حجت الاسلام عابدینی: بسم الله الرحمن الرحیم. اللهم كن لوليِّك الحُجَّةِ بن الحسن، صلواتُكَ عليه و على آبائهِ، في هذه السّاعة و في كلِّ ساعةٍ، وليّاً و حافظاً، و قائداً و ناصراً، و دليلًا و عيناً، حتى تسكنه أرضك طوعاً، و تُمتّعَهُ فيها طويلا.
ان شاءالله خدای سبحان ما را از سربازان، از یاران و یاوران و بلکه سرداران حضرتش قرار بدهد و فرج آن حضرت را سریع تر برای ما برساند تا در کنار حضرت، در مقابل دشمنان توحید بجنگیم و پرچم توحید را ان شاءالله بر سراسر عالم اسلامی برافراشته کند.
ابتدائاً در محضر همان حدیث قدسی هستیم. موسی کلیم هست با یکی از دوستانش عازم کوه طور می شوند تا از آن معراج های موسی کلیم که بارها اتفاق افتاده داشته باشد. در پایین کوه با آن دوستش خداحافظی می کند که این سفر را در انتها تنهایی داشته باشد و آن دوستش را به خدای سبحان می سپارد و به ودیعه پیش خدا می گذارد. تعبیر این است که به ودیعه. به خدای سبحان عرض می کند این را به ودیعه پیش شما گذاشتم. وقتی که بار پیدا می کند به معراجش و به کوه طور و برمی گردد می بیند که این دوستش توسط درندگان دریده شدند و خون او ریخته شده و بدن تکه تکه و پاره پاره شده است.
عرض می کند خدایا! من این را به ودیعه پیش شما گذاشتم و رفتم و برگشتم. آنجا خدای سبحان می فرماید: موسی! این بنده ی ما و این دوست تو و این عبد مقرّب جایگاهی داشت که به آن جایگاه نمی رسید مگر به واسطه ی این ابتلا و این مصیبت. و بعد به موسی کلیم این جایگاه را نشان می دهد که ببین جایگاهی که می خواست این جایگاه بود. باید با این سختی می رسید که اگر این سختی نبود، جایگاه او دون این بود. پایین تر از این قرار می گرفت. این سختی بود و این مشکل بود که این را به این جایگاه می توانست برساند و برای او ذخیره کرده بود. وقتی که موسی کلیم آن جایگاه را می بیند و عظمت آن جایگاه را، می گوید: خدایا رضیتُ. راضی شدم به اینکه این سختی بر او آمد اما این سختی ای که گذرا بود اما او را به آن جایگاه رساند. شاید این تطبیقی بر همین شهید ما، شهید فخری زاده هم باشد که این بزرگوارها در کنار خدمتی که کردند که برای آنها خدای سبحان قرار داده است اما فوق آن خدمت و طاعت و عبادتی که داشته اند در انتهای عمر هم باید به یک ابتلایی آن هم به دست گرگان کینه توز، به دست درندگان کینه توز این ابتلا ایجاد شود تا آن ویژه ترین جایگاه روزی اینها بشود.
می گفتیم در عین اینکه از دشمنانی که این کار را کردند انتقام را می خواهیم، در عین حال خدایا راضی هستیم به اینکه این بندگانت را برای آن اوج و آن عظمت با این سختی بردی تا به آن عظمت برسانی.
شریعتی: و اینطوری در واقع اینها به کمال می رسند.
حجت الاسلام عابدینی: به یک کمال عظیم. دشمن نمی داند که در کنار آن کینه توزی و کینه-ورزی ای که او دارد انجام می دهد دارد اینها را به آن بالاترین مقام سعادتی که عمری طلب آن را داشته اند می رساند. یاد سردار شهید، سردار دل ها، شهید سلیمانی ما را می اندازند که در کنار آن همه عظمت ها، باید پایان آنها هم به دست کینه ورزترین افراد به آن اوج عالی ای که خدای سبحان برای آنها قرار داده است، دریده شدن به واسطه ی گرگان زمینی. اینها هم ان شاءالله ملحق شوند به آن مقامی که خدای سبحان قرار داده و به واسطه ی این ابتلا و مصیبت به آن مقام رسیده اند.
شریعتی: ان شاءالله. شهدای علمی ما، شهید رضایی نژاد، شهید علی محمدی، شهید شهریاری، شهید احمدی روشن. کم بها ندادیم.
حجت الاسلام عابدینی: ان شاءالله خدای سبحان پایان همه ی ما را شهادت قرار بدهد و برای ما هم این اجر را و این مقام را ان شاءالله خدای سبحان قرار بدهد. آرزوی آن را داریم. به فرمایش شهید سلیمانی کسی نیست که این را بشنود و بداند و طلب آن را نکند. ان شاءالله طلب آن را داشته باشیم و خدا برای ما هم قرار بدهد آن هم به دست کینه ورزترین که هر چه آنها کینه-توزترین باشند مقامی که ایجاد می شود عالی تر است.
شریعتی: ان شاءالله. خیلی خوب. سلام علی موسی و هارون و حالا مواجهه ی حضرت موسی و سحره ی فرعون به نظرم قصه ی جالبی خواهد بود که امروز خواهیم شنید.
حجت الاسلام عابدینی: باز هم بسم الله الرحمن الرحیم و عرض سلام و ادب داریم و احترام. سلام علی موسی و هارون. و اذن می گیریم از این دو بزرگوار که اجازه بدهند در این قصه حاضر شویم. نگاه آن دو بزرگوار را حاضر می بینیم و سعی می کنیم که با یقینی ترین عباراتی که موجود است و صحیح ترینی که ما می شناسیم و طریق بر آن انجام دهیم که خدای ناکرده کدورتی بر ساحت توحیدی موسی کلیم رسول اولوا العزم و هارون نبی برادرش ان شاءالله ننشیند.
عرض کردیم تا اینجا رسید که وقتی قرار شد که مردم جمع شوند و آنجا معجزه موسوی ارائه شود و سحره را هم فرعون جمع کرد، آن هم عالی ترین آنها را از سراسر کشور تا بیایند. حالا ترسیمی که می توانیم بکنیم می خواهیم آن جریان را کمی واضح کنیم ببینید سحره امروز اگر بخواهیم نقشی برای آنها قائل شویم از یک جهت مثل عالمان بودند، از یک جهت مثل هنرمندان و هنرپیشگان بودند. چون تعبیر قرآن هم این است که ساحر علیم. «يَأْتُوكَ بِكُلِّ ساحِرٍ عَليم» (اعراف 112) بیاورند هر ساحر. بعضی جاها دارد «بِكُلِّ سَحَّارٍ عَليم» (شعراء/ 37) در سحر اینها خیلی زبردست و چیره دست بودند. هنرپیشگان آن روز و هنرمندان آن روز بودند که مردم اینها را خوب می شناختند. یعنی شناخته شده بودند. به خصوص بعضی از آنها دیگر کاملاً شناخته شده بودند. لذا حالا حساب کنید که تک تک این ستارگان در هنرپیشگی و در هنرمندی چون سحار، سحر یک نوع کار زبردستانه است، علیم هم علم او است. یعنی در کنار کار زبردستانه عالم بودند. چون آن علم خیلی دقیقی است. ساده نیست. هر چقدر علم آنها بیشتر باشد و هر چقدر آن زبردستی شان بیشتر باشد، سحرشان سحرتر می شود. ساحرتر هستند. سحار هستند.
اینها اول رمی کردند موسی را به عنوان اینکه او را متهم کردند موسی را به اینکه موسی کلیم ساحر است. بعد گفتند ما همه ی ساحرها را در مقابل سحر موسی جمع می کنیم. ساحر داریم. این خودش یک جو سازی بود که کار موسی سحر است لذا باید مقابله اش با ساحرها باشد و بعد هم گفتند سحار را می آوریم. سحار را که می آوریم یعنی بر او غلبه می کند. ساحر را می آوریم مطابق او است، سحار را می آوریم که بر سحر او غلبه کند. حتی بالاتر باشد. با این نگاه فرعوت یک قرارگاهی را تشکیل داد، چندین کار می خواستند انجام دهند. شایعه سازی ها، جمع کردن مردم برای روز زینت، توجیه خود ملأ و مطرفین که از کار موسی که در کاخ اتفاق افتاده بود متزلزل نشوند چون گفتیم آنجا «فَتَنازَعُوا أَمْرَهُمْ بَيْنَهُمْ وَ أَسَرُّوا النَّجْوى» (طه/62) زمزمه ها شروع شده بود. توجیه اینها و همچنین آوردن بهترین های از سحره. یعنی این ستاد کارهای مختلفی، تقسیم کار داشتند هر کدام به کاری و آوردن اینها هم، حساب کنید مثلاً هنرپیشگان را که اینها هر کدام را می خواهند جمع کنند بیاورند برای دب دبه و کب کبه که «وَ ابْعَثْ فِي الْمَدائِنِ حاشِرين» (شعراء/ 36) یک عده ای را برانگیز، یک عده ای را برای این کار بفرست. یعنی نه اینکه بگو چند تا سرباز اینها را بردارند بیاورند. نه. از اینجا یک عده ای را مخصوص، کسانی که وجیه هستند، وجهه دارد. دو طریق هم ذکر کردند. گفتند گاهی اول سراغ اساتید مهم اینها رفتند. از طریق اساتید شاگردانی که در جاهای مختلف تعلیم دیده بودند را جمع کردند. یعنی پیغام را از طریق اساتید فرستادند تا شاگردان. بعضی ها هم می گویند اینها را هیأت های بلندپایه فرستادند سراغ اینها، با ادب و احترام. چون احتیاج داشتند. نمی خواستند آنها را با زور اینجا بیاورند که بعد با بی میلی کار انجام دهند. حالا حساب کنید در مصر، پایتخت، یک جلسه ای است، اینها آمده اند. تک تک اینها را آورده اند هر کدام از اینها را می آوردند با سر و صدا که فلانی دارد می-آید. مردم هم برای تماشای اینها بیایند. مردم گاهی مشتاق بودند جلسات اینها را ببینند، افراد را ببینند. معرکه می گرفتند، معروف بودند. بالاخره اینها سر و صدایی داشتند، عنوانی داشتند. اسم آن را امروز سلبریتی می گویند. آنها سلبریتی های آن دوره بودند و مردم اینها را می شناختند. هر کدام از اینها را که می آوردند می شد از بعضی از ظواهر استفاده کرد. با سر و صدا می آوردند، مردم جمع می شدند. اساس ذهن مردم با همین آوردن معروف ترین افراد کشور از جهت هنرپیشگی خود به خود جو تغییر کرد. یعنی ذهن ها مشغول شد به این افرادی که آمدند. یعنی شما حساب کنید یک جایی، مکانی، همه ی هنرپیشه های معروف و افراد سرشناسی که مردم مثلاً دوست داشتند آنها را ببینند، اینها را یکی یکی بیاورند جمع کنند، در چند روز اینها از جاهای مختلف، شهرهای مختلف، یکی یکی برسند. چقدر هن مردم مشغول به دیدن اینها، ارتباط با اینها می شود. از آن چیزی که موسی کلیم آورده بود.
یکی از کارها این بود که اینطوری برخورد که معجزه موسی را تحت الشعاع قرار دهند. هم آنچه که در کاخ محقق شد و سر و صدای آن از طریق آن کسانی که آنجا حضور داشتند بیرون پیچیده بود. کمی در گوشی حرف زدن ها زیاد شده بود و مردم منتظر بودند که اصلاً رنگ و رو با این نگاه تغییر دادند و غیر از احترام و اکرامی که به اینها کرده بودند، جایگاهی که در خود قصر برای اینها قرار داده بودند که اینها را در قصر برده بودند و یک حالت احترام و اکرام زیاد و بعد هم اینها چند روز آنجا بودند تا با هم کیدها و مکرها و سحرهایشان را یکی کنند. چون بالاخره هر کدام از اینها اسلوبی داشتند، روشی داشتند، کاری داشتند. اگر قرار بود یکدفعه اینها بیایند در صحنه ی یوم الزینه و آن روز بخواهند کارهایشان را عرضه کنند ممکن بود همین ها خودشان به همدیگر اختلاف ایجاد شود و سحرهای اینها علیه همدیگر بشود چون می خواستند یک کاری بکنند به صورت یکپارچه، یک واحد که بیایید کاری بکنید یکپارچه برویم. مثل یک نفری که این همه سحر دارد.
شریعتی: یعنی سحرهایتان را سر هم بگذارید یکی بشود.
حجت الاسلام عابدینی: با اینکه سحرهای متعدد است اما از همه یک کار بیاید. در مقابل سحر موسی باشد. لذا باید واحد باشد. تأیید همدیگر را بکنند تا یک واحد بشود. آن هم با روش های مختلف. این یک مدلی است که ما در طول تاریخ همیشه افراد سرشناس در معرض استفاده انسان های باطل گرا بوده اند. سوء استفاده از اینها به عنوان استفاده ابزاری شده است. لذا مراقبت می خواهد. یعنی این واقعاً الآن در قرآن که می آید می گوید که از هزار نفر اینها را جمع کردند. از این هزار نفر مثلاً آمدند 100 نفر اینها را، برگزیدگان و نخبه ترین های اینها را و از اینها 80 نفر یا 70 نفر را، بهترین هایی که دیگر بدیل نداشتند، سرشناس ترین هایی که اینها برای مردم... این خیلی هشدار است برای کسانی که بین مردم وجهه دارند، هنری دارند، کاری دارد. که باید بترسند همیشه مورد سوء استفاده قرار نگیرند. دشمن به اینها طمع دارد و لذا ممکن است در وقایع مختلف، حرف اینها، امضای اینها، نامه ی اینها، کار اینها مورد سوء استفاده دشمن قرار بگیرد. آدم باید خیلی مراقب باشد. اگر سرشناس شد دیگر نمی تواند بگوید من یک نفر هستم یک حرفی زده ام. نه دیگر. حرفی که تو می زنی در چشم دیگران است. عده ای به عنوان علاقه به تو تابعیت تو را پیدا می کنند. لذا اگر خدای ناکرده انسان اینجا غفلت بکند، خودش را و عده ای را به سمت باطل برده است و اگر مراقبت کند خودش را و عده ای را نجات داده است. یعنی مورد سوء استفاده قرار نگرفت، همین که این سکوت بکند یا نه، خلافش را، حقیقت را بگوید. مثلاً گاهی یک واقعه ای اتفاق می افتد، این واقعه یک واقعه ی کوچکی است ولی دشمن می خواهد آن را بزرگ بکند. می بینی همه را در میدان می آورد. این واقعه ی کوچک انقدر بزرگ می شود که برای مملکت یک چالش می شود. اما حالا یک ترور شده، یک شهادتی اتفاق افتاده است. اینجا جای این است که آن کسانی که سرشناس هستند که منافع ملی را می شناسند بیایند وسط، بگویند که نتیجه ی این توطئه چیست. چکار می خواهند بکنند. که یک دانشمندی را حتی وزیر دفاع اعلام کرد که آن کیتی که شناسایی تست کرونا را می کند جزء پروژه هایی بود که زیرنظر این شهید انجام شد. اینها، کسانی که خدمت کردند، اگر قدرشان را... قدرشناسی از آنها برای آنها مقام ایجاد نمی کند اما برای کسانی که به آنها خدمت شده، باعث می شود اینها شاکر باشند. باعث می شود اینها در خط بمانند. اگر ما شاکر بودیم نسبت به کسی که خدمتی کرده است، این باعث می شود دیگران بگویند خدمت در مقابل مردم شناخته می شود. از جهل مردم سوء استفاده نکنند. اینجا علم مردم بالا می رود. نمی دانم با چه زبانی بخواهم عرض کنم. ببینید عیناً تکرار می شود. یعنی عالمان را بکشند، به شهادت برسانند، بعد یک عده ی دیگری که دعوی علم دارند، اینها بیایند صحنه را خراب کنند. اگر اینها هم پشت بودند، یکپارچگی احساس شد که هنرمند ما در کنار عالم ما، در کنار مردم ما، در کنار مسئول ما، همه با همدیگر منافع ملی را در نظر دارند. حول منافع ملی در کنار هم هستند. وقتی می بینند که دشمن حواسش هست که کی را بکشد، کی را به شهادت برساند، اینها آنجا احساس خطر کردند، حواس شان بود، دشمن هم نمی-تواند سوء استفاده کند. اجتماع مردم محقق می شود. حالا با این قرارگاهی که تشکیل دادند، اینها را آورده اند و از این صحنه دارند سوء استفاده می کنند که مردم غرق نگاه به اینها هستند.
شریعتی: یعنی در واقع خیلی هوشمندانه جنگ روانی و جنگ رسانه ای.
حجت الاسلام عابدینی: در کنار هم قرار دادند. این سحره خودشان رسانه بودند چون جمع می-شدند جاهای مختلف و مردم اینها را می دیدند، مردم کارهای اینها را دوست داشتند. برای اینها مردم چهره بودند و چون چهره بودند کارهای اینها تأثیر در مردم می گذاشت. لذا فرعون خیلی زیبا آمده سحر. بعد می گوید که ما این روز قرار دادیم. ببینید چقدر آیه دارد. «لَعَلَّنا نَتَّبِعُ السَّحَرَةَ» (شعراء/40) می گویند سحره بیایند غلبه بکنند، اینها عالم هستند، اینها هنرپیشگان هستند. اینها غلبه بکنند، ما تبعیت بکنیم از سحره. نمی گوید از من. فرعون نمی گوید از من تبعیت بکند چون می داند تبعیت از فرعون در جایی که چالشی است، دو نگاه است. یکی اینکه اولاً خودش را در کنار موسی نیاورد که نگوید موسی مقابل من است. می گوید موسی یک علمی دارد، یک عالمی است ساحر است، یک عده ای هم ساحرهای دیگر هستند حدش این است. این در مقابل من نیست. ببینید این چقدر هوشمندانه است. خیلی هوشمندی است. خودش را در یک مرتبه ی بالاتری قرار داده است. اولاً اینها را در یک رده قرار داد، ثانیاً بعد مردم چون نسبت به فرعون حساسیت ها را داشتند، بعضی ها ناراضی بودند، بدی دیده بودند، اگر می گفت که بیایید به خاطر من، نه، به خاطر من نگفت بیایید. می گوید مردم اینها عالم هستند، اینها سرشناس هستند، اینها با موسی در می افتند، ما هم می خواهیم از اینها که عالم هستند و سرشناس هستند تبعیت کنیم. یعنی تبعیت از علم که اینها ساحر علیم هستند. خیلی صحنه در حقیقت... ببینید اینها ترسیم صحنه ها، امروز همین است. یعنی امروز می آیند به فرمایش آقا با پخت و پزهایی که در سازمان های بین المللی می کنند، بانک جهانی، صندوق بین المللی، سند 2030 و فلان که به عنوان سندهای علمی که کشور را تابع بکنند به سندهای علمی. منتها چه سند علمی ای؟ آن علمی که آنها خودشان می خواهند. وقتی این تابعیت شد، مردم می گویند خب تابع علم باید بود. نمی گویند که این علم جهت داری است که در دست آنها پخت و پز شده است. یک سری از عالمانی که خودشان را به آنها فروخته اند و حاضر شده اند این سندها را بنویسند تا کشورهای... می بینی هر جا این سندها دارد اجرا می شود، آنجا فقر بیشتر می شود، بیچارگی بیشتر می شود. به جای اینکه راه حل ایجاد شود، هر جا آنها انجام می شود، بدبختی بیشتر می شود. چون بر اساس یک اقتصاد سرمایه داری است که آنها می خواهند نتیجه ی آن اقتصاد دست آنها قرار بگیرد. ریاضتش اینجا بیاید ثمره اش آنجا برود. سختی اش اینجا بیاید. با این نگاه اینها آمده اند. می گوید که اینجا... اینها صحنه هایی است که باید تطبیق بکنیم که مردم بیایید از علم تبعیت بکنیم. از علم تبعیت کردن خوب است. هیچ کس نمی گوید بد است. همه قبول دارند. ما هم قبول داریم، شما هم قبول دارید. اما کدام علم؟ مگر حرف موسی غیرعلمی بود؟ مگر موسی غیر از علم می گفت؟ علمی که در راستای منافع ما باشد. آن عالمانی را که آمدیم ما استخدام کردیم. ما به آنها وعده دادیم، ما به آنها وعید دادیم که وقتی سؤال می کنند «إِنَّ لَنا لَأَجْراً إِنْ كُنَّا نَحْنُ الْغالِبين» (اعراف/113) به ما پول می دهید، به ما مقام می دهید، گفته بله. «إِنَّكُمْ لَمِنَ الْمُقَرَّبين» شما را حتماً نه فقط پول می دهم، بلکه شما را استخدام کردم، پول هم می دهم، بلکه پست می دهم، مقام می دهم. چون دستگاه من عنوان پیدا می کنید. از مقربین می شوید. دیگر تا آخر نه فقط خود شما، نسل شما تأمین است. شما بیایید غلبه بکنید. عین همین جریان یعنی عالم می تواند علم او، علمی باشد که آن حقیقت و واقعیت باشد، می تواند علمی باشد که در خدمت اهداف طاغوت و کفر و شرک باشد. اینجا فرعون آمده عالمان را آورده است که ساحر علیم. تعبیر قرآن بارها ساحر علیم، سحار علیم. یعنی علم در آن زمان خصوصیت اینها بوده است و اینها در حقیقت این فن را هم داشته اند، این تکنولوژی را هم بلد بوده اند که سحر را عالمانه به کار بگیرند چون کار سحر، یک کار علمی است. باید مواد را بشناسی، باید قدرت... تردستی یکی از چیزهای آن است. والّا اینها از موادّ مختلف استفاده می-کردند. شناختن خاصیت مواد را داشتند که آن خصوصیت مواد باعث می شد که وقتی حرارت به آنها بخورد، آفتاب به آنها بخورد، در این وضعیت قرار بگیرند، در وضعیت هوای آزاد قرار بگیرند اینطور بشود این مثل جیوه حرکت پیدا می کرد. آن وقت اینکه چطوری ریسمان ها و این چوب ها را قرار بدهند که این جیوه وقتی می خواهد در مسیر این حرکت کند، این حرکت و حالت زنده بودن به اینها بدهد. اینها خیلی کار سختی است.
شریعتی: فرعون با آنهمه کیاستش و با آن هوشمندی اش و حتی خود سحره ای که در دربار بودند در آن جلسه ی اول و در آن ملاقات ابتدایی، متوجه نشدند که جنس کاری که حضرت موسی کرده است معجزه است و سحر نیست؟
حجت الاسلام عابدینی: کاملاً متوجه شد که این معجزه است اما وقتی که دید عصا اژدها می-شود، این آمد به ساحرها گفت سنخ کار موسی یک سنخی است که عصا اژدها بشود. شما هم بیایید کاری بکنید که عصا سیال شود حرکت کند. شما این قسمت را انجام بدهید، بقیه را ما با حرافی و بیان و جنگ روانی، آخرش می گوییم حد اکثرش این است که او کمی قوی تر از اینها است. از همین سنخ است.
شریعتی: پس فهمیده بود که معجزه است.
حجت الاسلام عابدینی: بله. «لَقَدْ عَلِمْت» (اسراء/102) قرآن می گوید. موسی کلیم به فرعون خطاب کرد که تو می دانی که این از جانب خداست و این سحر نیست. «جَحَدُوا بِها وَ اسْتَيْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ» (نمل/ 14) می دانستند اما انکار می کردند. یعنی خوب فهمیده بود اما می دانست که می شود مردم را با در حقیقت چشم بندی ذهن های آنها را منحرف کنند. تعبیر قرآن این است که اینها وقتی ریسما ن هایشان را انداختند، «سَحَرُوا أَعْيُنَ النَّاس» (اعراف/116) چشم مردم را در آن تصرف کردند. در خارج نمی توانستند کاری بکنند که غیرواقع را واقع نشان بدهند اما در چشم مردم می توانستند این کار را بکنند. تعبیر «سَحَرُوا أَعْيُنَ النَّاس» یعنی شما وقتی که یک طرح دستی را یا شعبده را شعبده باز یا ساحر می بینید که آن موقع خیلی قوی بوده است. یک علم عجیبی بوده است. برای خودش قواعد داشته است. این استفاده از این، یک چیزهایی را شما چون سرعت دست اینها و کار اینها زیاد است نمی بینید ولی چشم شما این نتیجه را می-بیند. مثلاً ما الآن نورهای مهتابی ها، خب اینها نورهای خاموش و روشن است. اما چون سرعت خاموش و روشن بیش از سرعت این انتقال در مغز ماست، ما اینها را متصل می بینیم. این هم یک نوع چشم بندی است. چشم ما این را متصل می بیند. اما در عین حال دائماً دارد خاموش و روشن می شود اما سرعت آن نمی دانم چند ثانیه یا چند دهم ثانیه است که اگر دو تا صحنه پشت سر هم بیاید، مثال بارانی که به صورت خط می بینیم یک خط 10 سانتی می بینیم. این یک قطره است اما چون هنوز صحنه ی قبلی آن از ذهن ما محو نشده است، چند تا که می آید با همدیگر ما یک خط را می بینیم. اینطوری به چشم ما می آید. این استفاده از سرعت یا مثل گردونه هایی که قبلاً می چرخاندند. آدم می بیند یک دایره است در حالی که یک نقطه است ولی یک دایره می بینیم. این برای این است که از این قابلیت های مغز و سرعت این استفاده می کنند که بتوانند یک چیزهایی را که نیست هست نشان بدهند. از وسط این می تواند دست خود را نشان بدهد شما حساب کنید یک دایره ی آتشین است ولی از وسط آن دست شما عبور می کند. سرعت دست باید فوق سرعت آن باشد لذا این می تواند عبور دهد. در حالی که شما می بینی از آتش عبور کرده است. حالا از انواع کارهایی که تعبیر این است که «سَحَرُوا أَعْيُنَ النَّاس» اینها در چشم مردم تصرف کردند که این چشم بندی یکی از بحث ها است.
اینجا موسی کلیم آمده، اولین کاری که می کند (این است که) اهل سحر را انذار می کند که بترسید از اینکه خدای سبحان سحر را باطل می کند و کار خدا حق است. در مقابل حق هر باطلی رسوا می شود. در بعضی از روایات دارد که اینها وقتی در صحنه آمدند، موسی را دیدند، دیدند، چشم موسی دائم به آسمان است، برخلاف اینها که چشم شان به زمین بود که می-خواستند یک چیزهایی را به زمین می انداختند. بعضی از آنها با هم پچ پچ کردند که این نگاه به آسمان از یک فرد ساحر به دور است. چون او از یک جای دیگری کانه دارد استنباط می کند. تو می خواهی روی این موادی که دستت است و داری متمرکز باشی ولی او دارد یک جای دیگری سیر می کند. اصلاً او را باکی نیست. اصلاً هواس او به این چیزها نیست. بین عده ای از همان جا پچ پچ افتاد. بعد هم که کلام خود را بیان کرد که اگر شما بخواهید سحر کند، سحر باطل است و خدای سبحان اینها را ابطال می کند، باطل می کند که این نگاهی که برای اینها پیش آورد باعث شد اینها یک مرتبه دیگر متزلزل بشوند. یکی از کارهای دیگر هم تا قبل از این که این سحر بخواهد محقق شود بگویم فرعون می خواست مردم را جمع کند به مردم نگفت مردم بیایید به مردم گفت حاضر هستید بیایید؟ « فَجُمِعَ السَّحَرَةُ لِميقاتِ يَوْمٍ مَعْلُوم وَ قيلَ لِلنَّاسِ» (شعراء/38 و 39) گفته شد. حتی فرعون نگفت یعنی آمدند در مردم پیچاندند گفتند « وَ قيلَ لِلنَّاسِ هَلْ أَنْتُمْ مُجْتَمِعُون» (شعراء/39) حاضرید بیایید. مردم احساس کنند خودشان آمدند. یک موقع است به زور می گوید باید بیایید. یک موقع می گوید « هَلْ أَنْتُمْ مُجْتَمِعُون» (شعراء/39) حاضر هستید بیایید. خودش هم نگفته است. عده ای را فرستاده است. از این طرف سلبریتی ها را آورده است که مردم شوق پیدا کنند بیایند. از این طرف صحنه را یک مبارزه قرار داده است. دو قطبی. این دوقطبی خودش باعث می شود که یک عده ای مشتاق بشوند بیایند. از یک طرف آمده است گفته منافع شما دارد به خطر می افتد این آمده است فساد کند، آمده است شما را از این اخراج کند. این آمده است می خواهد حاکم شما بشود. این می خواهد شما را برده کند. اینها را که همه را بیان کرده است. شوق را، از آن طرف ترس را، بعد در مردم پیچانده است مردم می-آیید یا نه؟ اگر بیایید ببینیم علم پیروز می شود و ما متابع عالمان بشویم. «نَتَّبِعُ السَّحَرَةَ» (شعراء/40) اینها عالم هستند. یعنی بیاییم صحنه مقابله علم را با دروغ ببینیم و شما تابع علم بشوید. ببینید اینها را چه قدر قشنگ چیده است که مردم هم با شوق بیایند. اینها را نظرم ما اگر اینها را در صحنه های جامعه شناسی کاری را که فرعون کرده است تحلیل کنیم واقعاً در آن شیطنت خودش خیلی کیاست و سیاست به خرج داده است. و خیلی کار کرده است. خوب شناخته است. یعنی مردم را با تحقیر این جا نیاورد، مردم را با اکرام آورد. «فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطاعُوهُ» (زخرف/54) آمده بود ذهن اینها را شستشو داده بود و حالا نسبت به او تابع هستند. لذا از همین جا وقتی مردم جمع شدند سبتیا جمع شدند، قبتیا جمع شدند. سبتیا یعنی طرفدارهای قوم بنی اسرائیل. از همین جا نطفه مخالفت با موسی توسط قوم بنی اسرائیل بسته شد که تو می خواهی با چه کسی در بیفتی، با فرعون و این همه عالمان که فرعون دارد. زمزمه ها برای بنی اسرائیل که بعداً خواهیم گفت که با موسی کلیم چه کردند، موسی را آن چه بنی-اسرائیل به سر او آوردند فرعون به سر او نیاورد. آن سختی ها و شکنجه ها و آلامی که از قوم خود بعد از این کشید از فرعون نکشید، با همه قدرتی که فرعون داشت. این سخت ترین کار است. این برای یک نبی که آمده است قوم خود را از دست آن همه خفت و خواری نجات داده است این سخت تر است که قوم او خفت و خواری را بهتر از این بدانند. «فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطاعُوهُ» (زخرف/54) حالا این فستخف قوم هم به قوم فرعون می خورد که یک کاری کرده بود که کاملاً مطیع او باشند هم نسبت به قوم موسی (ع) که کاری کرده بود که اینها کاملاً لذت را بپذیرند. یعنی اصلاً در مخیله و خیال آنها نیاید که در مقابل فرعون کسی قد علم کند. اگر کسی آمد اینها به جای فرعون او را تخطئه می کنند. اینها مقابل او بایستند. این هم در حقیقت ببینید یک «قيلَ لِلنَّاسِ» (شعراء/39) اینها تمامش وقایعی است که امروز محقق است. یعنی می آیند می-خواهند در ذهن مردم تصرف کنند که مردم اصلاً باورشان نشود. در حالی الحمدلله مردم ما این باور در وجود آنها شکل گرفته است که ما وقتی می توانیم در برابر ... در جنگ هشت ساله خود ایستادیم در مقابل همه جهان پیروز هم شدیم. و بعد از آن هم در مقابل تمام توطئه هایی که اینها داشتند الحمدلله ایستادیم و تا حالا پیروز شدیم. سر فرود نیاوردیم. بلکه دشمن است که سنگر به سنگر تا حالا عقب نشسته است. و این جا هم امروز هم وقتی جریان شهید سلیمانی شد وقتی موشک را زدیم آنها به خاطر این که ضعف خود را جبران کنند دیدند نمی توانند جواب بدهند، گفتند چیزی نبوده است. چند نفر سردرد گرفتند. اتفاقی نیفتاده است. قبل از آن چه جنجالی اما وقتی زدند مثل یک کسی که هیچ قدرتی ندارد، وقت هو و جنجال بود. تعبیر امیرالمومنان (ع) این است که نسبت به طلحه و زبیر می گوید اینها «أَرْعَدُوا وَ أَبْرَقُوا و لا تنفروا» اینها مثل رعد و برق سر و صدا زیاد دارند ولی باران ندارند. گاهی اینها سر و صدایشان زیاد است نباید از سر و صدا ترسید. تعبیر این است که «وَ قيلَ لِلنَّاسِ هَلْ أَنْتُمْ مُجْتَمِعُون» (شعراء/39) حاضرید جمع بشوید، تا مردم را جمع کنند تا مردم مقابل موسی بایستند، نه این که فرعون بخواهد مقابل موسی بایستد. وقتی اینها گفتند که «قالُوا إِنَّ لَنا لَأَجْراً إِنْ كُنَّا نَحْنُ الْغالِبين» (اعراف/113) اگر ما غلبه کنیم اجر داریم. «قالَ نَعَمْ وَ إِنَّكُمْ لَمِنَ الْمُقَرَّبين» (اعراف/114) اجر دارید و مقام هم پیدا می کنید در دستگاه ما، جزء مقربین می شود. «قالُوا يا مُوسى إِمَّا أَنْ تُلْقِيَ وَ إِمَّا أَنْ نَكُونَ نَحْنُ الْمُلْقينَ» (اعراف/115) یک صحنه ای آماده شده است مردم یک طرف ایستادند نظامیان و درباریان و ملأ و مترفین یک طرف دیگری. خود فرعون یک برج بلندی ساخته است که این برج نور وقتی به آن تابش پیدا می کند انعکاس دارد که چشم ها را می زند که کسی نتواند به آن سمت نگاه کند تا عظمت او خیره کننده باشد که در مقابل آن ید بیضاء که موسی نشان داده بود بگوید که برج ما هم آن نورانیت را دارد که انعکاس نور خورشید را دارد. این از خودش می جوشید، آن از برج او می جوشید و انعکاس می داد. آنها با یک سری از وزرای اصلی ایستادند در آن برج دارند نگاه می کنند عده ای از سبتیان هم که به عنوان خدم و حشم بودند اینها هم تحقیرآمیز در یک قسمت دیگری از این صحنه هستند هفتاد یا هشتاد نفر از سحره در میدان آمدند با یک عظمت و جلال و شکوهی آنها را در میدان آوردند با ابزار و وسایلی که همراه دارند، در کنار اینها دو نفر هم در گوشه دیگری از میدان ایستادند که موسی و هارون هستند، با یک لباس ساده و عصایی در دست. صحنه را ترسیم کنید. سال 88 بود دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی بودیم گفتند یک کسی است که می خواهد بیاید این جا یک کرسی بگیرد و نسبت به بعضی از کارهای او مشکلاتی است شما می توانید با او مناظره کنید. گفتم آره. من کتاب های او، نوارهای او را گرفتم چند شب مطالعه و آماده کردم. آن روز مناظره ایشان با یک لشکری آمد. یعنی 20 نفر را با خودش آورده بود. ما هم یک نفر، یک نفر دیگر هم با بود که آن هم شخص صالحی بود. آن هم همان روز آمد من قبلاً ایشان را ندیده بودم. ایشان هم آن روز تشریف آوردند. ما نشستیم آنها هم نشستند و یکی یکی هم معرفی کرد. لشکرکشی و بعد هم به رخ کشیدن حال آن که ما کاملاً مرعوب شویم. بعد گفت شما وقتی در وقت مناظره حرفی می-زنید همه اینها حق داشته باشند همان جا وارد شوند. گفتم آخر مناظره دو طرفه است. این که مناظره نمی شود. ایشان موسی کلیم آمده است در مقابل هشتاد نفر از کسانی که معروفین به سحر هستند و با یک وسایل و ابزار زیادی آمدند در میدان قرار گرفتند. حتماً برای خود میدان هم یک تدابیری اندیشیده شده است که قرار است اینها مار و حرکت کننده باشند، مردم می-خواهند بایستند نگاه کنند، اینها یک تدبیری اندیشیده شده است که صحنه یک صحنه ای باشد که از جهت امنیتی هم قابل رصد و امنیت باشد. سحره وقتی در مقابل فرعون آمدند چون اعتماد کامل به کار خود داشتند که قسم خوردند که ما حتماً بر موسی غلبه می کنیم خطاب به موسی گفتند اول تو می اندازی یا ما بیاندازیم؟ چون کسی که شروع می کند در بعد باید دنباله کار او و مقابله با او باشد. شروع کننده خیلی امتیاز است. لذا وقتی می گویند یک کسی می-خواهد شروع کند این امتیاز است که چه کسی شروع کننده باشد. این جا دارد که اینها آمدند نشان بدهند که ما اعتماد به نفسمان خیلی زیاد است. گفتند ما به تو می سپاریم اگر می خواهی تو شروع کن. این امتیاز اول مال تو. بعضی ها می گویند این است، بعضی نقل ها از آن استفاده می شود که اینها ادب کردند، عالم بودند. به موسی (ع) گفتند که شما می توانید شروع کنید می-توانیم هم ما شروع کنیم. شما شروع کننده می خواهید باشید یا ما؟ این ادب اینها بود. بعید هم نیست که آن نجاتی که بعد از آن ایجاد می شود به واسطه این ادبی باشد که در این جا شکل گرفته است. اما آن هم در تفاسیر نقل کردند که از بس که اینها خود را قدر و دارای اعتماد به نفس می دانستند احساس نمی کردند که موسی از هر جایی شروع کند اینها غالب هستند. آن جا دارد که موسی (ع) هم به اینها جواب داد که «قالَ أَلْقُوا» (اعراف/116) شما بیندازید. یعنی امتیاز را به آنها داد. که من هم کاملاً مطمئن هستم. یا اگر ادب است من هم اهل ادب هستم.
شریعتی: اگر همین جا نقطه بگذاریم خیلی خوب است چون ما امروز شروع دور هفتم ختم قرآن کریم ما هست و باید دعای شروع قرآن را شما برای ما تلاوت کنید و قرآن بشنویم. حالا اگر نکته ای باقی مانده است بفرمایید. خیلی ممنون و متشکرم حاج آقای عابدینی. ما پنج شنبه قرآن را الحمدالله از جوار حرم کریمه اهل بیت ختم کردیم و به دوستانمان هم سلام کردیم و نائب الزیاره آنها بودیم و حالا قرار گذاشتم دور هفتم را با هم شروع کنیم. دعای قبل از تلاوت را شما بفرمایید و ان شاءالله وارد تلاوت آیات نورانی قرآن کریم بشویم در فصل جدیدمان.
حجت الاسلام عابدینی: حال ادب و حضور پیدا می کنیم به قرآن کریم که آن را زنده و مخاطب می بینیم و احساس می کنیم که در محضرش واقعاً به عنوان یک کسی که در محضر یک حی باشعور هست قرار گرفتیم. با این نگاه ان شاءالله قرآن را وارد می شویم و می دانیم که عدل قرآن و حقیقت قرآن امام زمان (عج) هم هست و یقین داریم که با هم همان روایت شریف که قبلاً هم عرض کردیم که اگر انسان دلش برای امام زمان تنگ می شود فرمایش حضرت آیت الله بهجت هر گاه دلتان تنگ شد چون بین قرآن و امام «لَمْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْض» جدایی امکان-پذیر نیست دلتنگ شدید سراغ قرآن بروید. با این نگاه عرض ادب و سلام هم داریم هم خدمت قرآن کریم، هم خدمت امام زمان (عج) اذن می گیریم که دعای ورود و شروع تلاوت قرآن را داشته باشیم تا ان شاءالله وارد قرآن بشویم.
بسم الله الرحمن الرحیم. اللهم بالحق انزلته و بالحق نزل اللهم عظم رغبتی فیه و اجعله نور البصری و شفاءً لصدری و ذهابا لهمی و غمی و حزنی اللهم زین به لسانی و جمل به وجهی و قو به جسدی و ثقل به میزانی و ارزقنی تلاوته علی طاعتک آناء اللیل و اطراف النّهار و احشرنی مع النبی محمد و آله الاخیار.
خداوندا قرآن را به حق نازل کردی و به درستی هم نازل شده است.
خداوندا، رغبت مرا به قرآن زیاد فرما و آن را مایه روشنایی دیدگانم و سلامتی دلم و زدودن غم و اندوه و حزنم قرار بده.
خداوندا، زبانم را به خواندن قرآن زینت ده و چهره ام را به سبب قرآن زیبا فرما و بدنم را به سبب پیروی از قرآن قدرت بخش و نامه عملم را به سبب پیروی از قرآن سنگین نما و شب و روز تلاوت قرآن و فرمانبرداری از آن را روزی ام فرما و مرا با پیامبرت حضرت محمد مصطفی (ع) و خاندان برگزیده اش محشور گردان.
شریعتی: ما امروز تلاوتمان را از شیراز حرم سوم اهل بیت در جوار حرم حضرت شاهچراغ خواهیم داشت که تقدیم تان می شود.
صفحه 1
صفحه 2
صفحه 3
شریعتی: دوستانی که در شیراز هستید. مجاور حرم احمد بن موسی حتماً برای ما همه مخاطبان عزیز و نازنینمان دعا کنید که سخت محتاج دعای خیر شما هستیم و سلام ما را هم برسانید. نکته های پایانی را حاج آقای عابدینی را بفرمایند و حسن ختام فرمایشات شان.
حجت الاسلام عابدینی: بسم الله الرحمن الرحیم که در سوره آغاز می شود این بسم الله الرحمن الرحیم در تعبیر بزرگان این است که کن عارف است. یعنی همچنان که خدای سبحان می گوید کن فیکون محقق می شود عارف با بسم الله الرحمن الرحیم می تواند ایجاد محقق کند. این قدر این بسم الله عظیم است، کلمه کن است. لذا فرمودند هر کاری که شروع می کنید با بسم الله این را عجین کنید. اگر به بسم الله گره خورد این ابدیت پیدا می کند و دوام پیدا می کند.
شریعتی: خیلی از شما ممنون هستم حاج آقای عابدینی. ما قرار گذاشتیم این هفته ان شاءالله دعای هفتم صحیفه نورانی سجادیه را با توجه به توصیه های مکرر حضرت آقا و علمای بزرگوارمان بشنویم که به نظرم حسن ختام برنامه امروز باشد. بشنوید تا فردا و سلامی دوباره. متشکرم.