اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

99-12-16-حجت الاسلام والمسلمین عابدینی-موضوع برنامه: سیره حضرت موسی (ع)

شریعتی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم‏. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. سلام می کنم محضر دوستان عزیزم، بینندگان خوب و نازنین مان. خیلی خیلی خوش آمدید به سمت خدای امروز. ان شاءالله که همه ما زیر سایه ی مهربانی های نبی مکرم اسلام باشیم. حجت الاسلام عابدینی: عرض سلام و ادب خدمت همه بینندگان عزیز. ما هم خوشحالیم هنوز در ماه رجب هستیم و ان شاءالله از رجبیون باشیم. شریعتی: حدیث قدسی امروز را بشنویم و ان شاءالله وارد بحث قصه ی حضرت موسی (ع) بشویم. «بسم الله الرحمن الرحیم. اللّهمّ كن لوليّك الحجّة بن الحسن صلواتك عليه و على آبائه في هَذه السّاعة و في كلّ ساعة وليّاً و حافظاً و قائداً و ناصراً و دليلًا و عيناً حتّى تسكنه أرضك طوعاً و تمتّعه فيها طويلًا».ان شاءالله که در ارض وجود ما امام زمان ساکن باشد و وجود مبارک امام زمان با اطاعت ما، در وجود ما حاکمیتش طولانی باشد.

در محضر حدیث قدسی هستیم که از این نفحات قدسی واقعاً بهره مند هستیم. خود من که می خواهم اینها را بخوانم، قبلش که نگاه می کنم واقعاً یک لذتی الهی آدم از این کلمات احساس می کند که یک فرد الهی مثل موسی کلیم، مُخلِص و مُخلَص و از آن طرف خدای سبحان کلماتش با این موسی که انقدر مُخلِص و مُخلَص بوده، از رسل اولو العزم هست ببینید بین این دو هر کلمه ای که گفتگو می شود در اوج است. حالا ممکن است که بعضی از اینها به لحاظ ابتلای ما، برای ما آن موقع خیلی کارسازتر باشد ولی تمام این کلمات در اوج است. کلمات عالی است. لذا قدردان  باشیم. در این کلام شریف، موسی (ع) در حال مناجاتش با خدای سبحان عرض می کند که «قَالَ» خدا اینطور فرموده است: «يَا رَبِّ احْبِسْ عَنِّي أَلْسِنَةَ بَنِي آدَمَفَإِنَّهُمْ يَذُمُّونِي وَ قَدْ آذَوْنِي‏» خدایا تو که بالاخره رب من هستی، من این همه کار انجام می دهم، یک عده ای با زبان شان من را آزار می دهند. زبان اینها را در بدگویی نسبت به من ببند. حالا این هم ممکن است دو حسن داشته باشد. یک حسنش این باشد که کسی که به پیغمبر خدا مذمت می کند قطعاً این از جهت عقاب که یک ولی الهی را مورد ذم قرار می دهد، تعبیر خدای سبحان این است که کسی که اذیت بکند مؤمنی را یا ولی ای از اولیاء را، من را به جنگ دعوت کرده است. حالا اگر ولی الهی بشود رسول اولوالعزم. اگر کسی او را مذمت می کند و او را اذیت می کند قطعاً عقاب الهی را برای خودش قطعی می کند. شاید یک وجه آن حتی خیرخواهی نسبت به دشمنان باشد. خدایا آنها از این مذمت و اذیت دست بردارند. بعد جوابش آمده که «كَمَا قَال‏ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَنْهُمْ و لا تَكُونُوا كَالَّذِينَ آذَوْا مُوسى‏» که در قرآن هم آمده. مثل کسانی که موسی را اذیت می کرد نباش. یعنی یک عده ای بودند کارشان این بوده است. غیر از آن ستمگر، یک عده ای بودند اصلاً کارشان مردم آزاری موسی (ع) بوده است. «قِيلَ» جواب داده شد. «فَأَوْحَى اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ إِلَيْهِ» خدای سبحان جواب داد: «يَا مُوسَى هَذَا شَيْ‏ءٌ مَا فَعَلْتُهُ مَعَ نَفْسِي» من برای خودم هم چنین کاری نکردم. یک عده ای به من هم دارند بد می گویند. دیگر اینها دهانشان علیه من هم باز است. «أَ فَتُرِيدُ أَنْ أَعْمَلَهُ مَعَكَ» می خواهی برای تو چنین کاری بکنم؟ من برای خودم هم نکردم. گذاشتم باز باشد. «فَقَالَ» خدایا اگر اینطوری است: «قَدْ رَضِيتُ أَنْ يَكُونَ لِي أُسْوَةٌ بِك‏» خدایا دعا می کنم و راضی هستم به آن چیزی که اسوه من شمایید. چقدر زیبا که من راضی هستم به اینکه اسوه من تو باشی خدایا. که خیلی زیبا بیان کرده است. انتهای آن هم که «قَدْ رَضِيتُ» یعنی این سؤالی که کردم باز هم خیرخواهانه بود اما اگر این است که تقدیر الهی، هدایت گری الهی و آن نظام احسن الهی بر این هست که حتی به خدای سبحان توهین بشود باید بشود تا اینجا تا آن نظام هدایت گری کامل در بین همه ی انسان ها یعنی اوج شقاوت و اوج سعادت چون سعادت و شقاوت مقابل هم هستند. اوج سعادت اوج شقاوت را می طلبد. لذا این دو با هم هستند. اختیاراً کسی به سمت هر کدام از اینها می رود اما بالاخره اینها در مقابل هم هستند. اگر اینطوری است من راضی هستم به اینکه همه هر چه می خواهند بگویند، بگویند. اگر انسان اینطوری بشود خیلی راحت می شود. بداند وقتی به خدا گاهی توهین می کنند خدا می گوید به من کردند که کردند، مگر چی شده؟ مگر چی شده؟ بله، انسان دلش می سوزد یک کسی فحاش باشد. دلش می سوزد یک کسی بد گو باشد، بدزبان باشد یا اذیت کننده باشد. دلش می سوزد اما تحملش بالا می رود. بعضی ها اصلاً تحمل یک تو ندارند کسی بهشان بگوید. انقدر احساس می کنند که در یک عظمتی هستند، خودشان را می بینند سریع به آنها برمی خورد. اما وقتی آدم می گوید به خدا هم توهین کردند. وقتی به خدا توهین می کنند و خدا عقابش را نازل نمی کند، حالا به من کردند، کردند. مگر چه می شود؟ اقلش این است که می گوید ما هم در اینجا مثل خدا شدیم که به خدا توهین کردند، به ما هم توهین کردند. عیبی ندارد چون به خدا هم توهین کردند. این هم یک نگاهی است که برای انسان صعه ی صدر ایجاد می کند و از نگاه معرفتی هم برای انسان آن تکبر و تجبر و آن چیزها را هم در وجود انسان راحت تر از بین می برد که انسان ببیند که در عالم به خدا هم اینطوری هست پس برای دیگران هم امکان پذیر است و تحمل انسان باید بالا برود.
شریعتی: چقدر این احادیث قدسی افق نگاه آدم را وسیع می کند و چه دریچه هایی را به روی آدم باز می کند.
حجت الاسلام عابدینی: یعنی فقط یک حکم فقهی یا یک مسئله اخلاقی فقط نیست بلکه یک حکمی است با عقبه ی معرفتی اش. یک جهان بینی ایجاد می کند. یعنی هر کدام از آنها یک بابی است که آدم اگر به آن عمقش دقت بکند واقعاً این آمدن در ابتدای بحث ها، این کلمات، می تواند همین ها گاهی خودش یک سیره باشد. خود همین ها یک سیره است علاوه بر آنکه بحث ما در سیره انبیاء (ع) هست.
شریعتی: خیلی خوب. خیلی از شما ممنون هستم. هفته قبل صحبت این بود که حضرت موسی تمام تهدیدها را تبدیل به فرصت کرد و دارد از آن بهره می گیرد.
حجت الاسلام عابدینی: باز هم سلام می  کنیم بر موسی و هارون (ع) و اذن می گیریم که به ما اجازه بدهند وارد این بحث شویم. بحثی که در محضرش بودیم این بود که جامعه سازی ای که موسی کلیم شروع کرد تازه سنگینی کار موسی کلیم آشکار می شود. تا قبل از این فقط مواجهه اش با فرعونیان بود، حالا تازه با هم فرعونیان است هم داخلی هاست، هم شخصیت های... چون جلسه گذشته اگر یادتان باشد من عرض کردم موسی یک جلسه با جوان ها داشت در تشکیلات سازی. برای جامعه سازی تشکیلات سازی می خواهد. تشکیلات هایی که الهی باشد نه حالا حزب و گروه هایی که فقط عنوان های منافع شخصی یا گروهی پیدا بکند. نه، الهی. نگاه الهی. حزب و گروهی هم اگر هست الهی باشد. تشکیلات سازی الهی. یک جلسه با جوان ها داشت. این را که جلسه گذشته عرض کردیم که این آن موسی کلیم (س) جلوه ی موسوی اش در آنجا از همه بازتر بود. یعنی وقتی با آنها بود موسی کلیم احساس می کرد که آن جامعه ایمانی محض آنجا محقق شده است. آنجا انبساط داشت. با اینکه کار سخت بود اما آنجا انبساط داشت. جوان ها با موسی کلیم همراه بودند. من این را که می خواهم بگویم یاد آن جمعی می افتم که با امیر المؤمنین (ع) پیمان بسته بودند شرطة الخمیس که ما تابع محض هستیم هر چه بگوییم شما قبول می کنید. امیر المؤمنین (ع) آنجا قول داده بود که من هم اگر شما اینطور بودید، بی چون و چرا شما را وارد بهشت می کنم. بی حساب و کتاب وارد بهشت می کنم. یعنی آنجا حساب و کتاب را من پس می دهم. یعنی شما اینجا تابع ولی باشید. کسی که تابع ولی شد، فنای فعلی، صفتی در ولی پیدا کرد، دیگر آنجا ولی جوابگوی او هست چون چیزی از خودش ندارد. ولی جوابگوی او هست. اصلاً می شود شأن ولی. مثل بدن نبی است. به ما امر کنی ما بدون چون و چرا بگوییم بله مثل اینکه امیرمؤمنان می خواست دستش تکان بخورد. دستش تکان می خورد. یعنی اختیارش را ارادتاً فانی کرده در اختیار امام. گفته تو حاکم باش در وجودم چون تو عالم تری، تو بصیرتری، تو حاکم باش. به جای اینکه من با جهلم خطا بکنم، تو عالم باش با علم فعل انجام شود. خب این جمع دور موسی کلیم اینطوری بودند. با این نگاه آمده بودند منتظر بودند که موسی اشاره بکند به کدام سمت بروند، چطوری باشند. جمع دیگری بودند سران بودند. بالاخره در بین اینها گاهی پیرمردتر ها بودند، جوان تر ها بودند، انقلابی بودند. گاهی غیر انقلابی هم بودند. با اینها هم بالاخره نحوه ای داشت که اینها را هم جذب کرده بود. در جلساتی هم که یک قدری باز جلسات برای خواص بود، یک عده ای از ثروتمندان و سیاست مداران و حالا شما بگویید که عنوان داران و اینها هم در بعضی از اینها بودند که از   بعضی جلسات که نقل می شود نشان می دهد اینها هم یک جلسه ای بوده که اینها بودند. در بین اینها نفوذی خیلی بود. یعنی اینجا موسی کلیم (س) تصمیم گیری هایی می کردند، حرف هایی می زدند، گفتگوهایی می کردند. بعضی از تصمیمات آینده را هم اینجا شکل می دادند اما در بین اینها نفوذی بود. در آن جلسه مثلاً قارون هم بود. در این جلسه عمومی قارون هم بود جزء بنی اسرائیل بود. هنوز کامل جدا نشده بود و خودش را دلسوز بنی اسرائیل نشان می داد. حتی به دنبال این بود مثلاً من ثروتم را خرج کنم در راه مثلاً...
شریعتی: قارون در این دوره شخصیت معروف و مشهوری بود؟
حجت الاسلام عابدینی: شخصیت معروفی بوده است. از قبل از اینکه اصلاً موسی کلیم بیاید قارون شخصیت معروفی بوده است. از بنی اسرائیل اما مرتبط با فرعونیان. پولدار بود توانسته بود با ارتباط با آنها به طوری که مثلاً فرعونیان خیلی از مواقع وقتی که برای کارهای بزرگ پول می خواستند به قارون  سفارش می کردند پول برای این کار بده. می داده. یعنی پولدار بوده است. آدم پولداری بوده است منتها در ارتباط با فرعونیان این وجهه را پیدا کرده بود چون می توانست از بنی اسرائیل به راحتی بیگاری بکشد چون با آنها بود. این جلسه ی سومی هم که اینها بودند در کار بود، موسی کلیم با هر کدام از اینها به گونه ای ارتباط برقرار کرد تشکیلات سازی کرده بود. حفظ می کرد. اول انقلاب ببینید امام رحمة الله علیه خیلی از لیبرال ها را هم به کار گرفتند. خیلی از لیبرال ها که اینها دلشان با آن نگاه انقلاب نبود اما بالاخره خلاصه اینها هم در کار آمدند. همین ها هم بالاخره اثرگذار بودند با همان کنترلی که امام داشتند. جایی هم که دیدند دیگر نمی توانند جدا شدند. کنار رفتند و جدا شدند. باب را نبست که اگر کسی می خواهد بیاید خودش را داخل بکند، باب را در حقیقت رجل الهی نمی بندند. نمی گوید نه، تو نیا. حتی اگر احتمال چی هست؟ منتها بله، در یک برهه ای لازم بود که آنها هم بیایند یا عده ای سفارش می کردند اینها خوب تر هستند. اینها تجربه دارند. امام هم می پذیرفت و پذیرفت و بعد هم که دوره ای که دیگر نتوانستند جدا شدند. موسی کلیم هم اینها در جلسات بودند. اینها هم فکر می کردند سری ترین جلسات شان با اینها است. یعنی فکر می کردند تمام... ولی اینطور نبود. یعنی موسی کلیم تشکیلات سازی اش مختلف بود، لذا آن جاهایی که ارتباطات با افراد مخفی مثلاً فرعونیان را داشتند که مؤمنین بودند با اینها ارتباط از اینجا نبود که لو بروند و معلوم شود. لذا خیلی زیبا این تشکیلات سازی را باید چون گاهی نقطه های کوچکی در تاریخ از اینها نقل می  شود. اما این نقطه های کوچک را اگر آدم خوب بشکافد از داخل آن این چیزها در می آید. اینطوری نیست که اینطوری دسته بندی شده در تاریخ آمده باشد و همینطوری کامل. نه، یک نقطه های کوچکی. در فلان جلسه مثلاً موسی این را گفت. یا یک کسی از این جلسه مثلاً این اصرار را برد برای آنها منتقل کرد خبردار شدند که قرار است که چخبر شود. معلوم می شود جلساتی لوده که در آن نفوذی داشته اند و و اینطور بوده است. یا از آن طرف، جلسات سری آنها خبر به این طرف می رسید که اینها در تاریخ آمده است، اینها را می شود با یک دسته بندی شکل داد و خب با این نگاهی که پیش آمده بود در تشکیلات سازی موسی کلیم خیلی تحت فشار بود. من داشتم حالا این را با خودم فکر می کردم که در یک چنین اوضاعی که مسائل انقدر با هم غاطی می شوند آن وقت چطوری یک مسئول و رهبری که چند سال هم بین مردم نبوده است، حالا که وارد شده می تواند تأثیرگذار باشد. یکی از کارهایی که راهبرد اصلی دین است، در هر دینی، که آدم از دستورات انبیاء به دست می آورد این است که در رویایی با دشمن استوارسازی درونی جامع اسلامی است. یعنی موسی کلیم سیاست اصلی اش از آن ساختن خانه ها، استوارسازی درونی جامعه بود. مویه دادن. اعتماد به نفس ایجاد کردن. از آن حالت بی اعتمادی، از آن حالت به هم بی علاقه بودن، جدا بودن، اینها را برطرف کردند. یعنی یک جامعه هر چقدر به هم مرتبط بشوند، با هم اعتماد بکنند، از جهت اخلاقی بیشتر به هم اعتماد بکنند، مفاهیم اخلاقی در آنها بیشتر سرایت بکند، نفوذ بکند، این جامعه در مقابل تهاجم بیگانه مقاوم تر می شوند. آن وقت اگر این به اقتصاد هم بکشد که موسی کلیم این کار را کرد، یعنی از جهت اقتصادی هم اقتصاد درون گرا. در جاهایی که یک موقع هست انسان قدرتی مثل قدرت های دیگر است، خب آنجا کاری ندارد. آدم با اقتصاد های دیگر هم مرتبط می شود. اما یک جایی هست که این تحت فشار است و دیگران در حقیقت می توانند او را محاصره کنند. پس یک اقتصاد درون گرای در اینجا بهترین جواب است که دشمن همه محاصره را هم که بکند این پاسخ... لذا موسی کلیم به دنبال یک اقتصاد درون گرا هم بود. اینها تعبیرات دقیقی است که ما الآن محتاج به اینها هستیم. یک، استوارسازی جامعه بر اساس اعتمادسازی مردم به همدیگر. باور بکنند. اگر خبری پخش می شود در یک جامعه ی اسلامی، مردم انقدر بی اعتماد نباشند که بگویند این دروغ است، خبر از رادیوی بیگانه برای آنها اعتماد ساز باشد. وقتی جامعه را اینطوری کردی که خبر رادیوی بیگانه برایشان اعتماد ساز باشد ولی به خبر درونی اعتماد نکنند این جامعه نمی تواند استقامت پیدا کند.
شریعتی: یعنی جامعه باید بشود مثل یک خانواده ی واحد.
حجت الاسلام عابدینی: بله. یعنی موسی کلیم هم سبک در حقیقت نظام خانه سازی اش را بر این قرار داد که با هم مرتبط و دور هم باشند. این استحکام را در نظام اخلاقی هم می خواست ایجاد بکند، در نظام اقتصادی هم می خواست ایجاد بکند، در نظام های اجتماعی هم می خواست ایجاد بکند که یک قوم و قبیله ی امت به هم پیوسته شوند که حتی در ظاهر هم این دیده شود. این باعث می شد که دشمن اگر حتی اینها جمع شان نسبت به دشمن کمتر هم هست، جرأت جسارت پیدا نکند. اگر در نظام اجتماعی عده ای حتی محدود با یک نگاه عقلانی، با یک دقت در حقیقت نظم اجتماعی که نمی خواهند قانون را زیر پا بگذارند. نمی خواهند خلاف قانون بکنند اما می خواهند از ظرفیت قانون خوب استفاده کنند که قبلاً هم من یکی دوبار این را به عنوان آن حضور پر رنگ اشاره کردم. اینها را من خیلی اصرار دارم. یک حضور پر رنگ اگر ایجاد شود، تأثیرگذار است. موسی کلیم به دنبال این بود که جامعه بنی اسرائیل را، همین ها که ایمان آورده بودند چون همه هم که ایمان نیاوردند. همین ها به عنوان یک ارتباط اجتماعی و حضور پر رنگ، اینها شکل بگیرد. وقتی این حضور پر رنگ شکل گرفت، خود به خود ابهتش و عظمتش چشم در حقیقت دشمن ها را هم پر کرد. آنها ابتدا فکر نمی کردند. می گفتد اینها جمعی نیستند، تعدادی نیستند. بگذار این کارها که می خواهند بکنند، بکنند ما تازه به آنها مسلط تر شویم. اما وقتی این جامعه شکل گرفت، ارتباطات اجتماعی اینها، اعتمادسازی، بعد هم کم کم نظام اقتصادی اینها، حتی وقتی اینها می رفتند بیرون کار می کردند، در دستگاه همان برجی که فرعونیان می ساختند، به این عنوان رفتند از طرف موسی کلیم کار بکنند که یاد بگیرند صنعتی را. چون صنعت برج سازی خیلی عظیم است. معماری چیزی را می خواهد. لذا به دنبال این بودند که آن صنعت را یاد بگیرند که بعد بتوانند در آن مجموعه ی چیزهای صنعتی که در آنجا به کار گرفته می شود، در کارهای خودشان از آن مجموعه ها مثلاً آهنگری خاص را می خواست، خشت سازی خاص را می خواست، ملات سازی و ترکیب های خاص را می خواست. اینها را یاد گرفتند که چکار کنند. آن وقت آمدند در مجموعه... اینها ببینید چقدر زیباست. یعنی حتی اگر می رفتند برای دشمن کار می کردند که باید مثلاً می رفتند، با یک انگیزه الهی می رفتند که یاد بگیرند برگردند در جامعه خودشان، جامعه را محکم تر کنند. استواری این جامعه را بیشتر کنند. لذا کار راهبرد اصلی همه ی انبیاء در رویایی با دشمن استوارسازی درونی جامعه اسلامی بود، جامعه سازی دینی شان بود که آن جامعه ی دینی شان را... منتها آن جامعه دینی هم نظام ظاهری اش ملاک بود، هم نظام باطنی اش. مثلاً ببینید نوح نبی وقتی که می خواست این استوارسازی را ایجاد بکند، کشتی سازی و قبلش درختکاری که قبل از آن چند نسل دانه هایی را دادند که اینها را بکارید تا بزرگ شود به محصول برسد. برای اینکه عذاب بدهد. دوباره دانه ها را آوردند. دوباره هفت بار این تکرار شد و بعدش وقتی که بعد از هفت بار تکرار شد اینها گفتند پس کی عذاب. گفت حالا در حقیقت چی هست؟ وقتی است که کشتی سازی. این کشتی سازی که جمع مؤمنین، اول هم آنجا درختکاری. اینجا کشتی سازی. کنار هم جمع شوند یک استواری درونی پیدا می کنند. هم کنار هم بودند هم نظام اخلاقی شان در ارتباط اینطوری با یک معنویتی کنار هم شکل می گیرد. اینها خیلی زیباست. یعنی آدم باید اینها را از توی قرآن صید کند، در بیاورد و آشکار کند و کاربردی اش بکند که وقتی در یک جامعه ایمانی مؤمنین کنار هم قرار گرفته اند اخلاق اسلامی آنجا رشد می کند. اخلاق اسلامی به صورت فردی نمی شود هی بگوید مثلاً تو ایثارگر باش، فداکار باش. تو در حقیقت نسبت به دیگران جود و سخاوت داشته باش. تو رحیم باش، کریم باش. من یادم هست که یک جمعی از دانشجو ها می رفتیم مشهد، در ماشین اینها بچه ها یک سری معمولاً خادم می شوند به خصوص برای مشهد این خادم بودن خیلی ارزشمند است. سبقت در این است که عده ای خادم بشوند. یعنی گاهی به اصطلاح یک عده ای جا نمی شوند. یعنی می گویند شما دیگر لازم نیست. ظرفیت. نیست. اینها خادم بودند. بعد در ماشین که می رفتیم برای رفتن بود، باید غذا را پخش می کردند، حالا به هر دلیلی شده بود غذا کم آمده بود. به تعداد نبود. چون غذا هم تعدادی بود، نمی شد آن را کم و زیاد کرد. تعدادی درست شده بود. من حواسم به اینها بود. دیدم که چند نفری که خادم هستند نگذاشتند بقیه بفهمند که غذا کم است. غذای همه را دادند. خودشان هیچی نخوردند و نگذاشتند هم. سر خودشان را یک جوری گرم کردند که کسی نفهمد. رفتند این طرف و آن طرف و پایین و بالا و اینطور چیزها که ماشین ایستاده بود که مثلاً تا غذا را بخورند، من به یکی از آنها گفتم فلانی غذا خوردی؟ گفت ما می خوریم. چون ندیدم هیچ کدام از اینها غذا بخورند. به آن یکی گفتم فلانی غذا خوردی؟ گفت یک چیزهایی خوردیم. بعد آخرش فهمیدم که غذا کم بوده اصلاً اینها نگذاشتند هیچ کسی بفهمد. نه اینکه بگوییم من که دارم اینجا کار می کنم اول مال خودم را کنار بگذارم. این فداکاری، انقدر در صحنه عمل که خودش را نشان داد و برای اینها رشد ایجاد کرد. ببین چقدر رشد برای اینها ایجاد کرد. یعنی این از آن اصل زیارت اگر بگوییم اثرگذاری اش بیشتر است چون اصلاً کأنه امام رضا بر اینها تجلی کرد که این فداکاری را بر اینها انقدر رشد داد و لذتی که اینها بردند که گرسنگی را تحمل بکنند هیچ کس هم نفهمد. می توانستند به بقیه هم بگویند مثلاً ما هم گرسنه هستیم حالا یک ذره از این بگیرند، یک ذره از او سیر شوند. اما این هم عیبی نداشت. اما آن بالاتر است که اصلاً آدم نگذارد کسی بفهمد. یک ذره هم خاطر دیگران کدر نشود که مثلاً حالا غذای من... اینها خیلی زیبا است که در جمع وقتی با هم شروع می کنند یک کاری را کردن، آنجا صفات اخلاقی با هم چه می شود؟ لذا سعی کنیم برای اینکه جامعه سازی شکل بگیرد، حتی در جمع های محدود، تعریف کار بکنیم. کار تعریف کنیم که در ضمن کار چه بشود؟ رشد اخلاقی ایجاد شود.
شریعتی: یعنی هر کدام از ما یک مأموریت داشته باشیم.
حجت الاسلام عابدینی: برای یک کار واحدی مأموریت های... برای این کار شکل بگیرد که دور هم باشیم. مرتبط بشویم. در این ارتباط آن وقت صفات اخلاقی را رشد و تمرین کنیم.
شریعتی: پارسال همین موقع ها بود. حالا اصلاً آدم تصورش را نمی کرد که ممکن است بگذرد وقتی که سایه ی کرونا خیلی سنگین بود همین همدلی مردم کنار هم، کادر درمان، پرستارها، چقدر روحیه به جامعه می داد.
حجت الاسلام عابدینی: وقتی که یک پرستار می گوید من را از قسمت عادی به قسمت کرونا منتقل کنید. پدر ایشان گفته بود که خود ایشان اصرار کرده بود و در این راه هم شهید شده بود. اینها ایثار، رشد و کمال است که در یک کار جمعی که پیش می آید یا حادثه یا واقعه، سیل است، زلزله است یا یک کار است تعریف می شود این جور جاها رشد ایجاد می شود. موسی کلیم برای این کار تعریف کرد که ساختن خانه را یک بهانه ای قرار داد تا اینها رشد اخلاقی پیدا کنند. لذا کار انبیا این است که در رویارویی با دشمن استوارسازی درونی جامعه اسلامی با نیروهای معنوی در کار تعریف کنید و آن جا رشد ایجاد شود. الان ما در جمع هایی که یک چنین کارهایی شکل می گیرد مثل کرونا، سیل، زلزله یا جاهایی که کار انقلابی و جهادی دارد می شود بدانیم که این جا محلی است که صفات اخلاقی را باید این جا رشد دهیم. این جا باید تجلی بدهیم تا آماده بشود. اخلاق فردی نیست. اخلاق اجتماعی سرعت سیر انسان را خیلی سریع می کند. اخلاق فردی خوب است. اما وقتی این اخلاق فردی در صحنه اجتماع آمد و اخلاق اجتماعی شد سرعت است. لذا پیامبر اکرم در جریان رشد اسلام جنگ و اخوت ها و اینها بود که یعنی فعل ها و کارها بود که رشد معنویت ایجاد کرد. در جنگ ها بود، در ایثارها بود. وقتی مهاجرین آمدند انصار در همه نداری خود آنها را شریک کردند. این جا رشد ایجاد شد. این جا کمال ایجاد شد. نه این بنشینند پیامبر بگوید ایثار خوب است. خدای سبحان هم مقابله ما را سه دسته می کند. «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ» خود را آماده کنید هر چه که می توانید «مِنْ قُوَّةٍ» از توانایی خود در مقابله با دشمن «وَ مِنْ رِباطِ الْخَيْلِ» از سواره ها، از نیروهایی که لازم است «تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ» که دشمن خدا وقتی می بیند شما آماده هستید اصلاً می ترسد. «وَ آخَرينَ مِنْ دُونِهِمْ» یک عده دیگری هستند غیر از این دو دسته که «لا تَعْلَمُونَهُمُ» اینها دیگر خیلی مخفی هستند. درون خود شما هستند. «اللَّهُ يَعْلَمُهُمْ» ولی خدا آنها را می شناسد. جریان نفاق که این سخت ترین کار است. اما اگر آن حقایق معنوی، اخلاقیات معنوی، در جامعه شکل گرفت جریان نفاق خود به خود رو به اضمحلال می رود. جریان نفاق راه ورود آن زیر پا گذاشتن اخلاقیات است که دیگران را می تواند شکار کند. می تواند آنها را هم طرفدار خود کند. اگر همدلی باشد نفاق جرأت نمی کند. هر چه جلو می آید می بیند سد محکمی جلوی راه او است نمی تواند نفوذ کند. این ایثارها، گذشت ها، فداکاری ها، سخاوت ها، رحمت ها، خدمت ها اینها پس می زند که آن آماده بودن و صف واحد بودن هم دشمن خدا را پس می زند، هم دشمن نژاد و قوم و ... همه اینها را پس می زند، هم دشمنی درونی را که خیلی پنهان است. موسی کلیم با این آمادگی که ایجاد کرد به دنبال سنت موعوظت، بحث شدن، که در حقیقت مؤمنین به سمت محث شدن حرکت کنند. جمع را حداکثری قرار داد. نیامد فقط بگوید مؤمنین خالص، همه را نگه داشت. اما یواش یواش کاری کرد که اهل نفاق با حضور پر رنگ مؤمنین جرأت ظهور و بروز پیدا نکنند. موسی گفت علیه توکلوا، آنها گفتند علیه توکلنا. این پیوند محکم را با توکل بر خدا آن صفات اخلاقی را ایجاد کردند. این یکی از بحث های جالبی است که حالا ما بیشتر آن را از آن عبور می کنیم. هر چه دشمنان کار را بر موسی سخت تر کردند یعنی مؤمنین را گرفتند زندان کردند. جوان ها را که ایمان آورده بودند اینها را زندان کردند. هر چه دشمن فشار را در رابطه با موسی کلیم بیشتر کرد استحکام درونی این جامعه ایمانی که موسی بنا کرده بود محکم تر می شد. یعنی دشمنی های دشمن به جای این که گسیختگی ایجاد کند ... مال این بود که آن ستون خیمه این جامعه که موسی کلیم بنا کرده بود آن جوان هایی بودند که تا آخر حاضر به ایستادن بودند. ستون آنها اینها بودند. چون ستون آنها اینها بودند، هر چه فشار وارد می کرد اینها خود را جلوی این فشارها قرار می دادند فشارها به اینها برسد کمتر به جامعه منتقل بشود. جامعه یک احساس ایمنی بکند. هر چه می آید به اینها بخورد. درست است که ترکش های آن به جامعه هم می رسید. وقتی جامعه می دیدند که اینها این جور جلوی همه ایستادند برای آنها هم قابل تحمل می شد. بر خلاف جامعه ای که مسئولین آن خود را از جلوی فشارها کنار بکشند و هر چه فشار می-آید به مردم بخورد. مسئول در جامعه اسلامی کسی است که خود را مقابل فشار قرار می دهد که فشار بیاید و به این بخورد از این به مردم کمتر برسد. یعنی کمترین فشار را مردم و بیشتری فشار را مسئولین تحمل کنند. فرعونیان یکی از کارهایی که کرده بودند این بود که آمدند در بین مردم شایعه-پراکنی کنند که ببینید موسی کلیم که آمد برای شما که بهتر نشد. یعنی تحریمی که دشمن کرده بود، فشاری که دشمن کرده بود، فرعونی ها انجام داده بودند ولی در شایعه پراکنی این را شایع کرده بودند کار موسی است. موسی ناسازگاری می کند. این جوری در حقیقت فشارها را آنها می آورند. فشار را دشمن آورده است. اما به جای این که توجه مردم به آنها باشد که دشمن چرا شما این کار را می کنید می گویند موسی تو آمدی این جوری شده است. با همه اینها وقتی که این جریان پیش می آید با فشارهایی که دشمن آورده است آن وقت ما متهم را موسی ببینیم. این نگاه را شایع کردند. البته موسی کلیم و یاران باوفای او هم ساکت نشدند آمدند در حقیقت نشان دادند چون خود را هم در صحنه جلوی سختی ها قرار می دادند وقتی مردم صداقت اینها را دیدند کم کم حنای این شایعات رنگ باخت. لذا روز به روز مؤمنین به موسی کلیم بیشتر می شد. به جای این که مؤمنین با این فشارها کمتر بشوند هر چه دشمن فشار می آورد و می خواست گردن موسی کلیم بیندازد، در کتاب ها است که اگر رجل الهی بر قدرت بنشیند هر تهدید تبدیل به فرصت می شود به شرطی که مؤمنینی که کنار او هستند همراه او باشند. همچنان که این انقلاب ما از ابتدای انقلاب تا الان واقعاً جنگ تحمیلی با این که خیلی سخت بود یک عرصه ای شد که ما هنوز که هنوز است داریم از برکت شهدا و کسانی که در جنگ ساخته شدند بهره مند هستیم. یعنی دشمن برای ما نیروسازی کرد. یعنی الان آن چهارچوب اصلی کسانی که ایثارگر هستند هنوز آنها حاضر به تحمل سختی هستند. نبی الهی دنبال این است که مردم در یک آرامشی باشند آن کسانی که جلو می آیند، ایثارگرها آنها باشند. مسئولین آنها باشند. کسی که در جمهوری اسلامی می خواهد مسئولیت بگیرد می خواهد سپر بلا شود. اگر این نگاه را دیدیم و رفتیم جلو ایستادیم خدای سبحان هم به این جامعه برکت می دهد. بلا را دفع می کند. تهدید را به فرصت تبدیل می کند. جامعه ایمانی را با این نگاه گسترش می دهد. این هم یکی از بحث هایی بود که قرآن هم می فرماید «وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرينَ الَّذينَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصيبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ» (بقره/ 155 و 156) هر چه قدر خوف و سختی و نقص اموال و قطعی و ثمرات و میوه ها و جان ها و انفس، هر چه بیشتر به اینها فشار می آورید صبر اینها بارزتر می شود. یعنی صفات اخلاقی در وجود آنها بیشتر شکل می گیرد. وقتی این جوری می شود خدای سبحان می خواسته است اینها را رشد دهد با سختی که دشمن ایجاد کرد این رشد ایجاد می شود و بعد هم گشایش می شود که «وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقينَ» «أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُون‏» در جریان حضرت موسی علیه السلام بود که یرثها وقتی صالح شد بعد از این جریان ها است که آن حرکت حضرت موسی و عبور از دریا و از بین رفتن فرعونیان محقق می شود.
شریعتی: صفحه 101 قرآن کریم را عزیزان من امروز تلاوت خواهند کرد. آیات 141 تا 147 سوره مبارکه نساء را بشنویم و برگردیم همراه شما و در کنار شما.
صفحه 101 قرآن کریم
شریعتی: اشاره قرآنی را حاج آقای عابدینی بفرمایند و ان شاءالله خداحافظی کنیم.
حجت الاسلام عابدینی: در محضر آیه 141 این صفحه هستیم که می فرماید که «الَّذينَ يَتَرَبَّصُونَ بِكُمْ فَإِنْ كانَ لَكُمْ فَتْحٌ مِنَ اللَّهِ قالُوا أَ لَمْ نَكُنْ مَعَكُمْ». یک عده ای فقط دنبال بردن و خوردن هستند. اگر برای مؤمنین گشایشی بشود اینها جلو هستند. وقتی که سختی است اینها دیده نمی شوند. خدا رحمت آیت الله احمدی میانجی را می گفت بعضی ها در جنگ ها اصلاً نقل نشده است که زخم هم خورده باشند، اما در وقت تقسیم غنائم اینها همیشه بودند. جلو هم بودند، دیده هم می شدند. اما در تاریخ نقل نشده است که حتی یک زخم خورده اند. گاهی جزء اولین مسلمان ها هم حساب می شدند ولی در هیچ جنگی اینها زخم نخوردند. «الَّذينَ يَتَرَبَّصُونَ بِكُمْ فَإِنْ كانَ لَكُمْ فَتْحٌ مِنَ اللَّهِ قالُوا أَ لَمْ نَكُنْ مَعَكُمْ». ما هم که با شما بودیم. بلکه می گویند ما جلوتر از شما بودیم. «إِنْ كانَ لِلْكافِرينَ نَصيبٌ». اگر این جا غلبه با کفار بشود و دشمنان بشود «قالُوا أَ لَمْ نَسْتَحْوِذْ عَلَيْكُمْ»، نگفتیم این کارها را نکنید. دائماً فقط فکر خودشان هستند. واقعاً در جامعه یک عده ای این روحیه را دارند. «وَ نَمْنَعْكُمْ مِنَ الْمُؤْمِنينَ فَاللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَكُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ». خدا می فرماید روز قیامت خدا حکم بین اینها خواهد کرد. یعنی این جایی است که خود خدا حکم می کند. «نَمْنَعْكُمْ مِنَ الْمُؤْمِنينَ فَاللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَكُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ لَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكافِرينَ عَلَى الْمُؤْمِنينَ سَبيلاً» خدا نمی گذارد. سنت او این نیست که کفر بر ایمان سلطه پیدا کند. مگر این که جامعه اهل ایمان خودشان خود را تسلیم کافر کنند. شیطان خطاب به خدای سبحان گفت که خدایا «لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعينَ إِلاَّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصينَ» (حجر/39 و 40) همه را گمراه می کنم الا مخلصین را. خدا جواب داد «إِنَّ عِبادي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ إِلاَّ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغاوين‏» (حجر/42) تو بر مؤمنین سلطه نمی توانی پیدا کنی، مگر یک کسی خودش، خودش را تحت سلطه تو در بیاورد. خودش بخواهد. لذا اگر یک جایی دیدید که کافرین حاکم هستند، یقین بدانید مؤمنین وا داده اند. خودشان را تسلیم کرده اند. والّا سنت الهی این است که اگر مؤمنین کنار هم باشند، صف واحد باشند، با همدیگر باشند که مناسب با بحث ما هم هست که داشتیم اینها سنت خدا این است که «لَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكافِرينَ عَلَى الْمُؤْمِنينَ سَبيلاً» خدا نمی گذارد سلطه پیدا بکنند. ان شاءالله هر چقدر استحکام ما در بین مردم با همدیگر، همدلی ما، همراهی ما، دلسوزی ما، خدمت رسانی ما، کمک کردن های ما با تمام وجود نسبت به مؤمنین و کشورمان خدمت کردن هر چه بیشتر شود این کشور محفوظ تر از نفوذ اغیار می شود و ان شاءالله مسئولان دلسوز تری هم سر کار می آیند و هر چه این جامعه محکم تر شود مسئولانشان هم قدرت کار بیشتری پیدا می کنند و نتیجه اش این می شود که پرچم توحید را ان شاءالله زمینه سازی ظهورش را فراهم می کند.
شریعتی: ان شاءالله. خیلی ممنون و متشکرم.