بسم الله الرحمن الرحیم. من با بهرهبرداری از نام امام صادق(ع) موضوع صداقت و راستگویی را به نظر من رسید که یک موضوعی است که فوقالعاده مورد نیاز ما در دنیای تعلیم و تربیت، در دنیای سیاست، در دنیای اقتصاد است و به شدت محتاج این هستیم. بهانهای شده است که امام صادق(ع) اسمی که از آسمان برای ائمهی ما آمده است و این بهانه بیشتر دربارهی راستگویی یک کمی هم در پایان این جلسه در مورد دروغگویی و عوامل دروغگویی و خطراتی که دارد، انشاءالله مؤثر باشد. بسم الله الرحمن الرحیم. یک کمی در مورد اهمیت این موضوع عرض کنم. امام صادق(ع) فرمود که هیچ پیامبری را خدا مبعوث نکرد مگر اینکه ملت خود را به راستگویی دعوت کنند. یعنی یک موضوعی از مشترکات تمام ادیان است. همهی پیامبران یکی از رسالتهای آنها توصیهی مردم به راستی است. صدق الحدیث است. یک کلمهای است که مردم ما این کلمه را میشناسند. مکارم الاخلاق است که پیامبر ما فرمود که من برای این موضوع آمدم. «بعثت لاتم مکارم الاخلاق» آخرین باری که ما به خدمت امام رضا(ع) مشرف شدیم شاید یک سال و نیم میشود، من هر وقت به مشهد میروم یک سری هم به کتابفروشی میزنم. این کتاب نظر من را نسبت به خود جلب کرد. یک نویسندهی محترمی آمده است که احادیثی که در مورد مکارم الاخلاق هست چون از پیغمبر پرسیدند که این مکارم اخلاق چی هست که شما برای آن آمدید. از ائمه هم پرسیدند سی و چند حدیث است. از امام رضا(ع) پرسیدند و از امام هادی پرسیدند و از امام صادق پرسیدند که مکارم اخلاق چیست. در تمام آن سی و چند حدیث بدون استثنا موضوع صدق حدیث یعنی راستگویی هست. مثلاً یک امامی هفت مورد، یک امامی دوازده مورد، یک امامی هفده مورد ولی این در همهی آنها مشترک است. این نشان میدهد که موضوع خیلی موضوع مهمی است. از همه راستگوتر هم خود خدا است. قرآن میفرماید «وَ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ قيلا» (نساء/ 122) راستگوتر از خدا کیست؟ «وَ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ حَديثاً» (نساء/ 87) حدیث یعنی سخن. چه کسی از خدا راستگوتر است. ما که قرآن میخوانیم در سبک زندگی قرآن خواندن ما که تمام میشود. «صدق الله علی العظیم» این حرف راستی بود. پیامبر ما هم در حدیثی فرموده است که «تخلق به الاخلاق الله» اخلاقهای خدا را در خود ایجاد کنید. خدا وقتی سخن میگوید، وقتی وعده میدهد راست است. بندهی او هم اگر در این مسیر برود خدایی است. راستگویی را وظیفهی خود بدانید مطمئن باشید که خیر میبینید. در آیات دیگر هم داریم که «وَ لَقَدْ صَدَقَكُمُ اللَّهُ وَعْدَهُ» (آل عمران/ 152) وعدهی خدا راست است و خدا وعدهی خلاف نمیدهد. «وَ لَمَّا رَأَ الْمُؤْمِنُونَ الْأَحْزاب» (احزاب/ 22) سختترین جنگ پیامبر جنگ احزاب است ولی خدواند در جنگها پیروزی مسلمین را وعده داده بود. مسلمانها وقتی احزاب را دیدند و همهی گروهها و گروهکهایی که به جنگ آنها آمده بودند «قالُوا هذا ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ » این وعدهی خدا و رسول او بوده که به ما داده شده و «وَ صَدَقَ اللَّهُ وَ رَسُولُه» وعدهی خدا راست است و وعدهی رسول راست است. بعد از خدا به پیامبران میرسیم. پیامبران خیلی از آنها در قرآن با این وصف آمدند که «صدیق نبیا» گویا اصلاً شرط نبی بودن صدیق بودن و صداقت است. یا مثلاً در سورهی یس داریم که «و صدق المرسلون» پیامبران راست میگفتند. پیامبر عزیز اسلام(ص) در اولین جلسهای که میخواست اسلام را همگانی کند، بلند شد ایستاد و شروع سخن او این طوری بود که آیا تاکنون از من دروغی شنیدهاید. این آغاز سخن او بود. همه گفتند که نه. چهل سال من در بین شما زندگی کردم. آیا تاکنون دروغی از من شنیدهاید؟ نه. این نشان میدهد که رهبری و مسئولیت و مدیریت چه قدر این صداقت در آن نقش دارد. «وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِبْراهيمَ إِنَّهُ كانَ صِدِّيقاً نَبِيًّا» (مریم/ 41) ابراهیم صدیق نبی بود. دربارهی حضرت ادریس و پیامبران دیگر هم آمده. صداقت را بزرگان ما وقتی تقسیمبندی میکردند حداقل این سه قسمت را گفتند که صداقت با خدا، صداقت با خود، صداقت با مردم. ما به خدا میگوییم که خدایا ما تو را بزرگ میدانیم. میگوییم الله اکبر. امام هفتم(ع) فرمود که بعضی از نمازگزارها تکبیر الاحرام که میگویند یک فرشته میآید و در گوش او میگویند که ای دروغگو، «يا كاذب أ تخدعني» خدا میگوید من را گول میزنی. تو واقعاً من را بزرگ میدانی؟ ما باید با خدا راست باشیم. اهل بیت پیغمبر و امیرالمؤمنین و فاطمهی زهرا و فرزندان آنها نذری کرده بودند برای شفای بچهها که همه این قصه را میشناسند و در سورهی هل اتی آمده است. تا بچهها خوب شدند «يُوفُونَ بِالنَّذْر» این صداقت با خدا است. نقل میکنند یک کسی کسب و کار او یک کشاورزی بود که کساد شده بود. به خدا گفت که اگر امسال این وضع کشاورزی ما و برداشت محصول خوب شود، من یک پنجم آن را به شما میدهم. آن سال هم وضع خوب شد ولی دل او نیامد که بدهد. بهانه آورد که بدهکاریهای سال قبل مانده است و سال آینده جبران میکنم. سال آینده شد که تا نگاه میکنیم که دشت طلا است. تا به یک سال رسید که پنج پنجم آن را باید به خدا بدهد. بدهکاری سال قبلی هم مانده بود. سال آخر گفت که خدایا تو که نیاز نداری. برای چی باید بدهم. یک دفعه دید این رگبار باران شروع به باریدن کرد و محصول او را ... ما بیاییم با خدا صادق باشیم. اگر نذری کردیم نذر واجب نیست ولی اگر نذر کردیم وفا کنیم. دو آیه از قدیم یاد من است که استاد عزیز من آقای قرائتی برای بیوفایی با خدا، بیصداقتی با خدا این دو آیه را گفتند. یکی در سورهی مبارکهی اعراف است که دربارهی زن و شوهرهایی که بچهدار نمیشوند. به خدا میگویند که خدایا اگر یک بچهی سالمی به ما بدهی آن طور که تو میخواهی، ما او را تربیت میکنیم. خدا به آنها بچه میدهد و بچه که به دنیا آمد، قول و قرارها همه یاد آنها میرود که این بچه را آن طور که «لَئِنْ آتَيْتَنا صالِحاً» (اعراف/ 189) خدایا اگر یک بچهی سالم به ما بدهی «لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرينَ» این نعمت را آن طور که تو دوست داری تربیت میکنیم. «فَلَمَّا آتاهُما صالِحاً» (اعراف/ 190) تا خدا یک بچهی سالم به آنها میدهد «جَعَلا لَهُ شُرَكاءَ» دنبال این میروند که اروپاییها چه جور گفتند و دیگران چه جور گفتند. بچه پانزده ساله شده است نماز خود را نمیخواند، حجاب او چه طور است. این یک بیصداقتی با خدا است. آیهی دوم سورهی توبه آیهی 75 است. برای آنها است که دنبال پول هستم. «وَ مِنْهُمْ مَنْ عاهَدَ اللَّه» (توبه/75) بعضی از مردم با خدا چنین قراری میگذارند. «لَئِنْ آتانا مِنْ فَضْلِهِ» اگر خدا از روی فضل خود به ما بدهد «لَنَصَّدَّقَنَّ» ل یعنی حتماً، نون تشدیددار است آخر فعل مضارع تأکید که حتماً حتماً ما میخواهیم صدقه بدهیم. دختران بیجهیزیه و بیماران بیپول و «لَنَكُونَنَّ مِنَ الصَّالِحين» ما میخواهیم از آن ثروتمندان درست و حسابی باشیم. این پول را خدا بدهد. «فَلَمَّا آتاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِه» (توبه/ 76) بخل میورزند. این دو نمونه برای آنها است که با خدا صادق نیستند. میگویند خدایا وضع زندگی من را خوب کن، من هم این پول را در راهی که تو میپسندی صداقت به خرج میدهم. صداقت با خود هم قرآن هم یک آیه دارد که میگوید «کذبوا علی انفسهم» به خود هم بعضیها دروغ میگویند. یعنی این قدر به لحاظ شخصیتی مشکل پیدا میکند به خود هم دروغ میگوید. گاهی وقتها شهید قدوسی که خدا او را رحمت کند، میگفتند که در دادگاه یک کسی را داشتیم محاکمه میکردیم او در دادگاه گفت که سی سال به خود دروغ گفتم. سراغ با مردم برویم. صداقت با خدا، صداقت با خود، صداقت با مردم. که بیشتر حرفهایی که میزنیم در این حوزه است. با مردم راست بگویید. اولاً در سبک زندگی اسلامی این کلمهی صداقت گنجانده شده. مثلاً به مهریه در اسلام صداق میگویند. یعنی این یک پیوندی است که هوس نیست. برای آغاز یک زندگی است. به مهریه صداق گفته میشود. یعنی این پسری که آمده و داوطلب این خانم هست، میگوید من هوسباز نیستم و یک زندگی مثل زندگی برای خدا میخواهم. خود انتخاب این کلمه یعنی شکلگیری خانوادهها بر اساس صداقت است. کمک به محرومان که در دنیا زیاد کمک میکنند. به دلایلی ممکن است که کمک کنند. منت بگذارند و اذیت کنند ولی قرآن اسم آن را صدقات گذاشته است. به زکاتها «انما الصدقات» که زکات است و علاوه بر آن هم همان کلمهی صدقه هم پولی که از روی صداقت به یک فقیری داده میشود و برای تحقیر او نیست. خود انتخاب این کلمهها در زندگی مسلمانها گاهی ما زیاد به کار میبریم و توجه به معنای کلمه نداریم. به لقمان حکیم گفتند که از کجا به این مقام رسیدی. حدیث داریم امام(ع) فرمود که لقمان پیغمبر نبوده ولی شخص خیلی بزرگی بوده. این قدر بزرگ که یک سوره در کتاب آسمانی مسلمانها به نام او هست و خدا تا روز قیامت برای بندگان خود حرفهای لقمان را نقل کرده. یک وقتی یک روزنامه حرفهای کسی را نقل میکند حالا خوشش آمده است ولی خدا تا روز قیامت میگوید «و اذ قال لقمان لابنه» به جای اینکه خدا از خود چیزی برای ما بفرماید کلام لقمان را نقل میکند. این چه کسی است که پیغمبر هم نیست. حدیث داریم که از لقمان پرسیدند که تو از کجا به این مقام رسیدید؟ او جواب داده که من سه کار را کردم خدا من را انتخاب کرده. امانتداری، راستگویی و کنارهگیری از کاری که به من ربطی نداره. بیخودی سرک بکشم یک کاری که به من ربطی نداره دخالت کنم. این سه تا خصوصیت در من باعث شد که خدا من را سوا کرد. اصطفی، اجتبی خدا سوا میکند. لقمان را سوا کرده و یک سوره را به نام او آورده و همه را مأمور کرده که ببینید که لقمان چه جوری تربیت فرزند کرده. او خود گفته است که من به این دلایل انتخاب شدم. این دو آیه هم خیلی قشنگ است سورهی مائده آیهی 115 که میفرماید قیامت مزد راستگویان داده خواهد شد. قیامت گفته میشود که «هذا یوم» امروز روزی است که «ینفع الصادقین صدقهم» راستگویی راستگویان اینجا به درد آنها میخورد. ما اگر امروز برسیم میخواهم بگوییم که عوامل دروغگویی چیست و چرا آدمها دروغ میگویند. یک دلیل مهم آن منافع است. یک نفعی در آن دروغ است. یا میخواهد رأی بیاورد یا میخواهد تجارت او پرسود شود یا میخواهد ازدواج کند آن ازدواج شکل بگیرد. این منفعت. خدا شهید مطهری را رحمت کند میگوید برای اینکه خداوند ما را قانع کند یک نفع بزرگترین را پیش روی ما آورده و گذاشته. آن نفع قیامت است. به قیامت فکر کن. امروز روزی است که راستگویی راستگویان به درد آنها میخورد. این خیلی آیهی مهمی است. سورهی احزاب آیهی بیست و چهار میفرماید «لیجزی الله الصادقین من صدقهم» خدا اراده کرده که مزد صادقین را و جایزهی صادقین و پاداش صادقین را به خاطر صدق آنها در قیامت بدهد. نه اینکه در دنیا پاداشی ندارند ولی آن پاداش اصلی که اصلاً نمیشود حساب کرد یکی از پاداشها بهشت است. وسعت بهشت چه قدر است نمیدانیم ولی خود قرآن فرموده عرض بهشت به اندازهی آسمانها است. «عرضها السماوات» یکی از جوایز خدا بهشت است، جوایز بالاتری هم دارد. خدا علامهی طباطبایی را خدا رحمت کند از مفسرینی که دربارهی صداقت بحث کرده و بیشتر بحث خود را در سورهی بقره آیهی 177 گفته است. ایشان میفرماید که صداقت در سه حوزه هست. حوزهی باورها، حوزهی رفتارها، حوزهی حالات. انسان در هر سه حوزه باید صادق باشد. من خدا را قبول دارم باید راست بگوید. قیامت را قبول دارم باید راست بگوید. در حوزهی باورها. پیامبر را قبول دارم باید راست بگوید. این حوزهی باورها. حوزهی رفتارها. پولی را که دوست دارد به فقیر بدهد «آتَى الْمالَ عَلى حُبِّه» اینها نشانهی صداقت است. خدایا این پول برای تو است. خب در حرف که همه میگویند. در حقیقت مالک اصلی خدا است. ولی چه کسانی حاضر هستند در راهی که خداوند فرموده است خرج کنند. آنها راست میگویند.
شریعتی: یعنی این ادعا یک هزینهای دارد باید هزینهی آن را بپردازی.
حجت الاسلام بهشتی: در حالات هم همین طور است. خداوند فرموده که خشم خود را کنترل کنید. اینکه کنترل میکند این راست میگوید. یک صبوری در برابر مشکلات به خرج بدهید. اینها راست میگویند. حالاتها مثلاً قول داده وفا به عهده خود میکند. پایان این آیه میفرماید که اینها راست میگویند و مفهوم دارد و بقیه دروغ میگویند. «وَ لكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّه» نیکی آن است که حقیقتاً به خدا ایمان آورد. «وَ الْيَوْمِ الْآخِر» به جهان آخرت ایمان آورد «وَ الْمَلائِكَةِ وَ الْكِتابِ وَ النَّبِيِّين» و به فرشتگان و به کتاب آسمانی و به پیامبران. اینها در حوزهی باورها است. در حوزهی رفتارها «وَ آتَى الْمالَ عَلى حُبِّه» پولی را که برای او جاذبه دارد بدهد. «ذوی القربی» به خویشان فقیر. «وَ الْيَتامى» به یتیمان. «و المساکین» بیچارگان. «و ابن السبیل» در راه ماندگان. «و السائلین» گدایان. «وَ فِي الرِّقابِ» گرفتاران به آنها بدهد. «وَ أَقامَ الصَّلاة» تکالیف شرعی خود را انجام بدهد و نماز را به پا دارد. «وَ آتَى الزَّكاة» زکات بپردازد. این هم برای رفتارها است و اما حالتها «وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذا عاهَدُوا» و وفاکنندگان به عهد وقتی که عهد کردند. تعهد داده است و امضا کرده است و گفته است که این ازدواج شکل بگیرد من این کار را انجام میدهم. «وَ الصَّابِرينَ فِي الْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حينَ الْبَأْس» و کسانی که در بیماریها صبر پیشه میکنند. در سختیها و در میدان جنگ. «أُولئِكَ الَّذينَ صَدَقُوا» اینها راست میگویند. علامهی طباطبایی میفرماید این صداقت یکی در حوزهی باورها است و یکی در حوزهی رفتارها و تکالیف دینی است و یکی در حوزهی خصال و حالتها است. در همهی اینها ما باید راست بگوییم. «ان کنتم صادقین» اگر راست میگویید. به یهودیان میفرماید که شما میگویید که خدا ما را خیلی دوست دارد و آخرت هم جای ما بهشت است. «فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صادِقين» آرزوی مرگ کنید. هیچ یهودی هم این آرزو را نمیکند. اگر راست میگویید و عقیدهی شما مرگ پنجرهای به جهانی شیرینتر و بزرگتر است خب آرزوی مرگ کنید. رهبران ما این آرزو را میکردند. امیرالمؤمنین(ع) فرمود که مرگ به سراغ من بیاید یا من به سوی مرگ بروم برای من فرق نمیکند. مرگ برای من مثل سینهی مادر برای طفل است. یک جهانی میروم. زیاد در قرآن آمده. سورهی مبارکهی عنکبوت که در شب بیست و سوم یکی از سورههایی که باید میخواندند. همان آیات اول آن. «أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُون» هر جایی این کلمه در قرآن به کار رفته باشد حسب، یحسب، تحسبن این یعنی یک دید غلط. اگر کسی بخواهد گردآوری کند در قرآن دیدههای غلط را نسبت به خدا، نسبت به فرشتهها، نسبت به مرگ و نسبت به آخرت همین کلمه را صد کند. حسب است. آیا خیال میکنند که آدمها رها هستند و امتحان نمیشوند. این غلط است. امتحان حتماً هست. امتحان برای چه هست. مقام معظم رهبری فرمودند که راستیآزمایی. بنا است که ما یک امتحان صداقت در این دنیا بدهیم. امتحان این است که در دل سختیها و در مشکلات «وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ» جمعیتهای قبل هم مورد مشکلات قرار گرفتند و مورد بلا قرار گرفتند «فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذينَ صَدَقُوا وَ لَيَعْلَمَنَّ الْكاذِبين» خدا دانست که راستگوها چه کسانی هستند و دروغها چه کسانی هستند. همین آدمی که گفت که خدا، اسلام، قرآن وقت جان دادن رسید، دیدند که حاضر نیست جان بدهد. وقتی که فدا کردن فرزند رسید نه حاضر نیست فدا کند. وقتی که انفاق مال رسید دیدند نه حاضر نیست یعنی آمدن ما به این دنیا که فلسفههایی دارد یکی از آنها این است. معلوم شود که راستگوها چه کسانی هستند و صداقت یک موضوع فوقالعاده مهم است. «مِنَ الْمُؤْمِنينَ رِجالٌ صَدَقُوا» این آیهای است که امام حسین کنار نعش شهدا میگفت مثل مسلم بن عقیل میخوانده. این آیه خیلی در کربلا تکرار شده. اینها راست میگویند. چه طور ثابت کرد که راست میگویند. آنها که راست نمیگفتند بین راه از مکه که راه افتادند هر وقت امام حسین(ع) خبر میداد که سرنوشت ما کشته شدن است و هی ریزش داشتند. شهید مطهری را خدا رحمت کند میفرماید در کربلا کسی نرفته است ولی بین راه رفتند. دروغگوها معلوم شدند. یعنی یک امتحانی در این جهان وجود دارد که امتحان راستی است. چه کسانی راست میگویند. این باید معلوم شود. این آیه هم از آیههایی است که آیات کلیدی از صداقت است. سورهی توبه آیهی 119 میفرماید «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقين» با صادقین رفیق شوید و به صادقین رأی بدهید. ائمهی ما فرمودند که مصداق این آیه ما هستیم. در قله آنها هستند ولی امیرالمؤمنین(ع) به پسر خود امام حسن فرموده است که با چند گروه رفیق نشو و دوست نشو و به عنوان صدیق انتخاب نکن. یکی با دروغگو است چرا؟ چون دروغگو مثل سراب است که دور را نزدیک مینمایاند و نزدیک را دور مینمایاند. این آدم دروغگو محاسبات ما را به هم میزند در نتیجه تحلیل ما از شرایط نادرست میشود و تصمیماتی که میگیریم نادرست میشود. «کونوا مع الصادقین» با آنها باشید و همراه آنها و پیروان آنها. امام صادق(ع) فرمود که اگر تصمیم داشتید که یک کار سختی را انجام بدهید در شروع کار این آیه را بخوانید «رَبِّ أَدْخِلْني مُدْخَلَ صِدْق» همین عزیزانی که در معرض انتخاب هستند شورای شهر و خبرگان و مجلس و ریاست جمهوری انتخاب که شدند در شروع کار خود این آیه را بخوانند. خدایا شروع کار من را با صداقت قرار بده. ضد آنچه هست؟ فریب است. ممکن است که یک کسی برای فریب به میدان آمده است. برای چپاول به میدان آمده است. برای کلاهبرداری به میدان آمده است. التماس میکند که خدایا تو از دلها آگاه هستی شروع کار من را و آغاز کار من را، این دعایی است که خدا به پیغمبر خود میفرماید بخوان. فکر میکنم که در ورود به مکه است که ای پیامبر در شروع کار خود بگو که «رب ادخلنی مدخل صدق» خدایا شروع کار من را ... میخواهد یک پروژه بسازد، اداره میخواهد یک جایی را به عهده بگیرد، میخواهد ازدواج کند، میخواهد کسب و کار کند، در شروع کار از خدا مدد بخواه. خدایا با صدق همراه باشد. خیلیها هستند که شروع کار آنها هم با صدق همراه میشود ولی پایان آن خراب میشود. با منت خراب میشود، با غرور و با خراب کردن آن کار و «اخرجنی مخرج صدق» خدایا پایان کارهای من را که این دورهی مدیریت من تمام شد با صفا، با صداقت این را به نفر بعدی بسپارم. این را امام صادق فرمود که هرگاه برای ورود در کاری وحشت داشتی این آیه را بخوان و اقدام کن.
سراغ دروغ برویم. دروغ یک چیزی هست که در جامعهی ما متأسفانه هست. به جز جامعهی ما در جامعهی جهانی هم هست. یک وقت من در سایتهایی میرفتم که اطلاعات جهانی در آن هست و مقایسهی کشورها با هم ناهنجاریهایی که وجود دارد، چه کشورهایی بیشتر. دهها سال اروپاییها تبلیغ میکردند که راستگوترینها ما هستیم. آنها هم بت بزرگ آنها هم آمریکا است که ما تازه از آمریکا الگو گرفتیم. اخیراً که این رئیس جمهور آمریکا که آقای ترامپ آمد، خود آمریکاییها دروغهای او را در روز که دیروز چند تا دروغ گفته، اصلاً یک افتضاحی دنیای غرب به ظاهر خود را یک جوری نشان میدهند که نه دروغ در اینجا نیست و ما خیلی خوب هستیم و اصلاً کسی به اروپا سفر کند و برگردد دروغ نیست اما پشت پرده روز آخر ریاست جمهوری آقای ترامپ هم جمع بسته بودند که در این چند سال چند تا دروغ گفته است. پس دنیا هم مبتلا هست و ما هم متأسفانه مبتلا هستیم. مگر ایمان بیاید. امیرالمؤمنین در یکی از حکمتهای نهجالبلاغه میفرماید «الایمان» میخواهی بدانی ایمان چه هست. «ان تؤثر صدق حیث یضرک» ترجیح بدهی راستی را حتی آنجایی که به ضرر تو است. «علی الکذب حیث ینفع» بر دروغ حتی اگر به نفع تو هست. یعنی این نفع را امام آورده است. خب من میخواهم خود را مهار کنم. نمیشود نفع دارد. دروغ نفع دارد. چه کنم؟ میگوید به ایمان پناه ببر. میخواهی بدانی ایمان داری یا نداری. ایمان این است که راست بگویی حتی اگر به ضرر تو است و ترجیح بدهی راست گفتن را بر دروغ گفتن. این حکمت نهجالبلاغه است. امیرالمؤمنین فرمود، احادیث زیادی داریم که دروغ یک گناه کلیدی است. چهار تا صفت هست که اینها ریشهی همهی این بدیها هستند. یکی دروغ است و یکی خشم است و یکی حسد است و حرص است. اینجا میفرمایند که «الکذب فساد کل شیء» دروغ هر کاری را خراب میکند. یعنی فرق میکند با بقیهی بدیها. بدیها را ردهبندی کنیم آن اساس آن دروغ است. با دروغ برداشتها غلط میشود. تصمیمها و اقدامات از مدار حق خارج میشود. با دروغ جنایتها توجیه میشود. با دروغ پیوندها گسسته میشود. انسانها بیاعتبار میشوند. بدبینیها زیاد میشود. دروغ گناهی است ساده که نه پول میخواهد و نه زمان میخواهد و نه مکان میخواهد اما عواقب سنگینی دارد. امیرالمؤمنین فرمود «السان جرمه صغیر جرمه کبیر» یک عضوی است که به ظاهر خیلی کوچک است. از امام باقر(ع) حدیث به ما رسیده است که بیشتر بهشتیها به خاطر زبان خود به بهشت میروند. بیشتر جهنمیها هم به خاطر زبان خود گرفتار آتش میشوند. پس این راستگویی و دروغگویی که مؤسس آن زبان است. البته ما با اشاره ممکن است که دروغ بگوییم. یک کسی از ما با چشم و ابرو میپرسد و ما با چشم و ابرو اشاره میکنیم. نوشتن دروغ هم دروغ است و این طور نیست که فقط گفتن دروغ باشد.
شریعتی: اگر تقوا حاکم باشد و اگر حواس ما باشد و خدا وسط زندگی بیاید به نظر من خیلی از این دروغها پنبهی آن زده میشود.
حجت الاسلام بهشتی: یعنی بدانیم که این دروغ نوشته میشود. قرآن میفرماید که هر لفظی که شما میگویید ثبت میشود. این تقوایی هم که شما میگویید ممکن است که یک نفر نداشته باشد. یک نفر به پیغمبر گفت که من به انواع و اقسام گناهان مبتلا هستم و حوصلهی اینکه در کلاس اخلاق و این دامهای سلوک بیایم ندارم. شما یک نسخهای و یک دارویی به من بدهید که من قول میدهم همان را عمل کنم. حضرت فرمود که دروغ نگو. این هم فکر کرد که کار سادهای است. ولی بعد به خاطر عشقی که به پیغمبر داشت به عهد خود وفا کرد و از همهی آن بدیها که بعضی از آن بدیها هم خیلی برای او جذاب بوده. آلوده به فسادهایی بود ولی از روی عشقی که داشت. خب ما همین عهد را با امام زمان ببندیم. امام زمان به هر قیمتی من دروغ نمیگویم. به عشق شما دروغ نمیگویم. هر چه هم به ضرر من تمام شود. کلمهی صدق در قرآن چه قدر آمده است و کذب و مشتقات آن چه قدر آمده که تقریباً کذب دو برابر است. یعنی هشدار نسبت به دروغ نگفتن بیش از توصیه نسبت به صداقت و راستی است. هی خداوند میخواسته است که دستاندازهایی ایجاد کند که ما به سمت دروغ نرویم. بعضی از آنها را من عرض میکنم. «لهم عذاب الیم بما کانوا یکذبون» عذابهای خدا هم سنگین دارد، خفیف دارد، سبک دارد. بعضی از عذابها را خود خدا اسم آنها را دردناک گذاشته است که خیلی درد میآید. این به خاطر دروغ است. «لهم عذاب الیم بما کانوا یکذبون» در دروغها هم یکی از دروغهایی که خیلی عقاب دارد دروغ بستن به خدا است. یک کسانی هستند که برای منافع خود به خدا دروغ میبندند. یک آیهی آن را من انتخاب کردم سورهی انعام آیهی 144 «مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللَّهِ كَذِبا» کیست ستمکارتر از آن کسی که بر خدا دروغ میبندند. منظور او چی هست؟ «لیضل الناس» میخواهد مردم را گمراه کند. برای گمراه کردن مردم میگوید این آیهی قرآن است و این را خدا گفته است و این حدیث پیغمبر است که در احکام روزهداری هم مبطلات همین دروغ بستن است. دروغ آن قدر زشت است که همهی افراد برای رقبای خود از این تهمت استفاده میکردند. مثلاً مخالفان انبیا به انبیا میگفتند که شما دروغ میگویید. یعنی این قدر این مسئله روشن است که میگفتند در چندین جا هم آمده است و به پیامبران مختلف میگفتند و میخواستند آن پیغمبر را از دل مردم بیندازند. «إِنَّا لَنَظُنُّكَ مِنَ الْكاذِبين» به یکی از پیغمبران میگفتند که ما تو را از دروغگویان میدانیم. در سورهی مبارکهی توبه آیهی 107 این قصه آمده است که رزمندگان برای حرکت به سمت تبوک آماده میشدند. یک عده از منافقین بهانه آوردند که ما گرفتار هستیم و زن من میخواهد بزاید و خانهی من چه طور است. یک مرخصی به من بدهید که من در این جنگ شرکت نکنم. آیه نازل شد ای پیغمبر چرا اجازه دادی. باید میگذاشتی که اینها رسوا شوند. اینها به جبهه هم میآمدند جنگ نمیکردند و خرابکاری میکردند. اینها دروغ میگویند. «لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكَ الَّذينَ صَدَقُوا وَ تَعْلَمَ الْكاذِبين» یا یک قصهی دیگر «وَ الَّذينَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً وَ كُفْراً وَ تَفْريقاً بَيْنَ الْمُؤْمِنينَ وَ إِرْصاداً لِمَنْ حارَبَ اللَّه» این هم در آستانهی جنگ تبوک است. یک عدهای پول آن از اروپای و روم آمده بود که گفتند یک مسجد بسازیم. یک مسجدی که رقیب مسجدالنبی باشد. مسجد هم داشت آماده میشد و پیامبر هم عازم تبوک بود و گفتند که یا رسول الله ما میخواهیم که شما افتتاح کنید. مسجدی که پایگاه تفرقه است. مسجدی که امید برای دشمن است. این مسجد را پیامبر فرمود که بروم تبوک و برگردم. از آسمان دستور آمد که این مسجد را خراب کن. اینها دروغ میگویند. آیهی آن این است «وَ لَيَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنا إِلاَّ الْحُسْنى وَ اللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكاذِبُون» قسم میخوردند که ما هیچ غرضی مگر نیکی نداریم. و خداوند گواهی میدهد که اینان دروغ میگویند. نکتهی مهمی که مانده همان عوامل دروغگویی است که من خیلی خلاصه عرض میکنم. یکی منافع است و یکی تبرئه کردن خود است. مدتی من مسئول یک جایی بودم. بعد از اینکه دروهی من تمام شد حالا گزارشها میآید که ایشان پولها را چه کار کرده است و وقتها را چه کار کرده است. من میخواهم خود را تبرئه کنم دروغ میگویم. یکی از دلایل دروغ تبرئهی خود است. یک دلیل دیگری که در حدیث زیاد آمده است تفریح و شوخی است. دروغ میگویم تا یک جمعی بخندند. امیرالمؤمنین چهار بار این کلمه را به کار برده. «ویل له» «ویل له» «ویل له» «ویل له» کسی که دروغ میگوید تا یک جمعی بخندند. تبرئهی خود، منافع. پیش اذهان عمومی برای اینکه ذهن مردم را مشوش کنند. قرآن کریم میفرماید ای پیامبر غصه برای تلاشی که دشمن و کافران میکنند نخور. اینها «سَمَّاعُونَ لِلْكَذِب» میآیند مسائل را گوش بدهند برای اینکه دروغ تولید کنند. «سمّاعون» در مسلمانها میآیند و مطالب را گوش میدهند تا بروند در بیبیسی و رادیو آمریکا و رادیو اسرائیل تولید دروغ کنند. سماعون گوش میکنند لکذب برای تشویش اذهان عموم.
شریعتی: صفحهی 186 را امروز با هم تلاوت میکنیم. آیات 70 تا 75 سورهی مبارکهی انفال را به اتفاق خواهیم شد.
صفحه186قرآن کریم
ترجمه آیات: هان اي پيغمبر بگو به آن اسيراني که در دست تو (اسير) اند : اگر خداوند در دلهاي شما خير را سراغ ميداشت بهتر از آنچه (مسلمانان) از شما گرفتند به شما ميداد و شما را ميآمرزيد و خداوند آمرزنده رحيم است. و اگر بنا دارند به تو خيانت کنند (تازگي ندارد) قبلا هم خدا را خيانت کرده بودند و او (تو را) برايشان مسلط کرد و خداوند داناي شايستهکار است. کساني که ايمان آورده و در راه خدا مهاجرت نموده و با اموال و جانهاي خود جهاد کردند و کساني که (مهاجرين را) جاي دادند و ياري کردند آنان بعضيشان اولياي بعضي ديگر (اولياي يکديگرند) و کساني که ايمان آوردند (ولي) مهاجرت نکردند ميان شما و ايشان ولايت ارث نيست تا آنکه مهاجرت کنند (ولي اين مقدار ولايت هست که) اگر از شما در راه دين نصرت بخواهند شما بايد ياريشان کنيد مگر اينکه بخواهند با قومي بجنگند که ميان شما و آن قوم پيماني باشد و خداوند به آنچه ميکنيد بيناست. و کساني که کفر ورزيدند بعضيشان اولياء بعضي ديگرند (اولياي همند) و اگر آنچه قبلا دستور داديم انجام ندهيد فتنهاي در زمين و فساد بزرگي را ببار ميآورد. و کساني که ايمان آورده و مهاجرت کرده و در راه خدا جهاد نمودند و کساني که (از اهل مدينه به مهاجرين) منزل داده و ياري کردند آنها به حقيقت اهل ايمانند و هم آمرزش خدا و روزي نيکوي بهشتي مخصوص آنها است. و کساني که بعدا ايمان آورده و مهاجرت نموده و با شما به جهاد پرداختند ايشان هم از شمايند و در کتاب خدا خويشاوندان (در ارث بردن از يکديگر) بعضي اولي و نزديکترند به بعضي ديگر که خدا به هر چيز داناست.
شریعتی: سلام به حضرت احمد بن موسی شاهچراغ میکنیم و به همهی شیرازیهای عزیز انشاءالله سلام رسان و دعاگوی ما باشند. فرصت نداریم و باید خداحافظی کنیم و حسن ختام برنامهی امروز ما دعای حاج آقای بهشتی باشد و آمین شما باشد.
حجت الاسلام بهشتی: خدایا ما را نسبت به خود و به خود و مردم صادق قرار بده. همهی بیماران مخصوصاً بیماران سخت حال کرونایی، بیماران بیکس و بیماران بیچیز و بیماران مأیوس از روی لطف و کرم خود شفا مرحمت بفرما. مراسم انتخاباتی که ملت ایران در پیش دارند با کمترین آسیب و با بهترین وضعیت خودت تقدیر بفرما. به روان پاک شهیدان صلواتی بفرستید.