حجت الاسلام تراشیون: بسم الله الرحمن الرحیم و الحمدلله رب العالمین» درود بر نبی مکرم اسلام و اهل بیت آن پیامبر بزرگ میفرستم. عرض ادب هم به محضر حضرت ولی عصر (روحی و ارواح العالمین لمقدمه الفداء). در مسائل خانواده شاید یکی از مهمترین بخشها این است که زن و شوهر بخواهند در وجود هم و در قلب یکدیگر نفوذ کنند. این نفوذ خیلی مهم است که با روش خود و اصول خود و بر اساس آن نظامی که بالاخره در آموزههای دینی داریم اتفاق بیفتد. در یکی از زیانهایی که در خانوادهها منجر به آسیبهای زیادی هم میشود این است که زن و شوهر از هم فاصله میگیرند. یعنی یک ـ ارتباط صمیمانه و دوستانهای را با هم ندارند، دوم ـ در وجود یکدیگر هم نتوانستند نفوذی را صورت بدهند. آن نفوذ از جنس تأثیرگذاری مثبت. ما باید روی این موضوع کار کنیم یعنی باید ببینیم چه راهکارهایی را دارد. این تیتری که شما در ذیل این برنامه همیشه صرف میکنید و مینویسید به حق درست است که زندگی مشترک یک هنر است و ما باید این هنر را یاد بگیریم و نمیشود همین جوری وارد شویم و هر کسی به سلیقه خود و بر اساس آن چیزهایی که او خوشش میآید، عمل کند این اتفاق، اتفاق خوبی نخواهد بود. ما میگوییم که ارتباط بین زن و شوهر یکی از پیچیدهترین ارتباط انسانی است. در حالی که ممکن است که ارتباطات دیگر این جوری نباشد. مثلاً شما در یک محیط شغلی و کاری وقتی که دو، سه تا همکار با همدیگر قرار میگیرند و ارتباطی دارند و بالاخره ارتباط کاری و شغلی دارند یک سطوحی از لایههای همدیگر را دسترسی دارند. لذا ما همیشه در موضوع ارتباط میگوییم که اگر یک آقایی در محیط شغلی خود صبح تا شب با همکاران خود صحبت کند هیچ اختلافی هم بین آنها به وجود نیاید، لزوماً این نیست که این هنرمند است، این مرد را میخواهید بگویم کی هنرمند است، آن زمانی که بخواهد یک ساعت با خانم خود صحبت کند دعوا نشود. یعنی هنر ارتباط آنجا خود را نشان میدهد. یک مادر میدانید کی هنرمند است، نه مادری که با بچه خواهر خود یا با بچههای فامیل یا این مادر معلم هم هست، صبح تا ظهر با دانش آموزان در مدرسه خوب ارتباط برقرار میکند، این شاید این هنر و اوج هنر نیست، اگر این مادر با نوجوان خود یک صبح تا شبی کنار همدیگر بودند بدون تنش که این معلوم است که هنر مادر بودن را بلد است. دلیل این هم این است که میدانید چرا میگوییم که این هنر، هنر است؟ دلیل آن این است که وقتی زن و شوهر در زندگی مشترک قرار میگیرند با همه لایحههای همدیگر ارتباط دارند یعنی ما معمولاً میگوییم در آدمها در محیطهایی که راحتتر هستند شخصیت خود را بیشتر بروز میدهند. آن شخصیت اصلی خود را. مثلاً گاهی اوقات در جلسات خواستگاری دیدید که مثلاً عروس خانم یا آقا داماد در جلسه خواستگاری میشود گفت که با یک لایه همدیگر در ارتباط هستند. چرا گاهی وقتها انتخابها موفقیت آمیز نیست؟ دلیل آن همین است. شما میبینید که آقا پسر در جلسه خواستگاری یک موقع سرفه میکند. یک دستمال برمیدارد که چهار تا هم، هشت تا میکند و خیلی مؤدبانه و خیلی قشنگ که عروس خانم یک نگاهی به آقا داماد میاندازد و یک نگاهی به آسمان میاندازد که این خیلی مؤدب است چرا؟ چون دیگران را در محیطهای طبیعی دیده است، مثلاً پدر خود را دیده است یا برادر خود را دیده است. مثلاً در آن جلسه آقا داماد پرتقال پوست میکند عین گلبرگهای گل که خیلی قشنگ و تر و تمیز. بعد یاد او میافتد که بابای او در خانه پرتقال پوست میکند عین جگر زلیخا. بعد نمیداند که او وارد زندگی طبیعی و عادی خود هم بشود این جوری نشان میدهد لذا برای این میگویم که زندگی مشترک پیچیده است چون ما با همه لایحههای همدیگر در ارتباط هستیم. اگر بخواهیم از زندگی خود خوب لذت ببریم باید بدانیم که در آن زندگی مشترکی که زن و شوهر خلوتی با همدیگر دارند و دیگران نیستند که نظارهگر باشند، باید چه طور با همدیگر رفتار کنند که بتوانند آن حظ لازم را ببرند. بنابراین ما وقتی روایات را نگاه میکنیم، میبینیم که آن چیزی که از ما خواسته شده است این است که مرد و زن در زندگی مشترک خود باید حتی بهتر از آن چیزی باشند که بیرون دارند خود را نشان میدهند. عباراتی که در روایات داریم چه قدر زیبا است همیشه بر باب افعل تفضیل است. یعنی چی؟ مثلاً به مرد میگوید باید مهربانترین باشی. بیرون مهربان هستی ولی با زن خود باید مهربانتر باشی. «احسنهم خلق» باید بهترین اخلاق را داشته باشی یعنی وقتی انسان به مدیریت داخل خانه میرسد باید هر چه در چنته دارد رو کند و همه هنر خود را وسط بیاورد و اگر این کار را نکند قطعاً ما در زندگی مشترک دچار آسیب میشویم ولی الان شما وقتی شما ظاهر زندگیها را نگاه میکنید احسنهم ما برای بیرون است. در حالی که در خانه کاشکی حداقل آن لطافت را داشتیم یا حسن را داشتیم، نه ابغضهم هستیم و بدترین حالت را آنجا داریم و بغض آلود داریم با همسر خود ارتباط برقرار میکنیم و اینها یعنی آسیبهای زندگی. لذا این چیزی که ما در زندگی مشترک به دنبال این هستیم این است که باید به مرحلهای برسیم که اولاً نفوذ در وجود طرف مقابل کنیم و این هنر میخواهد. ما امروز میخواهیم یک سری از موانع نفوذ را بیان کنیم. در برنامه بعدی راهکارهای نفوذ بهتر را میگوییم. آن سدهای نفوذ را برداریم و بعد بگوییم که حالا باید چه کار کرد؟
حالا برای اینکه با اینها آشنا شویم من ده مورد را میخواهم محضر بینندگان خوب عرض کنم. زندگی محل لجبازی نیست. گاهی اوقات ما خدای نکرده در زندگی لجبازی میکنیم. این مرد را باید همین جوری که من میگویم با آن رفتار کنیم تا آدم شود، با این رویکرد برویم همان تعبیر حضرتعالی است که این دیگر خانه نیست، توپخانه است و باید در این زندگی وارد جنگ شد. این موانع چه هست؟
اولین مانع نصیحتهای مکرر است. گاهی اوقات زن و شوهر دائم همدیگر را نصیحت میکنند. این جوری باشد خیلی خوب است و فلانی این جوری بود زندگی آنها چه قدر خوب شد. این نصیحتها اصلاً طرف مقابل را به لج میاندازد. ببینید که در زندگی ما نمیگوییم که زن و شوهر نباید توصیه برای همدیگر داشته باشند، اتفاقاً در روایات هم داریم که نصیحت یک نوع هدیه است ولی وقتی که مکرر میشود و وقتی که زیاد میشود ملالآور میشود و آسیبرسان میشود. هر چیزی به اندازه و به روش خود خوب است یعنی ما باید شیوه آن را هم یاد بگیریم. من وقتی میخواهم همسر خود را نصیحت کنم نه اینکه تا یک مشکلی دارد. مثلاً خانم غیبت میکند، بگوییم که غیبت خیلی بد است و دیگر غیبت نکنی. او هم میگوید که دل من میخواهد که غیبت کنم. یعنی مقابل تو میایستد چون روش آن را بلد نبودی و نیستی.
یک خاطرهای را از یک آقایی که تذکر به یک خانم بدحجابی میداده است میخواندم که یک موقعی ایشان در هواپیما یک خانمی بود که خیلی بدحجاب بود که میگوید که من یک تذکری به ایشان بدهم. رو به ایشان میگوید که خانم من خیلی نگران شما هستم. میگوید برای چی؟ میگوید در روایت من دیدم که پیامبر یک موقعی از قبرستانی عبور میکردند و فرمودند که خیلی از کسانی که اینجا زیر خاک هستند، اینها چشم و نظر خوردند و من نگران هستم که شما چشم و نظر بخورید و لذا مراقبت بیشتری از خود بکنید. یک موقع آدم میخواهد نصیحت هم بکند نصیحت زیبا و امر به معروف زیبا، نه اینکه یک جوری امر به معروف و نهی از منکر کنیم که خود ما هم میدانیم این جواب نمیدهد. باید از راه آن وارد شد و شیوه آن وارد شد و ما انسان هستیم و مجموعهای از احساسات و عواطف و پیچیدگیها و اگر ندانیم چه طور ارتباط برقرار کنیم، میبینیم که ممکن است که با واکنش منفی بیشتری هم مواجه شویم. در زندگی مشترک هم همین است. پس نصیحتهای مکرر آسیب میزند. نه خانمها باید نسبت به شوهر نصیحت مکرری داشته باشند و نه آقایان نسبت به همسر خود. این یک. نکته دوم ـ تذکرات مدام است. چه قدر تلویزیون میبینی، چه قدر سر تو در موبایل است و چه قدر اتاق تو به هم ریخته است و چه قدر آشپزخانه تو نامرتب است. یعنی دائم زن و شوهر انگار ناظم همدیگر هستند یعنی انگار باید هی به همدیگر تذکر بدهند. آن تذکرها سوهان روح است و کار را که درست نمیکند هیچ، فاصله هم ایجاد میکند. لذا آنجا هم ما باید از روش خود وارد شویم. خود این موانع را اگر ما بشناسیم خیلی از مشکلات حل است. یاد شما هست که من اواخر برنامه گذشته یک اشارهای کردم که گاهی اوقات ما برخی از حرفها را نزنیم کار بهتر است. یعنی برخی نصیحتها صورت نگیرد انگار بهتر انجام میشود یعنی بد و بدتر حداقل بد دارد انجام میشود. برخی تذکرات مداوم اگر انجام نشود ظاهراً کار بهتر پیش میرود. وقتی این موانع اگر انجام نشود فعلاً یک مقداری فضا بهتر است و نمیخواهیم بگوییم خوب میشود حالا برای اینکه خوب شود میگوییم باید چه کرد. نکته سوم ـ سرزنش است یعنی زن و شوهر مطلقا به سمت سرزنش یکدیگر هم نروند. سرزنش یک بوی توبیخ دارد که اینکه تو نمیفهمی و من میفهمم است و لذا این هم دوباره خیلی بد است. ما همیشه میگوییم که در زندگی مشترک باید به فهم یکدیگر احترام بگذاریم یعنی فکر نکنیم که هیچ کسی نمیفهمد و من فقط میفهمم. خانم خود را در خانه عقل کل بداند و آقا در خانه خود را عقل کل بداند که اینها نمیشود با این نگاه زندگی را اداره کرد و جلو برد. نه باید احترام بگذاریم. اینکه در روایات هم داریم که حضرات معصومین (علیه السلام) میفرمایند شما باید به اندازه عقول مردم با آنها صحبت کنید. یعنی آن چیزی که او درک میکند و حس میکند و حس خوبی داشته باشد نه اینکه از بالا دائم مردم را نگاه کنیم. در خانواده من از بالا زن خود را نگاه کنم و خانم از بالا شوهر خود را نگاه کند. فکر کنیم که یک سر و گردن فهم ما و درک ما بیشتر از او است. اینها قطعاً چالشهای زندگی را بیشتر میکند. ما هم خیلی مواقع در مشاورهها این را دیدیم. این لفظ را خیلی از ما در مشاورههای خود میشنیدم که بله آقای ما خود را عقل کل میداند و خانم ما خود را عقل کل میداند. یعنی این معلوم است که آزار دارد به طرف مقابل میدهد.
شریعتی:گاهی وقتها دوست دارند که در خانه مدیریت خانه دست آنها باشد یعنی همیشه از موضع بالا امر و نهی کنند.
حجت الاسلام تراشیون: علاوه بر اینکه شما میفرمایید کاملاً در بخشی از خانوادهها درست است. اینکه دارد نصیحت مدام میکند و تذکر مدام میدهد، سرزنش میکند نیت او بد نیست. روش را بلد نیست. یعنی این هم دنبال این است که خانه و خانواده بالاخره یک سروسامانی بگیرد ولی روش را نمیداند. میآید ابرو را درست کند چشم را کور میکند. این روش که طرف مقابل ما انسان است و با آن پیچیدگیهای خود است و نمیشود که هر جوری با او صحبت کرد. هر جوری به او گفت که ما هم این تجربه خود برنامههای رسانهای هم همین است که ما گاهی اوقات در برنامه ممکن است که یک چیز خیرخواهانه داریم میگوییم مخاطب ما یک جور دیگر برداشت میکند و کاملاً هم حق به او میدهیم. ما باید دقیقتر باشیم. گاهی اوقات حتی ممکن است که ما یک حرفی را بزنیم و مخاطب یک بخشی را برداشت کند و یک بخشی را برداشت نکند. حواس او یک جای دیگر باشد. در زندگی هم همین است که ما مردان و زنان خیلی خوبی داریم. یعنی گاهی اوقات ما در مشاورهها میبینیم که پای طلاق آمده است ولی مرد را نگاه میکنیم که پشت سر او میشود نماز خواند، خانم را نگاه میکنیم که پشت اسم او میشود قسم خورد یعنی آدمهای خیلی خوبی هستند. یعنی گاهی اوقات نمیدانند چون زندگی مشترک یک پیچیدگیهایی دارد که این پیچیدگیها را آشنا نیستند. مثلاً آقا در یک ادارهای رئیس است و با همان شیوه خود که کار هم پیش میرود یعنی در اداره با همان شیوه مدیریتی الحمدلله کار خوب است و تشویق هم شده است، آن روش را میآید روی خانم خود پیاده میکند که جواب نمیدهد. بعد یک برچسبی را به همسر خود میچسباند که تو نمیفهمی و اگر همان که من میگویم تو گوش کنی، زندگی ما ببین چه میشود. فضای زندگی با فضای محیط شغلی و کاری متفاوت است. یا مثلاً خانم همین صحبت را من با خانم همسایه کردم و رفته است و میگوید چه قدر زندگی من خوب شده است ولی تو گوش نمیکنی. با خانم همسایه شما یک لایحههای ارتباطی دارید ولی در زندگی مشترک تمام لایهها درگیر است. نکته چهارم ـ در زندگی سعی کنیم که سر همدیگر منت هم نگذاریم. این یکی از عوامل سد ارتباط است که من برگردم به خانم خود بگویم که جوانی خود را پای تو گذاشتم و او بگوید که عمر خود را پای تو گذاشتم. چه قدر خرج تو کردم. اصلاً زندگی یک رابطه متقابل است یعنی ما با همه اندوختههای خود کنار همدیگر آمدیم و داریم زندگی میکنیم. این جای منت گذاشتن نیست یعنی اتفاقاً جای تشکر از طرف مقابل است. ما باید از طرف مقابل خود قدردانی و تشکر کنیم. به نظر من در زندگی مشترک اگر ما روحیه قدردانی و تشکر در زندگیهای خود یک مقداری گستردهتر از اینکه هست بشود، مطمئن باشیم که بخشیهایی از زندگی مشکلات آن حل میشود. ما گاهی اوقات این زبان تشکر در ما ضعیف است و زبان قدردانی در ما ضعیف است. خصوصاً زن و شوهرها که گاهی اوقات میگویند که من عمر خود را گذاشتم و جوانی خود را گذاشتم، یعنی انگار در زندگی از همدیگر طلبکار هستیم. در حالی که نه اگر یک نگاه خوشبینانه داشته باشیم، به طرف مقابل هم انرژی خوبی هم میدهیم و به طرف مقابل انگیزه خوبی هم میدهیم و به طرف مقابل ویژگیهای خوب او را وقتی بیان میکنیم، داریم او را احیا میکنیم. پای زندگی میآید و حاضر است که عمر خود را هم پای ما بگذارد ولی وقتی که ببیند که نه قدردان نیستیم و یک عمری پای طرف مقابل خود وقت گذاشته است و آخر آن با یک جمله همه اینها را نابود میکند که تو برای من چه کار کردی؟ این چه حرفی است که میزنی و حقیقت امر هم این است که ما در مشاورهها باز آن قدیم یکی از کارهایی که میکردیم این بود که میگفتیم که یک کاغذ دست مراجع خود میدادیم و فرقی هم نمیکرد که حالا یا خانم یا آقا، میگفتیم که خوبها یا بدهای آقای خود را بنویس و یا خوبیها یا بدیهای خانم خود را بنویسید و یک نکته که خیلی برای من جالب بود این بود که معمولاً خوبها بیشتر از بدها بود. حالا استثنائات را کاری نداریم. گاهی اوقات خانم مینوشت که آقای ما خیلی بداخلاق است. همین چند روز پیش بود که خانمی یک مشکل جدی با همسر خود داشت، کلی مشکلات را گفت و بعد دیدم که فردا یک پیامکی زده است که من حالا اینها را گفتم ولی مرد خوبی است. یعنی عیبها را گفته است و دیده است ولی الان دارد منصفانه با این موضوع مواجه میشود و شب رفته است و فکر میکند که نکند من بیانصافی کردم و فقط عیبهای شوهر خود را گفتم و خوبیهایی هم او دارد. عرض من این است که اگر ما بتوانیم اول خوبی را ببینیم و بیان کنیم و بعد تعبیری که در میان کارشناسان حوزه خانواده هست این است که میگویند که وقتی شما خوبی را میبینید، این یک مخزن انرژی است مثل خورشید که همه جا را نورانی میکند، این دیدن خوبیها همین جوری است. یعنی همه بدیها را هم میرود میپوشاند و تاریکیها را هم بالاخره آن ظلمات را تبدیل به نور میکند و تبدیل به روشنایی میکند. در زندگی مشترک حتماً به سمت بیان خوبیهای همدیگر برویم و منت هم نگذاریم و تشکر هم از همدیگر بکنیم و واقعاً زنها و مردهای ما خوب هستند و این است که چه قدر مخلصانه همه وجود خود را در زندگی میآورند و برای همدیگر دارند هزینه میکنند ولی گاهی اوقات دیده نمیشود. بعد میبینید که اگر فرد یک روحیه متزلزل و ضعیفی داشته باشد، ممکن است که اینجا گاهی اوقات در خاکی بزند و دچار یک ناامیدی شود و بعد رفتارهای نامناسبی را از خود نشان بدهد.
شریعتی: و چون یاد نگرفتیم که بروز بدهیم و در خود میریزیم هی مشکل روی مشکل است.
حجت الاسلام تراشیون: و نمیدانیم که این را چه طور حل کنیم. در حالی که ما میگوییم که گاهی اوقات اشکال ندارد که گفتگو کنیم. یکی از توصیههایی که من معمولاً برای خانوادهها دارم که یاد شما است که میگفتیم که خلوتهای گفتگو را زن و شوهر داشته باشند که اشکالی ندارد که من به همسر خود بگویم که من خیلی خوب هستم، نه، میشود چند تا خوبیهای من را هم بگویی. ممکن است که اول آن هم بخندد ولی در اصل داریم طرف را فعال میکنیم که فکر کند که آیا من خوبی هم دارم یا ندارم و اگر منصف باشد قطعاً میگوید و قطعاً از جملات امیدبخش استفاده میکند که تو خیلی خوب هستی. ما این را میگوییم که تأکید بر این داشته باشی. نکته پنجم ـ مقایسه هم نکنیم. این مقایسه کردن خیلی بد است و اصلاً فرد را دور میکند که من بیایم خانم خود را با خانمهای دیگر مقایسه کنم. فرقی هم نمیکند. بگویم که خب دیگران شاغل هستند و تو شاغل نیستی و نمیدانم که فلانی که چه دستپختی دارد و تو آن را نداری و فلانی چه سلیقهای دارد و تو آن را نداری و باید یاد بگیری. ریخت و قیافه تو آن جوری که من میخواهم نیست و خوش به حال فلانی که چه قدر خانم او بر و رو دارد. از این حرفها زدن که خیلی آزاردهنده است و ما اینها را میبینیم که در لابهلای پیامکها و گفتگوها که گاهی اوقات خانوادهها بیان میکنند که آقای ما چهره من را با چهره فلان خانم مقایسه میکند و نشسته است دارد فیلم و سریال میبیند و یک نگاهی به هنرپیشه خانم میکند و یک نگاهی به من میکند و یک سری هم تکان میدهد. خب اینها خیلی آزاردهنده است یا خانم بیاید شوهر خود را با پدر خود مقایسه کند و یا شوهر خود را با برادر خود مقایسه کند و شوهر خود را با شوهر خواهر خود مقایسه کند که اینها آسیب ایجاد میکند و معمولاً مقایسه کردن باز یک تم لجاجت را در فرد احیا میکند. چه قدر آسیب عمیقی وارد میشود و نتیجه آن این میشود که یک خشم پنهانی است. چون بعضی وقتها در مقابل یک مقایسهای که دارد طرف مقابل میکند هیچ واکنشی را خود من نشان ندهم و نگویم ولی تبدیل به یک خشم پنهان میشود و یک جایی فروریز میشود و یک جایی بیرون ریز میشود و یک جایی آسیب میزند. پس مقایسه هم نداشته باشیم. حتی گاهی اوقات پدر را با بچه خود مقایسه میکند. حالا یک مقداری سن که بالاتر میرود، شروع میکند شوهر خود را با بچه خود مقایسه کردن، با داماد خود مقایسه کردن یا بالعکس که آقا، خانم خود را با عروس و یا با دختر خود مقایسه میکند. میگوید ببین که دختر من با داماد من چگونه است و دختر من چه قدر سلیقه دارد و یک کم از او برو یاد بگیر. نکته ششم ـ جر و بحث کردن که این دیگر از آن تخریبگرهای خیلی قوی است که افرادی که جر و بحث زیادی در زندگی مشترک آنها رخ میدهد. عنوان آن را مجادله میگذاریم یعنی مجادله کردن. تا حالا با افرادی که مجادله کردن مواجه شدید؟ چه آسیبهایی معمولاً در مجادله وجود دارد؟
شریعتی: اول اینکه اعصاب طرف مقابل را به هم میریزد و بعد کلاً این ارتباط را نمیتوانی تمرکز داشته باشی. غالباً این افراد هیچ منطقی ندارند.
حجت الاسلام تراشیون: حتی ما میدانیم که مجادله گاهی اوقات منجر به یک سری آسیبهایی که میتوانسته است پنهان کند، اینها را رو کند. مثلاً الان از دستپخت خانم خود که شروع به جر و بحث میکنیم که این چه وضع پختن است و بعد یک مرتبه میگوید که من از اول از قیافه تو هم خوشم نمیآمد یعنی مجادله گاهی اوقات کار را به جاهای باریک میکشاند. ما در روایات داریم که مجادله را ولو حق با شما است ترک کنید. میدانید چرا؟ ممکن است که شما حق خود را به طرف مقابل بقبولانی ولی نتیجه این میشود که طرف ممکن است که هر چیزی گیر او میآید به تو بگوید و هر چیزی به ذهن او میآید نثار تو بکند و این را هم ما دیدیم که مجادله کرده است و کار حتی یک موقع به جدایی کشیده است و منشأ آن همین مجادله بوده است. ممکن است که ما منطقی هم برای حرف خود داریم ولی آنجا فعلاً بین بد و بدتر، بد را انتخاب کند میخواهد منطق خود را بگویی. نمیخواهد حق را حتی برای طرف مقابل فعلاً اثبات کنی و از آن بگذر. این هم یک نکته بود. نکته هفتم ـ برچسبهای منفی زدن است. گاهی اوقات به او بیعرضه میگوییم که تو اصلاً نمیتوانستی یک زندگی را اداره کنی چرا رفتی زن گرفتی؟ یعنی شروع میکنیم که یک سری برچسبهایی را که به او زدن که تو تنبل هستی و بیعار هستی و از این الفاظ برای طرف مقابل به کار بردن که اینها خیلی خطرناک است چرا؟ چون روح ناامیدی را در طرف مقابل ایجاد میکند و تکرار هم که بشود نتیجه آن ناامیدی و باورهای غلط میشود. ما در تربیت همین را میگوییم که شما چهار بار به بچه خود بگویی که تنبل هستی، واقعاً او میگوید که من تنبل هستم، لذا یک اصلی در تربیت هم وجود دارد و تکرار که نتیجه آن باور است لذا ما وقتی یک برچسبی را دائم به طرف مقابل میزنیم که یک جور تلقین کردن است که باور او میشود. مثلاً من بگویم که تو خانواده دوست نیستی، چهار بار که به او میگویم، دیگر میگوید که خب نیستم. لذا یک مسیر دیگری را برای خود باز میکند. نمیگویم که به دروغ اصلاً یک ویژگی که در انسانها وجود دارد وقتی شما ویژگیهای مثبت طرف مقابل را میبینید و تکرار میکنید خب دنبال تولید ویژگیهای مثبت دیگر هم میگردد یعنی شروع میکند که من چه طور میتوانم طرف مقابل خود را خوشحال کنم که یک کار خوب دیگر هم انجام بدهم. برای همین است که ما در سیره اهل بیت هم این را میدیدیم. یعنی اهل بیت(ع) بیشتر تکیه بر نقاط و ویژگیهای مثبت افراد داشتند و بیان میکردند. نکته هشتم ـ پیشبینیهای منفی هم نسبت به همدیگر نکنیم. مثلاً تو تا آخر نمیتوانی یک خانه بخری و تو آخر نمیتوانی یک ماشین بخری. خود این میدانید یعنی اینکه تخلیه انرژی دارید میکنید و انگیزههای او را میگیرید. آن روح امید را از طرف مقابل سلب میکنید و لذا ما باید حتماً در زندگی مشترک خود به سمت این برویم که باز آن نقاط مثبت را بگوییم که گاهی اوقات توانمندیها و گاهی اوقات اعتماد کردن به طرف مقابل را برای او یادآوری کنیم. بگوییم که با این توانمندی که من در تو میبینم که حتماً صاحبخانه هم میشویم و حتماً صاحب ماشین هم میشویم. انسان در قاموس او نمیتوانم راه ندارد. هر چه بخواهد میتواند. این خواستنها مهم است. حالا گاهی اوقات ما خانه و ماشین را نام میبریم شاید بینندگان میگویند که شما خبر از بازار مسکن و ماشین ندارید که نمیشود به راحتی خرید. به آنها حق میدهیم و راست هم میگویند ولی این به معنای این نیست که ما ناامید شویم. من یک موقعی که قبلاً که کارهای کارگاهی زیادتر انجام میدادم و با گروههای کوچکتر خانوادههایی که میآمدند، این افرادی که خانهدار شده بودند، وقتی که با آنها صحبت میکردیم میگفتند که باور ما نمیشد که یک موقعی خانهدار شویم ولی میدانید اینها را وقتی بررسی میکردیم میدیدیم که یک آدمهایی کنار آنها هست که به آنها انرژی میدهد و انگیزه میدهند و آن نگاه آینده و روشن بودن آینده را برای آنها باز کرده است. ما لذا در زندگیهای خود همین طور که همسر خیلی اینجا میتواند نقشآفرینی کند چه زن نسبت به شوهر و چه شوهر نسبت به خانم که ما گاهی اوقات از آن ظرفیتهای داخل خانواده به خوبی استفاده نمیکنیم برای رشد خود و بیشتر به سمت آن جنبههای منفی یکدیگر میرویم و اینها را خیلی بزرگنمایی میکنیم. شاید هم دلیل آن این است که توقعات ما گاهی اوقات از همدیگر بالا است و انتظار ما از همدیگر این است که همسر من خطایی نکند. خانم گاهی اوقات انتظار او این است که شوهر هیچ اشتباهی را مرتکب نشود. یک موقعی ما در مباحث خانواده این را میگویم که ببینید که زن و شوهر که وقتی که بله را به همدیگر را میگویند یک جایی انگار بلا گفتند. یعنی بله نیست و وارد یک جاده پر پیچ و خمی میشوند که باید مهارت بلد باشند که از این پیچها بپیچیند نه اینکه به اولین پیچ رسیدند توقف در سر خود بزنند و دنبال دینامیت بگردند و جاده را منفجر کنند، نه حتماً باید به سمت این بروند که عبور از این مشکلات را بلد باشند. یک موقع از خود ما مشاورین هم میپرسند که شما که مشاور هستید، شما در خانههای خود مشکل ندارید؟ چرا ما هم داریم ولی سعی کردیم که یاد بگیریم که مشکلات را چه طور گرهگشایی کنیم و طبیعی هم هست. حالا ممکن است که الان خانوادههایی وجود داشته باشند که زن و شوهر مشکلی با همدیگر ندارند ولی اگر خانوادهای هم مشکل داشتند نگران نباشند، بدانند که زوجیت یکی از اتفاقها که در آن میافتد، همین مشکلات است. شاید برخی بپرسند که چرا؟ مشکلات سه تا ریشه بین زن و شوهر دارد که یک تفاوت تربیتی است. یعنی زن و شوهر از لحاظ تربیتی متفاوت هستند. در خانههایی بزرگ شدند که زن در خانهای بزرگ شده است که مرد سالار بوده است و آقا در خانه، زن سالار بوده است و حالا وارد زندگی میشوند که این یک مشکل میشود. گاهی اوقات مدل تربیتی اشتباه بوده است که حالا این را من میگویم که شاید یک مقداری شما متأثر شوید. یک موقعی یک جوانی پیش من آمده بود که خیلی جوان خوش قد و قامت و رشیدی بود. میگفت که آقای تراشیون که یک چیزی میخواهم بگویم که روی من نمیشود. خود را راضی کرد که بگوید که زن من، من را میزند. گفتم که خب تو چه کار میکنی؟ گفت که یک کم میزند، من میگویم که تو را به خدا بس است. خانم او را خواستم و آمد. با خانم او یک صحبتی کردم، بعد اول آن هم نگفتم که چرا شوهر خود را میزنی. یک خورده جلوتر که رفتیم و اعتماد در گفتگو که ایجاد شد، گفتم که یک موقعهایی روی شوهر خود دست بلند میکنی. گفت بله حاج آقا. اینجا شروع به گریه کردن کرد. گفت من در یک خانهای بزرگ شدم که روزی نبود که مادر من از پدر من کتک نخورد. من که خواستم ازدواج کنم که مادر من گفت که اگر میخواهی مثل من بدبخت نشوی، گربه را دم حجله بکش. گفتم که تو الان خوشبخت هستی؟ گفت که من از مادر خود بدبختتر هستم. خب اینها مدلهای تربیتی است. یعنی سرایت میکند. در زندگی میآید و زندگی را دچار مشکل میکند. بعد به او گفتم که آقای شما چه مردی است؟ گفت مرد خوبی است. خب چرا؟ گفت نمیدانم انگار آن خشمی که در خانه شکل گرفته بوده است که به اینجا انتقال دادم. میخواهم از مردها انتقام بگیرم به خاطر اینکه مادر من این جوری زجر کشیده است. اینها گاهی اوقات ریشههای مشکل میشود. اگر آن اتفاق نمیافتاد شاید زندگی اینها هم خوب بود که این آقا نیازی نبود که به مشاوره بیاید و بگوید که همسر من روی من دست بلند میکند. دومین دلیل تفاوت در ویژگیها است. ما باید این را باور داشته باشیم که زن و مرد همان به مثابه قطب مثبت و منفی آهنربا هستند. متفاوت هستند ولی جذاب هستند به شرط اینکه بدانیم این ویژگیها را چه طور استفاده کنیم. سوم ـ تفاوت در نیازها است. یعنی گاهی اوقات که شما میبینید که نیازهای خانمها با آقایان متفاوت است. نیازهای آقایان با خانمها متفاوت است و لذا چون نیازهای همدیگر را خوب نمیشناسیم گاهی اوقات اختلاف به وجود میآید که این هم یک بحثی است و اگر یک جایی زن و شوهر مشکلاتی دارند، دلیل علمی دارد. هنر خود را باید بالا ببریم. من اینجا یک فرمولی بگویم که زندگی خوب فرمول دارد که یک ـ شناخت ویژگیها، دو ـ شناخت نیازها، سه ـ تنظیم کلام و رفتار بر اساس ویژگیها و نیاز طرف مقابل. یعنی اینها میتواند زمینه ایجاد یک زندگی خوب را فراهم کند. نکته نهم ـ این است که گاهی اوقات گله و شکایت هم خیلی در زندگی نکنید که اینها هم فاصله ایجاد میکند. مثلاً مرد دائم آه و ناله کند که ارزان است، گران است، میتوانم بخرم یا نمیتوانم بخرم. خانم دائم از مریضی خود میگوید که پادرد دارم، کمر درد دارم. این گله و شکایتها مشکلات زندگی را نه تنها حل نمیکند انگار روی روح و روان یکدیگر هم میرویم سوار میشویم و دارم به هم آسیب میزنیم و دور هم میشویم. درد و دل خوب است و گاهی اوقات برای سبک شدن است ولی گله و شکایت از حد که میگذرد و هم نوع بیان است که وقتشناس نیستیم. گاهی اوقات خانم یک تکه نان را اسراف کرده است و شروع به گله و شکایت میکنیم که این چه وضعی است که من از صبح تا شب باید جان بکنم و آخر آن این کارها را شما میکنید. اینها یعنی گله و شکایت که کار را درست نمیکند. بله ممکن است که این کار او اشتباه بوده است ولی این روش اصلاح نیست و بعد خانم هم یک چیزی به تو میگوید و او هم از زاویه نگاه خود شروع میکند و یک انتقادهایی را به مرد خود کردن که تو هم داری منت میگذاری، حالا یک نان خریدن که این حرفها را ندارد. این شروع میشود و آن وقت آباء و اجداد همدیگر را جلوی چشم هم میآورند. این هم نباشد. حتی در حضور بچهها که بچهها اگر در خانه بخواهند تربیتپذیر باشند باید پدر و مادر را قدرتمند ببینند ولی اگر دیدند که پدر و مادر ضعیف هستند اینها چشم به بیرون محیط خانه میبرند و دنبال یک افراد دیگر میگردند که آن افراد بتوانند حمایتگری کنند که حمایت آن افراد هم واقعی نیست و هم ممکن است که آسیب برساند. گاهی اوقات باور ما نمیشود که برخی نوجوانها رفقای خود را قویتر از پدر خود میبینند و این خیلی اشتباه بزرگی است و بعد رفیق باز میشود و بعد از یک مدت به کلی مشکل و گرفتاری دچار میشود چون آن خانه که باید لنگرگاه امنی برای بچهها باشد، ایمن نکردیم چرا؟ چون همیشه فضا آلوده است و فضای کلامی و فضای ارتباطی و این را ما باید اصلاح کنیم. خصوصاً من میگویم که دوره نوجوانی که چه دختر و چه پسر که باور شما نمیشود که الان ما یک آماری داریم که آمار فرار از خانه است ولی نه فرار رسمی که برویم به 110 اطلاع بدهیم، ما یک سری فرارهای پنهان داریم یعنی بچه از خانه بیرون میرود و آخر شب میآید و اصلاً پدر و مادر حس نمیکنند که این از خانه فرار کرده است ولی عملاً از محیط خانه فراری است.
شریعتی: مثل آن طلاق عاطفی که شما یک بار اشاره کردید.
حجت الاسلام تراشیون: این هم یک نوع آن است. از خانه بیرون میزند و حالا پدر و مادر نمیدانند و میگویند که با رفیقهای خود میرود. این ساعت چهار بعدازظهر رفته است و یک نصفه شب آمده است، کجا بوده است. یعنی مسجدی بوده است، امامزادهای بوده است یا نه با رفقای خود کجا رفتند و چه کار کردند. خب این نگرانی ایجاد میکند. بعد یک قاعدهای هم اینجا وجود دارد که بچهها وقتی از یک سنی میگذرند زیرک میشوند یعنی میدانند پدر و مادر چه چیزهایی را بشنود خوشحال میشوند و چه چیزهایی را بشنوند ناراحت میشوند. پنهانکاری پیدا میکنند و این پنهانکاریها ممکن است که خطرناک باشد. نکته آخر این است که گاهی اوقات نظرات خود را به یکدیگر تحمیل میکنیم. زن و شوهر شروع میکنند که نظر خود را به یکدیگر تحمیل میکنند. به جای اینکه اینجا مفاهمه وجود داشته باشد و به جای اینکه یک درک متقابلی وجود داشته باشد، تحمیل نظر میکنیم که تو نباید با پدر و مادر خود ارتباط داشته باشیم و من از برادر تو خوشم نمیآید و دیگر خانه آنها نمیروی. اینها خیلی آسیب میزند. یک خانم از زاویه نگاهی خود گاهی اوقات ممکن است که این شکل برخوردها را با همسر خود داشته باشد. ما ده تا عامل را گفتیم که اینها سد ارتباط بین زن و شوهر است که اول اینها را انشاءالله اینها را برداریم که بعد میگویم که باید چگونه رفتار کنیم.
صفحه413قرآن کریم
حجت الاسلام تراشیون: همان طوری که امروز هم در خلال بحث به آن اشاره شد بحث جدل را باید ترک کرد، در اولین آیه در این صفحهای که تلاوت شد هم داریم که حتی مجادلهای که ما میبینیم و حتی در مورد خدا است ولی بدون علم است و بدون دانایی و آگاهی و توجه به همه جوانب آن است، این هم آسیب میزند و لذا اگر ما میخواهیم جایگزینی را برای مجادله پیدا کنیم به نظر من یک گفتگو در یک محیط صمیمانه، در میان زن و شوهر هم همین طور است که ما میگوییم که به جای اینکه مجادله کنیم و بخواهیم تحمیل کنیم خود را محق بدانید، حرف طرف مقابل را هم بشنوید که او هم حرفهای خوبی دارد و از او میتوانیم استفاده کنیم و حرف حق او را هم تأیید کنید، بعد او هم حرف حق شما را هم تأیید میکند ولی اگر نه من طرف مقابل خود را کامل باطل بدانیم، خصوصاً در زندگی مشترک که او حرف درست و درمانی ندارد و همه حرفهای درست برای من است که همان میشود که بهتر است که این گفتگو را ترک کنیم چون به نتیجهای نخواهد رسید. گاهی اوقات اصلاً از ابزار ناصحیح و کلمات ناصحیح هم استفاده میکنند.
پیچیدهترین رابطه، رابطه زن و شوهر است که اگر ما بخواهیم این رابطه را به خوبی طی کنیم و بتوانیم به نتایجی که من جمله آرامش است دست پیدا کنیم، این عوامل مخرب را باید از آن دوری کنیم لذا ده عامل مخرب را بیان کردیم که اینها را اگر مراعات کنیم، بنده به بینندگان بزرگوار خود قول میدهم که بخشی از مشکلات حل شود. نمیخواهم بگویم که همه آن یعنی بخشی از آن با همین سکوت کردن و نصیحتهای مکرر نکردن، اشکالگیری از طرف مقابل نداشته باشیم و نظر خود را نخواهیم تحمیل کنیم و از اینکه جنس موارد میتوانیم به نتایج خوبی در زندگی خود دست پیدا کنیم.
خدایا مریضهای اسلام، منظورین و مریضهای مدنظر به حق این ایام عزیز شفای عاجل عنایت بفرما. نسل ما را صالح، شایسته و اهل نماز و اهل قرآن و اهل محبت به اهل بیت قرار بده و عاقبت امر همه ما ختم به خیر بگردان