حجت الاسلام کاشانی: جلسه گذشته، اواخر بحث به اینجا رسیدیم که این ماجرای بین امام حسن (ع) و معاویه، ماجرایی است که حکومت با یک جایی که حالا هنوز معاویه حکومت تشکیل نداده ولی سرزمین دست او هست یک قراردادی نوشته شده است. قرارداد که نوشته شده، توقع این است که این در تاریخ روشن باشد، مفاد آن دقیق معلوم باشد بدون اختلاف. مثلاً فرض بفرمایید برجام اگر قراردادی است یا توافق نامه یا هر چیزی است، حالا به عنوان حقوقی آن کاری نداریم، امروز ممکن است در تفسیر بندهای آن، چه کسی به آن عمل کرده است، مثلاً حق ما خورده شد، ضایع شد، ما عمل کردیم، طرف مقابل عمل نکرده است، اینها اختلاف باشد اما جملات ثابت است. یعنی اینکه این جمله جزء این نوشته برجام هست یا نیست، نه ما، نه دشمنان ما، نه امریکایی ها و نه اروپایی ها، هیچ کدام نمی گویند این جمله مال برجام نیست. هست. فهم ما با آنها، ما احساس ظلمی که داریم که چه کردیم، اینها اختلافاتی هست. یا مثلاً در چگونگی عمل کردن آن، اولویت بندی آن همینطور. اما اینکه این متن چند بند دارد، چند صفحه دارد، چند کلمه دارد، یک واو آن هم اختلاف نیست. توقع این بود که آن متنی که بین امام حسن (ع) و معاویه به عنوان حکومت امام حسن تشکیل داده و آن طرف مقابل هم لشکر دارد ثبت و ضبط و امضاء می شود، این روشن باشد. اما گاهی در گزارش های کتب تاریخی اختلاف صد درصدی، نود درصدی هست. 80 درصد مثلاً اختلاف متن هست. یک سند حکومتی است. این نشان می دهد که بنی امیه بعد از امام حسن (ع) چون حکومت دست شان بوده است، دائم سعی در عملیات روانی رسانه ای داشتند که حد اکثر از این بتوانند استفاده کنند. که ما قبلاً نمونه هایی را عرض کردیم. اینکه مثلاً هیچ ارزشی نداشته است، نعوذبالله امام حسن را علاقمند به دنیا معرفی کنند، عجول معرفی کنند، نعوذ بالله از شجاعت حضرت... یعنی تمام آن چیزهایی که حقیقت بوده را سعی کنند خلاصه جای جلاد و شهید و مظلوم و ظالم را عوض کنند و از زمانی که می خواست آتش بس شروع شود، معاویه این عملیات روانی را در شام آغاز کرد، در زمان حیات امام حسن (ع) بود که حالا اگر برسیم امروز عرض می کنیم یا هفته های آینده. یک سند بسیار مهمی در این زمینه هست ان شاءالله می خوانم. و همینطور بعد آن. و فقط هم زمان بنی امیه نیست. جلسه گذشته از کتاب سیر اعلام النبلاء که یک نویسنده بسیار مهمی از کسانی که اخباری مسلک هستند و شاگرد ابن تیمیه بوده به اسم ذهبی استفاده کردیم که متن ناقص ماند. این آقا 748 مرده یعنی قریب به ششصد سال و عندی بعد از انقراض دولت بنی امیه ولی آن بزرگانی از اهل سنت که ذهبی را ناصبی شامی می دانند، نه فقط شیعه ها، به کجا نظر دارند؟ به امثال این گزارشگری ها که وقتی به ماجرای امام حسن می رسد، دقیقاً تبلیغات آن روز بنی امیه را فقط انعکاس می دهد. یعنی 600 سال بعد از انقراض بنی امیه و 700 سال بعد از آتش بس، باز هم دارد گزارشی را که بنی امیه در همه زمانی استفاده می کرده منتشر می کند. و این کار پیچیده است. حالا من این را می خوانم، با متن شیخ مفید ان شاءالله قیاس می کنم، شما ببینید که دو عالم از دو مذهب چقدر گزارش تاریخی شان فرق دارد. آن وقت چقدر کار ما مشکل می شود برای پیدا کردن حقیقت تا یک کنکاشی بکنیم ببینیم که اصل موضوع چه بوده است. چون ما ندانیم اصل موضوع چه بوده است، نمی توانیم رفتار حضرت مجتبی را هم درست تحلیل کنیم. ذهبی می گوید که امام حسن نامه نوشت به معاویه که من سه ویژگی لازم دارم. باید بیت المال کوفه را به دست من بدهی که من از آن خرج کنم، بدهی های خود را با آن بدهم، یعنی دنبال این است که بگوید یک معامله کرد. «لا یسب علی و هو یسمع» جلوی من به علی فحش ندهید. سب نکنید. پشت سر من هم کاری ندارد. در این متن. «و ان یحمل الیه خراج فسا و دارابجرد» هر سال این دو شهر هم، فسا و دارابگرد را، بیاوری پولش را به من بدهید. مشکل دیگری هم ندارم. این گزارشی است که ذهبی آورده است. باز یک جای دیگر می گوید معاویه از بیت المال 7 میلیون درهم به امام حسن داد. یعنی دنبال این است که بگوید امام حسن را نعوذبالله با پول پای مذاکره و آتش بس آوردند. نعوذ بالله معامله کرده است. بعد می گوید برای اینکه رنگی هم به این بدهیم. حتی در سیستم و دستگاه و نظام بنی امیه هم به امام حسن انقدر حرف فاحش نمی چسبد، یک چیز دیگر هم کنار آن بگذاریم. آن هم این است که معاویه می دانست که «ان الحسن اکره الناس للفتنه» حسن از فتنه بیزار است. فتنه چیست؟ فتنه آنجایی است که بین دو نفر که نامزد حکومت هستند اختلاف شود، معلوم نیست حق با کی است. یعنی امام حسن حتی حقانیت و خلافت خودش هم برای او مسجل نبود. یعنی خودش را خلیفه نمی دانست. خودش هم از فتنه بیزار بود. در حالی که مثلاً اگر یک حکومت مستقری داشته باشید، فرض کنید مثلاً ما حکومت را... تازگی ها سالگرد فرار شاه است. خدا عاقبت ما را مثل شاه قرار ندهد ان شاءالله. مثل شهدای انقلاب اسلامی قرار بدهد. ان شاءالله عاقبت بخیر شویم. قبل از اینکه کار به اینجاها برسد، خدا کمک کند همه ما، چه مسئولین و چه ما همه مردم، توبه کنیم، اصلاح کنیم، کار به اینجا نکشد. انقلاب اسلامی با مردم آمد. بعد مثلاً فرض کنید یک گوشه ای از کشور، مثلاً کموله که چقدر هم اینها باعث شدند به مردم عزیز کردستان ظلم شود. چقدر از آنها کشتند. چقدر باعث شدند آن منطقه درگیری ایجاد شود. حالا مثلاً فرض کنید حکومت بگوید من از فتنه بیزار هستم. آقا یک گروه مسلّحی ببری یک نقطه ای، امنیت آن منطقه را به هم بزند، امنیت حکومت را به هم بزند، مرز را به هم بزند، این فتنه اگر هم هست، این است که در برابر او سکوت کنی. باید بروی مردم منطقه را از دست او نجات بدهی. باید خطرات احتمالی آنها را برای مردم و حاکمیت از بین ببری. وگرنه بگویی من از فتنه بیزار هستم، ولش کن. اینطوری که سنگ روی سنگ بند نمی شود. هر نقطه ای یک دزدی، چهارتا قاچاقچی، چهار تا مافیا یک گوشه ای را می گیرند. اصلاً امنیت از بین می رود. خلاصه این دنبال این است که بگوید بله. برای همین می گوید که خلاصه وقتی امیرالمؤمنین از دنیا رفت، به معاویه پیغام داد که مثلاً بیا آتش بس کنیم. در حالی که تاریخ روشن کرده است که معاویه بعد از اینکه دید نمی تواند با امام حسن درگیر شود گفت یا باید بجنگیم که یک مشکلاتی دارد یا تقاضای آتش بس کرد چون برای او واضح بود که کسی برای خلافت برای او شأنی قائل نبود. کما اینکه بعدها هم اکثر مسلمین او را خلیفه پیغمبر نمی دانستند بلکه یک مَلِکی از ملوک می شناسند. غیر از شیعیان هم اکثریت همینطور. بعد چه می گوید؟ بعد می گوید خلاصه هی سعی می کرد مخفیانه با معاویه ارتباط بگیرد نعوذبالله. بعد این عبارت را ببینید. این کاملاً روشن می کند این حرف تبلیغاتی است. آن هم این است که امام حسین رفت پیش او، گفت که داداش چکار کردی؟ گفت: بله، اینطوری شده است. یعنی ما آتش بس را امضاء کردیم. آتش بس را حالا ما توضیح می دهیم که در چه شرایطی است. هفته پیش هم گفتیم. همش به خاطر خدا و مردم بود. اما این سه موردی که او گفته است که پول باشد و چی باشد و اینها، می گوید امام حسین به او گفت: «اُعیذکَ بالله ان تُکَذِّبُ علیاً» داداش تو را به خدا امیرالمؤمنین علی (ع) را با این کار خود تکذیب نکن «و تَصدق معاویه». نگو معاویه راستگو بود ولی دروغگو. می گوید او هم گفت که هر کاری من می کنم، حسین تو با من مخالفت می کنی. این قشنگ کامل روشن می کند گزارش دروغین امویان را. حالا من توضیح بدهم. آیا اگر یک نفر آتش بس امضاء کند با یک نفر دیگری که آن فرد دیگر صلاحیت ندارد، این تکذیب امیرالمؤمنین است؟ آیا خود امیرالمؤمنین حکمیت را با معاویه انجام نداد وقتی مجبور شد؟ یعنی بله، تا وقتی توان جنگ داشت، نیرو داشت، لشکر داشت، با معاویه جنگید، از نظر نظامی هم موفق تر لشکر امیرالمؤمنین (س) بود. اما وقتی کار به یک جایی رسید اختلاف در سپاه شد، آیا امیرالمؤمنین (ع) تن به حکمیت نداد؟ چرا بگوییم امام حسن دارد امیرالمؤمنین را تکذیب می کند؟ چرا دارید بیخودی مقابل هم قرار می دهید؟ این کاملاً نشان می دهد که این گزارش، گزارش امویان است که تقابل ایجاد کرده است. وگرنه آیا پیغمبر اکرم در ماجرای حدیبیه با کفار یک پیمان نامه ننوشت؟ آیا امام حسن یک کار جدیدی کرده است که در دین نیست؟ بله. کی؟ وقتی که شما مصلحت مسلمین، دلسوزی برای مسلمین را حذف کنی، نعوذبالله اموال شخصی را درنظر بگیری. و در این صورت باز امیرالمؤمنین تکذیب نکرده است. خودش را تکذیب کرده است. کاملاً روشن است که این فضای بنی امیه تبلیغاتی است که زمان حیات امام حسن می کردند، تا سال ها بعد هم ادامه دارد. کتاب هایی که امروز با آنها در کشورهای اسلامی منبر می روند، متأسفانه هنوز همین حرف ها زده می شود. یعنی در بین ائمه ما تقریباً مظلو م ترین امام در پنج امام اول ما، امام حسن است که هنوز متأسفانه گزارش های بنی امیه خوانده می شود، نوشته می شود، توصیف می شود.
شریعتی: در منابع اهل سنت مشابه آنچه که در منابع شیعی آمده هست.
حجت الاسلام کاشانی: بله، هست. من برای همین عرض کردم که ذهبی جریان اخباری مسلک شاگردان ابن تیمیه است. یعنی آنجا هم دسته بندی هایی هست. گرچه اگر کسی مبانی امامت حضرت مجتبی (س) را نداند، خیلی از بین آن منابع سخت به حقیقت برسد. ما اگر امام حسن (ع) را می شناسیم به عنوان امام معصوم می شناسیم و گزارش های فراوان قدیمی ای که دست ما هست. لذا دست دیگران که نیست خیلی مار پیچیده است. اما با این حال، برادران اهل سنت، آنهایی که تنه شان به تنه ابن تیمیه نخورده است که اکثریت اینطوری هستند. یعنی جریان ابن تیمیه و بعداً وهابیت، اینها یک جریان اقلیت هستند، با پول، تبلیغات، دنبال این هستند که بگویند ما در واقع اهل سنت هستیم. جریان های بزرگ اهل سنت را هم بیرون می کنند. می گویند فقط ما هستیم. لذا دیدید که قتل عام می کنند، چکار می کنند. و بعد به دروغ عنوان سلفی گری به خودشان می دهند که خودشان را در واقع ریشه در سلف صالح مسلمین قلمداد کنند. در حالی که اینها اینطوری نیستند. سلف صالح مسلمین مثلاً به عنوان مثال همه اهل زیارت قبر مبارک پیغمبر بودند. اینها یک جریان استثنایی هستند. اینها ریشه در تفکر مروان دارند یا افرادی اینطوری یا کسان دیگر که حالا نمی خواهم اسم ببرم. یعنی یک جریان اقلیت چون قدرت دارد، پول دارد، حکومت دارد، تبلیغات دارد، روی پایان نامه های اروپایی ها حتی با پول دادن، عقب و جلو و اولویت بندی ها را جابه جا می کند، دنبال این است که امروز بگوید اهل سنت و جهان اسلام من هستم. در حالی که دروغ می گوید. اهل سنت و جهان اسلام فراوان کسان زیادی داریم که نسبت به اهل بیت محبت دارند. عزاداری دارند، مقتل برای سید الشهداء نوشته اند. روز عاشورا مثلاً فرض بفرمایید که به فقراء برای بزرگداشت مقام سید الشهداء غذا می دهند. مردم عزیز ما در گنبد، بندرترکمن و جاهای دیگر. ولی اینها مظلوم واقع شده اند. چرا؟ چون قدرت تبلیغاتی وهابیت که دنباله رو ابن تیمیه و دیگران هستند گرچه حتی به خود ابن تیمیه هم خیلی اینها وفادار نیستند، از آنها عبور کردند، انحرافشان از آن انحراف گسترده تر شده است، دنبال این هستند که ما هستیم فقط مسلمان. لذا شما جریان های تندروتر آنها را می بینید که مثلاً فرض بفرمایید به اسم داعش و بوکوحرام و اینها به قتل عام و وحشی گری هم افتاده اند و هیچ کس را قبول ندارند. نه شیعه را و نه سنی را. ولی نکته مهم این است که امروز انتشارات های بزرگ جهان اسلام یعنی برای جوان هایی که می خواهند کتاب بخوانند، کسانی که دغدغه دارند آیندگان چگونه به حقایق می خواهند برسند را به شما عرض می کنم. انتشارات های مهم جهان اسلام امروز با پول اینها اداره می شود. حتی آثاری که مال خود اینها نیست را اینها تحقیق می کنند، گاهی متن را دستکاری می کنند. حالا من نمی خواهم وارد بحث های تخصصی شوم که تفسیر طبری که تفسیر معروفی است چاپ کردند و بعد چند صفحه مهم آن را حذف کردند. تا بتوانند نسخ خطی را هم جمع می کنند دستکاری می کنند. از دستکاری در متن آن بگیرید، یعنی می خواهم بگویم به دیگران از مسلمین، چه شیعه و چه سنی دارند ظلم می کنند، تا پاورقی هایی که به دروغ راجع به متن بالا گزارش هایی بدهند که اعتماد به متن بالا از دست برود. یعنی هر جایی که به نفع آنها نیست، به یک نحوی دستکاری می کنند و سندسازی هم می کنند. و شما وقتی می بینی کتابخانه های بزرگ دنیا، کتابخانه خانه ما که تشریف بیاوری می بینی که هزاران هزار کتاب از این انتشارات ها هست. چرا؟ چون آن کتابی که من می خواهم تهیه کنم، ناشر وهابی یا وابسته به وهابیت منتشر کرده است. جایی دیگر ندارد. چاپ نکرده است. یعنی ان شاءالله که حکومت ما، جامعه ما، جامعه مصر، جامعه کشورهای اسلامی چه شیعه و چه سنی به فکر این بیفتند که خیلی اعتماد به حرف ها و کتاب های وهابیت نکنند. کتاب های فراوانی در دروغ های اینها، تحریف های اینها نوشته شده است. خلاصه که متأسفانه هنوز با پول و قدرت شان، ارتباط شان با صهیونیست ها و اینها، فضای تبلیغاتی را ببینید صهیونیست ها در دنیا چقدر هستند. تعداد آنها از نظر کمیت کم است ولی دنیا را سعی می کنند مدیریت کنند. وهابیت که به نظر من ریشه در ارتباطات خود با اینها دارد، به همان شیوه دارد عمل می کند. جمعیت آنها یک دهم اهل سنت دنیا نیست ولی دارند می گویند ما اهل سنت هستیم، غیر از ما اصلاً اهل سنت هم نیست چه برسد به شیعه. یعنی ما فقط اسلام هستیم. به دروغ. خب دیدیم. بنی امیه وقتی بخواهد از امام حسن و آتش بس آن بگوید، می گوید فقط مسئله مالی بود. می آیند سراغ مرحوم شیخ مفید (ره)، اولاً می بینیم شیخ مفید هی تکرار می کند. من دو سه تا از آنها را می خوانم. «فکتب الیه معاویه فی الهدنة و الصلح»، باز صفحه بعد می فرماید: «انفاذ الهدنه و ترک الحرب» آتش بس. باز من یک نمونه دیگر عرض کنم که این را توضیح بدهم. می فرماید: «فَلَمَّا مَاتَ مُعَاوِيَةُ» وقتی معاویه از دنیا رفت، «وَ انْقَضَتْ مُدَّةُ الْهُدْنَة» آتش بس مدتش تمام شد. آتش بس یعنی چه؟ ارشاد شیخ مفید صفحه 13 و 14 و 31 آن را خواندم از مجلد دوم آن. آتش بس یعنی اینکه مثلاً دو گروه با هم می جنگند، می گویند برای اینکه ببینیم می توانیم با هم گفتگو کنیم، صلح کنیم، چه کنیم، فعلاً جنگ بس باشد. با هم برویم بررسی کنیم ببینیم جنگ را ادامه بدهیم. یکی مثلاً غرامت بدهد، چکار کند. فعلاً جنگ متوقف است. مشروعیت به کسی قرار نیست داده شود. عبارت هایی که در منابع تاریخی است همین شکل است. رهبر انقلاب در کتاب دو امام مجاهداش با اشاره به آن آیه قرآن که می فرماید که «إِذا لَقيتُمُ الَّذينَ كَفَرُوا زَحْفا» اگر وسط جنگ شد، خشم خدا به سراغتان می آید اگر فرار کنید. الّا دو حالت. یا اینکه متحرف شوید محلتان را عوض کنید برای اینکه بتوانید دوباره حمله کنید. یعنی عقب نشینی نداریم. در واقع به این معنایی که جنگ را تحویل بدهید. یا جابه جا شویم مثلاً یک نقطه بهتری حمله کنیم یا تحیز پیدا کنیم برای اینکه گروه مان را تکمیل کنیم با قوت بیشتر حمله کنیم. رهبر معظم انقلاب در دو امام مجاهد می فرمود: آتش بس امام حسن، صلح امام حسن از این تحیز الی فئه بود. یعنی اینکه فرصت آتش بس کمک کند امام بازسازی کند لشکرش را تا بتواند جنگ کند. لذا بعضی مثل علامه شرف الدین که بعداً تحلیل های علمای شیعه را خواهم خواند، می گویند اصلاً امام حسن (ع) در واقع تمهید کننده، مقدمه ساز کربلا است. یعنی برگردیم فرصتی پیدا شود، لشکر آماده شود، جنگ باشد که سید الشهداء در واقع قیام کند. این بحث مفصلی است. یعنی آتش بس. ما با هم آشتی نکردیم. فکرهای ما یکی نیست. من از مواضعم عقب ننشستم. این در واقع رفتار بنی امیه است که دوباره به این خواهیم رسید. نمی دانم این هفته یا هفته های آینده. که تلاش معاویه است این که می گوید هیچ اختلافی نیست. این ظلم است. بین امام حسن و معاویه از همه جهت اختلاف فکری است. اختلاف است از نظر نگاه اجتماعی، از نظر دست گیری. بنای امام حسن (س) بر کرم و صداقت است. بر نوع دوستی است. بر اصلاح امور امت است. دنبال فتنه نیست، رشوه نمی دهد، ربا نمی خورد. برای نفع شخصی کسی را نمی کشد. دو نگاه کاملاً... نرم افزار حکومت امام حسن با نرم افزار حکومت معاویه کاملاً متفاوت است. ربطی به هم ندارند. اگر حکومت معاویه را نگاه کنیم، با خیلی از حکومت های امروزین غیرمسلمان ها، می ترسم اسم ببرم مثلاً بگویم چرچیل و اینها، بد قلمداد بشود. یک وقتی دیدم رهبر انقلاب در شرح نهج البلاغه شان گفته اند. یعنی انگاری که از اسلام بهره ای نبرده اند. حفظ قدرت ظاهری به هر نحو که شده است. امام حسن اینطوری نیست. امیرالمؤمنین اینطوری نیست. امیرالمؤمنین از خطوط قرمز الهی کوتاه نمی آید. بگویند آقا شکست هم می خوری. من آب را به روی دشمنم هم نمی بندم. یعنی قوانین و قواعد امام حسن ثابت است. تغییر نمی کند. اینکه بگوییم حالا می خواهیم بمانیم پس ناجوانمردانگی کنیم. نه، اصلاً نداریم. جهان بینی شان فرق می کند. لذا آتش بس است. آتش بس را با کافر هم می شود داشت. کسی که یعنی ظاهراً شهادتین هم نمی گوید. حالا معاویه ظاهراً یک شهادتینی می گفت. با کافر هم صلح حدیبیه. پس اولاً نگاه علمای ما این است که این هدنه است، آتش بس است. برای چه؟ برای اینکه فرصت پیدا کنیم برای بازسازی و از بین نرفتن و ما راجع به حکمت های صلح و آتش بس بعداً مفصل تر صحبت می کنیم. بعد نگاه کنید شیخ مفید می فرماید که متن این بود که شرط کرد: یک، ترک سب امیرالمؤمنین کند. دشنام به امیرالمؤمنین ندهد. نه اینکه جایی که من می شنوم دشنام ندهد بعد هر کاری خواست بکند. کلاً حق دشنام دادن ندارد. «والعدول عن القنوت علیه فی الصلوات» نیا در نمازهای عمومی امیرالمؤمنین را در قنوت خود لعن کن مردم آمین بگویند. پس جسارت به امیرالمؤمنین. دو، شیعیان امیرالمؤمنین در امنیت باشند. «ولا یتعرض لأحد منهم بالسوء» از هیچ جهتی مال او، ناموس او، آبروی او، هیچ کس نباید به خطر بیفتد. «هر یوصل الی کل ذی حق منهم حقه» هر کسی در حکومت تو حقی دارد، باید حق او را بدهی. به کسی ظلم نشود.نگاه کنید در این گزارشی که شیخ مفید نقل کرده است. در گزارش ذهبی که مال بنی امیه بود، پول بده، دارابجرد و فسا را بده؛ اینجا امیرالمؤمنین دشنام داده نشود، امنیت یاران امیرالمؤمنین.
شریعتی: تازه آنجا در دشنام هم گفته بود فقط در حضور من.
حجت الاسلام کاشانی: بله. اینجا دشنام داده نشود، امیرالمؤمنین نفرین عمومی نشود، حقوق شیعیان و مسلمین حفظ شود، امنیت باشد. همش عمومی است. بعدش دوباره برای بار چهار می فرماید: «فلمس تمت الهدنه» یعنی آتش بس. شیخ مفید می گوید آتش بس. گزارش شیخ مفید فعلاً چیست؟ همش مسائل عمومی است. حالا ما چکار کنیم؟ از کجا تشخیص بدهیم که ماجرا چیست؟
شریعتی: شما که اهل مطالعه هستید و منابع را زیر و رو می کنید توانسته اید به یک خط واحد برسید؟
حجت الاسلام کاشانی: بله، ما مجموعه متون را که نگاه می کنیم کم کم خط بنی امیه لو می رود. مثل آنجایی که امام حسن و امام حسین در آن ادعا دعوایشان می شود. خط حقیقت لو می رود و گزارش های افرادی که خیلی انتساب آنها به شیعه یا بنی امیه واضح نیست هم می شود کمک گرفت. از مجموعه اش به خیلی از مسائل می شود رسید که ما فعلاً این را می خواستیم عرض کنیم. دو عالم از دو جریان گزارش شان هیچ ربطی به هم ندارد. فرض کنید برجام را بی بی سی متنش را بخواند با بیست و سی ما متن آن را بخواند، متن که نباید فرق کند. تفسیر آن باید فرق کند. الآن متنش فرق می کند. و جالب است و واضح هست که حکومت دست معاویه بوده است بعدش و آن در واقع در گزارش های تاریخی... حالا گزارش های دیگری داریم. مثلاً ابن اعثم در الفتوح می آید یک متنی را می گوید که یک قدری ماجرا را واضح می کند که یک متنی است بین این دو متن. می گوید که امام حسن (ع) عبد الله بن نوفل را پیش معاویه فرستاد گفت آقا ببین این چه می گوید. معاویه گفت که چکار کنیم؟ عبد الله بن نوفل از طرف خودش حالا یا با معاویه قرار بسته بود، چیزی گرفته بود یا فکر کرد مثلاً این خوب است، گفت که من اینطوری می نویسیم که حکومت را امام حسن به تو می دهد ای معاویه، به شرطی که بعد از تو به خودش برسد. یعنی نوبتیش کنیم. هر سال هم تو 5 میلیون درهم به امام حسن بده، خراج دارابجرد و فارس را هم بده. حالا آن فسا بود، این فارس است. البته خب فارس بزرگ است، فسا بخشی از فارس است. مردم همه در امنیت باشند. معاویه گفت باشد خیلی خوب است. پس عبدالله بن نوفل این کار را کرد. نوشتند و گفت چیزهای دیگر هم خواستید بنویسید. اصلاً معاویه دنبال این بود که بگوید امام حسن هم از جنس ما است. آوردند پیش امام حسن. می گویند آوردند پیش امام حسن، حضرت فرمود که چیه؟ به امام حسن فرمودند که «یا ابا محمد» (کنیه حضرت مجتبی ابا محمد است) «انا معاویه قد اجابک علی جمیع ما احبب» معاویه هر چه تو دوست داری را قبول کرده است. دیگر بیا. حضرت فرمود که ببینم چی نوشته اید؟ بعد حضرت این طوری فرمود. گفت: «اما ولایة الامر من بعده» حکومت بعد از معاویه؟ من اگر می خواستم به حکومت برسم به هر نحو ممکن که آن را به معاویه پس نمی دادم. این پول هایی را هم که گفتید معاویه بدهد، مگر معاویه حق دارد از بیت المال پولی به من بدهد؟ مگر مال این هست که به من بدهد؟ این تفاوت است. اینها را بردارید، «اکتب غیر هذا و هذا» غیر از اینی که من معامله سر حکومت کردم و انقدر پول بگیرم، باقی آن را بنویسید. گفت آقا یعنی چه بنویسیم؟ حضرت فرمود: اینها را بنویس. توجه فرمودید؟ یعنی نشان می دهد این متن تاریخی...
شریعتی: پس چیزی هم که ذهبی نوشته است تا همین جا را نوشته است.
حجت الاسلام کاشانی: می خواهم بگویم آن متن تاریخی نشان می دهد بنی امیه دنبال تبلیغاتی است و این را منتشر می کرده، به امام حسن که رسیده است، امام حسن قبول نکرده است. می گوید امام حسن گفت اینها را بنویس.
شریعتی: ولی آنها دیگر سکوت کردند.
حجت الاسلام کاشانی: اصلاً نیاوردند دیگر. امام حسن فرمود که من حکومت را به تو واگذار می کنم شرط یک، «ان یعمل فیهم بکتاب الله» تو باید به کتاب خدا عمل کنی. «سنت نبیه محمد (ص)» به رفتار و شیوه پیغمبر باید عمل کنی. «سیرت الخلفای صالحین» به شیوه حاکمان صالح مثل امیرالمؤمنین عمل کنی. حتی اگر به شیوه افراد قبل از امیرالمؤمنین هم بخواهی عمل کنی، با آن شیوه بعدی معاویه متفاوت است اما نگاه امام حسن (س) معلوم است، بعداً هم من عرض خواهم کرد. پس یک، ای معاویه تو حق نداری هر کاری دلت خواست بکنی. چارچوب رفتاری تو کتاب خدا و سنت پیغمبر است. سیره امیرالمؤمنین است. یا حد اقل خلفای بعد از پیغمبر است که مثل تو نخواهند عمل کنند. پس اولاً یک چارچوب داری هر کاری دلت خواست نباید بکنی. دو، «لیس لمعاویه» معاویه حق ندارد بعد از خودش حکومت را به کسی واگذار کند. باید شورای مسلمین تصمیم بگیرد. امام حسن در آن شرایط، عموم جامعه اسلامی که امامت او را خبر ندارد و اقلاً حق دیکتاتوری نداری در این گزارش. باید شورای مسلمین، نخبگان اسلامی از گروه های مختلف نظر بدهد. تو حق نداری. که کاملاً روشن است که در ماجرای ولایت عهدی؛ می دانید در ماجرای ولایت عهدی یزید دو امام کشته شده است. هم امام حسن را کشتند که بتوانند ولایت عهدی را مطرح کنند، هم وقتی امام حسن مرد، امام حسین کشته شد. که همه عالم بفمند این معاویه به این ها عمل کرد یا نکرد؟ آیا این صحابی شایسته ای بود و یا نبود؟ نگاه امام حسن (س). اصلاً حیف است که ما کنار بزرگان اصحاب پیغمبر بخواهیم مثلاً افراد دیگری هم بیاوریم بعد هر کاری دلشان خواست. پس یک، به کتاب خدا، سنت پیغمبر، سیره صالحان باید عمل کنی. دو، حق نداری که هر کاری دلت می خواهد بکنی. تو بعد از خودت نمی توانی حکومت برای کسی مشخص کنی. باید انتخاب کنند عموم شورای مسلمین نه دیکتاتوری. همش عمومی است، چارچوب دهنده است و رسواکننده. سه، «و علی أنّ الناس آمنون حیث کانوا» مردم دنیای اسلام باید در امان باشند. حیث کانوا من عرض الله. هر جایی که هستند. امام حسن در کوفه است، معاویه در شام است ولی امام حسن بابای اهل اسلام است. فرمود: «فی شامهم» تو به مردم شام هم باید تعهد بدهی که ظلم نمی کنی. «عراقهم» به مردم کوفه و بصره هم همینطور. یعنی فقط نه کوفیان در امان باشند، همه باید در امان باشند. نگاه امام حسن را ببینید. باید شام امن باشد، عراق امن باشد. «حجازهم» همه جهان اسلام باید در امنیت باشند، از تو نترسند.
شریعتی: حضرت حکومت را شاید مجبور شد واگذار کند ولی امامت را که نه، دلسوزی را که نه. پدری را که نه.
حجت الاسلام کاشانی: بله، امامت سر جای خودش هست و اتفاقاً اینها را می آورد در متن می نویسد. همه مردم جهان اسلام، حتی آنها که با هم مخالف هستند، تو حق نداری امنیت آنها را در خطر بیندازی. چهار به صورت خاص. چون یاران امیرالمؤمنین را بیش از دیگران. مثلاً همیشه من می گویم، من نگران مردم عزیز افغانستان و شیعیان هستم. چرا؟ از نظر من همه مردم افغانستان مظلوم هستند ولی شیعیان بیشتر آسیب خورده اند. می گوییم شیعه را به این جهت می گوییم که اینها بیشتر آسیب خورده اند و ما با آنها یک پیوند بیشتری هم داریم ولی نسبت به همه دل ما می سوزد. خدا ان شاءالله مردم عزیز افغانستان و همه مردم مسلمان و غیرمسلمان جهان را به برکت امام زمان در امنیت قرار بدهد. فرمود: «علی انَّ اصحاب علی و شیعته آمنون علی انفسهم و اموالهم و نساءهم و اولادهم» همه در امنیت باشند ولی شیعیان امیرالمؤمنین، اصحاب امیرالمؤمنین، باز اصحاب جزء شیعه ها هستند ولی خاص. چون اینها آدم های مهم هستند، اول سراغ آنها می رود. اصحاب امیرالمؤمنین، شیعیان امیرالمؤمنین، جانشان، مالشان، همسرانشان، فرزندانشان در امنیت باشند. و معاویه باید میثاق ببندد، عهد ببندد که به این وفا کند. این چهار تا. پنجمی راجع به امام حسن است. فرمود که معاویه حق ندارد راجع به من و برادرم حسین خیانت کند، ظلم کند، یا راجع به اهل پیغمبر قائله، غوغا، فتنه، سری و علنی ایجاد کند. دوباره فرمود: احدی از افاق، جهان را معاویه حق ندارد بترساند. یعنی زورگویی کند. من این را امضاء می کنم. نگاه کنید این متن خب واضح است چون که امام حسن می داند که مردم عالم باید در امان باشند، شیعیان احتمال خطر از طرف معاویه رویشان بیشتر است. اصحاب امیرالمؤمنین که شیعیان خاص هستند بیشتر است، خود امام حسن و امام حسین بیشتر است، حضرت به این نحو بیان می کند. اینها در الفتوح آمده بود. و هیچ کس را حق نداری بترسانی. والسلام. من مسائل شخصی با تو ندارم. امام مالک همه زمین است. من با تو کاری ندارم که تو بخواهی از بیت المال چیزی به من بدهی. من دلم برای جهان اسلام می سوزد و همین که تو بیایی حاکم شوی، قبلاً هم توضیح دادیم، سطح مردم را پایین می آوری، خواسته های مردم را تغییر می دهی، سبک زندگی مردم را به هم می زنی، اولویت های آنها را جابه جا می کنی، اصول آنها به هم می خورد، مردم مال پرست می شوند، دنیاپرست می شوند، با هم دعوایشان می شود، پدر به پسر رحم نمی کند، مادر به فرزند رحم نمی کند چون نگاه مادی می شود، سبک زندگی عوض می شود. من همین که تو بیایی به اندازه کافی دلم شور مردم مسلمان را می زند. یعنی در واقع زبان رفتار امام حسن (ع) این است. دیگر حد اقل باید به اینها پایبند باشی و این متن را خیلی از گزارشگران نوشته اند که سیر آن نشان می دهد که معاویه دنبال این است که مسئله را مالی کند و امام حسن با این کارها کاری ندارد. این متن اولیه آتش بس که حالا ان شاءالله باید روی این نکات مهم تحلیلی ای، روی بند بند این داشته باشیم که حضرت کدام اینها را به چه جهتی می آورد و دنبال این است که به چه اهدافی برسد، جلوی چه شرح هایی را هم بگیرد که ان شاءالله به آن اشاره خواهیم کرد.
شریعتی: ان شاءالله. خیلی از شما ممنون و متشکرم. تلاوت صفحه 419، آیات هفتم تا چهاردهم سوره مبارکه احزاب.صفحه 419قرآن کریم
و
حجت الاسلام کاشانی: یکی از قاعده هایی که خداوند خودش از پیش به ما گفته است که شبیه کسانی که به آنها علم نورانی غیب داده می شود، پیش رویِ خودمان را ببینیم، در این صفحه ای که خوانده شد و صفحه بعد آن اشاره شد. وقتی خداوند می خواهد ربوبیت خود را اعمال کند، ما را پرورش بدهد، گاهی ما در یک ابتلائاتی قرار می گیریم که همه چیز در تنگنا است و در تنگنا که قرار می گیریم آدم ها چند جور واکنش نشان می دهند. منافقان و آنهایی که در قلبشان بیماری است یا سست می مانند، در جنگ های قبل فرار می کردند، جنگ احزاب جای فرار نبود. در احد، بدر بعضی ها فرار کردند. قرآن هم اشاره می کند. اما در احزاب جای فرار کردن نبود. چون خندقی که کنده بودند و جمعیت زیادی را لشکر احزاب از گروه های مختلف دور هم جمع شده بودند یکپارچه شده بودند، مدینه را کامل محاصره کرده بودند، راه فرار دیگر نداشتند. حالا که نمی شد فرار کنند، در یک تنگنا و محاصره که قرار گرفتند، منافقان، آنهایی که قلبشان بیمار است یا سست ایمان ها گفتند: «إِذْ يقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ مَا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ إِلَّا غُرُورًا» گفتند خدا و رسول به ما دروغ گفتند، ما را فریب دادند. دیدی ما را در چه مهلکه ای آوردند، حالا الآن تکه بزرگه ما گوش ما است. عمر بن عبدود می آید با ما چکار می کند. اما خدا می فرماید و مؤمنان بلد هستند. آنجایی که ابتلا خیلی شدید است، وقتی حلقه محاصره تنگ است، خیلی ما برای خدا کار کردیم ولی در تنگنای سنگین قرار گرفتیم، اتفاقاً منتظر نصرت هستند. یعنی وقتی محاصره می شوند می فهمند قرار است که نصرت الهی بیاید. لذا آخرین آیه صفحه بعد که ان شاءالله فردا می خوانند دارد که «لَمَّا رَأَى الْمُؤْمِنُونَ الْأَحْزَابَ»مؤمنون که این لشکر احزاب را دیدند، «قَالُوا هَذَا مَا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ» این همان وعده خدا است. «وَصَدَقَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ» خدا و رسول و پس نصرت نزدیک است. علامت نصرت این تنگنا هست. همانطور که حضرت موسی به قومش می فرمود که داریم به دریا می رسیم، «إِنَّ مَعي رَبِّي سَيَهْدين» مؤمنان اینطوری هستند. مؤمنان تگنا ببینند عوض اینکه نعوذبالله حرف گزاف بزنند، می دانند نصرت نزدیک است. کمترین آن نصرت مادی است. گاهی هم نصرت معنوی است. در کربلا آمد فرشته به حضرت سید الشهداء عرض کرد که قرار نیست شما حتماً کشته شوی. نصر نازل بشود، همه اینها نابود می شوند. منتها حضرت سید الشهداء چون مثل من نبود، بلند همت بود، تا امروز و آینده را می دید، فرمود ما به عهد خود وفا خواهیم کرد.
شریعتی: ان شاءالله این تگناها هم مژده بشارت آمدن آن کسی باشد که همه ما چشم انتظار او هستیم و نصرت الهی است و ان شاءالله محقق شود. باید خداحافظی کنیم، حاج آقای کاشانی دعا بکنند، اگر نکته ای هست بفرمایید.
حجت الاسلام کاشانی: من خیلی مختصر عرض می کنم که مباحثی که این روزها داریم تقدیم می کنیم، مقدمه چینی است برای عزیزانی که می خواهند در این عرصه بروند امام حسن (ع) را بشناسند. طبیعتاً باید بروند سراغ منابع، کتب، و باید خطوط را بدانند تا از این غبارآلودگی سنگین تاریخ به حقیقت امام حسن (س) برسند چون ما می خواهیم امام حسن را بشناسیم. اگر در زندگی ما اتفاقاتی افتاد، در مسیر آن اتفاقات بتوانیم به امام حسن (ع) تأسی کنیم. لذا گاهی ممکن است که بحث کمی هم از حالت قصه گویی خارج شود ولی ان شاءالله قدمی در راه امام شناسی برداریم.