در این ضیافت کبرای الهی بالاترین عنایتی را که خدای متعال به هر ولیای، به هر نبیای که عنایت فرموده است از سر فضل نه از سر استحقاق به همهی ما مرحمت بفرماید و آگاهیای که بعد از مرگ برای انسان حاصل میشود آن را از حالا به ما مرحمت بفرماید و این دعا را در حق همهی ما مستجاب بکند که «اللهم اخلصنی بخالصه ذکر الدار». که خدا در قرآن فرموده در مورد یک عده از انبیاء «أَخْلَصْناهُمْ بِخالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّار» (ص/ 46) مقام، مقام انبیاء است. خالصشان کردیم با ذکر ابدیت.
شریعتی: حالا ما را هم همانطوری خالص کن.
حجت الاسلام عاملی: احسنتم. انشاءالله که خدای متعال دو تا خالص کردن برای ما در ماه مبارک رمضان مرحمت بکند. یکی اخلاص توحیدی، یک اخلاص معاد. و عزیزان من این دو دعا را یاد بگیرند همیشه بخوانند. «اللهم أَخْلِصْنِي بِخَالِصَةِ تَوْحِيدِكَ، وَ اجْعَلْنِي مِنْ صَفْوَةِ عَبِيدِك». این دعا یک عالم ارزش دارد. با توحیدت من را خالص کن و من را از بندگانی قرار بده که آنها را برای خودت انتخاب کردی. این دعا مستجاب شود توحید دیگر شما را برد. دو چیز انسان را میبرد و میگوید انگار که در عالم دیگر زندگی میکند. «هم و الجنّة كمن قد رآها و هم فيها منعّمونَ هُمْ وَ النَّارُ كَمَنْ قَدْ رَآهَا وَ هُمْ فِيهَا مُعَذَّبُون» حضرت امیر فرمود که اهل تقوا چنان بهشت را میبینند که انگار الآن داخل بهشت متنعم هستند. چنان بر جهنم وقوف دارند که الآن انگار در داخل جهنم هستند. یعنی انقدر حجابها کنار رفته است. دو چیز انسان را در این عالم میبرد، هر چقدر شدت پیدا کند خلوص میرود بالا. خلوص به نقطهای میرسد که دیگر این بدن مادی از شدت نفاست جان نمیتواند روح بلند انسانی را تحمل کند. «لَوْ لَا الْآجَالُ الَّتِي كَتَبَ اللَّهُ لَهُمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِي أَجْسَادِهِمْ طَرْفَةَ عَيْن» اگر آن اجلی که خدا نوشت در آن نباشد، طرفه العین نمیتوانند دیگر در این دنیا زندگی کنند. آن دو چیزی که انسان را کلاً میبرد یکی توحید است، جمال توحید است، جمال معشوق است، جمال این عالم است، فوران جمال در این عالم است که اگر در آن وادی محرم بشود انسان، قرب کند در آن عالم، خدای متعال روز به روز اضافه کند چون «وَ الَّذينَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدىً» (محمد/ 17) هر چقدر شما اهتدا پیدا کنید خدا میگوید من هر روز اضافه میکنم. اصلاً عالم، عالم زیادت است. «انهم آمنوا بربهم فزدناهم» اصحاب کهف که ایمان آوردند ما هم اضافه کردیم. «لِلَّذينَ أَحْسَنُوا الْحُسْنى وَ زِيادَة» (یونس/ 26) هر کسی که کار زیبا اینجا انجام بدهد خدا میگوید من مقدرات زیبا برایش مینویسم و اضافهتر مینویسیم. باز صحبت زیادت. آنقدر زیادت در قرآن تکرار شده است. یعنی شما حرکت کردید هر روز سهم شما زیاد میشود، زیاد میشود. جایی که آنقدر مرتبه خلوص بالا میرود که دیگر ظاهر شما در این عالم حشر و نشر دارد. یعنی به تجرد رسیده است. یکی توحید است، یکی هم معاد. در معاد هم قرب کند «إِنَّا كُنَّا قَبْلُ في أَهْلِنا مُشْفِقين» (طور/ 26) یک اشتفاقی انسان را میگیرد دیگر رها نمیکند. با آب طلا بنویس کم است این جمله را. یعنی وقتی که در معاد قرب بکند، جزئیات معاد را باور داشته باشد، با تمام وجودش لمس میکند که «کأنی واقفه بین یدیک» من یادم هست مقام معظم رهبری یک وقتی این دعا را خواندند اشک از چشمانشان سرازیر شد. به آن کأنی واقفة برسد بین یدیک. آن را اگر متوجه شود باز رفت. دیگر تمام لحظاتش مملو میشود با یک واهمه قدسی. واهمه قدسی ترس و خوفی که انسان را متلاشی کند نیست. خواجه طوسی میگوید: خوف آخرت نورانیت میآورد. آن وقت یک اشفاق، مشفق بودنی انسان را میگیرد که اهل بهشت وقتی به بهشت میروند یک جملهای میگویند. آنقدر خدا خوشش میآید که آن را برای ما نقل میکند. «إِنَّا كُنَّا قَبْلُ في أَهْلِنا مُشْفِقين» ما در دنیا همیشه مشفق بودیم. مشفق آن ترسی است که ناشی از هیبت باشد، ناشی از معرفت باشد و باعث بشود که انسان «يُؤْتُونَ ما آتَوْا وَ قُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ» (مؤمنون/ 60) خدا متقی را که تعریف میکند میگوید وظیفهاش را انجام میدهد ولی باز وجل است. ای خدا نشد. ای خدا نشد. ای خدا با چه چشمی به من نگاه میکنی؟ خدایا در خلوتهای من با چشم رضا به من نگاه میکنی یا صورتت را از من برگرداندهای؟ این هم دومینش است که انسان را میگیرد، دیگر تمام لحظاتش مزیّن میشود به زینت اشفاق. این هم دعایش این است: ««اللهم اخلصنی بخالصه ذکر الدار» خدا در قرآن در حق بعضی از انبیاء فرموده است: «إِنَّا أَخْلَصْناهُمْ بِخالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّار»؛ خدا این کار را کرده است. «إِنَّا أَخْلَصْناهُمْ بِخالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّار وَ إِنَّهُمْ عِنْدَنا لَمِنَ الْمُصْطَفَيْنَ الْأَخْيار» یعنی او باشد این هم هست. اگر با ذکر آخرت کسی خالص باشد، «وَ إِنَّهُمْ عِنْدَنا» آنها پیش ما چه میشوند؟ «مِنَ الْمُصْطَفَيْنَ الْأَخْيار» از جملهی کسانی هستند که ما انتخابشان کردیم و در ردیف اخیار قرارشان دادیم. دیگر وقتی بازار رفته است خیانت نمیکند، در اداره هست خیانت نمیکند. سبقهی ابدیت در تمام کارها او را میگیرد. اینها را بخوانید و به خدا امانت بدهید. در زیارتنامهی امام حسین هست که خدایا این زیارت را میکنم به تو امانت میدهم. خدا یعنی برگردان به من در آن لحظات حساس. معلوم میشود که همچنین تصوری، نیتی، معاملهای با خدا خوب است. گاهی مثلاً هزار صلوات بفرست بگو که خدایا این را شب اول قبر به من برگردان. خدایا در آن لحظهای که از من سؤال میکنی، سؤالی که من جواب ندارم. از گناهانی سؤال میکنی که من جواب ندارم. برای آن هزار استغفار میکنم آن لحظه به من برگردان. بگو خدایا اگر سؤال از گناهانی از من بکنی که با آن سؤال من آرزوی مرگ میکنم که این چه کاری بود که من کردم. خدایا برای آن لحظه چون آنجا «الْيَوْمَ عَمَلٌ وَ لَا حِسَابَ وَ غَداً حِسَابٌ وَ لَا عَمَل» اینجا دیگر امکان ذکر و امکان استغفار نیست. خدا فرمود: «ما يُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَي» (ق/ 29) پیش من هیچی تغییر پیدا نمیکند. یک وقتی من عرض کردم بالاترین وحشت آخرت این است که یک لحظه بعد از مرگ متوجه میشود که دیگر هیچی تغییربردار نیست. حسنهاش هر چقدر است همان است. سیئاتش هر چقدر هست همان است. میخواهد یک ذره از سیئاتش تخفیف شود دیگر نیست. «ما يُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَي» پرونده بسته شده دیگر تعقیب ممکن نیست. الآن حواله به خدا بده. سفارش به خدا بده. بگوید خدایا در آن لحظه، در آن عقبات این را برای من برگردان. اصلاً خیلی وقتها من حتی در منبر دعا میکنم، دعاهایی، خیراتی، حسناتی. از خدا هم میخواهم خدایا این را برای برزخ ما قاعد کن. چون در برزخ حضرت فرمود: کار دست ما نیست، کار دست خودتان است. «انما شفاعتی و کبائر امتی». شفاعت مال محشر است. در برزخ گرفتار که شد پناه میبریم بر خدا. پناه میبریم بر خدا که در آن لحظه بالاخره متوجه بشود که با چه اشتباهی زندگی کرده است. اصلاً متوجه نشده است که چه مقصدی در این عالم بوده است. همش لذات مقطعی. آن وقت در سایهی ابدیت قرار بگیرد پشت سر را نگاه میکند میگوید: «لَبِثْت يَوْماً أَوْ بَعْضَ يَوْم» 80 سال عمر کرده. ابدیت آنقدر بزرگ است. آن 80 سال را میگوید: «لَبِثْت يَوْماً أَوْ بَعْضَ يَوْم» انگار که نصف روزی در دنیا زندگی کردهاند. چرا با این نصف روز معاملهی خوبی نکردهاند؟ در هر صور ت این دو دعا برای ابدیت ما، دنیای ما، اعمال ما، رفتار ما، بسیار بسیار خوب است. انشاءالله خدای متعال با حقیقت این دعا که توحید است و معاد ما را انشاءالله خودش درست بکند.
شریعتی: خیلی خب. امروز ادامه بحث هفته قبل را خواهیم داشت که برای بهرهبرداری بیشتر از لحظات ماه مبارک رمضان چکار باید بکنیم؟ در ادبیات عارفانه و عاشقانهی ما و در ادعیهمان با بیان شیوای حاج آقای عاملی عزیز و نازنین خدمت شما هستیم و با دل و جان میشنویم.
حجت الاسلام عاملی: عرض شد که ما یک وظیفهای داریم قبل از ماه رمضان، خود ماه مبارک و بعد ماه مبارک. قبل ماه مبارک ما دو وظیفه داریم. یکی تطهیر است که متطهراً برویم برای مهمانی خدا. آن یکی هم جشن است. ما باید جشن بگیریم که به ماه رمضان رسیدیم. بزرگترین جشن عالم، بزرگترین سفره عالم، بزرگترین توفیق عالم. حصار زمان و مکان نشکند هیچ کس نمیفهمد این سفره چطوری است. «ماذا تستقبلون و ماذا یستقبل لکم» پیغمبر ما فرموده عجیب است. پیغمبر ما گفته چه چیزی آمده است. با آن به استقبال شما آمده است و شما به چه چیزی استقبال کردید؟ یعنی آن پیغمبر خاتم با آن عظمت انگار که دیگر مانده چه بگوید. یعنی غیرموصوص هست، غیر قابل توصیف است که این تعبیر را آورده است. که چرا ما قبل از ماه مبارک رمضان جشن نمیگیریم؟ کشورهای اسلامی جشن میگیرند چرا ما جشن نمیگیریم؟ جشن برای چه میگیرند؟ من الآن خدمت شما آن را بحث میکنم. یکی هم این بود که باید تطهیر کنیم. یعنی شما اگر مشغول الذمه باشید، به ملت خیانت کردید، به مردم خیانت کردید، رفتی احتکار کردی، رفتی ثروت کشور را ریختی خارج از کشور، برای تفاخر، برای تشریفات، دل کسی را شکستی، چانهات. عقل چانهات را در رفتارهای اجتماعی نمیچرخاند. آن وقت همه چیز به هم ریخته آن وقت حالا آمدید ماه مبارک، ماه مبارک. میشود؟ آقا رسول الله به بنی نجار گفت شهیدتان را آزاد کنید. به خاطر هفت درهم گرفتار است. کسی که در رکاب پیغمبر شهید شده است، مقام شهادت هم دارد، حقالناس، حقالناس. دین ما آنقدر به حق الناس حساس است. اگر حق الناس داشته باشیم 20 میلیون پرونده در دادگاههای ما جمع میشود. این مطالب همه صیانت دارد. اگر ما بخواهیم صیانت درست کنیم. دزدی همیشه در خلوتخانه است. در مرعا و منظر پلیس نیست. صرفاً با قوهی قهریه نمیشود برای جامعه صیانت درست کرد. این مطالب است که صیانت درست میکند. بالاترین صیانت را درست میکند. آقا رسول الله یک خادمی داشت مدعم. شهید شد. در رکاب حضرت شهید شد. آمدند گفتند خوش به حالت. هم خادم پیغمبر شدی هم شهید شدی. حضرت فرمود: نخیر، این از غنائم بیتالمال یک پیراهن قبل از تقسیم برداشته بود. شاید بعد از تقسیم هم همان به او میرسید اما قبل از تقسیم کسی حق ندارد به بیتالمال درست بزند. الآن یک پیراهنی از آتش به او پوشاندهاند. شهید هست، در رکاب پیغمبر هست، خادم هم هست. امت این را باید وجههی عمل خودش قرار بدهد. تا چشمش را میبندد آنی که به بیتالمال خیانت کرده است میبیند لحاف آتش است، کفن آتش است، آبی که میریزند آتش است، دست غسال آتش است. آیا ارزش داشته چنین معاملهای بکند؟ از زرگری به کوزهفروشی رسیدهای/ خاکت به سر ترقی معکوس کردهای؟ این چه معاملهای است کردی؟ فلذا پشیمانی در آنجا غیرقابل توصیف است. وقتی که میآید بیرون یک جملهای دارد در ماه رمضان یک دعایش را بخوانم. امام سجاد به خدا عرض میکند خدایا کمکم کن من گریه کنم. کمک کن روضهخوان خودم شوم. «فانی بالبکاء علی نفسی» بعضیها میگویند که چرا گریه کنیم؟ میگوید: «فمالی لا ابکی» چرا گریه نکنم؟ «أَبْكِي لِخُرُوجِ نَفْسِي أَبْكِي لِظُلْمَةِ قَبْرِي أَبْكِي لِضِيقِ لَحْدِي أَبْكِي لِسُؤَالِ مُنْكَرٍ وَ نَكِيرٍ إِيَّايَ أَبْكِي لِخُرُوجِي مِنْ قَبْرِي عُرْيَاناً ذَلِيلًا أَنْظُرُ تاره عَنْ يَمِينِي وَ تاره عَنْ شِمَالِي إِذِ الْخَلَائِقُ فِي شَأْنٍ غَيْرِ شَأْنِي» این جملات چقدر وحشت دارد. امام این را بگوید. حضرت امام فرمود: روایات را با خصوصیتش ترجمه کنید، توضیح بدهید. یک امام معصوم میگوید چرا گریه نکنم؟ گریه میکنم آن لحظهای که تبدل نشئه است. چنان بدن کوفته است. گریه میکنم برای ضیق آن جایی که هستم. برای ظلمت آن جایی که هستم. گریه میکنم برای سؤالاتی که از من میشود. سؤال میکنم برای روزی که ندا داده میشود من بیایم بیرون. گاهی راست را نگاه میکنم. «أَنْظُرُ تاره عَنْ يَمِينِي وَ تاره عَنْ شِمَالِي إِذِ الْخَلَائِقُ فِي شَأْنٍ غَيْرِ شَأْنِي» میبینم همه به خود مشغول هستند. آقا رسول الله فرمود مردم مبعوث میشوند پابرهنه و برهنه. خانم پیامبر بر سرش زد که وافضیحتا. حضرت این آیه را خواند: «لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ يَوْمَئِذٍ شَأْنٌ يُغْنيه» (عبس/ 37) هر کسی چنان به خودش مشغول است که اصلاً متوجه نیست که این در چه حالی است. میخواهد ضیافت بدهد پیغمبر فرمود: اول حق الناس را درست کن بعد حضرت او را پذیرفت. دو جمله از درس اخلاق حضرت امام بگویم بعد بحث را ادامه بدهم. حضرت امام حقوق 70 سال پیش درس اخلاقشان، آنجا جملاتی میگفتند خیلی تکههای خوب. یک جملهی حضرت امام این است که اگر به لباس شما بول بیفتد نماز باطل است. با بول نمیشود نماز خواند. با ادرار نمیشود نماز خواند. خونی بشود به آن اندازهای که گفتند نمیشود نماز خواند. بعد حضرت امام یک سؤال میکند. میگوید نجاست بول شدید است یا نجاست قصورات اخلاقی؟ بخل، حسد، ریاستطلبی، منیت، کبر، تکبر، استکبار، دزدی، تهمت. اگر اینجا آلوده شده با آب میشود شست. اما منیت باعث میشود صدام در یک روز پنج هزار نفر را در حلبچه کشت. آمریکا در سوریه وارد شد. الآن سپاه معظم ما وارد شدند به حافظهی آنها آن فیلمها را درآوردند. این نشان میدهد که همهی داعشیها در مرعا و منظر آنها است. خودشان اینها را مدیریت میکنند. این همه خون توسط داعش ریخته شد. داعش میگفت پیغمبر ما گفته خدا به من یک رعبی داده است به فاصله دو ماه من با رعب غالب میشوم. شمشیر دستم نمیگیرم. میگفتم ما هم باید رعب داشته باشیم. چطور؟ آنقدر باید وحشیانه بکشیم که به دل مردم رعب بیفتد. اسم ما بیاید تنشان بلرزد. دیگر این را نفهمیدند که رعبی که پیغمبر داشت از نور خدا بود. این دعا را مخصوصاً یک خطیب باید خیلی بخواند. یک مربی تربیتی باید این دعا را خیلی بخواند. «اللهم ارزقنی من نور اسمک هیبه و سطوه تنقاد لی القلوب و الارواح و تخضع لدی النفوس و الاشباح» خدایا از نور هیبتت به من یک نوری بده که تمام ارواح و اشباح و انسانها خاضع شوند در برابر معنویت من و در برار نفوذ کلام من. آن هیبت، آن هیبت است. بعضی از مدیران با ماشینهای گرانقیمت میآیند میگویند با ماشین ارزان قیمت برویم برای ما حساب باز نمیکنند. حالا حضرت امام فرمود: با آن نماز قبول نمیشود، با این قبول میشود. با این بخل، طمع، قبول میشود؟ این هم نجاست است. نجاست روحی است. خدای متعال درباره بلعمه بارها «فمثله کمثل الکلب» چرا به کلب تشبیه کرد؟ تا بگوید که سیاستطلبی نجاست روحی است. کسی که میخواهد رئیسجمهور شود اما از هر طریقی که شد. همین است. حالا من برمیگردم این بحث را کنار میگذارم که یک وظیفه تطهیر است قبل از ماه رمضان. متطهراً وارد شوید نتیجه میگیرید. خدا را امتحان نکن. به یکی از علما میگوید بابا بیا یکبار امتحان کن این کار را انجام بده ببین. خدا را امتحان نکنید. ظلم است به خدا.
شریعتی: متأسفانه ما هیچ وقت مشکلات درونی خودمان را نمیبینیم و همه چیز را به جای اینکه به خودمان نسبت بدهیم به خدای متعال نسبت میدهیم.
حجت الاسلام عاملی: آن طرف هیچ ایرادی نیست.
شریعتی: هیچ ایرادی نیست. هر چه هست همین جا است.
حجت الاسلام عاملی: بله. یعنی اگر اینجا انسان یک معاملهی خاصی با خدا بکند که خدا بفهمد که این خالص خالص است. اصلاً «اکثر اهل الجنه البله» اکثر اهل بهشت انسانهای صالح هستند. با آنها که غل و غش دارند خدا کاری ندارد. حضرت امام در درس اخلاقششان میگویند اگر کسی چهل روز صبح تا شب تمرین کنی هر کاری انجام میدهی یا به قصد ثواب اخروی باشد، یک قدم بالاتر، به قصد «و رضوان الی الله اکبر» باشد. چهل شبانه روز. «فَجَّرَ اللَّهُ يَنَابِيعَ الْحِكْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلَى لِسَانِه». خدا چشمههای حکمت از قلبش به زبانش جاری میکند. دنیا به این بزرگانی را قلیل میگوید. حکمت را خیر کثیر میگوید. روایت هست حضرت امام در درس اخلاقشان میگویند دنیا را که خدا خلق کرده آویزان را یکبار نگاه نکرده است چون برای خدا فقط در دنیا عصیان میشود، جای دیگر عصیان نمیشود. و لذا این دنیا زیر و رو میشود. «یوم تبدل الارض غیر الارض» دنبال شما میگوید به دنیا نگاه نکرده این عظمت را دارد. به آخرت به بهشت نگاه کرده کی هست؟ امام میگوید شما چهل شبانهروز است اخلاص کردهاید. پس چرا چشمههای حکمت از قلب شما به زبان شما جاری نشده است؟ سؤال میکند. آیا ایراد از طرف خداست که این را گفته است. نخیر. ایراد از طرف ما است. سلوک اجتماعی، دقت در رفتارهای اجتماعی. بچه حق دارد، مادر حق دارد، پدر حق دارد، معلم حق دارد، الآن مهمانهای خدا سراغ شما میآیند. چرا مهمانهای خدا را اذیت میکنی؟ مگر نمیدانی که مهمانهای خدا شعائر خدا هستند. مگر خدا نگفته که کسانی که حج میروند، آمین البیت الحرام آنها جزء شعائر من هستند. اینها شعائر خدا هستند. هر کس به شعائر خدا اهانت کند به خدا اهانت کرده است. چرا به مهمانان خدا اهانت کردی آذوقههای اساسی، کالای اساسی را احتکار کردی؟ مگر پیغمبر ما نفرمود که هر کس آرزو بکند بر امت من یک شب قیمت جنسها بالا برود، خدا چهل سال هر کار خوبی کرده است همه را باطل میکند. آرزو بکند یک شب قیمتها برود بالا تا این آقا کالاهایش را بالاخره در بازار با قیمت خوب بفروشد. آرزو بکند. با آرزو چهل سال اعمال باطل میشود. با عملیاتی کردن چه میشود؟ و لذا هر کس از دنیا سالم خارج شود، ملائکه تعجب میکنند. روایت هست. میگوید چطوری از این مهلکه سالم بیرون آمده است؟ این وصف پیغمبر است که «خرج من الدنیا خمیس و ولد الاخره سلیما» از دنیا گرسنه خارج شد ولی سالم به آخرت رفت. خیلی مهم است سالم به آخرت وارد شویم. مثل یک غذایی که روی ماهیتابه میسوزد. یک دروغ اگر بگوید ثروت است آن طرفش بیانتها. اما نباید دست بزند. میتواند خیانت بکند ولی نباید این کار را بکند. آن وقت حضرت امام میگفت که چرا اینطوری درست نشده است؟ چون یک جایی گر نه موش دزد در انبار ماست؟ گندم اعمال چهل ساله کجاست؟ اول جان دفع شر موش کن/ بعد از آن در جمع گندم جوش کن. یک آقایی رفته در نجف کشکول نوشته است. آنجا حرفهای خیلی خیلی خوبی نوشته است، اشعار خوبی نوشته است. در روز قیامت یک عده به این طرف میروند، یک عده به آن طرف میروند. ملائکه میپرسند شما چرا اینطوری سرگردان هستید. مگر در دنیا پیغمبر نداشتید؟ میگویند چرا پیغمبر داشتیم ولی اسم پیغمبر را ما یادمان رفته است. دیگر اجازه نمیدهند اسمش را بیاورد. کلمات طیبه است. آن آقا که کشکول را نوشته یک شعری داشت. آنقدر آقای مشکینی از این شعر خوشش میآمد، آنقدر این را میخواند. این است که فی جوار النار قطعات الحدید/ کم زمان تکسب الحر الشدید. میگفت که خطاب کرده است به طلبهها. گفته شما که یک عمری است در کنار مرقد امیرالمؤمنین هستید. کنار مرقد. یعنی هر روز الهام. هر روز یک سهمی از امیرالمؤمنین دارید. مساکن البرکه الله. وهابیت نمیفهمد. قبور اینها مساکن البرکه الله است. میگوید شما که انقدر در کنار قبر امیرالمؤمنین هستید به سؤال من جواب بدهید. اگر قطعههای آهن را کنار آتش بگذارند، چقدر طول میکشد که داغ شود؟ فی جوار النار قطعات الحدید/ کم زمان تکسب الحر الشدید. چرا شما این حرارت را پیدا نکردید؟ چرا ذوب نشدید در محبت امیرالمؤمنین، در شخصیت امیرالمؤمنین. حالا شما این را به صورت کلی بیان کنید. الآن شب بیست و یک میآید، نوزدهم میآید. عشق امیرالمؤمنین فوران میکند، غوغا میکند. اصلاً دنیا در حیرت است شخصیتی که اگر کسی سرش را بالا بگیرد نگاه بکند که تا کجا اوج گرفته است و چقدر میشود شخصی اوج بگیرد. مرحوم آقای امینی میگوید که من نمیتوانم به تاریخ مراجعه کنم. نمیتوانم. طاقت ندارم. برای اینکه از یک طرف نگاه میکنم امیرالمؤمنین آنقدر اوج گرفته است، آنقدر اوج گرفته است. از یک طرف هم نگاه میکنم آنقدر مظلوم است، انقدر مظلومیت دارد، دیگر من تاب و تحملم را از دست میدهم. تمام گریه میکنم وقتی تاریخ را میخوانم. خب این شخصیتی که با یک دروغ میتوانست خلافت را دستش بگیرد، با یک دروغ در شورا. به دروغ بگوید که من راه شیخین هم میروم. آمد گفت راه قرآن، راه سنت. شیخین هم اگر این دو تا را رفتند روی چشم، اگر این دو را نرفتند همه را کنار میگذارم. تمام. ملاحظهکاری نداریم. راستگو باش، باصفا باش. صاف. «انما بلغ علی ما بلغ بصدق الحديث و أداء الأمانة» حضرت فرمود فلسفهبافی نکنید که علی چطور علی شد. بصدق الحدیت و أداء الأمانه». این عبارتهایی که الآن در بیتالمال دست مسئولین هست، این مسئولیتی که دستشان هست، میز ریاستی که دست آنها هست، لحظاتی که دستشان هست. یک مسئول نباید شب بخوابد. آن جوانی که الآن در خانه بیکار است، آن دختر خانمی که در خانواده منتظر تشکیل نهاد مقدس خانواده است چشمش به من و توست. ما که مسئولیم. میگوید آنها به فکر ما هستند که الآن آنجا آرام گرفته است. خیلی وحشتناک است کسی حساب و کتابش مسئولیت بگیرد. به این سادگی نیست که بعضیها شیرجه میروند که مسئولیت بگیرند. حالا بحث ما در این است که ماه مبارک رمضان باید جشن گرفت. از تطهیر که خلاص شدید باید جشن بگیریم. ما چرا جشن نمیگیریم؟ اسباب جشن به تمام معنا آماده است. هر طرفش را نگاه کنی آماده است. یک ذره موفقیتی که در این سفره هست در میلیونها اسباب جشن دنیا فراهم نیست. چرا جشن نمیگیریم؟ تولد دوباره جشن دارد یا نه؟ وقت افطار که میشود خدا میگوید: «مَا أَطْيَبَ رِيحَكَ وَ رَوْحَك» این جشن ندارد؟ خدا تعجب میکند. بسیاری از اوصاف ماه رمضان با صیغه تعجب بیان شده است. یک کتاب باید نوشت. آنقدر من از این صیغههای تعجب میتواند برای شما بیاورم. خدا میگوید: «مَا أَطْيَبَ رِيحَكَ وَ رَوْحَك». این روزه، این نیت حضور در سفرهی من، این تصوری که داری الآن در ضیافتخانهی من هستی، چقدر روحت را و بویت را معطر کرده است. خدا تعجب میکند. «ما اطیب». عجیب است. خدا خطاب کرده است خدا با هر کس خطاب نمیکند. این جمله را بگویم تمام. یادتان باشد در قرآن که به آخر صفحه رسیدیم در حرم حضرت معصومه بودیم. آخرین صفحه قل اعوذ برب الناس، قل اعوذ برب الفلق. من قرار بود که آن دو تا تفسیر که در آخر برنامه سمت خدا تفسیر داریم، راجع به آنجا که بحث میکنم، با خودم گفتم از این دو سوره کدام تکه را بحث کنم. دیدم قل. خود قل. اصلاً خدا چرا مستقماً با ما حرف نزده بعضی جاها گفته است قل. کل قلهای قرآن را جلوی خودم گذاشتم. اسرار تمام قلها را آوردم. چرا خدا گفته قل؟ دیدم بخشی از قلها مربوط است به اینکه خدا نمیخواهد با یک عده حرف بزند. نمیخواهد با آنها تخاطب داشته باشد. «قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ تَعالَوْا إِلى كَلِمَةٍ سَواءٍ» (آل عمران/ 64) چرا دست نگذاشتید روی نقاط مشترک؟ حالا که روی نقاط مشترک دست نگذاشتی من با تو تخاطب نمیکنم. پیغمبر تو بگو. «قل تعالوا». اما اینجا که میرسد خدا به به. آن قدر از مهمان خودش خوشش میآید. تو را خدا عیب نیست کسی را مهمانی دعوت کنی تخاطب نکنی؟ خودش خطاب قرار میدهد. میگوید: «مَا أَطْيَبَ رَوْحَك» نمیگوید ریحه. «مَا أَطْيَبَ رِيحَكَ وَ رَوْحَك» خطاب. خطاب. هر چقدر خطاب را بحث کنیم باز هم کم است. مرحوم سید بن طاووس یک سهمی در وصیتش از مالش جدا میکند میدهد به بچههای خودش. میگوید سالگرد تکلیف خود تو را با این پول هر سال جشن میگیریم. آن روزی که به 15 سالگی رسیدید یا 9 سالگی رسیدید خدا خطاب به شما میگوید سید نماز بخوان، سید روزه بگیر. آنقدر موفقیت است. هر سال باید آن را جشن بگیرید که ما لیاقت پیدا کردیم خدا با ما حرف بزند و ما با خدا حرف بزنیم.
شریعتی: خیلی خوب. نشستن بر سر این سفره و مخاطب قرار گرفتن خدای متعال، تعارف رحمت و برکت و مغفرت، کلی جشن دارد و کلی شادی. بر همهی شما مبارک باشد.
صفحه141 قرآن کریم
اشاره قرآنی: بسم الله الرحمن الرحیم. صفحه 141، سوره انعام آیه 110 «وَنُقَلِّبُ أَفْئِدَتَهُمْ وَأَبْصَارَهُمْ كَمَا لَمْ يؤْمِنُوا بِهِ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَنَذَرُهُمْ فِي طُغْيانِهِمْ يعْمَهُونَ» حضرت آقای شریعتی این آیه انقدر مهم است. ای کاش که یک ساعت مستقل راجع به این صحبت کنیم. این آیه میگوید خدا تماشاگر نیست. کار خوب انجام بدهی هل میدهد طرف کارهای خوب. اگر کار بد انجام بدهی هل میدهد طرف کارهای بد. و لذا کسی که موفق است، موفقیت او روز به روز بیشتر میشود. کسی که عصیان کرده شقاوتش بیشتر میشود. الآن اینجا میگوید حالا که این کار را کردند، قلبهایشان را طوری میکنیم، چشمهایشان را طوری میکنیم که اصلاً نتوانند به طرف حق بیایند و در طغیان خودشان سرگشته میشوند. بارها خدا اشاره کرده است که من عکسالعمل دارم، تماشاگر نیستم. «فَلَمَّا زاغُوا أَزاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ» (صف/ 5) تو اگر خراب بکنی من هم مناسب با خراب کردنت کار را خراب میکنم. «رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنا» (آل عمران/ 8) بعد از اینکه ما را هدایت کردی لا تزغ. چرا؟ چون اگر انسان خودش ازاغه داشته باشد آنطوری میشود. بعضیها نماز نمیخوانند دیگر نمیداند که این را نمیگذارند نماز بخواند. این توفیق را از او گرفتهاند. روزه نمیگیرد. دیگر نمیداند که این را نمیگذارند روزه بگیرد. یعنی وقتی که طرف کارهای خلاف رفتی یک کار خدا این است که تو را در کار خلاف چابک میکند که اگر به کار خوب میآمدی در کار خوب تو را چابک میکرد. یعنی از هر دو طرف سرازیری است. زیادت است. بعضیها را خدا آنقدر مواظب است که به خاطر بسم الله او را عقوبت میکنند. شاگرد امیرالمؤمنین آمد بنشیند صندلی در رفت سر او شکست. امیرالمؤمین فرمود میدانی برای چی اینطوری شد؟ چون بسم الله نگفتی. بعضیها را خدا آنقدر مواظبشان هست. بعضیها هم هست که به خودشان واگذار کرده است. بارها در قرآن گفته است که اگر شما کار خوب انجام بدهید من اضافهاش میکنم. «لِلَّذينَ أَحْسَنُوا الْحُسْنى وَ زِيادَة» (یونس/ 26) بیشترش میکنم. «إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْناهُم» (کهف/ 13) اضافه کردیم. «وَ الَّذينَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدى» (محمد/ 17) اضافه کردیم. و اگر کار بد بکند، این آیه کمرشکن است. خون باید گریست. «وَ جَعَلْنا عَلى قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ» (اسراء/ 46) ما در دلشان آنهایی که روزه را مسخره کرده، ماه رمضان را مسخره کرده است، خدا میگوید در قلبش یک کنی میگذاریم. حضرت امام در دس اخلاقشان میگویند کن یک پردهای است که آنقدر غلیظ است که آن طرف آن دیده نمیشود. یک پردهای میگذاریم «أَنْ يَفْقَهُوهُ» دیگر نمیفهمد. اصلاً متنفر است آیات قرآن را بشنود. نمیگذارند بشنود. «وَ في آذانِهِمْ وَقْرا» درِ گوشششان سنگیه میگذاریم که اصلاً توفیق گوش دادند به آیات را پیدا نکند. «وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنا وَ اتَّبَعَ هَواهُ وَ كانَ أَمْرُهُ فُرُطا» (کهف/ 28) تبعیت نکن از کسی که ما قلبش را به غفلت انداختیم. ما این کار را کردیم. «خَتَمَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ عَلى سَمْعِهِمْ وَ عَلى أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ» (بقره/ 7) این هم همینطور است. ملاحظه بفرمایید. اگر من بخواهم اینها را بخوانم اینها... الآن این آیه انقدر وحشتناک است. «وَ نُقَلِّبُ أَفْئِدَتَهُم» (انعام/ 110) قلبشان را زیر و رو میکند. در روایت هست. یک روایتی است که فیض کاشانی که به او رسیده است گفته به این روایت باید خون گریست. گناه که میکند «یسیر اعلاه اسفله و اسفله اعلاه» گناه بالایش را را پایین میکند، پایینش را بالا میکند. یعنی زیر و رو میکند. به این میگوید باید خون گریست برای این روایت. و لذا این هشدار بسیار بزرگی است که انسان اگر طرف گناه برود رفته رفته «ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذينَ أَساؤُا السُّواى أَنْ كَذَّبُوا بِآياتِ اللَّه» (روم/ 10)
شریعتی: بسیار ممنون و متشکرم از توجه دوستانمان.