اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

99-12-04- حجت الاسلام والمسلمین فرحزاد -شرح دعای 24 صحیفه سجادیه، تکریم والدین و نکاتی پیرامون زندگی امام جواد (ع)

شریعتی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم‏. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. سلام. ان شاءالله عیدتان مبارک باشد. به سمت خدای امروز خیلی خوش آمدید. عید میلاد باسعادت حضرت جواد الائمه بر همه ی شما مبارک باشد. حجت الاسلام فرحزاد: خدمت شما، همکاران شما و همه ی بینندگان عزیز عرض سلام دارم و ایام فرخنده میلاد آقا امام جواد (ع) و در آستانه سیزده رجب، میلاد مولود کعبه، مولا امیر المؤمنین علی (ع) را و همچنین روز تکریم پدران را پیشاپیش تبریک عرض می کنیم.

ان شاءالله که خدای متعال به همه ی ما توفیق بدهد که هم تکریم پدران دنیایی مان که والدین هستند و هم تکریم پدران حقیقی که پیغمبر و امامان ما هستند ان شاءالله در حد اعلی احترام آنها را نگه داریم و حق آنها را تا جایی که می شود ادا کنیم. از خدا می خواهیم که همه ی مریض ها را شفای عاجل به برکت این مولود امروز عنایت کند و از بهترین برکات ماه رجب، ان شاءالله همه ی ما را بهره مند کند.
شریعتی: ان شاءالله. امروز میلاد باسعادت فرزند بابرکت امام رضا (ع) است. هر کسی هر حاجتی دارد باید در این خانه برود و ان شاءالله که کسی دست خالی برنگردد. دعای بیست و چهارم صحیفه را مرور می کنیم و بعد هم راجع به امام جواد خواهیم شنید.
حجت الاسلام فرحزاد: بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
فراز دیگری از دعای بیست و چهارم که در تکریم پدر و مادر هست حضرت می فرماید که «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ كَمَا شَرَّفْتَنَا بِهِ»، درود بر محمد و آل محمد که به برکت پیغمبر به ما شرافت مرحمت کردی. «وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ»، باز صلوات بر محمد و آل محمد که همه ی عزیزان ان شاءالله تکرار می کنند «كَمَا أَوْجَبْتَ لَنَا الْحَقَّ عَلَى الْخَلْقِ بِسَبَبِهِ» امام سجاد (ع) می فرماید که بر پیغمبر وآلش درود بفرست که برای ما حقی به سبب پیغمبر بر خلق قرار دادی که ما را دوست بدارند. حق مودت، حق خمس، حق اطاعت که به برکت پیغمبر خدا حق را بر امت برای ما واجب کرده است. بعد از درود و صلوات می فرماید که «اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي أَهَابُهُمَا هَيْبَةَ السُّلْطَانِ الْعَسُوفِ»، خدایا جوری من را قرار بده، همانطوری که از یک سلطان باقدرت که هیبت فوق العاده ای دارد ولو ممکن است ظلم هم نکند ولی آن هیبتش، قدرتش که هر کاری می تواند بکند، ان هیبت را برای من قرار بده که از پدر و مادر همین هیبت در دل من باشد. یعنی احترام آنها را خیلی بگیرم، هیبتی در دل من داشته باشند که من دست از پا خطا نکنم. کوچکترین بی حرمتی در حق شان روا مدارم. یعنی مثل یک سلطانی که ما از او یک عظمت و بزرگی حس می کنیم همینطور هم در پیش پدر و مادر خودمان را کوچک و فروتن و متواضع... در آیه ی کریمه خدای متعال می فرماید: «وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَة» (اسراء/ 24) یعنی بال و پرت را با تواضع و ادب و رحمت زیر پای پدر و مادرت پهن بکن.
شریعتی: آن هیبت را اگر بفهمیم خودش خشوع می آورد، تواضع می آورد.
حجت الاسلام فرحزاد: قدیم های آقای شریعتی عزیز خیلی حرمت پدر و مادرها زیاد گرفته می شود. البته حرمت فرزندان را هم که خیلی پیامک مخصوصاً هفته ی گذشته داشتیم که آقا از این طرف هم به پدر و مادرها سفارش اولاد را بکنید. آن جدا در دعای بعدی هست ولی فعلاً بحث مان این طرف است که ما باید حرمت پدر و مادر را نگه داریم که در قدیم واقعاً کسی جرأت نمی کرد جلوی پدرش پایش را دراز بکند. جلوتر از پدرش راه برود. صدایش را برای پدر و مادر بلند کند. الآن داد می زنند، قهر می کنند، اهانت می کنند. خیلی فرق کرده است. حرمت ها خیلی کم شده است. واقعاً باید آدم خیلی مواظب باشد. حالا ببینید حضرت می گوید خدایا هیبت سلطانی که خیلی قدرتمند است که ما از او حساب می بریم چقدر با ادب در حضورش رفت و آمد می کنیم، آن هیبت را نسبت به پدر  و مادر به من مرحمت کن. «وَ أَبَرُّهُمَا بِرَّ الْأُمِّ الرَّءُوفِ»، از این طرف هم در عینی که هیبت دارند مثل یک مادر مهربان نسبت به آنها من مهربان باشم و نیکوکاری کنم. هم آنها نسبت به من هیبت داشته باشند و هم من هم بر و نیکی به آنها مثل یک مادر مهربان تر و خشک می کنم، احتیاج دارند، کاری دارند برایشان انجام بدهم. «وَ اجْعَلْ طَاعَتِي لِوَالِدَيَّ وَ بِرِّي بِهِمَا أَقَرَّ لِعَيْنِي مِنْ رَقْدَةِ الْوَسْنَانِ»، خدایا طاعت و نیکی به پدر و مادر را برای من روشنی چشم من باشد که بهتر از اینکه بروم کسی که خسته و کوفته است می رود استراحت می کند می گوید راحت شدم. آخیش یک نفس راحتی کشیدم. بیش از اینکه از یک خواب آرام بخش به من تسکین و آرامش می دهد طاعت و نیکی به اینها به من آرامش مرحمت کند که من بگویم راحت شدم. حق پدر و مادرم را ادا کردم. «وَ أَثْلَجَ لِصَدْرِي مِنْ شَرْبَةِ الظَّمْآنِ» چطور انسان تشنه آب گوارا نوش جان می کند می گوید جگرم خنک شد، قلبم حال آمد. می فرماید بیش از این سینه ی من را خنک کند، نیکی به پدر و مادر. یعنی لذت ببرم از خدمت به پدر و مادر. «حَتَّى أُوثِرَ عَلَى هَوَايَ هَوَاهُمَا»، اگر سر دوراهی قرار گرفتم، پدر و مادر یک چیز می خواهند، من یک چیز دیگر، من خواست آنها را خواست خودم مقدم بکنم، از این کار لذت ببرم. «وَ أُقَدِّمَ عَلَى رِضَايَ رِضَاهُمَا» رضایت آنها را بر رضایت و خواست خودم مقدم بدارم «وَ أَسْتَكْثِرَ بِرَّهُمَا بِي وَ إِنْ قَلَّ، وَ أَسْتَقِلَّ بِرِّي بِهِمَا وَ إِنْ كَثُرَ» این هم نقطه مهمی است. خدایا طوری من را قرار بده، امام سجاد (ع) می فرماید که اگر در حق آنها بیشترین نیکی ها را کردم کوچک ببینم. بگویم کم کردم. کار مهمی انجام ندادم چون حق آنها خیلی بزرگ است. و اگر هم آنها برای من کم خدمتی کردند آن را در نظر بزرگ ببینم. ولو پدر و مادر کم خدمت کرده باشند ولی در چشم من بزرگ بیاید. نیکی من به آنها ولو زیاد باشد کم در چشم من باشد و خوبی آنها ولو کم باشد در چشم من بزرگ باشد. حالا چند نکته. بحث پدر و مادر بحث مهمی است. یعنی واقعاً ما شب و روز به آنها احتیاج داریم. سه چهار نکته را هفته های قبل گفتیم من فهرست آن را می گویم که یادآوری باشد. یک گفتیم اگر هر چه هم محبت به پدر مادر کنیم فکر نکنیم حق آنها را کما هو اهله ادا کردیم. یعنی حق آنها را خدا می تواند ادا کند چون رابطه ی خلقت ما هستند، واسطه ی خلقت ما هستند. دوم عرض کردیم برای پدر و مادر ما هیچ استثنایی در قرآن و روایت پیدا نکردیم که یک مورد بگویند اینجا بی حرمتی، ظلم، آزار به پدر و مادر جایز است. ابدا. تکریم آنها در هر حالی و در هر شرایطی، هر گروه و فرقه ای هم باشند ولو ظالم، بی دین، شمر، ابن ملجم، بدترین خلق هم باشند بر فرزندانشان احترام آنها واجب است. سوم که هفته ی قبل عرض کردیم هر نوع بی حرمتی و بی ادبی ولو یک اف گفتن، ولو صدا بلند کردن، ولو قهر کوتاه، ولو با چشم تند و تیز به پدر مادر نگاه کردن، به قول ما چشم غره رفتن، همه ی اینها آق والدین هست. ولو آنها در حق ما ظالم باشند، هر نوع بی حرمتی خط قرمز خداست، برای ما حرام است.
شریعتی: آن امر به حرام اگر یک وقتی اتفاق افتاد آن بحثش جداست.
حجت الاسلام فرحزاد: آن استثناست می گوییم. موردی که استثنا هست و برای پدر و مادر هم فقط نیست. رفیق است، دوست است، عالم است، ربانی است، هر کس می خواهد باشد. «لَا طَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فِي مَعْصِيَةِ الْخَالِق‏» اگر یک جایی خواست پدر و مادر، خواست یک رفیق، دوست، فامیل، قوم و خویش، عمو، دایی، با خواست خدا مقابله کند، آن دیگر خط قرمز این طرف است. ولی احترام را باید حفظ کند. پدر و مادر بگویند بی حجاب بشو. بی خود می گویند. نماز نخوان. بیخود می گویند. خیلی پدر و مادرها می گویند با خانمت بدرفتاری بکن. بیخود می گویند. با بچه ات بدرفتاری کن. پدر و مادر جایی حرف شان قابل پذیرش است که در مسیر بندگی خدا باشد. در آیه ی قرآن هم داریم که اگر شما را امر به شرکت کردند حرف آنها را گوش نده. در منطقه ی قرقگاه خدا، حریم خدا هیچ کس نمی تواند وارد شود. این خط قرمز بالاتر از آن خط قرمز است.
و اما نکته ای که امروز می خواهم عرض کنم. پدر و مادر زنده و مرده ندارند و این موضوع مهمی است. یعنی پدر و مادر صدها سال، پنجاه سال، شصت سال، هفتاد سال است که از دنیا رفته اند چه مرده باشند و چه زنده باشند، سن و سالشان کم باشد یا زیاد باشد، چون خیلی مواقع ما در روایت داریم گاهی پدر و مادر زنده هستند، کسی به اینها محبت کرده، خدمت کرده، بعد از مردن اینها را فراموش کرده است. نه دیون آنها را ادا می کند، نه یاد آنها می کند، نه خیراتی و نه صدقاتی. بعد از مردن پدر و مادر او را آق می کنند و به عکس. کسی در دنیا پدر و مادر را اذیت کرده، رنجش داده، خاطرشان را ناراحت کرده، در همین دنیا تا زنده هستند فوری باید حلالیت بطلبد، به دست و پایشان بیفتد، ببوسد، راضی شان کند. اگر نشد بعد از مردن. دیون آنها را ادا بکند، صدقه بدهد، خیرات بدهد، انقدر برود سر قبرشان دعا کند، گریه کند، قطعاً بدانید که خدا اصلاح می کند. یعنی قابل جبران و قابل تدارک هست. پس پدر مادر زنده و مرده نمی شناسد. اگر روز مادر، مادرمان زنده نیست برای او کارهای خیر می دهیم. پدرمان زنده نیست یا سر قبرش می رویم صدقه می دهیم. از همه مهمتر، از همه مهمتر می پرسند برای اموات مان چکار بکنیم. واجباتی که گردن آنهاست که آنجا گرفتار هستند یا بدهکاری دارند یا افرادی از اینها ناراضی هستند. با عمه، دایی، خاله، قهر بوده، برویم دل آنها را به دست بیاوریم بگوییم این از دنیا رفته بگذر. این خیلی مهم است. اول دیون و واجبات. آقای دستغیب یک داستان زیبایی نقل کرده است. این کتاب داستان های شگفت آقای دستغیب را من توصیه می کنم عزیزان در اینترنت هم بزنند بازار قائمیه کتاب های خیلی خوبی دارد. در بازار دانلود بکنند. و همش مجانی هم هست. رایگان هست. کتاب های سمت خدا فراوان در آن هست. عربی، فارسی، تفسیر. تفسیر آقای قرائتی. همه چیز در آن هست. راحت دانلود می کنند. داستان های شگفت. خیلی کتاب خوبی است. و همه ی آنها هم مستند با اسم. فلانی عالم، فلان آقا در شیراز، در فلان جا مستند است. خدا روح و رحمت و رضوانش را بر مرحوم آیت الله شهید دستغیب نازل کند. بنده یک جلسه ای خدمت ایشان بودم. ایشان فرمودند از این کتاب من چقدر افرادی که منقلب شدند و متحول شدند. قبل از انقلاب ایشان می فرمودند بعضی ها نامه نوشتند در خانواده طاغوتی صد درصد بودند اهل کتاب و مطالعه هم نبوده اند. این کتاب داستان بود و شگفت آور هم بود، من را جذب کرد همه ی زندگی من عوض شد. آقای دستغیب می فرمودند این کسی است که خانواده ای که تمام ضد دین و مذهب بودند، می گفت سحرها فرشته ها من را برای نماز شب بیدار می کنند و بعد هم می گفت رفت آمریکا، از همان جا هم به من نامه می نوشت که اینجا چه برکاتی نصیب من شده در انس با خدا، ارتباط با خدا. خدا من را از گناه حفظ می کند. داستان های حضرت یوسف برای من اینجا تکرار شده و خدا حفظم کرده است. صاحب کرامات شده بود. یک انقلاب درونی. آقای دستغیب نوشته اند که یک آدمی بود مزرعه ای داشت در اطراف شیراز. گاهی این داستان ها چون وجدان خارجی و حسی هست، گاهی می بینید اثر آن از یک حدیث هم بیشتر است چون آدم این حقیقت را لمس کرده است. یک مزرعه ای داشت. در مزرعه اش یک چشمه ای بود کنار یک آبادی. مردم از آب این چشمه استفاده می کردند برای آشامیدن، برای شستشو و امثال اینها. ولی البته آن روستا آب دیگر هم داشت. آب چاه و آب دیگر هم داشت. ایشان به خاطر اینکه روستائیان نیایند یک وقت زراعت ایشان را از چشمه پایمال کنند این چشمه را کور کرد. یعنی آمدند سیمان ریختند و بستند چشمه را کور کردند. روستایی ها از آب دیگر استفاده می کردند. این آقا که فوت می کند، یکی از دوستان ایشان خواب می بیند که این آقا، صاحب مزرعه از دنیا رفته است در آن عالم نابینا است. می پرسد تو که بینا بودی، چرا نابینا شدی؟ می فرماید چون چشمه ی آب استفاده ی مردم را من کور کردم، اینجا چشم من کور شده است. «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَه‏ وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَه‏» (زلزله/ 7 و 8) این را باور کنیم خیلی کار ما درست می شود. این جهان کوه است و فعل ما ندا/ سوی ما آید نداها را صدا. ایشان خیلی متأثر می شود. همین هم لطف خداست که بعضی ها به خواب می آیند مشکلات را می گویند حل کن. می گوید آمدم بچه های این دوستم را پیدا کردم گفتم اصلاً چنین چیزی بوده است؟ می گویند بله، راست است. جریان خوابت درست است. می گویم ولی پدرتان نابینا است. یک فکری برایش بکنید. گفت اینها هم ناراحت شدند رفتند آن چشمه را دوباره شکافتند اطرافش را، احیایش کردند. آب جوشید و بیرون آمد. به روستایی ها گفتم این آب حلال رایگان. بیایید استفاده کنید. بعد از چند روز خواب دیدم گفت الحمدلله چشم من بینا شده است. خدا تو را خیر بدهد که واسطه خیر شدی. می خواهم عرض کم پدر و مادر یا فامیل، برادر، هر کس، صدقه دادن، کار خیر کردن، قطعاً، قطعاً... ما روایت داریم کسی که حج واجب گردن او باشد، مستطیع بشود و نرود، یک روایت داریم در آن عالم نابینا است، یک روایت داریم به او می گویند یا یهودی بمیر و یا نصرانی. به مسلمانی از دنیا نمی رود. برایشان حج بدهند نیابتاً. آیت الله حاج شیخ مرتضی حائری می گوید ما یک آشنایی داشتیم، من خواب او را دیدم که نابیناست. تحقیق کردم دیدم که مستطیع بوده، سلامتی و همه چیز داشته نرفته است. برای او حج دادم که از نابینایی دربیاید. اینها واقعیت است. یعنی اگر ما این را یقین کنیم که حقیقت محض است. لذا پدر و مادر دیونی دارند، مشکلاتی دارند. اگر هم در دنیا کوتاهی کردیم در آن عالم از ما راضی شوند آق بودن برداشته می شود. پس پدر و مادر زنده و مرده ندارند.
یکی دو روایت جالبی دیدم برای من خیلی جالب بود. یکیش پیغمبر عظیم الشأن (ع) فرمودند: «سید الابرار» در قرآن از ابرار خیلی تعریف شده است. «إِنَّ الْأَبْرارَ لَفي‏ نَعيم‏» ابرار یعنی آنها که کارهای نیک انجام می دهند، نیکوکار هستند ولی سید الابرار. دیگر چه می شود. «سید الابرار من بر والدیه بعد موتهما» پیغمبر ما فرمود سرور و سالار نیکوکارها آنهایی هستند که بعد از مردن پدر و مادرشان همش کار خیر برای پدر و مادر حواله کنند. مستحبات، صدقه، کار خیر، هر چه می توانند. ان شاءالله خدا به من توفیق بدهد عزیزان هفته ی آینده را حتماً پیگیری کنند مخصوصاً برنامه های منابع طبیعی. می خواهم مفصل راجع به درختکاری صحبت بکنم. صدقه ی جاریه ای که در عموم روایاتی که می فرماید که صدقه جاریه برای خودتان بگذارید، مثلاً کتابی برای خودتان بگذارید، شاگردی تربیت کنید، بچه ای تربیت کنید، مسجدی بسازید، چیزی که اثر آن تا سال ها بماند. ولی پایه ی مهمی که در صدقه ی جاریه همش در همه ی روایات تکرار شده است درختکاری است که ما از امیر المؤمنین فقط عبادت هایش را گرفتیم. ده ها هزار درختکاری کردند. کارهای خیر می توانیم بکنیم. حالا ان شاءالله من راجع به فرزندان غدیر هم ان شاءالله صحبت می کنم. یک زوجی که نابارور هستند، به قصد پدر و مادرمان کمک کنیم بارور شوند. نسل اینها تا ابد می ماند. اینکه از درخت هم بالاتر است. حالا اینها را صحبت می کنیم. در هر صورت می خواهم عرض کنم که صدقات جاریه. سید ابرار کیست؟ آن کسی که من «من بر والدیه بعد موتهما» یعنی بعد از مردن خیلی ها فراموش می کنند. بابا پدرت، مادرت، اینهمه خدمت کردند، تو را بزرگت کردند. اصلاً خدمت نکردند. پدر و مادرت هستند. نسلت، وجودت، ولادتت از اینها است.
شریعتی: رضایت آنها و دعای آنها هم بعد از این عالم بالاخره خودش اثر می گذارد دیگر. از آن طرف خیلی می توانند کمک کنند.
حجت الاسلام فرحزاد: اصلاً آن طرف دست شان بازتر است. آن طرف دستشان بازتر است. باز روایت دیگر از پیغمبر عظیم الشأن (ع). فرمودند: «فلیطلب الرجل حاجته عند قبر ابیه و امه» ما معمولاً حاجت داریم به حرم امام ها می رویم، امام زاده ها. خوب هم هست. قبر علما. الآن قبر میرزای قمی در قم بعد از حضرت معصومه (ع) قمی ها اعتقاد دارند و حاجت هم می گیرند. میرزا هم نزدیک حرم است. میدان آستانه، قبرستان شیخان. ولی پیغمبر ما می فرماید که بروید کنار قبر پدر و مادر حاجت بخواهید. خیلی جالب است. یعنی پدر و مادر مثل امام زاده هستند، مثل یک عالم ربانی هستند. برو کنار قبر پدر و مادر، از اینها حاجت بگیر. خیلی عجیب است. یک بزرگواری می فرمودند من رفتم قبرستان دیدم یک عالم برجسته ای افتاده، صورتش را روی قبر گذاشته و می مالد و گریه می کند. یک کمی صبر کردم، بلند شد رفتم خدمت ایشان گفتم آقا این؟ گفت: قبر پدر من است. من حاجت مهمی که دارم می آیم می افتم از پدرم کمک می خواهم. قطعاً در آن عالم دست شان بازتر است و می توانند. خیلی از بزرگان می روند قبر آیت الله بهجت، آیت الله بهاءالدینی. یک بزرگواری از علمای قم می گفت من گرفتاری و مشکل حادی داشتم. خدمت آیت الله بهاءالدینی رفتم. زنده بودند هم خدمتشان می رفتم. گفتند آقا شما زنده بودید خیلی به ما لطف و عنایت داشتید. خواب دیدم آقا فرمودند من حالا هم به شما لطف و عنایت دارم. فردای آن روز مشکل من حل شدم. فهمیدم حواله آقا است. آقا دعا کردند. راجع به مرگ چند هفته صحبت کردیم. این فکری که کسی از دنیا رفت مرد و تمام شد را از ذهن مان دور بریزیم. آنها از ما زنده تر هستند. از اینجا زنده تر هستند. نه فقط شهدا، همه زنده هستند. روح و جانشان زنده است.
شریعتی: آن حیات برزخی که راجع به آن صحبت کردیم.
حجت الاسلام فرحزاد: بله. دو خاطره کوتاه بگویم. یکیش یک موقع من شبکه 5 نگاه می کردم برنامه داشت راجع به اعتیاد و معتادها. یک جوان معتاد قهار که فوق لیسانس بود در رشته خیلی مهم دانشگاه شریف و خیلی هم با استعداد و باهوش بود. گفت من در دام اعتیاد گرفتار شدم و من را خیلی کمپ بردند، درمان کردند، دارو، درمان، انزوا. پدر، مادر، فامیل، همه. جواب نمی داد. سالیان سال درگیر شدید اعتیاد بودم. به حدی که دیگر کارم به کارتون خوابی رسید. ان شاءالله خدا مشکلات همه ی گرفتارها را حل کند. می گفت من جزء مستأجرهای کارتون خواب ها بودم. من نمی دانستم که کارتن خواب ها هم مالک و مستأجر دارند. یعنی یک جایی را اینها اجاره می دهند. یک دانشجوی نخبه مملکت ما. می گفت خیلی کارها کرده بودند. نمی شد. خدا نکند آدم گرفتار شود. امام عسگری (ع) فرمودند: ترک عادت مثل معجزه است که آدم بخواهد از آن بحران بیرون بیاید. گفت یکهو به ذهنم آمد که من یک پدری داشتم، پدرم هم چند سالی بود که فوت کرده بود. گفتم بروم سر قبر پدرم یک فاتحه بخوانم. اصلاً یادم رفته بود. جای قبر پدرم را هم یادم رفته بود که کجاست. رفتم بهشت زهرا، آنجا در کامپیوتر آدرس گرفتم. رفتم سر قبرش. افتادم روی قبرش. گریه و التماس. اینکه حضرت می فرماید که حاجت تان را کنار قبر پدر و مادر بخواهید چون مستأصل بودم. حرف عجیبی می زد. می گفت تمام دکترها، فامیل، بستگان، حرف، نصیحت، تهدید، دارو، درمان، زندان، کمپ، روی من هیچ اثر نمی کرد. از روی قبر پدرم که بلند شدم حالت تنفر نسبت به مواد داشتم. اصلاً از سیگار بدم می آید، از مواد بدم می آید، اصلاً از هر چه که از این مقوله است حالت تنفر. معجزه شد. هیچ شکی نبود. صورتم روی خاک قبر پدرم رفت. ما چرا از این بستر به این بزرگی استفاده نمی کنیم؟ چرا خودمان را روی قبر پدر و مادر نمی اندازیم؟ اشک نمی ریزیم؟ دعا نمی کنیم؟ از آنها نمی خواهیم؟ پیغمبر خدا می فرماید: «فلیطب الرجل حاجته عند قبر ابیه و امه» چه قبر پدر، چه قبر مادر. خدا همه ی اموات را رحمت کند.
دستان دوم از آقای مرعشی نجفی است. آقای دولابی به ایشان خیلی علاقه داشت. می فرمودند خیلی اهل بیتی است. من ندیدم عالمی که در شبانه روز سه وعده حرم بیاید. آیت الله بهجت یک وعده می آمدند. خیلی از مراجع یک وعده می آمدند. حضرت امام یک وعده می آمدند. ایشان صبح می آمد، ظهر می آمد، مغرب می آمد. روز آخر هم بعد از نماز مغرب از حرم رفت به خانه، از دنیا رفت. خیلی عاشق اهل بیت بود. اصلاً مهرش هم نوشته بود خادم اهل البیت سید شهاب الدین حسینی مرعشی نجفی. کتابخانه  ی ایشان هم که گنجینه ی بزرگ شیعه است بی نظیر است. ایشان چقدر نماز استیجاری خوانده است و پولش را داده کتاب قدیمی، آثار باستانی.
شریعتی: با چه زحمتی ایشان دانه دانه این کتاب ها را جمع کرده است.
حجت الاسلام فرحزاد: ایشان پرسیده بودند که علت توفیقات زیاد شما چیست؟ ایشان فرموده بودند من یک علت اصلی آن را حس می کنم در این هست که من وقتی که نوجوان بودم، پدر من، پدرش هم از علما بوده است که خواب دید که قبر حضرت زهرا را می خواست و به او گفتند باید بروی قم قبر حضرت معصومه (ع). حاج سید محمود مرعشی. گفت من پدرم اتاق بالا مطالعه می کرد، استراحت می کرد، مادرم غذا آماده کرده بود برای ناهار، گفت برو بابا را صدا بزن بیاید با هم ناهار بخوریم. آمدم دیدم پدرم من داشته مطالعه می کرده، خوابش برده است. خب بیدار کردن آدم خواب هم یک کمی حساسیت می خواهد. یکهو از جا نپرد، یکهو داد نزنیم. من گفتم خب از این طرف مادر امر کرده، از این طرف هم پدر خواب است. چطوری است با لطافت او را بیدار کنم که اذیت نشود. آن هم تازه چرتش برده است. به ذهنم رسید خدا لطف کرد. افتادم لب هایم را گذاشتم کف پای پدرم، مثل مورچه ای که روی یک شی ای راه برود. خیلی نرم شروع کردم کف پای پدرم را خیلی با لطافت بوسه زدن. «وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ» بال رحمت و محبتت را بگستران، تواضع را برای پدر و مادرت. پدرم همینطور حس کرد که کف پایش یک چیزی دارد حرکت می کند این آرام آرام بلند شد. دید من هستم. سید شهاب الدین است. خیلی از این گلی که کاشتم خوشش آمد. یعنی شگرد مهمی بود. ادب و تواضع و این بوسه زدن به کف پای پدر. خیلی خوشش آمد. گفت شهاب الدین خدا تو را خادم اهل بیت قرار بدهد. تو توفیق پیدا کنی به اهل بیت خدمت کنی. بنده همین جا خدمت روضه خوان ها، همکارها، مداح ها، همه عرض می کنم. من در عالم افتخاری بالاتر از این پیدا نکردم که کسی به این مقام برسد خادم اهل بیت باشد. حالا یک کسی مجلس عزا کفش ها را جفت می کند، جارو می زند، چای می ریزد، خوش آمد می گویم. این افتخار. خادم اهل بیت. چون در رتبه اعلی و اول چهارده معصوم هستند، بعدش خادمین اینها هستند. و آ سید شهاب الدین شد دعای مستجاب پدر. راجع به پدر و مادر می خواستم کم صحبت کنم، زیاد صحبت کردم. که حق امام جواد ان شاءالله ادا شود.
و امام امروز چون روز ولادت سرتاسر نور امام نهم امام محمد تقی جواد (ع) هست یک تعبیر خیلی مهمی درباره ولادت امام جواد داریم که درباره هیچ امام دیگری ولادتش نداریم که امام هشتم (ع) فرمود: «ما یولد مولود اعظم برکته علی شیعتنا من هذا المولود» هیچ مولودی در میان اهل بیت برکتش بر شیعیان ما بیشتر از امام جواد نبوده است. خیلی برکتش فوق العاده بوده است. حالا البته عمق این بیان را ما درک نمی کنیم ولی آنکه در ذهن ما می آید این است که یک، امام هشتم (ع) دیر فرزند دار شدند. حدود پنجاه سال شان بوده است. یعنی تا حدود سن 49، 50، حضرت فرزند نداشت. و می دانید من راجع به فرزندان غدیر باز هم خدمت عزیزان در آینده هم صحبت می کنیم که الآن واقعاً با یک بحران جدی مملکت ما در آینده مواجه هست که خیلی ها ازدواج نکرده اند، خیلی ها ازدواج کرده اند فرزند ندارند، خیلی ها هم که فرزند دارند تک فرزند هستند و این در آینده یک بحران می شود. یعنی واقعاً بحران است. یک بخشی هم که فرزنددار نمی شود. من دو خواهش دارم. یک اینکه به عزیزانی که فرزند دار نمی شوند ور نرویم. ملامت نکنیم. چه گناهی کردی، چی کار کردی، کجا دسته گل به آب دادی. خیلی ها می گویند ما اصلاً از فرزند دار شدن و مصیبت آن گذشتیم ولی از حرف مردم، سرکوفت مردم، فامیل شوهر، فامیل زن، زخم زبان، اینها خیلی بد است. خیلی گناه بزرگی است. گاهی هم دل طرف را می شکنی گناه نابخشودنی است تا طرف راضی نشود آنجا گیر هستی. یکی هم اینکه مواظب باشیم محبت های عاطفی و احساسی اینها را خدشه دار نکنیم. یکی هم کمک کنیم که بالا پنجاه درصد ناباروری ها قابل درمان است. حالا با طب سنی که مطمئن هست یا با طب جدید، خیلی ها بوده اند و رفته اند. حالا هزینه بر است. من خواهش دارم به احترام امیر المؤمنین، به احترام امام جواد (ع). هر کسی که توان مالی دارد بیاید عهد و پیمان ببندد یک زوجین نابارور را کمک کند که اینها باردار بشوند. حالا در فامیل و بستگانش هست خیلی بهتر. اگر نیست این طرح فرزندان غدیر که می توانند به کانال و سایت مراجعه کنند. اگر بلاعوض می توانند بدهند که نور علی نور. اگر بلاعوض نمی توانند وام بدهند. حتی من همین جا عرض کنم اگر در مسئولین مملکتی، چند میلیارد، این همه جاهایی که نیاز نیست گاهی هزینه می کنند. پولی را مسدود بکنند. بگویند این قرض الحسنه، دولت بیاید یک برنامه ریزی بکند، یک کمکی بکند یا مجلس تصویب بکند که واقعاً یک فاجعه است که زوجینی که می شود که باردار شوند تا آخر عمر باردار نشوند. عزم ملی می طلبد. امام معصوم هم ممکن است که تا 50 سالگی مصلحت الهی باشد که دیر فرزند دار بشوند. یک کسی نا امید نباشد، ممکن است که سن بالا بچه دار شود. حضرت زکریا در پیری بچه دار شد. حضرت ابراهیم در سن بالا بچه دار شد. اینها آیات قرآن است و داستان های قرآنی است. و چون که دیر فرزند دار شدند هم خود امام را اذیت و آزار می دادند و هم دشمنان یک جور که نعوذ بالله عقیم است و پس حجت بعد از او... پیغمبر خدا فرمودند حتی اهل سنت هم روایتش را آوردند امام ها 12 تا هستند. همشون هم از بنی هاشم و قریش هستند. پس این آقا که فرزند ندارد. مؤمنین شیعیان ضعیف الایمان هستند آنها هم به خاطر ضعف ایمانشان دچار تردید و ضعف شده بودند که چه خواهد شد. پنجاه سال است که این آقا فرزند ندارد. آن وقت آمدن امام جواد مثل اینکه آب روی آتش شد. اینکه برکتش خیلی فوق العاده بود. هم دل اهل بیت خیلی شاد شد، هم دوستان خیلی شاد شدند و هم دهان دشمنان بسته شد. لذا می فرماید: «اعظم برکة علی شیعتنا» نکته ی دیگر که این هم مهم است. اول موردی که در این امت یک فرزند خردسال حدود 8 سالگی به امامت برسد. الآن مثلاً می گویم. البته من بارها عرض کردم امام با هیچ کسی، با اعلم علماء... این را همیشه می گویم، باز هم خدا کمک کند بگویم. تمام علما، اندیشمندان عالم، را، آیت الله ها، پروفسورها را جمع بکنند یک ناخن امام، یک موی امام معصوم نخواهند شد. اگر نگویم که اینها را خیلی بزرگ کردیم و امام را خیلی کوچک کردیم. حساب چهارده معصوم را کنار بگذارید. با همه عالم جدا هستند. کار و بار انبیاء و مرسلون هست از افلاک و اخترها برون/ باده از ما مست شد نی ما از او. امام زمان کسی است که نفس کشیدن همه ی موجودات و حیات هم به برکت او است. هیچ کس را با امام معصوم مقایسه نکنید. الآن مثلاً می خواهم بگویم. بیایند یک بچه ی مثلاً 8 ساله را در ایران بگویند این رهبر یک مملکت بشود. بچه ی 8 ساله چکار می تواند بکند؟ بچه ی 8 ساله مرجع تقلید شود. عرض کردم بلاتشبیه خاک بر فرق من و تمثیل من. امام را نمی توانم... ممکن است یک بچه حافظ قرآن شود. هزارها حافظ قرآن می شوند. اما یک بچه بگویی حجت خداست، نماینده ی خداست. امام است. تمام مشکلات عالم را حل می کند. هر گونه سؤال از معارف، از احکام، از قرآن، از علوم مختلف دنیایی و آخرتی خبر می دهد. از بهشت، جهنم، ماوراء. نه ندارد. یعنی یک جایی بگوید که از افتخارات 12 امام ما که شیعه باید به خودش ببالد و بنازد که در هیچ موردی بنده همین جا میلیون ها دارم اعلام می کنم که جایزه می دهم که اگر کسی یک سندی بیاورد که مثلاً امیر المؤمنین یا یکی از امام ها یک جا بگویند نه، ما این مسئله را بلد نیستیم، نمی دانیم. در یک مسئله ای درمانده شده باشند. چرا. در مسائل زور و قدرت، زور است، طرف را زندان می کنند، خانه نشینش می کنند ولی نور را نمی شود به زیر پایت خاموش کنی. نور بالا می آید. در مسائل علمی کسی به میدان نمی رود. لذا خلفا ده ها، صدها بار می گفتند اگر حضرت علی نبود ما هلاک می شدیم و همه ی خلفا در مسائل علمی، فقهی، کلامی، مناظره ای به امام ها مراجعه می کردند چون اینها واقعاً معدن علم بودند. یعنی خزانه ی علمی بودند. همین معجزه کافی است برای حقانیت امام های ما. امام جواد 8 ساله بود. خیلی در ذوق می خورده است. آقا این 8 سالش است؟! تازه در شرایط آن زمان. این برکتش خیلی فوق العاده است. یک معجزه غیر عادی بوده است برای عموم مردم. هشتاد تا از فقهاء و بزرگان را جمع کردند در مدینه، سؤال های خیلی مهم پرسیدند. مرحوم علامه مجلسی نقل کرده است سی هزار مسئله، مسئله های مختلف. از عالم بالا، از دنیا، آخرت، معارف، اعتقادات، کلام، فلسفه. حضرت بلادرنگ، بدون مکث، بچه ی ساله جواب دادند. البته سی هزار مسئله معلوم است در یک جلسه نمی شود. ممکن است جلسه ای به نوبت فلان ساعت تا فلان ساعت هر روز تکرار داشته است. یحی بن اکثم قاضی القضاة بوده است، اعلم علما بوده است، مأمون او را آورد در جلسه ای که همه ی علما نشسته بودند جمعشان کرد یک هیبتی راه انداخت. امام جواد 8 ساله را بالای مجلس بردند به حضرت گفت شما سؤال می فرمایید یا من سؤال کنم؟ گفت فرمودند شما سؤال کن. گفت که آقا چه می فرمایید درباره کسی که در حالت احرام یک صیدی بکند. چون یکی از محرمات احرام کسی می بندد صید است یا کشتن حیوان و حشرات است. نباید به حشرات دست بزنیم. این سؤال را که کرد، حضرت گفتند این سؤال شما شاخه های فراوان دارد، شقوق فراوان دارد. این کسی که صید کرده، مرد بوده یا زن بوده؟ آزاد بوده یا عبد بوده؟ روز بوده یا شب بوده؟  داخل حرم بوده یا بیرون حرم بوده؟ صیدش کوچک بوده یا بزرگ بوده؟ دریایی بوده؟ برقی بوده؟ بحری بوده؟ صیدش بار اول بوده یا بار چندم بوده؟ از این کارش پشیمان هست یا پشیمان نیست؟ اصرار بر تکرار این گناه دارد یا اصرار ندارد؟ انقدر حضرت ده ها مورد سؤال های مختلف را آوردند که در روایت همه ی اینها را حضرت جواب دادند که یحی بن اکثم به قول ما پس افتاد. زبانش بند آمد. گفت من را در یک دریایی انداختی که خودت باید از این دریا بیرون بکشی. بنده با آقایان، علماء، مراجع، سر و کار دارم. بنده پنجاه تا سؤال طرح می کنم، خیلی از آنها را می گویند نمی دانیم. خیلی از آنها را می گویند باید مراجعه کنیم. علامه طباطبایی که یک عالم فرهیخته بوده است، آیت الله مصباح خدا رحمتشان کند. می گوید موارد فراوان از علامه ما چیز سؤال می کردیم می فرمودند من نمی دانم. فراوان. یعنی نمی دانم هایش بیشتر از این است که می گفت من می دانم. و این علامت بزرگی و تواضع و ادبش بود. «وَ ما أُوتيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَليلا» (اسراء/ 85) ولی جان ما به قربان این امام 8 ساله که تمام مسائل را ریز به ریز می توانستند حل بکنند و این حرز امام جواد را هم بگویم محضر قرآن برویم. چون زیاد هم سؤال کردند. بار دیگر هم سمت خدا ما مطرح کردیم. یکی از برکات امام جواد حرزی است که امام جواد (ع) رسیده است. ما دو نوع حرز داریم. یک حرز کبیر، یک حرز صغیر. که ما بیشتر حرز صغیر را به دوستان توصیه کردیم که راحت تر و آسان تر است. لازم هم نیست که روی پوست آهو نوشته شود. بهتر است که روی پوست آهو باشد. نشد روی کاغذ بنویسند، روی پارچه بنویسند، هم خواندنش، هم همراه داشتنش یا در انگشترها. انگشترها را مشهد و قم فراوان دارند. در آن حرز امام جواد هست. در جیبم هم گذاشتم هست، در ماشینم هم گذاشتم هست. و آیت الله بهاء الدینی به حرز امام جواد خیلی اعتقاد داشتند. می فرمودند من خودم شاهد بودم یک کسی با یک کسی دعوایش شد، جلوی چشم من، بیرون قم، به سر طرف زد، گفتم این ضربه مغزی شد تمام است. ولی بلند شد. گفتم آقا اصلاً دردم نیامد. صدا دارد. گفت من همرام حرز امام جواد (ع) است. و فراوان بعد از این برنامه که ما عرض کردیم پیام هایی که آمده است، این حرز را خوانده ایم، همراه مان کردیم، خطرات حوادث ناگوار برطرف شده است. خودشان هم می توانند بنویسند. در فهرست مفاتیح، فهرست باقیات و صالحات در حاشیه ی مفاتیح است. حرز امام جواد. خودشان بنویسند. کوتاه است. «يَا نُورُ يَا بُرْهَانُ يَا مُبِينُ يَا مُنِيرُ يَا رَبِّ اكْفِنِي الشُّرُورَ وَ آفَاتِ الدُّهُورِ وَ أَسْأَلُكَ النَّجَاةَ يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّور» ماشین سوار می شوند، مسافرت می روند،؛ از خانه این را بخوانند. ان شاءالله خدا کمک تان می کند.
شریعتی: خیلی ممنون و متشکر هستم.
تلاوت صفحه 89 قرآن کریم تلاوت آیات 66 تا 74 سوره نساء
صفحه 89 قرآن کریم
اشاره قرآنی: یک روایت خیلی زیبایی هست. من یک موقع خیلی غصه می خورم چرا توفیق نداریم تمام اعمال ماه رجب را انجام بدهیم. یک راه حل این است که آن مقداری که می توانیم انجام بدهیم مابقی آن را هم نیت کنیم. یک راه حل دیگر این است که گزینش برتر را انتخاب کنیم. چون که صد آمد 90 هم پیش ماست. بعضی از اعمال هست ماه رجب افضل اعمال است. زیارت امام حسین، زیارت امام رضا، روزه گرفتن آن خیلی مهم است، دعاهای آن خیلی مهم است. یکی از آنها صلوات بر محمد و آل محمد است. این روایت خیلی ناب است. چند روایت داریم که افضل اعمال صلوات یکیش این است. یک شخصی به امام صادق (ع) عرض کرد که یابن رسول الله. خدای متعال به من توفیق مرحمت کرد که داخل خانه ی کعبه بروم. محل ولادت امیر المؤمنین علی (ع). حالا اجازه بدهید این خاطره هم بگویم خیلی قشنگ است. خدا رحمت کند همه ی گویند گان، همه ی درگذشتگان، وعاظ، ذاکرین اهل بیت، مداح ها، علماء، همه را. آقا صالحی خوانساری را خدا رحمت کند منبری خوبی بودند. فرمودند یک موقعی من حج واجب، تمتع رفته بودم یک کسی از آشناهای ما با یکی از این آل سعود آشنا بود. یک حواله برای من گرفت برای ورود به خانه کعبه. چون روز هشتم نهم می آیند خانه کعبه را می شویند با آب گلاب قمصر. گفت من هم وارد کعبه شدم. چون کارت ورود داشتم. دیدم خود وهابی ها، خود اهل سنت یک گوشه ای ریخته اند هی دست می کشند، هی می بوسند. من هم چون بار اول بود ناآشنا بودم. نمی دانستم باید چکار کنم. به عربی به یکی از اینها گفتم مگر اینجا چخبر است؟ به من داد زد گفت ما تعرف؟ نمی شناسسی؟ گفت: مولد علی. مولد علی به ابیطالب. یعنی وهابی ها که همه داخل کعبه ریختند آمدند محل ولادت علی را تمسک می کردند، دست می کشیدند، به من دعوا کردن. نمی دانستند من خودم شیعه هستم، ایرانی هستم، روضه خوان هستم چون با لباس عربی بودم. گفتند اینجا محل ولادت حضرت علی (ع) است. یک شخصی به امام صادق (ع) عرض کرد خدا به من توفیق مرحمت کرد داخل خانه ی کعبه بروم. ما همه رو به کعبه نماز می خوانیم. در کعبه رفتیم قبله کدام طرف می شود؟ چهار گوشه ی کعبه قبله می شود. مستحب است به چهارگوشه نماز بخوانیم. گفت من فکر کردم که داخل کعبه چه نمازی، چه ذکری، چه دعایی، چه وردی، چه سوره ای. نشستم داخل کعبه صلوات بر محمد و آل محمد فرستادم. امام صادق به حضرت عرض کرد که ثوابی برده اند؟ فرمودند: «ما خرج عهد بمثل ما خرجت» فرمودند تو از داخل کعبه بیرون آمدی. ثواب عمل شما از همه ی آنهایی که نماز مستحبی، دعا، ذکر، ورد، سوره خواندند، قرآن خواندند، بالاتر است.
شریعتی: یک کتابی را هفته قبل می خواستیم معرفی کنیم فرصت نشد. آشنایی با زندگی مادران گرانقدر حضرت معصومین (ع) با عنوان 12 مادر. نوشته ی جناب آقای دکتر مهدی خدامیان که ان شاءالله حالا این کتاب را دوستانی که اهل مطالعه هستند بخوانند.
خیلی از شما  ممنون و متشکرم.