شریعتی: الحمدلله. خدا ان شاءالله شما را حفظ کند. ما دوران پر فراز و نشیب امیرالمومنین را بررسی کردیم، نکته های نابی را شنیدیم، هم فضایل حضرت را و هم آن دوران را و شرایطی که بوده است. امروز ظاهراً از امام مجتبی بنا است آغاز کنیم. با دل و جان بحث شما را خواهیم شنید.
حجت الاسلام کاشانی:«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ». شهادت امیرالمومنین سلام الله علیه و آغاز امامت و یک چند ماهی حکومت حضرت مجتبی یکی از پیچیده ترین دوران ها و بزرگ ترین مظلومیت ها در دوران اهل بیت است. اقدامات بنی امیه که قدری دستشان بازتر شده است از قبل برای این که دین را به گونه ای خاص معرفی کنند، مظلومیت و غربت اهل بیت در حالی که این غربت مضاعف 25 سال غربت بود، به حکومت رسیدند، فرصت اندکی پیدا کردند برای اصلاح و احیای دین و امثال این ها، دوباره این فرصت از آن ها گرفته شد. در یک شرایطی که ائمه بعد از امیرالمومنین به خاطر این که آن جایگاه امیرالمومنین را نزد مردم داشتند خیلی کار برایشان سخت تر می شد. خود امیرالمومنین چون آن جایگاه را نزد پیغمبر نداشت خیلی سختی ها کشید. هر چه می گذرد مسائل پیچیده تر می شوند. از طرفی ما وقتی می خواهیم ائمه را بشناسیم طبعاً باید برویم سراغ منابع تاریخی و روایی. این جا جنگ عظیمی رخ داده است برای این که بتوانند مقدسی را مقابل مقدسی قرار بدهد و بنی امیه همه تلاش خود را دارد می کند برای این که خودش را هم توجیه کند و هم برای آینده تصویر سازی کند. بنی امیه دنباله رو یک جریان است که این ها مخالفین خود را به راحتی از سر راه برمی داشتند و شروع هم از این ها نبود. یک وقتی داشتیم محرم فکر کنم سال گذشته این اخیر نه قبلی، محضر شما و بینندگان بودیم. آن جا بحث امام حسین را که مطرح می کردیم آن جا عرض کردیم که مثلاً پسر خالد بن ولید، عبدالرحمن بن ابی بکر، افراد بزرگی که چون مخالفت با ولایت عهدی یزید را داشتند ترور کردند و کشتند. اما نکته این است که شروع از آن جا نبود. این ماجرا یک خواستگاهی داشت از دوران بعد از رسول خدا که من فقط یک اشاره می کنم که بگویم چرا بنی امیه لازم دید برای ماندگاری خودش تصویر رفتار امام حسن (ع) را متفاوت از امام حسین و امیرالمومنین نشان بدهد. و ما وقتی سراغ منابع تاریخی می رویم، که امروز یک قدری به آن اشاره می کنم، اگر ندانیم چه بر سر تاریخ آمده است دچار سردرگمی و حیرت و عذر می خواهم گیجی و ابهام می شوم، مثل کسی که نقطه و مکان و لوکیشن خود را فراموش می کند، الان کجا هستم، تحیر. و چرا این طوری است، چرا این قدر ضد و نقیض است. اما اگر ما جریانات را بشناسیم، متوجه بشویم که چه جریانی نیاز به چه چیز داشت، آن وقت می توانیم قدری هم امام حسن (ع) را بشناسیم، رفتار مقابلی که حضرت کردند برای این که اصلاح کنند انحرافات را و این که بنی امیه چه خطی را دنبال کردند، منابع تاریخی کدام خط را گرفتند. چون بالاخره وقتی داریم راجع به این موضوع صحبت می کنیم من حدس می زنم عزیزان ما بروند مطالعه کنند، بروند بعضی از کتاب های معهود تاریخی مثل تاریخ طبری را بخوانند که ما حالا امروز به آن می پردازیم. بعد یک چیزهای عجیبی ببینند.
شریعتی: ضمن این که خاطرم است یک وقتی شما اشاره کردید هر چقدر به دوران خلافت امیرالمومنین و بعد از آن خلافت و امامت امام مجتبی نزدیک می شدیم جنگ رسانه ها و جنگ روایت ها خیلی شدید بوده است.
حجت الاسلام کاشانی: به مراتب همین طور است. اصلاً بعد از امیرالمومنین این یک شدت بیشتری هم گرفته است چون در واقع یک سد بزرگی مثل امیرالمومنین از سر راهشان برداشته شده است.
شریعتی: حالا این ها باید تاریخ را باب میل خودشان تحویل بدهند.
حجت الاسلام کاشانی: دقیقاً و روایت سازی کنند تا این که خودشان را توجیه کنند. با امیرالمومنین به یک بهانه ای می جنگیدند که امروز عرض می کنم، با امام حسن نمی توانستند با آن بهانه بجنگد، باید رفتار دیگری را پیش می گرفتند. من فقط یک نمونه عرض کنم از این که این مباحث اختلافی که بوده و حضرت زهرا (س) نگران بودند و از نظر حقیر هم همین ایامی که داخلش هستیم احتمالاً ایام هجوم به خانه حضرت زهرا (س) است. البته فرصت نیست و موضوع بحث ما هم نیست که به آن بپردازیم. امثال این نمونه های رفتاری بود که مجبور شدند آن ها بیایند با امیرالمومنین بجنگند. ببینید بعد از پیغمبر اکرم کسانی که سرکار آمدند هیچ کس نگفته است این ها معصوم بودند، نه طرفداران طبعاً و نه مخالفین شان. در حالی که طرفداران امیرالمومنین خیلی ها قائل به عصمت ایشان بودند. این ها با مخالفان خودشان، مخالفان بی خطر، مخالفان بدون لشکر، مخالفانی که امنیت ملی را به خطر نمی اندازند، رفتارشان معمولاً خصمانه بود اگر مخالف بودند. صرف مخالفت باعث کشتن ممکن بود بشود. یک نمونه این جا عرض می کنم از کتاب بخاری، روایت 6830. به روال گذشته ما هر جلسه بسته ی مستندات هفته گذشته را تقدیم بینندگان می کنیم که متن را دقیق ببینند. ما این جا فرصت نیست جملات را بخوانیم.
حوصله بعضی ها ممکن است سر برود. آن جا متن را ببینید. از کتاب صحیح بخاری است. یکی از حاکمان بعد از پیغمبر اکرم که نقل می کند در سقیفه چه شد می گوید در آن سقیفه، آن سایبانی که بود و خزرجی ها جمع شده بودند و اوسی ها قبیله مدینه آن جا رفته بودند و بحث می کردند که چه کسی حاکم بشود، چند نفر از مهاجران رفتند که بعداً این ها پیروز سقیفه شدند. خود یکی از این پیروزها می گوید آن جا خود قبیله خزرج در بستر بیماری بود. حالا این خیلی متن مهمی است، جاهایی شاید من ده ساعت راجع به این گفتگو کردم. الان موضوع بحث ما نیست. فقط یک گزاره اش را می خواهم بگویم که به این بحث ما ربط دارد. می گوید افتاده بود رئیس قبیله خزرج که اصلاً به دعوت او جمع شده بودند در سقیفه به ادعای ایشان. آن جا جمع شده بودند و کار تمام شد و با خلیفه اول بیعت شد. مردم که داشتند بیرون می رفتند یا بیایند بیعت کنند این جا شلوغ و ازدحام شد. آن آقایی که خوابیده بود که رئیس قبیله خزرج بود، زیر دست و پا می رفت. دور و بری هایش، محافظ هایش، بالاخره آدم بزرگی بود، گفتند سعد نمی رد. گفتند: «قَتَلتُ سَعدَ بنَ عُبادَة» گفتند سعد بن عباده را کشتید، از آن طرف بروید، مسن است، پیرمرد است. می گوید من گفتم: «قَتَلَ الله سَعدَ بنَ عُبادَة» خدا سعد بن عباده را بکشد. چرا؟ فعلاً سوال این است: چرا خدا بکشد، سعد بن عباده چه کرده است؟ آیا در ذهن جمع زیادی از آن افراد این است که پیغمبر اکرم کسی را به عنوان خلیفه تعیین کرده است؟ طبعاً نه. اگر تعیین کرده بود که امیرالمومنین می شد. اگر می گویید تعیین نکرده است او یک نظری دارد، این یک نظری، شما یک نظری. چرا مخالفت را خدا بکشد؟ و به همین جرم بعداً، 4-5 سال بعد، وقتی سعد با جریان خلافت قهر کرد و سلام علیک نمی کرد، در مسجد حاضر نمی شد و خلاصه این جریان را نمی پذیرفت. تا در مدینه بود چون قبیله داشت و اگر او آسیب می دید حمایت قبیلگی جنگ داخلی درست می کرد، یک هیمنه ای داشت که به او کاری نداشته باشند.
شریعتی: سعد یک نظر بود، شما هم یک نظر. این تقابل به خاطر چیست.
حجت الاسلام کاشانی: و حالا شما به قدرت رسیدید دیگر، چه لزومی دارد که در خاطرات ده سال پیش تان، چون ده سال بعد این خاطرات را بیان کردند، بگویید که خدا او را بکشد. دلیل دیگر است که بکشیدش خدا او را بکشد. چرا سعد باید بمیرد، چرا باید مخالف شما بمیرد. 4-5 سال بعد می رود در شام او را از دور با تیر می زنند و می گویند به تیر غیب گرفتار شد، جنیان او را با تیر زدند.
شریعتی: مثل جناب مالک.
حجت الاسلام کاشانی: بله. از دور زدند که معلوم نشود قاتلش کیست. یعنی ترور مخالف. به همین شیوه شما می بینید که یک چند وقت بعد از واقعه ای که سقیفه رخ داد، به نظر ما حدود 30-40 روز بعد، حدس ما از مجموعه روایات است، ممکن است اختلاف نظر در این زمینه باشد که چه روزی است، به این کار ندارم، به خانه حضرت زهرا حمله شد. حضرت زهرا (س) لشکرکشی کرده بود، امنیت ملی را به خطر انداخته بود، اختلاف داخلی نزاع نظامی درست کرده بود یا نه، یک نفر بود که اتفاقاً از نظر دینی سرور زنان بهشت بود و شما معصوم نبودید. چه لزومی دارد به او حمله بشود، چه لزومی دارد فرزند او سقط بشود. یعنی غیر از این که مقام صدیقه طاهره چه چیز است، خدا راجع به او چه فرموده است، پیغمبر اکرم (ص) چه فرموده است، این که مخالف را بزنیم، مخالف را بکشیم. این شیوه را ببینید. این شیوه در رفتار جریان حاکمان بعد از پیغمبر اکرم ریشه دواند.
شریعتی: این از کجا نشأت می گیرد؟
حجت الاسلام کاشانی: نشأت گرفتن این از چند چیز است؛ یکی این که خطر مشروعیت در خودش می بیند و می بیند ممکن است یک فرد مهمی مثل سعد یا مهم تری که قابل قیاس نیست مثل زهرای اطهر و نپذیرفتن او قدرت این را محدود کند، آسیب بزند، ممکن است مردم را بتواند به جایی ببرد که با یک فضای مسالمت آمیز دیگر این را نخواهند.
شریعتی: یعنی روشن گری داشتند.
حجت الاسلام کاشانی: روشن گری که قدرت را دارد متزلزل می کند. قدرت اگر اصالت بشود نه در خدمت به حقیقت. وقتی اصالت بشود آن وقت دیگر هر مخالفی می شود خطر امنیت ملی در حالی که حضرت زهرا کاری نکرده است. این شیوه ریشه می دواند دوران بعد یعنی چند سال مانده به آغاز حکومت مولا امیرالمومنین (ع) اگر مردم معترض هستند رسماً جلوی همه کتک می خورند که چرا اعتراض کردی، اعتراض به حق کردی، اصلاً بیخود کردی اعتراض کردی، اصلاً منطق به تو چه، شرعاً به تو چه. یعنی شرع به شما گفته است به شما مربوطی نیست. سعی می کنند جا بیندازند. یعنی استفاده از دین برای این که مردم در خرابکاری ها انتقاد نکنند، امر به معروف و نهی از منکر نکنند، دنبال عدالت نباشند. عدالت چیست؟ به شما ربطی ندارد. و بعد رسماً مردم کتک می خورند. این فضا را امیرالمومنین آمد شکست. من این مقدمه را گفتم تا بگویم چرا بنی امیه دو رفتار با امیرالمومنین و امام حسن دارد، چون وقتی ما می رویم سراغ منابع تاریخی سعی کردند بین امام حسن و امیرالمومنین تقابل درست کنند. این به خاطر مشکل خود بنی امیه است که به این تقابل نیست دارد. امیرالمومنین که سر کار آمد، که ما مفصلاً به اندازه فرصتمان یکی دو سال بحث می کردیم، حضرت یادتان است جمله معاویه را می گفتیم. می گفتیم: «لَمَذَکُم حُبُّ اَبی طالِّب» علی بن ابی طالب شما را پر رو کرده است. می آیید حرف می زنید، انتقاد می کنید، انتقاد نه از امیرالمومین چون ایشان خطا نمی کرد ولی نمی ترسید یک زن روستانی یا یک مرد بادیه نشین، شهری که طبعاً شئون راحت تری دارد، بیاید و فریاد بزند که فلان استاندار، فلان شهردار، فلان فرماندار، فلان جا، فلان شخصی که مسئول مالیات است، حق ما را خورده است، به ما ظلم می کند، حق ما را نمی دهد. فریاد می زد و امیرالمومنین هم بالفور گوش می کردند عکس العمل متناسب نشان می داد، حتی حکم عزل را به خود همان زن عرض کردیم داد و موارد زیاد. این برخلاف رویه قبل بود که مخالف کُشی بود. این جا مخالف اگر ناحق بگوید امیرالمومنین هیچ تزلزلی ندارد بلکه از کوه محکم تر است، اما اگر ببیند حق می گوید. من این را قبلاً چند بار عرض کردم که می گوید امیرالمومنین داشت نماز می خواند آمد «اللهُ اکَبَر» بگوید زنی آمد و گفت: «ما مَظلَمَتا» به من ظلم شده است. حضرت نفرمود بالاخره علی بن ابی طالب، زَین العِباد، می خواهم نماز بخوانم، فعلاً کنار برو، سر جایت بنشین، بی تربیت نمی فهمی الان وقت این چیزها نیست، یک عده ایستادند، دوربین گرفته است، پخش زنده تلویزیونی است. حضرت آمد الله اکبَر بگوید تا گفت وای به من ظلم شده است دست مبارکش را انداخت. یعنی برای من حق مهم است. فرمود چه شده است. گفت آقا این طوری شده است، آن طوری شده است. می گوید حضرت شروع به گریه کردن کرد. گفت خدایا می دانی من چقدر به این ها سفارش می کنم، سه رده بازرس می گذارم که قبلاً توضیح دادیم، مراقبت می کنم که نکند خطایی رخ دهد. ظاهراً مثلاً خبر یک جوری بود یا حضرت خودشان هم قبلش اسنادی داشتند که مسجل شد از نظر ظاهری که باید حکم صادر کنند حکم عزل آن طرف را صادر کردند به همین خانم دادند. گفتند این خانم ببرد. یعنی بدانید اگر می روید شکایت می کنید و حق می گویید من موافق شما هستم، دیسیپلین چیست. نماز الان اول وقت درست است مهم است ولی وقت شخصی یک نفر این جا درگیر است و بلکه آن روزستا یا شهر. خلاصه این فضا اگر کسی این ها را مطرح کند دیگر حاکم بعدی از او توقع می رود.
شریعتی: یک چیزی را باب کردی، روال شده است.
حجت الاسلام کاشانی: وقتی امام صادق می آید مباحث علمی می گوید، بیان می کند، وقت می گذارد، بعد مثلاً فرصتش محدود است فرصت نمی کند فردایش من میایم، توقع مردم این است که این حرف حساب بزند، همین جوری قصه تعریف نکن. توقع را بالا می برد. باید چه کار کرد؟ یا باید بنی امیه ای که با شهادت امیرالمومنین کم کم دارد راهش هموار می شود برای امپراتوری اسلام به دست گرفتن، یا باید مسیر امیرالمومنین را برود که هم نمی تواند و هم نمی خواهد. هم نمی تواند چون علم و تقوای امیرالمومنین را ندارد. حکومت را برای چه می خواهد؟ برای این که شب و روز به مردم خدمت کند. مگر مریض بود، این ها پول داشتند می رفتند زندگی شان را می کردند. اگر هدفشان حق بود همین که کنار می کشیدند این طواغیت، بهترین کار بود. پس دنبال چیزهایی هستند، منافع حکومت، قدرت، سرزمین، فی، انفال، انفال عمومی. دنبال این چیزها هستند. یک آدم هر چقدر کار کند آن قدر پولدار نمی شود که ناگهان یک اختلاس چند صد هزار میلیاردی، این زیر و رو می کند. پس نمی تواند مثل امیرالمومنین باشد و نمی خواهد. حالا که نمی خواهد همواره بیایند امیرالمومنین (س) را در جامعه تبلیغ کنند، توقع مردم از این ها بالا می رود. باید چه کار کند؟ همان حرفی که بعدها مروان اعتراف کرد. گفتند چرا این قدر به علی فحش می دهی، تو که می دانی این حرف هایی که راجع به امیرالمومنین می زنی دروغ است چرا این قدر نسبت دروغ می گویی. گفت: «لا یَستَقیمُ لَنَ الاَمرِ الله» حکومت اقامه نمی شود جز این. من بیایم بگویم بله، علی بن ابی طالب عادل بود، زاهد بود، دنبال حق مردم بود. تو چرا نیستی؟ اصلاً تو چه نسبتی با علی بن ابی طالب داری؟ علمش را داری، تقوایش را داری، عبادتش را داری، مردم دوستی اش را داری.
شریعتی: تو الان چرا این جا نشسته ای، این جا که جای تو نیست.
حجت الاسلام کاشانی: اولاً جای تو نیست، ثانیاً چرا آن طوری عمل نمی کنی. پس باید او را لعن و نفرین کند نعوذ بالله.
شریعتی: تخریب.
حجت الاسلام کاشانی: تخریب کند. چگونه او را تخریب کند؟ یکی از روش ها که فضای جامعه هم آشنایی داشت این است که او خیلی جنگ طلب بود نعوذ بالله. حالا ما بحث هایش را گفتیم، بینندگان هم بیش از ما می دادند که امیرالمومنین از سیره واضح اش این بود که هیچ جنگی را شروع نمی کرد الا این که دشمن آغاز کرده باشد، هیچ جایی اقدام نظامی نمی کرد الا این که تجاوزی صورت گرفته باشد. نسبت به تجاوزکاران می فرمود که این وسط شما حق ندارید در مسیری که دارید می روید به مسلمان یا غیر مسلمانی اهانتی کنید، حقش را بخورید، لشکر حق ندارد برود روستا را غارت کند باید بخرید، اگر نفروختند بروید از یک روستای دیگری بخرید.
شریعتی: در بحث غارات حاج آقا مفصل اشاره کردند.
حجت الاسلام کاشانی: اما بالاخره باید بگوییم علی جنگ طلب است. حالا بگوییم علی بن ابی طالب جنگ طلب است، مقابلش می تواند معاویه بایستد؟ نه. معاویه 21 سال با اسلام جنگیده است، چگونه بایستد. علم دارد؟ ابداً. یکی از خوش اقبالی های جهان اسلام این است که معاویه بی سواد بود، یعنی سواد علمی- دینی نداشت. اگر مثل مامون بود شاید از اسلام چیزی نمی ماند. علی بن ابی طالب «صَلوني قَبلَ أَن تَفقِدُوني»، این طرف نه وجهه دینی نزد مردم داشت، نه صحابی قدیمی بود، نه از علمای اصحاب بود، نه سابقه خوشی داشت، نه خانواده خوش نامی داشت، نه پدر و مادر خوش نامی داشت، بلکه دشمنان اصلی و از خیلی جهات بی حیثیت بودند، هم خودش جنگ فراوان کرده بود هم سابقه دشمنی با اسلام داشت هم آدمی سرتاپایش را نگاه می کردی قابل این نبود بشود مقابل حضرت قرارش داد. مقابل آن تقدس عظیم، آن عبادات حیرت انگیز، چه کسی را می شد قرار داد؟ امام حسن. من دارم راجع به چه عرض می کنم؟ راجع به تصویری که منابع زیادی با تلاش بنی امیه، همان بنی امیه ای که هشتاد سال امیرالمومنین را روی چند صد هزار منبر لعن کرد، برای این که این لعن در جان مردم بنشیند باور کنند باید بگویند پسر خودش که پسر پیغمبر است که سرور جوانان بهشت است، با او مخالف است.
شریعتی: ما می گوییم نور واحد، آن ها می گویند نه نور نبوده است.
حجت الاسلام کاشانی: دقیقاً. خدا ان شاءالله خیرت بدهد. باز من یک مثال بزنم. اصلاً این درگیری حق و باطل همواره در تاریخ هست، به اسلام که می رسد، این ها را قبلاً بحث کردیم فقط الان اشاره می کنم که بگوییم بحث کاملاً منسجم است. یک جریان می گوید پیغمبر عصمت ندارد، پیغمبر ممکن است حواس پرت بشود، ممکن است پیغمبر نعوذ بالله عصبانی بشود. این ها را بحث کردیم. یک جریان مثل امیرالمومنین می گوید من عبد پیغمبر هستم، او آمده ما را نجات بدهد، دستش دست خداست و آمده دست ما را بگیرد، «قُل تَعالَوا اَتلَ ما حَرَّمَ رَبَّکُم عَلَیکُم» از بالا آمده ما را «حتَّی مَنَّ عَلَینا بِکُم» به عرش خدا بوده پایین آمده ما را با خودش بالا ببرد، دائماً تلاش می کند «لَعَلَکَ باخِعٌ نَفسَک» خدا می گوید بس است چقدر خودت را به زحمت می اندازی. این پیغمبر، پیغمبری است که به او وحی می شود، عصمت دارد، دلسوز است، رئوف است، «رَحیمِ بِالمُومِنین» است، رئوف و رحیم است و آیات فراوان. یک نگاه به پیغمبر این است، یک نگاه هم آن است. این نگاه وقتی ادامه پیدا می کند طبعاً امیرالمومنینی که نفس پیغمبر است، بازسازی و بازنمایی شخصیت پیغمبر در جامعه است، نماد رسول الله است، نماد تبعیت از پیغمبر است، این می شود آماج ضربات و لطمات و تیرهای سهمگین و مسموم برای این که بشود با اصل مسئله مخالفت کرد. حالا امیرالمومنین آمده سه تا جنگ صورت گرفته است، حالا چه کار کنیم بتوانیم ادامه دهیم. ببینید وقتی می خواستند با امیرالمومنین بجنگند خوب امیرالمومنین هم جایگاهش واضح بود، هیچی برای امیرالمومنین جایگاه قائل نباشیم برادران غیر شیعه ما می گویند که امیرالمومنین اقلِ اقلِ اقلِ این است که جزو شش نفر برتر است. یا جزو چهار نفر برتر است چون چهار خلیفه هستند، یا بعد از آن دو نفر اول یک شورای شش نفره ای تشکیل شد، می گویند پس علی بن ابی طالب جزو ده نفر اول اصحاب هستند. این ها دارند خیلی کوتاه می آیند و تنزل می دهند که مسئله روشن بشود. اما معاویه چه؟ چه ترازی بود؟ نبود. به چه بهانه ای با علی بجنگیم؟ خون به ناحق ریخته شده، یعنی سعی کنیم از یک چیزی استفاده کنیم. مسئله این است که ما نمی گوییم حق با علی نیست، حکومت برای علی نیست. اول قاتلان خلیفه را قصاص کن بعد حکومت کن. یعنی بهانه شد. الان دیگر نماد است، می گویند پیراهن عثمان نماد بهانه گیری است. بهانه شد برای این که همه کاسه کوزه ها را سر امیرالمومنین بشکنند با این که هیچ سندی نبود که امیرالمومنین دخالت داشته باشد، الان هم روشن است که حضرت در قتل خلیفه قبل از خودش دخالتی نداشته است. اما جمل به همین بهانه، آن موقع توضیح دادیم که مشکلاتی بود، توقع داشتند امیرالمومنین پست بدهد، بیت المال بدهد. وقتی نشد خون خلیفه شد وسیله ی بهانه ای که مردم را جمع می کنند با علی (ع) بجنگند. صفین به همین نسبت، نهروان هم که به تبع صفین رخ داد. چند اتفاق افتاد، یکی این است. وقتی امیرالمومنین شهید شد دیگر بهانه ی خون خلیفه مطرح نبود. چه کار کنیم با شخص بعدی بخواهیم بجنگیم.
شریعتی: حالا چه بگوییم، افکار عمومی را چگونه قانع کنیم.
حجت الاسلام کاشانی: دقیقاً. افکار عمومی را چگونه قانع کنیم. با حسن بن علی (ع) چه کار کنیم، برای چه با او بجنگیم. قاتل است؟ هیچ کس نگفته است. مردم با او بیعت کردند یا نکردند؟ حالا توضیح می دهیم، بله بیعت کردند. چه بگوییم؟ پس باید برای توجیه رفتار یک مسیر دیگری را بروند. آن مسیر چیست؟ آن مسیر این است که حسن بن علی، این را دارم دروغ می گویم، اشتباه نشود. بگوییم حسن بن علی رفتار پدرش را قبول نداشت و خودش پیشنهاد کرد، پیش دستی کرد، حکومت را تحویل داد. وگرنه ما جنگی نداریم. مجبور شدند. از نظر تئوریک خلاء پیدا شد. حالا پس باید چه کار کنیم؟ پس باید یک تصویر از حضرت امیر داشته باشیم، یک تصویر از امام حسن، که این دو تصویر با هم تضاد صد درصدی داشته باشند، وگرنه به چه دلیل پسر او آمده با شما همفکر شده است در ادعا. حالا یک نمونه عرض کنم، باز سندهایش را ان شاءالله منتشر می کنیم که وقت را نگیریم. این جوری شد. اصلاً علی بن ابی طالب از اول دنبال قتل و خون ریزی و جنگ طلب بود نعوذ بالله. باید تصویر یک جوری باشد که مخاطب باور کند. بگویی ناگهان این جوری شد می گویند از کی تا حالا.
شریعتی: یک شبه که این اتفاق نمی افتد.
حجت الاسلام کاشانی: لذا این مثال فراوان نقل شده است. مثلاً وقتی امام حسن به دنیا آمد اسم امام حسن را حرب گذاشت، یعنی جنگ، نبرد. شما فرض کنید بچه ما بدنیا می آید اسمش را ستیز بگذاریم، این همه اسم. گل بگذار، اسامی اهل بیت بگذار، آرامش، امید. جنگ برای چه؟! بعد می گویند پیغمبر آمد. من این روایت را دروغ می دانم، مستنداتش را هم منتشر می کنیم. پیغمبر آمد، فرمود که اسمش را چه گذاشتید. قاعده اش این بود که وقتی یک جایی پیغمبر هست می گفتند یا رسول الله اصلاً شما اسم بگذارید. گفتند آقا، حرب گذاشتیم. گفتند حرب چیست، اسمش را حسن بگذارید. گفتند چشم. چند ماه یا یک سال یا چقدر بعد به دنیا آمد، امام حسین. دوباره نوشتند که حضرت علی به دروغ، اسمش را حرب گذاشت. دوباره پیامبر آمد فرمود اسمش چیست. این ها نگفتند شما بفرمایید. نگاه کنید چقدر تفاوت دارد با مجموع روایات رفتار امیرالمومنین. گفتند حرب گذاشتیم. فرمود نه، حرب چیست، حسین بگذارید. گفتند باشد. زهرای اطهر سلام الله علیها باردار شدند. یکی از استحباب ها این است که بچه که در رحم مادر می آید برایش اسم انتخاب کنند. چه اسمی می خواهید برایش بگذارید؟ دوباره گفتند حرب. حضرت فرمود نه، مُحسِن یا مُحَسِّن بگذارید. این از جاهایی است که اسم حضرت مُحسِن یا حضرت مُحَسِّن در روایات هم آمده است. چون می دانید که، اصلاً وجود ایشان را از بیخ انکار می کنند برای این که وجود ایشان و بعد نمی دانیم چه شد خیلی مشکلات بوجود می آورد، خیلی حقایق را روشن می کند.
شریعتی: باید انکار بکنند.
حجت الاسلام کاشانی: بهتر است که انکار بشود. ولی جالب است که در این روایت برای این که می خواستند امیرالمومنین را بزنند گفتند تا سه نشود بازی نشود، سه دفعه بگوید حرب، سه دفعه بگوید جنگ، اسم پسرم جنگ باشد، نبرد باشد. بعد پیغمبر بگوید نه، حسن، نیکو، حسین، یک مقدار اسم لطیف تری بگذارید. این تعابیر را می بینید. حالا از آن سمت از پیغمبر روایت کردند که «اَقبَحُ الاَسماء» چیست. «اَقبَحُ الاَسماءِ عِندَ الله» چیست، زشت ترین اسم ها نزد خدا چیست. گفتند پیغمبر فرمود: «حَرب». خدا بدش می آید، خدا بدش می آید مردم با هم بجنگند، اسم حرب روی بچه هایتان نگذارید. ولی علی چه می گفت. نگاه کنید چه تاثیری دارد حرب بگذارید. این کوتاه هم نمی آمد، بار دوم، بار سوم. ظاهرش این است که اگر پنج پسر دیگر هم بود اول حرب می گذاشت، بعد پیغمبر می آمد عوض می کرد.
شریعتی: پس این تقابل باید ایجاد بشود.
حجت الاسلام کاشانی: این تقابل باید باشد، این جنگ طلبی. تا بعداً به امام حسن چیز دیگری بشود نسبت داد، مثلاً عبرت گرفت از سه تا جنگ بزرگ، دیده است آن مسیر پدر نعوذ بالله غلط است با این که امام حسن از فرماندهان امیرالمومنین است.
شریعتی: شتر سرخ را به خون غلطاند، لرزه بر لشکر جمل می ریخت.
حجت الاسلام کاشانی: خدا خیرتان بدهد. یا اصلاً حضرت برای این که لشکر مقابل جمل شکل بگیرد از مدینه سفر کرد کوفه و سخنرانی کرد تا مردم را تشویق کند به جنگ بیایند.
شریعتی: پس این جا امام حسن می فرمایند که من راه و شیوه و روش پدرم را قبول نداشتم.
حجت الاسلام کاشانی: این جوری سعی می کنند ترویج کنند. چرا؟
شریعتی: و من این حکومت را نمی خواهم. خدمت شما.
حجت الاسلام کاشانی: برای این که اگر بخواهند بگویند ما رفتیم با او جنگیدیم و توطئه کردیم و او را نزدیک بود بکشیم، مخاطب می پرسد با پسر پیغمبر چرا؟ نمی توانند هم بگویند آخرمی دانی چیست، ما از قدیم مخالفانمان را می کشتیم. این جا ندارد. پسر پیغمبر را نمی شود به عنوان مخالف بکشید. همین طور شما مرحله بعد می بینید اشاره هم می کنیم که امام حسین را جنگ طلب معرفی کردند، پیارسال عرض کردیم. یعنی دو محرم گذشته گفتیم. اگر جنگ طلب معرفی نمی شد، نمی شد با او بجنگند چون جایگاهی داشت. پس این پس زمینه را داشته باشید، وقتی یک منبع تاریخی را می خوانیم باید دقت کنیم که این چه مسیری را می خواهد بیان کند، هدفش چیست. درست می گوید یا غلط می گوید. یک نکته مهم هم عرض کنم. آن هم این است که امروز اگر یک نفر صبح تا شب در فضای مجازی باشد و هر چه بگویند آدرس به فضای مجازی بده معمولاً اهل علم، متخصصین، دانشمندان رشته های مختلف، می گویند این خیلی آدم دقیقی نیست، هر چه را از هر جایی باور می کند. حالا درست است که در فضای مجازی فقط باطل نیست، حرف حق هم پیدا می شود. ولی یک قدرت تشخیص، یک قدرت غربالگری، لازم دارد. هر کسی هر چه همین طوری دستش آمد برای بقیه باز نشر می کند.
شریعتی: منبع محکمی نیست.
حجت الاسلام کاشانی: مثلاً در گروه های یک نفر همواره بازنشر کننده است، بقیه نگاهشان به او این است که کانه محتواها را متوجه نمی شود.
شریعتی: خودش قدرت تشخیص ندارد.
حجت الاسلام کاشانی: حالا فرض کنید که، ببینید وقتی می خواهیم یک کاری درست کنیم که تصویر ذهنی درست کنیم بهتر است به جای فقط فضای مجازی یک کتابی باشد، 1100-1120 سال از آن گذشته باشد، قدمت پیدا کرده باشد، سند تاریخی باشد، اثر علمی محسوب بشود. این ها باعث چه می شود؟ میزان باور پذیری مطلب را به مراتب افزایش می دهد. این کتابی که دست من است که ما یکی دو جلسه ای حداقل با آن خواهیم بود کتاب تاریخ طبری است. محمد بن جریر طبری یک دانشمند برجسته است. من هم از این که دانشمند بزرگی است انکار نمی کنم. این که چه ویژگی هایی داشته، چه ویژگی فکری داشته، به بحث ما در فضای بحث ما نمی گنجد که راجع به شخصیت او گفتگو کنیم، منابع او، روش او. اما من فقط اشاره کنم. یک شخصیتی که مفسر است، فقیه است، مورخ است البته مورخ حرفه ای نیست، یک افکاری دارد این افکار را در این کتابش آورده است. جایگاه علمی اش، استادی اش نسبت به بعضی از علوم.
شریعتی: یعنی آن افکارش به نقلش جهت داده است.
حجت الاسلام کاشانی: دقیقاً. استادی اش نسبت به بعضی از علوم، شاگرد پروری اش، جایگاهش، 310 از دنیا رفته است، حدود 30 سال قبل هم اگر این کتاب را نوشته باشد مثلاً 1150 سال پیش این کتاب نوشته شده است پس یک اثر قدمتی است، خود کتاب اثر تاریخی قدیمی است، فضا علمی است. این با فضای مجازی فرق دارد، این میزان باورپذیری را بالا می برد. یک کاری در این کتاب کرده است، آن هم این است. یکی از روش های القا مطلب و جا به جایی حقیقت تدوین است، چینش است. فیلم را که می سازند راش یا خام می گیرند، بعد یک تدوینگر حرفه ای این صحنه ها را کنار هم می گذارد. گاهی ممکن است جابجا کند و قصه تغییر کند. اول این گفت بعد او این عکس العمل را نشان داد، یا اول این عکس العمل نشان داد و بعد این این را گفت. ما گاهی سریالی بود، یک سریال ژاپنی بود زمان کودکی ما، یک سریالی بود که شاید اخلاقی هم نبود. ایران آوردند، قسمت های غیراخلاقی اش را حذف کردند، متن و داستانش را یک قدری تغییر دادند، تدوین کردند شد یک سریال اخلاقی یک خانم کارآفرین، پر کار، اصلاً الگوی بعضی ها شد.
شریعتی: اصلاً یک چیز دیگر می شود.
حجت الاسلام کاشانی: پس تدوین می تواند صفر تا صد جابجا کند. ایشان درست است که معمولاً اظهار نظر روی نقل ها نکرده است و این هنرش بوده که بگوید مطالب را آورده و اظهار نظر هم نکرده است. اما یک کاری کرده است. در چینش و تدوین بعضی از صحنه ها را حذف کرده است، بعضی از صحنه ها را زمان بیشتری، میزان بیشتری، متن بیشتری، به آن پرداخته است. ترتیبی که قرار داده است پشت سر هم یک تصویر القا می کند، این تصویر نسبت به سیدالشهدا یک خامی و گول خوردنی است که دو سال پیش عرض کردیم، نسبت به امام حسن (ع) این طوری است که حالا وارد بحث می شویم.
شریعتی: داخل پرانتز بگویم، همین کار را با امام مجتبی و امام حسین هم کردند و این دو را مقابل هم قرار دادند.
حجت الاسلام کاشانی: دقیقاً. خدا خیرتان بدهد. این مطلبی که الان این جا علامت زدم که جلوتر برسیم دقیقاً جنگ بین حسنین است که حالا نمی دانم امروز برسیم بگوییم یا هفته بعد مطرح کنیم. دقیقاً همین کار را کردند. من دنبال این هستم که مخاطب عزیز ما که می دانم خیلی هایشان اهل مطالعه هستند اگر رفتند کتاب ها را خواندند همین طور بتوانند حدس بزنند. یعنی شما وقتی جریان را بشناسی می توانی حدس بزنی که در فلان موضوع وقتی اختلال در سیستم بنزین کشور رخ می دهد فلان شبکه ماهواره ای که عربستان پولش را می دهد اگر ندیده باشی هم حدس بزنی این چه واکنشی نشان خواهد داد چون جریانش را می شناسی، چون عربستان را می شناسی، آن شبکه را می شناسی، می توانی در یک بحران طرف مردم است، یا طرف تجزیه ایران است، طرف قوت ایران است، به اقتدار و معیشت مردم فکر می کند یا دلشان را بسوزاند، در ماجرای کرونا فرض بفرمایید آن اوایل که خیلی از جاهای دنیا نیامده بود یک کاری کند ما فکر کنیم ما مرکز همه ویروس های عالم هستیم، امید را پایین بیاورد. یک بار، دو بار، سه بار، چهار بار، یک نفر، یک رسانه کار را ببیند، جریان را بشناسد، حرکت او را مثل یک شطرنج بازی خوانی می کند. ما قبل برنامه هم با هم صحبت نکرده بودیم ولی مطلب آینده من را شما حدس می زنی. چرا؟ چون جریان را که مستحضر هستید. پس باید نسبت به قیام بنی امیه هم دوباره نمی شود یزید را مقابل امام حسین قرار داد، اصلاً قدرتی ندارد. اما امام حسن برادرش است، بزرگ تر است، پسر پیغمبر است، سرور بهشت است.
شریعتی: آن تقابل را پررنگ کنیم.
حجت الاسلام کاشانی: پررنگ کنیم اثر دارد. بگوییم خودشان هم با هم اختلاف داشتند. همه مثل علی بن ابی طالب و حسین بن علی (ع) فکر نمی کردند. همین فضا را یک آقایی که متاسفانه با بی ادبی این حرف را زد چندین سال پیش گفت بعد از امام حسین اربعین با عاشورا فرق دارد. یک ایرانی که شیعه است متاسفانه تحت تاثیر بعضی از جریان های سیاسی یا بعضی مطالعاتی که دقیق نبود گفت اهل بیت بعد از عاشورا سعی کردند عقلانی کار کنند. از امام زمان عذر می خواهم. یعنی کانه امام حسین رفتارش غیر عاقلانه و غیر عقلانی بود. اخیراً هم باز یک شخص دیگری شبیه این را گفته بود که من به او پیغام دادم شما الان می خواهی بیایی مثلاً به جمهوری اسلامی تیکه بیندازی، بینداز. مسائل سیاسی حیف است که شما بیایی در این سطح که مثلاً بگویی بعدش عقلانی شد. این زشت است، این جسارت به سیدالشهدا است. بیا تحلیلت را مطرح کن با هم نقد و بررسی کنیم. ما سعی کردیم یک تحلیل عقلانی از قیام سیدالشهدا بدهیم. یعنی از یک مقدس بزرگ استفاده کنیم هیچ کس نمی گوید یزید کیست، عبیدالله کیست، اصلاً بعضی از این ها پدرشان معلوم نبود. ولی امام حسن اگر تصویرش را بنی امیه غلط بسازد نه، قدرت تقابل دارد و این خیلی مظلومیت برای امام حسن(ع) است. و این تقابل نسبت به امام حسن تا ائمه بعدی تا حتی امام صادق (ع) هم پیش رفت.
شریعتی: با این نگاه تمام تاریخ ما از منابعی که گه گاهی...
حجت الاسلام کاشانی: همه غربال نیاز دارد، همه جریان شناسی نیاز دارد. با خوش بینی یک نفر بنشیند شما همان طور که دوست ندارید، ما به بچه هایمان می گوییم که هر کسی در خیابان، هر غریبه ای خوراکی داد، از او نگیر. چرا؟ خوراکی است. شاید مسموم باشد، شاید می خواهد تو را بدزدد، شاید مالش اشکال داشته باشد. آشنا بود فرق می کند.
شریعتی: و تاریخ ما سرشار از شیطنت است.
حجت الاسلام کاشانی: حتماً. چرا؟ چون آن جا منفعت این است که فقط بچه ای دزدیده بشود که البته خیلی بد است، این جا سرنوشت یک امت به هم می خورد. یک قدرتی، یک سلطنتی، یک امپراتوری، به جریان می رسد و از این طرف همین طور. یعنی تقابل سنگین است و نباید ساده انگار کرد که همین جور مطلبی و گزارشی بدهید. حالا من اشاره کنم، هر جا وقت تمام شد به من بفرمایید.
شریعتی: 2-3 دقیقه دیگر ان شاءالله.
حجت الاسلام کاشانی: من از این جا شروع کنم. می گوید که بله، وقتی امیرالمومنین ضربت خورد، ترور شد. جند که یکی از عشاق حضرت است این جوری نقل می کند. آمد پیش حضرت گفت یاامیرالمومنین: «إن فَقَدناکَ وَ لا نَفقِدکَ» یعنی اگر شما را از دست دادیم که خدا آن روز را نیاورد، «فَمُبایعُ الحَسَن» با حسن بیعت کنیم. یعنی می خواهند ببینند آیا حسن بن علی پیشنهاد یا دستور یا نصب بر خلافت امیرالمومنین است. می گوید امیرالمومنین گفت: «ما آمِرُکُم وَ لا اَنهاکُم» نه امر می کنم نه نهی می کنم، «اَنتُم اَبصَر» خودتان بیشتر می فهمید. این چند جا را دارد هدف می گیرد: 1) مسئله خلافت پیغمبر یک مسئله ای است که به امت واگذار شده است نه نص نبوی. خودتان ماشاءالله با شعور هستید، خودتان تصمیم بگیرید. یعنی الکی نسبت ندهید که علی بن ابی طالب و همسرش اعتراضاتی داشتند.
شریعتی: یعنی کلاً غدیر را هم زیر سوال می برد.
حجت الاسلام کاشانی: دقیقاً. یعنی همه مردم با شعور هستند ولی این جا مردم باشعور هستند را مثل آن جا که یک تقدس مقابل یک تقدس است، یک حقیقت را می گذارد مقابل این که یک موضوعی را انکار کند. خودتان می فهمید، با شعور هستید ماشاءالله. دوباره از او خواستند، قبول نکرد چیزی نگفت. پس آن ماجرا که هیچ. از این طرف هم گفت حسن جان، حسین جان، «اوصیکُم بِتَقوَی الله و ألا تَبغيا الدُنیا» دنیا خواهی نکنید، تقوا داشته باشید، با ظالم دشمن باشید، با مظلوم رفیق باشید و از این حرف ها. از این جا شروع شد. ولی چون امیرالمومنین شهید شد مردم رفتند با امام حسن بیعت کردند. اگر امام حسن (ع) اصلاً نمی خواست حکومت را بپذیرد، آن جوری که بعداً احتمالاً هفته آینده می خواهیم بگوییم این جوری تصویر کرد. گفت چرا خلافت را قبول کرد. من را دعوت کنید بیایم، بعد یک ربع از برنامه که بگذرد من بگویم من دیگر نمی آیم خداحافظ. می گویند ما که فشار نیاوردیم، زنگ زدیم می گفتید وقت ندارم، برای چه آمدی برای چه رفتی. می خواهم بگویم خلاء آن تصویری که آقای طبری و دیگران ساختند. اگر قرار بود امام حسن تا آمد بگوید نه نمی خواهم. سن حضرت آن موقع چقدر بود؟؟ 37 سال تقریباً. یک جوان پخته بودند. حالا عصمت و علم و این ها هم بود. کاملاً پخته، رشد یافته، سرد و گرم چشیده. چرا قبول کرد؟ می توانست قبول نکند. قبول کرد ولی بعداً چیز دیگری شد. من بحث را یک نقطه بگذارم و بحث را این جا تمام کنیم.
شریعتی: می توانیم 3-4 دقیقه دیگر ادامه دهیم، قرآن را حسن ختام جلسته بگذاریم.
حجت الاسلام کاشانی: یک روایت درباره امام حسن عرض کنم که من خودم خیلی این روایت را دوست دارم، لذت می برم. در کتاب بسیار مهم کمال الدین و تمام النعمة که شیخ صدوق زحمت کشیده است راجع به مقدمات بحث معنویت است باب هایی دارد. یک باب باب 24 است که روایت نبی اکرم (ص) درباره حضرت حجت است منتها این روایات طولانی است. در یکی از این روایات پنجم این باب 24 است، دارد که می فرماید اصبق بن نباته می گوید علی بن ابی طالب آمد بین ما. حالا روایت از پیغمبر است، امیرالمومنین یک روایت از پیغمبر می خواهد بخواند. «خَرَجَ عَلَینا عَلی بنُ اَبی طالِب ذاتَ یَومُ یَدُ في یَدِ بن الحَسَن» حضرت آمد بین ما دستش در دست امام حسن بود. این جوری فرمود. فرمود: «خَرَجَ عَلَینا رَسُولُ الله ذاتَ یومٍ یَدِ فِي یَدِه ی هکَذا» همین جوری که الان دستم در دستش است با پیغمبر می آمدم، دستمان در دست هم بود. یعنی اوج محبت. با پیغمبر بین مردم آمدیم. پیغمبر این جوری فرمود، من روی این حرفی که فرمود هیچ اشاره ای به امام حسن نکرد امیرالمومنین دارم یک روایت خلافش می گوید. می گوید پیغمبر فرمود: «خَیرٌ الخَلقِ بَعدي وَ سَیِّدُهُم» بهترین بندگان و آقای بندگان این است، یعنی امیرالمومنین است. «اَخي هَذا» این برادرم است، «وَ هُوَ اِمامُ کُلِّ مُسلِم وَ مَولا کُلِّ مُومِن» امام هر مسلمان و مولای هر مومنی است. امیرالمومنین بعد فرمود. از پیغمبر روایت کرد. فرمود: «عَلی وَ إنِّي اَقُولُ» من هم همین را می گویم. «خَیرُ الخَلقِ بَعدي وَ سَیِّدهُم اِبني هَذا» بهترین بندگان و سید و آقای بندگان این پسرم است، «هُوَ اِمامُ کُلِّ مُسلِم وَ مَولا کُلِّ مُومِن». یعنی یک شبه غدیری است. منتها این بین شیعیان خاص حضرت است. فرصت نبود که حضرت بیاید یا صلاح ندید که بیاید علنی مطرح کند.
حجت الاسلام کاشانی: خدایا به آن حسن خلق امام حسن (ع)، به کرامت و عطای حضرت مجتبی (ع)، بین مردم ما، بین خانواده ها، بین زن و شوهرها، بین فرزندان و پدر مادرها، محبت، مودت، نوع دوستی، نگرانی برای مردم و مهیا شدن برای ظهور حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) را روزی بفرما.
شریعتی: الهی آمین. خیلی ممنون و متشکرم. فردا با حاج آقای تراشیون خدمت شما می رسیم و به شما سلام خواهیم کرد. صفحه 349، آیات پایانی سوره مبارکه مومنون. تا فردا و تا سلامی دوباره.