اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

نامه‌های حضرت سیدالشهداء علیه السلام و اهداف آن‌ها -حجت الاسلام میرهاشم حسینی تاریخ پخش: 31/05/1400

شریعتی: «بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم» «اللهُمَّ صَلَّ عَلَی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم». اَلسَّلامُ عَلَی الحُسَینِ وَ عَلَی عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ وَ عَلی اَولادِ الحُسَین وَ عَلی اَصحابِ الحُسَینِ». سلام می‌کنم خدمت تک تک عزیزانم. خانم‌ها و آقایان عزاداری‌هایتان قبول باشد ان‌‌شاءالله. به سمت خدای امروز خیلی خیلی خوش آمدید. خوشحالیم همراه شما هستیم و در کنار شما. ان‌شاءالله این لحظات و دقایق لحظات مفیدی باشد. ما یکشنبه‌ها در محضر و در معیت حاج آقای کاشانی عزیزمان بودیم. با ایشان خداحافظی کردیم و خبر دادیم که ان‌شاءالله خدمت بزرگوار عزیز دیگری خواهیم بود. امروز، آن روز فرا رسیده است. با احترام و با افتخار خدمت جناب آقای میرهاشم عزیزمان هستیم که هم با چهره ایشان و هم با خطابه‌های ایشان آشنا هستید.

حجت الاسلام میرهاشم حسینی: سلام علیکم و رحمه الله. عرض ادب و احترام خدمت حضرت عالی، و خدمت بینندگان عزیز هم عرض ادب و سلام دارم. معمولاً ما شروع صحبت‌هایی که داریم، حتی یک موقع سرکلاس هم که تدریس داریم، یک عرض ادبی به امام زمان داریم. اگر اجازه بدهید.
شریعتی: چه  چیزی از این بهتر. بله بفرمایید.
حجت الاسلام میرهاشم حسینی: خدا توفیق بدهد ان‌شاءالله به ذهنم آمد که وجود مبارک سیدالشهدا نامه‌هایی داشتند. در این ایام محرم و صفر هم ان‌شاءالله این جلسه توفیق بشود خدمت برسیم. و در این چند جلسه‌ای که خدمت می‌رسیم ان‌شاءالله به ذهنم آمد نامه‌ی مبارک اباعبدالله که حدود 27 نامه ذکر کردند صاحب کتاب مکاتیب الائمه و دیگران، بعضی‌ها تا 18 نامه ذکر کردند، یک مقدار کمتر و بیشتر. این حدود تقریباً نامه از اباعبدالله الحسین ذکر شده در تاریخ. قاعدتاً بیشتر بوده است.
شریعتی: چرا این همه نامه؟
حجت الاسلام میرهاشم حسینی: ببینید یک سیره و روشی وجود مبارک اهل بیت داشتند، خصوصاً آقا ابی عبدالله خیلی این روش ایشان تجلی پیدا کرد، بحث رفع جهالت این که مردم را از جهالت درآوردن. جهالت با جهل هم یک تفاوتی دارد. مثلاً جهل شما یک علمی ندارید، این ممکن است خیلی آدم همه چیز را بلد نباشد برای آن علم باید به دانشمندش رجوع کند.
شریعتی: همین را یاد می‌گیرد.
حجت الاسلام میرهاشم حسینی: بله، یاد می‌گیرد. ولی جهالت یعنی کار سفیهانه کردن. عملی از روی نادانی و حماقت انجام دادن. در رفتار، رفتار نادرست باشد که گفتار نادرست باشد. این کار از یک آدم عاقل درنمی‌آید. فرمود: «وَ بَذَلَ مُهجَتَهُ فیکَ لِیَستَنقِذَ عَبادِکَ مَنَ الجَهالِة وَ حَیرَةِ الضَلالَة». این ویژگی اباعبدالله است. حالا جالب است این «مُهجَتَهُ» هم که این جا آمده است هم به معنای خون است، هم به معنای خون دل است.
شریعتی: حضرت خون دل خورده است که ما را بیدار کند.
حجت الاسلام میرهاشم حسینی: احسنت. هم خون است، هم خون دل. حضرت خون و خون دل، تمام این مسیر را آمد، «لِیَستَنقِذَ» این به معنای می‌گویند یکی دارد یک جایی غرق می‌شود این را بخواهند نجات دهند. فرمود به خاطر این که مردم را از جهالت، ضلالت و گمراهی نجات دهم. این سیره همه اهل بیت بوده است. حالا این که عرض می‌کنم سیره اهل بیت یعنی این که اگر ما یک مجموعه فرهنگی داریم یا در یک محله یک کار تربیتی می‌خواهیم انجام دهیم، میزان آگاهی را باید بالا ببریم. میزان نگاه درست را باید بالا ببریم. اصلاً سیره مثل یزیدی‌ها این بود که افراد را جاهل نگه می‌داشتند، در جهل و حماقت نگه می‌داشتند. برای این که بتوانند حکومت کنند باید مردم را جاهل نگه می‌داشتند.
شریعتی: اگر این‌ها بیدار می‌شدند که این‌ها بازارشان کساد بود.
حجت الاسلام میرهاشم حسینی: بله. لذا اگر در هر مجموعه‌ای آدم خوب بخواهد بالا باشد باید این مردم بیدار باشند. مردم که بیدار باشند، آگاه باشند او نمی‌تواند هر طوری رفتاری کند. و به طور ناخودآگاه آدم‌ها خوب آن بالا باقی می‌مانند. در داخل خانه هم همینطور است. لذا کسی که آدم خوبی است آگاهی بقیه را بالا ببرد. در زندگی خانوادگی، با بچه‌هایش، حرف بزند با بچه‌ها، ارتباط برقرار کند، با آن‌ها صحبت کند. حتی خیلی از این مسائل و مشکلات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، مدرسه، هر چه می‌شود شروع به حرف زدن می‌کند. این بچه آگاهی‌اش بالا می‌رود. آگاهی‌اش که بالا برود به نفع آدم‌های خوب است. یعنی مثلاً حضرت عالی یک پدر موفقی هستید، این پدر موفق وقتی پدر خوبی است آگاهی خانواده‌اش که بالا برود خود به خود خانواده مریدش می‌شوند. خیلی سیره‌ی قشنگی است که در اهل بیت وجود داشته است. این سیره و روش اهل بیت بوده، رفع جهالت و آگاهی دادن. دراین مجموعه فرهنگی اگر شما مربی قوی‌ای باشید آن شاگردها را خیلی شفاف جلسه می‌گذارید، با آن‌ها جمع می‌شوید به آن‌ها مطلب می‌گویید.
شریعتی: یعنی وقتی این پرده‌ها کنار رود، ارزش تو کاملاً هویدا می‌شود.
حجت الاسلام میرهاشم حسینی: احسنت. یعنی می‌دانید می‌خواهم چه عرض کنم. اگر شخص مشکلی نداشته باشد، راه خلافی نداشته باشد عبایی ندارد. قشنگ شفاف قرار می‌دهد، آن‌ها هم می‌بینند ارادت پیدا می‌کنند و در این مسیر کمک می‌کنند. من یک موقعی مثلاً بعضی از مجموعه‌ها می‌گفتم اتاق مشاوره‌تان چند نفر است. می‌گفتند 3 نفر. می‌گفتم نمی‌شود. شما در کل مجموعه نخبه‌هایتان را، حالا نمی‌شود همه را در جلسه بیاورید، ولی نخبه‌هایتان را  در جلسه بیاورید. شما آدم مشکل‌داری که نیستید خیلی شفاف به آن‌ها بگویید در این مجموعه فرهنگی، در این مدرسه، در این شهرمان، در این کشورمان، در این روستایمان، می‌خواهیم این کارها را انجام دهیم. بعد آن‌ها وقتی این را می‌بینند همراهی می‌کنند، مدد می‌رسانند. خیلی کمک می‌کنند. وجود مبارک ابی عبدالله الحسین هم همین سیره مرسوم اهل بیت را جلو رفتند یعنی رفع جهالت. برای این گاهی اوقات خصوصی صحبت می‌کردند، چهره به چهره صحبت می‌کردند، گاهی اوقات خطبه و سخنرانی عمومی داشتند، خطبه معروفشان در منا، گاهی اوقات می‌آمدند حضرت شروع می‌کردند وصیت نامه نوشتن. چند وصیت نامه از حضرت داریم. گاهی اوقات هم نامه نوشتن بود. این برای آن هدف بزرگی بود که همه‌ی بشریت بدانند که راه ابی عبدالله بدانند چه راهی است، چه منشی است. این کاری بود که وجود مبارک اباعبدالله انجام دادند. حالا آن مقدار نامه‌ای که دست ما رسیده است تا حدود 27 نامه بعضی‌ها ذکر کردند. از این 27 یک بخشی در زمان معاویه است، یک بخشی در زمان یزید است. آن بخشی هم که مربوط به یزید است شاید جزو اولین نامه‌ها، نامه‌ای است که به خود یزید می‌دهد. منتها در این نامه‌ای که به یزید می‌دهد آن جا دارد برائت می‌جوید از یزید و مثل یزیدی‌ها. در واقع آن نامه، نامه نیست. این شخص اصلاً قابلیت حرف زدن ندارد. یعنی همه چیزش وجودش شده است وجود زشتی‌ها. بعد یک نامه‌ای دارد مربوط به بنی هاشم و اطرافیان، یک نامه مربوط به مردم کوفه، یک نامه مربوط به مردم بصره و یک سری نامه‌هایی که بگوییم در مورد موضوعات مختلف بیان کرده‌اند. تقریباً این مجموعه نامه‌هایی است که در عهد زمان یزید تا شهادت ایشان وجود دارد. پس یکی نامه‌ای که مستقیم برای خودِ یزید و برائت از اوست. در واقع نامه به این معنای مصطلح که یک ارتباطی برقرار کند، مذاکره‌ای نبود.
شریعتی: اصلاً او را به رسمیت نمی‌شناسد حضرت.
حجت الاسلام میرهاشم حسینی: احسنت. دوم نامه‌ای است که مربوط به بنی هاشم و اطرافیان است. سوم نامه‌ای که مربوط به مردم کوفه است. چهارم نامه به اشراف بصره است. و پنجم یک سری نامه‌هایی که در موضوعات مختلف از حضرت وجود دارد.
شریعتی: چرا شما این نامه‌ها را انتخاب کردید؟ یعنی ثمره‌اش برای ما و بحث ما چیست؟
حجت الاسلام میرهاشم حسینی: الان ایامی است که کاروان اباعبدالله الحسین بنا به نقلی دارند وارد کوفه می‌شوند. وضعیت کوفه، آقا نجم الدین بزرگوار، این‌ها الان جمع شدند، زینب کبری (س) و آن سرها دارد می‌آید، این‌ها هم جماعتی بودند که می‌گفتند آقا بیا، آقا بیا، آقا بیا. جماعتی که همواره می‌گفتند حسین جان فدایت، بمیرم برایت. این همه دم از امام زمانشان زده بودند. من می‌گویم خدا نیارد برای کسی که منتظر دروغین باشد. این همه گفتند بعد این جا چه اتفاقی افتاد. این که چه اتفاقی افتاد که این همه ابی عبدالله مسلخ کربلا رفتند، یارانشان این همه اتفاق افتاد، آدم از داخل خودِ نامه‌های خودِ ابی عبدالله الحسین (ع) می‌فهمد که چه خبر بود. یعنی آن جا خیلی واضح می‌شود در نامه‌های حضرت. حضرت به آن‌ها می‌گوید که ببینید شما امامی که می‌خواهید، می‌گویید امام لازم داریم، می‌دانید امام چه ویژگی‌هایی دارد؟ شما درخواستی که می‌کنید می‌دانید چه هزینه‌ای باید بپردازید. می‌دانید در قبال یک حرکتی هم باید انجام دهید؟
شریعتی: یک دوره امام زمان شناسی است.
حجت الاسلام میرهاشم حسینی: احسنت. بعد در نامه‌ها حضرت، طرف مقابل هم باید یک حرکتی کند تا برکت برایش اتفاق بیفتد.
 سرکلاس یک موقع به رفقا می‌گفتیم دیگر در ذهنشان مانده بود. چهار «ت» در ذهنتان باشد. حاج آقا می‌خواهیم در مسئله ازدواج موفق باشیم، می‌خواهیم در مسئله کاسبی موفق باشیم، می‌خواهیم در مسئله تربیت خانواده موفق باشیم، می‌خواهیم در محل کارمان موفق باشیم، می‌گویم چهار تا «تِ». یکی بحث این که در زندگی‌تان پر تلاش باشید.«لَیسَ لِلاِنسان اِلَّا ما سَعَی». این سنت خدا است. طرف چه کافر باشد چه مومن باشد سنت خدا بر این است، پر تلاش باشد خدا به او جایزه می‌دهد.  «لَیسَ لِلاِنسان اِلَّا ما سَعَی». می‌خواهد به او مدد کند. فرمود برای مومنان یک چیز دیگر هم خدا دارد، «ِاِن تَنصُرُوا اللهَ یَنصُرُکُم وَ یُثَبِّت اَقدامَکُم». لذا مومنین اگر تلاش کردند، پرتلاش بودند، نصرت خدا هم می‌آید این‌ها می‌توانند همیشه در اهدافشان پیروز باشند. در کربلا هم همین شد. آقا اباعبدالله فرمود ما یک اهدافی داشتیم، در مقابل مبارزه با او شخص مقابل را می‌خواستیم هدایت کنیم، فضایل انسانی را ببینند. دنیا هم این گونه است دیگر حالا 2-3 سال زودتر و دیرتر. مثلاً ابی عبدالله و یارانشان روز عاشورا شهید شدند، آن‌ها هم 3-4 سال بعد. بالاخره دیر یا زود می‌روند. بعد آن جا حضرت می‌گوید. این بحث تلاش به علاوه ِاِن تَنصُرُوا اللهَ یَنصُرُکُم»، این باعث پیروزی می‌شود. آن کسی که اهدافی دارد به آن اهداف خودش می‌رسد. یکی بحث تلاش است. یکی ت به رفقا می‌گویم تفکر و مشورت با اهل آن. هر کسی در هر فنی تخصصی دارد، آدم به متخصص رجوع کند، اهل تفکر باشد، اتاق فکر داشته باشد. یکی توسل به ساحت مقدس اهل بیت، یکی توکل و برخدا. این توکل بر خدا، حسن ظن خیلی عجیب در زندگی آدم مدد می‌کند.  در بن بست‌ها آدم حواسش باشد که یک خدایی هست، یک مددی می‌رساند. جهان را صاحبی باشد خدا نام. آخر آدم بعضی جاها خودش فکر می‌کند یک جاهایی به بن بست می‌خورد. راه بسته شده است.ولی این که تفکر خدایی هست، مدد می‌رساند، توسل به اهل بیت. در بدترین راه‌ها هزاران بار ما به بن بست رسیدیم و یک دفعه راه باز شده است. یک موقع به رفقا می‌گویم این چهار «تِ» را دقت بفرمایید. خدا خیلی کمکتان می‌کند. عوض این که دنبال چیزهای عجیب و غریب و ماورایی باشد، این پرتلاش بودن. همین چند وقت پیش یک نفر می‌گفت یک ذکری بدهد. گفتم قربان شکلت، سه ماه پرتلاش باش، با اهلش مشورت کن، توسل به اهل بیت و توکل بر خدا داشته باش. گفتم 3 ماه این را امتحان کن ببین چطور می‌شود. بعد از ما تشکر کرد.
شریعتی: خیلی خوب. پس با همین رویکرد ما به نامه‌ها سیدالشهدا در ایام ماه محرم و صفر ان‌شاءالله خواهیم پرداخت. با بیان شیوای حاج آقای میرهاشم عزیزمان. خدمت شما هستیم و خواهیم شنید.
حجت الاسلام میرهاشم حسینی: در خدمتتان هستم. در کتاب ارشاد مفید و دیگران، من به ذهنم آمد این ایام، ایام قضیه کوفه و این خواجه و مصیبتی که داخل کوفه بود این را اشاره کنیم، نامه‌ی آقا ابی عبدالله الحسین به کوفیان را. در نامه‌ی آقا ابی عبدالله الحسین (ع) به کوفیان ببینیم چه بستری فراهم شد که آقا نامه را دادند. در داخل کوفه حدود 25 رجب مرگ معاویه اتفاق افتاده است. که در مدینه هم 28 رجب از آقا ابی عبدالله الحسین (ع)، حاکم مدینه می‌خواهد بیعت بگیرد. حضرت فرمود حالا فردا ببینیم «نَنتَظُرُ» ما منتظر شما، «نَصبَحُ وَ تَصحَبونَ و نَنتَظِرُ أیَنا أحَقَ بِالخلافَةِ وَ البَیعَة» فردا باید معلوم شود که کدام از ما مستحق خلافت و بیعت هستیم. فردا دیگر خروج حضرت از مدینه اتفاق می‌افتد. این سمت در کوفه سلیمان بن صرد همه را جمع می‌کند، شیعیان را. بعد آن جا به رفاعه و حبیب ابن مظاهر اولین نامه‌ها را تنظیم می‌کنند و به آقا ابی عبدالله الحسین (ع)  می‌فرستند. دعوت نامه. بعد آن جا دارد که ما امام می‌خواهیم. شما تشریف بیاورید ما امام می‌خواهیم. این در نامه‌ی این بزرگواران هست. حدوداً این 10 ماه رمضان به دست ابی عبدالله الحسین (ع) می‌رسد. یعنی حدوداً 28ام حضرت در ماه رجب از مدینه خارج می‌شوند، سوم شعبان به مکه می‌رسند، 10 ماه مبارک رمضان نامه کوفیان در مکه دست ابی عبدالله الحسین (ع) می‌رسد. حضرت آن جا یک مقدار تامل می‌کنند، به 2 روز نمی‌رسد قیس بن مُسهِر. در ایران مُسَهَر می‌گویند. یک عربی هم خیلی می‌گفت حاج آقا چرا می‌گویند مُسَهَر. حالا مُسهِر یا مِسهَر بگویند. حالا یک مقدار غلط مشهور هم است. چون در مورد شمر هم همین است. می‌گویند اصل این شِمر نیست، یک جور دیگر باید تلفظ شود. یک نامه می‌دهند، 2 روز بعد دوباره یک دسته از کوفیان می‌دهند، دوباره 2 روز بعد. یعنی 10، 12 و 14 نامه‌ی کوفیان می‌آید یک دسته، بعد یک دسته، یک دسته. این‌ها می‌گویند امام می‌خواهیم. یک نامه‌ی دیگری از کوفیان می‌آید، مثل شبث و حجار بن ابجر و یکی هم مثل قیس بن اشعث. که اسم هر 3 را ابی عبدالله الحسین (ع) روز عاشورا می‌برد. این‌ها در کوفه نامه می‌دهند که آقا بیا. این‌ها هم دعوت می‌کنند. یک کسی روی این نامه‌ها کار کند متوجه می‌شود که یک اتفاقی قبلاً در کوفه افتاده است. من خواهش می‌کنم عزیزانی که اهل پژوهش هستند این را اگر کار کنند مقاله‌ی قشنگی درمی‌آید.
شریعتی: یعنی چه شده که همه یک صدا گفتند آقا بیا.
حجت الاسلام میرهاشم حسینی: یکی این آقا بیا، یکی این که تیپ نامه‌ی قیس بن مسهر فرستاده و سلیمان بن صرد فرستاده است، و تیپ نامه‌ای که هانی بن هانی و سعید بن عبدالله حنفی فرستاده‌اند، با تیپ نامه‌ی شبث و حجار بن ابجر و قیس بن اشعث، تیپ نامه فرق دارد. آن‌ها تیپ نامه‌شان این است که ما امام می‌خواهیم و شما امام ما. یعنی انگار راحت می‌شود تشخیص داد مردم کوفه دو دسته هستند. دو نوع تفکر. تیپ نامه‌ی شبث و حجار بن ابجر و قیس بن اشعث، تیپ نامه‌شان تیپ این است که باغ‌ها آماده است، «اخزَرعَ الجَناب»، جناب یعنی علف‌ و گیاه و درخت و درختان کوچک این‌ها همه درآمده است. اصلاً تیپ صحبت این تیپ است. یا درباره ثمار و میوه‌ها می‌گوید یا گیاهان، یک لشکر حسابی هم برایت وجود دارد. یعنی 3 چیز را می‌گویند، یکی سبزه زاری که در کوفه دارد. چون یک موقع عرب به آن می‌گفت سواد، اسود یا سیاه، سیاه از بس باغ و بوستان بود.
شریعتی: از بس که پرپشت بود.
حجت الاسلام میرهاشم حسینی: این جا مثل تیپ شبث در نامه این گونه می‌گویند. ما یک طیف هستیم، حسین جان بیا این جا سبزه زارهای فراوان، میوه‌ها رسیده است. و یک لشکری هم وجود دارد. این را اگر بزرگواران، اگر کسی در کار پژوهشی این کار کند به این می‌رسد که مثل این که از قبل داخل کوفه که قرار بود شیعیان امیرالمومنین جمع باشند یک طیف دیگر که این‌ها چه بسا دشمنان امیرالمومنین هم بودند جمع شدند. این یک طراحی شده بود که جمعیت کوفه به هم بریزد. این از قبل برنامه ریزی شده بود. اسنادش هم هست. این که می‌گوییم پژوهش، اسنادش هم وجود دارد. یعنی از قبل آمادگی داشتند. نظام جمعیتی یک شهر و یک مملکتی را بهم زده بودند که این‌ها دیگر سراغ مکتب اهل بیت نروند. این‌ها سراغ مثلِ ابی عبدالله الحسین (ع) نروند. کوفه دیگر یک دست داشت مرید شیعه و مولا بودند. این هم جواب آن شبه که بعضی‌ها می‌گویند شیعیان بدن حسین بن علی را، نه اصلاً ساختار جمعیتی آن جا بهم خورده بود. حالا خواهش می‌کنم بینندگان عزیز روی این موضوع کار کنند. یک اسنادی وجود دارد، چه بسا بررسی هم بشود. قبل از این قضیه کربلا یک طیفی از این کوفیان سمت نیشابور فرستاده شدند، به جاهای دور. حالا این‌ها فرستاده شدند یک سری خانه‌های خالی آن جا وجود داشت، این‌ها را دست چه کسی دادند. شما وقتی زمان نامه دادن به ابی عبدالله الحسین (ع) می‌شود قشنگ متوجه می‌شوید که این خانه‌های خالی را دشمنان اهل بیت پر کردند.
شریعتی: که آن یک دستی کوفه را بگیرند.
حجت الاسلام میرهاشم حسینی: احسنت. یعنی شما اگر خواستید مملکتی را راحت آسیب بزنید، از یک دستی در بیاورید.
شریعتی: تفرقه ایجاد کنید.
حجت الاسلام میرهاشم حسینی: تفرقه ایجاد کنید. آن جمعیت را آسیب بزنید. نه فقط تفرقه فکری، جلوی توسعه را هم بگیرید. اصلاً این‌ها نباشند، حذف شوند. حالا یک جوری این‌ها را بفرست آن سمت، یک کشور دیگر. یک جوری این‌ها را به هم بریزید. چه از جهت فکری، چه از جهت فیزیکی، از همه جا. اگر توانستید به هم بریزید آن وقت بستر آماده می‌شود که مثل یزید بتوانید حاکمیت کنید. لذا شما نگاه بفرمایید تقریباً 3 دسته نامه برای ابی عبدالله الحسین (ع) آمده است. این‌ها همه مومنین هستند. یعنی مثل سلیمان است فرستاده، مثل قیس بن مسهر برداشته است دومی را، سومی را مثل هانی بن هانی و سعید بن عبدالله حنفی برده است. سعید بن عبدالله حنفی مثل این که خیلی با جناب ابی عبدالله الحسین (ع) رفیق بوده است. یک موقع در این شب‌ها توفیق بود ما نوکری می‌کردیم و یک بحث‌هایی آماده می‌کردیم. خدا مدد کند اگر اشتباهی بود بینندگان شما ما را ببخشند. قطعاً آدم جایز الخطا نیست ولی ممکن الخطا هست. یک جایی ممکن است آدم اشتباه کند. آن جا یک بار من سعید بن عبدالله حنفی  را همین که نامه را برد، یک شب یک اشاره مفصلی کردم. این خیلی مثل این که با ابی عبدالله الحسین (ع) رفیق بوده است. خیلی خدا مدد کند آدم همنشینش، همنشین خوبی باشد. من یک موقع حرم عبدالعظیم می‌رویم می‌گویم این روایت عبدالعظیم حسنی از امام معصوم بیان می‌کند ببینید. «مُجالَسَةُ الاَسرارِ تورِتُ سُوءَ الظَّنَّ بِالأخیارِ» شما همنشینت آدم‌های شروری باشند شما هم شرور می‌شوید. اصلاً در یک اتاقی که خوب‌ها نشسته‌اند شما بدت می‌آید آن جا بروی، می‌روی به یک اتاق دیگر. در یک محل جایی که خوب‌ها جمع شدند کاری انجام می‌دهند شما نفرت پیدا می‌کنید. این سعید بن عبدالله حنفی با ابی عبدالله الحسین (ع)  خیلی جور بوده است. به قول ما رفیق و همنشین بوده است. سر صلح امام حسن متعجب می‌شود که چرا آقا امام مجتبی با چنین کسی که جریانش مشکل دارد، چرا با او صلح نامه می‌خواهد امضا کند.
شریعتی: اهل تردید شد.
حجت الاسلام میرهاشم حسینی: خیلی. واقعاً بر او سوال شد. منتها اعتماد بر ابی عبدالله الحسین (ع) داشت. یک مشکلی در خیلی از این مجموعه‌های فرهنگی داریم. شما اگر مجموعه فرهنگی داشته باشید اعتماد اگر گرفته شود خدا رحم کند. دیگر نمی‌شود کار تربیتی کرد. در یک مدرسه‌ای، در آموزش و پرورش بخواهید یک کاری انجام دهید خدا نکند از مدیر اعتماد را بگیرند. دیگر اولیا همواره وحشت دارند.
شریعتی: در خانه هم همین طور است، در جامعه هم همین طور است، هر جایی.
حجت الاسلام میرهاشم حسینی: در خانه اطمینان از پدر و مادر گرفته شود دیگر نمی‌شود هیچ کاری کرد. در کشور هم همینطور است. بحث اطمینان خیلی عجیب است. این اطمینان به ابی عبدالله الحسین (ع) داشت. آن جا اباعبدالله توضیح داد، توجیه کرد، قبول کرد. بعد هم دیگر یار امام مجتبی، یار ابی عبدالله الحسین (ع). جزو کسانی است که نامه‌ی شیعیان را برای آقا اباعبدالله می‌آورد همین سعید بن عبدالله حنفی است. پس ما سه دسته نامه داریم، این‌ها تقریباً از مومنین رسیده است. ولی یک تیپ نامه‌ها در این‌ها اصلاً فضای صحبتش متفاوت است. این را یک ذره در نامه‌ها کار کنیم. معلوم می‌شود که در این جا ساختار جمعیتی به هم ریخته است. یک سری از افرادی که اصلاً دشمن اهل بیت هستند در آن جا ساکن شدند، با خانواده‌شان، و یک اهدافی هم دارند. بعد یک ذره آدم این‌ها را کار کند متوجه می‌شود خیلی از این‌ها حساب شده است. لذا ابی عبدالله الحسین (ع)  می‌داند که هر جا باشد این‌ها او را می‌کشند. می‌داند که هر جا باشد این‌ها ابی عبدالله الحسین (ع)  را می‌خواهند به قتل برسانند. این طراحی است، باید این اتفاق بیفتد. حضرت در مسیری که می‌آید آن روشن‌گری و «لِیَستَنقِذَ عَبادِکَ مَنَ الجَهالِة»  آن جا دیگر بذل جان هم خون و هم خون دل. این روایت است. فرمودید یا ثارالله، چون این جا خونش را و خون دلش را در راه خدا داد ولی‌شان شد ثارالله. یا اصلاً چون خونش را برای خدا داد، خونش همه‌ی بشر و انسانیت را احیا کرد. این جا در این فضا آقا ابی عبدالله هم باید جواب آن دسته را بدهد که گفتند امام می‌خواهیم، مثل سلیمان بن صرد، مثل حبیب بن مظاهر؛ هم جواب این دسته را بدهد که این‌ها می‌گفتند آقا بیا فرمانده لشکر ما بشوید. به یک نوعی همه می‌گویند آقا بیا، آقا بیا. یعنی یک سری برای مطامع دنیوی خودش حتی چه بسا دشمنی ته دل هم دارد ولی می‌گوید کنار ایشان شاید به یک نوایی برسیم.
شریعتی: خودشان را بیشتر می‌بینند.
حجت الاسلام میرهاشم حسینی: خودشان را بیشتر می‌بینند. خودخواهی، خودشیفتگی، خودبینی. و دسته دیگر واقعاً به اسم امام و شیعه بودند. این نامه‌ای که حضرت  به مسلم بن عقیل دادند در همین راستا بود که در 15 ماه مبارک حضرت نامه را تحویل... . 10، 12، 14 نامه‌ها می‌آید.
شریعتی: 3 دسته نامه می‌آید. 15 ام حضرت جواب می‌دهند.
حجت الاسلام میرهاشم حسینی: 15 ام حضرت جواب می‌دهند. به مسلم بن عقیل می‌گویند شما بروید در کوفه بررسی کنید، بعد در بررسی خودتان ببینید که من بیایم یا نیایم. که مسلم بن عقیل 5 شوال می‌رسد. این وسط هم یک اتفاقاتی می‌افتد که اگر لازم شد به مناسبت بتوانیم یک اشاره برداری کنیم. آن وقت آن جا دیگر متن نامه‌ی ابی عبدالله به حضرت مسلم. آن جا دارد: «مِنَ الحُسِینِ بنِ عَلِیٍّ عَلیه السَلام إِلَی المَلَإ مَنَ المُومِنینَ وَ المُسلِمِینَ». یک موقع می‌گوید این جا مومنین و مسلمین، «و» مثلاً عطف تفضیلی باید باشد. شاید هم می‌گوییم عام و خاص است.
شریعتی: یعنی حضرت تفکیک کردند.
حجت الاسلام میرهاشم حسینی: یعنی یک سری فقط صرف اسلام هستند، یک سری نه، به مرحله ایمان رسیدند  در ایمانشان هم مثلاً ابی عبدالله را به عنوان امام قبول دارند. گویا امام به هر دو دسته می‌گوید. بعد آن جا فرمود که این نامه‌ها به دست من رسید. بعد غریب به این مضامین دارد: «أَنَا بَاعِثٌ إِلَیکُم». اول حضرت دارد نایب خودش را توضیح می‌دهد. که این نایبی که من دارم می‌فرستم ببینید با این می‌توانید کنار بیایید. این نایب امام زمان را ببینید با اون چه کار می‌کند. «أَنَا بَاعِثٌ إِلَکُم أَخِی».
شریعتی: جناب مسلم.
حجت الاسلام میرهاشم حسینی: جناب مسلم. «وَ ابنَ عَمَّی» حضرت 4  وصف آن جا دارد. «أَخِی»، «ابنَ عَمَّی». خوب پسرعمویم که بود، بحث اخوت. «وَ ثِقَتِی مِن اَهلِ بَیتِی». 4 وصف را آن جا شروع به بیان کردن می‌کند. آن «اَهلِ بَیتِی» یکی این است که بگوییم منظور حضرت این است که شوهر خواهرم است، طبق چیز عادی. یا نه، می‌خواهد یک اصطلاح خاص را بیان کند. شبیه «سَلمانُ مِنَّا اَهلَ البَیت».
شریعتی: یک پیوند عمیق‌تر و باطنی.
حجت الاسلام میرهاشم حسینی: بله. این شواهدی که وجود دارد مثل «ثِقَّتی»، این شواهدی که وجود دارد «أَخی»، یعنی برای خودش اخوت قائل است نسبت به حضرت مسلم. و آن شواهدی که بعد از شهادت مسلم می‌فرماید که، شبیه تعبیر حضرت علی اکبر را دارد که بعد از شما دیگر دنیا به درد نمی‌خورد. این تعابیر را کنار هم می‌گذاریم عظمت جناب مسلم بن عقیل معلوم می‌شود. ایشان یک شخصیت استثنایی بوده، تربیت یافته خاص بوده و نایب امام حسین بودند. بعد حضرت این اوصاف را شروع می‌کند در مورد مسلم بن عقیل، که اول اشاره کردم، بعد شروع می‌کنند می‌فرمایند من ایشان را می‌فرستم، ایشان باید بررسی کنند، بعد اگر بر من نوشت که علی الظاهر بیایید، آقا ابی عبدالله می‌نویسد طبق درخواست شما من می‌آیم. اگر اجازه بفرمایید در مورد خودِ حضرت مسلم هم یک اشاره‌ای کنم. یک موقع ما می‌گوییم در خانواده‌مان در چه محورهایی بچه‌هایمان را تربیت کنیم. این داستان کربلا آنقدر زیباست، بستر خیلی خوبی برای خانواده‌هایمان است. یعنی این شور یک چیز عجیب است که آقا اباعبدالله مصباح الهدی است واقعاً پرچم هدایت است. مثلاً شما خیلی راحتید با بچه‌های خودتان در تربیت، این‌ها از همان بچگی یک دفعه عشق اباعبدالله را دارند، یک موقع گریه و سینه زنی دارند. هر کسی هم یک جوری جذب اباعبدالله می‌شود، هر کسی یک جوری در دستگاه ابی عبدالله می‌آید. بعد کلاس پیدا می‌کند، کلاس‌اش بالا می‌رود، بالا، بالا. بعد شما خیلی راحت هستید. مثلاً این بچه‌ها یکدفعه عاشق مسلم بن عقیل می‌شوند. من یک موقع به مادرم می‌گفتم که مامان من در مورد حضرت مسلم، یک شعری هم انگار در ذهنم بود، بعد مادرم گفت این یک شعر تغزیه بود من می‌خواندم گریه می‌کردم. نزن نی را که مسلم خوار گشته، زیر کوچه.. . این را مادرم می‌خوانده گریه می‌کرده است. این در ذهن من مانده بود. من خیلی مشتاق شدم که ویژگی‌های حضرت مسلم را نگاه کنم. ببینید این بستر را خیلی می‌توانید در بچه، خانواده، یا مجموعه فرهنگی وارد کنید. تربیت جسمی ایشان خیلی فوق العاده بوده است. در بحارالانوار مرحوم مجلسی می‌فرماید: «کانَ مِثلَ الاَسَد» مثل شیر ایشان می‌آمده، وضعیت جسمانی خیلی خوبی داشته است. شما برای بچه‌تان می‌آیید یک طراحی که جسم ایشان تقویت شود، در ورزشی قرار می‌دهد. یک موقع من در این مجموعه فرهنگی یا یک موقع در حوزه و دانشگاه، دانش آموزان می‌آیند به آن‌ها می‌گویم که 4 سال دیگر در یک رشته ورزشی از شما مشکی می‌خواهم در فلان رشته. خیلی اثر دارد. بعد می‌گویم به شما جایزه هم می‌دهم. ولی واقعاً می‌آیند می‌گویند حاج آقا در فلان رشته ما دان 1 گرفتیم. یک عزیزی که آمد در یک رشته‌ای، من خیلی کیف کردم، بزرگواری که الان استاد هم هستند، هم استاد حوزه و هم استاد دانشگاه. گفت حاج آقا به من جایزه دهید، من مثلاً دان 7 فلان رشته ورزشی را گرفتم. تربیت جسمی، این در وجود مبارک حضرت مسلم بود. یک موقع رفتم در مورد حضرت مسلم کار کردم دیدم چه بسته‌ی خوبی است. مثلاً در سن کم راحت این تربیت دینی را دارید.
شریعتی: یعنی هر کسی، با هر خصوصیت دینی، با هر ویژگی‌ای می‌تواند یک پیوند خاص عاطفی با او برقرار کند.
حجت الاسلام میرهاشم حسینی: احسنت. حالا من بخواهم یک چیز دقیق‌تر عرض کنم، دیگر دردسر نداریم که 80 سال برویم نظریات را ببینیم. که آن وقت بعد از 80 سال ببینیم این نظریه درست است، آن نظریه درست است، در تربیت کوچک چکار کنیم، در تربیت بزرگ چکار کنیم. خودش بعضی اوقات باید 800 سال دوره‌هایش را ببینید، آخرش ببینید کدام مدل را برای فرزندش شروع کند. ولی یک دفعه نگاه می‌کنید می‌بینید خیلی زیباست، تربیت جسمی دارند. شما وجود مبارک قاسم بن الحسن را هم ببینید از جهت فضای جهادی و جنگ، بدن آماده است. در تربیت اخلاقی، تربیت روانی، شجاعتی که حضرت مسلم دارد خیلی زبان زد است. مهم است که مثلاً این بچه که پرورش پیدا می‌کند شجاع باشد. شجاعت فقط این نیست که یک جا بیاید که یک کاری که همه می‌ترسند او انجام دهد، نه. بعضی اوقات حماقت است. شجاعت یک موقع است در بستر خودش شجاعت فیزیکی ظاهری وجود دارد. در روایات ما خیلی زیباست. می‌فرماید از این شجاعت مراتب بالاتری دارد. یک موقع شجاعت تو این است که «اَشجَعُ النَّاس»، شجاعت این است که هوی و هوس پیش آمد با خانمش، با بچه‌هایش، با رفیقش، با همکارش، در کار خدایی نکرده هر جا، شجاعت این است که آن جا هوی و هوس را کنار بگذارد. شجاعت این است که بگوید من اشتباه کردم. مسئول مملکتی است، هر کسی در هر جایی با هر صمتی، بگوید ببخشید من این جا اشتباه کردم دارم اصلاح هم می‌کنم، دارم جبران می‌کنم. فرمود این یک شجاعت مهم‌تری است. یک شجاعت بالاتر باز هم فرمود: «اَشجَعُ النَّاس» شجاع‌ترین مردم آن کسی است که عاقل‌ترین باشد. یعنی خودِ این که طبق عقل آدم عاقلانه حرکت کند این خودش شجاعت است. یک شجاعت هم این است که از ارزش‌ها و عقایدش به یک جایی برسد که برسد  به «إنِّي اُحامی اَبَداً عَن دینی». این شجاعت خیلی بزرگی است. وجود مبارک مسلم بن عقیل دقیقاً در کوفه نگاه کنید اوج شجاعت است.
شریعتی: سر امام حسین با هیچ کس تعارف ندارم.
حجت الاسلام میرهاشم حسینی: احسنت، خیلی حرف قشنگی است. اصلاً تعارف ندارد. چون فهمیده است خیر دنیا و آخرت همین است، راه  درست است، بقیه دارند فریب می‌دهند، لذا سر ابی عبدالله هیچ حرفی ندارد، راه ابی عبدالله حرفی ندارد، مثل ابی عبدالله حرفی ندارد. این اوج شجاعت است. بعد هم نگاه کنید اصلاً ترس ندارد. عبیدالله جواب سلام به او نمی‌دهد. بعد شما بتوانید بچه‌ای را در آن ارزش‌ها پرورش دهید. بلد باشد یک جایی نه بگوید. این را اگر پرورش دهید، آن وقت در یک محیطی رفیق ناباب می‌خورد. چون پرورش پیدا کرده است راحت همه دور هم نشسته‌اند، رفیقش یک تعارفی می‌زند می‌گوید نه. چون آن شجاعت را بدست آورده است. اصلاً در ذهنش آن شجاعت هست. یک مسیر اشتباهی، جلسه اشتباهی، کار اشتباهی، یک عادت اشتباهی را یک دفعه شروع به پیشنهاد دادن می‌کند، این چون شجاعت دارد راحت نه می‌گوید. شجاعت نه گفتن دارد. یا شما تربیت جسمی، تربیت اخلاقی، تربیت دینی دارد. بعد بچه‌هایش حضرت مسلم همین گونه پرورش داد. کتاب انساب العرب می‌گوید تمام نسل افراد و بچه‌های مسلم بن عقیل در کوفه و کربلا به شهادت رسیدند. مثل احمد و ابراهیم، دو طفلان، یا بقیه فرزندانی که ذکر می‌کنند. می‌خواهم عرض کنم یک موقع در داخل خانواده یا در یک مجموعه فرهنگی آدم می‌گوید در چه محورهایی کار کنیم. خوب معلوم است، تربیت جسمانی، تربیت اعصاب و روان، ما باید یک آرامشی بدهیم که اطرافیان ما آرامش داشته باشند، همواره اضطراب، ناامیدی. باید یک فکری کنیم. تربیت علمی، «العِلمُ السُلطانٌ»، این علم قدرت می‌آورد، جلوی نفوذ را می‌گیرد، متخصص را پرورش می‌دادن. تربیت معنوی، تربیت مهارت‌ها و تخصص‌ها، مجموعه‌ی این‌ها را نگاه کنید چیزی است که در این حیطه مکتب اهل بیت به زیبایی دارد ترویج می‌شود. هم اباعبدالله دارد می‌فرماید، هم در نامه‌های ایشان مشخص است، و هم بعدها شما دارید می‌بینید امام صادق و اهل بیت هم این روش‌ها تربیت کردند. این کلیتی بود که درباره خودِ حضرت مسلم بود. اما فکر می‌کنم فرصت نیست.
شریعتی: نامه طولانی است؟
حجت الاسلام میرهاشم حسینی: ببینید 4 محور را اباعبدالله الحسین فرموده‌اند.
حضرت در این جا 4 محور را شروع می‌کند اشاره کردن که شما چه مسلمین و چه مومنین، وقتی دم از حسین می‌زنید. «فَلَعَمرِی» به جان منِ حسین قسم، حضرت دارد توجه می‌دهد که ببینید قضیه چیست. «فَلَعَمرِی» به جانِ منِ حسین قسم، «مَا الإِمَامُ» این امامی که شما خواستید، فرماندهی که خواستید، «إِلَّا الحَاکِمُ بِالکَتَابَ» قرآن محور است. «الدَّائِنُ بِدِینِ الحَقَّ» این شخص حق محور است. «القَائِمُ بِالقِسطِ» طبق عدالت حرکت می‌کند، عدالت محور است. شما در هر جا صمتی دارید می‌توانید عدالت محور باشید بسم الله، و الا نابود می‌شوید، از راه ابی عبدالله دور می‌شوید. تعارف نیست. سریع باید توبه کنید، اصلاح کنید و برگردید. و یکی هم «الحَابِسُ نَفسَهُ» این خودش را، این حبس نفس اصطلاحی است که در وقف هم به کار برده می‌شود، این که وقف را حبس کند. «الحَابِسُ نَفسَهُ» یعنی خودش را وقف در این راه خدا کند نه طاغوت، نه شیطان، نه انحراف. 4 محور را بیان می‌کنند. خدامحوری، عدالت محوری، حق محوری و قرآن محوری. حضرت این 4 مورد را به عنوان تاکید می‌فرماید به جانم قسم حسینی که شما دعوت کردید طبق این است. این آقا بیا، آقا بیا، آقا بیا، می‌خواهد طبق این عمل کند. اگر می‌خواهید این ابی عبدالله الحسین شما است و از او اطاعت کنید.
وقتی که جناب مسلم را تنها گذاشتند و این درسی که حاج آقای میرهاشم هم فرمودند، که حتی اگر همه‌ی دنیا به تو پشت کنند اگر تو به باورهایت پافشاری کنی و بمانی و از چیزی ترسی نداشته باشی می‌توانی مسلم بن عقیل باشی و مثل او زندگی کنی و مرگت هم به شهادت ختم شوند و این حسن ختام زندگی‌ات باشد. خیلی ممنون و متشکرم. به نامه نرسیدیم. حالا همین محورهایش را شنیدیم و ان‌شاءالله ببینیم چقدر فرصت داریم بعد از تلاوت قرآن  که در جلسه بعد ان‌شاءالله به متن نامه هم خواهیم پرداخت. صفحه 270 قرآن کریم را عزیزانم تلاوت خواهند کرد. آیت 27 تا 34 سوره مبارکه نحر را به اتفاق بشنویم. برمی‌گردیم با احترام همراه شما هستیم و در کنار شما. بفرمایید خواهش می‌کنم.

شریعتی: «اللهُمَّ صَلَّ عَلَی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم». خوشحالیم که در کنار شما هستیم و همراه شما و در محضر و معیت حاج آقای میرهاشم عزیزمان که اولین جلسه‌ای است که در سمت خدا میزبان ایشان هستیم و ان‌شاءالله این جلسات، جلسات مفیدی باشد. و ان‌شاءالله از محضر پرفیض ایشان مثل همیشه تک تک‌مان بهره‌مند شویم. وقت در اختیار شماست. نکته‌های پایانی را بفرمایید و ان‌شاءالله دعا کنید.
حجت الاسلام میرهاشم حسینی: خیلی متشکر و ممنون. یک جمع بندی کوتاهی سریع عرض کنم از خلاصه بحث. یکی این که عرض شد که سیره اهل بیت و اباعبدالله الحسین رفع جهالت بود و دوری از ضلالت و گمراهی، و برای این که این جهالت در بشریت برطرف شود حضرت آمدند جان خودشان، خون دل خودشان را، خون خودشان را در راه خدا دادند. و در این هدایت بشر خطبه‌ها، سخنرانی‌ها، نوشته‌ها و وصیت‌ نامه‌ای از وجود  مبارک حضرت هست به این مناسبت وارد نامه‌ها شدیم. بعد در بحث نامه‌ها اشاره کردیم که مجموعاً حدود بیش از 20 نامه از حضرت در اختیار ما است، بخشی مربوط به زمان یزید است تا شهادت ایشان. بعد در آن قسمتی که مربوط به عهد یزید است، یک سری نامه‌ها مربوط به خودِ بنی هاشم و اطرافیان مثل محمد بن حنفی، مثل صحبتی با جناب ام سلمه و چیزی را در اختیار او قرار دادن، و نامه‌ای به عبدالله بن جعفر دارد. یک سری نامه‌ها هم برای کوفیان و یک سری نامه برای اشراف بصره، و یک سری نامه‌های دیگر که با موضوعات دیگری است. بعد از آن وارد شدیم آن نامه‌ای که مربوط به کوفیان بود آن یک نامه را توضیح بدهیم از این حدود  20 نامه. در آن نامه به مناسبت ورود پیدا کردیم اول بستر کوفه را بیان کردیم که گفتیم گویا در داخل کوفه 2 گروه جمعیتی بودند که این‌ها از قبل حساب شده از زمان معاویه آن جا دو قسم شده بودند. لذا نامه‌هایی که برای دعوت ابی عبدالله نوشته شد اصلاً با دو رویکرد بود، با دو نگاه بود. یکی ظاهراً نگاهش نگاه مطامع دنیا بود، چه بسا با اباعبدالله دشمن بود، بعد هم فرمانده لشکر دشمن هم شدند و دعوت نامه هم نوشتند. یک سری نه، مومنین و شیعیان که متاسفانه بعضی از آن‌ها هم کم کاری کردند. اباعبدالله هم در جواب آن‌ها نامه‌ای را توسط مسلم بن عقیل فرستادند. ما محورهای تربیتی که در مسلم بن عقیل تجلی داشت اشاره کردیم. عرض هم کردیم که آقا اباعبدالله یک کسی که چنین تربیت شده است هم جسمی، هم اعصاب و روان، هم معنویت، هم بصیرتی، هم اخلاقی، این یک انسان جامع و کامل است. برای او 4 تعبیر «اَخِي»، «اِبنِ أَمّي»، «ثِقَتی»، «مِن اَهلِ بَیتَی» بیان کرده است. و بعد متن نامه هم عرض کردیم 4 محور اصلی داشت، یکی قرآن محوری، عدالت محوری، خدا محوری، حق محوری. این هم بحثی بود که بیان کردیم.
 این آیه قرآن هم خیلی زیبا بود یک قسمتش که دارد می‌فرماید آخر الامر این‌هایی که در راه درست قدم برداشتند می‌فرماید هم در دنیا حسنه برایشان بود، یعنی آخرش دیدند چه راه خوبی بود. و هم برای آخرت بهتر از آن نصیبشان شد. این قسمت آیه هم خیلی جالب بود که به ذهنم رسید. خدایا به مقربین درگاهت آن چه خیر دنیا و آخرت است نصیب  ما و خانواده و رفقا و مرتبطین و جوانان و نوجوانان و مربیان و مرتبیان همه اعطا بگردان. خیلی ممنون.