اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

1400-08-15-حجت الاسلام قرائتی-ارتباط عاطفی در تبلیغ دین

شریعتی: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ» «اللهُمَّ صَلَّ عَلَی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم».«اللَّهُمَّ کُن لِوَلیَّکَ الحُجَّةِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علیهِ و عَلي آبائِهِ في هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِي کُلِّ سَاعَةِ وَلِیاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتَّي تُسکِنَهٌ أَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتعَهٌ فِیهَا طَوِیلا». دلم امروز گواه است کسی می‌آید حتم دارم خبری هست، گمانم باید فال حافظ هم هر بار که می‌گیرم باز «مژده ای دل که مسیحا نفسی» می‌آید باید از جاده بپرسم که چرا می‌رقصد مست موسیقی گامی شده باشد شاید!

اگر آن چهره به لبخند لبی بگشاید«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج».سلام می کنم خدمت عزیزانم. خانم ها و آقایان به سمت خدای امروز خیلی خوش آمدید. از تهرانی بارانی به شما سلام می کنیم. ان شاءالله که خداوند همچنان باران رحمتش را بر سراسر این دیار و مرز و بوم بباراند و ان شاءالله کویر خشکیده دل های ما بارانی و پر طراوت و سبز باشد ان شاءالله. با احترام و با افتخار همراه شما هستیم و در محضر و در معیت  حاج آقای قرائتی عزیزمان به رسم شنبه ها و ان شاءالله که امروز هم فرمایشات ایشان را با دل و جان خواهیم شنید. برای ما دعا کنید، ما هم ان شاءالله دعاگوی شما خواهیم بود. دعوت می کنم امروز تا پایان برنامه با ما همراه باشید و صحبت های آقای قرائتی عزیز را بشنوید. سلام علیکم و رحمه الله. خیلی خوش آمدید.
حجت الاسلام قرائتی: سلام  علیکم و رحمه الله.
شریعتی: حال شریف و مبارک چطور است؟
حجت الاسلام قرائتی: الحمدلله
شریعتی: خیلی خوش آمدید. مشرف فرمودید. «الحَمدُللهِ رَبِّ العالَمین» روز بارانی بسیار زیبایی است، حالا هم که در محضر حاج آقای قرائتی هستیم. ببینیم برای ما چه به ارمغان آورده اند و بنا است چه نکاتی را ان شاءالله بشنویم.
حجت الاسلام قرائتی: « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ / الحَمدُللهِ رَبِّ العالَمین بَعَدَدِ ما احاطَ بَه عِلمُه» «اللهُمَّ صَلَّ عَلَی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم»«الهی أَنطِقني بِالهُدي وَ أَلهِمني التَقوي».یک مقداری راجع به فضای عاطفی می خواهم  صحبت کنم چون قرآن می فرماید: «أنَّ الله یَأمُرُ بِالعَدلِ وَ الإِحسان». عدل قانون است، احسان عاطفه است؛ یعنی غیر از قانون یک مقدار هم عاطفه. مثلاً می گوید کسی مرد ارثش را به وارث ها بدهید اما اگر کسی وارث نیست، پسرخاله، پسرعمه، همسایه، اما آمد و دید شما ارث تقسیم می کنید گفت سلام علیکم. قرآن می گوید یک چیز به این هم بدهید چون نگاهش خورده است. گوسفندی را می کشند، یک کسی هم وضع مالی اش خیلی خوب است نیازی به گوشت قربانی ندارد، اما نگاهش خورد به او بدهید. آیه اش این است: «وَ إذا حَضَرَ القِسمَةَ» سر قسمت حاضر شد. این باغ میوه دارد، بالاخره همسایه ها می فهمند که این باغ میوه دارد، حالا خرمالو است، خرما است، هر چه هست. نیم کیلو، 1 کیلو، به این همسایه ها که چشم به باغ می دوزند بده. این توجه به عاطفه است.
شریعتی: یعنی یک حقی برایشان ثابت می شود.
حجت الاسلام قرائتی: میوه نوبر را می گویند به بچه ندهید برود کوچه بخورد چون بچه شما میوه گران قیمت نوبر در کوچه می خورد، بقیه چشمشان می افتد. مسئله توجه به عواطف خیلی مهم است؛ حتی در حیوان ها. می گویند اگر یک حیوانی به حیوانی  نگاه می کند سر حیوان را نبرید. گوسفند می کشید، ذبح می کنید، اگر یک گوسفند دیگر به این گوسفند نگاه می کند روبروی چشم او سر او را نبرید. این مسئله مهمی است. یا می گوید اگر می خواهی شیر بدوشی تمام شیر را ندوش. یک مقدار شیر در بدن گاو باشد برای گوساله اش؛ یعنی فکر گوساله هم باش. گاهی وقت ها سخنان دست خود آدم نیست.
شریعتی: می بَرنِت.
حجت الاسلام قرائتی: یعنی یک چیزی مطالعه می کنم، در مطالعه یک چیزی یادداشت می کنم. این جا نشستم آن کسی که به من نگاه می کند او رزق دیگر دارد، فلذا یک کتاب باز می کنم یک کتاب دیگر می گویم. ان شاءالله که خیر باشد. امام سجاد در مکارم الاخلاق می گوید: «الهی أَنطِقني بِالهُدي» زبان من را به هدایت باز کن. حالا شعر باشد، تاریخ باشد، قرآن باشد.
شریعتی: هر چه هست هدایت بشود.
حجت الاسلام قرائتی: اگر می خواهی شیر بدوشی ناخن هایت را بگیر که می روی شیر بدوشی این ناخن تو محل شیر را اذیت نکند. اگر یک حاجی زودتر از حاجی ها مکه آمد امضایش از اعتبار می افتد. چرا؟ حاجی که زود به مکه می آید معلوم می شود اسب و شترها را دوانده است، بی رحم است، و کسی که بی رحم به حیوان باشد در راه مکه امضایش سقوط می کند. امضایش قابل قبول نیست، این عادل نیست. خیلی این ها مهم است. اگر سگی تشنه باشد شما حق ندارید وضو بگیرید. آب کم دارید آب را برای سگ بگذار و خودت تیمم کن.
شریعتی: تمامش عاطفه است.
حجت الاسلام قرائتی: یعنی غرق در عاطفه است. چشم هایی که عاطفه دارد گریه دارد، چشم هایی که عاطفه اش کمرنگ است عاطفه اش خشک می شود. اشک نشان دهنده عاطفه است. بیان نشان دهنده عقل است یعنی کسی که صحبت می کند آدم می فهمد که عقلش چقدر کار می کند. حرف های حکیمانه می زند می گوییم دانشمند است. بیان لامپ عقل است، اشک لامپ عاطفه است. خوشا به حال کسی که هم عقل دارد هم بیان، هم عاطفه دارد هم وجدان.
شریعتی: گفت:
من مسلمان شده ی مذهب چشمی هستم
که در آن عاطفه با عشق و جنون توام شد
حجت الاسلام قرائتی: احسنت. شما هم مثل شکری که کنار گرمک کاشان است. گرمک ها مزه ندارند از بیرون شکر قاطی می کنند. حالا تک جمله شما گرمک ما را خوش مزه می کند. شما هم بگویید خواهش می کنم.
شریعتی: سلامت باشید. بله خواهش می کنم.
حجت الاسلام قرائتی: تواضع می کنید. قرآن می گوید پیغمبرها خودشان را برادر می دانستند، «إذ قالَ أَخُوهُم». آیه دیگر: «إذ قالَ لَهُم اَخُوهُم هُود».آیه دیگر: «إذ قالَ لَهُم اَخُوهُم صالِح». یعنی اسم بعضی از انبیا را که آورده می گوید برادر شماست. هیچ کلمه هم  جای کلمه ای را پر نمی کند. مثلاً بگوییم هموطن، همشهری، هم میهن. این ها را هم می گویند ولی هیچ کدام  برادر نمی شود. یعنی همه زن های دنیا را فشرده کنند، شیره روحشان  را بگیری مادر نمی شود. می شود گفت پرستار، می شود گفت معلم، می شود گفت محافظ. مادر، مادر است. یک کسی گفت چرا نماز را عربی بخوانم. گفتم چیزی جای الله را پر نمی کند. مثلاً شما راجع به اباالفضل چه می خواهید بگویید. بگویید شجاع؟! خوب شجاع خیلی در دنیا است. مثلاً بگویی اباالفضل آدم خوبی است. خیلی ها هم هستند که در کوچه خیابان آدم  خوبی هستند. یعنی نمی شود چیزی را جای اباالفضل گذاشت، جای الله گذاشت، جای مادر گذاشت. گاهی وقت ها یک کار عاطفی کوچک کار صد تا استدلال را می کند. خیلی این مهم است. یک جسارتی مثلاً به یک مرجع تقلیدی از یک نفر می شود، بعضی سایت ها هم این را موج می اندازند و یک مرتبه موج صد ساله می گوید من نه از کسی گله دارم، نه شکایتی دارم. یک آدم صد ساله این گونه گذاشت دارد. این ها خیلی مهم است. عاطفه هم کاری به کتاب ندارد. ممکن است کسی هزارتا کتاب بخواند ولی عاطفه نداشته باشد. دیشب بدون تعارف یک فیلمی را نشان داد از یک جوانی که چوپان بود، کنار چوپونانی به مدرسه رفت پزشک شد، متخصص شد، به آفریقا هجرت کرد، آن جا به نام امام حسین ساختمان ساختند. یعنی امام حسین وعلاقه به اهل بیت خودش را بعد از 30 سال نشان داد
شریعتی: یعنی خیلی از اتفاقات کار دل است.
حجت الاسلام قرائتی: کار دل است و علم هم کافی نیست. نمی شود گفت چون ایشان دانشمند است آدم خوبی است. ما خیلی ها داریم با سواد هستند، اثر گذار نیستند. یک خاطره دارم برایتان بگویم. الان به ذهنم آمد، قبلاً هم شاید یک جایی گفته ام. قبل از انقلاب ما تصمیم گرفتیم که آخوند بشویم. آخوند بشویم دفتر عقد و ازدواج، منبری، واعظ، پیش نماز، استاد. ولی گفتیم آخوند اطفال بشویم. آخوند اطفال یعنی چه؟ گفتند مثل پزشک اطفال. پزشک اطفال یعنی چه؟
شریعتی: تخصصش کودکان هستند، آن ها را معالجه می کند.
حجت الاسلام قرائتی: بالاخره کلاس گذاشتیم. یک چهار سالی جمعه ها از قم به کاشان می رفتیم، 30-40-50 تا نوجوان و جوان بودند. یک روز این شاگردهای ما دیدن شیخ یحیی انصاری رفتند، از مدرسین حوزه بود. ایشان فین کاشان، چسبیده به کاشان، آن جا تبلیغ می کرد. چرا فین؟ چون دولت شاه گفته بود ایشان در شهر منبر نرود. منتها فین جزو شهر نبود. از شهر هر که می توانست با موتور و دوچرخه می رفت. شاگردهای ما دیدن این آقا شیخ یحیی انصاری دارابی رفتند. برگشتند به ما گفتند آقا او است. معنی اش این است که تو برو گمشو. بعد از چهار سال می گویید آقای شما هستم، حالا یک مرتبه می گویید آقا او است من هم ایشان را قبول دارم اما شما در ملاقات یک ربع، بیست دقیقه ای، چه دیدید که یک مرتبه چهار سال مجانی به معنای واقعی. چهار سال مجانی از قم به کاشان می آمدم صحبت می کردم و برمی گشتم، مفت. من چهار سال است معلم شما هستم حالا شما می گویید آقا او است حساس شدم. گفتم چه دیدید؟ گفتند ما دیدن ایشان رفتیم، ایشان داشت با ما صحبت می کرد. یک دفعه نگاهش به بیرون خورد خیز گرفت یعنی حساس شد، نگاهش را به بیرون طول داد. بعد هم گفت با اجازه، یک چند لحظه بیرون رفت و بعد هم آمد ادامه گفتگو گفت. ما نفهمیدیم چرا نگاه کرد، چرا حساس شد، چرا بیرون رفت. خداحافظی که کردیم آمدیدم دیدیم که آقا نگاه که کرد دید آفتاب به کفش ما می تابد، آفتاب تابستان کاشان هم داغ است کفش ما داغ می شود و وقتی ما بیرون می رویم پایمان می سوزد. ایشان تا دید به کفش ما می تابد رفته یک گونی روی  کفش ما انداخته که آفتاب به کفش ما نتابد. گفتم عاطفه این است.  محسن قرائتی چهار سال تدریس مجانی و رایگان دارد، آیت الله انصاری دارابی با یک گونی همه ما را برداشت برد.
شریعتی: همه را در همان گونی ریخت.
حجت الاسلام قرائتی: این عاطفه خیلی مهم است. آدم یک عذرخواهی می کند، معذرت می خواهم. تمام شد رفت. نسبت به همسر، نسبت به برادر. یک کوتاهی شده است جبران کنیم. قرآن برای عاطفه این آیه را دارد. یکی از آیه های قرآن این است: «بَعضُکُم مِن بَعض». آیه قرآن است، کلمه ای که حفظ کردنش هیچ کاری ندارد. «بَعضُکُم مِن بَعض» من از تو هستم، تو هم از من هستی. یعنی همه پلیس هستیم. اگر دیدم یک کاری  خلاف است همه پلیس می شویم، همه شهرداری هستیم اگر دیدیم کسی سطل زباله اش را در آب می ریزد، آب نمک  پای درخت می ریزد. این «بنی آدم اعضای یکدیگر» آیه قرآن است. این فضای عاطفی است. مسئله دیگر این که زندگی آرام. امام  صادق (ع) یا امام سجاد (ع)، حمام رفت. از افتخارات ما کلمه حمام است. حمام در روایات 1400 سال است. «إذا دَخَلتَ الحَمام»، کلمه حمام خیلی در روایات 1400 پیش آمده است. ولی کلمه حمام در اروپا حدود 200 سال است که آمده است. یعنی کتاب های 300 سال پیش آلمان کلمه حمام ندارد اما ما داریم. حالا حمام یک جایی که مثل حمام باشد.
شریعتی: جایی برای شستشو.
حجت الاسلام قرائتی: بله. گفتند آقا اجازه دهید حمام را قُرق کنیم. گفت چرا؟ من آدم حمام، مردم هم  بیایند. الان یک مدیر کلی جزئی ما هم می خواهد استخر بگیرد می گوید ساعت مدیران، یعنی حاضر نیست که به استخری  برود که پرسنلش هم آن جا باشد. امام سجاد اجازه نداد، امام صادق هم اجازه نداد. گفت من یک نفر هستم، آن ها هم بیایند بروند. این ها علاقه به وجود می آورد. بعد هم ریشه این ها حتی در نسل های بعد می ماند. یک کسی رفتم سر قبر پدرم در کاشان. دیدم یک کسی آمد و فاتحه می خواند. گفتم شاید به خاطر من این جا آمده است. گفتم شما ابوی من را می شناختید؟ گفت بله، دو ریالی به من داد. ابوی ما بازاری بود، غروب ها یک مقدار 2 ریالی می گذاشت در جیبش، غروب زودتر از اذاب مغرب از بازار به خانه می آمد. بیست دقیقه، نیم ساعت، راه بود. یک مسجد مخروبه بود، جارو کرده بود، بخاری را گرم می کرد. می گفت هر بچه ای نمازش  را بخواند 2 ریال به او می دهم. می گفت من با 2 ریالی پدرت خاطره دارم. حالا این بچه نمازخوان می شود، نسل او هم نماز خوان می شود. این مهم است. باید از خدا خواست، دست ما نیست. نه عقل است، نه علم است، نه زرنگی است، نه سیاست است. خدا  گاهی یک کاری می کند. مثلاً اشرف مخلوفات کیست؟ پیغمبر اسلام. چون در موجودات و نباتات و انسان، اشرف مخلوقات انسان است. در انسان ها اشرف مخلوفات انبیا هستند.
شریعتی: در انبیا، نبی مکرم اسلام است.
حجت الاسلام قرائتی: آن وقت اشرف افراد، پیغمبر ما است می رود تار عنکبوت را حفظ می کند. وقتی رفتند پیغمبر را در خانه بکشند حضرت علی جای او خوابید، به غار رفت، درِ غار یک تار عنکبوت بود. یعنی اشرف مخلوقات با اَوْهَن حفظ می کند تا بگوید من هستم. گاهی نمی شود گفت که حالا که پول دارم، حالا که پس انداز دارم، حالا که ساختمان و ماشین گران شده است، حالا که مدرک دکتری و آیت الله دارم. خدا می تواند انسان را در اتاق پول از گرسنگی مرگ بدهد. من خاطره دارم، حالا نمی خواهم وقتمان صرف خاطره ها بشود.  مسئله عاطفه، حتی نسبت به بچه ها. پیغمبر بچه ها را نمی گفت حسنی، می گفت حسن جان، حسن آقا. با کنیه صدا می زد. در قرآن هم داریم: «یا بُنَّیَّ» یعنی پدرها به بچه ها با عاطفه صحبت کنند. پسرها هم با پدرها، با پدربزرگ ها، بگویند: «یا اَبَتِ». چهار تا «یا بُنَّیَّ» در قرآن است، چهار تا «یا اَبَتِ». یعنی هم از بالا به پایین، هم از پایین به بالا.
شریعتی: عاطفه در آن موج می زند.
حجت الاسلام قرائتی: عاطفه باید دو سمتی باشد. یک شعری هم هست که می گوید: چه خوش...
شریعتی:
چو خوش بی مهربانی هر دو سر بی
که یکسر مهربانی دردسر بی
حجت الاسلام قرائتی:  این دو سویه باشد. مسئله دیگر این که قرآن می گوید: «إنَّمَا المُؤمِنُونَ إخوَةٌ» رابطه همه مسلمان ها باید برادری باشد. برادری خیلی کلمه سنگینی است. باز هم چیزی کار برادری را نمی کند. طرح برادری از ابتکارات اسلام است. در اسلام است که در عید غدیر صیغه برادری می خوانند. فارسی اش این است که تمام حقوقی که به من داری بخشیدم، مگر این که روز قیامت نیاز داشته باشم شفاعت کنند می خواهم آن ذخیره قیامتم باشد. آدم ها هم در برادری جنس خودشان را پیدا می کردند. مثلاً ابوبکر با عمر برادر شد، طلحه و زبیر با هم برادر شدند، مصعب و ابو ایوب انصاری، حمزه و زید بن حارث، ابوذر و بلال، جعفر طیار و معاذ بن جبل، مقداد و عمار، عایشه و  حفصه، ام سلمه و صفیه.
شریعتی: و پیامبر و امیرالمومنین.
حجت الاسلام قرائتی: بله. این  مسئله عاطفی است. تمام این برادری های دنیایی پاک می شود جز متفقین. قرآن می گوید: «الأَخِلّاءُ یَؤمَئِذٍ بَعضُهُم لِبَعضٍ عَدُوٌّ إلَّا المُتَّقِین» تمام دوست های جون جونی روز قیامت با هم بد می شود. او می گوید تو بودی، او می گوید غلط کردی  خودت بودی. دعواهایی در قیامت  است. من چند مورد از دعواها را نقل کنم. اول به شیطان می گویند تو بودی وسوسه کردی. شیطان می گوید: «فَلا تَلوموني» مرا ملامت نکنید، «و لومُوا انفُسَکُم» بزنید به سر خودتان. من مجبورت که نکردم، من وسوسه کردم. من وسوسه کردم تو آمدی، نباید می آمدی. «إلَّا أَن دَعَوتُکُم» گفتم بیا، «فَاستَجَبتُم» خودت استجابت کردی. هر چه به شیطان لعنت و نفرین می کند، می گوید من مقصر نیستم. سراغ آدم ها می آیند، می گویند تو مرا گمراه کردی. می گوید من این کار را نکردم. می گوید چرا، شما شب و روز عقب من را گرفتی با فیلم و نامه و روزنامه و بستنی و مهمانی و استخر و شنا و ورزش و در  بازار و دانشگاه، بالاخره خودت را به من نزدیک کردی و من گول خوردم. باز هم می گویند نه، شما خودتان خشک بودید. باغبان نمی آید شاخه را خشک کند، درخت خودش خشک می شود باغبان می آید چوب خشک را ارّه می کند. حالا این ارّه هم یک خاطره دارد. می گویند رفتند در جنگل کنار درخت های بزرگ، گفتند یک چیزی به نام ارّه پیدا شده ما را می بردند. این درختی که رئیس جنگل بود گفت از ارّه نترسید، از دنده هایش هم نترسید، این ارّه وصل به یک چوب شده است آن چوب از طریق آن بریده می شوید. یعنی خودتان خودتان را می کشید، کسی شما را نمی کشد.
شریعتی: به دست خودتان.
حجت الاسلام قرائتی: مثال قشنگی است. گاهی وقت ها یک کسی را هم صنفش خرابش می کند. یعنی کمر کسی را می شکنیم بعد نگاه می کنیم خودش است. چطور؟ یک عامل نفوذی آن جا است که این ها را به هم وصل کرده است.
شریعتی: از جنس خودشان.
حجت الاسلام قرائتی: ارّه سرش چوب  است، آن چوب هم از همین جنگل است. از جنس همین جنگل  به آهن وصل می شود شما را ارّه می کند. یعنی هر جا سیلی می خورید نگاه کنید عامل نفوذی کیست. این برای عامل نفوذی جمله قشنگی است. عامل نفوذی از خودتان است.
شریعتی: ارّه نمی برد، آن دسته اش است که از جنس خودتان است.
حجت الاسلام قرائتی: بله. این مثال قشنگی است. نزد ملائکه می روند، می گویند ای مامور جهنم: «أُدعُوا رَبِّکُم یُخَفِّف»از خدا بخواه حالا تعطیل هم نمی کند یک مقدار  به ما تخفیف بدهد. «یَومًا مِن العَذاب» یک روز یک مقدار تخفیف بدهد. می گوید مگر پیغمبرها نیامدند چقدر «حَیِّ عَلی الصَلاة» شنیدی توجه نداشتی، چقدر فقیرها را شنیدی و خمس و زکات انفاق نکردی. یعنی یک دقیقه کافی نبود فکر کنید.
شریعتی: شیطان دعوت کرد خدا هم دعوت کرد.
حجت الاسلام قرائتی: او می گوید که پدرم گفت، از همه هم حجت است. می گویم من را خوشگل آفریدی، خوشگلی دردسر شد به گناه افتادم. می گوید یوسف خوشگل نبود، در منطقه شما خوشگل نبود، آن ها به دردسر نیفتادند؟! تو خودت زیر پایت شُل است. او می گوید پول گولم زد، می گوید فلانی فلانی در زمان شما پولدار بود ولی منحرف نبود. یعنی هر چه تلاش می کند «فَلِلّهِ الحُجَةُ البالِغَة» حجت خدا همیشه سرآمد است. قیامت خیلی خبر است. به فرشته ها، به شیطان، به دوستان خودشان. «الأَخِلّاءُ یَؤمَئِذٍ بَعضُهُم لِبَعضٍ عَدُوٌّ إلَّا المُتَّقِین» دوستان. شبی که می خواستند اول انقلاب هویدا را اعدام کنند یک نفر از آقایان آن جا بود که بعد به من گفت. گفت هویدا یک حرف خیلی بدی به شاه زد، یک فحش خیلی بدی به شاه داد گفت فلان فلان شده سگ های خانه اش را آمریکا برد من را دست شما گذاشت، چرا من را فراری نکرد. ابزار فرار برای خاندانش بود، ما هم هویدا بودیم.
شریعتی: برای ما هم فراهم می کرد.
حجت الاسلام قرائتی: بله. لازم نیست «الأَخِلّاءُ یَؤمَئِذٍ بَعضُهُم لِبَعضٍ عَدُوٌّ» برای آخرت باشد. در این دنیا هم رفاقت هایی که بر اساس خدا نباشد این چنین می شود. مثلاً رفاقت هایی که ما برای امام حسین داریم، کمرنگ نشده است. روغن چند بشود، گوشت تازه چند بشود، هر چقدر هم بشود مردم از امام حسین  کم نمی گذارند.  یعنی چه؟ یعنی علاقه حسین علاقه قلبی است، ریشه دار است. علاقه پول نیست. ما خواسته باشیم تقویت کنیم باید مسئله عاطفه را تقویت کنیم، عاطفه جزو زندگی ما باشد. لازم هم  نیست زیاد باشد، کم باشد. مثلاً یک نان دارید یک لقمه از این نان را بگیرید  بگویید نان کم است ولی همین کم را بخور. داریم امام رضا وقتی برایش غذا می آوردند می گفت یک سینی بیاورید، هر چه در سفره خودش بود یک مقدارش را در سینی می گذاشت می گفت به همسایه کناری بده. یک سرباز 2 سال سرباز است، یک مرتبه مسئولین پادگان بگویند تو امروز بیا با ما غذا بخور. غذا هم فرق نمی کند، همان غذای عمومی است. سرباز به پدر و مادرش زنگ می زند که امروز استوار فلان، سرهنگ فلان، سرتیپ فلان، صدایم زد با هم، هم غذا شدیم، یک عکس هم گرفتیم. این خاطره می ماند. روحانیون ما که در سپاه و ارتش هستند باید ارتباط فردی و عاطفی زیاد داشته باشند. علامت این که ما موفق هستیم یا نیستیم این را هر کس برود خودش امتحان  کند. مثلاً این سرباز وقتی سربازی اش تمام می شود. وقتی به خانه اش رفت بعداً داماد می شود. وقتی داماد شد یک کارت دعوت می فرستد برای این آقای سرتیپ و سرهنگ یا روحانی عقیدتی سیاسی. اگر کارت دعوت فرستاد یعنی موفق بودی. اما اگر تا سرباز هستم ادب دارم ولی وقتی رفتم دیگر محل نمی گذارم نه به سرتیپ نه به آخوند. این پیداست نمک عاطفه ما کم شده است، فقط قانون و مقررات بوده است. قانون و مقررات خشک است. اگر کافی بود می گفت: «أنَّ الله یَأمُرُ بِالعَدلِ»، چرا می گوید:  «وَ الإِحسان» یعنی عدل کافی نیست. فلذا داریم اگر از کسی قرض کردی وقتی به او دادی یک چیزی روی آن بگذار. مثلاً من 10 میلیون از شما قرض می کنم، وقتی می خواهم بدهم 10 میلیون را با یک سکه ای، نیم سکه ای، می دهم. می گوید دست بالا بگیر. یا داریم که: «وَ إذَا حُیّیتُم بِتَحِیَّةٍ فَحَیُّوا بِأَحسَن» کسی گفت سلام، نگو سلام، بگو سلام علیکم، سلام علیکم و رحمه الله. گفت سلام علیکم و رحمه الله، بگو سلام علیکم و رحمه الله و برکاته. یعنی همیشه جوابت پررنگ تر باشد. او کادو فلان  مبلغ برای شما آورد، شما یک کادو چرب تر و بهتر و مرغوب تر ببر.
شریعتی: آن روزهای اولی که شما سمت خدا آمدید من شروع برنامه بعد از سلام و احوالپرسی با بینندگان گفتم سلام علیکم و رحمه الله و برکاته، شما هم گفتید خوب یک چیزی برای من بگذار.
حجت الاسلام قرائتی: حالا این را جوک درست کردند ولی حالا طوری نیست. جوکی است که به واقعیت نزدیک است. می گویند به یک کسی گفتند که وقتی وارد می شوی امتحان  که می کنند، در دانشگاه یا پادگان یا گزینش که مصاحبه می کنند، این طوری بگو. گفت سلام، بگوی سلام علیکم. گفت سلام علیکم، بگو سلام علیکم و رحمه الله. گفت سلام علیکم و رحمه الله، سلام علیکم و رحمه الله و برکاته. این آقا وارد شد و گفت سلام علیکم. این هم گفت سلام علیکم و رحمه الله و برکاته. این دیگر چیزی نداشت بگوید گفت: «سَمِعَ اللهُ لِمَن حَمِدَ اللهُ اَکبَر».رفت ادامه نماز را گفت. ما شما را هم می خندانیم.
شریعتی: بله، خیلی.
حجت الاسلام قرائتی: من نمی دانم چرا فرهنگ خنده برای بعضی منفی است. قرآن خنده و گریه را با هم نقل می کند. می گوید: «وَ أَنَّهُ هُوَ أَضحَکَ وَ أَبکَی» خدا هم می خنداند و هم می گریاند.
شریعتی: این خنده ها که نباشد آدم دق می کند.
حجت الاسلام قرائتی: نه، خنده حکیمانه باشد. متاسفانه ما هنرمندی که خنده هایش حکیمانه باشد کم داریم. نمی گویم نداریم. خوب است ضمن این که آدم می خندد یک رشدی هم در آن باشد. خنده های حکیمانه باشد.
شریعتی: یعنی نکته ای هم یاد بگیرد.
حجت الاسلام قرائتی: گاهی یک کسی مسخره می کنیم، یک شهری، روستایی، لهجه ای، مذهبی. یعنی همراه با تحقیر می خندیم. گاهی خنده های برکت ندارد، ظلمت دارد. یک بار یک عربی  نزد پیغمبر آمد گفت این خرما هدیه است. پیغمبر گفت دست شما درد نکند. همین که پیغمبر گفت دست شما درد نکند  شخص گفت حالا پولش را بده. پیغمبر خندید، گفت گفتی هدیه حالا پولش را می خواهی. گاهی که پیغمبر خسته می شد می گفت کاش آن عرب  باشد ما را بخنداند.
شریعتی: «وَ إذَا حُیّیتُم بِتَحِیَّةٍ فَحَیُّوا بِأَحسَن».
حجت الاسلام قرائتی: مسئله دیگر راجع به حقوق برادری. فهرستش را می خوانم، در مورد هر کدام بخواهم حرف بزنم طول می کشد. مهربانی، اسرارش را پنهان کنیم، کسی رازی دارد رازش را آشکار نکنیم. اشتباهش را جبران کنیم. عذرخواهی کرد بپذیریم، تا عذرخواهی کرد بگویید راضی هستم. اصلاً بیایید همین کار را بکنیم. همین الان هر کس غیبت ما را کرده است حلال کنیم. فوقش به بنده می گوید قرائتی بی سواد است، خوب راست گفته است. بگذریم. مردم  در  قیامت آن قدر گیر هستند که گیر من یکی نباشند. آن قدر قیامت گیر دارند که حالا گیر من هم  باشند که من هم حلال نمی کنم. شیرم را حلالش نمی کنم، می خواهم روز قیامت یقه اش را بگیرم. رهایش کن. همین  الان بگذریم. قرآن می گوید اگر الان ببخشی من هم الان تو را می بخشم. «وَ الیَعفُوا وَلیَصفَحُوا» همدیگر  را ببخشید، «أَلَا تُحِبُونَ أَن یَغفِرَ اللهُ لَکُم» مگر نمی خواهی خدا تو را ببخشد، اگر می خواهی خدا تو را ببخشد تو هم او را ببخش. نمی شود بگویی من نمی بخشم ولی خدا ببخشد. باید با هم باشیم. عذرش را بپذیریم. اگر دارند از او بدگویی می کنند  از او دفاع کنیم. نقل می کنند حضرت عیسی (ع) با جمعی می رفتند یک  سگ مرده ای را دیدند. سیاه بود، بود می داد، لاغر بود. هر کسی گفت چه رنگ بدی دارد، چه بوی بدی دارد.  حضرت عیسی دید همه از این سگ بد گویی کردند فرمود اما دندان های سفیدی دارد. این یعنی چه؟ یعنی اگر از کسی دارند کلاغ پرش می کنند، عیب هایش را می گویند، تو تعریف کن بگو این طور هم که تو می گویی نیست. یک کسی را می گویند فلانی جان به ملک الموت نمی دهد، بخیل است، سخت است، کِنِس است. بگو این طوری نیست، من دیدم کار خیر می کند. علامت مومن این است وقتی دیدی کسی را کلاغ پر می کنند نفی نکنید ممکن است عیب ها را داشته باشد ولی شما خوبی هایش را هم بگویید. وعده دادیم عمل کنیم. حدیث داریم علامت دین این نیست که شما نماز و روضه بخوانید. گاهی آدم نماز و روزه عبادتش می شود. اگر حرف می زند صادقانه باشد، قول می دهد به قولش عمل کند. به هنگام بیماری به عیادتش برویم. این برخوردهای عاطفی چقدر مهم است. باز یک خاطره الان یادم آمد برایتان بگویم. قبل از انقلاب ما گاهی اهواز و خوزستان برای کلاس داری می رفتیم. آن جا آیت الله یزدی هم آمده بودند. ایشان مریض شد به بیمارستان اهواز بردند. یک همشهری داشتیم او هم از منبری های برجسته بود به نام آقای گل سرخی کاشانی. آقای گل سرخی بیمارستان رفت و به رئیس بیمارستان گفت این آقای یزدی از علمای قم است، حالا مشکلی دارد به  او برسید. رئیس بیمارستان گفت من اصلاً آخوندی را قبول ندارم. آقای گل سرخی گفت خیلی به ذوق ما خورد، ما رفتیم سفارش کنیم این هیچ کدام را قبول ندارد. رئیس گفت من از نژاد آخوند بدم می آید. بعد گفت بیا یک آخوند خوب دیدم، می خواهی برایت بگویم. گفت بگو. گفت الان رئیس بیمارستان هستم ماهی 16  تومان می گیرم. با 16 تومان آن زمان می شد خانه خرید. گفت الان ماهی 16 تومان دارم ولی یک آخوند دارم یک کار عاطفی کرد هنوز از دلم بیرون نرفته است.  گفتم بفرمایید. گفت پسر  16 ساله بودم تهران، لوزه گرفتم. رفتم حضرت عبدالعظیم بیمارستان فیروزآبادی، برای آیت الله فیروزآبادی بود، آن جا خوابیدم. ساعت 10-11 شب دیدم یک آخوندی گفت سلام علیکم، من هم بچه 13 ساله بودم گفتم سلام علیکم. گفتم چه شده است آقا؟ می گفت احوال من را پرسید، یک دستی به صورت من کشید، یک 1 ریالی و یک بیسکوییت به من داد. می گفت ماهی 16 هزار تومان دارم و رئیس بیمارستان هستم اما هنوز مزه یک بیسکوییت و 1 ریالی در زبانم هست. اگر آقای یزدی را مداوا می کنم به خاطر او است نه به خاطر سفارش شما. ببینید چقدر مهم است.
شریعتی: خاطره حک می شود.
حجت الاسلام قرائتی: ما نمونه اش  را داریم. در همین تهران من آقایی را سراغ دارم پیش نماز محترمی بود. دید یک بچه گریه می کند. گفت کفش هایم نو بود دزدیدند، حالا به خانه بروم مادرم دعوایم می کند. گفت گریه ندارد. پیش نماز بچه را سوار ماشینش کرد رفتند عین کفش خودش خریدند. این بچه نمازخوان شد. ما مشکلمان این است که عاطفه ها کمرنگ شده است. حتی اگر کم داریم بگوییم می دانم کم است، ولی همین کم را از من بپذیر. گاهی می گوییم قابل ندارد. یا مثلاً پولدارها کار بکنند. نگویید من پولدارم. گاهی یک کمک های جزئی اثرش بیش از کمک های بزرگ است. ما تا می گوییم کشتی مردم یاد کَشتی های دریا می افتند. نه آقا، برگ زرد هم کشتی است. یک برگ زرد از درخت به آب می افتد 50 تا مورچه می روند سوارش می شوند. یعنی همین برگ زرد هم که قابل نیست برای 50 مورچه کشتی می شود. نگو من قابل نیستم، چیزی نیستم. یک خاطره از قرآن بگویم. زمان جنگ بود یک کارگری چند خرما نزد پیغمبر آورد گفت برای کمک به جبهه است. منافقین سر به سرش گذاشتند، گفتند سه تا خرما برای کمک به جبهه آورده است. قرآن نازل شد گفت چرا این را مسخره کردید. «لَا  یَجِدُونَ إِلَّا جُهدَهُم» بیش از این نداشته است. از کجا می دانید شاید این سه خرما را داشته است.
شریعتی: تمام دارایی اش بوده است.
حجت الاسلام قرائتی: خداوند با نسبت ارج می دهد نه با مبلغ. مثلاً من یک میلیون به فقیر دادم نمی گوید این یک میلیون کم است یا زیاد. می گوید نسبت به اندازه اش چگونه است. اگر 10 میلیون داشته 1 میلیون داده است، 1 دهم داده است. اگر یک میلیارد داشته یک میلیون داده است این گونه است. لذا ارزش کارهای این است که نسبت باشد. یک بچه ای که تازه نماز می خواند «اللهُ اَکبَر» را هم درست نگوید همین ارزش دارد چون این زبانش نمی چرخد که درست بگوید. «لَا یُکَلِّفُ اللهَ نَفسًا إلَّا وُسعَها». دو آیه داریم مثل هم هستند، سرشان مثل هم است، تهشان فرق می کند. یک آیه داریم: «لَا یُکَلِّفُ اللهَ نَفسًا إلَّا وُسعَها»، یک آیه داریم: «لَا یُکَلِّفُ اللهَ نَفسًا إلَّا ما آتاها». فرق این دو چیست؟ یک آیه می گوید مگر وسعش، یک آیه می گوید مگر «ما آتاها». وسعش یعنی چقدر توان دارد، جان دارد. «ما آتاها» یعنی چقدر پول داری. برای این که ببینید کار شما چقدر می ارزد نسبت به سرمایه ات چقدر است و نسبت به تواناییت چقدر است.
شریعتی: توانایی و دارایی ات.
حجت الاسلام قرائتی: در این سیلی که آمده بود عده ی زیادی برای کمک رفتند. یک طلبه شیعه یک پیرمرد سنی که او هم آخوند بود کولش کرد و از آب آورد. تا بالای زانویش هم در آب بود. این خیلی اثر دارد. همان زمانی که سیاه پوست را با زانو در آفریقا خفه کردند، همان زمان یک عکسی را در سایت ها گذاشتند که آیت الله العظمی صافی دست یک سیاه پوست را بوسید. چون جامعة المصطفی   حدوداً 3 هزار طلبه خارجی مشهد دارد، قم هم که ده ها هزار دارد. یک روز این ها را خدمت آیت الله صافی آوردند. سیاه پوست ها می گفتند ما چه کردیم. من در جلسه بودم که آیت الله صافی دست این سیاه پوست را بوسید. شما عکس ها را نشان دهید در آمریکا سیاه پوست را خفه می کنند، در مکتب تشیع دست سیاه پوست را می بوسند. در  کمک رسانی طلبه شیعه جوان است آن پیرمردی که نمی تواند راه برود کول می کنند. مثال عاطفی خیلی اثر دارد. یک روایت دیدم با همین دو چشم. کسانی که به اخلاق و عاطفه مسلمان شدند آمارشان بیش از کسانی است که با استدلال قرآن مسلمان شدند. خیلی مهم است. کسانی که با برخورد عاطفی ایمان آوردند آمارشان بیش از کسانی است که با استدلال و منطق و میزگرد و فضای آزاد و کرسی های آزاد اندیشی  ایمان آوردند. این ها هم نظریه پردازی می کنند خوب است ولی بار او بیشتر است.
شریعتی: «لؤ کُنتَ فَظاً غَلیظُ القَلب لاَنفَضوُا مِن حَولِک».
حجت الاسلام قرائتی: اگر تو بد اخلاق بودی از دور تو فرار می کردند.
شریعتی: اصلاً سیره پیامبر همین بود، محبت و عاطفه.
حجت الاسلام قرائتی: ما دو تا بله قربان داریم: یک بله قربان از روی ترس. می گوید بله قربان می ترسد. این بله قربان از ترس منفی است. قرآن می گوید به فرعون می گفتند بله قربان، ولی از روی ترس.«فَاستَخَف قَومَهُ فَاطاعُوه» فرعون مردم را تحقیر می کرد که برو گمشو، خفه شود، مردم می گفتند  بله قربان. این فایده ندارد. .«فَاستَخَف» مردم را تحقیر می کند، حقیر می کند، بعد اطاعت می کنند. یک عده می گوید چون خوش اخلاق هستی دور تو هستند. همان آیه که شما خواندید. ما دو  تا بله قربان داریم، اگر ریشه بله قربان ترس باشد نظام فرعونی است، اگر ریشه بله قربان  محبت باشد نظام محمدی است.
شریعتی: جانشان را هم می دهند.
حجت الاسلام قرائتی: بله.
شریعتی: «اللهُمَّ صَلَّ عَلَی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم».خیلی ممنون و متشکرم از شما.
حجت الاسلام قرائتی: وقتمان تمام شد؟
شریعتی: نه، حالا برمی گردیم ان شاءالله اشاره قرآنی را بشنویم. خیلی ممنونم از توجه و همراهی شما. روز خیلی خوبی بود همراه شما و در محضر حاج آقای قرائتی عزیزمان. برای پرداخت رد مظالم همچنان فرصت است. دیگر روزهای پایانی ماه ربیع الاول است. عزیزانی که به هر دلیلی تا به حال موفق نشدند می توانند از این فرصت بهره مند بشوند. تا سقف 500 هزار تومان از مراجع معظم تقلید برنامه سمت خدا اجازه گرفته است. برای مشارکت در طرح قربانی ماه ربیع الثانی هم عزیزانمان می توانند هدایا و نذورات و صدقاتشان را برای ما واریز کنند که ان شاءالله قربانی این ماه هم با شکوه هر چه تمام تر برگزار بشود. اجازه می دهید مشرف بشویم به ساحت قرآن کردیم. به قرار روزانه امروزمان رسیدیم. تلاوت آیات را خواهیم شنید. برمی گردیم با افتخار و با احترام همراه شما هستیم و در کنار شما.

شریعتی: «اللهُمَّ صَلَّ عَلَی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم». از تهران بارانی در آخرین روز ماه ربیع الاول به شما سلام می کنیم مجدداً. تا پایان امشب برای پرداخت رد مظالم فرصت دارید. برای قربانی همچنان فرصت هست که ان شاءالله قربانی ماه ربیع الثانی را انجام بدهید. یک درگاه پرداخت جدید از طریق گوشی های تلفن همراه هم ایجاد شده است. *780*3131#. به همین سادگی شما می توانید در طرح قربانی ماه ربیع الثانی ما شرکت کنید. این هم برای سهولت در انجام نذورات شما  است و ان شاءالله که دوستانمان را هم دعا کنید. وقت در اختیار حاج آقای قرائتی است. حسن ختام فرمایشاتشان را بشنویم و خداحافظی کنیم.
حجت الاسلام قرائتی: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ» «الهی أَنطِقني بِالهُدي وَ أَلهِمني التَقوي». در این یک دقیقه ای که وقت داریم این آیه ای که در راس این صفحه است می گوید: «وَالَّذِينَ يُؤْتُونَ مَا آتَوْا وَقُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ» تعریف می کند از کسانی که پول خرج می کنند ولی مغرور هم نمی شوند و دلهره دارند. نکند وظیفه ما بیشتر بود.
شریعتی: نکند کم گذاشتیم.
حجت الاسلام قرائتی: نکند باید زودتر انجام دهیم. دلهره دارند. کار خیر می کند اما خودش را محاکمه می کند. برای خدا بود یا برای ریا، اگر مردم نمی فهمیدند این کار را نمی کردی، قبول شدی یا رد شدی. ممکن  است اعمالی انجام دهید به خاطر عیب هایی که داریم رد شود. شما اگر شیرینی را در ظرف آلوده گذاشتید هیچ کس نمی خورد. روحت فاسد است قبول نمی شود. حالا قبول شد بعد با گناه حبط می شود. ممکن  است قبول شود ولی بعداً با گناه از بین برود. خوب است هر کس کار خوب می کند به خوبی اش مغرور نشود. بنشیند آسیب شناسی کند تا با کار خوب مغرور نشود.  
شریعتی: ان شاءالله که ما جزو همین دسته باشیم. دعا کنید و ان شاءالله خداحافظی کنیم.
حجت الاسلام قرائتی: خدایا آن جور که تو دوست داری ما را قرار بده، و آن جوری که تو دوست نداری ما را پرهیز بده. و السلام علیکم و رحمه الله.
شریعتی: الهی آمین. خیلی از شما ممنون و متشکرم. بهترین ها را برای همه عزیزانم از خداوند قادر متعال مسالت می کنم. در پناه خداوند متعال باشید. سلام می کنیم با دل و جان به پیامبر رحمت و محبت، پیامبر نازنین مان، رسول مکرم اسلام. تا فردا و تا سلامی دوباره.