حجت الاسلام کاشانی: سلام علیکم و رحمه الله. محضر حضرت عالی، عزیزانی که این جا تشریف دارند، بینندگان عزیز، شنوندگان عزیز برنامه شبکه معارف، هر جا و هر وقتی که صدای ما را می شنوند و تصویر ما را می شنوند عرض سلام و ادب و احترام دارم و وفات حضرت معصومه سلام الله علیها را تسلیت عرض می کنم. سلام و درود خدا و صلوات خدا بر حضرت معصومه سلام الله علیها، پدر بزرگوارش، مادر عظیم الشان اش، برادران به ویژه حضرت رضا (ع)، برادرزاده ی بزرگوارش امام جواد (ع).
شریعتی: ان شاءالله حضرت شفیع ما بشوند که با شفاعت او تمام شیعیان وارد بهشت می شوند و ان شاءالله توفیق زیارتش نصیب ما بشود ان شاءالله. اگر فردا توفیقی باشد از قم به شما سلام خواهیم کرد با حضور حاج آقای تراشیون در شبستان بزرگ امام خمینی منتظر قدوم نورانی شما هستیم. دوستانی که مشرف نمی شوند یا به هر دلیلی نمی توانند بیایند، ان شاءالله دعاگو و نایب الزیاره شان خواهیم بود و مثل همیشه آن ها را در ثواب زیارتمان سهیم و شریک خواهیم کرد. ما هفته گذشته بحثی را با حاج آقای کاشانی آغاز کردیم، از دوران امامت امام مجتبی کریم اهل بیت (ع) و عصر حکومت بنی امیه. امروز هم ان شاءالله این بحث را ادامه خواهیم داد. بعد از تلاوت قرآن هم راجع به شخصیت نورانی حضرت معصومه ایشان فرمایشاتی را خواهند داشت که با دل و جان خواهیم شنید.
حجت الاسلام کاشانی: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ». هفته گذشته عرض کردیم محضر شما و عزیزان که جریان بنی امیه به خاطر این که حکومتش دوام پیدا کند مجبور بود چند استراتژی را همزمان طی کند. نسبت به امیرالمومنین چون می دیدند که خودشان وارثان گذشته هستند و اما علی بن ابی طالب رفتاری نه چنین داشته است، نمی توانستند او را تبلیغ کنند، ترویج کنند، چون که مردم این حکومت را نه از این اشخاص قبول می کردند و نه این چنین رفتارهایی را از این حکومت می پذیرفتند. لذا مجبور شدند برای این که حکومت را به دست بیاورند و حفظ کنند اولاً، ثانیاً بغضی که نسبت به اهل بیت مخصوصاً امیرالمومنین داشتند بیشتر انگیزه شد برای این که امیرالمومنین تخریب بشود. جنگ طلب معرفی بشود، مثال هایی هم قبلاً عرض کرده بودیم و هم هفته گذشته عرض کردیم. یک رفتار با امیرالمومنین داشتند لذا به امیرالمومنین نسبت مثلاً خون خلیفه قبل از امیرالمومنین را دادند برای این که خلاصه بهانه جنگ و نبرد و خونریزی و خشونت و دوست داشته اسم فرزندانش جنگ باشد و امثال این ها را اشاراتی کردیم. از این طرف وقتی به امام حسن (ع) رسیدند نمی توانستند دیگر با ماجرای خون خلیفه قبل از امیرالمومنین با امام حسن هم بجنگند. گرچه رشهاتی از این کینه و نفرت ماند تا روزی که می خواستند امام حسن (ع) را دفن کنند 10 سال بعد از شروع امامتشان، آن جا باز اجازه ندادند که امام حسن مجتبی کنار پیغمبر دفن بشود. یعنی کینه ها بود اما جامعه نمی پذیرفت که بخواهند بگویند که یک بار با علی بن ابی طالب (ع) جنگیدیم، یک بار هم با امام حسن جنگیدیم. چند بار جنگیدی، چقدر باید خون ریخته شود به خاطر ادعای یک اتهام. این قدر بولد ندارد.
شریعتی: ضمن این که بعضی از اصحاب هم بودند در آن دوران و امام مجتبی هم جزو پنج تن بودند. یک ملاحظات این جوری هم بود.
حجت الاسلام کاشانی: بله. شخصیت امام حسن مجتبی مهم است، از طرفی می دیدند یک راه بهتری می توانند بروند و آن هم این است که امام حسن (ع) را مقابل امیرالمومنین قرار بدهند. این جوری در واقع یک تیر و دو نشان بود. گوشه هایی را عرض کردیم، این مسیر را آرام آرام ادامه می دهیم. یک سوالی فقط این جا فعلاً ممکن است در ذهن عزیزان باشد مطرح می کنم که به نظر خودم این نقطه عطف بحث ما راجع به حضرت مجتبی (ع) است. ممکن است یک عزیزی بگوید این مباحث تاریخ نگاری به ما چه ربطی دارد، یک بحث تخصصی است یا کسی خیلی علاقمند باشد برود دنبال کند. برای عموم علاقمندان امام حسن(ع) چه عایدی این بحث دارد. این رفتارهایی که عرض می کنیم، نسبت هایی که به امام حسن (ع) دادند، دروغ هایی که بستند، مقابل سازی هایی که در برابر امیرالمومنین ایجاد کردند، این در واقع گوشه ای از رفتار معاویه و بنی امیه در زمان خود امام حسن است. اما می خواهیم تحلیل کنیم که چه شد که لشکر امام حسن (ع) شش ماهه پاچید. همین اتفاقی که می گوییم در تاریخ افتاد اول به صورت فیزیکی در عصر واقع آن جامعه رخ داد، این ها را درگیر کردند، شک را در اذعان برانگیختند، همه را به هم دچار شک و تردید کردند که بتوانند با امام حسن درگیر بشوند. یعنی این چیزی که تاریخ ثبت کرده است که ما بسیاری از این را تاریخ متاثر از بنی امیه می بینیم گوشه ای از آن چیزی است که رخ داده است. حالا جلوتر عرض خواهم کرد.
شریعتی: یعنی در واقع در یک کلام منشا غربت امام مجتبی کجاست.
حجت الاسلام کاشانی: دقیقاً. در واقع می خواهیم ببینیم چه شد که یاران امام حسن مثلاً مثل عبیدالله بن عباس این ها با چه بهانه ای، نمی توانستند بروند به مردم بگویند پول زیادی دادند ما هم پیش معاویه رفتیم. این نفرت ابدی می آورد. وقتی که مثلاً یک بزرگی، یک شخصیتی، یک بزرگ زاده ای، با یک میلیون درهم خودش را می برد به معاویه تسلیم می کرد در مکه و مدینه که آمده دیگر جا نداشت. بعد هم این ها زمانی نبود که مثل الان باشد یک نفر مثلاً یک دزدی بکند به یک کشور دیگر فرار کند. این شام و مکه و مدینه ارتباط با هم داشتند. مردم به این ها می گفتند تو چگونه دزدی کردی باید یک توجیهی می کرد. این ها چه توجیهی می کردند که خودشان را به معاویه می فروختند، چگونه لشکر حضرت را تضعیف می کردند. این یک تحلیل بسیار مهمی است که در پس این مباحث تاریخ نگاری ما می خواهیم به آن حقیقت برسیم نه این که قرن 3 مورخان چه کردند. این برای ما فرع است به نسبت آن اصل. لذا بحث را از کتاب تاریخ طبری شروع کردیم. البته الان خیلی کتاب جلوی دستمان است ولی می خواهیم خیلی تمرکز عزیزان به هم نخورد، قدم قدم پیش برویم، چون بحث حساسیت های مختلفی دارد. هفته گذشته من به این جا عرضم را رساندم که از بعضی از شاگردان و شیعیان امیرالمومنین یک اتهام سنگین به معاویه است. مثلاً ابوالاسود دؤلی که از یاران امیرالمومنین است وقتی امیرالمومنین شهید شد دارد خط را نشان می دهد که بحث را روی خوارج صرفاً نبرید. یک مطلب این است. گفت: «اَلا اَبلِغ معاویَةً بن حَربٍ فَلا قَرتُ عَیُون الشامتینا» به معاویه بگویید که کسانی که ما را شماتت می کنند چشمشان روشن مباد. «اَفِي شَهرٍ الصیامِ فَجَعتُمونا بِخَیرِ النَّاسِ طَرا اَجمَعینا؟» در ماه صیام، ماه رمضان، ما را عزادار برترین مردم کردید. «قَتَلتُم خَیرَ مَن رَکَبَ المَطایا» شما کشتید برترین انسان روی زمین را. یعنی شاگرد برجسته امیرالمومنین اتهام قتل امیرالمومنین را به معاویه منسوب می کند همان جور که ما قتل سیدالشهدا (ع) را بگوییم یزید. یزید که مباشر نیست، کربلا نبوده است، ولی او عامل اصلی است. ابوالاسود هم معاویه را مقصر می داند. یعنی در واقع مدیریت کرده است خارجی سبک مغزِ سبک سرِ ساده اندیشِ بیچاره به تمام معنا، این عامل بشود. این فضاها نشان می دهد که حرف های زیادی است. در همین ایام گزارش هایی است که بعضی از همسران پیغمبر شادمانی کردند برای شهادت امیرالمومنین. یعنی دو دستگی بین همسران بود، بعضی خیلی ابراز گریه و ناراحتی و عزاداری و برخی هم متاسفانه حتی مژدگانی دادند به خبر رسان ها. در این فضا امام حسن (ع) یک سخنرانی کرد که آن سخنرانی را تقریباً همه منابع ذکر کردند و سعی کرد جریان بنی امیه بگوید امیرالمومنین هیچ وصیتی نکرده است، اصلاً گفته است هر جور خودتان صلاح می دانید. این ها را جلسه پیش گفتیم. حضرت در آن سخنرانی شان مقام اهل بیت را یک مقدار تقویت کردند که هر چقدر نویسندگان خواستند سانسورکنند باز اقل آن نقل شده است. مثلاً حضرت دارد که با لباس مشکی سخنرانی کرد، شبی که روزش امیرالمومنین شهید شده بود و دفن شده بود. و فرمود که دیشب کسی را کشتید همه تان. همه دست داشتید، آن هایی که یاری هم نکردید دست داشتید. کما این که قرآن کریم در مورد ناقه صالح می فرماید: «قَعَقَرُوها فَدَمدَم عَلَیهِم رَبَّهُم بِذَنبِهِم فَسَوَّاهَا» یک نفر کشت آن شتر آیتی را که معجزه حضرت صالح بود، ولی خدا می فرماید «فَعَقَرُوها» کشتند همه شان.
شریعتی: یعنی شما هم که می نشینی تماشا می کنی، سکوت می کنی.
حجت الاسلام کاشانی: فتنه را می بینی، یا به جبهه حق نمی روی کمک کنی، شما دخیل هستید. هر جا عذابی نازل شده است ساکتان، همراهان، این ها هم همه هستند. در زیارت عاشورا داریم که: «وَ لَعَنَ اللهُ اُمَّةً قَتَلَتکُم بِالاَیدي وَ الالسُن» با زبان که نمی شود کشت. یعنی فتنه گری زبانی کردند. یا عده ای شما را کشتند، یک عده شنیدند، قلباً راضی بودند. این ها هم ملعون هستند، این ها هم در قتل شریک هستند. آن جا حضرت امام مجتبی فرمود دیشب کسی را از دست دادیم که احدی از گذشتگان از اول خلقت تا حالا، حالا حضرت رسول خارج است، به او نرسیده بود. بعد از او هم مثل او نخواهد آمد. بعد حضرت شروع به گریه کرد و شروع کرد راجع به مقامات اهل بیت سخن گفت. این خیلی حرف سنگینی بود و چون سخنرانی علنی بود، از فضای تقیه هم بیرون بود، همه ی گزارشگران، الان ارشاد شیخ مفید، تاریخ طبری، مصابیح که برای یک شخصیت زیدی است، خیلی جاها نقل کردند.
شریعتی: همه آوردند، با جزئیات.
حجت الاسلام کاشانی: بله. هر جایی یک قدری از این را سعی کردند ننویسند آن جایی که برایشان ضرر داشته است. مثلاً این روایت در منابع روایی آمده است، یک قید زدند. مثلا «لَقَد فارِغَکُم بِالاَمسِ رَجُلٌ لایَصدُقُ اَوَّلُونَ بِالعِلم» کسی از گذشتگان در علم از او پیشی نگرفته بود. یعنی خواسته بود از آن حالت مطلق، از همه چیز از او پیشی نگرفته بود، باز هم فرق نمی کند. در علم از او پیشی نگرفته بود یعنی اعلم تاریخ بوده است. لذا به دست انداز افتادند که آن را چه کار کنند. حضرت آن جا سخنرانی کرد و بعد گریه فرمود، راجع به خودش صحبت کرد «مَن عَرَفَني فقَد عَرَفَني» هر کسی من را می شناسد می شناسد، نمی شناسد من از آن کسانی هستم که آیه تطهیر در مورد من نازل شده است. یعنی فکر نکنید آمدید بیعت کردید یک روز می روید با یک نفر بیعت می کنید، فردا با من، پس فردا با معاویه. فکر می کنید من را در این سطح می بینید. من از اهل آیه تطهیر هستم. عزادار کسی نیستم که شما صرفاً بیعت کرده باشید، کسی که در طول تاریخ مثل نداشته است. این استراتژی حضرت را نشان می دهد. این را داریم، و بعد حضرت شروع کرد بخشی از حقوق نظامیان را افزایش داد. فرمود هر جایی که جاسوسان معاویه را می بینید حکم این ها اعدام است برای این که این ها فتنه ای که می کنند هزاران هزار نفر را می کشتند، گزارش هایی رسیده است که نقل شده است مثلاً دو نفری که از طرف معاویه این سمت و آن سمت داشتند فتنه انگیزی می کردند دو نفر را با هم جنگ بیندازند یا این ها را دلسرد کنند یا نیروها را جدا کنند یا به سمت معاویه بخرند، دو نفر از این ها نقل شده است که اعدام شدند یعنی به عنوان کسانی که دارند فتنه می کنند که لشکر مسلمین شکست بخورد. حضرت شروع به کار کردن کرد. آمدند بیعت کنند گفتند آقا به شرطی با شما بیعت می کنیم. به چه شرطی بیعت می کنید؟ گفتند ما به این شرط بیعت می کنیم که شما حتماً با معاویه بجنگید. حالا من راجع به طیف های مردم کوفه عرض خواهم کرد که چه طیف هایی بودند. حضرت فرمود نه، من امام مسلمین هستم، با شرط بیعت قبول نمی کنم. خوب دقت کنید که بعداً بگویم جریان معاویه این را چگونه عوض کرد. حضرت فرموند من امام هستم، اگر جنگ کنم باید همراه باشید، صلح کنم باید همراه باشید، بنشینم باید همراه باشید، قیام کنم باید همراه باشید.
شریعتی: شما باید تابع باشید، شما برای من شرط نمی توانید بگذارید.
حجت الاسلام کاشانی: در ادامه خوارج اول گفتند ما بیعت نمی کنیم. ولی دیدند همه مردم بیعت کردند، حضرت مجتبی (ع) یک دو ماهی آماده شد که لشکرش را فراهم کند، خواست اقدام کند خوارج دشمن شماره یک شان معاویه و بنی امیه بود. حس شکستی هم داشتند که سر دعوایی که ما کردیم و نهروان راه افتاده بود و یاران علی بن ابی طالب را کشتیم و او هم آمد جنگید و ما الکی با هم جنگیدیم یک حس پشیمانی هم داشتند. قبلاً اگر خاطر شریفتان باشد عرض می کردیم که خوارج خیلی تردیدی بودند، حتی رئیسشان می گفتند که این فلانی کشته شد رفت بهشت گفت نمی دانم بهشت هستم یا جهنم. تردید می کردند. می گفتند یک کاری کردیم با خودمان جنگیدیم، جنگ داخلی شد، معاویه آن جا قدر قدرت ماند. دیدند امام حسن(ع) آماده ساز و برگ نظامی است و خلاصه آهنگ ساز و برگ نظامی دارد آمدند بیعت کردند بی شک که همراه بشوند. همین را در مصادر گفتند که امام حسن (ع)، می خواهم تفاوتش را ببینید. آن زمان می خواهند تردید در دل ها بیندازند. ما الان می خواهند در جامعه تردید بیاندازند چه می گویند؟ خبرها این است که قرار است فلان چیز گران بشود. این قرار است فلان چیز گران بشود، قرار است فلان چیز گران بشود، دیگر هر مسئولی حرف بزند مخصوصاً اگر مردم قبل از آن سابقه دروغگویی از بعضی قبلی ها داشته باشند چپ چپ نگاه می کنند، به این راحتی باور نمی کنند، شک می کنند، می گویند نکند ما گول بخوریم، نکند پشت پرده خبری است؛ یعنی فتنه گری. جریان بنی امیه و آن نفوذی ها رفتند گفتند قرار نیست بجنگد، برای همین هم است که می گوید با من بدون شرط بیعت کنید، چه جنگ کردم چه صلح. این مقدمه زمینه سازی واگذاری است.
شریعتی: واگذاری یعنی چه؟
حجت الاسلام کاشانی: می خواهد حکومت را به معاویه واگذار کند.
شریعتی: یعنی صلح کند؟
حجت الاسلام کاشانی: بله. یعنی در واقع اصل حکومت را بدهد. این صلحی است که در واقع خودش را کنار بکشد با این که بیشتر جهان اسلام دست امام حسن است. این مباحث تاریخ نگاری در واقع آینه و بازتاب گوشه ای از فتنه گری هایی است که در آن عصر به گوش مردم می خورد، روزنامه ها فرض کنید نوشتند، حالا آن ها دست ما رسیده است. این که ما می گوییم خیلی به حضرت ظلم شده است این مطالب بازتاب آن چیزهایی است که در جامعه می گفتند، که مثلاً فرض بفرمایید که خیلی حسن بن علی مایل به جنگ نیست، دنبال یک بهانه ای است که آبرومندانه حکومت را تحویل بدهد. این سمت و آن سمت می گفتند حواستان جمع باشد. فرمانده ها اگر این را باور کنند چه می شود؟ تزلزل پیدا می کنند. نکند که یک وقتی ما برویم جنگی کنیم چهار نفر از نزدیکان معاویه را بکشیم، بعد امام حسن برود صلح کند، ما این وسط مجرم بشویم. اگر یک کشوری دادگاه مجرمان جرایم خطرناک را کاری نداشته باشد، دیگر نیروی انتظامی آن کشور هم جرئت نمی کند درگیر بشود بگوید من این را می گیرم، شخصیت های نیروهایم لو می رود. بالاخره کلانتری هر کشوری باشد در آن محل است. بعد می رویم دادگاه، دادگاه طرف را محاکمه می کند، تبرئه می کند بیرون می آید، بعد با تیمش سراغ من می آید. یعنی اگر پیوستار نباشد تصمیمات حکومتی در ذهن مخاطبین، دیگر آن وقت آن یکی مامور هم کارش را انجام نمی دهد. یعنی با این تردیدهایی که جریان بنی امیه در ذهن ها ایجاد می کرد که من حالا راجع به طیف مردم کوفه عرض خواهم کرد، ذهن ها هیجان و اضطراب ایجاد می شد.
شریعتی: یعنی هیچ کس تکلیفش با خودش معلوم نبود.
حجت الاسلام کاشانی: به امام حسن (ع) هم اعتماد نداشتند. این از آن خسارت های برای انحراف بعد از پیغمبر است. اگر بعد از پیغمبر اکرم می دانستند امیرالمومنین، امام حسن (ع)، این ها چه شخصیت هایی دارند؟ اگر سخن می گوید آسمان به زمین بیاید زمین به آسمان برود حرفشان دو تا نمی شود، خلاف نمی گویند، این جوری نیست که به خاطر منافعی دست روی بعضی امور بگذارند یا مثلاً عقب نشینی کنند. باور نمی کردند. فکر می کردند که مثل خودشان هستند، چون خودشان خط قرمزهایشان به راحتی با یک کیسه طلا جابجا می شد. در مذاکراتشان اگر مسائل مهمی داشتند یا قراردادهایشان اگر یک جایی منفعت شخصی می دیدند به خاندان و خانواده خیانت می کردند. اشعث مثلاً یک جریانی در آن سال های اولیه بعد از عروج رسول خدا داشت. به این ها می گفتند جریان مرتدین، با قبیله اش جدا شدند با خلیفه اول درگیر شدند. خودش جزو سردمداران درگیری بود. بعد با جریان خلافت که بست و فروخت و راه ورودی را نشان داد و آمدند همه مردم را کشتند و خودش نجات پیدا کرد. راحت خیانت می کرد. آدمی که راحت خیانت می کند به کسی اعتماد ندارد. مردی که چشمش ناپاک است به همسرش دائم شک می کند چون چشم خودش خیانت می کند احتمال می دهد بقیه هم همین طوری هستند. آدمی که خیلی چشم پاک است به همین راحتی ها شک نمی کند. یک نفر وقتی می گوید این کار را کردم قبول می کند چون به خودش نگاه می کند. معمولاً بدبینی ها، سوء ظن ها، مال خرابی باطن است. یعنی این ها نمی توانستند باور کنند امام حسن را وقتی می فرمود که دارم می روم به جنگ با معاویه ولی شما باید با من به عنوان امام مسلمین بیعت کنید. آن هایی می گفتند ببین این دارد زمینه سازی می کند. امام حسن (ع) هم نمی خواهد. چرا امام حسن (ع) نمی فرمود باشد به جنگ می رویم؟ ممکن است امام حسن (ع) یک جا صلاح بداند جنگ متوقف بشود. مثلاً یک جایی تصمیمی بگیرد. امیرالمومنین وقتی آب را را معاویه گرفت و آب به حضرت نداد، حضرت لشکری فرستاد آب را آزاد کردند. اگر قرار بود مردم می گفت باید به حرف ما عمل کنی، شما آب به معاویه و یارانش نده. امیرالمومنین که امام است فرمود نه، ما به حیوانات هم آب می دهیم، آب را ما از دشمنمان هم قطع نمی کنیم. یعنی امام است که باید تصمیم بگیرد، اگر قرار باشد امام مامون بشود که معنا پیدا نمی کند. لذا حضرت برای این که انحراف ایجاد نشود می دانست که در جامعه فتنه می شود ولی کوتاه نمی آمد. این هیجانات بود تا شروع کردند به فنته انگیزی این طرف و آن طرف. مثلاً یک گزارش را می خوانم. آن چه در تاریخ آمده است از گزارشگرانی است که به این ها وعّاظ سلاطین بنی امیه، آخوندهای درباری اموی، حتی عذر می خواهم در اصطلاحی دستمال امرای بنی امیه به شخصی گفتند، «مَندیلُ الاُمَرا» گفتند. بعضی از علمای غیر شیعه سلام به ذرین می کردند یا جواب سلامش را نمی دادند. می گفت جواب سلام را بده، می گفت مندیل امرا است، دستمال است. یعنی چه؟ یعنی هر جا خرابکاری می کنند این می رود می پوشاند، این می خواهد تبرئه کند. تو باید حق را کمک کنی نه باطل را. «تَعاوَنُوا عَلَی البِرِّ وَ التَقوی لا تَعاوَنُوا عَلی الإثمِ وَ العُدوانِ». چرا در گناه بنی امیه و دشمنی و تجاوزشان شراکت می کنی. یکی از این گزارشگرانی که دروغ های عجیبی نسبت به امیرالمومنین از زبان او گزارش شده است زهری است. کسانی دیگر هم هستند، اگر رسیدم عرض می کنم. می خواهم فضا را ببینید تا برسم به مظلومیت حضرت. می گوید وقتی علی (ع) اواخر عمرش بود قیس بن سعد بن عباده قبلاً فرماندار مصر بود و یکی دو نفر دیگر را آماده کرد، این ها را فرستاد در مقدمه و پیشانی سپاه آماده شدند، امیرالمومنین آماده جنگ با معاویه بود که شهید شد. پس قیس پیش قراول سپاه است. بعد یاران وفادار حضرت که شرطة الخَمیس می گفتند که در تعدادشان اختلاف است، لشکر پیش مرگ امیرالمومنین، این ها هم با او بودند. فرمانده هم قیس است، به نقلی. این ها آماده بودند، امیرالمومنین شهید شد. امیرالمومنین که شهید شدند برگشتند که چه کار کنند اهل عراق با امام حسن (ع) بیعت کردند. نگاه کنید زهری می گوید. می گوید: «وَ کانَ الحَسَن لایَرَی القِتال» حسن هم دنبال جنگ نبود، می خواست یک جوری جنگ را تمام کند. غلط می دید. حالا این چقدر غلط است که مثلاً فرض بفرمایید حضرت مجتبی در جنگ ها خودش حاضر بوده است، در تشجیع سربازان دخالت داشته است، در ترمیم سپاه آن جایی که شکست می خورده است، در انسجام و تراکم سپاه، ایجاد انگیزه، نقش موثرِ کامل است. هفته گذشته هم عرض کردیم. دنبال این هستند که بگویند بله، حسن بن علی دنبال این بود که یک جوری زمینه را برای صلح فراهم کند.
شریعتی: یعنی ایشان نسبت به کار پدرش هم ایمان نداشت.
حجت الاسلام کاشانی: بلکه منتقد بود.
شریعتی: این جا دوباره آمدند قرارش دادند.
حجت الاسلام کاشانی: دقیقاً. از طرفی امام حسن (ع) دارد می سنجد که این مردم چقدر همراه هستند. امام حسین (ع) وقتی مردم کوفه گفتند بیا این جا امام ما باش، حضرت فرمود من کلیت نظر شما را قبول دارم ولی مسلم را می فرستم ببیند شما راست می گویید یا نه. یعنی امام این جور نیست که فقط از علم باطنش استفاده کند، وظایف ظاهری اش را انجام می دهد. امام باید چه کار کند؟ امام باید بسنجد که این یاران و این لشکر همراه هستند یا نیستند. دلیل این را عرض خواهم کرد. پس فضای تردید جدی است. امام حسن (ع) در یک گزارشی که در ارشاد شیخ مفید است می گوید به این ها اطمینان نداشت چون شکاک در لشکر حضرت زیاد بود. کسانی که دنبال منفعت بودند زیاد بودند. لذا حضرت برای آزمایش این ها، برای امتحان این ها، دید که این ها شک کردند چون حضرت می خواهد تصمیم کلان بگیرد دوباره با این ها یک سخنرانی کرد در ساوات بعد از این که بخشی از مسیر را رفته بودند. آن جا دارد که: «لِتَمَیَّزَ لِذلکَ اَولیاءَهُ مِن اَعدائِهِم» می خواست ببیند دوست و دشمنش چه کسانی هستند، آیا این ها با معاویه هستند یا نه. لذا در سخنرانی اش فرمود که هر چه امام من شما را بررسی کردند دیدند چگونه هستید، اگر شما نافرمانی نکنید، اگر حرف من را کنار نزنید، من شما را به طریق هدایت می رسانم. اما اگر ببینم شما سست هستید من هم در تصمیماتم تجدید نظر می کنم. شیخ مفید می گوید که، این را از قول ابومخنف آورده است، می گوید می خواست بررسی کند که ببیند این ها الان خودشان را فاش می کنند یا نه، لو می دهند یا نه. اگر این ها خیلی آماده بودند، می گفتند که «هَیهاتُ مِنَّ الذِّلَة» آماده ایم، اگر دید این ها دارند همراهی می کنند حضرت دنبال این است که ببیند سکه های معاویه کجا اثر گذاشته است. همین مسیر را داشته باشید، خبر این حرف ها به پیش قراولان می رسد. یکی از پیش قراولان عبیدالله بن عباس است. عبیدالله بن عباس چگونه خود فروشی کند به معاویه؟ حداقل با این بهانه، یعنی اخباری که در جامعه مخابره می شد این است که حسن بن علی دارد کار را با معاویه می بندد. دوست داشته بنی امیه حتی بعدها بگوید امام حسن (ع) پیشنهاد دهنده بود، معاویه دنبال صلح نبود، او پیش قدم شد. که نعوذ بالله سستی کرده است. حالا فرمانده آن جلو عبیدالله بن عباس است. حالا واقعاً گول خورد عبیدالله یا بهانه اش بود که خودش را به معاویه برساند. معاویه برایش پیغام فرستاد که من با حسن بن علی بستم، با قیس بن سعد بن عباده هم بستم. در این وسط خلاصه خودت را آتش بیار معرکه نکن، کار تمام است. کار می رسد دست من، بعداً روسیاهی اش به زغال می ماند.
شریعتی: یک روز می رسد از این سمت مانده از آن سمت رانده.
حجت الاسلام کاشانی: حالا این بهانه ی عبیدالله بود، این توجیهش بود، واقعاً فریب خورد. یک روز قیس و عبیدالله با هم بودند. پیش قراول لشکر امام صبح بلند شدند دیدند عبیدالله نیست. رفت سراغ معاویه، با میلیون درهم، 500هزار نقد و 500 هزار هم بعد از ملحق شدن. خیلی عدد بزرگی است.
شریعتی: یعنی خرید.
حجت الاسلام کاشانی: بله. منتها این خریدن را سعی کردند بعداً بگوید که بله دید اوضاع خراب است. می خواهم چه عرض کنم؟ می خواهم بگویم دنبال این هستم که عزیزان را به لشکر امام حسن ببریم که همه مردد هستند، یک عده مومن با تقوا هستند، مشکوک هستند به همه چیز. آن هایی که مشکوک هستند خودشان استعداد خودفروشی، لابی گری، تبانی، رشوه گیری، دارند. آدمی که خودش راحت رشوه می گیرد احتمال این که دیگری هم رشوه بگیرد را زیاد می داند، اعتماد ندارد، همواره سوء ظن است. شما می دانید آدم یک اردو بخواهد برود یک تعداد همه به هم سوء ظن داشته باشند اصلاً هیچ. وای به حال یک جنگی که جانشان، مالشان، نوامیس شان، همه پشت سر همه تحت تاثیر است. صبح بلند شدند دیدند عبیدالله نیست. شما ببینید چه فضایی در این طرف ایجاد شده است.
شریعتی: الان فکر کنید ما تردید داریم، ضرورت مراجعه به امام.
حجت الاسلام کاشانی: خداخیرتان بدهد. می فرمایید ضرورت مراجعه به امام نه ضرورت مراجعه به عبیدالله بن عباس. اصلاً خسارت بزرگی که داریم که بعد از پیغمبر اکرم مقام... یک وقتی راجع به این مفصل صحبت کردیم که مقام امامت تبدیل شد به فقط حاکم بودن.
شریعتی: یعنی اگر اعتقاد به امام بود این ها می گفتند ما که تکلیفمان روشن است. ما دیگر اجتهاد نمی کنیم. این تردیدها کنار می رود.
حجت الاسلام کاشانی: دقیقاً همین طور است. حالا اگر رسیدم امروز نوشته بودم که راجع به اهمیت زیارت جامعه همین را بگویم. حالا فقط اشاره می کنم. در این تردیدها و شایعه ها کسی گم و گور نشود ما روایاتی داریم که بدانید شخصیت امام شما یک ویژگی هایی دارد که از این هیچ وقت کمتر نیست. مقام امامت اقل اش این است که گناه نمی کند، دروغ نمی گوید، رشوه نمی گیرد.
شریعتی: و تو تابع باش.
حجت الاسلام کاشانی: وقتی این جوری باشد تو اصلاً تابع می شوی ولی چون این ها از دست داده بودند، سقیفه امامت را از مردم گرفت و یک حاکمیت آمد. حاکمیتی هم که بالاخره چون منافع پول و حکومت و این ها آمد آدم ها ممکن است به راحتی...
شریعتی: این جا است که تردیدها و سوء ظن ها حاکم می شود.
حجت الاسلام کاشانی: یعنی اصلاً منشا تردیدها این است که به امام به عنوان امام نگاه نمی کردند. چون نگاه نمی کردند فکر می کردند شاید از خودمان باشد. حالا شما نگاه کنید چند وجهی ببینیم. از یک طرف عبیدالله ملحق شد. صبح این ها از خواب بلند شدند دیدند فرمانده برای نماز صبح نیست. قیس نماز صبح خواند. این روحیه پیش قراولان را نابود کرد. از آن طرف به سپاه امام این جوری خبر دادند، یعنی عقب تر هنوز امام ملحق نشده بود. گفتند عبیدالله ملحق شده است، قیس کشته شده است. حالا کشته نشده است، قیس تا 20 سال بعد هم کشته نشده است. ولی این در ذهن آمد که ما داریم با خودمان چه کار می کنیم، این مثلاً چقدر از مقاومت دم بزنیم، یعنی چه بجنگیم، این جنگ که جز زحمت و دردسر و بی پولی و کشتار و شکست برای ما ندارد. آن فتنه گرها هم شروع می کنند این سمت و آن سمت، این که عرض کردم دو نفر نقل شده است امام اعدام کرد، چون کل لشکر را آسیب می زدند. این ها ناگهان ماندند. تا خبر سلامتی قیس برسد یک اوضاعی ایجاد شد. فرمانده اصلی، عذر می خواهم از مرحوم شهید سلیمانی (ره). شما حساب کنید بلاتشبیه، برای این که فضا را عزیزان بدانند، مدافعان حرم در بوکمال درگیر هستند ناگهان بگویند نعوذ بالله شهید سلیمانی شهید نشده است مثلاً رفت با داعش بست. اصلاً چیزی از روحیه باقی نمی ماند. بعد هم بگویم، فرمانده لشکری که برای امام است آن هایی هم که دین دارند به یک چشم مقدسی نگاه می کنند. روحیه نابود شد. حالا شما شهید سلیمانی (ره) هر جا خطر بود و محاصره بود خودش را می رساند. این از نظر روحیه، بمب انرژی بود. حالا فرض کنید برعکس این را نقل کنند. بگویند عبیدالله که رفت، ما این جا داریم برای چندرغاز می جنگیم او یک میلیون درهم گرفت. این را داشته باشید. از آن طرف فرمانده بعدی هم که قیس است کشته شد. در یک جای دیگری یک وقت دیگری معاویه گفت قیس با من بسته است. یعنی از همین اخبار، همین اخبار شایعات توسط بنی امیه در کتب تاریخی آمده است. حالا ما با یک مجموعه ای از روایات درهم و برهم ضد و نقیض طرف هستیم. این روایات دروغین ضد و نقیض که در کتب تاریخی است ممکن است یکی بگوید این ها را دور بریزیم دیگر، به چه دردی می خورد. اثر این ها این است که ما ببینیم چه دروغ هایی زمان امام حسن (ع) گفته می شده است، بازتابش این ها است.
شریعتی: یعنی تازه وقتی این ها را کنار هم می گذاریم تازه می فهمیم چه دورانی است.
حجت الاسلام کاشانی: چرا مردم امام حسن را رها کردند. یک عده شکاک هستند، یک عده دنبال پول هستند. مومنین چه شدند؟ چرا مومنین به امام حسن بدبین شدند؟ چرا نعوذ بالله بعضی ها آمدند بی ادبی کردند مثلاً نسبت ذلت دادند؟ چون این ها گوششان به دهان رسانه های بیگانه ی معاویه بود. همین جور که امروز ممکن است یک جریان رسانه ای ماهواره، مجازی، هر چیزی، مردم مدیریت رسانه ای کند، معاویه دارد هجمه می کند و این مردم هم چون تکیه گاه ندارند، چون مراجعه به امام ندارند، به چه کسی تکیه کنند، به چه کسی که خودش را نفروشد. وقتی شما امام نداشته باشی بقیه هم مثل خودت می شوند.
شریعتی: می گویند تفرقه انداز حکومت کن.
حجت الاسلام کاشانی: این ها با همه چیز به تردید. از طرفی در این که باید با معاویه بجنگند هیچ شکی نداشتند، از طرفی می گفتند چرا حسن بن علی دارد جنگ می کند. لذا نعوذ بالله، حالا هفته آینده عرض می کنیم، در واقع محافظت حلقه یک امام، آن کسی که افسار مرکب امام را گرفته بود، نعوذ بالله گفته بود مشرک شدی یا حسن و خنجر به امام زد. یعنی کار به جایی رسید که دارد نعوذ بالله امام حسن دین فروشی می کند. یعنی این فضا را ببینید. حالا امام حسن (ع) دنبال تقویت لشکر است ولی این فضا باعث شده است که همه چیز به هم ریخته بشود. تا این جا بحث را نگه می داریم. این بحث را ان شاءالله هفته آینده ادامه می دهیم. گوشه ای از مظلومیت های امام حسن (ع) بود. اگر فقط نگاهشان به امام حسن (ع) این بود که سرور اهل بهشت است به او اعتماد می کردند مسئله این شکلی پیش نمی رفت.
شریعتی: خیلی از شما ممنون و متشکرم. ان شاءالله امام مجتبی، کریم اهل بیت، در سالروز وفات کریمه اهل بیت به ما یک عنایت و نظری بکنند و ان شاءالله هر چقدر می توانیم از غربت حضرات کم کنیم و این شناخت خیلی به ما کمک می کند. هفته ی کتاب و کتابخوانی است. گه گاهی با حاج آقا شوخی می کنیم، می گویم حاج آقا که این جا می آیند یک کتابخانه سیار هستند. چندین جلد کتاب و غرق در دنیای کتاب هستند. حالا دوستانی که اهل مطالعه هستند و می خواهند مطالعه بکنند امروز هم یک کتاب دیگری را خدمتشان معرفی خواهیم کرد با عنوان «امام علی (ع) و خلفا، نقدها و تمایزها» نوشته ی جناب آقای احمد اکبرپور. عزیزانی که می خواهند این کتاب را تهیه کنند هم می توانند به سایت ما و کانال ما در سروش و ایتا مراجعه کنند. اگر به هر دلیلی موفق نشدند می توانید برای ما پیامک ارسال کنید که عزیزان ان شاءالله با شما تماس خواهند گرفت. مشرف بشویم به ساحت نورانی قرآن کریم. عزیزانم تلاوت آیات را خواهند شنید. برمی گردیم در بخش دوم گفتگویمان هر چقدر فرصت باشد ان شاءالله راجع به شخصیت نورانی حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها با شما سخن خواهیم گفت. «اللهُمَّ صَلَّ عَلَی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم». صفحه356قرآن کریم
شریعتی: «اللهُمَّ صَلَّ عَلَی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم». فردا ان شاءالله از حرم حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها، شبستان بزرگ امام خمینی به شما سلام خواهیم کرد. خوشحال می شویم روی ماه شما را زیارت کنیم و ان شاءالله دعاگو و نایب الزیاره همه عزیزانمان خواهیم بود. حاج آقای کاشانی وقت در اختیار شماست و ان شاءالله از فضیلت حضرت معصومه بشنویم.
حجت الاسلام کاشانی: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ». فرزندان اهل بیت سلام علیهم اجمعین همه محترم هستند حتی با واسطه های فراوان مثل عزیزانی که سید هستند، سادات هستند، تاج سر ما هستند. افتخار می کنیم به همنشینی، همشهری بودن. عرض ادب می کنیم به خاطر این که به پیغمبر اکرم علاقه داریم و عشق می ورزیم، به منسوبین ایشان هم عشق می ورزیم. اما حضرت معصومه (س) نه این چنین محترم باشد، نه چون فرزند امام است محترم باشد. یعنی بعد از کربلا شاید با فضیلت ترین امامزاده بی واسطه که پدر بزرگوارش معصوم است، برادرش معصوم است، برادرزاده اش معصوم است، و امام است، شاید با فضیلت ترین یا احتیاط کنم قطعاً یکی از چند با فضیلت ترین فرد همه ی امامزاده های تاریخ است. روایات عجیبی هم راجع به حضرت ما داریم. یک نکته اول عرض کنم که بعضی ها می گفتند جمهوری اسلامی آمد سر مدافعان حرم حضرت زینب را تبلیغات کرد برای این که نیاز داشت. خیلی حرف سستی است. شخصیت حضرت زینب سلام الله علیها قبل از این که انقلاب بخواهد صورت بگیرد جایگاه مشخصی داشت. خیلی به اسلام ممکن است اتهام بزند یا رفتار ما باعث بشود بدبینی ایجاد کند که این اتهامات را دیگران باور کنند که اسلام نسبت به زن ها احترامی قائل نیست. شما ببینید ما به حضرت زهرا (س) چنان ابراز ارادت می کنیم که به هیچ وجه از ائمه معصومین حداقل کمتر نیست. حضرت زینب (س) را بعد از سیدالشهدا در کربلا، حضرت سجاد با هیچ شهیدی در کربلا قابل قیاس نمی دانیم. نفر سوم هم حضرت معصومه (س) است. یعنی جایگاه حیرت انگیز دارند. حالا حرف این جا زیاد است. این که در حوزه علمیه ای که شیخ طوسی بنا کرده است، هزار سال سابقه داشته کنار مضجع امیرالمومنین (ع)، یک بی بی پیدا بشود که کنار مضجع او حوزه علمیه چنان رشد کند که بشود رقیب نجف. به این راحتی نیست. چرا مشهد این طوری نشد. مگر مقام حضرت رضا کمتر است. این جوری نیست که ما خیال کنیم هر جا امامی بدن مبارکش دفن است. چرا کربلا چنین نشد. فکر نکنیم که هر جا امامی بدن مبارکش دفن است آن جا راحت می شود مرکز دین بشود.
شریعتی: به تعبیر حاج آقای میرباقری، همان گونه که امام رضا با یک ماموریت خاص آمدند حضرت معصومه هم با یک ماموریتی آمدند به قم.
حجت الاسلام کاشانی: حتماً همین طور است. اصلاً انگیزه پیدا کردند مردم که به قم سفر کنند و آن جا مرکز تشیع بشود. من خیلی مختصر می خواهم حرف بزنم. حدود 160-150 سال بار تمام معارف اهل بیت روی دوش مردم کوفه بود که کنار امیرالمومنین و بعد از آن بیش از 100 سال آن ابتدا بار تمام تشیع به دوش مردم قم بود و این به برکت وجود حضرت معصومه (س) است. حالا یکی از روایات که راجع به حضرت است و همه هم شنیدند یک دقیقه ای می خواهم راجع به آن عرض کنم.
شریعتی: 2-3 دقیقه فرصت داریم، نگران نباشید.
حجت الاسلام کاشانی: هم از امام جواد (ع) روایت داریم، هم از امام رضا داریم، از ائمه دیگر هم داریم. به سند صحیح هم روایت داریم. یعنی فقیه می تواند فتوا دهد، حکم صادر کند، نه این که صرفاً نقل شده است. یعنی شما می توانید با خیال راحت به امام معصوم این کلام را نسبت بدهی. هر کسی او را زیارت کند، بهشت بر او واجب می شود. خدا که اهل پارتی بازی نیست که مثلاً به یک کاشانی نالایقِ با هزار جور مشکل بگوید این کار را کردی تو ِناپاک پیش پاکان برو. این خیلی نگاه سخیفی است. وقتی بهشت برای زائر او واجب می شود یعنی زیارت او، حضور در محضر او، چنان قدرت پاک کنندگی و رشد و سیر دارد که شما اگر مانع ایجاد نکنی، اگر بعداً اعمالت را نابود نکنی، شما که می گویم خودم را عرض می کنم جسارت نباشد، شما اقتضای بهشتی بودن پیدا می کنید. چطور یک نفر بهشتی می شود؟ پاک است، پاکدامن است، کسی زیارت حضرت معصومه (س) برود این قدر خاصیت دارد در مدار مغناطیس وجود حضرت قرار گرفتن و چون شایسته می شود «وَجَبَ لَهُ الجَنَّة»، نه این که این جا پارتی بازی است.
شریعتی: شایستگی ایجاد می شود.
حجت الاسلام کاشانی: یعنی آن جا کیمیاگری صورت می گیرد، به شرط این که کسی مانع ایجاد نکند و این ها را از دست ندهد. در روایت دیگری عجیب است که می فرماید اگر کسی زیارت آن بانوی بی نظیر مشرف بشود و او را بشناسد.
شریعتی: «عارِفاً بِحَقِها».
حجت الاسلام کاشانی: این «عارِفاً بِحَقِها» یعنی چه؟ یعنی چه چیزی را بداند؟ مگر امام معصوم است؟ چه جایگاهی دارد که ما باید او را بشناسیم که همچین مقامی برسیم؟ یعنی نگاه می کنیم می بینیم ما جای دیگر به راحتی از این چیزها نداریم. یک نکته دیگر عرض کنم که من خودم موقع زیارت این جوری زیارت می کنم. عزیزان هم اگر دوست داشتند. در زیارت ایشان است که بالای سر ایشان رو به قبله، برای همین بعضی ها عقب می ایستند، بعضی ها هم نزدیک قبر مبارکشان یک مقدار سمت راست متمایل می شوند، آن جا سلام می دهیم. سلام که می دهیم به انبیا که سلام می دهیم سلام در حالت غیاب کانه می دهیم.
شریعتی: کانه حضرت آن جا حاضر هستند.
حجت الاسلام کاشانی: بله. یعنی آن جا مکانی است برای زیارت پیغمبر. عظمت را ببینید. «السَّلامُ عَلَیکَ یا اَمیرَالمُومِنین، السَّلامُ عَلَیکِ یا فاطِمَةُ سَیِدَةُ نِساءِ العالَمین».یعنی اگر شما دلتان برای بقیع تنگ شده است، دلتان برای امام رضا تنگ شده است، دلتان برای کربلا تنگ شده است، اگر دستتان به قم می رسد آن جا واقعاً بروید و اهل بیت را زیارت کنید. بله زیارت از دور می شود ولی از این تفاوت غیاب و شهودی که در این جا هست معلوم است که خاصیتی که آن قبر مبارک دارد، اتصال دهنده ما به روح مطهر همه ی معصومین است. سلام و درود خدا به حضرت معصومه سلام الله علیه.
شریعتی: خیلی از شما ممنون و متشکرم حاج آقای کاشانی. خیلی سپاسگزارم. پس قرارمان فردا ان شاءالله حرم کریمه اهل بیت حضرت فاطمه معصومه، شبستان بزرگ امام خمینی. از همین جا مرغ دلمان را راهی قم بکنیم و به حضرت معصومه سلام بدهیم