شریعتی: انشاءالله. ما در ایام نوروز راجع به بحث مهدویت صحبت کردیم و کارشناسان عزیزی آمدند و نکات خیلی مؤثری را هم شنیدیم. خیلی هم مورد استقبال قرار گرفت. دوست داشتیم نگاه شما را هم با موضوع حقیقت غیبت که در واقع یک بسته کاملی در برنامه سمت خدا بشود ببینیم و انشاءالله امروز خدمت شما باشیم و راجع به این موضوع گفتگو کنیم.
حجت الاسلام عابدینی: انشاءالله. ابتدا عرض سلام و ادب داریم خدمت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف). بسم الله الرحمن الرحیم. اللهم كن لوليِّك الحُجَّةِ بن الحسن، صلواتُكَ عليه و على آبائهِ، في هذه السّاعة و في كلِّ ساعةٍ، وليّاً و حافظاً، و قائداً و ناصراً، و دليلًا و عيناً، حتى تسكنه أرضك طوعاً، و تُمتّعَهُ فيها طويلا.
باز هم این دعا را «حتى تسكنه أرضك طوعاً». عرض وجود ما انشاءالله در آن ساکن شود اطاعت مولایمان و مطیع باشیم در این سال «و تُمتّعَهُ فيها طويلا» و این اطاعت ما، سکونت بر اطاعت ما در وجودمان نسبت به مولامان طولانی باشد. انشاءالله تا آخر عمرمان مطیع باشیم و اطاعت در وجود ما جاگیر شده باشد. بحثی را که در محضرش هستیم چون یک نگاه ابتدایی عرفی ممکن است گاهی شکل گرفته باشد که وجه صحیحی دارد اما این وجه صحیح را باید به گونهای بیان کرد که با روایت دیگر هم سازگار باشد این است که ما غیبت را در نگاه اول یک عقاب میبینیم که وقتی امت تحمل امام را ندارند غیب محقق میشود تا بعد از برههای و آزمایشها و اطلاعاتی، آمادگی ایجاد شود تا حضرت ظهور بکنند و ظهور پس از این دوران غیبتی که این دوران غیبت عقابی بود، عتابی بود، جرمی بود برای عدهای که آمادگی و ظرفیت آنها نبود تا این عتاب الهی در حقیقت شکل گرفته باشد. در بعضی از روایات اینگونه بیان شده که غیبت مربوط به این است که اگر بود حضرت هم به شهادت میرسید مانند آبائشان. اما در برخی از روایت دیگر که کم هم نیست بلکه تعدادش هم بیشتر باشد این هست که دوران غیبت یک کمال است و این کمال قطعی هم بوده که باید باشد. یعنی حتی اگر مردم در اوج آمادگی هم بودند حتماً باید دوران غیبت محقق میشده. این خودش نکته مهمی است. چنانچه دوران ظهور یک دوران کاملی است و کمالی است که باید محقق شود چنانچه دوران قیامت یک دوران کمالی است که حتماً و قطعاً باید محقق شود، دوران غیبت هم حتماً و قطعاً باید محقق میشد. چه مردم خوب خوب باشند، چه مردم در آن کمال خوبی نباشند و به اصطلاح باید دوران بگذرد تا خوب شوند. در هر صورت عصر غیبت یک نقشه الهی است و از آن باید مقصودی حاصل شود. یعنی آن مقصود باید در این دوران غیبت حاصل شود که حالا انشاءالله این بیان را که از روایات بکنیم که آن مقصود باید حاصل میشد که اگر مقصود حاصل نشود آن دوران غیبت به ظهور منجر نمیشود پس باید در دوران غیبت مقصودی حاصل شود. از جمله آن نتایج این دوران غیبت هم این هست که اگر مردم آمادگی نداشتند این طول میکشد. طول کشیدن آن مربوط به آماده نبودن مردم هست اما اصل غیبت مربوط به آماده نبودن مردم نیست. این را به عنوان اصل مسئله در طلیعهی بحثمان داشته باشیم. در رابطه با روایاتی که وارد شده با این عنوان که لابُدَّ برای امت ختمی و برای امام زمان للغیبه. حتماً باید غیبت باشد. غیبتها در هر امتی که کتاب کمال الدین صدوق رحمة الله علیه را اگر دوستان رجوع بکنند، غیبتهای همهی انبیاء را یکی یکی مطرح میکند که هر کدام دو، سه، یک غیبت داشتند که این دوران غیبت مربوط به امت اینها میشد که این رابطه غیبت کمال امت را داشت. هر چقدر آن کمال شدیدتر در انتظار امتی باشد، دوران غیبت طولانیتر میشود. یعنی طول و جهت آن کیفیت و کمیت. هم کمیت است و هم کیفیت. چون غیبت گاهی به لحاظ زمان است، گاهی به لحاظ جهات دیگری هست. یعنی فقط زمانی نیست. اینها هم مربوط به کمال امتی است که میخواهند پیدا کنند که هر چقدر آن کمال که منتظر است برای این امت شدیدتر بخواهد باشد، حتماً جهات غیبت و دوران غیبت طولانیتر میشود.
شریعتی: هر چقدر زودتر به کمال برسند، دوران غیبت کوتاهتر میشود. ارتباط مستقیم است.
حجت الاسلام عابدینی: ارتباط مستقیم بین اینها است. با این نگاه باید آن نکته اساسی را پیدا کرد که چی باعث میشود که آن نقطه اصلی کار که غیبت باید محقق شود و تعبیر روایات ما هم این است که دوران غیبتی که امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دارند شامل همهی غیبتهای انبیاء گذشته میشود. یعنی هر چه که انبیای گذشته از دورانها، جهت و دورانها و زمانهای غیبت داشتند در امت ختمی نسبت به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) همهی آنها به اضافه هست. لذا تعبیر این است که آن کمالی که برای امت ختمی میخواهد محقق شود چون بالاترین کمال هست پس غیبتش هم باید بالاترین غیبت باشد. به اینها دقت کنید ببینید چه ارتباط مستقیمی بین رسیدن به کمال و بودن غیبت است. خیلی زیبا است. پس اصل غیبت و کسانی که در دوران غیبت قرار گرفتهاند یک ذم نیست، مذمت نیست. یک کوتاهی نیست. اصل قرار گرفتن در دوران غیبت یک کمال هست.
شریعتی: اصلاً یک چیز دیگر شد.
حجت الاسلام عابدینی: بله. دقت کنید با این مقدماتی که دارد چیده میشود. اصل قرار گرفتن در دوران غیبت یک کمال هست. لذا امام صادق (ع) برای بعضی از یارانشان وقتی فضل عبادت در دوران غیبت را میشمرند، به طوری میشود که یاران حضرت میگویند اگر اینطوری است یعنی ما برای فرج دعا نکنیم؟ بخواهیم در دوران غیبت بمانیم؟ انقدر فضیلت دوران غیبت عظیم میشود که نسبت روایاتی که آمده، من فقط اینها را سرفصل سرفصل میگویم. همهی روایات آن همراه من هست اما چون فرصت نمیشود که تک تک روایات را بخوانیم، ولی تمام اینها متکی به روایات است که دارم عرض میکنم. از پیغمبر اکرم (ص)، از امیرمؤمنان (ع) و از امام صادق (ع)، از هر سه بزرگوار روایت رسیده به این مضمون که حضرات برای دیدن برادرانشان آه میکشیدند. که از پیغمبر اکرم هست که میگوید: «آه، آه شوقاً الی اخوانی» برادران. بعد آنجا اصحاب میگویند آقا مگر ما از یاران و اصحاب شما نیستیم؟ برادران شما نیستیم؟ میگوید نه، برادران من کسانی هستند که یک روزی میآیند که «آمَنُوا بِسَوَادٍ عَلَى بَيَاض» ما را نمیبینند. شما ما را دیدید ایمان آوردید. آنها ندیده میخرند، ندیده ایمان میآورند. در یک دورانی هستند که ما نیستیم. ارتباط با ما برایشان میسور نیست، اما انقدر قدرت ایمانشان بالاست، شعورشان بالاست، درکشان بالاست، با اینکه ما را ندیدهاند به یک نوشتههایی که برای اینها رسیده است، از همین نوشتهها شوق و محبت به ما در وجودشان ایجاد میشود و ایمان میآورند. و ایمانشان را حفظ میکنند. ببینید اینها نشان میدهد که دوران غیبت یک دورانی است که... همین روایت عیناً از امیرمؤمنان نظیرش وارد شده است، از امام صادق (ع) که آن روایت امام صادق (ع) خیلی جانسوز است که نقل میکنند از ابان بن تغلب مفضل چند نفر هستند با هم وارد میشوند بر امام صادق (ع)، میبینند حضرت دارد آنچنان گریه میکند، آنچنان که اینها جرأت نمیکنند حرف بزنند که چی شده. بعد از مدتی که این گریه طول میکشد و اینها بیتاب میشوند و بیتابی حضرت را با این شدت میبینند، آنجا دارد که عرض میکند آقا چی شده؟ چه اتفاقی افتاده؟ حضرت آنجا میفرماید: نگاه میکردم به آن لوحی که وقایع را نوشته، بعد میدیدم آن دوران غیبت را و کسانی که در آن دوران هستند را و آن سوز من نسبت به ادراک آن دوره و آن افراد است و این حال من نسبت به... خب اینها خیلی عجیب است، خیلی زیبا است. در روایات شریف وارد شده. اینها را میگویم تا قدر دورانمان را بدانیم. اینطوری نیست که اتفاق ما در این دوران قرار گرفته باشیم. کسی در این دوران قرار میگیرد که استعداد آن کمال را به او داده باشند. اگر در این دوران قرار گرفته و این دوران، دوران کمال اینگونه هست که آخرین کمالات بشری برای رسیدن به دوران ظهور باید در دوره غیبت طی بشود، دالان ظهور، دالان غیبت هست و همهی آن حقایقی که میخواهد از نظام اسمه، از ظاهر به اسم الباطل عبور بکنیم، در دوران غیبت میخواهد این محقق شود و آن سلطهی احکام تن میخواهد در دوران غیبت کم شود. چرا؟ چون ما وقتی امام را حی و حاضر میبینیم، در نظام بیرونی در هر شهری که باشیم، وقتی میخواهیم به محضر امام برسیم، مسیری را طی میکنیم، آماده میشویم به محضر امام برسیم در مدینه یا در عراق که حضرات بودند، این نگاه در حقیقت ارتباط دیداری با امام در نظام حضور و دوران حضور حضرات معصومین، این در ارتباط تن ابتدا میسّر میشود بعد نظام ارتباط روح برقرار میشود. اما در دوران غیبت نظام ارتباط تن میسور نیست. میگوید تو وقتی میخواهی حضرت را، هر جا که هستی ارتباط امکانپذیر هست و مثل خورشید پشت ابر که نور و آثار خورشید هست، قرص خورشید دیده نمیشود. هر جا که هستی ارتباط برای تو با امامت میسور هست. این تمرین این ارتباط و یادگیری اینکه امام را برای رسیدن به آن لزومی ندارد طی مسیر بکنی. لزومی ندارد در حقیقت حتماً زمان خاصی بشود، مکان خاصی بشود. اینجا دارند تو را آماده میکنند که با نظام روحی، نظام ارتباطیات را برقرار کنی. آنچه که میخواهد در قیامت محقق شود و قبلش در نظام... اصلاً از غیبت است که میشود فهمید بعداً ظهور چیست. یعنی ما وقتی میتوانیم دوران ظهور را خوب بشناسیم که بفهمیم در دوران غیبت با ما چکار دارند. اگر فهمیدیم دوران غیبت با ما چکار دارند، آماده کردیم خودمان را برای آن مقصودی که در این دوران هست. تا برای دوران ظهور آماده شویم آن وقت معلوم میشود که دوران ظهور با ما چکار دارند. لذا در روایت زیبایی هست که میفرماید: اگر میخواهید بفهمید دوران غیبت با شما چکار دارند، آن حقیقت و کنه آن معلوم نمیشود مگر وقتی به دوران ظهور رسیدی. یعنی وقتی که انسان به دوران ظهور رسید، آن وقت تازه میفهمد غیبت با او چه کرده بوده است. چون آنجا آن صحنه حقیقت و نهایت آن حقیقت آشکار میشود.
شریعتی: این چه راهی و چه مسیری بود که من به اینجا رسیدم.
حجت الاسلام عابدینی: چه مسیری بوده. خیلی زیباست. حیف که خلاصه فرصت خواندن این روایات نیست.
شریعتی: آن بیلیاقتی جهان و روزگار و مردم یک بهانه بود برای عصر غیبت ولی فقط این نیست.
حجت الاسلام عابدینی: بله، ببینید مثلاً در این روایت شریف که دلم نمیآید فقط مضمون روایتها را بگویم. آن نورانیت روایات میفرمایند که عبدالله بن فضل هاشمی میگوید از امام صادق (ع) شنیدم که حضرت فرمودند«إن لصاحب هذا الأمر غيبة لابدّ منها» حتماً باید محقق شود. یعنی هیچ موکول به اینکه بد یا خوب نیست. «لابدّ منها يرتاب فيها كل مبطل». که در این دوران غیبت هر کسی که مبطل است و اهل باطل است باید آنجا به شک بیفتد، باید جدا شود. «يرتاب فيها كل مبطل فقلت له: و لم جعلت فداك؟» چرا؟ این غیبت چرا لزوم دارد؟ قال: «لأمر لم يؤذن لنا في كشفه لكم» نمیتوانم برای شما بگویم. یعنی انقدر حقیقت دوران غیبت سنگین است که در بعضی از روایات دارد که کشش آن برای شما نیست. اینهایی که دارم میگویم یعنی نمیتوانید بفهمید. باید برسید. یافتنی است. گفتنی نیست. اینها خیلی زیباست. یعنی انقدر حقیقت غیبت عظیم هست که در گفتار نمیآید که مقصود از این چیست. باید چشیده شود. بعد دنبالش میفرماید که قال: «لأمر لم يؤذن لنا في كشفه لكم قلت: فما وجه الحكمة في غيبته؟» میشود حالا اگر تمام حقیقتش را هم نمیشود شناخت، حکمتش را میشود بیان کنید؟ حضرت میفرمایند: «وجه الحكمة في غيبات من تقدمه» همان وجهی که همه انبیاء غیبتهایشان این حقیقت را محقق کرده، همهی آنها را بگذارید روی همدیگر وجه حکمت این، همه غیبتهای گذشته را با همدیگر. «من حجج اللّه تعالى ذكره، إن وجه الحكمة في ذلك در مورد امام زمان لا ينكشف إلّا بعد ظهوره» باید چشیده شود، وجدان شود، یک امر چشیدنی است نه گفتنی. وجه حکمت در غیبت است. یک وجه شنیدنی نیست، گفتنی نیست. فوق لفظ است، فوق مفهوم است. خب اینها نشان میدهد در چه دورانی وارد شدی و چه مقصودی برای ما «إلّا بعد ظهوره كما لم ينكشف وجه الحكمة لما أتاه الخضر عليه السّلام من خرق السفينة و قتل الغلام و اقامة الجدار لموسى عليه السّلام إلّا وقت افتراقهما» میگوید چطور بود که وقتی موسی (ع) با خضر همراه شد که دنبال یک عالمی بود که با او همراه شود، با خضر همراه شد که ابتدا خضر یک کشتی سالم را سوراخ کرد. موسی (ع) ناراحت شد آخه این کشتی مال مردم است به چه حقی آن را سوراخ کردی؟ گفت اگر کشش نداری همراه من نیا. گفت خب صبر میکنم. چون میدانست خدا او را فرستاده است. بعد رفتند یک جایی یک نوجوانی را گرفت کشت. گفت این را برای چه کشتی؟ اینکه کاری نکرده است. گفت اگر نمیتوانی صبر کنی دنبال من نیا. گفت باشد صبر میکنم. رفتند یک روستایی گرسنه بودند، هر چه کردند یک کسی یک چیزی به آنها بدهند، کسی چیزی نداد. بعد خضر شروع کرد یک جای دیواری خرابی را درست کردن، گفت آخه بابا اقلاً یک جایی که به ما اجرتی میدادند. اینجا هر چه کردیم همه خساست به خرج دادند حالا تو داری اینجا کار هم میکنی برای آنها. گفت دیگر نه. «هذا فراق بینک و بینی». تو نمیتوانی تحمل کنی. بعد که گفت حالا نمیتوانی تحمل کنی، میخواستند جدا شوند، شروع کرد یکی یکی گفتن وجه حکمت را. که ببین آن کشتی را که سوراخ کردن در نظام ظاهری نمیشود کشتی را اما در نظام تکوینی خدای سبحان گاهی این کارها را میکند. کشتی را سوراخ کرد تا این مال یتیمی را که آن پادشاه میخواست هر چه کشتی سالم بود برای کار خودش بگیرد و این را غصب میکرد. این سوراخ کردن این کشتی را برای آنها نگه داشت. آن در حقیقت قتل غلام یک نوجوانی بود که این پدر و مادر و تمام اطرافیانشان را، همه را در حقیقت به هلاکت میداد. این کشته شدن او حفظ کرد نسل بعدی را و خود آنها را و نسلهایی که بعد از این میآیند. و آن اقامه دیوار هم که دیوار را درست کردند مربوط به آن بود که گنجی برای دو یتیم بود که این دیوار که خراب میشد لو میرفت. این دیوار را اقامه کردند تا این پنج برای آن دو یتیم که به بلوغشان برسند حفظ شود که در نظام تکوین خدای سبحان یک کارهایی را دارد میکند. در نظامی که وجود است، عالم وجود است. ما نمیفهمیم. یک چیزی شده است. ما وجه اینها را نمیفهمیم چیست.
شریعتی: و اگر حضرت موسی صبر میکرد شاید صدها نمونه از این موارد را میتوانستند که...
حجت الاسلام عابدینی: اصلاً روایت دارند. بعد تازه این سه تا مربوط به زندگی خود موسی (ع) بود. گفت سوراخ کردن کشتی مثل انداختن موسی در آب بود که ظاهر این است که بندازی در نیل غرق میشود اما انداختند تا بماند. چقدر جالب است که بعد آن قتل غلام، کشتن آن کسی بود که آمد و اذیت کرده و کشته شد. و بعد هم آن اقامه جدار هم کشیدن آب از چاه بود که آب که از چاه کشید، با اینکه آنجا گرسنه بود، به یک لقمه نان احتیاج داشت. گفت: «رَبِّ إِنِّي لِما أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقير» اما آمده حالا میبیند اینها سر چایی هستند و آب برای آنها کشیده است که بعد پیغمبر هم فرمود اگر صبر میکرد برادرم موسی شاید واقع از زندگیاش را نشان میداد. این مسئله که جریان ظاهر و باطن که حقیقت او یک وجهی دارد که این وقت فراق برای موسی آشکار شد. وگرنه اعتراض نمیکرد. اینکه غیبت با ظهور همینطوری است. وقتی ظهور میرسد تازه میفهمی دوران غیبت چه دوران عجیبی است. بعد یک روایت زیبا میفرماید که... حالا این روایت ادامه دارد که دنبال آن هم خیلی زیباست. «يا بن الفضل إن هذا الأمر أمر من أمر اللّه» این مربوط به دوران غیبت از عالم امر خداست. دوران امر خدا ما میگوییم: «أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْر» (اعراف/ 54) خدا یک عالم امر دارد، یک عالم خلق دارد. کارهای خضر از عالم امر بود. اعتراض موسی از عالم خلق بود. بعد میفرماید دوران غیبت «هذا الأمر أمر من أمر اللّه» از نظام امر الهی است که ظاهر آن با باطن آن خیلی متفاوت است. لذا اینجا دارد باطنسازی میشود. لذا دارند به سمتی میروند که شناخت امام هست. در یک نظام روحی که به عنوان روح هستی در دوران غیبت شناخته شود. تمرین کردن و باور کردن این هست که امام در همه جا حی است و حاضر است. نه فقط در مدینه حی است و حاضر است، نه فقط در عراق اگر دورانی که بعضی از حضرات معصومین در عراق بودند حی است و حاضر است. نمیخواهد وجود بدنی امام را انکار بکند اما میخواهد بگوید دورانی است که در عینی که جریان بدن در کار است و شخص امام در کار است، امام نظام دوران غیبت ارتباط نظام روحی با امام است که دارد شکل میگیرد و این رابطه دارد نهادیه میشود.
شریعتی: و آن چیزی که در صحبتهای شما من به آن رسیدم احساس میکنم آن بخش ایمان به غیب در جامعه آخر الزمان خیلی باید پررنگ باشد.
حجت الاسلام عابدینی: اصلاً اساس «يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ» را میگویند ایمان به امام زمان هست غیر از اینکه به معاد است. چون دوران غیبت تمرین و آماده شدن برای قیامت هست.
شریعتی: چون اصلاً باید عبور کنیم و باید به یک جای دیگری باور داشته باشید که بتوانی این شرایط را تحمل کنی.
حجت الاسلام عابدینی: جریان هبوط آدم که شکل گرفت، هبوط نحوهای از غیبت بود که آدم (روح) در حقیقت در قالب بدن غائب شد. بدن احکامش ظاهر شد. حالا باید بیاید حرکت کند که احکام بدن کم کم تحت الشعاع و تحت تأثیر احکام روح قرار بگیرد احکام روح ظاهر شود. یعنی برگشتن قوس صعود غالب شدن احکام روح است. آمدن در قوس نزول، مخفی شدن نظام روح در نظام بدن بود. باید دوباره برگردد. یعنی دوران غیبت از ابتدا هدفگیری شده بود برای اینکه به ظهور منجر شود. امام که غائب میشود در حقیقت مردم بالاتر میروند در ارتباط با نظام روحی امام قرار میگیرند. پس غیبت یک غیبت کمالیه است که دارد ما را بالا میبرد که از نگاه به شخص ظاهری امام که بدن امام است بالاتر برویم، امام را در نظام روح هستی، باور در این ارتباط ببینیم. لذا روایاتی که در این مسئله وارد میشود میفرماید که حفظ ایمان در دوران غیبت و مؤمن ماندن در دوران غیبت، مطابق پنجاه شهید جنگ بدر و احد است. جنگ بدر و احد میزان شده بود چون جنگ بدر دوران اخلاص مؤمنین بود که عده کمی در مقابل عده زیادی ایستادند، جنگیدند و پیروز شدند و خدا هم نصرتشان کرد. این به عنوان یک معیار. کسی که در آن جنگ به شهادت برسد یعنی دیگر اوج آن رابطه را دارد. ایشان میگوید چقدر مخلص بوده است. تا پای شهادتش ایستاده است در جنگ بدر و احد. میگوید ایمان دوران غیبت افضل از پنجاه شهید بدر و احد است. یا در بعضی از روایات میفرماید از هزار. هزار خیلی است چون یک مجاهد در جنگ بدر و احد، چون مجاهد هم گاهی نگفتند. چون مجاهد در بدر و احد ممکن است بعداً ضایع کرده باشد ولی این در آنجا شهید شده است. خیلی زیباست که کسی که در دوران غیبت ایمانش را حفظ میکند. پس معلوم میشود که حفظ ایمان در دوران غیبت خیلی سنگین است. پس معلوم میشود انسانی که میخواهد در دوران غیبت محفوظ بماند، به این افق برسد، خیلی باید کار کند. هم بصیرتش، هم عملش باید در یک مرتبهای باشد که بادهای سخت او را نلرزاند. بادهایی که پنجاه برابر آن بادی بود که در جریان جنگ بدر مردم دیدند یک عده کمی در موقعیت زیادی. خیلیها لرزیدند. در جنگ احد خیلیها لرزیدند. بادهایی که برای متزلزل کردن ایمان میوزد، اینجا شدیدتر است. البته اینکه میگویند کسی که ایمانش را حفظ بکند و با این رتبه است، این مراتب اوج مسئله است. اینطوری نیست که بقیه هلاک شوند. نه، یک نجات داریم، یک ایمان داریم. یک جا حداکثری میشود. نجات است. اما آنهایی که در تراز اول، خط مقدم، اولینها همراه حضرت میمانند، آنها کسانی هستند که باید این اوج را داشته باشند در دوران. بقیه بالاخره ممکن است یک تزلزلی هم پیش بیاید مثل جنگ احد فرار کردند. دیدید که در قرآن آمده فرار کردند، چند نفر پیش پیغمبر ماندند اما اینها را هم خدای سبحان همه را... بعد میگوید یک نکیر را بر اینها غالب کرد. اینها یکدفعه به خودشان آمدند که داریم چکار میکنیم؟ پیغمبر را داریم میگذاریم میرویم. بعد برگشتند. باز هم نجات پیدا کردند. اینها هم اهل نجات شدند. یا در مواقع دیگری که در قرآن مواردی را ذکر میکند اینها نجات پیدا کردند. آن وقت یک نکتهی زیبای دیگری هم که در روایات میفرماید این است که اگر خدای سبحان میدانست، به واسطهی غیبت و وجود غیبت یک نفر گمراه میشود غیبت را ایجاد نمیکرد. یعنی خود غیبت سبب ضلالت و گمراهی نیست و در غیبت غربال دارد. در آن لتمیزوا دارد، تمایز ایجاد میکند، غربال ایجاد میکند، تمحیص ایجاد میکند. تمحیص یعنی پاک شدن، از همه ناخالصیها جدا شدن. یعنی دوران غیبت دوران تمحیص است، اینها روایات است. دوران تمییز است، دوران غربال است که مراحلی را در حقیقت ذکر میکند. غربال که میریزند. که همه از هم میریزند باید درشتها بماند تا آن چی بشود؟ تا آنها که ریزند و قدرت کم دارند، آنها میریزد. منتها این ریزشها هلاکت نیست. خیلی از اینها دوباره برمیگردند. نجات در آن هست. این نگاه به جریان غیبت که حقیقت غیبت یک حقیقت کمالی است. این نکته اول.
شریعتی: و امری است از امر خدا.
حجت الاسلام عابدینی: «إنّ هذا الأمر أمر من أمر اللّه، و سرّ من سرّ اللّه» چه در حقیقت بیانی زیباتر از اینکه دوران غیبت از اسرار خداست. «سرّ من سرّ اللّه و غيب من غيب اللّه» دوران غیبت از دوران غیب خداست همچنان که قیامت از دوران غیب خداست که بعد میفرماید که «و متى علمنا أنّه عزّ و جلّ حكيم» چون ما میدانیم که خدا حکیم است «صدقنا بأنّ أفعاله كلّها حكمة» تصدیق میکنیم که همه افعال خدا حکمت است و حکیمانه است «و إن كان وجهها غير منكشف لنا» اگرچه وجه آن را الآن نفهمیم که از دوران غیبت چه چیزی میخواسته اما میتوانیم با افقهایی که برای ما شمردند مثل الآن موسی و خضری که فرمودند شبیه به این جریان است و امثال اینها، که این سنت محوضت، محض شدن، حرکت به سمت آن غلبهی نظام روح در عالم که آماده شویم که دوران ظهور، دوران آشکار شدن نظام روح و احکام روح است. پس دوران غیبت عبور از سلطه احکام تن به سمت سلطه احکام تن است. این دوران حرکت از سلطه احکام تن است. آن وقت سلطه احکام تن فقط خوردن و آشامیدن نیست. یعنی اینکه دوران حقیقت نظام دوران غیبت ما را میخواهد از جنبه یاللخلقی یعنی جهت خلقی اشیاء که این جهت سرابی اشیاست به جهت حقیقی اشیاء که جنبه یاللربی، الهی اشیاء سوق بدهد.
شریعتی: یعنی در واقع از این دنیا و از این تن عبور بکنیم.
حجت الاسلام عابدینی:میخواهیم مرتبهای از آخرت را در اینجا بچشیم که انسان در دوران غیبت حرکت میکند به سمت آخرتی شدن. آخرتی شدن یعنی غلبه احکام روح. و این محقق نمیشود مگر در بستر غیبت که اگر امام را احساس کردیم که در... لذا تعبیر این است که وقتی حضرت ظهور میکند پیرزنی که در صندوقخانهی خانهاش هم هست، در دورترین نقطهی زمین هم هست، احساس میکند نزدیکترین فرد به امام است. لذا در آنجا دارد که وقتی حضرت در دوران ظهور سخن میگوید با همه، همه میشنوند. دور و نزدیک یکسان میشنوند. یعنی اینطور نیست که کسی که نزدیکتر است بیشتر بشنود، صدا را بلندتر بشنود، او که دورتر است صدا را یواشتر بشنود. نه، چون دوران نظام سلطه روح است و آنجا شنیدن بر اساس فقط هوش ظاهری نیست. این تمرین کجا محقق شده؟ در همینجا. در دوران غیبت. لذا دوران غیبت دوران کمال است. دارد انسان را سوق میدهد. اگر ما حکمتش را بفهمیم هر فردی این نگاه را در وجود خودش محقق کند که میخواهد عبور بکند از سلطه احکام تن، به نظام روحی که تمرین این نظام روحی این است که اولین تمرین آن این است که امام را در همه جا حی و حاضر میبیند. هر جا در حقیقت نیاز باشد بلافاصله با امام ارتباط دارد. و لذا امام در هر جایی اجابت میکند.
شریعتی: یک سؤال و بعد یک نکته. حالا من احساس میکنم این بحث میتواند خیلی گسترده باشد، جلسات متعددی میتوانیم راجع به آن بحث کنیم منتها حالا که جغرافیای این بحث روشن شد در کل میتوانیم بگوییم عصر ظهور خوب است، عصر غیبت یا بد است. عصر غیبت خیلی عالی است و بودن در عصر غیبت یک کمال فوق کمال است اما طول کشیدن غیبت که نرسیدن به آن کمال است، این بد است. لذا آنجایی که مذمت شده دوران غیبت، مذمت شده که چرا در این دوره سرعت وصول نسبت به آن نتیجه نیست.
حجت الاسلام عابدینی: یعنی مذمت شدم من به خاطر کمکاریهایم که چرا این را زود محقق نمیکنی. چرا رسیدن زودتر نمیشود. چرا این پا و آن پا میکنی. یعنی اگر در دورانی عدهای جمع شوند که این عده سلطه احکام نظام روحی در وجودشان بر احکام تنشان غلبه بکند، اینها ظهور محقق میشود. لزوم هم ندارد همه مردم به این رتبه برسند. باید یک عدهای به اینجا برسند که این عده. وجودشان در ارتباطات اجتماعی و بودن باعث میشود که وقتی حضرت ظهور میکند از طریق اینها این در حقیقت حقیقت پخش میشود و همه مییابند، میچشند، میفهمند، برای آنها مشهود میشود. اما تا آن عده محقق نشود ظهور محقق نمیشود. پس بر تک تک ما لازم است تا این حقیقت را محقق کنیم. اینطور هم نیست که بگوییم من نمیتوانم پس بگذاریم آقای فلانی بکند یا آقای فلانی. نه، اینطوری نیست. هر کسی در آن ارتباط معرفتی و ارتباط حضوری که با امام پیدا میکند آن امکان این واسطه شدن و رسیدن هست و لذا اینها عدهای که به این مرتبه میرسند همین الآن از آنها غیبت برداشته میشود.
شریعتی: یعنی رسیدن به عصر ظهور.
حجت الاسلام عابدینی: رسیدن. برای اینها ظهور شخصی و انفسی محقق شده است. پس برداشته شدن غیبت برای همهی افراد در دوران غیبت به نحو فرج انفسی و فرج شخصی امکانپذیر است. با این نگاه. لذا حضرت آیت الله بهجت میفرمودند که لزومی ندارد که ما دنبال رؤیت باشیم. ایشان میفرماید چه بسا و شاید دو رکعت نماز خواندن در دوران غیبت و توسل به ائمه افضل باشد از رؤیت چون این دو رکعت وصال هست و توسل به هر کدام از ائمه، توسل به امام زمان هست. ایشان میفرماید. که آن حقیقت نظام روحی میشود که میفرماید که ما کلنا نور واحد. ما یک حقیقت واحد هستیم. دیگران نظام ابدان نیست که متفرق باشد. اینجا ببینید چقدر سوق زیبا داده میشود. لذا فرج برای اینها در همین دوران محقق میشود، به این فرج انفسی میگویند. فرج شخصی. و شاید همین سرعت حرکت جامعه هست به سمت ظهور که کوچکترین اشتباهی سختترین عواقب را به دنبال دارد. مثل ماشینهایی که به سرعت دارند حرکت میکنند، کوچکترین انحرافی موجب واژگونی خودرو میشود و همین دینداری را سخت میکند. لذا در اواخر دوران غیبت حوادث سرعتشان خیلی زیاد میشود چون انسان میخواهند به یک حقیقتی برسد که آن حقیقت انقدر عظیم است، باید این حوادث، اطلاعات، امتحانات پیش بیاید تا این اگر انسان در دورانی که حوادث پیش میآید این انتقال را پیدا کرده باشد، حوادث انقدر سخت نمیشود. اما اگر این کار را نکرده باشند حوادث سختی در یک دوران محدودی این شدت را ایجاد میکند تا به آنجا برسند. لذا میبینید که در رابطه با نزدیک ظهور که میشود روایات وارد شده که چقدر ابتلائات، امتحانات شدید میشود تا مردم یک پله عبور کنند از آنچه که در نظام تن به آن اتکا داشتند ناامید بشوند. از آنچه که نظام تن، سببیتهای نظام ظاهری، همهی اینها باید بریده شود، همهی اینها باید گسسته شود. از سببیتهای ظاهری باید دل بکنند. باید به یک سبب واحد و حقیقت سیطره دار و محیط، به آن رابطه برقرار کنند. در نظام ارتباط با امام این دوران غیبت میخواهد با ما این کار را بکند که نبینیم ظاهر را ولی بدانیم یقیناً امام حی است حاضر است و قابل دسترس.
شریعتی: وظیفه ما در این دوران به شدت سخت و حساس اگرچه میانبر است برای رسیدن به عصر ظهور و به تعبیر زیبای شما دالان است، وظیفهی ما چیست؟
حجت الاسلام عابدینی: وظیفه ما این است که در نظام ارتباطی به جنبههای ظاهری کمتر اعتماد کنیم. یعنی در هر جایی از اسباب ظاهری عبور کنیم، در هر سببی بلافاصله به مسبب نهایی برسیم. عبور کنیم. هر چقدر سرعت عبور شدیدتر شود و دائمیتر شود، آن حقیقت نزدیکتر شده، ظهور برای این شخص امکانپذیرتر شده اما هر چقدر به اسباب اکتفا کردیم و اسباب را دیدیم این در حقیقت توقفمان بیشتر شده است. باید اسباب در بودنشان شدیدتر بشود نه دیوار بودنشان. کاش زانو بزنیم و بمانیم. لذا به هر جایی که میرسیم از خوردن ساده تا در حقیقت بالاترین حاجتها در همه آنها «يُطْعِمُني وَ يَسْقين» او اطعام میکند، او سیراب میکند. «وَ إِذا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفين» (الشعراء/ 80) خیلی روایات زیبایی در این مسئله هست.
شریعتی: انشاءالله یک فرصتی مفصلتر راجع به این موضوع صحبت کنیم. نکتههای ناب حاج آقای عابدینی عزیز را شنیدیم.
تلاوت صفحه 129 قرآن کریم. آیات نورانی سوره مبارکه انعام.
صفحه 129 قرآن کریم