حجت الاسلام عابدینی: سلام و عرض ادب و احترام خدمت همه بینندگان عزیز و بنده هم به نوبه خود تبریک می گویم هم میلاد امام باقر (ع) شکافنده علوم را و هم تبریک عرض می کنم ورود و حلول ماه رجب را که طلیعه ی ماه شعبان و ماه رمضان است و برای اهل مراقبت یک ویژگی خاصی برای چله نشینی های خاص این ایام تا ایام شب های قدر را دارد و مراقبه ی آنها را برای شب های قدر از امروز شروع می کند.
شریعتی: از مراقبات این ماه گفتید حسن مطلع برنامه امروز ما همین مراقبت ها باشد.
حجت الاسلام عابدینی: بسم الله الرحمن الرحیم. اللّهمّ كن لوليّك الحجّة بن الحسن صلواتك عليه و على آبائه في هَذه السّاعة و في كلّ ساعة وليّاً و حافظاً و قائداً و ناصراً و دليلًا و عيناً حتّى تسكنه أرضك طوعاً و تمتّعه فيها طويلًا
ان شاءالله این ماه رجب و مراقبات مؤمنانی که در این ماه مراقبه می کنند فرج را نزدیک تر بکند و امام زمان را در وجود ما ساکن بکند و ما مطیع اوامر ایشان باشیم و ان شاءالله آماده ظهور ایشان بشویم. ان شاءالله این ایام، ایامی باشد که دل های ما را با امام زمان بیشتر آتش بدهد و ارتباط ما را قوی تر کند. هر چه طهارت انسان بیشتر شود، فطرت انسان بیدارتر می شود و فطرت امام زمان است و لذا هر چقدر طهارت انسان از درونش بالاتر بود، رابطه اش با امام زمان بیشتر شده و ظهور نزدیک تر می شود و حتی اگر ظهور بیرونی امکان پذیر نباشد، ظهور شخصی برای این فرد، فرج شخصی محقق می شو. ان شاءالله از کسانی باشیم که در ظهور شخصی و ظهور عمومی در این ایام ما در حقیقت اثرگذار باشیم و توفیق بسترسازی را خدای سبحان ان شاءالله به همه ی ما عطا کند.
ماه رجب و ورود به ماه رجب برای اهل سلوک و کسانی که خدایی هستند، اهل خدا، بشارت های ویژه ای است. قرقگاه خداست. یعنی اینجا کسی که وارد می شود در یک حریم ویژه وارده شده است. همچنان که بیت الله الحرام قرقگاه مکانی است. ماه رجب و ماه های حرام قرقگاه زمانی هستند. اینها ماه های حرام هستند. در این ماه های حرام مرسوم بود در جاهلیت که جنگ را رها می کردند. ایامی بود که به صلح می رساندند و در حقیقت با صلح طی می کردند. خدای سبحان همین را عنوانی قرار داد تا در این ماه انسان ها سر جنگ با خدا را از سرشان دور کنند و با دور شدن از معاصی به صلح با خدا در این ایام طی شود و لذا همانطوری که در نظام ظاهری احکام ظاهری مثلاً می بینید مقدار دیه تفاوت می کند. اگر کسی در این ایام مبتلا به دیه شود، دیه اش با ایام دیگر فرق می کند. یعنی حتی جراحت های ظاهری و مشکلات ظاهری احکامش در ماه های حرام متفاوت است. به همین نسبت معصیت نزد خدای سبحان اعظم است. یعنی این را یک طریقی برای تنبّه قرار دادند که در احکام ظاهری انسان متنبّه باشد، حواسش جمع باشد تا به احکام باطنی هم که می رسد مراقبه اش بیشتر باشد. لذا در این ماه از انسان خواسته اند که خواست را جمع کن که اگر خدای ناخواسته مبتلا به گناه شوی گناه مضاعف نوشته می شود و اگر کسی طاعتی انجام بدهد، مضاعف نوشته می شود. لذا بشارت است برای کسانی که اهل طاعت هستند یا کسانی که انگیزه طاعتشان کم بوده است در این ماه انگیزه پیدا کنند و شروع این ماه را اولیای الهی با توبه قرار دادند تا مانعیت وجود انسان برای ورود به ماه برداشته شود. لذا خوب است که در شب و روز اول و همچنین شب جمعه اول که لیله الرغائب است دست به توبه جانانه ای انسان بزند. حالا چه آن نماز توبه ای را که در ماه های ذیقعده وارد شده یکشنبه ها گفته اند در یکشنبه این ماه هم که فردا هست می شود خواند و همچنین در همین روز اول هم می شود خواند و در شب جمعه لیله الرغائب هم می شود این نماز توبه را خواند و خود استغفار است. در این ماه وارد شده و در مفاتیح آمده است که این نوع استغفار برای انسان... حالا تعبیری است که اگر من متن روایتش را هم که نقل شده بخوانم می بینید که چقدر زیباست که می فرمایند که اگر کسی در این ماه با این ذکر که هزار بار در این ماه «استغفر الله ذالجلال و الاکرام من جمیع الذنوب و الاثام» کاری ندارد. این را در طول ماه هزار بار بگوید مرحوم صدوق نقل کرده «انه من قال ذلک فی رجب الف مره قال الله تعالی ان لم اخف اگر من نیامرزم لست بربکم خدای شما نیستم». اگر نیامرزیدم تان خدای شما نیستم. این سه بار این تکرار شده است. «ان لم اخف لست بربکم، لست بربکم، لست بربکم» خب چیزی نیست. البته این ذکر به مراتب توجه به آن حتما اثر آن بیشتر می شود. لفظ تنها هم بی اثر نیست اما اثر لفظ تنها در حد همین مرتبه است اما انسان خوب است که با توجه و قصد و عزم که حالا وارد شدیم به قرقگاه الهی لذا سعی کنیم حواس مان جمع تر باشد. تقریباً روزی 33 بار این ذکر گفته شود آن وقت به مناسب همین قل هو الله احد هم در این ماه وارد شده است. برای کسانی که اهل ذکر ساده هستند صد بار در کل ماه وارد شده که روزی مثلاً سه تا، چهار تا قل هو الله را به این نیت بخوانید 100 تا می شود. برای کسانی که مرتبه متوسط هستند هزار بار وارد شده است. بعد وارد شده که اگر کسی «قرأها الف مره» هزار بار این را بگوید «جَاءَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ بِعَمَلِ أَلْفِ نَبِي» یعنی این اقتضا از قل هو الله احد است نه از ما. نگوییم الف نبی چرا هزار نبی چطور می شود. این اقتضا و اثر قل هو الله است که این حقیقت جامعه است در قرآن کریم. لذا خود خواندنش در حالت عادی هم آثار ویژه ای دارد. مربوط به ما نیست که بگوییم ما چطور هزار نبی. این به خاطر قل هو الله احد است. خدای سبحان قرار داده که این اثر مربوط... چون سوره ای است که نسبت رب هست. نسبت رب هست، توصیف رب است. این شناسنامه خداست لذا این سوره کشش دارد به این عنوان نه به ما. نگوییم هزار نبی چطور می شود. نه، این به لحاظ اثر این سوره است که «بِعَمَلِ أَلْفِ نَبِيٍّ وَ أَلْفِ مَلَكٍ وَ لَمْ يَكُنْ أَحَدٌ أَقْرَبَ إِلَى اللَّهِ من إِلَّا مَنْ زَادَ عَلَيْهِ» مگر کسی بیشتر از این به این سوره متنعم باشد «وَ إِنَّهَا لَتُضَاعَفُ فِي شَهْرِ رَجَبٍ» در هر زمان این اثر دارد، در ماه رجب مضاعف می شود. این هم مربوط به متوسطین. اما آن کسانی که در حالت بالاتر از این هستند که دستور سلوکی بین اهل مراقبه بوده 10 هزار مرتبه در طول ماه که روزی 330 بار تقریباً می شود. چیزی وقت نمی گیرد. انسان در رفت و آمدهایش، در سوار شد ماشین هست. چه راننده باشد چه غیرراننده چون راننده هم دیگر توجهش کم نمی شود. از رو که نمی خواهد بخواند. این حفظش هست. همینطور که دارد می شود. اگر امتحان کنید این 330 بار خیلی طول نمی کشد. شاید خلاصه 330 قل هو الله حد اکثر بیشتر از 45 دقیقه طول نمی کشد که این را بخواهند انجام بدهند که این هم یک ذکری است که این آثار را دارد. از همه مهمتر اذکار و ادعیه ای است که در اینجا وارد شده به خصوص آن دعای توقیع شریفی که از جانب امام زمان (عجل الله تعالی شریف) است. «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِمَعَانِي جَمِيعِ مَا يَدْعُوكَ بِهِ وُلَاةُ أَمْرِك». «یا من ارجوه» را هم که دیگر همه تقریباً نسبت به آن آشنا هستند. آن هم با آن مضامین عالی ای که شاید جزء بی نظیرترین ادعیه است که کل خیر را انسان از خدای سبحان می خواهد. آن هم به غیر تقاضا، بدون مسئلت، با مسئلت، بی مسئلت و حفظ از همه شرور را که می خواهد که دیگر آن غنیمتی است که کسی نباید از دست بدهد ولی در عین حال یک نکته اساسی این است که حدیث ملک داعی است. ملک داعی که در ماه های رجب از اولین شب ماه رجب، از وقت غروب که ابتدای غروب دیشب بوده تا صبح، هر شب این ملک داعی ندا می کند از آسمان هفتم که دعوت او آنجاست. آسمان ها هر کدام سعه ای دارند. به عظمتی که هر آسمانی دارد این دعوت شکل می گیرد. این دعوت از آسمان هفتم است. یعنی نهایت توسعه، نهایت وسعت، نهایت عظمت که فوق او کرسی و عرش الهی است. خود آسمان هفتم که از آسمان هفتم این ملک ندا می کند و مردم را دعوت می کند که من مختصر این ندا را عرض کنم چون فرصت ما هم کم است. «إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى نَصَبَ فِي السَّمَاءِ السَّابِعَة» در آسمان هفتم «مَلَكاً يُقَالُ لَهُ الدَّاعِي» دعوت کننده. اصلاً کارش این است. این ملک خلق شده برای ماه رجب و برای دعوت برای ماه رجب. هر شب ماه رجب. از ابتدای شب تا صبح. یعنی انسان یک موقع می بیند یک کسی زود می خوابد. عیبی ندارد. اول شب است. از آن طرف زودتر بلند می شود. از آن طرف است. یعنی هیچ کسی نیست که بالاخره یک قسمتی از شب را ادراک نکند که بگوید من نمی توانم. مخاطب ملک داعی همه هستند. کوچک و بزرگ به هر صورتی. حتی هر جایی که انسان حالی ندارد باز هم مخاطب ملک داعی است. این ملک داعی خطاب می کند «فَإِذَا دَخَلَ شَهْرُ رَجَبٍ يُنَادِي ذَلِكَ الْمَلَكُ كُلَّ لَيْلَةٍ مِنْهُ إِلَى الصَّبَاح» تا صبح «طُوبَى لِلذَّاكِرِينَ» هر کسی ذکر بگوید. یک یا الله بگوید در اینجا. «طُوبَى لِلطَّائِعِينَ» در ماه رجب در شب یک طاعت امری بکند، یک پولی صدقه بگذارد فردا بدهند به کسی. اگر می تواند همان شب بدهد. یک عبادتی را انجام بدهد. چه عبادت مالی باشد، چه عبادت جانی باشد. هر چیزی. «وَ يَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى أَنَا جَلِيسُ مَنْ جَالَسَنِي» این خطاب خداست. این ملک نقل می کند. که خدا فرموده: من همنشین کسی هستم که با من بنشیند. تا دلش را به سمت خدا بکند، همنشین خدا شده خدا با او می نشیند. خداست. خطاب می کند. «أَنَا جَلِيسُ مَنْ جَالَسَنِي». اگر کسی این خطاب را، عظمت خطاب را بشناسد امکان ندارد که شوقش به این همنشینی مضاعف نشود و دلش بیدار نشود که خدا می گوید اگر به شما کسی گفته بود که اگر بگویید امام زمان، یا امام زمان، امام زمان پیش شما می آید. الآن می آید. این تازه امام زمانش یک شأنی از شئون رحمت حق است. خود خدای سبحان «انا جلیس» نه توجه می کنم، نه نگاهت می کنم، نه نزدیکت هستم. جلیستم. همنشین تو هستم. یعنی همان جایی تعبیر ادعیه ما داریم «دان فی علوّه» که خدا نزدیک است در عین علوش. «دان فی علوّه و عال فی دنوه» در عین اینکه نزدیک است در اوج عظمت است. یک چنین عظمتی می خواهد جلیس ما بشود. وقتی که خدای سبحان جلیس کسی می شود همه هستی جلیس انسان است. همه هستی با شوق به سمت این انسان نگاه می کنند، همراهی می کنند، ارتباط برقرار می کنند چون کارفرمای جهان همنشین او شده است، کارگردان جهان همنشین او شده است. اگر با این نگاه انسان ببیند آن وقت خود معرفتی که ایجاد می شود این مجالست، زبان ما لال است از اینکه بخواهیم ما یک چنین حرف هایی را بزنیم اما امام معصوم است دارد نقل می کند از ملک داعی که او از خدای سبحان دارد نقل می کند صدق محض هست. یعنی خدای سبحان این را منکشف کرده است، باز کرده برای کسانی که مشتاق هستند. تعبیر بعدی آن خیلی... «وَ مُطِيعُ مَنْ أَطَاعَنِي» خدا می فرماید من مطیع کسی هستم که من را اطاعت کند. ترجمه اش را هم بیش از این جرأت نمی کنیم بدهیم که این زبان ملک داعی از جانب خدای سبحان است. «غَافِرُ مَنِ اسْتَغْفَرَنِي» اگر کسی استغفار کند من او را می آمرزم. «لست ربکم، لست ربکم، لست ربکم» در آن روایت شریف. «الشَّهْرُ شَهْرِي وَ الْعَبْدُ عَبْدِي وَ الرَّحْمَةُ رَحْمَتِي» ماه ماه من است، عبد عبد من است، رحمت هم رحمت من است. دیگر هیچ نمی خواست. «الشَّهْرُ شَهْرِي» زمان زمان ویژه است. رابطه زمان ویژه رابطه است. و از آن طرف عبدم. این بنده هم بنده من است. مربوط به کس دیگری نیست. من سرپرست او هستم متکفل امر او هستم. رحمت هم که مال من است. در این زمان خاص این بنده من با رحمت من یکی با هم اتحاد پیدا می کنند. یعنی رحمت من شامل حال این بنده من می شود در این زمان خاص. قطعاً. فقط توجه می خواد. غفلت کمی کم شود. «فَمَنْ دَعَانِي فِي هَذَا الشَّهْرِ أَجَبْتُهُ» هر کسی در اینجا من را بخواند، جوابش می دهم. اجابتش می کنم. «وَ مَنْ سَأَلَنِي أَعْطَيْتُهُ وَ مَنِ اسْتَهْدَانِي هَدَيْتُهُ» هر کسی طلب هدایت در این ماه بکند من او را هدایت می کنم. «وَ جَعَلْتُ هَذَا الشَّهْرَ حَبْلًا بَيْنِي وَ بَيْنَ عِبَادِي» این ماه را رابطه و حبل متصل قرار دادم بین خودم و بنده ام. «فَمَنِ اعْتَصَمَ بِهِ وَصَلَ إِلَي» یک حبل متصلی آویخته خدا قرار داده، یک ریسمان آویخته در چاه طبیعت. در چاه طبیعت. اگر انسان باور کرد در چاه ظلمت طبیعت است سرگردان و حیرت زده چه کند، سرگشته است چه کند؟ یک حبل متصلی، آویخته ای می آید که انسان به این چنگ بزند. نمی خواهد از این بگیرد برود بالا. می گوید: «فمن اعتصم به» تا به این چنگ زدی رسیدی. «وَصَلَ إِلَي» رسید. نه می رسد.
شریعتی: چه خبر است در این ماه.
حجت الاسلام عابدینی: اگر با این نگاه و باور به این... به فرمایش حضرت آیت الله بهجت، ما محرومیت هایمان چوب عدم باورهایمان است. اگر باور کنید احتمال بدهیم راست باشد. چقدر محتاجیم، چقدر احتیاج داریم. سر تا پای ما احتیاج و فقر است و این ماه سر تا پا برای بی نیازی و رفع حاجت است. رابطه نزدیک شده، افق آسمان و زمین نزدیک شده. خدای سبحان برکت قرار داده، قرب قرار داده، این ماه را یک بهانه قرار داده است برای ارتباط بندگان با خود تا به قرقگاهش وارد شود. قرقگاهش تحت حمایتش است. اگر کسی در اینجا وارد شد دیگر برایش امن است. از رصد شیطان محفوظ می شود و این ماه مقدمه است برای ماه ولایت ماه رجب که ولادت امیرمؤمنان (ع) در وسط این ماه 13 رجب هست و بعد هم 27 رجب بعثت نبی اکرم هست که اینها اتفاق نیست. 13 رجب یا 27 رجب یا امروز اول رجب یا مناسبت ها نقشه ی خداست. اینطوری نیست که اتفاقی یک ولادتی در این ماه شد، حالا شاید در آن ماه می شد. نه، اینطوری نیست. در نظر ما اینها اتفاق است. در نظر خدای سبحان قرار گرفتن اینها نقشه الهی است که هر کدام از اینها ایام بیض هست که اعتکاف هست. از ابتدای تولد امیرمؤمنان (ع)
شریعتی: هر کدامش یک سری از اسرار است.
حجت الاسلام عابدینی: هر کدام اینها اسراری است که پشت سر هم اینها از یکی به یکی ما را می رساند و از آن به دیگری می رساند. همانطوری که ماه رجب ما را به ماه شعبان به ماه الهی می رساند، 13 رجب ما را به بعثت نبی اکرم می رسد و از آنجا می رسیم، بار پیدا می کنیم به وصال الهی و اینها را از دست ندهیم. لذا این مقدمه است برای ماه شعبان که ماه رسالت است. لذا هر چقدر ابراز محبت به امیرالمؤمنین در این ماه داشته باشیم، هر چقدر ابراز محبت داشته باشیم، دریچه ی ورود به مدینه رسول خدا (ص) است که آن هم دریچه ی ورود به شب ها قدر است که وصال الهی است. ان شاءالله خدای سبحان ما را قدر دان این رحمت های ویژه خودش که قرار داده است باشیم.
شریعتی: خیلی از شما ممنون و متشکر هستم. ما می خواهیم امروز هم قصه حضرت موسی را مرور کنیم و شرح آن را از زبان حاج آقای عابدینی بنشویم. به جامعه سازی حضرت موسی رسیدیم و ادامه فرمایشات شما.
حجت الاسلام عابدینی: در عین حال این بحثی که ما عرض کردیم از کتاب المراقبات مرحوم آ میرزا جواد آقای ملکی تبریزی بود. ترجمه هم شده است. دوستان می توانند به ترجمه آن رجوع کنند. خیلی مفید است. همچنین یک کار ساده ای از مراقبات انجام شده به نام اسرار ماه رجب. یک کتابچه ی کوچکی است. خوب هم انجام شده است. دوستان می توانند آن را هم ببینند که قابل استفاده است.
باز هم سلام علی موسی و هارون و اذن می گیریم از حضرت موسی و هارون. وارد بحث می شویم در فرصتی که باقی مانده است. بعد از جریان سحره و بعد از جریان آن ایمانی که سحره پیدا کردند و بعد از جریان مؤمن آل فرعون که احتجاجاتی در دربار فرعونیان داشت به عنوان کسی که در آنجا نفوذ داشت، هنوز مؤمن آل فرعون در دربار فرعون هست با اینکه احتجاجات آن مراتبی داشت، عرض کردیم طولانی بود. آن آخرین مرتبه اش را هنوز ابراز نکرده است. ما گفتیم ولی آن هنوز مانده و در مراتب بعدی این مسئله لذا هزبیل در دربار فرعون هست، آسیه هست و همچنین بعضی از مؤمنین در آنجا هستند که اینها را بعداً از آنها می خواهیم استفاده کنیم. در این رابطه موسی کلیم بعد از اینکه یک آزادی های اجمالی ای را از فرعون برای قوم بنی اسرائیل گرفت اینکه فرصت هایی در اختیار خودشان باشد. شب های برای خودشان باشد. نسبت به بعضی از کارهایشان اجرت قرار شد بگیرند نه مثل حیوانی باشند که فقط غذا به آنها بدهند، کارشان مال فرعونیان باشد. یک نسبتاً آزادی هایی ایجاد شد. عده ای از جوانان هم به موسی کلیم ایمان آوردند که ذریة من قوم که جوانان بودند. این جوانان ولایی موسوی که خیلی به موسی (ع) ارادت داشتند مثل یک حلقه موسی را احاطه کردند. به موسی کلیم قوت قلب می دادند که بداند یک عده ای هستند آماده هستند. اینها جوانان آماده ای بودند که برای اهداف موسی خیلی زود تغییر کردند. یعنی تغییر جوانان خیلی سریعتر محقق می شود. لذا دشمن هم زودتر دل می بندد چون او هم به دنبال همین سوء استفاده است. همانطور که طریق حق اینها زودتر می توانند بیایند و پای کار هم بایستند در طریق باطل هم از همین طریق است. دشمن به دو دسته خیلی دل بسته بود. یکی جوان ها بود یکی خانم ها بود. همیشه همینطور بوده است. یک سابقه طولانی حدود دویست و خورده ای تا سیصد سال بعد از حضرت یوسف (ع) تا 400 سال. منتها 400 سال یک قدری از آن بخشیده شد. اینها روی بنی اسرائیل کار کردند تا از اختلافات اسباط. سبط های مختلف بنی اسرائیل. 12 سبط. 12 شاخه ای که از 12 فرزند یعقوب (س) نشأت می گرفت، اختلاف افکنی بین اینها بکنند. اخوت اینها را، ارتباط اینها را، وجه وحدت اینها را که ابراهیم خلیل و اسحاق نبی و یعقوب نبی (س) اینها در حقیقت وجه وحدت اینها بودند. همه در این مشترک بودند. اما 12 فرزند یعقوب بودند. اختلاف ها را زیاد کرده بودند. دسته بندی شده بود. مثال احزاب شده بودند. هر کدام یک حزبی بودند. هر کدام برای خودشان شرافت هایی را قائل بودند. منتها نمی دانستند که اینها آلت دست فرعونیان هستند تا اینها دائم با هم در این اصطکاک اختلافاتشان این اصطکاک باعث شود که اینها با هم ارتباط را برقرار نکنند. از هم دور شوند، نسبت به همدیگر بدبین باشند. این یکی از اشکالاتی بود که موسی کلیم با آن مواجه شده است. در ضمن اینکه جوانان را با ساختن آن سرح و آن بنای بلندی که در زیبایی، مثل اینکه حالا مثلاً الآن یک مسابقاتی هست در اینکه برج های بلند در کشورهای بسازند نمادی برای کشور بشود، حالا آن هم سرح را می ساخت که این سرح در وصفش خیلی چیزها گفته شده که چجور باشد، چجور بوده است. ما قبلاً عرض کردیم یک سال ساخت آن طول کشید. در بعضی از نقل ها آمده حدود 7 سال ساخت این طول کشید و فرعون بدش نمی آمد که ساخت این طولانی باشد. چرا؟ هم عظمتش بیشتر باشد هم اینکه مردم به این مشغول باشند. دل های خیلی را مشغول کرده بود چون بنی اسرائیل هم در اینجا کار می کردند هر روز هم در آن صحن مصر این دیده می شد. همه درگیر بودند و هامان هم معمار این کار بود. چون هامان معمار بود. هامانی که وزیر دربار فرعون بود و خیلی روی فرعون تأثیر داشت خودش معمار بود. معمار ساختمان هم خودش بود و وقت ویژه برای این کار گذاشته بود. دل هایی را مشغول کرده بود. خب قطعاً یک ساختمان زیبا دل ها را آب می کند. از این طرف موسی کلیم به امر الهی یک کار زیبا، یک کار اساسی انجام داد. دستور به خانه سازی داد. این جریانی که موسی نبی ایجاد کرد با توجه به آن فرصتی که به بنی اسرائیل داده شده بود یک وقتی برای خودشان باشد. جوان ها آمدند در آن فرصت هایی که برای خودشان بود و با پولی که در اجرت کار کردن می گرفتند شروع به خانه سازی کردند. یکی از زیبایی های ابتکاراتشان هم این بود چون فرعونیان نمی گذاشتند بنی اسرائیل در کارهایی که حرفه بود و فن بود، اینها را قبلاً گفته بودیم. اصلاً نمی گذاشتند اینها وارد شوند. در کارهای حمالی اینها وارد می کردند اما در حرفه مثلاً آهنگری را نمی گذاشتند اینها یاد بگیرند. نمی گذاشتند جاهایی که یک هنر است، یک فن است، اینها را یاد بگیرند. اینها باید شاگردی می کردند اما طوری که در شاگردی شان اینها را یاد نگیرند. اما در جریان ساختن این برج یکی از کارهایی که کردند عده زیادی از بنی اسرائیل که آمدند به نقشه موسی کلیم آمدند. رفتند حرفه را یاد گرفتند. با توجه رفتند که فناوری را آنجا یاد گرفتند و آمدند در خانه سازی شان از این استفاده کردند. اینها را در حقیقت توانستند یا یک رسم و رسومی، با یک معماری ای، با یک دقتی، با یک... خب اینها نقشه می خواهد، اینها هنر می خواهد، اینها کار می خواهد. حتی مصالح را چگونه به کار بگیرد اینها را یاد گرفتند. آمدند همزمان استفاده کردند و یک شوقی در جوان ها ایجاد شد که یک کاری دارند می کنند. برای محرومین دارند خانه می سازند و خانه هایی که اینها را دارد دل ها را به هم مرتبط می کند. قوام بنی اسرائیل دارد ایجاد می کند. اگر خودمان را به آن زمان ببریم بنی اسرائیلی که کپرنشین بوده است، حاشیه نشین بوده است، دور از شهر بوده، پراکنده بوده است. حالا یک دستور می آید. در مقابل کاری که آنها کرده بودند دل ها را با آن ساختمان سرح جذب کنند، در قبال آن موسی کلیم یک کاری می کند که این کار چند اثر دارد. اولاً روح دارد چون این بیوتی که دارند می سازند برای اقامه صلاة است. «وَ اجْعَلُوا بُيُوتَكُمْ قِبْلَةً وَ أَقيمُوا الصَّلاةَ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنين» (یونس/ 87) در حقیقت این ساختمان سازی روح دارد. فقط یک جنبه مادی نیست. هم نیاز مردم هست هم یک جبهه سازی است که آمده اند دارند شهرنشینی پیدا می کنند تا کنار هم قرار بگیرند. «و بشر المؤمنین» است. یعنی خطاب خدای سبحان این هست که اگر شما این کار را کردید، اینجا آمدید با این خانه سازی ای که ما الآن نمی توانیم آن شوقی که در جوان ها ایجاد می شود که از آن حالت پراکندگی می بینند حالا بنی اسرائیل دارد قوام پیدا می کند. مجتمع دارند می شوند. یک کار زیبا دارد صورت می گیرد. آسایش و رفاه دارد شکل می گیرد. اقامه صلاة دارد شکل می گیرد. بشارت برای مؤمنین. اینها خیلی زیبا است. یعنی شوق ایجاد می کند. لذا جوان ها با یک اشتیاقی حتی شب کاری می کردند که این ساختمان ها زودتر تمام شود به نتیجه برسد و آن قوام ایجاد شود و آن بشارت محقق شود. موسی کلیم خیلی خوب از این فرصت استفاده کرد و توانست با اشتغال یک حقیقت مادی ای که روح دارد و نیاز مردم است. هم آن جهت مادی اش نیاز مردم بود هم آن جهت روحانی اش نیاز مردم بود هم جهت اجتماعی آن نیاز مردم بود. ببینید از هر جهتی نگاه می کنیم همه چیز منافع است. این ساختن خانه روحیه ایجاد می کرد، همبستگی ایجاد می کرد، هویت می داد، روحانیت ایجاد می کرد، از جهت رفاه مادی اثربخش بود، مردم از همدیگر خبردار می شدند، بشارت برای آینده بود. آن وقت در مقابل آن هنرنمایی آنها که می خواستند یک تزئینی را ایجاد کنند، اینها یک کار نافعی را داشتند انجام می دادند. جوان احساس می کرد که هیچ چیز او هدر نمی رود. فرصتی که می گذارد چون ببینید جوان توان دارد، قدرت دارد. ما جوان انقلابمان در دوران انقلاب وجودش تخلیه شد. با آمدن به میدان، در مقابل طاغوت ایستادن و شجاعت ها و شهادت ها و جراحت ها، آمدن صحنه های ترس، خطرناک، آمدن. در تمام اینها این وجود احساس می کرد که توانش مصرف شده است و مفید است و لذا آرامش پیدا می کرد. جوان زمان جنگ با دوران جنگ اشباع می شد. وجودش تخلیه بود. اما بعد از جنگ که پیش آمد ما نتوانستیم اشتغالی برای جوان به طوری که احساس نفع بکند، مؤثر بودن بکند، اثرگذار بودن در وجودش، حالت در حقیقت آن توان های درونی او تخلیه شود با یک کار بیرونی نداشتیم. لذا دشمن استفاده می کند. می برد به سمت فساد. به سمتی می برد که نباید برود. چون ما برنامه درستی برای این کار نداشتیم. موسی کلیم بلافاصله در مقابل نقشه آنها که روی جوان ها سالیان طولانی کار کرده بودند و الان هم نقشه داشتند آمد یک حرکت اصلاحی کاری که وقت را هم پر می کند، ثمره ها را هم ایجاد می کند، جوان را هم تخلیه می کند، نتیجه آن هم ملموس و محسوس است. اینها خیلی زیباست. وگرنه خدا در قرآن چکار به خانه سازی دارد. این خانه سازی هدایت گری است. یعنی انبیاء وظیفه شان خانه سازی هم هستم منتها با این نگاه. با این نگاه که نبی الهی است دستور خانه سازی برای او می آید. ببینید چقدر زیبا می شود. اگر ما توجه کنیم که ما مشابه این کار را الآن داریم. انقلاب ما مشابه این کار هست. این در حقیقت باید حواسمان باشد که از نقشه الهی کاری که خدای سبحان دستور داده ما استفاده کنیم، راه پیدا کنیم. ببینیم تا اینکه در حقیقت مردم یکی از گرفتاری های عظیمشان مسکن بشود. یکی از دغدغه های مهمشان الآن مسکن شود. مگر نمی شود این را با یک طریق صحیحی، با یک طریق راحتی، با یک برنامه و نقشه ای این دغدغه را کمتر کرد. می شود. اینقدر سخت نیست که ما در حقیقت قسمت اعظم بودجه درآمد یک شخص صرف اجاره مسکن شود و بعد هم یأس، نا امیدی، پولی را که به سختی درآورده است دارد خرج می کند به عنوان اینکه این از جیبش دارد می رود. اما جایی که در حقیقت این مسکن دارد حالتش در حقیقت یک حالتی است که احساس می کند این در حقیقت در خانه خودش هست، آرامش ایجاد می شود. آن اصلاً خیلی متفاوت است. لذا برنامه ریزی ها، این جریان... زن ها هم از این طرف. خیلی زیبا. موسی کلیم خانم ها را شکل داده بود که این خانم هایی که با همدیگر بودند به خصوص خواهر کوچکتر موسی کلیم چون خواهر بزرگتر او در آن دوران 10 ساله ای که موسی نبود همان خواهری که همراه او آمده بود کنار نیل، در آن دوران ده ساله، بعضی از نقل های تاریخ نشان می دهد که آنجا به شهادت رسید در اثر فشارهای و اذیت هایی که بعضی به قارون نسبت می دهند به شهادت رسید. او نبود اما مریم خواهر کوچکتر موسی کلیم و بعضی نقل ها مادر حضرت موسی. آنجا دارد که اینها برای خانم ها جلساتی گذاشته بودند. در تبلیغ دین موسی کلیم و خنثی کردن نقشه آن فسادی که فرعونیان در بین خانم ها تجمل گرایی ای که ایجاد کرده بودند خانم های بنی اسرائیل را نسبت به هوسرانی ها، فسادها اینها جذب بکنند فرعونی ها. اینها جلسات داشتند. انقدر هم جلسات مؤثر بوده است. بعضی از آنها که نقل می شود خیلی عالی است. جالب است. از آن طرف خانم ها را بسیج کردند و جلسات تشکیل دادند و شکل هایی را برای کار آنها تعریف کردند، از این طرف جوان ها را بسیج کردند. یک کار زیبا. بعد هم عرض کردیم که موسی کلیم یک حلقه ی وسطی را تشکیل داد که این حلقه وسط کسانی بودند که آماده به هر کاری بودند. اگر خطری بود اینها جلودار بودند تا به مردم نرسد، به اینها بخورد. اگر کاری بود اینها انجام بدهند. دوندگی هایشان را اینها انجام می دادند و هیچ توقعی هم نداشتند. دنبال اقامه ی دین بودند. این جوان ها در راه دین تا پای شهادت حاضر بودند. اینها حلقه ی اولیه بودند. لذا بعضی از آیات قرآن خطاب به اینها است. یعنی آدم می بیند این آیات کنار همدیگر می آید. چطور بعضی از آیات یک خورده طنینش و نگاهش متفاوت با بعضی دیگر است. آدم احساس می کند که این دو حلقه مخاطب هستند. یک حلقه عموم است، یک حلقه خواص است که حالا ان شاءالله اگر شد جلسه آینده اینها را توضیح می دهیم.
شریعتی: خیلی ممنون و متشکر
تلاوت صفحه 80 قرآن کریم.