اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

1400-02-21-حجت الاسلام رفیعی- شخصیت والای مؤمن قریش

شریعتی: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم‏ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم» خانم‌ها، آقایان، روزه‌دارهای عزیز، سلام، طاعات و عبادات شما قبول باشد. به سمت خدا امروز خیلی خوش آمدید. خوشحالیم که همراه شما هستیم و در کنار شما و ان‌شاءالله این باقیمانده ماه رمضان المبارک برای همه‌ی ما پر خیر و برکت باشد. حجت الاسلام رفیعی: عرض سلام دارم خدمت جنابعالی و بینندگان عزیز. ان‌شاءالله که طاعاتشان قبول باشد و عید پیش رو ان‌شاءالله عید پرخیر و عید دریافت جایزه، آن هم جایزه‌مان ان‌شاءالله ظهور آقامان حضرت حجت (ارواحنا فداه) و آمرزش گناهان‌مان باشد و ان‌شاءالله همه ما از کسانی که برائت از جهنم دارند باشیم.

موضوع برنامه: شخصیت والای مؤمن قریش، حضرت ابوطالب ع
شریعتی: ان‌شاءالله. امروز می‌خواهیم راجع به یک شخصیت بسیار بزرگ و عظیم، یک کوه بی‌مانند صحبت کنیم. شخصیت جناب ابوطالب (ع).
حجت الاسلام رفیعی: بحث ما روی اصحاب بود. یکی از بزرگترین اصحاب رسول خدا که ما نسبت به ایشان مضاعف وظیفه داریم چون پدر امیرالمؤمنین (ع) و پدر ائمه (ع)، پدر 12 امام محسوب می‌شوند حضرت ابوطالب (ع) است که حالا از فرزند بزرگوارشان در ایام شهادتشان یاد کردیم، امروز هم راجع به این شخصیت بزرگ که به نظر من ایشان واقعاً مظلوم واقع شده است حتی از مظلوم‌تر از حضرت خدیجه (س) واقع شده است چون حضرت خدیجه را بالاخره اسلام و ایمان و اینهای او را ذکر کردند و بعد در واقع بعضی نکات دیگر کمتر ذکر شده اما راجع به حضرت ابوطالب انصافاً من نه تعبیر مظلومیت، تعبیر ظلم و بی‌انصافی راجع به این شخصیت بزرگ و بعداً دشمنی صورت گرفته راجع به این شخصیت. آثار خوبی هم به رشته تحریر درآمده است. می‌دانید اخیراً همایش حضرت ابوطالب برگزار شد. حضرتعالی خودتان هم مجری بودید و آثارش منتشر شد و تقریباً دیگر اگر کسی منصفانه بخواهد داستان حضرت ابوطالب را بررسی کند در آن همایش همه‌ی حرف‌ها در قالب مقالات و کتاب‌های خوبی زده شد. من اجازه می‌خواهم با توجه به اینکه سالروز وفات ایشان را در ماه رمضان هم نقل کرده‌اند. گرچه در رجب هم ذکر شده ولی در ماه رمضان هم نقل کردند، این پایان ماه را با این صحابی بزرگ پیامبر همراه شویم. پیامبر اکرم 8 ساله بودند که جدشان در بستر احتضار قرار گرفتند. عبدالمطلب. و در همان حال در واقع وجود مقدس این شخصیت نگران پیامبر بودند که پیامبر در سن 8 سالگی و یتیم عبد‌الله است. پیشنهاد شد که کی از ایشان کفالت کند. یک کسی که آنجا بود گفت ابولهب. ایشان فرمودند که او شر نرساند، به خیر او نیازی نیست. البته هنوز هم ابولهب داستان رسالت پیغمبر مطرح نبوده است. معلوم می‌شود از قدیم هم ابولهب شر بوده است. والّا از 8 سالگی پیامبر تا نبوت ایشان 32 سال فاصله است. دیگری گفت عباس عموی دیگرش. باز ایشان فرمودند که عباس خشمناک است. می‌ترسم این فرزندم را اذیت کند. ابوطالب مطرح شد ایشان لبخدی زد و گفت: بله، حق این است که ابوطالب سرپرستی کند. ابوطالب رو به ایشان کردند و عرضه داشتند که «هو ابنی» محمد فرزند من است، مثل بچه‌ی من است. نگران نباشید من او را سرپرستی می‌کنم. از 8 سالگی تا 50 سالگی یعنی 42 سال حضرت ابو‌طالب (ع) پشت پیامبر گرامی اسلام ایستادند. یک فاصله زیادی شده است. ایشان 32 سال نبی بود. او را با خودشان به سفر شام می‌بردند، با خودشان جاهای مختلف می‌بردند، برای ایشان همسر گرفتند. در ازدواجشان ابوطالب همه کاره بود. ازدواج خدیجه کبری با حضرت رسول گرامی اسلام که هنوز به پیامبر مبعوث نشده بود. خطبه عقدشان را خواندند. در طی این 32 سال تقریباً تنشی نبود چون پیامبر به عنوان پیامبر مطرح نبود و ابوطالب هم مثل فرزندان خودش که خود پیغمبر گاهی می‌فرمود: ابوطالب و فاطمه بنت اسد به من بیش از بچه‌های خودشان می‌رسیدند چون ابوطالب طالب را داشت که پسر بزرگ او بود، بعد عقیل بود، بعد جعفر بود، بعد علی (ع) بود. اما نکته قابل توجه این است که پیامبر اکرم می‌فرمود اینها به من بیشتر از خودشان می‌رساندند حتی اگر غذا کم بود من را مقدم می‌کردند، اگر بستر کم بود، برای من بستر فراهم می‌کردند. حسابی حضرت ابوطالب در طی این 32 سال از پیامبر گرامی اسلام حمایت کرد، سرپرستی کرد. در بحث ازدواج‌شان عرض کردم. اما از روزی که رسول خدا مبعوث به رسالت شد و از غار حراء پایین آمد، اینجا نقش ابوطالب پررنگ‌تر می‌شود. اولاً یک احترامی دارد نمی‌توانند با او مقابله کنند. از طرفی ایشان می‌خواهد از پیامبر حمایت کند و این حمایت هم به گونه‌ای باشد که در واقع بتواند در مقابل مشرکین بایستد، با آنها درگیر هم نشود. و لذا خودش ایشان قبل از اسلام هم ما معتقدیم حضرت ابوطالب موحد بوده است. این اعتقاد ماست. ائمه‌ی بزرگوار ما، پدرانشان و مادرانشان هیچ‌گاه بت‌پرستی نکردند. «َ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمين‏» (بقره/ 124) ما اعتقادمان این است. «أَشْهَدُ أَنَّكَ كُنْتَ نُوراً فِي الْأَصْلَابِ الشَّامِخَةِ وَ الْأَرْحَامِ المطهِرَة» ایشان به پیامبر ایمان آورد. مثل فرزندش امیرالمؤمنین، مثل خدیجه کبری (س). منتها ایمانش را مخفی کرد. یعنی اینکه بیاید مثلاً در مسجد الحرام بایستد پشت سر پیامبر نماز بخواند نه. اینکه مثلاً بیاید در بین مردم بلند قرآن بخواند نه. مثل اصحاب کهف که در روایت داریم مثل ایشان مثل اصحاب کهف است، این ایمان را مخفی کرد و در تمام این ده سالی که در واقع پیامبر دوران سخت و مشکلات مکه را داشتند که بخشی از آن همان شعب ابی‌طالب است. مثل کوه پشت سر پیامبر ایستادند. من اجازه می‌خواهم راجع به حضرت ابوطالب دو سه نکته عرض کنم. یک کسی یک کتابی نوشت راجع به ابوطالب (ع) و این را به این ابی الحدید داد. ابن ابی الحدید شارع نهج البلاغه است، از دانشمندان اهل سنت است که معتزلی است. می‌دانید که ما شیعیان معتقدیم ابوطالب مؤمن بوده، ایمانش را هم دلایلی داریم که حالا عرض می‌کنم. ولی متأسفانه در منابع اهل سنت به خاطر یک روایتی که راوی آن هم مغیره است که مغیره ضعیف است و خود آنها خیلی جاها او را رد کرده‌اند. سابقه مغیره در تاریخ معلوم است. او این روایت را نقل کرده است. به خاطر آن در اسلام ابوطالب تردید کرده‌اند. این کتاب را وقتی به ابن ابی الحدید داد ایشان خواند و خوشش آمد. آن آقا به ابن ابی الحدید گفت شما که ادیبی و طبع شعر داری این حرف‌های من در مورد ابوطالب به شعر دربیاورد. ابن ابی الحدید این کار را کرد و آن اشعار معروفی که حالا یک بخشی از آن این است: گفت: «و لو ابوطالب و ابنه/ لما مثل الدین یوما وقاما» اگر ابوطالب و پسرش نبودند دین شکل نمی‌گرفت. دین تجسم پیدا نمی‌کرد. منتها با این تفاوت. «فهذا بمکه آوی و حامی» ابوطالب در مکه حمایت کرد «فهذا بیثرب جس الحماما» اما علی (ع) در یثرب. پدر در مکه و پسر در یثرب. در مدینه که به اسم قدیم مدینه سروده شده است. این شعر ابن ابی الحدید شعر مهمی است و جا افتاد. خیلی هم کتاب نوشته شده درباره ایمان ابوطالب. من اجازه می‌خواهم در ارتباط با ایمان این شخصیت و جایگاه اعتقادی این شخصیت به 4 دلیل استناد کنم. شما اگر بخواهید اعتقادات یک کسی را بررسی کنید از کجا بررسی می‌کنید؟ از آثارش و گفتارش. یکیش این است. از رفتارش، چه کارهایی انجام داده است. از حرف‌های دیگران درباره‌اش، از نوشته‌ها و اشعار و مطالبی که دارد. حالا من اجازه می‌خواهم این سه چهار مورد را در ارتباط با ایمان حضرت ابوطالب (ع) فهرست‌وار اشاره کنم. مرحوم علامه امینی 15 دلیل و 15 ویژگی آورده است که اینها دلیل بر ایمان حضرت ابوطالب (ع) است که از نظر ما در این مسئله هیچ تردیدی نیست و این ظلم به ابوطالب است اگر کسی نسبت به این مسئله تردید ایجاد کند. حاضریم بیاییم مناظره کنند، گفتگو کنیم، صحبت کنیم، در این موضوع ادله‌مان را ارائه کنیم. ما در این غصه ادله‌ی محکمی داریم و کتاب‌هایی نوشته شده است. حتی بعضی از این کتاب‌ها در گذشته بوده، بعضی‌ها جدید که بهترین آن در همین همایش حضرت ابوطالب ارائه شد و بخش عمده‌ای از مقالات و این همایش روی همین موضوع هست. مورد اول: می‌دانید ایشان شاعر بوده است. دیوان دارد. اشعار قوی‌ای هم داشته است. یکی از اشعار ایشان که معروف هست به قصیده نامیه و این قصیده بیشتر از 90 بیت است. شرح هم شده است. در گذشته شرح شده، جدید شرح شده و بزرگان هم گاهی به حفظ آن سفارش می‌کردند. این قصیده را که در یک نقلی دارد که در واقع فرمودند: «اعلموا اولادکم» این را به بچه‌هایتان بیاموزید که بچه‌هایتان بروند این را یاد بگیرند و حفظ کنند. هم در فصاحت بی‌نظیر است و هم در محتوا و مضمون. کسی این قصیده را نگاه کند تردید در باور و اعتقاد ابوطالب و اسلام او و ایمان او که این ایمان و اسلام شاید از ایمان و اسلام حضرت حمزه (س) کمتر نبود بلکه بالاتر بود. چون حضرت حمزه علنی آمد گفت اما ایشان هم باید ایمان را می‌داشت و هم باید مخفی می‌کرد، کتمان می‌کردند و تقیه می‌کرد که در واقع بتواند آن حمایت را از رسول گرامی اسلام داشته باشد. دوم رفتار ایشان هست. شما نگاه کنید. مثلاً این جمله از حضرت ابوطالب نقل شده است. جالب است ابن عساکر هم این را آورده است. ابن عساکر از دانشمندان اهل سنت است. قبرش هم در باب الصغیر سوریه است. کنار قبر بلال حبشی است. ایشان کتابی دارد به نام تاریخ دمشق، تاریخ مدینه و شهر دمشق. مفصل است. در یک قسمتی از این کتاب می‌گوید حضرت ابوطالب گفت. گفت: «حدثنی محمد (ص)» حضرت محمد به من گفت «حَدَّثَنِي مُحَمَّدٌ ص أَنَّ اللَّهَ أَمَرَهُ بِصِلَةٍ الْأَرْحَام‏» خدا به او فرمان داده که صله‌ی رحم انجام بده. «وَ أَنْ يَعْبُدَ اللَّهَ وَحْدَهُ» فقط خدا را عبادت کنید. «وَ لَا يَعْبُدَ مَعَهُ احدا» احدی را با او پرستش نکنید. این روشن است دیگر. توحید است. «وَ مُحَمَّدٌ عِنْدِي الصَّدُوقُ الْأَمِينُ» این هم مهر تأیید. ایشان، حضرت محمد (ص)، پیش من هم صدوق است و هم امین است. جناب علامه امینی در این بخش دوم (بخش اول گفتیم آثار علمی، بخش دوم رفتار) ایشان مواردی را ذکر می‌کند در ارتباط با این رفتار حضرت ابوطالب. از جمله می‌گوید که به فرزندش جعفر که از امیرالمؤمنین بزرگ‌تر بود. حالا امیرالمؤمنین که اول من آمن است. در مسجد الحرام ایشان بود و خدیجه کبری و پیامبر. سه نفری نماز می‌خواندند. می‌گوید ایشان به پسرش جعفر فرمود: «صِلْ جَنَاحَ ابْنِ عَمِّك» برو پشت‌سر پسرعمویت نماز بخوان. کسی که باور ندارد به پیامبر، به نماز، چنین فرمانی را به فرزندش می‌دهد؟ بچه‌اش را به این قصه تشویق می‌کند؟ و ایشان باز می‌گوید ابوطالب به فرزندش امیرالمؤمنین که می‌دانسته امیر در خانه‌ی پیامبر بزرگ شده است. ایشان می‌گوید گفت فرزندم «انه لا یدعوا الا الی خیر» این شخصیت جزء به خیر کسی را دعوت نمی‌کند. «فاکرمه» اکرامش کن. اینها سفارشات حضرت ابوطالب به امیرالمؤمنین و آن هم به جعفر بن ابیطالب (ع) است. حالا نکته‌ی سوم حمایت‌های از پیامبر است. ببین کسی که به کسی معتقد نیست نمی‌تواند حمایت کند. بله، برادرزاده‌اش است. به عنوان اینکه برادرزاده‌اش هست ممکن است یک کمی داشته باشد اما نوع دفاع و نوع حمایت جنسش فرق می‌کند. و لذا من اینجا یادداشت کردم مواردی را که ایشان در حمایت از پیغمبر گرامی اسلام در مقابل مشرکین مکرر ایستاد و در شعب ابی‌طالب مواد غذایی می‌فرستاد برای پیامبر گرامی اسلام و آن نکاتی که به هر حال در این قصه باید روی آن توجه شود. این هم در بحث دوم که بحث رفتار و سیره حضرت بود. بحث سوم گفتار است. ما آثار علمی را گفتیم، رفتار هم گفتیم. بعضی از فرمایشاتی که از این شخصیت بزرگوار نقل شده است، یکی وصیت نامه ایشان است. ببینید کسی که دارد از دنیا می‌رود دیگر ابایی ندارد از اینکه باورهایش را اعلام کند. دیگر خطری او را تهدید نمی‌کند. خیلی جالب است. من دلم می‌خواهم این وصیت‌نامه‌ی این مؤمن آل قریش، این ابوالائمه، این کفیل پیامبر گرامی اسلام، یک جورایی برای پیغمبر پدری کرده است. وقتی که به جدشان گفت من را سفارش نکنید. «فانه ابنی» ایشان پسر من است. نیازی به سفارش و توصیه نیست. این در واقع پدری برای پیامبر محسوب می‌شود. حالا غیر از پدر امیرالمؤمنین (ع). واقعاً برای پیامبر پدری کرده است. این سفارش‌های ایشان است به قریش. «يَا مَعْشَرَ قُرَيْشٍ أَنْتُمْ صَفْوَةُ اللَّهِ مِنْ خَلْقِهِ» ای معشر قریش شما برگزیده هستید. بالاخره خدا پیامبر را از میان شما قرار داده است. برگزیده هستید. «وَ قَلْبُ الْعَرَبِ» تعابیر حضرت ابوطالب است. «وَ فِيكُمُ السَّيِّدُ الْمُطَاعُ» در بین شما آقایی است که باید اطاعت شود. این حرف حضرت ابوطالب. «وَ إِنِّي أُوصِيكُمْ» سفارش‌هایش چیه؟ «بِتَعْظِيمِ هَذِهِ الْبَنِيَّةِ» اولاً به شما سفارش می‌کنم بتعظیم این بنا. یعنی خانه کعبه. «فَإِنَّ فِيهَا مَرْضَاةَ الرَّبِّ» آن وقت این آدم می‌تواند معتقد به خدا نباشد!؟ خیلی گناه بزرگی است کسی چنین نسبتی را به این شخصیت بزرگ بدهد. ظلم تاریخی است. ایشان می‌گوید مواظب این خانه باشید که در حفظ این خانه رضای الهی است «وَ قَوَاماً لِلْمَعَاشِ» معاش و زندگی شما با این خانه است. بالاخره یکی از آثار مکه آثار اقتصادی آن است. مردم می‌آیند خرید می‌کنند، تجارت می‌کنند، زیارت می‌کنند، هزینه می‌کنند. «صِلُوا أَرْحَامَكُمْ» به رحم‌تان برسید. «فَان صِلَه الرحم زِيَادَةٌ فِي الْعَدَدِ» صله رحم باعث می‌شود که مال شما زیاد شود، تعداد شما زیاد شود، برکت شما زیاد شود. بعد فرمودند که «أَجِيبُوا الدَّاعِيَ» کار هر کسی را که گرفتار شد راه بیندازید. این معلوم می‌شود حضرت ابوطالب یک آدم دست بخیری بوده است. و سائل را رد نکنید. هر کسی آمد یک چیزی به او بدهید. «فَإِنَّ فِيهِمَا شَرَفاً لِلْحَيَاةِ وَ الْمَمَاتِ» من اینها را برای بینندگان دارم می‌گویم چون در آستانه عید فطر هستیم بالاخره کمک به مردم، رسیدگی به فقراء، صله رحم. اینها سفارش‌های ابوالائمه است. سفارش‌های حضرت ابوطالب (ع). شرف حیات و ممات است. «عَلَيْكُمْ بِصِدْقِ الْحَدِيثِ» راستگو باشید «وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ» امانت‌دار باشید. چرا؟ چون «فَإِنَّ فِيهِمَا» این دو کار یعنی صداقت و امانت‌داری «مَحَبَّةً فی الخالق» محبت خدا را به شما جذب می‌کند و پیش مردم هم محبوب می‌شوید. این تا اینجا. «وَ إِنِّي أُوصِيكُمْ بِمُحَمَّدٍ خَيْراً» سفارش من این است که مواظب پیامبر باشید. ده سال است پیامبر مبعوث شده است. فَإِنَّهُ الْأَمِين فِي قُرَيْشٍ» ایشان امین قریش است «وَ هُوَ جَامِعٌ لِکل ما أُوصِيكُمْ بِهَ» همه‌ی این سفارشاتی که من کردم، صداقت، امانت، صله رحم، آنی که تمام این صفات در او جمع است، این پیامبر است و این جالب است. و گفت «وَ ايْمُ اللَّهِ كَأَنِّي أَنْظُرُ» قسم به خدا من می‌بینم که ایشان یک روزی در واقع بر این مکه و مدینه حاکم خواهد شد. حالا این چه زمانی است؟ زمانی که پیغمبر در موضع قدرت نیست. در مکه است. دوران شعب و سختی و اینها. «عَظَّمُوا أَمْرَهُ» امر او را تعظیم کنید. یعنی حرفش را، سخنش را، قرآنش را و در نهایت فرمود: «یا معشر بنی‌هاشم. خیلی جالب است. صدقوه تفلحوا» ایشان را تصدیق کنید. این حرف‌ها می‌تواند از یک آدمی که باور ندارد صادر شود؟
شریعتی: نه کسی باور نداشته باشد می‌شود ابوجهل و ابولهب و همه‌ی آنهایی که اذیت می‌کردند.
حجت الاسلام رفیعی: یک خورده آرام هم باشد بی‌بار، هیچی نمی‌گوید. سکوت می‌کند. ایشان را تصدیق کنید و به او ایمان بیاورید که رستگار می‌شوید و عرض می‌کنم که بعد فرمود که سعادتمند می‌شوید.
شریعتی: تازه آن بخش اول این وصیت هم خیلی متأثر از تعلیم نبی مکرم اسلام بود.
حجت الاسلام رفیعی: بله، اینها همه متأثر از حرف‌های پیغمبر گرامی اسلام است. لذا این شخصیت، شخصیت بسیار بزرگ و قابل تکریمی است و نکته چهارم سخنان معصومین که برای ما حجت است. تمام است، فصل الخطاب است. یک کسی پیش امام رضا (ع) یعنی حضرت عبدالعظیم حسنی، همین آقایی که در شهر ری است و ایشان می‌دانید که مرد بزرگی است. از اصحاب چند امام بوده است. از جمله از اصحاب امام رضا و امام جواد (ع). ایشان سؤال کرد. معلوم می‌شود جو سنگینی علیه ابوطالب بوده است. از امام رضا سؤال کرد که آقا راجع به ایمان ابوطالب بعضی‌ها تردید می‌کنند. امام رضا (ع) نوشتند «فَأَمَّا بَعْدُ فَإِنَّكَ إِنْ شَكَكْتَ فِي إِيمَانِ أَبِي طَالِبِ كَانَ مَصِيرُكَ إِلَى النَّار» اگر در این ایمان ابی‌طالب تردید کنی مسیر تو به جهنم است. حالا یک آقایی آمده یک روایت در واقع غیرقابل استنادی را عرض کردم راوی، راوی فیه کلام و محل تردید، غیرمورد وثوق، معلوم است اینها در زمان بنی‌امیه درست شده است. اینها برای تخریب امیرالمؤمنین به ابوطالب حمله کردند. بخش عمده آن بغض نسبت به امیرالمؤمنین است. یعنی شما می‌خواهی امیرالمؤمنین را... معاویه رسماً اعلام صب امیرالمؤمنین کرده است. در برنامه‌های قبلی گفتیم چند هزار منبر صب امیرالمؤمنین می‌کرده است. امیرالمؤمنینی که السابقون السابقون اولئک المقربون است، امیرالمؤمنینی که احدی در ایمان او تردید ندارد، صبر کردند، پدرش را صبر نمی‌کنند. چرا؟ کاری ندارد یک روایت جعلی درست کردن و ایشان را در واقع... حالا این روایت جعلی در منابع معتبری هم که دارند آقایان آمده باشد. مگر در منابع معتبر نمی‌شود روایت جعلی آورد؟ چرا. کاری دارد مگر؟ معلوم است کار برخورد با ابوطالب برخورد سیاسی است، برخورد برخواسته از دستگاه بنی‌امیه است. اینها بغض امیرالمؤمنین داشتند. ما چرا این حرف‌ها را گوش بدهیم؟ ما تابع ائمه بزرگوارمان هستیم. این روایات ماست. شما ملاحظه کنید. امام صادق (ع) «مثل ابی‌طالب مثل اهل الکهف» ایمان اهل کهف «إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِم» در غار رفتند یعنی خودشان را مخفی کردند. «حین اسر روح الایمان» مثل اصحاب کهف هستند که ایمان خودشان را مخفی می‌کردند «وَ أَظْهَرَ الشِّرْكَ» این عجیب است. کسی اصحاب کهف را می‌دید فکر می‌کرد اینها مشرک هستند. «فَآتَاهُ اللَّهُ أَجْورهم مَرَّتَيْن‏» خدا به اصحاب کهف دو تا اجر داد. به ابوطالب هم دو اجر می‌دهد. یکی به خاطر ایمانش، یکی به خاطر دشواری حفظ ایمان. یک وقت جنابعالی یک باوری داری راحت هم می‌آیی می‌گویی. فریاد می‌زنی. یک وقت یک باوری داری، باید آن باورت را داشته باشی، در عین حال هم نشان ندهی. این کار سختی است. کار مشکلی است. و نکته بسیار مهمتر، فرزند بزرگوارش مولی الموحدین امیرالمؤمنین علی (ع) فرمودند: «وَ الَّذِي بَعَثَ مُحَمَّداً نَبِيّا» قسم به آن کسی که پیامبر را مبعوث کرد. «لَوْ شَفَعَ أَبِي فِي كُلِّ مُذْنِبٍ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ» اگر پدرم شفاعت همه‌ی گناهکاران روی زمین را بکند، خداوند شفاعت او را قبول می‌کند. دیگر از این بالاتر!؟ خیلی به حضرت ابوطالب ظلم شد. و چقدر خوب است که سالروز وفات ایشان که هم در ماه رمضان نقل شده است و هم رجب. 26 رجب هم که 25 آن حضرت موسی بن جعفر (ع) است، 26 آن ایشان است تکریم شود. و نکته‌ی دیگری که از خود پیامبر گرامی اسلام نقل کنم. رسول خدا حضرت محمد (ص). فرمود: «يُحْشَرُ أَبُو طَالِبٍ ع يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِي زِيِّ الْمُلُوكِ وَ سِيمَا الْأَنْبِيَاءِ» حضرت ابوطالب روز قیامت در پوشش ملوک یعنی با عظمت و ابهت و در چهره‌ی انبیاء آشکار می‌شود و ظاهر می‌شود. واقعاً 42 سال یک کسی عمرش را بگذارد روی دفاع از پیامبر قبل از بعثت، بعد از بعثت، کفالت، سرپرستی، محبت. یک بار یک تندی نکند، یک بار یک بداخلاقی نکند. با خودش سفر برود، در آن دیر راهب. آن راهب آمد به او گفت. گفت این آثار نبوت دارد. آن وقت یک جا شما پیدا کنید آن وقت این عمو، خودش هم چهار تا اولاد داشته است. خودش هم گرفتاری مالی داشته است. خود او هم پنج تا اولاد داشت. چهار تا پسر داشت. کار داشته، زندگی داشته، اما یک جا پیدا کنید کم گذاشته باشد، یک جا پیغمبر گرامی اسلام گله‌ای کرده باشد. مثل باران پیغمبر در کنار بستر حضرت ابوطالب اشک می‌ریخت. آن سال عام الحزن نامیده شد که دو شخصیت را از دست داد. دو تا حمایت کننده، یکی حضرت ابوطالب و حضرت خدیجه. و گزاف نیست اگر نبود ابوطالب (ع) چقدر قشنگ گفته ابن ابی الحدید که ایشان «بمکه حامی و آوی» به مکه حمایت کرد و مأوا داد. اینطور گفت. گفت که «فهذا بمکه آوی و حامی و هذا بیثرب جس الحماما» واقعاً... اصلاً امیرالمؤمنین نبوده آن زمانی که حضرت ابوطالب کفالت را قبول کرده و حمایت را قبول کرده است. و واقعاً بیش از این برای این شخصیت باید سرمایه‌گذاری شود ان‌شاءالله.
شریعتی: در آن دوران سختی‌ای که بر پیامبر تحمیل شد که ما از آن به دوران شعب ابی‌طالب یاد می‌کنیم، آنجا چه فضایی بوده که حضرت ابوطالب در اختیار پیامبر و مسلمان‌ها گذاشته بوده است.
حجت الاسلام رفیعی: بله. اصلاً چرا می‌گویند شعب ابی‌طالب؟ شعب که به نام ابی طالب نبوده که الآن هم شده ورودی باب السلام مکه است. غیر از قبرستان ابوطالب است. اینجا در واقع حضرت یک سرپناه برای اینها پیدا کرد و می‌دانست که امکان رساندن غذا وجود دارد. شتر را باز می‌زد، شب از میان شیار کوه‌ها داخل می‌فرستاد و اینها استفاده می‌کردند و حضرت پیامبر و همسرشان خدیجه کبری، فاطمه زهرا در آن شرایط کوچک بوده است. در آنجا به اینها رسیدگی می‌کرد.
شریعتی: خیلی ممنون و متشکرم.
صفحه 167 قرآن کریم
اشاره قرآنی: آغاز این صفحه آیه‌ای را مطرح کرده است که به بحث ما با حضرت ابوطالب هم مرتبط است. من اول آن ارتباط را بگویم. حضرت ابوطالب، حضرت خدیجه، حضرت امیرالمؤمنین در شرایطی که جامعه گله‌وار دنبال بت‌پرستی بود، اینها مسیر را برگرداندند. آمدند توحید، آمدند ایمان آوردند. می‌دانید سخت است یک اکثریتی، یک باور غلطی و یک سنت‌های غلطی را دارد، شما بخواهید آن تابو و آن سنت را بشکنید. خیلی مشکل است. خیلی سخت است. این آیه می‌فرماید: وقتی حضرت موسی (ع) بنی‌اسرائیل را از دریا عبور داد و دید هم دریا شکافت با عصای حضرت موسی و دیدند فرعون غرق شد، خب اینها به حضرت موسی و خدای او ایمان آوردند. اما رسیدند به یک روستایی که مردم آن روستا بت‌پرست بودند. جو حاکم بر آن روستا بت‌پرستی است. اینها یک نگاهی کردند یاد بت‌پرستی و گذشته‌ی خودشان افتادند. گفتند جناب موسی برای ما هم یک بت درست کن. خیلی عجیب است. «وَجَاوَزْنَا بِبَنِي إِسْرَائِيلَ الْبَحْرَ» از دریا عبورشان دادیم. «فَأَتَوْا عَلَى قَوْمٍ يعْكُفُونَ عَلَى أَصْنَامٍ لَهُمْ» رسیدند به مردمی که در مقابل بت تعظیم می‌کردند. این موسی را خیل عصبانی کرد. «قَالُوا يا مُوسَى اجْعَلْ لَنَا إِلَهًا كَمَا لَهُمْ آلِهَةٌ» جناب موسی برای ما هم بت درست کن. حضرت موسی با ناراحتی «قَالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ» بسیار مردم نادانی هستید. من این همه برای شما زحمت کشیدم. از دریا عبور دادم. این می‌رساند ریشه‌ی بدبختی‌های بشر جهل است، نادانی است. اگر بشر سراغ سحر می‌رود، خرافات می‌رود، همین حرف‌هایی که الآن در جامعه هست. این کارایی که افراد مردم را سرکیسه می‌کنند گاهی با این کارهای عجیب و غریب. جن می‌گیریم، فلان می‌کنیم. تمام اینها ناشی از جهل بشر است. حتی در حوزه سلامت. من این را دلم می‌خواست در یک برنامه‌ای بگویم الآن یک مرتبه پیش آمد. شما در این داستان کرونا، زیباتر و شکیل‌تر و مطیع‌تر از مقام معظم رهبری نسبت به بهداشت کسی را واقعاً ندیدید. آقایی که در حسینیه‌اش آن جمعیت با آن عظمت، آن روزه‌ای که در واقع در کل کشور و دنیا مطرح است، شخص اول مملکت با همه‌ی آن تشکیلات، تعطیل می‌کند، تنها می‌نشیند. سفر را تعطیل می‌کند، در همه حال ماسک می‌زند. می‌گوید نه تنها می‌زنم بلکه اگر بعضی‌ها نمی‌زنند از آن پرستاری که اینجا دارد فداکاری می‌کند خجالت می‌کشم. این یعنی تبعیت عالمانه. آن وقت مثلاً ما ببینیم یک کسی بیاید بگوید آقا اینها حرف است دور بریزید. اصلاً گوش ندهید. این نکته را می‌خواهم عرض کنم. ما تابع علم هستیم. ما پیروی مکتبی هستیم که 779 بار در قرآن کلمه‌ی علم آمده است. جهل است که اینها را به اینجا کشاند. این همانی است که حضرت یوسف هم به برادرانش گفت. گفت می‌دانید شما چرا من را در چاه انداختید؟ «إِذْ أَنْتُمْ جاهِلُون‏» این همان حرفی است که حضرت لوط به قومش زد. گفت می‌دانید چرا انحراف اخلاقی پیدا کردید و مسیر خودتان را دارید غلط می‌روید؟ چون شما قوم جاهل و نادانی هستید. اینکه در روایات داریم «الجهل اصل کل شر» این همین است. و من همین‌جا می‌خواهم از همین آیه استفاده کنم که حضرت ابوطالب، حضرت امیرالمؤمنین فرزندشان، حضرت خدیجه کبری (س) اینها مهمترین شاخصه‌شان علم‌گرایی، بصیرت، درایت و آن خرد و عقل بود. یادتان باشد در یک برنامه‌ای اشاره کردیم، در همین برنامه اصحاب که جعفر بن ابیطالب پسر همین آقا قبل از اسلام هم بت نمی‌پرستید. وقتی پیغمبر از او سؤال کرد گفت من می‌دانم چیزی که خودمان درست کردیم قابل پرستش نیست. این است که ما واقعاً جوانان عزیز را دعوت می‌کنیم، بینندگان عزیز را، مخصوصاً جوان‌هایمان را که در فضای مجازی گاهی ورود پیدا می‌کنند، بینی و بین الله هر چیزی را می‌شنوید نپذیرید. عالمانه بپذیرید. ما تابع مکتبی هستیم که می‌گوید: «فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ- فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ‏» دنبال آن احسن باشید که این خیلی مهم است و در واقع کلیدی است.
شریعتی: خیلی ممنون و متشکر.