حجت السلام تراشیون: سلام علیکم و رحمه الله. عرض ادب و احترام محضر بینندگان خوب خود دارم.
شریعتی: ما از شما ممنون هستیم که به ما یاد می دهید که چه طور هنرمندانه زندگی کنیم. خیلی ها دنبال این هستند که محبوب باشند و دوست داشته بشوند و ما این هفته ها داریم راجع به همین محبوب بودن و دوست داشته شدن علل و موانع آن صحبت می کنیم.
حجت السلام تراشیون: بسم الله الرحمن الرحیم. و الحمدلله رب العالمین. درود بر نبی مکرم اسلام و اهل بیت آن پیامبر بزرگوار می فرستم. عرض ادب و احترام و محبت هم به محضر ولی نعمت ما حضرت ولیعصر. در چند هفته ی گذشته بحث محبوبیت در محیط خانواده را شروع کردیم که به عنوان یک موتور پیشران در زندگی می توانیم از آن یاد کنیم. یعنی این قدر اهمیت آن بالا است که خداوند متعال در آیه ی بیست و یکم سوره ی روم یکی از فلسفه های زندگی مشترک را همین تبادل عاطفی و مهرورزی بین زن و شوهر بیان فرمودند. در انسانهای بزرگ می بینیم که در محیط خانه این بحث محبت کردن و مهرورزی کردن خیلی توجه می کردند خصوصاً در زندگی امیرالمؤمنین و حضرت صدیقه ی طاهره که اینها به عنوان الگوهای بزرگ بشریت هستند و منحصر به یک زمان خاصی هم نیستند. یعنی فرازمانی بودند و لذا در مدل زندگی این دو بزرگوار هم ما می بینیم که این محوریت محبت و تبادل عاطفی خیلی پررنگ هست. این را هم باید محضر بینندگان عرض کنیم که ما گزارشات درون خانه ی امیرالمؤمنین و حضرت زهرا را هم محدود داریم چون یک محیط با حیا و روابط زن و مرد و نمی شود همه ی این را علنی در مرعا و منظر دیگران مطرح کرد. لذا جالب این است که بدانیم بزرگترین و موثق ترین گزارشگر زندگی حضرت زهرا و امیرالمؤمنین وجود مبارک نبی مکرم اسلام است. یعنی خیلی از روایاتی که از اندرون خانه ی امیرالمؤمنین و حضرت زهرا به ما رسیده به روایت پیامبر است و مشاهدات پیامبر است که بیان می فرمایند و وقتی که اینها را آدم نگاه می کند همین سیر فرمایشات نبی مکرم اسلام را نسبت به زندگی امیرالمؤمنین و حضرت زهرا نه همه ی اینها رفتارهایی بوده است که نشأت گرفته از یک تبادل عاطفی است. کلماتی رد و بدل شده است که این کلامها همه ی کلامهای عاطفی است. وقتی کلام عاطفی می گوییم لزوماً آن جملات محبت آمیز هم نیست. گاهی اوقات می بینیم که این تم کلام و جنس کلام از آن محبت می بارد و علاقه و صمیمیت می بارد. ما دوست داریم که خانواده های ما هم بر اساس همان الگوها عمل کنند لذا شروع کردیم و راه های ایجاد محبت را گفتیم و به اینجا رسیدیم که برخی از موانع هم وجود دارد که متأسفانه عملکرد غلط خود ما منجر به این می شود که طرف مقابل تمایل به محبت کردن به ما را نداشته باشد که به برخی از اینها اشاره کردم.
امروز می خواهیم به این موضوع اشاره کنیم که اگر خدای نکرده زن یا مرد مادی گرا باشد یا مادی پرست باشند. نگاه آنها به زندگی صرفاً یک نگاه مادی باشد. اصلاً طرف مقابل از او خوشش نمی آید. دلیل آنچه هست؟ دلیل آن است که انسان یک فطرت پاکی دارد. فطرت پاک همیشه به پاکی ها گرایش پیدا می کند. مادیات پاکی نیست و یک ابزار برای انسان است. عین این است که انسان بخواهد یک مریضی را درمان کند خب این قرص ابزار برای درمان است و لزوماً نمی توانم بگویم من این قرص را خیلی دوست دارم. این قرص برای این است که انسان درمان شود. حالا اگر یک کسی زیاده روی در مصرف قرصی کند. پزشک گفته است که هر چهار ساعت یک بار از این قرص میل کند، آسیب می بیند. دقیقاً مادیات هم در زندگی همین است یعنی اگر انسان بیش از ضرورت آن به سمت آن برود و ورود مادیات را بیشتر به زندگی خود بکند، قطعاً آسیبهایی در حوزه های مختلف خواهد دید. حالا شاید برخی بینندگان بگویند که چه آسیبهایی ممکن است ببیند. پول که خیلی خوب است و زندگی مرفه که شاید خیلی خوب باشد. حالا به برخی اشاره می کنم. شاید بد نباشد که به آن توجه کنیم. ظرف انسانها یک ظرف محدودی است. ظرف وقتی آنها محدود است. بالاخره یک فرد صبح تا شب می تواند فعالیتی کند و این زمان در اختیار خود او است و بالاخره استراحت نیاز دارد. خورد و خوراک نیاز دارد. یک مرکز پژوهشی یک موقعی بررسی کردند که این انسان در طول عمر خود برای کارهای معمول خود چه قدر وقت می گذارد. برای خواب چند سال از عمر خود را صرف می کند. خوراک خود همین طور. حتی ریزتر آمدند و پژوهش کردند و گفتند که خانمها در طول عمر خود به اندازه ی هفتاد و شش روز از طول عمر خود را صرف می کنند که در کیف خود دنبال وسایل بگردند. یعنی حتی به این میزان بررسی کردند. بالاخره ظرف آن محدود است و ما نمی توانیم زمان را کش بدهیم و عمر را کش بدهیم. وقتی که مادیات را در آن وارد می شویم می بینیم که برای اینکه بتواند هم به دست بیاورد و هم این را بتواند مصرف کند وقت می خواهد یا حتی فراتر بگویم. وقتی هم مصرف می کنی برای این چیزهایی که مصرف می کنی هم باید وقت بگذاری. بالاخره خانه ی بزرگ اندازه ی خود وقت می خواهد که این را نظافت کند و وسایل زیاد در خانه وقت می گیرد. من یک موقعی در مباحث تربیتی این را گفتم که شما یک مادر را ببینید که الان این کارهایی که زائد دارد در خانه انجام می دهد و خود ما داریم به خود تحمیل می کنیم مثلاً این بوفه های مفصل را در خانه می گذاریم و دنبال این اجناس تزئینی که آن را پر کنیم. این خریدن و دوباره چینش چه قدر وقت می گیرد. حالا تمیز کردن آنچه قدر از عمر انسان را می گیرد. آیا به این میزان ما برای تربیت بچه های خود وقت می گذاریم. یک موقعی می بینیم که واقعاً در این زمینه ها که بعد آدم می فهمد که وقتی ما می گوییم که مادیات زیاد می شود چه اتفاقی می افتد. یک نمونه ی ساده بگویم یعنی اوقات وقتهایی را که صرف می کنیم اگر بدانیم چگونه و کجا صرف کنیم چه قدر می تواند کمک کند؟
شریعتی: یعنی اگر زندگی ما بزرگ شود از وظایف اصلی خود می مانیم.
حجت السلام تراشیون: حتی گاهی اوقات ما در برخی زمینه ها می بینیم که اهمیت و اولویت می دهیم و لازم هم هست و نمی خواهیم نه بگوییم ولی برای برخی چیزها نه. در زندگی در آن مدلهای موفقیت در زندگی اتفاقاً در لایه های پنهان که در نگاه و منظر و مرعای ما نیست. یک دختر بچه ای در خانه داریم که چهار، پنج ساله است. به نظر شما مادر روزانه چه قدر وقت می گذارد که موی این دختر را شانه کند؟ همین ده دقیقه و یک ربع معمولاً در طول روز وقت ما را می گیرد. شما این ده دقیقه در هفته تقریباً هفتاد دقیقه می شود. پنجاه و نه هفته هم در سال داریم یعنی یک چیزی حدود شصت ساعت این مادر در طول سال وقت می گذارد که موی این بچه را شانه کند. حالا از همین مادر بپرسیم آیا در این سالی که گذشت شصت ساعت وقت گذاشتی که کتاب بخوانی که فرزند خود را چه طور تربیت کنی؟ خیلی از مادرها می گویند نه. حداقل اگر ما شصت ساعت برای مطالعه ی کتاب وقت بگذاریم حداقل پنج تا کتاب را می توانیم مطالعه کنیم و بنده قول می دهم که اگر یک کتاب کاربردی و خوب باشد همین پنج تا سالانه می توانیم گلیم خود را در تربیت از آب بکشیم ولی برای این وقت نمی گذاریم چون مو را داریم می بینیم که ژولیده است ولی آن در لایه ی پنهان است و توجه نمی کنیم که این بچه پنج سال و ده سال بعد وارد عرصه ی زندگی خود بشود و به مدرسه برود و به دانشگاه برود. نیاز دارد که الان کار تربیتی روی آن بشود. این چیز خیلی ساده ای بود. یک شانه زدن مو که لازم است ولی نتیجه این می شود که وقتی ما گندم می کاریم داریم گندم برداشت می کاریم. نمی شود گندم کاشت و زعفران برداشت کرد. یعنی ما نمی توانیم به ظاهر فرزند خود برسیم و بعد انتظار داشته باشیم که زعفران وجودی او هم خوب تربیت شود. همین ظاهر است که دارد شکل می گیرد. نتیجه ی آن همین اتفاقی می شود که ما امروز در جامعه می بینیم می افتد. من همیشه می گویم که دختران ما و پسران ما که ما گاهی اوقات دلخور به ظاهر از آنها هستیم، اینها واقعاً مقصر نیستند. این ثمره ی این هستند که من برای موی او وقت گذاشتم و برای بوفه ی خانه وقت گذاشتم و پر کردم ولی برای تربیت و برای زعفران شدن او وقتی را صرف نکردم و نتیجه همین می شود که باید بیاییم هی جنجال کنیم که پیامک برای حجاب او بدهیم یا ندهیم. خب بالاخره یعنی آن زیرساخت شکل نمی گیرد که ما اینها را چگونه تربیت کنیم. بالاخره دختری که این همه به موی خود می رسید موی او اولویت دادی و او هم این را نگاه می کند ولی می بیند که برای تربیت او خیلی اولویت ندادیم و واقعاً آیا فرزندان ما الان ما پدر و مادرها را گاهی اوقات می بینیم که یک کتابی را مطالعه می کنند. فرزند او هم می گوید که این برای چه هست؟ می گوییم این را داریم می خوانیم که دانش تربیتی ما زیاد شود. بهتر با تو دختر گل خود بتوانم رفتار کنم. آیا شده است که اینها را بگوییم. آیا اینها را بچه های ما دارند در خانه ها می بینند ولی آن بوفه را دارد دائماً می بیند و بعد نتیجه این می شود که ما وارد یک چاه ویلی می شویم. یعنی وقتی این مادیات بزرگ می شود نگاه به آن بزرگ می شود، نتیجه هم این می شود که جامعه برای مادیات هم بیشتر ارزش قائل است و این ارزشگذاری جامعه هم به معنای اینکه جامعه خوب می شود نیست. یعنی این نیست که اگر ما بیاییم تمایل مردم به مادیات زیاد شد پس حتماً مادیات خوب است و زندگی ها را رونق می دهد. واقعاً ذیل زندگی ها را نابود می کند. ما امروز به فکر جهیزیه های آن چنانی برای بچه های خود هستیم و اینها یک مصیبتهایی شده است. ما گاهی اوقات می گوییم که شغل جوان مهم است و مسکن او مهم است. اینها زمینه های ازدواج است. اینها را باید حاکمیت فکر کند و برنامه داشته باشد ولی برخی ها را هم ما داریم خود خراب می کنیم. شما وقتی مهریه های آن چنانی را می بینید. آدم وقتی با جوانها می نشیند و صحبت می کند می گوید که من شغل دارم و بالاخره می توانم زندگی خود را اداره کنم ولی وقتی می روم هزار و پانصد تا سکه مهریه ی این دختر است یعنی پانزده میلیارد است. من هر چه فکر می کنم می بینم که این پدر خانم و مادر خانم قرار است که پای آنها بیخ خر من باشد. نتوانم نفس بکشم. این نتیجه ی آن می شود. بعد می گوید ول کن مگر بیکار هستم که بروم ازدواج کنم. نتیجه آن می شود که در جامعه ای که ازدواج تأخیر بیفتد و دیر شود، دیگر این طبیعی است که غرائز یک مقداری تبلور پیدا می کند. انحرافات اخلاقی و رفتاری تبلور پیدا می کند. آن برکت از زندگی های ما متأسفانه رخ بر می بندد. یک جهیزیه های آن چنانی که شما الان نگاه می کنید که من چند وقت پیش دو بزرگواری با من مشورت می کردند که برای دختر خانم خود که در مرز طلاق بود و الان متأسفانه هم طلاق گرفتند. اولین جملاتی که این آقا داشت به من می گفت این بود که چه چیز ایشان در زندگی کم بود. خانه که به آنها دادیم، جهیزیه ی او را هم من از اروپا با کشتی آوردم. این فرد وقتی این جوری نگاه می کند و بعد این زندگی به شش ماه نینجامید. یکی از آن این است که خالی است. من می خواهم یک توجه دیگر هم بدهم. ما همه باور داریم یعنی شما یک فراخوان بزنید و بگویید که یک جهیزیه ی خود آدمها را خوشبخت می کند؟ آیا مهریه ی خوب آدمها را خوشبخت می کند؟ نهایت آن مهریه ی زیاد یک اهرم فشار است. گاهی اوقات می گوییم چرا مهریه ی دختر خود را زیاد می کنی؟ می گوید می خواهیم سر و گوش این جوان بعداً نجنبد. جوانی که شما بخواهید سر و گوش او با مهریه نجنبد اتفاقاً این آب زیر کار می شود. خلافهای پنهان او زیاد می شود. بعد مشکل را یک جای دیگر حل کرد. حالا من یک مثال تربیتی بزنم. یک وقتی ما یک مراجعی داشتیم خانم و آقا آمدند گفتند که ما پسر نوجوانی در خانه داریم، سیزده، چهارده ساله است. این بی اجازه از جیب بابا و از کیف مامان پول برمی داشت. گفت ما متوجه شدیم و بالاخره این نوجوان را یک کتک مفصلی هم به او زدیم و بعد می گفت که زمستان هم بود و با لباس تو منزلی بابای او، او را در حیاط انداخت و به او گفت که آنجا می روی که از سرما بمیری. من بچه ای که پول بردارد که نمی خواهم. تو بمیری جنازه ی تو برای من بهتر از آن است که نفس بکشی. این بچه یکی، دو ساعت در حیاط بود. مامان گفت واقعاً من خیلی دلشوره گرفتم و واسطه شدم. داخل اتاق آوردیم و دستنوشته و تعهد گرفتیم و امضا کرد و انگشت پای آن زد که دیگر از این کارها نکند. بعد از یک مدت من دیدم که دوباره یک چیزهایی می خرد که ما پول آن را ندادیم. گفت یواشکی او را کنار کشیدم و گفتم این بار بابای تو بفهمد دیگر تعهد دادی. این پولها را از کجا می آوری؟ گفت برگشت به من گفت آره ماکارونی می گویی بروم بخرم، دوازده هزار تومان است، پانزده هزار تومان با شما حساب می کنم. بابا با ماشین مسافرکشی می کند و دخل پول خردی در ماشین دارد از آنها برمی دارد. این مارموزی شد چون ما ریشه را که حل نکردیم. بعد من اتفاقاً به مادر او گفتم که شما پول توجیبی به این می دهید؟ گفت بله. گفتم چه طوری می دهید؟ گفت ماهانه به او می دهیم. گفت حاج آقا خیلی هم ولخرج است و این پولی را که می دهیم دو، سه روز اول خرج می کند. گفتم که بعد از دو، سه روز بیاید بگوید پول می خواهم چی؟ به او نمی دهیم. می گوییم می خواستی خرج نکنی. گفتم من هم جای آن بچه بودم بی اجازه می آمدم و پول برمی داشتم. روش پول توجیبی دادن شما غلط است. بچه ای که پول توجیبی را اول ماه به او بدهی دو، سه روزه خرج می کند خب نباید به او بدهید. این را باید یک روز در میان به او پول توجیبی بدهید که امروز را خرج کرد حداقل بداند که دو روز بعد یک پولی دست او را می گیرد. ریشه را باید بروید حل کنید و این بچه را بکشید و کتک بزنید و در سرما بمیرد و تعهد بگیرید. الان جوانهای ما همین است. او را به محضر ببرید سی و چند تا امضا پای قباله ی ازدواج او بکنید و متعهد شود ولی وقتی مادر هنوز دارد در خانه به بوفه ی خانه می رسد به جای تربیت این بچه همین می شود که نهایت این است که این بگوید که هزار تا سکه هم برای این دختر مهر کن و علاقمند به او هستم و عاشق او هم شده است و می گوید باشد. مهر را هم تعهد می دهد و امضا هم می کند ولی چون تربیت نشده است. بعد می بیند که اگر یک خطایی هم بکند بالاخره مچ او را می گیرند و مهر را اجرا می گذارند، در لایه های پنهان می رود و مرموزانه خطا می کند. امروز ما این را داریم در جامعه می بینیم و ما فکر نکنیم که اگر مهریه ها را بالا بردیم جوانها ما اهل و سهل می شوند، نه. این باید آنجا به فکر آن باشیم یا دختر می گوییم که چرا دختر یک چنین جهیزیه ای به او می دهی؟ بالاخره خوشبخت شود و چشم دیگران به او تغییر پیدا کند و عزت پیدا کند. خدایی آیا او با این جهیزیه ها آدمها عزت پیدا می کنند یا با رفتار خود عزت پیدا می کنند. خصوصاً خدمت خواهران بزرگوار که برخی از اینها را باید مادران و زنها جهادی در میدان بیایند و اینها را اصلاح کنند. مهریه های بالا الان خیلی زیر سر خانمها است. جهیزیه های بالا همین طور. باید اینها را اصلاح کنیم و راه را جور دیگری برویم و یک بنای نویی را برای زندگی های خود بچینیم.
یک آقایی در قم چند وقت پیش که من به مغازه ای رفتم که خرید کنم پیش بنده آمد و گفت که آقای تراشیون این خانمها را یک نصیحتی کنید. گفت ما یک دختری داریم که دم بخت است و الان می خواهد به خانه ی شوهر برود. گفت ما یک خانه ی حیاطدار داشتیم و این را فروختیم. بعد یک آپارتمان خریدیم که این تفاضل قیمت را برای این دختر جهیزیه بخریم و یک بخشی از آن هم برای ما بماند و به بانک بگذاریم. گفت حاج آقا به خانم خود گفتم که چه قدر پول جهیزیه می شود؟ گفتم این قدر و من همان را دست به نقد به او دادم. گفت رفت و بعد از یکی، دو هفته آمد و گفت که کم است. باید این قدر دیگر بدهی و یک رقم بالای دیگری هم گفت. گفتم مگر با این پولها چه کردی؟ گفت خرید رفتم. گفت گرانی که هست و فلان که هست. گفتم می شود ببینیم که تو چه خریدی؟ گفت این جهیزیه ها را هم خانه ی خواهر خود دپو کرده بود و گفت که خانه ی ما جا ندارد. به خانه ی خواهر او رفتیم. اسم برخی از اینها را می گفت که من بلد نبودم. به او می گویم که خانم اینچه هست که تو خریدی؟ می گوید این چشم خواهرشوهر را کور می کند. اینچه چیزی است؟ این قرار است که جاری را سر جای خود بنشاند. بعد الان سنتهای غلط در جهیزیه آمده است. جهیزیه را می چینند و فامیل را دعوت می کنند که بیا جهیزیه را ببین. اینها را دیگر از کجا آوردید. یاد آیات قرآن می افتیم که «أَلْهاكُمُ التَّكاثُرُ» (تکاثر/ 1) «حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقابِرَ» (تکاثر/ 2) می گوید جاهلیت چه می کردند؟ در قبرستانها می آمدند برای اینکه فخرفروشی به دیگران کنند حتی قبرهای آنها را می شمردند و می گفتند که تعداد قبرهای فامیلهای ما بیشتر از شما است. به این تفاخر می کردند. امروز هم ما داریم به تیر و تخته تفاخر می کنیم. می چینیم و بعد حس کنیم که بله و بعد هم فکر می کنیم که بچه های ما این جوری خوشبخت می شوند. بدبخت می شوند یعنی فکر نکنیم که این جوری عامل خوشبختی است و جهیزیه عامل خوشبختی باشد. اصلاً در روایت داریم که مهریه ی زیاد کینه آور است. کینه ایجاد می کند. بحثهایی است که در مباحث ازدواج باید به آن بیشتر بپردازیم.
شریعتی: واقعاً راهنمایی برای سفره های کوچک و نداشتنهای ما و برای فقر ما چه نسخه ای آقای تراشیون برای خانواده ها دارند که این اصول تربیتی هم آنجا رعایت شود. یعنی برای آن دغدغه ها.
حجت السلام تراشیون: یکی از نکاتی که خیلی مهم است حالا نسبت به اینکه فرزند ما در جامعه فردا دچار سرخوردگی نشود. دختر ما دچار سرخوردگی نشود یکی از راه ها این است که ما حداقل در تربیت اینها تلاش کنیم. همین امروز من یک کلاس مجازی داشتم که خیلی از آقایان این سؤال را می کردند که بحث تربیتی بود. می گفتند که در این مشکلات اقتصادی نمی توانیم وقت برای بچه های خود بگذاریم و دو شغل و سه شغل داریم. گفتم اینجا باید هوشمندی به خرج بدهیم. هوشمندی یعنی چی؟ یعنی تقسیم نقشی کنیم که قبلاً هم اگر در خاطر شما باشد بنده یک اشاره ای به این موضوع کردم که خانمها را در خانه ممحظ در مسائل تربیتی و مدیریت کار خانه کنیم که او را با مشکلات بیرونی زندگی درگیر نکنیم. هر چند ناخودآگاه درگیر می شوند ولی ما دیگر آتش بیار معرکه نباشیم. ذهن همسر خود را آزاد بگذاریم. در محیط خانه به این موضوعات بپردازد و به این موضوعات توجه کند. گاهی اوقات می بینیم که نه مشکلات اقتصادی می شود که مرد ندارد و زن خود را هم با این نداری درگیر می کند. مثلاً او را سرزنش می کند که آره تو نبودی زندگی ما آباد بود. تو نبودی فلان بود. تو الان در خانه داری چی کار می کنی؟ الان داری می خوری و می خوابی. شروع می کند که او را سرزنش کردن. آن بنده ی خدا هم گناهی ندارد. این یک نکته ی جدی است که باید به آن توجه کنیم. یک نکته هم این است که یک نکته ی میان مدت و بلند مدت است که لازم است که حتماً روی آن کار کنیم. درخواست کردیم که ما در حوزه ی الان که انتخابات ریاست جمهوری است واقعاً بزرگوارانی که وارد این عرصه شدند یک نگاه چهار ساله و هشت ساله به کار نداشته باشند. نظام آموزش و پرورش امروز ما اگر اصلاح شود بیست سال آینده نتیجه ی آن را می بینیم و نگویند چون در همین صحبتهای مدت اخیر هم دنبال می کردم، دیدم که سهم فضای گفتگو در یک وزارتخانه ی زیرساختی به نام آموزش و پرورش خیلی کم است و اگر به نظر من این نگاه را داشته باشیم دائم این مشکلات را داریم. الان من یک سؤالی از حضرتعالی بپرسم که الان اگر تحریمها برداشته شود، بهترین رئیس جمهور هم انتخاب کنیم، آیا نتیجه ی آن این می شود که مشکلات اقتصادی ما حل شود؟ قطعاً بخشهایی باقی خواهد ماند. عرض من این است که ما امروز باید ماهیگیری یاد بدهیم. امروز تا دانشآموز ما سهم دروس او در مدرسه در ریاضی خیلی زیاد است که ریاضی در زندگی عادی او شاید پنج درصد هم نقش نداشته باشد ولی آیا در حوزه ی اقتصاد چی هست؟ این درآمدزایی و تولید ثروت و مهارت آموزی اینها چه قدر سهم در زندگی دارند و لذا الان در سیستمهای آموزشی ما این سهم خیلی پایین است. این توازن و تعادل نیست. من حتی حالا این را یک اشاره ای بکنم و بعد بعداً باید تخصصی روی آن صحبت کنیم. حتی بنده اعتقاد دارم نه اینکه بگویم در کشور ما خدای نکرده باشد ولی اعتقاد من این است که این نظامهای آموزشی که برای ما کشورهای دیگر پیچیدند و هنوز هم ما داریم دنباله روی آنها می کنیم و واقعاً آن نظری که حضرت آقا در تحول در سیستم آموزش و پرورش داشتند مطلقا اجرا نشد. این نهایت این بود که ما یک ذره آن را ارتقا دادیم و تحولی در آن شکل نگرفته. حالا آن نکته ای که می خواهم بگویم این است که ما با همین فرمان اگر برویم معلوم است که داریم در زمین بازی آن طراحان اولیه ی آموزش و پرورش که زمان رژیم سابق این سیستم را وارد کشور ما کردند، داریم هنوز بازی می کنیم و آن اعتقادی که بنده دارم این است که بخشی از آن نفوذ استعماری غرب در کشورهایی که می خواستند در حال توسعه باشند یا جهان سومی بود ...
شریعتی: که زیربنایی فرهنگی محکمی نداشته باشد.
حجت السلام تراشیون: هم فرهنگی و هم بر اساس نیازهای بومی آنها. چرا ما الان باید مثلاً روستاهای ما این جوری خالی از سکنه شود؟ دلیل آن این بود که آمدیم به برخی از چیزها خیلی ارزش دادیم و عملاً این چیزهایی را که ما ارزش دادیم از تو پوسیده بود. ارزشی نداشت. جوانی که می توانست با عزت و احترام در روستای خود باشد و کار کند و فعالیت کند و تولید ثروت کند. من اینها را دیدم که جوانهایی که در روستاهای خود ماندند و مهارتهای لازم را یاد گرفتند اینها چه قدر دارند با عزت زندگی می کنند ولی اینها را چی کار کردیم؟ یک در باغ سبزی به آنها نشان دادیم و آنها را به شهرها کشاندیم و به دلایل مختلف و این دلایل ما هم دلایل منطقی و عمیقی نبوده است. لذا این را باید روی آن فکر شود. اینکه زیرساخت را عرض کردم ما باید بچه های خود را از دوره ی کودکی روی این موضوعات کار کنیم که چه طور اینها فردا می خواهند یک زندگی را اداره کنند. من الان از پدران و مادران بزرگوار می پرسم که الان شما یک نوجوان در خانه دارید چه دختر و چه پسر، چه قدر دارید این را برای زندگی آینده ی او آماده می کنید ولی قدیم این آماده سازی ناخودآگاه شکل می گرفت ولی الان نه، ارزش را روی مدرک گذاشتیم و اتفاقاً همین دیروز بود که ما با جمعی برنامه ای داشتیم همین را عرض می کردیم که قدیم می گفتند که دختر ازدواج می کرد و از هر سرانگشت او یک هنر می بارید. الان از هر سرانگشت او یک مدرک می بارد. خب این واقعاً کدام اصالت دارد؟ کدام مهم است؟ آن وقت چه می شود؟ آن وقت شما می بینید که ناخودآگاه در این کشور به این ثروتمندی هی باید بگوییم که خط فقر ما دارد بالاتر می آید و دهکهای بالاتری زیر خط فقر می روند. خب ریشه ی این را پیدا کنید. اعتقاد من این است که یکی از ریشه هایی که امروز باید روی آن برنامه داشته باشیم و کار کنیم و طرح داشته باشیم همین است. امروز ما باید بگوییم که کسی که می خواهد رئیس جمهور آینده ی ما شود، بیاید بیان کند که من در این هشت سال طراحی را جوری می کنم که هر دانشآموزی دیپلم گرفت یک مهارتی که بتواند منجر به تولید ثروت باشد را بلد باشد. برنامه ریزی کنید، امکانات کم نداریم، تجهیزات کم نداریم، فضاهای آموزشی کم نداریم. من گاهی اوقات این قدر حسرت این محیطهای آموزشی را بالاخره در شهرهای مختلف و حتی روستاها که گاهی اوقات بیکار افتاده است و ساعتهای مختلف و متمادی خالی است و چه قدر می شود از اینها بهره برد و یکی از راه ها این است که ما مردم را مشارکت در این کارها بدهیم. من یک موقعی در حرم علی بن موسی الرضا عرض کردم که یک فرد متدینی که امروز به زیارت آقا علی بن موسی الرضا می آید، می خواهد یک خدمت بزرگی به این جامعه کند، مثلاً من یک حرفه ای بلد هستم و یک کارخانه ای دارم و یک شغلی دارم و یک کارگاهی دارم، اول تابستان که می شود پشت در مغازه ی خود یک کاغذی بزنم که امسال من دو تا دانشآموز را برای حرفه آموزی به آنها پذیرش می کنم. اینچه قدر حرکت خوبی شکل می کنید. باور کنید این از سفره هایی که نذر و نیاز می کنیم ارزش آن بیشتر است. یعنی ما یک جوانی را احیا کنیم. ما سر منبرها می گوییم که وقتی یکی را احیا کنیم از اینکه یک دنیایی را داشته باشی، ارزش آن بیشتر است. احیا کردن همینها است که این جوان خدای نکرده فردا به واسطه ی اینکه ندار باشد شخصیت او خرد نشود و سرافکنده نشود و نرود دست نیاز به سمت دیگران دراز کند و خدای نکرده به انحراف کشیده نشود. سراغ شغلهای کاذب نرود. خب اینها را ما خدمت کنیم و واقعاً توان آن را هم داریم. این نوعدوستی ها همین است. نوعدوستی این نیست که ما فقط یک بسته ی مالی کمک کنیم و بعد فکر کنیم که خیلی کار بزرگی را انجام دادیم. نیاز هست و خوب هست ولی مسکن است. درمان آنجا صورت می گیرد. افتخار من فردا این باشد که در این پنج سال گذشته، ده تا جوان را به آنها شغل و حرفه ی خود را به اینها دلسوزانه یاد دادم. خب اینها شدنی است و اینها را طرح بریزیم و برنامه بریزیم و روی آن کار کنیم و فرهنگسازی جامعه کنیم. بعد این می شود که خانواده ها تدریجاً سفره ی فقر آنها هم جمع می شود و سفره های آنها هم بزرگتر می شود. یک بخشی از آن به حاکمیت برمی گردد و به یک بخشی به انگیزه های اجتماعی خود ما مردم برمی گردد. ما بالاخره در یک جامعه ای داریم زندگی می کنیم که اگر خدای نکرده در این جامعه فقر زیاد شود، ناامیدی به ما هم انعکاس پیدا می کند و لذا اینجا باید جامعه را هم ببینیم و نگاه کنیم. امروز فکر نکنید که پولدار هم هست در این جامعه خوش است. نه گاهی اوقات او هم دارد آسیب خود را می بیند. وقتی انسان در یک جامعه ای زندگی کند که بفهمد مردم همیشه دارند آه و ناله می کنند و نداری، اصلاً تأثیرات روحی و روانی روی من دارا هم می گذارد. لذا من دارا هم وارد شوم و این کار را بکنم. نمونه های آن را ما در این سالیان داشتیم که افراد متمول و متدینی که کارگاه هایی ایجاد کردند و آموزشهایی دادند و شغلهایی را از قبل آن ایجاد کردند. الان بخشی از گروه های جهادی در روستاها ورود پیدا کردند و دارند همین کارها را می کنند. یعنی دارند فنآموزی و مهارتآموزی را به این نسل امروز نوجوانها و جوانها یاد می دهند. پس یک ـ حاکمیت. دو ـ افراد جامعه باید در این زمینه تلاش کنند و سوم ـ خود خانواده باید برای او این موضوعیت داشته باشد یعنی من مادر و من پدر بدانم که این بچه ی من که می خواهد ازدواج کند حتی اگر آموزش و پرورش هم اصلاح نشد و این کار را هم نکرد، من بدانم که برای بچه ی خود یک شغلی و یک فنی را فراهم کنم. نسلهای ما این جوری بود که تابستان حالا ما خب خیلی بزرگتر از حضرتعالی از لحاظ سنی هستیم. در زمان شما نمی دانم چه طور بود. در زمان ما تابستان که می شد سه ماه تعطیلی یعنی سه ماه کار. سر کار برویم و حرفه یاد بگیریم. یعنی بچه های لوس و بچه های تیتیش مامانی و بچه ننه بودند که تابستانها سر کار نمی رفتند و در خانه می ماندند. یعنی هر کسی پی یک کاری می رفت ولو شده است که یک جعبه میوه در خانه ی خود می گذاشت و بساط پهن می کرد. اینها می آمدند و لذا اینها معمولاً توانستند از پس کار خود بربیایند ولی نسل امروز که نه فقط فکر می کند که باید اسم او را در تابستان به چهار تا کلاس بنویسیم و صاف و اتوکشیده برود و تازه با سرویس هم برود و بیاید. نمی دانم در خانه پای تلویزیون باشد و برای او ابزارآلات بازی های کامپیوتری و گوشی موبایل هم بخریم و فکر هم می کنیم که بهترین پدر و مادر هستیم چرا؟ چون بچه ما الان زیر سر ما است و کنار ما است داریم او را می بینیم. نه این نیست و بچه ها را باید وارد این کار کرد. گاهی اوقات شاید بینندگان بگویند که محیطهای بیرون ناامن است و محیطها را نگران هستند، قدیم هم همین جوری بود ولی خانواده ها دقت می کردند. یکی از هنرهای پدر و مادرها باید این باشد که بگردند و آدمهای خوب را پیدا کنند. دست بچه ی خود را در دست او بگذارند. او را بسپارند. نه اینکه بچه را بفرستیم که برو یک شغلی را پیدا کن. این غلط است. برخی شغلها هم نه. وقتی ما شغل می گوییم شغل فروشندگی برای بچه ها خوب نیست. اینکه بچه پول بگیرد و پول بدهد این ممکن است که ولو او را به مادیات زیاد کند. بچه را باید به او کار یاد بدهیم و فعالیت یاد بدهیم و فنآموزی را به او یاد بدهیم. لذا اینها می تواند آن ریشه ی فقر را در محیط خانه به تدریج ریشه کن کند. الان اگر کسی به من بگوید که یک نسخه ی شش ماهه داریم، می گویم نه، من که ندارم. یعنی اینکه بخواهم بگویم که سفره ی مردم را چه طور ما پر کنیم ولی می توانیم در مدلهای تربیتی و خانوادگی در میان مدت و بلند مدت در خانواده ها انگیزه ایجاد کنیم که اگر خود ما دچار این مشکل شدیم حداقل فرزندان ما نسل بعدی ما دچار این مشکل نشوند و توانمند باشند. بتوانند فعالیتهای خوبی را در این زمینه انجام بدهند. البته این خلأ هم عرض کنم که در رسانه ی ما زیاد است. کلاً در بحثهای آموزشی ما زیاد است. امروز ما تنها مأموریتی را که ظاهراً به آن بی توجهی می کنیم همین است که یک نگاه آینده پژوهانه ما باید در عرصه ی نسل خود و نوجوان خود و جوان خود داشته باشیم. یعنی امروز من ببینم که امروز یک بچه ی ابتدایی را باید به والد او چه برنامه ها و خوراکهایی را ارائه بدهد که این پدر و مادر توانمند شوند که بتوانند نسل را به خوبی تربیت کنند. تربیت هم که می گوییم من مکرر گرفتم که تربیت اقتصادی، تربیت است و تربیت اجتماعی، تربیت است. تربیت دینی، تربیت است. تربیت اعتقادی، تربیت است. تربیت فقهی و احکامی، تربیت است. تربیت سیاسی، تربیت است. یعنی تربیتها جنبه ها و بالاخره شاخه های مختلف و ساحتهای مختلفی دارد که باید به همه ی آن بپردازیم. امیدوارم که انشاءالله همه ی دغدغه مندان و همه ی افراد به آن توجه کنند. باز آن جمله را که هفته ی قبل به آن اشاره کردم با مؤکداً بگویم که متأسفانه تربیت امروز در جامعه ی ما مظلوم است و تا این را از مظلومیت در نیاوریم نمی توانیم جامعه را رشد بدهیم و اعتقاد بنده این است که همه چیز هم به این گره خورده است.
شریعتی: یکی از نقاط شاید ضعف مناظره ی دیروز همین کمرنگ بودن فرهنگ در این گفتگو بود و به نظر من جا دارد که یک بخشی عمده ای از مشکلات اقتصادی ما هم به همین زیرساختهای فرهنگی ما برمی گردد.
حجت السلام تراشیون: ما مردم خوبی داریم. من حالا این را بگویم که گاهی شده است که من حتی در زندانها رفتم و با زندانی ها صحبت کردم. می بینیم که شاید الان قاچاقچی بوده است و یا قتلی را مرتکب شده است ولی وقتی آدم پای صحبت او می نشیند، عمق وجود او خیلی عمق خوبی است و کسی نبوده است که این عمق را استخراج کند و تربیت همین کار را می کند. تربیت استخراج می کند.
شریعتی: و به آن جهت می دهد.
حجت السلام تراشیون: و این نشده است و ما باید این را دقت کنیم که این جوانها ما همه سرمایه های کشور ما هستند. نباید جوان من هرز دور دور در خیابان کند. این معلوم است که من برای او برنامه ندارم. ما یک قاعده ای برای تربیت داریم و اصلاً در فعالیتهای انسانی داریم که اگر ما فعال نباشیم باید منفعل باشیم. اگر رئیس جمهور ما فعال نباشد باید منفعل باشد. باید برود زندانها را گسترش بدهد. اگر وزیر آموزش و پرورش ما در جای فعالی که مؤثر باشد فعال نباشد، این اگر نباشد امروز باید بی حجابی و شل حجابی و اینها را کف جامعه بیشتر ببینیم و منفعل باشیم و بعد مجبور شویم که در این کنشها و واکنشها هی با احتیاط هم پاسخ بدهیم و توانیم جواب صریحی بدهیم که چه می شود که جامعه ی ما این جوری می شود. بالاخره آیا خوب است یا بد است. چه آسیبهایی دارد؟ اگر امروز ما در دانشگاه های خود فعال نباشیم. شما ببینید کسانی که به دانشگاه ها می روند آنها سرمایه های جامعه ی ما هستند. برویم ببینیم دارد چه اتفاقی می افتد؟ در خوابگاه ها چه اتفاقی می افتد؟ کف خود دانشگاه چه اتفاقی می افتد؟ این گفتگو و گپهای خود دانشجوها چه اتفاقی می افتد؟ ما اگر فعال نباشیم باید اینجا منفعل عمل کنیم. پدر و مادر خانه، یعنی مادری که در خانه من هی می گویم داد و بیداد می کند، می دانید ریشه ی این داد و بیداد کردن چه هست؟ مادر منفعلی است و فعال نیست. برای این بچه برنامه ندارد. لذا هی مجبور است که او را امر و نهی کند و او را تهدید کند و او را سرزنش کند و سر او داد و بیداد کند ولی اگر مادر فعال بود و برنامه داشت و مدیریت کرد، زمینه های اجرای برنامه را در محیط خانه فراهم کرد و خود او مثل یک شخص خیلی دلسوز بالا سر برنامه باقی ماند که نظارت کند و ساماندهی کند، اینجا دیگر لازم نیست که هی داد و بیداد کند. اتفاقاً از زندگی و در حضور فرزند بودن خود داریم این گونه لذت می بریم.
از عوامل نامحبوب بودن در خانواده که گفتیم که زن و شوهر آن مادی گرا بودن طرف مقابل را دوست ندارند. لذا زن و مردی که خیلی مادی باشد منجر به این می شود که ناخودآگاه طرف مقابل آن عشق و علاقه ی او نسبت به او سرد شود.
شریعتی: به ساحت نورانی قرآن کریم مشرف شویم. منتهی قبل از اینکه آیات این صفحه، صفحه ی 196 قرآن کریم را تلاوت کنیم بگویم که ماه ذیقعده دارد از راه می رسد، انشاءالله برنامه ی روز شنبه ی ما از شهر مقدس قم و از جوار کریمه ی اهل بیت حضرت فاطمه ی معصومه خواهد بود.
صفحه ی 196 قرآن کریم
شریعتی: ماه، ماه امام رضا(ع) انشاءالله لحظات زندگی ما در ماه ذیقعده مزین باشد و منور به نور حضرت باشد و مملکت ما و کشور ما و خانواده ها ما و همه ی ما زیر سایه ی رأفت امام رئوف باشیم.
حجت السلام تراشیون: در بحث نامحبوب بودن عرض کردیم که مادی خواهی و مادی گرایی محبوبیت را کم می کند. یکی از نکاتی که باز ما به تجربه در مشاوره ها می دیدیم این بود که زن یا مردی که خیلی توجه به مادیات دارند انگار که وقت خود را هم بیشتر صرف این واکنشهای مادی است و این کنشهای مادی در این زمینه هرز می رود و هزینه می کنند. مردی که الان مثلاً از درب خانه به خانه می آید، انتظار او این لحظه از همسر خود چه هست؟ که بالاخره همسر او یک توجهی کند و یک استقبالی کند و حالا شما تصور کنید که این مرد پای خود را در خانه می گذارد و اینها را داشتیم که خانم این قدر مادی است که دم در می گوید که حقوق خود را گرفتی یا نه؟ خب این آب سردی است که روی این سر مرد ریخته می شود یا بالعکس برخی مردها مادی در این زمینه ها هستند یعنی خیلی ارزشگذاری ها را بر اساس مادیات می کند. مثلاً خانم رفته است و یک لباس برای خود خریده است و اول به جای اینکه آقا به او بگوید که چه لباس زیبایی خریدی، خیلی بهت می آید، بگوید چند خریدی؟ می گوید فلان قدر؟ می گوید کلاه سر تو گذاشته است و شروع می کند. اصلاً طرف مقابل آیا من را ببیند و با این رفتار و کلام من، می تواند به من مهرورزی کند؟ نه اینها زدگی ایجاد می کند.
شریعتی: و اینها زندگی را درشت و زمخت می کند.
حجت السلام تراشیون: و لذا ما وقتی محوریت را خود قرار بدهیم این خیلی می تواند کمک کند تا مادیات.