اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

99-10-10-حجت الاسلام عباسی-: هنر بهتر زیستن (توجه به عامل ویرانگر بدگمانی در خانواده)

شریعتی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم‏ نباید روضه دیگر سر بیاید / نباید روضه خوان دیگر بیاید برای گریه در این ایام کافیست/ فقط گاهی صدای در بیاید السلام علیک ایتها الصدیقه الشیهده سلام به روی دوستان عزیزمان، بینندگان خوب و نازنین به سمت خدای امروز خیلی خوش آمدید. حاج آقای عباسی سلام علیکم و رحمة الله شما هم خیلی خوش آمدید.

حجت الاسلام عباسی: بنده هم عرض سلام و ادب دارم خدمت شما بینندگان عزیز برنامه سمت خدا. به نوبه خودم ایام شهادت بانوی دو عالم حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا (س) را خدمت همه شما تسلیت عرض می‌کنم
بسم الله الرحمن الرحیم. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. قبل از این که بخواهم ادامه بحث هفته گذشته را داشته باشم دوست دارم به مناسبت ایام شهادت حضرت زهرا (س) یک نکته‌ای که به معنای حقیقی کلمه جزء نکاتی است که در لحظه لحظه زندگی توجه به آن به کار می‌آید و می‌تواند در زندگی ما انقلابی ایجاد کند را خدمت دوستان بیننده عرض کنم. یک قسمتی از زیارت جامعه کبیره هست برای من در طول سال‌هایی که دارم در حوزه تربیت، خانواده و سبک زندگی دینی کار می‌کنم بسیار الهام بخش بوده است. و فکر می‌کنم یک پیامی را دارد به همه ما به عنوان کسانی که دوستداران اهل بیت (ع) هستیم که اگر به آن پیام بی‌توجهی کنیم بخش قابل توجهی از آن آثاری که ولایت اهل بیت (ع) می‌تواند در زندگی ما داشته باشد را از دست می‌دهیم. در زیارت جامعه کبیره که درس امام‌شناسی امام هادی (ع) است در جایی می‌فرماید «بِمُوَالاتِكُمْ عَلَّمَنَا اللَّهُ مَعَالِمَ دِينِنَا وَ أَصْلَحَ مَا كَانَ فَسَدَ مِنْ دُنْيَانَا» با ولایتمداری ما نسبت به  شما اهل بیت است که خدا دانسته‌های دینی را به ما یاد می‌دهد و آن چیزی که از دنیای ما خراب شده است خدا با ولایت شما درست می‌کند. ما دنیای آبادی هم بخواهیم باید حواس خود را به ولایتمداری جمع کنیم. ولایتمداری یعنی این که اهل بیت (ع) را آن جوری که هستند بشناسیم. اهل بیت (ع) را با تمام وجود دوست داشته باشیم. و در همه ابعاد زندگی از اهل بیت (ع) تبعیت کنیم، یعنی همان جوری فکر کنیم که آنها فکر می‌کنند. تبعیت کنیم یعنی از احساسات آنها هم تبعیت کنیم. حس ما نسبت به مسائل مختلف همان جوری باشد که آنها حس داشتند. مثل آنها به دنیا و زندگی نگاه کنیم و فکر، نوع نگاه‌مان که شما اشاره کردید عین اهل بیت (ع) باشد. کسی که این جوری باشد به آن ولایتمدار حقیقی می‌گویند. این باعث می‌شود دنیای ما، دنیا آرامی بشود. دنیای آباد یعنی دنیایی که در آن آرامش هست. دنیای خراب یعنی دنیایی که در آن آرامش نیست. بعد فرمود: «وَ بِمُوَالاتِكُمْ تَمَّتِ الْكَلِمَةُ وَ عَظُمَتِ النِّعْمَةُ وَ ائْتَلَفَتِ الْفُرْقَة» با همین ولایتمداری ما نسبت به شما اهل بیت است که کلمه توحید تمام می‌شود، نعمت‌ها عظمت خودشان را پیدا می‌کنند تفرقه‌ها، دودلی‌ها، اختلاف‌ها با ولایت شما است که تبدیل به الفت می‌شود. ما اگر خانواده موفقی بخواهیم باید همه ما پایبند به این نوع ولایتمداری باشیم. ولایتمداری دل‌ها را به هم نزدیک می‌کند و راز داشتن یک زندگی محکم هم دل‌های به هم نزدیک است. امیدوارم به برکت عزاداری‌ها که این روزها در خانه‌ها هست و به خاطر شرایط خاصی که جامعه به دلیل این ویروس کرونا دارد عزاداری‌ها شاید رونق سال گذشته را نداشته باشد ولی از گوشه و کنار در فضای مجازی می‌شنویم، می‌بینیم که خانواده‌ها در خانه‌های خود روضه‌های خانگی عزاداری می‌کنند، زیارتنامه حضرت را می‌خوانند که بسیار بسیار با برکت هست. امیدوارم به برکت این عزاداری‌های خالصانه خدا توفیق یک چنین ولایتمداری را به همه ما بدهد
در سی‌امین برنامه به بخش دوم از درمان سوءظن رسیدیم. در برنامه گذشته 4 تا نکته گفتیم که استقبال خوبی هم شد که نشان می‌دهد معارف اهل بیت (ع) چه به کار امروز ما در زندگی‌های ما می‌آید. یکی گفتیم ایمان را باید تقویت کنیم. دو: فکر خود را مشغول واقعیاتی کنیم که خدا گفته است مشغول آنها باشید. از تجسس پرهیز کنیم و از تحقق سوءظن هم پرهیز کنیم. یعنی حتی اگر گمان بدی به ذهن ما رسید نوع برخورد خود را با کسی که نسبت به او بدگمان شدیم تغییر ندهیم. دو تا نکته دیگر مانده است. همان جور که در مورد تفکر و تقویت ایمان این را خدمت دوستان بیننده عرض کردم که اینها فقط برای درمان سوءظن به کار نمی‌آید. در رشد اخلاقی ما کاملاً این دو مهم و مبنایی هستند. دو تا راهکاری هم که امروز می‌خواهم در مورد آن صحبت کنم همین است. فقط برای درمان سوءظن نیست. در نامه سی و یک نهج البلاغه امیرالمؤمنان علی (ع) خطاب به فرزند عزیزشان امام مجتبی (ع) نکته‌ای را بیان می‌کنند که خلاصه آن این است همان جوری برخورد کنیم که دوست داریم با ما برخورد شود. بین المللی‌ترین و عمومی‌ترین قاعده‌ای که من در اخلاق و تربیت پیدا کردم همین است. این حرف را به همه می‌شود زد با هر دین و مذهب و نگرشی. خیلی‌ها این اصل عبارت را، اصل قاعده را شنیدند ولی عبارات نورانی امیرالمؤمنان علی (ع) کمتر شنیده باشند «يَا بُنَيَّ اجْعَلْ نَفْسَكَ مِيزَاناً فِيمَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ غَيْرِك‏» پسرکم، پسر دلبندم، خودت را میزان قرار بده بین خودت و بین دیگران. در رفتار خود و تعامل خود با دیگران خودت را ملاک قرار بده. الان این جا نمی‌گوییم خدا را ملاک قرار بده. با هر دین و هر آیینی که هستیم خودمان را که قبول داریم. خودمان را ملاک و معیار قرار دهیم. یعنی «لِغَيْرِكَ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِك‏» برای دیگران همانی را دوست بدار که برای خودت دوست داری. «وَ اكْرَهْ لَهُ مَا تَكْرَهُ لَهَا» هر چیزی را که برای خودت خوشت نمی‌آید برای بقیه هم خوشت نیاید. اگر فقط همین عبارت را در متن زندگی خود بیاوریم و ناموس زندگی خود کنیم یک قاعده‌ای که به هیچ وجه در آن خدشه وارد نشود. دوست داری چه طور با تو رفتار کنند، همان جوری با بقیه برخورد کن. دوست دارید به شما دروغ بگویند، دوست دارید نسبت به شما سوءظن داشته باشند. دوست دارید به شما بی‌احترامی کنند. دوست دارید شما را را مسخره کنند. زندگی چه گلستانی می‌شود. چه کسی می‌تواند بگوید من این قاعده را قبول ندارم. اصلاً رویش نمی‌شود حرف خود را بزند. آسیبی در حرف‌هایی که زیاد از بچگی شنیدیم وجود دارد و آن تکراری شدن و از بین رفتن ابهت کلا‌م‌ها است. ما از بچگی شنیدیم آن چیزی که برای خودت می‌پسندی برای دیگران هم بپسند. ولی از بس تکرار شده است، روی دیوار مدرسه دیدیم، در مسجد دیدیم، معلم دینی ما به ما گفته است، مدام تکرار شده است انگار عظمت خود را از دست داده است. به آن فکر نکردیم. اگر یک هفته در زندگی که پر از مشکل است همه تصمیم بگیرند همان جوری با دیگران در خانه برخورد کنند که دوست دارند دیگران با آنها برخورد کنند. این قاعده و قانون خیلی فطری است. به خاطر فطری بودن آن این قدر بین المللی و عمومی است. بعد حضرت فرمودند: «وَ لَا تَظْلِمْ كَمَا لَا تُحِبُّ أَنْ تُظْلَمَ» به کسی ستم نکن، همان جور که دوست نداری به تو ستم شود. «وَ أَحْسِنْ كَمَا تُحِبُّ أَنْ يُحْسَنَ إِلَيْكَ» این کماها دارد ما را به آن فطرت ارجاع می‌دهد. به دیگران نیکی کن همان جور که دوست داری به تو نیکی شود. «وَ اسْتَقْبِحْ مِنْ نَفْسِكَ مَا تَسْتَقْبِحُهُ مِنْ غَيْرِكَ» آن چیزی که برای بقیه زشت می‌دانی برای خودت هم زشت بدان. یک رفتاری از دیگران می‌بینیم می‌گوییم چه قدر بد. اگر از دیگران سر بزند بد است، از شما سر بزند بد نیست. «وَ ارْضَ مِنَ النَّاسِ بِمَا تَرْضَاهُ لَهُمْ مِنْ نَفْسِكَ» آن چیزی که از تو به مردم می‌رسد و تو به آن راضی هستی، جوری باش که اگر همان چیز هم از مردم به تو رسید راضی باشی. «وَ لَا تَقُلْ مَا لَا تَعْلَمُ وَ إِنْ قَلَّ مَا تَعْلَمُ» چیزی را که نمی‌دانی نگو، حتی اگر دانسته‌های تو کم باشد. «لَا تَقُلْ مَا لَا تُحِبُّ أَنْ يُقَالَ لَك‏» آن چیزی که دوست نداری به شما گفته شود شما به دیگران نگویید. بعضی مواقع همان موقعی که داریم در مورد دیگران قضاوت می‌کنیم می‌شنویم که آن درباره ما یک قضاوتی کرده است عصبانی می‌شویم نمی‌توانند جلوی ما را بگیرند. ما الان به همه در هر کجای عالم رفتیم بگوییم امیرالمؤمنین علی (ع) این جملات را دارد این جملات را می‌شود در سازمان ملل گفت که همه ادیان و مذاهب و اینها هستند. کسی هم نمی‌تواند بگوید نه من نمی‌خواهم این جوری باشم. این نصحیت پدر ما است نسبت به تک تک ما که فرزندان او هستیم. «وَ أَنَا وَ عَلِيٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّة» پیامبر (ص) فرمودند من و علی پدران این امت هستیم. اگر به امام حسن گفتند و نوشتند این نامه خطاب به تک تک ما است. تمرین کنیم این که خودمان را در جایگاه دیگران قرار دهیم. تمرین کنیم نه فقط آن موقعی که یک مشکلی پیش می‌آید. بعضی وقت‌ها اصلاً تنها هستیم. با کسی ارتباطی نداریم. رابطه‌های خود را، حرف‌های خود را مرور کنیم. بعد خودمان را جای کسانی بگذاریم که این نوع رفتارها را با آنها داشتیم. این نوع حرف‌ها را درباره آنها زدیم. گاهی وقت‌ها شیطان همین جا می‌آید. خیلی وقت‌ها سادگی راهکارها باعث می‌شود که ما از تأثیربخشی آنها ناامید شویم. این را فراموش نکنیم شیطان دشمن ما است. «إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبين‏» (بقره/168) غفلت از شیطان یکی از بزرگترین خطراتی است که زندگی معنوی ما و حتی زندگی دنیایی ما را تهدید می‌کند. «فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا» (فاطر/6) قرآن که بارها تکرار می‌کند شیطان دشمن آشکار شما است می‌گوید ولی شما هم آن را دشمن بگیرید. حواس ما باشد دشمنی شیطان فقط یک جاهایی که ما احساس می‌کنیم خیلی وضعیت از نگاه خودمان وخیم است آن جاها نیست. مثلاً فقط در دزدی کردن شیطان حضور ندارد. همین جا هم می‌آید. تا می‌بیند شما می‌خواهید سوءظنی که این قدر فتنه تولید می‌کند، این قدر رابطه‌ها را به هم می‌ریزد، این قدر رابطه زن و شوهرها را به هم می‌ریزد می‌خواهی سوءظن را کنار بگذارید می‌آید جلوی شما می‌ایستد. با چه چیزی؟ می‌خواهم خودم را جای همسرم، پدرم، مادرم، برادر و خواهرم، که چه بشود؟ می‌خواهم ببینم اگر این جوری با من برخورد شود من خوشم می‌آید. می‌گوید بابا جمع کن برو. مگر با این چیزها می‌شود با بدگمانی مبارزه کرد. این جمع کن برو یک دفعه انگیزه من را سست می‌کند. به این باید چه گفت؟ می‌خواهم یک چیزی به تو بگویم خیالت تخت دیگر بروی و برنگردی، من در راه خیر قدم از قدم نمی‌توانم بردارم اگر خودم باشم. من اگر از خدا توفیق طلب نکنم و اعتقاد نداشته باشم که توفیق فقط از ناحیه خدا است «وَ ما تَوْفيقي‏ إِلاَّ بِاللَّهِ» (هود/88) نمی‌توانم کوچکترین قدمی را در مسیر خیر بردارم. به او بگوییم بدون توفیق خدا کوچکترین قدم سخت‌ترین کار است. اما از امام سجاد (ع) یاد گرفتم که وقتی با خدا دارد مناجات می‌کند و از تحیری که سالکان راه خدا دارند، تحیر و حیرتی که آنهایی دارند که در مسیر خدا قدم برداشتند یک جمله به من گفته است دل من را آرام کرده است «أَنْتَ سَهَّلْتَ لَهُمُ السَّبِيلَ حَتَّى وَصَلُوا» خدایا تو هستی که راه بر اینها آسان می‌کنی تا به خودت برسند. من با این خدا، کارهایی که ظاهراً پیش پا افتاده است بزرگترین کارها می‌توانم انجام دهم. تمام راه‌های نرفته را با این خدا می‌شود رفت. «وَ أَنَّ الرَّاحِلَ إِلَيْكَ قَرِيبُ الْمَسَافَةِ» دعای ابوحمزه است. امام سجاد می‌گوید آن که بار خود را بسته است و قصد خدا کرده است راه او کوتاه است. چرا؟ چون خدا بنا است کارها را آسان کند. اما اگر خدا نباشد، تنگ‌ترین راه‌ها  و سخت‌ترین راه‌ها راه رسیدن به خدا می‌شود. خودمان را جای دیگران بگذاریم. یکی از ماده‌های فکری ما همین باشد. همان تفکری که درباره آن صحبت کردیم.
بعدی آن هم یکی از این قاعده‌های عمومی است که کمتر به آن توجه می‌شود. همه جا به کار می‌آید. به ویژه در کنار زدن صفات زشت. یک عبادت است که می‌خواهم در مورد عبادت بودن آن هم حرف بزنم. عبادتی به نام عبرت گرفتن. عبرت از عبور می‌آید. هم خانواده هستند. وقتی من عبرت می‌گیریم یعنی یک چیزی را پل و پله عبور خود قرار میدهم متوقف نشوم، از آن استفاده کنم از مرحله‌ای که هستم رد شوم و از آن عبور کنم. امیرالمؤمنان علی (ع) فرمودند «رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً تَفَكَّرَ وَ اعْتَبَرَ فَأَبْصَر» هر کجا که معصوم دعا کرد یا نفرین کرد تردید نکنید که این دعا و این نفرین رد خور ندارد. خدا که دعای معصوم را رد نمی‌کند. نفرین او را که رد نمی‌کند. پدر ما امیرالمؤمنین علی (ع) دعا کرده است خدا رحمت کند آن بنده‌ای را که فکر کند و عبرت بگیرد و بعد از این هم چشم او به حقیقت باز شود. در یک جایی فرمودند: «أَفْضَلُ الْعَقْلِ الِاعْتِبَار» می‌خواهید درجه عقل خود را بسنجید ببینید در چه رتبه‌ای هست. برترین آن این است که اهل عبرت گرفتن است. در یک عبارت دیگر باز امیرالمؤمنان (ع) فرمودند: « مَنْ كَثُرَ اعْتِبَارُهُ قَلَّ عِثَارُه‏» کسی که زیاد عبرت می‌گیرد به گذشته خودش، به زندگی دیگران نگاه می‌کند، عبرت می‌گیرد. این کم می‌لغزد. لغزش‌های او کم خواهد بود.
در بچگی یک اشتباهی می‌کردم آن اشتباه برای من یک هزینه‌ای داشت آن اشتباه را دو باره تکرار می‌کردم. سه باره تکرار می‌کردم. پدرم من می‌گفت چرا عبرت نمی‌گیری. عبرت یعنی توجه به یک اتفاق، در گرفتن از او و متوقف نشدن در آن. آن کسی که در مسائلی که در زندگی خودش در زندگی دیگران اتفاق می‌افتد و جلوی چشم او است بی‌توجهی می‌کند از آن درس نمی‌گیرد آن کسی است که عبرت نمی‌گیرد. آن کسی که به گذشته خود نگاه می‌کند، اتفاق‌هایی که در زندگی او افتاده است از آن درس می‌گیرد که دیگر در آنها متوقف نشود از آنها عبور کند، اگر اشتباهی بوده است از آن درس بگیرد که دیگر تکرار نکند؛ اگر خوبی بوده از آن درس بگیرد که باز هم از آن برای عبور استفاده کند به این می‌گویند آدمی که اهل عبرت گرفتن است. نکته‌ای که می‌خواهم از حدیث امام صادق (ع) استفاده کنم را با یک مقدمه بگویم، بعد حدیث را بگویم. یک بار دیگر گفتم بعضی از ما این جور هستیم، یک عبادت‌هایی را در ذهن خود کلیشه کردیم و کاملاً مشخص است. وقتی تصمیم می‌گیریم به عبادت‌های خود اضافه کنیم یک مقدار از آنها بر می‌داریم به سبد عبادت‌های خود اضافه می‌کنیم. ماه مبارک رمضان که می‌شود خیلی دوست داریم عبادت‌های خود را بیشتر کنیم چه کار می‌کنیم یکی از این عبادت‌ها نماز است مثلاً سعی می‌کنیم در ماه رمضان نافله‌های خود را بخوانیم. یکی از این عبادت‌ها قرآن خواندن است. در سبد عبادت خود برمی‌داریم و می‌گذاریم، یک ابوحمزه بر می‌داریم ... خیلی هم خوب است. اصلاً در خوب بودن اینها هیچ شک و تردیدی نیست لازم هم هست. اما نگاه کنید مشخص است اینها هستند که کم یا زیاد می‌شوند اما شده یک موقعی من مثلاً ماه مبارک رمضان دارد می‌رسد نشسته‌ام فکر می‌کنم خدایا حالا چه کار کنم که عبادت‌های من بیشتر شود بگویم یکی از عبادت‌هایی که من می‌خواهم در ماه مبارک رمضان به آن اضافه کنم عبرت گرفتن است. ابوذر به تصریح حدیث پیامبر (ص) به مقام منا اهل البیت رسیده است حضرت می‌فرمایند: «إِنَّكَ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْت‏» رتبه ایمان او هم در اصحاب جزء بالاترین‌ها است. امام صادق (ع) می‌فرمایند «كَانَ أَكْثَرُ عِبَادَةِ أَبِي ذَرٍّ رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَيْهِ خَصْلَتَيْنِ التَّفَكُّرَ وَ الِاعْتِبَار» حضرت می‌فرمایند بیشترین عبادت ابوذر که رحمت خدا بر او باد دو چیز بوده است یکی فکر کردن، یکی عبرت گرفتن. کلمه اکثر را داشته باشید یعنی یک وزن قابل توجهی در عبادت‌های ابوذر اختصاص به تفکر و عبرت گرفتن داشته است. این همه روایت که در مورد عبرت داریم و من یک بخش کوچکی از آن را خواندم کنار این روایت وقتی قرار می‌گیرد معلوم می‌شود که ما در سبد عبادت‌های خود به قول امروزی‌ها این عبرت گرفتن کم است. دغدغه‌های زیادی، مشغله‌هایی که گاهی اوقات به صورت کاملاً زائد ذهن ما را مشغول کرده است که بخش قابل توجه آن امروز به همین فضای مجازی بر می‌گردد. من با بخشی که مخل رشد انسان است یک عالمه گروه و کانال و اینها هست انواع و اقسام خبرها در ذهن من می‌آید هر کدام 2 دقیقه، 3 دقیقه ذهن من را مشغول کند دیگر کل ذهن من به اینها مشغول می‌شود در حالی که یک عالمه فکر درست و حسابی هست که من باید برای آن وقت بگذارم این کار را نمی‌کنم. در ماشین نشستم، سر صف دکتر نشستم ... همه اینها فرصتی بود برای فکر کردن.
یک سفر کربلا رفتیم. یک جایی رفتیم ساکن شدیم مسئول آن جا یک پیرمردی بود. من از قبل او را می‌شناختم. بین زائرها یک اختلافاتی پیش آمده بود این پیرمرد آمد به من گفت شما که روحانی هستی این قدر برای اینها صحبت می‌کنید بگویید این قدر نسب به هم قضاوت بد نداشته باشند. شاید قضاوت‌های اینها اشتباه باشد. بعد گفت من می‌خواهم یک قصه برای تو بگویم این قصه را برای اینها تعریف کن. این قصه را برای من سال‌ها پیش تعریف کرد. باور کنید به جرأت می‌توانم بگویم بعد از تعریف کردن این قصه نگاه من به بحث حسن ظن و سوءظن تغییر کرد. می‌گفت بچه‌ها در کلاس بودند زنگ تفریح خورده بود 3 ـ 4 نفر در کلاس مانده بودند، بقیه در حیاط مدرسه، ناظم مدرسه هم در حیاط بود اما داشت کلاس را نگاه می‌کرد. دید یک بچه‌ای یک خودکار دست خود گرفته است و دارد روی دیوار کلاس می‌کشد و می‌رود. عصبانی سر کلاس آمد و این کماکان به آخرها داشت می‌رسید. نگاه کرد دیوار کل آن یک خط ممتد است جلوی بقیه عصبانی شد و یکی زیر گوش او خواباند. این بچه صورت خود را گرفت گفت آقای ناظم چرا؟ دیوار را ببین. گفت آقای ناظم من دیوار را خط خطی نکردم. گفت دیوار را خط خطی می‌کنی دروغ هم می‌گویی. یک نگاهی به ناظم کرد خودکار خود را نشان داد گفت می‌شود این خودکار را ببینید چه رنگی است؟ نگاه کرد دید قرمز است. گفت خطی که روی دیوار هم کشیده شده است می‌شود نگاه کنید؟ نگاه کرد دید آبی است. گفت با خودکار قرمز می‌شود خط آبی کشید؟ گفت من خودم دست تو دیدم. گفت آقای ناظم قبل از من یکی از بچه‌ها آمد خط کشید و رفت من هم در همان حال و هوای خودم و بچگی خودم آمدم خودکار را دستم گذاشته بودم همین طور داشتم روی آن می‌کشیدم و در فکر خودم بودم. ناظم به هم ریخت بعد صورت خود را جلو آورد گفت بزن تا آرام شوم. گفت نه نمی‌زنم تازه اگر هم می‌خواستم بزنم باید جلوی بچه‌ها می‌زدم. این یک قصه است و از این قصه‌ها زیاد است ولی واقعیت آن این است که خیلی وقت‌ها گمان‌های ما از همین نوع گمان‌ها است. بعد در زندگی خود که مرور می‌کنیم می‌بینیم فلان جا احساس کردم پدر همسر من یک کاری کرده یا یک حرفی زده که به ضرر من شده است. یک جای دیگر پدر همسرم وقتی از آن حرفی که پشت سر من زده شده بود حرفی به میان آورد دیدم دو تا جمله افتاده بوده است، آن دو تا جمله یک  عالمه قصه را عوض کرد. خودمان مرور کنیم قضاوت‌هایی که درباره اطرافیان خود کردیم و بعد خودمان فهمیدیم که اشتباه از آب درآمده است. ولی آن عبادت عبرت گرفتن در زندگی ما نبود و کماکان آن اشتباه ادامه پیدا کرد. در حالی که اگر اهل عبرت گرفتن بودیم آن یک بار، دو باری که آن قضاوت‌ها را کردیم و بعد فهمیدیم که اشتباه است دیگر این اشتباهات را پل می‌کردیم برای عبور، نه باتلاق برای فرو رفتن. این جا جایگاه عبرت گرفتن خیلی خودش را نشان می‌دهد. ما هر روز برای خودمان باید محاسبه داشته باشیم «حاسبوا قبل ان تحاسبوا». در این محاسبه‌هایی که شب‌ها قبل از خواب می‌خواهیم انجام بدهیم زندگی خود را مرور کنیم اگر این اشتباهات را، این قضاوت‌ها را مرور کنیم خیلی از این قضاوت‌ها دیگر در روز بعد تغییر خواهد کرد چرا؟ چون عبرت گرفتن یک مانع می‌شود. سوءظن، بدگمانی در عالم ذهن اتفاق می‌افتد. هر چه قدر این ذهن را مشغول واقعیت‌ها کنیم مدیریت آن راحت‌تر است. عبرت گرفتن یعنی مشغول کردن ذهن به واقعیت‌ها. گاهی اوقات این بدگمانی‌های ما وقتی منتهی به قضاوت می‌شود و این قضاوت‌ها منتقل به دیگران می‌شود آقایان، خانم‌ها باور کنید بعضی از زندگی‌ها به هم ریخته است. من آغاز می‌کنم ولی خط آن ممتد می‌شود و من نمی‌توانم جلوی آن را بگیرم. من سوءظن پیدا کردم، سوءظن خود را منتقل کردم، طرف مقابل بر اساس اعتمادی که به من داشت بر اساس همان سوءظن قضاوت کرد، قضاوت خود را منتقل کرد باور کنید بعضی از زندگی‌ها به طلاق کشیده است. به خاطر این که من بر اساس سوءظن و بدگمانی آغاز کردم قضاوت کردن، این قضاوت رفت، رفت رسید به همسر و پدر یا مادر این فرد، کسی این وسط نگفت من این جا باید آن را قطع کنم. خطر سوءظن به خاطر این زیاد است که بسیاری از کسانی که دچار سوءظن می‌شوند این سوءظن را در عالم ذهن خود نگه نمی‌دارند منتقل می‌کنند.
شریعتی: یک وقت‌هایی این سوءظن بروز پیدا می‌کند تو می‌توانی از خودت دفاع کنی ولی خیلی وقت‌ها این بدگمانی در دل می‌ماند
حجت الاسلام عباسی: من به اسم کمک می‌روم به مادر همسر فلانی می‌گویم عروس تو این جوری است، داماد تو این جوری است، او می‌آید به بچه خود به اسم دلسوزی می‌گوید زن تو این جوری است، شوهر تو این جوری است، اگر این جا دارم متوقف می‌شوم به خاطر این که بسیار بسیار این اتفاق در زندگی‌ها افتاده است اسم آن دلسوزی است، اسم آن کمک به دیگران است. اسم آن این است که من جلوی ضرر را از هر کجا بگیرم فایده است. به اسم این چیزی را که به آن یقین ندارم به ذهن دیگران سرایت می‌دهم. به بچه، همسر، پدر و مادر می‌رسد و دیگر این جا نمی‌شود جلوی آن را گرفت. من چقدر می‌توانم ذهن دیگران را مدیریت کنم.
شریعتی: حاج آقای عباسی در یک مقطع کوتاهی به دلیل مشکلات و معذورات شخصی نمی‌توانند بیایند. دلم می‌خواهد یک جمع‌بندی از مباحثی که گذشت داشته باشیم و با توجه به تجربیاتی که در طی این سال‌ها کسب کردند و تألیفات و مراجعاتی که داشتند اساسی‌ترین هنری که می‌توانیم در زندگی به کار بگیریم که زندگی ما بهشت شود ولی نه به معنای واقعی آن ولی آن آرامشی که همه دنبال آن هستیم داشته باشیم از نگاه شما چیست؟
حجت الاسلام عباسی: گاهی اوقات با این سوال مواجه می‌شوم من هر چه در قواعد زندگی گشتم دیدم اگر ما به عنوان کسانی که مسلمان هستیم، مقید به دینی هستیم، کتابی را به نام قرآن قبول داریم، شخصیت‌هایی را به نام ائمه معصومین (ع) قبول داریم اگر یک اتفاق در زندگی ما بیفتد آرامترین زندگی را می‌توانیم تجربه کنیم. آن اتفاق این است، به خاطر خداهای زندگی خود را زیاد کنیم. به خاطر خدا داد بکشم. به خاطر خدا سکوت کنم، به خاطر خدا حرف بزنم، به خاطر خدا قضاوت کنم به خاطر خدا بخندم، به خاطر خدا با بچه‌ام بازی کنم، به خاطر خدا هر کجا رسیدم بگویم به خاطر خدا و بتوانم به خودم بقبولانم که این به خاطر خداست. اصلاً یک انقلابی به پا می‌شود. به خاطر خداهای زندگی خود را محدود نکنیم به این که 4 رکعت نماز ظهر می‌خوانم قربة الی الله. الله اکبر. به همسرم، بچه‌ام، مادرم محبت می‌کنیم قربة الی الله، گذشت می‌کنم، مدارا می‌کنم، سوءظن ندارم، قربة الی الله.
شریعتی: دوستانی که اهل مطالعه هستند و دوست دارند که خوب زندگی کنند و خوب زندگی کردن را یک هنر می‌دانند می‌توانند با آثار حاج آقای عباسی آشنا شوند یک مطالعه کنند. یک مجموعه‌ای پیش روی من است که یک شعاری این مجموعه دارد که زندگی یاد گرفتنی است زندگی را یاد بگیرید. عنوان مجموعه هم تا ساحل آرامش هست.
حجت الاسلام عباسی: دغدغه من در این مجموعه‌ها این بوده است که سبک زندگی دینی را در مهارت‌های زندگی مشترک با یک رویکرد کاملاً قرآنی و روایی بررسی کنم. و فکر می‌کنم اگر تأثیری در مخاطب داشته است به برکت آیات و روایات نورانی اهل بیت (ع) و کتاب عزیز خدا است که همیشه هر کجا بوده است نورافشانی خود را داشته است.
شریعتی: صفحه 35 قرآن کریم قرار امروز دوستان عزیزم هست. آیات 220 تا 224 سوره مبارکه بقره از جزء دوم قرآن کریم را بشنویم ان‌شاءالله با تأمل و با تدبر بر می‌گردیم.
بسم الله الرحمن الرحیم
فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْيَتامى‏ قُلْ إِصْلاحٌ لَهُمْ خَيْرٌ وَ إِنْ تُخالِطُوهُمْ فَإِخْوانُكُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ الْمُفْسِدَ مِنَ الْمُصْلِحِ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَأَعْنَتَكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَزيزٌ حَكيمٌ (220)
وَ لا تَنْكِحُوا الْمُشْرِكاتِ حَتَّى يُؤْمِنَّ وَ لَأَمَةٌ مُؤْمِنَةٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِكَةٍ وَ لَوْ أَعْجَبَتْكُمْ وَ لا تُنْكِحُوا الْمُشْرِكينَ حَتَّى يُؤْمِنُوا وَ لَعَبْدٌ مُؤْمِنٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِكٍ وَ لَوْ أَعْجَبَكُمْ أُولئِكَ يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَ اللَّهُ يَدْعُوا إِلَى الْجَنَّةِ وَ الْمَغْفِرَةِ بِإِذْنِهِ وَ يُبَيِّنُ آياتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ (221)
وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْمَحيضِ قُلْ هُوَ أَذىً فَاعْتَزِلُوا النِّساءَ فِي الْمَحيضِ وَ لا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّى يَطْهُرْنَ فَإِذا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابينَ وَ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرينَ (222)
نِساؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ فَأْتُوا حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ وَ قَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّكُمْ مُلاقُوهُ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنينَ (223)
وَ لا تَجْعَلُوا اللَّهَ عُرْضَةً لِأَيْمانِكُمْ أَنْ تَبَرُّوا وَ تَتَّقُوا وَ تُصْلِحُوا بَيْنَ النَّاسِ وَ اللَّهُ سَميعٌ عَليمٌ (224)
به نام خداوند بخشنده مهربان.
[بينديشيد] درباره دنيا و آخرت. و درباره يتيمان از تو مى‏پرسند بگو به صلاح آنان كار كردن بهتر است و اگر با آنان همزيستى كنيد برادران [دينى] شما هستند و خدا تباهكار را از درستكار بازمى‏شناسد و اگر خدا مى‏خواست [در اين باره] شما را به دشوارى مى‏انداخت آرى خداوند توانا و حكيم است (220) و با زنان مشرك ازدواج مكنيد تا ايمان بياورند قطعا كنيز با ايمان بهتر از زن مشرك است هر چند [زيبايى] او شما را به شگفت آورد و به مردان مشرك زن مدهيد تا ايمان بياورند قطعا برده با ايمان بهتر از مرد آزاد مشرك است هر چند شما را به شگفت آورد آنان [شما را] به سوى آتش فرا مى‏خوانند و خدا به فرمان خود [شما را] به سوى بهشت و آمرزش مى‏خواند و آيات خود را براى مردم روشن مى‏گرداند باشد كه متذكر شوند (221) از تو در باره عادت ماهانه [زنان] مى‏پرسند بگو آن رنجى است پس هنگام عادت ماهانه از [آميزش با] زنان كناره‌گيرى كنيد و به آنان نزديك نشويد تا پاك شوند پس چون پاك شدند از همان جا كه خدا به شما فرمان داده است با آنان آميزش كنيد خداوند توبه‏كاران و پاكيزگان را دوست مى‏دارد (222) زنان شما كشتزار شما هستند پس از هر جا [و هر گونه] كه خواهيد به كشتزار خود [در]آييد و آنها را براى خودتان مقدم داريد و از خدا پروا كنيد و بدانيد كه او را ديدار خواهيد كرد و مؤمنان را [به اين ديدار] مژده ده (223) و خدا را دستاويز سوگندهاى خود قرار مدهيد تا [بدين بهانه] از نيكوكارى و پرهيزگارى و سازش‏دادن ميان مردم [باز ايستيد] و خدا شنواى داناست (224)
حجت الاسلام عباسی: اولاً تشکر می‌کنم از همه کسانی که با پیامک‌های خود در هفته گذشته ابراز لطف کردند و ذره پروری کردند. خیلی‌ها ناراحت بودند که برنامه در این جا دارد تمام می‌شود. نکته دوم این که یک درخواست دارم در این آخرین برنامه بعد از 30 تا برنامه که در خدمت شما بودم یک هدیه‌ای از همه شما می‌خواهم آن هدیه هم این است که امام صادق (ع) فرمودند «احب اخوانی علیه من اعهدا علیه عیوبی» حتماً برنامه در اجرای بنده کاستی‌هایی داشته است خواهش می‌کنم این لطف را در حق من بکنید و ایرادها و معایبی که در اجرا و مباحث بوده است به بنده بگویید تا ان‌شاءالله اگر توفیق مجددی بود و در خدمت شما بودم بتوانم با توجه به آن ایرادها و عیب‌هایی که شما گفتید برنامه‌های بهتری را در خدمت شما داشته باشیم.