آقای شریعتی: خدا را شکر. الحمدلله. برای ما افتخاری است. انشاءالله سال جدید برای شما و خانواده محترم، خاصه حاج خانم مبارک باشد و انشاءالله بهترین اتفاقات در سال 1401 برای شما رقم بخورد.
حجتالاسلام قرائتی: و انشاءالله برای همه.
آقای شریعتی: الهی آمین. حاج آقا خیلی از پدر و مادرها، گهگاهی، حالا بعضی از آنها در پیامها که میبینیم، گلایه میکنند از اینکه فرزندان ما با امام زمان رابطهشان آنگونه که باید و شاید نیست. یک مقداری شاید از دین، از معنویت، فاصله گرفتهاند. شما سالها تجربه کار تبلیغی دارید. به نظر شما از کجا باید شروع کنند؟ آیا اصلاً این دغدغه به جا است و اگر بله راه حل آن چیست؟
حجتالاسلام قرائتی: بسم الله الرحمن الرحیم. عرض کنم که اول باید یک کار فرهنگی و اعتقادی ایمانی کرد. یعنی یک کسی اگر یک کسی را بشناسد و مقام او را بداند، یک وقتی یک کسی در خیابان راه میرود، ممکن است شما با دوچرخه بیایی از بغل او هم بروی، به او سلام هم نکنی. ممکن است خدای ناکرده به او تنه هم بزنی. اما اگر گفتند فهمیدی کیست، گفت نه. گفتند این علامه طباطبایی است، استاد مطهریها. علامه بود؟ آقا سلام علیکم. برمیگردد سلام گرم میکند. اول باید شناخت و قصه معرفت و شناخت را حل کند. این امام را بشناسیم. روایت داریم امام پدر شماست. در جمله دعای ندبه است. انا و علی ابوا هذه الامه. پیغمبر گفت من و علی پدر شما هستیم. پدر معنوی. اصولاً رهبر حق امام است. پدر ما است. «مِلَّةَ أَبيكُمْ إِبْراهيم» حضرت ابراهیم، ابی، پدر شماست. بشناسیم. شناخت مسئله اول است. اگر شناختی شبهاتی هم هست باید حل شوند. یکی اینکه مثلاً میگویند جمهوری اسلامی که ادعا میکرد ما آمدیم اسلام پیاده کنیم، موفق نشد کاری بکند. دور هم نشستهاند از ربع گوجه گرفته گران شد تا همه. خیاطی، بنایی، کارگری. میگویند این تورم و گرانی حل نشد. این را باید بگوییم که اول ما وقتی توسل به امام زمان میکنیم، همش برای حاجت خود ما نیست. اگر کسی زیارت میرود یا مسجدی میرود، فقط برای گرفتن حاجت نیست. یک دعا است به نام دعای عالیة المضامین بعد از زیارت امام خوانده میشود. در آن دعا میگوید اللهم اول حاجتی نمیگوید دختر من شوهر برود، پسر من زن بگیرد، خانهام درست شود، قسطم را بدهم. میگوید: اول حاجتی ان تغفر لی. اول حاجت من این است که من را ببخشی. اول باید ظرف را شست، بعد آن را شیر کرد. باید اول توقع خود را کوتاه کنیم. اول باید بشناسیم امام چکاره است. آیا امام برای نان و آب ما است؟ اصلاً جمکران میرود برای اینکه حاجت خود را بگیرد. کسی را تا حالا بگوید من میروم جمکران تا آقا به من توجه کند؟ میگویم تا حاجت خود را بگیرم. یعنی مشکل خودم را میخواهم حل کنم نه اینکه معرفتم به او بیشتر شود. کسی را سراغ دارم 40 بار به عمره رفت. یک مدتی هم ساکن حجاز بود به عنوان مسئول. چون مکه بود هر شب جمعه میرفت طواف میکرد و عمره انجام میداد. باید به ایشان گفت شما 40 بار رفتی مکه، حالا بعضی هفتههای آن را از مدینه رفتی، از جده رفتی، یک سری را هم از خود ایران رفتی. شما 40 بار رفتی که مشکلت را بگیری یا 40 بار رفتی که عبد او شوی؟ بازوی او شوی؟ برای چی رفتی؟ مثلاً دیدهایم میگوید خدایا به حق امام زمان مشکل من را حل کن. نمیگوید مشکل امام زمان را حل کن. این کمی جابهجا شده است. نگاهها و دیدها فرق میکند.
آقای شریعتی: متأسفانه غالباً بعضی وقتها حرم حضرت رضا، کربلا میرویم، شب قدر میشود،
حجتالاسلام قرائتی: اصلاً نگاه ما فرق میکند. یک وقت یک کسی در یک منطقهای رئیس هیأتی بود، از من دعوت کرد که حتماً من بیایم. گفتم من که سخنرانی نمیتوانم بکنم، روضه نمیتوانم بخوانم، عاجز هستم متأسفانه. گفت: نه، همین که تو آمدی نشستی میگویند قرائتی تلویزیونی آمده در جلسه. بچهها میآیند جلوی تو مینشیند و تو را میبینند، آن وقت جلسه ما آرام میشود. یعنی من را میخواهد که جلسه را آرام کند. به یک کسی گفتند برویم روضه، گفت من شام خوردم. یعنی چه؟ یعنی روضه که میروم برای شام آن میروم. این چیست؟
آقای شریعتی: اینها بیمعرفتی ما است.
حجتالاسلام قرائتی: یعنی یک خورده باید شناخت خود را زیاد کنیم. حالا راجع به امام زمان یک جمله بگویم. شما وقتی خوابت میگیرد، پلک خود را نمیتوانی نگه داری. هی میافتد روی هم. هی میخواهی نگه داری، میبینی خوابت گرفته است. این پلکت از نظر وزن چند مثقال است؟ دو تا پلک روی هم یک مثقال نیست. یعنی وقتی خوابمان گرفت یک مثقال را نمیتوانیم نگه داریم. اما امام زمان کسی است که هستی را نگه داشته است. این حرفها را از کجا میگویی؟ در زیارت امام میگوییم: «و بکم یمسک السماء ان تقعَ علی الارض» اگر شما نبودید کرات به هم میخورد. حالا باید شناخت برای آن جاها. بنده که اصلاً به گرد این حرفها هم نمیرسم.
آقای شریعتی: این یک افق دیگر است.
حجتالاسلام قرائتی: بله. بکم یعنی توسط شما امامان معصوم «یمسک السماء» امساک یعنی آسمان نگه داشته میشود. «ان تقع علی الأرض» از اینکه کرات آسمانی زمین بیفتند، بخاطر شما زمین نمیافتند. نقش ولی خدا در جامعه. خداوند به فرشتهها گفت بروید منطقه قوم لوط را زیر و رو کنید. فرشتهها آمدند شهر را زیر و رو کنند، دیدند حضرت لوط آنجا است. حضرت لوط پیغمبر خدا بود. گفتند خدایا ما این شهر را زیر و رو کنیم، حضرت لوط تشریف دارند. «إِنَّ فيها لُوطاً» حضرت لوط آنجا است. گفت: «نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَنْ فيها» ما میدانیم آنجا است. به لوط گفت میگوییم فلان ساعت برو بیرون، رویت را هم برنگردان. برو بیرون وقتی خالی شد این را... مثل اینکه یک خانهای را میخواهند خراب کنند، اول لوسترهای آن را، فرشهای آن را، اموال قیمتی آن را برمیدارند، بعد خشتهای آن را خراب میکنند. به او گفتند این یکی «بکم یمسک السماء ان تقع علی الارض». ما برای بچههایمان و برای خودمان یک مقدار باید مطالعه کنیم. فرهنگ مطالعه در ما کم است. الآن تابستان، عید، اگر از من سؤال کنند آقای قرائتی از نظر قرآن بهترین استفاده از عید را چه کسی کرد؟ ما که عید آجیل میخوریم. از خانه عمه به خانه خاله، از خانه خاله به خانه عمو و دایی. کار خوبی است. صله رحم مثل آجیل خوردن. اما کی بیشترین استفاده را کرد؟ حضرت موسی. حضرت موسی آمد پهلوی فرعون، گفت من پیغمبر هستم. تو هم خدا نیستی. بنده خدا باش. بعد عصای خود را هم انداخت اژدها شد. گفتم خب این سحر و جادو است. نه ساحر. ساحر یعنی سحر، سحار یعنی فوق تخصص سحر. سحار است بعد نمیگوید عالم. میگوید علیم. علیم یعنی خیلی باسواد است. سحار یعنی کار او سحر است. ساحرهای و جادوگران درجه یک مناطق را جمع کنید، با سحر و جادو آبروی موسی را بریزنند. عسی موسی اژدها شد، اینها هم یک پاتک بزنند. ساحرها آمدند و گفتند: «إِنَّ لَنا لَأَجْرا» ساحرها گفتند فرعون ما اگر آبروی موسی را بریزیم، اجر (پول) هم به ما میدهی یا مفت است؟ گفت: «قال نعم» بله، پول میدهم. اصلاً نه، پول چیست؟ اجر چیست؟ «إِنَّكُمْ لَمِنَ الْمُقَرَّبين» اصلاً کارت سبز میدهم با این کارت در کاخ بیایید. خب وعده کجا؟ وعده روز تعطیلی باشد. تعطیلات عید نوروز را... «مَوْعِدُكُم» وعده ما کی باشد؟ «يَوْمُ الزِّينَة» روزی که مردم آرایش میکنند میروند خانه همدیگر. روز وعده باشد. چه روزی باشد؟ چاشتی باشد. نه خوابآلود باشند و نه آخر وقت. «يُحْشَرَ النَّاسُ ضُحًى» ضحی یعنی چاشتی باشد.
آقای شریعتی: تقریباً وسط روز.
حجتالاسلام قرائتی: کجا؟ مکان کجا باشد؟ یک جا باشد که همه شهر به آنجا دسترسی داشته باشد. مرکز شهر باشد. «مَكاناً سُوى» یعنی وسط شهر باشد. از همه مناطق شهر به آن دسترسی باشد. مکاناً سوی. سوی یعنی مساوی باشد. هم به اینجا بخورد، هم به آنجا و هم به آنجا. وسط روز باشد، روز تعطیلی باشد مردم بیکار باشند، همه هم جمع شوند. بعد وقتی اینها طناب و عصا و ابزاری که داشتند را انداختند و اینها شروع کردند به تکان خوردن. مثلاً طناب انداخت دید طناب تکان میخورد، چوب تکان میخورد. موسی ترسید نکند مردم گول این ساحرها را بخورند. خدا گفت آرام باشد. ت برنده هستی. عصا را بینداز. عصا را که انداخت یک اژدها شد که تمام طناب و عصا را قورت داد. تا قورت داد، فرعون گفت شما را تکه تکه میکنم. دو تا دست را قطع نمیکنم که با پا راه بروید. دو تا پا را قطع نمیکنم که سینهخیز بروید. دست راست، پای چپ، دست چپ، پای راست. اینهایی که میگویم همش از قرآن است. به شاخه درخت خرما شما را آویزان میکنم. شما را قطعه قطعه میکنم. گفتند: «فَاقْض» یعنی قضاوت کن، دستور بده تکه تکه بشود.«إِنَّما تَقْضي» تو فقط قضاوتت «هذِهِ الْحَياةَ الدُّنْيا» تو این دنیا را داری، دنیا هم که چیزی نیست. خوب دقت کنید. ایمان با آدم چه میکند. قبل از آنی که ایمان بیاورند، میگفتند به ما یک سکه بده، ما آبروی موسی را میریزیم. «أَ إِنَّ لَنا لَأَجْراً» آیا اجری به ما میدهی آبروی موسی را بریزیم؟ «قالَ نَعَمْ وَ إِنَّكُمْ لَمِنَ الْمُقَرَّبين» یعنی ساعت 8، اینها به یک سکه فرعونی چشم داشتند که با یک سکه فرعون آبروی موسی را بریزند. 8:30 که معجزه موسی را دیدند، گفتند: «إِنَّما تَقْضي هذِهِ الْحَياةَ الدُّنْيا» دنیا چیزی نیست. اصلاً تکه تکه شود. یعنی ایمان با آدم چه میکند. ایمان چیزی است که اگر نباشد، یک سکه گول میزند که آبروی پیغمبر اولوالعزم را بریزید. بخاطر یک سکه. اگر باشد دنیا میگویی «هذِهِ الْحَياةَ الدُّنْيا». همچین میگوید این دنیا، این هم مال تو. این مسئله ایمان است. ایمان هم با علم هست، با مطالعه کتاب هست. توجه به خود حضرت مهدی هست. عرض کنم که چند تا سؤال راجع به امام زمان هست. ما آمادگی داریم. تخصصی مهدویت. البته 200 تا استاد بیشتر نداریم ولی میتوانیم برای همه اقشار کلاس بگذاریم. برای همه اقشار بیایند کلاس بگذارند، استاد آن را انشاءالله ما تأمین میکنیم.
آقای شریعتی: انشاءالله. چه کار خوبی. خدا شما را خیر بدهد. عرض کنم که راجع به تعطیلات عید میشود خیلی از کارها را کرد. ببینید این زنها هر کدام هنر داشته باشند، از پوست پرتقال مربا درست میکنند. هر کدام هنر نداشته باشند، برنج رشت را هم کوفته میکنند. این هنر میخواهد که از تعطیلات چطوری استفاده کنیم. ما در ایام عید، دید و بازدید میتوانیم. بالاخره در فامیل، اینها را سالهای قبل هم من گفتهام ولی باید تکرار کرد. در فامیل افرادی هستند که وضع مالی آنها خوب است، ضعیف است، متوسط است. این چهار تا قویها در یک جلسه، در یکی از این خانهها بگویند آقا بیایید جهیزیه فلانی را جمع کنیم. بیایید برای فلانی با یک وام ایجاد شغل کنیم. بیاییم چه کنیم. فرقی بین فامیل نگذاریم که خانه فامیل پولدار دو ساعت بنشینیم و فامیل فقیر نیم ساعت. فرق نگذاریم. در محرم و نامحرمی دقت کنیم. میخواهید بنشینید، بنشینید. خانمها آنجا بنشینند، مردها هم اینجا بنشینند. در دل هم ما با هم نباشیم. یعنی عید خود را با گناه قاطی نکنیم. از گمنامها هم احوالپرسی کنیم. احوالپرسی خیلی مهم است. حتی روی خواص اثر دارد. آیت الله مروارید از علمای مشهد بود. حدود هشتاد نود سال داشت. از دنیا رفت. خدا او را رحمت کند. ایشان گفت یک روز دفتر امام خمینی به ما زنگ زد که امام خمینی گفته که این آقای مروارید مشهد حالش چطور است؟ یک تلفن کنید احوال او را بپرسید. آقای مروارید خیلی تحت تأثیر قرار گرفت. گفت من پیرمرد کنار مشهد، امام خمینی در آن گرفتاری احوال من را میپرسد. حتی احوالپرسی. گاهی وقتها افرادی که پارسال بودند، پیارسال بودند، افرادی که یتیم هستند، کرونایی بودند، غیرکرونایی بودند. همش خوشی نباشد، یک سری هم به تلخیها بگذرانیم. آن وقت تلخیها برای ما خوشی را خوشیتر میکند. یعنی نگویید حالا عید ما هست و سراغ این و آن برویم. بروید سراغ او وقتی او را دیدید قدر این بیشتر معلوم میشود. به حضور جنابعالی عرض کنم که کمک به فقراء بکنید. این یکی. یکی هم در جادهها خیلی تلخ است. یک تخمه میشکنیم، یک دید و بازدید میکنیم، بعد میگویند چند هزار نفر امسال در تصادفات مردند. این برای ما بد است. برای جمهوری اسلامی بد است که بگویند ماشینهای ساخت جمهوری اسلامی ضعیف است. امام فرمود برای ما باعث عزت باشید، باعث ننگ ما نباشید. شما آرم جمهوری اسلامی را میزنید ولی ماشین شما، موتور شما، ساختههای دست شما ضعیفتر از غریبهها باشد. این بد است. برازنده ما نیست. چند تا سؤال هست که من اینها را اشاره کنم. یکی میگویند مگر میشود عمر امام 1200 سال باشد؟ بله، قرآن یک آیه داریم که پیغمبری گفت که خدایا چطور مرده را زنده میکنی؟ همانجا مرگش داد، بعد از صد سال زندهاش کرد، گفت ببین صد سال پیش سؤال کردی چطور مرده زنده میشوند، نگاه کن الاغت را. مرگش دادم، رو به روی چشمت الاغت را زنده میکنم. ضمناً یک غذایی هم داشتی. نگاه کن غذای تو هم فاسد نشده است. غذا بدون بیرون یخچال یک هفتهای فاسد میشود ولی صد سال این غذا سالم ماند. «فَانْظُرْ إِلى طَعامِك» نگاه کن به طعامت یعنی غذایت، لَمْ يَتَسَنَّه یعنی لم یتغیر. غذا بدون یخچال یک هفتهای خراب میشود. این غذا صد سال خراب نشده است. یعنی 5200 برابر عمر طبیعی آن خدا این غذا را سالم نگه داشته است. امام زمان عمری نکرده است. 1200 را تقسیم کن. عمر ما 70 تا 80 سال است. 1200 را تقسیم بر 70 یا 80 کن. چهارده پانزده سال است. امام زمان عمری نکرده است. این دلیل قرآنی آن است. قدرت خدا است. آن قدرتی که کرات را در آسمانها نگه داشته است، انسان را هم نگه میدارد. میگوید با مخترعین چه میکنند؟ شما به جمهوری اسلامی نگاه کن، هی نگو رب گوجه گران است، سیبزمینی چند است، پیاز چند است. گرانیها را به حساب مکتب نگذار. به حساب مدیریت بگذار، به حساب ضعف بگذار، به حساب آزمایش خدا بگذار. یک کسی پرسید این مشکلات را بعضیها میگویند به خاطر گناهان ما است. گناه کردیم این مشکلات پیش آمد. گفتم بله، بعضی از آنها به خاطر گناهان ما است، بعضی از آنها هم به خاطر مدیریت مسئولین است. قرآن یک آیه داریم در سوره ابراهیم، میگوید همه چیزی به تو دادم، تو بیعرضه بودی، مدیریت تو ایراد دارد. «سَخَّرَ لَكُمُ» هیچ کجای قرآن انقدر سخر پشت سر هم نیامده است. پنج شش تا سخر است. این را به تو دادم. سخر لکم یعنی به تو دادم، به تو دادم، به تو دادم، در اختیار تو قرار دادم. «سَخَّرَ لَكُمُ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ، سَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَ النَّهار، سَخَّرَ لَكُمْ الْفُلْك» هفت هشت تا سخر قطار میکند. دادم، دادم، دادم. میگوییم پس گیر کجاست؟ میگوید «إِنَّ الْإِنْسانَ لَظَلُومٌ كَفَّار» مدیریت تو بود. إِنَّ را هم میگوید. إِنَّ یعنی حتماً. «إِنَّ الْإِنْسانَ لَ» لَ یعنی حتماً. «إِنَّ الْإِنْسانَ لَظَلُومٌ» ظالم هم نمیگوید. میگوید ظلوم. ظالم یعنی ظالم است، ظلوم یعنی خیلی ظالم است. نمیگوید کافر. میگوید کفار. یعنی خیلی کفران میکند. دادم بهت، دادم بهت، دادم، دادم، قدر ندانستی و آن را خراب کردی. گاهی مال مدیریت ما است. بسمه تعالی خراب کردم. بسمه تعالی اشتباه کردم. یک سری جاها خود ما به هم رحم نمیکنیم. یعنی میبینیم گران شد خودمان هم... آمده شکر بخرد. احتمال میدهد مثلاً شکر کم باشد. میگوید چهار کیلو بده. با اینکه یک کیلو برای او کافی بود. یعنی حرص مردم را به حساب بیاورید. مدیریت نداشتن بعضی از مسئولین را به حساب بیاورید، گناهان را هم به حساب بیاورید. تغیر النعم. چقدر آیه داریم. «فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذينَ هادُوا حَرَّمْنا» اینها ظلم کردند، طیبات را به آنها حرام کردیم. «اخذناهم بذنوبهم» اینها گناه کردند، ما هم مچ آنها را گرفتیم. پس گاهی بخاطر ظلم خود ما هست، گاهی بخاطر گناهان ما است، گاهی به خاطر عدم مدیریت است و تقدیر الامور کلمه کامپیوتر و اینترنت هست. شما بنویسید و تقدیر الامور یعنی مدیریت. ببینید چقدر بحث مدیریت در کار آمده است. امام زمان یک عمر طولانیاش مهم است. چطور؟ در همین انقلابهای ما با همه مشکلاتی که دارد، خلبانهایی بودند زمان شاه، رفتند آمریکا دوره دیدند. تخصصی مثل شهید عزیز بابایی. این جوانی بود که در آمریکا دوره خلبانی دیده بود به نفع شاه. انقلاب که شد آمد دست امام را بوسید، تخصص خود را در اختیار امام گذاشت. حدیث داریم حضرت مهدی که ظهور کند، افراد متخصص میآیند به امام ایمان میآورند و تخصص خود را در اختیار امام قرار میدهند. یک وقت میبینی یک معلم طبیعی سر کلاس مثل شهید رجایی میآید رئیسجمهور میشود. خلبان دانشجوی خلبان، شهید بابایی میآید در جنگها پرواز میکند. در 8 سال دفاع مقدس. پس میآیند. آیا میشود یک عده کمی پیروز شوند؟ الآن این مقاومت لبنان مگر گروه چند نفری هستند؟ دنیا را تحت تأثیر قرار دادند. چه اشکالی دارد؟ ما در قرآن داریم «يَدْخُلُونَ في دينِ اللَّهِ أَفْواجا» میشود زمانی بیاید که مردم گروه گروه بیایند ایمان بیاورند. چه اشکالی دارد؟ مگر بسیاری از مردم نمیگفتند جاوید شاه؟ همه اینها آمدند خمینی ای امام، خمینی ای امام. یعنی یکدفعه ورق برمیگردد. عوض میشود. در قرآن آیه زیاد داریم.
آقای شریعتی: قصه همین سحره هم همینطور شد.
حجتالاسلام قرائتی: بله. «يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَنات» خدا سیئه را میگیرد، حسنه میکند. کار خدا این است. در باغچه آب کسی فرو میرود، از چند متری آن آب زلال بیرون میآید. زمین خدا هم «يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَنات» به چشم خود خدا. آب کسی فرو میرود، از چند متر آن طرفتر آب زلال بیرون میآید. پس میتواند عیبهای من را بگیرد. خلبانی که رفته برای شاه کار بکند، برای آمریکا کار بکند یا برای امام خمینی کار بکند. همه چیز قابل تقدیر است. ما آدمهایی داریم حسن عاقبت مثل همین سحره، آدمهایی داریم بد عاقبت. یک عمری دین دارد، در یک لحظاتی دین خود را میفروشد. یک لحظه انحراف. به هر حال از تعطیلات عید استفادههای عاطفی، استفادههای... و به خصوص اینهایی که سنشان بالا آمده است، دیگر پیدا است که بیش از ده سال، پنج سال، هفت سال، یک سال، یک هفته، به هر حال عمر طبیعی خود را کردهاند. یک تصمیمی بگیرند یک مشکلی را حل کنند. جوانهای فامیل کدامها مشکل دارند؟ دخترهای فامیل کدامها مشکل دارند؟
آقای شریعتی: این بهترین اتفاق ممکن در بهار است.
حجتالاسلام قرائتی: بله. حضرت موسی از تعطیلات عید برنامهریزی کرد. به این مدیریت میگویند. زمان روز تعطیلات عید بود. «مَوْعِدُكُمْ يَوْمُ الزِّينَة» روزی که همه مردم زینت کردند دید و بازدید میکنند. مکان مکان سوی. وسط شهر باشد که از همه مناطق بتوانند بیایند تماشا کنند. زمان چاشتی باشد. نه صبح باشد که مردم خوابآلود باشند و نه شب باشد که مردم خسته باشند. «مَكاناً سُوى» زمانش «ضحی»، «مَوْعِدُكُمْ يَوْمُ الزِّينَة». اینها مدیریت زمان است، مدیریت مکان است. اینها همش مدیریت میخواهد.
آقای شریعتی: خاطرهای از تعطیلات نوروز از دوران جوانیتان یا سفرهای تبلیغاتتان دارید؟
حجتالاسلام قرائتی: من این تعطیلاتی را که دولت تعیین کرده است خیلی اعتقاد ندارم. من هر وقت کار دارم کار میکنم. حالا جمعه باشد، جمعه باشد. مگر جمعه آدم کار بکند باطل است؟ فقط یک آیه داریم مال تعطیلات است. این هم فقط روز جمعه، وقت نماز جمعه است. «إِذا نُودِيَ لِلصَّلاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ» قرآن میگوید روز جمعه، وقت نماز جمعه «ذَرُوا الْبَيْعَ» آن روز تعطیل است. باقی وقتهایش میشود از تعطیلات استفاده هم بکند.
آقای شریعتی: اگر کار داری باید کار کنی.
حجتالاسلام قرائتی: حالا من این جمله را هم بگویم. از آیت الله مروارید مشهد شنیدم که یک کسی از تجار مشهد من را دعوت کرد با حاج شیخ عباس قمی صاحب مفاتیح. عنبران یکی از روستاهای مشهد است. آب و هوای خوبی دارد. میگفت یک روزی دعوت کرد من هم بروم. حاج شیخ عباس قمی هم آمد. وقتی نشست دستمال خود را باز کرد و قلم و کاغذ درآورد. صاحب باغ آمد گفت امروز آمدیم تفریح. دیگر مطالعه بیمطالعه. گفت شما میگویید من مال امام زمان را بخورم، کار نکنم؟ شما اگر کار داشتید بگویید من سر سفره با شما هم حرف میشوم. بداخلاق نیستم. یعنی بیکار نمینشینم. گفت آقا سهم امام نیست، ملک شخصی است، باغ شخصی است. گفت آقا اجازه بده من بنویسم، هر وقت کار داشتی قلم را میگذارم زمین با شما حرف میزنم. تا دیدم بیکار است این کار را میکنم. میشود آدم هفتهای یک کتاب مطالعه کند. چیزی نیست. ملت ما کممطالعه هستند. الآن ما حساب کنیم دانشگاه و حوزه چقدر تعطیلی دارد. من یک وقت حساب کردم تقریباً دانشگاه و حوزه مثل گوشت کبابی شده است. پنج کیلو گوشت که میخری یک کیلوی آن گوشت است. جمعه تعطیل است. بنویسید. 52 تا پنجشنبه حوزه و دانشگاه تعطیل است. بنویسید. 10 روز محرم تعطیل است، 20 روز عید نوروز تعطیل است. یک بخشی از ماه رمضان تعطیل است. 20 روز ایام 22 بهمن و شب قدر و شب عاشورا و اینها. 100 روز هم تابستان تعطیل است. نگاه میکنیم این آقا 4 سال است که دانشگاه است اما گوشت لخم آن یک سال است. یعنی دو سه برابر تحصیلش عمر را تلف میکند. ما نباید عمر خود را تلف کنیم. نباید انقدر عمر خود را تلف کنیم. امام خمینی خیلی قشنگ از تعطیلات استفاده کرد. امام خمینی را به ترکیه بردند، این را من از حاج آقا مصطفی پسر امام شنیدم که ایشان وقتی به ترکیه تبعید شد، یک روز پرده اتاقش را کشید. آمدند گفتند به ما گفتند شما پرده را نکشید. اگر برق خواستید لامپ روشن کنید. کسی از بیرون نتواند شما را ببیند. شما هم چیزی را نبینید. امام فرمود خیلی خب مانعی ندارد. پرده را کشید و لامپ را روشن کرد. در اتاقی که حق نور خورشید نداشتند، در این اتاق یک دور فقه نوشت. تحریرالوسیله را امام خمینی آنجا نوشت. یعنی کسی اهل کار باشد... یک آیه داریم در قرآن، میگوید نگو کامپیوتر، اینترنت بود. البته اینها اثر دارد اما اگر تو اراده داشته باشی، اراده تو بر همه اینها فائق میشود. آیه این است: «هذا عَذْبٌ فُراتٌ وَ هذا مِلْحٌ أُجاج» دو تا دریا یکی شیرین است و یکی شور. یکی کامپیوتر دارد و یکی ندارد. یکی پول دارد و یکی ندارد. یکی ماشین دارد و یکی ندارد. «هذا مِلْحٌ أُجاج» یکی تلخ است، «هذا عَذْبٌ فُراتٌ». بعد میگوید گیر در خود تو است. «وَ مِنْ كُلٍّ تَأْكُلُونَ لَحْماً طَرِيًّا» تو صیاد هستی؟ اگر تو صیاد بشوی در هر دو دریا ماهی هست. اگر کسی اهل مطالعه باشد، از همه شرایط میتواند استفاده کند. آیت الله سبحانی، خدا او را حفظ کند، گفت که امام خمینی میخواست الغدیر مطالعه کند. پول نداشت بخرد. یک جلد، یک جلد از کسی میگرفت مطالعه میکرد پس میداد جلد بعدی را میگرفت. یعنی امام خمینی میخواست مطالعه کند، از کتاب قرضی مولا شد. محسن قرائتی از قبل از انقلاب، پنجاه سال پیش الغدیر را با کم و زیاد آن خریدم اما چون اهل مطالعه نبودم همه الغدیر را ندیدم. تکههایی از آن را دیدم ولی اکثر آن را ندیدم. مهم این است که ما باید اهل مطالعه باشیم. تعطیلات است. خب تعطیلات باشد. ما بد است که بگوییم ولی اجازه بدهید که بگویم. عزیزان، به خصوص دانشجویان، طلاب، تفسیر نمونه بهترین تفسیر یا از بهترین تفسیرهای فارسی است. ده تا طلبه زیر نظر آیت الله مکارم نوشته شده است. با کم و زیاد آن حدوداً 100 بار چاپ شده است. به چند زبان دنیا ترجمه شده است. این تفسیر نمونه چکیده این را یک تعطیلات استفاده کردیم. گفتیم بیا تعطیلات خودمان را کم کنیم. حالا جمعه تعطیل است، جمعه ساعت اول آن که تعطیل نیست. بعد از نماز صبح بیاییم یک ساعت مباحثه کنیم برویم تعطیلات. پنجشنبه تعطیل است، از پنجشنبه یک ساعت کار کنیم باقی آن را کار نکنیم. 27 جلد، یک دور تفسیر فارسی زیر نظر آیت الله مکارم نوشته شد با 10 تا طلبه که پنج تای آنها از دنیا رفتند، یکی از آنها شهید شد، چهار تا از آنها از دنیا رفتند، سه چهار تای آنها هم هستند. بنده هم یکی از آن هستها هستم. خودمان برنامهریزی کنیم، منتظر برنامههای دولت نباشیم. از برنامههای دولت استفاده کنیم. کتابخانه است، درس است، استاد است. نمیگویم درسهای حوزه و دانشگاه را کنار بگذاریم. از وضع موجود باید استفاده کرد اما قانع به وضع موجود نباشیم.
آقای شریعتی: خیلی خوب. حرفهای خوب، توصیههای پدرانه، مثل همیشه عالی و فوقالعاده. خیلی ممنون از توجه شما. باید خداحافظی کنیم.
امروز به اتفاق سوره شوری را به پایان میرسانیم و انشاءالله سوره مبارکه زخرف را آغاز میکنیم. صفحه 489 قرآن کریم، آیات پایانی سوره مبارکه شورا و آیات ابتدایی سوره مبارکه زخرف.صفحه 489 قرآن کریم