اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

99-08-14- حجت الاسلام والمسلمین عباسی - سیر و سلوک در متن خانواده ( تشکر از دیگران)

موضوع برنامه: سیر سلوک در متن خانواده(تشکر از دیگران) - کارشناس: حجت الاسلام والمسلمین عباسی - تاریخ پخش: 99.08.14

شریعتی: بسم الله الرحمن الرحیم. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
خانم‌ها و آقایان سلام، ایام مبارک شما باشد ان‌شاالله. به سمت خدای امروز خیلی خیلی خوش آمدید. هم‌چنان در حال و هوای هفده ربیع، میلاد نبی مکرم اسلام و میلاد با سعادت امام صادق هستیم و نفس می‌کشیم. الحمدالله به واسطه‌ی این نعمت‌های نابی که تک تک ما داریم و ان‌شاالله شاکر و قدردان باشند. حاج آقای عباسی هم خیلی خوش آمدند و سلام علیکم و رحمة الله.
حاج آقای عباسی: سلام علیکم بنده هم عرض سلام و ادب خدمت همه‌ی شما بیننده‌های عزیز سمت خدا دارم و خدا را شکر می‌کنیم که پیامبر مهربانی به نام محمد مصطفی(ص) و امام مهربانی مثل امام صادق(ع) را به ما داد تا سمت خدا را به ما نشان بدهند و بهانه‌ها را برای پیمودن راه خدا از ما بگیرند و ان‌شاالله این توفیق را در این ایام مبارک از خدا بخواهیم که راهی را که این بزرگواران به ما نشان دادند، با جدیت و انگیزه‌ی بالا طی کنیم.
شریعتی: بحث تشکر بود که پیام‌های زیادی به دست ما رسید. دو تا پیام را که حسن مطلب ما باشد را بخوانیم. سلام خدمت حاج آقای عباسی بزرگوار، آن‌قدر مطالب را ساده بیان می‌کنید که اول آن آدم با یک ابهامی می‌گوید که یعنی این کار به این سادگی می‌تواند مشکل من را حل کند. شما با ساده‌ترین صحبت‌ها و راهکارها یاد دادید که می‌شود زندگی را زیبا کرد. همین تشکر کردنی که من اصلاً فکر نمی‌کردم که مهم باشد، حداقل در این حد و اندازه، حال زندگی ما را خوب کرده. از وقتی شروع به تشکر کردن از آدم‌های دور و بر کردم، چشم‌های من باز شده، انگار تا قبل از این وظیفه‌ی همه می‌دانستم که این کار را انجام بدهند. بعضی از کارها هم که اصلاً به چشم من نمی‌آمد. ممنون هستم که چشم‌های من را باز کردید. دیگر متوقعانه به دیگران نگاه نمی‌کنم و در برابر کوچک‌ترین کارهای آن‌ها شاکر هستم، آن‌ها هم تا حدودی این‌جوری شدم.
یک پیامک دیگر را هم بخوانیم: سلام من تا چند روز پیش فکر نمی‌کردم که حاج آقای عباسی بتواند مشکل چندین ساله‌ی من را حل کند. سال‌ها بود که با خانواده‌ی شوهر خود مشکل داشتم. من حتی مادر شوهر خود را هم یک بار هم صدا نزده بودم. اولین بار هم که در مورد تشکر زبانی گفتید، حسابی جا خوردم. یعنی گفتم که من بروم به مادر شوهر خود بگویم که ممنون هستم که شوهر من را بزرگ کردید و از این حرف‌ها. چند روز بعد از آن برنامه، برای اولین بار آن را امتحان کردم و وسط صدا زدن‌های دخترم، من هم به او مامان جان گفتم. خوشحالی را در چشمان آن‌ها می‌شد، دید. وقتی دیدم یک صدا زدن ساده چه قدر دل‌ها را به هم نزدیک می‌کند، تمام سعی خود را کردم که محبت خود را زیاد کنم. بعد هم یک روز وسط صحبت‌های خود خیلی بی‌مقدمه گفتم مامان جان، من خیلی ممنون شما هستم که چنین پسری تربیت کردید. شما اگر نبودید و زحمات شما اگر نبود، ما چنین گلی نداشتیم. خیلی جا خوردند و این‌ بار خوشحالی در صورت او موج می‌زد. نمی‌دانید شوهر من چه قدر خوشحال است که رابطه‌ی من و مادر او چه قدر خوب شده. آرامش پیدا کرده و شما را دعا می‌کند. یا علی.
حاج آقای عباسی: خب بسم الله به بهانه‌ی این پیام‌ها بحث خود را شروع کنیم. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. گاهی اوقات لبخندهایی که روی لب من هست، شاید فقط به خاطر این باشد که به نعمت‌های خدا که فکر می‌کنم و به این عالم که فکر می‌کنم و به دستورات دین خود که فکر می‌کنم که می‌گویند لبخند به لب باشید، این لبخند من به لب من است و نمی‌توانم به راحتی آن را حذف کنم ولی گاهی اوقات لبخند به خاطر یک خبر خاص و به خاطر اتفاق خاص است. از وقتی که شروع کردید پیامک‌ها را خواندید، از عمق دل خوشحال شدم. واقعاً عجیب و غریب خوشحال می‌شوم. گرچه من این پیامک‌ها را می‌خوانم، این پیامک‌ها برای من جدید نبود ولی شنیدن آن انگار تازه است. خوشحالی من بابت این است که چه قدر خوب است که آدم می‌بیند با دستورات دین خود، دین قشنگی که پیامبر ما برای ما آورده است، می‌شود حال زندگی‌ها این‌قدر خوب شود ولی دوست دارم به بهانه‌ی این دو تا پیامک، دو تا نکته را بگویم.
نکته‌ی اول ـ حواس ما باشد، ممکن است که مشکلات زندگی پیچیده و حتی طولانی باشد. پیچیده و طولانی، معنای پیچیده و طولانی بودن مشکلات همیشه این نیست که راه‌حل آن هم پیچیده و طولانی باشد.
شریعتی: خیلی وقت‌ها راه میانبر دارد.
حاج آقای عباسی: ساده و میانبر. خیلی ساده‌تر از آن چیزی که فکر می‌کنید. نه فقط در مورد مسائل زندگی، درباره‌ی مسائل مختلف. مثال آشپزی بزنیم. خانمی که تازه ازدواج کرده، کوکو می‌پزد و هی وا می‌رود. یک عالمه مشکل برای او بزرگ می‌شود. زنگ به مادر خود می‌زند و می‌بیند که با یک راه‌حل ساده، تمام شد. مشکل حل شد. آقا سوار ماشین خود می‌شود و ماشین او روشن نمی‌شود. می‌گوید چه قدر الان خرج روی دست من گذاشته است. ماشین برای حرکت است و الان حرکت نمی‌کند. یک مکانیک می‌بیند و یک فیوز خیلی کوچولو روی آن می‌زند و روشن می‌شود. نه طولانی است و نه پیچیده. خیلی حواس خود را به این جمع کنیم که پیچیده بودن و طولانی بودن مشکلات چنان ما را می‌ترساند و زمین‌گیر می‌کند که باور ما نمی‌شود که می‌شود با راه‌حل‌های ساده، کارهای بزرگ کرد.
دو ـ حواس ما باشد که ما گاهی اوقات بین مشکلات خود و راهکارها ربطی نمی‌بینیم. ما نمی‌بینیم ولی حواس ما باشد که این راهکارهایی که در دین آمده، می‌خواهند حال زندگی ما را خوب کنند. دنیا و آخرت ما را می‌خواهند آرام کنند. آن‌که باید ربط آن را بداند، می‌داند. به آن دینی اعتماد کنیم که آن‌قدر توصیه کرده که اهل سپاسگزاری از دیگران باشیم. این خیلی نکته‌ی مهمی است. حالا من مثلاً با شوهر خود یک مشکلی دارم، با فرزند خود یک مشکلی دارم. یک کارشناسی می‌آید و می‌گوید که دین گفته این کار را بکنیم. من بین مشکل خود و این راهکار ربطی نمی‌بینم. آن‌که باید ببیند، دیده است.
شریعتی: یعنی تو یک جایی را درست می‌کنی و یک جای دیگر درست می‌شود.
حاج آقای عباسی: خود آن درست می‌شود. خیلی وقت‌ها این بی‌ربطی‌ها به خاطر «وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ»(بقره/ 216) است. ما ربطی نمی‌بینیم. مثل یک دکتری که به من یک نسخه‌ای می‌دهد و اصلاً ربط آن را با مریضی خود نمی‌فهمم ولی وقتی استفاده می‌کنم، می‌بینم که خوب شدم. لازم نیست من که مریض هستم، ربط را بفهمم. همین الان آن‌هایی که اهل تشکر کردن نیستند، از امروز تصمیم بگیرند که اهل تشکر شوند.
شریعتی: بعضی‌ها هم گفته بودند که روی ما نمی‌شود.
حاج آقای عباسی: پس حواس خود را جمع کنیم که ساده بودن راهکارها، ما را گول نزند. به نظر بی‌ربط بودن راهکارها به مشکلات خود باز هم ما را گول نزند. یک نکته‌ی دیگر هم بگویم نگاه خود را به عبادت بیاییم عوض کنیم. خیلی وقت‌ها بحث عبادت که می‌شود ... چرا این نکته را می‌گویم، ما الان در برنامه‌ی سمت خدا داریم حرف می‌زنیم. همه‌ی ما می‌خواهیم به سمت خدا برویم و راهی را که به سمت خدا می‌خواهد برود، را می‌خواهیم پیدا کنیم. اصلاً فلسفه‌ی سمت خدا در اسم آن هست. من یک بار دیگر تشکر کردم از هر کسی که اسم به این قشنگی را انتخاب کرد. راه رسیدن به خدا چی هست؟ یک راه بیش‌تر نیست و آن بندگی است. فقط و فقط و تمام شد.
شریعتی: «إِنَّ رَبِّي عَلى‏ صِراطٍ مُسْتَقيم‏»(هود/ 56)
حاج آقای عباسی: تمام شد ولی ما باید نگاه خود را به بندگی عوض کنیم. نگاه خود را به عبادت عوض کنیم. تا وقتی که نگاه ما به عبادت همان نشود که دین قشنگ ما گفته است، شاید با تصور این‌که داریم عبادت می‌کنیم، زندگی کنیم ولی به این نتیجه برسیم که بنده نبودیم. گاهی اوقات وقتی بحث عبادت مطرح می‌شود، حالا به خاطر بعضی از ناآگاهی‌‌ها و کم بودن آگاهی عمیق در مورد دین، ما یک سری عبادت‌ها در یک بسته‌ای برای خود داریم، آن‌ها را عبادت می‌دانیم و وقتی هم می‌خواهیم عبادت خود را زیاد کنیم، آن‌ها را زیاد می‌کنیم. آن‌ها عبادت هستند. روشنفکر بازی در بیاورد که این‌ها عبادت نیست، نه اشتباه می‌کند. نماز جزء آن‌ها است، مناسک است. روزه، قرآن، ذکر این‌ها خوب است؟ حتماً خوب است. لازم است؟ اصلاً در مورد لازم بودن آن‌‌که حرفی نیست. کسی اگر در مورد نماز و ضرورت نماز و قرآن خواندن و ضرورت قرآن خواندن و انس با قرآن تردید کرد و خواست سطح این‌ها را پایین بیاورد، هیچ آشنایی با دین ندارد، با الفبای دین آشنا نیست اما آن کسی که تا در ذهن او عبادت آمد، این‌ها آمد و چیزهای دیگری نیامد که حالا می‌خواهم در مورد آن حرف بزنم، او هم باید احساس خطر کند. من یک مثال بزنم. یک مثال را که فکر می‌کنم که خیلی از ما حس کنیم. ماه مبارک رمضان بهار عبادت است. امام سجاد(ع) آن موقعی که از ماه مبارک رمضان می‌خواهند، خداحافظی کنند، یکی از صفاتی که درباره‌ی ماه قشنگ رمضان می‌آورند، این است «رَقَّتْ فِيهِ الْقُلُوب‏»(الصحيفة السجادية/ ص: 198).
دل‌ها نرم می‌شود. دل که نرم می‌شود، میل عبادت او زیاد می‌شود. کادویی خدا در ماه مبارک رمضان او هم همین است. همه‌ی دل‌ها را نرم می‌کند. حالا ما از این فرصت می‌خواهیم استفاده کنیم. عبادت‌های خود را می‌خواهیم زیاد کنیم. اکثر ما، خیلی از ما تا به فکر زیاد کردن عبادت می‌افتیم، قرآن خواندن‌های خود را زیاد می‌کنیم، خوب است؟ حتماً خوب است. شکر خدا که در ماه مبارک رمضان ما زیاد قرآن می‌خوانیم. نماز خواندن‌های خود و جماعت‌ها را زیاد می‌کنیم. خیلی خوب است و خدایا شکرت. تعقیبات نماز خود را زیاد می‌کنیم. خیلی خوب است. همین الان هم یاد بگیریم که نماز را که تمام کردیم، سریع بلند نشویم، بالاخره مهمانی هم که می‌رویم، خداحافظی هم یک خورده طول می‌کشد. پس این‌ها خوب است.
شریعتی: قرآن، دعا، سحرخیزی.
حاج آقای عباسی: ولی یک سؤال ـ چرا وقتی ماه مبارک رمضان می‌شود و می‌خواهیم در بهار عبادت، عبادت‌های خود را زیاد کنیم، بعضی از ما به این نتیجه نمی‌رسیم که تفکر خود را هم در ماه مبارک رمضان زیاد کنیم. مگر تفکر کم عبادتی است. یک لحظه تفکر بهتر از هفتاد سال عبادت است. چرا کمتر تصمیم می‌گیریم که من در ماه رمضان امسال یا نه در غیر ماه رمضان که تصمیم می‌گیرم که عبادت‌های خود را زیاد کنم، تصمیم می‌گیرم که خوش اخلاق‌تر شوم. خب مگر خوش اخلاقی عبادت نیست. روایت می‌گوید که گناهان را مثل این‌که خورشید، برف را آب می‌کند، آب می‌کند و از بین می‌برد. چرا کمتر تصمیم می‌گیرم که اهل احترام بیش‌تر نسبت به خانواده یا پدر و مادر بشوم. خب این یک عبادت است. بیش‌تر اهل خدمت به خانواده شوم و امسال ماه مبارک رمضان من تصمیم گرفتم که در کارهای خانه، به همسر خود خیلی کمک کنم، بیش‌تر از گذشته. چرا این کار را نمی‌کنم یا کمتر انجام می‌دهم؟ چرا تصمیم نمی‌گیرم یا کمتر تصمیم می‌گیرم؟ حالا که می‌خواهم عبادت‌های خود را زیاد کنم، می‌خواهم اهل تشکر شوم.
شریعتی: یعنی عبادت‌های خود را در جغرافیای ذهنی خود محدود کردیم و منحصر در عبادت و مناسک خاص.
حاج آقای عباسی: اصلاً اگر تشکر را به عبادت‌های خود اضافه کردیم، کم عبادتی است؟ نه. خیلی بزرگ است؟ خیلی بزرگ است. تا اندازه‌ای که عبادت‌های ما تا اندازه‌ای وابسته به این می‌شود. روایت آن را خواندم. حتی شکر خدا در صورتی پذیرفته می‌شود که من شکر بنده‌ی خدا را به جا آورده باشم.
شریعتی: و واسطه‌های نعمت را بشناسم و از آن‌ها تشکر کنم.
حاج آقای عباسی: خب الان اگر این حس را اضافه کردم، آن موقعی که دارم از همسر خود تشکر می‌کنم، از پدر خود تشکر می‌کنم، از مادر خود تشکر می‌کنم، از دختر خود و از پسر خود تشکر می‌کنم، همه‌ی آن حس می‌کنم که دارم عبادت می‌کنم. چه حس قشنگی است. با هر تشکری احساس می‌کنم که نزدیک‌تر به خدا شدم. من خواهش می‌کنم ... از حرف‌های من سوء تعبیر نشود. می‌خواستم بگویم که به خاطر رعایت آداب اجتماعی نمی‌خواهید تشکر کنید ولی نه این کار را بکنید ولی خواهش می‌کنم که این‌قدر محدود به تشکر نگاه نکنید. این‌که خب من حالا برای رعایت آن آداب اجتماعی باید تشکر کنم، بد نیست، خوب است ولی کم است. من تشکر می‌کنم چون خدا از من خواسته است که تشکر کنم. من بنده هستم و الان وقتی می‌گویم که خیلی ممنون، وقتی این‌جا گذشت می‌کنم و با گذشت خود می‌خواهم تشکر کنم، می‌گویم خدایا راضی شدی. به تو نزدیک‌تر شدم.
شریعتی: یعنی در واقع یک اطاعتی در آن نهفته است.
حاج آقای عباسی: این حسی که گفتم که حس عبادت تشکر کردن را حتماً تمرین کنید.
شریعتی: یعنی این‌که گره به خدا زدیم و این‌که او از ما خواسته، این خود یک عبادت است و یک مرحله از مراحل سیر و سلوک است.
حاج آقای عباسی: ما در دعاهای اهل بیت(ع) داریم که خدایا لحظه‌ای از لحظات شبانه‌روز من را از عبادت خالی نکن. این یعنی چی؟
شریعتی: آن‌ها که دائم الذکر هستند. خوشا آنان که دائم در صلاتند.
حاج آقای عباسی: و کدام نماز و کدام ذکر؟ این تشکر خود ذکر می‌شود. اگر با این توجه باشد. بعد من دائم در حال عبادت هستم. آن موقع که تشکر می‌کنم در حال عبادت هستم و آن موقع که گذشت می‌کنم، در حال عبادت هستم. آن موقع که دارم احترام می‌گذارم، عبادت است. غوغایی در زندگی می‌شود. خیلی نیازمند به این ارتباط هستیم.
شریعتی: اگر خدای نکرده روابطی از روابط زن و شوهرهای ما سرد باشد، اگر کدورتی باشد، این تشکر می‌آید و مثل آب روی آتش همه را از بین می‌برد. حتی اگر مستقیم به آن ربط نداشته باشد.
حاج آقای عباسی: برکت این تشکر با این نگاه به این است که خدا وسط این رابطه می‌آید. این تشکر چون عبادت است، اصلاح رابطه‌ی میان من و خدا است.
حدیث می‌گوید که کسی که رابطه‌ی خود را خدا را اصلاح کند، خدا رابطه‌ی او با مردم را اصلاح می‌کند. خواهش می‌کنم امروز تا شب تمرین کنید به خاطر خدا، به خاطر ادای وظیفه‌ی بندگی، به خاطر جلب رضای خدا و ولی خدا تشکر کنید. حس خود را بعد از این تشکر با خود مرور کنیم. خیلی نکته‌ی مهمی است.
شریعتی: صرفاً یک ادب اجتماعی نبینیم که اگر نگوییم ممنون و دست شما درد نکند، می‌گویند چه آدم بی‌ادبی است. یک عبادت ببینیم. او از ما خواسته است.
حاج آقای عباسی: و ما هم به خاطر فرمان او انجام می‌دهیم.
شریعتی: به تبع آن، این ادب اجتماعی هم هست.
حاج آقای عباسی: چو صد آمد، نود هم پیش ماست. در پیام‌ها آمده بود که تشکر خیلی خوب و آفرین که درباره‌ی تشکر حرف می‌زنید ولی مشکل ما این است که ما یک عمر این‌جوری زندگی کردیم. نشستیم سر سفره و غذای خود را خوردیم و بلند شدیم. همسر ما خریدی چیزی کرده و در خانه آورده، خب ما هم از او گرفتیم و در آشپزخانه بردیم. بچه‌ی ما برای ما کاری انجام داده است، خب انجام داده. ما یک عمری این‌جوری زندگی کردیم. پدر و مادر ما کاری چیزی کردند. حالا شما می‌گویید که تشکر کن. خیلی ممنون، لطف کردید و زحمت کشیدید و چه قدر خوشمزه بود. دست شما درد نکند. الهی که از غذاهای بهشتی بخورید. این نیست. به زبان من نمی‌آید. یاد بعضی از چیزها می‌افتم، به خاطر همین خنده‌ام می‌گیرد. نکته‌ی اولی که باید در پاسخ به این دغدغه بگویم که دغدغه‌ی خیلی قابل توجهی هست. ما در مورد تشکر راه‌های مختلفی گفتیم و یکی از آن این تشکر زبانی بود که روی آن هم تأکید داریم که با لحن صمیمی و خیلی مهربان که از آن محبت بچکد ولی همه‌ی آن‌که این نبود. گفتیم که گذشت یکی از راه‌های تشکر است. یعنی اگر خانواده‌ای سر سفره نشستند و مادر خانواده یک غذایی را آورد. این غذا یک ایرادی داشت. یکی از راه‌های تشکر چی بود؟ این بود که از این ایراد بگذر. چشم‌پوشی کن. آن پدر خانواده و مرد خانواده یک چیزی خرید و روی من نمی‌شود که به او بگویم که خیلی ممنون، لطف کردید. گرچه من نمی‌فهمم، گرچه شاید هم بفهمم ولی نمی‌توانم قبول کنم. خیلی ممنون، لطف کردید، زحمت کشیدید. رو شدن و نشدن آن را حالا باشد روی شما نمی‌شود ولی اگر ایرادی داشت، می‌توانید از آن بگذرید. خب این‌که رو شدن ندارد.
شریعتی: در نق زدن روی ما می‌شود ولی در تشکر روی ما نمی‌شود.
حاج آقای عباسی: الان می‌شود من نق بزنم ولی روی من نمی‌شود که تشکر کنم. الان که غذا فرض کنید یک خورده بوی سوختنی می‌دهد یا مثلاً میوه‌‌ای که خریده است، یک مقدار ایراد دارد، خجالت می‌کشم که گذشت کنم. گذشت کن این‌که رو شدن و رو نشدن ندارد. بعضی وقت‌ها بهانه‌ها، بهاانه‌های بنی اسرائیلی است. گذشت کن. این یک نکته. پس حواس ما به راه‌های تشکر باشد.(بعضی وقت‌ها رو شدن یا نشدن واقعاً وسوسه‌ی شیطان هست.) فقط شیطان این‌طوری نیست که وقتی اذان صبح را گفتند و وقتی صدای اذان را داریم می‌شنویم، وسوسه کند که حالا یک خورده بخواب و وقتی بلند شدیم، می‌بینیم که نماز ما قضا شده است. شیطان به این‌ها هم کار دارد. اگر شکر آخرین مقصد شیطان است که آیه‌ی آن را خواندیم و خط و نشانی که برای خدا کشید و گفت «وَ لا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شاكِرينَ»(اعراف/ 17) مطمئن باش که بیش‌ترین وسوسه‌های آن هم روی شکر است. شیطان می‌گوید که بگو روی تو نمی‌شود، بیخیال. در حالی که من همین تشکر را از خیلی‌های دیگر هم می‌کنم و روی من هم می‌شود. صمیمی‌تر از این هم حتی. اگر قبول کردم که کاری خوب است، حال زندگی ما را خوب می‌کند. حال آخرت ما را هم خوب می‌کند. معنویت ما، دنیای ما تأمین می‌شود. خدا از ما راضی می‌شود، خانواده‌ی ما راضی می‌شود، ولی خدا از ما راضی می‌شود. امام زمان می‌گوید عجب شیعه‌ی خوبی دارم. عجب مسلمان خوبی است. خب اگر قبول کردیم که چنین چیزی خوب است، باید آن را پاک کنیم و شروع کن. در آن پیامک‌هایی که خواندیم که یک دفعه او را صدا کردم. یک دفعه بی‌مقدمه گفتم که خیلی ممنون که چنین پسری را تربیت کردی. سختی آن هم همان اول آن است ولی این سختی که گاهی وقت‌ها شیطان، آن را خیلی بزرگ می‌کند.
شریعتی: اگر توجه به آن منفعت و برکت این کار داشته باشیم، قطعاً ساده برای ما می‌شود.
حاج آقای عباسی: در زندگی همین کار را می‌کنیم و در زندگی روی ما نمی‌شود که یک چیزهایی را به دیگران بگوییم. وقتی می‌بینیم که خیلی نیاز داریم، رو می‌زنیم. رو بزن برای این‌که حال دنیا و آخرت تو خوب بشود. خدا این حال خوب را در زندگی تو وابسته به این کرده که نعمت‌ها را ببینی و از واسطه‌های آن تشکر کنی و شیطان حال بد زندگی تو را وابسته به این کرده است که نعمت‌ها را نبینی یا اگر می‌بینی، از آن‌ها تشکر نکنی.
شریعتی: غر بزنی و برای آن‌ها خیلی ساده و راحت این‌ کارها را انجام می‌دهی.
حاج آقای عباسی: خیلی از این سختی‌ها همان اول است. یک خاطره از خود بگویم. گاهی اوقات بعضی از حرف‌ها به نظر ساده می‌آید ولی بد روی مخ آدم می‌رود. هفده، هجده ساله بودم و یک کسی به من گفت که اگر می‌خواهی ببینی که غرور داری یا نداری، ببین می‌توانی خم شوی و دست پدر خود را ببوسی یا نه. نمی‌دانم این را از کجا هم آورد ولی این روی مخ من رفت. در حال و هوای جوانی بودم و خیلی دوست داشتم که یک استاد اخلاقی داشته باشم و سیر و سلوکی در حال و هوای جوانی داشته باشم. بعد خیلی صادقانه که تا آن موقع هم دست پدر خود را نمی‌بوسیدم. گفتم که امروز که رفتم، دست پدر خود را می‌بوسم و بعد دیدم که روی من نمی‌شود. این روی من نمی‌شود، یک چند روزی ادامه پیدا کرد ولی آن حرف از ذهن من نمی‌رفت. اگر این نشانه‌ی تکبر و غرور باشد چی؟ شاید پدر من برای اولین بار دارد این را می‌شنود. یک بار تصمیم گرفتم که این روی من نمی‌شود را زیرپا بگذارم. خم شدم و دست پدر خود را بوسیدم و قشنگ احساس کردم که آن وسوسه‌ی شیطان بود که چی شد. پدر من خوشحال و من خوشحال و سبک شدم و بعد از آن هم دیگر اصلاً آن رو شدن وجود نداشت که هیچی، برعکس شد. یک بار اما می‌دانم که بعضی‌ها ...
شریعتی: یک وقت آن هیبت و جذبه‌ی آدمی که می‌خواهی از او تشکر کنی، شاید اجازه نمی‌دهد که این اتفاق بیفتد، این‌جور نیست؟
حاج آقای عباسی: همه‌ی این‌ها را کنار بزنیم. باشد هست. یک بار تمام می‌شود. حواس ما باشد که این تشکر جایگاه آن یاد ما نرود. این را یاد ما باشد. من یک موقع شاید یک جایی قرار بگیرم. حالا شاید الان سن ما گذشته و این‌جوری نباشد ولی بی‌تعارف در سن هفده، هجده سالگی گاهی اوقات یک جاهایی قرار می‌گرفتیم و می‌خواستیم که نماز بخوانیم، شاید روی ما نمی‌شد. دور و بر ما یک کسانی بودند ولی خب نماز را واجب می‌دانستیم و می‌دانیم. نمی‌توانستیم از آن بگذریم. خنده‌ها و طعنهها، گاهی اوقات تیکه پرانی‌ها را تحمل می‌کردیم، نماز را باید بخوانیم. اگر جایگاه تشکر از دیگران در ذهن ما همین باشد که خدا گفته، هر چی باشد، هیبت باشد، خجالت باشد، آن را انجام می‌دهیم.
شریعتی: این‌که وظیفه است و انجام ندهی قضا می‌شود.
حاج آقای عباسی: از آن قضاهایی است که شاید بعداً نتوانی به جا بیاوری و بعداً فرصت آن از دست برود اما می‌دانم الان در ذهن شما یک چیزی هست چون خیلی از شما می‌گویید. باشد ما می‌خواهیم تشکر کنیم ولی یکی از مشکلات آن را بگو که ما بدانیم. می‌گوید آقا ما یک عمری هست که این‌جوری زندگی کردیم و اولین بار که می‌آییم، تشکر کنیم، تیکه پرانی‌ها شروع می‌شود. یکی از دلایلی که می‌خندیدم، این در ذهن من بود. مادر تا الان اهل تشکر نبوده است، می‌آید اهل تشکر شود، بابا و بچه‌ها شروع به تیکه پرانی می‌کنند. نه فقط در تشکر، در برخی رفتارهای مثبتی که می‌خواهد به رفتار ما اضافه شود یا رفتارهای منفی‌ای که می‌خواهد حذف شود. اهل ابراز محبت نبودیم و تا می‌آییم محبت کنیم، تیکه پرانی شروع می‌شود.
شریعتی: بعضی وقت‌ها می‌گویند که چه خوابی برای ما دیدی و چه نقشه‌ای برای ما کشیدی.
حاج آقای عباسی: من می‌خواستم که بدآموزی نشود ولی حالا چون شما گفتید، از این حرف‌ها است. چیزی شده است؟ انگار یک چیزی پشت سر این تشکر هست. چی می‌خواهی بگو. آقا من نمی‌توانم این تیکه‌ها را تحمل کنم. اولاً بعضی وقت‌ها آدم به زمین می‌خورد، دو نفر می‌خندند. یکی از بدترین کارها این است که عصبانیت خود را به آن‌ها نشان بدهید. آن‌ها اشتباه می‌کنند، می‌خندند ولی بهترین کار این است که وقتی جلوی دیگران به زمین خوردی، بقیه خندیدند، تو هم بخندی و بلند شوی. خیلی رفتار قشنگی است. بعضی وقت‌ها دیگران وقتی یک تیکه‌ای می‌اندازند، کار خوب این است که شما هم با او بخندید و بگویید که برای من مهم نیست. اما می‌خواهم با این دور و بری‌ها یک حرفی بزنم. دور و بری‌ها، آن‌هایی که تا رفتار مادر خانه، پسر خانه، پدر خانه، دختر خانه عوض می‌شود، سریع شروع به تیکه پرانی می‌کنید، حواس شما باشد، گاهی اوقات ما به دست خود، اجازه‌ی رشد فضائل را در خانواده و جامعه نمی‌دهیم. از این زاویه به آن نگاه کنیم.
شریعتی: یعنی آن آدم را به واسطه‌ی تصمیمی که گرفته است، دلسرد می‌کنیم.
حاج آقای عباسی: این تیکه‌ها و طعنه‌ها گاهی اوقات اسم آن شوخی است ولی حداقل ظاهر آن نیش و کنایه است. این‌که ما در قرآن داریم که «وَ تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى‏ وَ لا تَعاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوان‏»(مائده/ 2) کمک کار هم در نیکی و تقوا باشید و همدیگر را در گناه و تعدی کمک نکنید، این فقط به این معنی نیست که جمع شوید و دست به دست هم بدهید و یک شرکت تعاونی بزنید و برای جهیزیه‌ی دخترها کمک کنید یا برای ازدواج، این‌ها هم هست و خیلی هم خوب است. آفرین کسانی که دست به دست هم می‌دهند تا زمینه‌ی ازدواج جوان‌ها فراهم شود و به فقیرها و ایتام کمک شود ولی «وَ تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى» همه‌ی نیکی‌ها را در برمی‌گیرد و همه‌ی مصادیق تقوا را در برمی‌گیرد. ما باید کمک کنیم به آدم‌هایی که اهل تشکر نیستند، اهل تشکر شوند. وقتی همسر من از من تشکر کرد، نه تنها به او تیکه نمی‌اندازم، یک موقعی برای او می‌نویسم، پیامکی می‌دهم و یا یک موقع به زبان می‌آورم که نمی‌دانی که تشکری که دیروز از من کردی، تا امروز چه قدر به من انرژی داده.
شریعتی: یا یک وقت‌هایی تشکر متقابل است. جواب آن تشکر است.
حاج آقای عباسی: من تشکر کردم و او هم تشکر کرد. همین عروسی که از مادر شوهر خود تشکر کرده، چه قدر خوب است که این مادر شوهر یک روز بعد، دو روز بعد اصلاً از دیروز تا الان حس من هم به پسر خود هم عوض شده. چه قدر خوشحال هستم که چنین پسری تربیت کردم که تو از او راضی باشی. چه قدر حس من به تو عوض شده است.
شریعتی: و این ادبیات رایج خانواده‌های ما می‌شود و چه قدر زندگی را آرام و با آرامش می‌کند.
حاج آقای عباسی: و ادبیات رایج که شد، «وَ تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى» می‌شود.
شریعتی: و کم کم یک فرهنگ می‌شود.
حاج آقای عباسی: جایگزین فرهنگ اشتباه می‌شود. خواهش می‌کنم این آیه‌ی دو سوره‌ی مائده را که خواندم که در وصیتنامه‌ی امیرالمؤمنین علی(ع) هم آمده، فراموش نکنیم. «وَ تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى‏ وَ لا تَعاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوان‏». در آن وصیتنامه‌ای که امیرالمؤمنان علی(ع) گفتند، امام حسن(ع) نوشتند روی این آیه تأکید شده. یاد من آمد که حدیثی را در جلسه‌ی گذشته خوانده بودم که گفتم قصار ده نهج البلاغه. تذکر به جایی داده بودند. قصار صد نهج البلاغه بود.
سراغ سؤال دوم برویم. خدایا باز هم شکر می‌کنیم به خاطر همه‌ی معارفی که از طریق پیامبر خوبی‌ها محمد مصطفی(ص) و ائمه‌ی معصومین(ع) برای ما آوردی. لحظه‌ای فکر آن هم به ذهن ما نمی‌آید که بتوانیم شکر یکی از این جمله‌ها را به جا بیاوریم اما همین اندازه که احساس عجز برای شکر این نعمت بزرگ می‌کنیم، این را به عنوان شکر از ما بپذیر. خدایا ما را ببخش به خاطر غفلت‌هایی که گاهی اوقات از این معارف عمیق داشتیم و توفیق بده که بتوانیم لحظه به لحظه‌ی زندگی خود را با این معارف عمیق مدیریت کنیم.
یک سؤالی مطرح شده است که در اصل این هم جزء انتقادات است. چند جلسه است که دارید در مورد تشکر حرف می‌زنید که تشکر کن، تشکر کن، توقع تشکر در خانواده را بالا بردید. غذا پخته است و سر سفره گذاشته است و هی دارد نگاه می‌کند. هی دارد به بچه‌ها نگاه می‌کند. یک کاری کرده است و از بیرون آمده است، چرا دهان‌ها باز نمی‌شود و چرا کسی تشکر نمی‌کند و به زبان هم می‌آورد. بعد هم رک هم می‌گوید که پس برای چی پای این برنامه می‌نشینی. آخر آن چی؟ اول این‌که من از شما درخواست کردم، قرار گذاشتم. این قرار را فکر نمی‌کنم که لازم باشد در هر برنامه تکرار کنیم. هر کسی برنامه را برای خود ببیند. من اگر می‌گویم که اهل تشکر باشید، یعنی خود تو که داری برنامه را می‌بینی، هستی یا نیستی. هستند یا نیستند، بقیه را ول کن. من نگفتم که در خانه آمدی، منتظر باش که دیگران از تو تشکر کنند. نه اگر به خانه آمدی ...
شریعتی: اگر خانه مرتب بود، بگو به به دست شما درد نکند.
حاج آقای عباسی: شما لطف کردید. من نگفتم که اگر غذا پختید و سر سفره آوردید، منتظر باشید تشکر کنند. نه گفتم که اگر دیگران برای شما کاری کردند، تشکر کنید. چه قدر این قرار را باید با هم مرور کنیم. مباحث خانواده یکی از مشکلات آن همین است که وقتی که مطرح می‌شود، سخت است که انگار ذهن خود را جمع کند و به خود فکر کند.
شریعتی: البته در این شلوغی‌هایی که ما درگیر آن هستیم، واقعاً این تذکرها هر روز هم باشد، جا دارد.
حاج آقای عباسی: نکته‌ی دوم این‌که آن مطلبی که من درباره‌ی تشکر گفتم و با آن مقدمه‌چینی‌هایی که کردیم، نظر شخصی من نبود، آن چیزی است که در دین ما آمده است، با آیات و روایاتی که خواندم. خب من باید مطلب دین را بگویم. دین آمده است که حال زندگی ما را خوب کند و دنیا و آخرت ما را آرام کند و من هم موظف هستم که در برنامه‌ی سمت خدا، حرف دین را بزنم. خیلی رک و پوست کنده‌ هم بارها این بحث را گفتم که اگر حرف شخصی و سلیقه‌ی شخصی من بود، اصلاً به آن اعتنا نکنید. این هم نکته‌ی بعد. اما اجازه بدهید بخوانم. امام صادق(ع) می‌فرمایند: «قَالَ كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ يَقُول‏»(الكافي(ط - الإسلامية)/ ج‏4/ ص: 28) خیلی این کان یقول معنا دارد. یعنی این نبوده که یک بار بگویند و رد شوند. دائمی بوده و جزء تذکرات دائمی آن‌ها بوده. این تذکر دائمی چه بوده؟ که اگر کسی در قبال کار خوبی که در حق او انجام شده مثل آن کار و همسطح آن کار را انجام داد، آن کار را به خوبی پاداش داده، همان یر به یری که گفتیم. اما اگر کمتر از آن انجام داد «وَ مَنْ أَضْعَفَهُ كَانَ شَكُوراً» در مقابل آن کار، یک کاری انجام داد ولی به آن نمی‌رسید. ما به این می‌گوییم آدم شکور است. کسی که سپاسگزاری کرده. «وَ مَنْ شَكَرَ كَانَ كَرِيما» هر کسی هم که اهل شکر باشد، انسان کریم و بزرگواری است. این الان وظیفه‌ی چه کسی است؟ وظیفه‌ی کسی است که برای او کار خوبی انجام دادند اما فرمودند «وَ مَنْ عَلِمَ أَنَّ مَا صَنَعَ إِنَّمَا صَنَعَ إِلَى نَفْسِه‏» هر کسی کاری برای دیگران کرد، اگر این باور را داشته باشد که در اصل این کار برای خود او انجام گرفته است.
شریعتی: «إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُم‏»(اسراء/ 7)
حاج آقای عباسی: اگر این تصور را داشت، زندگی‌ها چه گلستانی می‌شود. من کار خوب برای بقیه می‌کنم، با آن نگاه اول عبادت دارم به خدا نزدیک می‌شوم. من فلسفه‌ای به غیر از نزدیک شدن به خدا، در این عالم ندارم. برای هر هدفی در این دنیا زندگی کنم، در این دنیا ول معطل هستم. من به دیگران خوبی کردم، به خود خوبی کردم. اگر این‌جوری بود یعنی باور کردیم که کار خوب در اصل برای خود ما بوده است و نه در حق دیگران صرفاً، «لَمْ يَسْتَبْطِ النَّاسَ فِي شُكْرِهِمْ وَ لَمْ يَسْتَزِدْهُمْ فِي مَوَدَّتِهِم‏» نه منتظر شکر دیگران می‌مانی و نه به خاطر کاری که کرده، توقع زیاد محبت دیدن از مردم نخواهد داشت، خیلی زیبا است. بعد حضرت فرمود: «فلا تلتمس من غیرک ما شکر ما اتیه الی نفسه» پس از دیگران برای کاری که تو برای خود کردی، توقع و انتظار تشکر نداشته باش. باز هم خدایا ما را به خاطر غفلت از این ببخش و توفیق بده و تمام سلول‌های بدن ما با این‌ها زندگی کند. این هم یک نکته اما نکته‌ی پایانی را هم بگویم. خواهش می‌کنم به این قانونی که قبلاً در مورد آن حرف زدیم، فکر کنید. قانون چی بود؟ در روابط اجتماعی از نگاه اسلامی خیلی وقت‌ها روابط دو طرفه، یک وظیفه‌ای نجم الدین دارد و یک وظیفه‌ای من دارم. انجام وظیفه به معنای این نیست که حتماً نجم الدین وظیفه‌ی خود را انجام بدهد تا عباسی هم وظیفه‌ی خود را انجام بدهد. نه در خیلی از موارد اگر من انجام ندادم، نجم الدین باید انجام بدهد. اگر نجم الدین انجام ندهد، من باید انجام بدهم. پدر و مادر باید به بچه احترام بگذارد؟ بله. بچه هم باید به پدر و مادر احترام بگذارد؟ بله. حالا اگر یکی از آن‌ها احترام نگذارد، او هم می‌تواند بگوید که من هم احترام نمی‌گذارم؟ نه. وظیفه‌ی من است که وقتی کاری برای نجم الدین انجام می‌دهم، توقع تشکر نداشته باشم ولی این ربطی به نجم الدین ندارد.
شریعتی: او باید تشکر خود را انجام دهد.
حاج آقای عباسی: چه من توقع داشته باشم و چه توقع نداشته باشم.
شریعتی: خیلی نکته‌ی کلیدی در همه‌ی عرصه‌های زندگی است.
حاج آقای عباسی: من وظیفه‌ی خود را انجام ندادم، من نباید توقع تشکر داشتم. یک آب دست او دادم، چرا تشکر نکرد؟ من نباید توقع تشکر داشته باشم ولی چه داشته باشم و چه نداشته باشم، یعنی چه به وظیفه‌ی خود توجه کنم و چه به وظیفه‌ی خود توجه نکنم، طرف مقابل من هم وظیفه‌ی خود را باید انجام دهد. او هم باید تشکر خود را بکند. اگر به این قاعده توجه کنیم، چه قدر زندگی‌ها راحت می‌شود. من همیشه به این چشم بدوزم که ببینم او وظیفه‌ی خود را انجام داد تا من وظیفه‌ی خود را انجام بدهم.
شریعتی: سنگ روی سنگ بند نمی‌شود.
حاج آقای عباسی: اصلاً زندگی بازار می‌شود و معامله‌های اذیت کننده‌ای می‌شود. آن‌ کسی که باید با ما معامله کند، خدا است و طرف حساب خوبی هم هست. خود او هم ما را به معامله دعوت کرده است. با او معامله کنیم.
شریعتی: دیشب جایی خواندم که استفاده از ماسک، تشکر عملی از کادر درمان است. یاد حرف‌های شما افتادم و دیدم که چه قدر به جاست که هم از کادر درمان صمیمانه تشکر کنیم و همین تشکر عملی را ان‌شاالله جدی بگیریم و از ماسک هم استفاده کنیم.
صفحه 581 قرآن کریم
حاج آقای عباسی: آیاتی که شنیدیم از سوره‌ی مرسلات بود. یک نکته‌ای که به طور کلی خدمت همه‌ی دوستان عرض کنم که بعضی از سوره‌ها تقریباً به صورت کامل درباره‌ی قیامت هستند که یکی از آن‌ها مرسلات است. حالا بعضی آیات بسیار زیادی درباره‌ی قیامت دارند. تکیه‌ی قرآن به بحث قیامت و معاد و این‌که بعضی از سوره‌ها به صورت کامل به بحث قیامت اختصاص دارد، ریشه در یک باور تربیت دینی دارد. یکی از مبانی اصلی تربیت دینی برای تغییر ذائقه‌ها، روی کلمه‌ی ذائقه من حساس هستم. برای تغییر رفتارها حتماً و حتماً اعتقاد به معاد است. ما اعتقاد به معاد را صرفاً در حد و اندازه‌ای که باید در اصول دین به آن پایبند باشیم، نباید بدانیم. معاد یکی از پایه‌های اصلی تغییر نگرش و رفتار است. به همین دلیل وقتی به سوره‌های این چنینی و آیه‌های این چنینی می‌رسیم، حتماً به آیات آن متوقف شویم. من به صورت خاص می‌خواهم به یک آیه اشاره کنم. آیه‌ی 46 که خطاب به کسانی است که روز قیامت را تکذیب می‌کنند. «كُلُوا وَ تَمَتَّعُوا قَليلاً» این روی کلمه‌ی قلیلاً می‌خواهم حساس شوم که تمام دنیای شما هر چه قدر باشد و در کل این دنیا بخورید و بهره‌های دنیایی ببرید، باز هم کم نسبت به آخرت است و یکی از اصلی‌ترین نگرش‌های دینی به معاد در تربیت همین کلمه‌ی قلیلاً است که درباره‌ی آن در بحث ابدیت صحبت کردیم.
شریعتی: امروز هجدهم ماه ربیع الاول است. هجدهم ماه ذیحجه روز عید غدیر طرح فرزندان غدیر متولد شد و گام به گام و هجدهم هر ماه می‌خواهیم راجع به این موضوع صحبت کنیم. الحمدالله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.