اعوذبالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صل الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین و لعن دائم علی اعدائهم اجمعین. اللهم كن لوليِّك الحُجَّةِ بن الحسن، صلواتُكَ عليه و على آبائهِ، في هذه السّاعة و في كلِّ ساعةٍ، وليّاً و حافظاً، و قائداً و ناصراً، و دليلًا و عيناً، حتى تسكنه أرضك طوعاً، و تُمتّعَهُ فيها طويلا
بحثی که خدمت دوستان تقدیم میکردیم در مورد بحث اخوت و روابط ایمانی بین مؤمنین بود و بنای ما هم بر این است که این بحث را در جلوههای مختلف ارائه بدهیم و ثمرات این بحث را آرام آرام بحث کنیم. منتهی یک نکتهای در این بحث هست که به تناسب ایام یک اقتضایی برای جلسه امروز ایجاد کرده است عرض میکنم. ببینید که ما عرض کردیم که آن چیزی که ما را به هم پیوند میدهد حقیقت ایمان است و جریان هدایت الهی و نور الهی است که ما را به هم پیوند میدهد و به مقداری میتوانیم آرام آرام روابط خود را هم با هم تنظیم کنیم و اگر بزرگواران خاطر آنها باشد بحث از حقیقت ایمان «و کذلک اوحینا الیک روح من امرنا» ما یک حقیقتی را به نبی اکرم نازل کردیم که آن بود که ما را دارد نورانی میکند و حرکت میدهد و آرام آرام یک حرکت جمعی شکل میگیرد چه در دوره مکه و چه در دوره مدینه. میدانید که ما دو دوره داریم که یک دوره مکی با حضرت داریم که لابهلای جریان کفر داریم زندگی میکنیم، آن موقع هم روابط اخوت و پیوندها هست. بعد در دوره مدینه که صفکشی میشود و دیگر تعبیر مزایله رخ میدهد، دیگر ما از دل کفار در میآییم و صفبندی شکل میگیرد آنجا هم یک اقتضائات و تکالیف دیگری داریم که دیگر صف قتال معرکههای سنگین است و آنجا روابط اخوت جنس دیگری پیدا میکند. طبیعی است که ما در روز خوشی یک جنس روابط با هم داریم و روز سختیها و بلاها جمع ما جمعتر میشود و اقتضائاتی هم دارد و روشن و طبیعی است ولی آن چیزی که در واقع نخ تسبیح این دست برای ما هست و به مقداری که به آن متوسل و متمسک شویم و در مقابل آن خضوع کنیم و روابط ما جمعتر میشود به تدبیر آیات مبارکه سوره آل عمران حبل الله که در بعضی از روایات به امام تفسیر شده است یک معنای دیگر و یک طرف دیگر به تعبیری که حالا آن روی سکه این حقیقتی که ما را به هم پیوند میدهد، حقیقت وحی و قرآن است. من چون در ایام ماه مبارک رمضان هستیم و رزق قرآن را باید یک مقداری از آن بحث کنیم و دیدم که جفا است که اگر ماه مبارک بر ما بگذرد و از قرآن بحث نکرده باشیم لذا این جلسه را میخواهم در مورد قرآن صحبت کنیم و آن استیاد و آن بهرهای که ما باید از قرآن ببریم که به شکلهای مختلفی در قرآن و روایات از آن گفتگو شده است. اگر هم رسیدیم که به بحث اخوت برمیگردیم که بحث خود را ادامه میدهیم. بحث قرآن یک بحث خیلی پردامنهای است و مکرر بزرگان در مورد آن بحث کردند و خود قرآن کریم متصدی معرفی خود است و حضرات معصومین هم همین طور. تعابیر بسیار فوقالعادهای ما در مورد قرآن داریم که یکی، دو تا تعبیر بخوانم. در یک تعبیری از وجود مبارک امام صادق هست که حضرت فرمودند که «قال رسول الله صل الله علی و آله وسلم ان اهل القرآن فی اعلی درجه من الادمیین» کسانی که اهل قرآن هستند بالاترین درجه انسانها را دارند. «ما خلا النبیین و المرسلین» به غیر از درجه انبیاء که شما در واقع ذیل انبیاء به حقیقت وحی میرسید. انسان ذیل نبی اکرم حقیقت وحی را دریافت میکند. ما با قرآن بالاترین درجه خضوع را در مقابل نبی اکرم و خداوند متعال را به دست میآوریم. این تعبیر در این روایت مهم است که اهل القرآن است. اهل القرآن به معنای تلاوت کثیر نیست. اهلیت یک معنایی است که میگوییم که فلانی واقعاً اهل دوستی است، اهل بازی است، اهل دل است، این واقعاً یک تناسبی با آن حقیقت باید داشته باشد. اهل قرآن یک معنایی است که ارتباط دارد و انس در میآید منتهی انس از انس تلاوت شروع میشود و تا آنجایی که انسان واقعاً با قرآن دیگر دارد زندگی میکند. من یک روایتی را چند جلسه قبل خواندم که عرض میکنم که اگر یاد شما باشد روایت در کافی شریف که حضرت فرمودند که کسی در دوره جوانی اهل انس با قرآن باشد، قرآن پوست و گوشت او میشود. یعنی دیگر نمیتواند با قرآن زندگی نکند، اصلاً قرآن را از او بگیرید، دنبال یک چیزی میگردد که آن حقیقت کو. یاد من است که یک استاد بزرگواری داشتیم که خدا او را حفظ کند. ایشان میگفت که من یک موقعی در دانشگاه یک سؤال در امتحانات پایان ترم قرار دادم که به نظر شما اگر یک روزی بلند شوید که ببینید که قرآن نیست، چه حالی به شما دست میدهد؟ این سؤال نمره هم ندارد و هر کسی هر چیزی دل او میخواهد بنویسد. ایشان میگفت که یک عده واقعاً ما با خود فکر کردیم که دیگر احساس خاصی نداریم که باشد یا نباشد. این اهلیت نیست. کسی که اگر اهل آن حقیقت باشد اگر از او جدا کنند این دیگر گمگشته دارد و دنبال این میگردد که این محبوب من کجا است. واقعاً قرآن این جوری است. اینکه در روایت هم دارد که در روز قیامت قرآن به شکل یک جوان زیباروی، یک جوان فوقالعاده در پیش صف همه ملائک و انبیاء و مرسلین و شهدا و صدیقین و مؤمنین عبور میکند و همه میگویند که این چه قدر با ما مأنوس است ولی این از ما نیست. این صدیق نیست، نبی نیست، شهید نیست، همه ما با او نسبتی داشتیم ولی این از ما نیست و این یک چیز بالاتری است که تا خدمت نبی اکرم میرود و در عرش الهی آنجا خود را معرفی میکند و بعد دوباره برمیگردد و بعد شروع به دستگیری کردن میکند و شفاعت هم که مکرر میخوانیم. این اهلیت یک نکته مهمی دارد. ما خیلی روایت داریم که کسانی قرآن میخوانند، حفظ میکنند، روز قیامت میبینند که قرآن نیست. آن سوره میگوید که من را میشناسی، میگوید نه، میگوید که سوره فلان هستم، تو مگر من را نمیخوانی. میگوید چرا، میگوید ولی الان دست تو به من نمیرسد. اگر با من میماندی، من تو را تا فلان درجه بهشت میبردم، بهشتی هست نه اینکه کافر است اهل بهشت است ولی دریافتی از آن سوره نداشته است. اهل آن سوره نشده است. بعضیها اصلاً اهل قرآن نیستند که اینها اهل بهشت نیستند. بعضیها اهل قرآن هستند ولی درجات بهشت انسان در واقع درجات اهلیت ما با قرآن است. این روایت را برای شما بخوانم که ...
شریعتی: از این منظر قرآن یک حقیقت زنده است که اگر این جوری نگاه کنیم تعامل ما با آن فرق میکند و متفاوت میشود.
حجت الاسلام شریفیان: اینکه زنده است، شوخی نیست. شوخی که نمیکنیم که زنده است با شما تعامل میکند. آدمی که حی است یک ارتباطاتی با ما دارد. فقط هم این نیست که روز قیامت با شما یک ارتباطاتی دارد. خیلی روایت فوقالعادهای در مورد این داریم که من توصیه میکنم که همه شما کتاب فضل قرآن را مرحوم کلینی را بخوانند و خیلی هم نیست، شاید بیست، سی صفحه است و روایت آن هم ترجمه شده موجود است. این روایتها را بخوانید. خیلی از مواجه شما را با قرآن تنظیم میکند. روز قیامت میآید و میگوید که من یک تاجی از ایمان به تو میدهم، به برکت من کارنامه تو در دست راست تو است و من تو را از جهنم نجات میدهم و با خدا چک و چونه میکند که خدایا این را به او بده و این را به او بده، بعد خدا میگوید که راضی شدی، میگوید نه بیشتر از این من میخواهم. رزق برای شما روز قیامت میگیرد. «حجیز عنکم العذاب» یک شبیه به این تعبیر است که جلوی این تعبیر را میگیرد و مثل سپر برای شما عمل میکند. چه طور انسانها نسبت به هم سپر میشوند و همدیگر را حفظ میکنند، قرآن روز قیامت این کارها را انجام میدهد. خیلی تعابیر مهمی است که شفاعت میکند. یکی از بزرگترین شفیعان قرآن است. این روایت را برای شما بخوانم که این در مورد از دست رفتن قرآن است. خواندن قرآن و تلاوت کثیر قرآن که ما خیلی روایت دارم که حال مرتح یعنی اینکه شروع کنید بخوانید و به انتهای قرآن که رسیدید، برگردید دوباره شروع کنید. همیشه یک تلاوت مستمر داشته باشید ولی این دریچهای است که دارد اهلیت انسان با قرآن که من یک نکتهای در مورد اهلیت باز عرض خواهم کرد.
این روایت را ببینید که حفص بن غیاث نقل میکند که حضرت فرمودند که وجود مقدس امام کاظم فرمودند که «یا حفض من مات من اولیاءنا و شیعتنا و لم یحسن القرآن علم فی قبر» بعضیها هستند که از شیعیان حضرت هستند که این دنیا یک جایی یک چیزی هست که دنیا رزق آنها نشد، اهل آن بودند ولی در ظاهر قرآن نتوانستند حفظ کنند. بعضیها واقعاً سواد خواندن و نوشتن نداشتند و اصلاً عرب نبودند و ارتباط کسانی که هیچ انسی با این ... ما با اینکه زبان ما زبان عربی نیست ولی زبان ما یک قرابتی با آن ... به خاطر همین قرابت ما نزدیک است. بعضیها خیلی سخت با قرآن ارتباط برقرار میکنند. حضرت فرمودند که شیعیان ما در عالم قبر به آنها قرآنی که ظرف آنها بوده است به آنها تعلیم داده میشود. بعد حضرت فرمودند که «لیرفع الله به من درجه» چون هر کسی میخواهد به درجه خود به بهشت برسد، با قرآن میرسد. باید قرآن را بلد باشیم. این به این معنی نیست که هر کسی شیعه است، همه این درجات قرآن در قبر به او تعلیم میشود، این نیست و این را نمیخواهد بگوید. به ظرفیت ایمان او قرآن او را به او میدهند. بعد حضرت در یک روایت دیگری که خیلی عجیب است که حضرت فرمودند که البته آن کسانی که در دنیا با قرآن مأنوس شوند و به آن درجه ایمان برسند، مثل طعام شیرینی است که ... که این تعبیر لطیفی است. حضرت فرمودند که بعضیها قرآن در دنیا دارند، ایمان هم دارند. بعضیها ایمان دارند ولی قرآن را ندارند این ظاهر قرآن است و باطن قرآن که ایمان است و انسان بدون قرآن که مؤمن نمیشود. آن حض ابتدایی که انسان را به سمت ایمان حرکت میدهد حقیقت قرآن، آن حض ابتدایی همین است که میگویند بخوانید و انس پیدا کنید و تدبر پیدا کنید که اینها حقیقت رسیدن به آن درجه ایمانی است. بعد حضرت فرمودند که «فان الدرجات الجنه» درجات بهشت «علی قدر آیات القرآن» به میزانی که اهلیت این آیات را داشته باشید درجات را به هم زدید. این هیچ منافاتی هم با این ندارد که به میزان درجات ولایت، درجات بهشتی انسان همان است. حقیقت قرآن از دریچه امام در عالم منتشر میشود که اینها یک حقیقت است «کتاب الله و عترتی» «ما ان تمسکتم بهما لن تظلوا من یفترقا» این یک حقیقت است. بعد حضرت فرمودند که در روز قیامت به مؤمن میگویند «اقرء ورقأ» بخوان و بالا برو. ارتقاء پیدا کن. «فیرقأ ثم یرقاء» میخواند و بالا میرود. «یسعی نورهم بین ایدیهم و به ایمانهم بشراکم الیوم جنات تجری من تحت الانهار» یک نوری است که ما را حرکت میدهد و به منزلت آن به بهشت میرود. آن حقیقتی که از قرآن ایجاد شده است. چه طور ما میگوییم که تحمل ولایت کرده است. حضی از امر ولایت را مؤمن شده است. درجات ایمان همین است. اصلاً ایمان چه هست؟ ایمانی است که حضی از امام دارد، ایمانی است که حضی از قرآن دارد. به همان میزان هم حرکت میکنیم. اگر در این دنیا هم به عذری انسان به یک چیزی از قرآن نرسیده است ولی به ایمان خود رسیده است، آن چیز از قرآن را در عالم قبر به تو تعلیم میدهند و میگویند حالا با او حرکت کن. پس یک عده ممکن است که در ظاهر به رزق قرآن نرسند، ما بعضی از کسانی که به درجات بالایی از ایمان رسیدند و به شهادت رسیدند ممکن است که بعضی از آیات قرآن را ترجمه آن را هم بلد نباشند. ما داشتیم آدمهایی که به شهادت رسیدند ولی بعضی از قسمتهای قرآن را انس نداشتند، اینها آن درجه ایمان را دارند و در عالم بعد قرآن را به او میدهند. ظرف آنها آماده است. درست کردند و آن در واقع نور قرآن را گرفتند و آن چیزی که از حقیقت قرآن باید به آن برسد، آن را کامل میکند. این بود آن چیزی که تو فهمیده بودی و از آن طرف بعضیها این تجسد قرآن را دارند ولی ایمان را ندارند. از او میگیرند و دیگر این قرآن را یاد او نمیآید. روایت را ببینید که ابن ابی یعفور نقل میکند که «سمعت ابا عبدالله» امام صادق فرمودند که «ان الرجل اذا کان یعلم السورة» وقتی که سوره را یاد گرفت «ثم نسیها او ترکها» یاد او میرود یا آن را رها میکند. در دنیا «و دخل الجنه» به بهشت میرود و مؤمن هم هست «اشرفت علیهم من فوق فی احسن صوره» آن قرآن و آن سوره در بهشت میآید و با همدیگر ملاقات میکنید. «تعرفنی» من را میشناسی. «فیقول لا» میگوید نمیشناسم. «فتقول ان سوره کذا و کذا» من آن سوره فلان هستم. «لم تعمل بی» به من عمل نکردی. آن اهلیت باید در ساحت عمل انسان خود را نشان بدهد. کی شما اهل آن حقیقت شدید؟ آن حقیقت از قرآن به شما داده شود، شاخصههای آن عمل انسان است. سوره که قرار است که توکل من و شما را درست کند، شما هی بخوانید، هی بخوانید ولی آن توکل در شما متولد نمیشود. شما اهل آن سوره نیستید. به میزانی هم که آن حقیقت توکل در وجود شما متولد بشود و متوسل شود آن سوره در واقع به شما داده شده است. از این تعبیر هم به دست میآید که دریافت شما از سوره صفر و یکی نیست که یا من این سوره را گرفتم یا نگرفتم. به نسبتی که این سوره در قلب شما نفوذ کرده است و وجود شما با آن نورانی شده است و در ساحت عمل شما دارد خود را نشان میدهد، در واقع شما اهل آن سوره شدید.
شریعتی: یعنی اگر ما در سمت خدا یک صفحه تلاوت میکنیم باید حال ما قبل از تلاوت آن صفحه و بعد از تلاوت آن صفحه متفاوت باشد
حجت السلام شریفیان: این کثرت تلاوتها و این زبانها این حتی نگاه کردن به قرآن اینها مدخل یک چیزی است. حالا یک روایت بسیار مهمی است که ذیل «و رتل القرآن» عرض میکنم که حضرت میفرماید که قلب تو را باید جاکن کند، قلب تو هیچ تکانی نمیخورد. داری شعر میخوانی. آواز مگر میخوانی؟ حضرت فرمودند که «لم تعمل بی و ترکتنی» من را رها کردی. «اما ولله لو علمت بی» اگر به من عمل کرده بودی «لبلغت بک هذه الدرجه» تو را تا آن درجه میبردم و «اشارت بیدها الی فوقها» دیگر چیزی بالاتر از این چیزی که الان هست به آن اشاره میکند که تا آنجا باید میرفتی. تقابل را دیدید؟ یک کسی بود که در ظاهر قرآن را بلد نبود ولی آن ایمان را داشت. در عالم قبر به او قرآن را یاد دادند. این طرف یک کسی در دنیا ظاهراً قرآن را یاد گرفته و آن طرف میرود میبیند که نیست. این ترکیب خیلی ترکیب لطیفی است. خیلی این ترکیب مهمی است. این روایت اول بود که اهلیت با قرآن بود. رسیدن به انس حقیقی با قرآن که این انسهای ظاهری که باید تبدیل به آن ساحت نورانی قرآن شود که قلب انسان را نورانی میکند و قوانی انسان را نورانی میکند و عمل انسان را تنظیم میکند.
شریعتی:منشأ این اهلیت کجا است؟ یعنی مثلاً رعایت آیات تلاوت یا طهارت باطنی که چه طوری میشود این اهلیت اتفاق بیفتد که ما اهل قرآن شویم؟
حجت الاسلام شریفیان: در این روایت با عمل اصلاً توصیه شده است. با عمل از شما خواسته شده است که شما آیات «اقیموا الصلاه» را میخوانید باید مداومت بر نماز داشته باشید. «کتب علیکم الصیام» را میخوانید این آیات قرار است که روزه تو را تنظیم کند. با تدبر و با تفکر و با انس آرام آرام باید معارف آن به انسان در ساحت ذهنی انسان بیاید و انسان متعلق شود و مؤمن به آن شود و ایمان در ساحت قلبی اقدام به ساحت در عملی میشود.
شریعتی: آیاتی که تو را وادار به حرکت میکند.
حجت الاسلام شریفیان: فقط این حرکت هم حرکت فقهی نیست و باید و نبایدها نیست. گاهی اوقات حرکت ذهنی است. از تو میخواهد یک چیزی را در عالم ببینی و سر خود را بلند کنی و آسمانها را ببینی و زمین را ببینی و اقوام را ببینی و انبیاء را ببینی. در واقع ساحتهای معرفتی ما را می خواهد ببیند. اینها هم عمل است منتهی عمل ساحت ذهنی ما است و ساحت قلبی ما است و ساحت معرفتی ما است. «من یتق الله یجعل له مخرجا و یرزق من حیث لا یکتسب» قرار نیست که ما این را همین جوری بخوانیم و تکرار کنیم، قرار هست که شما با حقیقت تقوا آشنا شوید و آرام آرام در بنبستها به خدا تکیه کنی. به مقداری که این آرام آرام در وجود انسان بیاید این آیه در وجود شما دارد جاری میشود و شما اهل آن آیه شدید. زندگی کردن با قرآن مهم است. این روایت اول بود.
روایت دوم ـ از معاویه بن عمار نقل میکنند که از وجود مقدس امام صادق که حضرت فرمودند که «من قرأ القرآن فهو غنی» کسی اگر به او قرآن را بدهند غنی شده است. دیگر نیاز به هیچی ندارد. آن رزقی که باید بدهند را به تو دادند. «و لا فقر بعد» هیچی کم نداری و الا اگر قرآن به تو ندهند «ما به غنن» اگر قرآن را به تو ندهند با هیچ چیز دیگر انسان بینیاز نمیشود. چه قدر این روایت مهم است. در یک روایتی میدیدم که حضرت فرمودند که اگر همه عالم بمیرند، از وجود مقدس امام سجاد(ع) است که حضرت سجاد فرمودند که اگر همه عالم بمیرند ذرهای وحشت نمیکنند چون قرآن با من است. قرآن انسان را از غربت در میآورد و قرآن انسان را غنی میکند. یک کالایی است که آن حقیقتی که به انسان باید در عالم داده شود که بقیه کالاها را بتواند استفاده کند. ما نیازهایی داریم، قرآن را که من نمیتوانم بخرم.
شریعتی: با این نگاه این جوری میشود گفت که یک ضرورت زندگی ما است و یعنی باید باشد.
حجت الاسلام شریفیان: اصلاً حقیقت عمود کشیده شده تا زمین است. اگر این ریسمان را بکنند شما دیگر هیچ ارتباطی با خدا ندارید. اگر احساس اضطرار و نیاز به خدا میکنید به قرآن نیاز دارید. حبل ممدود یعنی همین. اینکه بزرگان میگویند که تجافی نکرده نازل شده است یعنی همین است. از آن ریسمان الهی و از عرش الهی کشیده شده است که تا دست شما به آن برسد. «و اعتصموا بحبل الله جمیعا» که عرض کردم که حبل الله یکی از معانی آن قرآن است. یکی از تعابیر آن هم امام است که هر دو هم درست است. امام هم همین طور است که آن حقیقت نوری است که از عرش الهی نازل شده است. «لم یفترقا» قرآن این جوری است و اضطرار انسان این جوری است و از آن طرف انسان اگر میخواهد زندگی کند احساس کند که هر جای زندگی که من نیاز به قرآن دارم. میگردد دنبال میکند که ببیند کجای قرآن دلالت کرده است که من چه کنم. ما در مسائل و سؤالات و مشکلات خود که هزار و یک منبع برای رفع و رجوع مشکلات خود قائل هستیم. به هزار و یک دهان چشم دوختیم که آنها مشکلات ما را حل کنند. خداوند متعال که شوخی که نیست که ما که هزار و یک کتاب رمان و داستان خواندیم ولی خداوند متعال هم یک جا تجلی کرده است و یک کتاب به شما داده است. بد نیست که شما تا آخر عمر خود یک بار این کتاب را بخواند ولی بخواند. این کتاب خواندنی است. این کتاب را سر عقد و رد کردن مسافر اینها هم خوب است ولی فقط این نیست. آدم سر سفره عقد و زندگی خود و بالای طاقچه خود آن را ببوسد و آن موقع که احساس نیاز کند قرآن را در آغوش بگیرد ولی رفع و رجوع مشکلات ما برگشت به قرآن باشد. خدا هم این کار را با ما میکند. در گوش ما به دهانهای دیگر است. میرویم از آنها میگیریم. خدا هم تو را به زمین میزند. میرویم میبینیم به جایی نرسیدیم و حل نشد. آن قدر تو را به زمین میزند که بفهمی که آنها دستگیر تو نیستند. مکلف اضطرار خود خدا است. کشتی را میشکند و در آب میاندازد. چند جا قرآن این بحث را کرده است که سوار کشتی میشوی و تو را در دریا میاندازد و آن موقع «دعوا الله مخلصین» آن موقع تازه میفهمی که من تازه به یک چیز دیگر نیاز داشتم، خیال میکردم که کشتی من را نگاه میدارد. قرآن یک چنین موقعیتی است. در این روایت حضرت فرمودند که با قرآن بینیاز میشوید. در واقع سرخط بینیازی انسان اینجا است. ما برای سیر شدن خود فقط آیا این روایت فقط نیاز معنوی انسان را میخواهد به یک معنا بگوید؟ خب من برای خوردن هم باید غذا بخورم و برای نیاز اکل و شرب خود هم باید از طعام استفاده کنم که قرآن این را هم پر میکند؟ بله. چه طوری؟ قرآن است که شما را در مسیر اکل و شرب سیر میدهد که شما هر چیزی را نباید بخورید. این خوردن شما باید در یک مسیری باید قرار بگیرد. خوردن شما یک جوری نباید بخوری که از کار خود بیفتی و از زندگی خود بیفتی و از ایمان خود بیفتی و از مسیر حرکتی خود بیفتی. الان یک نفر میخواهد کنکور بدهد، برای او یک سال رژیم غذایی میبندند چون میخواهد یک کاری انجام بدهد. طرف میخواهد یک مسابقه المپیک برود و کشتی بگیرد، یکسال رژیم غذایی دارد و چه تمرینهایی دارد. ما نمیتوانیم قرآن را این جوری ببینیم که همه زندگی را برای یک هدفی تنظیم میکند، برای یک چیز بزرگی. اینکه قرآن غنا است، انسان را بینیاز میکند که تازه میفهمی که من تازه چه باید بخورم و من تازه چه نیازی دارم. ماه مبارک رمضان در قرآن است که به ما گفته است یک ساعتهایی را نباید بخوریم که این به درد شما میخورد. بینیاز شدن با قرآن معنای لطیفی دارد.
این روایت را هم میخوانم که این روایت از وجود مقدس امام صادق است که حضرت فرمودند که «قال رسول الله صل الله علیه و آله وسلم ان احق الناس بالتخشع فی السر و العلانیه لحامل القرآن» اگر ارتباطی با قرآن برقرار کردید بالاترین کسی که شایسته است که اهل تواضع باشد تو هستی. احترام قرآن را نگه دار. تو دیگر حامل قرآن هستی. «ان احق الناس فی السر و العلانیه بالصلاه و الصوم لحامل القرآن» اصلاً انگار شخصیت با قرآن است و ما باید احترام قرآن را نگه داریم. انگار تا شما آبروی این مجلس هستید و شما دیگر نمیتوانید هر کاری بکنید. ماه مبارک رمضان ما یک انسی با قرآن پیدا میکنیم که دیگر هر کاری نمیتوانیم انجام بدهیم. یک جایی پناه بر خدا انسان حامل قرآن شود و بعد سبب باز شدن دهان یاوهگوها شود که قرآنخوانها این جوری هستند. دیگر نمیتوانی این کار را انجام بدهی. این روایت خیلی مهم است. «ثم نادی بأعلی صوته یا حامل القرآن» میگوید که نبی اکرم با صدای بلند فرمود که «یا حامل القرآن تواضع به» با قرآن تواضع کن، قرآن را به تو دادیم که تواضع کنی. «یرفعک الله» خدا تو را بلند میکند. قرآن آمده بود که تو تواضع کنی که خدا دست تو را بگیرد. «و لا تعزز به» یک موقع قرآن را به تو دادند گردنکشی با قرآن نکنی. من صدای فلان دارم و من این قدر آیه حفظ هستم پناه بر قرآن که این شئونات ظاهری قرآن که مهم هم هست تبدیل به بساط تفاخر شود که اگر تکبر کنی و تعزز کنی «فیذلک الله» خدا تو را ذلیل میکند. «یا حامل القرآن تزین به لله» خدا را آراسته به قرآن کن ولی برای خدا. تزین به قرآن گاهی اوقات همین صدای خوش را میگویند که خوب قرآن را بخوان و به بهترین شکل ولی لله خدا تو را زینت میدهد و خدا تو را زیبا میکند. «و لا تزین به للناس» برای مردم این کار را نکنی. با قرآن نمیتوانی این کار را بکنی. اثر معکوس دارد و خدا تو را به زمین میزند. بعد حضرت فرمودند که «من جمع القرآن» کسی اگر اهل قرآن شد و قرآن را حفظ میکند «جمع القرآن» یکی از معنای آن این است که قرآن به این شکل مدون آن نبود کسانی که صحف قرآن را جمع میکردند و دیگر کل قرآن را داشته است و یا یک قسمت عمده قرآن. «من جمع القرآن فنوله» وظیفه تو دیگر این است. «لا یجهل مع من یجهل علیه» کسی به تو جهل ورزید تو نمیتوانی مقابله به مثل جاهلانه کنی. تکلیف حضرت دارد برای شما میگذارد چون شما حامل القرآن شدی و معلم قرآن شدی و حافظ قرآن شدی پس از قرآن حرف میزنی. اگر این نباشد مثل همان میشود که به آنور میروی و میبینی که قرآن رفت. حافظ بودی و حامل بودی ولی آنور میروی میبینی که هیچ خبری نیست. «لا یغضب فیمن یغضب علیه» کسی بر تو خشم گرفته است تو حق نداری بر او خشم بگیری. این خشم این جوری است که حالا کسی یک جسارتی به ما کرد، تو میتوانی مقابله به مثل کنی؟ یک آدابی داریم و یک نسوکی داریم که حرف در مقابل دستگاه دشمن حرف زدن یک قواعدی دارد و الکی نیست. حضرت فرمودند که «و لکنه یعفوا» بدانید که وظیفه شما این است که باید اهل عفو باشید. ای بزرگوارانی که از روابط ایمانی از ما توقع دارید، «یعفوا و یصفح» باید ندید بگیرید. عفو غیر از صفح هست. هر سه تا هم در قرآن هست عفو، صفح، غفران که هر سه تا هست. اینها با هم فرق میکند که ما همه را بخشش معرفی میکنیم که این جوری نیست. عفو بخشیدن انسان است. صفح ندید گرفتن انسان است. ما گاهی اوقات یکی را میبخشیم ولی پوست او را میکنیم و میبخشیم. جا به جا در صورت او میزنیم که تو همان نبودی که ما تو را بخشیدیم. صفح یعنی ندید بگیر و روی خود را برگردان. آبروی طرف را نبر و حالا یک خطایی کرده است. این تعبیر در سوره تغابن است. «و لیعفوا و لیصفحوا و الیغفر» حضرت میفرماید که این غفران از سوره تغابن گرفته شده است. و یغفر، غفران به معنی بخشیدن نیست غفران به معنای پر کردن چالهها است. ما گاهی اوقات یک طرف را میبخشیم ولی آن کسی که خطا کرده است مشکلی داشته است که خطا کرده است و یک ریشههایی دارد که گناه در وجود انسان است که این را پر کن که این خیلی حرف سختی است. ما گاهی اوقات حاضر نیستیم که طرف را ببخشیم، قرآن از ما یک چیز بالاتری خواسته است و گفته است که عفو که باید بکنی که هیچ که بگذر، نادیده بگیر و غفران پر کن، غفران محو الاثر است و پر کردن چاله چولهها است. من گاهی اوقات همسر و بچه خود را که خطایی کرده است میبخشم و در روی او هم نمیآورم ولی اینکه تمام نمیشود تو باید ببینی که مشکلات او چیست که آن را حل کنی. از کجا نشأت گرفته است و آن ریشهها را آرام آرام از بین ببری. حامل قرآن این وظایف را بر عهده دارد نسبت به خطاهای مردم. اینها است که اهلیت برای انسان ایجاد میکند. حضرت فرمودند که «یعفوا و یصفح و یغفر و یحلم» حلم باید داشته باشی و بردبار باشی و در مقابل خطاها و خیلی باید سعه صدر داشته باشی. حلم خیلی معنای وسیعی دارد. حلم یعنی به جا کار کردن. حلم یعنی سکوت نیست. سکوت لازم دارد گاهی و حلم یعنی به جا کار کردن و بردبار کسی است که من یک حرفی به برادر خود میخواهم بزنم که باید خیلی کشیک بکشی که کی آن حرف را بزنی که به جا بنشیند. یک جا حتی میخواهی او را تنبیه کنی، نمیتوانی هر جایی تنبیه کنی. باید جایی تنبیه کنی که برای او مفید باشد. حلیم به یک چنین کسی میگویند. «یا حلیم لا یعجل» کسی که حلیم است عجله نمیکند و به جا عمل میکند. گاهی اوقات انسان سریع باید عمل کند که این هم حلم است چون به جا است. حضرت فرمودند که همه اینها را باید داشته باشی و همه اینها تعظیم القرآن است. به خاطر عظمت قرآن تو از قرآن حرف میزنی که دیگر نمیتوانی هر کاری بکنی. این هم خیلی روایت خوبی بود.
شریعتی: دقیقاً مشابه رفتار ما با ولایت است که اگر منصوب هستیم دیگر نمیتوانیم هر کاری بکنیم.
حجت الاسلام شریفیان: اینجا هم باید زینت بود. من میخواهم دو تا آیه بخوانم. یکی از جاهایی که قرآن جابهجا خود را معرفی کرده است. یکی از مهمترین جاهایی که قرآن از خود پردهبرداری کرده است و یک رزقهای بزرگی را از خود معرفی کرده است سوره مبارکه مزمل است. حالا اگر این بحث تمام نشد شاید من جلسه یک تکملهای در مورد این بزنم ولی این آیات ابتدایی سوره مبارکه مزمل مهم است. من آیات اول را میخوانم که «یا ایها المزمل. قم اللیل الا قلیلا» بیدرای شب را از نبی اکرم خواسته است. همین شب زندهداری که آقا میگویند و این قدر مهم است. «قم اللیل الا قلیلا» کمی از شب را بخواب و بیشتر شب را بیدار باش که در عبارات پایانی سوره مزمل میگوید که حضرت همین جور بود که بعضی از اوقات «نصفه علی او نقص منه قلیلا . او زد علیه» گاهی یک سوم شب و گاهی اوقات دو سوم شب که در این بازه بود. بیداری شب که به این مقدار بود. «و رتل القرآن ترتیلا» رزق اصلی شب قرآن است. بر خلاف چیزی که ما خیال میکنیم نماز است، قرآن است ولی جای قرآن کجا است؟ در نماز است. اصلاً جای قرآن خواندن در روایات ما در نماز شما است. نماز بخوانید سوره حمد، حالا قرائت سوره دارید. یک سورهای میخواهید بخوانید. از سورههای مختلف استفاده کنید. گاهی اوقات حفظ نیستید قرآن باز کنید، قرآن بخوانید. یک سوره را بخوانید. سوره طولانی است و همه را نمیتوانید بخوانید، یک سوره کوتاه بخوانید و یک قسمتی از سوره را به عنوان ذکر که مطلق ذکر در نماز مجاز است. یک قسمتی از سوره به عنوان مطلق ذکر بخوانید نه به عنوان سوره نماز، به عنوان ذکر بخوانید. جای قرآن در شب، دل شب و در نماز است. ترتیل یعنی چی؟ «و رتل القرآن ترتیلا» ترتیل یک معنای ظاهری دارد که از یک نظم و یک شمردگی برخوردار باشد. بعضی از اهل لغت معنا میکنند که الفاظ شمرده شمرده گفته شود و حق الفاظ در قرائت ادا شود. یک نظم و تنظیم در خواندن است که به این ترتیل میگویند که لزوماً با نظم همراه نیست و میتواند تزین زینت با الحانی پیدا کند. این معنای ظاهری ترتیل است ولی در روایات ما از این جلوتر خیلی جلوتر توضیح داده شده است. روایت آن را برای شما میخوانم. این روایت را عبدالله بن سلیمان نقل کرده است که در کافی است. «سألت ابا عبدالله» یکی از امام سؤال کردند که در مورد این آیه که «و رتل القرآن ترتیلا» حضرت فرمودند که از وجود مقدس امیرالمؤمنین، امام صادق از جد خود امیرالمؤمنین نقل میکنند که «بینه تبیان» یعنی آشکار کن الفاظ را و تا اینجا شاید به آن معنای لغوی هم سازگار باشد که درست الفاظ را ادا کن و خوب اینها را بخوان. فقط بحث تجوید هم نیست و از الفاظ حق آن لفظ باید ادا شود. بعد حضرت فرمودند که «و لا تحضوا حض شعر» مثل شعر خواندن به جلو نرو. گاهی اوقات با یک سرعت و آهنگی نخوان که آن حق این آیه ادا نشود. «و لا تنصروه نصر الرمل» شل و ول هم نخوان. حالا من مصامحی دارم معنا میکنم. حضرت فرمودند که در مقابل آن خواندنهایی که حضرت دارند نفی میکنند این اتفاق باید با خواندن الفاظ یک فرصتی در خواندن قرآن به خود بدهید که «افزع قلوبکم الخاصیه» قلب شما ناله او بلند شود. این مهلت را در خواندن قرآن به خود بدهید. ما وقتی پشت سر هم میخوانیم واقعاً دیگر آرام آرام منتقل نمیشویم، خواندنی که قلب انسان را تکان بدهد. در یک تعبیر دیگری باز در آیات شریفه قرآن هست که «یتلونه حق تلاوته» کسانی که قرآن را تلاوت میکنند، دنبال میکنند ولی حق تلاوت را به جای نمیآورند. حضرت فرمود که حق تلاوت این جور ادا میشود که یک جوری انسان آیه را بخواند که اگر در آیات جهنم رفت با او به جهنم بروید و آتش الهی را ببینید. خود را در معرض آتش ببین. خدا با ما شوخی نکرده است، آتشی هست. «نار الله موقده التی تطلع علی الافئده» خود را در معرض آتش ببین.
شریعتی: آقازاده مرحوم آقا شیخ عباس قمی در حالات پدر خود میگفتند که در شبهای ماه مبارک وقتی به این آیه میرسیدند بیحال و بیهوش میشدند «هذا الجهنم التی کنت». امیدوارم بعد از فرمایشات شما یک فصل جدیدی از ارتباط و تعامل ما با قرآن کریم و این حقیقت جاری و زنده برقرار شود انشاءالله ثواب و حض و بهره هم به شما برسد. دلهای ما با تلاوت این آیات انشاءالله جلا بگیرد و نحوه تعامل ما و نحوه قرائت ما با قرآن متفاوتتر از گذشته باشد و در بهار قرآن این آرزو و تمنای ما است. صفحه 501 را تلاوت میکنند آیات نورانی سوره مبارکه جاثیه که به اتفاق راجع به قربانی ماه مبارک رمضان خواهیم شنید. صفحه 501 قرآن کریم
شریعتی: اشاره قرآنی امروز را بفرمایید که حسن ختام امروز باشد و خداحافظی کنیم.
حجت الاسلام شریفیان: بسم الله الرحمن الرحیم. آنکه در سوره مبارکه مزمل داشتیم عرض میکردیم را یک دو تا نکته بگویم که در سوره مبارکه مزمل از این ارتباط شبانه و انس قرآن گاهی تعبیر من این است که این ابتدای سوره مزمل از آبیاری قطرهای وجود انسان دارد خبر میدهد. فرموده است که بعد از اینکه میگوید که قرآن را ترتیل کن با این نکاتی که عرض کردیم و بعد در آیه پنج فرموده است که «انا سنلقی علیک قولا ثقیلا» من میخواهم یک حرف سنگین به شما بزنم. که این قرآن نیست که قول ثقیل است، قسمتی از قرآن مأموریتهای سنگین حضرت بود. به حضرت گفتند که شب بلند شو و یک انسی با قرآن بگیر که من میخواهم بار در آن بگذارم. ما گاهی خیال کردیم که همین جوری میتوانیم بارهای سنگین را به دوش بگیریم. شدنی نیست. باید بار خود را شب ببندی. بیداری شب، نماز، قرآن. بار تو آنجا بسته میشود. «ان ناشئه اللیل هی اشد وطئا و اقوم قیلا» ما شب را برای همین قرار دادیم. آنجا پا سفت میشود، اغض قیلا یعنی گفتههای با قوام و با استوار که آنجا آدم عهدها را میبند و پاهای خود را سفت میکند. «ان لک فی النهار سبحا طویلا» در روز یک مأموریت طولانی داری و در روز که نمیتوانی آن کارها را بکنی. خداوند متعال این ترکیب لیل و نهار را میبینید که قرار داده است، قرار بوده است که ما در شب یک رزقهایی دریافت کنید که وقت آن رزق، روز نیست. در روز باید آن رزق را خرج کنیم. «و اذکر اسم ربک و تبتل الیه تبتیلا» شب تو با قرآن باید تبدیل به انقطاع الی الله شود. باید ببری. متصل به من شوی که قرآن این کار را با تو میکند و الا نمیتوانی که کار خود را انجام بدهی. «و اصبر علی ما یقولون» آن وقت میتوانی صبر کنی. کی ما میتوانیم صبر کنیم؟ پای خود را باید سفت کرده باشی و عهد خود را باید بسته باشی. قرآن این کار را با ما میکند. وسط معرکه بدر و احد قرآن تو را نجات میدهد. وسط ابتلائات زندگی قرآن است که تو را نجات میدهد، وسط معرکه و بلاها و درگیری با فراعنه قرآن است که ما را نجات میدهد.
خدایا به آبروی محمد و آل محمد همه ما را در این ماه دستهای ما را از رزقهای بزرگ قرآن پر کن. خدایا به محمد و آل محمد ما را جز حاملین حقیقی قرآن و اهل قرآن در دنیا و آخرت قرار بده.