اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

1401-01-07- حجت‌الاسلام میرباقری- نکاتی پیرامون وجود مقدس حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه)

آقای شریعتی: سلام علیکم و رحمة الله. عید شما مبارک باشد ان شاءالله. خیلی خیلی خوش آمدید به این سمت خدا. به همه مخاطبان جان با دل و جان سلام می کنم و خدمت حاج آقای میرباقری عزیزمان سلام علیکم و رحمة الله. خیلی خوش آمدید. حجت الاسلام میرباقری: علیکم السلام و رحمة الله. خدمت حضرتعالی و همه همکاران عزیزتان و مخاطبان ارجمند عرض سلام و ادب و احترام دارم و ایام را شادباش می گویم. آقای شریعتی: سلامت باشید. خوشحالیم که این ایام نوروز فرصتی شد که دیدارها تازه شود. ما دیروز هم خدمت حاج آقای میرباقری بودیم و امروز هم با دل و جان در محضرشان هستیم و ادامه فرمایشات دیروز را می شنویم. یک چشم اندازی را ترسیم کردند حاج آقای میرباقری از عصر ظهور. بسیار دل انگیز و دیدنی و البته این مسیر، مسیر سخت و دشواری است که فقط با همراهی و معیت امام می شود آن را طی کرد. با دل و جان بحث امروز شما را خواهیم شنید.

حجت الاسلام میرباقری: بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. اللهم كن لوليِّك الحُجَّةِ بن الحسن، صلواتُكَ عليه و على آبائهِ، في هذه السّاعة و في كلِّ ساعةٍ، وليّاً و حافظاً، و قائداً و ناصراً، و دليلًا و عيناً، حتى تسكنه أرضك طوعاً، و تُمتّعَهُ فيها طويلا.
در جلسه گذشته، 6 آیه اول سوره عنکبوت را اشاره کردیم که خدای متعال در مسیر تحقق وعده ای که به وجود مقدس نبی اکرم و به امت شان داده، این است که امت به یک دورانی می رسند که دوران لقاءالله است. یعنی واقعاً هم خودشان نورانی می شوند و هم عالم نورانی می شود، هم مؤمنین زنده می شوند، هم عالم ارض زنده می شود. فضا یک جوری می شود که همه چیز برای ملاقات با خدا آماده است. همه با خدای خودشان زندگی می کنند. خدا را بندگی می کنند، از خدا می گیرند، به او توکل می کنند، به او اعتماد می کنند، رزقشان را از دست او می گیرند، برای او کار می کنند، یک دوران خیلی شیرینی می شود. از چنگ بت ها نجات پیدا می کنند. آن وعده خدای متعال که «ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُون‏» محقق می شود. واقعاً عالم، عالم بندگی خدا می شود. از اسارت بت ها و نقش شیاطین و آنی که پیامبر وعده دادند که «يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتي‏ كانَتْ عَلَيْهِمْ» آن سختی ها و آن غل ها باید از دست و پا و قلوب و افکار برداشته شود. برمی دارند. افکار نورانی می شود، آزاد می شود. قلوب آزاد می شود، قوا رها می شوند. بندگی می کنند. عالم می شود بندگی. در مسیر این تحقق آن عالم بندگی خدای متعال می فرماید یک فتنه های سنگینی است. امت باید همه وارد این وادی فتنه شوند و از آن عبور کنند. وقتی عبور می کنند یک عده ای مؤمن هستند و یک عده ای منافق. آن وقت مؤمنین آنها آمادگی پیدا می کنند برای محیط لقاء. این آیات اول و دوم بود. «أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ، وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَ لَيَعْلَمَنَّ الْكاذِبِين‏» بنابراین محاسبه غلطی که خیلی از ما به آن مبتلا می شویم که پیامبر آمدند، بعد فردا همه چیز برود روی روال تعیّش در دنیا، خوشگذرانی. اینطوری نیست چون پیامبر می خواهند یک کار بزرگتری بکنند، این کار بزرگتر از یک بستری عبور می کند، بستر دشواری است. یک محاسبه غلط دیگر هم عرض کردیم که آنهایی که در این دوران خدای متعال به آنها مهلت می دهد و به قدرت می رسند و به حسب ظاهر طرح نبی اکرم را در حجاب می برند، اینها هم کم کم متوهم می شوند که ما برنده هستیم. اصلاً دست خدایی در کار نیست. ما خدای عالم هستیم. این چیزی که این روزها مستکبرین عالم ادعا می کنند. واقعاً ادعا می کنند که به نقطه ای رسیدند که ید الله مغلوله به یک لسان دیگری می گویند که عالم طبیعت وقتی به موجود هوشمند رسید، او دیگر خدای عالم است. ما دیگر عالم را آنطوری که می خواهیم می سازیم. این اشتباه را نکنید. این هم محاسبه دوم خطاها هست. یک فرصتی به شما دادیم درون آن طرح بزرگی که داریم برای تحقق دین. لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّه‏ این هم جزئی از طرح خود ما است. بعد می فرماید که آن وعده لقایی هم که به پیامبرمان داده بودیم و پیامبر به امت و به همه انبیاء. به همه انبیاء وعده داده بودند. همه انبیاء به امت شان وعده داده بودند که این عالم اتفاق می افتد. اصلاً همه امت ها به امید این زندگی کردند. یک تعبیری در زیارت سید الشهداء هست الآن یادم آمد. زیارت نیمه شعبان حضرت است. خیلی تعبیر عجیبی است. أَشْهَدُ أَنَّكَ قُتِلْتَ وَ لَمْ تَمُتْ شما به شهادت رسیدید. نمردید. بَلْ بِرَجَاءِ حَيَاتِكَ حَيِيَتْ قُلُوبُ شِيعَتِكَ بلکه قلوب شیعه هم به رجاء حیات تو زنده است. بعضی این عبارت را تعبیر کرده اند به، معنا کرده اند به رجعت. چون هر مؤمنی قتلی دارد و موتی. حضرت برمی گردند، آن بار به شهادت رسیدند، بار دوم به مرگ موت طبیعی حضرت رحلت می فرمایند. أَشْهَدُ أَنَّكَ قُتِلْتَ وَ لَمْ تَمُتْ. شما زنده هستید، رجعتی دارید، برمی گردید در دوره رجعت، آن وقت با موت طبیعی از دنیا می روید. بلکه همه مؤمنین به امید آن حیات شما زنده هستند. همه انبیاء به امید عصر ظهور زنده بودند، همه امت ها به امید عصر ظهور در این عالم زندگی کردند و الّا چرا زندگی کنند؟ انبیاء برای چه در این عالم بیایند؟ پای انبیاء روی سماوات است، روی عرش است، برای چی در این عالم بیایند؟ آمده اند که به آنجا برسند. لذا برای رجعت هم برمی گردند. درست؟ خدای متعال می فرماید که آن محیط وعده فرا می رسد، هر که امیدوار بوده منتظر باشد، او را صدا می زنیم. صدای شما را شنیدیم، حرف تان را می دانیم، سخن دل تان را می دانیم، اگر امیدوار بودید شما را صدا می زنیم.
در این دوران سخت یک سؤالی فرمودید که چکار باید بکنیم. خدای متعال می فرماید دوران مجاهدت. «مَنْ جاهَدَ فَإِنَّما يُجاهِدُ لِنَفْسِهِ» پیداست. این جهاد، جهاد فی سبیل الله است. مجاهده یعنی تلاشی که معطوف به هدف الهی است. این جهاد می شود. والّا در اصطلاح قرآن هر کوششی که جهاد نیست. در اصطلاح قرآن، آن جهاد مقدس، کوششی است که در راه خدا باشد. در راه مقصد باشد. در راه تحقق همین وعده الهی باشد. مَن جاهَدَ یعنی شما برای تحقق این وعده باید مجاهده کنید. یک تعبیر دیگر این که شما باید در این طرح عمل کنید. وظیفه شما چیست؟ وظیفه شما این است که شما در طرح خدا عمل کنید. شما در طرح امیرالمؤمنین عمل کنید. طرح امیرالمؤمنین یک فراز و فرودی دارد. موعد آن می رسد. شما باید در این طرح باشید. مجاهده اصلاً یعنی همین. یعنی تلاش کنید برای تحقق همین طرح.
آقای شریعتی: خودت را در این مسیر نگه داری.
حجت الاسلام میرباقری: و یک چیزی اضافه هم می خواهم عرض کنم و آن است که شما درون این طرح تلاش کنید که این طرح محقق شود. مجاهده یعنی همین. میدان جهاد است، مجاهده کنید که این طرح الهی، تلاش شما این باشد که این طرح محقق شود. خودتان و جان شما و مال شما و آبروی شما و امکانات شما به تعبیر روایت که فرمود منتظر انسان وقف است، وقف این طرح کنید. طرح امام زمان محقق شود. طرح وجود مقدس نبی اکرم و امیرالمؤمنین محقق شود با یک فراز و فرودی. از دل یک فتنه ای عبور می کند. می رسید به عالم لقاء، به عصر ظهور. شما سعی کنید مجاهده کنید. مجاهده یعنی در این طرح عمل کنید. برای این هدف عمل کنید. هر کاری که در مسیر این هدف الهی نیست، مجاهده در راه خدا نیست. هر کاری که در مسیر این هدف است، انفاق مالی باشد، جانی باشد، حتی آدم یک جایی در مسیر این هدف می خوابد. این مجاهده است. عنایت کردید؟ خب بالاخره آدم خسته می شود بخوابد. کسی که در جبهه جنگ خسته شد خوابش برد، این خوابش هم جهاد است. اگر در طرح امام زمان، در طرح امیرالمؤمنین هستید، ولی برای اینکه در این طرح باشی باید مجاهده کنی. مجاهده کنید که هم در این طرح بمانید، شما را نبرند؛ جلوه ها و دعوت ها و شهوت ها و سروصداها. و هم اینکه تلاش کنید برای تحقق این طرح. حالا ما مجاهده می کنیم دیگر. مال مان را آوردیم وسط، جان مان را آوردیم، آدم کم کم موجد می شود که خب پس ما داریم طرح امام زمان را محقق می کنیم. «مَنْ جاهَدَ فَإِنَّما يُجاهِدُ لِنَفْسِهِ إِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ عَنِ الْعالَمين‏» نه از شما، از عالمین خدا بی نیاز است. ما احتیاجی به شما نداریم. اینکه می گوییم بیایید کوشش کنید برای تحقق این طرح، برای این است که خودتان در این طرح بمانید. هر کسی به اندازه جهادش در این صحنه کنار امیرالمؤمنین می تواند بماند. خب پس بنابراین خدایا به ما مزدی نمی خواهی بدهی؟ حالا که داریم برای خودمان کار می کنیم از تو طلبکار نیستیم،  قبول داریم. پس آب پاکی روی دست ما ریختی. همه هستی خود را بدهیم، بدهکار هم هستیم. درست است؟ واقعاً همین است. اصحاب سید الشهداء هستی شان را داده اند، بدهکار سید الشهداء هم هستند. هم باطناً هم خودشان را بدهکار می دانند. سعید بن عبد الله وقتی چوب های در تیر را به تنش خرید، حضرت بالاسر او آمدند، به حضرت عرض کرد انجام وظیفه شد؟ این را انجام وظیفه می دانست. یعنی تازه احساس می کرد نتوانسته حق مطلب را ادا کند. این آیه اول ما را اینطوری می سازد. می گوید پس دورانی است که شما باید مجاهده کنید. مجاهده هم عرض کردم یعنی کوشش در مسیر. مسیر یعنی در همین طرح خدا. در این طرحی که با امیرالمؤمنین و امام زمان محقق می شود، با نبی اکرم و اهل بیت شان محقق می شود. شما در این طرح خودتان را وقف کنید. حالا که وقف کردید موجب نشوید. والّا اگر موجب شدید، این از نیامدن در طرح بدتر است. بعد هم نیاید کنار امیرالمؤمنین بهتر است تا بیاید طلبکار حضرت امیر باشد. بارش را بیندازد روی دوش حضرت امیر، طلبکار حضرت امیر هم باشد چون وقتی ما می آییم کنار سید الشهداء در عاشورا، بارمان را روی دوش سید الشهداء انداختیم. هم بارت را بیندازی و هم طلبکار باشی؟ این خیلی خسارت بدی است. پس آیه اول دو چیز را بیان می کند. یکی اینکه شما باید مجاهده کنید. مجاهده یعنی با همه وجود بیایید در این طرح عمل کنید. برای پیروزی این طرح خودتان را وقت کنید. اقدام کنید. خب اقدام کردند. پس من هم می گوید نه. «وَ مَنْ جاهَدَ فَإِنَّما يُجاهِدُ لِنَفْسِهِ إِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ عَنِ الْعالَمين‏» ما از شما بی نیاز هستیم ولی بیایید جهاد کنید. دعوت تان می کنیم. خب پس آب پاکی را روی دست ما ریخته است. ما بدهکار هم شدیم. خدای متعال می فرماید ولی یک وعده به شما می دهم. «وَ الَّذينَ آمَنُوا» در این صحنه آنهایی که... ببینید یک اولی داریم «أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا» است. «أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا» قولشان این است که ما ایمان آوردیم ولی یک عده ای آمدند. اینهایی که در دل این فتنه مؤمن ماندند. حقیقتاً مؤمن بودند. اینها همان مجاهدین هستند. آنهایی که مجاهده کردند برای تحقق طرح حضرت امیر و با تمام وجود کنار امام زمان ایستادند، کنار ائمه ایستادند، کنار وجود مقدس نبی اکرم ایستادند، اینها کسانی که هستند که آمنوا حقیقی هستند. حالا «وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» و عمل صالح آوردند. عملوا الصالحات هم می دانید چیست. عملوا الصالحات عملی است که در کنار نبی اکرم باشد. عمل معیار صالح بودن آن این است که در طرح نبی اکرم باشد. این را خداوند متعال در سوره مبارکه برائت بیان فرموده است. ملاحظه کرده اید. در سوره مبارکه برائت وقتی می فرماید: «اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقين‏» با نبی اکرم و اهل بیت در عالم راه بروید، می فرماید: «ما كانَ لِأَهْلِ الْمَدينَةِ وَ مَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْرابِ أَنْ يَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ وَ لا يَرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ» مؤمنین حق ندارند اهل مدینه و اطراف مدینه خودشان را حفظ کنند، پیامبر را در وسط خطر رها کنند. باید بیایند دور و بر پیامبر بایستند. آنجایی که پیامبر در خطر هستند، اینها هم در خطر باشند. درست است. می فرماید حالا اگر مؤمنین اینطوری شدند، «ذلِكَ بِأَنَّهُمْ لا يُصيبُهُمْ ظَمَأٌ وَ لا نَصَبٌ وَ لا مَخْمَصَةٌ في‏ سَبيلِ اللَّهِ» اگر کنار پیامبر ایستادید، آنجایی که پیامبر دنبال یک خطری می روند رفتید، درست است ممکن است به شما سختی برسد یا گرسنگی برسد، یک مقدار کار سخت شود مثل جنگ تبوت. درست است. «لا يُصيبُهُمْ ظَمَأٌ وَ لا نَصَبٌ وَ لا مَخْمَصَةٌ» تشنگی، خستگی، گرسنگی، فی سبیل الله. اگر کنار پیامبر بودید فی سبیل الله است. اگر در سبیل الله گرسنه هم شوید و تشنه هم شوید و خسته هم شوید، «وَ لا يَطَؤُنَ مَوْطِئاً يَغيظُ الْكُفَّارَ» یک جایی قدم گذاشتید که کفار خشمناک شدند. خلاف میل آنها بود. بر علیه آنها بود «وَ لا يَنالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَيْلاً» به عکس، از دشمن یک صدمه ای خوردید، «إِلاَّ كُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صالِحٌ» تشنگی شان هم عمل صالح است، گرسنگی شان هم عمل صالح است، خستگی شان هم عمل صالح است. چون با پیامبر هستند. چون آنجایی که پیامبر قدم می زنند، قدم زدند. پس بنابراین شما باید مجاهده کنید. در طرح نبی اکرم باشید. این جهاد شما هم کاری برای نبی اکرم نمی کند ولی «وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» آنهایی که از دل این فتنه با ایمان و عمل صالح بیرون آمدند، کنار حضرت ایستادند، «لَنُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِم‏» حالا سیئاتشان را پاک می کنید. اینهایی که کنار این پیامبر قرار می گیرند، در این فتنه سنگین یک جایی هم دامن شان آلوده می شود. معصوم که نیستند چون فتنه شیطان خیلی سنگین است. ما این دامن آلوده را پاک می کنیم. «لَنُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِم‏». نگویند ما بدی نداریم. نه، غیرمعصوم هر چه هم در عالم خوب راه برود، انقدر گرفتاری دارد که نگفتنی است ولی اگر کنار پیامبر در این فتنه ایستادید با اینکه به شما محتاج نیست «لَنُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِم‏» این پاداش اول شما است. «وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَحْسَنَ الَّذي كانُوا يَعْمَلُون‏» بهترین عملشان را پاداش شان قرار می دهیم. «أَحْسَنَ الَّذي كانُوا يَعْمَلُون‏» یعنی همان محبت شان، ولایت شان. همه کارهای ما نیت مؤمنه خیر من عمله. آن دوستی پیامبر، آن دلبستگی به یک پیامبر و اهل بیت، این بالاترین عمل مؤمن است. همه مجاهده های آن ذیل او است. او را مبنای پاداشش قرار می دهیم. بهترین عمل او را مبنای پاداش قرار می دهیم. «وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَحْسَنَ الَّذي كانُوا يَعْمَلُون‏» آن را مبنا قرار می دهیم. وقتی مزد او را دادیم، مزد بقیه هم ذیل او رقم خواهد خورد.
آقای شریعتی: الآن معیت چطوری محقق می شود؟ همراهی با امام و پیامبر در دوره و زمانه ما.
حجت الاسلام میرباقری: همراهی با پیامبر من ساده اش را بگویم. بالاخره یک سنت های تاریخی است. اگر کسی به این دستورات عمل نکند نیست. اگر طرح امام زمان را الآن کسی نفهمد، با پیامبر راه رفتن یعنی با امام راه رفتن. ببینید «إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هاد» فرمود: منذر وجود مقدس نبی اکرم، ما ائمه هداتی هستیم که به تعبیر روایاتی که عرض کنم به نظرم کمال الدین هست، حضرت فرمودند یهدونهم الا ما جاء به الرسوله. این ائمه هدایت مستقلی ندارند. آن هدایتی که پیامبر آورده است در دست اینها است. اینها مردم را به آنجا می رسانند. پس باید در طرح امام زمان بود. طرح امام زمان هم طرح حضور و غیبت دارد. الآن دوران غیبت آن است. حالا غیبت هم می دانید دوران ابتلاء و تمحیص و تمییز و... بعد هم بالاخره امام زمان یک خطی را برای عصر غیبت معین کردند. اگر می خواهیم با امام زمان باشیم، حضرت یک طرحی دارند. آدم طرح حضرت را نفهمد که نمی تواند کنار حضرت باشد. باید این طرح حضرت را به دقت بفهمیم و در این طرح عمل کنیم. سختی کار همین جا است. هر کسی برای خودش یک طرحی در نیندازد.
آقای شریعتی: و یک بخشی از تفرقه های ما هم به خاطر همین است.
حجت الاسلام میرباقری: برای همین است که دقت نمی کنیم. ما که کاره ای نیستیم. طرح، طرح امام زمان است همه باید با حضرت راه برویم. «وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» یعنی این. آنهایی که حضرت را قبول می کنند، با طرح حضرت راه می روند. عملوا الصالحات می شوند. یک جایی هم زمین می خورند. عنایت کردید؟ بنابراین فهم طرح حضرت کار پیچیده ای است. مطالعه می خواهد، دقت می خواهد، تضرع می خواهد، التماس می خواهد. اینطوری نیست که آدم راه امام زمانش را راحت بفهمد. می بینید یک فقیه مثلاً 80 سال زحمت می کشد، آخرش هم وقتی می خواهد رساله بنویسد، می نویسد الاحوت الاولی. این طرح امام زمان را فهمیدن اینطوری است. ما همینطوری ایستاده ایم، می خواهیم یک چیزی مثلاً کپسول وار بدهند بخوریم برسیم به امام زمان. همه این لغزش ها مال خطای در فهم طرح است. حالا بعد از فهم همراهی آن هم به این آسانی نیست که آدم با هوس هایش، با شهواتش، با دعوت ها باید مقابله کند و امثال اینها. ولی بالاخره این عصر است. ولی اگر ایستادید خدا متعال در عین بی نیازی هم شما را تطهیر می کند و هم بهترین عمل شما را مبنای پاداش برای شما قرار می دهد. بعد یک آیه عجیبی است که ربط آن به این صحنه چیست؟ می فرماید: «وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ» ما به آدمی در باب والدینش توصیه کردیم. «وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ» که هوای این ها را باید داشته باشید. «وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ حُسْناً» هر آدمی باید نسبت به پدر و مادرش ارتباط حسنه داشته باشد. اخلاقش، عملش، سلوکش، کل مراوده اش باید مراوده حسنه باشد ولو مؤمن نباشد. بعد یک جمله عجیبی می فرماید که ربط این دستور را به سیاق آیات بیان می کند. «وَ إِنْ جاهَداكَ لِتُشْرِكَ بي‏ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما» ولی اگر تلاش کردند که تو در کنار خدا یک شریک قرار بدهی، آنی که خدا نگفته کنار خدا بنشانی، خدا فرموده این پیامبر، این امام، تو یک کسی را جای اینها بنشانی. ریش سفیدی کرده اند که تو را ببرند «فَلا تُطِعْهُما» اینجا دیگر به حرفشان گوش نده. همین والدینی که به همه گفتیم. گفتیم مشرک هم بود به او احسان کن. ولی اگر خواست تو را از پیامبر جدا کند، از طرح امیرالمؤمنین جدا کند، جدا نشو. این قله آن هست. چون موانعی که در این راه برای انسان وجود دارد، یکی از مهمترین آن همین روابط عاطفی است. روابط عشیره ای است که بالاتر آن والدین هستند. اگر یک جایی با اینکه من می گویم با آنها باش ولی اگر یک جایی آنها تو را دعوت کردند که «لِتُشْرِكَ بي‏ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ» کنار امیرالمؤمنین یک کسی را بیاور این می شود شرک بالله.
آقای شریعتی: اینجا دیگر کوتاه نیا.
حجت الاسلام میرباقری: بنابراین اینجا «فَلا تُطِعْهُما» چرا؟ چون «إِلَيَّ مَرْجِعُكُم‏» من گفتم به اینها احسان کن. بازگشت تو که به اینها نیست. اینها برای تو کاری نمی توانند انجام بدهند. رجعت تو به سوی ما است. «إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُون» حساب و کتاب شما با من است. بنابراین به پدر و مادر احسان کنید و نگذارید شما را جدا کنند. عنایت می فرمایید؟ خیلی تعبیر بلندی است. احسان سر جای خودش. در یک روایتی، چندین روایت است. حضرت در جمع اصحابشان نشسته بودند داشتند صحبت می کردند، یک جوانی وارد مسجد شد، گفت می خواهم ایمان بیاورم و با شما بیعت کنم. حضرت فرمودند: علی ان تقتل الاباک. پدرش مشرک بود. بیعت می کنم به شرط اینکه پدرت را بکشی. رفت. دوباره برگشت. حضرت با اصحاب دوباره صحبت می کردند. حضرت فرمودند: علی ان تقتل الاباک. رفت. بار سوم آمد گفت آقا حاضر هستم. بیعت می کنم. حضرت با او بیعت کردند فرمودند ولی برو به پدر و مادرت احسان کن. من هیچ وقت دستور نمی دهم با پدر و مادرش بد رفتار کند. می خواستند ولیجه ای در کنار خدا نداشته باشد. ولیجه یعنی آن کسی که یک نفوذی در دل انسان دارد. می خواستم رد پای دیگران را از دلت بزنم. بالاترین رد پا کجا است؟ همین والدین هستند.
آقای شریعتی: یعنی آن تعلق را قطع کنند.
حجت الاسلام میرباقری: که پیدا است که بالاترین تعلق است. می خواستم بالاترین تعلقات تو را هم بزنم که اگر یک موقع پدر مشرکت تو را دعوت به شرک کرد، دیگر نروی آن طرف. عنایت می کنید؟ حالا که ایمان آوردی به تو می گویم برو به آنها احسان کن. من به هیچ وجه نمی گویم به پدر و مادرت بی احترامی کن. درست؟ مکرر روایات ما این است که اگر پدر و مادر مشرک هم بودند باید به آنها احسان کنی. ولی اگر تو را دعوت به شرک کردند، قبول نکن. پیداست اینجا اتفاقاتی که در سر راه امیرالمؤمنین هست و تحقق دولت حضرت و اینها، واقعاً این صحنه ها درست می شود. مگر نبود در ماجرای جناب مسلم بن عقیل، اینهایی که بیعت کرده بودند، وقتی کار سخت شد مگر پدرها نیامدند جوان هایشان را ببرند؟ همسرها نیامدند همسرانشان را بردند؟ مادرها نیامدند جوان هایشان را بردند که کار سخت شده بیایید برویم جلو. سری که درد نمی کند که دستمال نمی بینند. اینجا نباید دیگر به حرف پدر و مادر گوش بدهی. همین شد. مگر در ماجرای سید الشهدا پیش نیامد؟ به امام حسین بیعت کرده بودند، وقتی در دار الاماره آن صحنه پیش آمد و شُریح آمد بالای صحنه و صحنه را تغییر داد و مردم را فریب داد، دسته دسته آمدند همسرانشان و جوانان شان و فرزندانشان را بردند. اینجا جای گوش کردن به حرف آنها نیست. وقتی یک طرف امام حسین است، به پدر و مادرت احسان کن. گفتند کنار امام حسین یک کسی را قرار بده. این خط قرمز من است. من به نظرم این یک حرف خیلی عجیبی می زند که در مسیر این فتنه یکی از فتنه های مهمِ مهم همین است. خیلی فتنه مهمی است. «وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ حُسْناً وَ إِنْ جاهَداكَ لِتُشْرِكَ بي‏ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما» اینها که نمی دانند طرح چیست. بیخودی می خواهند تو را بکشند ببرند آن طرف. اگر بیایی سخت است، ابن زیاد چنین می کند، چنان می کند. آنها که نمی فهمند داستان امام حسین چیست. تو را از امام حسین جدا می کنند می برند طرف ابن زیاد. اگر با اینها رفتی طرف ابن زیاد، دیگر سر و کارت با من است. آنها کاری برای تو انجام نمی دهند. اگر رفتی آن طرف، رفتی آن طرف. پدر و مادری که تو را بردند، پدر و مادر هم کاری برای تو انجام نمی دهند. «إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُون» ولی اگر با پدر و مادرت رفتی در وادی شرک، کنار حضرت امیر نایستادی، تو را بردن به سمت کسی که خدا نگفته بود، معنای این همین است. «‏لِتُشْرِكَ بي‏ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ» برای خدا شریک قرار دادن یعنی خدای متعال نفرموده است دنبال این آدم برو، می روی دنبال او. این شریک برای خدا قرار دادن است. لذا خدای متعال می فرماید: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْداداً يُحِبُّونَهُمْ» برای خدا ند قرار می دهند، شریک قرار می دهند، آنها را مثل خدا دوست می دارند. اینها چوب و سنگ نبودند. «یحبونهم» آدم بودند. حق ندارید این کار را بکنید. این شرک قرار دادن است. پدر و مادر گفتند به جای حضرت امیر برو دنبال فلانی. به جای امام حسین برو دنبال یزید. تو نباید بروی. به آنها احسان کن ولی اینجا جای حرف گوش دادن نیست. اگر رفتی «فَإِلَيَّ مَرْجِعُكُم‏ فَأُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُون» لذا در سوره مبارکه مجادله که در یک فراز پیچیده ای خدای متعال کار را پیش می برد، به یک نقطه ای می رسد می فرماید که عرض کنم «لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ يُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ كانُوا آباءَهُمْ» شما مؤمن به خدا و رسول که پیدا نمی کنی. با کسانی که محاده با خدا می کنند. عرض کردم محاده یعنی چه؟ خدای متعال یک حدودی دارد که حدود الوهیت او است. الوهیت او، خدای او با این حدود محقق می شود. اینها یحادون هستند. می خواهند این حدها را بشکنند، حد خودشان را جای آن بگذارند. یعنی خودشان می خواهند خدا باشند. نمی بیند کسی ایمان به خدا و رسول داشته باشد. با کسانی که محاده با خدا می کنند مودت داشته باشد. «وَ لَوْ كانُوا آباءَهُمْ» پدرانشان باشند، عشیره شان باشند. بعد می فرماید: «أُولئِكَ كَتَبَ في‏ قُلُوبِهِمُ الْإيمان» اینهایی که اینطوری حتی آنجایی که باید با عشیره شان درگیر شوند، با نزدیکانشان درگیر شوند، درگیر می شوند. اینها «أُولئِكَ كَتَبَ في‏ قُلُوبِهِمُ الْإيمان وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ» اینها مؤمنان خاص هستند. وقتی این کار را کردند، خدای متعال حقیقت ایمان را در قلبشان ثبت می کند. با روح الایمان تأییدشان می کند. «أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ» آیه ادامه دارد. پس این یک منزلت سخت تری از همراهی است. غیر از آن منزلت اول است. وقتی داستان مخالفان نبی اکرم و امیرالمؤمنین و اهل بیت کار را به جایی کشاندند که عشیره و قبیله و پدر و مادر، همه اینها را وسط کشاندند که تو را جدا کنند، جدا نشوی. این فتنه است. در این فتنه اگر با آنها رفتی غرق در فتنه می شوی. ممکن است یک موقع پدر و مادر آدم هم سبب فتنه باشند. نباید با آنها همراه شوی. احسان به آنها بکن ولی با آنها در فتنه نرو. بعد یک جمله عجیبی دارد. «وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحات‏». این تکرار برای چیست؟ قبلاً که فرمود: «مَنْ جاهَدَ فَإِنَّما يُجاهِدُ لِنَفْسِهِ» شما اگر در راه خدا مجاهده کردید، طلبکار نیستید ولی «لَنُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِم‏» اینجا می فرماید که سر راه شما یک خطر خیلی جدی وجود دارد. اگر از این خطر گذشتید یک مؤمن دیگری می شوید. این غیر از ایمان مرحله قبل است. یک ایمان عمیق تر است. که از این سد هم عبور کردید. یعنی از سد عواطف و پدر و مادر و این روابط هم عبور کردید. عبور از این روابط خیلی سخت است. گویا آخرین روابطی که آدم باید از آن بگذرد تا برسد این است. لذا ببینید در دستگاه تمدن مادی هم برای اینکه آدم را به طرف خودشان گره بزند، از این روابط عبور می دهند. شما در غرب ببین الآن دیگر پدر و مادری نیست. این عواطف عشیره ای را که از بین بردند. عشیره که دیگر اصلاً نیست در دوران صنعت خانواده سلولی است. روابط پدر و مادرها را هم دارند از بین می برند و از بین برده اند. برای چی؟ برای اینکه می خواهند یک روابط دیگری جای آن بگذارند. می خواهند مدیریت کنند. مناسبات سرپرستی خودشان را می خواهند بر عالم حاکم کنند.
آقای شریعتی: یعنی طرف آزاد آزاد باشد تا طرح آنها را بپذیرند.
حجت الاسلام میرباقری: «يَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّه‏» این روابط را قطع می کند که یک رابطه دیگر جای آن بگذارند. آنها هم این کار را می کنند. در دستگاه نبی اکرم می گوید این رابطه را مغتنم بشمار. پدر و مادر کافر هم باشند باید به آنها احترام گذاشت. «وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ حُسْناً»
آقای شریعتی: ولی به یک جایی می رسد می گویی بابی انتم و امی.
حجت الاسلام میرباقری: آن بابی انتم و امی که دعا برای پدر و مادر هست. بهترین دعا است. یعنی خدایا این پدر و مادر من در مسیر نبی اکرم قربانی شوند. دعا بهتر از این نمی شود. مثل اینکه پدر و مادری برای شهادت فرزندشان دعا کنند. این سخت ترین دعا ولی بهترین دعا است که آدم دعا کند پدر و مادرش قربانی در راه سید الشهدا شوند.
آقای شریعتی: حتی مالم، حتی خودم.
حجت الاسلام میرباقری: این خودم و مالم دعا برای خودت است. آن برای پدر و مادر است. بهترین دعا است. ما برای پدر و مادر دعایی بهتر از این نداریم که خدا بگوید پدر و مادر من را فدای راه امام زمان کن.
آقای شریعتی: ولی از این منظری که شما گفتید هم می شود به آن نگاه کرد.
حجت الاسلام میرباقری: ولی عنایت کنید عبور کردن از این تعلق خیلی سخت است. عنایت به ذکر می کند. خدای متعال می فرماید من می گویم مشرک هم بودند به آنها احسان کنیم. شاهد آن چیست که این جمله اول شامل مشرکین هم می شود؟ می گوید ولی «وَ إِنْ جاهَداكَ» اگر تلاش کردند تو را به شرک بکشانند دنبال آنها نرو. پس پیدا است که اینها مشرک هستند. می گوید اگر مشرک هم بودند، تو را دعوت به شک کردند، احسان بکن ولی با آنها در فتنه نرو. گرفتار فتنه شدند با آنها نباید در فتنه بروی. خیلی تعبیر بلندی است. می گوید حالا اگر عبور کردی، این یک منزلت دیگری از ایمان است. «وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحات‏» در این سطح عمل صالح داشتی، در این سطح همراه با امامت بودی که برای امامت از پدر و مادرت هم گذشتی. اگر تو را به دوری از امام دعوت کردند، امام را مقدم داشتی. این عمل صالح، خیلی عمل صالح فوق العاده ای است. «وَ الَّذينَ آمَنُوا» این منزلت از ایمان که تو را از این تعلقات عبور بدهد. خیلی منزلت بالایی از ایمان است. دیدید می گویند فلان کشور وطن اولشان، خانه اولشان کشورشان است یعنی تعلق به کشور را بیشتر از خانه می خواهند. اینها را فدا می کند. اگر به یک نقطه ای رسیدی که تعلق به امامت حتی بیشتر از پدر و مادرت شد، با اینکه برای آنها احترام قائل هستی، امامت را فدای آنها نکردی، کنار امامت ماندی، این می شود «وَ الَّذينَ آمَنُوا» این ایمان این منزلت است. «عملوا الصالحات» یعنی تو در طرح امامت بودی ولو آنها نپذیرند. ولو یک جایی به خاطر امامت با آنها درگیر شوی. اگر به اینجا رسیدی «وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَنُدْخِلَنَّهُمْ فِي الصَّالِحين‏» اینها پاداش شان این نیست «لَنُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَحْسَنَ الَّذي كانُوا يَعْمَلُون‏» این مزد بالاتری است. مزد بالاتر چیست؟ مزد بالاتر این است که «لَنُدْخِلَنَّهُمْ فِي الصَّالِحين‏» ما اینها را وارد قوم... صالحین چه کسانی هستند؟ انبیاء. «وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ» این چهار دسته منعم علیهم هستند. «مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحينَ» شما را در آن جمع می بریم. در جمع منعم علیهم می بریم. دیگر نعمت را برای شما تمام می کنیم. آنها رفقای شما می شوند. بنابراین مدار شما اصلاً عوض می شود. پس این یک منزلت دیگری از همراهی با امیرالمؤمنین است. همراهی با امام است.
دوباره گویا خدای متعال یک هشداری می دهد که در راه شما یک موانعی وجود دارد، سد راه شما نشود. می فرماید: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا» همان «ام حسب الناس یقول آمنا» می گوید ایمان آوردم ولی «فَإِذا أُوذِيَ فِي اللَّهِ جَعَلَ فِتْنَةَ النَّاسِ كَعَذابِ اللَّهِ» در راه خدا که اذیت می شود، این فتنه مردم را مثل عذاب خدا می داند. کأنه این اوذی همان فتنه مردم است. ناس یک فتنه ای درست می کنند. این آدمی که ادعای ایمان می کرد، وقتی با این فتنه مواجه می شود خیال می کند عذاب خدا است. از عذاب خدا باید به هر قیمت فرار کرد. باید هم ترسید. این از این ایذاء می ترسد. یعنی کأنه وقتی در راه خدا می روی کسی گفت مؤمن هستم، با فتنه های مردم رو به رو می شوی. فتنه بنی عباس است، بنی امیه است. در آن ایذاء هم هست. نفس مؤمن در این ایذاء بندی می آید. «ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ إِذا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَراها» فرمود این ظلمات همان فتن بنی امیه است. درست است؟ مؤمن دست خودش را در این فتنه بیرون می آورد، «فی ظلمه فتنه لم یکد یری» پس فتنه است، عذاب است، رنج است برای مؤمن. این رنج را اگر مثل عذاب خدا دیدی، از آن ترسیدی، فرار کردی، دیگر از پیغمبر جدا می شوی. این یک هشدار بزرگ است. در این مسیری که داری با پیامبر می روی، در این دوران فتنه، «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ» یک عده ای مجاهده می کنند، از همه تعلقات خود هم می گذرند، یک عده ای همین که به سختی ها برخورد می کنند فرار می کنند.
آقای شریعتی: یعنی اگر جا زدی، شانه خالی کردی،
حجت الاسلام میرباقری: آن وقت چه می شود؟ «فَإِذا أُوذِيَ فِي اللَّهِ جَعَلَ فِتْنَةَ النَّاسِ كَعَذابِ اللَّه‏» واقعاً باید از عذاب خدا فرار کنی. درست است به هر قیمت شده باید دامن خودت را جمع کنی. ولی از فتنه ای که فرعون بپا می کند نباید فرار کنی. باید بروی در دل فتنه. خب او تهدید کرده است. تو هم باید بترسی؟ اگر ترسیدی از امیرالمؤمنین جدا می شوی، از حضرت موسی جدا می شوی. به سحره اش چه گفت؟ گفت شما را می برم لابه لای نخلستان ها شما را به دار می کشم . چرا ایمان آوردید؟ این فتنه فرعون بود.
آقای شریعتی: و او گفت ببر.
حجت الاسلام میرباقری: اگر بترسند که از حضرت موسی جدا می شوند.
آقای شریعتی: فتنه الآن ما چیست؟ همین زرق و برق ها و دعوت ها؟
حجت الاسلام میرباقری: هم دعوت ها و هم تهدیدها. یعنی در دنیا استکبار واقعاً تهدید می کند و واقعاً تطمیع می کند. به وسعت یک تمدن تهدید می کند و تطمیع می کند. به وسعت جلوه های یک تمدن و لایه های یک تمدن. آن عقلانیت آن، آن دانشگاه های آن، آن آکادمی های آن، آن کتابخانه هایش. «وَ لَئِنْ جاءَ نَصْرٌ مِنْ رَبِّكَ لَيَقُولُنَّ إِنَّا كُنَّا مَعَكُمْ» حالا اینها اگر پیروزی بیاید، همین که کار سخت می شود فرار می کنند مثل عذاب خدا از فتنه دشمن فرار می کنند ولی اگر پیروز شدید، از این فتنه عبور کردید، می گویند ما هم با شما بودیم. «وَ لَئِنْ جاءَ نَصْرٌ مِنْ رَبِّكَ لَيَقُولُنَّ إِنَّا كُنَّا مَعَكُمْ» می گویند خدای متعال می فرماید اینجا که جای سر کسی را کلاه گذاشتن نیست، با من روبه رو هستی. من دارم فتنه به پا می کنم. من دارم مؤمن و منافق را از هم جدا می کنم. سر من را که کلاه نمی توانید بگذارید. «أَ وَ لَيْسَ اللَّهُ بِأَعْلَمَ بِما في‏ صُدُورِ الْعالَمين‏» این هشدار خیلی بزرگی است. من در این فتنه با قلب شما کار دارم نه با قول شما. اگر در قلب تان با نبی اکرم بودید، انّا کنا معکم، من شما را می پذیرم. اصلاً امتحان من برای این است که می خواهم خوب ها را از بدها جدا کنم. می خواهم ما فی الضمیرها شکار شود. آنی که در قلب ها است بیرون بریزم. تو می خواهی سر من را کلاه بگذاری؟ می گوید یقول آمنا ولی از دشمن می ترسد. تا کار سخت می شود پیغمبر را رها می کند، امیرالمؤمنین را رها می کند، همین که دوباره پیروزی آمد می گوید من با شما بودم. می فرماید من دیگر این ادعاها را اینجا قبول نمی کنم. اصلاً کوره برای همین است. من کوره درست کردم که قلب تو را بسنجم و جدایت می کنم. با ادعا نمی گذارم در صف امیرالمؤمنین راه بروی. این نکته اش این است. یعنی در این فتنه من با صدور شما کار دارم. اگر دلت با امام است، در این فتنه تو را طرف امام قرار می دهم ولی اگر دلت با امام نیست، تو را جدا می کنم. اینکه تا سختی می آید فرار کنی، تا پیروزی می آید بگویی من با شما هستم، این همراهی با امیرالمؤمنین نیست. من می خواهم اصلاً همین آدم ها را جدا کنم. ببینید این هشدار به این است. اصلاً این فتنه برای سوا کردن همین آدم ها است. من می خواهم آدم های مدعی را سوا کنم. تو دوباره با ادعا می خواهی کنار پیغمبر، کنار امیرالمؤمنین، کنار امام زمان بیایی؟ من تو را سوا می کنم. «أَ وَ لَيْسَ اللَّهُ بِأَعْلَمَ بِما في‏ صُدُورِ الْعالَمين»‏
آقای شریعتی: بسیار خب. خیلی از شما ممنون و متشکر هستم.