موضوع برنامه: شناخت امیرالمؤمنین علی (ع) از کتاب شریف نهج البلاغه
حجت الاسلام کاشانی: بسم الله الرحمن الرحیم. من با اجازه شما دو مقدمه مختصر بگویم. اول اینکه به مردمان ستمدیدهی عزیز افغانستان تسلیت عرض میکنیم مدرسهی دخترانهای را متأسفانه در این حادثه تروریستی منفجر کردند و عزیزان خانوادهها، دخترکان نوجوان و خردسالی متأسفانه به خاک و خون کشیده شدهاند. امیدواریم به زودی ما مسلمین به واکاوی اینکه این بلای تکفیر را چه کسی سر ما آورد، مسئلهی تروریسم را چه کسی پایهگذاری مبانیای کرد که اینطور راحت. با چه اسلامی؟ واقعاً ننگ بر آن اسلام ادعایی که خون دختربچه را بریزد به اسم دفاع از اسلام. چقدر بین سیره امیرالمؤمنین (س) و این حرفها فاصله است و امیدواریم خداوند به ما لیاقت بدهد که بتوانیم سیره امیرالمؤمنین (ص)، شیوهی زندگی او را جهانی کنیم که این اتفاقات به اسم اسلام و این مظلومیتها رخ ندهد. واقعاً خیلی دلخراش است.
فردا هم روز وفات مرحوم علامه مجلسی (ره) است. چهارده معصوم 14 نفر هستند و هیچ عالمی مصون از نقد و در یک حریم عدم انتقاد نیست. ممکن است بیرون خیلیها تحمل نقد نداشته باشند، عکسالعمل نشان بدهند، از قدرتشان سوء استفاده کنند و تحمل نکنند ولی در مباحث علمی در حوزه علمیه حتی شاگرد استاد را هم نقد مؤدبانه میکند و گاهی نقدهای تند علمی، بیان مؤدبانه است ولی از جهت علمی تند و تیز است. مرحوم علامه طباطبایی (ره) گاهی نقدهایی به علامه مجلسی نوشتهاند، علامه مجلسی (ره) هم به دیگران. این بحثها هست اما واقعاً عالم تشیع سر سفره علامه مجلسی متنعم است و متأسفانه در این پنجاه شصت سال اخیر تحت تفکر یکی دو نفر که خوب مبانی را نمیدانستند یک فضایی مطرح شده که شخصیت علامه مجلسی و خدماتش شناخته نشده است. علامه کسی است که در مقام مرجعیت علمی کتاب ترجمه به فارسی میکند. شما حساب کنید امروز یکی از مراجع بزرگوار کتاب ترجمه کند. حتی کتاب دیگری را. گاهی کتاب فارسی مینوشته که در آن فضایی که علمی نوشتن عربی محسوب میشده این خودش معلوم است چقدر توجه به افکار عمومی مردم آموزش داشته، گاهی کتاب دیگران را مثلاً فرحه الغری را ترجمه کرده است. راجع به امیرالمؤمنین (س)، محل دفن حضرت، چی شد که حضرت را دفن کردند. برادرزاده سید بن طاووس نوشته ولی ایشان ترجمه کرده است. یعنی اینکه من مترجم باشم شأنم نیست. علامه مجلسی خیلی کارها کرده است. اگر بخواهیم آثار او و خدمات او را بیان کنیم کل جلسه ما را میگیرد. و یک کار عظیمی کرده که کم هم قدر دانسته شده، گاهی هم خوب متوجه نشدهاند و آن واقعاً دانشنامه عظیم بیبدیل بینظیر بحارالانوار است. بعضیها خیال کردهاند ما شیعیان میگوییم نهج البلاغه واو به واو آن قطعاً از امیرالمؤمنین است. کتاب کافی قطعاً همهی جملاتش از امام صادق (ع) است و بعد اعتراض کردند. متوجه نشدند که ما غیر از قرآن کریم هیچ کتابی را مصون از نقض نمیدانیم. از طرفی باید دید که نویسنده چه کرده تا بشود از آن استفاده کرد. یعنی اگر ما ندانیم یک کتابی به چه دردی میخورد ممکن است به اشتباه بیفتیم. مرحوم علامه مجلسی (ره) اگر امروز در همین قرن بیست و یکم، 15 هجری قمری، اگر کتاب بحار را امسال منتشر کرده بود در بیشتر کشورهای عربی کتاب سال میشد. بسیاری از این دانشنامههایی که در چند سال اخیر در کشور ما کتاب سال شدند یک دهم علامه هم کار نکردند. تازه با امکانات امروزی. اولاً این عرضه و هنر علامه (ره) که مرد و زن دانشور را جمع کرده یک تیم درست کرده است. این تیم داشتن هنر میخواهد، صعهی صدر میخواهد، مدیریت میخواهد و استفاده از عقول دیگران و از خواهر دانشور خودش که مجتهده بود، از خانمها و آقایان استفاده کرده برای اینکه این کتاب نوشته شود. چکار کرده؟ هم جهت میراث اسلامی این کتاب خیلی مهم است و هم جهت علمی آن. جهت میراثی آن این است که یک کاری کرده دیده حوالی 400 کتاب، اینها خطر از بین رفتن دارد چون کتابها مثل امروز چاپ نمیشده است. کتابها امروز که چاپ میشود، نسخه پی دی اف ان هم خیلی جاها منتشر میشود، دیگر اگر شما نسخه کاغذی هم پیدا نکنی میتوانی یک جایی آن را چاپش کنی، پیرینتش کنی، مطالعهاش کنی، در مانیتور، در نمایشگر بخوانی. دیگر از بین نمیرود. اما آن زمان کتاب خطی است، یک نسخه، دو نسخه، چند نسخه از یک کتاب هست. حالا در دست چه کسی است؟ دیگران آیا دسترسی دارند یا ندارند؟ گاهی شیخ صدوق به کتاب کافی دسترسی نداشته است. اینکه ما خیال کنیم مثلاً کافی که الآن شاید در خانه اکثر شیعیان باشد یا مثلاً صحیفه سجادیه که در خانهی همهی شیعیان شاید باشد، پس دست فلان عالم بزرگ هم هست. اصلاً اینطوری نیست چون اگر کسی کتاب را میخواست باید از روی آن مینوشته. یا انقدر پول داشته کاتب میگرفته خوشخط از روی آن بنویسید. بعد تازه این خوشخط که مینوشته، از کجا که این نوشته همان نسخهای است که نوشته است. شما چقدر شده بنویسید خاطرهای، نگارشی، نامهای، غلط املایی، غلط تایپی، کلمهای جا بیفتد، عبارتی جا بیفتد، یک خط را آدم با یک خط اشتباه کند پرش پیدا کند. خیلی دردسر دارد. ایشان 400 کتاب را میبیند که احتمال این وجود دارد که اینها از بین بروند و واقعاً هم تعدادی از آنها از بین رفتند. میآید چکار میکند؟ میبینید اگر بخواهد این 400 کتاب را جمع کند بدهد یک عده مستنسخ، کاتب، بنویسند، چند دور بنویسند؟ بعد باز دوباره اینها پراکنده میشوند و از طرفی این کتابها ممکن است پر از تکرار باشد. آمده چکار کرده؟ آمده بر اساس فهرست کتاب کافی که چه بابهایی دارد، چه کتابهایی دارد، چه فصولی دارد، یک فصولی را تعریف کرده، تمام آن 400 کتاب را در قالب یک کافی جدید نوشته که یک چاپ آن شده 110 جلد. بعد البته یک جاهایی به مناسبت دیده موضوع اینجا یک خورده تنک شده، سعی کرده آنجا از جاهای دیگر هم که خوف اینکه این نسخه از بین برود نیست مطلب را اضافه کند که اگر یک نفر خواست بخواند، روی یک فهرست انگار 400 کتاب را دارد میخواند. یعنی در واقع شما حساب کنید علامه مجلسی به یک اعتبار شده دستیار همه محققان. با اینکه شأن او اجل است. یعنی شما 400 کتاب را میخواهی بخوانی ببینی راجع به فلان موضوع مطلب هست یا نه. کافی است بروی در آن بابی که ایشان آن مطلب را آورده، آیات مورد نظر را اولش آورده است. روایات را به ترتیب آورده و هر جا توضیح هم لازم داشته، هر وقت به اندازهای که فرصت کرده است چون همه کتاب را فرصت نکرده است. مثلاً جلد 25 راجع به غلو و تفویض چند صفحه مطلب محققانه دارد. یک جاهایی لغت را معنا کرده است، یک جاهایی رفع ابهام کرده است، یک جاهایی پاسخ به شبهه داده، هر چقدر رسیده است. اینکه خود علامه همه این مطالب را که اینجا جمع کرده، خودش بگوید همهی اینها درست است، خودش هم این را نمیگوید ولی آنهایی که اهل تحقیق هستند میدانند که مرحله اول تحقیق اول جمعآوری منابع است که شما یک باب آن را نگاه میکنی، بله، امروز با دسترسیهای ما ممکن است بشود جاهای دیگری را هم پیدا کرد ولی انگار تا حالا 400 کتاب را دیدهای. و این خیلی جلو میاندازد. نکته بعدی این است که شما یک روایت را که ببینی، در ذهن شریف مردم ما چه بسا اینطوری باشد که آنهایی که اعتقاد به روایات اسلامی دارند بگوید خب این یک روایت در مثلاً کتاب بصائر الدرجات آمده، این دیگر قطعاً کلام امام صادق است. محقق میداند که این را راوی نقل کرده، بعد راوی از راوی نقل کرده، شاگرد از راوی نقل کرده، بعد در کتابی نوشتهاند، بعد از روی این کتاب چند بار نوشتهاند. اینها نقل شده است. امکان جابهجایی، خطا، اشتباه شنیداری، اشتباه در فهم راوی، اشتباه در کتابت ممکن است به وجود آمده باشد. این یک روایت را محقق میگوید این منصوب به امام صادق (ع) است. وقتی این روایت را شما میگذاری پیش 24 روایت دیگر، آن وقت وقتی نگاه میکنید متوجه میشویم که گوهر مشترک بین اینها چیه و آن وقت احیاناً اگر خطایی صورت گرفته، اگر کلمهای جابهجا شده، اگر معنایی خوب متوجه نشده، اگر نویسنده یا راوی یک جایی را نصفش را شنیده، باقی بحث را حواسش نبوده یا نشنیده که آن به این ربط دارد. در کنار هم گذاشتن اینها...
شریعتی: همان کاری که حضرت علامه در المیزان کرد. یعنی اینجا حالا روایات را تفسیر میکند و توضیح میدهد.
حجت الاسلام کاشانی: دقیقاً. و آن وقت از مجموع این روایات یک فهمی برداشت میشود که این خودش فارغ از مباحث سندی اهمیت دارد. وقتی شما ببینید که با طرق مختلف 20 تا روایت از پنج تا معصوم رسیده یک اطمینانی پیدا میشود که متفاوت از یک روایت است. لذا این کتاب بحار یک گنج عظیم بینظیر است منتها باید اهل آن بدانند که مثلاً ترجمه به فارسی هم شده است. ترجمهی فارسی آن برای عموم خیلی مفید نیست. چرا؟ چون که ممکن است که عموم نگاه کنند بگویند این 20 تا روایت شبیه به هم آورده است. توجه ندارند که او دنبال این بوده که از این 20 روایت اولاً یک اطمینان صادر شدن این کلمه نورانی از امام دارد و بعد اختلافها اگر هست در چه سطحی است، در چه عصری این اختلاف پیدا شده تا در مجموع بتواند او وارد شود و یک نظر علمی بدهد، و یک نظریه علمی. این کار بینظیر است لذا مثلاً فرض بفرمایید تلخیص کردن آن خیلی مفید نیست. این یک کتاب تحقیقی است برای اهل تحقیق. و امروز واقعاً گاهی اوقات بعد از اینکه آدم جستجوهایش را میکند، برمیگردد میرود در آن باب روایات بحار را در آن زمینه میبیند، میبیند گاهی حتی او از ما جلوتر است و یک زحمت عظیمی کشیده است. عرض کردم اگر امروز بود، هر جای دنیا که او بود، علامه مجلسی را حلوا حلوا میکردند. حالا متأسفانه بعضیها با نابخردی یا ضعف سواد مثل من متوجه نشدند او چه کرده در حالی که آن انقلت و اشکالی که به ایشان میکنند و تمام دانشنامههای مثل دانشنامه امیرالمؤمنین، دانشنامه امام حسین، دانشنامه امام مهدی و چیزهای دیگری که عزیزانی زحمت کشیدهاند ممکن است با آنها هم بکند. چرا؟ چون ما این روایت را آوردیم. این روایت ممکن است اشکال داشته باشد. علامه نخواسته بگوید تک تک این روایات... مجموعهاش هست که یک مفهوم مطمئنی میسازد.
حالا ما چرا آمدیم سراغ کتاب نهج البلاغه با اینکه استاد عزیز حاج آقا حسینی قمی مفصل و مبسوط پرداختند؟ ما نمیخواهیم نهج البلاغه خوانی کنیم که الحمدلله سر سفره نهج البلاغه تا همین تازگیها بودیم و عزیزانمان هم بودند. ما بعد از اینکه بحثمان به شهادت امیرالمؤمنین (س) رسید، حالا یک مسئله داریم. اینکه میخواهیم امیرالمؤمنین را بشناسیم، ما که در خانه هستیم، ما که رشته تحصیلیمان شاید چیز دیگری باشد ولی دوست داریم با امیرالمؤمنین محشور باشیم و معاشرت کنیم چه کنیم؟ یکی از بهترین، مهمترین منابع کتاب نهج البلاغه است و کلمات خود امیرالمؤمنین است. اصلاً ما ببینیم تحلیل امیرالمؤمنین راجع به اتفاقات چیست. امیرالمؤمنین چگونه حقایق را و وقایع را توصیف میکنند؟ به دنیا چطوری نگاه میکند؟ پس سخنان حضرت را با یک نگاه سیر تاریخی خوب است که ببینیم. با شیوه حضرت آشنا شویم. این یک ملاحظاتی دارد برای اینکه ما به سنگ نخوریم. بتوانیم با نهج البلاغه همراه شویم، همگام شویم و با روایات منصوب به امیرالمؤمنین.
شریعتی: و آن کلام نورانی حضرت آیت الله بهجت که هر وقت میخواهید پای منبر امیرالمؤمنین بنشینید، بنشینید نهج البلاغه بخوانید.
حجت الاسلام کاشانی: بله. و اگر ما درست سراغ نهج البلاغه برویم انقدر جذاب است که برخی مسیحیان ادیب بیش از 200 بار خواندهاند. بلاتشبیه، بلاتشبیه، هیچ چیزی قابل قیاس با امیرالمؤمنین نیست. اینکه بعضی با شعر حافظ و سعدی و اینها. یعنی با کلام زیبا، درربار، با حکمتگونه، لذت میبرند، هیچکدام قابل قیاس با امیرالمؤمنین و نهج البلاغه نیست. اما ملاحظاتی هست. ملاحظات این است که این کتاب شریف نهج البلاغه را به عنوان نماینده کتبی که روایات امیرالمؤمنین هستند، با این چطوری مواجه شویم؟ میخواهیم این را مطالعه کنیم. اول باید ببینیم این چه کتابی است. مثلاً آیا این یک کتابی است برای آموزش عقیده؟ این کتاب نهج البلاغه یک کتابی است برای اینکه احکام به ما یاد بدهد؟ این یک کتابی است برای اینکه اخلاق به ما یاد بدهد؟ برای اینکه ما تاریخ حضرت را بدانیم؟ نویسنده بزرگ این کتاب که حالا اگر این هفته رسیدیم عرض میکنیم، وگرنه هفتههای بعد. یک بزرگواری است به اسم سید رضی. 359 تا 406 قمری زندگی میکرده است. متأسفانه 47 سال بیشتر عمر نکرده است. یک ادیب قدرقدرت برجستهی کمنظیر. قبل از اینکه ما شیعیان دیوان او را چاپ کنیم، اینطوری که در خاطرم هست، برادران اهل سنت در مصر ظاهراً چاپ کردهاند. کما اینکه امالی سید مرتضی برادرش هم همینطور. چون این دو بزرگوار ادیبان برجسته هستند. ما متأسفانه در میان شیعه به ادبیات عرب کم بها میدهیم. نه اینکه بگویم هیچ. کمتر بها میدهیم و خیلی هم ضرر کردیم. این دو برادر دو ادیب برجسته هستند. سید نگاه میکند میبیند من میخواهم امیرالمؤمنین را به جهان و جهان اسلام معرفی کنم بیایم چه بگویم؟ بیایم بگویم علی بن ابیطالب اولین امام بعد از پیغمبر بلافصل خلیفه منصوص است. خب این میشود یک مباحثی که فقط به درد شیعیان میخورد. و آن را جاهای دیگری گفتهاند. در کتاب کافی هست. در جاهای دیگر این روایت هست. بصائر الدرجات از اینها آورده است. قبل از سید رضی هم هست. سید رضی وقتی به دنیا آمده، تقریباً سی سال بوده که مرحوم کلینی به رحمت خدا رفته است. پس آنها را دیده، خبر دارد. میخواهم یک کار جدید بکنم. میخواهم چه کار کنم؟ میخواهم امیرالمؤمنین را به جهان و به کل مسلمانان معرفی کنم. بنابراین سید نمیخواهد یک کتاب مذهبی شیعی فقط بنویسند. نگاه کرده حرف مشترک بین مسلمین چیست، دیده همه مسلمانان زیبایی را دوست دارند، حکمت را دوست دارند. بلاغت را میپسندند. کما اینکه ما بسیاری از حرفهای حکمتآمیز مسلمان و غیرمسلمان از گوته آلمانی بگیرید تا یک کلام یک شاعر هندی تا یک شاعر عرب، شاعر فارس، جمالت نقض یک حکیم، لذت میبریم. خیلی نمیگوییم این مذهبش چیست، مکتبش چیست. میگوییم حرف و سخن زیبایی گفته شده است. دلنشنین است. کلمات سعدی را که نگاه میکنیم کاری نداریم حالا از نظر مذهبی دقیقاً منطبق با ما است. این الآن حرف خوبی دارد میزند. مثلاً عاشقانه است. ما نسبت به محبوب، ما برای امام زمان، برای محبوبمان، برای ولی خدا، برای هر که میخواهیم. یعنی لزومی ندارد در ذهنمان مصداق او باشد. سید نگاه میکند میبیند برای اینکه امیرالمؤمنین را به همهی خانهها ببرد باید از راه بلاغت که اتفاقاً امیرالمؤمنین امیر بیان است. امیرالمؤمنین خداوندگار سخن است. امیرالمؤمنین امیر کلام است، امیر بیان است. از این مسیر وارد شود. پس این کتاب یک فهرست موضوعی ندارد. بلاتشبیه شبیه قرآن که شما از اول تا آخر بروی فهرست خاصی در آن نمیبینی و انگار که مطالب در هم پراکنده هستند، مجموعهاش یک محتوای عظیمی دارد و خیلی وقتها هم جدا کردن یک تکهاش ممکن است معنا را دچار اشکال کند، سید سعی کرده آنچه به امیرالمؤمنین منسوب هست را بگردد، آنهایی که در دسترسش بوده و آنهایی که از نظر خودش یک علی به تراز یک است، علی به فوق العاده است آنها را گزینش کند. پس شرط گزینش او بلاغت بوده است. لذا شما از اول کتاب تا آخر کتاب بلاغت را خیلی پررنگ میبینی و هر کسی هم انصافاً آشنا با ادبیات عرب باشد حتی غیرمسلمانان به این کتاب که رسیدند، واقعاً شگفزده شدند که من از اینها نمیخواهم بگویم. فراوان راجع به این حرفها گفته شده است که ادیب شیعه، ادیب سنی، ادیب مسیحی، ادیب عرب نامسلمان، ادیب ملحد عرب. یعنی کسی که زندیق است ولی ادبیات عرب میفهمد، به این کلام که رسیده زانو زده و تعجب کرده است. در بسیاری از گزیدههای ادب عرب جملاتی از امیرالمؤمنین را به عنوان تاج کلمات میآورند. برای چی؟ برای زیباییاش. و این زیبایی باعث گفتمانسازی، رفتن کلمات حضرت به خانهها شده است. بنابراین مثلاً کتاب کافی شریف خیلی کتاب عظیمی است ولی در بین غیرشیعیان چندان جایگاهی تبعاً ندارد. کما اینکه کتاب صحیح بخاری اگر هم مطلب مهمی در آن هست، برای ما شیعیان جذابیتی ندارد. یعنی یک کتاب برای یک تفکر است. نهج البلاغه برای بشریت است. برای انسانها است. برای فطرت است. این هم نقطه قوت است و هم نقطه اخطار. اخطار از این جهت که سید رضی آنچه منسوب است را جمع کرده است. قسم حضرت عباس نخورده که این کلمات همش برای امیرالمؤمنین است. اکثریتش برای امیرالمؤمنین است ولی او رفته دیگر فرصت نداشته بگردد یک یک را بررسی کند که روی آن بشود قسم خورد. آنچه به امیرالمؤمنین منسوب است از منابعی که در دسترس او بوده که منابع گاهی منابع اهل سنت است، گاهی منابع شیعی. یعنی این کتاب یک کتاب شیعی صرف نیست. این برای چی مهم است؟ برای اینکه ما از دو جهت بدانیم که از این کتاب چه توقعی باید داشته باشیم. از این کتاب چه فهمی باید داشته باشیم. سید گشته از منابع شیعه و سنی روایات خطب، خطبهها، نامهها، کلماتی را که جذابیت داشته و گفته شده بوده برای امیرالمؤمنین است. یک احتمال جدی اولیه، یک اطمینان اولیهای که مال امیرالمؤمنین است بوده است. منسوب بوده، دو جا به اسم حضرت نوشته بوده اینها را جمع کرده است. و اگر کسی هم بررسی کند بسیاری از این کلمات، اکثر قریب به اتفاقش برای امیرالمؤمنین هست.
شریعتی: یعنی نشده در دوره معاصر ما محققان بنشینند...
حجت الاسلام کاشانی: حالا انشاءالله این را عرض میکنیم. منتها دیگر اگر کتاب را شما بخواهید به شیوه محققان ورود کنید، دیگر این کتاب از حالت کتاب عمومی، خواندنی برای شیعه و سنی و مسیحی و یهودی خارج میشود. مثلاً سید مطالبی را که آورده، یکی یکی سندها را مفصل بحث نکرده است چون آن وقت کتاب خیلی قطور میشد و چند مجلدی میشد. خدا رحمت کند مرحوم علامه محمودی (ره) را. 14 مجلد نهج السعاده نوشته در مورد کلمات امیرالمؤمنین. 99 درصد مردم نه تا حالا شنیدهاند و نه تا حالا دیدهاند. محققین استفاده میکنند. سید میدانسته محققین به کلمات امیرالمؤمنین دسترسی دارند. سید میدانسته قبل از او مسعودی نوشته چهارصد و هشتاد و اندی از خطبههای امیرالمؤمنین را مردم حفظ هستند در حالی که آنچه در نهج البلاغه است 240 تا بخشهایی از خطبههاست. یعنی 240 خطبه هم نیست. او میگوید چهارصد و هشتاد و اندی خطبه را مردم حفظ هستند. یعنی نگاه میکند میخواهد امیرالمؤمنینی را معرفی کند که هر انسان آزادی میخواند از شخصیت او لذت ببرد. او را بشناسد. برای همین گزینشش ادبیات بوده است، بلاغت بوده است. و چون ادبیات و بلاغت بوده گاهی ممکن است در یک موضوعی مثل مرگ، مثل توحید پرشمار باشد کلمات حضرت. راجع به مثلاً فرض کنید خلافت بلافصل خودشان و روز غدیر کمشمار. چرا؟ چون حضرت... جناب سید رضی دنبال چه بوده است؟ دنبال کلمات بلیغ. از طرفی چون میدانسته این کتاب را برای عموم دارد مینویسد مباحث مذهبی حاد و داغ را تا توانسته نیاورده است. یعنی یک خطبهای در کافی هست، همش هم زیبا است. یک تکهاش را برای مشت نمونه خربار آورده ما لذت ببریم، بعد هم میدانسته محققین دنبال آن میروند. آن وقت شما بعد و قبل این خطبه را که آورده در نهج البلاغه کاملش را، یعنی سخنرانی کامل را که ببینید چون ممکن است عزیزان یک وقتی ببینند بگویند یک وقت امیرالمؤمنین 30 صفحه خطبهاش طول کشیده، یک جا سه خط. نه. حضرت هیچ وقت سه خطی حرف نمیزدند. کلاً این روایت اینطوری نیست که ما مثلاً فرض بفرمایید این روایتی که از اهل بیت نقل میشود مثلاً «اطلب العلم ولو بالصین» مثلاً فرض بفرمایید «من علمنی» اینطوری نیست که روشن کند امام مثلاً زبان مبارکش را باز کند، یک جمله بگوید خاموش بشود. این تقطیع و قاببندی را مخاطبین نوشتهاند. امروز بلاتشبیه بلاتشبیه هیچ کس با معصوم قابل قیاس نیست. فرمایشات امام، رهبری، مراجع، آقای بهجتی که شما فرمودید، اینها سخنرانی کردهاند. یک تکهاش را میبرند اینطوری محدثان و راویان کلمات را چکار کردند؟ این که را پسندیدهاند نوشتهاند. خطبهها گاهی انقدر کوتاه نیست. سید چون میدانسته همه میخواهند بخوانند...
شریعتی: پس بلاغت و مورد وفاق بودن دو رکن اصلی جمعآوری این خطبهها بود.
حجت الاسلام کاشانی: بله. انگیزه او برای این خطبهها و نامهها معمولاً بوده است. بنابراین اگر مثلاً فرض کنید یکی بگوید من میخواهم ببینم نظر امیرالمؤمنین راجع به خلافت بعد از پیغمبر در نهج البلاغه چیست میگوییم این حرف ناقض است. شما باید ببینی امیرالمؤمنین راجع به خلافت چه فرموده است. نهج البلاغه یک نمونه آماری جامع نیست. چرا؟ چون جهش بلاغت بوده است. نخواسته بگوید امیرالمؤمنین را من بیاورم در همه موضوعاتی که فرموده، از هر کدام یک میزانی بیاورم. بسیاری از موضوعاتی که امیرالمؤمنین جاهای دیگر پرداخته است اصلاً در نهج البلاغه به آن پرداخته نشده است.
شریعتی: یک وقتی به نظرم حاج آقای نظری منفرد بودند در برنامه ما از مکاتیب الائمه میخواندند. بعضی از نامههایی که اصلاً در نهج البلاغه نبوده و منسوب به امیرالمؤمنین بوده است.
حجت الاسلام کاشانی: بله. فراوان است. عرض کردم مرحوم آقای محمودی 14 مجلد یعنی به اندازه 14 تا نهج البلاغه جمع کرده است نامهها، خطبهها، سخنان، اشعار منسوب. اینها را جمعآوری کرده است شده 14 مجلد. چه بسا دیگرانی هم بیشتر از این. تازه اینهایی است که الآن به دست ما رسیده است. منتها سید یک کاری کرده است که بعد از او هیچ کس نتوانسته بکند. تمام کسانی که مستدرک به نهج البلاغه نوشتهاند یعنی سعی کردهاند تکمیلش کنند عملاً استدراک نکردهاند. چرا؟ چون آن جهت بلاغت محل نظرش بوده است وگرنه بلد بود همه را جمع کند. اینکه همه را جمع کند برای خودش یک ویژگیهای مثبتی دارد ولی او دنبال بلاغت بوده، میخواسته نهجالبلاغه در خانهها برود و رفته است. بعد نهج البلاغه از نظر پرشمار بودن طرفدارانش در طول تاریخ با هیچ کتاب شیعی تقریباً قابل قیاس نیست حتی با کافی. نسخههای خطیاش شاید دهها برابر کافی است. چرا؟ چون شیعیان و اهل سنت نقل کردهاند. تازه چون در همین نهج البلاغه شریف یک جاهایی نقلهای امیرالمؤمنین به بعضی از غاصبان خلافت و اینها مطرح شده، این کتاب محل اختلاف و دعوا شده باز. یعنی یک خطبه 3 در این نهج البلاغه که صد سال قبل از سید رضی هم در منابع بوده است. صد سال قبل از تولد سید رضی. باعث شده بعضیها بگویند نهج البلاغه کلمات امیرالمؤمنین نیست، سید رضی حرفهای خودش را به اسم امیرالمؤمنین نوشته است. چرا؟ برای اینکه نتوانستند بعضی انتقادها را تحمل کنند. در طول تاریخ نقدپذیری خیلی سخت است. خلاصه کمپیداست. یعنی این تیزهوشی سید را نشان میدهد. یعنی سید یک خطبه 3 نهج البلاغه را عزیزان میخواستند خودشان مطالعه کنند. یک خطبه 3 را اگر نمیآورد، این کتاب کلی محبوبتر بود. چرا؟ چون خیلیها به جای اینکه حق را بپذیرند میگویند ما این را به شرطی قبول داریم، به شرطی که حرفهای ما را بزند. اگر حرف ما را نزند... یعنی در لابلای این نهج البلاغه جملات اندکی هست که لبهی یک کم تیز نقد به دیگران دارد، همین این باعث شده که جمع زیادی بگویند این کتاب برای سید رضی است، این کتاب برای سید مرتضی است. با اینکه حالا از نظر سندی بحث شود روشن است که این کلمات بیشترش در آثار قبل از ولادت این دو بزرگوار، این دو برادر قبلش در منابع بوده است. مال این نیست. منتها این حرف که این را این دو نفر درست کردهاند برای چیست؟ برای اینکه نمیتوانستند تحمل کنند و این تیزهوشی سید را نشان میدهد که اگر میخواست مثل کافی... کافی خیلی کتاب عظیمی است با یک کارکرد دیگر خیلی هم مهم. چون سید دنبال یک کار دیگری بوده است، نهج البلاغه را به این شکل نوشته است. چرا من این توضیح را دادم؟ برای اینکه اگر عزیزی دارد کتاب نهج البلاغه را میخواند که مثلاً تحصیلات حوزوی یا تحصیلات مرتبط با علوم حدیث ندارد باید بداند که این کتاب همش از منابع مورد اعتماد شیعی نیست. همش قطعاً برای امیرالمؤمنین نیست. اکثریت قریب به اتفاق هست. و عرض کنم خدمت شما که گاهی ممکن است مطالبی در آن ببیند که دچار سؤال شود. خیلی چیز تعجبآوری نیست. مثلاً فرض کنید بعضی از فرمایشات حضرت در این کتاب راجع به خانمها که اگر رسیدیم بعداً عرض میکنیم و به نظر ما هم آنها هم کلماتی هست که اصلاً برای امیرالمؤمنین نیست. و چه بسا ما خیلی وقتها درگیر شویم پاسخ بخواهیم بدهیم. ولی اگر بررسی دقیق کنیم، هم از جهت صدور سند و هم از جهت محتوا نمیتوانیم بگوییم این برای امیرالمؤمنین است و با یک تحقیق منصفانه. و جاهای دیگر که مثلاً نکته اینجاست که این کتاب ما وقتی در منابع داریم با یک روایت طرف میشویم، محققین برخلاف امثال من که یک روایت از یکجا برمیداریم تا پیدا میکنیم میگوییم این روایت، محقق چکار میکند؟ میگوید من اول یک جستجویی میکنم ببینم در این زمینه چه مطالبی رسیده است. یعنی اول جمعآوری اولیه. بعد اینها را کنار هم میگذاری میبینی در مجموع این روایات با هم تعارض دارند، تضاد دارند یا همپوشانی میکنند یک خانواده هستند. اگر اختلاف دارند بررسی میکند کدام اصیل است، کدام غیراصیل است. خیلی وقتها خطبههایی که در نهج البلاغه است در یک کتاب دیگری یک نسخهی دیگری از آن هست ممکن است متن آن قطعه نهجالبلاغه دقیقتر باشد یا بالعکس. یعنی این کتاب را باید خواند. حالا عرض میکنم به چه شیوهای. اما اینکه خیال کنیم همه این کلمات عیناً کلمات امیرالمؤمنین است، همش قطعاً. نه، اینطور نیست. با اینکه نهج البلاغه از جهتی مهمترین کتاب شیعه است و ما راجع به همه منابع روایی شیعه و سنی این حرف را میزنیم و نهج البلاغه تاج این کتب است. عزیزان فکر نکنند من الآن مثلاً گفتم نهج البلاغه اینطوری است، مثلاً فرض بفرمایند خواستم شأن نهج البلاغه را پایین بیاورم. نهج البلاغه تاج کتب شیعه است، برادر قرآن است ولی چون این را معصوم ننوشته است. نهج البلاغه را اگر خود امیرالمؤمنین هم نوشته بود، خود آن کتاب دست خط امیرالمؤمنین که به ما نرسیده است. این نقل شده و در این نقل سیر نقل و کتابت احتمال جابهجایی سهوی هست. بنابراین حتی خود صحیفه هم بین نسخههای قدیمیاش اختلاف لفظهایی هست. کما اینکه حتی در قرآن کریم اختلاف قرائت است، یک جا یکاد است، نقل دیگر تکاد هست. یعنی برای محقق عرض کنم حق است که مسئله است نه تأسف. ولی با این حال صحیفه و نهج البلاغه تاج کتب شیعه و افتخار جهان اسلام است. آن از نظر ادعیهی بینظیر که هر انسان آزادهای که خدا را میپرستند با هر کیش و آیینی ببیند مقهور آن جملات میشود. لذت میبرد. ما شبهای قدر بعضی از ادعیهی حضرت سجاد را به جای سخنرانی با هم با عزیزان مخاطب در جلسه منبر میخواندیم، ترجمه میکردیم، احساس میکردیم پای ما روی زمین نیست. نهج البلاغه هم همینطور. حالا عرض میکنم. حرارتی در این کتاب نهج البلاغه هست که من هیچ کتاب دیگری نمیبینم. من اگر بخواهم بگویم که متأسفانه به هیچ جایی نرسیدم. اما اگر یک قدم حرکت کردم انس با نهج البلاغه دل آدم را گرم میکند. شما احساس میکنی امیرالمؤمنین یک شعله آتشی در درون دلت روشن کرده است. عظمتش سر جایش اما ما فرزندان دلیر هم هستیم. و این هم که میخواهم عرض کنم به این معنا نیست که این کتاب بگویم خدای ناکرده هشتاد درصد آن اشکال دارد. نه. به نسبت سایر کتب به خاطر تعداد بالای نسخههایش اتفاقاً بهترین کتاب ماست و مثلاً فرض بفرمایید با یک کتابی مثل صحیح بخاری اگر آن را مقایسه کنیم که خیلی از نسخ قدیمی آن از بین رفته است و درگیری هست قابل قیاس نیست منتها از نظر علمی باید بدانیم که محقق اگر بخواهد حکم صادر کند که قطعاً این جمله امیرالمؤمنین است باید این را به بوته آزمایش و بررسی ببرد.
شریعتی: من از این نکاتی که شما گفتید دو چیز فهمیدم. نکته اول اینکه این هوشمندی سید رضی (ره) بوده است در گزینش احادیث و خطبهها و کلمات قصار که همهی فرق و همهی ادیان...
حجت الاسلام کاشانی: زیبایی در اوج را حفظ کرده است.
شریعتی: آره. با فطرت همراه شده و این نقطهی قوت نهج البلاغه است و از این طرف اگر بخواهیم نگاه محققانه داشته باشیم میتوانیم راجع به آن حرف بزنیم.
حجت الاسلام کاشانی: احسنت. مثل همهی کتب با اینکه نهج البلاغه تاج کتب است. یک جملهای عرض کنم. ببینید کتاب نهج البلاغه با توجه به اینکه یک بحث ادیبانه است سطح آن هی بالا و پایین میرود. عزیزان میخواهند این کتاب را بخوانند این پیشنهادی که عرض میکنم پیشنهاد تجربی خود من است. شما شروع کتاب نهج البلاغه با یک خطبه توحیدی حیرتآمیز مواجه هستید که «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَا يَبْلُغُ مِدْحَتَهُ الْقَائِلُونَ وَ لَا يُحْصِي نَعْمَاءَهُ الْعَادُّون». برخی همین را به امام رضا نسبت دادند یا امام رضا از امیرالمؤمنین نقل کرده است. آقا انقدر حرف در این است. ملاصدرا که صاحب اسفار هست یک جایی میگوید ما همه این کتاب را نوشتیم که این خطبه را توضیح بدهیم. بنابراین شروع کار. یک نوجوان بگوید خب نهج البلاغه شروع کنیم. صفحه اول در دو جمله اول گیر میکند میگوید نمیفهمم دارد چه میگوید. کنار میگذارد. اولاً باید بدانیم امیرالمؤمنین که این خطبهها را فرموده برای مردم کوفه فرموده است. ما چقدر... ببینید چه سطحی داشته است. وای به حال من سخنران که اگر سطح عرائضم پایین باشد. کسی نمیتواند امیرالمؤمنین باشد. گاهی خطبهها به قدری عرشی است که بسیاری از این کلمات نهج البلاغه را باید یک طلبه حداقل ده سال تحصیل کرده باشد و بعضاً بیش از بیست سال تحصیل کرده باشد تا برخی از نکات اخلاقی یا نکات توحیدی آن را بداند. چکار کنیم؟ این کتاب سه بخش کلی یا چهار بخش کلی دارد. بخشی از آن مباحث عمیق اعتقادی توحیدی غامض پرمحتوا است. این برای محققین تراز یک است. این حتماً تدریس لازم دارد. هر جا داشتند یک خطبه را میخواندند دیدند خیلی سخت است، بدانند آن فعلاً مال ما نیست از روی آن رد شوند. چون کتاب تنظیم نیست که بگوید از آسان به سخت میرویم. یک بخشهایی از آن مباحث اخلاقی است که این هم حتماً استاد اخلاق میخواهد. چون بعضی وقتها دقایق... خدا انشاءالله به استاد فاطمهنیا عافیت بدهد. شبهای ماه مبارک رمضان در مسجد مباحث اخلاقی نهج البلاغه را، نکات مهم اخلاقی آن را بحث میکرد. پس یک بخشی از آن عقاید است، یک بخش آن اخلاق است. این در هر سه بخش خطبهها و نامهها و کلمات هست. یک بخشی از آن هم برخی از علوم است که راجع به علوم مختلف هست. قسمت اعظم آن که شاید بیش از نیمی از نهج البلاغه است و بسیار مهم است نقاط تاریخی کتاب نهج البلاغه است. یعنی امیرالمؤمنین به عنوان حاکم سخنرانی کرده است. به عنوان حاکم نامه نوشته است. عزل کرده، نصب کرده. عزل را توضیح داده است، نثر را توضیح داده است. نقطهی اصلی شروع نهج البلاغه به نظر حقیر نه شروع از کلمات قصار است چون کوتاهتر است. نه اینطوری نیست. گاهی در همان کلمات قصار حرفهای غامضی هست که محققان سالها در آن ماندهاند. چکار کنیم؟ از اول نهج البلاغه شروع کنیم هر جایی که دیدیم متوجه میشویم فرمایش حضرت ترجمهاش که حالا من ترجمههای خوب را معرفی خواهم کرد و سیر تاریخی دارید. حضرت عزل کرده، نصب کرده راجع به حکومت، راجع به مردم صحبت کرده، با اینها شروع کنیم. آن وقت بعد از یک مدتی حرارت غیر امیرالمؤمنین و نور کلامش را در دلمان انشاءالله حس میکنیم.
شریعتی: و انشاءالله ما با همین سیره و روش پیش خواهیم رفت.
تلاوت صفحه 165