موضوع برنامه: هنر بهتر زیستن (تلاش در جهت بهبود روابط خانواده)
شریعتی: امروز میخواهیم راجع به محبت صحبت کنیم. اکسیری که هر مسی را طلا میکند و خاصه در محیط خانواده و با دل و جان بحث امروز شما را خواهیم شنید.
حجت الاسلام تراشیون: بسم الله الرحمن الرحیم. و الحمدلله رب العالمین. درود بر نبی مکرم اسلام و اهل بیت آن پیامبر بزرگوار میفرستم. عرض احترام و ادب هم به محضر ولی نعمت خود حضرت ولیعصر روحی و ارواحنا العالمین لمقدم الفداه دارم. من قبل از اینکه وارد بحث محبت زوجها شوم، یک ابراز تأثر و تألم خود را به نسبت به شهادت دختران مظلوم افغانستان اعلام کنم. خیلی خبر دردناکی بود. ما چون خود کارهای آموزشی و پرورشی با دانشآموزان داریم، دقیقاً حس میکنم که چه قدر برای این پدران و مادران سخت است که با چه شور و حالی صبح اول وقت فرزندان خود را بفرستند و بعد خبر شهادت آنها را دریافت کنند. انشاءالله که مقامات این دختران در کنار حضرت صدیقهی طاهره باشد و صبر جمیل هم خداوند نثار والدین و خصوصاً مادران آنها بکند. بحث محبت در خانواده و بین همسران واقعاً یک مهارت و تکنیکی لازم دارد. من این چند وقتی که پیامکها را مطالعه میکردم، میدیدم که گاهی اوقات در لابهلای این پیامکها پرسشهایی این چنینی بود که همسر من به من محبت نمیکند. به او میگویم که من زن هستم و نیاز به محبت دارم، چرا به من محبت نمیکنید. یکی، دو روزی خوب است ولی دوباره میبینیم که همان رویه و روش سابق را پیش میگیرد یا گاهی اوقات خود آقایان، یک موقعی یک آقایی پیش من آمده بود و گفت که من نیاز به محبت همسر دارم ولی او محبت نمیکند. گاهی وقتها شبها که میخواهم بخوابم خود، خود را نوازش میکنم. خب خیلی وقتی با این جملات و این نکات وقتی مواجه میشود، واقعاً ناراحت میشود که زن و شوهری که محوریت رفتاری آنها باید بر اساس محبت باشد و همین جوری که قرآن در آن آیهی شریفهی بیست و یکم سورهی رم میفرماید اما یک مقداری این موضوع، موضوع پیچیدهای است و ما باید یک مقداری دقیقتر به آن پرداخته شود و یک مقداری باید توجیه بیشتری را نسبت به خانوادهها داشت که چه باید کرد؟ ضرورت که معلوم است و اینکه چه کار کنیم که محبت ببینیم. این مهم است. من یک تبیین اولیهای داشته باشم. ما پدر و مادرهای خود را دوست داریم و ما هم پدر و مادرهای خود را دوست داریم. این ارتباط خونی است، غریزی است یعنی بالاخره پدر و مادر جز وجود ما هستند و ما هم جزئی از وجود آنها هستیم و از قدیم هم میگفتند که خون، طرف را به سمت خود میکشد لذا این جوری است یعنی نسبت به فرزندان محبت خود را داریم. قربون صدقهی آنها میرویم و دور آنها میگردیم و پدر و مادر نسبت به فرزند این جوری هستند و فرزند هم وقتی نگاه میکند، میبیند که یک محبت عمیقی به والدین خود دارند و خط قرمزهای آنها است و حتی خیلی از مواقع در اختلافات زن و شوهرها تأکید میکنیم که به پدر و مادر همدیگر کار نداشته باشید و به پدر و مادر همدیگر جسارت نکنید چون این خط قرمزهای طرف مقابل است. آن چیزی هم که در روایات داریم خداوند متعال یک محبت اولیهای را در زن و مرد در آن ابتدا قرار میدهد یعنی شروع و آغازگری را خدا شروع میکند که اینها جذبه و کشش به همدیگر وارد کنند و واقعاً آدم اینها را میبیند. یعنی یک موقع میبینید که یک جوان، یک دخترخانمی را میبیند و یک دل نه صد دل علاقمند به او میشود یا بالعکس دخترخانم یک آقاپسری را میبیند. در دوران عقد شیرینترین زمانها است که چه قدر به هم محبت میکنند و توجه به همدیگر دارند ولی وقتی زیر یک سقف میروند، انگار این عشق و این محبت دفن میشود. من همیشه میگویم که آن علاقههای ابتدایی زندگی و قبل از ازدواج، مثل یک هلکوپتری که مینشیند، وقتی زیر یک سقف رفتند همان جوری مینشیند. مثل هواپیما هم نیست که فرصت نیاز برای فرود داشته باشد. سریع فرود میآید دلیل آن این است که آنها از یک خون نیستند و غریزی مثل والدینی که فرزندان خود را دوست دارند، همدیگر را دوست ندارند. خدا رشتهی محبت را بین اینها وصل میکند ولی بعد از آن میگوید که بر اساس ساختار من جلو بروید تا این محبت فزاینده شود و افزایش پیدا کند. ما یک جایی میبینیم که بر اساس آن فرمول الهی جلو نمیرویم. ما اینجا میخواهیم روی همین نکات صحبت کنیم که فرمول الهی چه هست و باید چه کار کرد؟ حفظ آن با ما است و اینکه آن را تقویت کنیم با ما است البته همهی اینها دست خدا است ولی حرکت ما از ما است و برکت آن از خدا است. زن و شوهر اصلاً با گفتن نمیتوانند محبت را جلب کنند. مثلاً من جلوی همسر خود بنشینم و بگویم که خانم من مرد تو هستم و من را باید مثل بابای خود دوست داشته باشی و من را باید مثل داداش خود دوست داشته باشی. این جواب نمیدهد. یا در مشاورهها همین طور است گاهی اوقات پیش ما میآیند و خانم میگفت که حاج آقا تو را به خدا این مرد من را نصیحت کنید که یک مقداری به من بیشتر محبت کند. من خیلی مواقع به او میگفتم که مطمئن باش که ما نصیحت میکنیم ولی کمتر از یک هفته برد آن نیست یعنی هفتهی دوم دوباره به سر خانهی اول برمیگردد. باید ما یک طرح نوئی و یک جریان جدیدی را شکل بدهیم تا بتوانیم محبت را ایجاد کنیم. آن جریان جدید چه هست و آن جریانی که باید شکل بگیرد. ما باید جلب محبت کنیم نه گدایی محبت. یعنی ما باید به گونهای عمل کنیم که طرف مقابل اصلاً وقتی ما را میبیند آن محبت در او جوشش کند، دوست داشته باشد که ابراز کند.
شریعتی: یعنی ببینیم چه طور دوست دارد ما آن جور رفتار کنیم؟
حجت الاسلام تراشیون: یک بخشی این است و یک بخشی هم ممکن است که او یک چیزهایی را بیان نکند و ندانیم که چه دوست دارد. او نرمی که اهل بیت فرمودند عمل کنیم دوست داشتنی میشویم. یک نکتهای که اینجا وجود دارد و باید به آن توجه هم کرد این است که ما گاهی وقتها در آن فضاهای مشاورهای مثلاً همین خانمی که میگفت که شوهر من به من محبت نمیکند. گفتیم که خب شما الان روی این صندلی نشستید، فرض کنید که ما الان یک صندلی هم اینجا بگذاریم و بگوییم که آقای شما اینجا بنشیند. اگر به همسر شما بگوییم که این خانم برای شما چه دلخوشی دارد، به نظر شما چه میگوید؟ باور شما میشود که اکثر اینها میگفتند هیچی. بعضیها هم خیلی سطح پایین را میگفتند که خانم خانهداری هست و کدبانو است و خانه را همیشه تمیز میکند و دستپخت او خوب است. میگوییم نه این کافی نیست، لازم هست ولی کافی نیست. باید یک مقداری فراتر از این زندگی را یا بالعکس همان آقایی که میگفت من خود، خود را نوازش میکنم. گفتم خب الان خانم تو را مقابل تو بنشانیم، بگوییم این آقا برای تو چه دلخوشی دارد، چه میگوید؟ همان در حد همان عابربانک که میرود پول در میآورد. گفتم این کافی نیست، لازم هست ولی کافی نیست. اینجا ما باید به سمت آن جلب محبت برویم. راهکارهای آن را بدانیم و مهارتهای آن را بدانیم. گاهی وقتها یک دختر بچه در خانه یک دفعه یک شیرین کاری میکند که از عمق وجود قربان صدقهی او میرویم. یک جملهای میگوید که اصلاً ناخودآگاه قربان صدقهی او میرود. آیا در خانههای ما هم همین میشود و همین رفتارها بین زن و شوهرها داریم، ورژن زنانه و مردانهی آن. آیا وجود دارد یا نه؟ ما هم صاف میرویم و میآییم و هر کاری هم دل ما میخواهد میکنیم و بعد انتظار داریم که طرف مقابل هم به ما عشق بورزد و ما را دوست داشته باشد. لذا باید اینجا این فرمول را بدهیم که باید دوست داشتنی باشیم تا مورد محبت قرار بگیریم. این برای دوست داشتنی شدن راهکار وجود دارد که حالا میخواهیم برخی را بیان کنیم که ببینیم چه هست. اولین نکته همان بحث مهارتهای کلامی است. یعنی آدمهایی که خوب حرف میزنند دوست داشتنی هستند. بلد هستند چه طور حرف بزنند دوست داشتنی هستند. دیگران به آنها علاقه پیدا میکنند و محبت به آنها میکنند. چرا مخاطبین به جناب آقای شریعتی علاقه دارند؟ چون خوب صحبت میکند این را که نمیشود نادیده گرفت. این همان نکتهای که میشود که جلب محبت میکند ولی خدای نکرده من در محیط خانواده بددهانی کنم و بد حرف بزنم، توهین کنم. خب این ناخودآگاه من را از آن جایگاه خود پایین میآورد. حالا هزار بار به طرف مقابل بگویم که باید من را دوست داشته باشی، نمیتواند این کشش ایجاد نشده است. یک سدی را جلوی محبت گذاشتیم که نمیتواند به سمت ما بیاید با این رفتار ما. ما در روایات داریم که یکی از ویژگیهای مرد موفق این است که «النقی طرفین» مرد باید دو تا پاکی داشته باشد. حضرت فرمودند که یکی از این پاکیها، پاکی زبان است. حالا یکی هم پاکی چشم است. پاکی زبان مدنظر ما است. مردی که زبان او پاک است یعنی اینکه خوب صحبت میکند و احترام به همسر خود میگذارند در آن کلام خود و زیبا همسر خود را خطاب میکند و درخواستهای خود را زیبا بیان میکند تا یک موقعی که من مرد فکر کنم که زن در خانه کلفت من است. یعنی امر و نهیهای آن چنانی و توبیخهای آن چنانی و یک لیوان آب یک کم دیر شود و عصبانی شوم و داد و بیداد کنم خب حالا هم شما بهتر که شبها هم خود، خود را نوازش کنی. یعنی نوازش طرف مقابل نمیآید چون آن زبان پاک را نداشتی. یا در روایتی از وجود مبارک امام صادق(ع) داریم یا نبی مکرم اسلام که حضرت فرمودند که از بدبختی مرد سه چیز است. حضرت فرمود که یک ـ یک کارفرمای ظالم داشته باشد. دو ـ همسایهی بد داشته باشد. سه ـ زن بددهان داشته باشد. این بدبختی مرد است. حالا مردی که در خانه بدبخت است و عامل بدبختی او هم زن او است آیا میتواند به این زن محبت کند؟ نمیشود محبت کشش ندارد و به سمت او نمیرود. یعنی اگر یک موقعی هم باشد مصلحتی است. یک موقعی پیش میآید که حالا من مصلحتی به خاطر اینکه فضای خانه به هم نریزد یک محبت ظاهری را دارم. اگر یاد شما باشد ما در هفتهی گذشته عرض کردیم که محبت هم یک بلوغی دارد و بلوغ آن را از کلام نبی مکرم اسلام بیان کردیم. محبت باید از قلب شروع شود و بر زبان جاری شود و در رفتار تجلی پیدا کند. مرد خوشکلام و زن خوشکلام ناخودآگاه محبت قلبی به او شکل میگیرد. حالا باید روی موضوعات بعدی برویم که بگوییم ابراز هم بکنم و در رفتار خود هم نشان بده. یعنی داریم به آن بلوغ میرسانیم و لذا در خانوادهها نسخهای غیر از این را دنبال آن نگردند. یعنی شما نه با تطمیع و نه با تحدید و نه با نصیحت و نه با موعظه هیچ چیزی نمیتواند محبت طرف مقابل را به خود جلب کنید باید حتماً بر اساس یک فرمولی جلو بروید که دوست داشتنی شوید تا جلب محبت صورت بگیرد. پس اولی آن احتیاج به کلام است و ارتباط کلامی است. لذا آن قاعدهای که ما چند برنامهی قبل به آن اشاره کردیم این را همه داشته باشیم. اصل خوب بودن است. من باید خوب باشم. حالا این خوبی یک موقع در کلام تجلی میکند و خود این دارد زیرساخت عاطفی را در خانه شکل میدهد. ممکن است که الان برخی از خانوادهها بپرسند که اگر همسر من این طوری نبود، ما میگوییم تو باش و اگر باشی دوست داشتنی میشویم و اصلاً کار به تدریج درست میشود. او جلب به تو میشود و محبت او به سمت تو میدهد. آن وقت این نگرانی که داری حل میشود. یک جملهی خوب و زیبایی را حضرتعالی همان ابتدای کلام فرمودید که محبت اکسیری است و واقعاً هم همین است. یعنی یک اکسیری است که تمامی زیرساختهای زندگی بر اساس آن شکل میگیرد. برای همین شما در قرآن با آن عظمت که کلام الهی است وقتی میخواهد فلسفهی رابطهی بین زوجین را بیان کند، یکی از آنها را موده بیان میکند. رحمه بیان میکند. این دوستی و محبت را به عنوان ارکان خانواده بیان میکند و ارتباط بین دو زوج را. پس اولین نکته ارتباط کلامی است. نکتهی دوم ـ توجه داشتن به نیازهای یکدیگر. ما باید در زندگی مشترک نیازها را به آن توجه کنیم که مهم هست. اصلاً شاید یکی از فلسفههای زوجیت و زندگی مشترک این است که ما برخی نیازهایی را داریم که دیگران نمیتوانند این را برآورده کنند. زن و شوهر باید برای همدیگر برآورده کنند چون اینها همسر هم هستند و نزدیکترین انسان هستند. حتی از لحاظ عاطفی. حتی در محبتهای ابرازی بچههای ما از یک سنی که عبور میکنند ما دیگر به نوعی محدودیت ارتباط عاطفی با آنها داریم یعنی یک سری نکات را باید رعایت کنیم ولی شما زن و شوهر را میبینید که نه این محدودیتها نیست و لذا این نیاز را میتوانند به همدیگر پاسخ بدهند لذا این نیازها مختلف است. یعنی ما از دو زاویه نیازهای زن و شوهر را باید بسنجیم. یکی نیازهای عمومی است که حالا انشاءالله جز مباحث ما است و جلوتر بیان میکنیم. یک کار دیگر که ما کردیم این است که نیازهای اختصاصی هم استخراج کردیم. مثلاً یک نیازها مردانه است یعنی خانمها باید توجه به این داشته باشند و هفت تا هم بیشتر نیست. باید به آن توجه کنند. خیلی هم راحت است و چیزهای سختی نیست. یعنی ما شروع به گفتن کنیم در ذهن خود خانمهای محترم این شکل بگیرد که من یک جای دیگر هم شنیده بودم و بوده است و انجام آن کاری ندارد. نیازهای اختصاصی برای خانمها حدود بیست تا نیاز است که آن را هم در جای خود بیان میکنیم. ما باید به این نیازهای همدیگر توجه داشته باشیم. شاید الان من این پرسش را اگر از حضرتعالی داشته باشم قطعاً شما همان جوابی را میدهید که من هم خواهم داد که اگر بپرسیم که آدم افرادی که نیازهای او را برطرف میکند، دوست میدارد یا نه؟ صددرصد. زن و شوهری که به نیازهای یکدیگر توجه میکنند در اصل دارند یک ـ محبت خود را نسبت به دیگری انتقال میدهند و دو ـ جلب عاطفی میکنند. من در ابتدای بحث یک تعبیری را به کار بردم که وقتی خانم و آقا را مقابل همدیگر مینشانیم و میگوییم که چه دلخوشی داری. ممکن است که آقا بگوید من در زندگی برای این زن کم و کسری مادی نگذاشتم. میگویم خب این شرط لازم هست ولی کافی نیست. تو فعلاً در حد همان عابربانک داری عمل میکنی. خوب است و من نمیگویم بد است. من مرد باید عملکرد این گونه هم داشته باشم ولی این تمام نیازهای همسر من را پوشش نمیدهد این دارد فقط نیازهای زیستی او را پوشش میدهد. ما یک تعبیری در حوزهی خانواده و تربیت داریم که میگوییم مشکل ما انسانها چیست که وقتی نیاز زیستی را به آن توجه میکنیم و برآورده میشود، تازه بعد از آن نیازهای فرازیستی جوشش پیدا میکند و ما باید به این خیلی دقت کنیم. برخی مقایسههایی که برخی افراد میکنند واقعاً آدم را خیلی ناراحت میکند از سر جهل است و از سر نادانی است و از سر ندانمکاری است. مثلاً چند وقت پیش من دیدم که یک کلیپی از یک مادری که سن و سالی هم از او گذشته بود منتشر شد که توصیه میکرد که برویم به جای بچهداری و بچه آوردن سگ نگاه داریم، سگ باوفاتر از بچه هست. با چه شور و حالی هم این را بیان میکرد. من این را دیدم و تأسف خوردم. دلایل آن را هم خود او میگفت که بچههای من بیوفایی کردند و فلان کردند. من همان جا یک موقعی در یک جلسهای همان را تحلیل کردم. گفتم میدانید که اشتباه این مادر چی هست؟ فرق بین انسان و حیوان را نشناخته است. شما اگر به حیوان نیاز زیستی را توجه کنید دیگر دنبال تو است. شما جلوی گربه دو بار شیر بگذار، دیگر تو را ول نمیکند هر جایی بروی دنبال تو میآید. به سگ دو بار استخوان بده، دنبال تو میآید چون نیاز زیستی او که تأمین شود چون حیوان است فراتر از اینکه نیست. همین نیاز او است و تو را قبلهی آمال تو میداند ولی بچه را وقتی که شکم او را سیر میکنی تازه کار تو شروع میشود و ما فکر میکنیم که حالا رخت و لباس را تن بچه کردیم و یک خوراکی هم به او دادیم خورده است، دیگر باید هر چه ما میگوییم گوش کند. میگوییم نه این جور نیست و تازه کار تو شروع میشود، این را باید تربیت میکردی و احترام را به او یاد میدادی، ادب را به او یاد میدادی، نزاکت را به او یاد میدادی، مراودات اجتماعی را به او یاد میدادی لذا خیلی از ما پدرها و مادرهایی که بیوفایی از فرزندان خود میبینیم بخشی از آن مقصر خود ما هستیم که نتوانستیم اینها را خوب ادب و تربیت کنیم. اصلاً احترام به بزرگتر را یاد او بدهیم. ممکن است که خود ما هم بیادبی میکردیم. یک کتابی هست که کتاب خوبی هم هست که تحت عنوان بازار مکافات عمل هست که یک سری ماجراهای واقعی را از زندگی افراد در این کتاب جمعآوری کرده است. تجربیات شخصی آنها را آورده است. یک جا یک تعبیری دارد که دربارهی پدر و پسری است. میگوید یک موقعی یک پسری خب قدیمها میدانید که چند نسل در یک خانه زندگی میکردند. میگوید یک موقعی پسری، پدری را داشت میزد و از خانه او را بیرون میکرد و دستهای او را هم کشید و داشت او را از خانه بیرون میکرد. به یک جایی که رسید در آن گیر و دار دعوا پدر گفت که بس است تا همین جا که من را کشیدی و زدی. پسر هم با ناراحتی گفت که یعنی چی، من تو را میخواهم بیرون بیندازم. گفت من هم بابای خود را تا همین جا کشیدم. یعنی ببینید پدری که ادب را به بچهی خود را یاد ندهد و ادب را نیاموخته باشد خب نمیتواند ادب را هم اجرا کند و بچهی او هم آن ادب را نخواهد داشت لذا ما باید به این نکته توجه کنیم. در زندگی هم همین است. من مرد که وقتی میآیم بالاخره آن سطحی از رفاهیات را در وسع خود در زندگی شکل میدهم تازه کار من شروع شد و نه اینکه فکر کنم که تمام شد. حالا خانم هم که الحمدلله یخچال او پر است و رخت و لباس او هم خوب است و سر و وضع او هم خوب است. حالا چه غمی داری بیا به من محبت کن. میگوییم این تازه آغاز کار است. باید خوشزبانی هم باشد و توجه به سایر نیازها هم باشد تا بتوانی خود را دوست داشتنی کنی و تو را دوست بدارند. گاهی اوقات اگر ما تدبیر نداشته باشیم خیلی اوقات شخصیت انسان هم میریزد و خرد میشود که هی محبت را بخواهیم از طرف مقابل التماس کنیم که تو را به خدا یک کم به من محبت کن و او هم میگوید بیا دوستت دارم و برو. یعنی اینکه فردی که دارد این التماس را در قالب ... و لذا این قلبی شکل بگیرد و راه آن این است. پس اول ـ کلام، دوم ـ توجه به نیازهای یکدیگر. نکتهی سومی که باید توجه کرد این است که باید ما حظ بصری هم از همدیگر در زندگی مشترک ببریم. آن وقت حظ بصری دو شکل و شاخه دارد. یکی همان ظواهر است که باید به ظواهر خود توجه کنیم، دوم ـ رفتارهایی که در مرعا و منظر طرف مقابل است. یعنی گاهی اوقات درست است که خانهی من است و چاردیواری من است و اختیاری است ولی این به این معنا نیست که هر جوری در آن بچرخم و هر جوری در آن لم بدهم. هر جوری دل من خواست بخوابم.
پیامبر گرامی اسلام گاهی اوقات در زمان خود به نشستن برخی از افراد ایراد میگرفتند و میگفتند که این چه جور نشستن است و به تعبیر ما خود را جمع کن و مرتب بنشین. گاهی اوقات زن و مرد باید در خانه همین نکات را حتی توجه کنند. من نمیگویم که خیلی دست به سینه و رسمی ولی ما میگوییم که این راحت بودن هم تا یک حدی از آن، نه اینکه بیمحابا راحت باشد. حالا اگر بخواهیم یک نظام معیاری هم برای آن بیان کنیم نباید برای طرف مقابل رفتار چندشآور و آزاردهنده بشود و منجر به این شود که شخصیت خود ما پایین بیاید. بالاخره انسان حتی در خلوت خود هم باید شخصیت خود را حفظ کند. خصوصاً اینکه انسان در محضر الهی هم قرار دارد. یادی هم از مرحوم علامهی طباطبایی(رضوان الله تعالی علیه) کنیم که در احوالات ایشان هم هست که ایشان میفرمود که سختترین لحظات برای من آن لحظاتی بود که بدون وضو بودم. انسان در محضر خدا باشد و بدون وضو. حتی تا کجا را نگاه میکنند یعنی میخواهم بگویم که حتی وقتی ما خود و خدا هستیم باید یک سری نکات را رعایت کنیم. حمام رفتن آداب دارد و این طور نیست که بگوییم در حمام خود من تنها هستم و هر جور خواستم مثلاً بروم. نه آنجا هم یک سری آداب دارد. یک توالت میخواهیم برویم ببینیم چه قدر آداب دارد. باید رعایت شود. یعنی میخواهم یک آداب حتی فردی که در مدل و سبک زندگی دینی و اسلامی وجود دارد چه برسد به اینکه انسان با انسانهای دیگر مراوده داشته باشد. شما میدانید که انسانها مجموعهای از عواطف و احساسات و نگرش و افکار هستند یعنی ما باید خیلی به این ویژگیهای طرف خود احترام بگذارم خصوصاً آن جنبههایی که جنبههای مثبت و فطری آن است. زیبا دوستی یک امر فطری است و من باید در محیط زندگی به آن توجه کنیم لذا هر جوری در خانه نچرخم. یک موقعی یک آقای بزرگواری پیش من آمده بود و میگفت که آقای تراشیون، این خانوادهی ما میرود برای خود تیشرت میخرد که در خانه بپوشد، میگفت جینی میخرد. یعنی میگفت شش تا، دوازده تا میخرد دو سال همینها را میپوشد. میگویم این چه وضعی است. میگوید حالا من به این عادت میکنم دیگر راحت هستم. یعنی خود دیگر توجه ندارم و باید هی التماس کنم که باید من را دوست داشته باشی. خب این التماس جواب نمیدهد. باید به اینها هم توجه کنی. یک بخشهایی هم نوع نزاکتها و رفتارهایی که در خانه انجام میدهند. مثلاً میگویم که الان یک سفرهی افطاری میخواهد پهن شود. من باید بلند شوم که کمک کنم. همان طور که من روزه گرفتم خانم من هم روزه گرفته است، بچهها هم گرفتهاند و الان نیاز به کمک دارند. همان طور که من خسته هستم آنها هم خسته هستند. تازه مقاوت ما مردها یک موقعی بیشتر از زنها هست. خب اینجا وقتی که بلند شوم و یک کمکی کنم. حتی بیان کنم دارم به خود احترام میگذارم. دارم به خود رشد میدهم ولی یک موقعی میبینم که نه از کنار آن راحت میگذرم. خب من کار بیرون کردم و کار خانه برای تو است و باید تو خود انجام بدهی. خب این نگاه از آن دوستداشتنی شدن من را پایین میآورد. دوباره شب باید خود، خود را نوازش کنم. یعنی نتیجهی آن این میشود.
شریعتی: سطح ما از توقع طرف مقابل هم به نظر من خیلی مهم است یعنی ما یک وقتهایی این محبت را مقایسه با یک محبت پدرانه یا مادرانه میکنیم. این طور نیست؟
حجت الاسلام تراشیون: درست هم نیست یعنی شکل محبتها خیلی متفاوت است.
شریعتی: یعنی انتظار داریم که هر کاری کردیم همسر ما، ما را دوست داشته باشد.
حجت الاسلام تراشیون: جواب نمیدهد. بچهها این جور نیستند و گاهی اوقات خطا میکند و فردا یاد آدم میرود. بچهی او است ولی همسر نه، یک موقع یک خطایی میکند بیست سال بعد به او میگویم که یاد شما هست که فلان وقت، فلان کار را کردی. این دلیل همان تفاوت نسب و سبب است که وجود دارد. اینجا را باید دقت کنیم. اینجا من یک تعبیری هم به کار ببرم و آن این است که ما در محیط زندگی مشترک همیشه باید شش دانگ حواس خود را جمع کنیم. چه میگوییم و چه طور رفتار میکنیم یک ذره بگذرد اینها تبدیل به یک ملکهای میشود یعنی آن موقع عادت میکنیم و آن موقع عادتهای خوب در ما شکل میگیرد. حالا اینکه عرض کردم که آن حظ بصری و گاهی اوقات همین جا شکل میگیرد و خانم گاهی اوقات کمککار آقای خود در یک جایی میشود در یک جایی که میبیند همسر یک نیازی دارد و اینکه آقا مثلاً بالای یک نردبام رفته است و دارد یک چوب پردهای میزند. خانم یک پیچگوشتی بیاور، نگوییم که تو یک وردست هم در کنار خود میخواهی. خب خود تو بیا آن را بردار. خب این به این معنا نیست که این را بگوییم و فردا دوباره آقا من را دوست داشته باش، بگوید که چشم سراپا تو را دوست دارم. همین ممکن است که یک گوشهای از ذهن طرف مقابل را به خود مشغول کند که ببین آن جایی که من از او یک درخواستی کردم. پای تلویزیون نشسته بود و میتوانست این کمک را به من بکند ولی چرا این کار را نکرد. اینجا است که ما میگوییم باید به آن رفتارهای خود هم در محیط خانه توجه کنیم. این سوم شد. اول ـ کلام. دوم ـ توجه به نیازها. سوم ـ حظ بصری بردم. نکتهی چهارمی که ما باید به آن توجه کنیم گاهی اوقات زن و شوهرهایی که گذشتهی مشکلدار همدیگر را فراموش میکنند، دوستداشتنیتر میشوند. اصلاً آدمهایی که بخشنده هستند و باگذشت هستند، اینها دوستداشتنیتر هستند تا آدمهای کینهای و آدمهایی که اهل انتقامگیری هستند. آدمهایی که هی گذشته را نبش قبر میکنند، معمولاً میبینیم که دز عاطفی نسبت به اینها کمتر میشود. لذا در مدلهای ارتباطی ما یک اصلی به نام اصل تغافل داریم. نادیده گرفتن است. یعنی باید نادیده بگیریم. ممکن است که یک جایی هم اذیت میشویم یعنی بگوییم، میگوییم که آخی دل ما خنک شد ولی وقتی عبور میکنیم همان کرامت به انسان ارزش میدهد و انسان را دوستداشتنی میکند و اینکه زندگی مشترک ممکن است که نسبت به سایر موارد خیلی باید تقویت شود. دلیل آن هم میدانید چه هست؟ دلیل آن هم این است که همان طور که عرض کردیم زن و شوهر نزدیکترین انسانها به همدیگر هستند و لذا همین که نزدیکتر هستند و با همدیگر بیرودربایستیتر هستند و ممکن است که خطاهای بیشتری هم نسبت به همدیگر انجام بدهند. اینجا است که آن اصل گذشت و اصل چشمپوشی و اصل عفو کردن و اصل بخشیدن میتواند خیلی به این کمک کند در اینکه خود ما دوستداشتنیتر شویم و اینکه میدانید در خانواده و در محیطهای فامیلی آدمهایی که کینهای هستند و آدمهایی که هی گذشتههای تلخ را یادآوری میکنند، آدمها خیلی به آنها گرایش ندارند و از او خوششان نمیآید و ممکن است که حتی دنبال نقطه ضعف بگردند. من در راه که به قم میآمدم داشتم به موضوعی که امروز قرار بود گفتگو کنیم فکر میکردم، یک نکتهای که به ذهن من آمد که حتماً با بینندگان عزیز خود مطرح کنم این بود که گاهی اوقات من وقتی روی شما حساس شوم ناخودآگاه دز حساسیت شما را هم نسبت به خود افزایش میدهم. یعنی من اگر شروع به این کنم که از شما ایراد بگیرم خدای نکرده حالا شما نه و آن شمای بعضیها، او هم شروع میکند که نقطه ضعف از من بگیرد. یعنی این غلط است. یا مثلاً ما در مدلهای خانوادگی همین را میگوییم. مثلاً یک موقع پدرخانم و مادرخانم به خانهی آدم میآید. حالا آقا یک مقداری خسته است و روزه بوده است و ممکن است که یک مقداری گرفته بوده است و نتوانستم گرم از اینها پذیرایی کند و ارتباط برقرار کند بعد شما میبینید که پدرخانم و مادرخانم از در خانه که بیرون میروند خانم در را که میبندد رو به آقا میگوید که حالا نوبت پدر و مادر تو هم میشود. یعنی همان جا شروع میکند و آغازگری میکند و ما میگوییم که این زنجیره، زنجیرهی غلطی است و ته آن یک خیری نیست و ته آن یک مشکلی شکل میگیرد و اینجا است که ما باید بگوییم که این زنجیره را قطع کرد. یعنی اگر من روی طرف مقابل خود حساسیت به خرج بدهم دارم حساسیت او را هم نسبت به خود تقویت میکنم. در اصل اینجا وارد یک جنگی میشوم. یک میدان نبردی که معلوم نیست که پایان آن هم چه باشد و آن هم بین زن و شوهر. زن و شوهرها مأموریتهای بزرگتر و والاتری دارند. محبت را به عنوان یک هدف در زندگی خود نمیدانیم، ما میگوییم که این یک زیرساخت است که ما بتوانیم مأموریتهای اصلی خود را انجام بدهیم. یکی از این مأموریتهای اصلی تربیت نسل است. در خانهای که اختلال عاطفی وجود داشته باشد و خلأ عاطفی وجود داشته باشد، بچه خوب تربیت نمیشود. رغبت وجود ندارد و انگیزه وجود ندارد لذا آنجا این زیرساخت دارد فراهم میشود. وقتی من این محبت را در خانه بالا میبرم حتی انرژی برای تربیت فرزند، انرژی برای بندگی خدا، گاهی اوقات شما میبینید که طرف مقابل یک مقداری خلأ عاطفی پیدا میکند و حتی رغبت او به مستحبات و به عبادت و نوافل و نماز شب کم میشود ولی من به او یک انرژی میدهم و به او یک محبتی میکنم. پس ما باید اینجا به این نکته توجه کنیم که ورود به گذشتهی تلخ یکدیگر پیدا نکنیم. ما طلبگی را که شروع کردیم یک درسی در حوزه بود که اولین کتابی بود که طلبهها میخواندند که شرح امثله به آن میگفتند. بعد آنجا فعل ماضی، مضارع و اینها تعریف میشد. فعل ماضی را وقتی استاد ما تعریف کرد این جوری فرمودند که «الماضی ما مضی وقته و لزم اجل» یعنی ماضی وقت آن گذشته است و اجل آن به سر آمده است. بعد ایشان میگفت که میخواهید بگویم یعنی چی؟ یعنی بر گذشتهها صلوات. یعنی دیگر گذشته را نرویم زنده کنیم و آن را ول کنیم. گذشته دیگر گذشته است و میتواند یک درس و پندی برای حال و آینده باشد ولی اینکه گذشته را مثل یک چماقی در دست خود بگیریم و نبش قبر کنیم، بر علیه طرف مقابل باشد، این غلط است و این اتفاق نباید در زندگی ما بیفتد. آدمهایی که اهل گذشت هستند و اهل بخشش هستند، دوستداشتنیتر هستند. این هم چهارمی شد. داریم محبت یاد میدهیم. اینجا بگویم که آن نکته این است که برخی اینها ممکن است که اول آن سخت باشد چون اصلاً مهارت ابتدای آن سخت است. یک تشبیهی در اولین برنامههایی که خدمت بینندگان بودیم عرض کردیم، گفتم مثل رانندگی است. ما در رانندگی هم ما اول دنده را باید نگاه کنیم و گاز و کلاج را باید ببینیم که کجا است ولی وقتی که راه افتادیم دیگر نمیفهمیم که دنده و کلاج کجا است. در زندگی هم همین است. اول آن گذشت سخت است، باید اول نگاه کنیم و دقت کنیم که چه کار کنیم و با خود یک شب کلنجار برویم که این را باید گذشت کنم ولی وقتی این یک مهارت شد و یک ملکه شد، دیگر اهل گذشت میشود.
یک نکتهی دیگر که نکتهی ششم باشد این است که همدیگر را آزار ندهیم. این نکته هم خیلی مهم است یعنی چیزهایی که آزاردهنده هست حتی به اینها دقت کنیم که طرف مقابل را نرنجانیم چون از آن دز دوستداشتن ما کم میکند. ویژگی اسلام این است که شما نباید اهل آزار باشید حتی به حیوانات. یاد مرحوم آقای تهرانی افتادم که یکی از علمای مشهد بود و جبهه میرفت و جنگ میرفت. حالا ایشان یک خاطراتی دارد که ببنندگان باید زندگی ایشان را بخوانند. یک بخشی از آن را من میخواهم بگویم. یک موقع یکی از شاگردان ایشان میگوید که استاد یک موقعی وضو گرفتند که به مسجد برای نماز برویم. در همین مسیر که داشتیم میرفتیم یک مرتبه ایشان گفتند که به خانه برویم یک کار کوچکی دارم. گفتم که آقا الان اذان میگویند و دیر میشود. گفت نه هنوز وقت هست. به نماز میرسیم. اصرار کردیم که چرا آقا برگردیم. گفت ایشان یک اشارهای به عبای خود کردند و گفتند که یک مورچهای روی این است و من فکر کنم که آن موقع که عبای من به درخت آویزان بود تا وضو بگیرم این آمده است، او را اینجا بیندازیم راه خانهی خود را پیدا نمیکند. این را روی آن درخت بگذاریم و برگردیم. اسلام این جوری است. همین شخصیت در مقابل دشمن هم میرود و پای خمپاره هم میرود و خمپاره هم در سن بالای هفتاد سالگی میاندازد که امام میفرمودند که شما دیگر لازم نیست که به جبهه با این سن و سال خود بروید ولی آنجا آن رأفت و آن مهربانی وجود داشت. گاهی اوقات ما به راحتی همدیگر را میرنجانیم و این به زیان آن محبت و عواطف بین زن و شوهر است. یعنی ما باید این خودسازی را در خود شکل بدهیم که هر چیزی را که میدانیم طرف مقابل از آن میرنجد را از آن بپرهیزیم. بله حالا من این را قبول دارم که برخی موارد ممکن است که من بر اساس یک ندانمکاری یک کاری را انجام بدهم که نمیدانم طرف مقابل من با این رنجیده خاطر میشود و آن موقع هم عذرخواهی را برای این موقعها گذاشتند ولی آنجا که یقین دارم. یک خانمی میگفت که آقای ما میداند که من روی داداش خود حساس هستم، میگفت هر موقع که از دست من ناراحت میشود به داداش من فحش میدهد. خب این خیلی بد است. وقتی من میدانم که این میرنجد و من تعمدی ورود پیدا کنم و دست روی این ویژگی بگذارم که میدانم که او ناراحت میشود و آزار میبیند. خب این اصلاً به دور از اخلاق است و اینجا میشود که شب باید خود، خود را نوازش کنم. محبت به سمت من نمیآید.
شریعتی: حاج آقا من از صحبتهای شما فهمیدم که این جوری نیست که یک کارتی داشته باشی حالا عابربانک محبت باشد و هر وقت خواستی محبت بگیری. یعنی باید تو یک حساب پساندازی داشته باشی و پسانداز ما همین مهارتهایی است که باید در طول زندگی رعایت کنیم.
حجت الاسلام تراشیون: خیلی تشبیه زیبایی بود و واقعاً همین است. یعنی اینها هی دارد ریز ریز آن محبت را جلب میکند و یک هجمهها و حالا هر چه در این فنون هر چه ماهرانهتر عمل کنیم آن عابربانک ما پر و پیمانتر میشود و دوستداشتنیتر میشویم و جلب عاطفی بیشتری میکنیم. نکتهای را میخواهم در باب محبت عرض کنم و آن این است که محبت را خود در مورد خود میخریم. محبت را دیگران قرار نیست که به ما اهدا کنند. در پدر و فرزندی و فرزند پدری نه، حساب آن جدا است ولی بین زن و شوهری هم این جوری است که خود ما باید ایجاد کنیم و لذا هر جا دیدیم که داریم کم مورد محبت قرار میگیریم اول خود را باید مورد واکاوی قرار دهیم که باید آن جوری که باید عمل میکردیم، عمل کردیم یا نه. یعنی همیشه طرف مقابل خود را مقصر ندانیم. همان روایتی که وجود مبارک امیرالمؤمنین فرمودند که برخی آدمها خار در چشم طرف مقابل را میبینند و تیر در چشم خود را نمیبینند. من الان که محبت نمیشوم واقعاً مقصر اصلی خود من هستم ولی ایراد را از طرف مقابل میبینم. در حالی که اگر خود را یک واکاوی کنم، میبینم که نه خود من ایرادات زیادی داشتم که میتوانستم دوستداشتنی شوم ولی این مهارتها را به کار نبردم.
شریعتی: بسیار خب. خیلی از شما ممنون و سپاسگزار هستم و عمیقاً آرزو میکنم که همهی زندگیها سرشار از مودت و رحمت و برکت باشد به حق این ساعات پایانی و شاید روزهای پایانی ماه مبارک رمضان و انشاءالله خداوند متعال در عید فطر بهتری جوایز را نصیب فرد فرد شما بکند. صفحهی 168 قرآن کریم را امروز تلاوت میکنیم. آیات 144 تا 149 سورهی مبارکهی اعراف را به اتفاق بشنویم و در چهارشنبههای امام رضایی و در کنار شما باشیم.
صفحهی 168 قرآن کریم
شریعتی: سلام به محضر امام رئوف حضرت علی بن موسی الرضا میکنم و انشاءالله که حضرت دستهای ما را پر کند و عرض میکنیم که «فقالُوا يا أَيُّهَا الْعَزِيزُ مَسَّنا وَ أَهْلَنَا الضُّرُّ وَ جِئْنا بِبِضاعَةٍ مُزْجاة» (تفسير العياشي/ ج2/ ص: 191) انشاءالله که بهترینها برای ما رقم بخورد. حاج آقای تراشیون دعا کنید.
حجت الاسلام تراشیون: من فقط یک نکتهی کوتاه خدمت شما عرض کنم که از هفتهی آینده دو تا ده تا نکته را برای آقایان و خانمها بیان کنیم که اینها میتواند آسیب به محبت در محیط خانه وارد کند. خدایا توفیق بده که در این ساعات پایانی از ماه مبارک رمضان نقش بندگی خود را به بهترین نحوی ایفا کنیم و زمینهای انشاءالله فراهم شود که سال پیش رو سال ظهور حضرت ولیعصر باشد و حقانیت اسلام و حقانیت تشیع بر تمام عالم گسترش پیدا کند انشاءالله.
شریعتی: قدس و مسجدالاقصی عزیز برای اهالی نوار غزه و مردم فلسطین هم آرزوی توفیق میکنم و انشاءالله عیدی عید فطر امسال ما ظهور حضرت بقیه الله اعظم (ارواحنا فداه) باشد.