اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

99-08-05- حجت الاسلام والمسلمین فرحزاد - سیری در صحیفه سجادیه امام زین العابدین (ع) - ( شرح دعای مکارم الاخلاق، معرفت نفس )

متن برنامه

موضوع برنامه: سیری در صحیفه سجادیه (شرح دعای مکارم الاخلاق- معرفت نفس)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد
تاريخ پخش: 05- 08- 99
 

شریعتی: بسم الله الرحمن الرحیم، اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
فروح بخش شب انتظار آمدنی است *** رفیق آمدنی غم گسار آمدنی است
به خاک کوچه دیدار آب می‌پاشند *** بخوان ترانه بزن تار، یار آمدنی است
ببین چگونه قناری ز شوق می‌لرزد *** مترس از شب یلدا بهار آمدنی است
صدای شیهه اسب ظهور می‌آید *** خبر دهید به یاران سوار آمدنی است
بس است هرچه پلنگان به ماه خیره شدند *** یگانه فاتح این کوهسار آمدنی است

سلام می‌کنم به همه دوستان عزیزم، عیدتان مبارک باشد. عید آغاز امامت و ولایت صاحب عصر و زمان حضرت بقیة الله الاعظم ارواحنا فداه، انشاءالله بهترین‌ها برای تک تک شما رقم بخورد. حاج آقای فرحزاد هستیم، سلام علیکم و رحمة الله، خیلی خوش آمدید. عیدتان مبارک باشد.
حاج آقای فرحزاد: علیکم السلام و رحمة الله. خدمت جنابعالی و بینندگان عزیز عرض سلام دارم. آغاز ایام امامت آقا امام زمان را تبریک می‌گویم. انشاءالله یاور و شیعه خوب برای امام زمان باشیم. یکی از بزرگان همیشه این دعا را می‌فرمودند که خدایا دل ما را با دل امام زمان یکی کن و این قطره را به دریای رحمت واسعه امام زمان وصل کن که انشاءالله ما هم رهروی راه واقعی آن امام بزرگوار باشیم. انشاءالله خدا به برکت این امام بزرگوار بلا و آفت‌ها را از همه ممالک برطرف کند و همه مریض‌ها مخصوصاً مریض‌های بدحال را عافیت کامل بدهد و شر این ویروس را از سر مردم کم و کوتاه کند. توسل به امام زمان و یاد امام زمان قلب را نورانی می‌کند. فرمودند: برای فرج    ما بسیار دعا کنید. اگر فرج کلی نشود برای ما فرج و گشایش می‌شود. انشاءالله خدا توفیق دعا و انتظار آمدن مقدم این بزرگوار را در همه ما به نحو کامل و وافی قرار بدهد. انشاءالله
شریعتی:
یک پلک زدن غافل از آن ماه نباشم *** شاید که نگاهی کند آگاه نباشم
انشاءالله همه ما چشم به راه آمدنش باشیم و در روزگار آمدن باشیم و ببینیم. این هفته‌ها بحث معرفت نفس را می‌شنویم. بحث امروز شما را خواهیم شنید.
حاج آقای فرحزاد: (قرائت دعای سلامت امام زمان) دعای بیستم صحیفه سجادیه که بخش‌های مهم و زیبایی دارد. بخش بیست و سوم این دعا که با صلوات شروع می‌شود. امام سجاد(ع) از خدای متعال می‌خواهد که خدایا مرا از اسراف حفظ کن. اسراف که همه مبتلا هستیم، اسراف یعنی زیاده روی در مصرف، من نیاز به یک خانه صد متری دارم، بروم یک خانه سیصد متری، پانصد متری بگیرم. بیش از نیاز خودم، نیازی نیست. در خرید ماشین، خرید لباس و خوراک، چقدر ما نان و میوه و نعمت‌های خدا در مملکت ما ضایع می‌شود. یک سوم الی 50 درصد ضایعات داریم. شاید یک خانم در کمد لباسش سی دست لباس دارد و حتی حاضر نیست دست دومش را به کسی بدهد که ضعیف است. بزرگواری می‌فرمود: من از وسایل دست دوم مردم لباس، وسایل منزل صدها هزارها جهاز درست کردم. روستاهای دور افتاده اینها را روی سر می‌گذارند. چرا زیاده‌روی در هزینه می‌کنیم. این هزینه را به فقرا بدهیم. بخش دومش که تمیز و پاکیزه است بدهیم به کسی که استفاده می‌کند. اسراف یک مقوله مهمی است و خدا مسرفین را دوست ندارد. از یک آبی که زیاد بیاید دور می‌ریزیم. میوه‌ای که نخورده دور می‌ریزیم. از یک هسته خرما که قابل استفاده است در روایات نهی شده تا اسراف‌های کلان و بزرگترین اسراف، اسراف عمر و هستی ماست که بی‌خودی تلف می‌شود. همه چیز قابل برگشت است ولی جوانی و عمر قابل برگشت نیست. حضرت می‌فرماید: خدایا مرا از اسراف، یا زیاده‌روی در مصرف یا بی‌جا، یک موقع من به این مقدار احتیاج دارم بیشتر تهیه می‌کند و یک موقع اصلاً احتیاج ندارم. در انبار می‌گذارم و هیچ استفاده‌ای نمی‌کنم. «إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ‏ كانُوا إِخْوانَ الشَّياطِينِ وَ كانَ الشَّيْطانُ لِرَبِّهِ كَفُوراً» (اسراء/27) آنهایی که تبذیر می‌کنند و چیزهایی تهیه می‌کنند که اصلاً قابل استفاده نیست برایشان، اکثر خانه‌های متوسط‌ها و مرفهین فراوان است چیزهایی که دکور است. عمراً هیچ استفاده‌ای نمی‌شود. اگر اینها را هزینه کنی من قول می‌دهم تمام فقرای ایران آباد شوند. قالیچه را به دیوار زده است. این تبذیر است. این قالیچه چه ارزشی دارد؟ فقط می‌خواهد پز بدهد. «وَ امْنَعْنِي مِنَ‏ السَّرَفِ‏» خدایا مرا از اسراف حفظ کن. آب، برق، بعضی اداره‌ها برای سخنرانی می‌روند می‌بینم سی چهل لامپ روشن است و من این لامپ‌ها را خاموش می‌کنم. ما خیلی اسراف می‌کنیم. به اندازه آب مصرف کنیم. «وَ حَصِّنْ رِزْقِي مِنَ التَّلَفِ» خدایا رزق و روزی مرا حفظ کن که تلف نشود و آفت نبیند. هم خودمان مواظب باشیم اسراف نکنیم و از خدا بخواهیم که خدایا رزق و روزی ما را از تلف شدن نگه دار و حفظ کن. «وَ وَفِّرْ مَلَكَتِي بِالْبَرَكَةِ فِيهِ» خدایا آنچه به من مرحمت کردی با برکت دادن زیاد کن. بعضی‌ها عمرشان با برکت و نفسشان با برکت است. ساعات کارش با برکت است.
بزرگواری می‌فرمود: بنده خدایی آمد به ما خمس داد. اینقدر افرادی که نیازمند واقعی بودند به جا مصرف شد و به جا رسید که تعجب کردیم. بلند شدیم رفتیم طرف را پیدا کردیم. آدم مذهبی نبود ولی به دلش افتاد خمس بدهد. من دیدم خانم ایشان در جوانی فلج شده، می‌توانسته برود زن دیگر بگیرد و طلاقش بدهد ولی با خدا معامله کرده و با خانمش کنار آمده و ساخته، خدا به مالش برکت داده است و این برکت از نیت پاک این آقاست. خدایا در اموال و هستی من برکت قرار بده. به دیگران خیر برسد. بعضی هستند درآمدشان کم است، بعضی درآمدشان بالاست اما همه هرز می‌رود. از خدا برکت بخواهیم «وَ أَصِبْ بِي سَبِيلَ الْهِدَايَةِ لِلْبِرِّ فِيمَا أُنْفِقُ مِنْهُ» خدایا مرا کمک کن در راه هدایتی که انفاق کنم در کارهای خیر و انفاق من به جا باشد. روایت داریم معروف صرف اینکه کار خیر انجام بدهیم مهم نیست. این خیر به اهل خود برسد مهم است. مدرسه می‌سازد کسی استفاده نمی‌کند. مسجد کسی نماز نمی‌خواند. ما در قم اینقدر حسینیه و مسجد داریم، در طول سال فقط محرم، دهه اول و دهه آخر و در طول سال بسته است و استفاده نمی‌شود. گاهی برای زوار اولی می‌خواهیم به ما نمی‌دهند ولی مسجد و حسینیه هست که کارهای فرهنگی می‌شود. نماز جماعت و هیأت است. بانی‌ها و نیت‌ها، اینکه انسان به جا مصرف کند و به اهلش برساند. بعضی‌ها اینقدر مواردش به جا هست که گویی به دست خدا دادی. روایت زیبایی است از امام سجاد که وقتی می‌خواستند صدقه بدهند هم دست خود را می‌بوسیدند و هم صدقه را می‌بوسیدند. می‌فرمودند: چون به دست خدا می‌رسد. خدا می‌گوید: همه خوبی‌ها را من مأمور گذاشتم ملائکه بگیرند ولی صدقه را خودم قبض می‌کنم. آدم یقین دارد این خمس دست امام زمان رسیده است. اینکه به اهلش برسانیم خیلی مهم است. حضرت دعا می‌کنند خدا توفیق بدهد من به اهلش برسم.
معرفت نفس بحث خیلی خوبی است. هفته‌های گذشته عرض کردم که معرفت نفس جزء واجبات است. مثل نماز که واجب است، طلب علم بر مرد و زن مسلمان واجب است، «و هو علم الانفس» من از این که روایت‌ها را کامل نمی‌آورند و بعضی جان مطلب درونش است را نمی‌گویند، خیلی متأسف هستم. روایت دیگر از مولا امیرالمؤمنین است، فرمود: «اطْلُبُوا الْعِلْمَ وَ لَوْ بِالصِّين‏» (مصباح الشریعه/ص13) یعنی علم و دانش را طلب کنید ولو در چین باشد. آن زمان چین کشور دوری بوده نسبت به حجاز و یا عراق، می‌گفتند: اگر راه هم بروی که چیز یاد بگیری، حتماً این کار را بکن. این چه علمی است که ما بار سفر ببندیم و کشورهای دور افتاده برویم که علم و دانش را یاد بگیریم. این چه علمی است؟ «وَ هُوَ عِلْمُ‏ مَعْرِفَةِ النَّفْسِ» آن علمی که قاره‌‌های دیگر هم باید بپیمایی بروی این است که به خودشناسی برسی، علمی که روان و جان و ظاهر و باطنت، خودت را به تو بشناساند. فرمود: اگر خودت را شناختی و چراغ دلت روشن شد، حتماً خدا را هم می‌شناسی. «وَ فِيهِ مَعْرِفَةُ الرَّبِّ عَزَّ وَ جَلَّ» گفت:
جان جمله علم‌ها این است این *** که بدانم من کی‌ام در یوم دین
عرض کردیم که حقیقت ما لایه‌های گوناگون دارد. تو در تو است، ولی حقیقت ما و جان ما و محور اصلی وجود ما روح و جان ماست که حرف اول و آخر را می‌زند. در رحم مادر یک شکل هستیم، در این عالم در فضای بدن هستیم، در عالم اشباح، ذر، اینها در روایات ما هست مناسب هر عالمی لباس بر تن ما کردند ولی من و حقیقت ما ثابت است. آن من روح و نفس و جان ماست. بزرگترین اشتباه انسان این است که در عالم دنیا که آمده خودش را با بدن اشتباه گرفته است. فرحزاد فکر می‌کند همین هیکل و اندام جسمانی است. نه اینطور نیست. فرحزاد، روح و جان است. آن لطیفه الهی که خدا در او گذاشته است. آن حقیقت را باید پیدا کنی. نسبت روح به بدن مثل پرنده‌ای است که در قفس بگذارند. روح ما در قفس بدن آمده است. یا لباسی است که پوشاندند، ولی این لباس است، بدن ما یک لباس برای روح ماست. یا تعبیر روایت سجن المؤمن است، در این زندان بدن، یک زندان داریم در یک اتاق می‌کنند، یکوقت در بدن ماست. بدن ما هم زندان سیار است که روح در اینجا زندانی شده است. یا مرکبی است که روح اشراف دارد و بر این بدن سوار شده و این طرف و آن طرف می‌رود. یک روز باید از این بدن پیاده شویم. باید مواظب باشیم.
یک فرق مهم ما با حیوان و بقیه موجودات چیست؟ فرق مهم این است که ما برای زنده بودن خلق نشدیم، برای اینکه بفهمیم برای چه خلق شدیم. اینکه زندگی کنیم خوراک و پوشاک و بخور و بخواب، این را حیوان‌ها هم دارند. خداوند فراتر از این انسان را خلق کرده است. یعنی تفکر داشته باشد، تعقل داشته باشد. اندیشه داشته باشد، من از کجا آمدم، برای چه آمدم و هدفم چیست؟ مرغ باغ ملکوتم، برای چه زندگی می‌کنم؟ شاید حیوان این را درک نکند. ولی انسان باید بفهمد برای چه زندگی می‌کنیم، هدف ما چیست؟ به چه تکاملی باید رو بیاوریم. لذا اینجا معرفت نفس جزء واجبات می‌شود، تکلیف ماست. تا خودمان را نشناسیم هیچ چیز را نشناختیم. مواظب باشیم اگر حقیقت ما جان و روح ماست، همه چیز را برای بدن خرج نکنیم. مال و جان و قدرت و فکرمان، همه چیز را سرمایه‌گذاری روی بدن کنیم. بعد هم بدن خاک می‌شود، پس چه برای ما می‌ماند؟ یک موقع فرماندهان ارتش خدمت آیت الله بهاء الدینی رسیده بودند. ایشان هم ده دقیقه و مختصر صحبت می‌کرد. ایشان نگاه کردند و فرمودند: ما دو درجه داریم. یک درجه درجه‌های دنیایی است. برای ارتش، از سرباز صفر شروع می‌شود، ستوان و سرهنگ و سردار و سرلشگر، کارشناسی ارشد و دکترا، در هر رشته‌ای درجاتی دارد. تمام درجات دنیایی به یک نفس بند است. نفس آقا که بند آمد، حضرت ملک الموت وقتی آمدند نفس این آقا یا خانم را گرفتند، همه صفر می‌شود. یعنی وقتی موقع مردن یا در عالم برزخ، بگویی: من سرتیپ هستم، سرهنگ هستم، پروفسور هستم، آیت الله العظمی هستم، دو زار نمی‌خرند. فرمودند: آنجا روحت را حساب می‌کنند. عنوان‌های دنیایی آنجا پوچ هست. آنجا عمل صالح می‌خرند.
شریعتی: خدا رحمتشان کند. می‌فرمودند: اینکه می‌گویند خمس بدهید، انفاق کنید، از مال و جانتان بگذرید بهانه است، آخر می‌خواهند خودتان را بخرند. می‌فرمودند: مثل حر جعفی، حضرت فرمودند: بیا کمک کن، گفت: من اسبی دارم خیلی قیمتی است، شمشیر من قیمتی است. حضرت فرمود: خودت را می‌خواهم اینها مقدمه است که خودت را بلند کنند. اگر می‌گویند: مال بده و درجه بده، پست و مقام بده می‌خواهم خودت را بلند کنند و روحت را بگیرند. آدم تمام متعلقات خود را  آدم آن طرف گذاشته ولی خودش را نگذاشته است. اصل این است که خودت را بگذاری. دقیقاً کار حر جعفی، گفت: من حاضر هستم اسب و مال و شمشیرم را بدهم. روی روح و جان خود سرمایه‌گذاری کنید، با یک حادثه تمام اموال ما به ورثه منتقل می‌شود. بزرگواری می‌فرمود: من ده شب محرم در یک مسجدی منبر رفتم. مسجد نیمه کاره بود، افراد پولدار همه جا هستند. پولداری که ملک زیادی داشت و جزء ثروتمندان بود. مسجد می‌آمد. هیأت امنا به من گفتند: چند بار از انفاق و صدقه و کار خیر بگو بلکه دلش نرم شود. یعنی یک هزارم، یک میلیون سرمایه‌اش را بدهد ده مسجد می‌شود ساخت. ما هم چند شبی همینطور گفتیم: کمک کنید. کار خیر کنید. کلی‌گویی، یک شب آمد کنار من رد شود می‌دانست من تعریضی به او دارم. گفت: به دلم افتاده کمکی کنم. گفت: گذشت، شاید تاسوعا عاشورا بود. یا روز بعد عاشورا بود. یکوقت از مسجد بیرون آمدم دیدم که آمبولانسی آمده و بگیر و ببند، گفتم: چه خبر است؟ همین بنده خدا فوت کرده است، اینکه می‌گویند: در کار خیر باید شتاب کرد. دیدم بعضی افرادی که دور آن آمبولانس هستند، بدنشان خونی است. گفتم تصادف شده، گفتند: نه، این دامادش است، این پسرش است، سر ارث هنوز جنازه را دفن نکردند، دعوا شده به هم چاقو زدند. برای چه کسی می‌دویم؟ آیه قرآن است «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْواجِكُمْ وَ أَوْلادِكُمْ عَدُوًّا لَكُمْ‏ فَاحْذَرُوهُمْ» (تغابن/14) خدمت به اولاد خوب است. به اندازه نیاز است. بقیه‌اش را برای خودت خرج کن، برای آخرت خودت خرج کن. بزرگترین اشتباه این است که همه هستی را خرج بدن و دنیای خود کردیم. اگر خرج آخرت می‌کردیم هزار بار دنیا هم درست می‌شد و فقرا هم آباد می‌شدند. «مَنْ أَصْلَحَ أَمْرَ آخِرَتِهِ‏ أَصْلَحَ‏ اللَّهُ‏ لَهُ أَمَرَ دُنْيَاهُ» رو به آخرت که می‌کنی حرص و طمع می‌رود و قناعت می‌آید. همین چقدر مشکلات را حل می‌کند.
تمام سرمایه‌های خود را برای دنیا خرج کردیم. با یک نفس از بین می‌رود. همین‌هایی که دور و اطراف ما سینه می‌زنند، دشمن ما می‌شوند. می‌گویند: چرا کم گذاشت؟ سر ارث دعوا می‌کنند. چرا فراموش کردیم؟ این مثال را یکبار دیگر عرض کردم، اینکه تمام سرمایه‌ها را برای بدنمان خرج نکنیم مثال قشنگی است. مثنوی می‌گوید:
در سرای مردمان خانه مکن ***کار خود کن کار بیگانه نکن
کیست بیگانه تن خاکی تو *** کاز برای اوست غمناکی تو
تمام را روی بدن ریختی و اطراف بدنت، اینها از بین می‌رود، برای خدا و آخرتت چه کردی؟ برای روحت چه کردی؟ این فرمایش خیلی قشنگ است. یک بزرگی راهکار داد و خیلی حرف پخته‌ای زد. ما یک صورت داریم و یک سیرت داریم. خیلی حرف قشنگی است، یعنی بدن ما، چشم و صورت و لباس و خوراک و پوشاک اینها ظاهر است. «يَعْلَمُونَ‏ ظاهِراً مِنَ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ هُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غافِلُونَ» (روم/7) معلوم می‌شود آخرت باطن این دنیاست. ظاهرش این دنیا و صورت ماست، باطن ما یعنی عالم روح و معنا، «يُؤْمِنُونَ‏ بِالْغَيْب‏» عالم ماوراء که باطن دنیاست، ملکوت، ما یک صورت داریم و یک سیرت داریم. ما چقدر برای ظاهر و بدن و صورتمان هزینه می‌کنیم. چقدر برای سیرتمان هزینه می‌کنیم؟ کشور ایران جزء رده‌های بالای مصرف لوازم آرایشی است؟ خارجی‌ها ته آرایش می‌کنند ولی مصرف لوازم آرایش در ایران خیلی بالاست. پیغمبر ما حتی وقتی نزد اصحابش برود، خودش را آراسته و تمیز می‌کرد و لباس تمیز می‌پوشید. حتی اگر آینه نبود، در آب نگاه می‌کرد. ولی اینکه تمام همّ ما صورت ظاهری ما شود، این صورت ظاهری که درست شده خوش اخلاق هم هست؟ کینه نیست؟ عشق و محبت دارد. گذشت و صفات خوب دارد. ما تمام شش دانگ، تعلیم و تعلمات دنیایی ما، اگر یک بچه مریض شود همه جمع می‌شوند خوابشان نمی‌برد که مریضی بچه را خوب کنند. اگر بچه دروغ می‌گوید چه؟ سیرتش، اگر این بچه کفر می‌گوید چه؟ نماز نمی‌خواند چه؟ دارد بیراهه می‌رود چه؟ در صورتی که سیرت مهم است. این بدن تمام می‌شود می‌رود، به اندازه صورت به صورت بپرداز، امام صادق فرمود: به اندازه‌ای که در زمان معین، هفتاد صد سال دنیا هستی، برای دنیا کار کن و میلیارد میلیارد ابدیت که آخرت هستی برای آخرت خود کار کن. به توان بی نهایت می‌شود. یعنی بی نهایت به فکر آخرت باش، به اندازه دنیا هم برای دنیا کار کن. نه اینکه بی نهایت برای دنیا کار کنی و آخرت را باور نداری.
اگر ما اینقدر که برای صورت کار می‌کنیم برای سیرت کار کرده بودیم، هزار بار آدم شده بودیم و اینجا بهشت بود. یک زن و شوهر خواستگاری می‌روند. به فکر این است که عروس خوشگل است، داماد خوش تیپ است؟ به فکر صورت هستیم. نمی‌گوییم: اخلاق دارد. عشق و انسانیت دارد. کمال دارد. شما زوجینی که از نظر صورت و مال و اموال دنیایی نرمال هستند، تمام لوازم دنیا را به آنها بدهد. ولی سیرت اینها عشق نیست و کینه و حسادت و جنگ و دعواست. ما به صورت پرداختیم و سیرت را فراموش کردیم. اگر ما باطن خود را اصلاح کرده بودیم هزارها بار آدم شده بودیم. «وَ لا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ» (حشر/19) نباشید جزء کسانی که اگر خدا را فراموش کردند باعث می‌شود خودشان را فراموش کنند. خدا فراموشی مساوی با خود فراموشی است. خود تذکر پیدا کردن مساوی است با اینکه خدا را بشناسی. خدا و نفس حقیقت هم هستند. هرچقدر با خدا باشی خدا تو را به فکر خودت می‌اندازد خودت را اصلاح کنی. هرچقدر خودت را پیدا می‌کنی، خدا را پیدا کردی. اینها با هم تلازم دارد.
این بحث مهم و کلیدی و کاربردی است. انبیاء آمدند سیرت ما را درست کنند، اگر سیرت درست شد، صورت دست ما نیست. آدم قد کوتاه و قد بلند، سفید پوست و سیاه پوست، دست ما نیست. بالای نود درصد خلقتی که خدا خلق کرده دست ما نیست. سیرت است که خدا دوست دارد ما خودمان را اصلاح کنیم. انبیاء آمدند سیرت ما را عوض کنند، «لاتَمِّمَ‏ مَكَارِمَ‏ الاخْلاقِ‏» (مكارم‏الاخلاق، ص 8) یک تشبیه خیلی جالبی است که ما روح هستیم، جسم نیستیم. جسم ما یک لباس است. یک قالب ظاهری تمام شدنی است. مثل شمعی که روزی خاموش می‌شود. این بدن از خاک است و بعد از این هم خاک می‌شود.
امیرالمؤمنین می‌فرماید: «الروح‏ في‏ الجسد كالمعنى في اللفظ» یک دریا معنی دارد با اینکه کلام کوتاه است. حضرت فرمود: روح در بدن ما مثل معنا در کلمه و لفظ است. من می‌گویم آب، حقیقت آب الف و ب است، یا حقیقت آب چیزی است که درون شیشه است. ما اشتباه گرفتیم، ما با کلمه داریم بازی می‌کنیم، با اسم داریم بازی می‌کنیم. حقیقت آقای نجم الدین شریعتی، شین و ر و... است یا حقیقتی که اینجا نشسته است؟ بلکه حقیقت او بدنی است که نشسته یا روح و جان اوست که گوش می‌دهد با من حرف می‌زند. ما اینجا دو اشتباه می‌کنیم. حضرت تشبیه می‌کنند روح در بدن همانند معنا در لفظ است. حقیقت گل، گاف و لام است یا این گلی که امروز زحمت کشیدند آوردند. انشاءالله دلهای ما شاداب باشد. گلهای معنوی به هم هدیه بدهیم. برای همدیگر خیرخواه باشیم و دعا کنیم. مثنوی می‌گوید:
هیچ نامی بی حقیقت دیده‌ای *** یا ز گاف و لام گل، گل چیده‌ای
شما از گاف و لام گل می‌چینی، عطر و زیبایی می‌بینی؟ حقیقت شما روح و جان شماست. ما با اسم بازی می‌کنیم. روح و جان را باید پیدا کنی. شما به همسرت عشق می‌ورزی و محبت می‌کنی روح او شاداب می‌شود و لذت می‌برد. و الا جسم ابزار و وسیله است. در قیامت کسی عذاب می‌شود، جسمش، بدن کسی می‌سوزد، روح آزار و اذیت می‌شود. و الا بدنی که روح ندارد را تکه تکه کنی کسی درد حس نمی‌کند. بزرگی فرمودند: زمان و اسباب و وسایل آدم را پیر نمی‌کند. زمانیات که روح آدم را تألم ایجاد می‌کند، آدم را پیر می‌کند. یعنی روح است که ممکن است آثارش در بدن پیدا شود. می‌گوید:
هیچ نامی بی حقیقت دیده‌ای *** یا ز گاف و لام گل، گل چیده‌ای
اسم خواندی رو مسمی را بجو *** مه به بالا دان نه اندر آب جوی
شب مهتاب لب جوی نگاه می‌کنی می‌بینی یک ماه درون جوی است. ماه اینجاست؟ ما هفتاد سال است با عکس ماه عشق بازی می‌کنیم نه با خود ماه، با گل عشق بازی نمی‌کنیم. به لفظ و بدن چسبیدیم، به روح و دل نچسبیدیم.
اسم خواندی رو مسمی را بجو *** مه به بالا دان نه اندر آب جوی
آنچه معشوق است صورت نیست آن *** خواه عشق این جهان خواه آن جهان
جذبه‌ای که شما را می‌کشد، متأسفم که روی روابط جنسی و غرایز جنسی را عشق می‌نامند.
عشق‌هایی کاز پی رنگی بود *** عشق نبود عاقبت ننگی بُود
عشقی که حقیقت عشق است، حاضر است مال و جان و هستی خودش را فدای طرف کند. مثل فرهاد و شیرین و لیلی و مجنون، به مجنون گفتند: عاشق چه چیز لیلی شدی؟ چشم و ابروی زیبا دارد؟ لیلی را می‌گویند زیبا نبوده است. گفته بود: من عاشق جسم او نیستم. من خود لیلی را می‌خواهم. من حقیقت لیلی را می‌خواهم. ممکن است روزی لیلی پیر شود و چروک پیدا کند. من معنا را می‌خواهم نه لفظ!
آنچه معشوق است صورت نیست آن *** خواه عشق این جهان خواه آن جهان
آنچه ما را جذب می‌کند صورت نیست. فکر نکنید زیبایی ظاهری حضرت یوسف جذب کرد، صفات و سیرتش بود. و الا شاید مشابه او باشد ولی سیرت نداشته باشد. زندانی‌ها جذب اخلاق او شدند. گفت: تا همه اینها را آزاد نکنی بیرون نمی‌روم.
شریعتی: آنهایی که خوش اخلاق و خوش سیرت هستند نوعاً شیرین و دلنشین هستند.
حاج آقای فرحزاد: حدیث داریم «اطْلُبُوا الحوائج‏ إِلى حِسان الوُجوه» یعنی از آدم‌های زیبا صورت بروید طلب حاجت کنید که آنها بیشتر حوائجشان، البته کلیت ندارد.
شریعتی: سیرت خوش باعث می‌شود آدم‌هایی که به ظاهر صورت خوب ندارند، دلنشین شوند.
حاج آقای فرحزاد: بله، لقمان زیبایی ظاهری نداشت ولی اینقدر جذاب بود، چون سیرت فوق العاده داشته است. روایت جالبی در اصول کافی داریم که وقتی ما یا الله، یا الله می‌گوییم، کلمه الف و لام و ه را می‌پرستیم، یا صاحب الزمان می‌گوییم، یعنی کلمه مهدی را می‌پرستیم، یا دنبال معنا هستیم؟ در روایت هست خیلی فقط اسم را می‌پرستند. چند روایت هست در کافی شریف است. امام صادق فرمود: یعنی «وَ مَنْ عَبَدَ الِاسْمَ دُونَ الْمَعْنَى فَقَدْ كَفَرَ» یعنی اگر کسی اسم بدون معنا را بپرستد، فقط حرف، نه حضور قلب دارد و نه یاد خدا می‌کند. من اسم شریعتی را بیاورم ولی به شما توجه نکنم. من اسم را پرستیدم، این چه فایده دارد؟ شریعتی مقدمه است که متوجه شما شوم، متوجه معنا و حقیقت شما شوم. لذا می‌فرماید: آنهایی که فقط اسم و لفظ را می‌پرستند کفر است چون خدای واقعی نیست. این کلمه می‌پرستد. «وَ مَنْ عَبَدَ الِاسْمَ وَ الْمَعْنَى فَقَدْ أَشْرَكَ» (کافی/ج1/ص87) اگر کسی بگوید: من هم الله را می‌پرستم و هم معنی الله را، این شرک است چون کلمه منشأ اثر نیست. الف و ب می‌تواند مرا سیراب کند؟ بعضی هستند می‌گویند: این ذکر را گفتم مرا نجات داد. ذکر نجات داد یا مذکور؟ قارون گفت: من با علم خودم این همه اموال را جمع کردم. اینها همه شرک و کفر است. این ماشین خرجی مرا می‌دهد! یکی ماشین خود را می‌بوسید و می‌گفت: قربان این ماشین بروم. خرجی من و زن و بچه مرا می‌دهد. در یک حادثه ماشین آتش می‌گیرد و از بین می‌رود. اگر بگویی مغازه و خانه و ماشین را اداره خریده، کفر است. اگر بگویی: هم اینها و هم خدا، شرک است. بگویی: خدا، اینها ابزار هستند. معنا مهم است.
دارو تو را خوب می‌کند؟ پزشک شما را خوب می‌کند یا خدا؟ «هو الشافی» اگر اسباب و وسایل را می‌بینی اسم پرست هستی. اگر می‌گویی: دارو و دکتر و درمان و هم خدا، خیلی مواقع در مسافرت می‌گوییم: اول به خدا می‌سپاریم و بعد به مادر و پدر. پس مادر و پدر هم شریک خدا شدند. مادر و پدر را چه کسی باید حفظ کند؟ اول خدا، وسط خدا، آخر خدا، همه را به خود خدا می‌سپارم. مرحوم آ شیخ محمد تقی بافقی یزدی که خدا رحمتش کند. نذر کرده بود اگر رضاخان از بین برود، رضاخان خیلی بی ادبی کرد و اواخر عمر جسور بود. با خانمش و مادرش عید نوروز به حرم قم آمده بودند. شیخ محمد تقی رفت اینها را نهی از منکر کرد. رضاخان آمد زیر چکمه او را به زندان انداخت و تبعیدش کرد. نذر کر اگر رضاخان برکنار شود کربلا و نجف زیارت برود. فلج شده بود و نذرش را ادا کرد. یک نفر به ایشان رسید و گفت: در این شرایطی که راه بسته بود و تو با این وضع آمدی، یقیناً امام زمان شما را آورده است. گفته بود: شک نکن، یقیناً خدای امام زمان مرا آورده است. ما اهل‌بیت هم اسماء خدا هستیم. یک لفط اسمی داریم که الله، رب، الرحمن الرحیم است. یک لفظ خارجی داریم که «نحن اسماء الحسنی» یعنی اینها وسیله هستند و اگر امام‌ها را کنار خدا شریک بگذاری، تو هم مشرک هستی. همه آمدند او را نشان بدهند. در عرض نیستند. امام زمان داعی الله است و منهای خدا هیچی ندارد. منتهی اینها اسماء تکوینی خدا هستند، خدا به دعای اینها و وساطت اینها می‌توانند به همه فیض برسانند. اگر کسی اسم را پرستش کرد کفر است. اسم و معنا مشرک است. «وَ مَنْ عَبَدَ الْمَعْنَى دُونَ الِاسْمِ فَذَاكَ التَّوْحِيد» کسی که معنا را پرستش کند، به آن اصل برسد توحید محض است.
شریعتی: اهل دلی نزد استادی از عرفا رفته بود، گفت: یک توصیه کن، گفت: خدا را دریاب. مدتی بعد نزد استاد دیگری رفت و گفت: خود را دریاب. بین او دو متحیر مانده بود. نزد عارف بزرگی رفت و گفت: من دو دستور گرفتم، گفت: هردو یکی است. گفت: ولی یکی نیست. گفت: اولی خدا را به تو نشان داد و دومی راه را نشان داد و این من شناسی طریق است که باید به آن رسید.
حاج آقای فرحزاد: ما این بحث را شروع کردیم برای بعضی سنگین است و یک مقدار رقیق می‌کنیم. ولی اگر برای حجاب صحبت کنیم می‌گویند: حجاب هم خیلی مهم است. ولی این موضوع کلیدی است. اگر من درست شود همه فروعات درست می‌شود.
شریعتی: برای طرح فرزندان غدیر انشاءالله فردا خبرهای خوشی را خدمت دوستان خواهیم داد. امروز صفحه 572 قرآن کریم، آیات ابتدایی سوره مبارکه جن را تلاوت خواهیم کرد.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏، قُلْ أُوحِيَ‏ إِلَيَ‏ أَنَّهُ‏ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِنِّ فَقالُوا إِنَّا سَمِعْنا قُرْآناً عَجَباً «1» يَهْدِي إِلَى الرُّشْدِ فَآمَنَّا بِهِ وَ لَنْ نُشْرِكَ بِرَبِّنا أَحَداً «2» وَ أَنَّهُ تَعالى‏ جَدُّ رَبِّنا مَا اتَّخَذَ صاحِبَةً وَ لا وَلَداً «3» وَ أَنَّهُ كانَ يَقُولُ سَفِيهُنا عَلَى اللَّهِ شَطَطاً «4» وَ أَنَّا ظَنَنَّا أَنْ لَنْ تَقُولَ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلَى اللَّهِ كَذِباً «5» وَ أَنَّهُ كانَ رِجالٌ مِنَ الْإِنْسِ يَعُوذُونَ بِرِجالٍ مِنَ الْجِنِّ فَزادُوهُمْ رَهَقاً «6» وَ أَنَّهُمْ ظَنُّوا كَما ظَنَنْتُمْ أَنْ لَنْ يَبْعَثَ اللَّهُ أَحَداً «7» وَ أَنَّا لَمَسْنَا السَّماءَ فَوَجَدْناها مُلِئَتْ حَرَساً شَدِيداً وَ شُهُباً «8» وَ أَنَّا كُنَّا نَقْعُدُ مِنْها مَقاعِدَ لِلسَّمْعِ فَمَنْ يَسْتَمِعِ الْآنَ يَجِدْ لَهُ شِهاباً رَصَداً «9» وَ أَنَّا لا نَدْرِي أَ شَرٌّ أُرِيدَ بِمَنْ فِي الْأَرْضِ أَمْ أَرادَ بِهِمْ رَبُّهُمْ رَشَداً «10» وَ أَنَّا مِنَّا الصَّالِحُونَ وَ مِنَّا دُونَ ذلِكَ كُنَّا طَرائِقَ قِدَداً «11» وَ أَنَّا ظَنَنَّا أَنْ لَنْ نُعْجِزَ اللَّهَ فِي الْأَرْضِ وَ لَنْ نُعْجِزَهُ هَرَباً «12» وَ أَنَّا لَمَّا سَمِعْنَا الْهُدى‏ آمَنَّا بِهِ فَمَنْ يُؤْمِنْ بِرَبِّهِ فَلا يَخافُ بَخْساً وَ لا رَهَقاً»
ترجمه آیات: به نام خداوند بخشنده مهربان‏، بگو: بر من وحى شده است كه گروهى از جن (به قرائت من) گوش دادند، پس گفتند: همانا ما قرآنى شگفت شنيديم. كه به سوى رشد هدايت مى‏كند، پس به آن ايمان آورديم و هرگز احدى را شريك پروردگارمان قرار نمى‏دهيم. واينكه او، پروردگار عظيم متعالى ما، نه همسرى گرفته و نه فرزندى و اينكه سفيهان ما درباره خداوند سخنى ناحق مى‏گفتند. و ما گمان مى‏كرديم كه هرگز جن و انس بر خداوند دروغ نمى‏بندند. و مردانى از انسان به مردانى از جنّ پناه مى‏برند و به طغيان آنان افزودند و آنان پنداشتند چنانكه شما پنداشتيد كه خدا هرگز احدى را مبعوث نخواهد كرد. و ما به آسمان‏ها نزديك شويم، پس آنجا را پر از نگهبانان نيرومند و شهاب‏ها يافتيم. و اينكه ما قبلًا براى (استراق) سمع در مراكزى از آسمان مى‏نشستيم ولى اكنون هر كه بخواهد استماع كند، شهابى در كمين خود مى‏يابد. و اينكه ما نمى‏دانيم آيا براى كسانى كه در زمين هستند شرى اراده شده يا پروردگارشان برايشان خير و صلاحى اراده كرده است. و اينكه بعضى از ما افراد صالحى هستند و بعضى جز آن، در راههاى گوناگون هستند و اينكه ما مى‏دانيم كه هرگز نمى‏توانيم در زمين خدا را ناتوان سازيم و با فرار از سلطه او خارج شويم. و اينكه چون هدايت (قرآن) را شنيديم به آن ايمان آورديم، پس هر كس به پروردگارش ايمان آورد، نه از نقصان حقّى مى‏ترسد و نه از ستمى.
شریعتی: از فضیلت ذکر صلوات بر محمد و آل محمد بفرمایید.
حاج آقای فرحزاد: برای برآمدن حوائج ذکر صلوات خیلی تأثیرگذار است، مرحوم علامه طباطبایی و بزرگان می‌گویند: در مشکلاتی که برای ما پیش می‌آمد، نذر می‌کردیم چهارده هزار صلوات به چهارده معصوم هدیه کنیم. روایت داریم وقتی کسی به پیغمبر و آل او دعا کند و به یاد آنها باشد آنها برایشان دعا می‌کنند و این روایت از پیغمبر است که فرمود: کسی که به بحرانی بخورد و مشکلاتی پیدا کند، سیل صلوات را بفرست تا این بنیان گرفتگی و مشکلات را برطرف کند. چون شما در کار خدا و پیغمبر بودید آنها هم در کار شما خواهند بود. حضرت فرمودند: زیاد صلوات بفرستید. خدا به برکت کثرت صلوات هم و غم‌ها را برمی‌دارد، رزق و روزی را زیاد و حوائج شما را برآورده می‌کند. کتابی که امروز آوردیم، خلاصه‌ی مکیال المکارم است. مکیال المکارم مرحوم موسوی که از علمای اصفهان بود. در خواب حضرت را زیارت می‌کند. حضرت می‌فرمایند: این کتاب را بنویس و فوائد دعای برای امام زمان و انتظار برای امام زمان و یاد امام زمان حدود 100 تا یا بیشتر فوائدی است که ما یاد امام زمان، انتظار امام زمان، دعا برای امام زمان می‌خوانیم، ایشان بیان کردند.
شریعتی: از تکالیف منتظران و چگونگی دعا برای تعجیل فرج تا اوقات و حالات تأکید شده برای دعا در این کتاب هست و نتایج دعا برای فرج حضرت و شباهت‌های حضرت،  کتاب «آیین انتظار، خلاصه مکیال المکارم» دوستان برای تهیه کتاب پیامک ارسال کنند و یا در سایت برنامه به قسمت فروش اینترنتی مراجعه کنند.
 «والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین»