اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

1400-05-30-حجت الاسلام قرائتی -بررسی وقایع پس از عاشورا

شریعتی: «بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم» «اللهُمَّ صَلَّ عَلَی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم». «اَلسَّلامُ عَلَی الحُسَینِ وَ عَلَی عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ وَ عَلی اَولادِ الحُسَین وَ عَلی اَصحابِ الحُسَینِ». سلام می‌کنم خدمت تک تک عزیزانم. خانم‌ها و آقایان خیلی خوش آمدید به سمت خدای امروز. عزاداری‌هایتان قبول باشد ان‌شاءالله. با احترام و با افتخار همراه شما هستیم با سمت خدا. و همین جا دعا می‌کنم و از خدای بزرگ و متعالی مسالت می‌کنم ان‌شاءالله زیارت حضرت در دنیا و شفاعتشان در آخرت نصیبمان شود. حاج آقای قرائتی سلام علیکم و رحمه الله. خیلی خوش آمدید. حجت الاسلام قرائتی: سلام علیکم و رحمه الله. شریعتی: الحمدالله. خوشحالیم خدمتتان هستیم. عزاداری‌هایتان هم قبول باشد ان‌شاءالله. با دل و جان بحث امروز شما را می‌شنویم ببینیم برای ما چه نکاتی را خواهید فرمود.

حجت الاسلام قرائتی: «اعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم/ بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم/ الحَمدُللهِ رَبِّ العالَمین بَعَدَدِ ما احاطَ بَه عِلمُه» «اللهُمَّ صَلَّ عَلَی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم» «الهی أَنطِقني بِالهُدي وَ أَلهِمني التَقوي». دیشب من مطالبی را یادداشت کردم برایتان بگویم، با حذف مقدمات. یکی این که نام کربلا در تاریخ نیست، در دعاها است. مثلاً دعای ندبه می‌گوییم کجاست امام زمانی که...

شریعتی: «اَینَ الطالِبُ بِدَمِ المَقتُولِ بِکَربَلا».
حجت الاسلام قرائتی: یعنی کلمه کربلا از جغرافی بیرون آمده است، تاریخ شده است. از تاریخ بیرون آمده، دعای ندبه ما شده است. برای این که باید زنده بماند. یک رسم خوبی داشتند پدران و مادران ما، روضه‌های هفتگی. این روضه‌های هفتگی، مثل این که این روزها می‌گوییم تاکسی‌های، اسمش را یادم رفت. الان هر جای تهران، با یک تکان دادن دست بعد از چند لحظه تاکسی دم در می‌آید. آیا نمی‌شود ما یک نهضت علمی راه بیندازیم هر کس هر سوال علمی دارد بیاید جوابش را بدهد. چطور برای حرکت پای ما ماشین دم خانه می‌آید. خوب برای حرکت مغزمان هم کاری کنیم. یعنی این باید بورس شود. یعنی یک چیزی نیست که نمره بگیریم و برویم، ترم و واحد نیست. لذا گفتند بچه که متولد می‌شود لبش را به خاک کربلا بمالید. در زایشگاه یا همان روزهای اول. از دنیا هم می‌رود یک مقدار خاک کربلا زیر چانه‌اش بگذارید. یعنی چه؟ یعنی کربلا باید از زایشگاه تا قبرستان یادمان نرود. مثل خودِ کعبه؛ شما هر وقت می‌روید نماز بخوانید باید رو به کعبه بایستید. یعنی کعبه یادت نرود. آن وقت حضرت علی را خدا گذاشته در کعبه متولد شد. تا می‌گویید «اللهُ اَکبَر» یاد حضرت علی هم بیفتید. حضرت علی در کعبه متولد شد مثل این که شما از دم خانه می‌روید بیرون، سوییچ را می‌خواهید یک جا بگذارید که خانواده که می‌آید دنبالش نگردند. این سوییچ را به لامپ آویزان می‌کنید. یک جوری که هر کس وارد خانه شود آن را ببینید. خداوند حضرت علی را در کعبه گذاشت هر وقت می‌روید نماز بخوانید باید رو به کعبه باشید. رو به کعبه شدید یعنی باید توجه به علی هم داشته باشید.
شریعتی: نماز ما با امیرالمومنین.
حجت الاسلام قرائتی: این حرفی که زدم برای چه کسی است؟ این برای عبدالفتاح عبدالمقصود است. یک دانشمند سنی است و ایشان این را می‌گوید که شما می‌گویید علی در کعبه متولد شد، ما هم قبول داریم. اما رازش چیست؟ ایشان می‌گوید رازی این است که توجه به کربلا یعنی توجه به امیرالمومنین. توجه به کربلا، در دعاها هم آمده است. سوال دیگر این که خداوند وقتی می‌خواسته الگو معین کند، نه برای زن‌ها، گفته است الگوی همه‌ی زن‌های عالم و همه‌ی مردهای عالم یک خانم است. زن امام و الگو شود برای مردها؟ بله. آیه قرآن است. از این آیه آسان‌ها هم است. نصف ایرانی‌ها هم بلدند. «ضَرَبَ اللهُ مَثَلاً» خدا یک مثل زده است. «لِلَّذینَ آمَنوُا» برای کسانی که ایمان آوردند. مثلاً می‌خواهد نمونه بگوید. می‌گوید: «اِمرَأَتُ فَرعَونَ».نمونه‌ی انسان کامل خانم فرعون است.
شریعتی: جناب آسیه سلام الله علیها.
حجت الاسلام قرائتی: بله. خانم فرعون چه بود؟ شکنجه‌های فرعون او را تسلیم نکرد. اگر این طور  باشد حضرت زینب هم الگوی همه است چون شکنجه‌های کربلا و شام هم او را نشکست. این آیه قرآن است: «ضَرَبَ اللهُ مَثَلاً لِلَّذینَ آمَنوُا اِمرَأَتُ فَرعَونَ». اگر الگو و نمونه می‌خواهید، مثل می‌خواهید. می‌گویند فلانی مثال زدنی است، یعنی این را الگو کنید. می‌گوید اگر مثل انسانی را می‌خواهید که نمونه باشد. نمی‌گوید «ضَرَبَ اللهُ مَثَلاً الّاتي». اگر می‌گفت «الّاتي» یعنی خانم‌ها. «لّلَّذینَ» شامل مرد و زن می‌شود. «ضَرَبَ اللهُ مَثَلاً لِلَّذینَ آمَنوُا اِمرَأَتُ فَرعَونَ».
شریعتی: همه‌ی اهل ایمان.
حجت الاسلام قرائتی: همه‌ی اهل ایمان نمونه می‌خواهند زن فرعون است. اگر زن فرعون نمونه است، زینب کبری سختی‌هایش بیشتر از زن فرعون بود. این خیلی مهم است. چرا این را می‌گویم؟ چون آغاز اسارت حضرت زینب است می‌خواهم بگویم. ما در تاریخ زن‌هایی داشتیم حامی رهبرشان بودند، رهبرهای آسمانی؛ از جمله حضرت موسی. حضرت موسی را 4 زن نگه داشتند. مرد یک نفر بود، برادرش هارون بود که وزیرش بود. یک مرد، 4 زن بودند. زن اول مادر موسی بود که خدا به او گفت بچه‌ات را شیر بده و در جعبه بگذار و در دریا بنداز، ما این جعبه را برمی‌گردانیم. زن دوم خواهر موسی بود. مادر موسی گفت عقب رودخانه برو، ببین سرنوشت این جعبه چه می‌شود. خیلی آرام هم برو. به قول وزیر اطلاعات عادی سازی کن. یعنی جیغ نزنی که بگویند مادرش که بود، این دختر که بود. چون جعبه را گرفتند دیدند یک نوزاد در آن است. دنبال مادر می‌گشتند، دنبال دایه می‌گشتند. سینه هیچ کسی را دهان نگرفت. تا بالاخره دختر آمد جلو خیلی عادی، نگفت بگویم مادرش بیاید. اگر می‌گفت مادرش می‌گفتند مادرش کیست. قرآن که می‌خوانم ترجمه‌اش را هم بعضی‌ها می‌فهمید. گفت: «هَل اَدُلُّکُم» آیا دلالی کنم، شما را راهنمایی کنم. «هَل اَدُلُّکُم عَلَی اَهلِ بَیتٍ». یک خانواده که «یَکفُلُونَهُ»، نگفت مادرش است. گفتم یک خانواده‌ای را بگویم بیاید که او تکفل می‌کند. یعنی مادر و شیر و تغذیه، چون یک مادر نیست. مدیرکل است که اسمش را مادر گذاشتند. مدیرکل تغذیه، مدیرکل نظافت، مدیرکل مدیریت، مدیرکل بهداشت، مدیرکل تربیت. یعنی همه‌ی این‌ها در مادر جمع می‌شود. شیر مادر یک غذا نیست، تمام نیازهای بدن را خدا در شیر مادر قرار داده است، تمام کمالات هم خدا در خودِ مادر قرار داده است؛ شیر مادر و خود مادر. مادر موسی به او وحی شد که بچه را شیر دهد و در دریا بندازد. به خواهر موسی گفت عقب رودخانه برو ببین سرنوشت او چه می‌شود. یکی هم زن فرعون بود. فرعون وقتی جعبه را دید و خواست بچه را بکشد زنش نهی از منکر کرد. گفت: «لاتَقتُلوا». 2 تا «لاتَقتُلوا» در قرآن است. یکی فرعون می‌خواست این بچه را بکشد خانم گفت «لاتَقتُلوا». ما که بچه دار نمی‌شویم، این را برای فرزندخواندگی به خانه خودمان می‌آوریم. یکی هم «لاتَقتُلوا» برادر یوسف گفت. برادرهای یوسف وقتی خواستند او را بکشند گفت: «لاتَقتُلوا». او را نکشید، در چاه بیندازید. می‌گوید وقتی نهی از منکر پررنگ را می‌توانی کم‌رنگ کنی باید بکنی. او را نکشید، در چاه بیندازید. یعنی گناه کبیره می‌شود، شما می‌توانید با نهی از منکر گناه کبیره را صغیره کنید. 10 دقیقه گناه می‌شود ولی شما می‌توانید 8 دقیقه کنید. گفت من جلوی گناه را بگیرم بعد از 10 دقیقه دوباره گناه می‌کند. این 2 را که می‌توانید. مثلاً کسانی غرق می‌شوند، من یکی را بگیرم بقیه چه. فعلاً هر کسی که می‌توانی نجات دهی واجب است که نجات دهی. نباید بگویید یک نفر را نجات دادم دومی چه می‌شود. چکار به دومی داری. برای دومی جان داشتی وظیفه داری نجات دهی، نداشتی همان یک نفر.
شریعتی: الان وظیفه‌ات چیست.
حجت الاسلام قرائتی: الان وظیفه‌ات فقط یک نفر است. مادر موسی، خواهر موسی، زن فرعون، یکی هم زن خودش یعنی دخترشعیب. او هم نقش داشت. یعنی4 زن این حضرت موسی که پیغمبر اولوالعظم است، بین 4 زن سرنوشتش تعیین شد. مسئله زن خیلی نقش دارد. حضرت زینب خیلی نقش داشت. حالا چرا امام حسین زن و بچه را برد، این چند نکته است که اگر برسم می‌گویم.
شریعتی: ان‌شاءالله.
حجت الاسلام قرائتی: مسئله‌ی دیگر این که خودِ زینب کبری در انتخاب بین، چون بعضی موقع‌ها دختر عمویش یک چیز می‌گوید، برادرش یک چیز دیگر می‌گوید. خواهرش یک چیز می‌گوید خاله‌اش یک چیز دیگر می‌گوید. گاهی دخترها نمی‌دانند کدام را بگیرند. این جا حضرت زینب یک برادر دارد می‌رود کربلا، یک شوهر هم دارد که تاجر است. امر این است که حمایت از امام حسین کند یا همسرداری کند. این جا شوهرش را رها کرد، عقب امام حسین آمد. این انتخاب است. خیلی وقت‌ها یک کاری می‌کنند. ما دائماً در حال انتخاب هستیم. می‌گویند در هر نمازی «اِهدِنَا الصِراطَ المُستَقیم» چون همیشه در حال انتخاب هستیم. انتخاب دانشگاه، انتخاب همسر، انتخاب فرزند.
شریعتی: و این که تشخیص بدهیم اولویت در آن مقطع چیست.
حجت الاسلام قرائتی: زینب کبری تشخیص داد برادر، نه شوهر. البته شوهرش هم همراه بود. بچه‌اش هم شهید شد. شوهر زینب یک شیرین کاری هم کرد. در مدینه یک جلسه فاتحه گرفتند برای بچه‌های زینب و ماجرای کربلا. یک نفر از این‌هایی که آمده بود مثلاً تسلیت بگوید به شوهر زینب گفت نباید عقب عمویش می‌رفت. عمویش می‌خواهد برود کربلا برود، چرا بچه‌ات را گذاشتی برود. در همان جلسه شوهر زینب حمله کرد او را بزند.
شریعتی: بچه‌هایم باید فدا می‌شدند.
حجت الاسلام قرائتی: یک آیه داریم در قرآن، اگر آدم زینب را نبیند. ما در زمان خودمان اگر امام خمینی را نمی‌دیدم می‌گفتیم این آیه به چه کسی می‌گوید. آیه این است: «الَّذینَ یُبَلِغُونَه رِسالاتِ اللهِ وَ یَخشَونَهُ وَ لا یَخشَونَ أَحَداً إلَّا الله». تعریف می‌کند از کسانی که تبلیغ دین می‌کنند و فقط برای خدا حساب باز می‌کنند و از هیچ کس نمی‌ترسند. «وَ لا یَخشَونَ أَحَداً إلَّا الله». ما اگر امام خمینی را نمی‌دیدیم می‌گفتیم مگر ممکن است انسان از کسی نترسد. «وَ لا یَخشَونَ أَحَداً إلَّا الله». از کس دیگر می‌ترسد. زینب کبری مصداقش است. سخنرانی کرد. به یزید گفت خیلی پست هستی، بدبخت هستی، تو در کنار من کوچک هستی. بخدا کاری دستت نیست. یزید هم برادرش را کشته است، اسیر کرده، کوفه و شام برده است. حالا در پایتخت یزید جشن گرفته است، جشن پیروزی. این زن می‌آید این قدر سفت حرف می‌زند. این آیه‌ها را خود زینب باید تفسیر کند. وجود زینب بستر این آیه است.
شریعتی: از هیچ کس نمی‌ترسد.
حجت الاسلام قرائتی: «وَ لا یَخشَونَ أَحَداً إلَّا الله». آیه قرآن است. بعد فرمود: «وش کَفی بِاللهِ حَسِیباً». یزید خدا برای ما کافی است. یعنی من خدا دارم ولی تو نداری. من خدا دارم. «وش کَفی بِاللهِ حَسِیباً». خدا حساب کارهایتان را دارد. ریز و درشت کارهایتان را دارد. یزید می‌گفت به هر که می‌خواد عزت می‌دهد، به هر که می‌خواهد ذلت می‌دهد. یعنی ما پیروز شدیم خدا  خواست که ما پیروز شدیم. زینب کبری آیات را خواند. فرمود: «لا یَحسَبَنَّ الَّذینَ کَفَروا أنَّما نُملِي لَهُم خَیرٌ لِاَنفُسِهِم إنَّما نُملي لَهُم لِیَزدادُوا إنَّما». فکر نکنید اگر خدا به تو مهلت داد که ما را کُشتی یعنی دوستت دارد. خدا گذاشته است پیمانه‌ات سر برود. اگر یک قاچاقچی تریاک حمل و نقل می‌کند و کسی او را کار ندارد فکر نکند نیروی انتظامی خواب است. می‌خواهد ببینید این با چه کسی رابطه دارد، تریاک چند کیلو بود، از کجا با چه وسیله‌ای حمل و نقل شده است. گاهی تریاکی را ممکن است 6 ماه آزاد بگذارند. این باید بفهمد دارند او را می‌بینند. «إنَّ رَبَّکَ لَبِالمِرصَادِ» خدا در کمین است. «اَلا یَعلَمُ مَن خَلَق» خدا خلق کرده است، خبر ندارد چه می‌کند؟! قرآن می‌گوید: «اَلَم یَعلَم بِأنَّ اللهَ یَري» نمی‌دانی که خدا می‌بیند. تو فکر می‌کنی اهل بیت پیغمبر را کشتی و اسیر کردی، فکر می‌کنید خدا تو را دوست دارد؟! خطرهایی جلوی تو است. خدا مهلت داده است تا پیمانه‌ات سر برود. گاهی آدم می‌بیند یک دزد وارد خانه شده است. می‌گوید هیس، هیچ چیزی نگو. بگذارید این دزد برود زیر زمین، آن وقت صاحب خانه سریع می‌رود در را قفل می‌کند. به کلانتری زنگ می‌زند که بیایید. دزد می‌گوید این در را روی من قفل کرده است. بله، برای محبت نیست، برای این است که اسیرت کنم. گاهی خودِ آدم دزد را در خانه‌ی خودش قفل می‌کند، نه خیر تحویل کلانتری می‌دهد. «أنَّما نُملِي لَهُم» یعنی مهلت می‌دهیم، «لِیَزدادُوا» تا پیمانه‌اش سر برود. یزید پیمانه‌اش سر می‌آید. خیلی هم زود سر آمد. یزید بعد از ماجرای کربلا 1-2 سال بیشتر عمر نکرد. بعد می‌گوید: «وَ لَهُم عَذابٌ مُهین». نمی‌گوید «عذابٌ شَدید»، می‌گوید «مُهین». ببینید 3 رقم عذاب داریم. یک عذاب داریم خیلی سر و صدا دارد، مثل بمباران. این عذاب «شَدید» است. یک عذاب داریم سر و صدا ندارد ولی درد دارد. مانند این که کسی کنار شما می‌آید یک سوزن در بدنتان فرو می‌کند. این سر و صدا ندارد ولی می‌سوزد. یک عذاب داریم نه می‌سوزد و نه سر و صدا دارد. مثل تف انداختن در صورت کسی. تف نه صدا دارد، نه درد دارد.
شریعتی: ولی سنگین است.
حجت الاسلام قرائتی: ولی مهین است. این‌هایی که شاه هستند، خداوند به آن‌ها می‌گوید عذاب «مُهین». مثل فرعون، مثل یزید، این‌ها را عذاب «مُهین» می‌گوید. یک کسی می‌گفت شما پرچم آمریکا را آتش می‌زنید، یا مرگ بر آمریکا می‌گویید، آن‌ها چه کار می‌کنند. شما چرا خودتان را در خیابان‌ها خسته می‌کنید. گفتم او بمباران که می‌کند، چه ایران، چه عراق، چه لبنان، چه یمن، بمباران آن عذاب شدید است. ما که نمی‌توانیم بمباران کنیم. پرچمش را آتش می‌زنیم عذاب مهُین است. مثل تفی است که به او می‌اندازیم. او به ما عذاب شدید وارد می‌کند، ما عذاب مهین پس می‌دهیم.
شریعتی: بی سر و صدا.
حجت الاسلام قرائتی: بی سر و صدا. یزید تو عذاب مهین داری. یعنی خار می‌شوی.
شریعتی: پست می‌شوی.
حجت الاسلام قرائتی: یک نفر نیست در کره‌ی زمین که افتخار کند که من اسمم یزید است. ولی میلیون آدم است که اسمشان حسین است. این عزت است. باز زینب کبری گفت: «ثُمَّ کانَ عاقِبَةَ الَّذینَ أساءُوا السّوأی أن  کَذَّبوا بِآیاتِ الله». یزید آخرها می‌گفت که کاش شیوخ من، پدران من می‌دیدند پیروزی من را می‌گفتند دستت درد نکند. رجز می‌خواند، شعر می‌خواند که چطور حسین را کشتیم. زن و بچه‌اش را اسیر کردیم. کاش نیاکان ما که در بدر شکست خوردند می‌دیدند و می‌گفتند دستت درد نکند. یعنی دیگر زیر همه چیز زدند. «لَعِبَت هاشِمُ بِالمُلکِ فَلَا خَبَرٌ جاءَ وَ لاَ وَحیٌ نَزَل». بنی هاشم وحی نبوده، جبرئیل نبوده، معجزه‌ای نبود. این‌ها بازی کردند. قرآن همین را می‌گوید. می‌گوید گناه روی گناه، گناه روی گناه، یک مرتبه آدم کافر می‌شود. «ثُمَّ کانَ عاقِبَةَ الَّذینَ أساءُوا السّوأی أن  کَذَّبوا بِآیاتِ الله». ورشکسته‌ها هم همین طور هستند. از این نسیه می‌کنند نمی‌دهند، از آن نسیه می‌کنند نمی‌دهند. آنقدر نسیه می‌کنند نمی‌دهند، بعد که دیدند خیلی شد فرار می‌کنند. آن کسانی که ورشکسته می‌شوند از خواب بلند نمی‌شوند ورشکست شوند. اول مقروض می‌شوند قرضشان زیاد می‌شود، زیاد می‌شود، بعد می‌بینند نمی‌توانند خودشان را جمع کنند. «أن  کَذَّبوا بِآیاتِ الله». یک نکته‌ی دیگر که مهم است این است که، دو زن مضطرب شدند. یکی حضرت هاجر، همسر حضرت ابراهیم. مضطر شد چون خدا به او گفت این زن جوان و نوزاد، حدود 100 سال حضرت ابراهیم بچه دار نمی‌شد بعد از 100 سال که بچه دار شد، خدا به او گفت این نوزاد را بگذار در کوه‌های مکه و برگرد. کوه‌‌ها مکه؟! یک خانه نیست، یک درخت نیست، یک گنجشک آن جا پر نمی‌زند. به قول قرآن: «بِوَادٍ غَیرِ ذِي زَرعٍ». در یک بیابانی که اصلاً قابل کشت نیست.
شریعتی: خشک و بی آب.
حجت الاسلام قرائتی: بگذار و برگرد. نمی‌دانیم سرش چیست. ما همه چیز را نمی‌دانیم. به امام حسین گفتند چرا زن و بچه‌ات را کربلا می‌بری، خودت برو. گفت خدا می‌خواهد این‌ها اسیر شوند. بناست مردم سنگ دل را به گریه وادارد. این‌ها زودتر از من آدم را گریه می‌اندازد. بچه کوچک، دختر بچه، نقشش در گریه انداختن و تحریک عواطف بیش از آدم بزرگ است. شما حساب کنید یک محله‌ای را اسرائیل بمباران کند، یک شیرخوارگاه که مثلاً 6 تا شیرخوار باشد. یک جایی یک شیرخوارگاه کوچک باشد، اسرائیل بمباران کند یا یک محله را. 200 نفر بزرگ را بُکشد یا 5 بچه را، آن 5 بچه برای تحریک احساسات است. مجرم کیست، جنایت کار کیست. برای معرفی جنایت کار می‌ارزد.
شریعتی: یعنی یک علی اصغر برای کربلا کافی بود.
حجت الاسلام قرائتی: بله. علی اصغر کوچک است ولی مانند مهرم است. مهر  که می‌زنند کوچک است ولی کارهای بزرگ می‌کند. علی اصغر کوچک بود، ولی تاریخ، انسان، وجدان، هر چه حساب کنید این بچه چه گناهی کرده است. باید علی اصغر باشد. اگر نبود می‌گفتند دو مرد بودند می‌خواستند حکومت کنند، یکی آن یکی را کشت.
شریعتی: علی اصغر سند آن جنایت بزرگ است.
حجت الاسلام قرائتی: سند است. این از این بحث. حضرت ابراهیم زن جوان و بچه شیرخواره را گذاشت مکه و برگشت. خیلی ایمان می‌خواهد. 100 سال منتظر بچه بودم حالا که بچه دارم می‌گوید بگذار و برو. بچه تشنه شد. دست و پا زد. دست و پا زد و پا از زیر انگشتان بچه جاری شد. در مسجد الحرام، کنار کعبه، آب زمزم جوشید. امروز هم می‌جوشد. چند دقیقه کشید؟ صفا و مروه در شلوغی‌ها را حساب نکنیم. 400 متر است. 7 بار باید رفت. 7 تا 400 می‌شود 2800. نیم فرسخ هم نیست. 2800 متر است. آن جا هم که کسی نبود بگوییم شلوغ است، ترافیک است. 2800 متر من فکر می‌کنم بیش از نیم ساعت نباشد.
شریعتی: بله، همین است.
حجت الاسلام قرائتی: نیم ساعت هاجر رفت و آمد، آب جاری شد. زینب کبری چقدر طول کشید؟ حرکت از کربلا به کوفه، از کوفه به شام، از شام به مدینه. آب هم نجوشید. او نیم ساعت رفت آب جوشید، زینب کبری چند ماه راه رفت و آب نجوشید. خیلی مهم است. خدا می‌گوید مزد این که هاجر برای تشنگی نوزاد صبر کرد، این است که به همه مردم گفتیم هر کس مستطیع است برای همه مردم واجب است. همه‌ی پولدارها واجب است بروند مکه، پولدارهایی که سالم هستند و می‌توانند بروند. هر که می‌رود مکه باید صفا و مروه کند. می‌گویند صفا و مروه چیست؟ می‌گوید: «إنَّ الصَّفَا وَ المَروَةَ مِن شَعَائِرِ اللهِ» صفا و مروه جزو شعائر الهی است، هر که حج یا عمره می‌رود باید این سعی را انجام دهد. از کوه صفا تا مروه، صفا تا مروه، 7 بار باید انجام دهد. آخرش می‌گوید: «فَإنَّ اللهَ شَاکِرٌ» می‌خواهم از زحمات هاجر شکر کنم. تو برای حرکت نیم ساعت شاکر شدی، شکرت هم این بود که از زیر انگشت‌های اسماعیل آب جوشید. آن وقت اگر خدا شاکر هاجر است و خدمات و زجر و اضطراب او را پاس می‌دارد، زینب کبری که خیلی بیش از هاجر وحشت زده شد.  او یک بچه داشت، زینب کبری 84 بچه داشت. بعد از کربلا 84 زن و بچه را باید اداره کند. هاجر مسئول یک بچه بود، زینب کبری مسئول 84 بچه بود. هاجر نیم ساعت دوید، زینب کبری چقدر دوید؟ هاجر دیگر مشکلی نداشت، ولی زینب کبری مشکلات دیگری هم داشت. تازه باید سخنرانی می‌کند.
شریعتی: تازه شروع مشکلاتش است.
حجت الاسلام قرائتی: شروع مشکلاتش است. این مسئله کربلا را باید سرمایه‌اش است، همین عاشورا و تاسوعا و این نذرها و جلسات. این را باید در خانه‌ها بکشیم. من می‌بینیم بعضی از جوان‌ها را، چه در تلویزیون چه جای دیگر. پریروز عاشورا بود می‌خواستیم روزه‌ای بخوانیم، از آن سمت هم می‌خواستیم در اجتماع پیدایمان نشود. یک نفر گفت که فلانی می‌تواند روضه بخواند. گفتم مداح است؟ گفت نه، دانشجو است، دانشجوی دانشگاه شریف هم است. سال آخرش هم هست ولی روضه خوان است. ما گفتیم بیاید. یک روضه‌ای خواند، خیلی هم خوب خواند. من نمی‌دانستم دانشگاه شریف هم روضه خوان دارد. ما باید بلد شویم مرثیه بخوانیم. یک جاهایی یک کارهایی جواب نمی‌دهد، فقط گریه جواب می‌دهد. نقل شد که  آیت الله العظمی خوانساری، از مراجع درجه یک تقلید، در وصیت نامه‌اش نوشته است به عمرم به هر چه نگاه کردم به چیزی اطمینان نداشتم جز بر گریه‌هایی که بر حضرت زهرا کردم. من به آن‌ها اطمینان دارم.
شریعتی: روی این‌ها می‌توانم حساب کنم.
حجت الاسلام قرائتی: بله، روی این‌ها می‌توانم حساب کنم. و ما افتخار بدانیم که یادی از حسین می‌کنیم. دنیا و همه‌ی عقلا بزرگانشان را تجلیل می‌کنند. شما کشورهای کمونیستی بروید، عکس رهبر کمونیست‌ها در فلکه است. بسیاری از کشورها میدانی را به نام سرباز گمنام دارند. این تجلیل است، همیشه بوده است.
شریعتی: که این قهرمان ماست، اسطوره ماست.
حجت الاسلام قرائتی: زینب کبری خیلی کارش مهم بود. هاجر نیم ساعت با کم و زیادش مضطربانه دوید، آب جوشید. نیم ساعت، یک ساعت، بعد از یک ساعت با کم و زیاد. زینب کبری بین کوفه و شام و مدینه چقدر اضطراب، و چقدر سختی، و آبی هم نبود. تحمل سختی‌های فرعون کاری کرد که خداوند فرمود مثل فرد نمونه برای مرد و زن این زن است. از این زن یاد بگیرید. اصلاً این که می‌گویند مومن عزیز است یعنی چه؟ عزیز یعنی نفوذناپذیر. ببینید زمینی که سفت است کلنگ می‌زنی، بیل می‌زنی فرو نمی‌رود. می‌گویند این زمین عزیز است، یعنی بیل و کلنگ در آن نمی‌رود.
شریعتی: محکم است، سفت است.
حجت الاسلام قرائتی: دست شما چرب است، آب می‌ریزید چربی آب را پس می‌زند. می‌گویند این دست عزیز است. یعنی آب را پس می‌زند. مومن عزیز است یعنی پس می‌دهد. او را می‌کشتند، تهدید می‌کنند. یعنی با هیچ قدرتی، با هیچ مته‌ای نمی‌شود روح این را سوراخ کرد. مومن عزیز است یعنی پس می‌زند. این گونه نیست که می‌گوییم می‌کشیم بگوید پس هیچی. زینب کبری یک الگویی است که، من این را مکرر گفتم. الان دانشکده مدیریت یک رشته دارد به نام مدیریت بحران. یعنی یک مرتبه یک حادثه‌ای رخ می‌دهد، سیلی، زلزله‌ای، خطری پیش می‌آید جمع کثیری از دنیا می‌روند. این فرماندار و استاندار و شهردار گیج می‌شوند. مدیریت بحران می‌گوید در شرایط اضطرار باید چه کرد. این را دانشجوهای رشته مدیریت بحران می‌خوانند. چه غصه‌ای بود که زینب کبری نداشت. استیضاح شاهی مثل یزید، تفقد زا بچه‌ها، پرستاری امام سجاد، نظارت، خطبه خوانی، نماز شب، هم باید روحیه خودش را نگه دارد، هم باید به افرادی که روحیه ندارند روحیه بدهد. چه غصه‌ای؟ گرسنگی، تشنگی، آوارگی، اسیری. قرآن یک آیه دارد که می‌گوید: «وَ یُطعِمُونَ الطَّعامَ عَلَی حُبِّهِ مِسکیناً وَ یَتیماً وَ أَسیراً». اهل بیت در کوفه و شام هم یتیم بودند، هم اسیر بودند. اهل بیت ما نانشان به یتیم و مسکین دادند خدا برای آن یک سوره نازل کرده است. چقدر تجلیل کرده است. باید صلوات بفرستم.
شریعتی: «اللهُمَّ صَلَّ عَلَی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم». سوره دهر.
حجت الاسلام قرائتی: سوره دهر. «اللهُمَّ صَلَّ عَلَی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم».
شریعتی: «لا نُریدُ مِنکُم جَزاءً وَ لا شَکُوراً».
حجت الاسلام قرائتی: پیدا نکردم.
شریعتی: من الان برای شما پیدا می‌کنم. شما نکته‌تان را بفرماید.
حجت الاسلام قرائتی: نکته قشنگی دارد می‌خواهم بگویم.
شریعتی: بله سوره انسان، می‌خواهم بدانم صفحه چند است. خوب شما نکته بعدی را بفرمایید من این را پیدا می‌کنم، خدمتتان می‌دهم.
حجت الاسلام قرائتی: قرآن می‌گوید که این‌ها به خاطر خدا اطعام کردند،  گفتند «لا نُریدُ مِنکُم جَزاءً وَ لا شَکُوراً». ما نه جزا از شما می‌خواهیم. غذای افطاری به فقیر و اسیر و یتیم دادیم ما قصد تشکر هم نداریم. «لا نُریدُ مِنکُم» در دلمان اراده نداریم. از شما تشکر می‌کنیم. حالا که شما اراده جزا ندارید، «لا نُریدُ مِنکُم جَزاءً وَ لا شَکُوراً» برای خدا این کار را کردید، حالا «وَ جَزَاهُم بِمَا صَبَرُوا جَنَّةً وَ حَرِیرًا» بهشت به شما می‌دهم، لباس ابریشم به شما می‌دهم، «مُتَّکِئینَ فِیهَا عَلَی الأَرائِک» تخت‌هایی به شما می‌دهم، هوای لطیفی که «شَمسًا وَ لَا زَمهَرِیرًا» هوای لطیف به آن‌ها می‌دهم، نوشابه‌ای می‌دهم که معطر باشد، از چشمه‌ی سلسبیل شما را سیراب می‌کنم، زیبا صورتانی دور شما به عنوان خادم تاب می‌خورند، «نَعِیمًا وَ مُلکًا» نعمت فراوان، «عَاِلیَهُم ثِیَابُ سُندُسٍ». 15 چیز را خدا می‌گوید به شما می‌دهد. به چه کسانی؟ اهل بیت روزه بودند، تا رفتند افظار کنند یک شب مسکین، فقیر، اسیر، گرسنه بودند. این‌ها غذای خودشان را دادند به گرسنه‌ها، با آب افطار کردند. گفتند ما قصد تشکر از شما هم نداریم، مزد هم نمی‌خواهیم. «لا نُریدُ مِنکُم جَزاءً وَ لا شَکُوراً». از این جا تا حدود 15 آیه می‌گوید جزا این است، این است، 15 تا جزا می‌گوید. و بعد می‌گوید: «لا نُریدُ مِنکُم جَزاءً وَ لا شَکُوراً».
شریعتی: آن‌ها گفتند ما جزا نمی‌خواهیم، گفتند این‌ها جزای شما است.
حجت الاسلام قرائتی: «لَا نُریدُ مِنکُم جَزَاءً وَ لَا شُکُورًا». این باید مدیریت بحران، مدیریت حضرت زینب. ما گاهی وقت‌ها با یک قلدر کسی می‌خواهد حرف بزند خیلی... . رئیس جمهور آمریکا رابط فرستاد، نخست وزیر ژاپن را نزد مقام معظم رهبری. در دنیا این صدا کرد که ایشان گفت من با رئیس جمهور آمریکا حرف نمی‌زنم. با خودت حرف می‌زنم، گرچه از خودت هم یک گله‌هایی است. با تو حرف می‌زنم ولی با رئیس جمهور آمریکا نه. یک آدم ایرانی، شیعه می‌گوید من با رئیس جمهور آمریکا حرف نمی‌زنم. آن وقت زینب کبری می‌گوید: «إنِّی لَاَستَصغَرُک» تو نزد من خیلی پست هستی. در کاخ یزید، در جشن پیروزی یزید، به او می‌گوید تو خیلی پست هستی. تو لیاقت هر رقم توبیخی را داری. این‌هایی که می‌گویم متن است، توبیخ دارد. «لَاَستَصغَرُک» یعنی کوچک. تو نزد من کوچک هستی. تو کسی نیستی. تو 2-3 روز بیشتر حکومت نمی‌کنی. «فَوَ اللهِ لَا تَمحُو» به خدا قسم نام ما محو نمی‌شود، به خدا قسم عزت ما شکسته نمی‌شود. علم غیب داشت؟ این حرف‌ها یعنی چه؟ زینب کبری علم غیب داشت که قسم بخورد به خدا قسم نام ما محو نمی‌شود. به خدا قسم تو محو می‌شوی، ما محو نمی‌شویم. زینب کبری از کجا می‌دانست؟ چه پرده‌هایی کنار رفت که این‌ها آن سمت را دیدند. خودِ علی اکبر جوان بود. قیامت را دید. در کربلا قیامت را دید. گفت بابا. گفت بله. گفت:«هذا رَسُولُ الله» پیغمبر است، پیغمبر است. چه پرده‌ای کنار رفت که علی اکبر پیغمبر را دید. چه پرده‌ای کنار رفت که زینب کبری تاریخ را دید. گفت والله قسم ما محو نمی‌شویم و شما محو خواهید شد. ما باید افتخار کنیم که چنین الگوهایی داریم.
شریعتی: مدیریت بحران.
حجت الاسلام قرائتی: حالا می‌خواهد خطبه بخواند. اول گفت: «لَا تَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فِي سَبیلِ اللهِ أَمواتًا» فکر نکنید کشتید و اموات ما نیست شدند. گمان نکنید شهدا مرده‌اند. «بَل اَحیاءُ» زنده‌اند. نه زنده که نامش به نکویی نبردند، یعنی یک خیابان به اسمش کنند. «یُرزَقُونَ» رزق آن‌ها را می‌دهیم، یعنی حیات واقعی. «یَستَبشِرون» به همدیگر خبر شادی می‌دهند. «فَرِحِینَ» خوشحال هستند. کلمه «فَرِحینَ» در قرآن است، «یَستَبشَرونَ» در قرآن است. یعنی همه‌ی این‌ها قرآنی است. یعنی شهید به حق زنده است. ما نمی‌دانیم چه خبر است، ما چیزی بلد نیستیم. زمان جنگ بود، ما در یکی از این کوچه‌های تهران می‌رفتیم. یک هجله‌ای دیدیم. شهدا، دوستانشان یا بستگانشان یک هجله زده بودند. به برادرها گفتم که برویم یک فاتحه بخوانیم، تسلیت بگوییم. گفت می‌شناسی؟ گفتم نه، بالاخره شهید شده است. ما وارد شدیم و به صاحبش گفتیم آمده‌ایم تسلیت بگوییم. یک خورده به من نگاه کرد و گفت شما آقای قرائتی هستید؟ گفتم بله. گفت در تلویزیون هستی؟ گفتم بله. گفت ماموریت دارید که به ما تسلیت بگویید؟ گفتم نه. برای خانه شما نیامدم، داشتم رد می‌شدم، هجله را دیدم گفتم تسلیت بگوییم. گفت یک دقیقه بنشین. دوید به مادر شهید گفت بدو، قرائتی آمده است. گفت پسر من اهل کفتر بود. یک قفسه‌ای بود، مقداری کبوتر در این قفسه بود که با آن‌ها انس داشت. گاهی می‌پریدند، برمی‌گشتند. یک روز نشسته بودیم گفت چرا من تو را در قفس کردم؟ خدا به تو بال داده است که بپری، من حق طبیعی تو را گرفتم که نپری. این ظلم است. خدایا من را ببخش. مثل سال تحویل؛ این ماهی می‌خواهد شنا کند ولی تو نمی‌گذاری. این حق طبیعی را از او می‌گیری. تا آخر سال هم کارمان گیر است. به ماهی گیر دادی، حالا گیر کردی. باز کن، باز کنم. می‌گفت در قفس را باز کرد این کبوترها رفتند. گفت خودم هم بروم مسجد، بسیج اسم نویسی کنم. خودم هم بروم دوره نظامی ببینیم و جبهه بروم. پدر می‌گفت کبوترش را آزاد کرد، بعد هم خودش رفت مسجد و تو بسیج ثبت نام کرد و آموزش دید، و بعد به جبهه رفت. دیگر ما خبر نداریم. چند وقت قبل دیدیم که یک کبوتر وارد خانه شد. دیدیم این کبوتر دور خانه تاب می‌خورد. بعد آمد دور قفس تاب خورد. گفتیم این کبوتر برای ما پیغامی دارد. حرکات این کبوتر را ببین. یک چادر برداشتیم که این را از خانه بیرون کنیم، دیدیم نمی‌رود. خودش را به در و دیوار می‌زند، دور خانه طواف می‌کند. رفت در اتاق. خواستیم از اتاق بیرونش کنیم، نرفت. گفتیم رهایش کنیم، خسته می‌شود می‌رود. بعد دیدم رفت روی طاقچه، عکس شهید بود، این کبوتر گردنش را به این عکس مالید. یک مرتبه صدای شیون بلند شد، گفتیم بچه ما شهید شده است. خیلی خبرها است. ما بی خبریم.
ما سمیعیم و بصیریم و هشیم    
با شما نامحرمان ما ناخوشیم
یک خبرهایی در دنیا است. وهابی‌ها بنده خداها گرفتار شدند. از قرآن پرت شدند و توجه ندارند چقدر پرت شدند. می‌گویند چرا شما می‌گویید یا حسین. حسین تمام شد، کشته شد  و شهید شد. چرا می‌گویید یا فاطمه، یاعلی، یا مهدی. بگویید یا الله. یعنی این‌ها کشته شدند، مردند تمام شد؟ به آن‌ها می‌گوییم شما که می‌گویید ما قرآن را قبول داریم. وهابی‌ها خیال می‌کنند خودشان قرآنی هستند. قرآن می‌گوید که حضرت ابراهیم گفت خدایا مرده را چگونه زنده می‌کنی. گفت 4 پرنده را بگیر، از طاووس و خروس، 4 پرنده را بگیر ذبح کن، گوشتش را مخلوط کن، سر چند کوه بگذار، بعد می‌گوید: «ثُمَّ ادعهُنَّ». طاووس، ذرات طاوس هر جا هستند جمع می‌شوند. جواب چه می‌خواهند بدهند این را؟ طاووس صدا می‌زنی جواب می‌دهد. «یَأتِینَکَ سَعیاً» با تلاش می‌آیند. «ثُمَّ ادعهُنَّ یَأتِینَکَ سَعیاً». صدا بزنید می‌آیند. طاووس را صدا بزنید می‌آید. آن وقت حضرت زهرا توجه نمی‌کند؟ حضرت مهدی را صدا بزنیم توجه نمی‌کند؟ پرنده را خدا اراده کند جواب می‌دهد. این‌ها کلاس‌هایی بالاتر از ما هستند. لذا این که چرا می‌گویند امام حسین چرا زن و بچه‌اش را آورد. از امام حسین پرسیدند چرا زن و بچه‌ات را آورده‌ای؟  گفت خدا خواسته این‌ها اسیر شوند. حالا خدا خواسته یعنی چه؟ نمی‌دانیم چیست.
شریعتی: ما احساس می‌کنیم از همه چیز باید سر دربیاوریم.
حجت الاسلام قرائتی: شما فلسفه این پوسته پشت انگشتت را تا به حال دیده‌ای. بچه که به دنیا می‌آید این جا یک مقدار پوست اضافه دارد. می‌گوییم چرا؟ می‌گوید تو نمی‌دانی. بزرگ که شود اگر یک مقدار دستش را خم کند، خم نمی‌شود. و اگر دستت خم نشود در همه‌ی کارها تو فلج هستی. تمام فعالیت‌های شما با این حرکت دست است، و این حرکت دست مشروط به این است که پوست یک مقدار اضافی باشد. ما این‌ها را نمی‌دانیم. می‌گویند آپاندیس برای چه است. می‌گویند سجده برای چیست. تازه مگر ما اسرار را فهمیدیم؟ مگر می‌توانیم بفهمیم؟ یک تحقیقی آمریکایی‌ها کردند، بهترین وقتی که خون به مغز برسد وقت سجده است. البته برای قرب به خدا است. نمی‌توانم آیه‌اش را بخوانم. اگر بخوانم باید سجده کنیم، سجده واجب دارد. حالا فارسی آن را می‌خوانم. قرآن می‌گوید اگر می‌خواهید به خدا نزدیک شوید سجده کنید. سجده برای قرب به خدا است. حالا این بنده خدا هم از این منظر تحقیق کرده است، خوب بکند. ما اسرار را نمی‌دانیم. ما نمی‌دانیم فلسفه اسارت چیست، ولی می‌دانیم اگر اسارت نبود کربلا تمام می‌شد. و السلام علیکم و رحمه الله.
شریعتی: خیلی ممنون و متشکرم حاج آقای قرائتی. حالا ان‌شاءالله برمی‌گردیم خدمت حاج آقا هستیم و خدمت عزیزانمان. متشکرم از توجه و عنایت شما. مشرف شویم به ساحت نورانی قرآن کریم. عزیزانم ثواب تلاوت آیات امروز را هدیه کنیم به روح بلند امام سجاد که در سالروز شهادتشان هستیم، و هدیه کنیم به اعظمت زینب کبری (س).
حتی مدینه این همه زجرم نداده بود    
یک نیمه روز جان مرا کربلا گرفت
«سلامُ عَلی قَلبِ زینَب الصَبور». بازمی‌گردیم همراه شما و در کنار شما.

تلاوت صفحه270 قرآن کریم
شریعتی: «اللهُمَّ صَلَّ عَلَی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم». از لطف و عنایت تک تک عزیزانمان که در قربانی ماه محرم مشارکت کردند صمیمانه ممنون و متشکریم. ان‌شاءالله گزارش قربانی ماه محرم و این ایام را به زودی زود خدمتتان ارائه خواهیم داد. وقت در اختیار حاج آقای قرائتی خواهد بود و ان‌شاءالله حسن ختام فرمایشاتشان را خواهیم شنید.
حجت الاسلام قرائتی: امروز روز شهادت امام سجاد است که من یک جمله‌ای بگویم. باید اول می‌گفتم.
شریعتی: حسن ختام باشد ان‌شاءالله.
حجت الاسلام قرائتی: امام سجاد صحیفه سجادیه دارد. این صحیفه سجادیه هم ناشناخته است.  من خودم به فکر صحیفه سجادیه افتادم. یک دعایی است. تا الان حدود 150 برنامه تلویزیونی پر کردیم، برنامه‌های کوتاه، و هنوز وسط دعا هستیم. غرق در نکته است. حالا یک نکته را می‌گویم به یاد امام سجاد (ع). امام سجاد به خدا می‌گوید خدایا من 3 حالت بیشتر ندارم. یا یک عیب‌هایی در من خمیر شده است، نهادینه شده است، جزو ذات من شده است. یعنی ذاتم، جنسم، کج رفته است. یا نه ذات من خوب است، آدم خوبی هستم، ولی عمل من بد است. یا نه، هم ذات من خوب است و هم عملم. ولی خوبی‌های من کم است. هر جوری است می‌خواهم من را کمکم کنی. دعای صحیفه سجادیه است. «اللَّهُمَّ لا تَدَع خَصلَة تُعابُ مِنِّی اِلَّا اَصلَحتَها» اگر خصلت من خراب است اصلاح کن. «وَ لَا عائِبَهُ اونَبَ بِها اِلَّا حَسَنَتها» اگر نه خصلتم خوب است، خوش ذات هستم منتها عمل من خوب نیست تحسین کن. اگر هم خصلتم خوب است و هم عملم خوب است، همه کرامت و خوبی است، «وَ لَا اُکرُومَه فِي ناقِصَه» اما کرامتم ناقص است «اَتمَمتُها». ذات خراب است، ذات را درست کن. ذات خوب است عمل خراب است، عمل را درست کن. اگر هم ذات خوب است و هم عمل خوب است، خوبی‌های من را روز به روز رشد بده. این به عقل چه کسی می‌رسد؟ یا مثلاً امام سجاد به خدا می‌گوید خدایا من را می‌بخشی یا نمی‌بخشی؟ اگر ببخشی پیغمبر شاد شده است. بالاخره ما مسلمان که هستیم، امت پیغمبر هم بخشیدیم اهل بهشت هستند. اگر نبخشیدیم شیطان خوشحال می‌شود که یک نفر از امت پیغمبر را گول زد و جهنمی کرد. حالا کیف خودت است. می‌خواهی پیغمبر را شاد کن، یا شیطان را. چه کسی می‌تواند این حرف را بزند؟ به عقل چه کسی می‌رسد؟ صحیفه سجادیه بهت آور است. خدایا تا حالا خوابمان برده، غافل شدیم، گذشته ما را ببخش. این عمرمان در بست در اختیار رضای تو باشد. والسلام علیکم و رحمه الله.
شریعتی: الهی آمین. و علیکم السلام. خیلی ممنونم از توجه و همراهی شما. ان‌شاءالله انس ما با صحیفه سجادیه روز به روز بیشتر و بیشتر شود. دل‌هایمان را راهی مدینه النبی می‌کنیم. به امام سجاد (ع) با دل و جان سلام می‌کنیم. و عرض می‌کنیم: یک صحیفه نور می‌نوشد دلم تا با توأم. تا سلامی دوباره.