شریعتی: اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم.
قریه در قریه پریشان شده عطر خبرش/ نافه ی چادر تو با مشک ترش
جاده خوشبو شده انگار که بیرون زده است/ عطر دلتنگی گل از چمدان سفرش
قدمت پیش قدم های برادر جاری/ کوه سراریز شده چشمه به چشمه هنرش
در سفرنامه نوشتن چه مهارت دارد/ اشک چشمان تو با آن قلم شعله ورش
گرچه دلتنگی تو سبک خراسانی داشت/ مانده در دفتر قم بیت به بیت اثرش
عطر معصوم تو در صبح شبستان پیچید/ کرد آینه بر آینه پر آوازه ترش
پر از آواز کبوتر شده این شهر انگار/ که خراسان به قم افتاده مسیر و گذرش
بی گمان دور ضریح تو نمی گردانند/ هر که چون دانه ی اسپند نسوزد جگرش
سلام به حضرت معصومه می کنیم. سلام به اخت الرضا می کنیم. سلام به دختر موسی بن جعفر می کنیم و سلام می کنیم به همه ی کسانی که دل آن ها سرشار از محبت این بانو است. امروز سالروز ورود پر خیر و برکت ایشان به شهر مقدس قم است که این ورود پر خیر و برکت را گرامی می داریم و خدمت همه ی شما تبریک می گویم. به سمت خدای امروز خوش آمدید. امیدوارم هر جا که هستید زیر سایه ی کرامت این بانوی بزرگوار باشید. حاج آقای فرحزاد سلام علیکم و خیلی خوش آمدید.
حاج آقای فرحزاد: علیکم السلام و رحمة الله. خدمت شما و بینندگان عزیز عرض سلام دارم و ایام فرخنده ی ورود نور الهی حضرت فاطمه ی معصومه(ع) را به شهر قم تبریک می گویم که واقعاً برکات این خانم را ما اندازه نمی توانیم برای آن معین کنیم. امام صادق(ع) فرمود کسی که این بانو را زیارت کند، بهشت بر او واجب می شود. از امام هشتم هم شبیه این حدیث داریم که زیارت این بانو، بهشت را واجب می کند و امام صادق فرمود: به شفاعت این فرزند من تمام شیعیان عالم وارد بهشت می شوند یعنی برد شفاعت این بانو، بسیار فوق العاده است. یعنی واقعاً می توانیم ادعا کنیم که در میان امامزاده ها بسیار کم نظیر است و ان شاالله خدا توفیق دهد که با برطرف شدن این ویروس از نزدیک همه ی آرزومندان عرض ادب داشته باشند ولی اگر نشد از راه دور. بنده خود من به خاطر مسائلی که هست که جمعیت و کنار ضریح را بستند، از داخل خانه که شهرستان هستم، زیارت بانو را تلاوت می کنم.
بُعد منزل نبود در سفر روحانی.
عزیزان از دور هم که شده این بانو را زیارت کنند و هر امام معصوم(ع) را و از خدا می خواهیم که شر این ویروس برای همه ی ملت ها برداشته شود و همه ی مریض های مخصوصاً مریض های بدحال شفای عاجل عنایت کند و همدردی می کنیم با عزیزان افغانستانی که خیلی حادثه ی دلخراشی بود که در دانشگاه کابل، عزیزان دانشجو را پر پر کردند و واقعاً فاجعه ی خطرناکی بود و ان شاالله خدا به بازماندگان صبر بدهد و پدرها و مادرهای داغدیده و از خدا می خواهیم که ریشه ی این ترور و تروریست ها و فکر تروریستی که القا می کنند. بانی هایی که تروریست ها را پشتیبانی می کنند، خدا ان شاالله همه ی آن ها را اگر قابل هدایت نیستند، از صفحه ی روزگار براندازد و ریشه ی این خشونت ها را ان شاالله بخشکاند.
شریعتی: در این ماه ربیع که مزین به نام نبی اکرم است، ان شاالله به حق ناگاه و عنایت این حضرت، این بیماری هم رخت ببندد و تمام مریض های ما ان شاالله لباس عافیت بپوشند. برای شفای تک تک دعا می کنیم و رفتگان هم ان شاالله غرق دریای نور و رحمت حق تعالی باشند. بحث معرفت نفس را در ذیل دعای مکارم الاخلاق صحیفه ی سجادیه خواهیم شنید.
حاج آقای فرحزاد: من از بینندگان سمت خدا تقاضا دارم که یک حمد برای شفای چون اکثر خانه ها که چندین برابری که در بیمارستان ها جا نیست، در خانه ها هستند و فراوان به ما خبر می دهند که مریضی کرونا یا مریضی دیگری دارند.
بِسمِ اللهِ الرَحمنِ الرَّحیم. الحَمدُالله رَبِّ العَالَمِین. اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم.
فراز دیگر از دعای مکارم الاخلاق صحیفه ی سجادیه حضرت را باز با صلوات شروع می کنند.
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اكْفِنِي مَئُونَةَ الِاكْتِسَابِ» (الصحيفة السجادية، ص: 100) کسب و کار و طلب روزی حلال، من سابق فکر می کردم که کار آسانی است ولی امام صادق(ع) می فرماید، کسب حلال از جنگیدن خط مقدم جبهه سخت تر است. خیلی عجیب است برای خود من واقعاً این حدیث خیلی سنگین بود. آن جا آدم تیر می خورد و نیزه می خورد و مجروح می شود و کشته می شود. آن جا یا آدم شهید می شود یا جانباز می شود یا پیروز می شود، برمی گردد ولی هر روز شیطان وسوسه می کند که دست درازی کن، اختلاس کن، گران بفروش، ربا بگیر.
شریعتی: قسم دورغ بخور.
حاج آقای فرحزاد: یعنی الان تقوای مالی خیلی ضعیف است و خیلی کم است و این مشکلاتی که برای جامعه ی بشری ایجاد شده است. حرص و طمع و روی هم دیگر انباشتن اموال. ما الان چند میلیون خانه ی خالی داریم. چرا باید خالی باشد و چرا باید عزیزان ما مستأجر باشند و خانه به دوش باشند و در حلبی آبادها زندگی کنند. به خاطر این است که حضرت امیر(ع) می فرماید که هیچ فقیری فقیر نیست و گرسنه نیست الا این که یک عده ای بیش از اندازه جمع کردند. این یک چیز طبیعی است. ماشین های چند میلیاردی خب واقعاً چرا، اگر فقیر نیست برو بهترین از این را هم سوار شو ولی وقتی در فامیل تو، در بستگان تو، کسب حلال و این که خدا به انسان کمک کند که آلوده به گناه نشود و درست کسب حلال کند و در جای آن مصرف کند لذا حضرت دعا می کنند که خدایا من را کفایت کن که من بتوانم درست کسب کنم و رزق و روزی به وقت آن برسد. الان با این ویروسی که در دنیا پخش شده، خیلی از اشتغال ها کم شده است و کاسبی ها تحت شعاع قرار گرفته یا بیکار شدند یا اخراج شدند. خب از خدا باید انسان تضرع و زاری کند که خدایا تو رزق و روزی من را سر وقت برسان که من آلوده نشوم. «وَ اكْفِنِي مَئُونَةَ الِاكْتِسَابِ» زحمت اکتساب و کسب را به من کمک کن. «وَ ارْزُقْنِي مِنْ غَيْرِ احْتِسَابٍ» بدون حساب و کتاب یعنی ما را به عدل رفتار نکن و با فضل و کرم خود، بی حساب رزق و روزی ما را برسان. یکی از راه های آن این است که خدا برکت می دهد. این که بعضی ها درآمد کم دارند ولی برکت در زندگی آن ها هست ولی بعضی ها برکت در زندگی ندارند و پول در چاله ها ریخته می شود. «فَلَا أَشْتَغِلَ عَنْ عِبَادَتِكَ بِالطَّلَبِ» من درگیر اشتغال و کسب این قدر نشوم که از عبادت و بندگی تو بمانم. یعنی کسب و کار گاهی باعث می شود که نماز را کنار بگذارد، واجبات را کنار بگذارد. خدایا روزی من را به وقت و درست و حساب برسان که من نتوانم به عبادت تو مشغول شوم و همه ی آن بدوم و به هیچ جا هم نرسم. «وَ لَا أَحْتَمِلَ إِصْرَ تَبِعَاتِ الْمَكْسَبِ» که اگر رزق من را در وقت آن نرسانی و به من کمک نکنی، من باید گناهان و سختی های کسب رزق را تحمل کنم که آلوده به ربا شوم و آلوده به هزار تا گناه و معصیت شوم. «اللَّهُمَّ فَأَطْلِبْنِي بِقُدْرَتِكَ مَا أَطْلُبُ» خدایا آن چه که من دنبال آن هستم، طالب آن هستم، به لطف و کرم خود به من عنایت کن. یعنی ما متأسفانه خیلی ها از ما تأفیذی هستیم. یعنی فکر می کنیم که همه ی کارها به ما تأفیذ شده.
در اعتقادات سه قول است، یک: جبر است که یعنی ما هیچ کاره هستیم و همه کار دست خدا است. یک قول این ور است که تأفیذ است و خدا گذاشته رفته که همه چیز دست ما است. مثل قارون که گفت: «أُوتيتُهُ عَلى عِلْم» (قصص/ 78) مال را خود من به دست آوردم و برای خود من است که هر دو اعتقاد باطل است. تأفیذی هم خیلی داریم که می گوید دست من، بازوی من، قدرت من، قلم من پس خدا چه شد؟ در روایات ما قول چهارده معصوم این است که نه جبر است و نه تأفیذ «و الامرٌ بین امرً» یعنی هم شما تلاش خود را بکن و هم از خدا بخواه که خدا به تو کمک کند. خدا به تو برساند. لذا در این دعا حضرت می فرماید: به لطف خود و به قدرت خود، تو من را کمک کن که به مقصد برسم. «وَ أَجِرْنِي بِعِزَّتِكَ مِمَّا أَرْهَبُ» و من را خدایا پناه بده به عزت خود از آن چه که می ترسم و حوادثی که می ترسم و تلخی هایی که می ترسم. الان همه نگران هستند که این ویروس به سراغ آن ها نیاید. از خدا کمک بخواهیم. صدقه بدهیم، دعا کنیم، استغاثه به خدا قطعاً درصد زیادی از بلاها و آفات را دور می کند.
شریعتی: بحث معرفت نفس را ادامه می دهیم.
حاج آقای فرحزاد: خیلی ما روایت راجع به معرفت نفس داریم مخصوصاً در بیانات مولی امیرالمؤمنین علی(ع) یک و همه ی آن هم ناب و کوتاه و پرمایه است. یکی از فرمایشات مولی امیرالمؤمنان این است که «معرفة النّفس أنفع المعارف» (غرر الحكم و درر الكلم، ص:712) ما خیلی چیزها داریم که دنیا را بشناسیم، آخرت را بشناسیم، آدمها را بشناسیم. موجودات را بشناسیم ولی در میان همه ی این معارف و شناخت ها کدام مهم تر است و نافع تر است.این جا انفع می گوید. کدام علم از همه نافع تر است، پرمایه تر است که اگر آن را بشناسی، همه چیز را شناختی و اگر آن را نشناسی، همه چیز در بیراهه و گمراهی هست. «معرفة النّفس أنفع المعارف» نافع ترین معرفت ها این است که خود را بشناسی. من تشکر می کنم از یکی از مراجع بزرگ که مراجع فعلی که ظاهراً خبردار شده اند که بحث ما معرفت نفس است، هفت جلد کتاب به نام معرفت نفس که خیلی هم قشنگ چاپ کردند و مباحث معرفتی و اخلاقی معرفت نفس و راه های تهذیب نفس را مرحمت کردند برای من فرستادند. ایشان یک جمله ای دارد که برای من خیلی قشنگ بود که معرفت نفس از مهم ترین دستورات دینی ما است و دستور ایشان این طوری است که معرفت نفس از نماز واجب تر است. نمازی که معراج مؤمن است و ستون دین است و در روایت تعبیر شده است که ستون وسط خیمه است. اگر این را بکشی کل خیمه فرو می ریزد ولی می فرماید که معرفت نفس از نماز واجب تر است که اول باید خود را بشناسی و خدا را بشناسی و نماز تو بامعرفت باشد. نمازی که دشمنان اهل بیت و همه ی این کسانی که به کربلا آمدند، نماز را اقامه می کردند. نماز چیز خوبی است و نه این که بد باشد ولی معرفت نداشتند یعنی خود را نشناخت و امام خود را نشناخت، خدا را نشناخت و همین طور عادت و تقلید کورکورانه. حر خود را شناخت. چرا بدن او شروع به لرزیدن کرد؟ چون به خود آمد. من کجا هستم.
شریعتی: گوهر درون خود را پیدا کرد.
حاج آقای فرحزاد: احسنت. این که داریم ناله می زنیم که خود را پیدا کن. تا خود را شناخت، شروع به لرزیدن کرد. یکی گفت که چرا می لرزی؟ به خدا قسم من خود را بین بهشت و جهنم می بینم. همه ی آن که دنیا و ریاست نیست. من می بینم که این ور حق است و آن ور باطل است. این ور بهشت است و آن ور جهنم است؛ یعنی یک لحظه که خود را پیدا کرد، از قعر جهنم به اعلی درجه به معراج رفت. این است که آدم از کجا آمده و به کجا می رود و همه ی آن دنیا نیست. اصل جای دیگر است و وطن ما جای دیگر است. تا خود را نشناسیم، هیچ مشکلی حل نمی شود. خود را دریاب و گمشده ی خود را پیدا کن.
خویش را در خویش پیدا کن کمال این است و بس.
من یک فشرده ای از بحث قبلی را بگویم. عرض کردیم که ما یک صورت داریم و یکی سیرت. صورت همین اندام ظاهری و هیکل ما و جسم ما است. سیرت ما روح ما، صفات ما، اخلاق ما، درون ما، فکر ما، اندیشه ی ما است. کاش آن قدری که به صورت می پرداختیم، به سیرت هم می پرداختیم. لااقل یک صدم آن، یک دهم آن و همه ی کار ما شده است که به صورت بپردازیم و سیرت را فراموش کردیم. امیرالمؤمنین(ع) تشبیه خوبی دارند و می فرمایند که روح در بدن، مثل معنا در لفظ است. لفظ آب که آدم را سیراب نمی کند. حقیقت آب چیزی است که در خارج است. به لفظ نپردازیم. از کلمه ی گل، ما هیچ وقت بوی خوش و زیبایی نمی بینیم. از مسمای گل و حقیقت گل که این جا است، ما لذت می بریم. پس این لفظ مقدمه است و جسم مقدمه است و به باطن شخص برسیم. باید به باطن بنگریم. امام صادق فرمود که کسی اسم را بدون معنا بپرسد، این کفر است. بگوید لفظ و ذکر من را نجات داد. الله کلمه ، اگر بگوییم که هم اسم من را نجات داد و هم معنا، این شرک می شود. بگویی که هم ذکر من و هم قدرت من و هم خدا. هم فلانی و هم دکتر و دوا و هم خدا، پس این شریک برای خدا شد اما اگر بگویید که همه ی این ها وسیله است و اسباب است. دعای هفتم مکارم «و تَسَبَّبَت بِلطفکَ الاسبَاب» خدا باید بدهد به آن طبیب و پرستار که چه چیزی به من بدهد. خدا باید آن اثر را در آن دوا و آن نوشیدنی قرار بدهد که این مرض را خوب کند.
شریعتی: و گفتیم که «هو الشّافی، هو الطبیب».
حاج آقای فرحزاد: پس لذا کسی که فقط و فقط معنا را پرستش کند، آن موحد است. آن توحید است.
شریعتی: پس همه ی این الفاظ یک فلش هستند که او را به ما نشان دهند.
حاج آقای فرحزاد: و تمام حرکات و کارها و افراد باز هم یک فلش هستند که مؤثر او است. افراد وسیله هستند و رازق خدا است. این که یک کمی روی آن فکر کنیم که حقیقت ما روح ما است و این تن ما و جسم ما یک وسیله است و تن پرست نباشیم.
گفت بر تن متن، بر تن آفرین تن.
یک اشعاری خیلی خوبی مثنوی دارد که این را یک کمی باز کرده. می گوید:
تن همی نازد به خوبی و جمال/ روح پنهان کرده فرّ و پر و بال
تن به خود می بازد و می بالد که من چنین و چنان هستم، شعار می دهد و رجز می خواند. آن روحی که در تو است، همه ی قدرت تو، بینش تو، رویش تو، فکر تو همه برای آن است و اگر این از پشت صحنه بیرون برود، هیچ چیزی نداری. می گوید بدن به خوبی و جمال خود می نازد که همه کاره من هستم. در حالی که حیات، وجود او و قدرت او و همه چیز او و نور او از آن روحی هست که در آن هست و اگر آن روح برود، ظلمت محض است. مثل روشنایی ماه، ماه از خود روشنایی ندارد. چرا بعضی اوقات در محاق می رود و بعضی اوقات نیست. آخر ماه مفقود می شود یا هلال می شود یا کوچک می شود. اگر روشنی از خود آن بود، همیشه باید مثل ماه شب چهارده بدرخشد. این تابش نور خورشید است که به آن می تابد و منعکس می شود. ما فکر می کنیم که ماه هم از خود نور دارد. مثل ما هم مثل ماه است و ما از خود هیچ نوری نداریم. تابش روح است که بر بدن تابیده.
تن همی نازد به خوبی و جمال/ روح پنهان کرده فرّ و پر و بال
گویدش ای مزبله تو کیستی/ یک دو روز از پرتو من زیستی
روح به بدن می گوید چون من به تو اشراف دارم و در وجود تو آمدم و قفس تکان می خورد.
شریعتی: حیات تو از من است.
حاج آقای فرحزاد: چرا به خود می بالی.
قنج و نازت بی نگنجد در جهان/ باش تا کی من شوم از تو جهان
می گوید حالا خیلی به خود می بالی که من چنین و چنان هستم. بگذار یک روزی می آید که حضرت امیر یک تعبیر خیلی قشنگی دارد که «فاذا خرجت الروح کان جیفه بین اهله» یعنی وقتی روح انسان از بدن خارج شد، مثل یک مردار پیش خانواده ی خود می شود و دو زار نمی ارزد. بدن بدون روح به چه درد می خورد باید ببری و او را خاک کنی و الان بوی بد آن تمام محله را می گیرد.
گویدش ای مزبله تو کیستی/ یک دو روز از پرتو من زیستی
قنج و نازت می نگنجد در جهان/ باش تا کی من شوم از تو جهان
یعنی بجهم و بروم. همان بدنی که به خود می بالید و می نازید و ما همه ی سرمایه ی خود را صرف آن می کردیم،
گرمدارانت تو را گوری کنند/ طعمه ی ماران و مورانت کنند
بینی از گند تو گیرد آن کسی/ کو به پیش تو همی مُردی بسی
همان هایی که عاشق و خاطره خواه تو بودند، همان مادر تو، همان پدر تو، همان همسر تو که دور تو می چرخید ولی روح از این بدن بیرون آمد، آن محبوبیت هم رفته. بوی تعفن آن فضا را گرفته و همان نزدیکان تو، بینی خود را می گیرند و از بوی گند و تعفن این مردار. اصلاً شما شاید دیده باشید که اکثراً از مرده می ترسند با این که ترس ندارد. باز زنده بود که ترس داشت. چرا؟ آن چه معشوق است صورت نیست آن/ خواه عشق این جهان خواه آن جهان.
آن که در این بدن بود، آن زید رفت و آن اکبر و اصغر رفت، آن علی رفت. آن روح بود و این جسم آن است و این لباس او است. لباس او را در آوردند.
بینی از گند تو گیرد آن کسی/ کو به پیش تو همی مُردی بسی
پرتو روح است نطق و چشم و گوش/ پرتو آتش بود در آب جوش
آب هم بی رنگ است و هم با فضا، گرمای آن تنظیم می شود. اگر یک آبی جوشی را ما می بینیم، این جوشش از خود آن نیست. آن آتش است که آن را به جوش آورده است. یعنی می گوید این روحی که تو را به حرکت و گفتار و رفتار است که وا می دارد و الا شما از خود هیچ چیزی نداری.
پرتو روح است نطق و چشم و گوش/ پرتو آتش بود در آب جوش
این هم خیلی قشنگ گفته. می گوید:
آن چنان که پرتو جان بر تن است/ پرتو جانان بر جان من است
یعنی همین جوری که روح، بدن را حرکت می دهد و حیات بدن ما به روح است ولی روح هم از خود مستقل نیست. پرتو جانان بر روح افتاده یعنی روح تو هم اگر آن انسان کامل به شعاع نیندازد یا خدایی که جان آفرین است به آن نتابد، آن هم پوچ و هیچ است. یک گریز هم این جا زده است.
آن چنان که پرتو جان بر تن است/ پرتو جانان بر جان من است
چرا گفته اند که اگر انسان کامل نباشد، همه ی موجودات عالم منحدم می شوند. چرا فرمودند که «لو لا الحجّة لصاخت الأرض بأهله» (مدينة معاجز الأئمة الإثني عشر/ ج2/ص: 450( اگر حجت خدا نباشد، زمین اهل خود را فرو می برد یعنی نیست می شوند. یعنی همه ی انسان ها شعاع وجود انسان کامل هستند. آن جانان است. «السلام علیک یا عین الحیاة» در زیارت روز جمعه ی امام زمان، سلام ای امام زمان بر شما که سرچشمه ی حیات هستید یعنی «بیمنه رزق البلاء به وجوده سبطت الارض» می گوید روح هم فکر نکند که مستقل است. روح هم پرتو انسان کامل است، پیغمبر و امام است. این که در کافی شریف این حدیث را یک بار دیگر هم خواندیم. «رُوحٍ وَاحِدَةٍ وَ إِنَّ رُوحَ الْمُؤْمِنِ لَأَشَدُّ اتِّصَالًا بِرُوحِ اللَّهِ مِنِ اتِّصَالِ شُعَاعِ الشَّمْسِ بِهَا»(الكافي (ط - الإسلامية)/ ج2/ ص: 166) چه طور خورشید می تابد و نور و شعاع و حرارت از خورشید است و اگر خورشید برود همه ی آن ظلمت و تاریکی است و حرارت نیست و همه از بین می روند. روح مؤمن اتصال آن به روح الهی قوی تر است از اتصال شعاع خورشید به خورشید. یعنی اصلاً از خود هیچی ندارد اگر پرتو جانان بر جان ما نتابد. باز آن جانان هم به آن مبدأیی که خدای متعال است، وصل است. یا باز در روایت داریم که «شِيعَتُنَا جُزْءٌ مِنّا» (الأمالي (للطوسي)/ النص/ ص: 299) شیعیان ما جزء ما هستند. شعاع وجود ما هستند. شروع دعای کمیل با چه هست؟ «اللهم انی اسئلک برحمتک التی وسعت کلی شیء» خب این رحمتی که همه ی عالم و کل شی را گرفته است، چه کسی است؟ پیغمبر خدا است. همه ی عالم شعاع وجودی نبی اکرم هستند. «و باسمائک الذی ملئت ارکان کل شیء» فرمود که ما اسما خدا هستیم. ما یک اسم لفظی داریم که همین الله و رب است و یک اسم حقیقی داریم. آن اسم حقیقی فرمود که ما هستیم که خدا را به اسم بخوانید که یک معنای لفظی آن این است که با الله و رب بخوانید و یکی «برحمتک التی وسعت کل شیء» که به وجود پیامبر است و به فاطمه و محمد و به علی است. خدایا تو را قسم می دهم به اسما تو که رکن همه ی موجودات را او پر کرده است. خب یعنی چی؟ یعنی انسان کامل رکن وجود. رکن یعنی قوام موجود به آن است. یعنی اگر قوام بدن به روح باشد، قوام روح هم به آن انسان کامل است و اگر برداری هیچ و پوچ می شود. شعاع وجود آن ها هستند.
آن چنان که پرتو جان بر تن است/ پرتو جانان بر جان من است
یعنی روح ما به جای دیگر است.
جان جان ... خیلی قشنگ گفته است و فرمود که حکمت را از هر کسی بگیری، این واقعاً حکمت است.
جان جان چون واکشد پا را ز جان/ جان چنان گردد که بی جان تن بدان
یعنی همان جوری که روح از بدن جدا می شود و مرده می شود اگر آن جان جانان هم و آن پرتو خود را از روح بردارد، روح هم مثل تن مرده می شود.
شریعتی: یعنی نسبت روح به تن، آن نسبت جانان را هم در واقع تداعی می کند.
حاج آقای فرحزاد: جان جان چون واکشد پا را ز جان/ جان چنان گردد که بی جان تن بدان
گفت پیغمبر شما را ای مهان/ چون پدر هستم شفیق و مهربان
زان سبب که جمله اجزا منید/ جز را از کل چرا برمی کنید
یعنی شما جز من هستید و اگر شما جز را از کل جدا کنید، مرده می شود و بیکار می شود و جیفه می شود.
شریعتی: معنی شما با من است.
حاج آقای فرحزاد: یعنی حقیقت شما با من است. با من معنا می شوید.
گفت پیغمبر شما را ای مهان/ چون پدر هستم شفیق و مهربان
زان سبب که جمله اجزا منید/ جز را از کل چرا برمی کنید
چرا خود را از امام زمان جدا می کنی، از امیرالمؤمنین جدا می کنی، از پیغمبر که روح تو است، جدا می کنی.
جزء از تو قطع شد بیکار شد/ عضو از تو قطع شد مردار شد
مثال آن هم خیلی قشنگ است. این میوه، انار، سیب، گلابی تا به درخت وصل است از آفتابی که می خورد، استفاده می کند چون به اصل و به پیوند آن می رسد. هوا و نسیم می وزد و رشد می کند و شیرین میشود. آب به آن می دهد و شیرین می شود ولی وقتی از درخت جدا کردی، رسیده است. منهای دیگر این میوه اگر در آب بگذاری فاسد می شود. اگر نسیم به آن بخورد، می پلسد و اگر آفتاب به آن بخورد، فاسد می شود.
شریعتی: باید وصل باشی.
حاج آقای فرحزاد: یعنی میوه تا وصل به درخت است، پایدار است و می ماند ولی اگر آن را جدا کردی، مصرف نکردی، آن از بین می رود. همان آب، همان باد، همان خورشیدی که مکمل آن و پرورش دهنده ی او است، مفسد او می شوند. یعنی همان فضا، آن را فاسد می کند. مثنوی به انگشت دست و پا مثال می زند. این انگشت های ما که هر کدام یک وزارتخانه به قول آقای قرائتی هستند. اگر این انگشت نباشد، دیگر موبایل هم نمی توانی جواب دهی یا قلم دست خود بگیری. این انگشتان ما چه قدر کارایی دارد ما هیچ وقت شکر آن را به جا نیاوردیم. خود دست ما.
یک آقای بزرگواری می گفت که پای من شکست که دستشویی می خواستم بروم نمی توانستم و حمام بروم، نمی توانستم. این قدر خجالت می کشیدم که من را تر و خشک می کنند. گفت حاضر بودم بمیرم و حاضر نبودم که پیش بیاید که من را کسی مثل یک بچه تر و خشک کنند. این انگشتان ما که، این دستان ما که خدا دو تا خادم به نام دو تا دست برای ما گذاشته است. وقتی کارایی دارد که وصل به بدن باشد. همه کارها را انجام می دهد ولی وقتی این انگشت از شما قطع شد، چی؟ هیچ ارزشی ندارد و کارایی ندارد. وقتی جز به کل وصل است، کارایی دارد والا از تو قطع شد، بیکار است و مردار است و هیچ ارزشی ندارد و زباله است.
جز از تو قطع شد بیکار شد/ عضو از تن قطع شد مردار شد
تا نپیوندد به کل بار دگر/ مرده باشد نبودش از جان خبر
و این فرمایشی که شیعه و سنی نقل کردند که پیامبر عظیم الشأن(ع) فرمود: «وَ أَنَّ مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّة» (كفاية الأثر في النص على الأئمة الإثني عشر/ ص: 296). آیت الله بهاء الدینی را خدا بیامرزد که می فرمود به یک معنا تعبد نداریم، یعنی چشم بسته، می فرمود که واقعیات است چه احکام آن، واقعیات است ولی ما حکمت آن را درک نکردیم. یعنی پشت پرده اگر معرفت پیدا کنیم، همه ی این ها عین حقیقت محض است. لذا می فرماید کسی که بمیرد و امام زمان خود را نشناسد به مرگ جاهلیت است. یعنی نمی گوید که گناهکار مرده است، یعنی بی دین، لامذهب و بی معرفت و مرده است. چرا روح حیوانی دارد، نبات هم دارد.
ما پنج تا روح داریم. روح جمادی، روح نباتی، روح حیوانی، روح انسانی که ناطقه است و فکر و عقل دارد و روح ایمانی که هر کدام از این ها خیلی قشنگ است. روح جمادی را یک موقع شرح می دهم که تمام موجودات روح جمادی دارند و فهم و شعور و درک و سجده و فقه و ذکر و فهم دارند. اگر بینند که با یک جهانی روبه رو است که همه می فهمند، تو چرا نباید بفهمی.
شریعتی: اگر از امام زمان خود که رحمةُ الواسعه است که حیات است، بریدی، مردار می شوی و مثل همان میوه ی زیر درخت می شوی که می گندد و می پوسد.
حاج آقای فرحزاد: اگر امام زمان حیات مادی به ما ندهد، از معدوم می شویم. اگر حیات معنوی که امام زمان را بشناسیم، روح ایمان ما از بین رفته. روح ایمان از بین برود، مرگ جاهلیت است یعنی مثل بت پرستان و مثل مشرکین است. همین روایت می فرماید که هر زمانی باید امام زمان داشته باشیم.
یک آقایی بزرگواری از علمای قم فوت کردند که مرحوم میرزا ابوالفضل زاهدی (رحمة الله علیه) بود که پسر ایشان هم تازگی فوت کردند. ایشان یک موقع به مکه رفته بودند. به یکی از دوستان خود گفتند که بعد از نماز برویم با امام جماعت مسجد دو کلمه مناظره و سؤال کنیم. با دو کلمه من حق را برای او بیان کنم و معرفت امامان را بگویم. گفت آقا بحث و مناظره چند ساعت وقت می برد. گفت نه. دو دقیقه شاید طول بکشد. گفت آن موقع هم قبل از انقلاب بود و خلوت هم بود. من هم در کنار آیت الله زاهدی بودم. پیش امام جماعت مسجد الاحرام نشست و گفت مسئلةٌ. گفت بفرمایید. گفت این حدیث درست است که پیغمبر خدا فرمود: «وَ أَنَّ مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّة» این درست است؟ چون همه ی اهل سنت هم نقل کردند. پیغمبر خدا فرمود هر کس بمیرد و امام وقت، معلوم می شود که امام وقت، امام حی و امام زمان است. امام زمان خود را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است. یعنی بی دین است. گفت حدیث درست است؟ گفت بله معتبر است. نمی دانست که الان مچ او را می گیرد. سؤال دوم. عرض کردم که آیت الله بهجت فرمودند که این استدلال های روان و ساده را چه برکاتی خدا در آن گذاشته که همه بلد باشند با این شبهاتی که وهابیت دارد پخش می کند.
سؤال دوم ـ حضرت زهرا(س) بعد از پیغمبر خدا مدتی زنده بودند، این اجماعی است. حالا هفتاد و پنج روز تا شش ماه هم گفتند ولی بودند. حضرت زهرا بعد از پیغمبر مدتی زنده بودند. درست است؟ بله. امام زمان حضرت زهرا چه کسی بوده؟ این آقا البته گفته من نمی توانم جواب تو را بدهم. خود او احساس عجز کرده. صلاح نمی دانست بگوید ولی سه تا راه بیش تر ندارد. اگر بگوید فاطمه ی زهرا امام زمان خود را نمی شناخت. این را هیچ کس نمی گوید. یعنی آیه ی تطهیر در مورد او نازل شده است پس این منتفی است. اگر بگوید امام زمان او خلیفه ی اول بوده است. خب صح های معتبر شما می گوید که در مقابل این ها ایستاد و خطبه خواند و خطبه ی فدکیه را خواند و صح های معتبر شما می گوید از دنیا رفت در حالی که بر آن ها خشمگین بود. نه بیعت نکرد بلکه از دست آن ها خشمگین بود. «و هی ساخطه علیهما» بر آن ها خشمگین بود و ناراحت بود و قطعاً بیعت نکرده. فقط یک راه دارد که بگوید امام او، علی(ع) است و آن آیه ی تطهیر برای او نازل شده است یعنی قول و فعل او حجت برای ما است.
باز یک موقع آقای قرائتی که خدا او را حفظ کند، یک جمله ی قشنگی عرض کرد. گفت جمع فراوانی از علمای اهل سنت بودند. چون اهل سنت هم می دانید الان از وهابی ها هم بپرسید می گویند مهدی حق است؛ چون روایات خیلی زیاد است. بعد از امیرالمؤمنین بیش ترین روایات برای امام زمان(ع) است. اصل مهدویت را قبول دارند که یک روزی خواهد آمد. گفت من گفتم که حضرت مهدی حق است؟ گفتند بله ولی نمی گویند که فرزند امام حسن است و الان حی است. می گویند که یک مهدی است و می آید. گفتم خب شما طبق روایات خود گفتید که یک روزی مهدی می آید و همه ی دنیا را اصلاح می کند، هست یا نه؟ گفتند بله. گفتم خب برویم یک مهدی درست کنیم یا پیدا کنیم. گفتند نه، دست ما نیست باید خدا درست کند. گفتم چه طور آخری آن را باید خدا درست کند و اولی آن را نباید خدا درست کند. گفت همه در آن ماندند.
شریعتی: حالا جمع شوید و بیایید امام زمان را انتخاب کنید.
حاج آقای فرحزاد: دست خدا باید باشد.
شریعتی: ان شاالله خدا رزق و روزی همه ی ما کند که بحث معرفت نفس را به حق حضرت معصومه که امروز سالروز ورود او به شهر قم هم هست، را داشته باشیم. وارد جز سی ام قرآن کریم شدیم.
حاج آقای فرحزاد: حضرت معصومه هفده روز مهمان مردم قم بودند. هفده روز دیگر وفات ایشان است.
شریعتی: آمدیم گونه ولی هر چه که آمد نرسید/ عشق همواره به مقصد و مقصود نرسید
و اویس قرنی هم به محمد نرسید/ عاقبت حضرت معصومه به مشهد نرسید
ثواب تلاوت این آیات را به روح بلند این بانو که بانوی کرامت است، تقدیم می کنیم. صفحه ی 586 را تلاوت خواهند کرد. آیات مبارکه ی سوره ی تکویر را بشنویم.
شریعتی: دوشنبه است و حاج آقای فرحزاد این جا هستند و از فضیلت ذکر صلوات بر محمد و آل محمد برای ما بگویید.
حاج آقای فرحزاد: دو تا روایت دیدم برای آن ها که دوست دارند با پیغمبر خدا محشور شوند که همه این آرزو را داریم که قدم به قدم بلکه با شتاب و سرعت به پیغمبر نزدیک شود. یکی از آن ها فرمودند که «أَقْرَبُكُمْ مِنِّي مَجْلِساً يَوْمَ الْقِيَامَةِ- أَحْسَنُكُمْ خُلُقاً وَ خَيْرُكُمْ خَيْرُكُمْ لِأَهْلِهِ.» (صحيفة الإمام الرضا عليه السلام/ ص: 67( هر کسی خوش اخلاق تر است بلاشک به پیغمبر خدا نزدیک تر است. مخصوصاً در خانواده و اهل و عیال و نزدیکان خود. دوم فرمود: «اولی النّاس بالیوم القیامه أَكْثَرُكُمْ عَلَيَّ صَلَاةً فِي الدُّنْيَا» نزدیک ترین کسان در روز قیامت به من کسانی هستند که قید زیاد را فراموش نکنند. آن هایی که زیاد در دنیا صلوات بر محمد و آل محمد بفرستند.
شریعتی: این هفته ما قرار گذاشتیم که راجع به شخصیت بلند و عظیم جعفر طیار صحبت کنیم و نکته های حاج آقای فرحزاد هم شنیدن آن خالی از لطف نیست.
حاج آقای فرحزاد: بله در زمان پیغمبر شخصیت های برجسته ای بودند که هم پیغمبر و هم اهل بیت به آن ها خیلی افتخار می کردند که یکی از آن ها حمزه ی سیدالشهدا بود و یکی جناب جعفر طیار بوده است که هر دو بزرگوار هم شهید شده اند و عجیب است بحثی که الان قبل از قرآن داشتیم که حق حضرت علی غصب شد و یک علت آن هم این بود که یاران باوفایی که بیایند، قدرتمند باشند و بمانند. خیلی عجیب است که وقتی آقا را به مسجد می بردند به خاطر این که بیعت اجباری بگیرند. حضرت می فرمودند «وا حمزتا، وا جعفرا» یعنی ای کاش عموی من حضرت حمزه بود و ای کاش برادر من، جعفر طیار بود.
شریعتی: اگر آن ها بودند این اتفاق نمی افتاد.
حاج آقای فرحزاد: این ها دو رکن قوی برای پیغمبر بودند و بعد هم در رکاب امیرالمؤمنین علی(ع) بودند ولی فرمود من مبتلی به یک عموی ضعیف و یک برادر ضعیفی که توانایی آن ها را ندارم. «ابتلیکم بضعیفٍ» غرض این است که یعنی این ها رکن بودند و لذا در شهادت این ها، پیغمبر خدا خیلی متأثر شدند. در شهادت جعفر طیار خیلی گریه کردند.
شریعتی: یعنی اگر جناب حمزه و جناب حمزه بودند، اتفاقات جور دیگر ورق می خورد.
حاج آقای فرحزاد: حضرت علی برد و توانایی او برای گرفتن حق خود قوی می شد و می توانست بگیرد. باز داریم که جعفر طیار(س) شخصیتی است که وقتی که از دنیا رفت، پیغمبر خدا آمد به همسر و بچه های او تسلی دادند و یکی هم زید بن حارث است که هر دو در جنگ موته شهید شدند. فرمودند این ها «مونسای و محدثای» یعنی هم جعفر طیار و هم زین بن حارث که خیلی حضرت او را دوست داشتند و فرزند خوانده ی حضرت بودند که تنها کسی که نام او در قرآن از این امت آمده است. فرمود که این ها دو انیس من بودند و مونس من بودند و هم صحبت من بودند که من از دست دادم. برگشت جناب جعفر هم که از حبشه برگشتند که هجرت کرده بودند که آن جا هم چه قدر دفاع از اسلام و پیغمبر کردند. حضرت نماز جعفر طیار را به ایشان یاد دادند و برای این امت یادگار ماند که نماز جعفر هم برای آمرزش گناهان و هم برای برآوردن حاجات خیلی مؤثر است که به قول بزرگان در عمر خود یک بار بخوانیم. یعنی شاید با یک ربع یا بیست دقیقه بشود چون سیصد تا تسبیحات اربعه دارد. خیلی سنگین نیست که هفته ای یک بار، ماهی یک بار، سالی یک بار بخواند، قشنگ است.
شریعتی: حضرت آیت الله بهجت را هم می گویند که خیلی مداومت در خواندن این نماز داشتند.
حاج آقای فرحزاد: و مخصوصاً در حرم امام هشتم می گویند که خیلی سفارش شده است که بخوانند.
شریعتی: ما راجع به رد مظالم در ماه ربیع الاول صحبت کردیم. حالا خیلی ها پرسیدند که چه کار باید بکنیم و این طرح هم منحصر در این ماه نیست. یعنی خیلی ها می گویند اگر این ماه تمام شود. ما تا پانصد هزار تومان در این ماه اجازه از مراجع معظم تقلید گرفتیم. در ماه های بعد دوستان باید خود این اجازه را بگیرند. ما خواستیم که این کار ساده تر و روان تر اتفاق بیفتد. کسانی هم که بیت المال یا به دولت بدهکار هستند یک شماره حسابی مخصوص دیون دولتی هست که اگر حقی را از بیت المال ضایع کردند که می توانند این پول را برگردانند.
حاج آقای فرحزاد: خیلی سنت خوبی است و من از آقای حسینی قمی هم تشکر می کنم که واقعاً هر سال زحمت می کشند و از مراجع اجازه می گیرند. البته در طول سال سعی کند که انسان رد مظالم را کنار بگذارد. گمان نمی کنم که غیر از معصومین و اولیای خدا، کسی بتواند ادعا کند که من رد مظالم گردن من نیست. حالا فقط دیون هم دیون مالی نیست. حالا ما یک وقت است که پشت سر کسی حرفی زدیم و آبرویی بردیم و تحقیری کردیم و متلکی گفتیم. خب صدقاتی را کنار بگذاریم حالا غیر از دیون مالی که با مال باید پرداخت شود. صدقاتی داشته باشیم که اگر آن جا گیر افتادیم، بگوییم این صدقه برای شما. یعنی فقط حق الناس مالی و غیر مالی را که می توانیم با این صدقات جبران کنیم. با این که خانم من خیلی بیرون نمی رود ولی گفتم که از پول خود نیت کن و رد مظالم بده. می خواهم عرض کنم که این رد مظالم یک موقع آدم یاد او رفته، در کودکی بوده. همه گرفتار هستند. مخصوصاً آن هایی که با کسب و کار و داد و ستدهایی دارند. بخش مهمی هم صدقه حساب می شود و هم دیون ما ادا می شود و هم گره از کار فقرا چه قدر باز می شود. عزیزان صدقه هایی هم که دارند می دهند، به نیت رد مظالم بدهند. یعنی با یک تیر چند نشان بزنیم و صدقه دادن که الان بحث ما بحث معرفت نفس است، نمی خواهیم خود را سبک کنیم؟ نمی خواهیم روح ما پاک شود و سبک شود؟ چیزی مثل صدقه انسان را سبک نمی کند. دیونی که ادا می کنید و صدقه ای که می دهید و حقی که ادا می کنید.
شریعتی: این ها برای طی مسیر دست و بال تو را می بندد، این حق و حقوقی که به گردن ما هست.
حاج آقای فرحزاد: یعنی پشت ما از بار بدهی ها سنگین است. حق الله زود با استغفار و توبه آمرزیده می شود ولی همان خدای ارحم الراحمین می گوید، تا حق طرف را ندهی و راضی نکنی، حق او هست و حق من نیست. لذا صدقه را حتی هر روز یک صندوقی چیزی کنار بگذارید یا با پیامک برای کسی بفرستید. این قدر صدقه مهم است که ما پانصد تا آیه درباره ی صدقه و احسان و انفاق داریم. آن که از دنیا رفته، آرزو می کند که برگردد که چی کار کند؟ وقتی که از دنیا رفت می گوید «لَوْ لا أَخَّرْتَني إِلى أَجَلٍ قَريبٍ» (المنافقون/10) خدایا این اشاره از التماس او هست. اجل قریب یک روز، یک ساعت، نصفه روز من برگردم. نمی گوید برگردم نماز جعفر طیار را بخوانم که بخوانید و خیلی خوب است. نمی گوید که برگردم نماز شب بخوانم و چه کار کنم و دعا بخوانم. هزار تا کار است. «فَأَصَّدَّقَ» صدقه بدهم. یعنی در رأس همه ی خوبی هایی که در آن عالم بازتاب دارد، «لَوْ لا أَخَّرْتَني إِلى أَجَلٍ قَريبٍ» ناله می زند اجل قریب «فَأَصَّدَّقَ» صدقه بدهم که چه طور شود، «وَ أَكُنْ مِنَ الصَّالِحين» اگر کسی می خواهد صالح باشد و مصلح باشد و عاقبت به خیر باشد، راه آن صدقه دادن است. بیاییم تا دست ما باز است، به قول سعدی که می گوید:
بیا تا برآریم دستی ز دل/ که نتوان برآورد فردا ز گِل.
خدا را به حق محمد و آل محمد قسم می دهیم که توفیق صدقه دادن به همه ی ما عنایت بفرما. هر کسی گردن ما حقی دارد، به فضل و کرم و خود، حق او را ادا بفرما. قلب امام زمان از ما راضی و فرج او را نزدیک بفرما. معرفت کامل، محبت کامل به همه مرحمت بفرما. مریض ها شفای عاجل عنایت بفرما. رفع همّ و غم و گرفتاری از همه ی گرفتارها بفرما به برکت صلوات و صدقه دادن.