه نمی آمد. اعتکاف می کردند. خلوت داشتند. انسان از خلوت می تواند از خدای متعال سرمایه بگیرد به همه عالم تقسیم بکند. تمام اولیای خدا خلوت داشتند. ببینید از خدای متعال بخواهیم که این فهم را به ما بدهد. او فعال مایشاء است. و این آیه قرآن است. «ان الله یفعل ما یشاء» در قرآن هم تکرار شده است. همه کارها دست خدا است. این را شک نکنید.
یک دعایی در مفاتیح همان اولش هست خیلی دعای خوبی است. این را هم بینندگان عزیز بخوانند خیلی زیبا است. صبح و شام سه بار. «الحمدلله الذی یفعل ما یشاء و لا یفعل ما یشاء غیره» آب پاک دست همه می ریزد. خدا را شکر می کنیم که هر چه خودش می خواهد انجام می دهد و هر چه غیر او می خواهد انجام نمی دهد. یعنی کار دست خود او است. یفعل ما یشاء و لا یفعل ما یشاء. آقای دولابی یک جمله قشنگی می فرمودند. می فرمودند بعضی از دعاهای ما هم که مستجاب می شود، می خواسته آن کار را انجام بدهد. خواست ما با خواست او موافق درآمده است، ما طبل می زنیم دعا ما را مستجاب کرده است و الّا جاهایی که خواست او نباشد، تمام انبیاء جمع شوند، اولین و آخرین جمع شوند، خلاف حکمت او  و خواست او نمی کند. آنجایی هم که می شود، می خواسته بشود، حالا اتفاقاً ما هم می خواستیم. چون همین دعا همین را می گوید. «الحمدلله الذی یفعل ما یشاء و لا یفعل ما یشاء غیره» بعد هم می گوید خدا هر خیری که به 14 معصوم دادی، به ما بده، هر شری هم که از آنها دور کردی، از ما دور کن. خیلی دعای کوچکی است و سه بار مستحب است.
او مالک مطلق است، او عالم مطلق است، او حکیم مطلق است، او مهربان مطلق است. تمام مهربانی هایی که امام حسین و اهل بیت او داشتند که ذره ذره شدند، تکه تکه شدند برای اینکه عالم و بشریت را نجات بدهند، شجاعی از محبت خداست، شعاعی از رحمت خدا است، شعاعی از لطف خداست که امام حسین را خلق کرده که انقدر خلق را بخواهد بسوزد مثل شمع که نجات بدهد. پیغمبری مثل رحمة للعالمین. پس سرچشمه او است. او رحمت مطلق است، علم مطلق است، حکمت مطلق است، خیرخواهی مطلق است، رأفت مطلق است، حسن مطلق است، رحمت مطلق است، خیر مطلق است، صلاح مطلق است، همه چیز مطلق است. این طرف ما چی؟ جهل مطلق هستیم، فقر مطلق هستیم.
خدا می داند، شما نمی دانید. ما یک زاویه خیلی ریزی را می بینیم، خدا همه عالم را احاطه دارد و خلق کرده و می بیند. و لذا ما باید تسلیم او شویم نه اینکه او تسلیم ما شود. وقتی خدایی که همه چیز دان است و همه چیز دارد، در مقابل ما که هیچ چیز ندانیم و هیچ نداریم، این باید تسلیم او شود. جاهل باید تسلیم عالم شود. لذا این را باید به خودمان تلقین کنیم. یعنی همین خلوتی که فرمودید، با تفکر. یک بزرگواری حرف قشنگی می زد. می گفت من برای یک موضوعی پریشان بودم چه خواهد شد. می شود، نمی شود. چرا نشود؟ شب خواب دیدم یک فرشته ای در آسمان می گوید: لله الملک. ملک برای خداست. یعنی حاکم عالم هستی، عالم ملک و ملکوت خدا است. چرا نگران هستی؟ یک پادشاهی در این عالم هست که همه اختیارات دست او است و هیچ موجودی هم نمی تواند از فرمان او تخلف کند و سرسوزنی ان الله لا یظلم مثقال ذرة این پادشاه سر سوزن هم ظلم نمی کند. ما چقدر در مملکت راحت می توانیم بخوابیم. اصلاً نباید نگران باشیم. پادشاه مطلق او است. آقای شریعتی عزیز! در روایات و در تعقیبات نماز  را بخوانید. مستحب است بعد از نمازهای واجب این آیات را بخوانیم. «قُلِ اللَّهُمَّ مالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدير» اگر ما بدانیم زمام کار دست ناخدایی است که همه کاره و همه چیز دانا است و همه چیزها را هم به نفع ما انجام می دهد.
آقای شریعتی: یک روزی به این خواهیم رسید. یعنی روزی که پرده ها کنار برود. خوش به حال آنهایی که خودشان رسیده اند.
حجت الاسلام فرحزاد: بله. آن زمانی که به اضطرار می رسیم که دیگر فایده ندارد ولی الآن این حجاب، جهل و نفهمی و پرده های جهل برود کنار برسیم، آرامش مطلق نصیب ما می شود. «لِمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّار» آن موقع هم همینطور است، الآن هم همینطور است، قبل هم همینطور بوده است. لذا می گفت همین که گفتم ملک دست خدا است، به هر کس بدهد عزت، ذلت، رزق، روزی، احیاء، امات است، اصلاً زنده کردن و مردن دست خدا است. دیگر دست کس دیگر چیزی نیست. ترزق من تشاء غیره. رزق دست خدا است. ما تلاش می کنیم ولی اندازه آن دست خدا است. این خیلی به انسان آرامش می دهد. اگر این اعتقاد را، این باور را در خودمان بارور کنیم که خدا از پدر مهربان تر است، از مادر ها مهربان تر است، از معلم و مربی مهربان تر است، از همه انبیاء مهربان تر است و این مهربانی اش را هم در حق بنده هایش پیاده می کند. این روایت از امام صادق «ما فعل الله بالعباد الا الاصلح لهم» شما مثلاً یک نقشه ساختمان خانه می کشید، بعداً هی مهندس یا خودت می گویی کاش اینجا این کار را می کردیم، آنجا این کار را می کردیم، این کار را می کردیم. هی می خواهیم عوض کنیم. ولی در میلیون ها نقشه ای که خدا برای هر کسی تقدیر می کند، برترینی که روی دست او نیست و نخواهد آمد، آن را  «ما فعل الله بالعباد الا الاصلح لهم» یک روایت زیبایی است پیغمبر خدا یک موقعی متبسم و خندان بودند. خب آدم عاقل بی جهت تبسم ندارد. سؤال کردند یا رسول الله! چرا خندان هستید؟ فرمودند من تعجب می کنم برای مؤمن هر چه که خدا می برد خیر و صلاح او است. اگر مثل سلیمان پیغمبر ملک شرق و غرب عالم نصیب او می شود، کان خیرا له. اگر او را در قیچی بگذارند و او را تکه تکه کنند، باز خیر و صلاحش است. امام حسین در گودی قتله گاه عزیز و دردانه خدا است. بدن او زیر سم اسب ها، آن خیر و صلاح است. یعنی یک تقدیری است که ما حکمت های آن را نمی فهمیم ولی خدا می داند. مؤمن هر چه که برای او پیش می آید، از آسمان، از زمین، از هر کجا، در آن حکمت خوابیده است. در آن خیر و صلاح است.
خدا رحمت کند آقای کشمیری را، این ذکر را، این دعا را من زیاد تکرار می کردم در مدتی که خدمت ایشان بودم. یا الله المحمود فی کل فؤاد. دعا است. یا الله. خب ما الله را قبول کردیم. باید حرف های او را هم قبول کنیم. فعل او را هم قبول کنیم. کار او را هم قبول کنیم. یک کسی می گفت من خدا را قبول دارم ولی قول های او را قبول ندارم. مثلاً گفته ازدواج کن ولی حال من بدتر شده است. خب تو ممکن است به خودت اشکال وارد باشد. کارهای ناهنجار کردی، گناه و معصیت کردی.
آقای شریعتی: خیلی وقت ها دیواری کوتاه تر از خدا پیدا نمی کنیم.
حجت الاسلام فرحزاد: بله. ولی من خدا را که قبول می کنم، قول او، فعال او، گفتار او را هم باید قبول کنم. خدا را خشک و خالی قبول کنم که فایده ندارد. یا الله بعدش چی؟ المحمود فی کل فعال. ای خدایی که همه کارهای تو قشنگ است. به این دید نگاه کنیم خیلی قشنگ می شود. ان شاءالله خدا اولاد بدهد اسم او را محمود بگذاریم. محمود هم اسم خدا است و هم اسم پیغمبر است. مثلاً محمد فقط اسم پیغمبر است. ولی محمود هم نام خدا است و هم نام پیغمبر حبیب او است. محمود یعنی ستایش شده. شبیه محمد است. یا الله المحمود فی کل فعال. خدایا هر کاری که تو می کنی قشنگ است. آقای شریعتی من سؤال می کنم. ما می توانیم عالم را عوض کنیم؟ نمی توانیم. جلوی گردش افلاک را بگیریم. عالم را زیر و رو کنیم. آقا شب نشود، روز نشود، پیر نشویم. مثلاً گردش عالم را عوض کنیم. نمی توانیم.
آقای شریعتی: ما زندگی خودمان را نمی توانیم جمع  و جور کنیم چه برسد به عالم.
حجت الاسلام فرحزاد: احسنت. خیلی مواقع مهمترین چیزها را می خواهیم انجام بدهیم اصلاً فراموش می کنیم. ما وقتی جهان را نمی توانیم عوض کنیم، یعنی عالم هستی را، پس بیاییم خودمان را با این عالم و گردش کهکشا ن ها مطابقت بدهیم. خودمان را خواست خدا تطبیق بدهیم. ما که نمی توانیم نعوذ بالله در خدا اثر بگذاریم و او را عوض کنیم. پس بیاییم «اللَّهُمَّ فَاجْعَلْ نَفْسِي مُطْمَئِنَّةً بِقَدَرِكَ رَاضِيَةً بِقَضَائِكَ» بیاییم با این خدا کنار بیاییم. خدا که نمی تواند با نفهمی من راه بیاید. من باید علم و قدرت خدا راه بیایم.
آقای شریعتی: همین شب ها یک کتابی می خواندم از مرحوم آیت الله پهلوانی، مرحوم سعادت پرور، ایشان به شاگردان خود توصیه می کردند وقتی رفتید مشاهد مشرفه حرم حضرت معصومه خب این دیگر تمام شد.
حجت الاسلام فرحزاد: یعنی خودت را تحویل بده. تحویل صاحبخانه بده. شما مهمان هستی. آقای دولابی یک بحث مفصلی راجع به مهمان دارند. می گوید مهمان هیچ فکر و خیالی ندارد. هزار تا فکر و خیال در ذهن صاحبخانه است که من چکار کنم. وقتی شما مهمان شدی، هر کجا بخوابی، هر کجا بنشینی، هر چه به تو گفتند. فقط حرف گوش بده. حرف صاحبخانه را گوش بده. هر چه صلاح تو است انجام بده. چه در دنیا و چه در آخرت. آدم مهمان باشد. مهمان اهل بیت شدی. مهمان شدن خیلی قشنگ است. ببینید این هم از امام سجاد (ع) است. «الرضا بمکروه القضا ارفع الدرجة الیقین» اینکه انسان یک خواسته هایش مطابق خواست خدا است که آن خیلی هنر نیست. یک جاهایی خلاف میل ما است. یک چیز هایی به ما داده است که ما دوست نداریم یا چیزهایی که می خواهیم به ما نداده است. حضرت می فرماید این قضاهایی که کراهت داری، خلاف میل تو است، اگر راضی شدی و امضا کردی، این بالاترین درجه یقین است. جاهایی که اصطکاک داری، بگویی خدایا باشد، من تسلیم هستم. دستت را بالا می بری من تسلیم هستم. و ماه مبارک هم تمرین همین چیزها است. مناجات شعبانیه اولش خیلی قشنگ است. یعنی همش قشنگ است. «وَ قَدْ جَرَتْ مَقَادِيرُكَ عَلَيَّ يَا سَيِّدِي فِيمَا يَكُونُ مِنِّي إِلَى آخِرِ عُمُرِي مِنْ سَرِيرَتِي وَ عَلَانِيَتِي» از ظاهر من، باطن من، دنیای من، آخرت من «وَ بِيَدِكَ لَا بِيَدِ غَيْرِكَ زِيَادَتِي وَ نَقْصِي وَ نَفْعِي وَ ضُرِّي» آب صاف را همان اول دعا ریخت. دعا خوب است، بهانه است که با خدا صحبت کنیم. خدا لطفش را بیشتر می کند، عنایت می کند. بِيَدِكَ لَا بِيَدِ غَيْرِكَ زِيَادَتِي وَ نَقْصِي وَ نَفْعِي وَ جرت جف القلم بما کانوا و ما یفعلون» جرت نه یجری. در لوح محفوظ میلیارد میلیارد سال جلوتر از ازل نوشته است. تقدیراتی که دست ما نیست. مگر افعال اختیاری، تازه آن هم باز در نوشته هست. خیلی قشنگ است. یعنی تمام بندگی ها این است که ما تسلیم و راضی به رضای خدا شویم. نماز بهانه است، روزه بهانه است، قرآن خواندن بهانه است. که من تسلیم این خدایی که علم مطلق است، عالم مطلق است، حکیم مطلق است شوم. حافظ می گوید: شکر ایزد که میان من  او صلح افتاد/ قدسیان رقص کنان ساغر شکرانه زدند. نمی خواهی ملائکه برای تو طبل بزنند؟ ساغر شکرانه بزنند؟ هر وقت بنده ای با خدا آشتی کرد تمام مشکلات حل شد. خدا می خواهد من را زمین بزند، چشم زمین می خورم. تمام شد. گفت کار بهر اوست کو را گردنی است/ سایه که افکنده است او را کار نیست.
آقای شریعتی: به نظرم آن خاطره اصفهان و زاینده رود را الآن بگویید.
حجت الاسلام فرحزاد: بله، آیت الله بهاءالدینی را برده بودیم اصفهان، یک شهر کوچکی هست کنار زاینده رود درچه می گویند. چشمه درچه معروف است. همه هم اهل علم بودند، رفقا بودند، یک سری هم پاسدار بودند. بعد آنجا آقا که نشسته بود تماشا می کردیم. ما هم جوان بودیم همه شوخی شان گرفته بود. یک شوخی شاید خیلی جالب هم نبود. بعضی از رفقا را بلند می کردند و در آب می انداختند. حالا بعضی ها هم شنا بلد بودند، بعضی ها هم نبودند، جاهای کم عمق می انداختند. بعضی از آنها امام جمع بودند می گفتند شما نماینده ولی فقیه را چرا می اندازید؟ زشت است. خلاصه شوخی بود. همه جوان بودند. بعد اینها مقاومت می کردند. یک موقع به هم پچ پچ می کردند که به من حمله کنند. من نه فرار کردم. مثل مرده گفتم تسلیم. گفتند نه، این به درد ما نمی خورد چون مقاومت نمی کردم. در تعزیه یکی نقش شمر را بازی می کند، یکی نقش حضرت ابوالفضل را بازی می کند، نقش امام حسین را بازی می کند. زیباترین نقش ها، نقش آن نعش است. کسی که شهید شده، مرده، فقط جنازه او را می کشند و می برند. بعضی ها نقش نعش را بازی می کنند. این هم راحت تر است و هم هیچ دردسر ندارد. نه رجز می خواهد نه چیزی دیگر. «موت قبل أنت موت» این تسلیم و رضا خیلی زیبا است. که صاحب نفس و اهل دل بوده است همیشه می گفت خدایا بلا و نعمت را جدا جدا به من بده. ماچ و بوسه و نوازش و گوشمالی 

ببینیم کدام لذیذتر است. خدا گوشمالی هم که می دهد شیرین است، نوازش و ماچ هم که می کند شیرین است. لذا می گوید عاشقم بر لطف و بر قهرش به جد. عاشق قهر او هستم، چون در قهر او هم رحمت خوابیده است. «سبقۀ رحمۀ غضب» آیت الله جوادی آملی می فرمایند نه این که اول رحمت بعد غضب. یعنی اصلاً اختیار و امام و پیشوای غضب فقط رحمت است. اصلاً تعبیر ایشان این است کأنک ما قهر و نقمۀ نداریم. اصلاً عذاب نداریم. چون در ذیل رحمت است. یعنی ریشه آن کنده شده است. خیلی بشارت بزرگی است. لذا می گوید اگر این دید را آدم پیدا کرد
عاشقم بر لطف و بر قهرش به جد         بل عجب من عاشق این هر دو ضد
در بلا هم می کشم لذات او         مات اویم، مات اویم، مات او
اصحاب امام حسین از نیزه و شمشیر کیف می کردند و لذا کلاه خود و زره خود را برداشت. کسی که در خلوت با صاحبخانه زد و بند کرده است و یکی شده است.
این را یکی از اساتید ما خیلی قشنگ بیان می کرد و خیلی زیبا بود. می-گفت یک کسی عاشق یک کسی شد مثل مجنون که عاشق لیلی شده است لیلی گفت می گویم تو را در بند ببدند و در شهر بکشند، (27:09 قطعی صدا) منظور من این است که با تو باشم.
هر کجا تو با منی من خوش دلم         گر چه باشد قهر چاهی منزلم
گفت تو با منی؟ گفت آره. گفت بکشیم و برویم. میلیون سال من را در بند کن و بکش و ببر. من اصلاً لذت می برم.
در بلا هم می کشم لذات او         مات اویم، مات اویم، مات او
این هم نهج البلاغه است. امیرالمؤمنین می فرماید کسی طعم ایمان را نمی چشد «لَايَجِدُ عَبْدٌ طَعْمَ الْإِيمَان‏» مزه ایمان، ایمان فقط نماز و روزه نیست، اصل ایمان این است، «حَتّى‏ يَعْلَمَ أَنَّ مَا أَصَابَهُ لَمْ يَكُنْ لِيُخْطِئَه وَ أَنَّ مَا أَخْطَأَهُ لَمْ يَكُنْ لِيُصِيبَه‏‏» کسی طعم ایمان را نمی چشد بداند که هر چه که قرار بوده است به او برسد رسیده است. در کار خدا خطایی نیست. و هر چه هم به او نرسیده است بداند که به او نمی رسد. چرا من به فلان جا نرسیدم، چرا پولدار نشدم، چرا شهرت پیدا نکردم، قسمت شما نبوده است. راضی به رضای خدا شوید. تلاش بیجا نکنید. اگر به این برسید شبانه-روز شما راحت می شوید. این دو حدیث هم تند است. آنهایی که در قضا و قدر خدا را متهم می کنند کم ما گذاشته است، نداده است، دیر داده است، فرمود «يَا عَلِيُّ شَرُّ النَّاسِ مَنِ اتَّهَمَ اللَّهَ فِي قَضَائِه‏» بدترین کسانی هستند که خدا را در تقدیرات و قضا و قدری که برای آنها بریده است متهم می کنند. می گویند خدا ظالم است. برادر من چه شد. خواهر من چه شد. جاری من چه شد. به من اینها را نداد. این بدترین آدم ها هستند. در روایت دیگر داریم، «مَا أَنْصَفَ اللَّهَ مِنْ نَفْسِهِ مَنِ اتَّهَمَ اللَّهَ فِي قَضَائِه‏» در انصاف وارد نشده است کسی که خدا را در قضا و قدر و خواستی که برای ما خواسته است متهم کند. این حدیث هم از احادیث کلیدی است «يَا دَاوُدُ تُرِيدُ وَ أُرِيدُ وَ لَا يَكُونُ إِلَّا مَا أُرِيدُ» ای داود تو یک چیزی می خواهی من یک چیزی می خواهم، ولی بدان که هر چه من می خواهم می شود، ما تو نمی شود. اگر تسلیم خواست من شدید، من خواست شما را هم انجام می دهم.
آقای شریعتی: همان جایی که حاج آقا فرمودند یکی می شود.
حجت الاسلام فرحزاد: یکی می شود. یکی که شد همه مستجاب الدعوه می شود. ولی اگر تسلیم من نشوید «أَتْعَبْتُكَ فِيمَا تُرِيدُ ثُمَّ لَا يَكُونُ إِلَّا مَا أُرِيد» تعبیر آقای دولابی این بود که اگر تسلیم من نشوید شما را نمدمال می کنم. اگر تسلیم نشوید تو را به رنج می اندازم.
این هم جمله قشنگی است. از یک بزرگی پرسیدند اگر در یک کلمه تمام نصیحت ها، تمام خیرخواهی های عالم را بخواهید بگویید چیست؟ ده بار این کلمه را تکرار کرد. پذیرش. خدا هر چه به شما داده است بپذیرید و قبول کنید. خواست خدا را بپذیرید. «قَبُولِ مَنْ يَنْصَحُه‏» ما می گوییم چرا در ایران به دنیا آمدیم؟ چرا چنین شده است؟ چرا این طوری است؟ به زمین و زمان و خدا و پیامبر و همه بد و بیراه می گوییم. کار ما فقط بد و بیراه شده است، ناشکری، کفران نعمت، همه همین شده است. یعنی آن چیزهایی که از خواسته ما بیرون است. من این را باز هم تکرار می کنم. یک کارهایی است که ظلم است، خیانت است، بد است، گناه است، نباید بکنیم، متنفر هم هستیم، محکوم هم می کنیم. خلافی مسئولی می کند، ما می کنیم، امر به معروف و نهی از منکر سر جای خود هست. ولی من با خدا و تقدیرات خدا دارم حرف می زنم. آنهایی که دست ما نیست. فقر ناخواسته است، باران همه می خواهیم بیاید نیامد، من کفر نمی گویم ناشکری نمی کنم. نمی دانم صلاح و مصلحت خدا چیست. من دعا هم می-کنم ولی اگر نیامد با خدا سر و کله نگیرم، سر جنگ نگیرم. راضی به رضای خدا باشم. کم می آورد، زیاد می کند. بعضی مواقع اعمال خود را باید توبه و استغفار کنم. قضا و قدری که دست ما نیست این جاها باید تسلیم و راضی به رضای خدا باشیم. کاری هم از ما ساخته نیست. روغن ریخته شده را نذر امامزاده کنید. چون بخواهید یا نخواهید اتفاق می افتد. این دعایی که خواندم «فقد جرۀ مقادیرک علی یا سیدی» این کلام امیرالمؤمنین است، «جَرَتْ مَقَادِيرُكَ بِأَسْبَابِي وَ مَا يَكُونُ مِنِّي فِي سَرِيرَتِي وَ عَلَانِيَتِي وَ أَنْتَ مُتَمِّمٌ لِي مَا أَخَذْتَ عَلَيْهِ مِيثَاقِي وَ بِيَدِكَ لَا بِيَدِ غَيْرِكَ» جاهایی که دست ما نیست، دست حکومت نیست، دست کسی نیست. این جا باید تسلیم و راضی به رضای خدا بود. این هم روایت قشنگی است. یک نفر خیلی پسر می خواست. می گفت چرا خدا به من دختر داده است؟ حضرت صادق (ع) به او فرمودند اگر خدا بگوید من دختر خوب، داماد خوب، نوه-های خوب برای تو می برم مثل پیامبر ما که نسل او از دختر بود، آیا آن که خدا می برد بهتر است یا آن که تو با عقل نفهمی خود انتخاب می کنی؟ گفت خدا. گفت پس تمام شد. پس سر دو راهی ها خواست خدا.
هر لحظه که تسلیمم در کارگه تقدیر     آرامتر از آهو، بی باک تر از شیرم
هر لحظه که می کوشم در کار کنم تدبیر     رنج از پی رنج آید، زنجیر پی زنجیر
یک نفر به امام صادق گفت آقا حیله چیست؟ چه حیله ای بزنیم؟ فرمود «فی ترک الحیله»         
در طریقت هر چه پیش سالک آید خیر اوست بر صراط مستقیم ای دل کسی گمراه نیست
ما که دادیم دل و دیده به طوفان بلا     بگو بیا سیل غم و خانه ز بنیاد ببر
هزار دشمن ار می کنند قصد هلاک     گرم تو دوستی از دشمنان ندارم باک
سر ارادت ما و آستان حضرت دوست         که هر که بر سر ما می رود اراده اوست
آقای شریعتی: خیلی از شما ممنون و متشکر هستیم. ان شاءالله تسلیم باشیم و خود خدا هم کمک کند. حالا اهمیت شب های قدر هم این جا مشخص می شود یعنی خدایا بهترین ها را برای من ببر.
حجت الاسلام فرحزاد: و دست او است قلم، کتاب، همه چیز، حال توبه، حال استغفار، الهی توب علیه حتی لا اسر، اول خدا باید توبه کند تا من توبه کنم.
آقای شریعتی: «مِنْ أَيْنَ لِي الْخَيْرُ يَا رَبِّ وَ لَا يُوجَدُ إِلَّا مِنْ عِنْدِك‏» تمام خیرها آن جا است که ان شاءالله نصیب ما بشود. صفحه 502 قرآن کریم را عزیزان من تلاوت می کنند. آیات نورانی امروز را در بهار قرآن بشنوید و تلاوت کنید و اهل تأمل و تدبر باشید. بر می گردیم امشب شب عروج و رحلت ملکوتی حضرت خدیجه کبری (س) است. ثواب تلاوت آیات را هم هدیه کنیم به حضرت مادر و ان شاءالله بر می گردیم حاج آقای فرحزاد در بخش دوم گفتگوی ما راجع به حضرت صحبت می کنند که دعوت می کنم با ما همراه باشید. بفرمایید خواهش می کنم.صفحه 502 قرآن کریم
آقای شریعتی: سلام و صلوات و درود خدا بر حضرت محمد مصطفی و اهل بیت پاک و گرانقدر و بزرگوار ایشان. طاعات و عبادات قبول باشد ان-شاءالله. با سمت خدا مهمان شما هستیم. به همه مخاطبان خوب شبکه افق، همه شنوندگان خوب رادیو معارف هم سلام می کنم. از فضیلت ذکر صلوات بر محمد و آل محمد بشنویم و ان شاءالله راجع به مادر و مادربزرگ ما حضرت خدیجه کبری صحبت کنیم.
حجت الاسلام فرحزاد: ما همه دوست داریم با پیامبر و اهل بیت محشور شویم. پیامبر ما فرمود «أَوْلَى النَّاسِ بِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَكْثَرُهُمْ عَلَيَّ صَلَاةً فِي دَارِ الدُّنْيَا» چه کسانی به پیامبر خدا خیلی نزدیک تر هستند؟ آنهایی که خوش اخلاق تر هستند. چه کسانی به پیامبر خدا نزدیک تر هستند؟ فرمود آن کسانی که در دنیا از همه بیشتر صلوات بر محمد و آل محمد می-فرستند.
امشب دهم ماه مبارک رمضان وفات ام المؤمنین و محبوبه پیامبر و عزیز و دردانه خدا حضرت خدیجه کبری (س) است. من همین ابتدا خواهش دارم این چون حق او واقعاً ادا نشده است حالا این دو سه روز مجلس میگیرند، به نام حضرت خدیجه اطعام می دهند، به نام حضرت قرآن تلاوت می کنند. هزار تا صلوات هدیه به این مادر می کنند. چون مال و جان و هستی خود را در راه خدا و پیامبر فدا کرده است و من خواهش دارم که نام خدیجه را احیاء کنند و یک قدم خیری بردارند. حالا کتابی هم که معرفی می کنیم که تقریباً جامع است، شرح حال حضرت خدیجه است همین کتاب را هم هدیه بدهند، بخوانند، مطالعه کنند. فرهنگ ایثار، فداکاری، حالات حضرت خدیجه عزیزانی که می توانند مستندسازی کنند، فیلم بسازند، اشعار برای حضرت خدیجه بگویند. هر کسی هر قدمی که می تواند بردارد. یکی از مراجع در همایش حضرت خدیجه فرمایش خیلی زیبایی گفتند. فرمودند آنهایی که برای حضرت خدیجه قدم خیری بر می دارند شک نکنند که پیامبر و حضرت زهرا و امیرالمؤمنین و امامان ما خیلی خوشحال می-شوند. چون واقعاً این بانو مهجور و غریب است. یعنی بعضی از همسران پیامبر که کاره ای نبودند خیلی بیشتر اسم و رسم و عنوان در مذاهب اسلامی دارند. در حالی که این بانو در سخت ترین شرایط، در شعب ابی-طالب 3 سال آنها را محاصره کردند، همراه پیامبر بوده است، جانفشانی کرده است، فداکاری و ایثار کرده است. این خیلی مهم است. مرفه ترین زندگی را داشته است. همان ایام هم اموال حضرت خدیجه به فریاد اینها می رسید و کمک می کرد. یکی از بستگان حضرت خدیجه شتر بار می کرد در تاریکی آخر شب می فرستاد که کسی متوجه نشود که اینها از بین نروند. می خواهم عرض کنم بی خودی این قدر عظمت پیدا نکرده است. در روایت داریم وقتی بنا بود نطفه حضرت زهرا (ع) بسته شود پیامبر خدا امر کرد خلوت کند که آمادگی پیدا کند، نور حضرت زهرا از غذاها و میوه های بهشتی در وجود او بیاید. از حضرت خدیجه فاصله گرفت. به وسیله عمار پیام داد که همسر عزیزم فکر نکنید که اتفاق بدی افتاده است به خاطر فرمان خدا من 40 روز باید خلوت کنم. بعد این جمله را حضرت فرمودند: «فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَيُبَاهِي بِكِ كِرَامَ مَلَائِكَتِهِ كُلَّ يَوْمٍ مِرَاراً» این قدر شما عزیز و دردانه خدا هستید خدا روزی چندین بار بر ملائکه مباحات می کند که کنیزی در روی زمین مثل خدیجه کبری دارد. خدا به او مباحات می کند. خدا به او سلام می فرستد. این خیلی مهم است. در شب معراج وقتی پیامبر خدا برگشتند در 17 ماه رمضان اتفاق افتاده است، با جبرئیل خواستند خداحافظی کنند فرمودند جبرئیل دیگر فرمایشی امری، کاری نداری؟ گفت یک چیز مانده است و آن این است که خدای متعال به من امر کرده است که خدا سلام خود را به حضرت خدیجه برسانم. من واسطه بشوم و برسانم. و من که جبرئیل هستم سلام من را هم خدمت همسر خود ابلاغ کنید. پیامبر خدا بر حضرت خدیجه وارد شدند، فرمودند خدا به شما سلام رسانده است و جبرئیل امین هم پیک حضرت حق به شما سلام رسانده است. حضرت خدیجه (ع) فرمودند «إِنَّ اللَّهَ هُوَ السَّلَامُ وَ مِنْهُ السَّلَامُ وَ إِلَيْهِ السَّلَامُ وَ عَلَى جَبْرَئِيلَ السَّلَام‏» سلام خود خدا است. سلام از طرف خدا می آید و به خدا هم بر می گردد. یعنی همه چیز او است. و پیک وحی او هم که جبرئیل است بر او هم سلام. به یک معنا یعنی همه عالم سلام است. یک آقایی حرف قشنگی می زد، می گفت در یک سوره قرآن ما در مورد شب قدر داریم. و خدا می گوید «سَلامٌ هِيَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْر» (قدر/5) این را مفسرین و اهل دل و معنا باید معنا کنند که آن شب که نامه اعمال می آید، فرشته ها می آیند، روح که اعظم ملائکه است فقط آن شب نازل می شود کار آنها چیست؟ کار آنها این است «سَلامٌ هِيَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْر» (قدر/5) سلام یعنی چه؟ از طرف خدا سلام و آرامش و راحتی و تقدیرات خوب را می رسانند یا ما تسلیم بشویم و راضی به رضای خدا بشویم. سلام خیلی جمله بلندی است. در بهشت شاید از احکام دنیایی همین یکی باشد. «لا يَسْمَعُونَ فيها لَغْواً وَ لا تَأْثيماً ِالاَّ قيلاً سَلاماً سَلاماً» (واقعه 25 و 26) اصلاً اسم بهشت دارالسلام است. «إِنَّ اللَّهَ هُوَ السَّلَامُ وَ مِنْهُ السَّلَامُ وَ إِلَيْهِ السَّلَامُ» معرفت حضرت خدیجه (ع) خیلی بلند بوده است. یک شبهه بدی دشمنان و منافقین ایجاد کردند که حضرت خدیجه عاشق پیامبر شده است و پیامبر خیلی تمایل نداشتند. تهمت ناروایی زدند. در حالی که پیامبر گفت
اگر مجنون دل شوریده ای داشت         دل لیلی از آن شوریده تر بید
عشق از اول از معشوق سر می زند تا به عاشق جلوه دیگر می دهد. اول پیامبر شیفته او شد که او هم شیفته او شده است. یکی از رفقای ما می-گفت خانم من امام زمان را به خواب دید. شوق زده شد گفت آقا ما شما را خیلی دوست داریم. حضرت فرمودند اصلاً ما شما را دوست داریم. مال آنها محبت است، مال ما تحبب است. یعنی برگشت محبت آنها است. مثل نور خورشید به یک چیز شفاف می تابد نوری که در آن شیء می بینیم مال خورشید است، مال خود آن نیست. لذا می فرماید پیامبری که قلب او مالامال از عشق و محبت خدا بوده است شیفته حضرت خدیجه کبری (س) بودند و این کلماتی که مثلاً در خطبه عقد فرمودند «الحمدلله و زوجنی بخدیجه و کنت لها عاشقا» فرمودند خدا را شکر می کنم که من به همسری حضرت خدیجه در آمدم، شوهر او شدم در حالی که عاشق او بودم. در یک تعبیر دیگر دارد کان لها محبا، در یک تعبیر دیگر دارد وامقا، یعنی شدت محبت. این هم جمله خیلی عجیبی است. «رزقت حبها و احب حبیبها» پیامبر خدا می فرماید مهر و محبت این بانو بر دل من وارد شده است و دوست دارم هر کس که حضرت خدیجه را دوست دارد. در روایت داریم که «كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا ذَكَرَ خَدِيجَة» شاید روزی نبود حضرت خدیجه را بعد وفات ایشان یاد نکند. هر وقت یاد حضرت خدیجه می کردند از مدح و ستایش و تعریف و استغفار و دعا و درود بر حضرت خدیجه خسته نمی-شدند به حدی که بعضی از زن های پیامبر از حسادت و غیرت و تعصب بیجا به پیامبر ایراد می کردند. حضرت خدیجه 25 سال همسر پیامبر بود، آن زمان پیامبر زن دیگر، کنیز دیگری انتخاب نکرد. فقط او تنها بود. زن های دیگر بعد آمدند. در سن بالا هم از دنیا رفتند. حضرت «غَضِبَ غَضَباً شَدِيدا» پیامبر ما غضب شدید کردند که چرا به حضرت خدیجه ایراد می-گیرید. بعد فرمودند: «خدیجه و انا مثل خدیجه» به حضرت خدیجه ایراد می گیرید که سن بالا از دنیا رفت، من چرا او را یاد می کنم، و چرا برای او گریه می کنم. کجا همانند او پیدا می شود. «صَدَّقَتْنِي إِذْ كَذَّبَنِي النَّاس‏» وقتی که مردم مکه من را تکذیب کردند او من را تصدیق کرد. اول بانویی که به پیامبر ایمان آورد. و من بر دین خدا کمک کرد در حالی که مردم مکه از من جدا شدند و من را اذیت و آزار کردند. مال و جان و هستی خود را فدای راه خدا و پیامبر کرد. یعنی من امید دارم به شفاعت این بانوی بزرگوار و قدمی برای حضرت خدیجه ان شاءالله برداریم.
آقای شریعتی: ان شاءالله. ما 30 ثانیه فرصت داریم این کتاب را معرفی کنم. خدیجه بانوی بزرگ اسلام تألیف حاج آقای فرحزاد عزیز. کتاب جامع و روانی است. در دو قطع منتشر شده است. عزیزانی که می خواهند این کتاب را تهیه کنند به بخش فروش محصولات فرهنگی سمت خدا در سایت ما یا به کانال ما در سروش و ایتا سر بزنند و اگر هم موفق نشدند 20000303 شماره پیامک ما است، پیامک ارسال کنند. یک کتابی هم خانم انسیه السادات هاشمی نوشتند خیلی کتاب خوبی است. ماجرای عشق من، در غالب داستان فواصل زندگی حضرت خدیجه را ایشان به رشته تحریر درآوردند. کتاب صوتی هم شده است با صدای من کمترین در سایت ما هست دوستان می توانند مراجعه کنند و گوش کنند و ان شاءالله همه ما مشمول نگاه مادرانه حضرت خدیجه کبری (س) ام المؤمنین بشویم. حاج آقای فرحزاد دعا کنند و به حضرت سلام کنیم.