اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

1400-09-21-حجت الاسلام میرهاشم حسینی -نامه‌های حضرت امام زمان عجل الله تعالی فرجه به قاسم ابن علاء

شریعتی: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ» «اللهُمَّ صَلَّ عَلَی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم». به دامان تو ای پایان و ای آغاز برگشتم پر و بالی تکاندم، خسته از پرواز برگشتم به سویت آمدم تا خود بگویم راز عشقم را دل از شرمندگی پر بود و بی ابراز برگشتم مرا چون موج، دوری از تو ممکن نیست ای ساحل هزاران بار ترکت کردم اما باز برگشتم نه مثل ساحران پستم نه چون پیغمبران والا عصا انداختم بی سحر و بی اعجاز برگشتم دل از بیهوده گردی‌های سابق کندم و چون گرد به دامان تو ای پایان و ای آغاز برگشتم

سلام می کنم  خدمت عزیزانم. خانم ها و آقایان ان شاءالله که حالتان خوب باشد. خیلی خوش آمدید به سمت خدای امروز ما. ان شاءالله همه ما با دل و جان برگردیم و این لحظات و این فرصت هایی که در کنار هم هستیم فرصت خیلی خوبی است که یک نگاه به خودمان بیندازیم، به راهی که پیش رو داریم و ان شاءالله به سمت قادر متعال حرکت کنیم، «وَ أَنَّ اِلی رَبِّکَ مُنتَها».با احترام و با افتخار همراه شما هستیم و در محضر و در معیت حاج آقای میرهاشم عزیزمان. از طرف شما و از طرف خودم به ایشان سلام عرض می کنم و خوش آمد می گویم.
حجت الاسلام میرهاشم حسینی: سلام علیکم و رحمه الله. الحمدلله، خدا  را شکر می کنیم که توفیق داریم یک گوشه یک کاری، یک خدمتی، در این مسیر مکتب اهل بیت ان شاءالله بتوانیم داشته باشیم. در خدمت حضرت عالی و همه ی سروران عزیز هستم.
شریعتی: سلامت باشید. خیلی خوشحالیم خدمت شما هستیم و خدمت دوستانمان. ما چند هفته ای است داریم توقیعات حضرت صاحب الزمان (عج) را بررسی می کنیم. به نامه حضرت به جناب قاسم ابن علاء رسیدیم. به چهار نامه حاج آقای میرهاشم پرداختند و نکته هایش را هم شنیدیم، امروز ظاهراً نامه ی پنجم را باید بررسی بکنیم. خدمت شما هستیم و بحث شما را می شنویم.
حجت الاسلام میرهاشم حسینی: حالا در گفتگو عیبی ندارد محضر شما و سروران عرض بکنیم. یک عزیز اساتید بزرگوار در قبل از مطالعه ای و هر بحثی و هر کلاسی «اللّهُمَّ اَخرِجنِی مِن ظُلُماتِ الوَهم، وَ اَکرِمنِي بِنُورِ الفَهم، اللّهُمَّ افتَح عَلَینا أَبوابَ رَحمتِکَ، وَانشُر عَلَینا خَزائِنَ عُلُومِکَ، بِرَحمَتِکَ یَا أَرحَمَ الَّراحِمِینَ» این را می فرمودند که خیلی دعای عالی بود. بعضی از بزرگان  که اهل دل بودند این را تایید می کردند اما می فرمود چقدر عالی که با «اللَّهُمَّ کُن لِوَلیَّکَ» آدم شروع کند و یاد حضرت را داشته باشد. اگر اجازه بفرمایید با هم شروع بکنیم. «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ/ اللَّهُمَّ کُن لِوَلیَّکَ الحُجَّةِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علیهِ و عَلي آبائِهِ في هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِي کُلِّ سَاعَةِ وَلِیاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتَّي تُسکِنَهٌ أَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتعَهٌ فِیهَا طَوِیلا». خدا ان شاءالله به همه ی ما توفیق خادمی مکتب اهل بیت ان شاءالله اعطا بگرداند. یک صلوات هم بفرستید.
شریعتی: «اللهُمَّ صَلَّ عَلَی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم». و ان شاءالله وجود حضرت یک نگاهی، یک تفضلی، یک گوشه چشمی، به همه ی دوستان و مخاطبان و همه ی آن هایی که به نوعی گرفتارند بکنند. گفت:
ای که گوشه چشمت غم عالم ببرد
حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد
حجت الاسلام میرهاشم حسینی: یا اباصالح. ما نامه های جناب قاسم ابن علاء که توفیق عجیبی داشته بسیار مورد توجه اهل بیت بوده است، یار امام هادی بوده است، وکیل امام عسگری بوده است، وکیل آقا امام زمان در آذربایجان بوده است، خلاصه شخصیت بسیار بزرگواری بوده است نامه های ایشان را بیان می کردیم. این پنجمین نامه را که این 4-5 نامه ای که نسبتاً مشهور بود این ها را اشاره کردیم، امروز خدا توفیق بدهد ان شاءالله محضر همه ی سروران این نامه ی پنجم را اشاره کنم. این نامه ی پنجم مربوط به روزهای آخر عمر جناب قاسم ابن علاء است. خیلی عجیب است این شخصیت خیلی جای کار دارد روی  ایشان کار شود. گاهی اوقات هم آقا نجم الدین عزیز، یک موقع غصه ام می شود، ما چه شخصیت های نابی را داریم جامع هم هستند در خوب بودند، در عالم بودن، در اندیشمند بودن، در خیر بودن، در به داد رسیدن، در هدایت. مثلاً رمان های خوبی، داستان های خوبی، فیلم خوبی، سناریوی خوبی، چیزهای خوبی در مورد این بزرگواران می شود نوشته بشود. مثلاً همین جناب قاسم ابن علاء خیلی ویژگی های نابی هم دارند، مورد قبول خوبان و بزرگان عالم هم بودند. عجیب است این شخص در این مدت عمرشان چقدر منشا برکت بودند،  چقدر منشا اثر بودند، چقدر منشا هدایت بودند. کسی این همه توفیق پیدا می کند. عجیب این است که حالا این جلسه من لحظات فوت ایشان را و نامه ی امام زمان برای قبل فوت ایشان را عرض بکنم متوجه می شوید که در همین فاصله چقدر هدایت شدند و چقدر شیعه درست شد و چقدر محب اهل بیت ایشان درست کرد. حتی کسانی که معصیت کار  بودند، حتی کسانی که دشمن اهل بیت بودند. «کُونُوا لَنا زَینا» اصلاً یعنی همچین شخصیتی که تمام زمان حیاتش حتی در سن  بالا موقعی که از این  دنیا می خواهد برود باز هم این همه منشا برکت می شود. جناب قاسم ابن علاء مدتی بود که نامه ی آقا امام زمان  که توسط نایبان خاص، سال ها جناب محمد بن عثمان الامری به ایشان می دادند، بعد از فوت ایشان جناب حسین  بن روح به واسطه ی نایب خاص نامه می رسید. مدت ها خبری از نامه ی آقا امام زمان نرسید. ایشان خیلی به هم  ریخت.
دیری ست که دلدار پیامی نفرستاد
ننوشت سلامی و کلامی نفرستاد
صد نامه فرستادم و آن شاه سواران
پیکی دنوانید و کلامی نفرستاد
گفت:
حافظ به ادب باش که واخواست نباشد
گر شاه پیامی به غلامی نفرستاد
 خیلی عجیب است حافظ.
حافظ به ادب باش که واخواست نباشد
گر شاه پیامی به غلامی نفرستاد
خیلی بهم ریخته بود جناب قاسم ابن علاء که این نامه ی حضرت نیامده است، جوابی از حضرت نیامده است، خبری از آقا امام زمان نیامده است. این را دیگر همه اطرافیان هم می دانستند.
شریعتی: آدم حیران می شود واقعاً که من  چه کار کردم که لایق پاسخ حضرت نیستم.
حجت الاسلام میرهاشم حسینی: من داشتم الان فکر می کردم آقا نجم الدین عزیز، که ما چه راحت یاد گرفتیم بدون امام زمان زندگی کنیم. این خیلی عجیب است. و این بزرگان چطور بودند، اصلاً نمی توانستند بدون حضرت، بدون وجود مبارکشان. خیلی به هم ریخته بود. سال ها هم قاسم ابن علاء نابینا شده است. یک بار در اتاق نشسته بودند به ایشان خبر می آید که یکی از نواب اربعه، حالا ظاهراً جناب حسین بن روح باید باشد، خلاصه نامه ای  از امام زمان  رسیده است، توسط پیک فرستاد برای قاسم بن علاء. تا پیک آمد دیگر قاسم ابن علاء به وجد آمد، تعارف کرد و پیک را سر سفره ی غذا بنشیند و خیلی از او پذیرایی کرد و احترام و اجلال و به اطرافیان گفت هوایش  را داشته باشید. بعد منتظر بود که این یک مقدار غذایش را بخورد سر حال بیاید که نامه را شروع به خواندن کنند.  جناب قاسم ابن علاء می گوید که نامه را بخوانید. آن شخصی که می خواهد نامه را بخواند شروع به گریه کردن می کند. قاسم ابن علاء می گوید چرا گریه می کنی؟ می گوید آخر در نامه نوشته شده است که جناب قاسم ابن علاء آماده ی از دنیا رفتن بشو. خوش به حال آن  کسانی که خبردار می شوند زودتر اصلاح می کنند، جمع و جور می کنند. فرمود تا آخر الزمان مرگ بغتتاً زیاد می شود، مرگ های ناگهانی. بعد شخصی عرض کرد که ما چه کار کنیم؟ فرمود که با طهارت بخوابید. گفتند یعنی وضو بگیریم؟ گفت نه کارهایتان  را درست کنید. حق الناسی، حق الله، زودتر باید درست بکنید. زودتر تسویه حساب بکنید. بعد فرمود در آن  نامه که قاسم ابن علاء، بعد از این  که این نامه به شما رسید 9 روز بعد مریض می شوی و 40 روز بعد از دنیا می روی. 7 روز مانده به آن 40 روز بینایی تو برمی گردد، 7 روز آخر عمر چشمت بینا می شود. یک سری چیزها را حضرت فرمود. قاسم ابن علاء تا این را دید، تا این خصوصیات را دید، یک لحظه پریشان شد، مضطرب شد. همه متوجه شدند. ظاهراً این بوده که در داخل نامه جواب مقدر قاسم ابن علاء بوده است چون یک دفعه قاسم ابن علاء می گوید که چیزی آن جا نیست یا خبری داری آقای پیک یا داخل  آن نامه نوشته شده است دین من سالم است یا سالم نیست. می گوید این زندگی را همه زندگی می کنند، مهم این است که زیبا زندگی کنی که عاقبت بخیر بشوی. این خیلی مهم است که شما می خواهی چگونه زندگی بکنی.
شریعتی: مشابه خبری که پیامبر به امیرالمومنین دادند.
حجت الاسلام میرهاشم حسینی: احسنت. در مناجات شعبانیه «ایُّهَا النّاس قَد اَقبَلَ إلَیکُم شَهرُ الله بِالبَرکَة وَ الرَحمَةِ وَ المَغفِرَة، شَهرٌ هُوَ عَندَ اللهِ أَفضَلُ الشُّهُورِ». می آید  آخر آخرش حضرت یک نگاهی به امیرالمومنین می کنند گریه می کنند. بعد آقا امیرالمومنین می فرمایند که یارسول الله، چرا گریه کردید؟ فرمود در ماه مبارکی محاسنت به خون سرت خضاب و رنگی می شود. خیلی جالب است آن جا هم مولا امیرالمومنین دارد به ما یاد می دهد، آن جا حضرت می گوید: «ذِلکَ فِي سَلامَةٍ مِن دیني» دینم سالم مانده است یا نمانده است.
شریعتی: عاقبت بخیر می شوم یا نه.
حجت الاسلام میرهاشم حسینی: خیلی آن جا عجیب است مناجات شعبانیه.
شریعتی: خطبه شعبانیه.
حجت الاسلام میرهاشم حسینی: بله. من گفتم مناجات؟ اشتباه گفتم، خطبه شعبانیه که همان شروعش با «یاایُّها النّاس»است. عیون اخبارالرضا دارد.
شریعتی: همان خطبه ای که حضرت در آستانه ماه مبارک قرائت فرمودند.
حجت الاسلام میرهاشم حسینی: بله. ویژگی های ماه مبارک را بیان می فرمایند، کارهایی که در ماه مبارک باید انجام بشود، توجه بشود. بالاترین عمل  را این  که آدم گناه نکند، معصیت نکند. آخرش خیلی عجیب است، همین بحث عاقبت بخیری.
شریعتی: و این جا هم  قاسم ابن علاء همین را می پرسد.
حجت الاسلام میرهاشم حسینی: بله. چون خیلی بحث مهمی  است. گاهی اوقات ببینید در  زندگی شخص بزرگان می فرمایند  زیاد دعا را بخوانید: «اللّهُمَّ لا تَجعَل مُصیبَتَنا فِي دینِنا». مصیبت به مال می خورد، به جان می خورد، به آبرو می خورد، به هر چیزی ممکن است بخورد. فرمود زیاد این را دعا کنید که خدایا حالا که مصیبت و بلا آمد این به دین من نخورد. «اللّهُمَّ لا تَجعَل مُصیبَتَنا فِي دینِنا»، خیلی دعای خوبی است که خوبان عالم به ما یاد دادند، بحث عاقبت بخیری. مردم هم معمولاً چهار دسته هستند: یک دسته از اول تا آخر بد زندگی کردند، با بدی هم از دنیا رفتند، زندگی کردند ولی این حیات، حیات زشتی بوده است. بعضی ها اوایلش بد بودند بعداً توفیق توبه پیدا کردند که اشاره می کنیم مثل عبدالرحمان که دشمن اهل بیت بود به برکت قاسم ابن علاء هدایت پیدا می کند که در این توقیع اشاره ای می کنیم. یا فرزند خود قاسم ابن علاء، جناب حسن، مدتی مبتلا به معصیت بوده است و بعد به برکت همین پدر هدایت پیدا می کند و به برکت آقا امام زمان و دعای امام زمان پسر هدایت می کند و جای پدر را می گیرد و خادم مکتب اهل بیت می شود. بعضی ها اوایلش در زندگی شان بد است ولی بعداً موفق هستند. در انقلاب و جنگ و این ها هم هست، یعنی در تمام زندگی آدم این را می بیند، در همه ی حیطه ها. گاهی اوقات مثلاً می بینید یک شخصی در یک جایی، محلی، کانونی، حتی شاید معلم ما بود، یک دفعه می بینی بعداً یک انحرافی پیدا می کند. «اللّهُمَّ اَجعَل عَواقِبَ اُمُورِنا خَیراً». بعضی ها هم خصوصیت شان این است که اوایل مثلاً خوب و بعد بد می شوند، بعضی ها هم در کل عمرشان این ها زیبا عمل کردند، زیبا زندگی کردند و عاقبت بخیر شدند. این جناب قاسم ابن علاء تا آخر عمر همین طور است. بعد این جا سوال می کند آیا دین من سالم است؟ خبر می رسد که بله، دین شما سالم است. خیلی خوشحال می شود. بعد آن جا از حضرت هفت قطعه ی پارچه ی کفنی می آورد که حالا مثلاً لنگ و پیراهن و یک پارچه ی شبیه عمامه برای سر و چند تا سرتاسری و این ها را برای قاسم ابن  علاء  می آورد. خوش به حالشان، یک کسی این گونه محبوب اهل بیت بشود خیلی عجیب و غریب است. در این جا عرض کردم که این جناب قاسم ابن علاء حیاتشان منشا برکت بود، می خواهم بگویم لحظات آخر عمرشان هم  ببینید چه غوغایی به پا کردند. یک غوغایی داشتند نسبت به عموم مردم چون آمدند این نسخه را جلوی همه خواندند که آی مردم این جور شده است، نامه ی امام زمان بالاخره دست من رسیده است، من 40 روز دیگر می میرم، 9 روز بعد از این نامه حضرت فرمودند مریض می شوی، 7 روز قبل از مردن بینا می شوی. همه نسخه ها بین شیعیان پخش شد و همه نگاه می کردند و حالا منتظر هستند که چه اتفاقی می افتد. یک رفیقی دارد جناب قاسم ابن علاء به اسم عبدالرحمن، معروف به دشمن اهل بیت بود.  این خیلی مهم است، «کُونوا لَنا زَینا» این جا معلوم است. این که اهل بیت به ما گفتند  که یک طوری برخورد بکنید که کسی جایی شما را دید زینت اهل بیت باشید. این زینت اهل بیت هم یعنی حتی کسی که خدایی نکرده دشمن اهل بیت است خلاصه شما را قبول داشته باشد، مگر یک عنادی، یک لجاجتی. ولو کسی که جاهلانه دشمن شده است به برکت شما هدایت پیدا بکند، شما دست برخورد بکنید در زندگی تان، زندگی زیبایی داشته باشید، زندگی  درستی داشته باشید. این جناب عبدالرحمن کسی است که در آن جا دارد که از نزدیکان جناب قاسم  ابن علاء است با این که با اهل بیت جور نیست. جالب است آن  قدر قاسم ابن علاء را قبول دارد، این خیلی مهم است کسی منسوب به اهل بیت باشد حتی نسبت به مسیحیت، حتی نسبت به یهودیت، حتی نسبت به فرق دیگر، مراعات بکند. البته مستکبرین بحثشان خارج از بحث است. هر کسی که هر دین و آیینی داشته باشد مستکبر باشد بحث مستکبر  جدا است. با مستکبر باید مثل خودش برخورد کرد. این بحثی که ما داریم بیان  می کنیم عموم مردم هستند که مستکبر نیستند. آن قدر زیبا قاسم ابن علاء با عبدالرحمن برخورد کرده است که همین جا درب خانه را می زنند. جناب قاسم ابن علاء می گوید کیست؟ می گویند عبدالرحمن رفیق  شما آمده است. می گوید بیاید. بعد عبدالرحمن آمده است آن جا آن قدر قاسم ابن علاء را قبول دارد می گوید بین این دو نفر ناراحتی پیدا شده است، می خواهم بین این ها صلح بدهی. واسطه شو که چقدر هم ثواب دارد، چقدر هم برکت دارد، کسی بتواند صلح ایجاد کند. البته بتواند، توفیق پیدا کند. آخر یک موقع طرف می رود  صلح ایجاد کند بدتر خراب می کند. یک موقع طرف تخصصش را ندارد، کارشناسی اش را ندارد، جلو می رود کار  بیشتر گره می خورد. بتواند برود کار را انجام دهد. گاهی اوقات می شود چون باید فرصت بگذاری، وقت بگذاری، مشاوره می خواهد، بلد باشی. خیلی  چیزهای خاصی، شرایط خاص خودش را می خواهد که اگر نباشد آدم ورود پیدا نکند خیلی بهتر است. اما آن قدر قاسم ابن علاء زیبا و عالی برخورد کرده است این عبدالرحمن که در  آن جا دارد این اصلاً یک مسلک دیگری داشته است، دشمن اهل بیت بوده است، می آید. می آید و می گوید جناب قاسم ابن علاء بین این ها شما صلح ایجاد بکن. ایشان فرمود که باشد، من این  کار را انجام می دهم، ولی برای تو از مولایم و امام یک نامه ای آمده  است می خواهم برای تو بخوانم. می گوید چیست؟ می گوید مولایم در نامه نوشته است که 9 روز دیگر مریض می شوی، 40 روز دیگر از دنیا می روی، 7 روز مانده چشمت بینا می شود. این عبدالرحمن دیگر ناراحت می شود. می گوید قاسم ابن علاء تو شخص شریفی هستی، شخص بزرگی هستی، همه هم تو را قبول دارند، چه شیعه چه غیر شیعه عظمت تو را اقرار دارند، این چه حرفی است که می زنی. می گوید مگر در آیات قرآن نیست که: «فَلا یَظهِرُ عَلی غَیبِه ی اَحَدا» در غیب این ها  غیب است، کسی آگاهی ندارد. قاسم ابن علاء خنده اش گرفت، ادامه آیه را خواند بعد او هم خندید. گفت: «إلّا مَنِ ارتَضَی». گفت والله امام زمان ما همان کسی است که خدا راضی است که او خبر داشته باشد از غیب. و می بیند این ها درست است. عبدالرحمن یک عمر این خوبی قاسم ابن علاء را دیده بود و یار امام زمان بودن را دیده بود و مجموعه ی این ها را دیده بود، آماده بود برای یک جرقه. این را برای چه عرض می کنم. گاهی اوقات شخص می خواهد برود هدایت بکند کسی، مجموعه ای، جایی، محله ای، این قبلش باید دقت کند یک مدت خوبی های این شخص را دیده باشند. و الا فی البداهه بخواهد ورود پیدا بکند ممکن است آن فضای جنگ نرم، آن فضای رسانه ای، آن فضاهایی که دشمنان، انسان های منحرف بر علیه این کسانی که در مکتب اهل بیت حرکت می کنند، برای آن ها ایجاد کرده باشند یک مقدار کار را مشکل تر بکند.
شریعتی: یعنی از قبل آن امانت و دلسوزی او ثابت شده باشد.
حجت الاسلام میرهاشم حسینی: احسنت.
شریعتی: خیلی کمک می کند.
حجت الاسلام میرهاشم حسینی: خیلی کمک می کند. حالا یک موقع هم من به بعضی از دوستان می گویم، می گویم من بین ما طلبه ها بود «الا یا ایُّها الطُلابِ ناشی، عَلَیکُم بِالمُتُون لا بِالحَواشی». من از این خیلی استفاده کردم که گاهی اوقات شخص در جلسه ای، محفلی، جایی می رود، آن قدر به حواشی توجه می کند که از اصل مطلب جا می ماند. بعد این را یک عزیزی، یک استادی، خیلی قشنگ به ما یاد داد. مثلاً آن سخنران را که داری می بینی صحبتش را گوش بده، حواشی را توجه نکن. حواشی این که این  چگونه است، این خانواده اش این جوری است، اطرافیانش این جوری است. یا یک موقع طرف دارد روضه می خواهد همواره توجه می کند این صدایش چگونه است، این قبلاً چه کار می کرده است، بعداً چه کار می کند. مطلب را بگیر. «عَلَیکُم بِالمُتُون لا بِالحَواشی»، حاشیه ها را این قدر توجه نکنید. حاشیه ها از اصل شما را بازمی دارد. بعضی از خوبان را اگر دیده باشید معمولاً این جاهایی که می روند، جلساتی، محفلی، برنامه ای، اگر است کامل شروع می کند از آن فیض بردن و بهره بردن، به حواشی این قدر توجه نمی کنند.
شریعتی: ما خیلی درگیر حاشیه هستیم متاسفانه.
حجت الاسلام میرهاشم حسینی: خیلی آسیب می زند. گاهی اوقات می بینید که یک ولی خدا در این دنیا آمده و از دنیا می رود و هیچ کسی از او بهره نمی برد به خاطر مباحث حاشیه ای. «عَلَیکُم بِالمُتُون لا بِالحَواشی». یا برنامه ای، یا جلسه ای، یا محفلی، یا ذاکری، این خیلی خدایی نکرده آسیب می زند خصوصاً در آخر الزمان. این جناب قاسم ابن علاء، ببینید این جناب عبدالرحمن با این که دشمن است ولی از آن هایی است که منصف است، انصاف دارد.
شریعتی: به او اعتماد دارد.
حجت الاسلام میرهاشم حسینی: به حواشی توجه نکرده است، مستقیم آمده به او اعتماد کرده است. حالا که اطمینان کرده است آماده ی جرقه است، جرقه مرگ جناب قاسم ابن اعلاء این جرقه برای اوست. حالا یک چیزی باز هم عرض بکنم.  خود آقا امام زمان  بساط هدایت را فراهم می کند، از جایی که آدم گمان نمی کند «مِن حَیثُ لایَحتَسِب» خودش مدد می کند اگر از حضرت غفلت نکنیم. این  جا جالب است. قاسم ابن اعلاء می گوید آرزویم این است که این رفیقم که مسیر نادرست را می رود هدایت پیدا بکند. این را می خواهد، آقا امام زمان هم او را مدد می کند. چقدر خوب است نگاهمان به هر کسی که زمین خورده است همین باشد. دو تا نگاه است دیگر، زمین خورده است  همواره آدم اشکال بکند، همواره زمین تر بزند. نه.
تا توانی دلی به دست آور
دل شکستن هنر نمی باشد
طرف آن جا بیاید مدد بکند، این نگاه، نگاه اهل بیتی است، نگاه قاسم ابن اعلاء است که نور چشم اهل بیت می شود، نور چشم امام عسکری می شود، نور چشم امام هادی می شود، نور چشم آقا امام زمان می شود. که یک کسی مثل عبدالرحمن زمین خورده است، انحراف پیدا کرده است، این ناراحت است، به فکر است، گریه می کند، ناراحت است، توسل می کند درِ خانه امام زمان که این مدد بشود.
شریعتی: ناامید هم نمی شود، یعنی تا آخرین  لحظه امیدوار به هدایت است.
حجت الاسلام میرهاشم حسینی: عبدالرحمن است که این  جور انحراف پیدا کرده است. این خیلی مهم است، این نگاه اهل بیتی خیلی مهم است. عبدالرحمن خیلی تعجب می کند، می گوید امام زمان شما این گونه فرموده است. مدتی می گذرد. دقیقاً می بیند روز  نهم بیمار، 7 روز مانده به مرگ بینایی اش برگشته است بعد از سال ها که می گفتند امکان ندارد و روز چهلم از دنیا رفت. عبدالرحمن می گویند در کوچه و بازار راه می رفته است، گریه می کرده است، به سر می زده است، فریاد می زده است. بقیه می گفتند که عبدالرحمن تو اصلاً مکتب و مسلک و مذهبت با او جور درنمی آید، چرا داری این قدر ناراحتی می کنی. بعد آن جا می گوید که شما نمی دانید چه بزرگی را از دست دادید. آن چه من دیدم شما ندیدید از عظمت، از بزرگواری، از شرافت، از کرامت. و این جناب عبدالرحمن جزو شیعیان می شود به برکت این توقیع و این جناب قاسم ابن علاء.
شریعتی: و چقدر وجودت نافع است که  مرگ تو هم هدایتگری داشته باشد.
حجت الاسلام میرهاشم حسینی: خیلی مهم است. این که آدم بتواند به یک جایی برسد که موثر باشد حتی در دیگرانی که انحراف پیدا کردند. البته حالا یک موقع در این  مجموعه های فرهنگی بحث می شود که هر کسی را جزو مجموعه مان بیاوریم. من می گویم اگر مربی دارید که موثر است، بله، آن جا بیاورید یک مقدار روی کسانی که بد هستند هم  کار  کنید، اما اگر خود مربی شما متاثر است یعنی آمده بیاید بقیه را هم خراب کند نه. یک موقع در این گروه ها  عضو می کنند می گویند یکی بیاید جواب بدهد، بعد می بیند همه آن ها منحرف شدند. شبهه ای وارد شد، اشکالی وارد شد، نکته ای وارد شد، طرف نمی تواند جواب بدهد همان جا هم خودش منحرف می شود و هم بقیه کسانی که در گروه آورده است. این هم باید خیلی دقت بشود، صحبت ما درباره قاسم ابن اعلاء است که شخص کاملی است و موثر است نه متاثر.  این جا جناب عبدالرحمن هدایت پیدا می کند. نفر بعدی هم که هدایت پیدا می کند، می گویم، گاهی بیماری یک ولی خدا هم باعث هدایت می شود، کارهای ولی خدا باعث هدایت می شود. خیلی عجیب است. خدا رحمت کند حاج آقا مجتهدی تهرانی را، مثلاً مسئولیت طلبه ها را به عهده گرفته بود. هیچ کدام از ما معلوم نیست بتوانیم مثل این خوبان و بزرگان عمل بکنیم. این را با یک واسطه ای از خانواده ایشان یک جایی نقل شد قریب به این مضامین. مثلاً آمدند خانه شب برای استراحت، به خانواده شان فرمود من اتاق دیگر می روم که آن جا بخاری روشن نیست، شما در همین اتاقی باشید که بخاری روشن است. گفتند چرا؟ فرمود من مسئول هستم و امشب این وسایل گرمایشی بچه ها درست نشد، طرف مثلاً گفت فردا گازوئیل را می آورم. آن ها در سرما، من هم در سرما. واقعاً زندگی این بزرگان خیلی عجیب است و اثرگذار است.
شریعتی: همین است که موثر می شوند.
حجت الاسلام میرهاشم حسینی: بله. این از حاج آقای مجتهدی بود. یا خدا رحمت کند آیت الله حق شناس تهرانی، خودم دیده بودم. یک موقع ایشان گریه می کرد سر این که مریض بودند نمی توانند برای مردم صحبت کنند و یک مطلبی بگویند، یک حدیثی بگویند، خیلی ایشان گریه می کرد. فرمود داداش جان، یکی را کرم بود و قدرت نداشت. یکی نمی تواند یک خدمتی بکند آن قدر گریه می کرد. بعد جالب این جا بود که همین دیدن این روحیه خودش باعث هدایت می شد.
شریعتی: این خودش درس است.
حجت الاسلام میرهاشم حسینی: خودش درس بزرگ است.
شریعتی: که از حرف زدن هم یک وقت هایی موثرتر است.
حجت الاسلام میرهاشم حسینی: خیلی موثرتر است. مثل قاسم ابن اعلاء ببینید بیماری او هم باعث هدایت اطرافیان می شود. یکی جناب عبدالرحمن است، یکی هم یک فرزندی ایشان دارد به اسم حسن ابن قاسم ابن علاء.
شریعتی: این همان است که امام  زمان برایشان  دعا کردند.
حجت الاسلام میرهاشم حسینی: احسنت.
شریعتی: بعد از آن سه تا که نماندند.
حجت الاسلام میرهاشم حسینی: نماندند، این یکی ماند. در زندگی اش خوب هر انسان جایز الخطا نیست، جایز نیست آدم خطا بکند ولی ممکن الخطا است، ممکن است جایی خطا بکند. این جناب حسن ابن قاسم ابن علاء در زندگی یک جاهایی خلاصه یک خطاهایی کرده است. خیلی مهم است. بعضی موقع ها شخص یک موقع بدی بچه اش را می گوید. این افراط  و تفریط خیلی بد است. نه به آن که شخص بچه اش را آقازاده بکند و دیگر اصلاً رها بکند و همواره هم از یک طرف بیافتد، نه به این که همواره بگوید این بچه ام به هیچ جا نمی رسد و همواره تحقیرش بکند. این خیلی خطرناک است. حرمت خود خانواده را رعایت کردن و دچار این افراط و تفریط نشدن. این حسن ابن قاسم ابن علاء یک مدتی در خطا و انحراف و یک معصیتی دچار شده بوده است. این  کنار پدر بوده و این محبت خانوادگی بوده است، این ارادت خانوادگی بوده است، نعمت بزرگی که خدا به هر کسی داد چه بسا خیر دنیا و آخرت نصیبش می شود. داخل خانواده و محبت داخل خانواده. می گفت هر شیرینی شیرین  است ولی آن شیرینی که مادربزرگ می دهد با آن مهربانی  و محبت هم هست، آن خیلی فرق دارد. شما هر غذایی، هر چیزی که آدم بیرون استفاده بکند داخل کانون گرم خانواده یک مزه ی دیگر دارد، یک چیز دیگر از آب درمی آید. این جناب حسن بن قاسم ابن علاء با پدر بودند. این نامه را دیدند. یک اتفاق برایش افتاد این نامه امام زمان. خصوصیات پدر را هم دیدند. این که عرض می کنم خصوصیات پدر در زندگی خیلی مهم  است دیگر. مثلاً یک موقع آدم حالا مخفیانه هم انجام دهد یک جایی هم بد نیست به خود بچه ها صدقه دادن، کار خیر کردن، خمس و زکات دادن، مدد رساندن، با خود خانوادگی این کار را آدم انجام بدهد. بد نیست هر چند وقت یک بار هر کسی می تواند، حالا من  کارم معلمی است به مقدار و توان خودم چند غذا عقب ماشین بگذارم بروم یک دوری بزنم با بچه ها، با خانواده، که آن ها هم کار خیر کردن را ببینند، لمس بکنند، از همان سنین کم. بچه ها ببینند، اطرافیان ببینند. این جناب قاسم ابن علاء معلوم است که با فرزندش با هم هستند فرزند یک جاهایی انحراف پیدا کرده است، این ناامید نشده است. معلوم است صحبت های زیبایی که دارد بیان می کند. همین چند وقت پیش با یک عزیزی صحبت بود سر این که در نگاه مکتب اهل بیت چگونه باید با هم حرف بزنیم، گفتمان باید چطور باشد، چگونه با پدرم، مادرم، خواهرم، برادرم، فرزندم، رفیقم، همسایه ام، این نوع صحبت  کردن چگونه باید صحبت بشود. این از نگاه آیات و روایات به چه صورت است. این نگاه با محبت و محترمانه ای که با پسرش دارد جالب است. بعدش آن جا 9 روز که می رسد مریضی، پسر خیلی ناراحت است و گریه می کند از مریضی پدر. دقیقاً عین نامه دارد اتفاق می افتد. 7 روز مانده به مرگ یک دفعه می بیند که خلاصه قبل از 7 روز مانده به 40 روز یک دفعه می بیند که پدر می فرماید: «یا مُحَمَّدِ (ص)، یا عَلی، یا حَسَن، یا حسین»، شروع می کند اهل بیت را صدا زدن چشم باز می شود. بعد شروع می کند دانه دانه می گوید فلانی، فلانی. چشمش باز شده و همه چیز را می بیند، همه گریه می کنند. مردم هم منتظر بودند آمدند نگاه کردند.
شریعتی: که آن پیش بینی حضرت درست از آب درمی آید یا نه.
حجت الاسلام میرهاشم حسینی: فرزندش حسن ابن قاسم ابن علاء او هم شروع به گریه کردن  می کند. جناب قاسم ابن علاء همان جا رو به فرزندش  می کند و شروع به نصیحت  کردن می کند. می گوید فلانی یک چیزی بگویم گوش می دهی، به فرزندش. می گوید بله. معمولاً این جور محبت ها  و دعای پدر و مادر و فکر کردن برای بچه ها دیر و زود دارد، سوخت و سوز ندارد. بالاخره کمک می شود. گاهی اوقات می شود بچه جوانی  می کند، می رود، ولی دوباره برمی گردد. این خیلی مهم است داخل خانواده ، آن محبت ها، آن حرمت نگه داشتن ها، خیلی اثر دارد. این جا می گوید فرزندم یک چیزی بگویم گوش می دهی، می گوید بله پدر، حالا با حالت گریه. می گوید شکر خدا بکن و به خاطر تشکر از خدا، شکر از خدا، خلاصه یک زندگی ای داری تشکر از خدا بکن و دست از معصیت و گناه و خطایی که داری انجام می دهی بردار. بعد یک لحظه نگاه کرد و برگشت در آن حال و هوای پسری گفت چشم پدر، سوگند به خدا که چنین می کنم. کسی که اراده بکند بالاخره خدا کمکش می کند. آن عزیز می فرمود ده بار هم زمین بخوری، صد بار هم زمین خوردی در  خطایی، دوباره یاعلی بگو و بلند شو، بالاخره مدد می شوی. یک موقع است که یک شناگرها می خواهند شنا یاد بگیرند چند بار مربی می فرستد در جای عمیق یک مقدماتی را یاد می دهد بعد می روند در جای عمیق ولی پا دوچرخه به آن ها یاد می دهد، بعد مربی غریق نجات ایستاده است. اوایلش نمی شود ولی چند بار که آدم انجام می دهد بالاخره می بیند که شد. بعضی موقع ها اولش مایوس است، می گوید من نمی توانم این کار را انجام دهم. دقیقاً در بحث گناه هم همین طور است، شیطان می خواهد یاس بیاورد. می گوید تو نمی توانی ترک کنی، تو معتاد به این گناه شده ای، ولی این جور نیست.  حالا این بزرگوار خیلی قشنگ می فرمود. می فرمود آن لحظه که می خواهی شما انجام بده باز هم می خوری زمین، عیبی ندارد، دو باره، سه باره، صد باره، توبه کن یک جا بالاخره دستت گرفته می شود. یعنی یک کسی می گوید من عزم ندارم، چه کار بکنم. می گوییم بالاخره یک زمانی می شود، آن زمان را خودت نشاط بده، در آن زمانی که می توانی انجام بده، زمین خوردی دوباره، سه باره، ده باره. این خیلی اثر دارد. این را بعضی از اولیا خدا یاد دادند و بزرگان، در آیات و روایات ما هم هست، بحث این تواب یعنی کسی که بسیار توبه می کند اشاره به همین بحث است. چند بار زمین خورد دوباره بلند شود. این سوگند می خورد که من زمین خوردم سعی می کنم بلند شوم و دیگر این کار را نکنم. آن جا قاسم ابن علاء دست به آسمان بلد می کند. دعا خیلی اثر دارد. گاهی اوقات برای هدایت فرزند یا کسی مدنظر باشد، مشاوری، مربی، کسی را بفرستد طبق ظواهر ولی از دعا و معنویت غافل نشود. این جا جناب قاسم ابن علاء دست رو به آسمان بلند می کند و شروع به دعا کردن می کند. در دعایش این را می گوید. می گوید: «خدایا به دل فرزندم الهام کن اطاعتت را و به دل فرزندم الهام بکن اجتناب از معصیت را». یک خادم حرفی، هیچ وقت یادم نمی رود سنم کم بود رفته بودم، می گفت از خدا می خواهم که نفرت گناه به دلت بیندازد، بدت بیاید.  این جا قاسم ابن علاء همین دعا را برای فرزندش می کند.  خدایا الهام کن به او اطاعتت را و الهام بکن  به او اجتناب از معصیت را. این دعا را انجام می دهد، ناامید نمی شود، درِ خانه خدا می رود، فرزند را نصیحت می کند، بستری را فراهم می کند برای حفظ او. روز چهلم می رسد. روز چهلم قاسم ابن علاء از دنیا رفت. همه جمع شدند. عبدالرحمن  که بیرون  بی قرار است و می گوید چه بزرگی را از دست دادیم، جناب حسن بن قاسم  دیگر کسی او را در آن معصیت و گناه و خطا دیگر کسی ندید تا زمانی که نامه ای  برای جناب حسن ابن قاسم ابن علاء آمد از وجود مبارک امام زمان.  یعنی او هم به این جا رسید. در آن نامه خیلی نامه ی زیبایی است  که در آن نامه اشاره می فرماید که خداوند اطاعتش را به تو الهام کند همان طوری که پدرت دعا کرد، خداوند اجتناب معیت را به دلت الهام کرد. عرض کردم آدم چند بار بخورد زمین بلند شود یک دفعه مدد می شود، این یک دفعه مدد می شود عنایت خدا است. هیچ موقع آدم مایوس نشود، نگوید حاج آقا من  3 ماه است، 4 ماه است، یک گناهی از چشمم دارد انجام می دهد، یک گناهی از گوشم دارد انجام می دهد، یک گناهی از زبانم انجام  می دهد، نشد. این را آدم هیچ وقت نگوید، این کار شیطان است.  20 بار، 30 بار، هم اگر انجام دادی این وسطش همواره توبه بکن، بالاخره یک جا مدد می شوی.
شریعتی: صد بار اگر توبه شکستی  باز آی.
حجت الاسلام میرهاشم حسینی: یک جا مدد می شوی، همیشگی هم مدد می شوی. فقط بزرگ ترین گناه یاس است، ناامیدی است. این بزرگ ترین گناه است. بعد این جا حضرت می فرماید: «حسن ابن قاسم ابن علاء، خداوند اطاعتش را به تو الهام کرد و اجتناب از معصیتش را و نافرمانی اش را، اجتناب از این به تو الهام کرد. پدرت برای تو الگو و پیشوای تو». خیلی زیبا این را هم حضرت شروع می کند اشاره کردن. «اعمال او را به عنوان الگو و نمونه قرار دادی». خیلی عجیب است.
شریعتی: حضرت مهر تایید و امضای این جوری.
حجت الاسلام میرهاشم حسینی: بله. این چیزی است که به برکت جناب قاسم ابن  علاء در عمرشان آن جور نامه ها و هدایت ها، این هم لحظات آخر مرگشان  که وجودشان  وجود مبارک شد. «عاشَ سَعیداً وَ ماتَ حمیدا».
شریعتی: «وَ جَعَلَني مُبَارَکًا أَینَ مَا کُنتُ». ان شاءالله همه ی ما وجودمان مایه ی برکت باشد، سرشار از منفعت باشد و مبارک. خیلی ممنون از توجه و همراهی شما. ان شاءالله خداوند همه ی ما را عاقبت بخیر بکند  و ان شاءالله همه در همین مسیر، مسیر طاعت و بندگی و اجتناب از محارم گام برداریم و ان شاءالله دعای خیر حضرت ولی عصر هم بدرقه راه ما باشد. خیلی از شما ممنون و متشکرم حاج آقای میرهاشم، سپاسگزارم. صفحه 382 را امروز با هم تلاوت می کنیم. ان شاءالله که تمام لحظات زندگی مان منور به آیات نورانی قرآن  کردیم باشد. ما الان در جزء بیستم قرآن کریم هستیم و جا دارد تشکر بکنم از حاج آقای بهشتی عزیز که هر روز یک نکته از صفحات را برای فضای مجازی ما الحمدلله می فرمایند  و همه استفاده می کنیم. ده جزء اول را هم که حاج آقای سرلک فرمودند، از ایشان هم ممنون و متشکریم. ان شاءالله که دوستان عزیز به کانال ما و احیاناً در برنامه هفتگی سمت خدا که جزئیاتش در کانال ما ذکر شده است مراجعه بکنند که ان شاءالله با قرآن هم به سمت خدای متعال حرکت بکنیم. آیات را بشنویم، برمی گردیم با احترام و با افتخار همراه شما هستیم و در کنار شما.صفحه382قرآن کریم
شریعتی: سلام و درود خدا بر همه ی اهالی خوب سمت خدا. ان شاءالله هر جا که هستید خداوند متعال همراه و قرین  شما باشد. به همه ی مخاطبانی  که تکرار برنامه را از شبکه محترم افق می بینند، به همه ی شنوندگان خوب رادیو معارف هم، سلام  می کنم.  فایل های صوتی و متنی برنامه را در سایت و کانال ما هست. به دوستانتان هم معرفی بکنید. اشاره قرآنی امروز را حاج آقای میرهاشم بفرمایند  و ان شاءالله خداحافظی بکنیم.
حجت الاسلام میرهاشم حسینی: این آیه: «أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ» که خوانده شد در روایات داریم این درباره وجود مبارک آقا امام زمان است. فقط یک اشاره ای من عرض بکنم. مومنی که درِ خانه ی خدا بیاید در روایات دارد که دعایش مستجاب است. فقط ممکن است خود آن چیزی که می خواهد را اگر صلاحش باشد به او بدهند  زود، دوم ممکن است با فاصله صلاحش باشد به او بدهند، سوم اگر صلاحش نباشد آن دعایی که دعا کرده است حتماً مستجاب است، خدا جوابش را می دهد. اگر صلاح نباشد که همان را به او بدهد دفع بلا از او می شود و ذخیره قبر و قیامت. بنابر این نسبت به دعا کسی هرگز مایوس نباشد، برکت خودش را دارد. به قول امروزی ها آن انرژی مثبت و آن برکات خودش باقی است. خصوصاً آن کسی که به اضطرار رسیده باشد. این « أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ» درباره ی ظهور حضرت، فرج حضرت، قیام حضرت، است که یک اضطرار عمومی پیدا بشود که به دنبال منجی آخر الزمان مهدی موعود باشند، یک اضطرار، اضطرار عمومی، که خود آقا باید بیاید به داد برسد.
شریعتی: «وَيَكْشِفُ السُّوءَ».
حجت الاسلام میرهاشم حسینی: «وَيَكْشِفُ السُّوءَ». و در آن جا دارد که خود حضرت هم کنار دیوار کعبه، آن جا تشریف می آورند و آن جا دعا می کنند و به برکت دعای حضرت در آن جا بعدش ظهور و بعدش قیام و خروج و این ها اتفاق می افتد. خدا ان شاءالله به همه ی ما توفیق خادم بودن  و خدمت به وجود مبارک امام زمان داشتن اعطا بگرداند.
شریعتی: الهی آمین. خیلی حاج آقای میرهاشم از شما ممنون و متشکرم، خدا ان شاءالله شما را سلامت بدارد و ممنون از فرمایشات شما. و ممنون از توجه عزیزان و دوستان ما.
مضطر شدیم جلوه ی «أَمَّنْ يُجِيبُ» کو
محبوب  مانده منتظرم اما طبیب کو
تا سلامی دوباره.