اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

1401-01-17-حجت‌الاسلام تراشیون -هنر بهتر زیستن (تلاش در جهت بهبود روابط خانواده)

آقای شریعتی: بسم الله الرحمن الرحیم. سلام می‌کنم به همه عزیزانم، خانم‌ها و آقایان، مخاطبان خوب و نازنینی که الآن با ما همراه هستند. دوستانی که تکرار این برنامه را می‌بینند یا می‌شنوند، ان‌شاءالله که هر جا هستید خداوند متعال پشت و پناه شما باشد، نماز و روزه‌های شما قبول، ان‌شاءالله خداوند توفیق بدهد که شب‌های باشکوه قدر را با تمام وجودمان درک کنیم و ان‌شاءالله بهترین مقدرات برای ما نوشته شود. خوشحال هستیم که امروز هم همراه شما هستیم و با افتخار و با احترام در محضر حاج آقای تراشیون عزیزمان. سلام علیکم و رحمة الله، خیلی خوش آمدید. حجت‌الاسلام تراشیون: سلام علیکم و رحمة الله. عرض ادب و احترام و قبولی طاعات محضر بینندگان خوب برنامه، خدمت حضرتعالی و همکاران محترم شما. امیدوارم این ایام که ایام ماه مبارک رمضان هست و ایامی که برای تهجد، برای عبادت، برای خودسازی فرصت‌های بهتری فراهم شده است را بتوانیم به خوبی از آن بهره ببریم.

آقای شریعتی: ان‌شاءالله. تا چشم به هم بزنیم می‌بینیم ماه رمضان هم گذشت مثل ماه رمضان‌هایی که پشت‌سر گذاشتیم، مثل ماه رجب و مثل ماه شعبان که قطره اشکی شد و رفت. حالا امیدوارم که این ماه رمضان و این فرصت باقیمانده را قدر بدانیم و ان‌شاءالله که خدای متعال هم نظر لطفش را از ما دریغ نکند. با حاج آقای تراشیون داریم در این هفته‌‌ها و این جلسات، راجع به هنر بهتر زیستن صحبت می‌کنیم. اگر خاطر شریف و مبارک شما باشد راجع به نشانه‌ها و علائم و شاخصه‌های سلامت شخصیت صحبت می‌کردیم. چند نکته هم فرمودید و یک گریزی هم زدیم به بحث تربیت فرزند و نکته خوبی هم بود اتفاقاً. امروز ببینیم برای ما چه به ارمغان آوردید و ادامه بحث شما را بشنویم.
حجت‌الاسلام تراشیون: بسم الله الرحمن الرحیم والحمدلله رب العالمین. درود می‌فرستم بر بنی مکرم اسلام و اهل بیت آن پیامبر بزرگوار. عرض ادب و احترام هم دارم به محضر ولی‌نعمت‌مان حضرت ولیعصر روحی و ارواح العالمین المقدمه الفدا.
همانطوری که حضرتعالی هم اشاره فرمودید، در برنامه‌های گذشته بحث سلامت شخصیت را مطرح کردیم و گفتیم که گاهی اوقات برای اینکه یک خانواده رشد یافته‌ای داشته باشیم، باید افراد خانواده روی یک سری ویژگی‌های شخصیتی خودشان کار بکنند.
بد نیست من این را به عنوان مقدمه بحث‌مان عرض کنم و آن این است که موضوع مثل شخصیت، وقتی انسان از آن دوران تربیتی‌اش عبور می‌کند، باید خود فرد تلاش کند که این شخصیت را ارتقا بدهد. اگر ضعف‌هایی وجود دارد، ضعف خود را مرتفع کند. شاید دیگران خیلی نتوانند کمک کنند. یعنی نهایت دیگران توصیه بکنند یا دیگران فقط یک عیب‌یابی‌ای بکنند، عیب ما را به ما بگویند. ولی آن چیزی که می‌تواند اثرگذار باشد، یک کار فردی است و ماه مبارک رمضان هم که ماه خودسازی است و می‌تواند یک بخشی از فعالیت‌های خودسازانه ما در ماه مبارک رمضان اتفاقاً معطوف به همین موضوعات باشد. بالاخره می‌دانیم وقتی شخصیت انسان خوب باشد، چند اتفاق را خوب از قِبَل آن می‌افتد. هم حق ‌الله به این واسطه بهتر رعایت می‌شود، هم حق الناس، هم حق النفس. یعنی شما وقتی شخصیت خوبی داشته باشید، هر سه این حق‌ها را ان‌شاءالله به خوبی می‌توانید ادا کنید ولی افرادی که معمولاً شخصیت‌های پرمشکل و پرآسیبی دارند، هم حق الله آنها از بین می‌رود و آسیب می‌رسد، هم به مردم آسیب می‌رسند، لذا حق‌ الناسی گردن آنها می‌آید و هم به خودشان ظلم می‌کنند و حق النفسی بر گردنشان می‌آید که معلوم نیست روز قیامت آیا بتوانند این را پاسخ بدهند یا خیر. مثلاً خیلی از این خودکشی‌هایی که اتفاق می‌افتد اینها ثمره یک شخصیت معیوب است، آسیب دیده است. یعنی فرد به خودش آسیب می‌زند، یکی از بزرگترین گناهان را دارد مرتکب می‌شود. امیدوارم ان‌شاءالله بتوانیم این حرکت را انجام بدهیم و این ویژگی‌های شخصیتی را در خودمان در این ماه عزیز و پرخیر و برکت تقویت کنیم.
در برنامه‌های قبلی ما به پنج نکته اشاره کرده بودیم. خصوصاً در برنامه آخر اشاره به این موضوع کردیم که افرادی که از سلامت شخصیت برخوردار هستند پرتلاش و خلاق هستند. یکی دیگر از ویژگی‌هایی که بیان شد که گفتیم در کمال تعقل و تفکر با موضوعات مواجه می‌شوند. اما امروز می‌خواهیم ششمین نکته را بیان کنیم و آن نکته این است که معمولاً افرادی که از سلامت شخصیت برخوردار هستند، دائم نگران و دلواپس اتفاقات یا پیرامون خودشان نیستند. معمولاً آدم‌هایی که یک اضطرابی دارند، یک نگرانی‌هایی، یک دل‌نگرانی‌ها و در مشغولیاتی دارند، اینها بدانند که این خودش یک آسیب است، این طبیعی نیست. مثلاً یک موقع می‌بینی به یک مادر می‌گویی بچه‌ات برود بیرون بازی کند. می‌گوید نه، من می‌ترسم. ماشین به او بزند، او را بدزدند، بروند اعضای او را بفروشند. نمی‌دانم چکار بکنند. یعنی هزار و یک دلواپسی را دارد بیان می‌کند. و لذا ما می‌گوییم این مادر باید حتماً یک بازسازی شخصیتی داشته باشد یعنی حتماً یک اشکالی در او وجود دارد. بچه باید برود بازی کند. بله، ما منکر این نیستیم که گاهی اوقات ممکن است انسان آسیب‌هایی را هم ببیند. اگر انسان بخواهد احتمالات را در نظر بگیرد که حتی در خانه‌اش هم نمی‌تواند زندگی کند که نکند زلزله بیاید. یعنی انسان خیلی بلاتکلیف می‌شود. و لذا نه، اصلاً یکی از ویژگی‌های انسان‌هایی که از سلامت شخصیت برخوردار هستند این است که یک مقداری ریسک‌پذیری دارند تا بتوانند رشد کنند و لذا ما هم می‌گوییم که این فضا باید در افراد شکل بگیرد که دائم اضطراب نداشته باشند. البته این را هم بگویم که گاهی اوقات خود جامعه، خود محیط‌های ما می‌تواند این آسیب‌ها را وارد کند. مثلاً می‌بینید گوشی موبایل او را نگاه می‌کنیم، مثلاً ده تا کانال را عضو وقایع و اتفاقات و حوادثی که دارد در دنیا رخ می‌دهد. می‌رود هی اینها را می‌خواند آسیب می‌بیند. یا مثلاً می‌رود صفحه حوادث روزنامه‌ها را اول ملاحظه می‌کند. یا همش روی شبکه خبر است دارد نگاه می‌کند. نه، اینها بالاخره باید خودمان را یک واکاوی‌ای بکنیم. من همیشه به خانواده‌ها خصوصاً مادران بزرگوار، خانم‌های ارجمندمان عرض می‌کنم می‌گویم که مراقب باشیم. امروز که عصر رسانه‌ها و دسترسی راحت به اطلاعات است، خودمان را در معرض همه اطلاعات هم قرار ندهیم. این یک. نکته دوم هم این است که افرادی هم که این اطلاعات را تولید می‌کنند، اینها مراقبت باشند. یعنی من همیشه می‌گویم این هم یک جنبه از حق‌الناس است. یعنی چه؟ یعنی من وقتی می‌دانم یک خبری که ممکن است اصلاً نیازی هم نباشد مخاطب من بداند. یعنی دانستن و ندانستن آن چه فرقی می‌کند. حالا این را هی بیایم مطرح بکنم، هی آن را بازنشر بدهم، هی برای این بفرستم، برای او بفرستم و طرف مقابلم را آسیب بزنم.  مطمئن باشیم که این حق‌الناس گردن ما می‌آید. یعنی برای همین است که ما برای روایات هم داریم. یکی از ویژگی‌های انسان‌های خوب می‌گویند انسان‌هایی هستند که وقتی سخنی می‌گویند، این سخن آنها با تفکر است یعنی همه جوانب آن را می‌سنجند و نکاتی را بیان می‌کنند. مثلاً حتی مردم خانه از بیرون می‌آید. حالا یک تصادفی بیرون اتفاق افتاده است. حالا خانم من بداند یا نداند چه فایده‌ای برای او دارد؟ ولی اگر بگویم اضطراب او را بالا می‌برم. یعنی از فردا نسبت به من دلشوره دارد که نکند آقای ما هم تصادف بکند، نکند او هم آسیب ببیند. خب این را نگویم. بیان نکنم. پس هم خود ما باید در این زمینه آستین بالا بزنیم و مراقبت‌هایی بکنیم، هم اطرافیان باید مراقبت این باشند که دیگران را به دلواپسی و نگرانی نیندازند.
اما برویم سراغ نکته هفتم؛ نکته هفتم این است که افرادی که از سلامت شخصیت برخوردار هستند، در زمان حال زندگی می‌کنند. نه اینکه با گذشته و آینده کاری ندارند. گاهی اوقات مثلاً برخی افراد می‌بینی کاملاً در گذشته دارند زندگی می‌کنند. یعنی چه؟ وقتی پای صحبت او می‌نشینی هی مثلاً پشیمانی‌هایی دارد، ناله‌هایی دارد. ای کاش فلان زمین را خریده بودم، امروز فلان قیمت بود، فلان ماشین را خریده بودم الآن فلان قیمت بود. همش در گذشته است. این خوب نیست. یعنی این خودش یعنی اینکه هم آسیب به شخصیت است و هم نشان‌دهنده این است که ما در سلامت شخصیت نیستیم. ما می‌گوییم از گذشته باید عبرت گرفت. خیلی خوب است. یعنی گاهی اوقات آن هم به صورت کلی، مثلاً من از گذشته‌ام اینطوری عبرت بگیرم که من مثلاً در فلان سال‌ها، دهه گذشته زندگی‌ام، بی‌برنامه بودم. لذا به خاطر بی‌برنامگی خود آسیب‌های زیادی دیدم. الآن باید برنامه‌ریزی داشته  باشم. یعنی اگر هم نگاه به گذشته داریم، این نگاه را داشته باشیم و الآن بتوانیم جبران کنیم و زمینه‌ای باشد برای اینکه بتوانیم ان‌شاءالله دچار آسیب‌های جدیدی نشویم. یا نسبت به آینده همه همین است. آینده ما همیشه می‌گوییم باید یک نگاه مادی به آن نداشت. به آینده باید یک نگاه معنوی داشت. یعنی اینکه من چکار بکنم که رشد بهتری پیدا کنم، چکار بکنم که انسان‌وار‌تر زندگی بکنم. چکار بکنم که بنده خوبی برای خدا باشم نه اینکه بگویم الآن خانه من این است، بروم خانه فلان. فلان جا خانه دارم فایده ندارد، بروم بالای شهر یک خانه بخرم. حالا چکار بکنم؟ مجبور هستم که سر پنج نفر کلاه بگذارم، مجبور هستم فلان کار را بکنم. یعنی نگاه اگر رفت به سمت مادیات، ممکن است انسان حتی دوباره دچار یک آسیب‌هایی در این زمینه بشود.
البته من این را محضر بینندگان خودمان عرض کنم. این نیات انسان‌ها خیلی مهم است. یعنی یک سری نیت‌هایی هم هست آدم انجام می‌دهد خدا برکت در زندگی او ایجاد می‌کند. یعنی یک موقعی من فکر می‌کنم مثلاً اگر خانم من، بچه‌های من در یک سختی‌ای دارند زندگی می‌کنند، خدایا یک کمکی بکن که من بتوانم زمینه آسایش را برای همسر و فرزندانم فراهم کنم. این خیلی نیت خوبی است. یعنی باز از خدا استمداد بجویم نه بنده خدا. نه اینکه بروم فقر خود را، نیازم را، سراغ دیگران بیان کنم. نه، خودم بیایم بنشینم، با خدای خودم معامله کنم و نگاه من هم این باشد که این آسایش، این زندگی خوب برای خانواده‌ام فراهم شود. خدا هم قطعاً این نگاه رحمت و بخشش خود را به ما خواهد داشت. اتفاقاً در روایات داریم یکی از جاهایی که خدا رزق و روزی انسان را زیاد می‌کند، آن خیرخواهی نسبت به خانواده‌اش هست. یعنی خدا اینجا روزی انسان را زیاد می‌کند. این هم یک نکته. در زمان حال زندگی کنیم، برای الآن برنامه داشته باشیم، برای الآن برنامه‌ریزی کنیم. تلاش مجدانه از الآن باشد.
آقای شریعتی: امیدهایمان هم تحت کنترل ما باشد.
حجت‌الاسلام تراشیون: قطعاً همینطور است. یک نکته‌ای دیدید گاهی اوقات مثلاً می‌گوید فلان کار را می‌خواهم از شنبه شروع کنم. یعنی نگاه به آینده. ولی این شنبه انگار هیچ‌وقت نمی‌رسد. من می‌خواهم بگویم که این را بیاییم نگاهی که از همین الآن، اگر کار خیری است، کار خوبی است، بعد همین الآن زمینه و فرصت آن را فراهم کنیم برنامه‌ریزی و اجرای آن. به بعد حواله ندهیم. انقدر این بعدها آمده و نتوانستیم برنامه‌ریز‌های خوبی باشیم. گاهی اوقات خود فرزندان ما هم همین هستند. مثلاً می‌گوییم حالا درس و مشقت را الآن انجام بده که کارت جلو باشد. می‌گوید نه برنامه‌ریزی کرده‌ام از فردا کار را شروع کنم. بعد می‌بینی فردا هم می‌رسد و او کما فی السابق همان رخوت را دارد و کارش را خوب پیش نمی‌برد. لذا بچه‌ها از خود ما پدر و مادرها یاد هم می‌گیرند. گاهی اوقات نوشته‌هایی داشته باشیم، گاهی اوقات برنامه‌‌هایمان را واقعاً برای بچه‌ها علنی هم بکنیم. بچه‌ها هم ببینند. تابلوی کوچکی در خانه داشته باشیم، برگه‌‌ای را به در یخچال نصب کنیم، کارهایمان را بنویسیم. یعنی اینها هم می‌تواند الگوهای خوبی هم برای فرزندان ما باشد که ان‌شاءالله پیش برود. یک تعبیری یک موقع یک بزرگواری به کار برد، خیلی تعبیر زیبایی بود. می‌گفت کار امروز را باید امروز انجام داد. فردا کار خودش را دارد. یعنی ما نمی‌توانیم امروز را به فردا حواله بدهیم. حتی ما در زندگی مشترک هم همین را می‌گوییم. می‌گوییم اگر امروز با همسر خود مشکل پیدا کردی، همین امروز مشکل را حل کن چون فردا ممکن است مشکل خودش را داشته باشد. این تلمبار می‌شود و لذا نگاه ما باید به زمان حال باشد ان‌شاءالله و همینطور هم می‌توانیم رشد پیدا کنیم، می‌توانیم زمینه حل مشکلات را فراهم کنیم.
برویم نکته هشتم؛ یکی دیگر از نکاتی که در این افراد وجود دارد، نیاز به تأیید دیگران هم لزوماً ندارند. یعنی به تعبیری کار را برای دیگران بخواهند انجام بدهند. استادی داریم ما، خدا ایشان را حفظ کند، آن موقع‌هایی که در محضرشان بودیم و از محضر درسی‌شان استفاده می‌کردیم و علمی ایشان و اخلاقی ایشان، یک موقعی ایشان این نکته را خیلی زیبا می‌فرمودند. می‌فرمودند کارتان را فقط برای خدا انجام بدهید. هر کاری. حتی اگر دیگران هم تعریف کردند، دلخوش به تعریف دیگران هم نشوید. ایشان تعبیری را به کار می‌بردند. می‌گفتند گاهی اوقات در روز قیامت، انسان یک کار خوبی را در دنیا انجام داده است و جای آن را در نامه عمل خود خالی می‌بیند. می‌گوید خدایا مثلاً در فلان تاریخ من مثلاً این فراموش کردند این موکلین من بنویسند. خداوند می‌گوید: نه، این فراموش نشده است. این انجام شده ولی ثوابی نداری. می‌گوید خب چرا؟ می‌گوید یادت هست وقتی این کار خوب را انجام دادی، همه از تو تعریف کردند؟ به همان تعریف راضی شدی. خوشت آمد. گفتی دفعه بعد هم این کار را بکنم اینها راضی شوند. من را در این کار دخیل ندانستی. برای رضای من این کار را انجام ندادی. لذا مزدت هم برو از همان‌ها بگیر و چه بسا گرفته‌ای، از تو تعریف کرده‌اند. لذا تعبیر ایشان این بود. می‌گفت حتی اگر دیگران هم از شما تعریف می‌کنند، به خداوند بگوییم: خدایا! فکر نکنی من با این تعریف‌ها راضی می‌شوم. من این کار را برای تو انجام دادم، با تو هم معامله کردم. طرف حساب من هم خودت هستی. یعنی خدا را طرف معامله خودمان قرار بدهیم. آدم‌هایی که از سلامت شخصیت برخوردار هستند اینطوری هستند. دنبال به به و چه چه دیگران نیستند. اینها برایشان ارزش نیست. ولی گاهی اوقات ما متأسفانه می‌بینیم برخی‌ها دارند این را ارزش جلوه می‌دهند و این واقعاً خوب نیست. مثلاً می‌گوید شادترین لحظه تو کی هست؟ می‌گوید آن زمانی که برای من کف و هوراء کشیدند. اینها را نیاییم به عنوان یک ارزش بیان کنیم. حالا مردم خدا خیرشان بدهد، احساسات‌شان را بیان می‌کنند، عواطف‌شان را بیان می‌کنند. این هم از پاکی مردم است. خدا آنها را خیر بدهد. ولی ما یاد بگیریم که کار ما باید برای رضای خدا باشد. یعنی حتی اگر مردم هم نسبت به کار ما راضی هستند، بگوییم اصل رضایت باید از جانب خداوند متعال محقق شود. پس باید به این هم توجه کنیم. در نقطه مقابل آن هم همین است. همانطوری که تأیید دیگران اینها را راضی نمی‌کند، اگر احیاناً یک کار خوبی هم انجام بدهند، حالا دیگران به نگاه منفی به این کار نگاه کنند و مذمتش کنند، این مذمت هم او را بی‌انرژی نمی‌کند. یعنی باز آنجا می‌داند محور کار خوب انجام دادن است. شما مثلاً در سیره اهل بیت، نبی‌مکرم اسلام و معصومین (ع) و خیلی از بزرگان دینی ما می‌بینید یک نقطه‌های پررنگ از کارهایی بسیار فاخر و زیبا وجود دارد که ممکن است یک جمعیتی اینها را مذمت می‌کردند ولی این چون کار را برای خدا انجام می‌داد و می‌دانست این کار خوب است، از پا نمی‌نشستند. حرکتشان را رو  به جلو انجام می‌دادند. در زندگی ما هم همینطور باشد. مثلاً گاهی اوقات من دیده‌ام مثلاً مادری فرزندش حجاب می‌گیرد، می‌گوید آره مثلاً ما رفتیم در پارکی، جایی، برخی مثلاً مذمت می‌کنند می‌گویند چرا بچه‌ات را انقدر اذیت می‌کنی؟ چرا مثلاً حالا در این گرما سر او چادر کردی؟ بگذار بچه راحت باشد. شروع به مذمت کردن می‌کنند. ما می‌گوییم نه، اینجا ما نباید کوتاه بیاییم. اگر می‌دانیم کار، کار خوبی است، پای کار خوب‌‌مان بایستیم و ببینید اتفاقاً ما سالم هستیم، ما در سلامت هستیم که داریم بر کار خوب پافشاری می‌کنیم. گاهی اوقات برخی می‌گویند بچه‌ها یک جاهایی ممکن است در موضوعات تربیتی اذیت شوند. برای نماز صبح می‌خواهی او را بیدار کنی، مثلاً ممکن است اذیت شود. ماه رمضان است می‌خواهد روزه بگیرد، برای او سخت است. ما می‌‌گوییم نه، اتفاقاً در این سختی‌ها سازندگی وجود دارد. شما همین بچه‌هایی که می‌بینید به سختی این روزه را می‌گیرند، می‌بینی وقتی به افطار می‌رسند، اینها چقدر حس رضایت‌مندی در وجودشان شکل می‌گیرد. چه حس خوبی دارند و واقعاً هم من دیدم. یعنی با بچه‌ها که آدم سروکار دارد اینها را می‌بیند. می‌بیند مثلاً مریض بود، یک اتفاقی افتاد، نتوانست روزه‌اش را بگیرد. می‌بینید به افطار که می‌رسد چقدر حسرت می‌خورد. می‌گوید ای کاش می‌توانستم این روزه را بگیرم. لذا یک جایی نیاز به این است که ما یک تلنگری بزنیم، یک کمکی بکنیم، یک انگیزه‌ای در آن ایجاد کنیم و بدانیم این کار، کار خوبی است. ارزشمند است و باید جلو برود و پیش برود. پس این دو نکته. یعنی نه در کارهای خوب اگر دیگران برای ما کف و سوت زدند خیلی خوشحال شویم فکر کنیم خبری است، اگر کار خوبی هم انجام دادیم، دیگران ما را ناله و نفرین کردند سست نشویم و از پا ننشینیم. این ویژگی آدم‌هایی است که از سلامت شخصیت برخوردار هستند.
اما نکته نهم؛ این است که خودشان را تافته جدابافته از دیگران هم نمی‌دانند. وجود مبارک نبی مکرم اسلام را خداوند به آن خطاب می‌کند تو هم بشری هستی مثل بقیه. و دیگران هم بدانند پیامبر یک بشری است ولی خب ببینید آن چیزی که پیامبر را کمال می‌رساند چیست. روح تعبد است، روح بندگی است. یعنی می‌خواهم بگویم که او هم بین بنده و خدا. حالا برخی مواقع شما می‌بینید برخی افراد یک کار خوبی می‌کند، چهار کلاس سوادی دارد. خودش را دیگر جدا از مردم می‌داند و امتیاز ویژه‌ای برای خودش می‌خواهد. یک موقعی سن او بالاتر است، خودش را بزرگ خاندان می‌داند. یعنی باید من را حتماً یک جای جدایی بنشانید. حالا دیگران به بزرگتر احترام می‌کنند، آن جای خودش. ولی یک موقعی نه، من برای خودم این حق را قائل هستم. فکر می‌کنم متفاوت‌تر از بقیه هستم. می‌گویم این غلط است. این اتفاقاً یک ضعف شخصیتی است. وجود مبارک نبی مکرم اسلام (ص) اولین جایی خالی‌ای که می‌دیدند، همان‌جا می‌نشستند. یعنی تافته جدابافته نبودند. شما وقتی در سیره اهل بیت (ع) نگاه می‌کنید، کسانی که قبلاً حضرات معصومین را ندیده بودند، وقتی وارد یک جلسه‌ای می‌شوند که آنها هم حضور داشتند، نمی‌توانستند تشخیص بدهند که اینها کی هستند. شما در سیره وجود مبارک ابی عبد‌الله الحسین (ع) داریم که بعد از شهادت پدرشان یک شخصی وارد مسجد کوفه شد. اتفاقاً می‌خواست محضر حضرت جسارتی هم بکند. می‌گوید من وقتی وارد شدم توجه نشدم که مثلاً وقتی می‌گویند حسین بن علی ایشان کیست. یعنی انقدر با مردم بودند. یعنی خودشان را تافته جدابافته از مردم نمی‌دانستند و ما همیشه می‌گوییم که همرنگ جماعت شدن خوب است ولی یک خط قرمز دارد تا جایی که دچار معصیت، گناه نشویم. یک جایی خیلی خوب است، آدم با مردم باشد، مردمی باشد، روحیه مردمی‌تری داشته باشد. یک چارچوب داشته باشد، خط قرمز داشته باشی. خط قرمزش هم همان خدا است. یعنی ما به این خط قرمز توجه کنیم. شما گاهی اوقات می‌بینید ما خودمان را تافته جدابافته می‌دانیم. مثالی برای شما عرض کنم. من حالا سفره خانه، افطاری دارد جمع می‌شود. من همان هستم. خانم بچه‌هایم هم خسته هستند. حالا من بگویم چون مرد خانه هستم دست به سیاه و سفید نزنم. نه، من هم بلند شوم کمک کنم. گاهی اوقات حتی مهمان. آیا چون همان هستم، خودم را تافته جدابافته بدانم؟ نه، بلند شوم همکاری کنم، کمک کنم. اینجا بلند شو همرنگ جماعت شو. اتفاقاً این ارزش است، کمال است و می‌توانیم آن صمیمت و دوستی را بین خودمان و دیگران شکل بدهیم. اثرگذاری روی دیگران داشته باشیم. و لذا همان تعبیری که شما حتی در کلام باز نبی‌مکرم اسلام می‌بینیم که حتی سر و کارت با بچه‌ام می‌افتد زبان کودکی بگیر. همراهی کن با کودکان. یعنی اینکه خودت را تافته جدابافته ندان. من مثلاً بزرگ هستم، سن من فلان است. و ایک رفتارهایی گاهی اوقات اتفاق می‌افتد که اینها واقعاً به دور از آن هم فرهنگ دینی ما است و هم آن سلامت شخصیتی و اخلاقی انسان محسوب می‌شود. بعد مثلاً در همین ایام ماه مبارک رمضان، خب ارتباط‌ها با مساجد بیشتر می‌شود، بچه‌ها را به مساجد می‌برند، گاهی اوقات می‌بینی مثلاً بچه‌ای را از جای خود بلند می‌کنند. برو بنشین آنجا، من همیشه اینجا نماز می‌خواندم. این هم یک نوع تافته جدابافته بودن است. و این هم آسیب است. یعنی گاهی اوقات من به بزرگترها عرض می‌کنم. حواس ما باشد. می‌گویند یک شخصی را دیدند که در مسجد خیلی دارد نماز می‌خواند. قبلاً اینطوری نبود. گفتند چه تو را چه شد؟ گفتند من یک موقعی آمدم مسجد، 20 سال بود جای نماز من معلوم بود. کسانی که ما را می‌شناختند جای من نمی‌رفتند بایستند. یک فرد غریبه‌ای آمد در مسجد، ایشان آمد آنجا نماز خواند. و من هم رفتم صف دوم یا سوم ایستادم و در آن نماز حس کردم که همه دارند به من نگاه می‌کنند که مثلاً فلانی همیشه صف اول بود، الآن چرا صف دوم است. من دیدم نه، من انگار این مدت نماز را برای خدا نمی‌خواندم، برای نفس خود داشتم می‌خواندم. لذا می‌گوید شروع کردم نمازهای خود را به قضا کردن. یعنی مراقبت باشیم. یعنی خودمان را تافته جدابافته ببینیم گاهی اوقات می‌بینیم ریا قاطی آن می‌شود. یعنی خیلی از آسیب‌های اخلاقی قاطی این تافته جدابافته بودن می‌شود. لذا نه، باشیم. همرنگ باشیم. با مردم باشیم ولی به فرمایش شما، آن خطوطی که خطوط قرمز است باید رعایت بشود. این هم یک نکته. پس به این هم توجه کنیم.
اما نکته بعدی و دهم؛ سعی کنیم در زندگی خودمان تاب‌آوری‌مان را هم افزایش بدهیم. آدم‌هایی که از سلامت شخصیت برخوردار هستند، تحمل‌پذیری آنها هم بالا است. تاب‌آوری آنها هم بالا است. حالا همین ماه مبارک رمضان واقعاً یک تمرینی است از جانب خداوند برای ماها که تاب‌آوری‌های خود را بالا ببریم.
آقای شریعتی: یعنی صبور باشیم.
حجت‌الاسلام تراشیون: بله،  و این خیلی هم مهم است. من گاهی اوقات مثلاً برخی افراد را می‌بینم. می‌گویم خب حالا روزه نگرفته است. سالم هم هست. می‌گویم چرا روزه نگرفتی؟ می‌گوید طاقت ندارم، سخت است. می‌گوییم نه، فکر نکن. اصلاً این را تصور نکن. خودت را دست‌کم نگیر. انسان خیلی بنیه قوی‌ای دارد. بعد از آن طرف ما گاهی اوقات خانم‌های عزیز و گل‌مان را می‌بینیم که همین‌جا هم من ویژه به آنها یک سلامی عرض کنم که امسال تازه تکلیف شده است، 9 سالش هست، جثه کمی هم دارد. امروز که این ایام آغازین ماه مبارک رمضان است، ببینید روزه‌هایش را هم خوب می‌گیرد. بعد واقعاً ما نباید از این بچه با این سن و سال خجالت بکشیم؟
آقای شریعتی: بعضی بچه‌ها می‌گویند ما اصلاً خودمان هم فکر نمی‌کردیم که بتوانیم انقدر راحت روزه بگیرم.
حجت‌الاسلام تراشیون: می‌توانند، توانمند هستند، و خود ما خانواده‌ها هم مراقب باشیم که بچه‌هایمان را دست‌کم نگیریم. من خیلی در این موضوعات، آیا در رادیو معارف که مباحث تربیتی می‌گفتم، خصوصاً نزدیک به ماه مبارک رمضان می‌‌گفتم. می‌گفتم القای منفی به بچه‌هایتان نکنید که تو نمی‌توانی، ضعیف هستی. اصلاً یک موقع زن و شوهری صحبت می‌کنیم. حالا من ماندم این بچه ماه رمضان هلاک نشود در روزه گرفتن. نه، اتفاقاً بگوییم. توانمندی برای انسان وجود دارد. بلااستثنا هم همه قائل هستند بر اینکه انسان بالاخره یک ظرفیت‌های پنهان قوی‌ای دارد که در شرایط می‌تواند خودش را نشان بدهد. حالا من یک گریزی هم اینجا به این موضوع بزنم. چند وقت پیش بود یک جوانی آمد پیش من گفت ترس از ازدواج دارم. من یک نکته‌ای به ایشان گفتم. گفتم من به تجربه خودم می‌گویم. تجربه‌ای که در حوزه مشاوره‌های ازدواج داشتم. فکر ازدواج از خود ازدواج سخت‌تر است. الآن تو برو اطرافیانت را نگاه کن، می‌بینی وقتی جوان‌ها حتی نگاهشان می‌کنی یا آنها را ارزیابی می‌کنی، ممکن است از تو ضعیف‌تر هم باشند. از لحاظ استعداد، بنیه جنسی، حتی از لحاظ خانواده. ازدواج کرده‌اند الآن یکی دو تا بچه هم دارند. نمی‌گویم دارد راحت زندگی می‌کند. برای او سخت هم هست ولی واقعاً تا اینجا آمد، ان‌شاءالله مابقی آن را هم جلو می‌رود. یک موقعی تو در این فکر هستی، بعد می‌بینی ای داد بیداد. سن همینطوری بالا می‌رود و زمان هم سریع می‌گذرد. یعنی فکر نکنیم که مثلاً حالا زمان معطل ما هست که ما بنشینیم فکر کنیم آن هم با طمأنینه بخواهد ثانیه‌ها طی شود. نه، سریع او دارد کار خودش را می‌کند. ما هستیم که اینجا باید فعال باشیم. لذا در این زمینه‌ها هم همین است. یک موقع فکر روزه گرفتن ممکن است که از خود آن سخت‌تر باشد. ما روزه را می‌گیریم می‌بینیم شد. داریم انجام هم می‌دهیم.
خدا رحمت کند مرحوم حضرت آیت الله عظمی بهجت را. حتی به بچه‌های کوچک توصیه می‌کردند روزه کله‌گنجشکی بگیرید. این بچه‌ها را که پیش ایشان می‌بردند خیلی خوشحال می‌شدند. می‌گفتند من باید به شما تبریک ویژه هم بگویم. ما یک روزه می‌گیریم، شما روزانه دو تا روزه می‌گیرید. یعنی با این نگاه خوش‌بینانه به بچه‌ها انرژی می‌دادند. حالا بچه‌های ما واقعاً توانمند هستند، نوجوان‌های ما واقعاً توانمند هستند و بدانیم اینها تاب‌آوری ما را بالا می‌برد. آن وقت شما آن جوانی که خوب نتواند روزه بگیرد، در برابر روزه گرفتن دست و پای او شل شود و نرود به سمت این، این در میدان‌های دیگر زندگی هم تاب‌آوری ندارد. بالاخره برای ما اتفاقاتی که می‌افتد که برخی از آنها برای بشر اصلاً  قابل پیش‌بینی نیست. خب این اتفاقات ممکن است در آینده به یک شکل‌های دیگر، به یک مدل‌های دیگر، چالش‌های دیگر بیفتد. آیا ما خودمان را داریم آماده می‌کنیم؟ شما در همین ایام کرونا، واقعاً برخی کم آوردند چون آماده نبودند. تاب‌آوری آنها پایین بود. اضطراب‌های آنها بالا رفت، فشارهای روحی پیدا کردند. اصلاً در دنیا، یک موقعی من بررسی می‌کردم در همین ایام کرونا، آمار خودکشی به شدت افزایش پیدا کرد. یعنی فرد وقتی خودکشی می‌کند، یکی از دلایلش این است که دیگر من نمی‌توانم. تاب ندارم، توان ندارم، خسته شدم. دیگر نمی‌توانم به زندگی‌ام ادامه بدهم. اینها نشان‌دهنده این است که آن تاب‌آوری قوی نبوده است، روی تاب‌آوری کار نکردیم. لذا آدم‌هایی که از سلامت شخصیت برخوردارند، سختی برای آنها سختی نیست. یعنی واقعاً حرکت می‌کنند به دل سختی می‌زنند. و من می‌گویم این را عرض می‌کنم محضر خوبانی که ما را همراهی می‌کنند. نسل ما واقعاً نسلی است که قابلیت دارد که اگر ما خوب او را آماده بکنیم، می‌تواند با مشکلات دست و پنجه نرم کند و سربلند هم بیرون بیاید. نمی‌دانم حالا این تجربه را شما داشته‌اید یا نه که وقتی آدم با یک مشکلی مواجه می‌شود، این را حل می‌کند احساس رضایت‌مندی می‌کند. می‌دانید این چیست؟ همان عزت نفس است. یعنی حس همان چیزی است که ما دنبال آن هستیم. می‌گوییم گمشده این عصر است. عزت نفس یعنی همین. یعنی انسان بتواند مسائل را حل کند، مشکلات را بردارد. حس رضایت‌مندی از عملکرد خودش داشته باشد و ما یک بخشی از عملکرد ما، مقابله با سختی‌ها و مشکلات است. حالا اینکه چطور می‌شود این تاب‌آوری را تقویت کرد. این یک بحث تربیتی است که حالا ان‌شاءالله ما در مباحث تربیتی یک موقعی یک گریزی می‌زنیم و اتفاقاً جزء سرشاخه‌های موضوعات تربیتی ما هم محسوب می‌شود. برخی چیزها هست سرشاخه هست. مثلاً مثل اراده، مثل تاب‌آوری، مثل اعتماد به نفس. اینها جزء مهم‌های تربیتی است و باید حتماً آن را محقق کنیم.
یک نکته دیگر را عرض کنم. یکی دیگر از نکاتی که به عنوان سلامت شخصیت ما می‌توانیم از آن یاد کنیم و یازدهمین نکته ما می‌شود، این است که احساسات‌شان را هم می‌توانند خوب بروز بدهند. مثلاً یکی را دوست دارند. در آن چارچوب‌ها بیان کنند. مثلاً خانمی که محبتش را به شوهرش خوب می‌تواند ابراز کند. آقایی که محبتش را به زنش خوب می‌تواند ابراز کند. پدر و مادری که محبتشان را به فرزندان می‌توانند خوب ابراز کنند. فرزندانی که محبتشان را به پدر و مادر می‌توانند به خوبی ابراز کنند. اینها از سلامت شخصیت برخوردار هستند. ولی برخی این کار را نمی‌کنند. من باز یک خاطره‌ای بگویم شاید کمی تلخ باشد. یک موقع یک پدری آمد پیش من. متأسفانه دختری هم داشت و دختر او از دنیا رفته بود. بعد می‌گفت آقای تراشیون من خیلی عذاب وجدان دارم. گفتم چرا؟ گفت دختر من تقریباً ده ساله بود از دنیا رفت. می‌گفت من اصلاً به این بچه محبت نکردم. خصوصاً وقتی بیدار بود. گفت خواب بود گاهی اوقات می‌رفتم و او را می‌بوسیدم ولی در بیداری نه. گفتم چرا؟ گفت ما یک مادربزرگی داشتیم می‌گفت به بچه نباید رو داد. بچه را نباید ناز و نوازش کرد. بعد من گفتم واقعاً این چه حرفی است. آن تعبیری که گاهی اوقات به سر می‌برند که می‌گویند ما مسلمان هستیم ولی یک جاهایی واقعاً اسلامی زندگی نمی‌کنیم. آیا سیره اهل بیت اینطور بود؟ پیامبر وقتی فاطمه می‌آمد، بلند می‌شدند و به سوی حضرت زهرا می‌رفتند. چه جملات زیبایی می‌فرمودند. می‌فرمودند فاطمه پاره تن من است. شما محبت آقا علی بن موسی الرضا و جوادالائمه را ببینید. امام جواد را. چقدر محبت‌های عمیقی است بین این پدر و فرزند.
آقای شریعتی: و اینها که محبت نمی‌کنند چه گنج و چه سرمایه‌ای را از دست داده‌‌اند.
حجت‌الاسلام تراشیون: هم سرمایه دنیایی و هم آخرتی. در روایت داریم وقتی بوسه‌ای نثار فرزند‌تان می‌کنید، درجه‌ای از درجات بهشت است. چون بهشت می‌دانید جناب آقای شریعتی هوشمند است. یعنی بر اساس رفتارهای انسان، به تعبیر من، تغییر موقعیت می‌دهد. شما می‌بینید گاهی اوقات داریم طبقات بهشت به تعداد آیات قرآن هست. «اقرأ وارفع» بخوان و از درجات بالا برو. گاهی اوقات در روایاتی داریم که شما هر بوسه‌ای که نثار فرزند‌تان می‌کنید، درجه‌ای از درجات بهشت را می‌توانید فتح کنید. چرا من از این محبت دریغ می‌کنم؟ بله، افراط همیشه بله. ما هم هر چه می‌گوییم اصلاً نگاه ما نباید چیزی افراطی باشد.
آقای شریعتی: تعادل و اعتدال اصل است.
حجت‌الاسلام تراشیون: و جنس محبت یک چیزی است که عین تغذیه است. یعنی ببینید اگر من صبحانه جلوی فرزندم گذاشتم ولی به فرزندم محبت نکردم، از بخشی از نیاز او چشم‌پوشی کردم، آسیب رساندم. حتی همسران همینطور هستند، زن و شوهر همینطور هستند. یعنی اگر من آمدم همسرم را در رفاهی هم قرار دادم ولی به او محبت نکردم، کم گذاشتم. برخی می‌گویند که محبت هست. برخی‌ها را ما در مشاوره‌ها داریم. یک بزرگواری می‌گفت که من این روایت را خواندم یک برداشت شخصی هم کرده بود که مثلاً شما وقتی به همسرتان بگویید دوستش دارید، هیچ وقت از قلب او زائل نمی‌شوید. گفت ما  آن اوایل یکبار گفتیم، دیگر هم نمی‌گوییم. گفت برداشت شما از این روایت غلط است. شما آن روایت را آن وقت چطور معنا می‌کنید که شما می‌خواهید ببینید ما اهل بیت را چقدر دوست دارید، ببینید همسرتان را چقدر دوست دارید. لذا این محبت یا در تعبیر دیگری داریم که مرد هر چه محبتش نسبت به همسرش افزون شود، ایمانش کامل می‌شود. یعنی معلوم است اینجا دوباره آن هوشمندی هست. هر چه بیشتر. بعد محبت سه شاخه هم دارد. یعنی هیچ وقت فراموش نکن. محبت باید از قلب شروع شود، ابراز شود، زبانی، رفتاری و در عمل هم خودمان را نشان بدهیم. مثلاً گاهی اوقات می‌بینیم ما همسرمان را واقعاً دوست هم داریم، بیان هم می‌کنیم ولی در عمل این دوست داشتن را نشان نمی‌دهیم. بعد می‌گوید تو که فقط می‌گویی. با حلوا حلوا هم که دهان شیرین نمی‌شود. باید در کنار ابراز، در عمل هم ما این محبت را به همسر و به فرزند‌مان نشان بدهیم. خانم هم نسبت به شوهرش همینطور. محبت را عملی نشان بدهد. اصلاً محبت از جنس تغذیه است. شما امروز صبحانه می‌خوری، فردا نیاز نداری؟ چرا. محبت هم همینطور است. اصلاً این باید چاشنی زندگی باشد. من اینجا محضر خانواده‌های بزرگوار عرض کنم. روزی که زن و شوهر ابراز عاطفی به همدیگر نداشته باشند، آن روز را باید دعا کنند که شب نشود. یعنی حتماً داشته باشیم.
آقای شریعتی: محبت در محیط خانه مثل هوا می‌‌ماند.
حجت‌الاسلام تراشیون: من در تتمه فرمایش شما این را عرض کنم. شما وقتی در یک زندگی قهر صورت می‌گیرد. چرا ما قهر بین زن و شوهر را انقدر بد می‌دانیم؟ چون خیلی از آن فعالیت‌ها و رویدادهای خوبی که باید در زندگی اتفاق بیفتد به واسطه قهر اینها قطع می‌شود و معلوم هم نیست دیگر ما بتوانیم آن را جبران کنیم. یعنی مثلاً من الآن قهر کنم یک هفته با همسرم. بعد از یک هفته هم آشتی کنیم. حالا این یک هفته‌ای که از ما گذشت، از عمر ما گذشت، این را باید چکارش کنیم؟ چطوری می‌توانیم جبرانش کنیم؟ من می‌توانم بگویم که یک هفته‌ای که به تو محبت نکردم، سرمشق آن را می‌نویسم و پنج بار از روی آن می‌نویسم؟ نه، این قطعاً جواب نمی‌دهد.
من نکته بعدی را هم اگر اجازه بفرمایید عرض کنم. یکی از نکاتی که وجود دارد در افرادی که از سلامت روح و روان برخوردار هستند، پرهیز از افراط‌گری در رفتارهایشان نسبت به همسرشان است. نه محبت افراطی دارند و نه خشم افراطی دارند. نه گوش به فرمانی افراطی دارند و نه نافرمانی افراطی‌ای دارند. یعنی در یک کلام منطقی عمل می‌کنند. گاهی اوقات این خوب نیست. مثلاً تصور کنیم که همش باید به هم چشم بگوییم. یک جا ممکن است طرف واقعاً کاری که از ما می‌خواهد منطقی نباشد. یک جایی نباید چشم بگوییم. ولی آنجایی که نمی‌خواهیم چشم بگوییم را باید بلد باشیم چه بگوییم. نه اینکه حس بدی را به طرف‌مان منتقل کنیم. یا مثلاً در محبت، مثلاً من فکر کنم همش باید محبت کنم. باز من اینجا یک خاطره‌ای را عرض کنم. یک نمونه‌ای ما در مشاوره‌هایمان داشتیم. یک موقعی یک آقای آمده بود می‌گفت آقای تراشیون خانم من قهر کرده و رفته است. من چند جلسه برای این آقا وقت گذاشتم دیدم خیلی مردم خوبی است. اتفاقاً خیلی هم عاطفی است. من به ایشان گفتم تو عواطف زیادت دارد به زندگی‌ات آسیب می‌زند. گفت چطور؟ گفتم گاهی اوقات وقتی عواطف خارج از چارچوب شود، افراطی شود، توقع را در طرف مقابل افزایش می‌دهد. وقتی توقع رفت بالا، آن وقت یک نه به او می‌گویی به او برمی‌خورد. حتی نسبت به فرزندان همین است. مثلاً یک پدر صبح تا غروب خانه نیست، می‌آید گاهی اوقات فرزند او به استقبال او می‌آید. حالا اگر دختر باشد که شیرین‌تر. بدو بدو می‌کند، محبت به پدر. پدر هم شروع می‌کند مثلاً فرزندش را بوسیدن. دارد می‌رود جلوتر مثلاً ششمی، هفتمی، یکمرتبه دختر می‌گوید بابا برای من تبلت نمی‌خری؟ این معلوم است که ششمی، هفتمی زیاد شد. حالا ببین می‌خواهیم به او یک نه بگوییم. این نه چقدر برای او سنگین تمام می‌شود. چرا؟ چون در محبت افراط کردیم. یعنی باید اینجا مدیریت می‌کردیم مثلاً در آن چهارمی پنجمی بوسه را رها می‌کردیم. یعنی آن حالت تعادل. در رفتارهای حتی با همسر هم همین است. یک خانمی رفته بود مهریه خود را اجرا گذاشته بود، دلیلش را این بیان کرده بود که من هر چه به آقایمان می‌گویم می‌گوید چشم، می‌خواهم درس عبرت شود که گاهی اوقات هم بگوید نه. یعنی گاهی اوقات حتی خود طرف از چشم شنیدن خسته می‌شود. و لذا باید اینها را به حالت تعادل دربیاوریم و در زندگی هم همین است. بعد وقتی منظومه اسلام عزیز را نگاه می‌کنیم می‌بینیم همینطور است. مثلاً شما آقا علی بن موسی الرضا (ع) وقتی می‌گویند اوقات‌تان شبانه‌روزتان را تقسیم کنید. ببینید چقدر متعادل. بخشی برای کار، بخشی برای استراحت، بخشی برای تفریح، بخشی هم برای عبادت. یعنی شما در همین ماه مبارک رمضان ببینید. نمی‌گوید همش عبادت. می‌گوید حتی بخوابی هم خواب تو عبادت است. نفس هم می‌کشی، در محیط کارت داری تلاش می‌کنی، اول تسبیح خدا است. این یعنی آن دینی است که دارد همه جوانب را می‌سنجد که امیدواریم ان‌شاءالله بتوانیم ما هم به خوبی عمل کنیم و این ماه مبارک رمضان آغازی باشد برای اینکه ما بتوانیم نکاتی را که می‌تواند به سلامت شخصیت فردی‌مان در زندگی کمک کند را هم بهتر به آن بپردازیم.
آقای شریعتی: ان‌شاءالله. خیلی از شما ممنون متشکرم.
صفحه 497
آقای شریعتی: حسن ختام فرمایشات آقای تراشیون را بشنویم و ان‌شاءالله خداحافظی کنیم.
حجت‌الاسلام تراشیون: من در پایان این را عرض کنم که بالاخره ما الحمدلله فرصت ماه مبارک رمضان را هم داریم و به فرمایش همه بزرگان دینی‌مان ماه مبارک رمضان یک ماهی است که انسان خیلی بهتر و زیباتر می‌تواند روی خودش کار بکند. امیدوارم ان‌شاءالله روی این ابعاد اخلاقی و رفتاری‌ای که می‌تواند تقویت‌کننده بنیان‌های خانواده هم باشد ما بیشتر توجه کنیم، کار کنیم و نیت ما هم در این زمینه خیر باشد. یعنی واقعاً ما پایان ماه مبارک رمضان گاهی اوقات وقتی یک مروری بکنیم ببینیم که توانستیم آن خانواده را بر اساس همان الگوی قرآنی که در آن آرامش، دوستی و محبت باید ان‌شاءالله موج بزند، شکل بدهیم به یاری خدا.
آقای شریعتی: ان‌شاءالله.