شریعتی: اللهم صلی علی محمد و آله محمد و عجل فرجهم.
و انسان هر چه ایمان داشت پای آب و نان گم شد. زمین با پنج نوبت سجده در هفت آسمان گم شد. شب میلاد بود و تا سحرگاه آسمان رقصید، به زیر دست و پای اختران آن شب زمان گم شد. همان شب چنگ زد در چین زلفت، چین و قرناطه میان مردم چشم تو یک هندوستان گم شد. از آن روزی که جانت را از آن جبرئیل آکند، خروش صور اسرافیل در گوش زمان گم شد. تو نوح نوحی اما قصهات شور دیگر دارد، که در طوفان نامت کشتی پیغمبران گم شد. شب میلاد در چشم تو خورشیدی تبسم کرد، شب معراج زیر پای تو صد کهکشان گم شد. السلام علیک یا رسول الله.
سلام میکنم به شما دوستان خوب و بینندههای خوب و نازنین. عید میلاد نبی مکرم اسلام(ص) و همین طور رئیس مذهب ما امام صادق (ع) بر همهی شما مبارک و محنی باشد. به سمت خدای امروز خیلی خوش آمدید. حاج آقای فرحزاد شما هم خوش آمدید.
حاج آقای فرحزاد: علیکم السلام و رحمة الله. خدمت همهی شما و سروران عزیز خود سلام عرض میکنم و یکی از بهترین اعیاد هم ولادت اول شخص عالم، پیامبر عظیم شأن علیه و آله السلام و فرزند بزرگوار ایشان امام صادق(ع) را خدمت همه تبریک و تهنیت عرض میکنم و انشاءالله خدا به ما توفیق بدهد که سر سوزن و ذرهای از حق نامتنهای پیغمبر و امام صادق را بتوانیم ادا کنیم. من یک گلایهای دارم که چون ولادت امام صادق(ع) همزمان با ولادت جد بزرگوار ایشان شده است، تحت شعاع قرار گرفته است. من خواهش میکنم که عزیزان درصد این ایام، حالا بعضی از بزرگواران میگویند که ما چند شب مجلس میگیریم و یک شب هم به نیت امام صادق(ع) است. به هر حال یاد امام صادق هم یاد پیغمبر است و فرقی نمیکند. انشاءالله توفیق پیدا کنیم که از امام صادق(ع) هم در این ایام بیشتر گفته شود و انشاءالله برای شفای همهی مریضها خصوصاً مریضهایی که بدحال هستند و انشاءالله خدا عافیت و شفای کامل بدهد. عزیزان ذکر صلوات را فراموش نکنند. میلیاردها صلوات هدیه به پیغمبر و امام صادق میتواند خیلی از گرهها را باز کند و حاجتها را انشاءالله روا کند.
شریعتی: خیلی خوشحال هستیم که در خدمت شما هستیم و در ذیل دعای مکارم الاخلاق صحیفهی نورانی سجادیه بحث معرفت نفس خیلی بحث شیرین و جذابی است و خدا کند که ما عامل باشیم و به این معرفت برسیم. بحث امروز را بشنویم.
حاج آقای فرحزاد: من چون دیدم که مصادف با هفده ربیع شده است، گفتم خود امام سجاد هم دوست دارد که از پیغمبر بگوییم و به یک معنا اینها یک حقیقت هستند.
شریعتی: فرازهای صلوات مکارم الاخلاق هم مؤید این مطلب است.
حاج آقای فرحزاد: در هر بندی شاید سی، چهل بار ذکر صلوات تکرار شده است. قبل از اینکه چند ویژگی از پیغمبر عظیم شأن بگویم، من خواهش دارم که چون موقع ذکر و نام و فقط ذکر پیغمبر بردن را نه، کسی که یاد پیغمبر هم میافتد، ذکر صلوات را هم مستحب است که بگوید. مستحب مؤکد هم هست. حتی نام پیغمبر هم برده شود در نماز واجب و رکوع و سجده و هر کجای نماز هستی، با خدا صحبت میکنی باید صلوات را بفرستی چه برسد به حالت عادی. عزیزان در ضمن اینکه بحث را گوش میدهند، صلوات را هم تکرار کنند. نکتهی بعدی را هم که عرض میکنم این است که قطعاً و قطعاً محال است آدمهای کوچولو مثل بنده و امثال بنده بتوانند آن بزرگی و عظمت پیغمبر را حق آن را ادا کنند. بهرهی ما از نور خورشید به اندازهی بهره و انرژیای است که میگیریم ولی خورشید آن نیست. خورشید میلیاردها برابر عدد ندارد و به همهی هستی و به این منظومهی شمسی نور میدهد و انرژی میدهد. گفت اینکه میگویم به قدر فهم توست، مُردم اندر حسرت فهم درست. آب دریا را اگر نتوان کشید، هم به قدر تشنگی باید چشید. دریا در یک لیوان و در یک ظرف جا میشود؟ جا نمیشود. ما به اندازهی ظرف خود یعنی از نگاه کوچک خود داریم نگاه میکنیم.
در روایت هم داریم که پیغمبر فرمود یا علی نشاخت مرا مگر خدا و تو. یعنی آن معرفت کامل کامل، خدا است که احاطه دارد و حضرت امیر(ع) که نفس و جان پیغمبر است.
این است که حق معرفت کامل را فقط خدا دارد و حضرت علی(ع) و یازده امام دیگر که حالا نفس پیغمبر که ممکن است که حدیث به آنجا هم تسری پیدا کند ولی این در واقع برداشت خود را داریم میگوییم ولی از محضر پیغمبر خدا عذر میخواهیم، انشاءالله که به لطف آنها و به عنایت خود از همهی عالم و از ما دستگیری کنند.
شریعتی: معتقد هستیم که کتاب فضل تو را آب بحر کافی نیست که تر کنم سر انگشت و صفحه بشمارم.
حاج آقای فرحزاد: شاگردان پیغمبر و تربیت شدگان پیغمبر را ما نمیتوانیم. او که جای خود دارد. یکی از امتیازها و ویژگیهای پیغمبر خدا این است در عالم هستی، اول مخلوق و اول نور و اول حقیقتی که خدای متعال در عالم خلقت و عالم کون ایجاد فرموده، نور پیغمبر ما بوده است. یعنی مدال اول به ایشان خورده. حدیث داریم که «کان الله و لم یکن له شیء» خدا بود و غیر از خدا هیچ چیزی نبود و اول چیزی که خدا اراده فرمود که در عالم خلق ایجاد کند، نور پیغمبر بود و حالا تعبیراتی که آمده است، نور من، عقل من. حتی تعبیر به آب هم شده است. این آب شاید منظور در عالم ماده باشد و الا پیامبر به آب و رحمت هم تعبیر شده است. «ان اصبح مائکم قرء و ما یأتیکم بماء مهین» میگوید که اگر آب شما فروکش کند، چه کسی میتواند آب برای شما... تعبیر به امام زمان و اولیای خدا شده است.
همهی اینها به نور پیغمبر ما برمیگردد که اول مخلوق و فیض نخست و اول لطف و عنایتی که خدای متعال گنج مخفی بوده است و هیچ موجودی نبوده است و اول چیزی که خدا خلق کرده است، نور پیغمبر خدا بوده است و از این نور همهی انوار و همهی عالم و همهی موجودات و همهی انبیا و همهی فرشتهها شعاع نور پیغمبر هست. یعنی آن عالم هستی، آن نور اصلی که همهی نورها و چه انوار معنوی و چه انوار مادی، خلقت نورانی دنیا و آخرت، همه از این نور منشعب شده است. یعنی نور امیرالمؤمنین از این نور است و نور حضرت زهرا و یازده امام و انبیا و خود پیغمبر خدا فرمود که «آدم و من دون تحت لوایی» حضرت آدم (علیه صلواة و السلام) و همهی انبیا ولایت و زیر پرچم من هستند. گاهی من میگویم که حضرت آدم و بعضی از انبیا به پیغمبر و بعضی از اهل بیت متوسل میشدند یا حضرت ابراهیم (علیه صلواة و السلام) به خاطر کثرت صلوات بر پیغمبر و آل پیغمبر خلیل خدا شد. بعضیها پیامک دادند که پیغمبر که بعداً متولد شده است. بله جسم ظاهری حضرت در عالم ماده و طبیعت، هفده ربیع سال معینی آمده است ولی حقیقت پیغمبر و نور پیغمبر در بحث خودشناسی گفتیم که جسم ما در یک زمان خاصی از شکم مادر آمده است و در قبر میرود در این عالم ماده و دنیا.
شریعتی: نوری که از قبل بوده است.
حاج آقای فرحزاد: این از قبل بوده است هم خیلی مهم است. بحث بین حادث و قدیم. ما از اول بودیم. «اذا اراد الله ان شیء ان یقول» میگوید لشی و نه للعدم. که در روایت دارد که میپرسند که این شی یعنی چی؟ میگوید شی بودیم ولی شی مخلوق نبودیم و شی مذکور بودیم یعنی اینکه عملیات ما خیلی قدیمی است و نور چهارده معصوم و پیغمبر و از اول خدا ید الله داشته، اذن الله داشته، همه انوار و صفات و اسما خدا بوده است. در هر صورت این بحث قشنگی است که در بحث معرفت نفس به آن میپردازیم و لذا تمام عالم مدیون این پیغمبر هستند. «ما ارسلناک الا رحمة للعالمین» عالم خاص و موجود خاص نمیگوید و زمان خاص نمیگوید. تمام عوالم ظاهری، باطنی، ملکوتی و آسمانی و زمینی و دنیایی و آخرتی تمام دنیا سر سفرهی پیغمبر خدا هستند. دعای کمیل که الان خیلی از عزیزان اهل آن هستند. شروع دعای کمیل با چه دعایی است؟ «اللهم انی اسئلک برحمتک التی وسعت کل شیء» یعنی دعای کمیل که شروع میکنیم ولی به معنی آن توجه نکردیم. یکی از خطاهای و اشتباهات کاربردی ما این است که قرآن میخوانیم و حمد میخوانیم و دعای کمیل میخوانیم ولی یک وقت هم ببینیم که احد یعنی چی؟ صمد یعنی چی؟ ما دعای کمیل خدا را به «رحمتک التی وسعت کلی شی» «ربنا و سعت کل شی رحمه و علما» رحمت خدا و علم خدا به همهی موجودات رسیده. این کدام است؟ نور پیغمبر خدا است.
جالب است که نمیگوید رحمت و امتحان، رحمت و نغمت، رحمت و بلا، رحمت و عقوبت، رحمت را فقط میگوید. «ما ارسناک الا رحمه» پس اولین و آخرین سر سفرهی پیغمبر خدا هستیم. آن فیض نخست و حلقهی اولی که به حضرت ربوبیت وصل است و او فیض را میگیرد و سر همهی انبیا میریزد و سر همهی امامها میریزد، سر همهی فرشتهها میریزد، سر شقی میریزد، سر سعید میریزد و اهل دنیا و اهل آخرت، فرشتهها، عدد آن را جز خدا کسی نمیداند، همه سر سفرهی خدا هستند. اینکه ما هر هفته و هر جلسه تأکید بر این داریم که بر پیغمبر درود بفرستید چون سرچشمه است و مادر هستی به یک معنا است و ام است و حقیقت است. چون هر چه که به سر او ریخته شود، سرریز به سر همهی موجودات عالم میشود. ما «اللهم صلی علی محمد و آل محمد» میگوییم، که در هر صلواتی هم محمد را دو بار تکرار میکنیم. محمد و آل محمد. که خدا چقدر او را دوست دارد. این پیغمبر هیچ وقت خودش فقط مصرف نمیکند. هر چه که گیرش می آید سرریز میشود به همه ی که ما در روایات هم داریم که صلوات فرست وقتی صلوات می فرستد خدا و ملائکه به او درود می فرستند و ذرات عالم... خدا رحمت کند آیت الله بهاءالدینی شرح اصول کافی شب های جمعه می فرمودند. می-فرمودند مثلاً ما روایت داریم که برای طالب علم آدم دانش پژوهی که خیر به مردم می خواهد برساند، مثلاً ماهی های در دریا برای او دعا می کنند، مثلاً فرشته ها بالشان را پهن می کنند برای او دعا می کنند. ایشان می فرمودند ماهی دریا به طالب علم و دانش پژوه چه ربطی دارد. چون این یک کارهایی انجام می دهد خیرش به همه عالم می رساند. به او هم خیر می رسد. به محیط زیست خدمت می کند، به انسان ها خدمت می کند، به فرشته ها خدمت می کند. (با) صلوات (فرستادن) چرا همه ی موجودات به ما دعا می کنند؟ چون در عالم اثر دارد. «ما من شیء مما خلق الله الّا صلوا علی هذا العبد»؛ یعنی بر بنده ای که صلوات می فرستد تمام ذرات عالم به او دعا می کنند چون با صلوات او خیر به همه می رسد.
ویژگی دوم؛ دوم خدای متعال عالم را برای چی خلق کرده است؟ هر کسی خلقتی دارد، خدایی که خالق عقل است، خالق حکمت است، کارهای او بدون حکمت نیست، مقصد دارد، هدف دارد، مقصد خدا از عالم هستی چه بوده است. مقصد خدا از عالم هستی وجود نازنین پیغمبر خدا بود. یعنی پیغمبر ما آن مقصد اصلی خداست. هدف اصلی آفرینش است. نه به خاطر چند تا آدم-هایی که همش گناه و معصیت (می کنند). برای اینها که خدا این عالم هستی را به پا نکرده است، برای انسان های کامل به پا کرده است و در رأسش پیغمبر ماست که این حدیث زیبایی که «لولاک لما خلقت الافلاک» این مقصد خیلی مهم است. یعنی آنی که خدای متعال مقصود اصلی او هست از عالم آفرینش، که حالا این هم روایت قشنگیست از مولا امیر المؤمنین (علیه الصلوة والسلام) فرمودند که خدا بود و هیچ کس نبود. قبل از خلقت آسمان و زمین و دنیا و آخرت و آدم و هوا و آب و همه ی اینها، خدا اول نور پیغمبر را خلق کرد. آن وقت خدا بود و نور پیغمبر. یعنی فقط خدا بود و پیغمبر. البته پیغمبر در واقع یعنی همه. بعد خدای متعال، «والحق تبارک و تعالی ینظر الیه» خدای متعال به این نور حبیبش پیغمبر لطف و نظر داشت و این نور هم تسبیح خدا می گفت و تقدیس الهی می کرد. بعد از چند هزار سال خدای متعال خطاب به حبیبش و نورش پیغمبر اینطور فرمود. فرمود: «انت عبدی» تو عبد من هستی. که خود این خیلی حرف است. اول جمله ای که خدا به نور پیغمبر (فرمود) یعنی مقصد من عبودیت است، مقصد من بندگی است.
شریعتی: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُون» (ذاریات/56)
حاج آقای فرحزاد: و آن عبودیت کاملِ کامل در وجود این نور و این شخصیت متجلی شده است. شما ببینید ما در تشهد نماز، رکعت دوم و آخر نماز که تشهد می خوانیم می گوییم «و اشهد ان محمداً عبده(ص) و رسوله» که قبل از شهادت به رسالت بر ما واجب است شهادت بدهیم که این آقا عبد خداست. یعنی بالاترین امتیاز یک انسان عبودیت اوست، بندگی اوست. چقدر بند خداست. گفت در بند هر چه هستی، بنده ی آنی. بندبگسل باش و آزاد و ای پسر/ چند باشی بند سیم و بند زر. معمولاً افراد بند شیطانند، بند هوا و هوس هستند، بند دل خودشان هستند، بند محیط اند، بند عادات و رسومند. هوا و هوس. بند مردمند. هر چه مردم می گویند. مردم شاید درست بگویند شاید اشتباه بگویند. بند خدا باید باشیم.
شریعتی: من از آن روز که در بند توأم آزادم.
حاج آقای فرحزاد: لذا تمام کمالات در عبودیت و بندگی است و تجلی کامل آن بر پیغمبر خداست. و لذا خدا فرمود: «انت عبدی و انت خیرتی من خلقی» تو برگزیده ی از عالم خلقت من هستی. میان اولین و آخرین من تو را برگزیدم. «و لو لاک لما خلقت الافلاک» یعنی اگر به خاطر صدق سر صدق تو نبود من اصلاً نه آسمانی، نه زمینی، نه کهکشانی، نه پیغمبری، نه هیچ چیز را خلق نمی کردم. یعنی باید چقدر به این پیغمبر ببالیم، بنازیم، درود بفرستیم، نوکری اش کنیم و همه ی عالم مدیون او هستیم. یعنی هدف خلقت او بوده است. اگر او نبود ما اصلاً معدوم معدوم بودیم. اصلاً در عالم راه نداشتیم. «و لو لاک لما خلق الافلاک». این جمله را هم یک بار دیگر عرض کردم خیلی جمله ی بلندی است. دنباله ی همین حدیث قدسی است در بحار مرحوم مجلسی از قول امیر المؤمنین علی (علیه الصلوة و السلام) نقل کرده است. خدای مهربان به نور پیغمبر فرمود: «و انت المرید والمراد» تو هم مرید منی هم مراد منی. مرید منی معلوم است. پیغمبر ذوب در خداست، بانی در خداست، عبد کامل خداست. به قول ما یک سر سوزن منهای خدا نیست. اصطکاکی با خدا ندارد. یعنی همهش محو خداست. همش تجلی کاملِ کامل خداست. مرید خداست پیداست. تو مرید منی. اما خدا هم مرید کسی می شود؟ من حالا عوامی معنا می کند. یک وقت بزرگان به من خرده نگیرند. و خدا می گوید من دربست مریدت هستم. «و انت المراد»؛ تو مرادی. اگر تو نبودی خدا امام حسین را خلق نمی کرد. تو نبودی فاطمه زهرا را خلق نمی کرد، حضرت علی را خلق نمی کرد. آسمان و زمین. آدمی نبود، حوایی نبود. مقصد من تویی، مراد من تویی.
یک بزرگی یک لطیفه اینجا دارد می گوید خوب است آدم یک محبوب، یک معشوق بیشتر نداشته باشد. می گویند که مثلاً خدا یکی، محبوب یکی، زن یکی، مرد یکی. معشوقت یکی باشد. خدا هم یک معشوق بیشتر ندارد. نبی مکرم است. پس بقیه چی؟ گفت بقیه در همان هستند.
شریعتی: «کلنا محمد»
حاج آقای فرحزاد: این کلنا محمد را که شما هم زیاد می گویی، من هم زیاد می گویم. حدیث کلنا را اگر عزیزان خواستند پیگیری کنند، در بحار جلد 26، حدیث اول. خیلی حدیث عجیبی است. خیلی عجیب است. خیلی فوق العاده است که این حدیث مولا امیر المؤمنین (سلام الله علیه) به سلمان و ابوذر، اینها دو تا شاگردان برجسته که درجه ی دهم و نهم ایمان هستند. معروف به حدیث نورانیت. چهار پنج صفحه هم هست. خیلی نکات مهم و عالی در آن هست. خیلی خیلی خیلی. از جمله ی آن این است که حضرت امیر بیان عظمت پیغمبر را می فرماید، می فرماید: «اولنا محمد». موقع شنیدن نام حضرت مستحب مؤکد است یک صلوات بگویند. حالا من تکرار می کنم عزیزان خودشان بگویند. «اوسطنا محمد، آخرنا محمد» اگر حدیث دنبال نداشت ممکن بود که کسی بگوید که در 14 معصوم اولین آن که پیغمبر است، وسط امام باقر، امام جواد محمد هستن، آخر هم امام زمان نام اصلی اش محمد است. ولی حضرت بعد فرمودند: «کلنا». که همیشه آقای دولابی این را می خواندند می فرمودند این کلنا را به اندازه ی عالم بکشید. یعنی «کلنا». هر چه قشنگی در عالم است، هر چه موجود در عالم هست، عوالم هست. «کلنا». «کلنا محمد» (اللهم صلی علی محمد و آل محمد) پس خدا یک محبوب، یک مراد بیشتر ندارد. او پیغمبر است. بقیه هم همانجا هستند. یعنی آن یکی یعنی همه. آن یکی یعنی «المؤمن وحده جماعه»؛ یعنی یکی نیست. تو یکی تو نیستی ای خوش رفیق/ بلکه گردونی و دریای عمیق. آن جان و روح پیغمبر، نفس حقیقی پیغمبر، همه ی عوالم در آن جا می شود. پس انت المرید والمراد.
بعد هم خدای متعال به نور پیغمبر فرمود: «من احبک احببت و من ابغضک ابغضت»؛ تو محکی و معیاری. هر کس بلااستثنا تو را دوست بدارد، منِ خدا دوستش دارم. نمی خواهیم محبوب خدا بشویم؟ خدا ما را دوست بدارد؟ بیایید قربون شما بروم، عزیز دل من هستید همه ی بیننده ها، برای پیغمبر یک کاری بکنیم. این سرمایه ی شب اول قبر ما، موقع مردن ما، روز قیامت هم می-گویند چقدر پیغمبر را دوست داشتی؟ «حبی و حب اهل بیتی اساس الاسلام». یعنی آن مایه ی اصلی، سرمایه ی اصلی، بنیاد و ریشه ی اسلام، پیغمبر ما فرمود: محبت من و محبت اهل بیت من است. یعنی ما چقدر شب اول قبر سرمایه داریم، نیرو داریم، انرژی دارم، چقدر زاد و توشه می خواهیم؟ می آیند می سنجند چقدر این حبیبش را دوست داری و چقدر بچه هایش را دوست دارید.
شریعتی: و آن روایتی که شما مکرر خواندید سنگین ترین عملی که در روز قیامت روی ترازو قرار می گیرد صلوات بر محمد و آل محمد است.
حاج آقای فرحزاد: صلوات بر محمد و آل محمد است و محبت محمد و آل محمد. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. مثلاً یک شاعر شعرهای زیادی می گوید. غزل ها، قصیده ها ولی یکی می شود شاه غزل، یکی می شود شاه بیت. یک هنرمند هنرهای زیادی دارد ولی تمام هنرهایش را در یک هنر پیاده می کند. یک کسی مثلاً نقاشی می کند ولی تمام نقاشی های عمرش را در یک نقاشی پیاده می کند. خدای بزرگ تمام هنرها، تمام آنی که در عالم خلقت امکان پذیر است، همه را در وجود پیغمبر جمع کرده است و لذا «انت المرید و المحب». هر کس تو را دوست بدارد من دوستش دارم و هر کس تو را دشمن بدارد، من هم او را دشمن خواهم داشت.
رتبه ی اول در عالم هستی یعنی گوی سبقت را از همه ربودن. در تمام کمالات، در تمام هنرها، در تمام جلوه ها، در تمام زیبایی ها، برای اینکه مسئله کمی جا بیفتد، گاهی مثلاً یک کسی در یک رشته ی ورزشی، مثلاً تقلا می کند، تلاش می کند فرض کن وزنه ی سنگینی را بلند بکند که یک رکوردی را بزند، یک مدالی را بگیرد. یا مثلاً کشتی یا فوتبال یا امثال اینها. در طول سال ممکن است یکبار یک مدال طلا گیرش بیاید یا دو بار. در یک رشته، در یک زمان خاص، در یک سال. بعد دیگر می رود کنار. یکی روی دست او می آید ولی باز در هنرها همینطور، در هر هنری. در علوم. هر کسی یک اوجی دارد ولی اوجش در یک هنر است، در یک مقطع در یک زمان خاص است. تمام قهرمانان عالم، هنرمندان عالم، عاقلان عالم، اگر بتوانند رکورد بزنند یک بار در یک مقطعی است، نه در دو مقطع است ولی گفت خاک بر فرق من و تمثیل من. جان ما به قربان آن پیغمبری که قابل قیاس نیست. در عقل، در عبودیت، در سخاوت، در کرم، در جود، در بخشش، شما هر چه که بگویی، برترین ها را اسم بیاوری، در تمام برترین ها رتبه ی اول و نخست را ایشان دارد که قابل قیاس با کسی هم نیست.
در روایتی در کافی شریف داریم که از پیغمبر خدا پرسیدند که «بما تسبق الانبیاء» چی شد شما از همه انبیاء سبقت گرفتید؟ حضرت فرمودند در عالم گذشته، عالم زر، البته یکی از آنها زر بوده است. عالم اشباح، قدس. خیلی عالم های عجیبی داریم که عرض کردم معرفت نفس باب خیلی وسیعی است که بشناسیم، عوالم هم یک کم بروز می کند. گفتند آقا چرا سبقت بر همه ی انبیاء گرفتی؟ فرمود: وقتی خدا در عالم زر فرمود: «أَ لَسْتُ بِرَبِّكُم» اول کسی که جواب خدا را داد، عَلَم بندگی و اقرار به ربوبیت خدا را بلند کرد من بودم. «قالوا بلی» من گفتم. به تبع او بقیه هم یاد گرفتند بگویند. یعنی انبیاء از پیغمبر یاد گرفتند، فرشته ها از پیغمبر یاد گرفتند. این خیلی همه است، خیلی مهم است. سبقت بر اولین و آخرین.
حالا برای اینکه این حدیث یک کم بهتر جا بیفتد یک فرمایش نورانی از مولا امیر المؤمنین علی(علیه الصلوة و السلام) عرض بکنم. سه چهار خط است. در شأن و منقبت پیغمبر خدا فرمودند. عن مولانا امیر المؤمنین علی(علیه الصلوة و السلام) کان إِذَا وَصَفَ رَسُولَ اللَّهِ (ص) قال. مولا امیر المؤمنین در نهج البلاغه و غیر نهج البلاغه فراوان گاهی اوصاف پیغمبر را بیان کرده است. یک موردش این است. البته این در نهج البلاغه نیست. شأن حضرت علی این بود. هر وقت می خواستند پیغمبر را وصف بکنند این چند جمله را می فرمودند. «کان اذا وصف» یعنی مکرر بوده است. در مورد پیغمبر خدا چه می فرمودند؟ «كَانَ أَجْوَدَ النَّاسِ كَفّاً» پیغمبر عظیم الشأن در جود و سخاوت از همه سخی تر بوده است. بلااستثنا. حضرت علی که اینهمه فداکاری کرده است، آیه ی سوره ی هل اتی نازل شد که افطاری شان را چند شب دادند، اینها به قول ما می گوید: «أَجْوَدَ النَّاسِ كَفّاً». حتی پیراهنش را داد می خواست برود نماز پیراهن نداشت. اصلاً قابل قیاس نیست. یعنی هر چه که خدا به او داده در طبق اخلاص گذاشته است. سخاوت و جود ریشه ی تمام خوبی هاست.
می فرماید اگر کسی سخی بود، به چیزهای دیگر او هم نگاه نکردید عیب ندارد.
شریعتی: حضرت جانش را داشت می داد. «لَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَك» (کهف/6)
حاج آقای فرحزاد: بله، برای اینکه مردم را هدایت بکند و نجات بدهد. جان، جسم، روح، خانواده، اهل بیت، هر چه که داشت در راه خدا می داد. «كَانَ أَجْوَدَ النَّاسِ كَفّاً». ما برای پیغمبر چه خدمتی کردیم؟ این ایام، ایام جود و بخشش است. مردم گرفتار هستند، مشکلات هست. به فقرا می رسیم دلی را شاد می کنیم. به پدر و مادرمان می رسیم گل می خریم، هدیه می خریم، عیدی می دهیم. من خیلی گلایه دارم. ما در عزاداری، لیسانس، فوق لیسانس، دکترا داریم ولی در جشن و شادی نمی دانم چه نمره ای می شود بدهیم؟ خیلی جشن و شادی های قانونمند، مشروع که در آن گناه و معصیت نباشد. بیاییم یک اتاق فکر بگذاریم برنامه های شد. چه رسانه ی ما، چه مجالس ما، چه در خانه و زندگی ما.
یکی از القاب پیغمبر ما بصّام است، یکی از القابش ضحوک است یا ضحاک. یعنی خیلی خندان. «کان اکثر الناس تبسمً»؛ پیغمبر ما تبسمش، لبخند بودنش، خوشرو بودنش از همه بیشتر است. «اکثر الناس تبسم». ضحوک یعنی کسی که همیشه خندان است.
بعضی ها ترشرو هستند. مدام اخم (می کنند) و در فکر (هستند.) در برخورد با دیگران متبسم باشد، خندان باش. اصلاً «تبسم الرجل فی وجه اخیه عباده»؛ در خانه می آیی همه ی غم و غصه ها را بیرون بریز، با لبخند و بشاشیت وارد شو.
حضرت فرمودند: «حزنه فی قلبه بشره فی وجهه»؛ بشارت و خنده ات را برای دیگران بیاور. لا اقل پول نمی توانی بدهی، اخلاقت را که می توانی خوب بکنی. با روی باز با زن و بچه ات برخورد بکن، با ارباب رجوعت. پیغمبر می گوید خود لبخند زدن عبادت است. چرا ما از این عبادت ها غافل هستیم؟ القاب حضرت بصام بوده، ضحوک بوده. یعنی خیلی خندان.
«أَجْوَدَ النَّاسِ كَفّاً وَ أَجْرَأَ النَّاسِ صَدْراً» امیرا لمؤمنین(س) می فرماید: پیغمبر در شجاعت و در جرأت و در سینه داری از همه ی مردم جرأتش بیشتر بوده است. کسی که خدا دارد از کسی نمی ترسد. خدا در قلبش هست. خدا زمین می خورد؟ خدا مقلوب می شود؟ خدا کم می آورد؟ درست است ما وظیفه داریم از پیغمبر در این جریاناتی که اخیراً پیش آمده و اهانت به پیغمبر همیشه می کنند و کار همیشگی آنها است، ما هم باید دفاع بکنیم ولی خدا می فرماید: «وَ رَفَعْنا لَكَ ذِكْرَك» (شرح/4)، «إِنَّا كَفَيْناكَ الْمُسْتَهْزِئين» (حجر/95). خدا بالا سرش است. خدا می-خواهد این محمد برود بالا. محمد یعنی کسی که ستایش شده است، کسی که محمود است. خدا او را بالا برده است. «وَ رَفَعْنا لَكَ ذِكْرَك». تمام عالم جمع بشوند به خورشید فوت کنند، نور آن کم می شود؟ حرارت آن کم می شود؟
مثنوی می گوید:
کی شود خورشید از پف منطمس/ کی شود دریا ز پوز سگ نجس
میلیون حیوان نجس مثل سگ، پوزشان را به دریا بزنند. دریا نجس نمی شود. ما بهره مان از این پیغمبر کم نشود، ما از این پیغمبر دور نشویم، ما مواظب باشیم دشمنان پیغمبر را شاد نکنیم. پیغمبر «أَجْرَأَ النَّاسِ صَدْرا»؛ اصلاً ترس در وجودش راه ندارد جز از خدا. نه اینکه حالا خوف حقیقی. که عظمت خدا، هیبت خدا.
امیر المؤمنین(ع) در نهج البلاغه می فرماید: پیغمبر انقدر شجاع و نترس بود، در جنگ نزدیک-ترین افراد به دشمن بود. وقتی من کم می آوردم از پیغمبر کمک می گرفتم و به او پناه می بردیم. یعنی انقدر به دشمن نزدیک می شد، وسط معرکه می رفت و من کم می آوردم پناهنده به پیغمبر می شدم. «أَجْرَأَ النَّاسِ صَدْرا».
سوم «أَصْدَقَ النَّاسِ لَهْجَة»؛ راستگویی. که 40 سال به عنوان بهترین امانت دار، بهترین راستگو، صادق، امین. این دو ویژگی یک انسان است. یک مؤمن است، یک شیعه ی اهل بیت است. نه صادق، «أَصْدَقَ النَّاسِ لَهْجَة». صدق هم همه جوره ی آن مهم است. یعنی آدم گاهی توریه می-کند، گاهی مثلاً یک جوری می گوید طرف نفهمد دارد دروغ می گوید یا راست می گوید. سرکارش بگذارد. خیلی. در تمام شئونات زندگی پیغمبر از همه راستگوتر بوده است. یعنی ظاهر و باطن یکی یکی بوده است. همین است که هست. «أَصْدَقَ النَّاسِ لَهْجَة وَ أَوْفَاهُمْ ذِمَّةً» پیغمبر اگر چیزی را به ذمه می گرفت، عهدی، پیمانی، قولی، قراری. به یک وعده کرده بود فلان جا من هستم تا تو بیایی. می گویند پیغمبر 24 ساعت آنجا ماند تا طرف بیاید. گفته بود هستم تا بیایی. می گفتند او خلف وعده کرد من گفتم هستم تا بیایی. این است که اگر چیزی را به ذمه می-گرفتند، پیمانی، ما یک چیزی را در ازدواج امضا می کنیم، در عقود، در معاملات، جوهرش خشک نشده زیر آن می زنیم. خیلی بی وفایی در دنیا غوغاست ولی پیغمبر روی قولش، روی قرارش، روی وعده اش، بالاترین وفا کننده ها بود به آنچه که به ذمه می گرفت.
بعد «وَ أَلْيَنَهُمْ عَرِيكَةً» که تک تک اینها خودش خیلی مهم است. خلق و خویش از همه ملایم تر و نرم تر بود.آبکی، نرم، ملایم. انقدر آن زمان جاهلیت اعراب خشن، تند، جسارت، اهانت، از پشت دیوار نام پیغمبر را می آورند، حرف های زشت می زدند، می آمدند تنه به پیغمبر می زدند. پیغمبر نرم، ملایم، خوش خلقی، اَلینهم نه لین. از همه ملایم تر بود در برخورد و خلق و خویش با دیگران. و این خلق پیغمبر بود که عالم را متحول کرد.
شریعتی: «إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظيم»
حاج آقای فرحزاد: خدای بزرگ می گوید عظیم است. گفت:
من ندیدم در جهان جستجو/ هیچ اهلیت به از خلق نکو
پیشه اش اندر ظهور و در کمون/ اهده قومی انهم لا یعلمون
همش می گفت خدایا قوم من را هدایت کند. همان اباسفیان ها، همان جانی هایی که اینهمه پیغمبر را اذیت کردند می گفت خدایا اینها را هدایت کن. اینها قوم من هستند، اینها نمی فهمند. برایشان دعا می کردند. «وَ أَلْيَنَهُمْ عَرِيكَةً»
«وَ أَكْرَمَهُمْ عِشْرَةً» یعنی در معاشرت با مردم جوری رفتار میکرد، ما روایت داریم پیغمبر با هر کس همسفر میشد، هم زبان میشد، هم جلسه می شد، جوری رفتار میکرد که طرف فکر میکرد از همه بیشتر پیغمبر او را دوست دارد. من عذر میخواهم. گاهی مثلاً خانم ما می خواهد بیاید نیم ساعت با ما حرف بزند. کار دارد، گلایه هایی دارد، مشکلاتی دارد، بچه ها او را اذیت کردند. اصلاً گوش نمیدهی. به موبایل نگاه می کنی. می گوید: حرف من را گوش بده. پیغمبر می نشست رویش را از طرف برنمیگرداند یا مشغول کار دیگری نمیشد. حتی نگاه هایش را بین آدم ها تقسیم می کرد. تمام عالم هر کسی رئیس است یا علمش بیشتر است، حتی در آیت الله های ما، در دانشگاه های ما، در همه ی مجامع ما حتی مجامع مذهبی ما. در جلسه میروی میفهمی این آیت الله است، این پروفسور است، این پولدار است، جاهایش عوض شده است. پیغمبر ما با همه-ی اصحاب که می نشست، با پست ترین آدم ها می نشست، با عبد و برده، حلقه وار می نشستند، اگر کسی می آمد بیگانه بود میگفت این پیغمبر است؟ این پیغمبر است؟ این پیغمبر است؟ می-گفت: «ایکم محمد». چقدر باید خودش را تنزیل بدهد؟!
شریعتی: یعنی از جایگاه و موقعیت و طرز نشستنش نمیتوانست بفهمد که کدام پیغمبر بوده است.
حاج آقای فرحزاد: نمی توانست بفهمد. خیلی عجیب است. مگر کسی نوری داشت یا از غیب خبر داشت. یعنی رفتارش، اخلاقش، لباس پوشیدنش، نشستنش، خاکی خاکی خاکی خاکی بود. «جلس جلست الابی» یعنی پایین ترین آدمها می آمدند راحت با پیغمبر حرف میزدند. راحت. پیغمبر شوخ مزاج بود. در روایت داریم «مزاحا». و امام صادق می گوید چرا شوخی می کرد؟ یکی اینکه خودش را تنزل بدهد، روم باز شود. اگر هیبتش را پیغمبر ظاهر کند، تمام انبیاء به زانو در می آیند.
احمد از بگشاید آن پر جمیل/ تا ابد مدهوش ماند جبرئیل
جبرئیل هم تاب نمی آورد اگر بخواهد نورش را، جلوه اش را نشان بدهد. ولی این همینطور که در قرآن تنظیم شده، پیغمبر خاکی است. خودش را با خاک یکسان کرده است که همه بتوانند با او تماس بگیرند.
شریعتی: یک وقتی با حاج آقای میرباقری خدا حفظشان کند یک بحثی را داشتیم راجع به پیغمبر، ایشان میفرمایند که خیلی ها «قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُم» آن را گرفتند ولی تمام فرق پیغمبر آن «يُوحى إِلَي» است که اینجا آمده و چقدر متفاوت میکند و چقدر فضا را عوض می کند.
حاج آقای فرحزاد: همینطور است. یعنی کسی که «يُوحى إِلَي» مقصد عالم هست چطور بیاید در قالب بشری با بشر یگانه شود. این هنر خیلی مهم است. الآن به یک پروفسور بگو بیا به مهدکودک درس بده، نمی تواند. واقعاً نمی تواند. یعنی چون اصلاً کلاسش نیست. من خودم گاهی مهدکودک می برن صحبت کنیم، خیلی سخت است. خیلی باید خودت را پایین بیاوری. یاد بچگی هایت بکنی که مثلاً با بچه های کوچک بودی.
شریعتی: تازه آن هم جامعه ی جاهلی آن روز. با تمام آن خلق و خوهای عجیب و غریب.
حاج آقای فرحزاد: احسنت. «أَكْرَمَهُمْ عِشْرَةً» یعنی از همه حرمت افراد را بیشتر میگرفت، به آنها احترام میکرد در معاشرت. بعد حضرت فرمودند که «مَنْ رَآهُ بَدِيهَةً هَابَهُ» کسی ابتدائاً حضرت را میدید، هیبت حضرت او را میگرفت. اول ابتدائاً. ولی وَ مَنْ خَالَطَهُ فَعْرِفَةً أَحَبَّهُ» اما یک چند دقیقه ای که با پیغمبر مینشست، پیغمبر با او حال میکرد، خودمانی می شد، دیگر شیفته ی پیغمبر می شد، عاشق پیغمبر میشد. گفت:
در دل هر امتی کز حق مزه ست/ روی و آواز پیمبر معجزست
شریعتی: دو تا کتاب خدمت دوستان معرفی کنیم. این کتاب محبت زنان و کودکان در سیره ی پیامبر که قبلاً هم معرفی شده دومین جلد از سیره ی پیامبر است مجموعه ی مباحث سمت خدا که حاج آقای فرحزاد این کتاب را به رشته ی تحریر درآورده اند. نکات خیلی خوبی را دوستان مان می توانند در کتاب ببینند. از خلق و خوی پیامبر در خانه.
حضرت فرمودند که بهترین شما بهترین تان برای خانواده ی شما است و من بهترین برای خانواده-ام هستم. آنهایی که می خواهند بهترین باشند در خانه حتماً این کتاب را توصیه می کنم مطالعه بکنند.
و یک کتاب دیگری جناب آقای سیدی عزیزمان این کتاب را ترجمه کرده اند. آقای سیدی شاید دوستان مان با ایشان آشنا باشند. هم نام گل های بهاری که وقتی مفصل راجع به آن صحبت کردید این کتاب را ترجمه کردند.
ادبیات آن ادبیات ادیبانهای است. برشهایی از زندگی پیامبر اسلام از آغاز تا پرواز با عنوان «چهرهی تو قبلهی هر شاعر است». این کتاب را جناب آقای کمال السید نوشتند و آقای سیدی عزیز ما ترجمه کردند. دوستانی که میخواهند این کتابها را تهیه کنند، به کانال ما در سروش و ایتا و اگر هم موفق نشدند، 20000303 شمارهی پیامک ما است که دوستان میتوانند پیامک ارسال کنند.
صفحهی 579
حاج آقای فرحزاد: خیلی حدیث نابی است. خدای متعال به حضرت موسی(ع) فرمود: ای موسی اگر دوست داری از کلام به زبان، من به تو نزدیکتر باشم و از آنچه که میبینی من به چشم تو نزدیکتر باشم و از روح به بدن و از اندیشه و فکر به فکر تو، من نزدیکتر باشم یعنی قرب اعلای من را میخواهی، دوست داری؟ ما همهی نماز و دعا را میخوانیم قربه الی الله، میخواهیم به آن نزدیک شویم. اگر قرب اعلای من را میخواهی، زیاد بر حبیب من، محمد مصطفی درود فرست. جهت آن هم معلوم است چون در قرب اعلی چه کسی است؟ آن فیض اول، پیغمبر است. این صلوات ما را به این مبدأ اول نزدیک میکند. بعد هم سه امتیاز مهم است. فرمود: ای موسی زیرا صلوات بر حبیب من، محمد، نور و رحمت و هدایت است. نور تنها کافی است که آدم را نجات بدهد. «من کان معه نور لم یدخل النار» هدایت رستگار میشود. کسی رحمت الهی را بگیرد. صلوات ما را به این سه حقیقت نزدیک میکند.
شریعتی: راجع به طرح عقیقه است که اتفاق بسیار مبارکی است که در برنامهی سمت خدا به یمن میلاد با سعادت نبی مکرم اسلام، بچههایی که امشب متولد میشوند و بچههایی که فردا متولد میشوند، شب میلاد و روز میلاد نبی مکرم اسلام(ع) یعنی این عقیقهها برای کسانی هست که هنوز متولد نشدهاند و قرار است که انشاالله امشب با فردا متولد شوند. مشخصات آنها را والدین گرانقدر آنها به 20000303 ارسال کنند. به 110 نفر از فرزندانی که نام آنها نام محمد است، انشاالله به نیابت از والدین آنها این قربانی و عقیقه که خیلی هم مهم است، انجام خواهد شد. به نظر من خیلی خوب است و خیلی سنت پسندیدهای است که دارد احیا میشود.
حاج آقای فرحزاد: خیلی طرح خوبی است. من در مورد عقیقه عرض کنم که عقیقه حتی از قربانی عید قربان و تمام قربانیهای طول سال که مستحب است، مهمتر است. «کل مولود مرتعن بالعقیقه» یعنی آن مولودی که متولد میشود در گرو عقیقه است. حتی روایت دیدم که پیرمردی به پیامبر خدا گفت که من نمیدانم که پدر و مادر من برای من عقیقه کردند یا نه. آخر عمر او بود. فرمودند که برو عقیقه کن. عقیقه سنت مؤکد مستحب فوق العاده است ولو آدم قرض کند، ولو اینکه آدم چیزهای حاشیهای را بزند که عقیقه را حتماً انجام بدهد. حتی کسانی که تا حالا انجام ندادهاند و شک دارند و حتی تکرار آن و این عقیقه را عزیزان خود انجام دهند که خیلی خوب است و گوشت آن را هم به فامیل و آشنا بدهند و یا به مستمندان بدهند که اشکالی ندارند. دعایی دارد که حالا این مستحب است و دعا را نخوانند، طوری نیست ولی اصل کار مهم است. ولی این کار که کسانی به نام پیغمبر نامگذاری میشوند و من خواهش دارم که آنهایی که محمد صادق هم میگذارند، انشاءالله داخل این عقیقه اضافه شود که نام امام صادق هم بیشتر احیا شود و این دو اسمیها هم خوب است. یک موقع یک آقا طلبهای گفت که من میخواهم به آقای بادی یک چیزی بگویم که روی من نمیشود. گفتم بگو من میگویم. گفت خدا به ما یک پسری داده است که من میگویم که محمد باشم و خانم من میگوید که باید حسین باشد. من به آقای بادی عرض کردم و ایشان گفت که محمد حسین بگذارید. محمد جواد، محمد صادق، محمد مهدی ولی اصل آن محمد است. امام صادق فرمود که هر وقتی که خدا به ما پسر میدهد اول اسم او را محمد میگذاریم و تا یک هفته متبرک میشویم و اگر نخواستیم عوض میکنیم. نخواستیم همان را ادامه میدهیم.
شریعتی: این هفته ما قرار گذاشتیم که راجع به جناب حلیمه صحبت کنیم و حضرت آمنه.
حاج آقای فرحزاد: پیغمبر ما در طفولیت حتی به قول معروف، در این کتابی هم که معرفی کردید، نوشتم که پدر بزرگوار خود را قبل از اینکه به دنیا بیایند، از دست دادند. یعنی پدر را ندیدند و دیگر مدت کوتاهی، مادر گرامی او حضرت آمنه که روایت داریم که پیغمبر خیلی این مادر را دوست داشت. انشاءالله هدیه برای حضرت آمنه، ذکر صلوات برای پدر و مادر پیغمبر کنیم. در کهول البصر که محدث قمی نوشته است بعد از سالیان سال، اواخر عمر، پیغمبر یک روزی با اصحاب سر قبر مادر خود حضرت آمنه آمدند و به یاد محبت کودکی که ایشان به او محبت کرده بودند، اینقدر منقلب شدند که اشک ریختند که همهی اصحاب هم منقلب شدند و گریه کردند که این مادر در سن طفولیت از دست من رفته و چه قدر به من محبت داشت و مهر میورزید. من خواهش دارم که هفده ربیع و این ایام برای پیغمبر خدا یک قدمی بردارید. حالا صلوات زیاد میفرستید که خیلی خوب است، عیدی میدهید و شیرینی میگیرید. دلی را شاد میکنید، زندانی را آزاد میکنید. حتماً و حتماً ببینید شفاعت از اینجا شروع میشود کسی که بیتفاوت در ولادت پیغمبر است، توقع شفاعت هم نباید داشته باشد و شفاعت از همین جا شروع میشود. انشاءالله یک قدمی برای پیغمبر برداریم.
خدا را قسم میدهیم به حق پیغمبر و اهل بیت همهی مریضها را خداوند شفای عاجل عنایت بفرماید. قلب امام زمان از ما راضی و فرج او را نزدیک و ما را جز بهترین یاران او قرار بده.