اجازه بدهید الان هم بگوییم با همه بینندگان عزیز یک صلواتی هدیه به مادر امام زمان، شهدای کربلا، حضرت رقیه و برای امام راحل، شهدا، شهدای مدافع حرم و امنیت و سلامت، حاج قاسم عزیز و همرزمانش، برای همه ی علما، مراجع، معلمین، اساتید، هر کسی که حقی به گردن ما داشته و دارد، و برای اموات مومنین و مومنات، اموات خودتان، لطف بفرمایید یک صلواتی هدیه بفرمایید.
شریعتی: «اللهُمَّ صَلَّ عَلَی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم».
حجت الاسلام میرهاشم حسینی: در خدمت هستم.
شریعتی: سلامت باشید. خوشحالیم خدمت تان هستیم. ان شاءالله در جوار شما زیارت دمشق، مصجع نورانی حضرت زینب کبری سلام الله علیها و حضرت رقیه ان شاءالله و در محضر بیننده های مان. ما داریم نامه های سیدالشهدا به اصحاب و یاران و مردم آن زمان را بررسی می کنیم. هفته گذشته نامه به اهالی بصره، به بزرگان بصره که مخاطبان نامه ی سیدالشهدا بودند. سفیر سیدالشهدا را حضرت آقای میرهاشم معرفی کردند و بعد به محتوای نامه رسیدیم که ان شاءالله این جلسه از این نامه و از محتوای آن با بیان شیوای شما مطلع خواهیم شد.
حجت الاسلام میرهاشم حسینی: خواهش می کنم. لطف می فرمایید. وقت شریف شما و بینندگان را می گیریم.
شریعتی: اختیار دارید.
حجت الاسلام میرهاشم حسینی: سلامت باشید. در نامه های ابی عبدالله من هر جلسه یک نکته ای را عرض می کنم تا این که وارد بحث شویم. در بحث هم معمولاً در نامه ها سیرمان این گونه است که یک اشاره به کسانی که به آن ها نامه نوشته شده است که در این نامه ی بصره 5 نفر مورد خطاب هستند، بعد یک اشاره ای به کسی که قاصد و سفیر ابی عبدالله است، با او چه کردند، و یکی هم اشاره به محتوا که حدود بیش از 10 نکته می شود از داخل محتوای نامه بیان کرد که به مقدار وسع جلسه به آن ها اشاره می کنیم. ان شاءالله. فقط این را مقدمتاً اشاره ای عرض کنم. آقا ابی عبدالله یک کاری که انجام دادند این بود که نشان دادند که در کربلا در یک زمین و در یک مکان دو حکومت جریان دارد. دو طرف همیشه هستند که این ها می خواهند یکی غالب شود، یکی مغلوب. شیطان تا حالا خیلی تکاثر و زیادی و فرقه ها نشان می داد. آقا ابی عبدالله کوثر را نشان می دهد. یعنی می گوید که همه ی این فرقه ها و گروه ها، همه ی این ها در دو چیز جمع می شوند: حق، باطل. حضرت بحث را برای هدایت خیلی ساده می کند. برای جلوگیری از جهالت و ظلالت می آید نشان می دهد آی انسان، مادامی که انسان است و این زمین وجود دارد و انسان ها هستند در هر جا این دو جریان است، این دو حکومت است.
شریعتی: راه یکی است.
حجت الاسلام میرهاشم حسینی: احسنت. راه درست یکی است، چنان که راه باطل هم یکی است. این را برای چه عرض می کنم؟ به خاطر این که خیر معلوم شود. اگر در خانه، در تربیت خانوادگی، در تربیت قبیله ای، قوم، شهر، کشور، حکومت، انقلاب، در هر مسیری، آدم باید بداند در همه ی این ها یک حکومت نیست دو حکومت است، یک جریان نیست دو جریان است. یک جریان جریانی است که همواره می خواهد سمت باطل برود. یک جریان ویژگی اش نابود کردن ارزش ها است. این هم نیست که بیرون باشد، نه؛ در همین کشور است، در همین مسئولین است، در همین محیط فرهنگی است. آقا ابی عبدالله به این توجه می دهد. خیلی مهم است، هم در نامه ها، هم در خطبه ها، هم در کلام شان، هم در قضیه کربلا. در واقع در قضیه کربلا حضرت جمع کرده است که این را نشان دهد. در یک مجموعه شما نگاه می کنید یا در یک حکومت یا در بین مسئولین که در ظاهر آدم احساس می کند یک حکومت است، یک مسئول است، یک مجموعه فرهنگی است. ولی داخل همان مجموعه فرهنگی هم ایثارگری وجود دارد و هم فرصت طلبی. در همان یک حکومت، در همان یک مسئول، هر دو جریان دارند کار خودشان را انجام می دهند. جریان علوی وجود دارد و جریان اموی. هر دو در یک جا هستند. حالا من دارم گذری از این رد می شوم. خیلی این مطلب را آدم دقت کند خیلی اثر دارد. مثلاً شما در یک اداره ای می روید، در یک سازمانی می روید، در یک مجموعه ای می روید، در مدرسه ای می روید، در آموزش و پرورش می روید، در یک کار فرهنگی می روید، در کار تربیتی می روید، حتی گاهی اوقات در یک مسجدی می روید، این نیست که فکر کنیم در آن جا همه کارهای خوبی هستند. نه؛ ابی عبدالله بیان می فرماید که این دو جریان است: جریان ابلیس است، جریان خدا محور است.
شریعتی: و این ترجمه «کُلُّ یَومِ عاشُورا و کُلُّ یَومِ ارضٍ کَربَلا» است. همیشه یک حقی است، یک باطلی است.
حجت الاسلام میرهاشم حسینی: احسنت. این را برای چه عرض می کنم؟ برای این که یک موقع نگویند این ها همه بد هستند. مثلاً در یک صنفی یا گروهی یک آدم بد در آمد بگوید این از جریان آن است که تقویتش می کند. این جریان، جریان امام حسین نیست. چون شیطان می خواهد شلوغ کند بعد ما برگردیم بگوییم خسته شدیم، این جریان فایده ندارد، راه دیگر فایده ندارد. اصلاً کار شیطان همین است، کار ابن مرجانه ها همین است. آقا ابی عبدالله در این نامه ها و خطبه ها و کلام ها این را توجه می دهد که برای شما شلوغ نشود، گیج نشوید. «لِیَستَنقِذَ عِبادَکَ مِن الجَهالَة وَ حَیرَةِ الضَلالَة» حیران نشوید. در هر صنفی، در هر گروهی، در هر لباسی، هر دو جریان است. راحت بشناسید. تا اهل رشوه شد، تا اهل گناه شد، تا اهل ظلم شد، تا اهل خیانت شد. این را بدانید. لذا آقا ابی عبدالله بیان می فرماید. اگر نسبت به این جریان درست تفاوت باشید، اتفاقی که برایتان می افتد چیست؟ پایمالی ارزش ها. در اقتصاد آدم ها اهل مال اندوزی و ثروت اندوزی از طریق حرام، این ها می آیند بر شما غلبه پیدا می کنند.
شریعتی: و مسلط می شود.
حجت الاسلام میرهاشم حسینی: این پایمالی ارزش ها در ریاست و سیاست، افرادی که به فکر وظیفه نیستند، به فکر فرصت طلبی هستند. یعنی شما بروید یک دفعه نگاه می کنید دنبال شایسته سالاری نیست. این زد و بند می کند، آن یکی یک جور دیگر است. این جریان، جریان اموی می شود. جریان اموری این هم نیست که همواره از بیرون باشد. نه؛ در هر مجموعه ای هست. فقط شخص وقتی امام حسینی می شود، آخر عرایض عرض می کنم آقا ابی عبدالله می فرماید این هایی که می گویم باید اجرا کنید، نه این که طرف فقط بگوید حسین، حسین، حسین. اگر اطاعت کنید می توانید این جریان را زنده نگه دارید، چه دیروز، چه امروز، چه فردا. این خیلی مهم است. مثلاً پایمالی ارزش ها؛ کاری که اگر شما بی تفاوت باشید نسبت به این دو جریان اتفاقی که برایتان می افتد این است. در هر صمتی که هستید، در هر گروهی که هستید، در هر جایی که هستید، در حیطه اقتصادی آن ها مسلط می شوند، در حیطه سیاست، ریاست طلب ها، هر که پروتر باشد می آید نه آن وظیفه مداری و شایسته سالاری. اصلاً آن جریان شروع می کند به همه جا نفوذ می کند. جالب است از جهت اجتماعی آن کسی که سالم تر است بیشتر تحقیر می شود.
شریعتی: و جالب است که این جریان جبهه حق را تخریب هم می کند.
حجت الاسلام میرهاشم حسینی: اصلاً آقا نجم الدین بزرگوار، نمی گذارد نفس بکشید. یعنی رصد می کند. کجا داری این جریان را زنده می کنی، جریان سیاست سالم، اقتصاد سالم، فرهنگ سالم. کجا این مکتب اهل بیت را به معنای واقعی عدالت محور سالم و درست، چون ناسالم هم داریم، فرهنگ سالم چون ناسالم هم داریم. این ها را پیدا می کند.
شریعتی: و جنگ رسانه ای شان هم در همین راستا است.
حجت الاسلام میرهاشم حسینی: بلایی سر شما می آورد که آقا اباالفضل، صاحب نظر عالم حرف می زند او را هو می کنند. آقا ابی عبدالله حرف می زند به او سنگ می زنند. شروع به اهانت کردن می کنند. حضرت فرمود آن قدر فضای رسانه ای آن قدر حمله کرده که دل های شما نسبت به حق قساوت پیدا کرده است بلکه به مرحله ای رسیدید که «تَبِعَ الله عَلَی قُلُوبِکُم» شد. «تَبِعَ» بدترین نوع مرگ قلب است. حضرت آن جا یاد می دهد که اگر این ها دقت نشود اتفاقی که در جامعه می افتد، پایمالی ارزش ها، افرادی که ارزش ها را تقویت می کنند در جامعه تحقیر می شوند. مثلاً دم از دیانت می زند، تحقیرش می کند. جامعه این گونه می شود. چرا؟ چون شما بی تفاوت بودید. در خطبه منا هم حضرت این را بیان می کند. مسیر انقلابی که شروع کردید، انقلاب رسول اکرم هم باشد به انحراف می کشاند، شروع به نابود کردن می کند. حضرت در آن جا در جاهای متعدد شروع می کند این ها را اشاره می کند. تشتت آرا ایجاد می کند. اتفاقاً این تشتت آرا هم بیشتر جانب حق است. جانب حق را آن قدر شلوغ می کند که همواره به هم آسیب می رسانند. یک موقع حضرت آقا می فرمود: «جذب حداکثری». این دقیقاً نقطه ای است که آقا ابی عبدالله به آن توجه می دهد، دقیقاً نقطه ای است که اهل بیت توجه می دهد، و دقیقاً نکته ای است که دشمنان گوش دادند تا مومنین. یعنی دشمن ها را شما نگاه می کند یک نقطه مشترک پیدا می کنند و دور هم جمع می شوند. جبهه حق یک نقطه افتراق پیدا می کنند و شروع به دعوا کردن می کنند. جذب حداکثری را آن ها مراعات می کنند. این جا است که آقا ابی عبدالله در مکه و مدینه با حضور خودشان و خطبه ها شروع می کنند. نسبت به کوفه و بصره با نامه ها یشان ما شروع کردیم محضر شما و بینندگان این نامه ها را بیان می کنیم، و در بحث شامات خانواده شان، که الان ایام اسیری است خانواده ابی عبدالله غوغا به پا می کند. جالب است خانواده ابی عبدالله حتی کودکش هم منشا هدایت می شود. این اثر خانواده ای است که در مکتب اهل بیت پرورش پیدا کرده است. حتی بچه ی 3-4 ساله اش، حتی کودک 6 ماهه اش هم اثر و منشا برکت می شود، حتی حضرت علی اصغرش. این را یک اشاره برداری کنم. اما متن نامه. «فَإِنَّ اللّه َاصطَفی مُحَمَّدا». حضرت عالی یک نکته ی قشنگی بیان کردید. آقا نجم الدین بزرگوار اشاره کردند که حاج آقا، از رو بخوانید تاکید بیشتری می شود. چون من این را حفظ بودم. حضرت عالی فرمودید.
شریعتی: احساس می کنم حس اش بهتر است. خدا حفظتان کند.
حجت الاسلام میرهاشم حسینی: این ها را بلد نیستم، یاد می گیریم. تذکر به جایی بود. چشم، من این ها را از رو نوشته می خوانم. فرمودند تاکید بیشتری است، من هم اطاعت می کنم. ما چند نکته در این محتوای پیام داریم. یکی «فَإِنَّ اللّه َاصطَفی مُحَمَّدا صلی الله علیه و آله» است. بحث معمول خطبه های اهل بیت، عرض کردم خطبه فدکیه، خطبه ای که مولا امیرالمومنین در نهج البلاغه دارد، در جاهای متعدد، یک دوره جهان بینی خوب را نشان می دهد.
شریعتی: و تاکید بر مبانی عقیدتی.
حجت الاسلام میرهاشم حسینی: مبدا، معاد، راه، راهنما. توحید، معاد، عدل و صفات، نبوت و امامت. این جا حضرت بحث پیامبر اکرم را اشاره می فرمایند. «وأکرَمَهُ بِنُبُوَّتِهِ وَاختارَهُ لِرِسالَتِهِ». این عظمت حضرت رسول که به جایی رسید که نبی شد، از آن بالاتر رسول شد. بعد «ثُمَّ قَبَضَهُ اللّه إلَیهِ» بخواهی یا نخواهی تاریخ انقضا همه دارند و خدا روح حضرت رسول را گرفتند و ایشان از دنیا رفتند. و بخواهید یا نخواهید برای همه پیش می آید، عمر کمتر یا عمر بیشتر. تمام دو گروه کربلا هم همین گونه بودند. افرادی که آن جا سن شان خیلی زیاد نبود. این اشراف بصره هم نگاه کنید این چنین نبود که عمر طولانی داشته باشند. یک مدت زمان کوتاهی برای انسان است، چگونه عمل می کند.
شریعتی: یک روزی همه رفتنی هستیم.
حجت الاسلام میرهاشم حسینی: سوم: «وبَلَّغَ ما اُرسِلَ بِهِ». اهل بیت معمولاً ناظر به قرآن شروع به بیان می کردند. این جا چه بسا اشاره به این است که بحث ولایت و امامت و عید غدیر، «یا اَیُّهَا الرَسُول بَلِّغ ما اُرسِلَ» است. این نکته سوم بود. چون گفتیم در محتوای پیام حدود 10 نکته اگر فرصت شود عرض کنیم. چهارم: «وقَد نَصَحَ لِعِبادِهِ» که اشاره کردیم. قبل هر امر به معروف و نهی از منکری شما در هیئت هستید، در جلسه هستید، در مسجدی هستید، بچه ای را می خواهید نصیحت کنید، کسی را نصیحت کند، اول دلسوزی تان را ثابت کنید. این خیلی اثر دارد. و الا اگر طرف قبول نکند که شما دلسوز هستید کار خیلی سخت می شود. اصلاً هر حرفی می زنید با شک نگاه می کند. «وقَد نَصَحَ لِعِبادِهِ»، زندگی اش بر پایه نصح بود، خیرخواهی بود. لذا در مدت زمان کوتاه آقا رسول اکرم غوغایی به پا کرد. پنجم؛ پنجم در بصره ما چند گروه داریم. من یک موقع در جلسات قبل عرض کردم که یک گروه امویان خاص بودند. چرا این را توضیح می دهم؟ چون این فراز پنجم خیلی عجیب است. آقا مثل کوفه حرف نمی زند، مثل نامه ی کوفیان نیست. این جا حضرت می فرماید: «وکنّا أهلَهُ وأولِیاءَهُ وأوصِیاءَهُ ووَرَثَتَهُ وأحَقَّ النّاسِ بِمَقامِهِ فی النّاسِ». گویا آن جا یک جو دیگری وجود دارد. ایشان باید اهل بیت را آن جا معرفی کند و مردم بدانند آن اهل بیتی که گفته شده است وجود مبارک پنج تن آل عبا، که آخرینشان آقا ابی عبدالله الحسین باید مشخص شود، و بعد هم اهل بیت از بعد از امام حسین تا وجود مبارک آقا امام زمان. لذا در این جا نسبت به اهل بصره فضایی که وجود دارد حضرت باید آن جا ترویج کنند، در موردشان توضیح دهند. این قسمت نامه اشاره به همان است. چون ما در بصره یک گروه داریم اموری مسلک کامل هستند که نامه ی ابی عبدالله به یک طیفی از این ها بوده است. از اشراف و بزرگان خواص هم بودند. که حالا آن طیف قیس بن هیثم، عبدالله، و آن چند نفر دیگر از همین طیف هستند.
شریعتی: غالباً اشراف، بزرگان یا خواص هر قوم یا هر خطه ای، هر محدوده ای، هر منطقه ای، کسانی بودند که مردم به آن ها نگاه می کردند.
حجت الاسلام میرهاشم حسینی: احسنت. این ها اثر گذار بودند. مثلاً در بصره این ها بزرگان عشیره شان بودند، بزرگان قبیله شان بودند، خواص جامعه شان بودند.
شریعتی: بقیه هم چشم بسته می دیدند این ها کدام سمتی می روند همان گونه به دنبالشان می رفتند.
حجت الاسلام میرهاشم حسینی: الان هم در جامعه هست، این در هر دوره ای است. یک سری ها هستند هر حرفی می زنند بقیه بدون هیچ چیز طبق او قضاوت می کنند، تمام ذهن شان هم دنبال آن قرار می دهند.
شریعتی: یک تعصبی هم نسبت به او دارند.
حجت الاسلام میرهاشم حسینی: احسنت. و آقا ابی عبدالله دارد بیان می فرماید که متعصبانه نگاه نکنید. به اشراف نامه می دهد، گویا بقیه هم باید توجه کنند. اگر چه حضرت به آن اشراف بیان می کند که آن اشراف به قبیله خودشان بیان کنند.
شریعتی: شما درست شوید.
حجت الاسلام میرهاشم حسینی: بله. ولی یک چیزی هم عرض کنم. چقدر زشت است در مجموعه های مختلف این ها مثل مثل منذر بن جارود، مثل احنف بن قیس را بزرگ خودشان کردند. از همین جا است که ابی عبدالله را قطعه قطعه کردند. چون بعضی هایشان علی الظاره حب اهل بیت هم داشتند ولی چه شد که در کربلا کم گذاشتند. نگاه می کنید بزرگانی که برای خودشان قرار دادند بزرگان مشکل داری بودند. رسانه ای که این ها به آن رسانه مراجعه می کردند رسانه ی مشکل داری بوده است. کسانی که از آن ها تبیعیت می کردند وبزرگشان بودند، مشکل دار بودند. همین احنف بن قیس، حالا جلسه قبل منذر بن جارود را عرض کردم. خواهش می کنم زندگی احنف بن قیس را ببینید. این حدوداً 60 سال بیشتر عمر نکرده است، ولی ببینید چه کارهایی کرده است. یک جا سراغ امیرالمومنین می آید و یار حضرت می شود، چون برایش منفعت دارد. وسط جنگ صفین که یار مولا شده است یک دفعه داد می زند و می گوید عرب هلاک شد. چه وضعی است این همه دارند کشته می شوند. از این سمت شد. این احنف بن قیس خیلی زندگی عجیبی دارد. همین شخص یک جا در جنگ خوارج می آید. آدم می ماند که چطور یک کسی هر دفعه همان سراغ این باشد، آن سمت ببیند سراغ آن سمتی ها است. نگاه می کنید زندگی اش بر پایه منفعت طلبی است. فرقی ندارد این سمت بالا بیاید یا آن سمت بالا بیاید. منفعتش هر کدام را بگوید همان است. آقا ابی عبدالله برای همین احنف بن قیس نامه می دهد. جزو بزرگان بصره است. اگر میدان می آمد خیلی اثر داشت. این یک دفعه نامه ابی عبدالله که می رسد آقا را نصیحت می کند. می گوید یاحسین صبر کن، رها کن، یک گوشه بنشین. یک موقع صبر کن یعنی در راه حق مقاومت کن، یک موقع صبر کن جالب است جریان های اموی همه چیز را هم تعریف می کنند. اسلام را خودشان تعریف می کنند.
شریعتی: صبر را طبق نگاه خودشان تعریف می کنند.
حجت الاسلام میرهاشم حسینی: نماز را هم طبق نگاه خودشان تعریف می کند. از انس بن مالک نقل شده است که در دمشق ظاهراً گریه اش می گیرد. می گوید از آقا رسول اکرم یک نماز مانده بود آن هم ضایع شد. یعنی این نماز آن نماز نیست. اصلاً آن جریان اموی همه چیز را عوض می کنند. خدایشان هم یک جور دیگر است. نمازشان عوض می شود. که در این جا آقا رسول اکرم اشاره می کند. می فرماید تمام آن چه که درست بود و سنت نبوی بود، این ها تمام شد، بدعت ایجاد شد، همه چیز عوض شده است. روزه شان مثل این که فرق دارد، نمازشان فرق دارد، زکات شان فرق دارد، زندگی شان که اگر قرار بود مسئول مملکت شدن بر پایه ذهد باشد، بر پایه اشرافی گری آمد. اصلاً همه مفاهیم عوض شد. همان اول عرض کردم دو جریان و دو حکومت است. این خیلی مهم است. آن جریان ابی عبدالله دوباره این ها را زنده می کند. می گوید این اشتباه است. در سیاست تان، در اقتصادتان، در ارزش هایتان، در زندگی تان، این انحراف است. همه چیز را عوض می کنند، باید حواستان جمع باشد که دوباره زنده شوید، آن مفاهیم باید زنده شود. حالا این قسمت آخر را هم حیفم می آید بگذریم. وقت کم داریم برای این 10 نکته را بگویم. احنف بن قیس به او می گویند چرا حسین را یاری نمی کنی؟ آخرش هم نیامد در کربلا آقا را یاری کند. می گوید ما اولاد و خاندان ابوالحسن را چند بار آزمایش کردیم، کنارشان رفتیم. جریان سیاست، ریاست، جریان آقا امیرالمومنین و امام حسن و امام حسین، جریان آن ها در بحث ریاست خیلی فرق دارد. می گوید ما این ها را بارها امتحان کردیم. در بحث ریاست که نمی شود بی خود به کسی ریاست بدهند.
شریعتی: چیزی گیرمان نمی آید.
حجت الاسلام میرهاشم حسینی: در مال اندوزی هم این ها با اشرافی گری مشکل دارند. ما باید یک جریان دیگر برویم. آن جریان دیگر خارج از کشور نیست، باز هم در خود کشور است. مولا امیرالمومنین تا با این ها برخورد می کرد این ها نمی رفتند خارج از کشور. در همان حیطه اسلام در یک جریان دیگر می رفتند. همیشه هم این هست، امروز هم همین است. می گویند از این جریان درنمی آید که بشود مال اندوزی کرد.
شریعتی: کجا بیشتر گیرمان می آید.
حجت الاسلام میرهاشم حسینی: و کجا بیشتر خدمت می کنیم. بزرگوار تو به اسم اسلام آمدی باید هوای مردم را داشته باشی، می گویی چه چیزی بیشتر گیرمان می آید. این دو جریان همیشه هست. باید یک کاری کرد، ورود پیدا کرد. آقای ابی عبدالله می فرمایدا احیا سنت نبوی، احیا مکتب اهل بیت دوباره این غلبه پیدا کند، آن جریانی که بیشتر به داد مردم می رسد. در فرهنگ اش، در سیاست اش، در اقتصادش، در زندگی مردم، در خوشبختی دنیا و آخرت مردم. خیلی جالب است می گویند اگر این جریان امام حسین بیاید یا جریان حسن مجتبی بیاید یا جریان علی باید گرفتاری می شوید، فقیر می شوید. آیت الله حق شناس تهرانی را خدا رحمت کند. می فرمود این حرف ها چیست. جریان آقا امیرالمومنین، جریان حضرت زهرا، جریان امام مجتبی، جریان ابی عبدالله، هم خیر دنیا و خوشبختی آخرت است. آن امویان می خواستند بگویند که هر که دنبال این جریان باشد گرفتار می شود. نه؛ گرفتاری نیست. آن ها فال بد برای مردم می زدند. اهل بیت اصلاً ویژگی شان همین است. خودشان به سختی زندگی می کردند ولی همیشه هوای مردم را داشتند. خودشان علی الظاهر زاهد زندگی می کردند، خودشان در اوج زندگی ساده بودند، ولی هوای مردم را داشتند. ولی دقیقاً جریان مقابل یعنی یزیدی ها این گونه نبودند. خودشان در اوج بودند ولی مردم گرفتاری بودند. اگر مسئولی، اگر رئیسی، اگر کسی بخواهد ادعا کند که ما داریم در مکتب اهل بیت قدم برمی داریم باید این ها را دقت کند. جریان این جریان است. خودش یک سختی هایی می کشد ولی به داد می رسد. نقطه مقابل جریان اموی است. برای خودش همه چیز را جمع می کند، آن ها را رها می کند. یک جریان مثل احنف بن قیس است. می گوید ما خاندان ابوالحسن را آزمایش کردیم، این ها نه اهل مال اندوزی بودند که کنارشان بتوانیم به یک جایی برسیم، نه اهل ریاست و این ها بودند که ریاست ها را الکی بدهند و نه اهل تزویر و فریب بودند. نمی دانم دیدید یا نه. یک جایی آن قدر طرف دروغ گفته است، شما راست هم بگوید طرف نمی تواند قبول کند. اهل بیت این است که دروغ نیست.
شریعتی: یعنی حکایت از جابه جا شدن ارزش ها دارد. کاملاً محسوس است.
حجت الاسلام میرهاشم حسینی: شما وقتی که امر به معروف و نیکی ها و نهی از زشتی ها در جامعه نباشد، ظلم است، خیانت است، زشتی است، ضد ارزش است.
شریعتی: یعنی کسی خوب باشد جای تعجب دارد.
حجت الاسلام میرهاشم حسینی: آن جا شروع می شود هر کسی که کار معروف کند تحقیر می شود. اصلاً رسانه بر علیه اوست. رسانه ها شروع می کند برعلیه او حمله می کنند.
شریعتی: که چرا دروغ نمی گویید، تو چرا آدم بدی نیستی، تو چرا این قدر پاک هستی.
حجت الاسلام میرهاشم حسینی: چرا؟ چون رسانه های حق سست است. رسانه ی باطل شروع به تجلی پیدا کردن می کند. این جا است که حضرت وقتی جریان ها در بصره شکل می گیرد، جریان اموی محض مثل مالک بن مسمع ها، مثل قیس بن هیثم ها. جریان منفعت طلب ها مثل منذر بن جارود، مثل حنف بن قیس. این جریان ها شروع به شکل گرفتن می کنند. به این ها اشراف بصره می گوییم. حضرت این جا شروع می کند برای این ها نامه بیان می کند و در آن جا اهل بیت را معرفی می کند. چون یک مشکلی هم ما در شام داریم که برخی از این بنی امیه می گویند ما خاندان رسول اکرم هستیم. که حالا الان جایش نیست که سند آن را هم بگویم. می گویند خاندان اهل بیت این ها هستند، اصلاً فکرشان عوض می شود. پس این زندگی و شراب خواری و این کارهایشان چیست؟! «وکنّا أهلَهُ وأولِیاءَهُ وأوصِیاءَهُ ووَرَثَتَهُ وأحَقَّ النّاسِ بِمَقامِهِ فی النّاسِ» این جا شروع به بیان اهل بیت می کنند. منتها می فرمایند که: «فَاستَأثَرَ عَلَینا قَومُنا» در یک دوره ای یک اتفاقی در جامعه افتاد که آقا رسول الله این جا بیشتر از این برای مردم بصره توضیح نمی دهد. که مردم ما اهل بیت را کنار زدند. این جریان کنار زدن است. نتیجه این جریان کنار زدن این شد که منِ حسین بن علی تنهای تنها باید برای بحث احیای سنت بیایم. و بعد هم کربلا و این جریان هایی که اتفاق افتاد. بعد فرمود در آن دوره ما به خاطر «وکرِهنَا الفُرقَهَ» دشمن می خواست امت اسلام را هزار فرقه کند و این هزار فرقه آن قدر در این ها کشت و کشتار اتفاق می افتد که همه بگوید هر چه شر است زیر سر اسلام و مسلمان ها است. امروز هم دیدید چرا مسلمان ها همدیگر را می کشتند. این کار کاری است که آن جریان می خواهد ایجاد کند.
شریعتی: چون دارد اختلاف ایجاد می کند، تفرقه ایجاد می کند.
حجت الاسلام میرهاشم حسینی: اهل بیت کوثر هستند، خیر کثیر هستند، یک وحدتی ایجاد می کنند، جمع اش می کنند. در آن دوره ما گفتیم که به خاطر این که اسلام نوپا است و این ها هم هزار فرقه ایجاد می کنند که بگویند اسلام و مسلمانان به جان یکدیگر افتاده اند، رهایشان کنید. این ها خودشان با خودشان درگیر هستند. آن جا ما برای این که این اتفاق نیفتد، آن جا سکوت خودمان، حرکت خاصی که امیرالمولمنین و اهل بیت انجام دادند است. ولی این جا دیگر جا ندارد. آقا اباعبدالله نامه می دهد که این جا دیگر جا ندارد. چون این جا اصل اسلام را نابود می کنند. یک پوسته ی ظاهری از اسلام مانده است، از حقیقت اسلام هیچ چیزی باقی نمانده است. این نکته پنجم: فضایل اهل بیت را در جریان رسانه ضد اهل بیتی حضرت شروع به ترویج کردن می کند. ششم: «فَاستَأثَرَ عَلَینا» را بیان می فرماید که این ها در زمان های قبل هم می توانستیم قیام کنیم ولی بستر و زمانش نبود چون آن ها همه چیز را می خواستند به هم بریزند ولی الان بستری است که تنها هم هستم باید قیام کند. هفتم: «ونَحنُ نَعلَمُ أنّا أحَقُّ بِذلِک الحَقِّ».ببنید اگر یک جایی ما اهل بیت کوتاه آمدیم به خاطر یک حکمتی بود، به خاطر یک نکته ای بود. ولی این به معنای عدم حقانیت اهل بین نبوده است. دیگران اشتباه نکنند. این جریان ها فکر نکنند مولا امیرالمومنین با دیگران یک برخوردی داشتند، یک جایی مثلاً سکوت کردند، یک جایی کنار آمدند، یک جایی حتی اصل اسلام را تقویت کردند. این به معنای این نیست که خودشان احق نبودند. اشتباه نشود. و بعدها آقا امام مجتبی آن جایی که نرمش قهرمانانه انجام دادند نه به این معنا که طرف مقابل درست می گفته و به حق بوده است. آن جا به بصیرت، به خاطر نکاتی، به خاطر کمبود نیرو، باید آقا امام مجتبی نرمش قهرمانانه انجام می دادند. آقا ابی عبدالله هم در آن مقطع باید چنین می کردند. شما فکر می کنیم زندگی ابوثمامه را ببینید. ابوثمامه می بیند از این نرمش قهرمانانه آقا امام مجتبی کم می آورد. گفت مگر این کار به حق نیست، آن ها باطل نیستند، پس این کار چیست. خیلی اشکال می گیرند. بعد آقا ابی عبدالله شروع می کنند. فکر می کنم ابوثمامه باشد که آن جا نجات پیدا می کند و بعد هم جزو یار امام مجتبی و بعد هم ابی عبدالله و بعد هم کربلا. نکته هشتم؛ نکته هشتم کلام دو پهلوی آقا اباعبدالله است که این را خواهش می کنم خود بینندگان عزیز بروند ملاحظه کنند. آن جا یک کلام دو پهلو دارد که آن جا چه اتفاقی افتاد، حالا درست بود، غلط بود. یا این که نه، در واقع دو جریان بود. جریان حقی که سر بزنگاه باید درست عمل برداری کند و جریان باطلی بود که همچنان می آمد تا پیروز شود. ولی همچنان «یُریدُ نُورَ الله» نورخدا و اهل بیت را می خواهند خاموش کنند ولی هرگز خاموش نمی شود. یعنی آقا نجم الدین بزرگوار، چه من و شما و باقی رفقا، همین بزرگوار فیلم برداری که تشریف دارند، هر کسی در این راه ابی عبدالله چه او بیاید چه نیاید خدا می خواهد یک سری باشند که در این راه مدد کنند. گفتند احیا دین کنیم، گفتیم بزگوار دین ما را احیا می کند. احیا تفکر دینی کنیم، نه تفکر دینی هم باز ما را احیا می کند. ما باید بخواهیم که در این راه به ما توفیق داده شود که ما احیا شویم. در این جریان کسی قرار بگیرد احیا می شود.
شریعتی: یعنی در هجوم این دعوت ها و جاذبه ها، تو جذب کدام جریان می شوی.
حجت الاسلام میرهاشم حسینی: احسنت. و الا آن جریان حق هست، جریان ابی عبدالله است. توفیق پیدا کنیم پیدا کنیم. آقا امام زمان هست. او غایب نیست، به معنایی ما غایب هستیم. ما باید خودمان را به حضرت برسانیم. و الا آقا امام زمان هست، جریانشان هست، نفس شان و مدد ایشان هست، فرج ایشان هست. اگر چه ممکن است فرج ایشان نباشد، ظهورشان نمی دانیم چه زمانی است ولی فرج و گشایش ایشان هست. مدد ایشان هست. نکته نهم؛ تقریباً این جا اصلی ترین جایی که آقا ابی عبدالله اشاره می فرمایند این است. «وأنَا أدعوکم إلی کتابِ اللّه وسُنَّهِ نَبِیهِ صلی الله علیه و آله». اتفاقی که افتاده بود این بود که قرآن محوری و سنت نبوی و بعد هم اهل بیت، آرام آرام این ها حذف می شد. خیلی اتفاق عجیبی افتاد. اول آمدند گفتند که قرآن سنت پیغمبر است، گفتند نه. حدیث پیامبر را حدیث پیامبر نباشد. خیلی عجیب است. من متن را این جا آماده کردم که عرض کنم. دیگر خلاصه عرض کنم چون وقت نیست. یک اتفاقی افتاد، به جای کتاب، سنت، عقل، که اهل بیت به ما یاد دادند و اجماعی که کاشف از سنت باشد، کاشف از معصوم باشد، این ها را به عنوان منابع دین، منابع درست، منابع حقانیت بود. به جایش این ها کنار رفت. چه چیزی آمد؟ اسرائیلیات آمد، خواب آمد، هر خوابی معتبر شد. وضع بدی هم ایجاد کرد. من یادم است چند وقت پیش به این بنده خدا گفتم این فلانی که به شما ظلم می کند مگر نمی دانی این خانه برای شماست. گفت می گوید در خواب دیدم این گونه نیست. لذا به تو نمی دهم. خیلی عجیب است. آیت الله حق شناس تهرانی را خدا رحمت کند. کسی می گفت اولیای خدا را دیدم فلان ذکر را داد. حاج آقا فرمود این چیزی که گفتی خلاف وظیفه ات است. گفت حاج آقا من دیدم، بلکه در حالت مکاشفه دیدم. فرمود آن شیطان بود که دیدی. خیلی هم عجیب است بعضی ها هر طور خوابی را دور می دهند. فکر می کنند خوابشان همان رویای صادقه است، همه خواب ها خواب هایی است که مثل زندانیان حضرت یوسف دیدند، مثل آن خوابی که حضرت یوسف دیدند و یا مکاشفه ای که فلان کس دیده است. گاهی کتاب، سنت، عقل و اجماعی که کاشف از نظر معصوم باشد این به عنوان منابع کنار می رود. جای آن خواب می آید، هر خوابی را طرف می خواهد طبق آن عمل کند. جای آن مکاشفه می آید. جای آن اهل دل می آید. می گوییم این بنده خدا چیزی که می گوید مشکل دارد، یک انحرافی دارد. می گوید مگر نمی دانی اهل دل است. بعد می گوییم این مطلب با آیات و روایات و چیزی که اهل بیت گفته اند و چیزی که امام حسین گفته است و قال الباقر و قال الصادق است، جور درنمی آید. با آیات و روایات ما مخالف است. گفت آن ها روایات بود، این ها عنایات است. باور بفرمایید. عرض کردم دو جریان داریم، اصلاً یک جریان دیگری می شود. لذا ابی عبدالله می فرماید بزرگواران در طول تاریخ حواستان باشد. در بعضی از این نامه ها «مَن بَلَغَهُ» داریم که به هر کسی این نامه نوشت دقت کند راه «وأنَا أدعوکم إلی کتابِ اللّه وسُنَّهِ نَبِیهِ صلی الله علیه و آله». در مقابل به جای این ها چه چیزی در امت قرار گرفت و نابود شدند و انحراف پیدا کردند؟ امروز هم است. هر خوابی حجت شد، هر مکاشفه ای حجت شد، هر اهل دلی هر چه گفت گفتند اهل دل است. بعد هر خواب و مکاشفه و اهل دلی و هر استخاره ای حجت شد. مثلاً یک کسی آن جا گفتیم که، اگر اشتباه نکنم سال 76 بود. به این بنده خدا گفتم که مگر نمی دانی در دین بدعت ایجاد کرده است. گفت بله، بدعت ایجاد کرده است. گفتم مگر نمی بینی که چقدر جوان ها را فریب داده است. گفت بله، می دانم. گفتم مگر نمی دانی یک فرقه جدید ایجاد می کند. گفت بله. گفتم همه ی این ها را می دانی باز هم اطاعت می کنی. رسانه ی بزرگی برای او راه انداخته بود. گفتم چرا؟ گفت حاج آقا، نزد او رفتم استخاره کردم، خیلی بد آمد که از او جدا شوم و خیلی خوب آمد که کمکش کنم. این که عرض می کنم برای سال 1376 بود. یعنی شما نزد کسی رفتی که خودت می دانی بدعت ایجاد کرده، فرقه درست کرده است، دوباره استخاره نزد او کردی و او گفت از من جدا شوی خیلی بد است؟! گفتم این استخاره ای که این جا کردی این درست نبوده است. گفت خدا گفته است، خدا در این استخاره با من صحبت کرده است لذا باید گوش دهم.
شریعتی: یک تفکری حاکم می شود که ریشه های اعتقادات مردم را از بین ببرد که هر کدام از ما یک بیدی بشویم که با هر بادی می لرزیم. و بعد هم به مرور زمان کم کم هیچ اثری از این دین باقی نخواهند ماند.
حجت الاسلام میرهاشم حسینی: احسنت. بعد آقا ابی عبدالله شروع می کند آن اصلی ها را، معالم را، ریشه ها را بیان می کند. می فرماید که قرآن محوری و سنت محوری فراموش نشود. سنت یک معنای لغوی دارد به معنای روش، یک معنای قرآن و روایات دارد. مثلاً در روایات ما یک موقع سنت به معنای کار مستحبی است، یک موقع منظور سنت نبوی است، یک سنت هم در اصطلاح فقها داریم که معمولاً کدام سنت حجت است و قابل استناد است. می گوییم قول معصوم، فعل معصوم و تدبیر معصوم. از این به عنوان سنت یاد می شود. آقا ابی عبدالله این جا بیان می فرماید. قرآن مهم است، منتها قرآن بدون معلم نه. قرآن بدون معلم باز هم همین بنی امیه از همین قرآن استفاده می کردند.
شریعتی: همین جریان از آن درمی آید.
حجت الاسلام میرهاشم حسینی: قرآن بدون معلم این انحراف هایی است که پیدا می شود. حالا یک چیز عجیب برای شما عرض کردم، این خواب و مکاشفه و اهل دل و این ها که عرض کردم. که هر خوابی و هر استخاره ای و هر مکاشفه ای و هر اهل دلی را دارند دور برمی دارند که نباشد باشد. هر کدام حساب کتابی دارد، حدود و ثغوری دارد که باید در آن دقت شود. خیلی جالب است در بصره یک طیفی داریم، جریان حسن بصری. که این ها جریان زهد هستند، جریان یک عرفان خاصی هستند. بله، عرفان مکتب اهل بیت قطعاً درست و عالی است. من عرفان انحرافی را دارم عرض می کنم. این ها جزو جریاناتی هستند که در بطره هستند و این ها هم دارند انحراف ایجاد می کنند. لذا آقا ابی عبدالله به این هم توجه دارند. می فرماید: «وأنَا أدعوکم إلی کتابِ اللّه وسُنَّهِ نَبِیهِ صلی الله علیه و آله» همه ی شما را، همه ی فرقه هایی که در بصره وجود دارد، شما را به کتاب خدا و سنت نبی دعوت می کنم. این نکته نهم است. نکته نهم یا فکر کنم دهم است. بعد می فرماید که چرا دعوت به این سنت می کنم. چون در جامعه اتفاقی که افتاده است این است که: «فَإِنَّ السُّنَّهَ قد اُمیتَت، وإنَّ البِدعَهَ قَد اُحییت» در جامعه سنت ها، آن ارزش ها واقعی، آن اسلام که اسلام مکتب اهل بیت باشد، آن که در آن همان عدالت محوری است، آن است که خدا محوری است، آن که آن مفاهیم بلند داخل آن قرار گرفته است، این ها شروع به مرده شدن و نابود شدن و تخریب شدن شده است، و بدعت ها شروع به احیا شدن شده است. این نکته دهمی که حضرت بیان کردند. باز هم یک فرصت کوتاه داریم نکته کوتاه بیان کنم؟
شریعتی: نکته پایانی تان را هم بفرمایید.
حجت الاسلام میرهاشم حسینی: نکته آخری که بسیار بسیار مهم است این است. حضرت می فرماید این هایی که من گفتم فقط با یا حسین و یاحسین نمی شود. با لبیک یاحسین واقعی می شود. یعنی «وإن تَسمَعوا قَولی» باشد. این هایی که گفتم شنیده شود و «وتُطیعوا أمری» باید اطاعت هم شود. یک دکتر بزرگواری می گفت حاج آقا یک مریضی به من می گفت دکتر خوب نشدم. گفتم همه ی آن داروهایی که دادم درست مصرف کردی؟ گفت نه داروها را که استفاده نکردم. این را جدی می گفت. بعضی از این دکترهای بنده خدا هم اذیت می شوند گیر افرادی می افتند. آقا ابی عبدالله می فرماید آن شور حسینی باشد شعور باشد. «وإن تَسمَعوا قَولی وتُطیعوا أمری» باشد تا «أهدِکم سَبیلَ الرَّشادِ» این که راه درست، راه رشد، در جامعه بخواهد محقق شود.
شریعتی: بسیار خوب. خیلی از شما ممنون و متشکرم. ان شاءالله ما هم محبت توام با معرفت و عملی که حاج آقای میرهاشم عزیزمان اشاره کردند داشته باشیم و همه مان حسینی شویم. به ساحت نورانی قرآن کریم مشرف شویم. برای شرکت در قربانی ماه صفر عزیزان تا فردا فرصت دارند. آن هایی که به هر دلیلی موفق نشدند به این پویش هر ماهه ی ما با اهالی سمت خدا دعوت هستند و ان شاءالله اتفاقات مبارکی بیفتد. صفحه 291، آیات نورانی سوره مبارکه اسراء را بشنویم و برمی گردیم. همراه شما و در کنار شما هستیم.
شریعتی: با احترام و با افتخار همراه شما هستیم و در کنار شما، و مثل همیشه بهترین ها را برای تک تک عزیزانمان از خداوند قادر متعال مسالت می کنیم. اشاره قرآنی امروز حسن ختام برنامه ما خواهد بود و حاج آقای میرهاشم برای ما خواهند فرمود.
حجت الاسلام میرهاشم حسینی: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ». این سوره مبارکه، سوره اسرا آیه 89 به بعد، این صفحه ای که قرائت شد خیلی نکته ی جالبی دارد. و آن این که قریب به این مضامین خداوند می فرماید که ما برای هدایت به برکت قرآن و معلم قرآن، هر آن چه که می شد برای هدایت انجام دادیم. مثال هایی که آوردیم. یک موقع من به رفقا می گفتم مثال های قرآن را اگر بنویسید و داستان های قرآن را اگر بنویسید، این ها در زندگی تان معمولش تکرار می شود و معمولش وجود دارد. افرادی که در قرآن گفته می شود در زندگی روزمره برای اشخاص وجود دارد. در عمری که 60 سال، 70 سال، 80 سال، حالا کمتر یا بیشتر، آدم می بیند. خدا می فرماید که آن مثال ها، آن چیزهایی که برای هدایت بود، ما همه جوره آوردیم. ولی عجیب است یک سری از افراد هستند هر کاری کنید باز هم در لجاجت خودشان می مانند. مثلاً شما می گویید که فلانی را اگر بیاورم دیگر این فلانی را رد نمی کند، حرفش را قبول می کند. بعد تعجب می کنید می گویید این که آدم خوبی بود، حرف درستی هم می زند. نمی خواهد قبول کند. این آیه بیان می فرماید که بعضی از روی لجاجت شان، از روی عنادشان، اصلاً مرامشان همه کفران است، همه ناسپاسی است، همه قدرناشناسی است تا به کفر می رسند. از یک کفرانی به کفر می رسند، از یک قدر ناشناسی به آن کفر می رسند. دارد می فرماید هر کاری کنید این ها باز در راه خودشان می ایستند، هر کاری کنید در لجاجت خودشان قرار می گیرند. و این انسان را نبایدا از راه درست و راه حق مایوس کند. اگر چه بعضی ها هستند هر کاری کنیم به هیچ عنوان هدایت نمی شوند و راه خودشان را در پیش می گیرند.
شریعتی: بسیار خوب. خیلی ممنون و متشکرم. وقت نداریم. حاج آقای میرهاشم دعا کنند. خیلی ها حاجت دارند، مخصوصاً امروز. ان شاءالله با دعای ایشان و آمین شما حاجت روا شوند.
حجت الاسلام میرهاشم حسینی: چشم. من دعا می کنم ناقابل هستم. شما و بینندگان عزیز که قابل هستید ان شاءالله به نفس شما و آمین شما به اجابت برسد. خدایا، به مقربین درگاهت قسم فرج امام زمان برسان. توفیق یاری حضرتش به ما و خانواده ما، نسل ما، رفقای ما، اعطا بگردان. خدایا به مقربین درگاهت قسم ما را قدردان راه شهدا، راه انقلاب، قدرشناس راه خوبان عالم قرار بده. رهبر عزیز ما را موید بدار. خدایا به حق حضرت رقیه سلام الله علیها، تمام کسانی که الان مریضی مدنظرشان هست به حق حضرت رقیه شفای کامل و عاجل عنایت بفرما. خدایا به مقربین درگاهت قسم می دهیم به حق شهدای کربلا، به حق حضرت علی اصغر امام حسین، همه کسانی که الان حاجتی مد نظرشان است به مرحله اجابت برسان. آن چه خوشبختی دنیا و آخرت است، سعادت دنیا و آخرت است، به همه ی عزیزان، خانواده شان، رفقا، مربیان و متربیانشان، نسل شان، جوانان و نوجوان و کودکان، به همه خوشبختی و سعادت دنیا و آخرت اعطا بگردان. هر حاجتی مد نظر شما و بینندگان عزیز است ان شاءالله به حق اهل بیت به مرحله اجابت برسان.
شریعتی: الهی آمین. خیلی ممنون و متشکرم از شما. سپاسگزارم از لطف و همراهی شما.
«السَّلامُ عَلَیکَ یااباعَبدِالله».