حجت الاسلام بهشتی: برای امروز یک بحث قرآنی حدیثی انتخاباتی انتخاب کردم که بیشتر به ملاکهای انتخاب برتر مربوط میشود. امیدوارم که هم در گرایش مردم به مشارکت، هم در انتخاب اصلح انشاءالله به برکت این آیات و احادیث تأثیر داشته باشد.
شریعتی: و هم در همهی عرصههای زندگی. ما مدام در حال انتخاب هستیم. همین بحث را حاج آقای بهشتی انتخاب کردند.
حجت الاسلام بهشتی: بله. درست است. بسم الله الرحمن الرحیم. همین الآن بینندگان عزیز شبکهی سه را انتخاب کردهاند. میتوانستند با همان کنترل شبکه را عوض کنند. یعنی خداوند این موجود را انتخابگر آفریده است. نمیتواند بگوید انتخاب نمیکنم. حتی تلویزیون را خاموش کند، باید یک کار دیگر را انتخاب کند. یا باید بخوابد یا باید برود تفریح. انسان تا این نفسش میآید و میرود، در حال انتخاب است. انتخاب یک فکر، انتخاب یک همراه، انتخاب همسر، انتخاب کار، انتخاب شغل، و در همهی اینها نیازمند آگاهی، پاکی، مشورت، توفیق هست. حالا که ما به ناچار... چون بعضیها ممکن است بگویند که من رأی نمیدهم. مثل کسی است که بگوید ازدواجها سخت شده من ازدواج نمیکنم. این راه حل نیست. چند نفر رفتهاند خانه انتخاب کردهاند و خریدهاند، با مشکل رو به رو شدهاند، من خانه نخرم. من دنبال تحصیل نروم. باز هم انتخاب است. پس خواه ناخواه انتخابگری در وجود ما هست. امروز چیزی که ما میخواهیم بگوییم با الهام از آیات قرآن و رهنمودهای پیامبر و ائمه یک مقداری با بیداری بیشتر، با آگاهی بیشتر، با مشورت با همدیگر در این میدان حضور پیدا کنیم. فکر میکنم از اینجا شروع کنیم که خود خدا هم بعضی از بندگانش را انتخاب کرده است. کلمهای که در قرآن است «استوی» است یعنی خوبترها را سوا کردیم. بعد رصد میکنیم ببینیم ملاک دارد. حتماً خدا ملاک دارد. خدا که حکیم است. بدون حکمت. ولی میخواهیم ببینیم در قرآن ذکر شده؟ میبینیم ذکر شده است. مثلاً میپرسیم پروردگارا چرا داوود را به فرمانروایی رساندی. میگوید آیات قبلش را بخوان. او جوانی بود جانفشانی کرد، به جبهه آمد. به این دلیل. چرا ابراهیم را به رهبری رساندی؟ میگوید برو آیه را بخوان. «وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهيمَ رَبُّهُ بِكَلِمات» خداوند ابراهیم را آزمود قبل از اینکه به پیشوایی انتخاب کند. آن کلمات چه بوده است؟ به تفاسیر مراجعه میکنیم. حتماً یکی از آنها فدا کردن پسرش اسماعیل بوده که در سوره صافات آمده است. یعنی بعضی از بندگان یک شیرینیکاریهایی کردهاند، خداوند آنها را انتخاب کرده است. پروردگارا تقدیرات این یوسف را چگونه رقم زدی به عزیزی مصر رسید؟ صبوری به خرج داد. پاکی را انتخاب کرد. زندان را بر گناه ترجیح داد. اینها ملاکهایی است که خود خدا در قرآن در انتخابهای خودش آورده است. یک کلمهی دیگر هم در قرآن هست. «اِجتبا» یعنی برگزید، سوا کرد. حتی در قرآن کریم دارد «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى لَكُمُ الدِّين» خدا دین را برای شما انتخاب کرد. البته انسان آزاد است. از خدا اگر میپرسید «فَلا تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُون» بیایید شما هم همان انتخاب خدا را گزینش کنید. پس ما نگاه میکنیم انتخابهای خدا که پیامبران را، اولیاء را انتخاب کرده بر اساس یک ملاکهایی است یا به خاطر دانش آنهاست یا به خاطر گذشت آنهاست یا به خاطر فعالیتها، خلاقیتها، ایثارها. همینها ملاکهایی است برای انتخابات ما. اما سراغ انتخابات خودمان میرویم. اولین ملاکی که میخواهیم عرض کنیم همه مردم اطلاع دارند. تقوا است. «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُم» این فرمولی است که خدا به ما در سوره حجرات اعلام کرده است. خوبترین شما. شما میخواهید یک خوبترین را... انتخاب برتر. چند نفر هستند در آن جمع آن بهترین را. «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُم» تقوا یعنی چه؟ یعنی به گناه میرسد ایست کند. این پول حرام است. خودش هم میداند که حرام است ولی شیرین است. این رابطه حرام است، این امضاء حرام است، این اقدام حرام است. به گناه میرسی یک چنین کسی را انتخاب کنی. این منافع شخصی و منافع خانوادگی و منافع حزبی و اینها را. ببینی حق چی هست.
شریعتی: به تعبیر حاج آقای عاملی که بحث این هفتههای ماست کف نفس داشته باشد.
حجت الاسلام بهشتی: یعنی خودش را نگه دارد که کار سختی هم هست. خویشتنداری. یعنی انسان سوار بر خودش شود کنترل بکند. این یک. دوم، سابقهی روشن. امیرالمؤمنین (ع) عهدنامهای به مالک اشتر دارد که همه میدانند. ای کاش این عهدنامه هم توسط افراد مختلف شرح میشد مخصوصاً برای حاکمان، فرمانروایان. البته مالک اشتر هیچ وقت موفق نشد به مصر برسد. قبل از اینکه به مصر برسد به شهادت رسید ولی این عهدنامه برای تاریخ و برای امروز ما مانده است. و ملاکهایی در همین عهدنامه هست. یکی از آنها همین است. ای مالک وزیر میخواهی انتخاب کنی نگاه کن این وزیر قبلاً هم وزیر بوده است یا نه. بدترین وزیری که تو انتخاب کنی وزیری است که بدسابقه بوده است. قبلاً کار کرده و مردم کارش را دیدهاند و خوش عمل نکرده است. خود قرآن که در آیات متعددی به سابقه اشاره میکند. «السابقون» پیشتازان و پیشگامانی که در انفاق، در جهاد، در هجرت جلوتر از بقیه اقدام کردهاند. این یک ملاک است. کی زودتر به سمت انقلاب آمد؟ کی زودتر به سمت جبهه آمد؟
شریعتی: سابقه داشته باشند و سابقهی خوبی هم داشته باشند.
حجت الاسلام بهشتی: معنای این این است که ما وقتی نامزدی را میبینیم باید راجع به او مطالعه کنیم، سوابق او را ببینیم. دو سال قبل کجا بوده، پنج سال قبل کجا بوده، چه دستاوردهایی داشته است. سابقه. انقلابی بودن. مقام معظم رهبری هم در یکی از سخنانی که فکر میکنم ماه مبارک رمضان بود انقلابی بودن را فرمود. قرآن در سوره نساء آیه 95 میفرماید: «وَ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدينَ عَلَى الْقاعِدينَ أَجْراً عَظيما» قاعدین هم یعنی نشستگان. نماز میخوانند، روزه میگیرند، قرآن میخوانند، کمک میکنند اما مجاهدین یعنی فعالان در صحنه انقلابیها برتری دارند. در همین تفسیر این آیات آمده که بعضیها مثلاً کارهای خدماتی میکردند برای مسجد الحرام، برای حاجیان و خودشان را برتر از مجاهدان میدانستند. نه، مجاهدان برتر هستند. انقلابی بودن. سوم هجرت. هجرت یک کار سختی است مخصوصاً بگویند از یک جای خوش آب و هوا به یک جای بد آب و هوا برو. من این را سالهای قبل هم عرض کردم. محل زندگی حضرت ابراهیم (ع) خوش آب و هواترین جای کره زمین بود. یعنی فلسطین امروز. کنار دریای مدیترانه و چهار فصل. خیلی خوش آب و هوا. خداوند به او مأموریت داد برود بد آب و هواترین جا یعنی مکه. نه ساختمانی، نه آبی، نه گیاهی. ابراهیم هم گفت چشم. الآن مثلاً به بنده بگویند شما سی سال یا بیشتر تهران بودی. حالا یک مقدار هم به استانهای دوردست برو. هزار جور بهانه میآورم. یا به یک پزشکی. پزشک سختش هست که برود. آیه 72 سوره انفال خیلی آیهی عجیبی است. «وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ لَمْ يُهاجِرُوا» ایمان آورده ولی حاضر نیست هجرت کند. «ما لَكُمْ مِنْ وَلايَتِهِمْ مِنْ شَيْءٍ حَتَّى يُهاجِرُوا» یعنی حاضر نیست از در خانهاش آن طرفتر برود. برود یک شهر دوردستی. آنجا به او نیاز دارند. هجرت، خیلی از مسلمانها مکه بودند به خاطر نگهداشت داراییشان، مغازهشان، زندگیشان، حاضر نبودند به مدینه بیایند. میگفتند ما همین مکه میمانیم. پیغمبر هی پیغام میداد بیایید مدینه. فعلاً اجتماعی مدنی مهم است. نمیآمدند. نمیتوانستند دل بکنند. امامان ما به اجدادشان مثل امیرالمؤمنین (ع) وقتی افتخار میکردند، مثل امام زینالعابدین (ع) در مسجد شام، یکی به هجرت آنها. من پسر کسی هستم که هجرت کرده است. توانمند، امانتدار. سوره قصص آیه 26. «إِنَّ خَيْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِيُّ الْأَمين» بهترین کسی که شما برای یک کاری انتخاب میکنید، آن کار ممکن است ریاستجمهوری باشد، شورای شهر باشد، مسئولیت تولیت یک مسجد باشد. ما همینطور که از اول گفتیم همیشه در حال انتخاب هستیم. انتخاب همسر باشد، انتخاب همسفر باشد. کسی را که میخواهی انتخاب کنی با هم یک کاری را انجام بدهید قوی است. یعنی برای آن کار توانایی داشته باشد. قوی امین. امین یعنی چشمش پاک باشد، دستش پاک باشد. چون ممکن است کسی قوی باشد و خائن باشد. قوی امین. «إِنَّ خَيْرَ» یعنی بهترین کسی که شما به کار میگیرید قوی امین. ممکن است امین باشد قوی نباشد، توانمند نباشد. برای آن کار ظرفیتش کم باشد، تواناییاش کم باشد. هر کاری یک ظرفیتی میطلبد. قوی، امین. امامان ما این آیه را هم که مردم زیاد شنیدهاند در انتخابات بردهاند. آیهی 58 سوره نساء. میفرماید: «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى أَهْلِها» خداوند فرمان داده به شما که امانتها را به اهلش بسپارید. امام معصوم فرمود: یعنی مسئولیتها را به افراد شایسته و لایق بسپارید. این نفر، این آقا، این خانم برای این مسئولیت شایسته است. روز قیامت ما باید جواب بدهیم. خدایا من بررسی کردم، مشورت کردم، مطالعه کردم، این نفر برای این کار شایسته است. اهل این کار است، شایستگی این کار را دارد. از این معلوم میشود که مسئولیتها امانت هستند. امیرالمؤمنین در نهج البلاغه به صراحت میفرماید: آیا خیال کردی که این لقمه است؟ نه لقمه نیست، امانت است. به فرمانروای خودش میگوید. دیگر چی؟ شجاع، قاطع. چون در تصمیمگیریها بالاخره منافع دیگران هست، دشمن هست، کسانی هستند که منافعشان اقتضا میکند، تهدید میکنند یا با تطمیع. یک کسی در مقابل تطمیع یا در مقابل تهدید بخواهد بایستد شجاعت لازم دارد. چقدر یزید برای امام حسین (ع) نامه میفرستاد. پی در پی. امام فرمود من در دامنی بزرگ شدم که لذت را نمیپذیرم. قرآن در سوره مائده آیه 54 میفرماید: یک کسی انتخاب شود که «لا يَخافُونَ لَوْمَةَ لائِم» از ملامت ملامتکنندگان نترسند. دارای سوز نسبت به مردم. موسی بن عمران از خدا پرسید خدایا چرا مرا به پیغمبری رساندی؟ این سؤال یک پیغمبر است که موسی بن عمران 136 بار اسمش در قرآن آمده است. یعنی بعد از نام خدا نام کسی به اندازه حضرت موسی نیامده است. شاید 800 آیه قرآن در مورد موسی بن عمران است که سرور عزیزم جناب آقای عابدینی به شیوایی و شیرینی بیان میکنند. پرسید موسی بن عمران از خدا چرا مرا به پیغمبری منصوب کردی؟ پیغام آمد که سوزی در تو بود در دیگران نبود. کسی را انتخاب کنیم که برای مردم بسوزد مثل پیغمبر اسلام. وقتی زندگی شما سخت میشود، او میزود. به او فشار میآید. از آیات آخر سوره توبه، مفسر بزرگ قرآن حضرت آیت الله جوادی آملی میفرمودند. این مال زمان پیغمبر نیست. الآن هم پیغمبر میسوزد. غصه میخورد وقتی مسلمانها در فشار هستند، در تنگنا هستند. جوان نمیتواند ازدواج بکند. مسلمانها تحقیر میشود. کسی را انتخاب کنید که سوز داشته باشد. خدایا چرا موسی را انتخاب کردی؟ سوز داشت. یعنی یک ملاک خدایی برای انتخاب. این را همه ما شنیدهایم که امیرالمؤمنین (ع) از خانهای گذر میکرد دید یک خانمی دارد به علی بن ابیطالب نفرین میکند. ایستاد و در زد و پرسید که علی با تو چه کرده است؟ گفت شوهرم رفته جبهه شهید شده، این بچهها را روی دست من گذاشته است. امام رفتهاند منزل آذوقه آوردهاند بعد به کمک خانم آمدند و شروع به نان پختن کردند. اشک میریختند و نان میپختند. ما به این سوز میگوییم. یعنی دردش بیاید وقتی یک دردی را در جامعه میبیند. یک مشکلی را، یک آسیبی را. خوابش نبرد.
شریعتی: ما چقدر به این سوز نیاز داریم.
حجت الاسلام بهشتی: واقعاً. داشتن تجربه. در عهدنامه مالک اشتر میفرماید: «انْظُرْ فِي أُمُورِ عُمَّالِك» در کار مسئولانت دقت کن. «وَ تَوَخَّ مِنْهُمْ أَهْلَ التَّجْرِبَةِ وَ الْحَيَاء» انتخاب کن کسی را که اهل تجربه باشد و حیا داشته باشد. الآن مثلاً در کارخانه هم میخواهند یک مهندس تکنسین انتخاب کنند میگوید باید سه سال سابقه کار داشته باشی. فقط مدرک تحصیلی کافی نیست. این مال یک کارخانه است که در بخش خصوصی است. حالا ما میخواهیم کشور را یا مجلس را یا شورای شهر را یا شورای بخش را یا همهی اینها انتخابات تا روز 28 خرداد هست. تجربه داشته باشند. این آقا که الآن صفر کیلومتر است یا این خانم صفر کیلومتر است. دانش او ناکافی است، مدرک او ناکافی است. تجربه باید داشته باشد، سردی و گرمی باید چشیده باشد. ای مالک میخواهی مسئول انتخاب کنی اهل تجربه باشد و اهل حیاء. وقیح نباشد. حیای چشم داشته باشد، حیای دامن داشته باشد، حیای دست داشته باشد. داشتن اصالت خانوادگی. این هم چیز مهمی است. خدا رحمت کند مرحوم آقای فلسفی را. میگوید بخشی از شخصیت انسانها از خانواده است. به صورت ژن از پدرها و مادرها به ما میرسد. گرایشهایی در ما ایجاد میکند. خیلی از موفقیتهای ما ارثی است که از آنها به ما میرسد. به همین دلیل اگر ما خوب خودمان را تربیت کنیم در ثواب نسلهای بعد شریک هستیم. یعنی ما الآن اگر برای پاکی خودمان دقت کنیم، بچههای ما هم به تبع ما پاک میشوند و ما در ثواب آنها شریک هستیم. برای همین است که حدیث داریم اگر صد نسل گذاشته باشد، هزار سال، دو هزار سال از دودمان شما گذشته، یکی از فرزندان شما، نسل شما، کار خیری میکند. شما در ثواب او شریک هستی. امیرالمؤمنین (ع) میفرماید کسی را انتخاب کن که «من اهل البیوتات الصالحه» خانواده صالح، پدر صالح، مادر صالح، پدربزرگ صالح داشته باشد. خانواده خیلی مهم است. داشتن روحیهی خدمتگزاری. این را حضرت امام در ایران باب کرد که اگر به من خدمتگزار بگویید بهتر از آن است که رهبر بگویید. من خادم شما هستم. البته این به گفتن نیست. در عمل. خدا رحمت کند خانم مرضیه دباغ را. میگوید حضرت امام در فرانسه بودند، یکبار دستشویی رفتند من دیدم طول کشید. یک مقداری استرس من را گرفت که چه شده است. منتظر ماندم تا حضرت امام آمدند دیدم پاچههای شلوارشان را بالا زدهاند دارند دستشویی را میشویند. یعنی کسی باشد اهل خدمت باشد. یعنی خدمت را افتخار بداند. خدا شهید بهشتی را رحمت کند. ما شیفتگان خدمتیم نه تشنگان قدرت. این یک جمله است اما از آن جملات حکیمانه مثل حکمتهای نهج البلاغه. امیرالمؤمنین (ع) در نهج البلاغه، چقدر این نهج البلاغه هنوز جا دارد در گفتگوها بیاید. میفرمود من قانع باشم که به من بگویند امیرالمؤمنین! به من بگویند نماینده مجلس! رئیسجمهور! شهردار! فرماندار! در سختی مردم شریک نباشم؟ همین اندازه که به من یک پستی دادهاند و یک کلمهای را برای من به کار میبرند، به همین قناعت کنم؟ نه.
شریعتی: این یک بار و یک مسئولیت روی دوش من است.
حجت الاسلام بهشتی: واقعاً. آن وقت اگر درست انجام بدهیم در پیشگاه خدا خیلی آبرو داریم. خدمت ما را به سروری میرساند هم در این دنیا و هم آن دنیا. عمل به وعدهها. این هم یک ماجرایی است که ما در همه انتخاباتها این مشکلات را داشتیم که به خاطر رأی آوردن وعده میدهند. خودش هم میداند این کار را نمیتواند بکند. یعنی چارچوب نمایندگی مجلس را میداند که وظایف نماینده مجلس چیست. اصلاً این در حوزه اختیارات او نیست. یا شورای شهر یا هر کسی. وعدههایی که میدهیم... ما در قیامت یک ایستگاه برای نماز داریم، یک ایستگاه هم برای وعدهها. «ان العهد کان مسئولا» اصلاً حدیث داریم این یک ایستگاه دارد. قولهایی که ما میدهیم... مثلاً عروس و داماد با هم صحبت میکنند، به هم وعده میدهند. اگر این عقد صورت بگیرد، من چه میکنم، چه میکنم، تو را خوشبخت میکنم. آن خانم قول میدهد، آن آقا قول میدهد. بعضی از آنها هم در دفتر به ثبت میرسد و بعضی از آنها هم به صورت شفاهی است. الآن دو سال، سه سال گذشته است. من یک وقتی نشستهام دلایل طلاق در ایران را خواندهام. چند تا تحقیق بزرگ انجام شده که مثلاً ده تا یا پانزده یا بیست دلیل آمده برای دلایل طلاق در ایران. چرا انقدر طلاق هست؟ البته کشورهای دیگر هم بیش از ما دارند. آن سه تای اول که از همه بیشتر است، یکیش بیتعهدی است. شما قول دادی. واجب نبود که قول بدهی. شما بر اساس تواناییات باید قول میدادی. آمده بود پیش حاج آقای قرائتی که ایشان عقدش را بخواند. 500 سکه. ایشان هم گفت حساب کنیم ببینیم 500 تا چقدر میشود. بعد از آن جوان پرسید حقوق شما الآن چند است؟ بعد حساب کرد تا 100 سال آینده اگر این حقوق را دست نزنیم، جمع کنیم 500 تا سکه نمیشود. برای چی باید تعهد ایجاد کنیم؟ بعد دل چرکینی، کینه، جدایی، فراق، بچههای طلاق، چی، چی، چی، پیش بیاید. عمل به وعدهها. در سوره مبارکه مریم آیاتی هست که خداوند قهرمانی را اسم میبرد که اینها نباید فراموش شوند. یکی از آنها حضرت اسماعیل است. ما از حضرت اسماعیل بیشتر فداکاری او را شنیدیم که پدر گفت پسر جان خداوند به من فرمان داده که تو را قربانی کنم. پسر هم گفت: «يا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُني إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرين» پدر جان فرمان خدا را انجام بده. ما این را از حضرت اسماعیل میدانیم ولی آنکه خدا روی او دست گذاشته است این است. «وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِسْماعيل» در قرآن اسماعیل را برو پیگیری کن. «إِنَّهُ كانَ صادِقَ الْوَعْدِ» مهمترین ویژگی برجسته حضرت اسماعیل این بود که قول میداد، به قولش عمل میکرد. خدا او را ستایش کرده است. ما بررسی کنیم یک کسی را به نسبت رتبه. ما که نمیتوانیم با دقت انجام بدهیم. به همین اندازه که توان داریم. کسی را انتخاب کنیم که به وعدههایش عمل کند. که روز قیامت خودش را مسئول بداند. میگوید من حساب و کتاب کردهام این وعدهها را میتوانم بدهم. اینها در حد توان من هست. شرایط کشور را میشناسم، شرایط جهان را میشناسم. این کارها شدنی است. من هم برنامه دارم، با این برنامهها به نظرم میرسد میتوانم به این وعدهها عمل کنم. قرآن کریم سرزنش میکند کسانی را که قول میدهند ولی عمل نمیکنند. «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُون» اصلاً چرا شما یک چیزی را میگویید که انجام نمیدهید. «كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُون» چه گناه بزرگی است که خشم خدا را به جوش میآورد که بگویید من این کار را انجام میدهم بعد انجام ندهید. امیرالمؤمنین (ع) در نهج البلاغه میفرماید: ای مردم نشده من شما را به یک چیزی دعوت کنم خودم انجام ندهم. نشده شما را از چیزی نهی کنم و خودم انجام بدهم. نه، حتماً اجتناب کردهام. عمل به وعدهها. نیرومند، پراطلاع. «ان احق الناس بهذا الامر» سزاوارترین کس به این پست «اقواهم علیه» قویترین «و اعلمهم» آگاهترین. خب معلوم است کسی میخواهد کاری را انجام بدهد، یکی مدیریت لازم دارد، یکی توانمندی لازم دارد، یکی اطلاعات لازم دارد. اطلاعات به روز. برای همان کاری که یا شورای ده است یا شورای بخش است یا شورای شهر است یا خبرگان است یا ریاست جمهوری است. به تناسب آن. دانش و توانایی آن را داشته باشد. این خطبه 173 است. امیرالمؤمنین میفرمود: «سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي» هر چه میخواهی سؤال بکنی، من اطلاعات دارم. از آسمانها، از زمین. این قصه هم یعنی در ماجرای حضرت یوسف (س) خیلی قشنگ است. وقتی حضرت یوسف خواب عزیز مصر را تعبیر کرد، عزیز مصر این را گفت: «فَلَمَّا كَلَّمَه» یک مقداری سخن گفت. حضرت یوسف «قالَ إِنَّكَ الْيَوْمَ لَدَيْنا مَكِينٌ أَمِين». از همان دههی 60 یک حرفی سر زبانها افتاد که کسی را که انتخاب میکنیم متخصص باشد و متعهد. منتها یک اختلافی بود. متخصص متعهد یا متعهد متخصص؟ کدام اول است. اینجا عزیز مصر که مشرک بوده، گفته متخصص متعهد. یعنی اول تخصص را آورده است. ولی خود حضرت یوسف که خودش را معرفی کرده اول تعهد را آورده است. عزیز مصر به حضرت یوسف گفت: به نظر ما تو مکین هستی یعنی توانایی این کار را داری، امین هستی. تعهد این کار را هم داری. ولی خود حضرت یوسف در معرفی خودش این را گفت. «اجعلنی علی خزائن الارض انی حفیظ» یعنی روی جنبهی تعهدی رفت. من پاسدار اقتصاد کشور هستم. میتوانم این اقتصاد را به درستی با تعهد حفظ کنم، «علیم» دانشش را هم دارم. همه میدانند متخصص متعهد. ولی کدام اول؟ تقدم تعهد از این آیات فهمیده میشود. بصیرت. امیرالمؤمنین (ع) خیلی کار سختی داشته است. چه دشمنانی، چه پیچیدگیهایی با منافقین داخلی و خارجی. میفرماید ابزار من در برابر دشمن این است: میفرماید من در مقابل دشمن بصیرت را دارم. دشمنی مثل معاویه، دشمنی مثل خوارج نهروان، اینها که حالا توصیفات آن در مباحث جناب آقای کاشانی آمده است. بصیرت اگر نباشد آن کسی را که ما انتخاب میکنیم پول میخورد، فریب میخورد. یک کس میآید یک حرفهایی با او میزند تغییر موضع میدهد. مقبولیت نزد مردم. مردم او را دوست داشته باشند. امیرالمؤمنین (ع) به مالک اشتر از جمله در انتخابها به این نکته اشاره میکنند. «إِنَّمَا يُسْتَدَلُّ عَلَى الصَّالِحِينَ بِمَا يُجْرِي اللَّهُ لَهُمْ عَلَى أَلْسُنِ عِبَادِه» همین اندازه که کسی خوشنام است، این یک پوئن مثبت است. مردم او را دوست دارند، او را قبول دارند، این یک امتیاز مثبت است. سختگیر در مصرف بیتالمال است. این هم ماجرایی است که در نهج البلاغه خیلی آمده است. یک مصداق درجه یک بخواهیم برای آن بگوییم امیرالمؤمنین (ع) است. که از همان روزهای اولی که سر کار آمدند حضرت روی این مسئله پافشاری کردند. دیگران هم تحمل نداشتند و مقاومت کردند. این قصه را ما همه شنیدهایم که برادرش عقیل، عیالوار هم بوده است، بچهدار هم بوده است، آمده مثلاً یک سهمی بیش از اندازه خودش میخواسته است. حضرت آهن داغ کرده است. یا دامادش، شوهر حضرت زینب (س) که آدم سخاوتمندی هم بوده است. یک دورهای از عمرش حالا یا ورشکست شده بوده یا قحطسالی شده آمده مثلاً یک سهم بیشتر میخواسته. حضرت یک حرفی به او زده که اصلاً او رفت و دیگر برنگشت. که صبر کن مثلاً روز جمعه باشد، بازارها بسته باشد برویم یک مغازهای را سرقت کنیم. گفت آقا کی ما گفتیم دزدی؟ حضرت فرمودند دزدی از یک نفر پاسخگوییاش از دزدی از یک ملت آسانتر است. سختگیری در بیتالمال.
شریعتی: و اگر تمام این ملاکها و معیارهایی که از ابتدای بحث گفتید اگر دغدغه مسئولین ما باشد، حالا پیاده شدن آن یک خورده کار سختی است به معنای واقعی کلمه تمام و کمال. به این سمت اگر حرکت بکنیم به نظرم خیلی از مشکلات ما حل خواهد شد.
حجت الاسلام بهشتی: خیلی آیندهی خوشتری خواهیم داشت. خب ما اینها هم دینمان هست. گفتیم انقلاب اسلامی، جمهوری اسلامی. اسلام هم همه قرآن و رهنمودهایی است که...
شریعتی: یعنی قرار بوده اینها پیاده شود.
حجت الاسلام بهشتی: بله. به یکی از کارگزارانش فرمود که کسانی که قبل از تو و قبل از ما بودند، از مسلمانها، در قسمت این غنائم با ما مساوی هستند. خواهر امیرالمؤمنین (ع) اسمش ام هانی است. رفت در صفی که مثلاً یک مبلغی را از طرف بیتالمال به همه باید میدادند. یکی دو سه نفر قبلش کنیز ام هانی بود. کنیز رفت گرفت و ام هانی از او پرسید چقدر گرفتی؟ او مثلاً گفت چهل هزار تومان. بعد نوبت ام هانی شد دید او هم چهل هزار تومان است. آمد پیش برادرش شکایت. حضرت فرمود: این نظام علوی همین است. همه مساوی. خوش اخلاقی. پیغمبر در واگذاری یک مسئولی وقتی میخواست او را اعزام کند گفت: «احسن خلقک للناس» باید با مردم اخلاق خوش داشته باشی. معلوم است که کار اجرایی سخت است. اخلاقت باید با مردم خوش باشد. امیرالمؤمنین (ع) فرمود: کسی که اخلاق ندارد، ادب ندارد، نباید رئیس شود. پاسخگو. امیرالمؤمنین (ع) به مالک اشتر میفرماید: «واجعل لذوی الحاجات قسماً» برای حاجتمندان یکی بابی، یک فایلی جدا باز کن. «تفرق لهم فیه شخصک» واسطه نه. خودت مستقیم. خب امیرالمؤمنین میداند که یک کارگزار کارهای زیادی دارد. عمرانی، فرهنگی، سیاسی، قضایی. ولی میفرماید خودت شخصاً. الآن ممکن است کسی بگوید مگر شدنی است؟ با واسطه نه. شخصاً. «و تجلس هم مجلساً عاماً» اصلاً به صورت عمومی همهی آن بیچارههای بیایند. «فتتواضع فیه» با تواضع هم آنجا باید صبوری به خرجی بدهی شاید آن جلسه 7 ساعت طول بکشد. تو صبر کن، تواضع کن. برای کی؟ «لله الذی خلقک» در برابر خدایی که تو را آفریده فروتنی به خرج بده و در این جلسه شرکت کن. جلسهای که برای بیچارهها، برای محتاجان است. حامی محرومان و مستضعفان. یک تعبیری هست در نهج البلاغه در چند جا. من فکر میکنم در این التماس هست. در وصیتنامه امیرالمؤمنین هم هست. «اللَّهَ اللَّه» یعنی تو را خدا. «فِي الطَّبَقَةِ السُّفْلَى» سفلی یعنی طبقات پایین. به طبقه بیچاره بپرداز. «مِنَ الَّذِينَ لَا حِيلَةَ لَهُمْ» اصلاً نمیتواند انتقاد کند، نمیتواند اعتراض کند، نمیتواند دو کلمه بنویسد. دردش را نمیتواند بگوید. سراغ آنها برو. تو را خدا. امیرالمؤمنین التماس میکند. «من الْمَسَاكِينِ» از بیچارهها «وَ الْمُحْتَاجِينَ» نیازمندها، «اهل الْبُؤْسا وَ الزَّمْنَى» زمینگیرها. آنهایی که کسی را ندارند. مشاور ندارد، وکیل ندارد. یا کسی پول دارد، چک میکشد، به وکیل میگوید که تو برو این پرونده را پیگیری کن. کسی را انتخاب کنیم اینطوری باشد. برود سراغ بیچارهها. برود در آن روستای دوردست بنشیند، درد مردم را بشنود. سادهزیست باشد. این حدیث را من برای اولین بار دیشب خواندم. امیرالمؤمنین فرمود: امیر قوم ماشینش باید درجهاش از همه پایینتر باشد. «اضعفهم دابه» امیر است. در سخن دیگری که در شرح ابن ابی الحدید آمده است خیلی برای او فرم لباس اهمیت نداشته باشد. این لباس را بپوشم؟ چون الآن که بعضیها که پست میگیرند، آرایشگر آنها فرق میکند، مدل لباسشان از کجا باید بیاید، پارچهی لباس داخلی باشد، خارجی باشد.
شریعتی: یعنی مسئول شدی دغدغهات این چیزها نباید باشد.
حجت الاسلام بهشتی: در حدیث دارد که امام زمان (ع) وقتی تشریف میآورند به مردم خیلی مهربان به مسئولین سختگیر هستند. برخوردار از فهم سیاسی. امیرالمؤمنین (ع) فرمود: «من حسنت سیاسته دامت ریاسته» این مسئولیتهای اجرایی با سیاست آمیخته است. باید بداند سیاست داخلی، سیاست خارجی، اطلاع داشته باشد. وگرنه گول میخورد. «حسن السیاسه قوام الرعیه» سیاست هم بعضیها مدیریت معنا میکنند. خوب سیاست کردن مردم را به سامان میرساند. وفادار به ولایت. حضرت امام بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران فرمودند بهترین اصل قانون اساسی اصل ولایت فقیه است. حدیث این را میفرماید: اگر کسی روزها روزه بگیرد، شبها شب زندهداری کند، بدون ولایت ما اهل بیت این دنیا را ترک کند یا خدا از او راضی نخواهد بود یا بر او خشمگین خواهد بود. یعنی این اتصال این کسی که انتخاب میشود به ولایت موضوع مهمی است. با دشمن سرسخت، با دوستان صمیمی. زمزمهای به گوش پیغمبر رسید که بعضیها میخواهند از مسلمانی دست بکشند چون بالاخره بیست و چند سال که گذشت دید زندگیها فراز و نشیب دارد. همیشه اینطور نیست که گرایش به اسلام باشد. بعضیها هم هوس کردند رفتند مسیحی شدند. یک چنین زمزمهای به گوش پیغمبر رسید. این آیه نازل شد. آیه 54 سوره مائده. «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا» مسلمانها «مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دينِه» هر کس از دینش دست بردارد «فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ» خداوند جای آنها یک جمع دیگری را میآورد که «يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ» خدا آنها را دوست دارد و آنها خدا را دوست دارند. با این دو ویژگی. «أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنينَ» خاکسار در برابر مؤمنان. صمیمی با مؤمنان. «أَعِزَّةٍ عَلَى الْكافِرينَ» سرسخت با کافران. آن آیهی سوره فتح را هم که همه بلد هستند که پیامبر اسلام و رهروان او، «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُم». یکی علاقمند به کشور. امیرالمؤمنین علی (ع) در کتاب شریف تحف العقول فرمود: «امرت البلدان بحب الاوتان» سرزمینها آباد میشود با عشق به سرزمین. وطن. با عشق به سرزمین. یا در حدیث دیگری فرمود: «ما امرت البلدان بمثل العدل» با عدالت. امیرالمؤمنین (ع) فرمود: از شریعت دین و از مرزهای مسلمین حراست کن. کسی که ما میخواهیم به او رأی بدهیم باید کشور را دوست داشته باشد، اسلام را باید دوست داشته باشد. و آخرین حرفی که میخواهیم بزنیم وفاداری است. این حدیث هم خیلی حدیث قشنگی است. امام صادق (ع) فرمود: «إِذَا كَانَ لَكَ صَدِيق» یک دوستی داری رأی آورد. به همان منصب رسید. بعد از رأی آوردنش یک دهم دوستی قبل را ادامه داد. این آدم بدی نیست.
شریعتی: یعنی کلاً فراموشت نکرد.
حجت الاسلام بهشتی: یعنی انقدر این مسئلهی ریاست انسان را به سمت خودش میکشاند، دوستی داشتی، دیگر اصلاً تلفن جواب نمیدهد. یک دهم دوستی قبلی را اگر ادامه داد، «لَيْسَ بِصَدِيقِ سَوْء» دوست بدی نیست.
شریعتی: خیلی از شما ممنون هستم.
تلاوت صفحه 179 آیات هفدهم تا بیست و پنجم سوره مبارکه انفال.
صفحه179 قرآن کریم