شریعتی: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم. اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم»
وضع ما در گردش دنیا چه فرقی میکند/ زندگی یا مرگ بعد از ما چه فرقی میکند
ماهیان روی خاک و ماهیان روی آب/ وقت مردن ساحل و دریا چه فرقی میکند
سهم ما از خاک وقتی مستطیلی بیش نیست/ جای ما اینجاست یا آنجا چه فرقی میکند
یاد شیرین تو بر من زندگی را تلخ کرد/ تلخ و شیرین جهان اما چه فرقی میکند
هیچ کس هم صحبت تنهایی یک مرد نیست/ خانه من با خیابانها چه فرقی میکند
مثل سنگی زیر آب از خویش میپرسم مدام/ ماه پایین است یا بالا چه فرقی میکند
فرصت امروز هم با وعده فردا گذشت/ بیوفا امروز یا فردا چه فرقی میکند
سلام خدمت تک تک دوستان عزیز خود میکنم. ببنندههای خوب و نازنین خود و انشاءالله هر جا که هستید حال دل شما خوب باشد و تن شما سالم باشد و قلب شما سلیم و انشاءالله خداوند متعال پشت و پناه شما باشد. خیلی خوشحال هستیم که امروز در خدمت شما و در خدمت حاج آقای فرحزاد عزیز هستم. سلام علیکم و رحمه الله. خیلی خوش آمدید.
حجت الاسلام فرحزاد: علیکم السلام و رحمه الله خدمت شما و همکاران و همهی بینندگان عزیز، عرض سلام داریم و انشاءالله خدای متعال رفع همّ و غم و گرفتاری از همهی گرفتارها بفرمایید و خیلی التماس دعا گفتند. انشاءالله خدا همهی مریضها و مریضهای منظور و مریضهای کرونایی شفای عاجل عنایت کند و انشاءالله خدای متعال توفیق بدهد که آن مقصدی که ما را خلق کرده و ایجاد کرده است، به آن مقصد که بندگی و عبودیت است، به آن مقصد انشاءالله همگی نائل شویم.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم. اَلحَمدُلله ربِّ العَالَمِین. اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم»
دعای مکارم الاخلاق که هفتهی قبل پایان پیدا کرد، خیلی خیلی دعای کامل و جامع و چه قدر بزرگان و علمای برجستهی ما آن دعا را شرح کردند و بلکه انشاءالله دوستان ما زحمت بکشند که به صورت یک کتاب در بیاید. بحثهای خوب اخلاقی در آن هست و من خواهش دارم که در مفاتیح هم ما چند تا دعای مکارم الاخلاق و چند تا دعای صحیفهی سجادیه بیشتر نیامده است. در پایان مفاتیح ملحقات آن دعای مکارم الاخلاق چاپ شده است. دعای مکارم الاخلاق دعای بیستم صحیفهی سجادیه است.
از این هفته دعای بیست و یکم را شروع کردیم که در روایت داریم که:
«إِذَا حَزَنَهُ أَمْرٌ وَ أَهَمَّتْهُ الْخَطَايَا» هر وقت حضرت محزون میشدند و مشکلات و گرفتاری پیش میآمد و یا یاد گناه میافتادند. خود را در نزد خدا گناهکار میدیدند یا گناه دیگران را به یاد میآوردند، خلاصه این دعا را حضرت تلاوت میکردند.
«اللَّهُمَّ يَا كَافِيَ الْفَرْدِ الضَّعِيفِ» انسان ضعیف ناتوان را چه کسی میتواند کفایت کند. خدایا تو کفایت کنندهی آدمی که تنها است و ضعیف است، هستی. «وَ وَاقِيَ الْأَمْرِ الْمَخُوفِ» ما از چیزهایی که میترسیم باید به خدا پناه ببریم غیر از خدا احدی نمیتواند در عالم جلوی بدیها و شرور را بگیرد. تو میتوانی نگه دارندهی امری که از آن میترسیم، باشی. «أَفْرَدَتْنِي الْخَطَايَا فَلَا صَاحِبَ مَعِي» حالا اینجا یک بحثی است که جدا میطلبد در مورد آن صحبت کنیم. در روایات ما پر از این است که به امام معصوم یا پیغمبر عظیم الشأن (ع) اقرار به گناه کردند که این معانی بلندی در آن هست. حتی صریح قرآن است که «وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ وَ لِلْمُؤْمِنين» (محمد/ 19) اینها توجیهات خیلی زیبایی است که معصوم هستند و حتی نیت گناه ندارند. «وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً» (احزاب/ 33) منتهی معانی که کردند، باید مفصل روی آن صحبت شود. یکی از معنای آن این است که گناه خلق را گناه خود میدیدند. گفت:
کرم بین و لطف خداوندگار/ گنه بنده کرده است و او شرمسار
یعنی بچهی شما اگر بیادبی کند و نزدیکان شما خدای نکرده شلوغ کاری کنند، ما خجالت میکشیم. بچهی ما سنگ بزند و شیشهی همسایه را بشکند، هتاکی کند، من خجالت میکشم که هر چه قدر در امت منعکس هست، در روح آنها هم منعکس میشود. این معنی زیبایی است که من بیشتر پسندیدم. یک معنی این است که اینها در مقابل عظمت و بزرگی خدا و دیدن نعمت خدا، حتی ممکن است که اعمال خوب را هم خود را مقصر بدانند. یعنی «مَا عَبَدْنَاكَ حَقَّ عِبَادَتِكَ وَ مَا عَرَفْنَاكَ حَقَّ مَعْرِفَتِكَ.» (بحار الأنوار (ط - بيروت)/ ج68/ ص: 23) امام سجاد در مناجات ذاکرین میگوید که خدایا اگر امر نمیکردی که من تو را یاد کنم، یاد تو نمیکردم. چون یاد من به اندازهی خود من است و به اندازهی تو نیست. پس اگر در دعاها که خیلی هم فراوان است و حتی تعبیری امام سجاد دارد که در عالم گنهکارتر از من کسی نیست. پس نه اینکه خدای نکرده آنها مرتکب گناههایی که دیگران کردند، میشوند. قطعاً آیات فراوان و آیات تطهیر و روایات فراوان که اینها را معصوم میدانیم و اعتقاد قرآنی و روایی ما است. پس اینها را بدانیم که بین خود و خدای خود چیزهایی میدیدند و سرهایی بوده است که ما خبر نداریم. خود را مقصر میدیدند و خود را در خیلی از جاها کوتاه میدیدند یا از اینکه در محضر خدا کارهای معمولی انجام بدهند، این را شاید نمیدانیم. این ضمیری است که در سرّ آنها بوده است و ما خبر نداریم ولی جوری گریه میکردند و «ظَلَمْتُ نَفْسي» (نمل/ 44) میگفتند که حقیقتاً خود را در نظر خدای متعال مقصر میدانستند و لذا اینجا حضرت میفرماید که: «أَفْرَدَتْنِي الْخَطَايَا فَلَا صَاحِبَ مَعِي» یعنی خطاها و گناهها اینقدر من را تنها گذاشته است که من همراهی ندارم و برای من باقی نگذاشته است. «وَ ضَعُفْتُ عَنْ غَضَبِكَ فَلَا مُؤَيِّدَ لِي» خدایا اگر تو به من بخواهی غضب کنی، من اینقدر ضعیف هستم که هیچ کسی نمیتواند من را تأیید کند. یعنی یک موقع یک انسانهای معمولی به ما غضب میکنند که پناه به خدا میبریم و به بزرگترها و بالاترها اما اگر خود خدا غضب کند، چی کار میشود کرد؟ جز اینکه به خود او پناه ببریم، هیچ راه دیگری نیست.
یک مثال خیلی خیلی قشنگی است. یک دعای خیلی خوبی در مفاتیح بعد از زیارت امام رضا (ع) هست. خیلی دعای بلندی است که خدایا یک نظر و یک نگاه به من بکن که همهی چیزهای من درست میشود. پایان آن دعا استغفار خیلی کاملی است. «أَسْتَغْفِرُكَ اسْتِغْفَارَ تَوَكُّل، أَسْتَغْفِرُكَ اسْتِغْفَارَ إِيمَان أَسْتَغْفِرُكَ اسْتِغْفَارَ عَامِلٍ لَكَ هَارِبٍ مِنْكَ إِلَيْك» (بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج99، ص: 56) خدا استغفار میکند کسی که از تو به تو دارد فرار میکند. از دست خود به خود تو پناه میبرد. این را آقای دولابی خیلی زیبا معنا میکردند و میفرمودند که یک بچهای بوده است که خیلی شلوغ کاری میکرده است، مادر گاهی او را تنبیه میکرده است و گاهی هم پیش پدر حرف را میبرده است که پدر او را تنبیه کند. اگر هم پدر میخواست او را تنبیه کند، مادر میگفت که نه من شفاعت میکند. یک بار دیگر این بچه خیلی شلوغ کاری کرد که پیمانهی او پر شد. چوب خط او پر شد و مادر گفت که نه من شفاعت میکنم و نه خواهر و برادرها و نه پدر بزرگ و فقط تو را دست پدر میدهم که حسابی حساب تو را برسد. این بار که همه شکایت کردند، پدر هم بچه را به اتاق برد و درها را بست که صدای او هم به جایی نرسد. چوب را گرفت و سراغ بچه رفت که هر چه میخورد، به او بزند و او را تنبیه کند. این بچه نشست و فکر کرد که مادر خود را صدا بزنم، فایده ندارد. خواهر و برادر خود را صدام بزنم، فایده ندارد. پدر بزرگ و مادر بزرگ خود را صدا بزنم، فایدهای ندارد. چه کار کنم؟ چارهای ندید جز اینکه به سینهی خود پدر پناهنده شود. «هَارِبٍ مِنْكَ» خود آن کسی که غضب کرده به خود او باید پناه ببری.
در دعای شب جمعه هم داریم که «وَ لَا يُنْجِي مِنْ سَخَطِكَ إِلَّا التَّضَرُّع» (مصباح المتهجد و سلاح المتعبد/ ج1/ ص: 269) چه چیزی میتواند ما را از غضب خدا نجات بدهد. اگر خدایی است که ما مستحق غضب هستیم. مستحق هستیم ولی چه کسی میتواند غضب را برگرداند؟ فقط خود او. یعنی «اشفع الشافعین» خود او است. او باید به دل پیغمبر و امام یا مؤمنی بیندازد که از ما دستگیری کند. پس برگشت همه به خود او میرسد. خیلی جملهی قشنگی است که «أَسْتَغْفِرُكَ اسْتِغْفَارَ عَامِلٍ لَكَ هَارِبٍ مِنْكَ إِلَيْك» خدا استغفار میکند، استغفار کسی که از خود تو و از غضب تو، یعنی از غضب تو به علم تو پناه میبریم. از جهنم تو که مستحق هستیم به بهشت تو پناه میبریم. از انتقام تو به عفو تو پناه میبریم. یعنی برگشت به خود او است.
«وَ ضَعُفْتُ عَنْ غَضَبِكَ فَلَا مُؤَيِّدَ لِي» خدایا من از غضب تو طاقت ندارم و ضعیف هستم. «وَ أَشْرَفْتُ عَلَى خَوْفِ لِقَائِكَ فَلَا مُسَكِّنَ لِرَوْعَتِي» خدایا من از دیدن تو خوف دارم. یعنی خوف از اعمال و کردههای خود دارم و الا همه ملاقات خدا را دوست دارند. یک علامت مؤمن و اولیای خدا این است که عاشق ملاقات خدا است و عاشق لقاء خدا است. بعضی از روایات را هفتهی پیش خواندیم که حضرت امیر میفرمود که من به مرگ از بچه به سینهی مادر مأنوستر هستم. «فُزْتَ وَ رَبِّ الْكَعْبَة» (خصائص الأئمة عليهم السلام (خصائص أمير المؤمنين عليه السلام)/ ص: 63) ولی چه چیزی است که ما را میترساند؟ اعمال ما و رفتار ما است و لذا میگوید که من از خوف لقاء تو به خاطر گناهان خود میترسم. «فَلَا مُسَكِّنَ لِرَوْعَتِي» چیزی که خوف من را تسکین بدهد، نیست الا خود تو. خود تو من را تسکین بده که به ملاقات تو نائل شوم.
نه اینکه مرگ اجل است ولی اینکه آرامش میدهد و اینکه ما دل از دنیا بکنیم و راحت شویم. این به ما خیلی آرامش میدهد. یک بزرگی کلام خیلی قشنگی دارد. میگوید که گاهی ما باید بنشینیم موجودی خود و سرمایهی خود را حساب کنیم. سرمایهی ما چه هست و موجودی ما چه هست. همان آیهای که «وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍو» (حشر/ 18) با یک نفس موجودی این دنیا جمع میشود. موجودی آن دنیای ما چه قدر است. خیلیها الان مینشینند و میگوید که خانهی ما اینقدر شده است و ماشین ما الان اینقدر شده است. یک روایت تندی دیدم که پیامبر خدا فرمود که اگر کسی آرزوی گرانی برای امت من کند، عبادت چهل سال او پاک میشود. نگوییم زمین داریم، خانه داریم، آذوقهی مردم را انبار کردیم، انشاءالله گرانتر شود که ما پولدارتر شویم. اگر کسی آرزوی گرانی برای مردم امت کند، عبادت چهل سال او پاک میشود. خیلیها مینشینند میگویند که خانه داریم، ملک داریم، ماشین داریم خدا کند که گران شود یا موجودی او همینها است. میگوید که بهلول آدم عاقلی بود و سر بزنگاه یک تلنگرهایی میزد. یک موقع آمد و هارون هم به او راه داده بود که بیاید و حرفهایی بزند و او را موعظه کند. گفتند که هارون نیست و حمام رفته است و حمام را برای او قرق کردند. به حمام رفت، او را راه دادند. هارون یک قیافهای به خود گرفته بود. بهلول گفت که میدانی من چه کسی هستم؟ کسی که کل خاورمیانه تحت تأثیر من است و من بر همهی اینها سلطنت دارم. اگر بنا شد که به من یک قیمتی بگذارند، من چه قیمتی دارم؟ بهلول یک نگاهی کرد و گفت به گمان من یک ده درهم قیمت تو باشد. گفت ده درهم همین لنگی است که من بستهام. گفت من هم همان را قیمت کردم. خود تو که قیمت نداری. اینکه ماشین آهن پاره قیمت من است، قیمت من چه قدر است؟ حضرت امیر بیان خیلی قشنگی دارد که میفرماید: «أَنَّ قِيمَةَ كُلِّ امْرِئٍ وَ قَدْرَهُ مَعْرِفَتُه» (الأصول الستة عشر (ط - دار الحديث)/ ص: 36) همت و مقصد تو چه هست؟ اگر مقصد تو خدا است، قیمت تو خدا است. مقصد تو آهن پاره است، زمین است، گل است و خاک است، قیمت تو خاک و گل است. هر چه قدر همت داری، قیمت تو همان قدر است و میتوانی روی آن قیمت بگذاری. خیلی روایت قشنگ و میزان و سنجش است. حالا آن بزرگ کلام قشنگی دارد که سرمایههای اصلی داشتههای ظاهری دنیا که از ما جدا میشود، ما را از سرمایههای اصلی غافل نکند. موجودی آقای فرحزاد چه هست؟ زاد و توشهی اصلی چه هست و اینها که تمام میشود و میرود. امیرالمؤمنین (س) جملهی قشنگی دارد و برای مرگ و دنیا در خطبهها و در نامهها و در سخنرانیها خیلی اگر بگویم که 3/1 نهج البلاغه دربارهی دنیا و آخرت و مرگ است، اگر بیشتر نباشد، کمتر نیست. امیرالمؤمنین (س) فرمودند که داشتههای ما سه چیز است. یک: اموال هر چیزی که جز اموال ما است، تعلقات ما است. دوم: آشناهای ما، همسر، پدر، مادر، رفقا، اولاد و همسایه و آشناهای ما. سوم: ایمان، اعمال و آن حقیقت ما که هویت ما و شخصیت ما است. مولا امیرالمؤمنین (س) میفرماید با بند آمدن نفس، تمام تعلقات دنیای ما صفر میشود. فقط یک کفن داریم. مثال خوبی میزند. یک نفر از دنیا رفت و خیلی ثروتمند بود. خیلی از دوستان ما طلبه است و پدر او به تازگی در اصفهان فوت کرد. از خیّرین بزرگ اصفهان بود. دو تا از مراجع بزرگ برای او اطلاعیه دادند و در مصیبت او همدردی کردند. هزارها فقیر و چه قدر مسجد و چه قدر خیریه، همه دارند او را دعا میکند. چه قدر این طور مردن خوب است و بعضیها هستند که نم پس نمیدهند و روی هم انبار کردند. یک کسی از دنیا رفت، خیلی ثروت داشت. خواستند او را دفن کنند، یکی از بچهها خیلی او را دوست داشت. گفت بابای من را روی خاکها و سنگها میگذارید، خیلی اذیت میشود. یک قالیچهی ابریشمی بود و مثلاً قیمت آن صد میلیون بود که گفت این را باید همراه او بگذارید. گفتند آقا این را به فقیر بده. گفت نه برای بابای من است. هر چه فامیل و بستگان گفتند که این حرام میشود و اصلاً اسراف است و گناه است. گفت نه باید بابای من روی این قالیچه بخوابد. هر چه به او آیه و حدیث خواندند و گفتند که عاقلانه نیست و آخر این قالیچهی صد میلیونی در خاکها برای چه باید باشد. آخر سر که میخواستند پدر را در قبر بگذارند، به زور دستهای او را گرفتند و گفت که باشد نمیخواهد بگذارید. گفت من این را صحنه سازی کردم و این را خود من هم میدانم. من با اینکه پسر او هستم، میخواستم از حق الارث خود یک قالیچه همراه او کنم، همه نگذاشتید. پس بدانید کسی همراه خود چیزی نمیتواند ببرد. گفت من این را عمداً گفتم. کاری را باید جلوتر بفرستید و جلوتر باید یک کاری را کنید. پس اموال ما فقط یک کفن است و بقیهی آن به حساب کسی دیگر میرود که حالا مالیات میگیرند و دولت که میگیرد که بماند و داغ آن به دل همه میماند. دوم: نزدیکان و قوم و خویشها و فامیلهای ما. حضرت امیر (ع) فرمود که با مردن ما، تا گور همراه ما میآیند. آنها یک چند ساعتی بیشتر همراه ما هستند. یک روز، دو روز تا لب گور میآیند ولی اعمال ما و هویت ما و شخصیت ما، ایمان ما، عمل صالح ما چی؟ میفرماید هر کجا که بروی، همراه تو هستند. این حدیث را که میخواهم بگویم هم در نهج البلاغه است و هم در کتابهای مختلف هست و من از ارشاد مفید نوشتم. از منابع معتبر قدیمی ما است. واقعاً از اینکه بحث مرگ را ما چه قدر ادامه میدهیم و اینکه چه قدر استقبال شده است، کسی کسل نشود. ما میخواهیم آماده شویم. آن مهم است. صد و بیست سال دیگر هیچ کدام ما نیستیم. تعارف هم نداریم. حالا من خیلی پررویی کردم و الا آدم از یک ثانیه و یک دقیقهی بعد خود هم خبر ندارد. در روایت پرسیدند که چرا بعضیها که میمیرند، چشمهای آنها باز است؟ چرا بعضیها بسته است؟ چرا بعضیها لبخند دارند و بعضیها اخم دارند؟ فرمود عزرائیل مهلت نمیدهد که چشمی که باز کرده است، ببندد یا چشمی که بسته است، باز کند. لبخند دارد، مهلت نداده است که حالت عادی پیدا کند. «لا يَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَسْتَقْدِمُون» (اعراف/ 34) یک لحظه و همان لحظهای که امر شده است، قبض روح میکند. کسی را شما سراغ دارید که هر شب ... من علماء، بزرگان و در طول عمر خود هر کسی را دیدم، نه مسجدی، نه مدرسهای، نه کلاس درس اخلاق که خیلی هم شرکت کردم و دوست هم دارم. چنین چیزی که ندیدم که یک موعظهی خاص و یک تذکر خاص را هر شب آن هم با صدای بلند «أَنَّهُ كَانَ امیرالمؤمنین ع يُنَادِي فِي كُلِّ لَيْلَةٍ حِينَ يَأْخُذُ النَّاسُ مَضَاجِعَهُمْ لِلْمَنَامِ بِصَوْتٍ يَسْمَعُهُ كَافَّةُ أَهْلِ الْمَسْجِدِ وَ مَنْ جَاوَرَهُ مِنَ النَّاس» (الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد/ ج1/ ص: 234) جان همهی ما به قربان امیرالمؤمنین که فرمود: بعضی از مردم فرزند آخرت هستند و بعضی فرزند دنیا هستند. «فکونوا من ابناء الاخره» (منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)/ ج17/ ص: 132) یعنی بچهی من باشید و بچهی دنیا نباشید. بچهی قارونها نباشید. بچهی فرعونها نباشید. بچهی طاغوتها و هارون و مأمونها نباشید. بچهی من باشید. این شدت دلسوختگی حضرت نسبت به امت است. «كَانَ يُنَادِي فِي كُلِّ لَيْلَةٍ» این را هر شب که ملال آور است و خسته کننده است. بعضیها میگویند که حرف مرگ را میزنید، افسردگی میگیریم و خسته میشویم. این ضد افسردگی است که کسی تن به مردن بدهد، تمام غمها و غصهها و کسی که قانع شود. ما حدیث داریم که قناعت هم بدن را راحت میکند و هم روح را راحت میکند. من پای خود را به اندازهی گلیم خود دراز میکنم. من به عزیزانی که همین جا هستند و ازدواج نکردند. میگویم که عزیز من یک لقمه اندازهی دهان خود و یا کوچکتر بردار. چرا میروی یک لقمهی بزرگتر برمیداری و خود و همه را از بین میبری. قانع و راضی باشی، شرور دنیا را هم از بین بردید.
شریعتی: یاد مرگ یعنی قبل از اینکه آن تعلقات توسط مرگ قیچی شود، خود تو آن را قیچی کنی.
حجت الاسلام فرحزاد: به قول یک آقا که مثال خوبی میزند و میگوید که ما گاهی اوقات دست خود را بر گیرههای آهنی بستیم و هی این را میتابانیم و هی آخ میگوییم. دست خود را لای گیره نگذار. تشریفات را چه کسی گفته است. تجملات چه کسی گفته است. آقایان هم دنبال تجملات هستند. چرا اینقدر دست خود را لای گیره گذاشتی و چرا بلند پرواز هستی و چرا طاقچه بالا میگذاری. به یک زندگی سادهتر راضی و قانع باش. اگر مردم ما اضافهی اموال خود را به فقرا بدهند، ما هیچ فقیری نخواهیم داشت. از بس که جمع کردند. خانه روی خانه، فرش روی فرش. یک آقایی میگفت که ما به خانهای رفتیم که بیست تا فرش اضافه داشت. فرش روی فرش روی دیوار بود. خب این به چه درد تو میخورد. به دیگران بده که یک مشکلی باز شود. خیلی تجملات و تشریفات مردم را بیچاره کرده است. یاد مرگ آدم را سبک میکند و سبکبال میکند. امیرالمؤمنین (س) هر شب «كَانَ ع يُنَادِي فِي كُلِّ لَيْلَةٍ» بعد از نماز عشاء که آن موقع هم مردم معمولاً زود شام میخوردند و زود میخوابیدند. هر شب وقتی که مردم بعد از نماز عشاء «حِينَ يَأْخُذُ النَّاسُ مَضَاجِعَهُمْ لِلْمَنَامِ» میخواستند بروند استراحت کنند. نه آرام و آهسته بلکه ینادی که با صدای بلند است. چه میفرمودند؟ «تَهَجَّزوا رَحِمَكُمُ اللَّه» کاش این در عمق وجود و در گوش همهی ما برود. «تَهَجَّزوا رَحِمَكُمُ اللَّه» و بعضی روایات دارد که «تَزَوَّدُوا رَحِمَكُمُ اللَّه» زاد جمع کنید. آماده شوید و مجهز باشید. «فَقَدْ نُودِيَ فِيكُمْ بِالرَّحِيلِ» یعنی ندای کوچیدن از این عالم را خدای متعال به شما داده است. یعنی گفته است که بلند شوید و آماده شوید. امیرالمؤمنین (ع) در کلمات قصار خود میفرماید که «أَهْلُ الدُّنْيَا كَرَكْبٍ» (نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 479) اهل دنیا غافلهای هستند که میخواهند به مشهد بروند و به کربلا بروند. در یک قهوهخانه و یک رستورانی نگه میدارند و یک ربع، نیم ساعت نماز و ناهار و سوار شوید. تا میآیند سفره را پهن کنند، غافله سالار میگوید که بلند شوید و سوار شوید. میفرماید که دنیا را اینطور حساب کن که شما کنار یک چشمه و یک قهوهخانهای نشستید. شما الان حساب کنید که الان بچههای ما دنیا که میآید و چه مشکلاتی دارد و بعد پدر و مادر باید مواظب او باشند. هزینه برای او کنند. او را تر و خشک کنند. مدرسه میگذارند. بعد هم بزرگ میشود، دیپلم میگیرد، لیسانس میگیرد. شغل تهیه کند. حالا ازدواج او چی، مسکن او چی. بعد از اینکه فرضاً بعد از چهل، پنجاه سال بدو بدو و تلاش به یک سروسامانی برسد و یک حقوق بخور و نمیری گیر او بیاید، بعد هم بازنشست و بعد هم اگر دنیا همین باشد، دنیا پوچ و کشک است. این نیست، همهی اینها به خاطر ساختن ما است. باید به ابدیت فکر کند و به جاودانگی فکر کند و همه چیز آنور است. اگر دنیا جای ماندن باشد، چرا حضرت زهرا عزیزترین محبوبهی خدا در عالم باید هجده سال عمر کند. خب خدا دعای بچههای او را مستجاب میکرد و صد سال و دویست سال به او عمر میداد. میگویند که علامه امینی یک موقع از اینهایی که خیلی خیلی پیغمبر را آزرده کردند، نود و خوردهای سال عمر کرده است. خیلی گریه کرده بود. گفت اینکه شمشیر از رو بسته بود و پیغمبر را شکنجه میداد، نود و خوردهای سال عمر کند و حضرت زهرایی که قلب پیغمبر و روح پیغمبر و جان پیغمبر بود، هجده سال عمر کند. امامهای ما و معصومین ما از هجده سال تا شصت و پنج سال عمر کردند. حالا امام زمان(ع) به خاطر مصالحهای عمر طولانی دارند و این سرّ الهی است. بیست و پنج سال، سی و پنج سال، چهل سال و اگر این دنیا ارزش داشت، خدا نمیگذاشت که امام هفتم به زندان برود و این همه شکنجه ببیند و بعد از اینها هم شهید شود. اگر اینجا جای ماندن بود، باید آنها میماندند. حضرت امیرالمؤمنین میفرماید که خدا برای احدی امکان بقاء در این عالم بود، برای سلیمان بن داود بقا را قرار میداد که تمام امکانات عالم برای او فراهم بود. با همهی آن ملک و سلطنت، روی پشت بام تکیه به عصا رفت که یک نفسی تازه کند، گفت هیچ کسی نیاید و مزاحم من نشود. یک جوانی آمد. گفت من ممنوع کردم که کسی نیاید. گفت که من از کسی اجازه نمیگیرم. گفت تو چه کسی هستی؟ گفت من ملک الموت هستم. دل آدم میسوزد که پیغمبر هم بود و معصوم هم بود. اجازهی نشستن به او نداد. مستحب است کسی که دارد از دنیا میرود، پای او را رو به قبله بگذارند و سورهی یاسین بخوانند و دعای ادله بخوانند، صدقه بدهند. به سلیمان پیغمبر اجازه نداد که بنشیند و بخواهد پایین برود و یک خداحافظی با زن و بچهی خود بکند. آیهی قرآن است که «فَلَمَّا خَرَّ» (سبأ/ 14) یعنی افتاد «تَبَيَّنَتِ الْجِنُّ» جنها گفتند که این چه کسی است؟ چند روز است که روی عصا تکیه داده است و نه میخوابد و نه غذا میخورد. بیشتر اعجاز آن را دیدند. بعد خدا میگوید که ما موریانه را فرستادیم که عصای او را خورد و افتاد و دیدند که این چند روز است که به رحمت خدا رفته است. عجیب است که این حضرت سلیمان تنها پیغمبری است که گفته است که «رَبِّ اغْفِرْ لي وَ هَبْ لي مُلْكاً لا يَنْبَغي لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدي» (ص/ 35) ملکی که هیچ کسی ندارد و خدا به او داد. جن و انس و شیاطین، آسمان، باد، همه چیز در اختیار او بود. شما میدانید که سلیمان پیغمبر سیصد هزار سال دیرتر از بقیهی انبیاء به بهشت میرود؟ باید حساب همهی این حلالهای دنیا را پس بدهد. «آخِرُ نَبِيٍّ يَدْخُلُ الْجَنَّةَ سُلَيْمَانُ بْنُ دَاوُدَ» معصوم بوده است، نه ظلم کرده است، نه بیت المال استفاده کرده است، نه خیانت کرده است. به خاطر ریاست حلال خود گرفتاری دارد. آن وقت ما داریم خودمان را برای حرام آن میکشیم. امام رحمۀ الله علیه به حاج احمد آقا خیلی سفارشهای قشنگی دارند که فرزندم حتی از حلال خدا، حتی ریاستهایی که فکر میکنیم از اینها هم فرار کن. که این حلال خرده خرده آدم را به شبهه میاندازد، مثل گردابی که آدم را میبرد یا نمکزاری که هر چه فرو میروید بیشتر فرو میروید. و لذا به اندازه گذران، به اندازه کفاف و عفاف. «تَجَهَّزُوا رَحِمَكُمُ اللَّه» امیرالمؤمنین هر شب میفرمودند آماده سفر آخرت شوید خدا ندای کوچ کردن از این عالم را داده است، یعنی بار را ببندید. ما حدیث داریم فرشته مرگ یک کسی را میآید قبض روح کند میگوید آقا چرا من را خبر نکردید؟ میگوید من خیلی شما را خبر کردم. میگوید چه وقت من را خبر کردید؟ میگوید بابات کجاست ؟ میگوید مرده. میگوید فلانی، رفیقت، همسایهات مگر اینها خبر نبوده است؟ همه اینها خبر است. واقعاً در این زمینه من ندیدم بنی آدم پرویی داشته باشد.
شریعتی: هم ویژگی دنیا است، هم شیطان و نفس با هم تبانی کردند دست به دست هم دادند که ما را غافل کنند.
حجت الاسلام فرحزاد: پرده غفلت فوق العادهای جلوی ما انداختند متأسفانه. «تَجَهَّزُوا رَحِمَكُمُ اللَّهُ فَقَدْ نُودِيَ فِيكُمْ بِالرَّحِيلِ وَ أَقِلُّوا الْعُرْجَة عَلَى الدُّنْيَا» یعنی عروج در دنیا، روی همدیگر انبار کردن و انباشتن، که در دنیا دنبال پست و مقام و پول و مسائل دنیایی فقط باشیم این را کم کنید. این را مثنوی خیلی قشنگ به شعر در آورده است.
میگوید: نردبان این جهان ما و منیستک/ عاقبت این نردبان افتادنیست
لاجرم آن کس که بالاتر نشست/ استخوانش سختتر خواهد شکست
امیرالمؤمنین از اول میگوید آقا این قدر وابستگی پیدا نکنید، راحت باشید. این نردبان منیت و خودخواهی را بالا نروید. بالا هم رفتید وابسته نباشید. «وَ أَقِلُّوا الْعُرْجَةَ عَلَى الدُّنْيَا وَ انْقَلِبُوا بِصَالِحِ مَا بِحَضْرَتِكُمْ مِنَ الزَّادِ» بهترین زاد و توشهای که برای آخرت خود میتوانید تهیه کنید آن را تهیه کنید. ابن عباس پسرعموی پیامبر و حضرت علی بوده است از ایشان خیلی روایت داریم، در تفسیر هم روایت داریم. میگوید من سلمان فارسی را خواب دیدم. خیلی جای خوبی بود. گفتم جناب سلمان بالاترین چیزی که در آن عالم به درد میخورد چیست؟ گفت حب علی بن ابیطالب و ولایت او. آن چیزی که از همه بیشتر به درد من میخورد محبت و ولایت مولی حضرت علی علیه السلام است. این ریشه همه خوبیهاست. «وَ انْقَلِبُوا بِصَالِحِ مَا بِحَضْرَتِكُمْ مِنَ الزَّادِ فَإِنَّ أَمَامَكُمْ عَقَبَةً كَئُوداًإ وَ مَنَازِلَ مَخُوفَةً مَهُولَةً» عقبهها و موقفهای دشواری هست و منزل-های هولناکی است که باید عبور به آن منزلها کنید و وقوف به آن منزلها داشته باشید. موقف حق الناس، موقف صله رحم، موقف نماز. بعد حضرت میفرماید «إِمَّا بِرَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ نَجَوْتُمْ مِنْ بعد فَظَاظَتِهَا» یا به رحمت خدا از آن موقفها و عقبهها عبور خواهید کرد. «هَلَكَةٌ لَيْسَ بَعْدَهَا انْجِبَار» یا خدای نکرده اگر کارسازی نکرده باشید در یک هلاکتی میافتید که قابل جبران نیست. مثال خیلی خوبی ملا عبدالله دارد از بزرگان جهرم بوده است. مرحوم فیض 200 تا از مکاتب ایشان را جمع کرده است و چاپ شده است. میفرماید الان یک بچه را مهدکودک می-خواهند ببرند چون به پدر و مادر و خانه اخت شده است برای او سخت است. آن جا هم دوست دارید، اسباب بازی هست، این قدر به گوش او میخوانند تا به مهدکودک بیاید. وقتی که آن جا مأنوس شد و عادت کرد و رفیق و دوست و بازی و وسایل اینها، حالا سر ظهر پدر و مادر می-گویند بیا خانه برویم میگویم نمیخواهم. و وقتی هم که بچه را از مهدکودک میبرند بقیه می-نشینند گریه میکنند. مجلس ختم میگیرند به سر و سینه میزنند، لباس سیاه میپوشند که چرا رفت. ملا عبدالله میگوید «انا لله و انا الیه راجعون» خانه اصلی ما خدا است. خانه اصلی ما چهارده معصوم است. از بیرونی در اندرونی میرویم. اگر هم یک کسی از دنیا میرود، از قفس آزاد میشود. این زندگی پس از زندگی را عزیزان از شبکه چهار ببینند. عموم کسانی که مرگ را تجربه کردند میگویند اصلاً حاضر نبودیم برگردیم و ما آرزوی رفتن از این را داریم. میگوید چرا اشتباه میکنید ما با مردن در چاله قبر نمیرویم. همه آنهایی که روح از بدن آنها جدا شده است میگویند بالا رفتیم.
ما ز بی جاییم و بی جا میرویم/ ما ز بالاییم و بالا میرویم
مادر ما شنیده بود که فشار قبر است و اینها میگفت پسرم من خیلی میترسم. گفتم مادرجان اصلاً با بدن کاری ندارند. بدن را در خاک میگذارند. شما جای دیگر میروید. بالا میروید. اینها که مرگ را تجربه کردند میگویند اصلاً به ذهن شما نیاید که شما در چاله قبر میروید. بدن و این لباس میرود. این گوشت و پوست میرود، شکی نیست. ولی ما که نمیرویم. ما جدا هستیم. این مرگ پل است که فقط از روی آن رد میشویم. اصلاً روح ما در این چاله خاکی نمیرود. روح عروج پیدا میکند. ما یک استادی داشتیم آسید هاشم رضوی از شاگردهای خصوصی مرحوم آ سید علی قاضی بود. که اواخر قم بودند و آیت الله بهجت دیدن ایشان میآمدند. ایشان میفرمودند مرحوم آقای قاضی فرزندی داشتند خیلی خوشتیپ و خوش سیما، یک جایی عبور میکردند، سیم فشار قوی برق زمین افتاده بود به پای او میخورد برق او را میگیرد و فوت می-کند. من تسلیت آقای قاضی رفتم. داغ جوان هم خیلی سخت است. یکی ـ دو تا روایت بخوانم برای آنها که داغ دیدند. امام صادق (ع) فرمود اگر کسی فرزندی از فرزندان او از دنیا برود خدای متعال این قدر به او درجه و مقام میدهد که بالاتر است از هفتاد فرزندی که تربیت کند در رکاب امام زمان شمشیر بزنند، جزء رزمندگان امام زمان باشند. «وَلَدٌ يُقَدِّمُهُ الرَّجُل» تسکین الفؤاد مرحوم نراقی کسی که فرزندی از فرزندان او زودتر از دنیا برود بالاتر است از هفتاد فرزندی که تربیت کنید بالاتر است. در مصیبتها با صبر مزد میدهند ولی امام صادق (ع) فرمود صبر بکند یا صبر نکند. کسی که داغ جوان دید خدا به او اجر میدهد. پس این ثوابها را آدم ببیند خیلی به آرامش میرسد. میگفت من خدمت مرحوم آقای قاضی رفتم. گفتم که آقا تسلیت عرض میکنیم. از آن اتاق بقلی دیدم خواهرها، مادر اینها شیون میزدند، گریه میکردند. آقای قاضی به من فرمود حالا اسم ایشان را دقیق یادم نیست. گفت این سید علی از دنیا رفته است این جا است. از بیرونی آمده است در درونی. اینها چون نمیبینند فکر میکنند از دست آنها رفته است دارند گریه میکنند. در من است. برگشته است پهلوی من است. من خودم آنهایی که از دنیا میروند من بیشتر یاد آنها را میکنم. چون ما در آن جا زندگی میکنیم اهل دنیا را این قدر یاد نمیکنیم اهل آخرت را ما بیشتر یاد میکنیم. مرحوم میرزا جواد آقا ملکی تبریزی معروف است. شرح حال او را ببینید صاحب المراقبات. شاگرد ملا حسینقلی همدانی بوده است. در ردیف آقای قاضی بوده است. ایشان در روز عید غدیرخم بچهای داشتند در حوض میافتد غرق میشود و میمیرد. مهمان هم دعوت کرده بودند. ایشان گفتند سر و صدای آن را در نیاورید. مهمانی را به هم نریزید و ناراحت نکنید خدا روز عید غدیرخم به من عیدی داده است. اگر ما به این دید نگاه کنیم که همه کاره ما خدا است. با آرامش کامل پذیرایی میکنند بعد هم اعلام میکنند که فردا برای تشییع جنازه بیایید. حاج آقا مصطفی فرزند امام که از دنیا رفتند امام رحمۀ الله فرمودند این از الطاف خفیه خداوند متعال بود. یعنی لطف خفی بود که به ما مرحمت کردند. روایت داریم که آنهایی که بچه خردسال، نوجوان اینها از دنیا میروند اینها را حضرت زهرا و ساره تربیت میکنند، مواظبت میکنند در بهشت تحویل میدهند. اینها در بهشت میایستند میگویند تا پدر و مادر ما نیایند وارد بهشت نمیشویم.
شریعتی: حاج آقای فرحزاد خیلی از شما ممنون و متشکر هستم انشاءالله خداوند به تک تک مخاطبین عزیز ما آنهایی که با ما همراه هستند طول عمر با عزت عنایت کند و انشاءالله همه ما در این دنیا عاقبت به خیر شویم و آن جا هم به صالحین ملحق شویم. ما یک قراری گذاشتیم خیلی از نوجوانهای عزیز مخاطب ویژه ما هستند بعضی از روزها ما خواستیم تلاوت خود را اختصاص بدهیم به نوجوانهای عزیز و یکی از قراء نوجوان برای ما قرائت کند. اتفاق خیلی مبارکی است که امروز این اتفاق خواهد افتاد.
حجت الاسلام فرحزاد: من همین جا آقای شریعتی عرض کنم که یک روایت زیبایی دیدم که پیغمبر خدا فرمود کسی که در نوجوانی قرآن بخواند قرآن با گوشت و خون او قاطی میشود. در پیرمردی خیلی مهم نیست. در نوجوانی انس با قرآن [باید داشت]. سمت خدا ما بیننده جوان، نوجوان، بچه فراوان داریم.
شریعتی: و پیامهای آنها که میرسد این قدر صاف و این قدر صادقانه است آدم سرپا ذوق و شوق میشود. البته ما این دور هم یک قراری گذاشتیم روز شنبه هم عرض کردم ما دیگر شخصیتها و اصحاب ائمه را قبلاً در دورههای قبل تجربه کردیم و معرفی کردیم الان میخواهیم از نکات تفصیلی هر صفحه بگوییم. امروز از نکات مهم صفحه 5 قرآن کریم که دوستان من آیات 25 تا 29 سوره مبارکه بقره را تلاوت خواهند کرد یکی از آنها این است کارهای شایسته و صالح در صورتی ارزش دارد که برخاسته از آرمان باشد، نه تمایلات شخصی و جاذبههای اجتماعی. و محرومیتهایی که مؤمن به خاطر رعایت حلال و حرام در این دنیا میبیند در آخرت جبران میشود. اینها نکات آیات 25 و 26 این سوره است که انشاءالله دوستان ما تلاوت خواهند کرد و برمیگردیم همراه شما و در کنار شما خواهیم بود. خواهش میکنم بفرمایید.
صفحه5 قرآن کریم
شریعتی: از دوستان خوب حرم عبدالعظیم حسنی هم صمیمانه متشکریم برای این همکاری آنها و این که این تلاوت آیات را از آن جا تقدیم نگاه شما کردیم. این نکته صلوات و اشاره قرآنی حسن ختام برنامه امروز ما خواهد بود. بفرمایید حاج آقای فرحزاد.
حجت الاسلام فرحزاد: برای آخرت خود چه تهیه کنیم یکی گفتیم محبت مولا حضرت علی (ع) که خیلی کاربرد دارد. یکی از آنها امام صادق (ع) فرمود در میزان حسنات نهاده نمیشود چیزی که سنگینتر باشد از صلوات بر محمد و آل محمد. آیه 25 اول این صفحه «وَ بَشِّرِ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» آنهایی که ایمان و عمل صالح به تعبیر آیت الله جوادی آملی هم حسن فاعلی، هم حسن فعلی. هم اعتقاد خوب، هم عمل صالح باید با هم باشد. اگر این طور بودند «أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ» بهشت جاودانه که نهرها جاری است «كُلَّما رُزِقُوا مِنْها مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقاً قالُوا هذَا الَّذي رُزِقْنا مِنْ قَبْلُ وَ أُتُوا بِهِ مُتَشابِهاً» یعنی هر چه از نعمتهای بهشت که استفاده میکنند نمونهای را در دنیا تجربه دارند. این جا مثلاً تجربه دیدار امام، پیغمبر، اولیا خدا، خوب-ها، آن جا ملاقات خدا است. همه نوع میوهها نمونه آن در دنیا بوده است به مراتب بالاتر از آن در آن جا هست. «وَ لَهُمْ فيها أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ» همسرهای پاک انشاءالله خدا هم در دنیا و هم در آخرت. آنها که مجرد هستند خدا را قسم میدهیم به حق محمد و آل محمد همسر خوب، پاک، شایسته به آنها مرحمت کند. در آخرت هم همسر خوب به آنها مرحمت کند. «وَ هُمْ فيها خالِدُونَ» همیشه جاودانه خواهند بود. خیلی خوشحال شدم آقای شریعتی عزیز که این هفته پایان کار دعای هفتم صحیفه سجادیه را من خواهشم دارم از همه بینندههای عزیز در خانههای خود همراه تیتراژ پایانی این دعا را بخوانند. دعای بسیار بسیار پر از توحید. «وَ لَا يَنْكَشِفُ مِنْهَا إِلَّا مَا كَشَفْتَ». غیر از خدا نمیتواند کسی این ویروس و این بلاها را دفع کند. دعایی است که بزرگان ما در قنوت نماز میخواندند.
شریعتی: حسن ختام برنامه امروز ما دعای هفتم صحیفه سجادیه خواهد بود. تا فردا که انشاءالله با حضور حاج آقای کاشانی به شما سلام خواهیم کرد. والحمدلله رب العالمین و صل الله علی محمد و آل