حجتالاسلام بهشتی: سلام علیکم و رحمة الله. خدمت حضرتعالی و بینندگان خوب و عزیز برنامه سمت خدا. از خداوند میخواهم که این ایام نوروز را با سرور، با شادی، دل خوش، به دور از اندوه و حادثه بگذرانند و همه مهیا شویم برای ماه همانی خدا.
آقای شریعتی: انشاءالله. برای ما چی عیدی آوردید؟
ححتالاسلام بهشتی: بسم الله الرحمن الرحیم. السَّلَامُ عَلَى الْمَهْدِيِّ الَّذِي وَعَدَ اللَّهُ تَعَالَى بِهِ الْأُمَمَ أَنْ يَجْمَعَ بِهِ الْكَلِمَ وَ يَلُمَّ بِهِ الشَّعْثَ؛ سلام به آن آقایی که دلها را به هم پیوند میزند، کنار هم قرار میدهد و اندوهها را از بین میبرد. اگر خدا بخواهد نیت کردیم در این دقایق درباره موضوع بسیار مهمی که همیشه دغدغه بشر بوده است، آینده؛ آینده آیا مبهم است؟ شطرنجی است؟ وحشتناک است؟ ترسناک است یا امیدبخش، روشن و واضح است؟ این را میخواهم در این دقایق به اندازه سواد کم خودمان بیان کنیم.
ما در زندگی شخصی، خانوادگی و اجتماعی و حتی بینالمللی، گذشتهای داریم و آیندهای. من پدری دارم، مادری دارم، اجدادی دارم. شهر ما پیشینهای دارد. شهر ما به چند سال، چند هزار سال قبل و آیندهای. هر دو مهم هستند. بعضی گفتهاند نیمی از آیات قرآن درباره گذشته است. یعنی از شش هزار آیه، سه هزار آیه درباره گذشته است. چرا؟ چون گذشته یک سرمایه است. تجربیات، تلخیها، شیرینیها، عبرتها، پیروزیها، شکستها، یک سرمایه فوقالعاده مهم.
آقای شریعتی: و سنتها.
حجتالاسلام بهشتی: سنتهایی که حاکم است بر گذشته، ما میتوانیم از آن قانون، قاعده دربیاوریم. امیرالمؤمنین (ع) در نامهای به پسرش امام مجتبی (ع) فرمود: پسر جان تاریخ گذشته را با دقت، یک جوری که انگار خودت در آن جمعیت بودی بخوان. یعنی اگر تازیانهای بر دوش مظلومان بلند شده است، تو درد آن را حس کنی. اگر شیرینی بوده است بچشی. اینگونه تاریخ گذشته را بخوان. گذشته خیلی مهم است. ما گذشته خودمان را، خاندان خودمان را، کشور خودمان را و جهان را. خدا رحمت کند مرحوم حاج احمد آقای خمینی تعریف میکند دانشجویانی آمده بودند دیدن حضرت امام در نجف، 3 جلد کتاب نگاهی به تاریخ جهان جواهر نهرو را برای امام هدیه آورده بودند. حضرت امام یک ماهه این کتابها را خواند. گذاشت کنار متکای خود، قبل از خواب، هر وقت فرصت بود مطالعه میکردند. یعنی یک رهبری که میخواهد تحولی در جهان به وجود بیاورد، باید گذشته را بشناسد. فرازها، فرودها، تلخیها، شیرینیها. درباره گذشته ما سرمایهای مکتوب داریم. ویل دورانت تا سه هزار قبل را قلم زده است. کشورها هر کدام تاریخ گذشته خودشان را دارند. ایران عزیز، تاریخ گذشته ایران نوشته شده است. البته ما باید دقت کنیم تاریخهای درستتر را که به درستی گفتهاند. گذشته تحریف نشود. برای سرگرمی نه. قرآن میفرماید گذشته را با دقت. حتی اگر شده مسافرت کنید. مسافرت خرج دارد. یعنی هزینه کنید. با فرمان هم هست. «قُل» این پیامبر این را اعلام کن. «قُلْ سيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُروا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُكَذِّبين» یا گاهی انتقاد میکند «أَ فَلَمْ يَسيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُكَذِّبين» ما باید گذشته را بخوانیم. با دقت بخوانیم. گذشتههای خیلی دور مثل آدم و نوح و ابراهیم. یا میانی مثل تاریخ اسلام. یا گذشتههای نزدیک به ما. 200 سال قبل، 100 سال قبل، پنجاه سال قبل. انقلاب اسلامی ایران به این سمت. اینها همه برای ما الهامبخش است. گذشته. اما آینده را چکار کنیم؟ سندی نداریم! کتابی نداریم! مدرک نداریم! آینده چه خواهد شد؟ از کجا آینده را بفهمیم؟ این دغدغهای که همه هم دنبال این هستند آینده مال آنها باشد. سیاستمداران، مکاتب فکری، ادیان
آقای شریعتی: همه میگویند ما آینده را فتح خواهیم کرد.
حجتالاسلام بهشتی: فتح خواهیم کرد. مال ما خواهد بود. فیلم میسازند. چقدر هالیوود فیلم ساخته است که به جهان بگوید از آنِ مثلاً آمریکا است. آینده موضوع بسیار مهمی است.
به نظر ما میرسد که برای شناخت آینده دو راه وجود دارد. یک، پیشبینیهای بشری؛ دو، پیشگوییهای آسمانی. همیشه بودهاند. در هند، در یونان، در مصر، در ایران، در چین، نوابغی که از روی نبوغشان آیندهها را پیشگویی میکردند. خیلی هم مردم شگفتزده میشدند. بعد میدیدند تحقق پیدا کرد. این آقا گفت مثلاً ایران پنج سال دیگر مثلاً زلزله میشود، شد. این حادثه پیش میآید، این پیروزی پیش میآید.
آقای شریعتی: و این پیشگوییها همیشه هم برای مخاطبها و مردم جذاب بوده است.
حجتالاسلام بهشتی: خیلی جذاب است. حتی بزرگنمایی میکنند فیلم میسازند. الآن در همین دهههای ما، شهرت دارد یک کسی که مثلاً از آینده که آمریکاییها از روی حرفهای او فیلم ساختهاند.
گذشتههای بشری دو ایراد دارد. ایراد اول آن این است که محدود است. یعنی مثلاً از همین آقای پیشگو بپرسیم شما تا چند سال بعد را میتوانی ببینی؟ 20 سال؟ 40 سال؟ 80 سال؟ 800 سال؟ 5000 سال؟ به 1000 که میرسد میگوید: نه، آن طرفها را دیگر چشمم نمیبیند. مثلاً بپرسیم 8000 سال دیگر پاکستان چه میشود؟ میگوید: نه، چشمهای من نمیبیند. یکی از ایرادهای پیشگوییهای بشری این است که محدود میبیند. دوم، ضریب خطا دارد. مثلاً 5 تا پیشگویی میکند، 3 تای آن غلط از آب درمیآید و 2 تای آن درست. ولی انقدر جذاب است که مردم سراغ همان دو مورد میروند. ولی خطا دارد. خیلی از پیشگوها در تاریخ حرفهایی که زدهاند نادرست از آب درآمده است. آنوقت بشر چگونه آینده خودش را بسپرد؟ با چه اطمینانی؟ به پیشگوییهایی که نمیداند راست خواهد بود یعنی میخواهد جوان خودش را در آن مسیر قرار بدهد، جان خودش را.
آقای شریعتی: هیچکس نمیتواند تضمین کند.
حجتالاسلام بهشتی: نمیتواند. میماند پیشگوییهای آسمانی. همه ادیان آسمانی، بخشی از معارف آنها بشارتهایی است راجع به آینده و تاریخ ادیان نشان میدهد که اینها درست درآمده است. یعنی موسی به عمران آمدن عیس بن مریم را با تاریخ و با جزئیات پیشگویی کرده است. همانطور شده است. عیسی بن مریم آمدن پیامبر اسلام را با جزئیات، منطقه ظهور، شکل و شمایل، خلق و خو پیشگویی کرده است و همان هم شده است. همینجا دعا کنیم به آقای میرباقری که سلمان فارسی را دارد میسازد. خدا به او کمک کند هم خودش را و هم گروهش را و هم فکرشان، خدا به آنها سلامتی بدهد این محصول فاخر عرضه شود. سلمان فارسی که حالا اجمالاً مردم ایران بیش از بقیه کشورها او را میشناسند، زرتشتی بود و مسیحی شد. تاریخچه خیلی خواندنی دارد. از اصفهان به عراق و عراق به ترکیه و از آنجا به کلیسا. بعد از کلیسا سالیان دراز تا آن کشیش آخری به او گفت دیگر دنبال عالم مسیحی نگرد. الآن با توجه به بشارتهایی که ما در کتابها میخوانیم، باید به حجاز بروی. یک شهری است بین دو کوه، یک پیامبری ظهور میکند.
خدا شهید بهشتی را رحمت کند. از پژوهشهایی که ایشان انجام داده بود، ورود یهودیها و مسیحیها به حجاز است در صدر اسلام. که اصلاً این یهودیها برای چه به مدینه آمدند؟ اینها که اهل فلسطین بودند، اهل شامات بودند. خوش آب و هواترین جای کره زمین. برای چی آمدند آب و هوای بد؟ بخاطر آن بشارتها. یعنی سختی راه را، سختی مهاجرت را که خیلی سخت است آدم از یک جای خوش آب و هوا، برود یک جایی که باران نمیآید، سبزی نیست. به عشق یک پیامبری که ظهور میکند. از کی؟ شهید بهشتی میگوید من تحقیق کردم از 100 سال قبل از ظهور پیامبر. 100 سال. یعنی چه بسا کسانی از مسیحیها، از یهودیها، مردند و آن پیامبر را ندیدند ولی مطمئن بودند پیشگویی تورات، پیشگویی انجیل رخ میدهد. با همه جزئیات. همین سلمان فارسی چگونه پیامبر را شناخت؟ همان عالم مسیحی به او گفته بود علامتهای پیامبر این است: صدقه قبول نمیکند. یعنی جزئیات. هدیه قبول میکند. یک نشانی بر دوش او از نبوت هست. او هم در جاده که میآمد دستگیر شد و او را به بردگی گرفتند و بعد برای یک انصاری خرما میچید و دید پای درخت خرما چند نفر دارند پچ پچ میکنند و خوب گوش کرد دید درباره آمدن یک پیامبری به مدینه است و آدرس را پیدا کرد و یک خوردنی مثلاً آورد، پیغمبر را پیدا کرد و گفت که این صدقه هست. پیغمبر هم تشکر کرد و آن را گرفت به اصحاب داد. گفت آخ جون! این نشانی اول درست درآمد. فردا با یک خوردنی آمد گفت این هدیه است. پیامبر تشکر کرد و گرفت و میل فرمودند. روز سوم هم دنبال پیغمبر میدوید که پیراهن او پس برود آن نشان را ببیند. نشان را هم دید. چقدر قرآن انتقاد میکند از یهودیان و مسیحیانی که یقین داشتند این آقا پیغمبر است.
آقای شریعتی: شما خودتان این نشانهها را دادید.
حجتالاسلام بهشتی: اصلاً به مشرکین از قبل گفته بودند. ولی وقتی پیامبر ظهور کرد، متأسفانه قبول نکردند. قبول کردند، یک جمع کمی. از مسیحیها بیشتر، از یهودیها کمتر. که ما هم باید یاد کنیم از آن اقلیتی که پذیرفتند. که یکی از آن یهودیها اسمش مخیریق است که یک نام آشنایی هم نیست. مردم ما نمیشناسند. مخیریق دید شهر خلوت است. پرسید من خبر؟ گفتند مسلمانها رفتند جنگ. آن هم یهودیها را جمع کرد و گفت برادران یهودی، خواهران یهودی، ما که میدانیم این پیغمبر برحق است. مطمئنیم. خب به کمک او برویم. آنها هم گفتند بر فرض تو راست هم بگویی، امروز شنبه است. تعطیل است. گفت لامروت، مسلمان شدن که جمعه شنبه ندارد. ولی من میروم. باغهایی داشت. گفتند هفت پارچه آبادی داشته است. گفت من این آبادیها را به پیامبر مسلمانها میبخشم. دعوت درست نکنید پسفردا اگر من کشته شدم. آمد احد. مسلمان شد و باغهای خودش را وقف کرد و پیامبر تولیت آن وقف را به دخترش فاطمه زهرا (س) سپرد و قبل از اینکه دو رکعت نماز بخواند به شهادت رسید. پیامبر عزیز ما در عصر روز اُحد کنار نعشی میگریست. رزمندگان گفتند این کیست که وقتی ما میآمدیم همراه ما نبود. فرمودند این شهیدی است که بدون خواندن دو رکعت نماز به رسم ما، به بهشت وارد میشود. یک چنین کسانی هم داشتیم.
آقای شریعتی: و این معجزه پیوند با رسول است.
حجتالاسلام بهشتی: واقعاً. یعنی منتظرانی که از 100 سال پیش آمدهاند. روایت دارد راجع به امام زمان (ع) بعضی از منتظران بیوفایی خواهند کرد. امام زمان تشریف میآورد بیاعتنایی خواهند کرد.
آقای شریعتی: میداند میخواهد بیاید. با همان نشانهها، با همان اتفاقاتی که پیشبینی شده است. پس پیشگوییهای آسمانی درست از آب درآمده است. ما تجربه کردیم. ادیان آسمانی تجربه کردند، مسیحیها تجربه کردند، یهودیها تجربه کردند، تا میرسیم به اسلام. علامه طباطبایی رضوان خدا بر او باد. میفرماید قرآن از چند جهت معجزه است. یکی از جهت پیشگویی. کتاب آسمانی ما مسلمانها فصاحت دارد، بلاغت دارد، معارفی دارد که از دست بشر ساخته نیست. یکی از ابعاد اعجاز قرآن هم پیشگوییها است. مثلاً «بسم الله الرحمن الرحیم. غُلِبَتِ الرُّومُ فِي أَدْنَى الْأَرْضِ فِي بِضْعِ سِنِين وَ هُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَيَغْلِبُونَ» جنگی بین دو ابرقدرت آن روز یعنی روم و ایران انجام شد. عربستان کجاست؟ یک منطقه دورافتاده که هیچی دعوا سر آن نیست. چون درآمدی نداشتند، فرهنگی نداشتند، تمدنی نداشتند. دو ابرقدرت به جان هم افتادند. کتاب مسلمانها دارد پیشگویی میکند. آیه آمده است که «غُلِبَتِ الرُّومُ» رومیان شکست خوردند و در کمتر از ده سال آینده جنگ دیگری رخ خواهد داد بین این دو که در آن جنگ ایرانیان شکست خواهند خورد. «بضع سنین» سنین یعنی سالها. بضع یعنی کمتر از 10. مثلاً در 7 سال آینده. یک پیشگویی به عدد. مثلاً در آیندهها نه. اینطوری نه. در کمتر از 10 سال آینده مجدداً این دو کشور جنگ خواهند کرد و سرنوشت جنگ اینگونه خواهد شد. این یکی از اعجازهای خداست. یا سوره مبارکه کوثر. آن آقایی که ده یازده تا پسر داشت به پیامبر طعنه میزد که تو ابتر هستی. خودش ابتر شد. «إِنَّ شانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَر» هیچکس گمان نمیکرد که ده یازده تا پسر، یکی با طاعون، آن یکی با چی، با حوادث مختلف همه بمیرد، نسل او منقطع شود و پیامبر عزیز اسلام، دختری به نام فاطمه (س) خدا به او بدهد از نسل فاطمه زهرا. الآن پرتعدادترین نسل شناخته شده در جهان امروز سادات هستند. این از اعجازهای قرآن است. یک خاطره. جنگ خندق پیش آمد. این خاطره را هم مردم شنیدهاند. الآن گفتن دارد. 17 روز مسلمانها فرصت داشتند تا دشمن برسد. پیامبر هم مشورت کرد و سلمان فارسی هم خندق را پیشنهاد داد و مسافتی سنگینی بود. مسافتی که خاکی بود را باید حفر میکردند یک کانالی که از نظر عمق و عرض به اندازهای باشد که اسب جنگی نتواند عبور کند. تقسیم کار کردند. آن ماجرا خیلی شنیدنی است. 10 نفر 10 نفر یا 20 نفر 20 نفر تقسیم کار کردند. یک گروهی به یک صخرهای رسیدند، این از جا کنده نمیشد. هر کاری میکردند. از پیامبر کمک خواستند. حضرت تشریف آوردند و کلنگ را گرفتند. چند ضربه زدند. جرقههایی جهید و پس از هر جرقه، فریاد الله اکبر پیامبر بلند شد. رزمندگان دست از کار کشیدند و جمع شدند. فهمیدند جبرئیل آمده است. یک پیامی از جهان ماوراء آمده است. یا رسول الله چخبر؟ فرمودند جبرئیل در پرتوی آن جرقه اول قصرهای قیصر روم را به من نشان داد. یعنی که اسلام تا آنجا میرسد. حالا اسلام یک شهر بیشتر ندارد و مدینه است. آن هم پنج هزار نفر در راه هستند که محاصره کنند. در پرتوی جرقه دوم، قصرهای پادشاه ایران را به من نشان داد. یعنی اسلام تا ایران همدل. و در پرتوی جرقههای بعد قصرهای پادشاهان مصر و یمن و کجا. همانجا، تاریخ دارد که منافقین جک درست کردهاند. جان مادرت همین مدینه را حفظ کن، بقیه پیشکش. واقعاً همین حرف را زدند. طعنه میزدند. اما پیامبر هنوز در میان مردم بود. رحلت نکرده بود. نماینده پیامبر دحیی کلبی دیدار کرد با قیصر روم. همان زمان پیامبر. ایران یک مقدار فاصله پیدا کرد. قیصر روم هم گفت پیامبرتان را برای من توصیف کنید. این جوان رعنای خوشسیما، پیامبر را توصیف کرد، قیصر روم هم به او با آهستگی گفت: این پیغمبر است که شما میگویید؟ من مطمئن هستم که او پیغمبر است ولی میترسم اعلام کنم. میترسم این قیصری را از من بگیرند. هدایایی آماده کرد، گفت از طرف من به پیامبر خود بدهید. خود همین زمینه شد برای رفت و آمد. ما به اینها پیشگوییهای آسمانی میگوییم. یعنی از آسمان خبرش آمده است. جبرئیل آورده است. از این نمونهها زیاد داریم. حالا بیاییم سراغ امام زمان (ع). درباره امام زمان (ع) اسلام، قرآن، آینده را چگونه توصیف کرده است؟ جواب میدهیم که آینده خوش. یک آیه میفرماید: آینده به دست مؤمنان صالح خواهد افتاد. وعده خدا است. آیه 121 سوره بقره این است که «الَّذينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَتْلُونَهُ حَقَّ» کسانی که قرآن را ما به آنها دادیم، آنطور که باید قرآن میخوانند. شایسته هست قرآن میخوانند. یک کسی از امام صادق (ع) پرسید یعنی چجور؟ حق تلاوت یعنی چه؟ یعنی چطوری بخوانیم خدا راضی است؟ حقش را ادا کردیم؟ امام (ع) هفت هشت نکته فرمودند. یکی فرمودند شمرده شمرده بخواند، یکی فرمودند به احکام آن عمل کند، یکی از قصههای آن عبرت بگیرد، یکی از آنها هم این بود که به وعدههای آن امید ببندد. در این کتاب وعده هست. نگوید این حرفها را آخوندها زدهاند و کی رفته آینده را ببیند. خدا وعده داده است. «وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحات» خدا وعده داده است. به مؤمنان صالح. چی؟ «لَيَسْتَخْلِفَنَّهُم» لَ یعنی حتماً. تأکید. نون تشدید دار آخر فعل مضارع یعنی باز صد درصد. حتماً، صد درصد، مؤمنان صالح فرمانروای این کره خاکی خواهند شد. نمونه هم دارد. بله، «كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِم» قبلاً هم در دوران سلیمان، در دوران موسی (ع)، در دوران یوسف صدیق، بخشهایی از این کره خاکی را صالحان اداره کردهاند. بعد چی میشود؟ «وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى بهم یا لَهُمْ» خداوند امکانات پیاده شدن دینی را که از آن دین راضی است در اختیار آنها قرار داد. قرار خواهد داد و خوف و ترس و دلهره را به امنیت تبدیل خواهد کرد. این وعده خدا است. آینده جهان از نظر قرآن این است. یک آیه دیگر. «وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُون» اینطوری فرمودند مفسران، ائمه ما. بعد از آنکه در تورات، ذکر در اینجا فرمودند یعنی تورات. در تورات گفتیم، در زبور هم گفتیم. زبور کتاب آسمانی حضرت داوود است. چی گفتیم؟ ارض یعنی کره زمین به دست صالحان میافتد. این پیشگویی حضرت داوود است. آیه سوم؛ «وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقين» آینده از آن پرهیزگاران است. آیه چهارم؛ سوره مبارکه قصص، آیه 5. من نگاه کردم. آیاتی که امامان ما فرمودند راجع به مهدی فاطمه زهرا است، بیشتر در دل قصههای قرآن هستند.
آقای شریعتی: همان عبرت و همان گذشته.
حجتالاسلام بهشتی: بله. مثلاً قصه موسی و فرعون را، در سوره قصص میخواهد شروع کند. اولش یک آیه دارد که فرعون چی بود و چه کار کرد. بعد به این آیه میرسد. آیهها راجع به گذشته است. با فعل ماضی است. به این آیه میرسد فعل مضارع. یعنی حال و آینده. «وَ نُريدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ» ما اراده کردیم. نه اراده کردیم در گذشته نه. همین الآن. برای آینده. اراده میکنیم که «وَ نُريدُ أَنْ نَمُنَّ منت بگذاریم عَلَى الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا برای مستضعفین. یعنی کسانی که توان داشتند، استعداد داشتند ولی در ضعف نگه داشته شدند.
آقای شریعتی: شرایط اجازه نداد که درست کنند.
حجتالاسلام بهشتی: نگذاشتند به زور. اراده کردیم که اینها زمامدار زمین بشوند. اداره کره خاک به دست مستضعفان بیفتد. استاد عزیز بنده حاج آقای قرائتی به همین انقلاب ایران مثال میزنند. میگوید کی فکر میکرد یک دستفروشی مثل رجایی رئیسجمهور این کشور شود؟ در دوران امام زمان (ع) مستضعفان یعنی انسانهای نخبهای که فرصت ندادند اینها پرورش پیدا کنند، استعدادهایشان شکوفا بشود. پس پیشگوییهای قرآن اینها است: آینده به دست صالحان خواهد افتاد، آینده به دست پاکان خواهد افتاد، آینده به دست مؤمنان صالح خواهد افتاد، آینده به دست مستضعفان خواهد افتاد. اینها حرفها قرآن است. حدیث چی؟ شیعه و سنی. خدا رحمت کند. الآن جا دارد که زیاد یاد کنیم از حضرت آیت الله صافی گلپایگانی. آن کتاب شریفی که عربی آن 5 جلد، فارسی ترجمهاش 8 جلد، منتخب الاثر. چه خدمتی به باورهای مهدوی مردم داشتند. در این مجموعههایی مثل کتاب ایشان یا مجموعههای دیگر، حدود 3 هزار حدیث، ده تا، بیست تا نه، صد تا دویست تا نه، چند هزار حدیث از شیعه و از سنی که حتی پیامبر برای اینکه کسی ناباوری سراغ او نیاید فرمود حتی اگر یک روز از عمر زمین مانده باشد خواهد آمد. با اطمینان کامل. کسی که نامش، نام من است، کنیهاش، کنیه من است، خلقش، خلق من است، برنامهاش برنامه من است، خواهد آمد. این مژده، این بشارت، مثل بشارتهایی که در کتابهای آسمانی بوده است، در تورات، در انجیل، در زبور، در قرآن، مثل بشارتهایی که شب عاشورا سالار شهیدان به اصحابش فرمود: درست است که ما در تگنا قرار گرفتیم ولی بشارت میدهم شما را، یکی از کسانی که از صُلب من است، شب عاشورا امام حسین (ع) بشارت آمدن امام زمان را داده است. امامان ما به تفکیک، هر امامی دهها بار بشارت دادهاند آینده خوشی در انتظار جامعه بشری است. آنهایی که عقیده دارند که میپذیرند، آنهایی هم که عقیده ندارند، مثل همان زمان جنگ خندق. یک عدهای متلک میگفتند، یک عدهای طعنه میزدند ولی با چشمانشان دیدند. بعد از 20 سال، بعد از 30 سال، مطهری میگوید در کمتر از پنجاه سال، آن مژدهها، آن پیشگوییها رخ داد.
آقای شریعتی: خدا کند ما هم باشیم ببینیم.
حجتالاسلام بهشتی: الهی. الهی. یعنی در دعا به ما یاد دادهاند بخواهید. «اللهم ارنی الطلعة الرشیده» یعنی خدایا آن خورشید تابان را به ما هم نشان بده.
خلاصه فردا را بگویم. ما در این چند دقیقه عرض کردیم که آینده موضوع مهمی است، دغدغه بشر بوده و هست و خواهد بود. همه میخواهند آینده را از خود بکنند. برای آینده از گذشته باید الهام بگیریم منتها برای آینده کتاب نداریم، سند نداریم، پشتیبان نداریم. تنها پشتیبانی ما پیشگوییها است. پیشگوییهای بشری، پیشگوییهای آسمانی. پیشگوییهای بشری دو ایراد دارد. یک ایراد آن محدود آینده را میبیند. آیندههای دور را نمیبیند. یک ایراد آن خطا دارد. پرخطا هست، نمیشود اعتماد کرد. میرسیم به پیشگوییهای آسمانی که نمونههای آن را عرض کردیم. سخنی که فردا میخواهیم بگوییم این است که ما در این زمان برای پیدایش آن آینده چه نقشی میتوانیم ایفا کنیم؟
آقای شریعتی: وظیفه ما چیست. از امروز چه کار باید کرد.
حجتالاسلام بهشتی: این خیلی مهم است. از امروز. در آن بازار بورس که در آینده رخ خواهد داد، خیلی هم خوش است، من به عنوان شخص خودم، خانواده من، دوستان من، میخواهیم ببینیم خصال یاوران مهدی چیست. از آن جنس چیزها اگر در وجود ما باشد، هر زمانی حتی اگر از دنیا رفته باشیم، امام صادق (ع) فرمود: خداوند شما را زنده میکند و به کار میگمارد. ما دنبال چه چیزهایی باشیم آن حکومت ما را نامزد خواهد کرد؟ این انشاءالله حرف فردا است.
آقای شریعتی: و به نظرم خیلی کار آسان و سادهای نیست. یعنی خیلی پیچیده است و آن تمرین و آمادگی و ممارست از همین امروز یعنی شاید امروز هم خیلی دیر باشد. باید اتفاق بیفتد که انشاءالله آن روزگار رویایی و بهاری عطر ظهور اتفاق بیفتد و ما هم انشاءالله سهیم باشیم و دخیل.
صفحه 490 قرآن کریم.