اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

99-09-05- حجت الاسلام عباسی ولدی - هنر خوب زیستن (توجه به عامل مهم اعتماد در خانواده)

شریعتی: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم‏. اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم». هر کس به احترام مقام تو خم نشد، آقا نشد، بزرگ نشد، محترم نشد. دل خسته بود و راهی این آستانه شد. دل خسته بود و راهی باغ ارم نشد. گفتند مرقدت حرم آل فاطمه ست با این حساب هیچ کسی بی حرم نشد. این حاجت من است الهی قلم شود دستم، اگر برای تو بانو، قلم نشد. باز این لطفی است که در حق ما شده، ما شاعرت شدیم ولی محتشم نشد. می خواستم برای تو بهتر از این غزل، من را ببخش آنچه که می خواستم نشد. سلام می کنیم به بانوی کرامت، کریمه ی اهل بیت حضرت فاطمه ی معصومه که امشب شب وفات حضرت است و سلام به تک تک دوستان عزیز من.

حجت الاسلام عباسی: سلام علیکم، عرض سلام و ادب خدمت همه ی شما بینندگان سمت خدا دارم. امیدوارم در این روزهای ویژه همه ی ما مشمول کرامت خاص حضرت معصومه (س) باشیم.
شریعتی: انشاءالله به برکت حضرت معصومه، تمام زندگی های ما سرشار از صفا و سرشار از صداقت و صمیمیت باشد. حضرت حاج آقای عباسی هفته ی گذشته بحثی را آغاز کردند در ذیل بحث اعتماد، راجع به صداقت گفتند و راجع به بی اعتمادی در زندگی ها که خیلی هم مورد استقبال دوستان قرار گرفت.
حجت الاسلام عباسی: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم‏. اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم».
ما هفته ی گذشته یک گریزی به آن جلسه ی اول زدیم و گفتیم که آن جلسه روی پنج پایه تأکید کردیم که از پایه‌ها و رکنهای اصلی زندگی است. محبت، احترام، اعتماد، درک معنویت و تقویت معنویت در خانواده. درباره ی محبت و احترام صحبت کردیم و به اعتماد رسیدیم. گفتیم که اعتماد دو جور ایجاد می شود و به تعبیری دو جور از بین می رود. گاهی اوقات من اعتماد را از بین می برم و مقصر آن هستم. اصلی ترین عاملی که باعث می شود از طرف من اعتماد به خود من از دست برود، دروغ است. گاهی اوقات اعتماد از بین رفته است ولی مقصر آن من نیستم چون دیگرانی که با من زندگی می کنند، به من سوءظن دارند و سوءظن باعث از بین رفتن اعتماد می شود. هشدار جدی به کسانی که در خانه ی آنها هم دروغ هستم و هم سوءظن. اجازه می خواهم برای اینکه اهمیت بحث را یک مقدار بیش‌تر متوجه شویم، به عنوان کسی که مدتی است مشاوره می داده شاید چیزی در حدود بیست سال. اگر از من بپرسند که از اصلی ترین تزلزل بنیانهای خانواده چیست؟ من همین پنج تا را می گویم. یعنی بی اعتنایی به اینها و واقعاً دروغ در خانواده‌های ما یکی از عوامل اصلی بی اعتمادی و بی اعتمادی یکی از عوامل اصلی تزلزل بنیان خانواده است. شاید حالا بعضی ها به لطف خدا و به خاطر تقیدات خیلی ویژه‌ای که دارند، مشکل دروغ را دور و بر خود کمتر ببینند یا حتی نبینند. شاید یک نفر دور و بر آنها دروغگو نباشد. خیلی خیلی خدا را شکر کنید ولی واقعیت این است که این بی اعتمادی که یکی از دلایل آن دروغ است، از عوامل اصلی تزلزل بنیان خانواده‌ها حالا یا در طلاق عاطفی است یا در طلاق رسمی است. از این زاویه به بحث نگاه کنید که آنهایی که زندگی مشترک خود را تازه شروع کردند، جدی تر گوش کنند. آنهایی که مشکلاتی در زندگی آنها ایجاد شده است، جدی تر گوش کنند. ممکن است که به خاطر بی اعتنایی به بحث اعتماد و دروغ بحث‌هایی در خانواده‌ها پیش آمده باشد و همین اینکه این مشکلات را حل کنیم. بعضی ها می خواهند که مشکلات خود را با دروغ حل کنند. احساس می کنند که راحت می شود با یک دروغ یک مسئله‌ای که شاید دو، سه روز آنها را درگیر کند را حل کند و تمام شود. من بحث را از همین جا به مدد روایتی از مولا امیرالمؤمنین (ع) شروع می کنم که حضرت فرمودند: «الصِّدْقُ يُنْجِيكَ وَ إِنْ خِفْتَه‏»  (تصنيف غرر الحكم و درر الكلم/ ص: 218 ( صدق، راستی تو را نجات می دهد حتی اگر از آن بترسی. این «إِنْ خِفْتَه‏» خیلی نکته ی مهمی دارد. واقعاً گاهی اوقات آدم از راست گفتن می ترسد. البته ما در آینده خواهیم گفت مقصود ما از صداقت این نیست که هر چیزی را که هست، بگوییم. اینجا بحث ما این نیست که ما هر چیزی را که وجود دارد، باید بگوییم. بعداً خواهیم گفت که اصلاً نشانه ی صداقت این است که بعضی چیزها را اصلاً نگوییم. حالا یک مثال آن را بزنم. اینکه مثلاً مادرشوهر درباره ی عروس یک چیزی گفته است و بگویم چون من آدم صادقی هستم، می خواهم آن را بگویم. نه خیر این نمّامی است و این سخن چینی است. نمّام مثل ساحر است. سحری که باعث می شود که زندگی ها را به هم بزند. نه خیر نباید بگویی. بحث ما این نیست که هر چه را دیدیم و شنیدیم بیاییم در خانه بگوییم و اسم آن را هم صداقت بگذاریم. ما می گوییم که دروغ نگوییم. ما جایی که باید راست بگوییم. از آنجاهایی که باید راست گفته شود، می ترسیم. این ترس را شاید خیلی از ما حس کرده باشیم. به این کلام امیرالمؤمنین علی (ع) اعتماد کنید «الصِّدْقُ يُنْجِيكَ وَ إِنْ خِفْتَه‏» صدق، راستی تو را نجات می دهد حتی اگر از آن بترسی. «الْكَذِبُ يُرْدِيكَ وَ إِنِ ائْتَمَنْتَهُ» (عيون الحكم و المواعظ  (لليثي)/ ص: 44) حضرت فرمود که دروغ تو را نابود می کند حتی اگر به آن اعتماد کنی و در دروغ با دروغ احساس امنیت کند. آن ترس، ترس کاذب است و به آن اعتماد و اعتنا نکن. این احساس امنیت هم احساس امنیت کاذب است به آن اعتنا نکن. اگر انسان بخواهد برای هر مسئله‌ای یک دورغ بگوید، نتیجه ی آن دروغ‌های متراکم می شود. آدم‌هایی که پشت هم دروغ می گویند، آرامش را از خود سلب می کنند. خیلی دوست دارم به این نکته توجه شود، آدمی که ده تا دروغ گفته و پنج تای آن دروغ‌های مایه‌دار و جاندار بوده است و دو، سه تای آن متوسط بوده است و یکی، دو تا هم دروغ کوچک بوده است که حالا این دروغ کوچک و بزرگ را می خواهم در مورد آن صحبت کنیم. این دائم نگران در درون خود است که اگر فهمیده شود، چی. اگر لو بروم چی. آن متهم را یاد شما هست که در هفته ی قبل گفتیم، اصلاً دروغگو متهم است. این دائم در دل او آشوب است که اگر پدر من فهمید چی، اگر مادر من فهمید چی، اگر همسر من فهمید، چی. به تعداد دروغ‌هایی که به دروغ‌های او اضافه می شود، از آرامش او کم می شود. چون برای او مهم است که دروغ او آشکار نشود. اگر مهم نبود که راست آن را می گوید. مهم است که دست او رو نشود. حال این بنده ی خدا را در زندگی داشته باشید که یک زندگی اطلاعاتی امنیتی دارد. وای نکند من در خانه نیستم، یکی زنگ بزند و بفهمند. وای نکند سر گوشی من برود. در محیط خانه، دروغ کوچک نداریم. به اندازه‌ای که محیط از لحاظ جغرافیایی کوچک می شود، دروغ حتی اگر کوچک باشد، بزرگ می شود مثل صدا است. شما در بیابان داد می زنید، صدای شما به جایی نمی رسد. در یک اتاق ده متری نصف آن و یک دهم آن صدا را بگویی، طرف می گوید که گوش من کر شد، چه خبر است. دروغ اینجوری است. هر چه قدر محیط دروغ کوچک می شود چون دروغ وقتی که زیاد می شود، قدرت هماهنگی هم در انسان به خاطر فراموشی کم می شود، واقعاً طبق روایت رسول خدا (ص) دروغگو روسیاه می شود. «إِيَّاكَ وَ الْكَذِبَ» (تحف العقول/ النص/ ص: 14) از دروغ پزهیز کن. «فَإِنَّ الْكَذِبَ يُسَوِّدُ الْوَجْه‏» دروغ آدم را روسیاه می کند.
یک روایتی امام صادق دارند که خیلی روایت قشنگ و قابل تأملی است. «إِنَّ مِمَّا أَعَانَ اللَّهُ بِهِ عَلَى الْكَذَّابِينَ النِّسْيَان‏» (كافي  (ط - دار الحديث)/ ج‏4/ ص: 46) خدا به دروغگوها کمک می کند اما چه جوری؟ با فراموشکاری. این کمک خدا به دروغگو است تا دست او رو شود و پشیمان شود. چه قدر خدا مهربان است. طرف یک دروغ می گوید و فراموش می کند که آن دروغ را گفته است و دروغ بعدی را می گوید که هماهنگ با آن دروغ قبلی نیست و دست او رو می شود. خدا نمی خواهد که این دروغ پیشرفت کند. فراموشکاری را به دروغگو می دهد تا دست او رو شود و سر او به سنگ بخورد و هوشیار شود و بیدار شود. با این روایت من می خواهم بگویم آن موقعی که خدای نکرده دروغ گفتیم و دروغ ما آشکار شد، بدانیم که خدا هنوز به ما امید دارد و دارد که به ما کمک می کند که از راه اشتباهی که داریم می رویم، برگردیم و دست و پا نزنیم. نجات در راستگویی است. خدا می خواهد راه نجات را نشان شما بدهد. اینجا که دروغ آشکار شد، تلاش نکنیم با دروغ‌های دیگر این دستی که رو شده است را پنهان کنیم. خدا دارد کمک می کند. دست خود را دراز کرده است. از این باتلاق و گرداب متعفن دورغ دارد من را بیرون می کشد و من دارم پس می زنم. عاقبت دروغ طبق روایت امیرالمؤمنین علی (ع) پشیمانی و روسیاهی است. اگر دست خدا را پس زدیم و کمک خدا را پس زدیم، ممکن است که خدا ما را دچار سنت استدراج کند. خدایا به تو پناه می بریم. برو خیال کن که با دروغ‌های خود خوش هستی. خدا نمی خواهد ما دروغگو باشیم. اینقدری که دروغ ما را از انسانیت دور می کند.
ما یک بحثی را در بحث تشکر داشتیم که گفتیم با این بحث خیلی کار داریم. اسم آن را نظام محاسباتی گذاشتیم. گفتیم یکی از مشکلات بزرگ ما در مسائل اخلاقی و تربیتی اختلال در نظام محاسباتی ما است. یک کاری خوب است ولی نمره ی آن در خوبی، ده است. ما به این نمره ی بیست می دهیم. یک کاری بد است، نمره ی بدی آن منهای بیست است و ما به آن منهای ده می دهیم و منهای پنج می دهیم. این نظام محاسباتی مختل یکی از عواقب آن این است که به انگیزه و اراده ی ما آسیب می زند. برای انجام کارهای خوب و ترک کارهای بد. مثلاً وقتی به آقا پسر یا دختر خانمی می گوییم به مادر خود در کارهای خانه کمک کن. می گوید باشد. این ظرف شستن و خدمت به پدر و مادر، نمره ی آن در نظام محاسباتی دین، بیست است. یعنی اگر من یک باری از روی دوش پدر یا مادر خود بردارم، خدا جای این کارهایی که من می کنم، هزار تا به من نمره می دهم ولی در نگاه من ضریب آن پایین است. وقتی که ضریب آن پایین شد، رفیق من زنگ می زند و می گویم حالا بگذار یک نیم ساعت با این حرف بزنم. اخبار شروع شد، حالا بگذار اخبار را هم ببینم. شب شد و من خوابیدم و کمکی به پدر و مادر خود نکردم چون برای من مهم نبود. یک کاری، کار بدی است و از نگاه من کار بدی است ولی منهای پنج و منهای ده است با اینکه منهای بیست است. به خاطر همین وقتی که زمینه ی آن پیش می آید، می گوید حالا توبه می کنم. دروغ در نظام محاسباتی ما جای آن کجا است. در دین جای آن کجا است. در دین برویم و درباره ی دروغ و روایاتی که نظام محاسباتی ما را مدیریت می کند، صحبت می کنیم. بعد ببینیم ما به دروغ همین جوری نگاه می کنیم؟
امام رضا (ع) فرمودند که کسی از رسول خدا (ص) پرسید که آیا مؤمن ترسو می شود. حضرت فرمودند بله. حالا به تعبیر من بعضی از مراتب ایمان با ترس قابل جمع است. یکی دیگر پرسید، بخیل می شود. حضرت فرمودند بله. بعضی از مراتب ایمان به تعبیر من منافاتی ندارد. بعد پرسیدند دروغگو هم می شود. حضرت فرمودند نه. مؤمن دروغگو نمی شود. ایمان با دروغ قابل جمع نیست. درباره ی این باز هم حرف می زنیم.
در روایتی امیرالمؤمنان علی (ع) فرمودند: «وَ تَحَفَّظُوا مِنَ الْكَذِبِ»  (تحف العقول/ النص/ ص: 224) خود را از دروغ دور کنید و مواظب باشید که به دروغ آلوده نشوید. «فَإِنَّهُ مِنْ أَدْنَى الْأَخْلَاقِ قَدْراً» از پست‌ترین خوی و خصلت‌ها است. یکی از اصلی ترین عوامل ضعف شخصیت که با وجود آن، احساس شخصیت در خود انسان هم وجود نخواهد داشت، دروغ است. آدم دروغگو برای خود هم شخصیت قائل نیست. عزت نفس خود را از دست می دهد. من روی کلمه ی اعتماد به نفس حساس هستم. کلمه ی اعتماد به نفس یک مقداری از لحاظ مبانی تربیتی قابل تأمل است و به خاطر همین می گویم. در نظام محاسباتی ما ایمان با دروغ قابل جمع هست یا نیست؟ نیست. از بدترینها است. یعنی شما به «اَسفَلُ السَّافِلِین» که نگاه کنید، دروغ را آنجا می بینید. آیا دروغ با عقل در این نظام محاسباتی قابل جمع است؟ ما یک حرفی و یک تعریفی درباره ی انسان عاقل داریم که گاهی اوقات بعضی از ما لازمه ی عاقل بودن چی هست؟ دروغ گفتن است. می گوییم عقل تو کجا رفته است، حالا یک دروغی می گفتی و تمام می شد. در حالی که امام کاظم (ع) به هشام فرمودند که ای هشام انسان عاقل دروغ نمی گوید حتی اگر منفعت آن در گرو آن باشد. چه قدر فرق است. آنجایی که منفعت هست، راست می گوید و نفع خود را از دست می دهد و این نشانه ی عقل سلیم او است. در حالی که این از نگاه بعضی ها نشانه ی بی عقلی است. هفته ی گذشته گفتیم که دروغ شاید کار انسان را جلو بیندازد ولی خود انسان را عقب می اندازد. عقل اگر داشتی، دروغ نمی گویی.
یک روایتی در اصول کافی از امام صادق (ع) داریم که از ایشان می پرسند که عقل چیست؟ همیشه وقتی که خواستید عقل خود را بسنجید با همین روایت کوتاه بسنجید. عقل چیست؟ حضرت فرمود: «مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ»  (هداية الأمة إلى أحكام الأئمة عليهم السلام/ ج-1/ ص:4) آن چیزی که خدای رحمان به وسیله ی آن بندگی می شود. خدا گفته است که این کار را انجام بده، من انجام می دهم. معلوم است که عقل دارم. خدا می گوید که این کار را انجام نده. من انجام نمی دهم. دروغ نگو، چشم دروغ نمی گویم. خدایا اگر الان دروغ بگویم، مشکل من حل می شود. نگو. دروغ بگویم یک منفعتی برای من دارد. دروغ نگو. چشم نمی گویم. عاقل است. «مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ وَ اكْتُسِبَ بِهِ الْجِنَانُ» عقل آن چیزی است که بهشت با آن کسب می شود. راوی می گوید به امام صادق (ع) عرض کردم که «فَمَا الَّذِي كَانَ فِي مُعَاوِيَةَ؟» معاویه یک سیاستمداری برای خود بود. به عنوان کسی که عقل حکومت‌داری و مردم‌داری داشت. خب او که همیشه دارد دروغ می گوید، عقل او کجا است. یعنی او عاقل نیست. حضرت فرمودند که: «تِلْكَ النَّكْرَاءُ، تِلْكَ الشَّيْطَنَةُ» آن چیزی که در معاویه هست، نیرنگ و شیطنت است. «شَبِيهَةٌ بِالْعَقْلِ وَ لَيْسَتْ بِالْعَقْلِ» آن عقل نیست و گر چه ظاهر آن شبیه عقل است. توانست با یک دورغ پنجاه تومان بیش‌تر سود کند. گنجینه‌هایی داریم که هم نیازمند به استغفار است و هم نیازمند به شکر است. استغفار از اینکه خدایا ما را ببخش، بی اعتنا به این گنجینه‌ها شدیم. شکر هم بابت اینکه خدایا شکر تو که امیرالمؤمنین به ما دادی، امام حسن (ع) به ما دادی، امام صادق (ع) را به ما دادی، پیامبر را به ما دادی، حضرت زهرا (س) را به ما دادی، قرآن را به ما دادی. این گنجینه‌ها را به ما دادی.
شریعتی: و کسانی که در طول تاریخ این حرف‌ها را به ما رساندند.
حجت الاسلام عباسی: عقل کل‌های عالم چه کسانی هستند؟ اهل بیت (ع). عقل کل‌های عالم می گویند که می خواهی زندگی عاقلانه‌ای داشته باشی. خانم می خواهی زندگی تو عاقلانه باشد. ازدواج خود را می خواهی عاقلانه باشد. ما امروز در مرحله ی ازدواج به شدت نیازمند به صداقت هستیم. اگر می خواهید ازدواج کنید و عاقلانه ازدواج کنید. به ما می گویند که عاقلانه ازدواج کنید و عاشقانه زندگی کنید. من می خواهم عاقلانه ازدواج کنم «مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ» این خدای رحمان، حالا جالب است که خدا رحمان می گوید که این باز هم رحمت در آن است. این خدای مهربانی که با همه ی بنده‌های خود مهر و محبت و رحمت دارد، می گوید که دروغ نگو و صادق باشد. با صداقت برخورد کن. اصلاً فکر نکنید که در جلسه ی خواستگاری، گفتن حُسنها آن تعریف از خودی است که بد است، نه خیر. بچه ی شما یک خورده خلق تنگی دارد و با خواهرها و برادرهای خود دعوا می کند و با پدر و مادر خود دعوا می کند و خود شما هم از او خسته شدید. بگویید که بداخلاق است. اندازه ی او را هم بگویید. حُسن هم دارد؟ بله. بچه ی من سخی است و سخاوتمند است و اهل حلال و حرام است. بگویید که قِران پول حرام نمی گذارد که وارد زندگی شما شود. اهل کمک به دیگران است، اهل خمس است. بداخلاق هست ولی تا می بیند که یک نفر مشکل دارد، آرام و قرار نمی گیرد.
شریعتی: حالا در نظام محاسباتی آنها ببینیم که او کجا قرار می گیرد.
حجت الاسلام عباسی: و خواهش می کنم شما به جای دیگران تصمیم نگیرید. با صداقت اجازه بدهید که دیگران خود برای خود تصمیم بگیرند. حالا گاهی اوقات ما به طرف می گوییم که عیب تو چه هست؟ فکر می کند می گوید چیزی به ذهن من نمی رسد. این یا خیلی خودپسند است یا به درجات والای سیر و سلوک و رشد رسیده است که در سن بیست سالگی هیچ عیبی برای خود سراغ ندارد. به پدر یا به مادر می گوید که بچه‌های ما می خواهند ازدواج کنند، ما عیب‌های بچه ی خود را می گوییم. شما هم می شود عیب‌های بچه ی خود را بگویید. فکر می کند و می گوید که ما هیچ چیز جز خوبی از او ندیدیم. حالا همین دیروز و برای همین جلسه ی خواستگاری که چه گلی بگیریم و چه گلی نگیریم، یک عالمه دعوا کرده‌اند و الان از هم دل چرکین هستند. صداقت همه جا. خدا می داند که اگر در ازدواج‌ها این صداقت‌ها حاکم می شد و حُسنها راحت گفته شود و عیب‌ها راحت گفته شود، بسیاری از ازدواج‌هایی که یک سال بعد، دو سال بعد به طلاق منجر می شود، به آنجا نمی رسد. خیلی از اینهایی که به طلاق منجر می شود، می دانید به خاطر چی هست؟ اگر می گفت که این ازدواج شکل می گرفت ولی من منتظر بودم که با این صفات روبه‌رو شوم. خود را آماده کرده بودم.
بچه که بودیم در کوچه ی ما چند تا خرابه بود و خانه هنوز ساخته نشده بود. ما هم ساعت هفت و هشت شب و نه شب، مادر ما می گفت برو ماست بخر. من معمولاً می ترسیدم. بعضی از رفقایی که یک خورده شیشه خورده داشتند و دوست داشتند که بترسانند تا می دیدند که از در خانه راه افتادم. در یکی از این خرابه‌ها می رفت و در تاریکی شب که مثل الان هم نبود که کوچه‌ها برق داشته باشد و روشن باشد. صدای سگ از یک طرف می آمد و صدای جیرجیرک از یک طرف می آید. تا به آنجا می رسیدم، جلوی من می پریدند و من را می ترساندند. شب بعد از آن که دیدم بیرون آمد و حواس من بودم و منتظر بودم. دو نفری هم در خرابه می رفتند. وقتی که بیرون می پریدند، من تکان هم نمی خوردم. چرا؟ چون من منتظر بودم. اصلاً وقتی که من این صفات را می گویم و خوبی ها و بدی ها را می گویم، طرف وقتی که با آن مواجه می شوم چون منتظر است. وقتی که بداخلاقی آن را من شنیدم، به عنوان کسی که خوی تندی دارد و عصبی است، با آن ازدواج کردم. وقتی که یک جایی تند با من برخورد کرد، شوکه نمی شوم. قلب من نمی ایستد. خود را آماده کرده‌ام و پذیرفتم اما وقتی نگویم مثل آن می شود که یک دفعه، جلوی من پرید. به عنوان یک کسی که بله پسر ما اینقدر خوش اخلاق است و یا دختر ما را که نگو، اخلاق او ضرب المثل است. نمی گوید با این پیش فرض که اخلاق او معمولی است. روز دوم، سوم، چهارم چرا این، اینجوری است. احساس چی به او دست می دهد؟ نمی خواهم این کلمه را به کار ببرم و فقط حدیث آن را می گویم. «الْكَذِبُ خِيَانَة»  (الخصال/ ج‏2/ ص: 505) بعد اینجا است که خیلی از مشکلات برای او پیش می آید.
ش  ریعتی: شاید همین جا هست که یکی از ملاک‌های دینداری ما را نه فقط طول رکوع و سجود، بلکه صداقت است. یعنی هم دینداری ما و هم عقل ما.
حجت الاس لام عباسی: اصلاً عقل یعنی همین و عقل چیزی غیر از این نیست.
شریع تی: و در کنار اینها آن انسانیت ما است.
حجت الاسلام عباسی: که کاملاً به صدق ما طبق روایت گره خورده است. کسی که اهل دروغ است، بهره‌ای از انسانیت نبرده است.
شریعتی: و حتی از حیات که بالاتر است.
حجت الاسلام عباسی: گفتیم که حواس ما باشد زندگی عاقلانه طبق آن چیزی که دین گفته است اگر بخواهد آغاز بشود پایه آن هم از ازدواج باشد صادقانه با هم ازدواج کنید.
شریعتی: یک اتفاق خوبی که در این بحث ها دارد می افتد در ذیل بحث ما و در متن بحث ما یک جاهایی یک گریزی به تربیت فرزند می زنیم، یک جاهایی به ازدواج و زوج های جوان می زنیم، به خواستگاری و این خیلی اتفاق خوبی است.
حجت الاسلام عباسی: اصلاً گره خوردن دین به زندگی یعنی همین. با دین زندگی کردن یعنی همین. من نکته را فقط تذکر بدهم. بحث صداقت در ازدواج را که مطرح کردم فکر نکنید الان همه بحث آن را مطرح کردم. به اندازه یک مثال بود. حتماً بعضی از شما می پرسید بعضی ها تحقیق می آیند مثلاً من رفیقم می خواهد ازدواج کند بعد آمدند از من تحقیق می کنند که این رفیق تو چه جوری است. من چه بگویم؟ من می دانم این آدم فلان صفت بد را دارد، چه کار کنم؟ دروغ نگویید. من اکثر که می گویم نمی توانم ادعا کنم که همه فتوا را بررسی کردم، به خاطر همین می گویم. این جا در فقه یک بحثی داریم به آن نصح مستشیر می گویند. یعنی وقتی کسی می آید از شما مشورت می خواهد تو باید خیرخواهی آن را بکنی. بسیاری از فقها می گویند یک جاهایی که پشت سر کسی حرف زدن اشکالی ندارد جایی است که در مقام مشورت برای یک تصمیم حیاتی مثل ازدواج با شما می آیند مشورت می کنند. شما می دانید این اهل حلال و حرام نیست. یقین دارید، قضاوت و گمان شما نیست. بعد یک خانواده متدین و مذهبی که حلال و حرام برای آنها مهم است به ویژه به مال حلال حساس هستند، مال حرام وارد نشود حساس هستند، آمده از شما به عنوان رفیق آن می پرسد که اینها اهل حلال و حرام هستند؟ دروغ نباید بگویید. فقها صراحتاً می گویند این جا گفتن راست واجب است نه فقط دروغ نگفتن. باید به او بگویید بله این شناختی من از ایشان دارم یقین دارم اهل حلال و حرام نیست. ان شاءالله در آینده توبه کند من علم غیب ندارم، ولی شخصیت الان او این است.
شریعتی: و شاید هم می گویند یک جاهایی نیاز نیست ریز بشویم موارد آن را یکی یکی لیست کنیم. همین که بگویید مثلاً از نگاه من صلاح نیست.
حجت الاسلام عباسی: یعنی به هر حال دروغ نباید بگوییم. زندگی عاقلانه. عاقلانه انتخاب کنیم، عاشقانه زندگی کنیم. البته من این جا به آن قید عاشقانه زندگی کردن یک تبصره می زنم که اگر کسی با عقل دینی، همان عقلی که دین گفته است زندگی کند، می گوییم عاقلانه ازدواج کن، عاقلانه هم زندگی کن. چون عشق در دل همان عقل است. آن عقل دینی ما عبد به الرحمن می گوید محبت کن. می گوید از محبت چیزی کم نگذار. می گوید احترام کن. می گوید گذشت کن. می گوید مدارا کن. همه اینها را دارد، خب عشق و محبت در دل همه اینها هست. داریم در مورد نظام محاسباتی حرف می زنیم. یک روایت در مورد نظام محاسباتی در کافی شریف جلد 2 صفحه 339 است. این از همان روایت هایی است که اگر آدم بنویسد در مغازه خود، در خانه خود، آن جایی که چشم او خیلی به آن می افتد و دائم با خودش تکرار کند می-ارزد. در مدرسه ها، در جاهایی که مردم می بینند. در این بنرهای تربیتی که گاهی اوقات مفاهیم فرهنگی ـ تربیتی گذاشته می شود. خیلی روایت آن عجیب است. بازار گرمی نمی کنم می خواهم ذهن ها حساس بشود. امام باقر (ع) فرمودند «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ لِلشَّرِّ أَقْفَالا» خداوند عز و جل برای شر قفل هایی قرار داده است. «وَ جَعَلَ مَفَاتِيحَ تِلْكَ الْأَقْفَالِ الشَّرَابَ وَ الْكَذِبُ شَرٌّ مِنَ الشَّرَاب‏» کلید همه این قفل ها یک چیز است، شراب. دقت کنید ببینید اهل بیت (ع) چه قدر قشنگ برای ما نظام محاسباتی درست می کنند. بدون این که زشتی یک کاری را از آن چیزی که هست کمتر کنند زشتی کارهای بدتر را به ما نشان می دهند. قفل همه شرها را با کلید شراب می شود باز کرد. «وَ الْكَذِبُ شَرٌّ مِنَ الشَّرَاب‏»، دروغ بدتر از شراب است. نمی دانم بار چندم است من این حدیث را می خوانم. ولی باور کنید یک هول و هراسی در دل من افتاد. حدیث را دقت کنید، همه بدی ها یک جا می شود کلید آن شراب می شود ولی دروغ از شراب بدتر است. حالا در نظام محاسباتی ما واقعاً این هست. یعنی واقعاً در نظام محاسباتی ما دروغ بدتر از شراب است. اگر در خانه ای پای شراب باز شد همه شرها پای آن به آن خانه باز می شود ولی اگر پای دروغ به آن خانه باز شد بدتر از آن اتفاق در آن خانه اتفاق می افتد.
شریعتی: یکی از اتفاقاتی که ما در زندگی با آن مواجه هستیم اجتهاد کردن های گاه و بی گاه تک تک ما است در برابر نصح صریح.
حجت الاسلام عباسی: حالا این آن نیست. حالا این که کوچک است، اصلاً آن که گفتند بدتر است یک چیز دیگر است.
شریعتی: مدام در حال سبک و سنگین تر کردن هستیم.
حجت الاسلام عباسی: می دانید چرا؟ بعضی از ماها دین داری نمی کنیم. از دین اعتقاد داریم ما را توجیه کند، ما را تفسیر کند. ما خودمان را مطابق با دین نمی خواهیم کنیم. دین را می خواهیم مطابق با خودمان تفسیر کنیم. به دین می گوییم تو توجیه گر کارهای ما باش. اگر من گاه و بی-گاه دروغ می گویم تو جوری باش که با دروغ های گاه و بی گاه من کاری نداشته باش. دیگران نباید به من دروغ بگویند. دیگران به من این قدر دروغ بگویند از همه هستی ساقط هستند. قتلت حیاته درباره آنها است. این خطرناک است. در برابر دین باید تسلیم بود. «يُسَلِّمُوا تَسْليما» (نساء/65) تسلیم محض. گفتند دروغ بدتر از شراب است، باشد. گفتند دروغ کوچک و بزرگ ندارد، باشد. دروغ شوخی و جدی ندارد، باشد. عبد باشیم. عبد خدای رحمان یعنی عاقل باشیم. یک روایت دیگری از رسول خدا (ص) هست که در این نظام محاسباتی خیلی مهم است. آن روایت را فراموش نکنید. روایت امام باقر، کافی جلد 2 صفحه 339. رسول خدا (ص) فرمودند: مومن وقتی بدون عذر دروغ می گوید، ببینید آن جا که گفتم ایمان با دروغ جمع نمی شود، ببینید چه بلایی سر او می آید. دیگر ایمان برای او نمی ماند. «لَعَنَهُ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَك‏» هفتاد هزار فرشته او را لعنت می کنند. « وَ خَرَجَ مِنْ قَلْبِهِ نَتْنٌ حَتَّى يَبْلُغَ الْعَرْشَ فَيَلْعَنُهُ حَمَلَةُ الْعَرْش‏» بوی گندی از دل او بلند می شود که به عرش خدا می رسد فرشتگان حامل عرش الهی او را لعنت می کنند. در این نظام محاسباتی یک دروغ ببینید چه اتفاقی را درست می کند من این حس را دارم. یعنی وقتی دروغ می گویم احساس دارم هفتاد هزار فرشته من را لعنت کردند. یا نه دروغ خود را می گویم بعد از خدا یک چیزی می خواهم توقع من هم این است که مستجاب بشود. فرشته ها کجا هستند، چرا دعای من را بالا نمی برند. این که گفتم یک بویی از دل او منتشر می-شود که به عرش خدا می رسد این بوی گند در خانه هم منتشر می شود. شاید هم زیاد نیازمند به این نباشد که ما یک چشم برزخی، مشام برزخی، یک گوش برزخی داشته باشیم. همان جور که عبادت، بندگی، در خانه اثر می گذارد حال و هوای خانه را تغییر می دهد. شما خانه آیت الله بهجت می رفتید می فهمیدید در این خانه گناه نشده است. خیلی ساده بود. بنده رفته بودم. قشنگ معلوم بود، خانه ساده و قدیمی ولی معلوم بود این جا بوی خدا دارد می آید. بوی امیرالمؤمنین دارد می آید. مردم ما خیلی نیاز داریم بوی معنویت در خانه ما به مشام برسد. گناه خانه را بدبو می کند. شاید این جوری که بو می کشیم حس نکنیم ولی می فهمیم فضا، فضای سنگینی است. می فهمیم این فضا به آدم آرامش نمی دهد. ما در بحث تقویت معنویت در خانواده اگر خدا لطف کرد و رسیدیم خواهیم گفت برای این که آرامش در خانه باشد اصلی ترین کاری که باید کرد بندگی است، یعنی گناه نکنیم. هر چه قدر خانه از گناه آری می شود مایه آرامش می شود. یکی از گناه هایی که وحشتناک فضای خانه را بدبو می کند دروغی است که فرشته ها را هم آزار می دهد.
شریعتی: ان شاءالله همه ما اهل راستی و صداقت باشیم و ان شاءالله زندگی های ما سرشار از آرامش باشد، هفته قبل هم از ذهن من رد شد این هفته حالا آن را بیان می کنم که حالا در آستانه ششمین دوره ختم قرآن کریم هم هستیم و یاد کنیم از همه آنهایی که به گردن ما حق دارند، همه اساتید خاصه حاج آقای مهندسی رحمۀ الله علیه. خانواده ایشان نقل می کردند در طول دوران زندگی مشترک من نه تنها یک دروغ بلکه یک گناه هم من از ایشان ندیدم. و این یعنی همان آرامش، همان بندگی که در محیط خانواده می تواند چه معجزاتی کند و چه کارها که از آن بر نمی آید. خیلی از شما ممنون و متشکرم حاج آقای عباسی. امروز هم، هم سوره ماعون را، هم سوره قریش را و هم سوره کوثر را خواهیم خواند. فردا هم ان شاءالله اگر مشکلی پیش نیاید از شهر مقدس قم، حرم کریمه اهل بیت ششمین دوره ختم قرآن کریم را و اختتامیه آن را تقدیم شما خواهیم کرد. نیازی به گفتن نیست، دعاگوی تک تک دوستان و نایب الزیاره شما خواهیم بود. صفحه 602 را تلاوت کنیم و بر می گردیم همراه شما و در کنار شما خواهیم بود.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ‏  لِإيلافِ قُرَيْشٍ (1) إيلافِهِمْ رِحْلَةَ الشِّتاءِ وَ الصَّيْفِ (2) فَلْيَعْبُدُوا رَبَّ هذَا الْبَيْتِ (3) الَّذي أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ (4)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ‏ أَ رَأَيْتَ الَّذي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ (1) فَذلِكَ الَّذي يَدُعُّ الْيَتيمَ (2) وَ لا يَحُضُّ عَلى‏ طَعامِ الْمِسْكينِ (3) فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ (4) الَّذينَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ (5) الَّذينَ هُمْ يُراؤُنَ (6) وَ يَمْنَعُونَ الْماعُونَ (7)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ‏ إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ (1) فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَ انْحَرْ (2) إِنَّ شانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ (3)
به نام خداوند بخشنده مهربان. براى الفت‏دادن قريش (1) الفتشان هنگام كوچ زمستان و تابستان [خدا پيلداران را نابود كرد] (2) پس بايد خداوند اين خانه را بپرستند (3) همان [خدايى] كه در گرسنگى غذايشان داد و از بيم [دشمن] آسوده‏خاطرشان كرد (4)
به نام خداوند بخشنده مهربان. آيا كسى را كه [روز] جزا را دروغ مى‏خواند ديدى (1) اين همان كس است كه يتيم را بسختى مى‏راند (2) و به خوراك‏دادن بينوا ترغيب نمى‏كند (3) پس واى بر نمازگزارانى (4) كه از نمازشان غافلند (5) آنان كه ريا مى‏كنند (6) و از [دادن] زكات [و وسايل و مايحتاج خانه] خوددارى مى‏ورزند (7)
به نام خداوند بخشنده مهربان. ما تو را [چشمه] كوثر داديم (1) پس براى پروردگارت نماز گزار و قربانى كن (2) دشمنت‏خود بى‏تبار خواهد بود (3)
شریعتی: اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. خیلی خوشحال هستیم که همراه شما هستیم و در کنار شما. امشب شب وفات حضرت معصومه (س) است و فردا هم همزمان با وفات کریمه اهل بیت ان شاءالله اختتامیه ششمین دوره ختم قرآن کریم را از شهر مقدس قم تقدیم شما خواهیم کرد با حضور کارشناسان عزیزمان و حاج آقای عامری نازنین. ان شاءالله دوستان همراه بشوند در ختم قرآن جدید در دور هفتم آن قدم به قدم، گام به گام و ان شاءالله که بتوانیم با تمام وجودمان این آیات را باور کنیم و در زندگی خود به کار بگیریم. ان شاءالله به دل و جان ما بنشیند. اشاره قرآنی را می فرمایید حاج آقای عباسی.
حجت الاسلام عباسی: من به سوره ماعون که می رسم واقعاً به آیه سوم احساس می کنم باید هر دفعه نظام محاسباتی خود را تغییر بدهم. در سوره ماعون دارد در مورد کسی صحبت می شود که دارد روز عزا را تکذیب می کند. اعتقادی به روز قیامت ندارد. این کیست؟ این کسی است که یتیم را از خودش می راند « وَ لا يَحُضُّ عَلى‏ طَعامِ الْمِسْكينِ» نه این که به مسکین طعام نمی-دهد، بالاتر از این تشویق نمی کند به طعام انسان فقیر. اطعام انسان فقیر. خیلی عجیب است. یعنی اگر کسی به روز قیامت اعتقاد داشته باشد دیگران را تشویق می کند به این که به انسان فقیر کمک کند، اطعام کند، رسیدگی کند. اگر این کار را نکرد معلوم است که به روز قیامت غافل است و به آن ایمان ندارد. ربط این دو تا به همدیگر یک کولاک می تواند در جامعه پیدا کند. حس می کنم باید آیه 3 را خیلی روی آن دقت کنیم. در آستانه وفات حضرت معصومه (س) هستیم دوست دارم یک نکته لطیفی را از شهید مطهری نقل کنم که خیلی او را دوست دارم و خیلی خودم را مدیون شهید مطهری می دانم. یکی از اساتید ایشان علامه طباطبایی است. و می گویند من به علامه طباطبایی ارادت دارم. ولی ارادت صرفاً به دلیل تألیفات ایشان نیست. به خاطر سرآمدی ایشان در فلسفه و علوم مختلف نیست. ارادت من به علامه طباطبایی به خاطر ارادتی است که ایشان به اهل بیت (ع) دارند و از ارادت علامه طباطبایی وقتی بخواهند بگویند این مثال را می زنند که ماه رمضان نزدیک افطار که می شود به ایشان می گویند که بایستید یک افطاری بکنید بعد بروید حرم. علامه طباطبایی می گویند نه. من لب به آب و غذا نمی زنم تا وقتی که بروم حرم حضرت معصومه (س) و افطارم را با بوسه ای بر ضریح ایشان باز کنم. برای من همیشه این قصه، یک قصه الهام بخشی است. و نشان از عظمت معنوی مقام حضرت معصومه (س) دارد امیدوارم که به برکت این بانوی بزرگوار این ختم جدیدی که در کنار حرم ایشان آغاز خواهد شد به همه زندگی ها برکت بدهد. به عنوان یک برادر کوچکتر خدمت شما عرض می کنم یکی از چیزهایی که نورانیت خانه های ما را زیاد می کند تلاوت قرآن است. تشکر می کنم از عزیزان دست اندرکار برنامه سمت خدا که این فرصت را برای همه ما ایجاد کردند که حداقل روزی یک صفحه همراه بشویم و با کلام نورانی خداوند منزل ها و خانه های خود را نورانی کنیم.
شریعتی: خیلی از شما ممنون و متشکر هستم حاج آقای عباسی، از توجه و نگاه شما. حالا که صحبت از حرم کریمه اهل بیت شد که ما همیشه سر سفره خانم بودیم و هستیم و همین هر روز یک صفحه تلاوت ما که از حرم پخش می شود و یادآور جزءخوانی های شبستان بزرگ امام خمینی هست در حرم حضرت معصومه فردا هم ان شاءالله اگر فرصت شد، اگر توفیق دست مصمم هستیم که یک مراسم تضرع جمعی را هم داشته باشیم با توجه به اوضاع و احوالی که مردم عزیزمان دارند و شیوع این بیماری و به خانم عرض کنیم بی لطف شما شهر مداوا شدنی نیست ان شاءالله حضرت یک عنایتی بکنند و یک تفضلی. دعا کنید و خداحافظی کنیم.
حجت الاسلام عباسی: خدایا ان شاءالله به برکت حضرت معصومه (س) به همه ما توفیق آشنایی با معارف قرآن و اهل بیت (ع) را عنایت کند.