موضوع برنامه: سیر و سلوک در متن خانواده (نحوه تشکر از دیگران)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين عباسی ولدی
تاريخ پخش: 30- 07-99
شریعتی: بسم الله الرحمن الرحیم، اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
سلام میکنم به دوستان عزیزم، بینندههای خوب و نازنینمان، به سمت خدای امروز خیلی خوش آمدید. حاج آقای عباسی سلام علیکم و رحمة الله، خیلی خوش آمدید.
حاج آقای عباسی: بنده هم عرض سلام و ادب دارم خدمت همه بینندگان عزیز، امیدوارم در آخرین روز از مهرماه سال 1399 خانههایتان پر از مهر و محبت باشد و دلتان خانه مهر خدا و مهر اهلبیت(ع) باشد.
شریعتی: انشاءالله، بحث تشکر تمام نشد و قرار شد راههای سپاسگزاری و تشکر را بشنویم. بحث امروز شما را خواهیم شنید.
حاج آقای عباسی: بسم الله الرحمن الرحیم، اللهم صل علی محمد و آل محمد، ابتدا یک اجازه بگیرم. بنا بود راههای سپاسگزاری را شروع کنیم، ولی باز یک مقدمه لازم و ضروری است. که یک جورایی پرفایده بودن بحثهای راههای سپاسگزاری وابسته به این مقدمه است. قبلاً در این مورد صحبت کردیم، مشکل اصلی ما ندانستن نیست، مشکل ما عمل نکردن به دانستههای ماست. خیلی چیز میدانیم، خیلی از ما میدانیم غیبت حرام است ولی چند نفر حواسمان جمع است. آن کسی که میداند غیبت حرام است ولی غیبت میکند، چرا غیبت میکند؟ خیلیها میدانیم احترام به پدر و مادر واجب است، چند نفر از ما آنطور که باید احترام میگذاریم؟ این یک قصه است. خوش به حال آنهایی که احترام را آنطور که حق آن است انجام میدهند. چرا ما به دانستههایمان عمل نمیکنیم؟ جواب این سؤال خیلی پیچیده است. اما به یک دلیل اشاره کنم، از همین الآن تا وقتی این مقدمه تمام میشود وقتی میخواهند به خودشان برگردند و رفتارهایشان را محک بزنند، این کار را انجام بدهند و بعد از برنامه ده دقیقه ذهن خود را مشغول این مقدمه کنید. فارغ از حسی که نسبت به خودمان داریم و دوست داریم خودمان را خوب قضاوت کنیم در جایگاه یک قاضی سختگیر قرار بگیریم و کارها و رفتارهایمان را با توجه به این مقدمه تحلیل کنیم. یکی از دلایل بی انگیزگی ما برای عمل کردن به دانستههای ما اختلال در نظام محاسباتی ماست. این کلمه اختلال در نظام محاسباتی را داشته باشید، در برنامههای بعد تا گفتم: اختلا در نظام محاسباتی حواستان باشد. اگر بگویم همه جا این کلمه به کار ما میآید اصلاً مبالغه نکردم. خواهش میکنم دقت کنید.
نظام محاسباتی یعنی اینکه ما در انتخاب رفتارمان و انتخاب نکردنهایمان، به یک رفتار زیاد اهمیت میدهیم و به یک چیزی کم اهمیت میدهیم. به صورت خودکار همه ما نظام محاسباتی داریم. در ذهنمان برای رفتارها و کارها و گفتارها، یک ارزش قائل هستیم. به اندازه ارزشی که برای کارها قائل هستیم به صورت مثبت و منفی میگویند: نظام محاسباتی. با توجه به ارزش و نمرهای که به آن میدهیم. اول یک مثال بزنم تا نظام محاسباتی و ارزش آن مشخص شود. دو تا آشپز هستند به اینها مواد کاملاً یکسان و با کیفیت میدهند، اندازههایش یکی است. مواد میدهند به هردو به یک اندازه و با یک کیفیت، اینها غذا میپزند. یک زمان مشخصی هم دارند. یک جا هم دارند برای این کار، همه چیز یکسان است. غذا آماده میشود، یک غذا قابل خوردن و خوشمزه است و یک غذا را نمیشود نگاه کرد. چه اتفاقی افتاده؟ مشکل اصلی را وقتی بررسی میکنیم، میبینیم نظام محاسباتی آشپزی که خوب پخته، غذایش خوشمزه است، درست بوده و نظام محاسباتی دیگری اشتباه بوده است. یعنی مثلاً این خواسته به غذا یک مقدار شکر اضافه کند اندازهاش را میدانسته چقدر اضافه کند ولی دیگری همانطور شکر را در غذا ریخته است. این میدانسته لوبیا را کی به غذا اضافه کند و او نمیدانست. او میدانست زیر اجاق چقدر باشد تا غذا بپزد. او نمیدانست، او یک غذای وارفته خمیر و سوخته که نمیشود خورد. اینجا نظام محاسباتی دچار مشکل بوده که دو جور غذا از یک مواد به ما داده است.
نظام محاسباتی اشتباه باشد، میتواند تمام دینداری ما را زیر سؤال ببرد. در عین حال که ما کارهای خوب انجام میدهیم ولی نتیجهاش مُهر و امضای تأیید خدا نباشد. این را در متن زندگی ببرم. یک خانواده مهمانی رفتند، برگشتند. مادر در سرش میزند. پدر ناراحت است. چه شده است؟ این بچه ما که پنج ساله هست یک اسکناس ده هزارتومانی را از خانه صاحبخانه برداشته و بدون اجازه آورده است. وای چه کنم! در تربیت این چه مشکلی بوده؟ تخم مرغ دزد شتر دزد میشود! به مشاور زنگ میزند و به این زنگ میزند و باید هم مهم باشد. اما یک اتفاق دیگر افتاده است. این آقا نشسته با مرد صاحبخانه صحبت کرده و یک حرفهایی پشت سر زن صاحبخانه زده و بین اینها شکر آب است. خانم هم یک چیزی از این گفتگوهایی که بین خودش و خانم صاحبخانه بوده فهمیده که از رازهای این خانواده است و آمده دارد به این و آن میگوید. میگوییم این راز این خانه است. امانت است. میگوید: بابا ول کن! به مرد میگوید: تو با این حرفی که زدی و بین این زن و شوهر را شکر آب کردی، میدانی چه کار کردی؟ میگوید: بابا ول کن، حقش است. ده تومانی را زنگ میزند این طرف و آن طرف، با بچه دعوا میکند و زشت میداند و خیلی هم زشت است ولی خیانت کرده در حق آن خانواده و رازش را این طرف و آن طرف آورده و با آبرویش بازی کرده و رابطه زن و شوهر را بخاطر سخنچینی و سوء ظن و غیبت با اینها به هم زده ولی برایش مهم نیست. اگر آنجا یک شب خوابت نمیبرد اینجا باید بیافتی. رابطه زن و شوهر را به هم زدی و افشای راز کردی و با آبروبش بازی کردی.
همین بچه بزرگ میشود، عروس یا داماد میشود. وارد یک خانواده میشود. من وقتی ازدواج میکنم ارتباط نزدیکی با خانواده شوهرم دارم و چیزهایی را متوجه میشوم چون عضو آن خانواده شدم. این بچه خانه پدر و مادرش میآید و شروع به گفتن رازهای خانواده همسرش میکند. پدر و مادر گوش میکنند. چرا دعوایش نمیکنید؟ ساکتش نمیکنید؟ این پنج ساله بود یک ده تومانی برداشت آورد و نمیفهمید، دعوایش کردید و تنبیهاش کردید. چرا الآن که 25 ساله هست و راز خانواده همسرش را میگوید، شما گوش میکنی و آخ آخ میکنی! نظام محاسباتی میگوید: راز دیگران را برای من بگویی عیبی ندارد. راز مرا بگویی... این نظام محاسباتی مختل است. خیلی بحث نظام محاسباتی مهم است. چه اندازه اولویت دارد. اندازهی زشتی کارها، وزنش چقدر است؟ راز بردن و آوردن برایش مهم است وقتی که راز خودش به دیگران گفته شود. در نظام محاسباتی این اگر راز دیگران به من گفته شود، اشکالی ندارد. اصلاً دینداری آدمها با نظام محاسباتیشان باید سنجیده شود. یکی نمازخوان است و نمازش را اول وقت میخواند. در نظام محاسباتی او باید ببینیم. همین دیروز سر اذان پدر پیرش گفت: پسرم فلان کار را برای من انجام میدهی؟ نیم ساعت طول میکشید. به پدرش گفت: ببخشید وقت نماز است. بابا دلش گرفت، در کار خوبی که این انجام میدهد نظام محاسباتیاش مختل است. نماز اول وقتی که نتیجهاش شکاندن دل پدر باشد، خدا آفرین نمیگوید. شاید بگوید: یک نماز از روی دوشت برداشته شد ولی بخاطر شکستن دل این پدر حسابت را میرسم.
بسیاری از آیات و روایات کارشان اصلاح نظامی محاسباتی ماست و ما از این زاویه وقتی به آیات و روایات نگاه میکنیم جلوه جدیدی از آیات و روایات به روی ما باز میشود. متأسفانه از این زاویه به خیلی کارها نگاه نمیکنیم. بخاطر همین هم انگیزه پیدا نمیکنیم برای انجام دادنش.
شریعتی: اگر ما زشتی کارها را میفهمیدیم، عیارش دستمان بود و وزنش را متوجه میشدیم، به دانستههای خود عمل میکردیم و مرتکب نمیشدیم.
حاج آقای عباسی: هر اندازه عیار کارهای خوب و زیبا را میفهمیدیم به صورت مستقیم در میزان انگیزه ما برای انجام دادن آن کار مؤثر بود. عیار زشتیاش را میفهمیدیم به همان اندازه دوری میکردیم. من میدانم بداخلاقی بد است ولی وقتی در خانواده میآید، عیار زشتی او کم میشود و گاهی صفر میشود. بداخلاقی و خوش اخلاقی ب رئیس اداره، اینجا بداخلاقی عیار زشتی برای من واضح است و عیار خوش اخلاقی فوران است. در نظام محاسباتی مختل من گاهی خود عمل را میفهمم ولی آدمها عوض میشوند در نظام محاسباتی من تغییر میکند. خوش اخلاقی با بچهام، خوش اخلاقی با بچه مهمان، نه! خیلی این نظام محاسباتی مهم است. بسیاری از ما مشکل اصلیمان در دینداری نظام محاسباتی ماست. بسیاری از کسانی که دیندار بودند ولی عاقبت بخیر نشدند در نظام محاسباتی دچار اختلال بودند.
شریعتی: اگر فرصت نماز اول وقت نداری، آخر وقت میاندازی و آخر وقت هم نشد، نشد. نظام محاسباتیات اشکال دارد.
حاج آقای عباسی: شب تا ساعت دو شب بیداری و نماز صبحت قضا میشود، نظام محاسباتی تو مشکل دارد. گاهی شاید نظام محاسباتی را بدانیم ولی به آن ایمان نیاوردیم. واقعاً از اینکه با آبروی دیگران بازی کنیم، کار زشتی است. ولی در وجودم به آن ایمان نیاوردم. بخاطر همین اینقدر احتیاط نمیکنم در حرفی که میزنم چه اتفاقی برای دیگران تولید میکند. سخن چین مثل ساحر است، من سخنچینی را بد میدانم ولی ایمان ندارم به شدت این بدی که با این سخن چینی چه اتفاقهایی در زندگی من میافتد. در زندگی معنوی و در مسیر آفرینش من.
شریعتی: اینکه آنچه برای خود میپسندی برای دیگران بپسند و آنچه نمیپسندی، نپسند. شاید اشاره ظریفی به این نکته دارد.
حاج آقای عباسی: من میگویم گاهی که میخواهید ببینید نظام محاسباتی شما مختل است یا نیست، دقیقاً با این قاعده که من میگویم بین المللیترین قاعده اخلاقی است، بسنج. الآن میگویند: راز دیگران را افشا کردی، میگوید: بابا ول کن! میگویم: افشاء کردن راز دیگران از نظر تو زشت نیست که بخواهی حرف گوش بدهی. الآن اگر رازت را برای دیگران افشاء کنیم، اختلال داری. اصل کار را میدانی زشت است ولی آدمها در نظام محاسباتی تو ارزشمند نیستند. بخاطر همین آبرویشان ارزش ندارد ولی خودت برای خودت ارزشمند هستی پس آبرویت برایت با ارزش است. خیلی دقت کنیم. من از این بحث میگذرم، ولی به هم قول بدهیم بعد از برنامه به خودمان و کارهایمان فکر کنیم. ببینیم در انجام کارها و ترک کارها و در نوع برخوردی که با دیگران داریم، چقدر به نظام محاسباتی که دربارهاش صحبت کردیم، دقت کردیم؟ چرا اینها را گفتم به عنوان مقدمه و طول کشید. بخاطر اینکه میخواهیم از راههای تشکر از دیگران حرف بزنیم. ما حرف بزنیم بگوییم: این این این... انگیزه برای عمل وجود نداشته باشد صرفاً به دانستههای ما اضافه میشود.
عمل نکردن به دانستهها خطر قساوت قلب دارد. این را بارها برای خودمان تکرار کنیم. عمل نکردن به دانستهها خطر قساوت قلب دارد. دیگر آرام آرام حرفهایی که میشنویم روی ما اثر نمیکند. چون به حرفهایی که شنیدیم عمل نکردیم. ما در بحث تشکر به وسیله آیات و روایات قبل از اینکه به این مباحث برسیم، نظام محاسباتی را درست کردیم. گفتیم: هدف اصلی شیطان و نشانه پیروزی شیطان در مسیر انحراف بندگان خدا چیست؟ «لا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شاكِرِينَ» وزن را دقت کنید. عیار را ببینید. تمام تلاش شیطان وقتی به نتیجه میرسد در شاکر نبودن خودش را نشان میدهد. امام سجاد(ع) در دعای اول صحیفه سجادیه فرمودند: اگر خدا راه شکر کردن را به ما یاد نمیداد ما از مرزهای انسانیت میرفتیم و داخل مرزهای حیوانیت میشدیم. عیار شکر، عیار کفران نعمت، در سوره نحل آیه 114 فرمود: «وَ اشْكُرُوا لِلَّهِ إِنْ كُنْتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُون» (بقره/172) اگر فقط خداپرست هستید اهل شکر باشید. توحید ما وابسته به شکر است. اینها همه شکر خدا شد. شما از تشکر از دیگران حرف میزنی. امام رضا(ع) فرمود: خدا قسم خورده که من شکر بندهای را برای نعمتی که به او دادم نمیپذیرم، مگر اینکه از کسی که بانی و باعث رسیدن این نعمت به او شده تشکر کنم. من اگر بخواهم شایسته نام آدم باشم باید اهل تشکر از دیگران باشم. اگر بخواهم توحید من به امضای خدا برسد باید اهل تشکر از دیگران باشم. اگر میخواهم از صیدگاه شیطان، آنجایی که نشان گذاشته برای اینکه بندگان خدا را بگیرد و کمین کرده، دور شوم باید اهل شکر باشم. این جایگاه تشکر از دیگران است. چطور؟ سپاسگزاری کنیم.
اولین راه تشکر، تشکر زبانی است. تشکر زبانی تکراری نمیشود و وابسته به یک نکتهای است و آن توجه به لحن تشکر است. حواسمان را به لحنمان جمع کنیم. خیلی وقتها ما یک حرق قشنگ را با یک لحن رسمی و معمولی میزنیم، تأثیری که باید را نمیگذارد. همان حرف را با یک لحن خوب میزنیم.
شریعتی: اگر آن نعمت را کامل بفهمیم و درک کنیم، لحن درمیآید.
حاج آقای عباسی: لحن ما صمیمی باشد، از آن محبت بچکد، صمیمیت بچکد، پسرم کاری انجام داده به او بگویم ممنون! میتوانم بگویم: دستت درد نکند. لطف کردی. ولی میتوانم بگویم: پسرم، عزیزم، این محبت دارد از او میچکد. یک نگاه عمیق، کار خیلی سادهای است. همه ما بلد هستیم و این چقدر تأثیرگذاری این تشکر را زیاد میکند. متأسفانه آفت کلیشهای شدن این آداب باعث شده که کارهایی که در حوزه گفتار انجام میدهیم اثری که باید را نگذارد. این یک نکته است.
راه دیگر سپاسگزاری عملی است. مثلاً در مقابل کاری که پدرم، همسرم، مادرم برایم انجام داده کاری بکنم. قدرشناسی بکنم و محبت کنم در مقابل او. همه اینها در حدیثی از امیرالمؤمنین است و حدیث قشنگی است. حضرت فرمود: «حَقٌ عَلَى مَنْ أُنْعِمَ عَلَيْهِ أَنْ يُحْسِنَ مُكَافَاةَ الْمُنْعِمِ» کسی که به او نعمتی داده شده حق است، وظیفه است، باید این کار را بکند که نیکی کننده و نعمت دهنده را به خوبی پاداش بدهد. «فَإِنْ قَصُرَ عَنْ ذَلِكَ وُسْعُهُ فَعَلَيْهِ أَنْ يُحْسِنَ الثَّنَاءِ» اگر نمیتوانی، ما هیچکدام نمیتوانیم حق پدر و مادرمان را جبران کنیم، حق استادمان را چطور میتوانیم بدهیم. ولی اگر نمیتواند این کار را بکند خوب تعریف کند و تشکر زبانی بکند. «فَإِنَّ كَلَّ عَنْ ذَلِكَ لِسَانُهُ» زبانش قاصر است، «فَعَلَيْهِ بِمَعْرِفَةِ النِّعْمَةِ وَ مَحَبَّةِ الْمُنْعِمِ بِهَا» نمیتوانی این کار را هم بکنی، قدر این نعمت را خوب بشناس و به کسی که این نعمت را داده محبت کن. خود محبت میشود تشکر. یک کاری را پدر و مادرم برای من کرده، من نمیتوانم تشکر کنم. ولی میتوانم محبت کنم. خدا این محبت کردن را جای تشکر میپذیرد. این جمله پایانی حدیث که در أمالی شیخ طوسی هست خیلی تکان دهنده است. «فَإِنْ قَصُرَ عَنْ ذَلِكَ» اگر این کار را نمیکند، «فَلَيْسَ لِلنِّعْمَةِ بِأَهْلٍ» لیاقت نعمت ندارد. محبت هم نمیتوانی بکنی؟ خجالتی هستی، قیمت آن نعمت اینقدر زیاد است که نمیتوانی، محبت کردن هم نمیتوانی. اصلاً تو لیاقت نعمت کردن نداری. چه پاداشهایی میتوانیم در مقابل کارهایی که کردند انجام بدهیم؟ گذشت، احترام، تحمل و مدارا را گفتیم و اینها همه در برابر کارهایی که دیگران میکنند راه تلاش عملی است وهمیشه پاداش به معنای خریدن چیزی به عنوان هدیه نیست. گاهی طرف یک کاری برای من انجام داده، حالا جایی نیازمند گذشت من است. گاهی ما از همین گذشت دریغ میکنیم. من با خواندن پیامکها احساس میکنم باید این مثالها را بزنم. خانم غذا پخته باید تشکر کرد. الآن که این غذا پخته ولی در حین غذا پختن حواسش نبوده و حواسش پرت شده و غذا سوخته است. یا حواسش نبوده ظرفی شکسته است. الآن من میتوانم بگویم حواست کجا بود؟ در این گرانی این وضع غذا درست کردن است؟ میتوانم چشم پوشانی کنم و بگویم: این زحمت کشیده غذا درست کرده حالا یک مقدار غذا سوخت، عمداً که نکرده، گذشت کن. این گذشت یعنی تشکر. این سپاسگزاری عملی است.
آقا رفته خرید کرده، حالا چیزی که خریده ایراد دارد. خرید این تشکر دارد؟ بله، ولی این گذشت تشکر عملی از خرید است. ما چقدر در معرض تشکر عملی هستیم. خیلی بی انصاف میشویم، هدیه برای همسرش خریده، هدیه یک مشکلی هم دارد. هدیه خیلی تشکر دارد، این با یک ذوقی رفته روز پدر است، روز مادر است، هدیه خریده است. حالا یک خشی دارد، یک ایرادی دارد، از این چشم بپوشان، این گذشت، تشکر است. سپاسگزاری عملی، تحمل و مدارا، گذشت و احترام و محبت، یک خرده فکر کنیم به اینکه در خانوادهها اگر این تشکر با این رویکرد رواج پیدا کند چقدر مشکلات پیش نمیآید. اینکه تشکر شاه کلید است از این زاویه نگاه است، نه صرفاً یک ممنون گفتن خشک و خالی، اینکه من گفتم تشکر خیلی از مشکلات را حل میکند، گفتم صبر کنید به راههای سپاسگزاری برسیم چون میخواستم اینها را بگویم. به همین دلیل ادعا کردم و گفتم اگر فرهنگ تشکر آنطور که دین گفته در خانوادههای ما رواج پیدا کند خیلی از مشکلات پیش نمیآید و اگر پیش آمد، به راحتی حل میشود. یکی از راههای تشکر چیست؟ امیرالمؤمنین فرمود: «إِذَا أُخِذَتْ مِنْكَ قَذَاةٌ فَقُلْ أَمَاطَ اللَّهُ عَنْكَ مَا تَكْرَه» (خصال/ص635) وقتی یک کسی یک خار و خاشاکی را از لباست برداشت، کار کوچکی است ولی تو در مقابل این کار به او دعا کن. بگو: الهی که خدا هرچه که ناخوش داری و بدت میآید از تو دور کند. این کار را کوچک نگیری، دعا کن و این دعا تشکر است. برای اینکه این دعا را کم نگیریم، مجبور هستم توقف کنم.
دعا وقتی از ته دل باشد به شدت آدم را آرام میکند. بچهها وقتی برای پدر و مادر کاری میکنند، پدر و مادر از ته دل دعا میکنند الهی از جوانیات خیر ببینی، بچه آرام میشود. وقتی کسی واقعاً برای ما دعا میکند بیشتر از دعایی که خودمان برای خودمان میکنیم آرام میشویم. انگار به دعای دیگران بیش از دعای خودمان اعتماد داریم. حالا اگر کسی که دعا میکند پدرم باشد، مادرم باشد، همسرم باشد، بچه من باشد از ته دلش دعا کند. یک درخواستی از همه به ویژه پدر و مادرها دارم. در حق ما خیلی دعا کنید! ما به دعای شما احتیاج داریم و نیازمند دعای شما هستیم. پسرها و دخترها، آقایان و خانمها کاری کنید پدر و مادر شما به دعا بیایند. من معتقد هستم یک دعا کردن داریم و یک به دعا آمدن، گاهی پدر و مادر میگویند: الهی از جوانیات خیر ببینی. اما گاهی این بچه اینقدر خوبی میکند در حق پدر و مادر، که پدر و مادر بی اختیار هستند و این دعا میجوشد از درونشان که خدایا هرچه میخواهد به او بده. اصلاً تا پدر و مادر این دعا را نکند آرام نمیشود. پدر و مادرها در حق ما دعا کنید. پسرها و دخترها کاری کنید که پدر و مادرتان به دعا بیایند. مشکلی در زندگی پیش میآید دنبال راه حل باشید و وظیفهتان را برای حل مشکل انجام بدهید ولی فراموش نکنید حل مشکل خیلی از ما راهش در دعای پدر و مادر است. در دعای پدر و مادر قصهای هست. گدای دعای پدر و مادر باشید.
تعریف کردن از نیکی، امام سجاد فرمودند: حق کسی که به تو نیکی میکند این است که «فَأَنْ تَشْكُرَهُ وَ تَذْكُرَ مَعْرُوفَهُ» (تحف العقول/ص265) از او تشکر کنی، نیکیاش را به زبان بیاوری. بگویی «وَ تَنْشُرَ لَهُ الْمَقَالَةَ الْحَسَنَةَ» به زبان بیاوری، ذکر خیر او را بگویی. «وَ تُخْلِصَ لَهُ الدُّعَاءَ فِيمَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ اللَّهِ سُبْحَانَهُ» خالصانه در رابطه بین خودت و خدای خودت برایش دعا کن. «فَإِنَّكَ إِذَا فَعَلْتَ ذَلِكَ كُنْتَ قَدْ شَكَرْتَهُ سِرّاً وَ عَلَانِيَةً» اگر اینطور کردی، در آشکار و نهان شکر فردی که در حقت نیکی کرده را به جا آوردی. «ثُمَّ إِنْ أَمْكَنَ مُكَافَأَتُهُ بِالْفِعْلِ كَافَأْتَهُ» یک موقع اگر توانستی مقابله کنی و پاداشی به او بدهی در خور کاری که کرده این کار را هم بکن. من با سراً و علانیةً کار دارم. یک پنجره جدید در تشکر است. ما شاید تشکر را اینطور میدیدیم. آقای شریعتی برای عباسی یک کاری کرده، یک چیزی به او بدهم یا یک پیام تشکر بدهم. زبانی تشکر کنم. تشکر در خفا اینجا هست.
پدر و مادر من یک خوبی در حق من کردند. همسرم خوبی در حق من خوبی کرده است. بچه من در حق من خوبی کرده است. الآن در یک جمعی هستیم که نه پدر و مادر و نه همسر، هیچکس نیست. آن کسی که بر حق من نیکی کرده، نیست. نشستم دارم از خوبیاش تعریف میکنم. این تشکر در خفا است. تشکر در عدم حضور آن فرد است. خدا این را هم به تشکر میزند. پسرم نیست، دخترم نیست ولی کار خوبی کرده است. یکجایی نشستم، پدر و مادر هست و دارم از خوبی پسر و دخترم میگویم. همسرم الآن نیست و کار خوبی کرده، دارم از او تعریف میکنم. سر سجاده نشستم دارم دعا میکنم ولی نیست. متوجه نیست من چه دعایی میکنم. این تشکر است، «سراً» چقدر وادی تشکر وسیع میشود و چقدر حس خوبی به آدم دست میدهد. آدم احساس میکند آن موقعی که حرم امام رضا رفته، توفیق پیدا کرده، روبروی گنبد آقا ایستاده، یکباره دینی که پدر و مادر و همسرش به او دارند، احساس سنگینی میکند. همانجا دعا میکند خدایا به حق امام رضا(ع) تمام زندگی پدر و مادر مرا عافیت و تمام زندگی همسرم را عافیت کن. احساس میکند تشکر کرده و این بار سبک میشود. قدرشناسی بسیار آدمها را سبک میکند. رضایت از زندگی را بالا میبرد. پدر نیست ولی مادر برای بچهها میگوید بچهها نان حلالی که پدرتان در سفره میگذارد و از آن استفاده میکنید قدر و قیمتش کم نیست. این مادر از پدری که نیست تشکر میکند. مادر نیست، پدر به بچهها میگوید: این آرامشی که در خانه دارید مدیون مادرتان هستید. قدرش را بدانید. چقدر رابطهها اینجا اصلاح میشود. چقدر این پدر و مادر نسبت به بچهها و بچهها نسبت به پدر و مادر، زن و شوهر نسبت به عروس و دامادها، رابطهها زنده میشود. طراوت پیدا میکند و بدیها برجسته نمیشود. چه شد که پدر و مادر من، همسر من بیش از آنچه روی خوبیها توقف کنند روی بدیها توقف میکنند. چون من روی خوبیها توقف نکردم و روی بدیها توقف کردم. تبدیل به یک فرهنگ شده است. ما بیشتر بدیها را برجسته کردیم یا درباره خوبیها حرف نزدیم یا حتی انکارش کردیم اما اگر این فرهنگ در خانوادههای ما باب شود، از خوبیهای هم بگوییم، چه در حضور و چه در غیاب، این خوبیها را به زبان بیاوریم.
یکی از اصلیترین مصادیق غفلت، غفلت از خوبیهای دیگران است. همین باعث میشود رابطهها سرد شود. علاوه بر آنچه که خودت نسبت به بقیه دلسرد میشوی، طور دیگر هم دلسردی هست. منم کارهایی که شما انجام میدهی در حق خودم نمیبینم. کارهای خودم دیده نمیشود. کارهایی که شما در حق من انجام میدهی هم نمیبینم. پس شما کارهای مرا نمیبیند و من هم کارهای شما را نمیبینم. نتیجه میشود سرد شدن رابطه، اما اگر تشکر اینطور باب شود، من به عنوان رفیق نجم الدین حواسم باشد خوبیهایش را ببینم و این طرف و آن طرف بگویم. حس دیگران به شما، شما پدر یک خانواده هستی، پسر یک خانواده هستی، داماد یک خانواده هستی. عمل نکردن به دانستهها قساوت میآورد. همین امروز نه فردا، همین الآن شروع کنیم با خودمان قرار بگذاریم و به یک فرهنگ در خانواده تبدیل کنیم و خوبیهای همدیگر را ببینیم و بگوییم. نترسیم اگر خوبیها را گفتیم، طرف سوء استفاده میکند. نه! خدا موظف کرده خوبیهای دیگران را بگویم. در نظام محاسباتی که دربارهاش صحبت کردیم، نظام محاسباتی را فقط کسی میتواند تنظیم کند که خالق انسان و رب انسان و مالک انسان باشد. صاحب اختیار انسان باشد. خدا به من گفته: این کار را بکن. انجام بدهم.
یک آسیبی در زندگی ما وجود دارد، این آسیب را به این شیوه از تشکر میتوانیم مبارزه کنیم. این آسیب این است که من وقتی خوبیهای دیگران را نبینم و دیگران هم خوبیهای مرا نبینند نگاهم نسبت به بقیه، نگاهی همراه با سوء ظن خواهد شد و قضاوتم در مورد بقیه میشود آدمهای بی انصاف، چرا؟ چون خوبیهای مرا نمیبینند و آدمهای طلبکار چون فقط از من درخواست دارند. من خوبیهایشان را نمیبینم و اصلاً نمیبینم آنها در حق من کاری کردند. آنها هم خوبیهای مرا نمیبینند. آن از من فقط خوبی میخواهد، خوبیهای مرا نمیبیند میشود آدم بی انصاف طلبکار. اگر قضاوت من درباره آدمها این باشد که اینها بی انصاف هستند و دائم از من کار میخواهند، چقدر همه چیز سیاه میشود. تشکر را دست کم نگیریم.
شریعتی: در مورد طرح رد مظالم این اجازه را برنامه سمت خدا از مراجع معظم تقلید گرفته که در ایام ماه ربیع تا سقف پانصد هزار تومان اگر حقی بر گردن دارید که صاحب حق را نمیشناسید از طرف صاحب حق به فقرایی که خود میشناسید رد مظالم بدهید. امروز صفحه 567 قرآن کریم آیات 9 تا 35 سوره مبارکه حاقه را تلاوت خواهیم کرد.
«وَ جاءَ فِرْعَوْنُ وَ مَنْ قَبْلَهُ وَ الْمُؤْتَفِكاتُ بِالْخاطِئَةِ «9» فَعَصَوْا رَسُولَ رَبِّهِمْ فَأَخَذَهُمْ أَخْذَةً رابِيَةً «10» إِنَّا لَمَّا طَغَى الْماءُ حَمَلْناكُمْ فِي الْجارِيَةِ «11» لِنَجْعَلَها لَكُمْ تَذْكِرَةً وَ تَعِيَها أُذُنٌ واعِيَةٌ «12» فَإِذا نُفِخَ فِي الصُّورِ نَفْخَةٌ واحِدَةٌ «13» وَ حُمِلَتِ الْأَرْضُ وَ الْجِبالُ فَدُكَّتا دَكَّةً واحِدَةً «14» فَيَوْمَئِذٍ وَقَعَتِ الْواقِعَةُ «15» وَ انْشَقَّتِ السَّماءُ فَهِيَ يَوْمَئِذٍ واهِيَةٌ «16» وَ الْمَلَكُ عَلى أَرْجائِها وَ يَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّكَ فَوْقَهُمْ يَوْمَئِذٍ ثَمانِيَةٌ «17» يَوْمَئِذٍ تُعْرَضُونَ لا تَخْفى مِنْكُمْ خافِيَةٌ «18» فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمِينِهِ فَيَقُولُ هاؤُمُ اقْرَؤُا كِتابِيَهْ «19» إِنِّي ظَنَنْتُ أَنِّي مُلاقٍ حِسابِيَهْ «20» فَهُوَ فِي عِيشَةٍ راضِيَةٍ «21» فِي جَنَّةٍ عالِيَةٍ «22» قُطُوفُها دانِيَةٌ «23» كُلُوا وَ اشْرَبُوا هَنِيئاً بِما أَسْلَفْتُمْ فِي الْأَيَّامِ الْخالِيَةِ «24» وَ أَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِشِمالِهِ فَيَقُولُ يا لَيْتَنِي لَمْ أُوتَ كِتابِيَهْ «25» وَ لَمْ أَدْرِ ما حِسابِيَهْ «26» يا لَيْتَها كانَتِ الْقاضِيَةَ «27» ما أَغْنى عَنِّي مالِيَهْ «28» هَلَكَ عَنِّي سُلْطانِيَهْ «29» خُذُوهُ فَغُلُّوهُ «30» ثُمَّ الْجَحِيمَ صَلُّوهُ «31» ثُمَّ فِي سِلْسِلَةٍ ذَرْعُها سَبْعُونَ ذِراعاً فَاسْلُكُوهُ «32» إِنَّهُ كانَ لا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ الْعَظِيمِ «33» وَ لا يَحُضُّ عَلى طَعامِ الْمِسْكِينِ»
ترجمه آیات: و فرعون و كسانى كه پيش از او بودند و (مردم) مناطق زير و رو شده (قوم لوط) مرتكب خطا شدند. پس فرستاده پروردگارشان را سرپيچى كردند و خداوند آنان را به قهرى فزاينده و سخت بگرفت. همانا (در زمان نوح) چون (با اراده و قهر ما) آب طغيان كرد شما را در آن كشتى روان سوار كرديم. تا آن را وسيله تذكّرى براى شما قرار دهيم و گوشى كه شنواست آن را ضبط كند. پس آنگاه كه در صور دميده شود يك دميدنى. و زمين و كوهها برگرفته و در هم كوبيده شوند، يك در هم كوبيدنى. پس در آن روز، واقعه (قيامت) به وقوع پيوندد. و آسمان بشكافد و در آن روز سست گردد. و فرشتگان در اطراف آن هستند (و منتظر فرمانند) و عرش پروردگارت را در آن روز هشت نفر (از فرشتگان يا اولياى خدا) بالاى سر خود حمل مىكنند. در آن روز شما (براى حساب) عرضه مىشويد (در حالى كه) هيچ چيز پنهانى از شما مخفى نماند. پس هر كس كه نامه عملش به دست راستش داده شود، (شادى كنان) مىگويد: بيائيد كتاب مرا بخوانيد. من مىدانستم كه با حساب خودم رو به رو خواهم شد. پس او در زندگى رضايت بخشى است. در بهشتى برين. كه ميوههايش در دسترس است. به خاطر اعمالى كه در دوران گذشته انجام دادهايد، بخوريد و بياشاميد و گوارايتان باد. و امّا كسى كه نامه عملش به دست چپش داده شود، مىگويد: اى كاش نامهام به من داده نشده بود. و نمىدانستم حسابم چيست؟ اى كاش مرگ پايان كارم بود (و ديگر زنده نمىشدم). دارائى من رفع نيازى از من نكرد. قدرتم از دستم برفت.(گفته مىشود:) او را بگيريد و در غل بكشيد. سپس او را در آتش شعلهور وارد بيندازيد. سپس در زنجيرى كه هفتاد ذراع باشد درآوريد. همانا او به خداى بزرگ ايمان نمىآورد و بر طعام دادن به نيازمندان ترغيب نمىكرد.
شریعتی: برای سلامتی بیماران دعا کنیم، انشاءالله هرکس هر بیماری دارد، خداوند لباس عافیت بر تنشان بپوشاند. اشاره قرآنی و نکات پایانی را بشنویم.
حاج آقای عباسی: آیه 33 و 34 سوره حاقه دلیل جهنمی شدن کسانی است که نامه عملشان افتاده دست چپشان و خیلی عجیب است، اینها دو مشکلشان اینجا بیان میشود. مشکل اولشان این است «إِنَّهُ كانَ لا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ الْعَظِيمِ،وَ لا يَحُضُّ عَلى طَعامِ الْمِسْكِينِ» اینکه دارد در جهنم میافتد دستور داده شده غل و زنجیر کنید در جهنم بیاندازید، به خدای بزرگ ایمان نداشت. اهل تشویق کردن به طعام نیازمندان، نبوده و جایی نداشته است. یک موقعی باید در بحثها برسیم به این و انشاءالله در بحث معنویت و بحث اینکه خانه را چطور معنوی کنیم که نظام محاسباتی دین در بحث اطعام به فقرا چیست. از همه درخواست دارم با توجه به وضعیتی که کرونا ایجاد کرده و نیازمندان ما بیشتر از گذشته هستند بخاطر از دست دادن منابع درآمدیشان، خواهش میکنم در نظام محاسباتی امروز بحث اطعام مسکین را وارد کند و یک فیض و بهرهای از این برنامه به نیازمندان برسد.
شریعتی: متأسفانه با خبر شدیم که حاج آقای عاملی مبتلا به کرونا شدند، برای سلامتی ایشان دعا کنیم. دعا بفرمایید و آمین بگوییم.
حاج آقای عباسی: خدایا به حق اسم عزیزی که این روزها متوسل به او میشویم شر این ویروس را از سر ما کم کن.
شریعتی:
ای صبا گر بگذری در کوی او، ما را جز این پیغام نیست
کی دل آرامی که جان ما تویی، بی تو ما را یک نفس آرام نیست
السلام علیک یا علی بن موسی الرضاء...