حجت الاسلام قرائتی: اعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم/ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ جلسه قبل بحث این بود که دین روی عاطفه خیلی سرمایه گذاری کرده است که بین جامعه محبت باشد. الان تلفن همراه را داریم ولی رابطه نیست. تلفن وسیله رابطه است، وسیله اش را داریم ولی خود رابطه نیست. چند تا خواهر و برادر همه تلفن دارند اما گاهی بعضی هایشان با هم قهر هستند. چه فایده دارد. حدیث داریم سه تا چیز قیامت شکایت می کنند: مسجدی که در آن نماز نمی خوانند روز قیامت شکایت می کند این همسایه من بود ولی پایش را در مسجد نگذاشت، قرآنی که تلاوت نمی شود، عالمی که از او سوال نمی شود. عالمی که هیچ کس تلفن این عالم را ندارد. حالا مسئله عاطفه نباید بگوییم چون دنیا، دنیای علم است و دانشجو زیاد شده است و لیسانس و فوق لیسانس است. حضرت دید یک کسی ساختمان بلندی می سازد، آمد به بالای ساختمان نگاه کرد گفت: «رَفعَ الطین وَضَعَ الدّین» طین ها را بالا برده است، یعنی آجر و خشت، ولی دین را پایین آورده است. راجع به عاطفه داشتیم که این عاطفه را باید حفظ کرد. گاهی آدم می رود کارهای عاطفی کند از یک کارهایی عقب می ماند فکر می کند ضرر کرد است. عده ای به مکه رفتند. به یک نفر گفتند بنشین محفاظ کفش ها باش. باقی رفتند دور مکه طواف کنند. حضرت فرمود آن کسی که پای کفش ها نشسته است و از آن ها حفاظت می کند، ثوابش مثل کسی است که طواف می کند. خیلی مهم است. ثواب کسی که از کفش ها مراقبت می کند در مقابل کسانی که طواف می کنند کمتر نیست. این یعنی چه؟ یعنی گاهی وقت ها انسان می گوید بروم صله رحم، بروم چه کنم، عقب می مانم. آقای بروجردی رحمه الله علیه 50-60 سال پیش از دنیا رفت، ایشان استاد مراجع فعلی بود. یعنی تمام مراجع فعلی تقریباً شاگرد آقای بروجردی بودند. سالی یک روز نصیحت می کرد، باقی اش درس اصول و درس فلسفی بود. ولی در آستانه رمضان یا محرم که طلبه ها می خواهند در ایران پخش بشوند. آقای امامی کاشانی می گفت. می گفت آن روزی که آقا درس غیر فقه می گفت که بنا بود من بیایم ببینم آقا چه می گوید به دلیلی به درس نرسیدم. آخر جلسه رسیدم ازآقای مشکینی پرسیدم آقای بروجردی امروز چه گفت. کسی که استاد مراجع است و سالی یک بار حرف می زند خیلی باید حرفش مهم باشد. آقای مشکینی گفت آقای بروجردی امروز بحثش این بود تمام آیات و روایات برای این است که به مردم بگویید. علمی که فقط بنویسی و پژوهش کنی و در کتابخانه باشد و در وزارت علوم باشد. اگر علم به درد مردم نخورد آن ثواب علم برای این علم نیست که به درد نخورد، برای این علم است که به درد بخورد. یعنی باید یک چیزی که بلدی بگویی. وقتی هم می خواهی بگویی وقت می گیرد؛ عمرم تلف شد و... . بالاخره باید دیدنش رفت عیادت کرد مریض شد که شد. رفتی عیادت از کارت عقب ماندی. می گوید مهم نیست، دل این را جذب کن از کارت مهم تر است. این یک خاطره از آقای بروجردی بود. آیت الله سبحانی شاگرد مخصوص امام بود، یعنی درس امام را ایشان تقریر کرده بود. می گفت یک بار آمده بود خانه امام، امام تنها زیر کرسی نشسته بود. من وارد شدم گفت بیا زیر کرسی. رفتم کنار امام زیر کرسی نشستم. لابد زمستان بوده است. گفتم آقا ما می رویم تبلیغ کنیم از تحقیق باز می مانیم. امام فرمود تحقیقی که به مردم نگویی چه فایده دارد، باز بمان.
تحقیق را باید بگویی. بنابر این گاهی وقت ها خواسته باشی عواطف و عاطفه را انجام دهی ممکن است یک جایی هم ضرر کنی، وقت صرف کنی. غصه نخور. مسئله دیگر تلاش برای حفظ دین است. حقوق برادری بود که گفتیم حقوق برادری گمشده اش را راهنمایی کنی، عطسه می کند تبریک بگویی، سلامش را پاسخ بدهی، به سخنان و گفته هایش احترام بگذاری، هدیه خوب برایش تهیه کنی، قسم می خورد قبول کنی نگویی دروغ می گویی، در حوادث او را تنها نگذاری. این ها ادامه بحث هفته قبل است. در این جلسه می خواهم بگویم این مسئله عواطف را باید پاسداری کرد، نگذاشت سرد بشود مثل زغالی که باید همواره باد زد. یک کسی آمد به زغال فروش گفت زغال کیلویی چند است. گفت مثلاً کیلویی فرض کنید 50 تومان، 100 تومان. زغال دو نفره می خواهی 50 تومان است، زغال یک نفره می خواهی دو برابر است. این بنده خدا گفت نفهمیدم زغال یک نفره و دو نفره چیست. گفت زغال یک نفره وقتی روشن شد روی قلیان گذاشتی خودش تا آخر می سوزد، گران است. زغال دو نفره یکی باید قلیان بکشد یکی هم تند تند باز بزند. یک لحظه باد را کنار می گذارد خاموش می شود. حالا خیلی از کمالات را باید همواره باد زد؛ مثل نماز، همواره بگوید: «حَیِّ عَلَی الصَلاة»، دو مرتبه عصر «حَیِّ عَلَی الصَلاة». چون انسان غافل می شود. مثل دست که با اشیا همواره تماس می گیرد و باید شست. هر وقتی که بخواهی غذا بخوری باید دست هایت را بشوری برای این که از وقت صبحانه تا وقت ظهر معلوم نیست دست هایت را به چند جا مالیدی. چون دست زود آلوده می شود زود به زود هم گفتند دستت را بشور. این مسئله عواطف را باید حفظ کرد. چیزهایی که دل سرد کننده است ممنوع. هر جا که علامت است من و شما همدیگر را دوست داریم. اگر عیب من را به شما بگویند، عیب من را به شما بگویند، دل سرد می شویم. سوء ظن دل سرد می کند؛ همدیگر را قبول داریم بعد نسبت به همدیگر سوء ظن پیدا می کنیم که این به نظرم فلان ریگ در کفشش است. شما به من، من به شما، این سوء ظن حرام است چون علاقه را کم می کند.
شریعتی: فیتیله عاطفه را پایین می کشد.
حجت الاسلام قرائتی: باید فضای عاطفی را همواره حفظ کرد. غیبت حرام است. همدیگر را دوست داریم، کسی می آید عیب شما را به من می گوید، عیب من را به شما می گوید، علاقه کم می شود. سوء ظن، تجسس، حرام است. وارسی می کنیم و ناخنک می زنیم ببینیم این چیست، این چیست. گاهی هم با ذکر خدا تحریک به گناه می کند. شما نزد من می آیی می گویی فلانی چنین و چنان کرده است. می گویم عجب، «لا الهَ الَّا الله». کلمه «لا الهَ الَّا الله» ذکر است ولی یعنی باقی اش را بگو ببینیم. «سُبحانَ الله»، عجب، «اللهُ اکَبَر»، پناه بر خدا. یعنی الفاظی می گوییم که پوست الفاظ کلمات خدا است ولی داخلش یعنی باقی اش را بگو بیاید، حالا که تا این جا گفتی باقی اش را هم بگو. این تمام چیزهایی که علاقه را کم می کند حرام است. و هر چه علاقه را زیاد می کند، مثل جواب سلام، صله رحم، عیادت بیمار، وام دادن، احوالپرسی، تلفن. هر چیزی که علاقه را زیاد می کند یا واجب است یا مستحب، هر چیزی که علاقه را کم می کند یا حرام است یا مکروه. وظیفه ما چیست؟ قرآن فرمود: اصلاح ذات البین. اگر دو نفر با هم قهر هستند یک کسی این ها را آشتی بدهد. گاهی هم ممکن است باید پول خرج کرد. دو نفر با هم دعوا داشتند، مفضل شاگرد امام صادق این ها را در کوچه دید که دعوا می کنند. وارسی کرد دید سر پول است، مسئله مادی است. گفت مشکلتان سر چه مبلغی است، گفت سر این مبلغ است. مبلغ را داد و گفت آشتی کنید و بروید. بعد مفضل گفت فکر نکنید این پول برای خودم بود. امام صادق (ع) مبلغی پول نزد من گذاشته است، گفته است اگر یک جایی دیدی دو نفر از شیعیان سر مسئله مادی با هم درگیر هستند از طرف من این پول را بده که این ها با هم دعوا نکنند. این کار را امام خمینی هم کرد. یک وقت یک دادستانی بنا بود برود، یک دادستانی جای او بیاید. این دو دادستانی که با هم بودند، من هم سومی بودم که دادستان نبود، آن جا رفته بودم. دیدم دادستان قدیمی به ایشان گفت امام یک پولی به من داده است گفته است یک جایی که می بینی گیر قانونی دارد و قانون راه را باز نمی کند ولی پول راه را باز می کند یک پولی بده حلش کن. و آن پول نزد من است، مبلغش هم خوب است، کسی هم جز خدا از جایش خبر ندارد. حالا من چون دیگر دادستان نیستم این پول را باید در اختیار شما بگذارم. این را هم امام صادق توسط مفضل انجام داد و هم امام خمینی توسط دادستان.
شریعتی: دل ها را به هم نزدیک می کند.
حجت الاسلام قرائتی: بعضی جاها اگر حرف بزنی فتنه می شود. اصلاً بعضی جاها می گوید قانون را بشکن که فتنه نشود. دو نمونه را بگویم. من دارم می میرم، وصیت می کنم به فلانی پول بدهید. اگر شما به وصیت من عمل کنید در خواهر و برادرها فتنه می شود. این جا می گوید ولو او وصیت کرده است وصیت را کنار بگذار فتنه نشود. مثلاً می گوید به این پنج تومان بدهید به آن دو تومان بدهید. اگر این کار را انجام دهیم تبعیض بین بچه ها است، بین بچه ها فتنه می شود.
شریعتی: تا آخر عمر این بچه ها از هم کینه به دل می گیرند.
حجت الاسلام قرائتی: بنابر این اگر به وصیت عمل کنی فتنه می شود، به وصیت عمل نکن. اگر سوگند خوردی، سوگندت را بشکن. یکی از اصحاب پیغمبر داماد گرفت، عروس و داماد با هم دعوا داشتند. گفت شما پدر عروس هستی برو آشتی بده. گفت قسم خوردم که در زندگی این ها دخالت نکنم. آیه نازل شد قسم خوردی دخالت نکنی، باید دخالت کنی، قسمت را بشکن. آیه ای که می خواهم آیه قرآن است. «لا تَجعَلُ الله عُرضَةً لِاَیمانِکُم» شما حق ندارید خدا را در معرض قرار دهید که چون قسم خوردم انجام ندهم. آشتی بدهید ولو قسم خورده باشید که هرگز دخالت نکنید. وصیت را بشکنید. به هر حال اصل برادری را باید پاسداری کرد. بین قبیله اوس و خزرج 120 سال درگیری و فتنه بود. دو تا قبیله عرب 120 سال با هم دعوا داشتند. پیغمبر بین این ها آشتی برقرار کرد. آشتی هم باید بین دل باشد، «اَلَفَ بَینَ قُلوب»، نه که همدیگر را ببوسی ولی کینه داشته باشیم. «اَلَفَ بَینَ قُلوب» یعنی دلت پاک باشد. به بخشش گفتند عفو و صفح. معنای عفو را می دانند چیست. صفح یعنی چه؟ صفحه. چرا به این صفحه می گویند؟ برای این که این را با یک اراده این چنین می کند، یعنی ورقه را برمی گرداند. کینه را برگرداند. سخت است، اجر دارد. این به تو سه تا ظلم کرده است، ده تا گناه کرده است. تو در عمرت گناه خدا را نکرده ای. می گوید تو این کم را ببخش، من همه را می بخشم. «وَالیَعفُوا وَ الیَصفَحُوا» همدیگر را ببخشند، «اَلا تُحِبُّون أَن یَغفِرَالله لَکُم». نگفته است «أَن یَغفِرَ الله بَعضَ ذُنُوبِکُم». کلش را می بخشد. «ذُنُوبَکُم» مطلق است، یعنی شامل همه می شود. من دو تا سیلی به شما زدم، شما ده تا سیلی من را ببخش. یعنی توجه داشته باشیم که خدا جبران می کند. اصلاً یکی از اسم ها خدا جبران است. در دعای نماز می گوییم: «وَ عَلَی الجُودِ وَ الجَبَرُوت». جود یعنی سخاوت، جبروت یعنی جبران می کند. یعنی اگر نداری به تو می دهد، اگر داری جبران می کند، کم را جبران می کند، سرخالی نمی گذارد. قرآن فرمود: «وَ الصُلحُ خِیرٌ» اصلاح ذات بین از همه نمازها و روزه های مستحبی ثوابش بیشتر است. افرادی هستند همه نمازهای نافله را می خوانند که مستحب است، روزه می گیرند، اما سال می آید و می رود در فامیلشان فتنه است یک بار این فتنه ها را نمی خوابانند. اشتباه می کنند. حدیث داریم اگر دو قبیله، دو نفر، فامیل و غیر فامیل، همسایه و غیرهمسایه، هر کس، اگر دو نفر قهر هستند شما یک برنامه ریختید این ها را آشتی دادید از همه نمازهای مستحبی و روزه های مستحبی ثوابش بیشتر است. دنبال رجب و شعبان نگرد که یک شب چقدر ثواب دارد. آن قهرها را آشتی بده از آن ثوابش بیشتر است. «وَ الصُلحُ خِیرٌ» آیه قرآن است. «اُدخُلُوا فِي السِّلمِ کَافَّةً» آیه قرآن است. «إن تُصلِحُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ اللهَ کَانَ غَفُوراً رَّحیماً».قرآن خیلی روایت داریم. دروغ از گناهان کبیره است، اما اگر شما یک دروغ بگویید دو نفر آشتی می کنند دروغ بگویید. گناه کبیره انجام دهد که این دو نفر آشتی کنند.
شریعتی: چقدر این آشتی مهم است.
حجت الاسلام قرائتی: خیلی. آشتی مهم است. «لکِن مٌصلِح» یعنی کسی می خواهد بین دو نفر را اصلاح کند دیگر دروغش بخشیده می شود. این هم آیه وصیت است. «فَمَن خافَ مِن مُوصِ جَنَفاً أؤ إثمًا فَأصلَح بَینَهُم فَلا إِثمِ عَلَیه» اگر کسی می داند به وصیت عمل کند فتنه می شود این جا وصیت را بشکند و گناهی هم ندارد. چطور می شود که انسان قهر می کند. یکی از عوامل قهر کردن این است که مسخره است. بسیاری از مسخره ها می گوید به من توهین کرد. این مهم است. «لایَسخَر قَومٌ مِن قَومِ» هیچ قومی قوم دیگر را مسخره نکند. «وَلا نِساءٌ مِن نِساء» زن ها هم همدیگر را مسخره نکنند. مسخره حرام است. بعضی گناهان را اگر آدم گناه کند و عذرخواهی کند خدا می بخشد. بعضی گناهان را می گوید گناه کردی اما عذرخواهی را نمی بخشم، اما پیغمبر دعا کند می بخشد. یک گناه داریم در قرآن که می گوید اگر پیغمبر هم دعا کند حتی 70 بار، اگر 70 بار ای پیغمبر در حق این دعا کنی نمی بخشم. مگر چه جنایتی کرده است. می گوید این مومنین را مسخره می کرد. «إِن تَستَغفِر لَهُم سَبعِینَ مَرَّةً» هفتاد بار پیغمبر در حق ما دعا کند بخشیده نمی شویم. چرا؟ برای این که مسخره کردیم. گناه مسخره خیلی مهم است. زینب کبری گفت شام بدتر از کربلا بود، کربلا روبروی چشمم برادرم را کشتند ولی در شام نیش زدند، مسخره کردند، تحقیر کردند. در جامعه هم خودمان می بینیم. مثلاً می بینیم دو نفر با هم دعوا می کنند بزن بزن است. وسط کتک کاری می گوید برو گمشو دزد. بعداً هم که کتک کاری را کنار می گذارند می گوید به من گفتی دزد. یعنی آن کلمه دزد قلبش را سوراخ کرده است ولی کتک کاری را فراموش کرده است. این مسئله را باید مواظب باشیم که همدیگر را تحقیر نکنیم، مسخره نکنیم. قرآن می گوید کسی که کسی را مسخره کند روزی را پیش می آوریم که او این را مسخره کند. سوره «وَیلُ لِلمُطَفِفین»، آخرش یک جمله دارد شنیدنی است. می گوید مومنین چهارتا متلک باشد بشنوند.اگر کسی مومنی را، مثلاً بلند می شود نماز بخواند به او می خندند، می رود در کتابخانه درس مطالعه کند لبخند می زنند، حجابش را نگاه می کنند به او متلک می گویند. چهارتا متلک را می گوید بشنوید، من هم این چهار متلک را به شما می گویم. سوره مطففین، آیات آخر«أنَّ الَّذِینَ أَجرَمُوا کَانُوا مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا یَضحَکُون»، «اَجرَمُوا» یعنی گنه کار، «اَجرَمُوا»ها به «آمَنُوا»ها می خندند. ممکن است به تو بخندند. «أنَّ الَّذِینَ أَجرَمُوا کَانُوا مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا یَضحَکُون». پس یکی «یَضحَکُون» می خندند. 2) «وَ إذَا مَرُّوا بِهِم» وقتی می آید از کنارت برود، «یَتَغَامُزُونَ» غمزه می آید. «وَ إذَا انقَلَبُوا إِلَی أَهلِهِمُ انقَلَبُوا فَکِهِینَ» وقتی برمی گردد سراغ باند خودشان برمی گردند جوک می گویند، شکلک درمیاورند. از آن سمت خیابان هم که از دور دیدند، «وَ إذَا رَأَؤهُم» از دور، «قَالُوا إنَّ هَؤلَاءِ لَضَالُّونَ» این ها امل هستند. «یَضحَکُون» به شما می خندند، «یَتَغَامُزُونَ» غمزه می آیند، «فَکِهِینَ» جوک می گویند، «لَضَالُّونَ» نسبت عقب گرد و انحراف به شما می دهند. ما مسلمان هستیم باید چهار تا متلک بشنویم، می گوید غصه نخور، یک روز هم تو او را مسخره می کنی. «فَالیَومَ» می آید روزی که «الَّذِینَ آمَنُوا مَن الکُفَّارِ یَضحَکُونَ» امروز «اَجرَمُوا»ها به «آمَنُوا»ها خندیند، آن روز «آمَنُوا»ها به «اَجرَمُوا»ها می خندند. منتها این کنار کوچه و خیابان است، آن «عَلَی الأَرائِکِ یَنظُرُونَ» در باغ های بهشت که نشسته اند مسخره می کنند. می گوید این بود ما را مسخره می کرد. مواظب باشیم مسخره نکنیم چون مسخره اثر روحی اش خیلی زیاد است، در دل ها می ماند حتی بعد از قرن ها. «لَا تَلمِزُوا أَنفُسَکُم». گاهی افراد به هم می رسند خودشان را تحقیر می کنند. قربانتان بروم، چاکرتم، مخلصتم. ولش کن. بنده ارادتمند شما هستم، حال شما خوب است. خیلی تملق می کنند. چون کسانی که خیلی تملق می کنند یک چیزی شان می شود. یک کسی می گفت من حرف که ساده بزنند می پذیرم، اما اگر ببینم خیلی روی حرفش اصرار دارد شک می کنم. اگر دیدم دارد قسم می خورد می فهمم دروغ می گوید. یعنی آدم هایی که خیلی می گویند مخلصیم یک جای کار می لنگد. افرادی هستند صورتشان را از ته اصلاح می کنند، یک مرتبه می بینی یک وجب روی صورتش ریخته است. تعادل باید باشد. هر چیزی اندازه دارد. ما باید مواظب باشیم که مسخره نکنیم. «لَا تَنَابَزُوا بِالأَلقَابِ» لقب به همدیگر ندهیم. نفتی، حالا نفت فروش است. خدایی نکرده بگوییم آشغالی. مومن است، مسلمان است، حالا شغلش این است که زباله ها را جمع می کند. این ها به گردن ما حق حیات دارند. یک هفته این ها اعتصاب کنند ما بدبخت می شویم، زباله های در شهرها جمع می شود. حق حیات به گردن ما دارند. دخترش را هم می بینند می گوید پدر تو همان است که آشغال جمع می کند. دخترش را در مدرسه تحقیر می کنند. خیلی بد است. این ها کارد بر قلب است. اثرش تا ابد می ماند. خدا قول داده است، حدیث داریم اگر کسی را خراب کردی نمی میری جز این که کسی تو را خراب می کند. حتی گاهی وقت ها عین همان بلا سر خودت می آید نه چیز دیگر. یک کسی نماز که می خواست بخواند در «وَلَضالین» وسوسه داشت. می گفت: «غَیرِ المَغضوبِ عَلَیهِم وَلَضا...» نمی توانست بگوید. یک کسی صف عقب بود او را مسخره کرد. خود این آقایی که وسوسه کرد به همان مبتلا شد.
شریعتی: یک روزی به خودت برمی گردد.
حجت الاسلام قرائتی: بله، این ها شوخی نیست. همین طوری که می گوید: «اُذکُرونی اَذکُرکُم» یاد من باشید یادتان می کنم، «إن تَنصُرُ الله تُنصُرکُم» کمک کنید شما را کمک می کند، «اَوفوا بِعَهدي أَوفِ بَعَهدِکُم» وفادار باشید وفادار هستم، همان طور هم می گوید اگر تحقیر کنی تحقیر می شوی، مسخره کنی مسخره می شوی. حالا تیزهوش هستی قبول شدی. حالا در بچه های فامیل پز نده. یک ماشین قشنگ قسمت تو شده است همواره در محل فقرا تاب می خوری با این ماشین که خودت را نشان بدهی. روی موتور نشسته ای چرخ جلو را بلند می کنی. یک زمانی موتورت خراب خواهد شد، یک زمانی اثر خواهد گذاشت. قرآن یک قصه ای از لقمان تعریف می کند. می گوید لقمان به پسرش گفت: «یَکون فِي صَخرَةِ» ریزترین کارها زیر سنگ کوه باشد، یا در آسمان باشد، یا در عمق دریا باشد، روز قیامت نازل می شود. حتی چیزهایی که باور نمی کردند بماند، این ماند. ما نمی دانیم قصه چه می شود.
شریعتی: و ما چقدر محتاجیم به این تذکرها و موعظه ها که یک وقت هایی خیلی ساده از کنار این ها رد می شویم.
حجت الاسلام قرائتی:در قرآن خیلی آیه داریم. گاهی بچه هایش را گفته است که من همه بچه هایم پسر هستند. یک وقت با تمام پسرهایت گشنگی می خوری و بدبخت می شوی. باز یک خاطره یادم افتاد. خانمی بود پسر دکتر داشت. همه زن ها به این غبطه می خورند که خوش به حالت تو همه بچه هایت پزشک هستند روز پیری و کوری دیگر بی کس نیستی. مورد غبطه همه خانم ها بود. این بنده خدا از خانه بیرون رفت گفت می روم خانه پسرم. بیرون آمد یک ماشین به او خورد، افتاد و ضربه مغزی شد و نفهمیدند کیست به سردخانه بردند. چند روز گذشت این پسرها خبر نداشتند. این پسر فکر می کرد خانه آن برادر رفته است، آن پسر فکر می کرد خانه این برادر رفته است. یک روز احوال مادر را پرسیدند گفتند خانه فلانی است، گفتند نه. حساس شدند. دیدند که بله چند روز است که مرده است، یک جنازه ی ناشناسی را به سردخانه آورنده اند. بچه ها رفتند دیدند مادرشان است. یعنی آن کسی که همه مردم می گفتند تو با این چهارتا پسر پزشک نان تو در عسل و روغن است. در شهر خودش پشت کوچه خودش مرد.
شریعتی: هیچ کس هم خبردار نشد.
حجت الاسلام قرائتی: خدا بخواهد حال بگیرد، می گیرد. من در هواپیما نشسته بودم خانم مهماندار گفت تا چند لحظه دیگر هواپیما در فرودگاه می نشیند. وقتی آمد به خانم گفتم بگو ان شاءالله در چند لحظه دیگر هواپیما می نشیند. گفت ان شاءالله نمی خواهد، کامپیوتر نشان داد. گفتم هواپیمایی که سقوط می کند کامپیوتر ندارد؟! یعنی اگر قهر خدا رسید منتظر کامپیوتر تو است؟! خدا خواسته باشد با کامپیوتر پایین می افتی. یک مقدار به او گفتم، این خانم هم خانم خوبی بود. گفت راست می گویی، من غافل شدم. گفتم حالا برو بگو مسافرین محترم تا چند لحظه دیگر ان شاءالله در فرودگاه می نشینیم. یک ان شاءالله اضافه کرد. دو مرتبه آمد خواستیم جایزه بدهیم چیزی در جیبمان نبود. یکی از نماینده های مجلس آن زمان بود. به او گفتم هدیه در جیبت نداری. گفت چه می خواهی. گفتم مثلاً یک خود نویسی، چیزی. گفت چرا دارم. گفتم این را به من ببخش. من به خانم گفتم که این هدیه که گفتی ان شاءالله. یاد این افتادم که دعای رجب یک دعایی است که دستشان را این جوری می گیرند. یکی ریش نداشت، ریش کناری را گرفت. من هم خود نویس نماینده را دادم. بعد پایین آمدم، رفتم اقدام کردم که ان شاءالله جزو متن آمد. همه ی هواپیما می گویند ان شاءالله. ما زود مست می شویم، کامپیوتر می بینیم می گوییم دیگر خدا لازم نیست، می گوییم کامپیوتر نشان داد که ما می رسیم.
شریعتی: ما محاسبه می کنیم او یک چیز دیگر می خواهد.
حجت الاسلام قرائتی: بنابر قرآن می گوید به اولاد ننازید «وَ بَنینَ شُهُود» خیلی پسر داشت. به پیغمبر می گفت تو ابتَر هستی، تو زهرا داری پسر نداری، آدمی هم که پسر ندارد سوت و کور می شود، نامش تمام می شود، دختر را هم که در جاهلیت جزو آدم ها حساب نمی کردند. بنابر این پسر نداری، دختر را هم جزو آدم ها حساب نمی کردند، بنابر این تو ابتر هستی یعنی بی عقبه ای. آیه نازل شد من از همین یک فاطمه کوثر دارم. در هر جلسه بگویی سیدها بلند شوند، آن هایی که خودشان سید هستند، آن هایی که مادرشان سید است آن ها هم سید هستند، پدرشان سید است هر دو سید هستند. واقعاً اگر سیدها بلند شوند جمعیت از یک دختر. من اگر بخواهم از یک دختر دنیا را پر از سید می کنم و اگر نخواهم «وَ بَنینَ شُهُودا». یک کس دیگر آمد مزرعه اش را دید، یک دستی کشید گفت عجب مزرعه ای است. «مَا اَظُّنُّ أَن تَبِیدَ هُذِهِ أَبَدًا» فکر نکنم این ها از بین برود، این مزرعه از بین نخواهد رفت. بعد فردا آمد دید مزرعه اش خاکستر شده است. دستش را هم این گونه می کرد می گفت چه شد. پودر شد، سوخت. تو گفتی: «مَا اَظُّنُّ أَن تَبِیدَ هُذِهِ أَبَدًا» این مزرعه دیگر از بین می رود.
شریعتی: دیگر مرگ ندارد.
حجت الاسلام قرائتی: باید مواظب باشیم که کسی را تحقیر نکنیم، با قدرت، با ثروت، با زیبایی. یک دختری زیباست همواره خودش را نشان بقیه می دهد. بچه هم نمی داند با خدا درگیر می شود. البته آن هایی هم که زیبا نیستند خدا یک چیزهای دیگر به آن ها می دهد که جبران کند، «وَ عَلَی الجُودِ وَ الجَبَرُوت». یک وقتی یک جایی سخنرانی می کردم یک دختری بلند شد گفت خدا عادل است؟ گفتم بله. گفت اگر خدا عادل است چرا من زشت هستم، خواستگار برای من نمی آید، حالا که برای من خواستگار نمی آید من هم نماز نمی خوانم. یعنی دختر با خدا دعوایش شده بود. به او گفتم خانم حضرت امیر در نهج البلاغه این را گفته است که چرا. گفته است اگر دیدی یک جایی زیبایی است زشتی هم هست. حالا عربی اش را بخوانم. «مَادُّ القَامَةِ» قدش کشیده است اما «قَصِیرُ الهِمَّةِ» همتش کوتاه است. حال ندارد نان بخرد بخورد. کیلویی خوب است، 140 کیلو است ولی نیم کیلو حال ندارد. «مَادُّ القَامَةِ قَصِیرُ الهِمَّةِ». «طَلِیقُ اللِّسانِ» بیان خیلی روان است، «حَدیدُ الجَنان» قلبش مثل سنگ است. «قَرَنَ بِساعَتا واقِعَه» هر قله ای دره دارد، هر دره ای قله دارد.
شریعتی: هر اوجی یک حضیض و فرودی دارد.
حجت الاسلام قرائتی: خدا گفته است دست را بلند کنی «اُدعُونی اَستَجِب لَهُم» دعا کنی مستجاب می کنم. می گوید پس چرا دعای ما مستجاب نمی شود. گفته است: «اَستَجِب لَهُم» همان آن دعای شما مستجاب می شود، یا به خودتان می دهند، یا اگر صلاح نباشند مشابه آن را می دهند، یا یک بلا از جانتان دور می کند. این ها از خودم نیست، همه حدیث است. یا همانی که گفتی این ماشین را می خواهم بخرم، این خانه را می خواهم بخرم، با این می خواهم ازدواج کنم. یا همین را به تو می دهد، یا اگر صلاح نباشد مشابه آن را به تو می دهد، یا اصلاً این ماشین به درد تو نمی خورد یک بلا از جان تو دور می کند، یا این که برای نسل تو می گذارد مثلاً یک دعا در حق کردی ولی مستجاب نشد ولی به بچه او بدهکار هستم، یا برای قیامتش ذخیره می شود. حدیث داریم که در قیامت یک لطفی را به افراد می کنند که می گویند این برای دعایی است که در دنیا کردی، صلاحت نبود به تو ندادیم. فرد می گوید کاش هیچ کدام از دعاهایم مستجاب نمی شد، این جا نیازم بیشتر است.
شریعتی: خلاصه این ظرف را خالی نمی گذارند.
حجت الاسلام قرائتی: خدا قول داده است: «اَستَجِب لَهُم». البته یک جمله دیگر هم هست که اگر خدا گفته است «اَستَجِب لَهُم»، در قرآن هم «اَستَجِب» داریم هم «اِستَجیبُوا» «اَستَجِب» یعنی خدا می گوید من دعای تو را مستجاب می کنم، «استَجیبُوا» می گوید تو هم من حرفی می زنم گوش بده. یک خانمی در حرم امام رضا قسم می داد، می گفت هر چه می گویم امام رضا گوش نمی دهد و هیچ کدام از دعاهای من تا حالا مستجاب نشده است. گفتم خانم هر چه امام رضا گفته است تو گوش دادی؟ گفت نه. گفتم پس یِر به یِر. هر چه امام رضا گفت گوش ندادی، هر چه تو گفتی او گوش نداد. می گویند یک آقایی منبر خوبی رفت، از منبر که پایین آمد یک نفر برنج فروش گفت خیلی منبرت خوب بود، یک کیسه برنج من به شما خواهم داد. گفت خدا خیرت بدهد. آمد خانه دید برنج تمام شد خانم گفت حاج آقا برنج نداریم. گفت یک تاجر برنج به من قول داده است. یک روز دید، گفت شما یادتان است به من گفتید که یک کیسه برنج به تو می دهم. گفت برو شیخ، تو رو منبر یک چیزی گفتی خوشم آمد، من هم گفتم پایین منبر یک چیزی بگویم تو خوشت بیاید. امام رضا هر چه گفته است تو گوش ندادی، تو هم هر چه بگویی امام رضا گوش نمی دهد. دوم این که به من بگو امام رضا، امام است یا نوکر شما. شما فکر می کنید امام رضا نوکر شما است. می گوید پس چرا به بعضی می دهد و به بعضی نمی دهد. این هم یک حکمتی دارد. نباید به دکتر بگوییم چرا به او قرص زرد دادی به من قرص آبی دادی، چرا به او دو تا قرص دادی به من گفتی نصف قرص. ما چه بدانیم که چیست. ما باید راضی باشیم. خدا را حکیم بدانیم، خدا را رئوف، مهربان بدانیم، یاد عذرخواهی های خودمان بیفتیم. صحیفه سجادیه یک دعایی دارد دعای عذرخواهی. یک چیزهایی می گوید که اصلاً به ذهنمان نمی آید که این گناه است و باید توبه کنی. چون بعضی گناه ها را آدم می فهمد توبه می کند. می گوید خدایا تو می دانی چه افرادی از من عذرخواهی کردند و من به جای این که عذرشان را بپذیرم عذرشان را نپذیرفتم، بیامرز عذرهایی که من نپذیرفتم. یک دعا دارد می گوید خدایا پناه می برم به تو از این بدی که پیر بشوم، بی پول شوم، بچه هایم پولدار بشوند، بچه هایم بی پول بودند از من پول می گرفتند خجالت نمی کشیدند ولی من با ریش سفید به فرزندم بگویم پول بده خجالت می کشم. نمی دانستیم این هم یک خطری است که امام پیش بینی کرده است. یک گناهانی کردیم که نمی دانستیم این گناه است، فکر می کردیم این گناه نیست. به هر حال اگر کسی شکلش خوب نیست نباید بگوید نداده است. خیلی از بزرگان ما یک جایی شکست خوردند که الان بزرگ هستند. مثلاً داروین؛ داروین را مرحوم مطهری می گفت پدرش پزشک بود می خواست به دکتری برود در دانشکده شکست خورد. ضمن این که پزشک بود آخوند مسیحی ها هم بود، کشیش هم بود. بعد از پزشکی رفت رشته علوم مسیحیت، طلبه مسیحیت بشود. آن جا هم شکست خورد. آمد در علوم طبیعی داروین شد. حالا داروین قبول شود یا رد بشود کاری نداریم ولی این که شما بگویید نوابغ، دانشمندان قرن فلان، همین آقای دانشمند در دو رشته شکست خورده است.
شریعتی: ما خیلی وقت ها بر اساس ظاهر قضاوت می کنیم.
حجت الاسلام قرائتی: ما مثلاً می گوییم شکلش خوب است. ممکن است شکلش خوب باشد شوهرش بد باشد، پسرش بد باشد، خودش هر چه تلاش می کند نمی شود. یک آدم زشت می بینی تما کارهایش درست می شود، یک آدم خوشگل کارهایش تاب می خورد. ما نمی دانیم چه می شود. خیلی از آدم های موفق یک جاهایی شکست خوردند. ما طلبه که شدیم بعد چند سال خواستیم منبر برویم. رفتیم در یک روستایی منبر، روضه که می خواندم می خندیدند. هر چه گفتیم اباالفضل و علی اصغر چنین شد، دیدیم این ها می خندند. مردم روستا ما را از روستا بیرون کردند. گفتند حاج آقا شما نمی شود جایتان را عوض کنید، یک آخوند دیگر به ما بدهند. ما روضه می خواهیم که گریه کنیم ولی تو بلد نیستی روضه بخوانی. من پدرم مرحوم شده بود گفت فاتحه من را تو منبر برو. فاتحه پدرم هفت بار مردم را خنداندم. نامه نوشتند که فوت پدرت است، گفتم نمی توانم، من همینم. یک وقتی خانم ما گفت اگر تو توانستی مردم را بگریانی و آقای صدیقی امام جمعه تهران توانست مردم را بخنداند امام زمان ظهور می کند. البته این را به آقای صدیقی گفتم خندید و گفت بله شنیدم. بالاخره روضه ما نگرفت. نامه نوشتند به آیت الله یثربی که خدا رحمتش کند.
شریعتی: البته بگویم ما محرم هایی که خدمت جناب آقای قرائتی بودیم از همان اول همین جوری اشک ما می آید.
حجت الاسلام قرائتی: من خودم گاهی روضه می خوانم ولی گاهی می خواهم بخوانم نمی گیرد. وقتی خودش می آید می گیرد. نامه نوشتند که این شیخ را نمی خواهیم. ایشان یک طلبه که بتواند روضه بخواند فرستاد، ما حدیث می خواندیم ایشان روضه می خواند تا شب عاشورا تهرانی ها آمدند. گفتند این حرف های خوبی می زند. گفتند این را نمی خواهیم. گفت بیخود این را نمی خواهید، این حرف ها به درد می خورد. کسی را مسخره نکنیم با شکلمان، با نمره مان، با باغ مان، با هیچ چیزی مسخره نکنیم. شما وزنه را بلند می کنی برایت دست می زنند، یاد آن روزی هم باش که قاشق چایی را می خواهی بلند کنی نتوانی. این ها می شود. می شود آدم همه چیز یادش برود. امام خمینی به یک از علما گفت. آیت الله صدر گفته بود امام خمینی به من گفته است یک بار خدا حافظه را از من گرفت، یک ربع بیست دقیقه فکر کردم تا یادم آمد اسم من روح الله است. می گفت گوینده اش اگر امام خمینی نبود من باور نمی کردم. مگر می شود. مغرور نشویم به نعمت ها، به مزرعه، به پست، به عناوین. با هیچ چیزی مغرور نشویم.
شریعتی: خیلی از شما ممنون و متشکرم حاج آقای قرائتی. نکته های خوبی را شنیدیم. شاید در طول روز، در طی ساعات، وسط همه این مشغله ها و درگیری ها آدم نیاز دارد به فرصتی برای تامل. الحمدالله در برنامه سمت خدا این مجال فراهم است و خدا را شاکریم که الحمدالله از محضر حضراتی همچون حاج آقای قرائتی داریم استفاده می کنیم. ان شاءالله مدام یادمان باشد و ان شاءالله به سمت خدای متعال حرکت کنیم. صفحه 353 قرار امروز عزیزان ما است. امروز هم آخرین مهلت مشارکت در قربانی ماه ربیع الثانی است. عزیزان می توانند شرکت کنند. درگاه های پرداخت اینترنتی که در سایت و کانال ما و همین طور صفحه 800 پیام نما یا تلتکست ذکر و قید شده است شما می توانید با شماره گیره *780*3131# که دوستانمان هم زیر نویس می کنند در این طرح که سال ها است و چند سال و چند ماهی است الحمدالله در کنار هم داریم تجربه می کنیم شرکت کنید و ان شاءالله تک تک تان معجور باشید. بازمی گردیم با احترام و با افتخار همراه شما هستیم و در کنار شما. «اللهُمَّ صَلَّ عَلَی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم» صفحه353قرآن کریم
شریعتی: «اللهُمَّ صَلَّ عَلَی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم». از حاج آقا مهدی فروغی عزیزمان هم صمیمانه ممنون و متشکریم که با تلاوت نابشان روزهای شنبه ما را الحمدالله مزین می کنند به آیات نورانی کلام وحی که به صورت اختصاصی و ویژه برای اهالی خوب سمت خدا ایشان تلاوت می کند. اشاره قرآنی امروز را حاج آقای قرائتی بفرمایند و ان شاءالله خداحافظی کنیم.
حجت الاسلام قرائتی: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ». این صفحه که سهم امروز بود اولین آیه اش این بود: «وَأَنکِحُوا الأیَامَی مِنکُم». ایامی جمع ایم است، ایم یعنی آدم بی همسر. برای آدم های بی همسر، همسر پیدا کنید. دلالی کنید باری پسرها عروس، برای عروس ها داماد، شناسایی کنید، معرفی کنید، دلالی کنید. «وَ الصِّالِحِینَ مِن عَبَادِکُم وَ إِمَائِکُم» بعد هم می گوید برده ها هم همسر دارند، کنیزها هم همسر می خواهند. ممکن است کسی برده باشد ولی شهوت سر جایش است. نماینده امام شدیم در نهضت سواد آموزی، به سفر شهری رفتیم و به صاحب خانه گفتم صبح برای نماز من را بیدار کن. گفت به به، آخوند نماینده امام نماز صبح را من باید صدا بزنم. گفتم من خودم نماینده امام هستم، خوابم که نماینده امام نیست. خوابم می برد. حالا برده هم خودش برده است، شهوتش که برده نیست. کنیز خودش کنیز است، شهوتش کنیز نیست. فلذا گفته است بلند شوید قیام کنید برای ازدواج، «عَبَادِکُم وَ إِمَائِکُم» اول کنیزها و بعد آزادها. چون آزادها پول دارند، پدر دارند، مالک دارند، ولی کنیز راهی به جایی ندارد. یعنی برای آدم هایی که مستضعف هستند همت بیشتری کنید. در قرآن دو جا هم گفته است از فقر نترسید. یک جا همین جا است. می گوید: «أَن یَکُونُ فُقَراءَ یُغنِهِمُ اللهُ مِن فَضلِهِ» اگر داماد و عروس چیزی ندارند خدا قول داده است بعد از ازدواج شرایط را بهتر کند. یک کسی نزد حضرت آمد گفت وضعم خوب نیست. گفت داماد شده ای؟ گفت نه. گفت برو داماد شو. رفت داماد شد برگشت، گفت آقا وضعم خوب نیست. گفت زن گرفتی؟ گفت بله. گفت برو یکی دیگر بگیر. گفت زن روزی را زیاد می کند، ممکن است یک مقدار تاب بخورد چند روزی ولی خدا قول داده است. این متن آیه قرآن است: «أَن یَکُونُ فُقَراءَ یُغنِهِمُ اللهُ مِن فَضلِهِ» اگر فقیر بودند خدا از فضلش آن ها را غنی می کند. این یکی که قول داده است. یک جا هم قول داده است بعدها وضعتان خوب است. این جا می گوید عروس و داماد زود وضعتان خوب می شود. در مکه هم مسلمان بودند و هم بت پرست ها بودند. آیه نازل شد سال دیگر بت پرست ها نباید بیایند، این جا مخصوص مسلمانان است. بازار مکه ترسید که مشتری هایمان نصفه شد. مثل یک بازاری که بگوید من با خانم ها معامله نمی کنم. این نصف مشتریانش را از دست می دهد. ما اگر مکه بت پرست ها را راه ندادیم بازار مکه کساد می شود. می گوید: «إن خِفتُم عَیلَةً فَسَوفَ یَعنِیکُم» در آینده نزدیک این جبران می شود. به عروس و دامادها گفته است «یُغنِهِمُ اللهُ». به آن ها هم گفته است «فَسَوفَ یَعنِیکُم»، یعنی هم وضع مردم مکه خوب می شود و هم وضع عروس و دامادها. امتحان است. شنیدم که مجلس محترم یک شرایطی را برای ازدواج آسان فراهم کرده است، وام دادن، نه ماه زایمان. 20-30 تا مصوبه داشته است که این چند مصوبه را هم شورای نگهبان امضا کرده است. یک قدم خوبی است. ما باید ازدواج را جزو متن بنویسیم. چهار تا عروس را جهیزیه می دهیم، ده نفر شریک می شویم یک عروس را جهیزیه می دهیم، مشکل این پسر را حل می کنیم شغل برایش درست می کنیم. به هر حال نسل ما در خطر است. در آینده ایرانی ها یک مشت پیر هستند. نسل ما در خطر است، استعدادهای ما در خطر است. ضربه آماری بخوریم برای ما خوب نیست. ما اگر این همه جوان داشتیم که جنگ پیروز نمی شد، با یک مشت پیرمرد که نمی شد 8 سال در مقابل صدام بایستیم، اختراعات و ابتکاراتی که دانشجویان ما کردند چون جوان بودند، اگر یک مشت پیرمرد بودند که این همه ابتکار نداشتند. از فقر نترسید. آن کسی که دندان دهد نان دهد. تا مادامی که زن حامله نشده است سینه اش شیر ندارد، همین که حامله شد می خواهد زایمان کند سینه هایش شیر دارد. یعنی دم وقتش خدا سینه را پیر شیر می کند. فوت کردن هم یاد بچه نمی دهد. هزار تا آدم رفتند و مردند فوت کردن بلد نبودند ولی مکیدن را یاد بچه داده است. بچه اولین دفعه سینه مادرش را می مکند. چه کسی به این گفت بمک، چرا فوت نمی کند. حالا اگر زنی زایید بچه اش فوت می کند همه کارشناس ها و مراجع بیایند بگویند زن زایید این به جای این که بمکد فوت می کند. آن کسی که سینه را پر شیر می کند و به جای فوت کردن، مکیدن یاد می دهد نترسید. والسلام علیکم و رحمه الله.
شریعتی: خیلی ممنون و متشکرم از شما حاج آقای قرائتی. دعا کنید ما و مخاطبانمان آمین بگوییم و خداحافظی کنیم.
حجت الاسلام قرائتی: خدایا برای همه بی همسرها همسر خوب مقدر کن. برای همه بی فرزندها فرزند صالح و سالم مقدر کن. مشکلات اقتصادی و زیر بناهای ازدواج را حل کن. روح قناعت و رضایت به ما مرحمت کن. زندگی شیرین را تلخ نکنیم. شما روی موکت بشین بخند، یا روی قالی ابریشم بنشین غصه بخور. مهم نیست موکت است، مهم این است که دل آدم خوش است یا نه. افراد زیادی هستند زندگی شان کمرنگ است ولی خیلی زندگی شان شاد است، افرادی هستند زندگی شان بسیار مرفه است ولی در آن یک تلخی است. خدا ان شاءالله همه تلخی ها و مشکلات را حل کند.
شریعتی: الهی آمین. خیلی ممنون و متشکرم از توجه شما. «السَّلامُ عَلَیکَ اَیُّهَا النَبيُ وَ رَحمَةُ الله وَ بَرَکاتُه، السَّلامُ عَلَینا وَ عَلی عِبادِ اللهِ الصالِحین، السَّلامُ عَلَیکُم وَ رحَمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُه».