اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

1400-03-04-حجت الاسلام رفیعی-بررسی شخصیت اصحاب پیامبر اکرم

شریعتی: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم‏ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم» خانم‌ها، آقایان سلام. به سمت خدای امروز خیلی خوش آمدید. ان‌شاءالله هر جا که هستید خداوند متعال پشت و پناه‌تان باشد و بهترین‌ها برای شما رقم بخورد و ان‌شاءالله دل و جان شما بهاری باشد. حجت الاسلام رفیعی: عرض سلام دارم خدمت جنابعالی و بینندگان عزیز. ان‌شاءالله که ایام و لیالی خوبی داشته باشید.

موضوع برنامه: بررسی شخصیت اصحاب پیامبر اکرم (حضرت حمزه بن عبدالمطلب)

شریعتی: ما این هفته‌ها داریم راجع به یاران و اصحاب خاص نبی مکرم اسلام صحبت می‌کنیم. اتفاق بسیار مبارکی است که در حد خودمان گرد غربت را از ساحت چهره‌ی نورانی آنها برداریم. با بیان شیوای آقای دکتر رفیعی امروز راجع به جناب حمزه سید الشهداء صحبت خواهیم کرد و به نظرم بحث بسیار دل‌انگیر و دل‌چسبی خواهد شد. ما خدمت شما هستیم و سرپا گوش هستیم.
حجت الاسلام رفیعی: عرض کنم که در آستانه سالروز شهادت ایشان قرار داریم. پانزدهم شوال؛ اتفاقاً از آن تاریخ‌هایی است که مستند است و چون جنگ احد بوده تاریخ ثبت کرده است. محل اختلاف واقع نشده مثل بعضی از مناسبت‌ها که دو تا یا سه تا نقل برای آن شده است. چون جنگ احد بوده و حضرت حمزه به اتفاق هفتاد نفر آنجا شهید شدند، همین پانزدهم شوال که پنجشنبه است سالروز شهادت این بزرگوار هست. استحضار دارید که ما یک همایش بسیار عظیمی را داریم برای ایشان برگزار می‌کنیم. همایش بین‌المللی حضرت حمزه‌ی سید الشهداء (س) که این همایش همانطور که عرض کردم بین‌المللی است. ما حضرت خدیجه را هم برگزار کردیم. حضرت خدیجه ملی بود. حضرت ابوطالب هم برگزار شد اما این همایش ان‌شاءالله 14 بهمن یعنی اول رجب امسال 1400 برگزار می‌شود تا پایان مهر هم مهلت ارسال مقالات هست. ما ان‌شاءالله اطلاعیه‌اش را در سایت شما قرار می‌دهیم که دوستان ببینند و ان‌شاءالله منتظریم. همه‌ی دوستان را من همین‌جا دعوت می‌‌کنم. خوشبختانه محور مقالات ما هم خیلی زیاد است. متنوع است. سی چهل مورد نوشتیم راجع به حضرت حمزه سید الشهداء و به هر حال امتیازاتی هم قرار دادیم برای این مقالات که در همان اطلاعیه آمده است. ان‌شاءالله اطلاعیه را اطلا‌رسانی خواهیم کرد. این همایش به همت جامعه المصطفی العالمیه و در واقع مراکز متعددی که همکار هستند برگزار می‌شود. متولی و مجری آن جامعه المصطفی است مجتمع تاریخ که خود بنده آنجا مسئولیت دارم. تقاضا می‌کنم از همه عزیزانی که دست به قلم هستند شروع کنند تا آخر مهر هم فرصت دارد. مقالاتشان را برای دبیرخانه این همایش بنویسند. خود بنده مسئولیت اجرای این برنامه را دارم و خدمت مراجع عالی مقام هم خواهیم رسید و خدمت رهبری هم عرض کردم موضوع مطرح شده است. امیدواریم یک کار ماندگاری ارائه شود.
در مورد حضرت حمزه (س) به نظرم ما از سه محور می‌توانیم در معرفی ایشان استفاده کنیم. محور اول قرآن است. اتفاقاً یکی از محورهای مقالات ما هم آنجا هست حضرت حمزه و قرآن. دومین منبعی که می‌توانیم در معرفی ایشان استفاده کنیم رسول گرامی اسلام و اهل بیت (ع) هستند. یعنی معصومین در مورد این شخصیت چه گفته‌اند و سومین محور رفتار و سلوک زندگی ایشان هست. یعنی ما از این سه کانال می‌توانیم دست پیدا کنیم به حضرت حمزه و شخصیت ایشان. محور اول را چون گسترده هست فقط اشاره می‌کنم. آیاتی در قرآن کریم داریم که امام معصوم یا روایاتی که در شأن نزولش آمده است می‌گویند این راجع به حضرت حمزه است یا یکی از مصادیق آن حضرت حمزه است. می‌دانید یک آیه می‌تواند مستقیم راجع به یک شخصیتی باشد مثل آیه‌ی مثلاً «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُم» این راجع به امیرالمؤمنین است. می‌تواند نه، فراگیر باشد اما یکی از بالاترین مصادیق آن، آن شخص باشد. حالا من اجازه می‌خواهم فقط به سه آیه اشاره کنم. یکی این آیه از سوره ص آیه 28 که قرآن می‌فرماید: «أَمْ نَجْعَلُ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ كَالْمُفْسِدينَ فِي الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقينَ كَالْفُجَّار‏» می‌دانید که فرهنگ قرآن خیلی جاها سؤال و جوابی و مقایسه است. آیا فکر می‌کنید آنها که ایمان و عمل صالح دارند با مفسدین یکی هستند؟ روایت داریم که ابن عباس می‌گوید (ابن عباس اگر چیزی می‌گوید غالباً از امیرالمؤمنین است چون ایشان شاگرد خاص امیرالمؤمنین (ع) در تفسیر بوده است) منظور از آمنوا و عملوا الصالحات سه نفرند، علی و حمزه و عبیده است. منظور از مفسدین هم سه نفر هستند. عتبه، شیبه و ولید. یعنی این آیه‌ای که می‌گوید: «أَمْ نَجْعَلُ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» آیا کسانی که ایمان و عمل صالح دارند با مفسدین یکی هستند؟ البته امروز هم شما می‌توانید این آیه را تطبیق بدهید. بگویید آیا کسی که ایمان و عمل صالح دارد، مثل مثلاً شهید سلیمانی عزیزمان، مثل حضرت امام، آیا این مساوی است با مفسدینی مثل نتانیاهو خبیث؟ جواب مردم نه است. یعنی شما می‌توانید امروز هم هر مؤمنی را با هر مفسدی طبق این آیه مقایسه کنید. یا مثلاً طبق این آیه بگویید آیا ابا‌عبدالله الحسین (ع) و اصحاب او روز عاشورا با آن سپاه دشمن مساوی هستند؟ پس آیه فراگیر است. وقتی شما می‌گویید آیا آنی که نمی‌داند با آن که می‌داند یکی است فراگیر است ولی جالب است که فرمود: یکی از مصادیق آن، آن بخش اولش امیرالمؤمنین و حمزه و عبیده هستند، بخش دوم آن عتبه و شیبه و ولید هستند. این یک آیه. آیه‌ی دوم آیه‌ی دیگری است که قرآن کریم می‌فرماید: «هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا في‏ رَبِّهِم» دو گروه درباره خداوند و در ارتباط با توحید و مباحث اعتقادی با هم به جنگ پرداختند. «‏اخْتَصَمُوا في‏ رَبِّهِم» طبیعتاً دو گروه که با هم درباره خدا وارد جنگ یا درگیری می‌شوند یکی حق هستند و یکی باطل. این روایت در تفسیر مجمع البیان است. از معصوم است که فرمود: «نزلت في ستة نفر من المؤمنين و الكفار» این هذان شش نفر هستند که این شش نفر سه نفرشان مؤمن و سه نفرشان کافر هستند. باز حضرت فرمودند که این شش نفر کسانی هستند که روز بدر در مقابل هم قرار گرفتند. بعد توضیح داد: فرمود یکی از آنها حمزه است که یکی از مشرکین به نام عتبه را کشت، امیرالمؤمنین (ع) که ولید را کشت و عبیده که شبیه را کشت. پس در واقع این 6 تا شدند همان سه تا در مقابل این سه تا. یعنی امیرالمؤمنین و حمزه و عبیده در مقابل عتبه و ولید و شیبه. این را تاریخ هم نقل کرده است. اتفاقاً در فیلم پیامبر محمد رسول الله هم که نشان می‌دهد کاملاً این سه تا در مقابل این سه هستند. ««هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا في‏ رَبِّهِم» این هم یکی از آن آیات است. و آیه‌ی دیگر هم که این آیه‌ای است که باز این از امیرالمؤمنین (ع) است که حضرت این را می‌خواندند و گاهی گریه می‌کردند. سوره احزاب، آیه 23 که فرمودند: «مِنَ الْمُؤْمِنينَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى‏ نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْديلا» آن دو آیه قبلی که خواندیم دو جبهه در مقابل هم بود اما این یک گروه هستند. فقط گروه من المؤمنین. آنجا مفسدین بود و مؤمنین، هذان بود اما اینها یک گروه هستند. در تفسیر البرهان امیرالمؤمنین فرمود آنها افرادی که تعهد کردند «كُنْتُ عَاهَدْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ رَسُولَه» من با خدا معاهده کردم و با پیامبر. این را حضرت امیر دارد می‌گوید. دو «كُنْتُ عَاهَدْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ رَسُولَهُ ص أَنَا وَ عَمِّي حَمْزَةُ وَ أَخِي جَعْفَرٌ وَ ابْنُ عَمِّي عُبَيْدَة بن الحارث» ما چهار نفر بودیم که تعهد کردیم. من و حمزه عمویم و برادرم جعفر و عبیده. بعد حضرت می‌فرمود که آن سه تا به عهدشان عمل کردند «فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى‏ نَحْبَه‏»‏ شهید شدند. «وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِيلًا» هیچ تغییر رأی هم نخواهم داد. این مقام حمزه را می‌رساند. من از میان شاید بیش از ده آیه این سه تا را انتخاب کردم که به هر حال نام حمزه سید‌ الشهداء مستقیم یا غیرمستقیم توسط امام معصوم ذیل بعضی از آیات مطرح شده است.
شریعتی: جزء سابقون در جهاد در صدر اسلام بودند؟
حجت الاسلام رفیعی: بله. «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِكَ الْمُقَرَّبُون‏» امیرالمؤمنین است و خدیجه، حمزه هم جزء السابقون هستند. بدریون کلاً سابقون هستند که ایشان جزء بدریون است. این یک نکته. نکته‌ی دیگری که می‌خواهم عرض کنم روایاتی است که در مورد حضرت حمزه رسیده و این روایات خیلی عجیب است. از جمله این حصیص که فرمود: بر کنار عرش خدا نوشته شده: «مکتوب علی قائمه العرش حمزه اسدالله و اسد الرسوله و سید الشهداء» خیلی حرف است. سه ویژگی راجع به حمزه کنار عرش خدا. ما راجع به امام حسین هم داریم. حسین مصباح الهدی و سفینه النجاه. در کنار عرش خدا این نوشته شده است. باز روایت از پیغمبر است. یک کسی خدا به او اولاد داده بود آمد پیش پیغمبر گرامی اسلام، گفت آقا «ولد لی غلام» خدا به من پسر داده. «فماذا اسمیه» به نظر شما چه اسمی روی او بگذارم. چقدر هم خوب است آنهایی که بچه‌دار می‌شوند، فرزند‌دار می‌شوند یک مشورتی هم بکنند. اسم شناسنامه بچه است. در آینده با آن شناخته می‌شود. حضرت فرمود: «سمّه بأحبّ الأسماء إلىّ حمزة» محبوب‌ترین اسم پیش من حمزه است. برو به نام حمزه بگذار. این معلوم می‌شود که آن اوایل در مدینه بوده است. البته می‌دانید اثبات شیء نفی نمی‌کند بقیه را. اینکه نام امیرالمؤمنین، نام خود پیغمبر همه محبوب است. اما اینجا فرمودند به نام حمزه. اتفاقاً اسم حمزه هم کم است. پیغمبر فرمود: «أَحَبُّ إِخْوَانِي إِلَيَّ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ع وَ أَحَبُّ أَعْمَامِي إِلَيَّ حَمْزَةُ» محبوب‌ترین عمومی من حمزه است و محبوب‌ترین برادر من امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (ع). باز در روایت داریم فرمود روز قیامت مردم پیاده وارد محشر می‌شوند ولی چهار نفر سواره هستند، راکب هستند. یکی فرمود: انا. خود پیغمبر بر همان مرکبی که با آن معراج رفتند. «وَ عَمِّي حَمْزَةُ أَسَدُ اللَّهِ وَ أَسَدُ رَسُولِهِ عَلَى نَاقَتِيَ الْعَضْبَاء» من شتری دارم به نام... روز قیامت می‌دانید که حیوانات محشور می‌شوند. ولی بعضی روایات دارند که اینها تبدیل به خاک می‌شوند. ولی چند تا حیوان مثل شتر حضرت صالح و بعضی حیوانات دیگر، از اینها در صحرای محشر نام برده شده است. از جمله این غضباء و بعد فرمودند که «أَخِي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِب‏» که آن هم فرمدند بر ناقه‌ای از ناقه‌های بهشت. علی نوق الجنه. امیرالمؤمنین (ع) در ناقه‌ای از ناقه‌های بهشت و حضرت حمزه، خودشان و حضرت زهرا (س) هم که نقل شده است. این روایاتی که از پیامبر اکرم راجع به ایشان رسیده است. ائمه‌ی بزرگوار ما هم که می‌دانید. وقتی افتخاراتشان را می‌شمردند، همواره یکی از این افتخارات حضرت حمزه سید الشهداء (س) بوده است.
شریعتی: در ادامه بحث به ما هم بگویید که حضرت حمزه چکار کردند و چه شخصیتی داشتند که به این مقام رسیدند.
حجت الاسلام رفیعی: بخش سوم است. ببینید امیرالمؤمنین علی (ع) در یکی از نامه‌های نهج البلاغه که این نامه را به معاویه نوشتند. آنجا وقت که افتخارات را می‌شمارند می‌گویند یکی از افتخارات این است که حمزه خیر الشهداء از ماست. امام سجاد بر منبر شام وقتی سخنرانی کردند فرمودند ما افتخاراتی داریم، شخصیت‌هایی داریم، هفت شخصیت مال ماست. یکی از آن شخصیت‌ها را فرمودند که حمزه‌ی سید الشهداء است. یعنی خود امام حسین روز عاشورا می‌گوید نمی‌دانید عمومی من حمزه است!؟ یعنی حمزه یک وجه الجمعی داشت که ایشان را به عنوان یک شخصیت ویژه ائمه (ع) مطرح کردند. خود امیرالمؤمنین از ثقیفه که بیرون آمدند و آن قصه اتفاق افتاد که نباید اتفاق می‌افتاد و به هر حال آن غدیر در آن مقطع به فراموشی سپرده شد، یکی از حرف‌هایی که حضرت زد فرمودند: «وَا حَمْزَتَاهْ! وَ لَا حَمْزَةَ لِيَ الْيَوْم‏ وَا جَعْفَرَاهْ! وَ لَا جَعْفَرَ لِيَ الْيَوْم‏» حمزه کجاست، جعفر کجاست. کاش این دو نفر بودند. اگر بودند این اتفاق برای من نمی‌افتاد. این هم در واقع یک بخش دیگری. از قرآن گفتیم، از پیامبر و از ائمه (ع) هم اشاره کردیم. ان‌شاءالله مفصل آن در آن همایش برگزار خواهد شد. اما سؤالی که شما کردید. حضرت حمزه چند سال از پیغمبر بزرگتر است ولی از همان دایه‌ای شیر نوشیده که پیامبر هم نوشیده است. یعنی از ثویبه. به همین جهت برادر رضایی پیامبر هم محسوب می‌شود. و صفات ایشان را خواهم گفت. شخصیت شجاع، مهماندار، پرسخاوت که حالی بعضی از آنها را خدمت شما از قول خود پیغمبر عرض خواهم کرد. ایشان به شکار می‌رفت و به هر حال شخص شجاعی در قصه‌های مختلف بود. یک وقتی برگشت به او گفتند که ابوجهل پیغمبر را خیلی اذیت کرده است. پیغمبر تازه مبعوث شده بود. رسول خدا روی کوه صفا می‌ایستاد «قولوا لا اله الا الله تفلحوا» ابوجهل که می‌دانید دشمن درجه یک پیامبر بوده است. تا آخر هم مسلمان نشد و در بدر کافر از دنیا رفت. ایشان پیامبر را اذیت می‌کرد. با زبانش، با رفتارهایش. پیغمبر را خیلی آزرد و پیغمبر با ناراحتی به منزل رفت. حضرت حمزه که آمد یک کسی به ایشان اطلاع داد. گفت نبودی که ابو‌جهل با برادرزاده‌ات چه کرد. با ناراحتی آمد کوبید بر سر ابوجهل. سرش را مجروح کرد. گفت حالا دیگر برادرزاده‌ی من را آزار می‌دهی؟ با من طرف هستی. گفت مگر تو مسلمانی؟ گفت: بله. اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمداً رسول الله. خیلی پیغمبر خوشحال شد و ایشان ایمان آورد. اسلام آورد و اینجا بود که پشت پیغمبر ایستاد. یک عمو ابوطالب، یک عموم هم حمزه‌ی سید‌الشهداء که حالا ابوطالب با یک شکل دیگری قبلاً عرض کردیم چون سعی می‌کرد یک وجه الجمعی باشد. یعنی کار کند که مانع اذیت شود. اما ایشان نه. خیلی راحت در مقابل مشرکین و از آن روز که حمزه وارد شد پیغمبر یک اقتداری پیدا کرد و دلگرم شد. کمتر جرأت می‌کردند متعرض شوند. اینکه تصمیم گرفتند شبانه ایشان (پیغمبر گرامی اسلام) را ترور کنند یکی از دلایل آن همین بود چون دیگر می‌دانستند با کی طرف هستند. این شخصیت بزرگوار از همین جا وارد شد و دفاعش را از پیغمبر گرامی اسلام شروع کرد. بعد هم با پیغمبر به مدینه هجرت کرد و در جنگ بدر که کینه‌ای از او به دل داشتند که همانطور هم او را به شهادت رساندند. همسر ابوسفیان یک کسی را مأمور کرد، آن وحشی را که حضرت حمزه را به شهادت برساند. من این جمله‌ای که می‌خواستم اینجا عرض کنم در جواب اینکه شما پرسیدید چه ویژگی‌ای داشت. گفتی یکی شجاعت او است. یکی حمایت او از پیامبر است. ابن حجر که از دانشمندان اهل سنت است می‌گوید که وقتی پیامبر رسید کنار بدن حمزه، گریه کرد و اینطور فرمود: «لقد كنت وصولا للرحم‏» تو اهل رسیدگی به فامیل بودی. به خویشاوندانت می‌رسیدی. پس معلوم می‌شود صله رحم یک صفت باارزشی است که پیغمبر اینجا راجع به حمزه برجسته کرده است. «فعولا للخيرات». فعولا للخیرات در قرآن داریم «وفعلوا الخیر» یعنی تو از کسانی بودی که در واقع عامل خیر بودی. خیررسان بودی و همواره با خیر و نیکی برخورد می‌کردی. این یکی از ویژگی‌های حمزه است. پس یکی صله رحم، یکی کار خیر، یکی هم آن شجاعتی که اشاره کردم. یک نکته دیگری که داریم باز باید روی آن توجه شود این است که در روایت دارد که در جنگ بدر یک کسی اسیر شد. در جنگ بدر هفتاد تا اسیر گرفتند. وقتی که این اسرا را آوردند یکی از آنها آدم شجاعی هم بود. نگاه او به حمزه افتاد. حمزه عموی پیغمبر در احد شهید شده است. نگاهش به حمزه افتاد گفت: هر بلایی سر ما آمد از ایشان آمد. یعنی این بود که آرایش ما را به هم ریخت. بله، تعیین کننده سرنوشت جنگ بدر یکی ایشان بوده و یکی امیرالمؤمنین (ع) که می‌دانید که شهدای بدر انقدر مهم هستند که مثلاً شما در زیارت‌نامه حضرت ابوالفضل (ع) که حالا جایگاه حضرت ابوالفضل را نسبت به امام حسین مثل جایگاه همزه نسبت به پیامبر ما می‌بینیم. یعنی یک چنین دفاعی، حمایتی. و عجیب است که همانطور که عباس (ع) عبد صالح خدا، شما هیچ انتقادی، سؤالی، ان‌قلتی به پیغمبر نمی‌بینید، تسلیم محض، حمزه هم همینطور است. یعنی تسلیم محض با اینکه بزرگتر از پیامبر است. عموی پیامبر است. یک جورایی جایگاهی دارد اما تسلیم محض. واقعاً خیلی عجیب است. اینکه پیامبر اکرم فرمود کسی زیارت من بیاید، زیارت حمزه نرود به من جفا کرده است. اینکه فرمود: احب الاسماء الی، پیش من است، احب اعمام من است، این که صدیقه طاهره (س) یکی از جاهایی که انتخاب کرده بود برای گریه‌ی بعد از پیامبر، کنار قبر حمزه سید‌الشهداء است و اولین تسبیح را از قبر حضرت حمزه ساخت. اینها همش معلوم می‌شود. خود پیامبر مرتب می‌آمد. حتی یک وقت یکی از اصحاب اعتراض کرد گفت آقا شما چقدر اینجا می‌آیید؟ فرمود تا قیامت کسی بر اینها درود بفرستد شهدای احد پاسخ می‌دهند. این را می‌خواستم عرض کنم که آن آقا وقتی حضرت حمزه را دید گفت ایشان بود که در بدر آرایش ما را به هم ریخت. و آن جمله‌ای که ناقص ماند این بود که ما در زیارت‌نامه حضرت ابوالفضل (ع) وقتی می‌خواهیم از ایشان تعریف کنیم زیارت امام صادق است. می‌گوییم شهادت می‌دهیم عباس جان! «مَضَيْتَ عَلَى مَا مَضَى عَلَيْهِ الْبَدْرِيُّون». تو آن راهی را رفتی را که بدریون رفتند. چطور الان مثلاً شما فرض کنید ما، فرض کن حالا امتیازات کسی را بخواهیم بشمریم می‌گوییم 8 سال دفاع مقدس بوده. کسی ممکن است بعد از جنگ به دنیا آمده، نبوده است. ولی می‌گوییم این آقا را می‌بینی، این در عملیات فتح المبین بوده است، بیت‌المقدس بوده است. یک امتیازی می‌دانیم. بدر یک امتیازی بود برای کسانی که در آنجا شرکت کرده بودند. سه تا منبعی که من راجع به شخصیت حضرت حمزه (ع) اشاره کردم. یک نکته دیگر هم می‌خواهم عرض کنم و من می‌خواهم این نکته با یک نکته دیگر به هم آمیخته بشود. حمزه سید الشهداء که به شهادت رسید، دختری به نام عماره دارد. ایشان مکه دارد. حضرت حمزه در مدینه به شهادت رسید، این دختر هم با مادرش مکه بود. شنیدید که می‌گویند پیغمبر فرمود حمزه گریه کن ندارد چون دخترش و خانواده‌اش مکه بودند و آنجا نبود. گذشت. حضرت حمزه شهید شد و صلح حدیبیه سال ششم وقتی که پیغمبر گرامی اسلام آمدند برای عمره و نشد انجام بدهند و یک صلحی نوشته شد و قرار شد برگردند، امیرالمؤمنین (ع) به پیامبر گرامی اسلام عرض کردند که ما دختر حمزه را هم با خودمان به مدینه ببریم. بالاخره یادگار عموجان‌مان است. ببریم مدینه و پیش خودمان باشد. پیامبر پذیرفتند و دختر حمزه با اینها به مدینه آمد. حالا سر سرپرستی این دختر اختلاف افتاد. امیرالمؤمنین می‌گفت من سرپرستی او را می‌پذیرم. جعفر بن ابیطالب می‌گفت: نه، من باید بپذیرم. عموی من هم بوده است. حالا جعفر بزرگ‌تر از امیرالمؤمنین (ع) هم است. یکی دیگر مدعی شد به نام زید بن حارثه. گفت به هیچ‌کدام از شما اجازه نمی‌دهم. من روزی که پیامبر وارد مدینه شد، عقد اخوت می‌بست بین دو نفر، بین من و حمزه عقد اخوت بسته شده است. برادر من است. این برادرزاده من می‌شود. من یادم حضرت مریم (س) افتادم که وقتی قرار شد تکفل او را بر عهده بگیرند، کار به قرعه افتاد. قرآن است دیگر. آیه قرآن است. یعنی حضرت زکریا می‌گفت من، راهبه‌ها می‌گفتند نه، ما باید این دختر عمران را تحت تکفل بگیریم که آخرش قرعه به حضرت زکریا افتاد و این کفالت یک امتیاز بود. حضرت مریم معلوم است. بعداً هم در قرآن دارد: «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاكِ وَ طَهَّرَكِ» به نظر شما چرا انقدر دوست داشتن عماره دختر حمزه را تکفل بگیرند؟ به خاطر حضرت حمزه. یادگار حمزه است. من خصوصیتی در خود این دختر ندیدم. حضرت مریم را عرض کردم خصوصیت دارد. اما یکی از عمده‌ترین آن این دینی است که به حضرت حمزه احساس می‌کنند. که پیامبر اکرم زید بن حادثه را متقاعد کردند گفتند شما دست نگه دارید. حضرت امیر را هم متقاعد کردند و به جعفر بن ابیطالب دادند که خود او هم بعداً در موته به شهادت رسید و نام این دو (جعفر و حمزه) خیلی جاها کنار هم هستند و اینها از کسانی هستند که در واقع همواره ائمه (ع) به اینها افتخار می‌کردند. یعنی جعفر طیار و حمزه سید الشهداء دو واژه‌ی مطرح بر لسان معصومین (ع) بوده است.
شریعتی: خیلی ممنون و متشکرم.
تلاوت صفحه 181 آیات 34 تا 40 سوره مبارکه انفال.
صفحه181قرآن کریم
اشاره قرآنی: آیه 36 سوره انفال خیلی عجیب است. می‌فرماید: «إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا ينْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ» کافران اموالشان را انفاق می‌کنند. اما کجا؟ «لِيصُدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ» برای اینکه راه خدا را ببندند. مسجد می‌سازند مسجد قبا را زمین بزنند یا پول خرج می‌کنند جنگ بدر راه می‌اندازند، احزاب راه می‌اندازند. همش کارشکنی است. «فَسَينْفِقُونَهَا» دوباره می‌گوید انفاق می‌کنند. «ثُمَّ تَكُونُ عَلَيهِمْ حَسْرَةً» اما روز قیامت حسرت می‌خورند. چرا حسرت می‌خورند؟ چون پول خرج شده اما چیزی به دست نیامده است. یک روایتی داریم ذیل این آیه خیلی جالب است. می‌دانید که یکی از اسامی قیامت یوم الحسره است. « وَ أَنْذِرْهُمْ يَوْمَ الْحَسْرَةِ إِذْ قُضِيَ الْأَمْر» یکی از اسامی قیامت است. و مردم خیلی چیزها را حسرت می خورند. ذیل این آیه روایت دارد که بعضی‌ها به صحرای محشر می‌آیند در دنیا پول داشتند ولی خودشان انفاق نکردند، کار خیر نکردند. از دنیا رفته‌اند و ارث رسیده است. به برادرش، به فرزندش، فرزندش آن مال را انفاق کرده است، به فقرا کمک کرده است، کار خیر کرده است. این آقا می‌بیند که وارث دارد با مال این به بهشت می‌رود. ولی خود این از این مال استفاده نکرده است. حسرت می‌خورد. مثل اینکه شما یک ماشینی بخرید دیگری سوار شود، خودت فرصت سوار شدن پیدا نکنی. خیلی عجیب است. حساب و کتاب آن را هم باید پس بدهید. اذیتش را این باید ببیند. بعد امام این آیه را خواند. فرمود: بعضی از افراد روز قیامت اموالشان مایع حسرت است و آنها کسانی هستند که این مال را خودشان به دست خودشان در راه خدا نداده‌اند. لذا من همین‌جا درخواستم این است که همه‌ی عزیزان آنهایی که امکانات مالی دارند، برای خودشان هم یک کاری بکنند. مواظب باشید که یک درصدی از آن را هم به فقرا بدهید که روز قیامت مالی که آدم خودش به دست خودش نداده است باعث حسرتش می‌شود.
حضرت حمزه خیلی شجاع بود. در بدر 3 نفر به میدان آمدند. دو برابر و یک پسر. یعنی در واقع عتبه، برادرش شیبه و پسرش ولید. اینها از سران هستند. خیلی هم شجاع هستند. رو کردند به سپاه اسلام. قدیم جنگ‌ها تن به تن بود. گفتند که یا محمد سه تا هماورد برای ما بفرست. حضرت امیرالمؤمنین، حمزه و عبیده را فرستادند که هر سه اینها در آن جنگ یعنی آن سه طرف دشمن کشته شدند و در واقع صدای الله اکبر مسلمان‌ها بلند شد و می‌دانید که جنگ بدر، جنگ موفق و پیروزی بود که خدا در قرآن هم می‌فرماید: «وَ ما رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ رَمى‏» اما در احد. حضرت حمزه یک پر شترمرغی روی کلاهش می‌گذاشت که او را بشناسند. می‌گفت من را بشناسند. من فلانی هستم. لذا همه می‌گفتند آنی که پر روی سر او است، او کیست؟ او قاتلش را هم از همین طریق شناسایی‌اش کرد. آن وحشی که ایشان را زد از همین طریق شناسایی کرد. از راه دور هم زد. جلو نیامد. نیزه زد و در واقع در قلب حضرت حمزه زد. 30 نفر از مشرکین را در احد حضرت حمزه کشت. شجاع بوده است. خیلی شجاع بوده و قوی. خود پیغمبر گرامی اسلام یک وقتی از همین وحشی قاتل حمزه پرسید. فرمود: تو چطور عموی من را کشتی. عمومی من کسی نبود که کسی بتواند او را به راحتی بکشد. برای خودش یلی بود. گفت آقا شما پرسیدید می‌گویم. من یک نیزه‌ای داشتم پشت آن پر داشت. یعنی از راه دور می‌شد. حالا امروز این وسایل جدید را پهباد و چه می‌گویند. این از راه دور می‌توانست. رفتم یک جایی کمین کردم، فقط هم مأمور کشتن ایشان بودم. تا جایی که دیدم به هر حال دور او خلوت است، این را از راه دور پرداخت کردم و حضرت حمزه را به شهادت رساند. وقتی ایشان به شهادت رسید، پیامبر گرامی اسلام چون خطر پیش آمده بود رفتند در شیار کوه. پیغمبر مجروح شده بود. دندانش شکسته بود، خون‌آلود بود. جان او در خطر بود. اصلاً شایعه شد پیغمبر کشته شده است. حضرت به یک کسی گفت بروید از عمو یک خبری بیاورید. که ایشان آمد دید حمزه شهید شده، قطعه قطعه شده، برنگشت. به امیر‌المؤمنین (ع) حضرت فرمودند. حضرت امیر رفتند. چطور بیایند خبر بدهند؟ همینطور مانده بودند. پیغمبر فهمید. علی برنگشته یک چیزی هست. خودش آمد. آمد که آمد. همان شد که شد. وقتی کنار بدن حمزه رسید، گفت عموجان ما وقفت موقف اشد من هذا. هیچ کجا انقدر بر من سخن نگذشته است. هیچ کجا انقدر سخن نگذشت که امام سجاد فرمود سه روز در اسلام بر ما اهل بیت سخت بود. روز شهادت عمویم حمزه، عموی پدرم، روز شهادت عمویم جعفر و روز شهادت پدرم ابا‌عبد‌الله الحسین. صفیه خواهرش هست. همینطور که پیغمبر نشسته بود گفتند خواهرش دارد می‌آید. پیغمبر فوراً عبایش را انداخت روی بدن حمزه که بدن خونین حمزه را نبیند. تازه به زبیر پسر حمزه گفت برو مانع مادرت شو بلکه نباید ولی آمد. یک مقداری پاهایش خون آلود بود پیدا بود حضرت یک قدری از این خوار و خاشاک بیابان ریخت روی پای او که پای او هم پیدا نباشد. فاطمه زهرا (س) رسید. زودتر از صفیه رسید. نشست این طرف بدن، پیغمبر هم این طرف. دختر گریه می‌کرد، پدر گریه می‌کرد. حمزه چه مقامی دارد. دو تا گریه کن دارد، یکی پیغمبر گرامی اسلام و یکی فاطمه زهرا (س). هفتاد تا شهید است قرار شد نماز بخوانند. پیغمبر اول بدن حمزه را گذاشت نماز خواند. شهید دوم را که آوردند باز گذاشت کنار حمزه نماز خواند. سوم کنار حمزه نماز خواند. هفتاد نماز بر بدن حمزه خوانده شد. البته در نقلی دارد هفتاد تکبیر که حضرت امیر هم دارد ولی من دیدم آقایان مورخین می‌گویند این هفتاد نماز بوده است نه هفتاد تکبیر. هر نماری هم تکبیر دارد. این نشان‌دهنده‌ی عظمت اوست که سعد بن معاذ که حالا یک وقتی فرصت شود زندگی ایشان را هم برای شما بگویم. سعد بن معاذ که ایشان هم در جنگ خندق مجروح شد و بعداً شهید شد، تیر به بدن او خورد و مجروح شد. سعد بن معاذ می‌گوید من در مدینه آمدم دیدم پیغمبر ناراحت است. چی شده یا رسول الله! فرمود عموجانم در خانه‌اش صدای عزا نیست، صدای گریه نیست. بواکی ندارد. گریه‌کن ندارد. می‌گوید فوراً آمد دو سه تا اصحاب را صدا زدم گفتم در همه‌ی خانه‌ها راه بیفتید بگویید عزا تعطیل. همه‌ی زن‌های مدینه بیایند در خانه حمزه برای حمزه عزاداری کنند. هفتاد شهید بود. می‌دانید آنها هم شهدای کمی نبودند. حنظله بوده، همسر جوان دارد. عمرو  بن جموح بوده، فرزندانش بوده‌اند، شهدای زیادی بودند اما همه‌ی عزاها آمد به سمت خانه‌ی حمزه. من یک خاطره‌ای برای شما از سال 60 بگویم که وقتی هفتم تیر آن انفجار پیش آمد و هفتاد و خورده‌ای آدم شهید شدند، من آن زمان یادم هست نوجوانی بودم، یاد همین قصه‌ی احد افتادم که همه می‌گفتند آقای بهشتی. یعنی همه‌ی شهدا را در واقع تشییع می‌کردند، شعاری که داده می‌شد، شعار راجع به شهید بهشتی بود. حضرت امام هم در جماران گریه افتادند و مظلومیت آقای بهشتی را مطرح کردند. من آن زمان دبیرستان می‌رفتم. به یکی از دوستانم گفتم این یک تشبیهی می‌شود با داستان حضرت حمزه سید‌الشهداء. ببینید آنجا هفتاد نفر شهید شدند و همه می‌گفتند حمزه. امروز هم همه دارند نام شهید بهشتی را مطرح می‌کنند. به هر حال قرار شد بدن‌ها به خاک سپرده شود. 35 تا قبر بود، هر دو بدنی در یک قبر. آن کسی که کنار حمزه قرار می‌گیرد کی باید باشد؟ عبد‌الله بن جحش که ایشان یکی از مؤمنین و متدینین است. ایشان را حضرت با حمزه در یک قبر قرار دادن. به هر حال ما از این تاریخی که عرض کردیم راجع به حضرت حمزه (س) چند نکته کوتاه را من فکر کنم وقتم زیاد نباشد می‌خواهم برداشت کنم. یکی اینکه اگر کسی مدافع دین و اسلام و خدا شد عزیز است. «تعز من تشاء و تذل من تشاء» خود را ندید. تسلیم امامش شد، تسلیم پیغمبرش شد. ما که نمی‌خواهیم فقط قهرمان‌پروری کنیم. ما می‌خواهیم از این قصه‌ها حسه بگیریم. می‌خواهیم از این داستان‌ها بهره بگیریم. عزیزان من امروز هم آنی که مدافع امام زمان است، آنی که از حریم ولایت دفاع می‌کند، آن که می‌ایستد از حریم دین دفاع می‌کند، امروز عزیز است چون خدا قول داده است. ببین چطور خدا حمزه را بالا برد؟ قبرش، محل زیارتش، چقدر تجلیل، تکریم. اگر کسی از دین خدا حمایت کرد. «ان تنصرالله ینصرکم» خدا هم یاری می‌کند. نکته دوم در واقع صفت ظلم‌ستزی و نهراسیدن حمزه از دشمن است. امروز دور تا دور ما را دشمن گرفته است. ما بارها گفتیم سر جنگ با کسی نداریم اما کسی سر جنگ با ما داشت، ما نمی‌ترسیم. می‌ایستیم و دفاع می‌کنیم. امروز هم از حمزه سید‌الشهداء و روش او یاد بگیریم که در مقابل دشمن اگر محکم نایستی، دشمن می‌آید جلو و دشمن دوست نخواهد شد. این را گول نخورند. ما به ایام انتخابات هم داریم نزدیک می‌شویم. آقایان توجه به این نکته داشته باشند. «لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَ عَدُوَّكُمْ أَوْلِياء» بله، من نمی‌گویم شما بروید وارد درگیری شوید. نه، در  اسلام بنا بر این است که انسان زندگی‌اش را بکند، تعامل داشته باشد، اما کسی قرار شد زور بگوید، ما زور نمی‌پذیریم. این هم نکته‌ی دوم در زندگی حمزه. نکته‌ی دیگر اینکه یک شخصیتی مثل حمزه با این شجاعت و حمایت و جایگاه، غافل از موضوعاتی مثل صله‌ی رحم، کار خیر، مهمانداری، سخاوت. این چیزها ندارد. یعنی اینطور نیست که حالا یک انسان سیاسی شجاع رزمنده بگوید من همه کارم غرق در این امور است. نه. به رحم زندگی می‌کند، دست به خیر است. این هم نکته‌ی دیگری که باید روی آن توجه شود. و آخرین نکته این که همواره حضرت ابراهیم (ع) دعا کرد در دعاهای ویژه‌ای که دارد فرمود خدایا من را لسان صدق قرار بده، یعنی آیندگان از من تعریف کنند، مدح من را بگویند. اگر کسی جایگاه خوبی داشت با مرگش فراموش نخواهد شد. ماندگار می‌شود. امیرالمؤمنین از ایشان نام برده، امام حسین از ایشان نام برده است. چطور می‌شود یک امام معصومی مثل ابی‌عبد‌الله، مثل امام سجاد، افتخاراتش را که می‌شمرد یکی را هم بگوید حضرت حمزه سید الشهداء. پس می‌شود. چطور الآن امام صادق می‌آید می‌گوید بروید کنار حرم عموجانم عباس بگویید السلام علیک ایها العبد صالح. که حضرت حمزه هم مصداق عبد صالح است. می‌شود انسان به یک جایگاهی برسد که مدح او را امام بگوید و این ولایت‌پذیری رمز اصلی موفقیت شخصیت‌هایی مثل حضرت حمزه یا حضرت خدیجه یا حضرت ابوطالب یا حضرت ابالفضل العباس یا زینب کبری (س) است.
شریعتی: خیلی ممنون و متشکر.