حجت الاسلام کاشانی: سلام علیکم و رحمه الله. محضر حضرت عالی عرض ادب و احترام دارم، به بینندگان عزیز، شنوندگان بزرگوار، از شبکه سه، شبکه افق، رادیو معارف و هر جای دنیا که هستند صدای ما را می شنوند عرض سلام و ادب و احترام دارم. امیدوارم ان شاءالله در عافیت و صحت باشند و روزی مادی و معنوی شان وافر و ان شاءالله خداوند آماده شان کند برای ماه رمضان بی نظیر.
شریعتی: ان شاءالله. حالتان چه طور است؟
حجت الاسلام کاشانی: الحمدلله .
شریعتی: الحمدلله . ما یادمان نرفته است، بنا بود امیرالمومنین را از زبان امام مجتبی شما بفرمایید و معرفی بکنید. و ان شاءالله امروز این بحث را خواهیم داشت. منتها چند نکته از پیامهای عزیزان به دست حاج آقا رسید گفتند که مقدمتاً یک سری نکات را می فرمایند و ان شاءالله ادامه بحث را خدمتشان هستیم.
حجت الاسلام کاشانی: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ». جلسه گذشته که روز ولادت امیرالمومنین صلوات الله علیه بود نکته ای عرض کردیم که بعضی از عزیزانمان در پیامها سوال فرموده بودند، بعضی ها هم جاهایی که ما را می بینند، که عرض کرده بودیم که امیرالمومنین (ع) گاهی خانواده شان، یعنی زهرای مرضیه (س) و حسنین (ع)، گرسنه بودند و وقتی می رفتند بیرون غذایی تهیه کنند باز فقیری گاهی از دوستانشان مثل مقداد یا دیگران می آمدند و باز این ها را هم در راه خدا انفاق می کردند. سوال پیش آمده بود که مگر مثلاً اهل بیت نفقه واجبشان را مراعات نمی کنند؟ این پاسخ دو سطح دارد. یک سطحاش بحث فقهی است، یعنی هر مردی واجب است که نفقه، خرجی، خورد و خوراک روزانه خانواده اش را تامین کند و مثلاً فرض بفرمایید که من حق ندارم اگر امروز خانواده ام غذا ندارند هر چه پول در حسابم هست همه را انفاق کنم. چرا؟ چون اصلاً من مالک آن بخشی که روزی آن ها است نیستم.
شریعتی: حق آن هاست.
حجت الاسلام کاشانی: بله. منتها توجه داریم که اولاً امروزی امروزشان امروز است، هزینه های فردا فردا؛ یعنی ما واجب نیست حتماً پس انداز کنیم. پس انداز حکمتِ عقل معاش است، سرجایش، توصیه هایی هم داریم. این نکته اول؛ یعنی اگر من خانواده ام راضی نباشند حق آن ها را به کسی نمی توانم بدهم و این مسلم است. اما اگر یک وقتی من فرض بفرمایید به خانواده مان بگویم که این 2 میلیون تومان می دهم پیش شما باشد، مخارج مثلاً خوراک ماه خانواده شما مثلاً فرض بفرمایید خرید کنید. اگر من و خانواده مان فقط باشیم، فرزند نداشته باشیم فرضاً، ایشان بیاید به من بگوید که بیا این ماه نصفش را به فقرا بدهیم و یک وعده غذا در روز نخوریم. این اشکال ندارد این ایثار؟ نه دیگر، ایثار همین جاها است. یعنی من از حمقم می گذرم، او هم از حقش می گذرد. در ماجرای امیرالمومنین، صدیقه طاهره و حسنین علیهم السلام، این ها معصوم هستند، اگر بخواهند از حقشان بگذرند می گذرند. فراوان هم افتاده است. مثل این ماجرایی که من عرض کردم که بله، می شود بحث اعتبارسنجی هم کرد ولی گزارشهای این چنینی زیاد است. مثل ماجرای نزول سوره انسان، «هَل أَتی»، که فرزندان بودند، گرسنه هم بودند، روزه هم بودند، ولی مسکین و یتیم و اسیر آمدند همه با طیب خاطر، «إنَّما نُطعِمُکُم لِوَجهِ الله» دادند، خدا هم تجلیل کرد اتفاقاً. «وَ یُطعِمُونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ»، اگر این ها مثلاً فرض کنید که 100 میلیارد پول در خانه در آن زمان بود بله، اهل بیت ثروت عالم دستشان است ولی به ظاهر اگر 100 میلیارد پول بود یک قرص نان به کسی دادند که این آیه نازل نمی شود. آیه کجا نازل می شود؟ «وَ یُؤثِرُونَ عَلی اَنفُسِهِم وَ لَو کانَ بِهِم خَصاصَة» نیاز دارد ولی ایثار می کند. اگر امیرالمومنین بخواهد ایثار کند، حسنین، و زهرای مرضیه (س) هم بخواهد ایثار کند. این که اصلاً کارش این است. یا این که مثلاً امام مجتبی (ع) ثروت خودش را 3 بار کلاً در راه خدا داد. 2 بار نصفش را داد. هزینه واجب نفقه را که این روزانه و هفتگی تامین می شد، با کار یا جای دیگر جای آن می گذاشتند، این را می دادند. یعنی گرسنه نمی ماندند زن و بچه شان. یا آن مخارج ضروری اولیه نبود. غیر از این کسی بخواهد ببخشد مخصوصاً آن جایی که خانواده اش راضی هستند، این اصلاً یک مسئله دیگری است. پس این بخش اول، یعنی خلاف شرعی روشن است که صورت نگرفته است و استبدادی هم ندارد. غیر از این بحث یک نکته ای که به بحث ما مربوط است، من این را بهانه کردم که این سوال را به این شکل جواب بدهم این است که ما باید بدانیم که ما با معصوم قابل قیاس نیستیم. من وقتی دارم تلاشی می کنم، رفتاری می کنم، تصمیمی می گیرم، مقابلم را می بینم، وسط میدان هستم. اشراف به باطن امور اصلاً ندارم، مصلحتها را نمی دانم، الان چه اتفاقاتی دارد در عالم می افتد نمی دانم، در آینده می خواهد چه بشود نمی دانم. تصمیمات معصومین که روی امر الهی است و روی حکمت است و روی علم است، یعنی از قبل به هر امامی بسته ی دستورات داده می شود، که حالا روایتش را اگر فرصت بشود می خوانم. یعنی هر امامی شبیه امروز یک کارتابلی، کارویژه ای، چیزی دارد، پرونده ای آماده است که این وظایف را باید انجام بدهی. چرا؟ چون امام زندگی شخصی که فقط ندارد، امام امت است.
شریعتی: یک دستورالعملهایی است.
حجت الاسلام کاشانی: یک دستورالعملهایی دارد، باید به این ها عمل کند و همواره هم به علم است و جز به جز آن را می داند. لذا وقتی به امام می گوید که آقا برای چه امام حسن (ع) قیام نکرد، آتش بس کرد، امام حسین (ع) مدتی آتش بس داشت و بعد قیام. حضرت می فرماید غیر از این که حالا توضیح و تبیین اش سرجایش، این با علمی بود که از جانب پیغمبر و خداوند به این ها رسیده بود، دستور خاص داشتند برای این ها. و نمونه هایش که دستور خاص داشتند و اصلاً کسی دسترسی به این کارها ندارد مثل بعضی از رفتارهایی است که می خواهم عرض کنم. مثل این است که ماجرای حضرت ابراهیم و حضرت اسماعیل، یک فضای خاص، یک دستور خاص، یک شرایط خاص، ویژه ی حضرت ابراهیم است. ماجرای اختصاصات نبی که می دانید شیعه و سنی این را قبول دارند، پیغمبر اکرم (ص) اختصاصاتی دارند. مثلاً تعداد همسرانشان، مثلاً نماز شبی که بر ایشان واجب بوده است، مثلاً روزه ی خاصی که بدون افطار ایشان می تواند داشته باشد، مثلاً فرض بفرمایید که ازدواج نکردن همسرانشان بعد از عروج روح ملکوتی پیغمبر اکرم و موارد دیگر. اختصاصات النبوه و اختصاصات النبی را نوشتند. این هم دستور العمل است که اصلاً ما راهی به آن نداریم. ما باور کردیم پیغمبر قرآن آورده است، حالا می فرماید این حکم هم هست. یا مثلاً فرض بفرمایید که موارد دیگری هم هست، نمی خواهم اشاره کنم که توسعه پیدا کند. پس یک مواردی هست که خاص اتفاق می افتد. ماجرای ازدواج امیرالمومنین و حضرت زهرا (س) یک ماجرای خاص است. پیغمبر فرمود امرش استثنایی است، یا امام صادق فرمود، و این دستور دست خداست. این طور نیست که من از خواستگاران بررسی کنم به ظاهر، همان کاری که در جاهای مختلف ممکن است بکنند، و بعد فردی که ظاهراً خوب است. نه، این یک مورد خاص است، اعلام افضلیت امیرالمومنین در این ازدواج است، مادر یازده امام قرار است باشد، سلسله ی جلیله ی هدایت تا قیامت است. این یک مسئله ازدواج ساده نیست.
شریعتی: و مقدر است و مسجل.
حجت الاسلام کاشانی: بله. این همه چیزش حساب کتاب از قبل مشخص شده است. پس خیلی از امور این طوری است. غیر از این که امام می بیند حکیمانه عمل می کند و این رفتارها هم حکیمانه است، دستور خاص هم دارد. نکته ی بعدی اش این است که حالا این امام وقتی دارد میدان را نگاه می کند در ظاهر بعضی رفتارهای او را ما ممکن است ظاهرش را بتوانیم تحلیل کنیم. کلاً این بحثهای سیره ای که ما داریم ما اندکی از ظاهر رفتار امام را سعی می کنیم بفهمیم. باطن رفتار، بعدهای مختلفش را نمی توانیم تشخیص بدهیم مگر این که بیان کنند. یعنی در فعلشان مستور است. یعنی امام حسن (ع) آتش بس کردند با معاویه یا امیرالمومنین وقتی به خانه شان حمله شد مثل احد مبارزه نکردند، امام صادق (ع) فرمود برای این که منتظر بودند عده ای که هنوز به این دنیا نیامدند بیایند، امتحان بشوند، مبتلا بشوند، خیر و شرشان معلوم بشود. یعنی آدم عادی الان اگر به خانه ی من حمله بشود من باید دفاع کنم، من اصلاً تشخیصی نمی دهم که بخواهم با یک نفر درگیر بشوم این آدم ممکن است در نسل 180 سال بعدش، 500 سال بعدش، 1032 سال بعدش، کسی بیاید که باید او بیاید و به جبهه ی حق کمک کند. اصلاً همچین فهمی، نگاهی، دیدی، ندارند. و اگر بیان نکند امیرالمومنین، امام حسن بیان نکند.
شریعتی: کسی چه می فهمد!
حجت الاسلام کاشانی: ما همین ظاهر را تحلیل می کنیم. ما معترفیم این چیزی که از سیره امام حسن یا امیرالمومنین علیهم السلام بیان می کنیم چیزی از حقیقتشان نیست، یک شمه ای است، یک نفخه ای است، رایحه ای است، بوی خوشی از آن بهشت است.
شریعتی: من این طور برداشت می کنم که از صحبتهای شما که برای تحلیل شخصیت و سیره ی حضرات معصومین علیهم صلوات الله، باید هم به آن عصمت توجه داشته باشیم یعنی همواره نخ تسبیح ماست، هم به حکمتهایی که خیلی وقتها ما نمی دانیم.
حجت الاسلام کاشانی: حتی به این دو هم باید توجه داشته باشیم که فرموده ی دقیقی است باز می توانیم ظاهر را قدری بهتر تحلیل کنیم. این که امیرالمومنین حمله شده است، صبر کرده است به خاطر آیه ی «لَؤ تَزَیَلَّوا» و وقایع هزار سال بعد مثلاً، این را هر چه بنشینیم فکر کنیم به ذهن نمی رسد. وقتی امام صادق بیان می کند کشف سر می شود. آن قدر که امام صادق بیان کند ما می فهمیم. هر چه هم نگویند امام زمان (عج) ان شاءالله تشریف بیاورند، داریم که علوم منفجر می شوند، زمین خلاصه برکاتش را... . آن جا هر چه حضرت بیان کند تازه ما می گوییم بله، این هم حکیمانه بود، این هم درست بود. ولی برداشت ما به آن جا نمی رسید. امام وقتی دارد با معاویه درگیر می شود، با جملی ها درگیر می شود، امیرالمومنین (ع) وقتی با جملی ها درگیر می شود، تمام می شود، مروان را هم محاکمه نمی کند، آزاد می کند، تا زمان امام سجاد، امام صادق، امام کاظم، امام هادی صلوات الله علیهم اجمعین. مردم از این امامان سوال کردند، یعنی گفتند امام مروان را چرا محاکمه نکرد، این ها آدم کشته بودند در بصره. من یک مثالی بزنم. یک عبد صالحی در قرآن کریم است که با جناب موسی علی نبینا و آله علیه السلام حرکت می کند. می گوید چرا کشتی مردم را سوراخ کردی. به ظاهر کسی حق ندارد دست به اموال مردم بزند. درست؟
شریعتی: بله.
حجت الاسلام کاشانی: اما این آدم مامور تکوین الهی است. فرض بفرمایید یک صاعقه ای بزند کشتی سوراخ بشود، حالا به جای این که صاعقه بخورد این آقا دارد سوراخ می کند. این دستور از خدا دارد که این کار را بکند که آن کشتی را برای آن فقیر حفظ کند. آن دیوار را مرمت کنیم گنجش برای آن بچه ها چه بشود. به ظاهر می گوید شما این کار را برای چه دارید می کنید، یعنی با ظاهر به تناقض می رسد. بعد می گوید که من یک چیزی می دانم که تو نمی دانی، یک بعدی را می بینم که تو نمی بینی.
شریعتی: اگر بیان نمی کرد...
حجت الاسلام کاشانی: اصلاً تشخیص نمی دادیم. ما آن جا شاید حق می دادیم به حضرت موسی که بله دیگر، چرا کشتی مردم را سوراخ کردی. از آن طرف هم می گفتیم آخر «عَبدٌ مِن عَبادِنا» بنده ی صالح خدا فرستاد، پس سکوت کنیم. یعنی گیر می کردیم. وقتی خودش حکمتش را بیان می کند تازه تشخیص می دهیم. به امام هادی مثلاً، امام کاظم سلام الله علیها، این ها می پرسند چند تا جواب می دهند. می گویند اگر در ماجرای جمل بیش از حد ظاهراً شاید امیرالمومنین عفو کرد حکمتهایی داشت. یک موردش این بود که در کربلا با نوامیس پیغمبر این ها مدارا کنند، که نکردند. یعنی ما اصلاً چه تشخیصی راجع به این موضوع می دهیم. پس وقتی ما می خواهیم رفتار امام را تحلیل کنیم باید بدانیم کاشانی را نمی خواهیم تحلیل کنیم. کاشانی یک آدمی مثل همه ی مردم، بلکه پایین تر. لذا باید با همین ظواهر بررسی کنند، کسی احتمال نمی دهد که این علمی از کجا دارد، باز هم با این حال می گویند که برادر دینی ات را چه کار کن؟ به نحو احسن برداشت کن.
شریعتی: حسن ظن داشته باش.
حجت الاسلام کاشانی: حسن ظن داشته باش، تا می توانی بد نگیر، اما یک جایی که این جا دیگر به فضای تاریخ کار نداریم. می خواهد تاریخ عصمت را بفهمند می خواهد نفهمد. ما راجع به شخصیتی داریم صحبت می کنیم که امیرالمومنین است که شاید در باطن عالم معلم انبیا است. او را که نباید مثل کاشانی ببینیم، مثل خودم ببینم، بعد بگویم این جا چه شد، این جا چه شد. بله، سعی در تحلیل ظاهری می کنیم. همه ی جلساتمان همین تحلیل ظاهری بوده است، ما چیزی بیش از این بلد نیستیم. منتها باید بدانیم با چه کسی طرفیم. این امیرالمومنین این جا چند سال، چند صد سال بعد را دارد می بیند. همزمان هم در کره زمین هم در عرض همه ی عالم را اشراف دارد، همه ی ملا اعلا، همه ی ارکان و همه ی موجودات را، هم آینده را دارد می بیند. لذا امام در چند سطح امام است. معاویه با امیرالمومنین خاصه خودش عملاً آخرت را کنار گذاشته است. این آخرت که رها، دنیا هم فقط همین جنگ صفین. من در این جنگ صفین یک جوری نباید کشته بشوم. لذا ممکن است هر کلکی اتفاق بیفتد، قرآن به نیزه بشود، چه بشود، آب را ببندیم. ولی امیرالمومنین هم دنیا را هم آخرت را، و دنیا همه ی عرض دنیا و همه ی عمق دنیا تا امروز را می بیند. لذا اگر بیان کنند ما استفاده می کنیم، اگر بیان نکنند معترفیم که تحلیل ما ناقص است، همه ی حقیقت امام نیست.
شریعتی: تحلیل ما ناقص است و کار آن ها حتماً درست است.
حجت الاسلام کاشانی: بله. منتها بحث من الان بالاتر از درست است. می خواهم بگویم درستی اش که مشخص است، بله اگر یک نفری مثل من مثلاً متوجه نشده باشد شما می گویید درست است، خیالت راحت باشد، معصوم می فرماید که درست است، همه به علم است، هر کس ساکت بوده و سکوت کرده است و فریاد نزده است به علم بوده است، هر کسی هم که قیام کرده است به علم بوده است. اما غیر از این که درست است درستی حداقلی است، خیلی حکیمانه است، عالم را مدیریت کرده است.
شریعتی: حالا یا من می فهمم یا نمی فهمم.
حجت الاسلام کاشانی: بله، و این اتفاق افتاده است. حالا می رسیم به رفتاری که رسیدیم، قبل از هفته گذشته به آن جایی که آتش بس اتفاق افتاد، راجع به مفاد صلح اندکی صحبت کردیم، درگیری هایش را به قدری گفتیم. این فضا را فراموش نمی کنیم که بنی امیه به شدت دنبال این بودند که امام حسن (ع) را مقابل امام حسین و امیرالمومنین قرار بدهند و معاویه هیچ چیزی برایش ارزشمندتر از این نبود که از این آتش بس یک حق امامت و یک بیعت دربیاورد.
شریعتی: حق امامت برای خودش.
حجت الاسلام کاشانی: بله. این که معاویه بعد از خودش باید خلافت را به حسن واگذار کند، امام حسن فرمود اصلاً او چنین حقی ندارد که بخواهد بدهد یا ندهد، اصلاً او حق تصمیم گیری ندارد که به من بدهد یا به غیر. همین الان هم او شایسته نیست، لذا به معنای مصطلح بیعتی اصلاً صورت نگرفته است. بله، در این آتش بس حکومت واگذار شد، معاویه تلاش کرد که این موفقیت را به نام خودش رقم بزند که دعوا حل شد. همیشه این را بدانید که یک جایی که حق و باطل است، الان در این مذاکرات پسابرجامی ما یک طرفه وظایفمان را انجام دادیم چیزی گیرمان نیامده است. طرف مقابل بگوید که آشتی آشتی، یک آش رشته هم با هم می خوریم، از فردا یک مذاکرات جدیدی. این آشتی آشتی ما فقط ضرر کردیم. ما الان باید اول از آن چیزهایی که پای این مذاکرات چیزهایی گذاشتیم معادلش یک چیزهایی گیرمان بیاید، بعد اگر دیدیم مصلحت جامعه مان است یک قدم جلوتر برویم راجع به مصالح دیگر هم اگر مصلحت جامعه است گفتگو کنیم. ولی اول ببینیم شما همان قبلی را، چک قبلی ات پاس می شود که من معامله جدید بخواهم بکنم.
شریعتی: به همان عمل نکردی.
حجت الاسلام کاشانی: حالا این که معاویه دید الان که امام حسن را از سرکار برداشته است، آمده است سرکار، خوب است که بگوییم دیگر آشتی آشتی، من امام برحق جامعه هستم، من حاکم مسلمین هستم، حاکم عدل هستم، امیرالمومنین هستم، حسن بن علی من را قبولم دارد. دعوا تمام شد. دعوا تمام شد به نفع کیست؟ به نفع کسی است که حق نیست، باطل است. لذا این کار را کرد. چند جا این مطلب آمده است. بعضی از این سندها در منابع بسیار قدیمی از بین رفته است که ان شاءالله در بسته ی مستندات می گذارم که مثلاً مرحوم مجلسی (ره) از کتاب البرهان که کتاب از دست ما رفته است، بیش از هزار سال پیش و زمان مرحوم مجلسی(ره) بوده است، این ها را آورده است، آقای دکتر انصاری راجع به سندش صحبت کرده است. این را برای اهلش در بسته مستندات منتشر می کنیم. یک مطالبی که این ها به سختی به دست ما رسیده است. حالا روی بحث اعتبارسنجی آن اهلاش باید کار کنند، ما خیلی از آب گذشته و نوبرانه است. در امالی شیخ طوسی هم هست، از امالی می خوانم. این از جهت سندی و پیدا کردن این مطلب خلاصه محقق به رقص می آید. این جا جایش نیست بخواهم آن را توضیح بدهد. دارد که وقتی امام حسن (ع) در کوفه بود، که ما دو هفته پیش عرض کردیم امام حسن آخرین سخنرانی شان فرمودند ما از اهل بیت هستیم، «یَذهَبَ الله عَنهُمُ الرِجس»، قبل از این که معاویه بیاید راجع به آیه تطهیر توضیح دادیم که در این سخنرانی هم دوباره این کار را می کنند هنوز معاویه نیامده است. و حضرت گریه کرد و مردم گریه کردند. حالا معاویه به کوفه آمده است. به نقلی وقتی معاویه به کوفه می آید امام حسن هنوز در کوفه است. آن جا می گوید که: «صَعِدَ مُعاویه المِنبَر» معاویه رفت منبر، «وَ جَمَعَ الناس وَ خَطبَهُ» رفت با مردم سخنرانی کند، در آن نسخه البرهان یک جمله اضافی دارد که به امام حسن گفت تو هم بیا پایین یک پله پایین تر منبر بایست، یعنی من بالاتر از تو هستم. بعد گفت: «هَذَا الحَسَنَ بنَ علی رَآنی لِلخِلافَةِ اَهلاً» حسن بن علی که این جا ایستاده است دید من شایسته خلافت و حکومت هستم، بررسی کرد دید حق با من است. اصلاً بنی امیه استاد شایعه پراکنی و دروغ پردازی هستند. که حالا اگر روزی مان بود که ادامه دهیم بحث سیره امام حسن و سیره سیدالشهدا، آن جا مفصلتر عرض می کنیم. چون بعد از امام حسن که این فضای آتش بس هم قدری فراهم شده بود که امام حسن شهید شده بود، بیشتر بنی امیه فعال بودند. یعنی امام حسین به جهاتی مظلومتر شد، چون قراردادی با امام حسن نوشته شده بود، بعد از امام حسن شدت عملها توسعه پیدا کرد. گفت: «اِنَّ الحَسَنَ بنَ علی رَآنی لِلخِلافَةِ اَهلاً» دیده است من شایسته حکومت هستم، «وَلَم یَری نَفسَهُ لَها اَهلاً» دید که خودش اصلاً شایستگی خلافت ندارد، گفت حالا من که این کارها را بلد نیستم برای چه بیایم حکومت را دست بگیرم. امام حسن را روی منبر نگه داشته است، یک پله پایین تر، که سکوت کند. بعد گفت الان هم که حسن بن علی این پایین ایستاده است، حالا شما سخنرانی کن. که مردم بگویند که بله دیگر، کار تمام شد و اصلاً دعوا مثل این که سر یک مسئله کوچک بود، حل شد.
شریعتی: خودشان زد و بند کردند و بستند.
حجت الاسلام کاشانی: تمام شد. این جا امام حسن (ع) دو سخنرانی از ایشان نقل شده است که به نظر می رسد این یک مجلس مختصر نقل کردند و یک مفصل. در آن مختصر حضرت مجتبی (ع) فرمود: «اِنَّ مُعاویهَ زَعَمَ اَنِّي رایته لِلخِلافَةِ اَهلَا» این جوری ادعا کرده است که من او را شایسته می بینم و خودم را شایسته نمی دیدم. خودم را شایسته نمی دیدم پس تا به حال بیخودی سرکارتان گذاشته بودم، بیعت گرفته بودم، جنگ شده بود. «فَکَذَبَ مُعاویَه» دروغ می گوید، «نَحنُ اَولیَ النَّاسِ بِالناسِ فِي کِتابِ اللهِ وَ عَلی لِسانِ نَبیِّ الله» ما اگر بخواهیم بنا بر حق گویی باشد خدا و رسولش ما را برای امامت و خلافت مطرح کردند و اصلاً این یک کذبی بیش نیست. بعد شروع کرد حضرت به بیان کردن، در یک سخنرانیِ بسیار مبسوطِ مفصلی که آخر سر حضرت فرمود ببینید مردم، اگر من می خواستم از این فضائلی که من هم می خواهم چند موردش را عرض کنم، از این ها بخواهم بیان کنم تا سال بعد هم حرف داشتم بزنم و تمام نمی شد. فضائل ما که تمام نمی شود. این که این قدر واضح بخواهد حق و باطل را جابجا کند این هنر کسانی است که در یک عرصه فکر می کنند. خداوند در قرآن می فرماید منافق خیال می کنند که سفی اند مومنین و ما گولشان می زنیم. بعد می فرماید: «عَلی اِنَّهُم هُمُ السُفَهاء وَلِکِن لَا یَعلَمُون» سفیه این ها هستند که آخرت را فروختند رفتند. دروغگو کسی است که خیال می کند در دنیا کسی را. حکایت آن کسی است که می گویند در مسجد امام حسن عسگری قم منبر می رفت، شاید صد سال پیش گفته بود که آی مردم، آی بازاری ها، حواستان جمع باشد که این روستایی ها، این هایی که بار اولشان است که می آیند زیارت حرم حضرت معصومه شما را گول نزنند. گفتند چه گول بزنند، ما هر چه جنس بنجل است به این ها می دهیم. بعد گفته بود جنس بنجل می دهی پول را می دهد، قیامت می آید بیچاره تان می کند، آن ها دارند شما را گول می زنند. یعنی کسی که آخرت نفهمد این از نابینا نابیناتر است. قرآن هم عبارتش نابینا است. چون کسی که در دنیا نمی بیند ولی مشاعرش کار می کند می تواند ولی خدا هم باشد و می شود خیلی از اوقات، ابوبشیر شاگرد امام صالح (ع) این قدر عظمت دارد. اما آن کسی که حقیقت نمی بیند، کور باطن است، این بیچاره است.
شریعتی: بله، یک جاهایی فکر می کنیم خیلی زرنگ هستیم.
حجت الاسلام کاشانی: بله. خدا راجع به این ها می فرماید کسانی که در دنیا نابینا هستند «وَ هُوَ بِالآخرَة اَعمی» منظورشان این ها است، یعنی کسانی که در این دنیا حقیقت را نمی بینند آخرت را نمی بینند، باطن نمی بینند. وگرنه جابر با آن آخر عمرش که شاید چشمش می دید یا نمی دید، اختلاف است، رفت سر قبر سیدالشهدا در اربعین نزدیک که شد گفت دیگر برو کنار، من دیگر استشماع می کنم، «حَبیبُ لا یُجیبُ حَبیبَه» من می شنوم. یا حضرت یعقوب از آن هزار کیلومتر یا چقدر آن سمتتر وقتی پیراهن آمد گفت: «اِنّي لِاَجِدُ ریحَ یُوسُف». دیدن چشم سر که مهم نیست، این ها کور باطن هستند، تشخیص نمی دهند. بعد حضرت شروع کرد به سخنرانی کردن. قبلاً هم عرض کردیم، امام حسن (ع) خطیب برجسته ای بود که امیرالمومنین که امیرالکلام است قربان صدقه اش می رفت. با این شروع کرد که «الحَمدُلله مُستَحمَدِ بِالآلاء وَ تتابع النَعماء وَ صارَف شدائدِ وَ البَلاء» همین طور شروع کرد که پاک و منزه است، ستایش خدایی را که با نعمات فراوانش حمد می شود، پشت سر هم نعمت داده است، بلاها را برطرف می کند، هر کسی فهم داشته باشد اقرار می کند به این که همه چیز دست اوست به جلالش، به کبریایی اش، به علوش. بعد حضرت فرمود: «وَ اَشهَدُ اَنَّ مُحَمَّدً عَبدُهُ وَ رَسُولُه».
شریعتی: «اللهُمَّ صَلَّ عَلَی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم».
حجت الاسلام کاشانی: شهادت می دهم که پیغمبر بنده ی خدا بود، رسول خدا بود. «اِصطَفاه وَ انتَجبه و اِرتَضاه و بعثه داعیَاً اِلیَ الحَقّ سراجًا مُنیراً وَ لِلعِبادَ مِمَّا یَخافُونَ نَذیرا» خدا پیغمبر، جد ما، را فرستاد دعوت کند به حق، مردم را بترساند از عاقبتشان، یعنی اگر کسی چشمش خوب کار نمی کند قیامت نشانش بدهد. «وَ لَما یَأملونَ بَشیراً» به بهشت بشارت بدهد، به حقیقت، به رضوان الهی، به لقا پروردگار. « فَنَصَحَ لِلاُمَّة وَ صَدَعَ بِالرِسالَة ابان لهم دَرَجاتِ» فرمود که نصیحت کرد، دلسوزی کرد امت را، رسالت را به اندازه ای که باید انجام می داد گسترش داد، توسعه داد. بعد فرمود که ای مردم. این نکته را عرض کنم. ائمه ما علیهم صلوات الله، از بعد از پیغمبر چون می دانستند ماجرای اهل بیت آسیب خورده است. قبلاًها، اوایل بحث سمت خدا که من مزاحم عزیزان بودم آن جا توضیح دادم که بعد از پیغمبر اکرم که حضرت رسول «إنِّي تارِکٌ فِیکُمُ ثَقَلَین کِتابَ الله وَ عِترَتی»، حدیث ثقلین و امثالش را معرفی کرد که گمراه نمی شوید تا قرآن و عترت با هم باشند و چنگ بزنید به ریسمان محکم «عروة اللهِ الوُثقی اَمیرالمُومنین اَهلُ البِیت» و قرآن توامان گمراه نمی شوید، سعی کردند به انحاء مختلف اهل بیت را از مردم دور کنند. با این که اهل بیت را تبدیل کنند به فامیلهای پیغمبر همه ی سادات، با این که مصداق دروغین معرفی کنند، با این که تخریب کنند، با این که با ترساندن کسی جرات نکند این ها را ترک کند. که این جا هم ذیل کجاست؟ آن جایی است که امام حسن خودش را لایق حکومت ندیده است، من را دیده است. این در همان فضا است، در همان بازیگری است که در همان پازل است در واقع که اهل بیت مثل بقیه مردم حتی شایسته حکومت هم نیستند. امیرالمومنین، امام حسن و ائمه بعدی اگر توفیق داشته باشیم ما که من لیاقت ندارم که روزی ام بشود یا هر عزیزی بیاید سیر زندگانی اهل بیت را تا امام عسگری صلوات الله اجمعین بگوید، یکی از کار ویژه های مهم هر امام تبیین جایگاه اهل البیت است. لذا امام حسن (ع) اهل البیت را معرفی می کند. خطبه شبیه خطبه ی زین العابدین در مسجد بنی امیه و کاخ یزید در ماجرای بعد از کربلا است. یعنی بیان فضائل اهل البیت و مصداق خاص امیرالمومنین. ما وقتی می بینیم امام حسن در آخرین خطبه ای که حکومت را دارد تحویل می دهد کل خطبه اش امیرالمومنین است، کل خطبه اش اهل البیت است. امام سجاد (ع) ناموس خدا اسیر است، سر سیدالشهداء هم در تشت یزید ملعون هم دارد چه می کند، کل خطبه اش امیرالمومنین و اهل بیت است. آخرین رجز سیدالشهدا مدح امیرالمومنین است، مشهورترین روایت عمومی امام رضا (ع) حدیث سلسلة الذهب است.
شریعتی: و شاید هم یک بخشی از آن به خاطر این است که مردم این تفاوت را ببینند.
حجت الاسلام کاشانی: هم تفاوت را ببینند، هم بدانند که اصلاً جنس این امام این نیست که حالا یک نفری یک پارچه ای به سرش بسته است به حدس و گمانی رفتار می کند، درست یا غلط. یا یک مجتهدی است از هر مذهبی، چه شیعه چه غیر شیعه، دارد به اندازه فهمش حکم صادر می کند. امام که این طوری نیست.
شریعتی: این اصلاً امامت و خلافت نیست، این سلطنت است.
حجت الاسلام کاشانی: بله. و اصلاً می خواهد بگوید جنس فرق می کند و آی مردم! شما مشکلتان حل نمی شود. این جا حضرت بیان می کند. این را باز یادم افتاد، خدا خیرتان بدهد. حضرت زهرا (س) در خطبه ای که با زنان انصار داشت و در خطبه ی فدکیه فرمود شما دنبال این بودید آن و دان تان خوب بشود، این هم نخواهد شد. یعنی می بینم که سر از شما جدا می کنند، می بینم فقیر می شوید. باید برمی گشتید سراغ علی (ع).
شریعتی: دنیا و آخرتتان با علی آباد می شود.
حجت الاسلام کاشانی: فکر نکنید چون امیرالمومنین شخصاً ذاهد است به شما سخت می گیرد، او باشد امنیت تان، آب خوش از گلویتان پایین نمی رود، اگر علی (ع) نباشد آب خوش از گلویتان پایین نمی رود، درِ خانه ی این ها باید به گدایی بیفتید امام حسن فرمود. یعنی من وقتی این ها را مقایسه می کنم کنار هم می بینم رفتار پرتکرار است. لذا یکی از کار ویژه های اهل منبر باید بیان فضائل اهل بیت باشد. چرا؟ چون باید مردم اولاً دلشان روز به روز علقه ی بیشتری با اهل بیت داشته باشد، ثانیاً ما فطرتاً از نظر جبلی، ذاتی، اسم اهل بیت می آید جلا پیدا می کند. «إذا ذُکِرَ الله وَجِلَت قُلُوبُهُم» اسما خدا هستند اهل بیت، ناخودآگاه وقتی از اهل بیت بیان بشود حتی نامسلمان آن خوبی ها را بشنود چشمش برق می زند، دلش روشن می شود، دلش گرم می شود، دلگرم می شود، ثبات قدم پیدا می کند، و این یکی از وظایف گویندگان است. ائمه دانه دانه این کار را کردند. و الا الان یک نفر بیاید بگوید امام حسن این همه فضیلت، کار مهمتر نبود، الان حکومت دست معاویه است. یعنی ما از این تشخیص می دهیم اهل بیت یکی از راه های درمان جامعه را ارتباط عاطفی با اهل بیت می دانند، احساسی با اهل بیت. بله، این روز به روز باید معرفتی تعمیق بشود، در عمل ما هم باید بروز داشته باشد. ولی فعلاً باید این علقه ی عاطفی برقرار بشود. لذا حضرت فرمود: «یا مَعشَرَ الخَلایِق فَاسمَعُوا» بشنوید، شما هم گوش دارید هم دل، ببینید من چه می گویم. حالا ممکن است فکر کنند امام حسن می خواهد سخن جدید بگوید. فرمود: «اِنِّا اَهلُ بَیت اَکَرَمنا اللهُ بِالاِسلام» ما آن اهل بیتی هستیم که خدا به ما کرامت بخشید، اسلام در ما شروع شد. بعد دوباره آن آیه را تکرار کردند. فرمود: «وَصطَفانا و اجتبانا فاذهب عنا الرِجس وَ طَهَرنا تَطهیراً» اصلاً جنس ما با معاویه یکی نیست که، ما مطهریم به اراده ی الهی، برای چه قیاس بکنیم. بعد فرمود که از مصادیق رجس یکی شک است، ما در خدا هیچ وقت شک نداشتیم. این یعنی معاویه مدت طولانی با اسلام جنگیده است، نه شک نداشته است که انکار داشته است. اصلاً ما قیاسمان غلط است با همدیگر. بعد فرمود که از هر چیزی که ممکن است اذهان یا قلوب یا مشاعر بیزار باشند ما بری هستیم. خدا گل سرسبد گذاشته است برای این که مردم هدایت بشوند. بعد فرمود که اولین کسی که «فَکانَ اَبي علیه السلام اَوَل مَن اِستجابَ لِله» وقتی خدا بر پیغمبرش رسالت را فرستاد اولین کسی که ایمان آورد پدر من بود. یک تعبیر قشنگی دارد حضرت مجتبی (ع). می فرماید که، من رها می کنم چون بحث همه مفصل است. فرمود که خداوند در قرآن فرموده است چون فَأَبی کانَ اَوَّلُهم اِسلاماً وَ ایماناً وَ اَوَّلَهُم اِلی اللهَ وَ رَسُولَهُ هِجرَتاً» چون اولین مهاجر، اولین مسلمان، اولین مومن است، خداوند فرمود که«وَالَّذینَ جاؤُوا مِن بَعِدِهِم یَقُولُونَ رَبَّنا اِغفِرلَنَا وَ لِإخوانِنا الَّذینَ سَبَقُونا بِالإیمانِ» مومنان، کسانی که بعد می آیند، باید مومنان قبلی را دعا کنند، آن هایی که سبقت گرفتند. «وَلا تَجعَل فِي قُلُوبِنا غِلَّا لِلَّذینَ آمَنُوا» ما خدایا! هر کسی مومن است این آیه را می خوانیم دیگر. خدایا آن کسانی که پیش از ما ایمان آوردند این ها را مورد مغفرتت قرار بده، در پناه خودت حفظ کن، بر کمالشان بیافزا، در دل ما هیچ کدورتی یا عدم ارادتی نسبت به آن ها قرار نده. حضرت مجتبی فرمود: «فَالنَّاس مِن جَمیعِ الاُمَم یَستَغفِرُونَ لَهُ بِسَبقِه» چون بابای من اولین مسلمان است تمام مسلمین تا قیامت وظیفه شان این است بابای من را دعا کنند، بگویند خدایا «وَلا تَجعَل فِي قُلُوبِنا غِلَّ لِلَّذینَ آمَنُوا». یعنی دارد طعنه می زند که ای معاویه، تو داری سب می کنی. 80 هزار منبر و چه قدر منبر گذاشتی، سب می کنی.
شریعتی: در حالی که سرسفره ی پدرم نشستی.
حجت الاسلام کاشانی: اگر ایمان داری باید با نفاق هم شده است تظاهر به حب او بکنی چون اگر تظاهر به حب او نکنی خلاف این آیه هستی که «وَالَّذینَ جاؤُوا مِن بَعِدِهِم» هر کسی که بعد از این ها ایمان می آورد، حالا یکی قرن یک، یکی قرن دو، ما مومنان قرون گذشته باید بگوید که «رَبَّنا اِغفِر لَنَا وَ لِإخوانِنا الَّذینَ سَبَقُونا بِالإیمانِ وَ لَا تَجعَل فِي قُلُوبِنا غِلًّا لِلَّذینَ آمَنُوا». فرمود این بوده است بابای من، اصلاً قابل قیاس نیست. شما برای این که ایمانتان معلوم بشود باید دعاگوی پدر من باشید حتی به ظاهر. شما کجا هستید اصلاً. آیا قیاس می شود کرد. بعد فرمود که در کتاب منزلش خداوند پدر من را شاهد قرار داده است. چون این آیات سوره مبارکه رعد مکفی است و من به جهت ملاحظه وقت وارد بحثش نمی شوم که خیلی گسترده است. فرمود که او علامت حقانیت اسلام است، آیت رسالت است، معجزه ی نوبت است. حالا باز برگردیم. مردم این جا ممکن است بگویند که آقاجان یک حکومتی بوده به معاویه تحویل دادند، این حرفها چیست می زنید. امام پدر امت است، تا لحظه ی آخر راه حق را نمی گذارد فراموش بشود و برای این که راه حق فراموش نشود باید اهل بیت و مصداق بارزش مصداق اَتَم و اکملاش قبله ی اهل البیت شخص اولش امیرالمومنین معلوم باشد. یعنی جامعه ای که در آن امیرالمومنین عَلَم نیست آن جامعه به خطا دنبال معاویه می رود.
شریعتی: در صراط او است، میزان او است.
حجت الاسلام کاشانی: همه چیز اوست و اوست که در واقع ما را به سمت حق هدایت می کند. بله، برای همین است که فرض بفرمایید هر جایی که شک و تردید است او را معرفی می کنند. به امام صادق گفت غدیر چه روزی است. فرمود روزی است که پیغمبر، علی را عَلَم قرار داد، شاخص. عَلَم یک معنایش آن کوهی است که از دور کوه را می بینی، یعنی وقتی کوه را می بینی مثلاً کوه کدام طرف است. شما مثلاً دارید سمت شمال حرکت می کنید یا مثلا شمال تهران جاهایی که کوه دارد مردم نگاه می کنند، کوه کسی گم نمی کند، شاخص است،عَلَم است. گفت غدیر چه روزی است. امام صادق فرمود روزی که پیغمبر به امر خدا علی را عَلَم قرار داد، یعنی شاخص.
شریعتی: که گم نشویم.
حجت الاسلام کاشانی: بله. حالا هر معنایی بگوییم؛ فانوس دریایی. گم نشویم، این است شاخص. و حالا شما کجا هستید اصلاً. شاهد نبوت است، هم اعتبار نوبت است پدرم، هم شاخص شناخت شماست. و اگر امروز، من دارم می روم دیگر روز آخر است من سخنرانی می کنم، یک بار هم من از این کار می فهمم اگر هر امام ما بیاید در این دنیا، بگویند یک ربع، نیم ساعت، سخنرانی کن و برگرد به بهشت، هر امامی بیاید از امیرالمومنین می گوید. هر کدام از ائمه فرصت کردند از امیرالمومنین (ع) گفتند. و این نشان می دهد که جامعه ما حالا حالاها کار دارد. روزی ما وظیفه مان را درباره ی امیرالمومنین، آقای شریعتی، انجام می دهیم که تمام سخنوران طلیعه ی بحثشان امیرالمومنین باشد که بعد که مردم او را دیدند و شناختند، چه شیعیان، چه برادران اهل سنت، چه سایر مسلمین. بگوییم ما این گل سرسبد عالم هستی را می آوریم، اگر چیزی شبیه او کسی توهمی دارد بیاورد، بعد بفهمیم باید به سمت او حرکت کنیم. تازه محور وحدت می شود. مسیحی ام، یهودی ام، سابعی ام، زرتشتی ام، من این را دوست دارم.
شریعتی: چون با دلت کار دارد.
حجت الاسلام کاشانی: با دلت کار دارد. او نجات بخش من است. به قول آن نویسنده ی مسیحی که چرا همواره می گویید امیرالمومنین خیال می کنید یعنی شما مسلمان ها. او امیرالمومنین مسیحین و مسلمین است، ما هم او را امیر می دانیم. و این هم محور وحدت است، هم محور حرکت است، هم راه را گم نکنیم، هم اگر این جامعه مسیر را برود بعد می فهمیم به عشق امیرالمومنین نسبت به هم باید مهربان باشیم، وحدت رویه پیدا می کنید از تشتت. خیلی از دعواهای ما به خاطر این است که من می خواهم خودم را به شما که ندارم یک جوری الکی نشان بدهم. اگر جامعه ای امیرالمومنین محورش باشد، امام صادق و امام باقر فرمودند، فرمود که «إنَّ وَلیٍ عَلیٍ لا یأکُل اِلَّا الحَلال» اگر کسی امیرالمومنین را دوست بدارد خجالت می کشد دزدی کند، می داند مولایش امیرالمومنین چقدر به حلال حساس بود، به بچه ی یتیم چقدر حساس بود، به حرمت بانوان چقدر حساس بود، به شکم گرسنگان چقدر حساس بود، به همسایه ها چقدر حساس بود. اولویتهای جامعه معلوم می شود. حسن بخواهیم انتخاب کنیم او چگونه رفتار می کرد. جامعه ای که امیرالمومنین را گم کند بخواهیم یا نخواهیم معاویه یا شبه معاویه مسئولیت می گیرد، بازیگران و تبعاً سعی می کنند امیرالمومنین گم بشود، فراموش بشود، بای کد بشود. چون به قول مروان اگر قرار باشد علی شاخص باشد ما نمی توانیم حکومت کنیم. لذا من نگاه می کنم هر امامی که می آید فرصت اندک دارد از امیرالمومنین بیان می کند. حضرت فرمود که شاهد بر رسالتش قرار داد. یک مورد دیگرش را عرض کنم بحث را نگه داریم. خیلی این بحث گسترده است، ان شاءالله سعی می کنیم بعداً به آن بپردازیم، چون خطبه حضرت مفصل است. فرمود آیاتی نازل شد که معمولاً پیغمبر اکرم (ص) وقتی آیه ای نازل می شد این را در مسجد یا در جمع مردم بیان می کرد. مثلاً اگر جنگی بودند این ها را جمع می کرد، بیان می کرد. پیغمبر اکرم به شدت مراقب این بود کسی از مسجد تخلف نکند چون باید آیات را بشنوند. و آیات را هم چه کسی باید بگوید؟ آن پیغمبری که مسلمین در این که پیغمبر در دریافت، نگهداری و ابلاغ وحی خطا نمی کند تقریباً همه اجماع دارند تا آن جایی که ما دیدیم. حالا آیاتی بود که باید در مکه بیان می شد. بنا نبود هم پیغمبر تشریف ببرد، این آیات باید آن جا بیان می شد برای بار اول. تا به حال چنین مصداقی، این اواخر عمر شریف رسول خداست، تا به حال چنین مصداقی نداشتیم. که چه؟ که آیه ای هنوز بیان نشده، تبلیغ نشده، صحابه ندیدند، یک نفر بیان کند. این جا رسول خدا (ص) به عمد برای این که معلوم بشود این پست، این منصب، این ابلاغ از جنس تبلیغهای عادی نیست که مثلاً یک نفر برود چند آیه را جایی بخواند که افراد مختلفی از شهرهای مختلف می روند یکی از افرادی که بعد از خودشان حاکم شدند را فرستادند، بعد او را برگرداندند که او نگران شد. گفت علیه من آیه ای چیزی نازل شد. فرمود نه، اما خدا دستور داده است که «لایُعَدِّي اَنِّي» حق ندارد کسی آیات را برای بار اول بیان کند، باید معصوم باشد. این نه پیغمبر اکرم نمی داند، باید جامعه بفهمد کسانی که بعداً اگر رقیب می شوند با هم بدانند اصلاً این مسئله رقابت بردار نیست.
شریعتی: این حساسیت باید ایجاد بشود.
حجت الاسلام کاشانی: بله. این رقابت بردار نیست، این در حد یک مسئله ساده نیست. «لا یُعَدي اَنِّي اِلَّا اَنا اؤ عَلِی» یا من یا علی. و بعد حضرت این را تفسیر کرد. « لا یُعَدّي انِّي اِلَّا اَنا اؤ رَجُلٌ مِن اَهلِ بَیتي » یکی باید از اهل بیتم باشد. فرمود از جانب من ادا نمی کند «الَّا اَنَا اؤ رَجُلٌ مِنِّي» که یکی از من باشد. این از من باشد نه فقط فامیل باشد. عباس هم از پیغمبر بود. بعد مصداق فرمود، « لا یُعدِّي اَنِّي اِنا اؤ عَلی». یک جمله عرض کنم که این بحث معلوم بشود. پیغمبر بارها این کار را کرده است، «اِنِّ تارکٌ فیکُمُ الثَقَلِین کِتابَ الله وَ عِترَتي وَ لَن یَفتَرقَا حَتّی یَرِدَا عَلَی الحَوضِ» قرآن و عترت جدا نمی شوند. این جا فرمود: «عَلیٌ مَعَ القُرآن وَ قُرآن مَعَ العَلی لَن یَفتَرِقَا»، مصداق بارز عترت کیست، اشتباهی این سمت و آن سمت نروید. مصداق علی است. این خطبه امام حسن (ع) طولانی است. ان شاءالله اگر روزی مان بشود بعداً ادامه می دهیم.
شریعتی: صفحه 454 را امروز با هم تلاوت بکنیم.
شریعتی: «اللهُمَّ صَلَّ عَلَی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم». باید خداحافظی بکنیم. حاج آقای کاشانی دعا بکنند و از خدمت شما مرخص بشویم.
حجت الاسلام کاشانی: از خدای متعال می خواهیم به حرمت کریم اهل بیت امام حسن صلوات الله علیه و مادر بزرگوارش که من نیت می کنم ان شاءالله ایشان از ما و عزیزان بیننده بپذیرند این مجلس امام حسن را، درخواست می کنیم ماه رجب را که اولیایش حظ وافر معنوی بردند خداوند به همه ی بینندگان عزیز این ماه رجب را بهترین ماه معنوی عمرشان و مقدمه درک شعبان محمدی و ماه رمضانی که امام زمان ارواحنا فداه به ما نظر می کند قرار بدهد و ان شاءالله دغدغه مادی، گرفتاری، بیماری را از همه ی بینندگان عزیز برطرف کند ان شاءالله.
شریعتی: ان شاءالله. خیلی از شما ممنون و متشکرم. سید احمد موسوی عزیز برای ما زیارت امام مجتبی (ع) را خواهد خواند و بهره مند می شویم. تا فردا و تا سلامی دوباره.