توفیق شد که ما در این شش ماه خدمت رسیدیم و مباحثی مربوط به نامه های اهل بیت را یک بخش بسیار کوتاهی را اشاره کردیم، منتهی اگر رخصت بفرمایید این جلسه هفته پیش هم اشاره کردم که این جلسه آخری است که در خدمت هستیم.
یک خلاصه ای از این شش ماه را من عرض می کنم. جمع بندی مباحث گذشته. اعوذ بالله من الشیطان لعین الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. سی و یک مرداد بحث خود را شروع کردیم با نامه های اباعبدالله که در ماه های محرم و صفر بود و هفت شهریور و چهارده شهریور و بیست و یک شهریور همین بحث ها را ادامه دادیم. نامه اباعبدالله به مردم کوفه و بعد هم نامه اباعبدالله به مردم بصره. بیست و هشت شهریور آن فینال مسابقات ایران و ژاپن در والیبال بود در خدمت نبودیم ولی چهار مهر که ما توفیق پیدا کردیم و خدمت رسیدیم و نامه اباعبدالله توسط قیس بن مسهر که آن نامه را اشاره کردیم و یازده مهر هم نامه چهارم اباعبدالله به امر بن سعید که معروف بود که ایشان در آن سال امیر الحاج بودند. این چهار نامه را در محرم و صفر که عرض کردم از سی و یک مرداد و شهریور و چهار و یازده مهر این بحث را بیان کردیم و تمام شد. خلاصه این بحث این بود که چهار تا نامه بود. یک ـ نامه اباعبدالله به کوفیان بود. در نامه اباعبدالله به کوفیان سه تا نکته بیان کردیم. نکته اول این بود که سه دسته افراد در کوفه به اباعبدالله نامه نوشتند و گفتند که حسین جان فدایت، بمیرم برایت، آقا بیا، آقا بیا. این سه دسته ای که گفتند که آقا بیا، آقا بیا، یک دسته از این کسانی که نامه نوشتند مثل قیس بن اشعث خبیث بود که این ها دنبال مال و جاه و ریاست طلبی و منفعت طلبی خود بودند. وقتی که فهمیدند که آقا اباعبدالله می خواهد بیاید به داد مردم برسد این ها اموی شدند و یک جریان دیگر شدند. دسته دیگر که نامه نوشتند و درخواست برای اباعبدالله کردند که آقا بیا، دسته ای بودند که واقعاً لبیک یا حسین را گفتند ولی در مقام عمل حرکت نکردند و کاری انجام ندادند، بلکه نشستند مثل سلیمان بن صرد. اما دسته سوم کسانی که نامه به اباعبدالله نوشتند و توفیق پیدا کردند و جز السابقون السابقون اباعبدالله شدند مثل سعید بن عبدالله حنفی ها بودند که هم نامه نوشتند و لبیک یا حسین را گفتند و هم در مقام عمل پیوسته همراه اباعبدالله بودند. این که این سعید بن عبدالله مفصل توضیح دادیم که همان کسی است که برای دفاع از نماز، اقامه نماز و أَقم الصلاة با این که در آن میدان جنگ و آن وانفسا کنار اباعبدالله می ایستد و سیزده تیر به بدن مبارک ایشان اصابت می کند و آخرین لحظه هم در دامن اباعبدالله است که آیا من به عهد خود وفا کردم؟ این ها کسانی هستند که لبیک یا حسین را می گویند و عمل می کنند و حرکت می کنند و تا آخر هم هستند. این سه دسته به اباعبدالله نامه نوشتند و لذا آقا اباعبدالله متناسب با این ها که این ها دم از امام هم می زدند، حضرت بحثی را مطرح می کنند. از این جا وارد نکته دوم شدیم. نکته اول این سه دسته افرادی که در کوفه بودند و نامه نوشتند مثل قیس بن اشعث که گفتند امام ولی دروغ می گفتند و برای منفعت طلبی بود و ریاست طلبی بود. دسته دوم سلیمان که امام گفتند و نشستند و دسته سوم سعید بن عبدالله حنفی از اول همراه حضرت شدند.
نکته دوم که در این بحث نامه امام به کوفیان مطرح کردیم اشاره به این کردیم که حضرت جناب مسلم بن عقیل را فرستادند. این قدر این مسلم با عظمت بود که حضرت در آن نامه چند مدال به او می دهد. خوش به حال آن کسی که از امام زمان خود مدال بگیرد و خوش به حال آن کسی که دشمن او با او مقابل باشد و مبارز باشد و دشمن از او متنفر باشد. جناب مسلم کسی است که از اباعبدالله مدال گرفته است و دشمن از او متنفر است و در شروع نامه می فرماید که من کسی را می فرستم که ثقه من است و نور چشم من است. «من اهل بیتی» است و «من امی» است و «ثقتی» است. حالا به یک تعبیری چه بسا این مقام «سلمان منا اهل بیت» است که برای جناب مسلم و ویژگی های او را بیان کرده است.
نکته سوم که در این نامه وجود داشت این بود که آقا اباعبدالله فرمود که شما کوفیان خیلی دم از امام می زنید و دم از ولایت می زنید، دم از محوریت امام و ولایت می زنید. خب من نائب خود را پیش پیش فرستادم. شما که می گویید که آقا بیا، آقا بیا. بدانید آن امامی که شما می گویید این امام چند ویژگی دارد. یک ـ قرآن محور است که شما حاضر هستید بایستید و این هزینه دارد و سختی دارد. دشمنان و منافقان نمی گذارند که این پرچم بالا بماند، می ایستید. «الحاکم بالکتاب» است. چهار تا ویژگی حضرت برای امام بیان می کند. یکی «الحاکم بالکتاب» است قرآن محور است. یکی «الدائن بدین الحق» است حق محور است و نه باطل محور. سوم «القائم بالقسط» عدالت محور است. طاقت داری پای او بایستی و چهارم «الحابِسُ نفسَه علی ذات الله» است، ویژگی او این است که خود را وقف در راه خدا و خدمت به خلق و خیرات کرده است. شما که دم از امام می زنید و اهل بیت می زنید، دروغ نگویید. آیا عدالت محور هستید؟ قرآن محور هستید؟ حق محور هستید؟ خیلی زیبا امام در آن جا بیان می فرماید و بعد نایب خود را جناب مسلم را می فرستند. این مربوط به سی و یک مرداد بود که اشاره کردیم و هفت شهریور که اشاره به نامه آقا اباعبدالله به کوفیان کردیم.
همین الان یک دعایی کنیم که به نفسِ بینندگان اجابت شود که خدایا ما را در کل عمر درست زندگی کردن و خادم اهل بیت و خادم مردم و خادم خوبان عالم قرار بده.
بعد وارد نامه دوم شدیم که نامه آقا اباعبدالله به اشراف بصره بود. این هم عرض کنم که اباعبدالله بالای بیست نامه داشته است و ما فعلاً این چهار تا را بررسی کردیم. دومین نامه، نامه به اهل بصره بود که در نامه به اهل بصره عرض کردیم که پنج نفر از بزرگان و خواص بصره بودند که این ها مشکل داشتند. آن جا نوع گفتار و بیان آقا اباعبدالله نسبت به آن ها عوض می شود چون خیلی از آن ها اموی شدند و از مسیر خارج شدند. البته حضرت اتمام حجت کرد و وظیفه خود را انجام داد و بعضی از شیعیان خاص هم در بصره بودند و بانوی بزرگواری بود که خانه خود را وقف معارف اهل بیت کرده بود و به برکت آن خانه ای که وقف این کارهای خوب کرده بود یک سری از مردم بصره هم هدایت پیدا کردند و از همان جا آمدند و یار اباعبدالله شدند ولی نامه حضرت به اشراف و بزرگان بصره است و آن جا آن پنج بزرگ بصره را توضیح دادیم از جمله منذر بن جارود را توضیح دادیم و گفتیم که این منظر بن جارود مصداق «اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا» که آدم می ترسد همین شخص است. این جز یاران امیرالمؤمنین بود که حضرت ریاست یک جایی را در اختیار او قرار داد. در آن ریاستی که گرفت شروع کرد به اشرافی گری و تبعیض که دو تا مشکلی که ما خیلی در هر نظامی و در هر انقلابی این مشکل را داریم. تبعیض و اشرافی گری. آن جا مسیر زندگی او عوض شد و آقا امیرالمؤمنین که او را خواست و با او برخورد کرد و خیانت به بیت المال و خیانت در امانت و اشرافی گری که حضرت خیلی تند با ایشان برخورد کردند و او را برکنار کردند و از آن جا او اموی مسلک شد و جز یاران بنی امیه شد و آخر عمر او که بعضی ها گفتند که شصت و دو هجری قمری یک سال بعد از کربلا مرد ولی دیگر آخر عمر او به خیانت گذشت. این جناب سلیمان ابارضی نور چشم اباعبدالله و یار اباعبدالله این نامه را به آن جا می آورد و به منذر بن جارود و بزرگان بصره تحویل می دهد، به خواص بصره تحویل می دهد، منذر بن جارود نامه و خود قاصد و کسی که پیک بود نامه را آورد، تحویل عبیدالله بن زیاد می دهد. عبیدالله بن زیاد هم داماد خود همین منذر بن جارود است و ایشان را به شهادت می رسانند. در آن جا افرادی که در مورد مخاطبین نامه توضیح دادیم و بعد وارد بحث سلیمان ابارضی شدیم. سوم محتوای نامه بود. در محتوای نامه چند نکته بیان کردیم که اصلی ترین آن این بود که آقا اباعبدالله فرمود که من شما بصریون را دعوت به کتاب خدا و سنت نبی می کنم و بعد آن جا فرمود که بستری در جامعه شده است که مثل ابی عبدالله از جای خود بلند شد و آن بستر این بود که سنت نبوی در این جامعه مرد و بدعت ها در این جامعه زیاد شد. بعد حضرت یک نکته دیگری که در آن جا حدود پنج، شش نکته آن جا بیان کردیم که یک دانه نکته مهم دیگر این بود که حضرت فرمود این قرآن کریم و این سنت نبوی هم حول محور اهل بیت می تواند به اوج برسد. لذا فرمود که «ان تسمعوا قولی» آی کسانی که دم از اهل بیت می زنید، اولاً حرف اهل بیت را بشنوید چون خیلی ها اصلاً حدیث اهل بیت و کلام اهل بیت و طرف به دنیا می آید و از دنیا می رود، خدای نکرده نامه های اهل بیت و گفتار اهل بیت و کلام اهل بیت را اصلاً نشنیده است. طرف ممکن است که ادعای اهل بیت بودن داشته باشد و این ها را نشنیده باشد. حضرت می فرماید «تسعموا قولی» اولاً کلام اهل بیت را حتماً بشنوید در جلسات خود و در محفل های خود و در هیئت های خود که این اصلی ترین باشد و ثانیاً «تُطیعوا امری» حرف اهل بیت را هم اجرا کنید و نه صرفاً فقط شنیدن باشد. این محور خاصی بود که در نامه آقا اباعبدالله به اشراف و سران بصره بود. بعد از آن جلسه بعدی عرض کردم که در چهار مهر که نامه آقا اباعبدالله الحسین توسط قیس فرستاده شد. در آن نامه ای که توسط قیس فرستاده شد جواب کوفیان بود که دوباره گفته بودند که آقا بیا و جناب مسلم نامه برده بود. حضرت قیس را فرستاد. یک چیز نابی را حضرت آن جا بیان کرد که تقریباً پنج نکته بیان کرد و برای هر کسی که می گوید آقا یک مجموعه فرهنگی دارند. یک انقلابی به وجود آمده است و یک حرکتی در مسیر اهل بیت به وجود آمده است و هر کسی که در یک بستری می خواهد با ظلمات و تاریکی ها مبارزه کند و در مسجد است و در روستا است و در شهر است و در هر کشوری که هست، حضرت می گوید که حالا شما آماده شدید و می خواهید مکتب اهل بیت را احیا کنید، در هر جا که هستید چند تا چیز را دقت کنید. یکی می فرماید که «حُسن رأیکم» حضرت دارد به کنایه بیان می فرماید که حضرت دارد می فرماید که حسن نگاه و درست نگاه کردن و درست رأی و نظر داشتن را داشته باشید. «اجتماع ملئکم» جمع باشید و این قدر دعوا با هم راه نیندازید و این قدر اختلاف نداشته باشید. شما پرچم مکتب اهل بیت را در شهر خود و محله خود و کشور خود می خواهید بلند کنید، چه قدر به جان همدیگر می افتید؟ آقا اباعبدالله می فرماید که دشمنان خود را نگاه کنید چه قدر با هم جور هستند. شما چرا این قدر با هم دعوا دارید. هم افزایی داشته باشید نه در هم افزایی. خیلی حضرت زیبا می فرماید. بعد سوم می فرماید که سستی نکنید و بلند شوید. چهارم می فرماید که جدیت داشته باشید و در این کار جدی باشید. لذا یکی از دلایلی که نامه ها را بیان کردیم عرض کردیم که اهل بیت در جاهای مختلف در هر جا که کسی بخواهد پرچم انسانیت را بلند آوازه کند راه آن را نشان دادند و آن «ان تسمعوا قولی» خاطر شما هست که گوش دادن و شنیدن و بعد حضرت فرمود که پنجم ـ طلب حق اهل بیت کنید که این خیلی مهم است. مطالبه گری حق انسان کامل است. انسان کامل چه حقوقی دارد که بتواند جریان جامعه را هم به کمال برساند، آن ها را هم پیدا کنیم. طلب حق ما اهل بیت ببینیم چه هست؟ حضرت پنج تا را آن جا بیان می فرماید و می فرماید که این کارها را انجام بدهید چند تا نتیجه می گیرید. یکی این که کار را خدا درست می کند و یکی این که خدا عنایت می کند و یکی این که «انی قادم علیکم» است که من امام زمان هم سراغ شما می آیم. پنج تا نکته دقت است و بعد حضرت فرمود که سه تا نتیجه که این در این نامه بود. هفته بعد در یازده مهر نامه آقا اباعبدالله به امر بن سعید را که بنا به نقلی امیرالحاج بوده است که این را اشاره کردیم که کسی تا می خواهد تا کار خوب انجام بدهد حواس شما جمع باشد که توصیه ها شروع می شود و موانع شروع می شود و شما در خانه خود و در خانواده خود و فامیل خود و دوست خود و آشناهای خود تا می خواهید کار خوب انجام بدهید، هزار جور حرف و حدیث شروع می شود. توصیه ها شروع می شود و حتی تهدیدها گاهی اوقات شروع می شود. این امر بن سعید که آقا اباعبدالله که دارد حرکت می کند و قیام می کند، شروع به سفارش کردن می کند و بعد هم می گوید که امنیت می خواهی، امان می خواهی و هی از این جور حرف ها می زند. آقا اباعبدالله در فاز و فضا و محیطی که او دارد صحبت می کند، حضرت جواب می دهد و می گوید که «خیرُ الامان امان الله» شما اگر امن و امنیت می خواهید خارج از راه خدا چیزی وجود ندارد و همه جا شیطان شما را فریب می دهد و چیزی پیدا نمی شود. آن خیر الامان هم امان در راه خدا و خوبی های عالم است. شما تیپ خدایی واقعی و تیپ انسان هایی که در این مسیر هستند و سمت خدا هستند، تیپ این انسان هایی که خیر هستند و انسان هستند در این ها خیر می بینید و خارج از این جا شیطان و شیطان صفت ها و شیطان پرستان، شما را اذیت می کنند. «خیرُ الامان امان الله» بعد حضرت هم یک اشاره ای به نیت می کند که می گوید که حالا آمدید امام زمان و اباعبدالله را بخواهید نصیحت کنید، اگر نیت خیری دارید خدا دنیا و آخرت را نصیب شما می کند. دنیا و آخرت در نیت خیر نسبت به اهل بیت داشتن است. بعد از آن فضای محرم و صفر تمام شد و هجده مهر شد که ما نامه آقا آن فضایی بود که ایام شهادت امام عسکری در آن بود که نامه امام عسکری را به جناب پدر شیخ صدوق اشاره کردیم و بعد در آن نامه اشاره کردیم که حضرت سه تا محور را بیان می کند. در محور سوم چندین نکات ناب است. محور اول عرض کردیم که حضرت آن جا شروع کردند این بحث جهان بینی و توحید را بیان کردند. فضایی که اهل بیت در این نامه ها نشان می دهیم و آخر آن هم در وصیتنامه حضرت زهرا هست جهان بینی را اهل بیت دیدند. در این نامه این جا امام عسکری به پدر شیخ صدوق از شروع آن که جهان بینی دادن است چرا؟ یکی از علت های آن این است که اگر شما تبیین نکنید، شما جهاد تبیین را به دست نگیرید و شما توحید و اهل بیت و معاد و نبوت را نگویید دشمن برای بچه های شما عرفان کاذب درست می کند، خرافات درست می کند، اوهام درست می کند و به اسم بینش و نسبت به جهان و یک چیزهایی بیان می کند که بعد از ده سال بچه بگوید که این ها چه بود و افسردگی او شدیدتر می شود. یعنی یک عرفان کاذبی ایجاد می کند که ده سال بچه شما خوب است ولی بعد از ده سال پژمردگی عجیبی می گیرد. مکتب اهل بیت این جور نیست و اگر انرژی مثبتی می دهد یک عقبه جهان بینی دارد لذا شما کسی که در این مسیر قرار می گیرد، در هشتاد سالگی هم افسردگی نمی گیرد چون این بحث عقبه دارد. یک ریشه ای دارد و یک بینش درستی بر پایه آن است. نه صرفاً انرژی های خرافی باشد این خیلی مهم است که لذا حضرت امام عسکری به پدر شیخ صدوق این جا سه تا نکته محور دارند که در محور سوم هم چند وصیت دارند که اول جهان بینی توحیدی را اشاره کردند و تبیین کردند و دوم شیعه خاص و یاور خاص زمان خود او پدر شیخ صدوق علی بن بابویه قمی را شروع کردند با تجلیل یاد کردند. خوش به حال آن کسی که امام زمان او، دل او به او خوش باشد. امام زمان او، او را دعا کند و بعد هم یک دعای نابی کردند که خدا به تو فرزندی عطا کند که او جز اولاد صالح باشد. امام زمان دعا کند خیلی عجیب است. آقا امام عسکری امام زمان علی بن بابویه قمی است. سوم ـ وصیت که فرمود «اعمل بالوصیتی و امر شیعتی حتی یعمل علیه» به پدر شیخ صدوق فرمودند که این وصایایی که دارم بیان می کنم خود تو انجام بده و به شیعیان من هم خبر بده که این نامه را خواندیم که امر آقا امام عسکری را اطاعت کنیم و به شیعیان من هم امر کن که طبق وصیت من عمل کنند و خیر دنیا و آخرت در این ها هست. بعد حضرت شروع کردند و وصیت هایی را بیان کردند. ما آن وصیت ها را جمع آوری کردیم و گفتیم یک محور عبادی. در محور عبادی گفتیم که همیشه خاطر شما باشد که عبادتی که مکتب اهل بیت یاد می دهد عبادتی که اهل بیت یاد می دهد، اقامه صلاة و به داد محرومین رسیدن است و این دو تا از هم جدا نیست. در مکتب اهل بیت این جور است که «یقیم الصلاة با یؤتون الزکاه» با هم است و «دین القیم» آیات قرآن است. این جا آقا امام عسکری محور عبادی که دارد بیان می فرماید تقوا، نماز، نماز شب و به داد مردم رسیدن و زکات دادن است. زکات یعنی مال درست به دست بیاور و پاکیزه باشد و خیانت نکن و تجاوز به حقوق دیگران نکن و مال حلال به دست بیاور و بخشی از حق سائل و محروم را هم به او بده. به بعضی ها تا تقوا می گوییم پرهیز می گویند. «اتقوا الله» پرهیز نیست و «اتقوا الله» شبیه یک چیزی است حافظ که حفظ از آفات است و وقایت است. تقوا از وقایت می آید یعنی نگهداری است. این حفظ از آفات می کند نه فقط ترمز و پرهیز باشد، سپر هم هست. حتی یک مثال ماشین را زدیم که شما از یک مبدأیی به مقصدی بخواهید برسید این ماشین باید سالم باشد و وسیله سالم باشد این تقوا می شود. کسی که پشت فرمان نشسته است سالم است این تقوا است. عقل سالم است. حفظ از آفات است. راه سالم و ترمز سالم به موقع بگیریم که این تقوا است و گاز به موقع بدهی و حرکت کنی تقوا می شود. به موقع سکوت و به موقع صحبت و به موقع حرکت. مجموعه این ها این حفظ از آفات و آسیب ها کار تقوا است. بعد هم حضرت نماز را فرمود و بعد نماز شب را فرمود. آن جا به مناسبت عرض کردیم که چه کار کنیم که نماز اول وقت خوان شویم، سه، چهار تا نکته گفتیم که موقعی که در روز هستیم نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا را اول وقت بخوانیم. موقعی که در روز برای نماز صبح اول وقت یک کسی سؤال کرده بود، نماز صبح اول وقت را در روز سعی کنید که بیدار هستید اول وقت و شب یک مقدار زودتر خوابیدن و مطالعه آثار و برکات نماز اول وقت و سستی نسبت به نماز. دیدن همنشینی و دیدن کسانی که این تقیدها را دارند و یکی دغدغه نماز شب. خوش به حال رفقا با این که در طول روز بسیار سر آن ها شلوغ است ولی ماه رجب و شعبان و رمضان که دارد از راه می رسد گذاشتند برای این که نماز شب را با هم «الرفیق ثم الطریق» رفقا قرار گذاشتند که چه کار قشنگی است. هم در بین دانشجویان و هم بین طلاب و هم بین کسبه بزرگوار که یک طیف قشنگی است که ماه رجب و شعبان و رمضان شما برای نماز صبح اول وقت که بلند می شوید یک مقدار زودتر بلند شوید. یک کسی می گفت که یکی که صبح تا شب مشغول است، کی وقت می کند که نماز شب بخواند؟ فکر می کرد که این ها شب تا صبح بیدار هستند. گفتیم که متعدد کسانی هستند که خیلی سر آن ها شلوغ است ولی یک ذره زودتر برای نماز صبح اول وقت بلند می شوند. بعد بحث ایتا زکاة را گفتیم که این محور عبادی بود. بعد عرض کردیم که وصیت حضرت وصیت اجتماعی بود. در وصیت اجتماعی امر به معروف و نهی از منکر بود. امر به خوبی ها و نهی از زشتی ها که هیچ موقع نباید سست شود. بحث این که غضب نداشته باشید و خشم خود را کنترل کنید، آن جا نکاتی را بیان کردیم. بعد حضرت مواسات را بیان کردند و بعد به مناسبت مواسات اشاره کردیم که یک موقع هست که شخص انفاق نمی کند یعنی زیاده مال خود را می دهد، انفاق و مواسات و تفاوت آن را با ایثار بیان کردیم. در انفاق طرف زیادی مال خود را می دهد. در مواسات شریک با دیگری می شود. من آن بزرگواری را می شناسم که یک موقع هر چه به او می دهند، نصف آن را برای آن محرومین می گذارد. البته آن با خانواده خود هماهنگ است یعنی خانواده هم به یک تعالی رسیده است که این مواسات به معنی شریک است و این جا یک درجه از انفاق است. خانواده هم راضی هستند. یک مرحله بالاتر این است که ترجیح دادن دیگری بر خود که این بالاتر از انفاق و مواسات است. وصایای آقا امام عسکری را گفتیم، وصایای اجتماعی را گفتیم و سوم وصایای رفتاری را گفتیم که حضرت به قول امروزی ها در این سبک زندگی می گوید که یک اصولی را دقت کنید بر پایه آن سبک زندگی شما شکل بگیرد. در آن اصول فرمود که در مورد دین خود فهم عمیق داشته باشید. این فهم عمیق نسبت به دین خیلی مهم است و الا آدم آسیب می بیند. از دین دیگر پوسته ای باقی نمی ماند و پوسته هم دیگر به درد نمی خورد. بعد فرمود که انس با قرآن و بعد هم فرمود تا جایی که می توانید از زشتی ها دوری کنید. این سوم وصیت سوم که وصیت رفتاری در زندگی بود و وصیت چهارم حیات شیعه را متذکر شدند و فرمودند که دو تا محور را دقت کنید. یکی صبر و مقاومت همیشه شیعه را زنده نگه می دارد و یکی انتظار فرج است. انتظار فرج داشتن است. محور آخری که حضرت اشاره کردند دعایی بود که حضرت انجام دادند و بعد از آن در ماه آبان وارد شدیم. توقیعات حضرت ولی عصر را گفتیم. نه و شانزده و سی آبان ماه بود که توقیع وجود امام حسن عسکری به محمد بن عثمان در پاسخ سؤالات اسحاق بن یعقوب را بیان کردیم. این که این وسط یک جلسه ای هم جا ماند آن ایام ولادت آقا رسول اکرم بود که ما از بحث نامه خارج شدیم. دوم آبان بود که ولادت حضرت رسول بود و این که یک دفعه روی نه آبان پریدیم که من آن جا بحث فروپاشی خانواده و فروپاشی اخلاق و فروپاشی عقلانیت را گفتم و فروپاشی نگاه درست به جهان و خرافات فراوان که این ها همه آمد و آقا رسول اکرم آمد از این فضای وحشتناکی که در جامعه بود نجات بدهد و در هر زمانی ما دور از آن اسلام ناب رسول اکرم و اسلام ناب مکتب اهل بیت شویم این فروپاشی ها دوباره می آید. فروپاشی های اخلاق و خانواده و عقلانیت و نظم و نظام می آید. این را در آن جا مفصل بیان کردیم که در اقسام جاهلیت این فروپاشی ها را اشاره کردیم و کار بزرگ رسول اکرم را اشاره کردیم و بعد به بحث نامه ها برگشتیم. در بحث نامه ها که همان توقیعات، نامه امام زمان (روحی و ارواح اللعالمین لتراب مقدم الفداء) را توسط محمد بن عثمان در پاسخ به سؤالات اسحاق بن یعقوب بیان کردیم که در آن جا چهار نکته گفتیم که اول این توقیع را بیان کردیم که سند آن کجا است؟ گفتیم که «کمال الدین و تمام النعمه» شیخ صدوق است که در این کمال الدین و تمام النعمه شیخ صدوق انگیزه نوشتن این کتاب را در مقدمه آن بیان کردیم که مقدمه این کتاب نوشته شده است که ایشان فرمود که دیدم شبهات و سؤالاتی درباره وجود مبارک امام زمان مطرح شده است و بعد آن جا مفصل بیان می کند که چه اتفاقاتی رخ داده است و بعد این کتاب را نوشته است. بعد در مورد نایب خاص امام زمان در ایام غیبت صغری و چهار نایب اشاره کردیم. نکته سوم در مورد وجود مبارک محمد بن عثمان عمری که حق بزرگی به گردن همه شیعیان دارند را بیان کردیم. کسی که نور چشم امام عسکری بوده است و امام عسکری ایشان را خیلی تأیید کردند. پسر جناب نایب اول عثمان بن سعید هم بوده است. این محمد عثمان که نور چشم امام عسکری بوده است، در زمان امام زمان تا حدود چهل سال بعد از پدر خود نایب امام زمان بودند و نایب دوم و نایب خاص بودند و بعد آن جا در نکته سوم در مورد محمد بن عثمان و این کار بزرگ چهل ساله ایشان اشاره کردیم. از جمله گفتیم که این زیارت آل یاسین و دعای سمات و دعای افتتاح از برکات وجود مبارک ایشان است که به ما یاد داده شده است. در آن جا چهار تا شد که یکی کمال الدین را گفتیم و یکی نایب خاص را گفتیم و نواب خاص در زمان غیبت صغری و یکی خاص نایب دوم محمد بن عثمان عمری را توضیح دادیم و بعد از آن وارد این شدیم که محتوای نامه پاسخ به سؤالات جناب اسحاق بن یعقوب بود. در آن جا حدود بیست نکته بیان کردیم که در آن بیست نکته این را بیان کردیم که شروع حضرت آن دعا و حضرت یک دعایی کردند که خدا تو را مدد کند که ثابت قدم بمانی. این ثابت قدم ماندن در این راه بعضی ها اول خوب می آیند و خدا رحم کند که آخر آن خرابکاری می کنند. البته یک کسی گفت که از اول من می ترسم. گفتند چه طور؟ گفت گاهی اوقات یک رذیله اخلاقی در وجود آدم است که یک جا آدم را زمین می زند. یک ریاست طلبی و یک حرصی و یک حسادتی و یک کبر است و یک فریب و یک غروری است. این مانع عاقبت به خیری من می شود. حضرت فرمود اول دعایی که خدا ما را ثابت قدم بدارد که راه اهل بیت را برویم. بعد حضرت آن جا شروع کردند که آفات بحث مهدویت را اشاره کردند. ما آن مبحث را به اسم آسیب ها و آفات در این بحث امام زمان و مهدویت جمع کردیم. یک سری آن جا حضرت بحث انکار را مطرح کردند، منحرفین را بیان کردند. حضرت منحرفین را دو دسته نسبت به وجود مبارک امام زمان کردند. فرمود که یک سری سبیل ابن نوح هستند هیچ کاری نمی شود کرد و یک سری سبیل اخوه یوسف هستند، برادران یوسف نسبت به وجود مبارک امام زمان هستند که این ها که منحرف می شوند. سبیل ابن نوح، فرزند نوح که خدا برای هیچ خانواده ای نیاورد. قرآن کریم فرمود عمل غیر صالح است یعنی ریشه جرثومه فساد و اصل فساد است. گاهی خدا نکرده با گناه کردن این جوری نمی شود چون گناه کند ان شاءالله توفیق توبه پیدا می کند اما شخص گناه می کند، توبه نمی کند به خیانت می رسد و به جنایت می رسد. این فرزند نوح به این نقطه رسید. از داخل خانه پیغمبر خدا است اما این جور به انحراف کشیده می شود. فرمود که بعضی ها جلوی امام زمان می ایستند چون زندگی آن ها به خیانت و تجاوز و جنایت بوده است، قطعاً جلوی امام زمان خود می ایستد و سیبل ابن نوح اعتقادی به امام زمان ندارد. فرمود که بعضی ها سبیل اخوت یوسف هستند که حسادت بود و روی خود کار نکردند و تبدیل به دروغ شد و تبدیل به دزدی شد و تبدیل به خیانت شد و تبدیل به جنایت شد و حرص این ها را به زمین زد، ریاست طلبی این ها را به زمین زد و این ها را نابود کرد. البته این ها چون هی برگشتند و برگشتند و به سمت خدا برگشتند توفیق توبه پیدا کردند. بعد ما کلام حضرت را در جاهای مختلف یک جمع بندی کردیم این آسیب های بحث مهدویت مثل این که تطبیق نمی کنیم نگوییم که فلان جا، یا توقیع وقت تعیین نکنید که امام زمان فلان موقع تشریف می آورد این ها اشتباه است و این ها به جهان تشیع آسیب می زند. وظیفه را در هر زمان باید انجام داد. یاد من است که از یکی از علمای ربانی که خیلی سال پیش بود که سن ما هم کم بود از ایشان سؤال کردم که خدمت امام زمان رسیدید؟ ایشان فرموده بود که رضایت امام زمان مهم است این که یک کاری کنید که حضرت راضی باشد. خیلی ها ممکن بود که انبیا و اوصیا را زیارت کنند و انبیا و اوصیا از آن ها ناراضی بودند. این رضایت حضرت خیلی مهم است. رضایت حضرت مقدم بر زیارت است. حضرت فرمود که تطبیق نکنید و توقیع. در آن جا می فرماید که مباحث غیر ضروری را لازم نیست مطرح کنید. در آن جا شروع به تطبیق، توقیع، تعجیل، عجله نکنید این عجله گاهی اوقات که شاید بگوییم که این جمعه بیاید شاید، شاید یعنی شایسته است ولی خیلی عجله می کند و می گوید که الا و بلا می آید که آسیب می زند. بعد حضرت سلامت عقل و سلامت بدن و دنبال مسکرات نرفتن را توجه دادند، چیزی که خیلی نوجوان و جوان را زمین می زند. کسی که در فضای خارج و فضای این سلامت وجود و سلامت عقل و فضای خارج از فضای اهل بیت خدای نکرده قدم بردارد. آن جا طهارت مال را تذکر دادند و فلسفه غیبت را تذکر دادند. بعضی ها در نظریه پردازی که حضرت خیلی زیبا نظریه حضرت را بیان کردند. این که آقا امام زمان کجا است؟ می گویند که یک گوشه نشسته است تا زمان فرج برسد (نعوذبالله). نظریه دوم می گوید که حضرت در بیابان ها هست. نظریه سوم می گوید که می آید کار جزئی یک کسی را انجام می دهد. حضرت در این جا می فرماید «الإِنتفاعِ بی فی غَیبَتی فَکَالْاِنتفاعِ بالشمس اذا غیَّبها عن الابصار السَحاب» استفاده از من مثل خورشید پشت ابر است. خورشید پشت ابر تنظیم حرکت می کند. امام زمان در جبهه حق دارد مدد می رساند و این طور نیست که فکر کنید که یک گوشه نشسته است و حضرت منتظر است، حضرت به انتظار ایستاده است. یعنی حضرت می آید جبهه حق را هر جا که باشد مدد می رساند در مقابل جبهه باطل و در مقابل شیطان و شیطان صفتان و به خاطر همین هست که دشمن با این همه رسانه و با این همه هجمه در میدان می آید و آخر آن نتیجه نمی گیرد یعنی «یریدون لِیُطفئُوا نورَ الله» و این نور روشن است به برکت خورشید پشت ابر. بعد از آن وارد هفت آذر و چهارده آذر و بیست و یک آذر وارد توقیعات قاسم بن اعلی شدیم که پنج تا توقیع را آن جا بیان کردیم. اولین توقیعی که از قاسم بن اعلی کیفیت صلوة است که آقا شیخ عباس مفاتیح آورده است از ضراب اصفهانی در اعمال روز جمعه آورده است که آن جا حضرت می فرماید که در نقل است که امام عسکری این را به قاسم بن اعلی یاد داده است. بعد هم با یک سندهای دیگر بیان شده است که آن جا اشاره می فرماید که این صلواتی که دارید می فرستید اسم تک تک اهل بیت آورده شود و آن جا کیفیت صلوات کامل را اشاره می فرمایند. بعد از آن توقیع دوم این بود که جناب قاسم بن اعلی بچه دار نمی شد یا بچه ای می آمد از دنیا می رود. ان شاءالله به دعای بینندگان عزیز و آمین آن ها از خود آقا امام زمان بخواهیم که دعا کنند که به دعای ایشان مثل قاسم بن اعلی حضرت فرمود که خدا به تو بچه می دهد و بچه تو هم باقی می ماند. اتفاقاً خدا به او بچه داد و بچه هم باقی ماند و بچه دار شد. ان شاءالله این مشکل نازایی را همه کسانی که دارند در مؤسسات مدد می کنند این باشد و دعا هم مهم است که نباید فراموش شود. کیفیت صلوات بود و فرزندآوری بود. سوم انحرافی پیدا شد که ابن هلال، احمد بن هلال کرخی بغدادی این نفوذ در بین شیعه ها کرده بود. زمان امام جواد و امام هادی اوایل امام عسکری امام خوبی بود، تا فهمید وکیل امام عسکری بین همه شیعیان نایب خاص اول معرفی شد و بعد برای امام زمان هم او بود، عجیب است که از آن جا عوض شد. این آخر عمر خود دشمن اهل بیت شد و مقابل ایستاد و نفوذ در شیعه کرد و فرقه انحرافی شد و این جا توقیع حضرت به وسیله قاسم بن اعلی که بسیار مورد وثوق همه بود توسط نایب خاص به قاسم بن اعلی داده شد و قاسم بن اعلی بیان کردند و انحراف او را نشان دادند. خیلی عجیب است که حضرت می فرماید که این ابن هلال مدت طولانی خدمت به اهل بیت کرد ولی پای ایمان خود نایستاد و مقاومت نکرد و ایمان او پایدار نبود و آخر هم خارج از ایمان شد. توقیع اول کیفیت صلوات و توقیع دوم در مورد این که حضرت دعا کرد بچه دار شود و بچه سالم بماند و توقیع سوم انحراف احمد بن هلال و توقیع چهارم برای میلاد اباعبدالله الحسین بود که حضرت آن جا ویژگی های اباعبدالله را که قتیل العبرة است که العبرة غیر دمعه است و اشک خاص است. العبرة برای اباعبدالله یعنی اشک العبرة یعنی اشک عبور از حال بد به حال خوش است. در عرب این عبره اشک چشم با باقی معانی آن تفاوت دارد. اهل بیت از نسل او است که در آن جا بیان می کند و مربوط به روز میلاد آقا اباعبدالله است که آقا شیخ عباس در مفاتیح آورده است و بعد حضرت در آن جا دعایی بیان می کنند که چندین ویژگی های یاران حقیقی اهل بیت را به آن اشاره می کنند. توقیع پنجم که آخرین توقیع قاسم بن اعلی است که نزدیک فوت قاسم بن اعلی می آید که این آخرین توقیع که موقع فوت می آید قاسم بن اعلی این یار خاص امام هادی، امام عسکری و امام زمان است و وکیل امام زمان که این نابینا شده است. نامه می آید که جناب قاسم بن اعلی نه روز دیگر مریض می شوی و چهل روز دیگر از دنیا می روی. قبل از این که از دنیا بروی، هفت روز مانده چشم تو بینا می شود. به برکت این نامه عبدالرحمان یکی از دشمنان اهل بیت ولی قاسم ابن اعلی با این ها یک تعاملی داشته است که او هدایت پیدا می کند و پسر خود قاسم بن اعلی که به دعای امام زمان به دنیا آمده است، مدتی هم بوده است که یک انحرافاتی داشته است، به برکت امام زمان و دعای امام زمان و این قضیه را که می بیند جز یاران اهل بیت و یاران امام زمان می شود و توبه می کند. این پنج تا توقیع تمام شد و بعد هم ما وارد مکتوبات وجود مبارک حضرت زهرای مرضیه(س) شدیم و وصایای مالی بود و بعد در وصایای مالی مکتوب و غیر مکتوب بود. در وصایای مالی، موقوفات، صدقات و خیرات و اشیای داخل خانه که برای افراد مشخص مثل دختر ابوذر غفاری بود اشاره کردیم و بعد وصایای شفاهی که مثل قباله شفاعت را اشاره کردیم. لاتنسینی را عرض کردیم و سه، چهار تا نکته آن جا بود و بعد هم وصیت غیر مالی مکتوب و معروف حضرت بود که «هو تشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له» حضرت شروع می کند. «ان الجنه و النار حق» آن را اشاره می کند و آن بحث «حَنِّطْنی بالیل دَفِّنی بالیل» که آن را اشاره می کند. خلاصه چیزهایی بود که در این مدت که ما نوکری کردیم.
شریعتی:جمع بندی فرمایشات آقای میرهاشم بود در این شش، هفت ماهی که ما خدمت ایشان بود و این ها خیلی مجمل بود. امروز صفحه 431 را تلاوت می کنیم. آیات بیست و سوم تا سی و یکم سوره مبارکه سبأ را بشنویم.