حجت الاسلام عابدینی: ان شاءالله در خدمت دوستان هستیم در بحث دوران غیبت امام زمان (ع) و حقیقت این دوران. یک بحثی است که ان شاءالله هم معرفتی و هم کاربردی برای ما باشد و بتوانیم یک تغییر نگاهی به این دوره ای که در آن هستیم خدای سبحان برای ما ایجاد کند.
شریعتی: ما امروز استثنئاً همین جلسه خدمت حاج آقای عابدینی هستیم و ان شاءالله بحث سیره تربیتی انبیاء را در یک فصل جدیدی که به زودی ان شاءالله خواهد بود و همین جا می خواهم از حاج آقای عابدینی قول بگیرم که ان شاءالله از اول ماه مبارک ما خدمت شما باشیم و فصل سوم سیره حضرت موسی (ع) و تاریخ آن حضرت را مرور کنیم و شرح آن را بیان لطیف شما ان شاءالله بشنویم.
حجت الاسلام عابدینی: ان شاءالله محروم نباشیم و توفیقی داشته باشیم در محضر شما و دوستان عزیز باشیم.
بسم الله الرحمن الرحیم. اللَّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّك حجۀ بن الحسن، صلواتک علیه و علی آبائه فِي هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِي كُلِّ سَاعَةٍ وَلِيّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِيلًا وَ عَيْناً حَتَّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِيهَا طَوِيلا. ان شاءالله خدای سبحان همه ما را از یاران و یاوران بلکه سرداران آن حضرت قرار بدهد و توفیق سربازی و سرداری و یاری و یاوری امام زمان را به همه ما ان شاءالله عطا بفرماید. بحثی که یک بار قسمتی از این بحث را قبلاً شاید سال گذشته در خدمت دوستان بودیم بحث دوران و حقیقت غیبت امام زمان (ع) است. در نگاه عمومی ابتدا انسان نگاهی که به دوران غیبت دارد دوران محرومیت است. دوران تاریکی است. دوران نبودن امام و فقدان امام است و شاید از این سنخ عنوان هایی که بعضی از آنها هم در روایات شریف وارد شده است و به آنها تأکید شده است. اما دسته دیگری از روایات ما داریم که نگاه آنها به دوران غیبت دوران نورانی است. دوران کمال است. افضل دوران است. در نظر خدا مرضی ترین دوره در مورد این دوره در روایات ما بیان شده است که در پیش خدای سبحان «أَقْرَبُ مَا يَكُونُ الْعِبَاد» هست. بندگان از همه اوقات به خدا در این دوران نزدیک تر هستند. خدای سبحان از بندگان در همه بندگان در این دوره راضی تر است. حالا روایت اینها را در محضر آنها خواهیم بود که نوع نگاه به غیبت دو دسته روایات وارد شده است. نگاه به این دو دسته روایات که وجه جمعی باید برای آن پیدا کرد با نگاه کلانی که به روایات می شود پیدا کرد و جمعی که از روایات استفاده می شود نشان می دهد که دوران غیبت برای عموم مردم متفاوت است. برخی از مردم کسانی هستند که مراقبه داشتند، توجه داشتند، حواس آنها جمع بوده است. برای اینها این دوران یک دوران کمال است. برای اینها یک دوران ثبات است. برای اینها این دوره یک دوره افضلیت است. ارضا است، یعنی پیش خدا این دوره خدا برای اینها راضی تر است. حتی به طوری که بعضی از روایات ما می فرماید که مردم در این دوره به حدی از فهم و عقل و معرفت می رسند که دوران غیبت برای آنها مثل شهود ائمه است. گاهی از بعضی از روایات استفاده می شود که «لَهُ غَيْبَةٌ و حَيْرَة» بعضی ها می گویند دوران غیبت، دوران حیرت است. دوران تاریکی است، دوران یأس است. دوران افسردگی است، دوران دست ما کوتاه بودن و خرما بر نخیل بودن است. در روایات ما هم به این اشاره شده است. اما دوران عصر غیبت حقیقت آن را اگر خوب از روایات به دست بیاوریم معلوم می شود که این دو دسته روایات چه جور با هم جمع می شوند. وجه جمع این دو دسته روایات آن جا خیلی آشکارتر می شود که چرا دو گانه روایات آمده است. گاهی می فرمایند که این به سبب ظلمی است که در آن دوره هست که باعث می شود که حضرت اگر در بین مردم بودند به قتل می رسیدند و لذا آن سنتی که باید پایدار بماند قطع می شد. گاهی می فرمایند این سری از اسرار الهی است. امری از امر الهی است. «يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ» مظهر آن یکی دوران غیبت است، همچنان که قیامت هست. همچنان که قیامت یک حقیقت عظیمی است از دوران بشریت که به آن جا که می رسند خدا بارز است، فقط خدا ظهور دارد. این هم جزء کمالات انسان است که دوره ای را ادراک می کند که فقط خدا ظاهر است. بروز توحید را به نهایت آن انسان می تواند در قیامت بفهمد. مظهر این را غیبت می گویند. مظهر آن را می گویند غیبت «غَيْبٌ مِنْ غَيْبِ اللَّه» است. مظهر «يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ» است. با این نگاهی که در روایات آمده است چه جور باید جمع کرد و حقیقت آن چیست؟ یک موقع است که ما غیبت را به عنوان یک سرنوشت ارضی که مردم در آن دخیل هستند و چون مردم در وفای به عهد خود کوتاهی کردند غیبت پیش آمده است نگاه می کنیم. این یک نگاه است. مردم در وفای به عهد حضرات معصومین کوتاهی کردند و لذا غیبت پیش آمده است. این یک نگاه است. یک نگاه دیگر این است که غیبت قطعاً باید محقق می شد. چه حضرات قبل از امام زمان به حاکمیت می رسیدند و بسطیت داشتند، چه حضرات در محدودیت بودند و در زندان و حبس و حصر باشند. باید دوران غیبت محقق بشود چون دوران غیبت مثل دوران ظهور و مثل قیامت یکی از منازل مهم سفر انسانی است. «لا بدّ لناس من غیبه» ««لَا بُدَّ لِصَاحِبِ هذَا الْأَمْرِ مِنْ غَيْبَة» حتی اگر امام عسگری (ع) در بسطیت کامل بودند و بعد ایشان باید حتماً این غیبت محقق می شد چنانچه اگر دوستان فرصتی داشته باشند به کمال الدین صدوق همان فصل اول رجوع کنند آن جا روایات مفصلی را در غیبت انبیاء می آورد که همه انبیاء غیبت داشتند. حتی سلیمان نبی در دوران حاکمیت خود که حاکمیت داشت غیبت هم داشت، حتی موسی کلیم در دورانی که به حاکمیت رسید، در موسی حاکمیت که می گوییم یعنی عبور از دریا و رسیدن به آن طرف که دیگر منازعی به نام فرعون در کار نبود و تقریباً آن مردم در اختیار موسی و به امر موسی بودند. هر چند حاکمیت به معنای حکومت و شهرنشینی و مدنیت تشکیل نشد اما همان جا باز موسی به غیبت می رود. دوران میقات موسی 40 روز است یکی از دوران غیبت موسی است که در اوج آن بسطیت غیبت باید محقق می شد.
شریعتی: یعنی غیبت یک جور زمینه رشد امت است.
حجت الاسلام عابدینی: غیبت با این نگاه دوم اصلاً یکی از مراحل رشد امت است نه تاریکی، نه محرومیت، نه جزای کیفری که خدا برای مردم عقاب قرار داده باشد و دارد اینها را توبیخ می کند. این جوری نیست. بلکه غیبت را به عنوان یک حقیقتی که می خواهند انسان را از دوران سیطره بدن که بدن حاکمیت مطلقه دارد را به سمت این کم کردن و زوال این سیطره بدن، نمی گوییم بدن را می خواهند از بین ببرند، سیطره بدن را در زندگی می خواهند کم کنند. وقتی بدن سیطره داشته باشد از جمله احکام آن این است که اگر من می خواهم امام را ادراک کنم باید با چشم خود ببینم. باید صدای ایشان را با گوش خود بشنوم. باید قابل مصافحه و دست دادن برای من باشد. محسوس باشد. قوای حسی من امکان یافت امام را داشته باشد. با این امکان یافت من باور کنم که امامی در کار هست. اما در روایات ما هم هست. هم از نبی اکرم (ص)، هم از امیرالمؤمنان (ع) و هم از امام صادق (ع) روایاتی رسیده است که در هر سه دسته این سه روایتی که از این سه بزرگوار هست خیلی زیبا اینها به نحوی آرزو و حسرت خود را در دیدار کسانی که در این دوره قرار می گیرند بیان می کنند که «آه، آه شوقاً إِلَى لِقَاءِ إِخْوَانِي» که از پیامبر اکرم است. یا امیرالمؤمنان های های گریه می کند که دوست داشتم آن دوره می دیدم این کسانی که در آن دوره هستند. یا از امام صادق (ع) که آن چنان گریه می کرد وقتی که یاران آنها رسیدند. خیلی تعجب کردند که این گریه را تا به حال از حضرت ندیده بودند که سوال می کنند و حضرت می فرماید نگاه می کردم در کتاب جفر جامع و آن دوران را می دیدم که دوران غیبت است و چه مؤمنانی و چه افرادی و چه کسانی که در اوج قرار گرفتند و اینها ندیده عاشق شدند. که تعبیر روایت از پیامبر اکرم و از حضرات دیگر این است که «فَآمَنُوا بِسَوَادٍ عَلَى بَيَاض» آنها به یک نوشته هایی که فقط از این نوشته ها شنیدند و یا دیدند به ما ایمان آوردند. آن جا می فرماید اینها در رشد عقلی خود به مرتبه ای از بلوغ عقلی رسیدند که عقل آنها و فهم آنها و معرفت آنها، در این سه به اوجی رسیدند که غیبت برای اینها به منزله مشاهده است. یعنی آن چه که باید چشم می دید تا باور می کرد نظام عقل و فهم و معرفت اینها فوق یقین برای اینها ایجاد می کند و اینها در آن دوره ندیده ما را باور کردند و قبول کردند. از طرف مؤمنان این رشد را مطرح می کنند. از طرف امام که مطرح می شود می فرمایند که امام مثل خورشید پشت ابر است. چنان چه خورشید پشت ابر قرص آن دیده نمی شود. کسی در آسمان نگاه کند شاید خورشید را پشت ابر غلیظ نبیند. اما می داند روز است. نور خورشید و آثار خورشید در کار هست و مردم آثار او را می بینند، لذا می فرمایند در زمان غیبت امام (ع) مثل خورشید پشت ابر قرار می گیرد تا مردم در استفاده از امام ارتباط آنها به گونه ای شود که هر زمان و هر مکان امکان رابطه باشد. اگر در دوران حضور امام معصوم باید مدینه یا کوفه یا نجف یا سامرا برای دیدن حضرات می رفتند در دوران غیبت هر کسی در هر لحظه ای و هر مکانی امکان ارتباط با امام برای او فراهم است. منتها این امکان ارتباط ورای رابطه بدنی فقط است. رابطه بدنی هم امکان پذیر است برای عده ای که به یک اوجی برسند اما در رابطه همان عقول و افهام و معرفت است که این رابطه محقق می شود و همیشه این رابطه مقدم بوده است و برتر بوده است از آن رابطه ای که مرتبه ابدان واقع می شود. چون در رابطه ابدان خیلی ها در کنار حضرات معصومین قرار می گرفتند اما حضرات را نمی شناختند و ارتباطی برای آنها ایجاد نمیشد. حتی مقابل آنها قرار می گرفتند. حتی دارد که ابوبصیر با امام صادق (ع) در مسجد پیامبر در مدینه وارد شد که آن جا دارد که ضمن سوالاتی که در رابطه با امامت بود آن جا امام می فرماید ابوبصیر برای این که این مقام امامت و این حقیقت این رابطه معلوم شود از کسانی که از مسجد خارج می شوند بپرس ببین اباجعفر را دیدند. هر کسی خارج می شد می گفت شما اباجعفر را ندیدید؟ آنها هم می گفتند نه ندیدیم. وقتی که ابوهارون مکفوف که چشم هم نداشت می خواست خارج شود گفت از این هم بپرس. ابوبصیر تعجب کرد که ابوهارون مکفوف. وقتی از ابوهارون پرسید که اباجعفر را ندیدید گفت کنارت ایستاده است. گفت از کجا فهمیدید؟ گفت نور او ساطع است. این نور ساطع که موکول است نه به زمان است و نه به مکان است. یعنی اگر امام باقر در غرب عالم هم بود ابوهارون مکفوف او را می دید. اگر می گویند امام زمان (ع) که تشریف می آورد در روز ظهور همه در هر جای عالم که باشند هم صدای ایشان را به غیر برید، به غیر پیک، به غیر وسیله می شنوند و ایشان را می بینند این مربوط به یک رابطه فوق بدنی است. که رابطه و رشدی ایجاد می شود که ابدان مانع و حائل نیستند. این نگاه را دارم عرض می کنم که اول بدانیم که دوران غیبت می خواهد از آن حجاب عادتی که انسان یاد گرفته بود به واسطه رابطه بدنی ارتباط برقرار کند از این بالاتر بیاید. به تعبیر بعضی از بزرگان و متخذ از بعضی روایات این است که دوران اسم الباطن حق است. یعنی دوران اسم الباطن که خدا همان جوری که غیبت از غیب است و تعبیر روایات این غیب من غیب الله است، و این سر من سر الله است، و امر من امر الله است، یعنی نسبت دوران غیبت به دوران قبل که دوران حضور حضرات معصومین بود و به نسبت دوره بعد که دوران ظهور امام زمان (ع) است و این وسط این دوره غیبت واقع شده است یک تدبیر ویژه خاص خداوند تبارک و تعالی است که در آن سیر و سلوکی که انسان ها دارند پیدا می کنند حتماً باید از دوران حضور به دوران غیبت برسند تا در این منزل رشدی برای آنها محقق بشود که این رشد اینها را برای دوران ظهور آماده می کند که اگر این رشد ایجاد نشود دوران ظهور معنا نمی دهد. پس دوران غیبت دوران تاریکی و حیرت به معنای این که عقاب الهی باشد نیست بلکه دوران غیبت دوران امر، دوران سر، دوران غیر الهی است که در این دوره خدای سبحان مردم را عبور می دهد از مرتبه حواس ظاهری به مرتبه باطن و آماده شدن برای این امام در همه صحنه ها ببینند. دوران غیبت دوران این نیست که امام زمان (ع) در یک کناری گوشه ای از مردم به معزل باشند. دوران حضور فعال امام است که در همه عرصه ها و همه جاها امکان ارتباط با این امام برقرار است اگر دوران غیبت دوران تاریکی بود تعبیر این است «لو لا الحجة لساخت الارض باهلها» اگر حجت نبود ارض اهل خود را فرو می بلعید. اگر این دوره، دوره ارتباط نبود امکان ارتباط برقرار نبود دوره ای بود که بشریت از مرتبه انسانیت به مرتبه حیوانیت می رسید. آن فصل اخیر و حقیقت وجودی انسان بودن امام است. و بودن امام هم نه به معزل و کنار و گوشه بلکه وسط صحنه است. منتها دوران غیبت وسط صحنه بودن دیگری است. نوع دیگری از وسط صحنه بودن است. عالی تر از دوران حضور است. دوران حضور مقدمه بود برای این که دوران غیبت محقق شود. و دوران غیبت مقدمه ای می شود تا دوران ظهور محقق شود. اگر این سه دوره را در طول هم ببینید که هر کدام از دیگری برتر و عالی تر می شود تا به دوران ظهور می رسد که حاکمیت توحید سراسر عالم را فرا می گیرد آن موقع اگر می فرمایند دوران غیبت، دوران فتنه است، دوران حیرت است، معلوم می شود مقصود چیست. نمی خواهند بگویند برای همه فتنه به معنای این که قدرت تشخیص ندارد یا حیرت به معنای سرگردانی است. قطعاً هر چه قدر دوره می خواهد عالی تر باشد استعداد انسان ها باید بالاتر به فعلیت برسد. از جمله روایت متعددی آمده است.
شریعتی: تا این در نظام احسن این سیر باید اتفاق می افتاده است. حضور، غیبت و ظهور این سیر باید می بوده است.
حجت الاسلام عابدینی: این سیر که بعد از ظهور هم ما دوران رجعت را داریم و بعد قیامت را. یعنی این سیر همین جور ادامه دارد تا به قیامت برسد. در یک مسیر هم هست. یعنی در یک مسیر این سیر دارد محقق می شود. ممکن است در دوران حضور حضرات معصومین (ع) که یازده امام در این دوره و خود پیامبر اکرم (ص) در این دوره حضور داشتند گاهی اوج و حضیض هایی، بالا و پایین هایی داشته باشد. در بعضی از دوره ها وجود حضرات امکان استفاده از آنها بیشتر بوده است، در بعضی از دوره ها کمتر بوده است اما در کل دوران حضور یک حقیقتی را تشکیل می دهد که این دوران حضور زمینه چینی می کرد برای دوران غیبت و دوران غیبت زمینه چینی می کند برای دوران ظهور که خیلی در روایت زیبا است که می فرماید که از حضرت سوال می کنند که حکمت و وجه غیبت چیست؟ حضرت می فرمایند وجه غیبت مثل جریان موسی و خضر است چنانچه وقتی خضر با موسی (ع) در آن روابط غیبی با موسی، باطن احکام با موسی مراوده داشت که آن کودک را کشت، آن کشتی را سوراخ کرد و آن دیوار را به پا کرد که در قرآن کریم آمده است، وقتی وجه این روشن شد که خضر (س) می خواست از موسی جدا بشود. در روایت می فرماید همان جوری که وقت جدایی موسی از خضر آن حکمت روشن شد حقیقت غیبت وقتی معلوم می شود که این چه حقیقتی است که دوران ظهور برسد. تازه معلوم می شود که کارکرد دوران غیبت چه بوده است که همه را برای دوران ظهور آماده کرده بود. این آماده سازی برای دوران ظهور است. البته ممکن است به نسبت عده ای از مردم یا کثیری از مردم بگوییم این آماده سازی محقق نشده است اما این رابطه که عده ای باید این رابطه حتماً برای آنها محقق شود اینها ثابتین باشند، اینها کسانی باشند که در این مسئله ایمان را تثبیت می کنند. کم هم نیستند. زمینه وجودی اینها کم هم نیست. اینها حتماً باید باشند. ظرفیت باید فراهم باشد و اگر کسی اعتنا نمی کند او مربوط به او است. لذا در این روایاتی که آمده است ما اگر یک مقداری دقت کنیم این وجه عظمت دوران غیبت را می فهمیم. یک نکته اصیلی را که به عنوان یک قانون خدای سبحان در این روایات برای ما مطرح کردند این است که تعبیر روایت این است که «قَدْ عَلِمَ أَنَّ أَوْلِيَاء الله» خدای سبحان می دانست «لَا يَرْتَابُون» اینها به شک نمی افتند. «وَ لَوْ عَلِمَ أَنَّهُمْ يَرْتَابُون» اگر می دانست به واسطه غیبت اینها به شک می افتند «مَا غَيَّبَ عَنْهُمْ حُجَّتَهُ طَرْفَةَ عَيْن» یک لحظه هم حجت خود را غایب نمی کرد. از این روایت این نتیجه به دست می آید که دوران غیبت دوران تزلزل برای مؤمنین نیست. دوران تزلزل برای کسانی است که شل ایمان هستند. دوران تزلزل برای کسانی است که مراقبه ندارند.
شریعتی: برای چه می گویند دینداری در آخر الزمان خیلی سخت است؟
حجت الاسلام عابدینی: به خاطر این است که نسبت به اینها دینداری سخت است. نسبت به کسانی که شل ایمان باشند، سست ایمان باشند مراقبه نداشته باشند، به آنها بر می گردد. و گر نه خدای سبحان هیچ گاه غیبت را وسیله تزلزل قرار نمی دهد. آن چیزی که وسیله تزلزل می شود ایمان سست افراد است. لذا اگر حیرت است حیرت به سستی ایمان بر می گردد نه حیرت به غیبت بر گردد. اگر دوران فتنه است، فتنه به سستی ایمان بر می گردد. و الا خدای سبحان این جا می فرماید که امام از قول خدا می گوید «قَدْ عَلِمَ أَنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا يَرْتَابُون» در دل آنها با این غیبت اصلاً شک ایجاد نمی شود «وَ لَوْ عَلِمَ أَنَّهُمْ يَرْتَابُون» اگر خدا می دانست که یک لحظه شک در وجود اینها پیدا شود «مَا غَيَّبَ عَنْهُمْ حُجَّتَهُ طَرْفَةَ عَيْن» یک لحظه هم حجت خود را از بین اینها غایب نمی کرد تا این شک ایجاد شود. چون کار خدا هدایتگری است. نمی شود از جانب غیبت ضرری به کسی برسد.
شریعتی: یعنی این مسیر یک مسیر نورانی است، انتهای آن هم نور است شما دارید برعکس می روید.
حجت الاسلام عابدینی: چنان چه ظهور یک مسیر نورانی است و در ظهور ریزش ها در کنار رویش ها داریم دوران غیبت هم یک مسیر نورانی است. یک مسیر کمالی است. ریزش ها در کنار رویش ها داریم. اگر کسی فقط ریزش های آن را ببیند احساس می کند که دوران غیبت دوران تاریکی و عصر حیرت است. اما تعبیر زیبایی است که «لا يَحَارُ فِيهَا الا الْجَاهِلُونَ» در دوران غیبت فقط جهال به حیرت می رسند. یعنی عصر حیرت جهال است. نه عصر حیرت مؤمنان. حواس ما باید باشد که اگر به این رسیدیم که دوران غیبت عصر حیرت است نتیجه آن این می شود که انسان ها نمی توانند به آن کمالی که متوقع آنها است برسند. سردرگم هستند. اگر نمی رسند چه کار کنند؟ یقینیات حداقلی را انجام بدهند دست از حداکثر هم بردارند چون حیرت است چون به ما می گویند «قف عند الشبهات» وقتی به شبهه می رسید بایستید. حرکت نکنید. پس چون حیرت است می ایستید. وقتی ایستادیم دنبال آن یأس می شود. و وقتی به یأس رسیدیم کم کم خروج از اساس دین می شود. بی وفایی، بی عهدی، بی توجهی به دین. بعد کم کم می بینید که حتی جلوتر از بعضی از کسانی که خروج از دین دارند اینها در مقابل دین می ایستند. پس عصر حیرت به لحاظ جهل ما است. نه به لحاظ غیبت. تعبیر روایت است که «لا يَحَارُ فِيهَا الا الْجَاهِلُونَ» در عصر غیبت حیرت مربوط به جهال است. در عصر غیبت حیرت مربوط به کسانی است که ضعیف هستند، مربوط به کسانی است که ثبات قدم ندارند. مربوط به کسانی است که بصیرت ندارند. ما نمی توانیم سرایت بدهیم بگوییم عصر غیبت، عصر حیرت است. چرا؟ چون عصر حیرت مربوط به ضعف ما است. صفت غیبت را اگر در روایت دارد «لَهُ غَيْبَةٌ وَ حَيْرَة» این غیبت و حیرت، غیبت برای مؤمنین هست اما حیرت برای مؤمنین نیست حیرت هست به لحاظ ضعفا، به لحاظ جاهلین که اگر آنها هم ضعف خود آنها نباشد قطعاً این حیرت برای آنها هم ایجاد نمی شود. در این روایت شریف فرمودند که اگر قرار بود که غیبت سبب حیرت بشود یک لحظه امام غایب نمی شد. چون از جانب غیبت هیچ گاه ضعفی و صدمه ای و ضلالتی برای مؤمنین ایجاد نخواهد شد. آن کسانی که می گویند دوران غیبت حیرت است می گویند پس باید بار را سبک کنید، حداقل در دین ورود پیدا نکنید، در کمترین ها. اما آن کسی که می گوید دوران غیبت، دوران بصیرت است، دوران عبور از اسم ظاهر به باطن است، دوران مسئولیت های سنگین است. بگذارید یک روایت را از کافی شریف در محضر آن باشیم، این روایت شریف از امام صادق (ع) هست که عمار ساباطی خدمت امام صادق (ع) رسیده است بعد آن جا به حضرت عرض می کند که عبادت در زمان امام زمان که دولت دارد و بسطیت دارد و عبادت ظاهر در آن دوره افضل است یا عبادت در دورانی که مؤمنان بسطیت امام آنها در کار نیست، امام آنها در خفاء و غایب است و مؤمنان در سر باید عبادت انجام بدهند، پنهان باید عبادت کنند، کدام عبادت افضل است؟ در نگاه اول آدم می گوید عبادت امام ظاهر با آن شرایطی که دارد باید افضل باشد. حضرت می فرمایند عبادت با امامی که بسطیت ندارد و آن جا انجام عمل سخت است. این عبادت افضل است. مثل صدقه سر که صدقه علن افضل است. بعد می فرماید که کسی که یک نماز جماعت، در دوران غیبت، در دورانی که بسطیت کامل نیست، در دورانی که این عبادت باید خفئاً محقق شود، اگر کسی صلاۀ فریضه خود را در جماعت خواند مطابق 50 نمازی است که در دوران امام با بسطیت بخواند. یعنی تشویق به جماعت، تشویق به حداکثری کردن دین منتها با حفظ عقلانیت. نمی گوید خود را به عبادت در ظاهر بزنید، حتی اگر شده است کشته شوید، می گوید با حفظ عقلانیت ولی آن قوام جماعت را، نماز را اقامه کنید. با هم بودن را تمرین کنید. اگر این کار را کردید در دوران امام زمان نمازها، نمازهایی است که از نظر کثرت افرادی قابل احصاء نیست که چه قدر جمعیت آن جا به نماز می ایستند. اما در این جا می فرماید که یک نماز این که با یک جمعیت محدودی هم برگزار شود مطابق 50 نمازی است که در زمان امام ظاهر باشد. این را در عبادت دیگر هم سرایت می دهد. می گوید هر حسنه ای این جوری است. هر عمل صالحی این جوری است. اگر کسی در دوران غیبت قرار می گیرد حضرت می فرماید «وَ مَنْ عَمِلَ مِنْكُمْ حَسَنَة» در دوران غیبت کسی حسنه ای انجام دهد خدای سبحان 20 برابر این حسنه را از زمان امام ظاهر، از زمانی که امام بسطیت دارد و در آن دوران به او می دهد. این قدر اینها را تکرار می کند تا این که این راوی می گوید که «و الله جُعِلْتُ فِدَاكَ قَدْ وَ اللَّهِ رَغَّبْتَنِي فِي الْعَمَل» ما را خیلی به عمل در دوران غیبت مشتاق کردید. «وَ حَثَثْتَنِي عَلَيْه» خیلی حریص شدیم که در این دوره عمل داشته باشیم. سوال می کند که چه طور فقط می شود اعمال ما از آن دورانی که این همه آثار و برکات دارد افضل از آن دوران باشد؟ حضرت حدود 9 یا 10 وجه را می شمارد که هر کدام جای باز کردن دارد. آخر به حضرت می گوید با این وصفی که شما می کنید ما دعا نکنیم که ظهور شود به خاطر این که این همه اعمال در دوران غیبت افضل است و فضلیت دارد؟ حضرت می فرمایند نمی خواهید حاکمیت توحید را همه جا ببینید. نمی گوید آن دوره از این دوره افضل است، اینها روایت است، متن اصول کافی است. باب نادر فیها للغیبۀ در مورد غیبت امام زمان است. می فرماید نمی خواهید «أَ مَا تُحِبُّونَ أَنْ يُظْهِرَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى الْحَقَّ وَ الْعَدْلَ فِي الْبِلَاد» همه جا توحید عمومیت پیدا کند و فراگیر شود. «وَ يَجْمَعَ اللَّهُ الْكَلِمَةَ وَ يُؤَلِّفَ اللَّهُ بَيْنَ قُلُوبٍ مُخْتَلِفَة» نمی خواهید این بشود. نشان می دهد که در نظام فردی قطعاً دروان غیبت در رشد اثرگذارتر است. در نظام اجتماعی به لحاظ آن دوران خوف که ضمیمه می شود به کسانی که دارند یک عمل اجتماعی انجام می دهند آن خوفی که باید مراقبه کنند، دقت هایی که باید بکنند تا گیر نیفتند و این عمل بتواند درست انجام شود عمل را اضعاف مضاعفه می کند اثر آن را از دوران ظهور که به راحتی عمل انجام می شود. با ملایمت و آرامی عمل انجام می شود. آرامش خاطر در عمل است. درست است در دوران ظهور کار زیاد است یوم العرق و العلق است. روز خون و عرق ریختن است. کار زیاد است، تلاش و جهاد است. اما اگر کسی در دوران غیبت این تلاش و جهاد را داشته باشد میفرماید اضعاف مضاعفه است اثر آن نسبت به دوران ظهور. اگر کسی این باور را در رابطه با غیبت کرد می تواند بگوید دین این جا حداقلی است؟ می تواند بگوید باید به حداقل ها قناعت کرد چون دوران حیرت است؟ اصلاً امکان پذیر نیست. چون می فرماید این جا هر عملی اثر آن چندین برابر است. لذا دوران عمل است. غیبت دوران عمل است. دوران افضلیت است. در روایت دیگری در همین کافی شریف مفضل بن عمر از امام صادق نقل می کند، می فرماید «أَقْرَبُ مَا يَكُونُ الْعِبَادُ مِنَ اللَّهِ جَلَّ ذِكْرُه» نزدیکترین حالت بندگان با خدا «وَ أَرْضَى مَا يَكُونُ عَنْهُم» در آن لحظه ای خدا از بندگان خود راضی ترین لحظه است «إِذَا افْتَقَدُوا» وقتی است که غیبت محقق می شود. «حُجَّةَ اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ وَ لَمْ يَظْهَرْ لَهُم» وقتی است که غیبت محقق شده است و برای اینها ظاهر نیست «وَ لَمْ يَعْلَمُوا مَكَانَه» نمی دانند کجا است «وَ هُمْ فِي ذَلِك» ولی در حالی که اینها «يَعْلَمُونَ أَنَّهُ لَمْ تَبْطُلْ حُجَّةُ اللَّهِ» می دانند حجت خدا باطل نشده است، می دانند امام برقرار است اما نمی دانند از جهت حسی کجا است، مکان او کجا است، نمی توانند او را ببینند. «فَعِنْدَهَا فَتَوَقَّعُوا الْفَرَجَ صَبَاحاً وَ مَسَاءً» منتظر هستند صبح و شام. این منتظر بودن صبح و شام در غیبت جزء افضل اعمالی است که کسی به این رتبه برسد در روایات دیگری دارد برای او فرق نمی کند که امروز برسد یا فردا. چون آن کمال و رشدی که باید پیدا می کرد، پیدا کرده است. این تازه در این دوران رشد بالاتر برای او محقق می شود. دنبال همین روایت بود که فرمود که اگر می دانست خدای سبحان شک ایجاد می شود نمی گذاشت غیبت محقق شود. تا این جا ما چند روایت را خواندیم. این روایت شریف هم که می فرماید که روایت از امام عسگری (ع) است نقل می کند که محمد بن عثمان، «سَمِعْتُ أَبِي يَقُولُ سُئِلَ أَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ ع وَ أَنَا عِنْدَهُ عَنِ الْخَبَرِ الَّذِي رُوِيَ عَنْ آبَائِه» از امام حسن عسگری (ع) که من پیش ایشان بودم شنیدم که آیا اگر کسی بمیرد «أَنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو مِنْ حُجَّةٍ لِلَّهِ عَلَى خَلْقِه» زمین از حجت خالی نمی شود. «إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ أَنَّ مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّة» از این روایت سوال کرد حضرت فرمود این روایت حق است «فَقَالَ إِنَّ هَذَا حَقٌّ كَمَا أَنَّ النَّهَارَ حَق» همچنان که روز حق و روشن است، این روایت هم مثل روز روشن و حق است. بعد می فرماید «مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْهُ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً أَمَا إِنَّ لَهُ غَيْبَةً» برای آن صاحب الامر ما و امام ما غیبتی است که «يَحَارُ فِيهَا الْجَاهِلُون» در آن جا جهال به حیرت می رسند. یعنی در حقیقت امام جوری نمی شود که مبهم بشود. امام جوری نمی شود که دسترسی به او نباشد. امام جوری نمی شود که کسی نتواند با او رابطه برقرار کند. منتها رابطه با رابطه تعریف شده فرق می کند. ما تا به حال رابطه را به همان رابطه قوای حسیه می شناختیم. رابطه را تغییر دادند تا رشد ایجاد شود. لذا می فرماید جهالی که فقط در رابطه حسی دنبال رابطه حسی بودند آن روز محروم هستند. اینها به حیرت می رسند. چون چشم آنها نمی بیند. نگاه آنها مادی است. وقتی کسی نگاه او مادی شد فقط اگر چشم او ببیند باور می کند مثل دیگرانی بود که می گفتند خدا را ما نمی بینیم. ملائکه را ما نمی بینیم. درگیر حس هستند. این روایت را کمال الدین صدوق نقل می کند که «أَمَا إِنَّ لَهُ غَيْبَةً يَحَارُ فِيهَا الْجَاهِلُون» حیرت مربوط به جهال است. عصر حیرت جهال است، نه عصر حیرت کسانی که مؤمن هستند. نه عصر حیرت کسانی که ثبات قدم در ایمان دارند. «وَ يَهْلِكُ فِيهَا الْمُبْطِلُون» کسانی که اهل بطالت هستند به هلاکت می رسند. به فتنه مبتلا می شوند و دور می شوند. «وَ يَكْذِبُ فِيهَا الْوَقَّاتُون» آنها که اهل توقیت و وقت گذاری هستند دروغ می گویند. «یا ابا خالد» ابا خالد از یاران امام سجاد (ع)، از آن اصحاب سر امام سجاد (ع) است. این جا در زمان امام باقر (ع) است که بعد از امام سجاد (ع) نقل می کند که «يَا أَبَا خَالِدٍ إِنَّ أَهْلَ زَمَانِ غَيْبَتِهِ الْقَائِلِينَ بِإِمَامَتِهِ وَ الْمُنْتَظِرِينَ لِظُهُورِهِ أَفْضَلُ مِنْ أَهْلِ كُلِّ زَمَان» یعنی این دوره را ما یک دوران رشدی قرار دادیم که کسانی که در این جا به ایمان باقی می مانند امام را قبول می کنند، می پذیرند، پایدار می مانند «أَفْضَلُ مِنْ أَهْلِ كُلِّ زَمَان» این من اهل کل زمان هم دوران حضور را شامل می شود هم دوران ظهور را شامل می شود. «لِأَنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَعْطَاهُمْ مِنَ الْعُقُولِ وَ الْأَفْهَامِ وَ الْمَعْرِفَة» عقل آن استعداد یافتن است، فهم سرعت و تیزی گرفتن است. یعنی یک موقع کسی عقل دارد ولی فهم ندارد. دیر می گیرد. فهم سرعت گرفتن است. می گوید اینها از جانب عقل که استعداد است و از جانب فهم که سرعت گرفتن است و معرفت که اعطا و صنع الهی است «مَا صَارَتْ بِهِ الْغَيْبَةُ عِنْدَهُمْ بِمَنْزِلَةِ الْمُشَاهَدَة» برای اینها غیبت به منزله شهود است. غیبت محدودیت نیست. غیبت اینها را مرتبه حس به مرتبه نظام سلطه روح برده است. امام را می بینند. لذا خدا حضرت آیت الله بهجت را رحمت کند، ایشان می فرمودند که در همین دوران کسانی هستند که غیبت برای آنها نیست. دائم در محضر هستند. در همین دوران هم هستند. لذا این محضریت فقط با محضریت با چشم نیست. تا می گویند رابطه، رابطه بر اساس چشم نیست. آن که تختئه کردند و به ما گفتند که رویت را تختئه کنید آن است که کسی بخواهد ادعای نیابت کند به تعبیر مرحوم مجلس در بحار، که بگوید باب هستم و رابطه دارم و از طریق من این ارتباط برقرار می شود. دنبال آن می فرماید که «مَا صَارَتْ بِهِ الْغَيْبَةُ عِنْدَهُمْ بِمَنْزِلَةِ الْمُشَاهَدَةِ وَ جَعَلَهُمْ فِي ذَلِكَ الزَّمَانِ بِمَنْزِلَةِ الْمُجَاهِدِينَ بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِ اللَّهِ ص بِالسَّيْف» اینها مثل مجاهدین جلوی روی پیامبر می مانند کسانی که ایمان خود را در زمان غیبت حفظ کردند. بعد می فرماید که «الدُّعَاةُ إِلَى دِينِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ سِرّاً وَ جَهْرا» بعضی از روایات دارد که کسانی که در دوران غیبت ایمان خود را حفظ می کنند اینها از ما هستند و ملحق به ما هستند. اینها منّا هستند. کسانی که به این دوره می رسند می فرماید که اینها منا هستند. یا در یک روایت دیگری از امام رضا (ع) از پیامبر اکرم (ص) نقل می کند و می فرماید که «وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالْحَقِّ بَشِيراً لَيَغِيبَنَّ الْقَائِمُ مِنْ وُلْدِي بِعَهْدٍ مَعْهُودٍ إِلَيْهِ مِنِّي» قائمی از ولد من غیبت می کند اما این غیبت «بِعَهْدٍ مَعْهُودٍ إِلَيْهِ مِنِّي» یعنی یک عهد لازم حساب شده است «حَتَّى يَقُولَ أَكْثَرُ النَّاسِ مَا لِلَّهِ فِي آلِ مُحَمَّد حَاجَةٌ وَ يَشُكُّ آخَرُون» عده ای به شک می افتند. بعد حضرت می فرماید حواس شما به دین خود باشد «وَ لَا يَجْعَلْ لِلشَّيْطَانِ إِلَيْهِ سَبِيلا» شیطان ایجاد حیرت می کند. شیطان ایجاد فتنه می کند. گاهی ممکن است که آدم ناخواسته حرف شیطان را بر زبان خود جاری کند «وَ لَا يَجْعَلْ لِلشَّيْطَانِ إِلَيْهِ سَبِيلا» که مراقب خود باشید.
شریعتی: خیلی از شما ممنون و متشکرم.
حجت الاسلام عابدینی: قصد من این بود که در این دوره عظمت این دوره را برای خود ما بگویم که این دوران چه قدر عظمت دارد و ما چه قدر باید شاکر باشیم که در این دوره به دنیا آمدیم که ان شاءالله زمینه ساز ظهور باشیم.
شریعتی: ان شاءالله در روزگار آمدن حضرت هم باشیم و اگر نبودیم ان شاءالله در عصر رجعت برگردیم و در رکاب حضرت و به تعبیر حاج آقا جزء سربازان و سرداران سپاه حضرت باشیم. خیلی از شما ممنون و متشکر هستم. صفحه 416 را به اتفاق تلاوت می کنیم این صفحه آیه پانزدهم سجده واجبه دارد. اگر تلاوت کردید باید سجده کنید منتها دوستان ما این آیه را پخش نمی کنند. ان شاءالله لحظات زندگی همه ما منور به نور قرآن کریم باشد.صفحه416قرآن کریم