اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

1400-03-15-حجت الاسلام عابدینی- سیره ی حضرت موسی (ع)

شریعتی: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم‏ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم» خانم‌ها، آقایان، سلام. به سمت خدای امروز خیلی خوش آمدید. سلام می‌کنیم به امام راحل عظیم الشأن‌مان، سلام می‌کنیم به شهدای انقلاب اسلامی، خاصه شهدای قیام پانزدهم خرداد و همه‌ی آنهایی که شهید این نهضت شدند در ابتدا و در استمرار این راه. حجت الاسلام عابدینی: عرض سلام و ادب و احترام خدمت همه‌ی بینندگان عزیز. بنده هم به نوبه‌ی خودم هم رحلت امام را و هم شهدای پانزده خرداد را گرامی می‌داریم و امیداوریم که ان‌شاءالله خدای سبحان ما را پیروی راه امام در همه حال قرار بدهد. شریعتی: ان‌شاءالله.

حجت الاسلام عابدینی: «بسم الله الرحمن الرحیم اللّهمّ كن لوليّك الحجّة بن الحسن صلواتك عليه و على آبائه في هَذه السّاعة و في كلّ ساعة وليّاً و حافظاً و قائداً و ناصراً و دليلًا و عيناً حتّى تسكنه أرضك طوعاً و تمتّعه فيها طويلا» ان‌شاءالله از یاران و یاوران و بلکه سرداران حضرت باشیم و توفیق اطاعات از حضرت در تمام وجودمان، با تمام مراتب وجودمان ان‌شاءالله داشته باشیم. ان‌شاءالله مقامات امام در همه‌ی جهاتش برای ما آشکار شود. از بس حضرت امام جهات متعدد وجودی داشت تجلیات آن در هر جهتی انسان را از جهات دیگر غافل می‌کرد و به خصوص این جهت وجودی آن که حاکمیت جمهوری اسلامی را تشکیل داد باعث این شد که ما غفلت کنیم از جهات دیگر امام که همه‌ی آنها در پرتوی این می‌توانست ما را به کمال بالاتری هم برساند. امام که محشور بود با این جهت متعددش، ما محروم بودیم و نتوانستیم بهره‌مند باشیم. در همین نگاه یک نکته‌ای را عرض کنم که فکر می‌کردم چه بگویم که واقعاً یک قدری از آن حقیقت را بتوانیم آشکار کنیم. به این نکته توجه کردم که ذهنم به این مسئله منعطف شد که موسی کلیم در زمانی که سحر انقدر قوی بود، خدای سبحان عصای او را اژدها کرد تا نشان بدهد که اگر قرار است که کاری، تغییری، تحولی باشد، آن حقیقی آن دست انبیاست. اگر آنها دروغینش را با سحر انجام می‌دادند این حقیقی آن هست. در زمان عیسی نبی (س) وقتی که طب به اوج خودش رسیده بود عیسی (ع) آمد حقیقتی را آورد که زنده کردن موت‌ها بود. کسی که از دنیا رفته بود. دم عیسی آنها را می‌توانست زنده کند و یا بیماری‌های لاعلاج را که دیگر طب اظهار عجز می‌کرد را شفا می‌داد که این نشان بدهد که در همان زمینه تجلی کرد و همینطور دوران انبیای مختلف خدای سبحان با نقطه‌ی قوت زمان تجلی می‌کرد. انبیاء با نقطه‌ی قوت زمان تجلی می‌کردند بالاترینش را می‌آوردند. با همین نگاه اگر ما نهضت امام را و حقیقت امام را یک حقیقت الهی ببینیم که در راستای همان سیره‌ی انبیاء و همان حرکت الهی در طول تاریخ بوده که باور داریم که از همان استمرار حرکت انبیاست هر چند نبی نبود اما استمرار حرکت انبیاست و در همان مسیر حرکت کردند، «العلماء ورثه الانبیاء» همان سیره انبیاء بود، در دوره‌ای که اوج نظریه‌پردازی‌های سیاسی در نظام اجتماعی جهان بود به طوری که انقدر مغرور بر این مسئله شده بودند که پایان تاریخ را به عنوان آخرین طراحی‌ها و نظریه‌های بشری که می‌تواند کمال بشریت را به دنبال داشته باشد ارائه داده بودند و به این خوش بودند، در این دوره نه در دوره‌ی ساده. یک موقع است که در یک دوره‌ای است که مسئله منطقه‌ای و کشوری و شهری و یک جغرافیای محدود است، یک موقع است در جغرافیای جهانی بالاترین نظریه‌پردازی‌های کنترل جهان و حاکمیتی دارد اظهار می‌شود و ابراز شده و به صحنه‌ی ظهور رسیده است و دل همه را پر کرده، همه را مست کرده که دیگر از این بالاتر راهی نیست. در این دوره امام نظریه‌پردازی می‌کند از نگاه الهی و از منظر اسلام نظریه‌ای را می‌آورد در عرصه‌ای که این مقدار تلألو مقابل‌ها و رقیب‌ها هست. عین جریانی که جریان انبیاء بود در اوج آن کار تجلی می‌کند و بعد یک حقیقتی را می‌آورد که وقتی این حقیقت عرضه می‌شود می‌تواند به تنه‌های آنها تنه بزند و بعد غلبه می‌کند و تحقق بیرونی هم پیدا می‌کند.
شریعتی: یعنی در هجوم دعوت‌ها تو هم بیایی دعوت کنی.
حجت الاسلام عابدینی: آن هم در هجوم دعوت‌هایی که رقبا را خارج کردند انقدر قوی بودند. آن عرصه‌ای که جهانی هم شده است. بحثم دیگر حالت جهانی دارد. فقط منطقه‌ای نیست. در این عرصه بیایی. اوج طراحی‌های حاکمیت‌های جهانی و بعد دیگر شیفتگی کامل به این حاکمیت‌ها که همه‌ی نظریه‌پردازها به این نظریه‌های اخیر خودشان را شیفته می‌دیدند، مست می‌دیدند، اینجا بیایی در مقابل تمام اینها، در مقابلشان نه کنارشان، یک موقع است که آدم می‌گوید من هم یک نظریه کنار نظریه‌ها می‌دهم. نه، یک نظریه می‌آید که آن نظریه‌ها را داشته باشد. به عنوان یک نظریه‌ی قالب، به عنوان یک نظریه‌ای که می‌خواهد جای خودش را در مقابل آنها باز کند نه در کنار آنها. می‌آید این نظریه محقق می‌شود و نه فقط نظریه ابراز می‌شود بلکه با کمترین زمان به فرمایش آقا این نظریه علاوه بر اینکه نظریه‌اش مطرح شد، در همین دوره‌ی خود امام به تحقق هم رسید. چون اینها خیلی طولانی یک روندی را باید طی کنند. مثلاً یک واکسن می‌خواهد به ثمر برسد تا عمومیت پیدا بکند، باید یک مدتی زمان ببرد. در حالت عادی گاهی ممکن است چند سال این زمان ببرد. امام آمده یک نظریه‌ای را مطرح کرده، انقدر این نظریه قابل انجام و تحقق است. آن هم نظریه‌ی بدیع بدون سابقه که عنوان جمهوری‌ای دارد. آن هم نه جمهوری‌ای که آنها می‌گویند. اسلامی دارد. آن هم نه اسلامی‌ای که تا به حال شناخته می‌شد و دیده می‌شد. چون آن اسلامی که مرسوم بود یک اسلام منعزل از دایره‌ی سیاست بود. بیاید در متن تحول اجتماعی آن هم در یک کشوری که اصلاً سابقه‌ی حاکمیت اسلامی در قرن‌های متوالی نبوده است. همیشه تحت سیطره‌ی یک سلطنه‌ی قاهره‌ای بوده که نسلی بعد از نسل اینها نظام پادشاهی بوده است. این نگاه به امام الا اینکه از یک الهام الهی و یقین و باور الهی نشأت گرفته باشد، این غیر از این امکان‌پذیر نیست و اراده‌ی خدا سبحان را که در این دوره در اینجا این حقیقت تحقق پیدا بکند، غلبه پیدا بکند، به طوری که خود غربی‌ها بگویند که آن چیزی که ما به عنوان پایان تاریخ می‌گفتیم تمام شد. دیگر آن نیست. بلکه نظریه‌ای آمده آن را به چالش کشیده است و لذا به سرعت اطراف خودش را تحت تأثیر قرار داد. هر چند اینها تمام زحمت را کشیدند تا ترکش‌های این را از اطراف محدود کنند اما پس ای چند سالی که این بالا و پایین شد و سختی‌های زیادی را برای کشور ما و برای اطراف ما فراهم کردند ولی الحمدلله الآن آن روح مقاومت و محور مقاومت دست به دست هم داده و توانسته یک مسیر بزرگی را و یک صف طولانی‌ای را در کشور‌های مختلف از یمن گرفته تا بحرین گرفته، تا ایران گرفته، تا عراق گرفته، تا سوریه گرفته، تا لبنان گرفته، تا فلسطین اشغالی گرفته، تمام اینها تحت تأثیر و ارتباط هستند به طوری که نوار غزه با آن محدودیت که یک شهر کوچک ما هم محسوب نمی‌شود می‌تواند در مقابل یک قدرت بزرگی که اظهار می‌کند من جزء چند قدرت بزرگ جهانی از جهت سلاح و تجهیزات هستم، به راحتی بایستد و این باور در آن ایجاد شده باشد. اینها ساده نیست. این از این نتایج جریان انقلاب اسلامی است که امام به پا کرده است که این حقیقت آزمایشش این ایام به این است که انتخاباتی در پیش داریم. مادر این محور مقاومت و این حقیقتی که محور مقاومت با این دائم دارد تغذیه می‌شود و رشد می‌کند و به جاهای دیگر هم ان‌شاءالله بیش از این گسترش پیدا می‌کند، این در یک دایره‌ی دوره‌ای قرار گرفته است که الآن انتخابات است. نگاه ما در انتخابات فقط داخلی نیست. بلکه پایه‌گذاری و بسترسازی برای ظهور است. یعنی ما نگاه‌مان این است که این انقلاب اسلامی ما و این حقیقتی که امام (ره) پایه‌گذاری کرده، از الطاف الهی است که زمینه‌ساز ظهور است، بسترساز ظهور است. حالا چقدر و چگونه‌ی آن را ما نمی‌دانیم اما می‌دانیم که این در حقیقت در آن راستا دارد قدم برمی‌دارد. و لذا هر انتخابی که صورت می‌گیرد، هر کسی که می‌خواهد بیاید در اینجا خدمت بکند، این خدمتگزاری فقط خدمتگزاری ساده‌ی یک عده‌ی محدودی در یک کشوری یا شهری نیست بلکه این درست است که نقطه‌ی اول آغازش اینجاست اما زمینه‌سازی ظهور است. لذا هر کسی که در این انتخابات شرکت می‌کند، با این نگاه تمام آن کمالاتی را که تا ظهور می‌خواهد بر این متفرع شود و از این نتیجه گرفته شود، در تمام اینها اولاً شرکتش حالا بر فرض که به هر کاندیدایی می‌خواهد رأی بدهد. این اصل شرکتش که تثبیت این انقلاب اسلامی و تأیید جمهوری اسلامی باشد، این اصلش و ثانیاً اگر از بین کاندیداها بهترین را انتخاب کردند، اگر بهترین اثر را گذاشت، همه‌ی آنها را شریک است. آن هم نه در این دوره و برهه که بگوییم در این چهار سال است. هر اثری، هر گره‌گشایی‌ای، هر خدمتی که به هر فردی از مؤمنین و از مسلمان‌ها و از ایرانی‌ها و کشورهای دیگر ثمره‌اش می‌رسد، هر گشایشی. این برای عمل ما هم حساب می‌شود با این نگاه.
شریعتی: و این رأی را در یک سیر تاریخی و در یک مقیاس عظیمی قرار می‌دهد.
حجت الاسلام عابدینی: که انسان اینطور نیست که فقط یک گسسته‌ی بریده‌ی مربوط به این دوره باشد بلکه از ابتدا شکل گرفته تا اینجا آمده، دیگران وظیفه‌شان را انجام دادند. شهداء انجام دادند و دیگران هم انجام دادند، الآن به ما رسیده است. مجاهدت‌هایی در طول تاریخ محقق شده، اگر ما کوتاهی بکنیم، ما شرکت نکنیم یا شرکت ضعیف بکنیم به طوری که مثلاً همینطوری بخواهیم به یکی رأی بدهیم. نه، شرکت بکنیم و قوی شرکت کنیم بلکه من نگاهم این است که چون آقا فرمودند همه را به شرکت تشویق کنید. همه وظیفه‌شان هست نه فقط گویندگان. همه وظیفه‌شان هست. من نگاهم این است که اگر ما محاسبه کنیم بگوییم که به طور متوسط ممکن است بگوییم مثلاً از پنجاه و خورده‌ای میلیون اگر سی میلیون شرکت می‌کنند، به طور متوسط اگر بگوییم سی میلیون شرکت می‌کنند، پنج میلیون نفر از این سی میلیون نفر دنبال این باشند که هر کدام دو نفر از مرددین را تشویق به این کنند که در انتخابات شرکت کنند. دو نفر از کسانی ک مردد هستند. با گفتگو، با استدلال، درست بیان کردن، نتیجه‌ی کار را روشن کردن، هر کدام دو نفر را تشویق بکنند، اینطوری ده میلیون به شرکت‌کننده‌های ما اضافه می‌شود که اطراف ما گاهی ممکن است باشند. خانواده، اطراف، دوستان. هر کسی بتواند دو نفر را پیدا کند تشویق کند. این ده میلیون یکدفعه از جهت آماری چندین درصد شرکت‌کننده را بالا می‌برد. به همین نسبت قوتی است در نگاه جهانی و داخل برای این انتخابات. حالا برای اینکه به کی رأی داده شده است، این نفس حضور در این انتخابات، خود این یک پشتیبانی از اصل حاکمیت است در مقابل این همه دشمنان. لذا این را به عنوان میراث انبیاء و میراث تمام اولیای الهی در طول تاریخ این حاکمیت را باور کنیم که خدای سبحان در این برهه قرار داده و باعث افتخار ماست که خدا به ما توفیق داده است. در تمام این دوره‌های طولانی بشریت که ممکن بود باشد ما در این دوره به دنیا آمدیم که دوره‌ای است که تحت حاکمیت دوران اسلام است. در دوران اسلام، دوران در حقیقت امامت امام زمان، حجت آخرین است که در این دوره اوج استعداد بشریت برای کمالات است. آن هم در یک حاکمیتی که بسترساز ظهور هست. حالا با همه‌ی نقص‌ها و عیب‌ها و سختی‌ها و مشکلاتی که هست که کسی اینها را انکار ندارد، اما یک کشور است که دارد اینطور داد استقلال و آزادی و خودکفایی را، قطعاً هجمه به آن زیاد است. قطعاً توطئه برای آن داخل و خارج زیاد است. قطعاً نفاق داخلی و دشمن بیرونی همه دست به کار هستند تا نگذارند. اما الحمدلله به عنایت الهی چهل و چند سال است که خدای سبحان تأیید کرده، تا اینجا با همه‌ی دشمنی‌ها پیش آمده آن وقت کم هم پیش نیامده است. الحمدلله رشد هم خیلی بوده ولی خیلی بهتر از این می‌توانست باشد.
شریعتی: یعنی راه نرفته زیاد داریم.
حجت الاسلام عابدینی: زیاد داریم. اگر ان‌‌شاءالله این دوره دوستان با این نگاه واقعاً قصد بکنند که هر کدام یک نفر یا دو نفر را تشویق بکنند که حتماً در انتخابات شرکت کنند. برای خودشان در این چند روز به عنوان یک کار و دغدغه که یک نفر یا دو نفر از مرددین را تشویق به این کنند که حتماً شرکت بکنند. بدانند هر عملی که در نظام اسلامی از عمل صالح چون اینها به قصد عمل صالح... ممکن است یک بدی هم پیش بیاید اما آن که به عنوان عمل صالح محقق می‌شود، همه‌ی آنها عمل این هم محسوب می‌شود و نه فقط در دوران این ریاست جمهوری بلکه هر چه در این دولت پایه‌گذاری می‌شود از اعمال صالح در بعدی‌ها هم ادامه پیدا می‌کند اثرگذاری دارد، الی یوم الظهور که حضرت این پرچم را به دست می‌گیرد، اینها همه عمل صالح ما هم حساب می‌شود. اگر یک نفر شرکت کردی به اندازه یک نفر سهم داری، اگر یک نفر دیگر را هم تشویق کردیم آن هم شرکت کرد به اندازه دو نفر این اعمال به پای ما نوشته می‌شود. ان‌شاءالله این ایامی که باقیمانده تا انتخابات را قدر بدانیم تا انتخابات به بهترین وجه محقق شود و دشمن ناامید شود.
شریعتی: ان‌شاءالله. خیلی از شما ممنون و متشکرم. حضرت موسی (ع) که سلام می‌کنیم محضر حضرت و جناب هارون، شبانه بنی‌اسرائیل را سیر دادند به سمت دریای احمر و فرعون هم پشت سر آنها و قصه به اینجا رسید و ادامه‌ی بحث شما را با دل و جان می‌شنویم.
حجت الاسلام عابدینی: باز هم به حضرت موسی سلام می‌دهیم. سلام علی موسی و هارون و اذن می‌گیریم از حضرات که ان‌شاءالله به ما اذن بدهند و توفیق بدهند که ان‌شاءالله درست حرف بزنیم. مطابق آنچه که بوده ما نبودیم اما آنچه که از قرآن می‌خوانیم یا سیره نقل کرده سعی می‌کنیم آنقدرش که متقن است بگوییم و ان‌شاءالله خودشان هم امداد بکنند خطوراتی را که و انتخاب‌هایی را که بهترین است و صادق‌ترین است. ان‌شاءالله همان‌ها را بتوانیم گفتگو کنیم. از قصه‌های توحیدی عجیب قرآن کریم است. جریان حرکت کردن بنی‌اسرائیل، یک مقدمه‌ی کوتاهی را قبل از آن عرض کنم. فرعون از اینکه بنی‌اسرائیل کم کم یک استقلال‌هایی پیدا کردند به واسطه‌ی حضور موسی (ع) احساس نگرانی می‌کردند و بعضاً بعد از آن جریان عذاب‌های مختلفی هم که آمده بود، آن عذاب‌های هفت‌گانه، سیل و اینها که پیش آمده بود، در مقابل بنی‌اسرائیل احساس سرشکستگی می‌کردند. لذا یک توطئه‌ای را راه انداختند به صورت مخفیانه که لشکریان را از جاهای مختلف کم کم جمع کنند یک حمله‌ی جدی به بنی‌اسرائیل داشته باشند تا یک گوشتمالی‌ای به بنی‌اسرائیل بدهند که نشان بدهند فرعون بالاخره محفوظ است و به این سادگی نباید شکسته شود که اینها هی جرأت پیدا کنند، یکی پس از دیگری جرأت‌ها زیاد شود. در همین حین خدای سبحان به موسی کلیم وحی می‌کند که حالا وقت آن است که بندگان من را حرکت بدهی و سیر بدهی. لذا پس یک مقدمه این است که یک امر پنهانی، فشارهای سخت‌گیرانه‌تری را فرعونی‌ها شروع کرده بودند و این فشارهای سخت‌گیرانه خودش منجر بود بر اینکه حرکت سیر و جریان خروج بنی‌اسرائیل سرعت پیدا کند که خدای سبحان هم وحی کرد که این وحی که به موسی کلیم کرد، این وحی، وحی عملی بود. یعنی موسی کلیم عزم کرد و عزم جزم کرد و حرکت را اعلام کرد که این تصمیمی الهی است. منتها بنی‌اسرائیل همیشه بهانه‌گیر بودند. بهانه‌های بنی‌اسرائیلی که معروف است درست است. در قرآن کریم هم که مکرر آمده است. تا این جریان پیچید که قرار است یک چنین کاری بشود، الا ماشاءالله از صحبت‌های یأس‌آور و مضر که از اینجا کجا بروی. اگر اینجا الآن هستیم اقلاً آواره نیستی. اگر ما اینجا اسیر فرعونیان هستیم اقلاً حق حیات داریم، اقلاً یک خورد و خوراکی داریم. هر چند با سختی. شروع به معارضه کردند با جریان اینکه این حرکت صورت نگیرد. جریان شایعه‌ساز و نفاق درونی هم که در کار بود. آنها هم این مسئله را تشدید می‌کردند. در عین حال متدینین و آن دغدغه‌مندها که همراه موسی هم بودند، آنها هم مشغول خنثی کردن این تبلیغات بودند. حالا خیلی از گفت و شنودها در روایات و نقل‌های تاریخی آمده است. حالا اگر شد به بعضی از آنها اشاره می‌کنم اما کلی آن این بود که حرکت ساده نبود چون باید همه چیز را می‌گذاشتند. شما حساب کنید که عده‌ای که نزدیک سیصد سال عادت کرده‌اند با ابائشان در یک جایی با یک شرایطی خو گرفته‌اند. اینجا ساکن شده‌اند. حالا به آنها بگویی همه چیز را بگذار، همراهت هم نمی‌توانی چیزی ببری، سبک‌بال باید حرکت کنی و بروی به کجا معلوم نیست. کجا می‌خواهیم ببریم. در جای معلوم و روشنی است. نه. فعلاً حرکت کن. زن و بچه و اموالی که باید بگذاری. تازه هم خانه‌هایی ساخته‌اند که این خانه‌ها هم خلاصه یک اعتماد به نفسی برای بچه‌ها تازه ایجاد کرد، حالا رها کنید همه را بخواهید بروید. ببینید ترسیم کنیم خودمان را در شرایط ببریم. تا خودمان را در آن شرایط نبریم، برای ما ساده نیست که با زن و بچه و آن هم شرایط آن دوره و مرکبی در کار نیست، اینها امکاناتی ندارند که بخواهند حالا سوار کنند زن و بچه‌ها را وسائلشان را بگویند حالا وقت... اگر کسی چیزی داشت، مثلاً یک وسیله‌ای که خودش بخواهد بکشد، ببردش مثل فرغون‌های امروزی یا درشکه‌هایی که مثلاً خیلی ساده و بسیط باشد. مثلاً یک چنین چیزهایی که سالیانی بوده و گذشته، از این سری، حداکثر چیزی که در دسترس بعضی‌ها بوده، یک چنین چیزهایی بوده که سختی حرکت آن هم نه یک نفر، دو نفر، نه یک راه آسفالته و معین. نه، در پستی و بلندی‌ها، در خاک و خل‌ها، آن هم در شب. یعنی در جایی که هیچ چیزی دیده نمی‌شود، آن هم با زن و بچه. آن هم جمعیت طبق آن چیزی که نقشه نشان می‌دهد 600 هزار نفر. بعد هم جمعیت را تصویر بکنید. با حرکتی که آن هم یکدفعه تصمیم گرفته شود نه اینکه حالا چند روز مثلاً روی آن فکر کنند و برنامه‌ریزی کنند، بالاخره وسایلشان را جمع و جور کنند. شبانه وحی‌ای که به موسی (ع) می‌شود، «اوحینا الی موسی» همین امشب حرکت کنید و فرصت را هم از دست ندهید. بعد هم خطاب بشود که هر کسی بماند از بنی‌اسرائیل در اینجا، هی کسی بماند، حتماً توسط فرعونی‌ها لگدمال می‌شود و از بین می‌رود. حتی کسانی که دلشان هم با فرعون بود، حتی کسانی که شل هم بودند، می‌دانستند اگر موسی (ع) می‌گوید هر کسی بماند از بین می‌رود، از بس معجزات و اخبارات غیبی موسی (ع) را دیدند، اینها را باور داشتند که وقتی موسی می‌گوید اگر اینجا بمانید و نیایید شما را می‌کشند و از بین می‌برند، از ترس جانشان که دست فرعونی‌ها هم نیفتند، دیگر همراه شده بودند ولی حساب کنید جمعیتی که یک دست نباشد، هم از جهت سن از خردسال تا کهنسال، هم از جهت اعتماد و ایمان به موسی، از کسی که اصلاً قبول ندارد تا کسی که ایمان محض دارد. ببینید همه‌ی اینها را در یک جمعیت 600 هزار نفری، می‌خواهند حرکت بکنند، کجا بروند؟ معلوم نیست. دارند به کدام سمت حرکت می‌کنند؟ به سمت دریا. یعنی نه به سمت حتی یک خشکی. جهت‌گیری به سمت دریا است. قطعاً یک حالت به اصطلاح بهت، حیرت، سردرگمی، مقاومت، شایعه‌سازی، نق زدن. تمام اینها هی روحیه‌ها را ضعیف‌تر هم می‌کند. یعنی به جای اینکه روحیه‌ها قوی شود، همت‌ها در سرعت رفتن قرار بگیرد، همین‌ها هی باعث می‌شود که سرعت رفتن کاسته شود. هر چقدر هم سرعت رفتن کاسته شود تغییری که از اول موسی (ع) به آنها فرموده است که بروید اینها دنبال شما هم می‌آیند. فرعونی‌ها دنبال شما هم می‌آیند. یعنی اصلاً خدا از اول گفته شما بروید که اینها دنبال شما بیایند. یعنی این هم جزء نقشه‌ی الهی است که دنبال شما بیایند. شما را گم نمی‌کنند. 600 هزار نفر یک سوزن نیست که گم شود. جمعیت اینطوری که حتماً سر و صدا و... اما عجیب این بوده است که آن شب که قرار بوده اینها حرکت بکنند یک خواب سنگینی از جانب خدای سبحان بر فرعونی‌ها حاکم می‌شود و بعد هم یک مشکلاتی از جهت از دنیا رفتن عده‌ی زیادی از اینها که آن شرایطی دارد، بیانی دارد، اینها از دنیا می‌روند. یک وقایعی اتفاق می‌افتد اینها مجبور می‌شوند با تأخیر بروند اما یک لشکر را به عنوان مقدمه‌ی لشکر توسط هامان پشت سر اینها به سرعت همان روز راهی می‌کنند اما اصل لشکرشان که خود فرعون سردمدارش بوده شاید مثلاً مدتی بعد و ساعاتی بعد و شاید مثلاً حتی یکی دو روز بعد حرکت می‌کنند چون می‌دانستند در چنگالشان هستند، به سمتی دارند می‌روند که دریا است و اینها قدرت عبور از دریا ندارند. پس کجا می‌خواهند بروند؟ جایی ندارند. با این نگاه ببینید روحیه‌ی لشکر بنی‌اسرائیل را که لشکر نظامی نبودند. بلکه یک جمعیت خانوادگی بودند با این جریان و لشکر فرعونی‌ها که یک لشکر بین بیست تا چهل ساله یا بعضی نقل‌ها بیست تا شصت ساله. بالای چهل یا شصت نداشتند، زیر بیست هم نداشتند. همه آماده، آن هم غرق سلاح. جالبش هم این است که به خاطر اینکه رعب ایجاد کنند اینها خودشان را غرق فولاد و آهن کرده بودند. یعنی زره‌ها، کلاه‌خودها، پوتین‌ها، شمشیرها، صلاح‌ها، همه آهنین. این در حقیقت جمعیت نمی‌دانند چی در انتظارشان هست. چون جریان غرق که پیش می‌آید، هر چه انسان آهنین‌تر باشد، بیشتر فرو می‌رود. یعنی اینها حتی مثلاً یک کسی به فرعون می‌گوید که مثلاً در این مسیر آسیب برسد، می‌گوید با این لباس فولادین چه کسی می‌تواند به من آسیب بزند؟ چون نگاه اینها بود که حد‌اکثر یکی شمشیری می‌خواهد به این بزند. خب شمشیر به هر جای وجود این بخورد، این غرق آهن است و ضربه اثری بر روی این نمی‌گذارد. جالب است. خدای سبحان از همان نقطه‌ی قوت بر اینها یعنی همان چیزی که اول وقتی موسی کلیم بر اینها وارد شد، در آن ابتدای دعوت موسی را تمسخر کرد که تو نه دستبند طلایی داری، نه زینت‌آلات طلا بر دوش تو و بر وجود تو است، هیچی نداری، خالی از همه‌ی اینها هستی، همان طلا و جواهرها و همان زینت‌آلاتی که سبب تفاخر از اول اینها بود، سبب غرق بعد اینها شد. یعنی همان‌ها، به واسطه‌ی همان، اینها به هم مرتبط است. یعنی آن تحقیری که آنجا پیش آمد یک تحقیر ساده‌ای نبود. خدای سبحان همان را نگه داشت تا وقتی که وقت آن می‌شود نشان بدهد که همانی که تو فکر می‌کردی سبب نجاتت و سبب رشدت هست و سبب کمالت هست، همان سبب موت تو شد. همان سبب شد که حتماً در زیر آب فرو بروی و بالا نیایی. اینها خیلی...
شریعتی: آنچنان که موسی، آنچنان که نیل، آنچنان که عصا یعنی ارتباط همه‌ی اینها را بخواهیم بررسی کنیم خیلی جالب است.
حجت الاسلام عابدینی: هر جایی خیلی زیباست. و کاری هم که عجیب است این است که فرعون عجیب بود که اگر می‌خواست کسی را عقاب بکند، در دریا می‌انداخت. یعنی اصلاً این انداختن به دریا و نیل و غرق کردن جزء در حقیقت قانون‌هایش بود که حالا روایت هم دارد که قانون آن بود و لذا حتی دارد که در همین دورانی که بودند جبرئیل به صورت یک شخصی یا ملکی از ملائکه می‌آید پیش... می‌گوید من یک بنده‌ای و برده‌ای دارم. یک کسی را دارم خدمتکار. برای این همه چیز را فراهم کردم، همه چیز را به او داده‌ام اما این در قبال این همه چیزی که من به او دادم با دشمنان من روی همدیگر ریخته است. آنها را عزیز می‌کند و دوستان من را ذلیل می‌کند. حکم تو چیست؟ من با این چه کنم؟ با این شخصی که اینطوری است چه کنم؟ آنجا می‌گوید که فرعون گفت که این حکمش این است که حتماً او را در دریا غرق کنی. او را در دریا بیندازی. اگر کسی اینقدر نمک‌نشناس است. بعد گفت خب این را برای من بنویس که بگویم حکم فرعون است. بعد روزی که داشت در دریا غرق می‌شد، همین حکم را به او نشان داد. گفت حکم را خودت علیه خودت کردی. خدا با تو چه کرد؟ چقدر به تو نعمت دارد؟ چقدر با تو و تو در حقیقت در مقابلش قد علم کردی و هر چه توانستی سد باب خدا کردی. در حقیقت جلوی حکم رسول خدا را گرفت.ی حکمی که خودت علیه خودت کردی. تعبیر خیلی زیباست که این هم خدا دشمنان را قهرش را با حکم خودشان محقق می‌کند منتها این حکم خود گاهی مکتوب هم شده، نوشته هم شده، گاهی حکمی است که انجام می‌دادند. حواسمان باشد ما هم اگر خدای ناکرده در جایی عقاب می‌شویم، اگر دقت کنیم گاهی حکم خودمان است. خدا رحمت کند مرحوم علامه طباطبایی در المیزان می‌فرماید که گاهی آدم ظالم را نفرین می‌کند اما بدانید نفرین کردن ظالم عیب ندارد، خوب هم هست. اما یعنی این. خدایا هر ظالمی در حقیقت منفور است. بعد می‌گوید فلانی که به من ظلم کرده ظالم است پس خدای این هم منفور است. بعد ممکن است اگر خودت هم در جایی ظالمی باشی، در همین نفرین خودت خودت را هم داری نفرین می‌کنی که خدایا هر ظالمی منفور است و ملعون است. از سر راه برش دارد. این فلانی هم ظالم است پس او را از سر راه بردار. می‌گوید گاهی داری علیه خودت نفرین می‌کنی. حواست باشد. نه اینکه بگوییم نباید ظالم را نفرین کرد. باید وقتی داریم ظالم را نگاه می‌کنیم و نفرین می‌کنیم از خدا در حقیقت بخواهیم که توفیق بدهد ما اهل ظلم نباشیم. ما جزء این دسته نباشیم. اگر در وجودمان چیزی از ظلم حتی کوچک می‌بینیم جبران کنیم که این نفرین شامل حال خودمان نشود. جبران کنیم. یعنی همان‌جا در صدد جبران بربیاییم چون ظلم از یک مرتبه‌ی پایین شروع می‌شود تا مراتب نهایی. لذا همه‌ی اینها عرض می‌کنم حکم خودمان است علیه خودمان که به ما نشان می‌دهند که خودتان علیه خودتان اینطوری حکم کردید. اگر حواسمان را جمع کنیم می‌بینیم کسی غیر از خودمان بر خودمان حکم نکرده است. لذا وقتی حکم خودمان را ببینیم، می‌بینیم خودمان هم قاضی بودیم. این هم یک نکته که در اینجا خواستم عرض بکنم. یک نکته‌ی دیگر این هست که وقتی که جریان موسی قرار شد که آن شب حرکت بکنند، یکی از جریاناتی که برای موسی در آن شب پیش آمد این است که یوسف (ع) وصیت کرده بود که من یک تقاضایی از شما دارم این است که بعداً جنازه‌ی من را ملحق کنید به آباء‌ام که همانطوری که من در سیره‌ام ملحق به آنها بودم و مروج همان دینی بودم که ابراهیم و اسحاق و یعقوب (س) ترویج کردند، جسد من هم ملحق به همان‌جا شود و از طرف دیگری داریم که جسد انبیاء در زمین خورده نمی‌شود و طعمه‌ی زمین نمی‌شود. منتها برادران نتوانستند این کار را بکنند و این جریان مغفول ماند. خود دفن یوسف (ع) یکی از مسائل زیبایی است که از بس وجود یوسف بابرکت بود، وقتی که از دنیا رفت، همه‌ی محله‌های مصر که مشتاق و علاقمند به یوسف بودند، تقاضا داشتند یوسف در محله‌ی آنها دفن شود. تا اینکه آخر قرار را بر این گذاشتند که در نیل دفن کنند که آب نیل که به همه‌ی مناطق، آن سرشاخه‌های نیل که به همه‌ی مصر می‌رسد، آن آب نیل که به همه‌ی مناطق می‌آید، برکت حضور یوسف بر همه جا برسد که این هم یکی از آن برکات است. خود حل مسئله که پیغمبر اکرم وقتی که وارد مدینه شدند، همه دوست داشتند بر خانه‌ی آنها فرود بیاید تا برکت باشد و افتخار. تا پیغمبر آن تدبیر الهی که آن مرکب را رها کردند، تا هر کجا که ایستاد، همان‌جا را... اینها خیلی زیباست که اگر هر جایی را انتخاب می‌کرد، حتماً دل یک عده‌ای می‌شکست. اما اینکه به اختیار مرکب که اراده‌ی خدا هر جا هست بکشاند همانجا ببرد. این خیلی است. همه را راضی نگه داشت. این خیلی است. اینها تدبیرات الهی است. حالا آنجا هم این را دفن کردند، بعد قرار بود این را بردارند. حالا به چه نحوی، یوشع را موسی کلیم مأمور کرد که این کار انجام شود و یوشع این کار را انجام داد که رفتند سراغ کسی که فقط تنها بود. چون نیل از این بود. کسی که خبر داشته باشد این کجای نیل است و چطور دفن شده و کجا هست، رسیدند به اینکه یک پیرزنی است که خبر دارد. سراغ آن پیرزن رفتند که از او بخواهند که جا را نشان بدهد، گفت من شرطی دارم. شرطش این بود که آن تعبیر شرطش هم خیلی قشنگ است. در این روایت دارد که از موسی خواست که من به تو نمی‌گویم مگر اینکه همان درجه‌ای که تو در بهشت داری را خدا به من بدهد. از خدا بخواهی این را بدهد. موسی گفت خب جنت را بخواه. گفت: نه، با تو بودن در جنت را می‌خواهم نه اینکه فقط جنت را بخواهم. بعد می‌گوید: هی موسی با او کلنجار رفت که این حد خودش را بداند. آخر خدا گفت تو بگو باشد. عیبی ندارد. از تو که چیزی کم نمی‌آید. حالا که این می‌خواهد، این طلب هست، این تقاضا هست، این را بخواه. بعد دارد که دلالت کرد. بعد همین را. یک کسی پیش پیغمبر (س) آمد عرض کرد که یادتان هست که فلان وقت طائف آمدی؟ پیغمبر فرمود: بله. گفت یادتان هست یک کس از شما پذیرایی کرد؟ در آنجا گفت من بودم. حاجتی دارم. گفت بخواه. بعد آنجا دارد که این 200 تا گوسفند خواست. بعد پیغمبر داد. گفت بعد وقتی که رفت پیغمبر فرمود: کاش این آنطوری که آن پیرزن بنی‌اسرائیل خواست، آن را می‌خواست. یعنی بودن با من در بهشت را. یعنی اگر می‌خواست داده می‌شد. این خیلی زیباست. چقدر فاصله زیاد است. حالا حد‌اکثرش این است که در دوران عمرش، هفتاد سال خوش بخرامد، خوش بخورد، خوش باشد. 200 سال کجا. ابدیت. آن هم در جنت. کنار پیغمبر در جنت. همیشه می‌گویید شما حد نزنید، نامحدود بخواهید از خدا. آن وقت اینجا پیغمبر می‌گوید اگر او را می‌خواست داده می‌شد. چی می‌شد آن را می‌خواست. یعنی نشان می‌دهد که راه باز بوده است. برای همه این راه باز است نه فقط برای او. یعنی اگر این طلب در وجود شکل بگیرد، از آن طرف راه باز است. به آنها بده کم نمی‌آید. اینجا دارد که چی می‌شد این را می‌خواست. بعد پرسیدند چی بوده؟ پیغمبر جریان را می‌گوید. بعد آنجا پیغمبر این را بیان می‌کند که اینطور موسی خواست و او هم به او داد. چی می‌شد این هم همان را می‌خواست. این دارد به ما یاد می‌دهد که پیغمبر دوست دارد امت پیغمبر آخرین مراتب را بخواهد. افق نگاهشان نگویند نمی‌شود. آن را بخواهند. وقتی آدم آن را خواست اراده‌اش مطابق او شکل می‌گیرد. تمام تنظیمات دیگر وجودش با آن شکل می‌گیرد. حالا که کنار پیغمبر بودن را می‌خواهد، اعمالش هم مطابق با کنار پیغمبر بودن، همراه با پیغمبر بودن شکل می‌گیرد. دیگر روش نمی‌شود کار بدی بکند چون می‌خواهد همراه باشد. آن تقاضا را دارد. اصلاً روحیه‌ی انسان عوض می‌شود. حال انسان، افق دید انسان، تمام نسبت‌های انسان عوض می‌شود. این به اصطلاح حرکت محقق شد، از آنجا برداشتند حرکت کردند، این از جمله جنازه هم سالم بود و حرکت کردند. این هم یکی از کارهایی بود که آن شب انجام دادند که حرکتی که محقق شد تا رسیدند به نزدیک‌های دریا و اینها هم از پشت‌سر عرض کردم به سمت شرق مصر حرکت کردند بلکه کمی به سمت جنوب شرقی. حتی اگر شمال شرق می‌رفتند راه خاکی داشت. یعنی شمال شرق می‌رفتند، از شمال شرق بالای دریای احمر درمی‌آمد که یک راه خاکی به قسمت‌های اردن پیدا می‌شد. اما وقتی که به سمت شرق رفتند، آن هم جنوب شرق رفتند، به سمتی که پایین است نه بالای آن، دیگر تقریباً برای افرادی که منطقه را می‌شناختند، آشنا بودند، یک حالتی که موسی سردرگم است، معلوم نیست دارد چکار می‌کند، این رفتن و این بردن روش صحیحی نیست. نق زدن‌ها و غر زدن‌ها حالا یک حال جدیدی‌ هم پیدا کرده است. حالا رسیدن کنار این بحر احمر که بعد از شاید چند روز هم طول کشیده باشد چون بعضی از تاریخ‌ها می‌گویند که حدود هفت روز فاصله‌ی زمانی تا آنجا است اگر بخواهند به طوری عادی بروند. بعضی‌ها گفته‌اند مثلاً چهار پنج روز است. حالا مسیرها، جاهای مختلف حرکت هم مختلف می‌کند. بر فرض که بالاخره مقدمه‌ی لشکر هم از دور مراقب اینها بوده است. عقبه‌ی لشکر هم که با یک ساز و کار قوی‌تر داشته حرکت می‌کرده است و می‌آمده. حالا رسیدن به کنار دریا از یک سمتی با همه‌ی این سختی‌ها، از طرف مقابل گرد و خاکی که لشکر مقابل را و به صورت مارپیچ این لشکر فرعونی به صورتی که هر کسی می‌دید در حقیقت هیچ امیدی برای او باقی نمی‌ماند که عقبش معلوم نبود انتهای آن کجاست. یک لشکر اینطوری که اینها 600 هزار تا بودند نقل می‌کنند که ششصد و خورده‌ای هزار تا لشکر کامل. اینها 600 هزار تا بودند با بچه و پیر و زن و همه با همدیگر اما آنها 600 هزار مرد جنگی حرکت کردند. ببینید حالا در صحرای اینطوری، آن هم غرق سلاح. اینجا به دریا رسیدند و از آن طرف هم آنها دارند می‌آیند و هیچ راه در روی دیگری در کار نیست. حالا اینجاست که می‌بینید که خیلی غر زدن‌ها شروع می‌شود و جریانات شدت پیدا می‌کند به طوری که موسی کلیم تحت فشار شدیدی قرار می‌گیرد.
شریعتی: خیلی ممنون و متشکرم.
تلاوت صفحه 192 قرآن کریم آیات نورانی سوره مبارکه توبه. آیات 32 تا 36 این سوره.
صفحه 192 قرآن کریم
اشاره قرآنی: بسم الله الرحمن الرحیم. زیبایی این صفحه این است که با امروز خیلی تطابق دارد. همان آیه‌ی اول که «يرِيدُونَ أَنْ يطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَيأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ يتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ» حقیقت این را ما مصداقی در رابطه با این جمهوری اسلامی که امام به پا کرده‌اند دیده‌ایم که هر چقدر دشمن با تمام اجتماعی که با هم کردند، در مقابل از بین بردن این برآمدند، خدای سبحان این نور خودش را پشتیبانی کرد «وَيأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ يتِمَّ نُورَهُ» خدا ابا دارد که این نور در حقیقت به تمامیتش نرسد. و ان‌شاءالله اگر این وعده الهی را باور کنیم به همان نسبت به انجام وظیفه‌مان در این خدمت به مردم و تحقق دین الهی و آن مقصدی که امام داشت و خدا دارد در این نگاه، هر چقدر بکوشیم می‌دانیم که این «يرِيدُونَ أَنْ يطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ» دشمن را با این ما ضربه زدیم و دشمن خدا در اینجا ان‌شاءالله با همین عنایت الهی روز به روز ضعیف‌تر می‌شود.
شریعتی: ان‌شاءالله. خیلی ممنون و متشکر.