موضوع برنامه: تحلیل تاریخی با نگاهی به وقایع روز
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين کاشانی
تاريخ پخش: 06- 08- 99
شریعتی: بسم الله الرحمن الرحیم، اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
فخر من نزد عرب این بود دختر داشتم *** آیت من بود و در گهواره کوثر داشتم
هرچه عالم فخر دارد نزد من یک ارزن است *** من زنی هستم که در خانه پیامبر داشتم
روزهایم شب نمیشد چشم او تا باز بود *** سایهی خورشید را همواره بر سر داشتم
عاشق این مرد بودن معجزه لازم نداشت *** چشمهایش را از اول نیست باور داشتم
راههای آسمان را از زبان همسرم مثل همسرم *** مثل آواز پر جبریل از بر داشتم
آیهها تکرار او بودند و عمری بر لبم *** با طنین نام او قند مکرر داشتم
جان خود را بر سر این عشق دادم عاقبت *** هدیه میدادم اگر صد جان دیگر داشتم
سلام میکنیم به نبی مکرم اسلام و سلام میکنیم به حضرت خدیجه کبری که امروز سالروز این پیوند آسمانی است. بر همه شما مبارک باشد و بهترین اتفاقات برای تک تک شما رقم بخورد. سلام به شما، به سمت خدای امروز خیلی خوش آمدید. حاج آقای کاشانی سلام علیکم و رحمة الله خیلی خوش آمدید.
حاج آقای کاشانی: سلام علیکم و رحمة الله، بنده هم خدمت حضرتعالی و همه بینندگان سلام میکنم. سلام و درود خدا بر نبی مکرم اسلام، فخر عالمین حضرت محمد مصطفی(ص)، سلام و درود خدا از جانب ائمه هدی(ع) بر مادر بزرگوارشان خدیجه کبری(س).
شریعتی: انشاءالله بتوانیم این حق را در حد وسع و توان خود ادا کنیم. دیروز سالروز آغاز ولایت حضرت صاحب الامر بوده و امروز هم سالروز این ازدواج و پیوند آسمانی است. ماه ربیع در این روزها نورٌ علی نور است. انشاءالله بر همه دوستان مبارک باشد. بحث امروز شما را خواهیم شنید.
حاج آقای کاشانی: بسم الله الرحمن الرحیم، با توجه به رسیدن ماه محرم و صفر سعی داشتیم یک تبیین تاریخی و سطحی از قیام سیدالشهداء ارائه کنیم و سعی کنیم با این عقل ظاهری و فهم بشر عادی میشود این قیام سیدالشهداء را با مفهومی که از قیام قبلاً توضیح داده بودیم، تبیین کرد یا نه. تلاش ما در این زمینه بود که حضرت ابعادی داشت قیامشان و تبلیغی داشتند و جهادی داشتند. سعی کردیم اینها را با هم گفتگو کنیم. بارها تکرار کردیم که نسبت ما با سیدالشهداء جسارت است بگویم:
دل من نه مرد آن است که با غمت برآید *** مگسی کجا تواند که برافکند عقابی
ما در برابر حرکت سیدالشهداء کوچکتر از آن هستیم که بخواهیم شامل و جامع سخن بگویم. سعی کردیم کارهایی کنیم ولی از اول هم تکرار کردیم به اسرار واقعه نپرداختیم و همین ظاهر را سعی کردیم تبیین کنیم، رفتار حضرت برای مردم عادی غیر شیعه آن زمان قابل فهم بود یا نه؟ عرض کردیم قابل فهم بود و توضیحاتی ارائه کردیم. اما کسی که «من فی الجنة و النار» بر او گریه میکنند، چرا گریه بر او تمام نمیشود و عرش و ملکوت آسمانها و زمین بر او عزاداری میکنند. چرا صدیقه طاهره بر او عزادار است؟ چرا جنبندگان و موجودات بر او گریه میکنند؟ چرا قتیل العبرات است و سرّ این چیست، انشاءالله وقتی باشد و استاد معرفتی که دست ما را بگیرد و خونی که در بهشت آرامش و سکون پیدا کرد را بگوید عظمت و اسرارش چیست و ما ابداً به این مباحث نپرداختیم. گوشهای از ابعاد را شروع کردیم و جلسه پیش به سرانجامی رسید. ما به حماسی بودن و جهاد حضرت باید توجه کنیم یا به بخش عزاداری و مصیبت آن یا هردو. چقدر باید ارج بگذاریم؟ ما و همه بینندگان ما که یکبار در عمرشان روضهخوانی شنیدند نسبت ما با روضهخوانی و مقتل خوانی چیست؟ بعد از سیدالشهداء (ع) چگونه ائمه الهدی مسیر را ادامه دادند؟ شیعیان و مؤمنین چگونه پیگیری کردند؟ قیامها بعد از حضرت چه بود؟ اینها ابعادی است که انشاءالله باید یک وقتی یا ما روزیمان شود یا عزیزان دیگر از اساتید فرصت شود در محرم و صفرهای آینده به اینها بپردازند. مختار چه شد؟ کسی که به نظر حقیر اگر او نبود شاید باز هم ائمه ما را با شمشیر میکشتند. ترسیدند از اینکه مختاری بیاید از آنها انتقام بگیرد و مختار خیلی در راه اهلبیت دشنام شنید و فحش خورد و ایستادگی کرد. بله البته معصوم نبود، مثل بقیه که معصوم نیستند ولی خیلی زحمت کشید و در طول تاریخ هنوز بدنام است و همان جسارتهایی که به امیرالمؤمنین کردند بعضاً به او کردند و من در این زمینه به او غبطه میخورم.
شریعتی: جا دارد یادی کنیم از جناب آقای فلاح که به تازگی ایشان را از دست دادیم. تهیه کننده این مجموعه عظیم که یادگاری ارزشمندی را به جا گذاشتند.
حاج آقای کاشانی: من آن زمان معلم مدرسه بودم، شنبهها 40 دقیقهای در نماز خانه هرکس دوست داشت شروع به تحلیل واقعه کربلا میکردیم و چون بچهها سریال را دیده بودند و محسوس بود، میشد با آنها حرف زد. به جای منبر یک طرفه باب گفتگو و سؤال و جواب، بچهها میگفتند: گاهی شما نقد میکنید. میگفتم: بله ولی من خیلی غبطه میخورم به مادر آقای میرباقری تهیه کننده بزرگوار که چه روزی داشتند فرزندانشان در این زمینه قدم برداشتند. رسانه اگر ورود خوب کند خیلی کمک کننده است در اینکه مفاهیم را عینی کند در ذهن مردم. گاهی یک جلسه مختار ممکن است نقدهایی هم باشد و خود بنده هم داشته باشم، ولی چندین ساعت مطلب را در آن قالب نشان داده است.
شریعتی: به خانواده هنر و خانواده ایشان تسلیت میگوییم. انشاءالله این کار ایشان جزء باقی الصالحات ایشان باشد و همنشین سیدالشهداء باشند.
حاج آقای کاشانی: بحث حرکت سیدالشهداء (ع) آنچه میخواستیم به عنوان یک تبیین ظاهرین، ظاهرین لزوماً خیلی سطحی نیست. من اگر میگویم سطحی نظر به عمق و باطن و سر آن دارم سطحی است. سعی کردیم انجام بدهیم و فکر کنم صورت گرفت و باقی بحث میرفت به سمت اینکه روز عاشورا چه شد و چه حوادثی رخ داد ولی دیدم دیگر مناسب ماه ربیع نیست. ماه ربیع مخصوصاً این هفته اینقدر مناسبت دارد، یکی اینکه وارد ماه ربیع شدیم دو سه اتفاق مهم افتاده است. یکی اینکه ماه ربیع که ماه بسیار شادی است و ظاهر مؤمن خندان است، ماه هجوم به خانه حضرت زهرا هم هست. یعنی در یک جمله این را جایی بنده در مشهد مقدس توضیح دادم. کربلا اصلاً اساساً محصول طبیعی جریان سقیفه است. حضرت زهرا(س) و امیرالمؤمنین(ع) نه لشگرکشی کردند و نه نیرو جمع کردند، نه اسلحه داشتند، نه در صدد نزاع و درگیری خشونت آمیز بودند، تجمع در خانهای صورت گرفته بود، حرکت سلبی بود حضرت مشغول به نوشتن قرآن بودند و حضرت زهرا را روزهایی خانه انصار میبردند که چرا بر آن عهدی که بستید پافشاری نکردید و ناگهان به این خانه حمله شد و حمله به این خانه فاجعهای است نشان میدهد که نیاز نبود سیدالشهداء سمت کوفه برود برای بیعت نکردن و مخالفت با یزید، باید آنطور به او حمله و جسارت کنند، مادرش فاطمه زهرا(س)، اقدام نظامی ابداً نکرده بود. یک زن بود، در ادبیات دینی ما، صدیقه طاهره یک خانم پرده نشین قدسی ملکوتی بود. اهل نزاعهای فیزیکی و نظامی نبود ولی آن تفکر کمترین مخالف خودش را به این شکل با شدیدترین هجوم و اینها مجازات میکرد. کربلا محصول طبیعی سقیفه است. هجوم به خانه حضرت زهرا کی اتفاق افتاد؟ چه اتفاقاتی افتاده بین اهل تحقیق اختلاف است و چون زیاد سؤال کردند بنده مختصر عرض بکنم که ما نقل دقیقی از این جهت نداریم. خود واقعه اصل هجوم و شهادت حضرت زهرا و شهادت حضرت محسن در بین شیعیان تسالم قطع تواتر بی شک است. یعنی قابل ملاحظه نیست مخالفتها اما اینکه چه زمانی رخ داده مثل عاشورا نیست.
ما عاشورا بین شعیان اختلاف نداریم که دهم محرم شهادت سیدالشهداء است. یکی بگوید: چهارده جمادی بوده، کسی توجه نمیکند اما برای بعضی مناسبتها مثل بعضی ولادتها و شهادتهای اهلبیت که یا دقیق معلوم نیست یا محل اختلاف است، شهادت حضرت زهرا روزش مشخص نیست و اختلاف بین بزرگان است. ما دو مورد مراسم میگیریم ولی بیش از ده نقل دارند. اما اینکه زمان هجوم کی بوده محل اختلاف است. هیچ نقلی نداریم اشاره به زمان کرده باشد. دو روز بعد، یک روز بعد، سه روز بعد، هفت روز بعد، ده روز بعد، چهل روز بعد، نقلی نداریم. آنچه محققین در این زمینه اظهار نظر کردند از مجموعه روایت کنار هم گذاشتن برداشت کردند. حدس زدند، حدس علمی ولی با هم اختلافات زیادی دارند. لذا اینکه چه زمانی بوده دقیق نمیشود گفت، بزرگان هم اختلاف با هم دارند، چه بسا جریانهای سیاسی هم دخالت نداشته باشند. یعنی ممکن است از جهت سیاسی تفاوت نظر سیاسی داشته باشند ولی اتفاق نظر تاریخی در این زمینه، اینکه چه زمان بوده، فدک چه زمانی بوده، فدک بعد از واقعه هجوم بوده یا قبل از واقعه هجوم، در کدام چه اتفاقاتی افتاده بین اهل تحقیق اختلافاتی هست. اصل واقعه نه ولی در زمانش، طبعاً بنده هم ممکن است نظرم متفاوت از بعضی باشد. چون گزارشهایی نشان میدهد حضرت زهرا برای احقاق حق امیرالمؤمنین خیلی تلاش کرد تا ترسیدند نکند کار به جای باریک برسد.
مثلاً حضرت به احد میرفتند، هفتهای دو بار، در گزارش صحیحهای که در کافی داریم میگوید: حضرت زهرا بعد از پیغمبر هفتگی دوشنبهها و پنج شنبهها احد میرفت. این را برای وقتی میگویند که یک هفته اتفاق افتاده باشد. وقتی میگوییم به صورت هفتگی دوشنبهها و پنجشنبهها، این نشان میدهد سه چهار هفته حداقل باید رخ بدهد. تعداد روزهایی که در خانه انصار رفتند. حال حضرت بود به نظر ما در واقع قبلاً در توضیح تبیینی عرض کردیم حضرت اول خطبه فدکیه را خواندند و چه شد تا هجوم رخ داد، زمان دقیق هجوم محل اختلاف است ولی اصل موضوع نه.
اتفاق دیگری افتاد در هفتهای که گذشت و بسیار مهم و تأسف آور است، توهین بسیار زشت وقیحانهی جاهلات مدرن است که ادعای آزادی دارند. کسانی که امروز در غرب ادعای آزادی دارند و به پیغمبر توهین میکنند اجازه نمیدهند شما در مورد هلوکاست صحبت کنی و اینجا آزادی بیان نیست. راجع به واکاوی تاریخی حادثه کشته شدن یهودیان به دست هیتلر را اجازه نمیدهند کسی حرف بزند. حتی بعضی از دانشمندان خود را در فرانسه زندان انداختند. بعضی فیلسوفان را زندان انداختند، چرا؟ چون در مورد این موضوع اظهار نظر میکنی و اینجا آزادی بیان نیست. اگر شما بخواهید عکس شهید سلیمانی را منتشر کنی، آزادی بیان نیست. اصلاً پیغمبر خاتم را فرض کنیم رحمة للعالمین ندانند، معصوم ندانند، منجی بشریت ندانند، یک شخصی که محبوب حداقل یک میلیارد و نیم انسا است. اقل احترام به حقوق بشر این است که شما به محبوب یک میلیارد و نیم مسلمان دیگر هیچ اختلافی درونش نیست. پیغمبر محبوب همه مسلمین است. توهین و جسارت نکنیم. متأسفانه اتفاق افتاد، بنده جایی منتشر کردم که متأسفانه پیامبر اکرم در طول تاریخ مورد جسارت واقع شده است. بنده اعتقاد دارم اگر امیرالمؤمنین اینقدر بهتان خورد و جسارت دید و حضرت زهرا شهید شد، هیچکدام موضوعیت نداشت. همه موضوعیت آن پیغمبر بود. پیغمبر(ص) مرام و مسلکی آورد و عالم را دگرگون کرد، برای اینکه از او انتقام بگیرند، خواستند ترور کنند و موفق شدند. بارها ترور کردند، یهودیان و دیگران، جنگهای پی در پی و محاصرههای اقتصادی، وقتی نشد و جریان نفاق موفق نشد. وقتی حضرت را کشتند دیدند دین و آئین و فکرش مستقر است و در قلوب جا پیدا کرده است. لذا هر نمادی از پیغمبر بود را میزدند. از جمله امیرالمؤمنین(ع) را به جرم اینکه مدافع و علمدار سنت نبوی بود زدند و جسارت و لعن و نفرین کردند که جان پیغمبر است.
اگر حضرت زهرا(س) به شهادت رسید انتقام از رسول الله بود و اینکه در جلسات اولیه بحث تخریب پیغمبر را میگفتیم، چگونه پیغمبر را از حیث اخلاقی و فکری و اعتقادی و علمی تخریب کنند، چرا؟ چون دل مسلمین را سست کنند و دچار شک و تردید کنند. متأسفانه کم کم جامعه اسلامی را عادت به جسارتهای پیغمبر دادند. من متأسفم که جامعه اسلامی به خروش نیامده و جا داشت بالاتر از روز عاشورا همه کشورهای اسلامی یکسره یک روزی را تعطیل میکردند و فریاد لبیک یا رسول الله میزدند. ما شرمنده پیغمبر و فرزند او حضرت بقیه الله هستیم که یک میلیارد و نیم جمعیت به اندازهای اهمیت دارد که اگر اینها فقط سفیر کشور فرانسه را بیرون میکردند، کالای فرانسوی را به مدت دو سال نه نمادین، واقعی، کاش غیرت داشتیم. اگر کسی خدای نکرده به پدر من جسارت کند شب خواب نداریم. بیایند در ملآ عمومی و میلیونی به پدر حقیقی امت اسلام و چشم و چراغ همه انبیاء وقیحانه جسارت کنند و ما هم سکوت کنیم.
شریعتی: قبلاً فاصله بین اهانتها، مخصوصاً در نشریات فرانسوی خیلی زیاد بود. الآن خیلی فاصلهها کم شده است. یعنی تند تند دارند کار میکنند.
حاج آقای کاشانی: یک فضایی داریم میگویند: علم سیگنال و سیستم، به سیستم یک ضربهای وارد میکنند و واکنش آن را می سنجند و بعدی را طراحی میکنند. متأسفانه توهین به پیغمبر هزینه ندارد. بنده نمیخواهم بگویم خدای نکرده بمب گذاری کنند. اما اگر مسلمین، یک میلیارد و نیم مسلمان با هم عهد میکردند دو سال کالای فرانسوی نخرند، کسی در این عالم جرأت نمیکرد، چون اینها پول را میفهمند. جیبشان سکه و دلار و چه را متوجه میشوند. ممکن است خیلی از اینها بخاطر مشکلات خانوادگی، بخاطر اینکه خانواده در غرب پاشیده، نگاه نمیکند مسلمان فراوان در فرانسه هست. یعنی بی ادبی آنجا رایج است. به پیغمبر ما جسارت شده و ما ناراحت هستیم. از طرفی ماجراهای ازدواجهای پیغمبر اکرم که خودش را اگر بررسی کنیم نشان میدهد چقدر به پیغمبر ما جسارت شده، امروز روز مهم برای ماست. چون رسول خدا ازدواج میکردند به جهات مختلف ازدواج میکردند. زمان حضرت خدیجه ازدواج دیگری نداشتند و ازدواج با حضرت خدیجه ازدواج سیاسی نبود. آن زمان ازدواج سیاسی عرف بود. قرارداد اجتماعی خاصی بود در زمان خودش باید دیده شود ولی حضرت رسول در زندگی با حضرت خدیجه یک زندگی عاشقانه، عجیب، به گونهای که حضرت خدیجه خودش مهریه خودش را داد و گفت: اجازه بده خودم پرداخت کنم. حق هم همین است مثل حضرت خدیجه که مادر سیزده معصوم است و مادر امیرالمؤمنین هم هست اینطور گوهرشناس باشد و پیغمبر اکرم را بشناسد.
در مورد این ازدواجها باز آن جریانی که دوست داشتند از پیغمبر انتقام بگیرند، حرفهایی زدند مثلاً اخیراً در فضای مجازی لیستی درست کرده بودند مثلاً 90 ازدواج پیغمبر، یک توضیح بدهم که هنوز پیغمبر اکرم دشمن زیاد دارد و اگر داخل جهان اسلام پیغمبر را عدهای تخریب نکرده بودند و این تخریب را باب نکرده بودند برای اینکه جایگاه خود را حفظ کنند، امروز حساسیت مسلمانها بالا بود. یکی به من گفت: چرا در موضوع توهین فرانسویها به پیغمبر نوشتی که از بعد از شهادت پیغمبر همینطور به پیغمبر اکرم توهین شده و باب شده است. گفتم: برای اینکه اگر ما حساسیت خود را از دست نداده بودیم، امروز خروش میکردیم. کما اینکه امروز اتفاق نویی بیافتد. ولی جامعه اسلامی ما عادت کرده است وگرنه بحثی داریم که پیغمبر اکرم نود ازدواج کردند. بعد هم ناجوانمردانه دروغ به پیغمبر میبندند، 1- سلماء کتاب انساب الاشراف 2- صفیه کتاب فرض کنید تاریخ یعقوبی، آمده نود تا شده است و بعد میگوید: این پیغمبر شماست. اگر کسی توجه داشته باشد که وقتی یک کتاب تاریخی را یک نفر مینوشت، از روی این کتاب برای اینکه تکثیر کنند، یک نفر دیگر از روی کتاب مینوشته است. گاهی خط طرف قبلی را نمیتوانسته خوب بخواند. ممکن است در دیکته نوشتن، رونویسی را آدم دقیق ننویسد، به وفور رخ میدهد آدم از روی یک نسخه مینوشتند به نسخه دیگر استنساخ میکردند. تفاوت در نوشتار رخ میداد، مثلاً سلماء ممکن بود اسماء شود، سلما ممکن است سمیه شود.
از یک کتابی میخواستند یک نفر نقل کند به کتاب دیگر، نصف شب کتاب را برمیداشت نسخه خطی ورق میزد، اینها چه میشد؟ گاهی یک نفر در سیزده کتاب سیزده اسم برایش میآمد. تعداد شهدای کربلا اندک است و کتابهای مفیدی در این زمینه نوشتند چه افرادی شهید کربلا هستند. ولی اگر شما اسمها را ببینید مثلاً فرض کنید ما در قتله سیدالشهداء حصین با صاد داریم، ابن نمیر، ابن تمیم، سعد داریم، سعید هم داریم. سعید بن عبدالله حنفی، سعد بن عبدالله، محمد بن بشیر، محمد بن عمر، عمر بن بشیر، عمر بن بشیر، همه یک نفر یک واقعه هست و یکجایی حضرت برای یک نفر صحبت کرده است، هر کتابی یک چیزی نوشته است. اگر یک نفر بازیگر باشد بخواهد جسارت کند، در موضوع کربلا این بازیگری معنا دارد، میشود ششصد شهید کربلا. در حالی که این ششصد نفر گاهی 15، 20 مورد یک نفر است. یک واقعه رخ داده اسم او در جای مختلف، مختلف آمده است. در مورد پیغمبر اکرم هم تعداد همسران پیغمبر مشخص است. همین است که مشهور است. اما اینکه یک نفر هر قیلی را، هر گفتهای را، گفته شده پیغمبر اکرم با یک اسماء ازدواج کرد قبل از اینکه او به خانه پیغمبر بیاید، او را طلاق داد. این واقعه در ده کتاب با ده اسم آمده است. چرا؟ چرا باید پیغمبر را بزنند؟ برای اینکه قرآن به او میفرماید: «وَ كانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيماً» (نساء/113) فضل خدا بر تو عظیم است. تو رحمة للعالمین هستی، تو آمدی بشریت را نجات بدهی.
انبیاء قیامت چشمشان به دست تو و چشم و زبان توست برای شفاعت آنها، آیات نشان میدهد«وَ جِئْنا بِكَ عَلى هؤُلاءِ شَهِيداً» (نساء/41) برای اینکه بتوانند مردم را از پیغمبر جدا کنند باید در ذهن مردم خلجان ایجاد شود. لذا پیغمبر اکرم به شدت تخریب شدند، عادت کردیم، امروز میبینیم اثری که یک روز در سقیفه پیغمبر را تخریب کردند ادامه پیدا کرد، بنی امیه آمد تکرار کرد تا رسید به اینجا، امروز نباید اینجا عادی مینشستیم، الآن به رهبر محبوب یک جریان معنوی مثلاً فرض کنید بزرگ آئین شین تو و بودا، به بزرگ معبدی جسارت شود آرام نمیشوند. آنوقت به حبیب خدا اینطور جسارت شود و ما ساکت باشیم. انشاءالله خدا به ما غیرت دینی و معرفت عطا کند که بتوانیم پیغمبر را خوب تبیین کنیم، در برابر این همه تخریب بتوانیم گفتارها و نوشتههای خوب، گفتارهایی که نیاز نیست در مورد پیغمبر غلو کنیم، اگر بتوانیم وجود مبارکش را توصیف کنیم، اندکی از آن وجود با برکتی که خیلی عجیب است کسی که بچه خودش را زنده به گور میکرده گاهی از آقایی پیغمبر اشک میریخت، اینقدر بزرگواری در پیغمبر میدید. آن شخصیت عظیم را امروز بخواهند لکه دار کنند که دست مردم را از او بگیرند، به مردم بگویند: امام زمان پسر پیغمبر است.
بحث دیگری داشتیم که شهادت امام عسکری(ع) بود، امام عسکری(ع) که امیدوارم روزی فرصت شود فقط در مورد حضرت صحبت کنیم، آینهی تمامنمای رسول خداست و اخلاق عجیبی داشت. شبیه ایشان کم جایی پیدا میشود. ائمه ما برای دین مردم، نه شیعیان، دین مسلمین و بلکه همه مردم دنیا دلشان میتپید. شاعر بنی عباس گرفتار شد، برای شاههای عباسی شعرا باید شعر میگفتند و در فضاهای ادبی نقد و بررسی میشد، لذا وقت میخواست که کسی شعری بگوید که بتواند بخواند. این گرفتار که شد به شعر او پول میدادند، نه شخصیت او. گرفتار شد. برای بچهاش میخواست. هرچه نامه زد به این فرماندار و آن فرماندار، هیچکس جواب نداد. یک روز دید خادم امام عسکری(ع) آمد و گفت: این را امام عسکری فرستاده است. فرمود: باز هم کاری داشتی ما در خدمت هستیم. شعر را برای دیگری گفتی ولی الآن نیاز داری و نیازت واقعی است. یعنی بین ما سبک و سیرهی زندگی اهلبیت مرده است. چه میشود که امام عسکری وحشی آدم میکند. گاهی نفس طغیان میکند، آقا مثل حیوانی که ادب کردی، حضرت داشت راه میرفت یک نفر دویست دینار پول در باغچه گذاشته بود، گفت: میروم به امام عسکری که میگویند: خیلی کمک میکند، خدا میداند در جیبم یک درهم هم ندارم. تا گفت: خدا شاهد است... حضرت لرزیدند و فرمودند: به خدا قسم دروغ نخور! شیعه هم نیست و از نوادگان عباس عموی پیغمبر و از نزدیکان خاندان بنی عباس است ک حضرت عسکری(ع) از ابتدای امامت تا انتهای امامت در منطقهای محصور کرده بودند که شیعیان نتوانند به حضرت دسترسی پیدا کنند. ولی برای تأدیبی که حضرت میخواهد بکند، جا بیافتد، به او فکر نکند که خوب میخواست حالم را بگیرد که به من پول ندهد. فرمود: اینکه میگویم به خدا قسم نخور برای این نیست به تو پول ندهم. به خادمشان فرمودند: «أعطه ما معک» هرچه داری به او بده. صد سکه طلا گفت: در حساب داریم و الآن پیش ما هست. پولها میآمد و حضرت خرج میکرد. فرمود: همه را به این بده. گفت: پول میدهم ولی قسم دروغ به خدا نخور. شیعه هم نبود، امام نسبت به افراد جامعه اسلامی دست بخشش و عطای عجیبی داشت. این سیره تکراری ائمه ماست. «عَادَتُكُمُ الْإِحْسَانُ وَ سَجِيَّتُكُمُ الْكَرَمُ» رفتم یکجا در ری مناظره کردم، اینها شیعه نیستند. یک بت پرستی حرفهایی زد و من نتوانستم خوب جواب بدهم. جلویش کم نیاوردم ولی در ذهنم هی خلجان بود که چه حرفی زد. این نکته است که اگر در زمینهای تخصص نداریم ورود نکنیم. امام صادق نهی میکردند.
یک روزی بار عام بود، حضرت هم باید میآمد که حاکم عباسی حضور دارد. حضرت داشت رد میشد، از من که گذشت، من در ذهنم شک و تردید داشتم. به من رو کردند و فرمودند: «احدٌ احدٌ فردٌ» امام، امام همه هست. میگوید: چنان احد احد به من فرمود که آن شک از دلم رفت و بیهوش شدم. یعنی اگر کسی دیگری بود میگفت: ما آوردید اینجا زندانی کردید در سامرا، جایی که اگر شیعیان من بخواهند بیایند، بخاطر اینکه اینجا جمعیت کم است، غیر شیعه هستند، محبان من نیستند زود لو میروند. بارها شیعیان حضرت را زندان میانداختند، توحید مسأله امام است و امام دنبال این است که مردم را هدایت کند. لذا نه فقط به شیعیان که فراوان است کرامات حضرت به غیر شیعیان هم حضرت بسیار زیاد میبخشیدند و عطا میکردند. جالب است وقتی میخواستند حضرت را زندان بیاندازند گیر کرده بودند که چه کسی تاب مقاومت دارد در برابر امام. دست امام عسکری بسته شده به زنجیر ولی در واقع زندانبان اسیر محبت اوست. هرکسی را زندانبان میگذاشتند بعد از مدتی یک نفر را زندانبان او گذاشتند، گفتند: «افعل به و افعل» هرکاری از دستت برمیآید انجام بده و همه کاری کرد، یک روز نشد رفتند دیدند صورتش را میخواهد کف پای امام بگذارد. چه رفتاری! من فکر میکردم امام با یک انسان تندخوی نفس سرکش تربیت نشده و نفس وحشی، چه کرده اینطور رام کرده است. این رام کردن انسان سرکش و طغیانگر، ادب کنی یعنی عقلش رشد کرده است. آدمی که عقل نداره بی ادب است. یک ذره عقل داشته باشد جلوی بزرگتر پایش را دراز نمیکند. ادب از عقل است. این سختتر از این است که بگویند: گرگ و شیر را رام کرده است. اینطور این آدم به سجده افتاده و عبادت میکند. یکباره دید دو نفر از نواصب دشمنان اهل بیت را گذاشته بودند و بعد دیدند دوباره دارد آن مسئول شکایت میکند. گفت: اگر بخواهیم یک لشگر آدم بگذاریم، یکباره اینها تغییر کنند و تربیت شوند، هر یک نفری را بگذاریم، یک روز دو روز بیشتر دوام نمیآورد. داشتیم کسانی که خودشان، چون هدایت اختیاری است تربیت نشدند. ولی همان مورد هم حضرت امام عسکری را وسط گرگها و شیرها را گذاشته بود و دید حضرت دارد نماز میخواند.
ممکن بود کسی تغییر نکند ولی اگر کسی ذرهای درونش جوهره داشت حضرت عقل را پرورش میداد. ادب و عبادت حضرت را میدید. تغییر میکرد، این دو نفری که کنار حضرت گذاشته بودند و حضرت عبادت میکرد و اینها مشغول عبادت شدند، گفتند: چه دیدهاید؟ گفتند: گذاشته بودید شکنجهاش کنید. گفتند: وقتی به نماز ایستاد، تمام بند بند مفاصل ما شروع به لرزیدن کرد. ما نور عبادت را دیدیم، آن چیزی که ما ندیدیم. حضرت را زندان هم میانداختند، اذیت میکردند و گاهی زندان تنگ و سخت بود ولی حضرت مستحکم و اهل کرم بود و اینها را یکی یکی جذب میکرد. نکتهای که دارد این است که حضرت نگاه کردند و دیدند در این شرایط چه باید کرد؟ دیدند برای اینکه ما در دوره سخت اوج اقتدار بنی عباس هستیم، دورهای که تفتیش عقاید باب بود. یعنی اگر میفهمیدند شما فکر متفاوتی داری شکنجهات میکردند، امام عسکری و شیعیان را هم بیش از همه تخریب و شکنجه و مورد اذیت و آزار قرار میدادند، امام عسکری دستوراتی صادر کردند. یکی این است که سعی کنید محبتها را به سمت ما جلب کنید. ما را دوست دارید به همدیگر خدمت کنید. همدیگر را ببینید انگار ما را دیدهاید. یعنی هروقت فشار روی سر شیعیان زیاد میشد، ائمه شبکه ارتباطی شیعه را تقویت میکردند. شبکه ارتباطی یعنی تمرین کار تشکیلاتی، اینکه من بدانم مثلاً فرض کنید که خبری از امام آمده و باید منتشر شود و رسانهای نباشد. پس من باید خودی و غیر خودی را بشناسم. شیعیان را شناسایی کنیم، چه کسانی فقیر هستند و چه کسانی نیستند؟ از کدامها کمک بگیریم برای کدامها، طوری که جمع شیعیان را اداره کنیم و حضرت برای اینکه دلها را گرم کند خیلی بروز و کرامت میداد. چرا؟ برای اینکه اینقدر شک و تردیدها فراوان بود و مدعیان زیاد بودند، حضرت برای اینکه اینها دلگرم باشند برای اینکه ما کار کنیم در مسیر تمرین، کرامت زیاد میکرد. مثلاً فرض بفرمایید نامه نوشت ابوهاشم جعفری که خیلی این زندان تنگ است، خیلی من این زنجیرهایم سنگین است. حضرت فرمود: ظهر نماز را در خانه میخوانی. نکته اینجاست ابوهاشم جعفری در زندان است و زنجیر سنگین است، چطور به امام نامه نوشته و امام پاسخ داده است؟ امام شبکه ارتباطی درست کرده بود که تا دل بنی عباس رفته بود، زندانبانها را جذب کرده بود و بعضی شاهزادهها را جذب کرده بود. یعنی حکومت با شمشیر راحت میجنگد، مقابلش لشگر باشد میجنگد ولی فتح قلوب کرده بود با این همیاری و همدلی حضرت فرمود: نماز را خانه میخوانیم. بعد رفتم خانه و نماز را خواندم و گفتم: کاش رویم میشد به حضرت بگویم وضعمان هم خراب است، به جای کار کردن دائم در زندان هستیم. دیدم در خانه را میزنند. مبلغ قابل توجهی برای ما پول آوردند، درونش نامه هم بود. حضرت فرمود: کاری داشتی از ما حیا نکن و اذیت نشو. کار ما این است. فرمود: «نَحْنُ كَهْفٌ لِمَنِ الْتَجَأَ إِلَيْنَا» هرکسی به ما پناه ببرد ما کهف هستیم و پناهگاهیم.
در پناهگاه اوایل جنگ، سال 65، بعضی مدارس و مساجد پناهگاه داشتند. میخواستی وارد پناهگاه شوی کد ملی و عدم سوء پیشینه از کسی نمیخواستند. امام فرمود: ما پناهگاه هرکسی هستیم که به ما پناه بیاورد. بدون توقع، یعنی اگر فقیر میدید حضرت کمک میکرد. ولو شیعه نبود یا حتی جسور بود. یکی از راویان حدیث میگوید: با پسرم یا برادرزادهام میخواستیم محضر امام عسکری برویم. در راه گفتم: مردم آنجا میروند و گاهی کمک مالی میکنند. ما چیزی نداریم و رویمان نمیشود برویم. آقا در حصر است، گفتیم: بالاخره او اهل کرم است. اگر به من پانصد درهم بدهد با آن این کار را میکنم. بچهی من گفت: به من سیصد سکه بدهد بس است! این بچه واقفی بود. قائل به امامت امام کاظم بود و فکر میکرد امام کاظم غایب شده است. کسی که اهل این فکر باشد، ما میگوییم: امام زمان غایب هستند. اگر کسی ادعای امامت کند بعدش آن را دروغگو میدانیم. پس این نسبت به امام عسکری نگاهش منفی و جسورانه بود. میگوید: با هم رفتیم و در نقلی هست که فرمود: خیلی وقت است نیامدی؟ گفت: آقا ما چیزی نداریم خدمت شما بیاییم. فکر کردم حتماً ما باید پول ببریم. حضرت فرمود: هروقت کار داشتید بیایید یا پیغام بدهید. ما خوشحال میشویم. دید و بازدید تمام شد و سؤال کردیم، خواستیم برویم حضرت یک کیسه به من دادند برای این کار و آن کاری که گفتی. سیصد تا هم به او دادند. فقط بخشش نبود، تفکر امام چند وجهی است و ما خیلی وقتها ابعاد وجودیاش را متوجه نمیشویم. هم بخشش میکند و هم در این کرامت میخواهد عدهای را برگرداند. به پسر هم گفت: این سیصد تا برای این کار و این کار که میخواستی کاسبی کنی، راوی میگوید: پسرم با این پول رفت کاسبی کرد و پولدار شد و سالی هزار سکه طلا درآمد دارد ولی هنوز واقفی است. یعنی امام برای اینکه او را تغییر مذهب بدهد کمک نکرد، بله اگر او هدایت میشد، امام خوشحال میشد. امام همان سیصد سکه را به او داد که در ذهنت بود، بگوید ما با کسی صحبت نکردیم، کسی نمیدانست در ذهن ما چیست. امام هم هدایت دیگران را اجباری نمیخواهد. امام عسکری یک شبکه شیعی عظیمی از خدمات رسانی راه انداخت و نسبت به غیر مسلمین هم محبتهایش را به سمت ما جذب کند. یک کاری کنید اینها بفهمند ما چه کسی هستیم. نه اینکه من چه کسی هستم، که مثلاً امام دنبال چیزی نیست. امام اگر میخواست فرض کنید با حکومت بنی عباس ببندد، سر تا پای او را طلا میگرفتند. امام دنبال اینکه چهار تا مرید پیدا کند نیست. امام دنبال هدایت است. بفهمید حق چیست، ولی اگر نخواستند مهربانی کنید و مجادله نکنید. ما دور هستیم از سیره اهلبیت، از حق دفاع کنید و بگویید، ولی مجادله نکنید. بد دهانی نکنید. شما باید وظیفهتان را بدون دعوا و درگیری انجام بدهید.
شریعتی: باز میرسد از جانب حجاز سواری که، هرکه دید بگوید محمد است محمد... انشاءالله خودمان را آماده کنیم برای آن روز و خودمان را برای آمدن حضرت آماده کنیم. طرح فرزندان غدیر که به یک سرانجامی رسیده است، دوستانی که در سایت ما ثبت نام کردند میتوانند از همین امروز به سایت حضرت خدیجه و یا سایت برنامه سمت خدا مراجعه کنند، با اولویت پذیرشهایشان مشخص شده است. اتفاق بسیار مبارکی است که از همه دوستان صمیمانه تشکر میکنم. صفحه 573 قرآن کریم، آیات پایانی سوره مبارکه جن را تلاوت خواهیم کرد.
«وَ أَنَّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ وَ مِنَّا الْقاسِطُونَ فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُولئِكَ تَحَرَّوْا رَشَداً «14» وَ أَمَّا الْقاسِطُونَ فَكانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً «15» وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْناهُمْ ماءً غَدَقاً «16» لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَ مَنْ يُعْرِضْ عَنْ ذِكْرِ رَبِّهِ يَسْلُكْهُ عَذاباً صَعَداً «17» وَ أَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّهِ فَلا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً «18» وَ أَنَّهُ لَمَّا قامَ عَبْدُ اللَّهِ يَدْعُوهُ كادُوا يَكُونُونَ عَلَيْهِ لِبَداً «19» قُلْ إِنَّما أَدْعُوا رَبِّي وَ لا أُشْرِكُ بِهِ أَحَداً «20» قُلْ إِنِّي لا أَمْلِكُ لَكُمْ ضَرًّا وَ لا رَشَداً «21» قُلْ إِنِّي لَنْ يُجِيرَنِي مِنَ اللَّهِ أَحَدٌ وَ لَنْ أَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَداً «22» إِلَّا بَلاغاً مِنَ اللَّهِ وَ رِسالاتِهِ وَ مَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نارَ جَهَنَّمَ خالِدِينَ فِيها أَبَداً «23» حَتَّى إِذا رَأَوْا ما يُوعَدُونَ فَسَيَعْلَمُونَ مَنْ أَضْعَفُ ناصِراً وَ أَقَلُّ عَدَداً «24» قُلْ إِنْ أَدْرِي أَ قَرِيبٌ ما تُوعَدُونَ أَمْ يَجْعَلُ لَهُ رَبِّي أَمَداً «25» عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَداً «26» إِلَّا مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَداً «27» لِيَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسالاتِ رَبِّهِمْ وَ أَحاطَ بِما لَدَيْهِمْ وَ أَحْصى كُلَّ شَيْءٍ عَدَداً»
ترجمه آیات: و اينكه چون هدايت (قرآن) را شنيديم به آن ايمان آورديم، پس هر كس به پروردگارش ايمان آورد، نه از نقصان حقّى مىترسد و نه از ستمى. واينكه برخى از ما اهل تسليم و بعضى ستمكارند پس كسانى كه اهل تسليم هستند، آنان در جستجوى رشدند. ولى ستمكاران هيزم دوزخند. و اگر بر طريق (حق) استقامت كنند، آنان را با آبى فراوان سيراب مىكنيم، تا در آن (رفاه و آسايش) امتحانشان كنيم و هر كس از ذكر پرورگارش اعراض كند، او را در عذابى سخت در مىآورد. و اينكه مساجد براى خداوند است پس (در آنها) با خداوند احدى را نخوانيد و اينكه وقتى بنده خدا بر پا ايستاده و او را مىخواند نزديك بود (جنيان) بر او ازدحام كنند. بگو: من فقط پروردگارم را مىخوانم و احدى را شريك او نمىگيرم. بگو: همانا من مالك هيچ سود و زيانى براى شما نيستم. بگو: همانا هيچ كس مرا در برابر خدا حفظ نخواهد كرد و جز او هرگز پناهگاهى نخواهم يافت. (وظيفه من) جز ابلاغى از جانب خدا و رساندن پيام او نيست. و كسى كه خدا و رسولش را نافرمانى كند قطعاً آتش دوزخ برايش خواهد بود، در حالى كه هميشه در آن آتش جاودانهاند. (آنان در غفلت و غرور به سر مىبرند) تا وقتى كه آنچه را به آن تهديد مىشوند، ببينند، كه خواهند دانست چه كسى ياورش ضعيفتر و نفراتش كمتر است. بگو: من نمىدانم كه آيا آنچه وعده داده مىشويد نزديك است، يا پروردگارم براى تحقق آن مدتى (طولانى) قرار مىدهد. او عالم به غيب است و هيچ كس را بر غيب خود آگاه نمىكند، مگر كسى همانند پيامبر كه از او راضى باشد، پس از پيش رو و از پشت سر نگهبانانى مىفرستد تا بداند (رسولان) پيام هاى پروردگارشان را رساندهاند و او به آنچه نزد آنان است احاطه دارد و هر چيزى را با عدد، شماره كرده است.
شریعتی: سلام بر نبی مکرم اسلام(ص)، سلام بر مادرمان ام المؤمنین، حضرت خدیجه کبری، سلام بر امام عسکری و سلام بر امام زمان، ایام بر شما مبارک باشد. طرح رد مظالم در ایام ماه ربیع الاول برقرار است. بخش دیون دولتی و بخشی که باید به صاحبان حق برگرداند. حسن ختام فرمایشات شما را بشنویم.
حاج آقای کاشانی: نهم ربیع از دیرباز بین شیعیان روز شادی بوده است. اختلاف بوده جهت شادی برای چیست ولی روز نهم ربیع روز شادی بود. بعضی نوشتند این را صفویه باب کرده است و اینطور نیست. ما سیصد چهارصد سال قبل از صفویه، دلایل واضح داریم که شیعیان نه ربیع را جشن میگرفتند و به جهات مختلف، مرحوم سید بن طاووس هم در یکی از آثار خود احتمالاتی دادند که به این جهت جشن میگرفتند. به آن جهت جشن میگرفتند. یکی از جهاتی که روز نهم ربیع را میشود جشن گرفت این است که روز نهم ربیع اولین روز امامت امام زمان است. بعضی گفتند: اگر برای امام زمان روز نهم ربیع را جشن امامت بگیریم بدعت است چون برای بقیه ائمه این کار را نمیکنیم؟ این حرف عجیبی است. ما گاهی مطالبی داریم که در شهر به صورت خاص برایش مطلب بیان شده است مثل گریه بر سیدالشهداء، گاهی به صورت عام دلیل داریم. مثل جزع کردن برای سیدالشهداء داریم زنجیر میزنند. این هیچکدام بدعت نیست. مگر ما برای ولادت امام زمان چند روز جشن میگیریم و فردا جشن میگیریم این بدعت است؟ بدعت وقتی است از خودمان چیزی به دین نسبت بدهیم. عصیان کرده باشیم. اما یفرحون لفرحنا، حتماً جشن امامت امام زمان مصداق این هست. احیای امر حتماً هست. یکی از دلایلی که روز نهم ربیع میتواند مبارک باشد مسأله امامت امام زمان باشد و طبیعتاً روز هشتم ربیع که حضرت بعد از شهادت پدرشان امام شدند شرایط برای جشن گرفتن نیست، اینکه بگوییم برای ائمه دیگر نمیگرفتیم اشکالی ندارد کما اینکه فرض کنید ممکن است ما روز ولادت جشن گرفتن را از ائمه روایت نداشته باشیم. اما روز ولادت امام رضا جشن میگیریم ذیل آن عنوان کلی «یفرحون لفرحنا» احیای امر ما و امثال اینها هست و این را بدانیم روز نه ربیع روزی است که برداشت ما این است که حدود هزار سال شادی شیعه است و چه بهتر که یکی از جهاتش توجه به امام زمان و نیاز به منجی داشتن و جهات دیگری که ممکن است قابل تصور باشد.
شریعتی: دعا بفرمایید و آمین بگوییم.
حاج آقای کاشانی: همه مشکلات ما از روزی است که مردم را از در خانه اهلبیت به جای دیگری بردند، و همه دردهای ما وقتی دوا میشود که مولای ما امام زمان تشریف بیاورند. لذا به نیابت از همه گرفتاران همه با هم بگوییم «اللهم عجل لولیک الفرج»
شریعتی: «والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمدٍ و آله الطاهرین»